مردن به خاطر پاک سازی و سعادت دوباره قوم؛ این بود آنچه در قسمت قبلی مطرح شد در مورد نظر نویسندگان بایبل پس از تخریب اورشلیم توسط بابلیان و شروع آوارگی و رنج و بدبختی های وارثان و فرزندان ابراهیم؛ اینکه کشته شدن و تبعید و مصائب پدید آمده از جانب خدای آنان بوده و تن دادن به آن لازم بود تا رابطه بین خدا و قومش پس از نافرمانیهای آنان بهبود یابد و آنها دوباره از ذلت و خواری نجات پیدا کنند. این قضیه احتمالا چیز تازه ای برای آنان نبوده و در بخش های قبلا نوشته شده (؟) بایبل هم به موضوع مرگ (گناهکاران) برای سعادت قوم اشاره شده بود: قصه پرستش گوساله طلایی که در بخش ۳۲ کتاب خروج (Exodus) مطرح شده(۱) (چند ثانیه این بحث شهادت رو نگه دارید تا برای درک بهتر تحولش در حد چند جمله و خیلی سر سری به محتوای ماجرای گوساله در بایبل بپردازیم، صرف نظر از اینکه متون مقدس بعدی و تفسیر های آیندگان چه خوانشی از ماجرا دارند).
متن این ماجرا به خصوص پیچیده و چند لایه هست و تنش و رقابت بین پادشاهی جنوبی و شمالی اسرائیل نیز در شکل گیری متن نهایی تاثیر داشته است. و البته، بر اساس نظر بسیاری از محققان امروزی بایبل، مثل سایر متون تورات احتمالا ترکیبی از حدود دو تا چهار منبع یا ویرایش مختلف هست که توسط نویسندگانی با جهتگیرها و فاصله های زمانی و مکانی متفاوت نوشته شده اند(۲) (البته اصل این نظریه، که امروز Documentary hypothesis نام داره و از قرن ۱۸ کم کم توسط منتقدان خوانش سنتی بایبل شکل گرفت، به صورت وجود چهار منبع کاملا مستقل و مشخص، از اواخر قرن بیستم تقریبا از اجماع خارج شده و شکلهای دیگر کمتر صفر و یکی از آن مطرح شده اند ولی همچنان نکات زیادی از پیش فرضها و نتیجه گیریهایش معتبر هستند). (۳)
اینکه اون گوساله طلایی نماد چی بوده بحثهای بیشتری می خواد که اینجا محل و فرصتش نیست: مثلا اینکه اصلا چرا گوساله، نه چیز دیگه ای مثل شتر یا بز یا پلنگ؟ آیا مردم به دنبال پرستش خدای دیگه ای بودند؟ یا فقط می خواستند حضور خدا (یهُوَه) رو بهتر حس کنند؟ یا می خواستند خدایی رو به تصویر بکشند که وعده های یهُوَه رو براشون عملی کنه؟ یا اینکه پس از غیبت طولانی موسی (کسی که اونا رو از دست مصریان نجات داده بود) دنبال چیزی بودند تا در نبودش به او اتکا کنند؟ یا اینکه می خواستند تصویری از موسی رو در نبودش در ذهن مجسم کنند؟ و چیزهایی شبیه اینا. (۴)
اما بر اساس Documentary hypothesis، مثلا در ورژن اولیه داستان (منبع اول) از یهُوَه به عنوان خدای مهربان و توبه پذیر یاد میشه که به راحتی از گناه ساخت گوساله طلایی چشم پوشی می کنه، یهُوَه و موسی عصبانی نمی شوند و خشم و غضب ندارند بلکه در آرامش و با متانت مساله پرستش گوساله رو حل می کنند. موسی مردم دوست هست و برای بخشش مردمش با خدا چونه میزنه، هارون ولی فردی خود بزرگ بین نشون داده میشه که قادر هم نیست جلوی خواست مردم برای ساختن گوساله مقاومت کنه (شایسته نبودن برای رهبری). اما در ویرایش بعدی خدا غضب ناک و کوبنده نشان داده شده و قصد نابودی تمام بنی اسرائیل رو یکجا با هم داره؛ موسی در این برداشت با عصبانیت و چهره ای برافروخته لوحها رو بر زمین می زنه و از قومش به شدت شاکی هست. هارون (اولین کاهن اعظم) اما با چهره ای بهتر از قبل و بی تقصیر یاد میشه، به عنوان رهبری که در شرایط سخت و بحرانی به بهترین نحو عمل می کنه، چرا که پس از ساخت گوساله (که تقاضای اکثر مردم بود) قربانگاهی هم در کنارش به یاد خدا بنا می کنه و از مردم می خواد که برای او (یهُوَه) قربانی کنند، نه برای گوساله یا خدای دیگری (به عبارتی می خواست گمراهی مردم رو به سمت و جهت درست هدایت کنه بدون برخورد تند و خشن). بنابراین، گرچه در این متن هارون گوساله رو میسازه و مردم رو به قربانی کردن نزد گوساله دعوت می کنه، ولی اصلا بحثی از خطای احتمالی او و مجازات در خورش نیست، ویرایش کنندگان متن که بر اساس این نظریه جزو کاهنان بودند طبعا هارون رو گناهکار نمی دونستند.
در ویرایشی که زمان پادشاهی شمالی اسرائیل (۹۳۰ -۷۲۰ BCE) انجام شده، به عنوان مجازات، تمام مردم از به تن کردن جواهرات و زینت آلات منع شدند چرا که برای ساخت گوساله طلایی از اونا استفاده کرده بودند. اما نکته اصلی در ویرایش دیگه ای که در پادشاهی جنوبی اسرائیل (پادشاهی یهودا، که سرانجام در سال ۵۸۲ توسط بابلیان نابود شد و آوارگی بنی اسرائیل شروع شد.) نوشته شده، بحث تاثیرگذار مجازات هدفمند (و نه نابودی تمام بنی اسرائیل و سوختن تر و خشک در یک بلا و عذاب عمومی) بود؛ موسی به هم قبیله ایهایش (فرزندان لِوی) که گویا در ماجرای گوساله وارد نشده بودند و به عهد قبلی خود با یهُوَه وفادار مونده بودند دستور می ده که شمشیر بردارند و خیمه به خیمه، کو به کو بروند و دوستان و برادران و همسایه های گناهکار خود رو بکشند و در نتیجه برکت نصیب آنها شود؛ و اینگونه میشه که از آن به بعد کاهنان قوم فقط از این قبیله انتخاب میشوند. در این ویرایش از کشته شدن سه هزار نفر از بنی اسرائیل یاد میشه! (دادن آمار و اعداد نسبتا دقیق از خصوصیات این ویرایش یا منبع هست).
یه نکته مهم هم اینکه این برای اولین بار هست که خدا برای مجازات طغیانگران و تخطی کنندگان از فرمانش مستقیم و با فرستادن آتش و مرض و مارهای آتشین بنی اسرائیل رو عذاب نمی کنه ، بلکه به جایش اِعمال مجازات توسط عوامل انسانی و به دستور شخص موسی انجام میشه. همچنین از متن برداشت میشه که در مقابل این کشتار مخالفتی انجام نشد و مردم برای حفظ جان خود دست به دفاع نزدند، یعنی مردن خود رو ناعادلانه ندیدند و احتمالا داوطلبانه به آن تن دادند. این ماجرای کشتار، تحولی قابل توجه هست در بحث شهادت و به نوعی راه رو برای تولد مفهوم شهادت انتخابی باز می کنه که بحثش در نوشته های بعد پیش میاد. همین تفاوت با روند معمول اتفاقات در بایبل و مسایلی دیگه البته باعث شده که عده ای از محققان دهه های اخیر وقوع این تکه از داستان و حتی کلا اصل ماجرای گوساله طلایی رو تاریخی در نظر نگیرند و جزو اضافات متاخر بایبل حساب کنند که جای بحثش اینجا نیست.(۵) و البته برای کار من در این مطالعه پیش رو هم مهم باور جمعی مردمان هر عصر هست و نه صحت تاریخی یا اصالت متن.
اما اینکه کشتن افراد و یا مجازات های عمومی مطرح شده در ویرایش های قبلی در بخشایش قوم موثر بوده اند یا نه به صورت مستقیم در متن چیزی در این مورد نیست. ولی سیر وقایع که در متن نهایی قرار داده شده این احتمال رو قوی میکنه، چرا که صبح فردای بعد از ماجرای کشتار که دوباره موسی در کوه سینا به دیدار خدا میره و طلب بخشش و مغفرت قومش رو داره خدا تقاضایش رو راحت قبول می کنه و وعده رسیدن بنی اسرائیل به سرزمین موعود رو تضمین می کنه. یه نکته جالب این وسط هم اینه که موسی به قومش نمی گه توبه کنید و از خدا طلب بخشش کنید، بلکه در عوض بهشون می گه که شما واقعا گناه بزرگی مرتکب شدید و من به ملاقات خدا میرم تا ازش بخوام شما رو ببخشه!! (مقایسه کنیدش با اندیشه های دینی پیچیده تر شده دورانهای بعد).
در ویرایش احتمالا نهایی متن، موسی، قبل از اینکه به سمت قومش بره تا گوساله رو از بین ببره، تلاش می کنه که خدا رو از نابود کردن کل بنی اسرائیل توسط یک عذاب الهی دسته جمعی (به شیوه سابق) منصرف کنه، چیزی که در نهایت اتفاق میفته و فقط گناهکاران به امر موسی کشته میشن. موسی در مخالفت خود با نابودی جمعی مردمش دو دلیل قانع کننده میاره. دلیل اول مضمونش این بود: آخه چرا؟ اونم بعد از اینکه با اقتدار و کلی طرح و نقشه اونا رو از چنگ مصریان نجات دادی؟ اگه همه رو بکشی بهانه دست فرعون و مصریان می دیم که با تمسخر بگن دیدید که موسی این قوم رو از مصر برد و در کوهها کلک همه رو کند و از بینشون برد، از اول هم قصد او و خدایش فساد در زمین بود و حق با ما بود. دلیل دوم موسی هم یادآوری قول یهُوَه به ابراهیم و اسحاق و یعقوب مبنی بر پر شمار کردن قومشان بود به تعداد ستاره های آسمان (کتاب پیدایش فصل ۱۵)؛ قول و پیمانی که بدون شرط و شروط بود و گناه مردم باعث از بین رفتنش نمی شد؛ نکته ای که در پیمان بعدی که خدا پس از ماجرای گوساله طلایی با مردمش بست مد نظر بود: اگر بر خلاف نظر خدا عمل نکنید و مرتکب گناه نشید، خدا بر وعده اش با شما پایدار می مونه و ازتون حمایت می کنه، به عبارت دیگه، در غیر این صورت، همچنان که گذشت باید بهای آنرا با خون بدهید!
باقی بحث شهادت در قسمتهای بعد…
_________________________________________________
۱) ترجمه فارسی قسمت گوساله طلایی در کتاب خروج رو اینجا بخونید:
https://www.wordproject.org/bibles/fa/02/32.htm#0
۲) Lewy, Immanuel. “The story of the golden calf reanalysed.” Vetus Testamentum 9, no. Fasc. 3 (1959): 318-322.
۳) برای توضیح مختصر در مورد این نظریه وجود چهار منبع مختلف اینو بخونید:
https://www.smp.org/dynamicmedia/files/9f86f9ff327c4e2eb3a9f985b135a6ff/TX001002_1-content-The_JEPD_Theory.pdf
۴) Janzen, J. Gerald. “The character of the calf and its cult in Exodus 32.” The Catholic Biblical Quarterly 52, no. 4 (1990): 597-607.
۵) Walzer, Michael. “Exodus 32 and the Theory of Holy War: the History of a Citation.” Harvard Theological Review 61, no. 1 (1968): 1-14.