۱۴۰۱/۰۲/۱۹

کارگاه فلسفۀ تخصص: آیا به متخصصان نیاز داریم؟

فلسفۀ تخصص حوزه‌ای از علم است که مسئله آن به دوران افلاطون برمی‌گردد اما می‌توان گفت با یک ‌چنین عنوان و جزئیاتی رشتۀ جدیدی است که در فارسی منبعی برای آن وجود ندارد و در انگلیسی هم بسیار انگشت‌شمار هستند. فلسفۀ تخصص شاخه‌ای از معرفت‌شناسی است که برخلاف معرفت‌شناسی کلاسیک مسئله‌اش یقین و شرایط علم ما به عالم خارج نیست؛ بلکه مسئله‌اش بُعد اجتماعی دانش و رابطۀ متخصص و غیر متخصص است. تخصص را می‌توان به دو دستۀ «علوم دقیقه و پزشکی» و «علوم انسانی» تقسیم کرد. بدیهی است که به مهندسان و پزشکان نیاز مبرم داریم و تخصص آنان را بی‌چون‌و‌چرا می‌پذیریم؛ به عبارت دیگر وابستگی معرفتی به دانش و تخصص آنها داریم. اما در گزینش این متخصصان از آنجاییکه به این علوم اِشراف نداریم نیازمند مؤلفه‌هایی اجتماعی هستیم تا بتوانیم متخصصی را بر متخصصی دیگر ترجیح دهیم. از جملۀ این مؤلفه‌ها می‌تواند شهرت آن متخصص در جامعه، نوع مدرک وی و ... باشد که از قضا ممکن است خطا هم باشند و نتیجۀ مطلوبی را برای ما حاصل نکنند؛ مثلا پزشکی که انتخاب شده است تشخیص غلط بدهد و شخص دچارآسیب شود ولی این آسیب گریبان‌گیر یک فرد یا افراد معدودی شده است. مسئله مهم و گرانیگاه فلسفۀ تخصص اینجاست که علومی موسوم به انسانی (مثلاً سیاست، اقتصاد، جامعه‌شناسی و ...) پا به عرصۀ عمومی می‌گذارند و تأثیر مستقیم بر زندگی مردم دارند؛ ازین‌رو وابستگی معرفتی غیر متخصصین به این نوع متخصصان باید با احتیاط بیشتری بررسی شود. فلسفۀ تخصص مسئله‌اش این است که غیرمتخصص بتواند حرف‌های متخصص در زمینه‌های علوم اجتماعی را بررسی کند و بین ادعاهای مختلف یکی را انتخاب کند تا برمبنای آن سیاست گذاری بهینه‌تری انجام گیرد. اوضاع پیچیده‌تر می‌شود وقتی درنظر بگیریم که در علمی مثل ویروس‌شناسی نتوان خط تمایز قطعی بین حوزۀ عمومی و حوزۀ خصوصی کشید. نمونۀ بارز یک چنین پدیده‌ای کروناست که سیاست‌گذاری‌های عمومی بر مبنای دستاوردهایِ متفاوتِ متخصصان و دانشمندان ویروس‌شناس مختلف با چالش‌های شدیدی مواجه بود و در چنین مواقعی است که نیاز به فلسفۀ تخصص بیشتر آشکار می‌شود.