آهوی کوهی در سرزمینِ خورشید: زبان و ادبیات فارسی در کشور ژاپن
۱۳۹۹/۰۳/۰۹تازهها و پارههایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۵۱-۱۰۰)، به کوشش پیمان اسحاقی
۱۳۹۹/۰۳/۰۹
نگاهی به کتاب اسلام نصگرا نوشته رابرت گلیو Gleave و مسئله نقش محمد امین استرآبادی در شکلگیری مکتب اخباریگری.
اسلام نص گرا که ترجمه فارسی آن در سال ۹۷ از سوی انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر شد، شرحی است از اندیشه فقهی و کلامی محمد امین استرآبادی و نقش او در شکلگیری و انتشار مکتب اخباریگری. از مسائل اصلی کتاب که حجم قابل توجهی از آن را به خود اختصاص داده پرسش از نقش محمد امین استرآبادی در بنیانگذاری مکتب اخباری است. مسئلهای که به مناقشهای علمی میان برخی از پژوهشگران غربی تبدیل شده است.
دو انگاره اصلی در این میان وجود دارد که سابقه آن به گذشته باز میگردد؛ تراجمنگاران شیعی، که بیشتر بر مذهب اصولی بودهاند، محمد امین استرآبادی را بنیانگذار مکتب اخباری دانستهاند. در نظر اینان اخباریگری، تفکری مبدعانه است و پیش از استرآبادی سابقهای نداشته است. این دسته از نویسندگان هر گونه پیشینه تاریخی را برای این مکتب انکار میکنند. در برابر، نویسندگان اخباری، بر سابقه دیرین اخباریگری نزد قدمای شیعه تاکید میکنند.
همین مناقشه، نزد پژوهشگران غربی، صورتی تازه یافته است. مادلونگ در مقالهای که درباره ارتباط معتزله و تشیع نگاشت، با اشاره به گزارش کتاب النقض درباره اصولیان و اخباریان شیعه، از سابقه اخباریگری و مجادلات اخباری/اصولی پیش از دوره صفویه سخن گفت. (مادلونگ، مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، ترجمه جواد قاسمی، ص ۱۲۸) اندرو نیومن که از مادلونگ یاد کرده است، به شکل مبسوطتری به این موضوع پرداخته است. (از جمله در: the nature of the akhbari/usuli dispute in late safawid iran, part2, P.250-253) او بخصوص بر این موضوع تاکید میکند که شناسایی محمد امین استرآبادی در کتابهای تراجمنگاری نزدیک به دوره زندگی خود او سابقهای ندارد و تنها یک قرن و نیم پس از وفات محمد امین استرآبادی در تراجم علمای شیعه مطرح شده و بعدا به انگاره غالب تبدیل شده است. حتی در تراجمنگاریهای اواخر عصر صفوی نیز استرآبادی نه به عنوان مبدع یا احیا کننده مکتب اخباری بلکه تنها به عنوان سخنگوی اصلی آن شناسانده شده است. از جمله مدنی در سلافه العصر و حر عاملی که خود اخباری است در امل الامل هیچ اشارهای به طریقه اخباری استرآبادی نکردهاند.
رابرت گلیو در اسلام نص گرا با نیومن مخالفت میکند و به ایده سنتی درباره بنیانگذاری مکتب اخباری به دست استرآبادی باز میگردد. به نظر گلیو، مکتب اخباری که بعد از استرآبادی رواج یافت، پیش از او سابقه نداشت و استرآبادی به واقع بنیانگذار این شیوه فقهی است. برای اثبات این مدعا، نویسنده در فصل نخست کتاب خود، به بررسی سابقه کاربرد اصطلاح اخباری در متون پیش از استرآبادی پرداخته و بر آن است که علی رغم کاربرد پراکنده لفظ اخباری در اشاره به پارهای از گرایشهای موجود در میان شیعیان، برای نمونه در کتاب ملل و نحل شهرستانی، المحصول فخر رازی و به تبع او در النهایه علامه حلی و نیز بیش از همه در کتاب النقض قزوینی، این واژه در این کاربردها نه اشاره به مکتبی خاص بلکه تنها توصیفی است از نوعی تفکر که با اخباریگری متاخر بر آمده از استرآبادی که بیشتر سویههای فقهی دارد، متفاوت است.
این درست است که هیچ یک از تراجمنگاریهای شیعه نزدیک به حیات استرآبادی او را به عنوان موسس اخباریگری نشناخته اند اما این واقعیت بیشتر ناشی از شیوه خاص تراجمنگاری نزد شیعیان است. به گفته گلیو، منابع دیگر – غیر از تراجمها – که نزدیک به زمان حیات استرآبادی نگاشته شدهاند، از اشاره به او به عنوان بنیانگذار مکتب اخباری خالی نیستند. گلیو به عباراتی در کتاب دبستان مذاهب، لوامع صاحبقرانی محمد تقی مجلسی، حق المبین فیض کاشانی و در الفوائد الطوسیه حر عاملی اشاره میکند که به تصریح یا تلویح به بنیانگذاری و پیشوایی محمد امین استرابادی در طریقه اخباری اشاره کرده اند. اما اینکه این اطلاعات در منابع تراجم نگاری از جمله در آثار تراجمنگارانه برخی از همین نویسندگان نیامده ناشی از سبک و شیوه رایج تراجم نگاریهای شیعه است که نویسندگانش به دنبال ارائه تصویری متحد الشکل از طبقه علما بودند و کمتر به شرح اختلاف نظر بین آنان میپرداختند. به طور سنتی این کتابها تاثیر و تاثر یک عالم را تنها از طریق شناساندن استادان و کتابها و شاگردانش تصویر میکنند. شیوه یوسف بحرانی در کتاب لولوءالبحرین که به رغم گرایش اخباری مولف، محمد امین استرآبادی را به دلیل تشنیع علما سرزنش کرده است، شیوهای استثنایی بود که بعدا توسط نویسندگانی مثل تنکابنی در قصص الانبیا پی گرفته شد.
گلیو بار دیگر زمانی به این مسئله نقش بنیانگذارانه میرزا محمد باز میگردد که به شرح پراکندگی اخباریگری از طریق شاگردان استرآبادی میپردازد. به گفته او عامل اصلی پراکندگی اخباریگری در جغرافیای شیعه نشین، شاگردان استرآبادی بودند. از جمله سید ماجد بحرانی محور اصلی گسترش اخباری گری در شیراز بود که فیض کاشانی و علی نقی شیرازی از شاگردان ماجد بودند. از دیگر شاگردان استرآبادی، زین العابدین کاشانی است که استاد محمد مومن استرآبادی بود و او نیز از استادان محمد باقر مجلسی است. محمد مومن به احمد بن محمد بن یوسف مقابی بحرانی(م ۱۱۰۲) نیز اجازه داده بود و همین مقابی عامل اصلی انتشار اخباریگری در بحرین بود و افرادی مانند سلیمان بن عبدالله بحرانی ماحوزی (م ۱۱۲۱) و عبدالله بن صالح سماهیجی نویسنده منیه الممارسین را تربیت کرد. همچنین تلاشهای زین الدین بن محمد عاملی و حسین ظهیری که از شاگردان محمد امین استرآبادی بودند زمینه انتشار مکتب اخباری در جبل عامل بود و محمد بن حسن حر عاملی شاگرد هر دو آنان بود. با وجود پراکندگی شاگردان استرآبادی و نقش آنان در گسترش اخباریگری، گلیو میپذیرد که برخی زمینهها در گسترش اخباریگری تاثیر گذار بوده است. از جمله در اصفهان حضور ملا عبدالله تستری (م۱۰۲۱) که به فقهی مبتنی بر حدیث اعتقاد داشت -و احتمالا ارتباطی به استرآبادی هم نداشت – و شاگردانی مانند مجلسی اول، محمد صالح مازندرانی و عبدالله تونی را تربیت کرده بود، در گسترش آیین اخباری استرآبادی در این شهر نقش داشت.
بدین ترتیب گلیو در این کتاب به جای تاکید بر زمینه اجتماعی و فکری برآمدن محمد امین استرآبادی، بر نقش موسس استرآبادی در شکلگیری اخباریگری تاکید میکند، هر چند تلاش او برای نشان دادن بنیانگذاری استرآبادی تنها به نقض آرای نیومن و نشان دادن اینکه استرآبادی نزد معاصرانش به عنوان بنیانگذار اخباریگری شناخته میشده، محدود شده است و در صدد اثبات تازگی افکار محمد امین در مقایسه آن با آرای علمای پیشین بر نیامده است. این نکته را نیز باید در نظر داشت که گلیو به درستی بین گرایش به اخباریگری همچون یک مکتب فقهی و اخباریگری همچون یک طریقه فکری-اعتقادی تفاوت گذاشته است و تاکید میکند که اخباریگری استرآبادی بیشتر سویه فقهی دارد و در برابر اجتهاد فقهی نزد طرفداران اصول فقه قرار میگیرد. علی رغم گرایش استرآبادی به حدیث و دفاع او از صحت روایات شیعه، چنان که نویسنده نشان میدهد اخباریگری او، تاثیری در آرای کلامی و فلسفی اش نداشته است و او پیرو کلام شیعی – معتزلی و آموزههای خواجه نصیر الدین طوسی است.