3-ضدِّ عرفان: واکنش به خوانش تجربه گروانه از معنویت مسیحی
در اواخر سده ی بیستم، دنیس ترنر، الاهیدان کاتولیک و فیلسوف دین برجسته ی بریتانیایی، به خوانش تجربه باورانه از معنویت مسیحی حمله می برد. به باور ترنر نگاه تجربه-باورانه به نوشته های عارفان قرون وسطایی نوعی جعل و تحریف است. وی در کتاب مهم و اثرگذارش، تاریکی خداوند ، که از سال 1995 تا کنون به منبع و مستند گرایش ضدِّ عرفان بدل شده، از اساس مفهوم تجربه ی دینی و مفهوم عرفان (=mysticism) را نشانه می رود.
تجربه گرایی در سده ی نوزدهم و با طرح تعبیر تجربه ی دینی در نوشته های فریدریش شلایرماخر به صورت جدی، وارد گفتمان-های دین شناختی و عرفان پژوهی شد اما در نوشته های ویلیامز جیمز بود که در فهم دین و عرفان تحولی ژرف تر ایجاد کرد.
مقدمه
در سده های نوزدهم و بیستم میلادی و به نحو مشخص، در سنت معنویت مسیحی، به دنبال تلاش های فریدریش شلایرماخر، مفهوم تجربه ی دینی نقش مهم و بنیادینی در الاهیات مسیحی ایفا کرده و هنوز نقش خود را در آثار فیلسوفان دینی نظیر جان هیک، ویلیام آلستون و آلوین پلانتینگا حفظ کرده است.