Tomat AndishehTomat AndishehTomat AndishehTomat Andisheh
  • خانه –
  • جستارها و یادداشت ها –
    • صفحات پژوهشگران
            • آستانگی
            • آگورا
            • اتوپیا
            • اسلام‌ پژوهی
            • افق مبین
            • بیاض: یادداشت هایی در مردم شناسی شیعه
            • تاریخ اندیشۀ دینی
            • تاریخ‌نگاری
            • تلفیق دانش
            • جستارهای تاریخی
            • حبه‌های نقره فام
            • خوانشها
            • خیلی گذشته، خیلی حالا
            • زبان و ادبیات قرآن
            • شاه شوریده‌سران
            • طاوس
            • سایر نویسندگان
            • فرهنگ روش
            • محمدرضا عشوری مقدم
            • مدهامّتان
            • مطالعات فرهنگ رضوی
            • مهر داد
            • مواسات
            • میراث مکتوب شیعه
            • واژه ها و معناها
            • پیشینه
            • گزارش کتاب تاریخ
    • موضوعات
          • ادب و هنر
          • اقتصاد و مدیریت
          • تاریخ و نسخ خطی
          • زبان‌شناسی
          • شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی
          • علوم اجتماعی
          • علوم سیاسی و ارتباطات
          • فقه و حقوق
          • فلسفه و روش‌شناسی علوم انسانی
          • مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی
          • مطالعات ادیان و اسلامی
          • مطالعات قرآنی
  • فرصت‌های آکادمیک –
    • کشور –
          • آذربایجان
          • آفریقای جنوبی
          • آلبانی
          • آلمان
          • آمریکا
          • اتریش
          • اردن
          • ارمنستان
          • ازبکستان
          • اسپانیا
          • استرالیا
          • استونی
          • اسکاتلند
          • اسلواکی
          • اسلوونی
          • افغانستان
          • الجزائر
          • امارات متحده عربی
          • اندونزی
          • انگلستان
          • اوکراین
          • اوگاندا
          • ایتالیا
          • ایران
          • ایرلند
          • ایرلند شمالی
          • بروئنی
          • بلژیک
          • بلغارستان
          • بنگلادش
          • بوسنی و هرزگوین
          • پاکستان
          • پرتغال
          • تایلند
          • تایوان
          • ترکیه
          • تونس
          • جمهوری آذربایجان
          • جمهوری چک
          • چین
          • دانمارک
          • روسیه
          • رومانی
          • ژاپن
          • سنگاپور
          • سوئد
          • سوئیس
          • سودان
          • عراق
          • عربستان
          • عمان
          • فرانسه
          • فنلاند
          • قبرس
          • قرقیزستان
          • قزاقستان
          • قطر
          • کانادا
          • کره‌جنوبی
          • کرواسی
          • کویت
          • گرجستان
          • لبنان
          • لهستان
          • لوکزامبورگ
          • لیتوانی
          • مالت
          • مالزی
          • مجارستان
          • مراکش
          • مصر
          • مغرب
          • مقدونیه
          • مکزیک
          • نروژ
          • نیوزیلند
          • هلند
          • هند
          • هندوستان
          • هنگ‌کنگ
          • ولز
          • ونزوئلا
          • یونان
    • موضوع –
          • مطالعات قرآنی
          • زبان‌شناسی
          • فقه و حقوق
          • فلسفه و روش شناسی علوم انسانی
          • شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی
          • اقتصاد و مدیریت
          • ادب و هنر
          • مطالعات منطقه‌ای
          • علوم سیاسی و ارتباطات
          • تاریخ و نسخ خطی
          • مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی
          • علوم اجتماعی
          • مطالعات ادیان و اسلام
    • گونه –
          • استاد مدعو استادی موقت در دانشگاه (Non-Tenure Track Professorship/lecturer/instructor)موقعیتی تدریسی در دانشگاه است که بر اساس نیاز دانشگاه به مدرسی در زمینه‌ای خاص، تعریف می‌شود. این موقعیت تدریسی مدت زمان مشخصی دارد و در این مدت، استاد موقت به تدریس در زمینه مورد نظر دانشگاه می‌پردازد و بعد از پایان مدت تحصیل، دانشگاه تعهدی نسبت به وی ندارد. این استاد در زمان تدریس در دانشگاه ماهانه حقوق دریافت می‌کند.
          • اعلام برنامه دکتریبرنامه ای که دانشجو با شرکت در آن موفق به اخذ درجه دکتری (PhD) می‌شود. این برنامه در کشورهای اروپایی و استرالیا دست کم سه‌ سال و غالبا فاقد درس‌های اجباری است. درمواردی که چنین چیزی ـ یعنی درس اجباری برای دوره دکتری ـ وجود دارد ـ مانند برخی برنامه‌های دکتری‌ جدید در آلمان ـ غالبا درس نمره‌ای ندارد و ارائه گواهی گذراندن درس کافی است. در کشورهای آمریکای شمالی برنامه دکتری، دست کم پنج سال به طول می انجامد و شباهت زیادی با دوره‌های دکتری ایران دارد. به این ترتیب دانشجو موظف به گذراندن درس‌هایی با نمره‌های مؤثر، امتحان جامع شفاهی و دفاع از رساله دکتری خود می‌باشد. اخیرا بسیاری از برنامه‌های دکتری در کشورهای حوزه اسکاندیناوی، خود را به الگوی برنامه‌های آمریکای شمالی نزدیک کرده‌اند و دوره‌های دکتری با درس‌‌های اجباری و مدت زمان نسبتا طولانی‌تر نسبت به سایر کشورهای اروپایی برگزار می‌کنند.
          • اعلام برنامه کارشناسی ارشدکارشناسی ارشد عموماً به صورت یک‌ساله و یا دوساله ارائه می‌شود. دوره‌های یک‌ساله عموما فاقد پایان‌نامه و دوره‌های دو ساله دارای پایان‌نامه می‌باشد. در برخی کشور‌های تنها با گذراندن دوره کارشناسی ارشد دو ساله و ارائه پایان‌نامه است که می‌توان دوره دکتری (PhD) را شروع کرد. در بریتانیا دوره‌ کارشناسی ارشد خاصی با عنوان (Mphil) وجود دارد که در صورت طی آن، مدت زمان تحصیل دوره دکترا قدری کاهش می‌یابد.
          • اعلام یا راه اندازی وب سایتوب‌سایت‌های علمی توسط فرد و یا افرادی برای ترویج و پیشبرد زمینه علمی خاصی راه اندازی می‌شوند. وب‌سایت‌ها گاه توسط فرد و افراد و گاه به واسطه تصمیم موسسه‌ای فعالیت خود را آغاز می‌کنند.
          • بودجه پژوهشیبودجه پژوهشی (Research Grant)، مبلغی است که توسط دانشگاه ها و یا مراکز علمی و فرهنگی، به دانشجو و یا استاد پرداخت می‌شود تا او پژوهش خاص را به سامان برساند. معمولاً بودجه‌های پژوهشی به صورت رسمی اعلام می‌شود و دانشجویان و اساتید متقاضی برای دریافت آنها، مدارک خود را ارسال می‌کنند. کمیته‌ای علمی، افرادی را انتخاب و بودجه سفر علمی را در اختیار آنان قرار می‌دهد.
          • بودجه سفر علمیبودجه سفر علمی (Travel Grant)، مبلغی است که توسط دانشگاه‌ها و یا مراکز علمی و فرهنگی، به دانشجو و یا استاد پرداخت می‌شود تا او در نشستی علمی شرکت کند و یا برای مدتی معلوم، به پژوهش در مکانی خاص بپردازد. معمولاً بودجه‌های سفر علمی به صورت رسمی اعلام می‌شود و دانشجویان و اساتید متقاضی برای دریافت آنها، مدارک خود را ارسال می‌کنند. کمیته‌ای علمی، افرادی را انتخاب و بودجه سفر علمی را در اختیار آنان قرار می‌دهد.
          • بورسیه دکتراکمک هزینه تحصیلی که به دانشجوی دوره دکتری برای پوشش دادن هزینه‌های زندگی و یا تحصیل پرداخت می‌شود. میزان و شکل پرداخت این کمک هزینه براساس تعریفی که برای آن شده است وهمچنین کشورهای مختلف می‌تواند شرایط و ویژگی‌های متفاوتی داشته است. ویژگی اصلی این کمک هزینه این است که تعهّد شغلی برای دریافت کننده ایجاد نمی‌کند و دریافت کننده صرفا دانشجویی است که موظّف است با آن مبلغ تحصیل خود را به سرانجام برساند. در مواردی ادامه دریافت بورسیه منوط به ارائه گزارش کار و ارزیابی‌های دوره‌ای است.
          • بورسیه کارشناسی
          • بورسیه کارشناسی ارشدکمک هزینه تحصیلی که به دانشجوی دوره کارشناسی ارشد برای پوشش دادن هزینه‌های زندگی و یا تحصیل پرداخت می‌شود. میزان و شکل پرداخت این کمک هزینه براساس تعریفی که برای آن شده است و همچنین کشورهای مختلف می‌تواند شرایط و ویژگی‌های متفاوتی داشته است. درمواردی ادامه دریافت بورسیه منوط به ارائه گزارش کار و ارزیابی‌های دوره‌ای است.
          • جایزه علمیجایزه‌های علمی، عنوان عامی برای گونه‌های مختلفی از تشویقاتی هستند که ازدانشجویان، اساتید و یا پژوهشگران مستقل، به سبب ارائه برخی آثار علمی، اعم از کتاب، پایان‌نامه و یا مقاله صورت می‌گیرد. جایزه‌های علمی عمدتاً توسط موسسات و بنیادهای علمی ارائه می‌شوند و معمولاً مبلغ مشخصی پول هستند. در بسیاری موارد، ارائه جایزه به صورت رسمی اعلام می‌شود، افراد واجد شرایط برای دریافت آنها اقدام می‌کنند و در نهایت افرادی به عنوان منتخب، برنده این جوایز می شوند.
          • دستیار پژوهشیدستیاری پژوهشی (Research Associate) فرصتی است دانشگاهی که به شماری از دانشجویان مقاطع مختلف و نیز پژوهشگران غیر دانشجو اعطا می‌شود. فرصت دستیاری پژوهشی، توسط گروه‌های آموزشی در دانشگاه‌های مختلف جهان اعلام می‌شود و کسانی که به عنوان دستیار پژوهشی انتخاب شوند، موظف به همکاری با یک استاد دانشگاه در پروژه مخصوصی هستند. به دستیاران پژوهشی از محل بودجه اختصاص یافته برای آن پژوهش، دستمزد پرداخته می شود.
          • دوره های کوتاه مدتدوره‌های غالبا پژوهشی هستند که برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و یا حتی اساتید این امکان را فراهم می‌کنند که در یک بازه زمانی مشخص در یک مرکز دانشگاهی و یا پژوهشی دیگر به مطالعه و پژوهش بپردازند. در این دوره‌ها غالبا شرکت‌کنندگان نیز موظف هستند که نتایج پژوهش خود را دست کم در قالب یک یا چند سخنرانی ارائه کنند. شماری از این دوره‌ها تمام یا بخشی از هزینه‌های داوطلب (ثبت‌نام، سفر و اسکان) را برای شرکت‌کنندگان بر عهده می‌گیرند.
          • شغل استادیاستادی دانشگاه (Tenure Track Professorship) به عنوان یک شغل، یکی از مهم ترین گونه‌های فعالیت آکادمیک است. افراد دارای مدرک دکترا و یا فوق دکترا، معمولاً بر اساس فراخوانی عام توسط دانشگاه، برای در اختیار گرفتن یک موقعیت دانشگاهی، مورد مصاحبه قرار می‌گیرند. همچنین پیشینه تحقیقاتی و علمی ایشان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. افراد منتخب ابتدائاً برای یک دوره پنج ساله آزمایشی (Tenure Track) به استخدام دانشگاه در می‌آیند و بعد از پنج سال و بر اساس رای کمیته علمی دانشکده و دانشگاه، از کار برکنار و یا به صورت دائم در دانشگاه مشغول به تحصیل خواهند شد. در حال حاضر در کشور آلمان ورود به کرسی استادی منوط به گذراندن دوره فوق دکتری آلمانی (habilitation) و يا دوره استادیاری آلمانی (juniorprofessorship) است.
          • شغل دکتراشغل پژوهشی ـ آموزشی است که شاغل در صورت اتمام موفقیت‌آمیز دوره شغلی خود، حائز درجه دکتری نیز می‌شود. شغل دکتری دست‌کم شامل نوشتن رساله پژوهشی دکتری می‌شود و علاوه بر آن گاهی وظایف آموزشی و حتی اداری نیز به فرد شاغل محول می‌شود. تفاوت اصلی شغل دکتری با بورسیه دکتری، تعهد شغلی و کاری است که برای دانشجو ایجاد می‌شود و او موظف است در زمان‌های خاصی در جای خاصی حضور داشته باشد. با این حال در کشورهایی که این موقعیت‌ها عرضه می‌شود، نرخ متوسط حقوق دریافتی برای شغل دکتری، از بورسیه دکتری بیشتر است. در حال حاضر شغل دکتری غالباً در کشورهایی مثل آلمان، سوئیس، هلند، اتریش، بلژیک، لوگزامبورگ و کشورهای اسکاندیناوی عرضه می‌شود. دریافت‌کنندگان شغل دکتری، بعد از پایان دوره، برای اخذ اقامت دائم و یا شهروندی آن کشورها، عموماً از موقعیت‌ بهتری برخوردار خواهند بود.
          • فراخوان کتابفراخوانی است که در آن از پژوهشگران مرتبط با یک حوزه مطالعاتی درخواست می‌شود تا کتاب خود را ارسال کنند. این فراخوان غالبا توسط ناشران کتاب‌های دانشگاهی برای سری یا موضوع خاصی که به طور سلسله‌وار چاپ می‌کنند، اعلام می‌شود.
          • فراخوان مقالهفراخوانی است که در آن از پژوهشگران مرتبط با یک حوزه مطالعاتی درخواست می‌شود تا پژوهش‌ها و مقالات خود را ارسال کنند. این فراخوان می‌تواند برای یک کتاب و یا شماره خاصی از یک مجله باشد.
          • فوق دکترافوق دکترا (Postdoc) دوره‌ای معمولا یک تا سه ساله است که دانشجویان بعد از به پایان بردن دوره دکترا، آن را می‌گذرانند. فرصت‌های فوق دکترا بعد از دریافت مدرک دکترا قابل ورود هستند، اما دانشجویان دکترا حدود شش ماه قبل از دفاع از پایان‌نامه دکترای خود. برای این فرصت اقدام می‌کنند. دانشجویان مقطع فوق دکترا، در این دوره، می‌باید به پژوهش و یا تدریس بپردازند، اما در کلاسی به عنوان تحصیل، شرکت نمی‌کنند. این دانشجویان همچنین از دانشگاه به صورت ماهیانه حقوق دریافت می‌کنند؛ چه اینکه فوق دکترا اساساً نوعی شغل است. فرصتهای فوق دکترا، به صورت متناوب توسط دانشگاه‌ها اعلام می‌شود و کمیته‌ای علمی آنها از میان متقاضیان، انتخاب می‌کند. فرصت های فوق دکترا معمولاً بسیار رقابتی است.
          • کارگاهکارگاه‌ها همان دوره‌های کوتاه مدت با هدف آموزشی هستند که به زمان خاصی اختصاص ندارند و در آن یک نوع تعامل جمعی قوی‌تر دوره‌های کوتاه مدت وجود دارد. علی الخصوص نوع ارائه‌هایی که اساتید دارند با ارائه‌های کنفرانس و دوره‌های کوتاه‌مدت متفاوت است؛ چرا که غالباً به شکلی است که به طور عملی شرکت‌کنندگان را درگیر محتوا می‌کند و از آنان خواسته میشود که کارهایی را در طول دوره با مشارکت جمعی تمرین کنند. در کارگاه‌ها غالباً تکیه کمتری بر بُعد تئوری ـ انتزاعی می‌شود و بیشتر یادگیری عملی مهارتها مدنظر است.
          • کنفرانساجتماع شماری از پژوهشگران که در آن پژوهش‌ها ارائه می‌شود. این ارائه می تواند به شکل سخنرانی ـ ارائه شفاهی و یا پوستر ـ باشد. براساس نوع، بزرگی و ماهیت، یک کنفرانس می‌تواند از یک تا چند روز به طول انجامد و در بردارنده یک الی ده‌ها پنل (بخش) باشد. هر یک از پنل‌ها به موضوع خاصی می‌پردازد و توسط دانشمندی متخصص آن موضوع اداره می‌شود.
          • مدارس فصلیمدارس فصلی دوره‌های کوتاه مدّت آموزشی هستند که در بازه زمانی خاصّی (مدرسه تابستانی، بهاری، پائیزی یا زمستانی) برگزار می‌شوند. موضوعاتی که در این مدارس ارائه می‌شود بسیار متنوع و براساس نیازها، خواسته و سلیقه برگزارکنندگان و شرکت‌کنندگان می‌تواند متفاوت باشد و حتی شامل مدارس تابستانی درخصوص فرهنگ و زبان یک کشور می‌تواند باشد. در مدارس فصلی گاهی شرکت‌کنندگان نیز موظف به ارائه پژوهشی در قالب یک سخنرانی کوتاه هستند و گاهی چنین الزامی وجود ندارد. شماری از مدارس فصلی تمام یا بخشی از هزینه‌های مدرسه (ثبت‌نام، سفر و اسکان) را برای شرکت‌کنندگان بر عهده می‌گیرند. مدارسی که اقدام پوشش هزینه‌ها می‌کنند معمولا از دسته‌ای هستند که انتظار دارند شرکت‌کنندگان، ارائه پژوهش و یا افزوده دیگری برای دوره داشته باشند.
  • فصلنامه آفاق شیعه –
  • خدمات –
  • اخبار –
  • آکادمی طومار –
  • تقویم آکادمیک –
  • تماس با ما و درباره ما –
  • مطالعات فرهنگ رضوی (پیمان اسحاقی )
نادرشاه و مسأله حج؛ مروری بر مکاتبات نادرشاه افشار و سلطان محمود اول عثمانی با تکیه بر موضوع حج
۱۳۹۹/۱۱/۱۷
تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۶۵۱-۷۰۰)، به کوشش پیمان اسحاقی
۱۳۹۹/۱۱/۱۷
تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۶۰۱-۶۵۰)، به کوشش پیمان اسحاقی
  دسته بندی ها: مطالعات ادیان و اسلامی، شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی، تاریخ و نسخ خطی، مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی، علوم اجتماعی، ادب و هنر، علوم سیاسی و ارتباطات
۱۳۹۹/۱۱/۱۷
نویسنده: مطالعات فرهنگ رضوی

تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۶۰۱-۶۵۰)

به کوشش پیمان اسحاقی

 

فرهنگ رضوی را در مختصرترین بیان می‌توان بروزات مختلف مادی و غیرمادی مرتبط با امام رضا علیه‌السلام در فرهنگ ایران، خاورمیانه، شبه‌قاره هند و آسیای میانه تعریف کرد. این فرهنگ خود را در گونه‌های بی‌شماری از امور نشان داده و در ساحت‌های مختلفی چون تاریخ، هنر، ادبیات، معماری، فرهنگ‌عامه و اندیشه نفوذی مادی و غیرمادی پیدا کرده است. به‌این‌ترتیب، پژوهش درباره این بروزات که از این پس‌ازآن به «فرهنگ رضوی» تعبیر می‌کنیم، مستلزم مراجعه به طیف وسیعی از داده‌های فرهنگی‌ در زمینه‌های یادشده است. در این رشته نوشتارها، بر آنم که ابعاد مختلف «فرهنگ رضوی» را از متون مختلف جمع‌آوری کنم و در اختیار پژوهشگران قرار دهم. این متون می‌توانند مدخل‌ دانشنامه‌ای، مقاله، کتاب، مجموعه مقاله، پایان‌نامه، طرح پژوهشی، صدا، تمبر، پوستر، نقشه، اسلاید، مصاحبه، عکس، فیلم‌، سند، نسخه خطی، سند، تاریخ شفاهی، شعر، داستان، یادداشت و هر داده‌ای باشد که به نحوی از انحاء بتواند به پژوهشگران برای شناخت بیشتر از این فرهنگ یاری برساند. به‌این‌ترتیب مطالبی که در اینجا در قالب تازه‌ها و پاره‌هایی ارائه می‌شود را می‌توان به‌عنوان مواد خام پژوهش‌های بیشتر درباره ابعاد مختلف فرهنگ رضوی در نظر گرفت. تلاش من در اینجا این است که مطالبی که تاکنون کمتر در پژوهش‌های مربوط به فرهنگ رضوی در نظر گرفته‌شده را جمع‌آوری کنم. همچنین بنابراین است که هر یک از موارد ارائه‌شده، با ارجاع کامل نقل شوند، اما درصورتی‌که ارجاع به مطلبی ناموجود بود و یا مطلبی کاملاً‌ مشهور باشد، از ارائه ارجاع صرف‌نظر می‌شود. رسم‌الخط مطالب نیز عموماً تغییر داده نشده است. خوانندگان محترم هم درصورتی‌که به اثری در این زمینه دسترسی دارند، خصوصاً آثاری که احتمالاً نویسنده این مطلب از آن بی‌اطلاع است، باعث سپاس خواهد بود که آن را به‌وسیله این ای میل در اختیار نویسنده قرار دهند. برای دریافت فایل ورد این پنجاه گانه این لینک و یا این لینک مراجعه کنید. در پایان لازم به ذکر است که نقل این مطلب در اینجا به معنای لزوماً صحیح بودن آن‌ها نیست.

 

برای مشاهده سایر پنجاه‌گانه ها به این لینک مراجعه کنید.

https://tumarandishe.ir/fa/note-author/razavi/

 

فهرست محتویات:

  1. کاربست نظریه جامعه شناسی تاریخی اسکاچپول برآثار حضور امام رضا (ع) در ایران، بهراد اسدی، معصومه قره داغی، جعفر آقازاده، منیژه صدری
  2. تلاش شیخ مرتضی انصاری برای آزادی زائران امام رضا (ع)
  3. «معصومه شیرازی» و مسئله زیارت امام رضا (ع)
  4. مقاله «سوءمدیریت در ایران عصر قاجاریه: تشکیلات آستان قدس رضوی (۱۳۳۴-۱۳۳۵ق)»،‌ محمدعلی کاظم‌بیکی
  5. آیت‌الله میرزا حسین فقیه سبزواری در بیمارستان شاه رضا
  6. درباره کتاب «فقه رضوی»
  7. نمونه‌ای از عکس زیارتی امام رضا (ع)‌
  8. مقاله «مرگ، سوگ، مقبره و زیارت در زمینه مشهد الرضا» به زبان ترکی استانبولی، مصطفی کُشه
  9. آرامستان «روضه رضوان» در ادبیات
  10. تصویری قدیمی از صحن نو (آزادی) امام رضا (ع)
  11. عکس زیارتی خاندان آل احمد در مشهد
  12. تصویر حرم امام رضا (ع) در یک کتاب عربی
  13. روسها چگونه حرم امام رضا(ع) را به توپ بستند؟، ناصرالدین حسینی
  14. بازکاوی نقش پاکروان در فاجعه «گوهرشاد»، غلامرضا آذری خاکستر
  15. نقش حضور امام رضا(ع) در گسترش تحولات فرهنگی و آزاداندیشی مرو، امیر اکبری
  16. وقتی اجرای طرح کلاه پهلوی و اتحاد لباس در مشهد به محل منازعه مردم و حکومت تبدیل شد: ماموران قیچی به دست دنباله لباس‎های مردم را می بریدند، غلامرضا آذری خاکستر
  17. موجی که دریا شد: روایتی از آذرماه پُرحادثه مشهد که به واقعه ای خونین در بیست و سوم این ماه منجر شد، غلامرضا آذری خاکستر
  18. طبیب ژرمن: ماجرای مهاجرت پزشک آلمانی به مشهد و اقامتی که مادام العمر شد، غلامرضا آذری خاکستر
  19. سرگذشت مقبره بنیان گذار سلسله افشاریه: از تخریب و انتقال استخوان‌ها تا شلغم کاری در مقبره نادرشاه، غلامرضا آذری خاکستر
  20. واکاوی اصول و گونه‏‏ های اعجاز در سیرۀ امام رضا(ع)‌،‌ محمود کریمی، ابوالفضل کاظمی، محسن دیمه کار گراب
  21. یک رباعی از نصرالله مردانی درباره امام رضا (ع)‌
  22. یک سروده از محمدرضا خزائلی درباره امام رضا (ع)‌
  23. یک سروده از ریاضی یزدی درباره امام رضا (ع)‌
  24. یک سروده از امیری فیروزکوهی درباره امام رضا (ع)‌
  25. دیدگاه امام رضا(ع) دربارۀ حقوق اهل بیت و وظایف مردم در قبال امامان، محمد رضا جواهری
  26. سروده‌ای از ناظرزاده کرمانی درباره امام رضا (ع)
  27. سروده‌ای از قاسم رسا درباره امام رضا (ع)
  28. سروده‌ای از صغیر اصفهانی درباره امام رضا (ع)
  29. سروده‌ای از میرزا مهدی الهی قمشه‌ای درباره امام رضا (ع)
  30. یک رباعی از صابر همدانی درباره امام رضا (ع)
  31. نشست نقض حریم: بازخوانی واقعه هجوم رژیم پهلوی به انقلابیون در حرم مطهر رضوی
  32. آوارگی بعد از «آخال»: روایتی از حاتم‌بخشی قجرها وجدایی بخش هایی از خراسان، غلامرضا آذری خاکستر
  33. نقش استراتژیک «مشهد» به روایت ژنرال سایکس،‌ غلامرضا آذری خاکستر
  34. قصه بلند نیکان و نیک‌اندیشان: روایت سیاحان تاریخ از زیارت حرم امام رضا(ع) و قدیمی ترین موقوفه های زواری، غلامرضا آذری خاکستر
  35. سیرۀ سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور (مطالعۀ موردی ولایتعهدی)، جلال درخشه، سید محمد مهدی حسینی فائق
  36. سروده ای از ابن حسام خوسفی درباره امام رضا (ع)
  37. سروده‌ای از بابا فغانی شیرازی درباره امام رضا (ع)
  38. سروده‌ای از کمال الدین وحشی بافقی درباره امام رضا (ع)
  39. سروده‌ای از محمد حسین نیشابوری متخلص به «نظیری» درباره امام رضا (ع)
  40. سروده‌ای از طالب آملی درباره امام رضا (ع)
  41. سروده‌ای از سلیمان صباحی بیدگلی درباره امام رضا (ع)
  42. سروده‌ای از فتحعلی خان صبای کاشانی درباره امام رضا (ع)
  43. سروده‌ای ازمیرزا محمد شفیع متخلص به «وصال شیرازی» درباره امام رضا (ع)
  44. سروده‌ای ازمیرزا حبیب الله قاآنی درباره امام رضا (ع)
  45. سروده‌ای ازمیرزا محمدرضا قلی خان معروف به «همای شیرازی» درباره امام رضا (ع)
  46. سروده‌ای ازمیرزا محمد کاظم صبوری کاشانی درباره امام رضا (ع)
  47. سروده‌ای ازادیب الممالک فراهانی درباره امام رضا (ع)
  48. سروده‌ای ازمحمدتقی ملک الشعرای بهار درباره امام رضا (ع)
  49. سروده‌ای ازمحمد حسین رهی معیری درباره امام رضا (ع)
  50. کتاب «آستان قدس رضوی دیروز و امروز»

 

 

(۶۰۱)

کاربست نظریه جامعه شناسی تاریخی اسکاچپول برآثار حضور امام رضا (ع) در ایران

بهراد اسدی، معصومه قره داغی، جعفر آقازاده، منیژه صدری

درباره حضور امام رضا (ع)‌ در ایران پژوهش‌های زیادی انجام شده است. این مطالعه با رویکرد جامعه شناسی در این زمینه است.

 

این پژوهش با هدف تبیین تأثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور امام رضا (ع) در ایران انجام گرفته است. تهجیر امام رضا (ع) به ایران و حضور روشنگرانه و نواندیشانه دینی ایشان علیرغم فضای سراسر خفقان و بسته دوران مأمون به رشد و گسترش حوزه های نوگرایی دینی و عقلانیت وبری در جدل های علمی معتزله و اشاعره انجامید. انبساط فضای فکری ایجاد شده در پرتو نظریه جامعه شناسی تاریخی اسکاچپول، مبتنی بر کنش های معنی دار و هدف مند و بسترهای ساختی، پرسش بنیادین این پژوهش می باشد. این پژوهش برآن است تا با روش کیفی از نوع جامعه شناسی تاریخی، آثار حضور امام رضا (ع) در ایران را تبیین کند. تکنیک گردآوری داده های این پژوهش اسنادی و کتابخانه ای است. در این پژوهش با رویکرد روش شناسی تاریخی چنین استنباط می شود که آثار فکرت های نرم گرایانه امام رضا (ع) در مواجهه با پرسشگران، مخالفان و معاندان سبب برون رفت انجمادگرایی در جامعه شده و ظهور کنش های معنی دار اجتماعی اسکاچپولی را به ارمغان آورده است.

 

منبع:

بهراد اسدی; معصومه قره داغی; جعفر آقازاده; منیژه صدری. «کاربست نظریه جامعه شناسی تاریخی اسکاچپول برآثار حضور امام رضا (ع) در ایران». تغییرات اجتماعی – فرهنگی، ۱۶، ۳، ۱۳۹۸، ۱-۱۸.

 

برای مشاهده متن کامل مقاله به این لینک:

http://journal.aukh.ac.ir/article_670976.html

 

 

 

(۶۰۲)

تلاش شیخ مرتضی انصاری برای آزادی زائران امام رضا (ع)

 

زیارت امام رضا (ع) در گذشته و در مواردی امری دشوار و خطرناک بوده و گاه موجب اسیری می شده است. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره مسائل مرتبط با این امر است.

 

«شیخ انصاری با وجود آن همه وجوهات که از ۴۰ میلیون شیعه نزدش می آوردند، مانند فقرا زندگی می کرد، حتی اموالی را که به عنوان هدایا خدمتش داده می شد بین طلاب و مستمندان قسمت می کرد و مقداری از آن را هم برای آزادی زائرانی که در راه مشهد اسیر ترکمان می شدند، ارسال می کرد.»

 

منبع:

http://old.alef.ir/vdcjvhevyuqeimz.fsfu.html?159610

 

 

(۶۰۳)

«معصومه شیرازی» و مسئله زیارت امام رضا (ع)

 

یکی از جلوه های فرهنگ رضوی، حضور زیارت امام رضا (ع) در آثار ادبی است. آنچه در ادامه می آید، اشاره ای به یک داستان که در بخشی از آن مسئله زیارت امام رضا (ع) مطرح می شود.

 

 

 

 

(۶۰۴)

مقاله «سوءمدیریت در ایران عصر قاجاریه: تشکیلات آستان قدس رضوی (۱۳۳۴-۱۳۳۵ق)»

محمدعلی کاظم‌بیکی

 

مسئله تولیت آستان قدس رضوی همواره ای مسئله ای چالش برانگیز بوده است. آنچه در ادامه می آید مطالعه‌ای درباره این تولیت در اواخر دوره قاجار است.

 

چکیده

ناکارآمدی تشکیلات اداری در عصر قاجاریه موضوعی پوشیده نیست، بویژه آن که در واپسین دهه های عمر این سلسله به اشکال مختلف کاملا به چشم می آمد. در مورد قصور یا تقصیر وزارتخانه ها و کارکنان آنها در دهه های نخستین سده بیستم/ دهه های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ ﻫ . ق اطلاعات کافی در دست است. با وجود این، بی کفایتی اداراتی که تحت نظارت مستقیم شاه قرار داشتند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر به بررسی سرقت قرآنی منسوب به حضرت سجاد (ع) از درون ضریح امام رضا (ع) اختصاص دارد که تحت مدیریت تشکیلات آستان قدس رضوی قرار داشت. این مورد با داشتن طبیعت دینی، همان گونه که انتظار میرود، خبر داغ مطبوعات گردید (۱۳۳۴-۱۳۳۵ ﻫ . ق). این رویداد همچنین موجب طرح موضوع اداره تشکیلات آستان قدس و نظارت بر آن شد که بیرون از حیطه دولت، از مؤسساتی بود که در حوزه مسئولیت مستقیم شاه قرار داشت. در پی این سرقت کاستی های مدیریتی آستان قدس به گونه ای جدی مورد توجه قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که آنچه رخ داد نتیجه سوء مدیریت مزمن در تشکیلات دینی ـ سیاسی مهم آستان قدس بود که تحت ریاست شخص شاه قرار داشت. اگر چه اطلاع عموم از ناکارآمدی آستان قدس راه را برای اصلاحات ساختاری در این تشکیلات هموار می کرد، این مهم در همان فرصت مناسب محقق نگردید.

 

منبع: محمدعلی کاظم بیکی. «سوء مدیریت در ایران عصر قاجاریه: تشکیلات آستان قدس رضوی (۱۳۳۴-۱۳۳۵ ﻫ . ق)». تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال دهم، شماره یک، ۱۳۹۹، ۲۴۷-۲۷۲.

 

برای مشاهده متن این مقاله به این لینک مراجعه کنید:

http://socialhistory.ihcs.ac.ir/article_5613.html

 

 

 

(۶۰۵)

آیت‌الله میرزا حسین فقیه سبزواری در بیمارستان شاه رضا

 

بیمارستان شاه رضا که امروزه بیمارستان امام رضا (ع)‌ نامیده می‌شود، یکی از مراکز درمانی خیریه ای متعلق به آستان قدس رضوی بوده است. آنچه در ادامه می آید یک سند تصویری درباره این بیمارستان است.

 

در توضیح این عکس چنین آمده است: «ایشان به منظور مساعدت در هزینه‌های درمانی بیماران، نامه‌های فراوانی به ریاست بیمارستان می‌نوشتند که همگی انجام می‌شد»

منبع: کانال تلگرامی حجره فقاهت

hojre_feghahat

 

 

 

(۶۰۶)

درباره کتاب «فقه رضوی»

یکی از آثار منسوب به امام رضا (ع)‌ کتاب فقه رضوی است. در برخی آثار حدیثی از این کتاب مطالبی نقل شده است. شیخ محمدتقی مجلسی اشاره ای به این کتاب دارد.

 

 

منبع:

مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، جلد اول، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۴، صفحه ۶۱۳.

 

 

 

(۶۰۷)

نمونه‌ای از عکس زیارتی امام رضا (ع)‌

 

یکی از ابعاد بصری فرهنگ رضوی عکس های زیارتی در شهر مشهد است. در ادامه نمونه ای از آن متعلق به ساکنین روستای ناریان در طالقان را می بینیم.

 

 

منبع:

کانال تلگرامی آلبوم خاطرات ناریون

https://t.me/naryane

 

 

 

(۶۰۸)

مقاله «مرگ، سوگ، مقبره و زیارت در زمینه مشهد الرضا» به زبان ترکی استانبولی

مصطفی کُشه

 

در زبان‌های غیر فارسی و عربی نیز به تدریج آثاری درباره حرم امام رضا (ع) و زیارت ایشان در حال نگارش است. آنچه در ادامه می آید یک نمونه از این موارد است.

 

Abstract

Modernite ve onun rasyonel aklı dini duygulanımlara hurafeler olarak bakma eğiliminde olmuştur. Her ne kadar muhafazakarlık bu konuda daha pragmatist yaklaşsa da İslamcılık türbe ziyaretlerini ve insani fenomenleri anlamaktan oldukça uzaktır. Ölmek için doğmayız ancak yaşadığımız her an ölürüz. Tecrübe edemediğimiz bu gerçeklik bizi sürekli korkularımızla baş başa bırakır ve ölümün varoluşuna karşı tavrımız bizi çeşitli fenomenlerle yüz yüze getirir. Geleceğimiz ölümün elinde tutsak iken geçmişimiz mezarlarda ve türbelerde yaşamaya devam eder. Kurtulamadığımız korkularımız, vaz geçemediğimiz umutlarımız ve bir arada yaşama zorunluluğumuz bizi matem törenlerinde ve türbe ziyaretlerinde bir araya getirir. Ölüm siyasal bir gerçeklik olarak aynı zamanda bizim bilincimizi oluşturan toplumsallaşma mekanlarının var olmasının sebebidir. İnsanoğlu tarih öncesi dönemlerden beri ölü kültü çerçevesinde toplumsallığını inşa etmiş, devamlılığını sağlamıştır. Ölünün hemen yanına ya da üzerine yapılan ibadethaneler ve buralarda düzenlenen ritüeller toplumların vazgeçilmezleri olmuştur.

 

Şiilik için masum kabul edilen, tanrısal inayetin yansıması olan kutsal bir imamın önderliği tartışılmaz. Bununla birlikte İmamiyye, ölüler etrafında oluşan ve kimliğini bu ölülerle kurgulayan siyasi-dini bir hareket olmuştur. Bu çalışmada, Me’mun’un Şiilerle olan ayrışmayı önlemek amacıyla veliaht tayin ettiği, ancak beklenmedik biçimde vefat eden/öldürülen ve zamanla yaşanan siyasi gelişmeler neticesinde yüceltilen ve şehit kabul edilen Ali er-Rıza’nın İmamiyye için toplumsal kimliğin ayrışmaz parçasına dönüştüğü gösterilecektir. Ayrıca İmamiyye’nin Moğollar, Osmanlılar, Özbekler ve Afganlılar ile yaşadığı siyasi, kültürel mücadelelerin Meşhed kentinin gelişiminde oynadığı rol ortaya konulacaktır. İmami Şiiliğinin en önemli türbesinin bulunduğu Meşhed’in onuncu asırdan itibaren oynadığı tarihi rolde elbette Safeviler, Kaçarlar, Pehlevi hanedanlıkları ve İran İslam Devrimi süresince yaşanan siyasi gelişmelerin etkisi yadsınamazModernite ve onun rasyonel aklı dini duygulanımlara hurafeler olarak bakma eğiliminde olmuştur. Her ne kadar muhafazakarlık bu konuda daha pragmatist yaklaşsa da İslamcılık türbe ziyaretlerini ve insani fenomenleri anlamaktan oldukça uzaktır. Ölmek için doğmayız ancak yaşadığımız her an ölürüz. Tecrübe edemediğimiz bu gerçeklik bizi sürekli korkularımızla baş başa bırakır ve ölümün varoluşuna karşı tavrımız bizi çeşitli fenomenlerle yüz yüze getirir. Geleceğimiz ölümün elinde tutsak iken geçmişimiz mezarlarda ve türbelerde yaşamaya devam eder. Kurtulamadığımız korkularımız, vaz geçemediğimiz umutlarımız ve bir arada yaşama zorunluluğumuz bizi matem törenlerinde ve türbe ziyaretlerinde bir araya getirir. Ölüm siyasal bir gerçeklik olarak aynı zamanda bizim bilincimizi oluşturan toplumsallaşma mekanlarının var olmasının sebebidir. İnsanoğlu tarih öncesi dönemlerden beri ölü kültü çerçevesinde toplumsallığını inşa etmiş, devamlılığını sağlamıştır. Ölünün hemen yanına ya da üzerine yapılan ibadethaneler ve buralarda düzenlenen ritüeller toplumların vazgeçilmezleri olmuştur. Şiilik için masum kabul edilen, tanrısal inayetin yansıması olan kutsal bir imamın önderliği tartışılmaz. Bununla birlikte İmamiyye, ölüler etrafında oluşan ve kimliğini bu ölülerle kurgulayan siyasi-dini bir hareket olmuştur. Bu çalışmada, Me’mun’un Şiilerle olan ayrışmayı önlemek amacıyla veliaht tayin ettiği, ancak beklenmedik biçimde vefat eden/öldürülen ve zamanla yaşanan siyasi gelişmeler neticesinde yüceltilen ve şehit kabul edilen Ali er-Rıza’nın İmamiyye için toplumsal kimliğin ayrışmaz parçasına dönüştüğü gösterilecektir. Ayrıca İmamiyye’nin Moğollar, Osmanlılar, Özbekler ve Afganlılar ile yaşadığı siyasi, kültürel mücadelelerin Meşhed kentinin gelişiminde oynadığı rol ortaya konulacaktır. İmami Şiiliğinin en önemli türbesinin bulunduğu Meşhed’in onuncu asırdan itibaren oynadığı tarihi rolde elbette Safeviler, Kaçarlar, Pehlevi hanedanlıkları ve İran İslam Devrimi süresince yaşanan siyasi gelişmelerin etkisi yadsınamaz

 

منبع:

https://dergipark.org.tr/en/download/article-file/1112056

 

 

 

(۶۰۹)

آرامستان «روضه رضوان» در ادبیات

 

بخش های مختلفی از شهر مشهد که مرتبط با حرم امام رضا (ع) دانسته می‌شود، وارد فرهنگ عامه ایرانی شده است. آنچه در ادامه می آید یادداشتی از میلاد عظیمی درباره اشاره ای به «روضه رضوان» در شعری سروده محمدرضا شفیعی کدکنی است.

 

مادر و آفتاب و باغ بهشت

 

شفیعی کدکنی شعری دارد به نام «در بامداد آینه‌ها». به یاد مادرش (طفلی به نام شادی، صص۱۳۵-۱۳۶). شعر در خطاب به آفتاب اوّل‌ِخرداد است. شاعر سرخوشانه به آفتاب می‌گوید بر هر گیاه و گلی بتابد و هیچ چیز را از فیض خود بی‌بهره نگذارد:

شادیت بی‌کرانه و خوش باد!

ای آفتاب اوّل‌ِخرداد!

بر هر کجا بتاب

با جام عدل و داد

بر شرق و غرب و کوه و گریوه

در هر کجا گیاهی و در هر کجا گلی

در بامداد آینه‌ها

 

ناگهان به یاد مادر جوان‌مرگش می‌افتد که نیست تا از این آفتاب شادمانه و خوش شود. شفیعی وقتی دوازده‌سیزده ساله بود مادرش را از دست داد. مادرش را در هیئت گل‌های اطلسی نورسته و شادابی تصور می‌کند که در «روضۀ رضوان» سر از خاک برکرده است‌. شاعر از آفتاب می‌خواهد در «روضۀ رضوان» بر مادرش هم بتابد:

نیز

در نیمروز روضۀ رضوان

آنجا که مادرم

در جامه و جوانی گل‌های اطلسی

سر برکشیده از شکن خاک، بامداد.

 

نکتۀ شعر در «روضۀ رضوان» است؛ «باغ رضوان» نام آرامگاهی مشهور در آستان قدس رضوی مشهد است که مادر شاعر در آنجا به خاک سپرده شده است (یادآوری دوست گرامی خانم دکتر معصومه امیرخانلو).

«روضۀ رضوان» همچنین یادآور بهشت است. لطف شعر در اینجاست که طبق برخی آیات و روایات در بهشت خورشید و آفتاب نیست: «لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا» (انسان، آیۀ۱۳). به قول میبدی: «تکیه‌زنندگان در آن بهشت بر آن حجله‌ها  نه آفتاب بینند در آن و نه سرما» ( کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص ۳۱۴).

دیگر اینکه شاعر از آفتاب خواسته بر همگان در بامدادان بتابد -لابد تا تف‌وتابش مطبوع و نوازشگر باشد- اما بر مادرش در «نیمروز روضۀ رضوان» پرتو بیفکند. چرا؟ در آیات و روایات مربوط به بهشت، سخن از«ظلّ ممدود» (واقعه، آیۀ۳۰) است. یک تفسیر از ظل ممدود سایۀ مستدام دامن‌گستری است که آفتاب تاب‌وتوش نسخ و زایل‌گردانیدنش را ندارد (کشف‌الاسرار، ج۹، ص ۴۴۷).

برای همین شاعر از آفتاب درمی‌خواهد تا در گرم‌گاهان نیمروز که اوج قوّت اوست، بر روضۀ رضوان بتابد تا بلکه در ظلّ ممدود رخنه‌ای کند و از پرتو زندگی‌بخشش به مادر نصیبی برساند. تا مادر هم در شادی و خوشی فرزند سهیم شود.

https://t.me/n00re30yah

 

 

(۶۱۰)

تصویری قدیمی از صحن نو (آزادی) امام رضا (ع)

 

صحن های حرم امام رضا (ع) در طول قرون تغییرات زیادی را تجربه کرده اند. آنچه در ادامه می آید تصویری از یکی از این صحن‌ها قبل از تغییرات اخیر است.

 

 

 

(۶۱۱)

عکس زیارتی خاندان آل احمد در مشهد

عکس های زیارتی یکی از اجزای فرهنگ بصری رضوی است. این تصویر شامل برخی اعضای خاندان آل احمد است. شمس آل احمد در تصویر قابل مشاهده است.

 

 

 

(۶۱۲)

تصویر حرم امام رضا (ع) در یک کتاب عربی

حرم امام رضا (ع) در طول قرون تغییرات زیادی را تجربه کرده اند. آنچه در ادامه می آید تصویری از یکی از این حرم‌ها قبل از تغییرات اخیر است که در یک کتاب عربی به صورت سیاه و سفید منتشر شده است.

 

 

منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان

 

 

 

(۶۱۳)

روسها چگونه حرم امام رضا(ع) را به توپ بستند؟

ناصرالدین حسینی

 

مسئله حمله روسها به حرم امام رضا (ع) موضوع بررسی های بسیاری بوده است. یک نمونه از این پژوهش‌ها را در اینجا ملاحظه می کنیم.

 

روز دهم فروردین ۱۲۹۱ هجری شمسی، آستان قدس رضوی یکی از جنایات نابخشودنی استعمار روس را شاهد بود. در این روز بارگاه حضرت ثامن‌الحجج توسط نظامیان اشغالگر روسیه که درکشاکش نهضت مشروطه برای مبارزه با قیام مردم و سرکوب نهضت به شهرهای ایران تعرض کرده بودند، گلوله‌باران شد. مقاله زیر گزارش لحظه به لحظه این حادثه است.

یکی از موجبات بمباران آستان قدس رضوی مخالفت روسها با استخدام مورگان شوستر (Morgan Shuster) امریکائی بود که از بدو ورود او به ایران هر روز به بهانه‌ای توسل جسته و مزاحمت و تکدری پدید می‌آوردند. رفته رفته دامنه این نارضایتی‌ها وسعت یافت و کار بدان جا کشید که دولت روس خود را ناگزیر دید اولتیماتومی به دولت ایران بدهد و برای این کار سفیر روس در تاریخ ۱۸ ذی‌القعده ۱۳۲۹ اولتیماتومی تقدیم حکومت وقت نمود و چون از این اتمام حجت نتیجه‌ای نگرفت به دادن اولتیماتوم ثانوی مبادرت جست. یکی از مواد این اولتیماتوم عزل شوستر امریکائی بود و سایر مواد آن طوری تنظیم شده بود که به استقلال ایران لطمه‌ وارد می‌ساخت.

وقتی که توده مردم از این اولتیماتوم ثانوی اطلاع حاصل نمودند مضطرب گشته دست به اقدامات شدیدی زدند و تمام شهرستان‌های ایران به جنبش در آمدند. یکی از شهرهائی که در این راه پیشقدم گردید و به مخالفت با روسها پرداخت، شهر مشهد بودکه مردم آن به محض اطلاع بر مواد اولتیماتوم ثانی انقلاب برپا کردند. شاگردان، مدارس را تعطیل نموده با علم و بیرق در کوچه و بازار به راه افتادند و تظاهراتی علیه روسها نمودند و این دولت را با آهنگی هیجان‌انگیز می‌خواندند:

آنچه اندر پرده داری آسمان بنما عیان

تن نخواهند داد بر ظلم و ستم ایرانیان

سربکف، جان در قدم داریم ما ورد زبان

یا که استقلال ایران یا که مرگ ناگهان

مردم شهر که این التهاب جوانان را دیدند بیتاب گشته وارد دسته آنان شدند، هر قدمی که این جمع به جانب حرم مطهر بر می‌داشتند بر تعداد ازدحام کنندگان افزوده می‌شد. سرانجام این گروه انبوه به مسجد گوهرشاد رفته در آنجا به هیاهو پرداختند. در این موقع حاج شیخ مهدی سلطان المتکلمین که از وعاظ معروف و خوش بیان شهر بود، نزدیک غروب به منبر رفته، مواد اولتیماتوم ثانوی را به جهت مردم قرائت نمود، آن روز تا پاسی از شب رفته مردم در مسجد گوهر شاد ماندند و به مواعظ حاج شیخ مهدی و برخی دیگر که با لحنی مؤثر ایراد خطابه می‌نمودند گوش فرا دادند، این زمزمه‌‌ها روز به روز در مشهد زیادتر می‌شد و موجب رنجش خطر «کنیاژدابیژا» قونسول روس در مشهد می‌گشت.

چون او وضع را چنین دید، از دولت تزاری در خواست نمود تا سپاهیانی به مشهد بفرستد و منافع آن دولت را در این خطه حفظ نماید. متعاقب این درخواست در اوائل محرم ۱۳۳۰ هجری قشون روس با توپخانه و تجهیزات کامل از دروازه بالا خیابان وارد مشهد شده از کوچه تلگرافخانه قدم (مقابل کوچه آب‌میرزا) بطرف ارک دولتی رفتند. در این هنگام رکن‌الدوله «علینقی میرزا» والی خراسان بود. او به محض آنکه از ورود سپاهیان روسی با خبر شد، دستور داد قزاق‌‌خانه و باغ خونی و گل خطمی و سایر عمارات زیبائی که در اطراف محل دژبانی و شهرداری واقع شده بود، برای روسها تخلیه نمایند در این اوقات اعیان شهر مضطرب شده به نزد قونسول روس رفتندو علت وقوع حادثه را از «کنیاژدا بیژا» جویا شدند.

«دابیژا» در جواب آنان گفت «چون خراسان بواسطه‌ی همهمه مشروطه و استبداد مانند سایر شهرها دچار آشوب و فتنه شده است، این سپاهیان را برای حفظ و حراست رعایای خودمان که در این خطه‌اند وارد نموده‌ایم و مقصود دیگری نداریم»

در راپورتی که سایکس قنسول انگلیس در مشهد به سفارت خود مقیم طهران در این باره داده می‌نویسد:

«ماژور جنرال روکو به فرماندهی عساکر روس در خراسان منصوب شده است. وی در ۱۲ ژانویه (۲۲ دی ۱۲۹۱) با چهارصد هزار پیاده نظام وارد مشهد گردید. در پنجم فوریه (۱۶ بهمن ۱۲۹۰) اوضاع بسیار سخت‌ و هراس‌انگیز شده است. مردم در کوچه و بازار به ازدحام پرداخته و شهربانی را به مبارزه می‌طلبند. سرانجام این جمع متفرق گردیدند»

روکو که فرماندهی سپاهی روس را در خراسان داشت در اوایل ورود خود به مشهد مجلسی در خانه خود ترتیب داد و به طوری که طلیعه «جریده طوس» در این باره اظهار نظر می‌کند «نماینده ایالت و نماینده‌ی کارگزاری در آن مجلس حاضر نشدند و ژنرال خطابه‌ای مبنی بر همراهی و اظهار رضایت از نجابت و اصالت ملت ایران عنوان کرده در پایان خطابه خود بیان نمود:

«امیدواریم بین دولتین روس و ایران به زودی رفع مناقشات شده و ما هم به میهن خود باز گردیم»

پس از این دسته بندی‌ها «کنیاژدابیژا» باز هم راحت ننشسته شروع به تحریکات کرد و برای اجرای نقشه شوم خود سید‌محمد یزدی طالب‌الحق را که به واسطه شرارت، از تهران به مشهد، تبعید شده بود و یوسف خان هراتی۱ که او هم از اشرار بودف به وعده و وعید دلگرم ساخته آنان را بر آن داشت تا انقلابی در مشهد بپا کنند.

یوسف‌خان که در مدرسه میرزا جعفر متحصن بود، در این هنگام به تحریک روسها از مدرسه خارج شده با متنفذین مشهد ملاقات نموده، گفت:

«اگر می‌خواهید قشون روس از خراسان برود همه جمع شده بگوئید ما اعلیحضرت محمدعلیشاه سلطان محبوب خودمان را می‌خواهیم و احمد‌شاه را به سلطنت نمی‌شناسیم!»

این مرد شرور برای پیشرفت منظور خویش ابتدا در مسجد جنب قبرستانی که امروز محل دبستان «میر» است جلسه‌ای تشکیل داد و مردم مشهد را به خواستاری شاه مخلوع دعوت کرد و کاغذی هم به امضاء‌عده‌ای از حضار مجلس برای ساکنین شهر و دهات مشهد فرستاد که آنها با خیالات او هم عقیده و مساعد باشند.

یوسف‌خان پس از اجرای این طرح چند روزی هم در مسجد «میرهوا» ماند و جمعی را به حیله و تزویر دور خود جمع کرد تا اینکه بر تعداد غوغائیان افزود. سه روز پس از توقف او در مسجد میرهوا نایب‌علی‌اکبر نوغانی و طالب‌الحق که از یاران صمیمی او بودند، در سراچه‌ی تکیه متصل بگنبد خشتی که در محله نوغان قرار گرفته است، چادر زدند و آنجا را محل کار خود قرار دادند.

طالب‌الحق در این اوقات به هر کجا که میرفت و هر که را که می‌دید می‌گفت:

«مشروطه کفر است، مشروطه‌خواه کافر، دموکراتها بابی هستند!»

با تولید نگرانی در میان مردم کا را بدان‌جا کشید که رفته‌رفته تجار و کسبه از بیم یوسف‌خان و طالب‌الحق و اتباع ایشان دکاکین خود را بسته و از خانه هم بیرون نمی‌آمدند.

در بیستم ماه صفر ۱۳۳۰ نایب‌ علی‌اکبرو پسرش چادر پائین خیابان را جمع کرده مخالفین مشروطه و طرفداران محمد‌علی‌شاه همه در مسجد گوهرشاد و صحنین متحصن شدند و چون عده‌ی غوغائیان زیاد شد و همه دارای اسلحه بودند دو دسته شدند. دسته طالب‌الحق و نایب علی‌اکبرنوغانی در مسجد جامع و صحن کهنه گرد آمده و دسته یوسف‌خان هم صحن نو را با چند حجره متصرف شدند و تفنگ‌داران دو طرف هم میان صحن کهنه و نو و مسجد گوهرشاد و اطراف بست بالا خیابان وپائین خیابان و بازار بزرگ پراکنده شدند و به نا امنی شهر مشهد افزودند.

دردهم ربیع‌الثانی، قشون تزاری گنبد مطهر حضرت‌رضا علیه‌السلام را به توپ بستند و در صبح روز دهم ربیع‌الثانی سالداتهای روسی (نظامیان روسی) به دستور «روکو» رئیس خود، در سمت جنوبی خارج شهر گرد‌آمدند. «روکو» نقشه گنبد مطهر و عمارات آستان قدس را در دست داشت و بر روی یک سه پایه نصب کرده بود و توپچی‌های او هم به همان نشان توپ را میزان می‌گرفتند.

توپها زیاد بود و به وسیله مفتول برقی به هم اتصال داشت، آن قسمتی را که «روکو» از گنبد مطهر نشان گرفته بود یک ضلع از گنبد بود، و تصور می‌نمود که به وسیله گلوله‌ها آن ضلع خراب خواهدشد و باقی گنبد از تعادل خارج گشته در هم خواهد ریخت.

دو ساعت به غروب مانده بودکه پس از نشانه‌گیری عملیات شروع شد و تمام توپ‌ها یک‌باره به طرف گنبد مطهر ‌آتش شد ولی هیچ یک کارگر نیفتاده، در گنبد ننشست.

توپچی‌ها که قبلاً از اهمیت این گنبد و بارگاه داستانها شنیده بودند رنگ از رویشان پرید و چون ذهنشان پریشان شده بود، شلیک‌های بعدی بی‌اثر ماند!

در این هنگام «روکو» جعبه‌های روغن خواست و گلوله‌ها را به روغن اندود تا قابل نشستن باشد، و سپس شلیک دوم را شروع نمودند.

در این موقع گلوله‌ها به هدف اصابت نمود و فریاد هورای سالداتها شهر مشهد را فراگرفت.

ولی گنبد مطهر با وجود آن که مورد هدف هفده گلوله قرار گرفته بود، مقاومت نمود و آنطور که نقشه کشیده بودند در هم نغلطید ولی منظره آن شبیه به زمین زراعتی که شیار نموده باشند، ‌شد.

سرکشیک میرزا علیرضا خادم باشی ثقه‌ الاسلام «میرزا عبدالحمید» درباره این سانحه چنین می‌گوید که از اول بامداد افراد قشون روس در میان شهر پراکنده شدند و نمی‌گذاشتند احدی از جای خود حرکت کند. اینان عبور و مرور را مانع گشتند ولی پس از سه ساعت بگیر و ببند تمام شد و روس‌ها به مرکز خودبازگشتند. در این هنگام «روکو» قشون خود را سان دید و امر کرد توپچی‌ها سر توپهای شرپنل حاضر باشند. بعد از ظهر مجدداً سالداتها در سراسرشهر مشهد متفرق شدند و سه ساعت به غروب مانده ناگهان صدای شلیک توپهای روس از خارج و داخل شهر بلند شد و در هر ثانیه تقریباً صد گلوله توپ و تفنگ از چهار جانب شهر خالی می‌شد و به جانب حرم مطهر می‌آمد. روسها پی در پی شلیک می‌کردند. نیم ساعت از شب گذشته بود که روسها صحن و حرم و مسجد گوهر شاد را در دست گرفتند و وارد روضه‌ی مستوره شده با مسلسل میان حرم مطهر گلوله خالی کردند. زوار بینوا که وضع را ناگوار دیدند به بعضی از رواق‌ها پناه بردند و در خود حرم هم روس‌ها عده‌ای از زوار بی‌گناه را کشتند! صدای «الامان الامان» در میان تاریکی بلند بود. بالاخره روسها دست از شلیک بازداشتند، زوار بدبخت در این موقع به صحن کهنه پناه برده در آنجا مخفی شدند. روسها که وضع را مطابق دلخواه خود دیدند،‌تمام را دستگیر ساخته و طلاب علوم دینیه را هم که در حجرات بودند به این عده ملحق ساخته آنان را به وسط صحن آوردند و در میان باران نگاه داشتند. چون صبح شد روس‌ها امر کردند که نعش‌های کشتگان را که در حرم و رواقها و دیگر اماکن جای گرفته بود روز تخته نهاده و روبه‌روی مدرسه میرزا جعفر نزدیک ایوان عباسی قرار دهند. روز یکشنبه یازدهم ربیع‌الثانی عکاس روس از کشتگان عکس برداشت و در عصر همان روز اسرا را مرخص کرده کشته‌ها را هم به صاحبانشان سپردند ولی اجازه‌ی ورود به صحن و حرم مطهر را به کسی نداده آستانه را خودشان متصرف شدند و بیوتات آن را هم در دست گرفتند و اشیاء نفیس را به یغما بردند.

روزنامه‌ی طوس در این باره می‌نویسد:

«روز دوازدهم اجساد کشته‌ها را از صحن بیرون برده به قبرستان قتلگاه «محل امروزی باغ رضوان» برای کفن و دفن بردند و روز سیزدهم هم ژنرال قونسول روس و ژنرال قونسول دولت انگلیس با چند نفر از اعضاء خودشان وارد صحن می‌شوند و اوضاع را مشاهده کرده بر می‌گردند. ژنرال قونسول روس از تولیت و میرزا آقاخازن‌التولیه کاغذی می‌گیرند که از اسباب آستانه چیزی به غارت نرفته است. تا این روز کسی جرأت رفت و آمد به حرم مطهر را نداشت ولی از این روز به بعد یعنی از روز سه‌شنبه ۱۳ ربیع‌الثانی صحن و حرم مسجد گوهرشاد را جز صحن نو به تصرف خدام دادند و آنهامشغول پاکیزه کردن حرم مطهر شدند. فرشهای خون‌آلود را جمع کرده بعد از یک هفته به دو فرسخی شهر برده شست و شو دادند»

آقای حاج شیخ حسن هروی در این باره در کتاب نفیس خود که به نام حدیقهالرضویه است می‌نویسد: «روز جمعه شانزدهم نیم ساعت به غروب مانده من خود در صحن کهنه ایستاده بودم دیدم یک عده از روسها سواره وارد صحن کهنه شدند و به کلی از در داخلی صحن عتیق‌ وارد بازار بزرگ شدند ولی تا چند روز بعد هم رفت و آمد در میان صحن داشتند تا آنکه از طهران تلگراف شد که آمد و شد روسها در صحن و مسجد ممنوع است»

شب یکشنبه ۱۸ ربیع‌الثانی پنج ساعت از شب گذشته روسها به اسم عید میلاد مسیح چند تیر توپ خالی کردند که این هم برای اهالی خراسان تولید نگرانی نمود و مرحوم مرتضی قلیخان تولیت آستانه که خود شاهد قضیه بوده درباره این سانحه چنین اظهار نظر کرده است «صبح روز شنبه دهم ربیع‌الثانی ۱۳۳۰ مطابق دهم فروردین قنسول روس به من پیغام کرد که به خانه او بروم و بعد از ظهر تلفن کرد کار از کار گذشته آمدن شما فایده‌ای ندارد. من از شدت اضطراب عصا در دست و عبا به دوش از دارالتولیه بیرون آمدم و خواستم داخل باغ شوم تا به آستانه دستوراتی بدهم. دو نفر صاحب‌منصب روس با عده‌ای قزاق در حالی که دهانه اسب‌ها را به دست گرفته بودند منتظر خروج من بودند.

صاحب‌منصب گفت ژنرال «روکو» منتظر شماست! خواستم سوار درشکه بشوم مانع شدند، عد‌ه‌ای سالدات پیاده از جلو و جمعی سواره از عقب ما روان گشتند، همین که به مقابل کنسول خانه‌ی انگلیس رسیدیم صدای توپ اول بلند شد، از دروازه ارک بیرون شده از طرف گل‌خطمی مرا به طرف شهر حرکت می‌دادند به منطقه باغ‌خونی که رسیدیم دیدم سوارها با صاحب منصبها مختصر صحبتی کرده به سرعت به راه افتادند.

تازه به دروازه پائین خیابان رسیده بودیم که دو عراده توپ شرپنل را دم دروازه و چهار عدد توپ مسلسل را عقب آن دیدم، به کوچه سیاه آب که رسیدم، ژنرال «روکو» را با بیست نفر صاحب‌منصب آنجا ایستاده دیدم. به وسیله مترجم با او صحبت بسیار کردم که در نتیجه عصبانی شد. او از من خواهشهای نابجائی می‌نمود و از جمله می‌گفت: «تو برو با رؤسای آستانه صحبت کن یوسف‌خان را بگویند از صحن خارج شود.»

جواب دادم: «من تازه واردم رؤسا را نمی‌شناسم. حتی اسامی بسیاری را هم نمی‌دانم، به علاوه یوسف‌خان به حرف من خارج نمی‌شود و اگر بیرون می‌رفت که کار به اینجا نمی‌کشید.» اشاره کرد وسط راه بایستم قزاقها تفنگها را متوجه من ساختند و منتظر فرمان بودند.

باز مرا طلبیده گفت: «برو به شورشیان پارچه‌ی سفید بده و بگو آن را سر چوب کرده امان بخواهند!» گفتم:

«البته از من این دستور را نخواهند پذیرفت!» باز متغیر شده و مرا از نزد خود راند ولی مجدداً مرا به نزد خود طلبیده اظهار کرد: اگر می‌ترسی با سالداتها بروی با سربازهای خودتان برو! ولی من حاضر نشدم. در این حال «روکو» سخت عصبانی شده می‌خواست امر به شلیک بدهد. من هم با کمال قوت قلب تکیه به عصا داده می‌گفتم. «بکشید مرا، پس چرا معطلید؟» سرانجام گفتم تنها می‌روم. ژنرال گفت برو، می‌گویم توپ خالی نکنند، به راه افتادم هنوز چند قدم برنداشته بودم که از پشت سر توپهای مسلسل شلیک کردند،‌ رسیدم نزدیک بست دیدم عد‌ه‌ای از تفنگچیان یوسف‌خان زمین را از دو طرف حفر می‌کنند تا در آنجا سنگر ببندند.

چون مرا دیدند جلو آمده گفتند « تو می‌خواهی سردار را بکشی؟» گفتم: «آلت قتاله ندارم که سردار را بکشم، به علاوه آدم‌کش نیستم بگذارید بروم!» بالاخره با اصرار به من اجازه دادند تا حرکت کنم. رسیدم به در صحن نو دیدم در بسته است. در صحن کهنه نیز بسته بود ناچار از راهرو و بازار نقیب وارد صحن کهنه شده از گنبد الله وردیخان وارد دارالسیاده شدم و از آنجا داخل صحن نو گشتم دیدم یوسفخان و محمد قورش آبادی با عده‌ای از تفنگدارها نشسته‌اند.

پیش یوسفخان رفتم و از او درخواست خارج شدن از صحن را نمودم. جواب داد: «من هنوز دست به کار نشده‌ ام. بگذار روسها بیایند. چنین و چنان می‌کنم!» مأیوسانه نزد طالب‌الحق رفتم. دیدم با کمال اطمینان با نایب‌علی اکبر نشسته قدری با او صحبت کردم. نتیجه‌ای نبخشید و سرانجام گفت: «برو الان روسها وارد بست می‌شوند. احترام آستانه از میان می‌رود!»

در این اثنا کسی آمد به گوش نایب‌علی‌اکبر حرفی گفت من ماندم با طالب‌الحق. یک مرتبه صدای توپ و مسلسل از پشت بام مسجد بلند شد. دیگر توقف را جایز نشمرده از دارالسیاده وارد حرم شدم دیدم در بسته است. کفش خود را زیر بغل گرفته ناگاه دیدم در یک کمی باز شد. فراش را گفتم در را کاملاً باز کردم. وارد دارالسیاده شده از آنجا به دارالحفاظ آمده داخل حرم شدم و به زحمت سه چهار ته شمع‌گیر آورده روشن کردم. ناگاه صدای توپ مسلسل از میان توحید خانه بلند شد. فهمیدم روسها داخل صحن و ایوان شده‌اند»

این مختصری از مشاهدات مرحوم مرتضی‌ قلیخان بود.

و اما راجع به تعداد گلوله‌های توپ که به گنبد مطهر دیده شد غیر از گلوله‌های توپ شرپنل گلوله گرناد هفده عدد، ایوان مسجد جامع گلوله گرناد نه عدد، ایوان مقصوره مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، سر در ایوان صحن جدید گلوله گرناد، سه عدد، سردر کارخانه و آشپزخانه خدام گلوله گرناد یازده عدد،‌ گنبد جامع گلوله گرناد یازده عدد، سر در ساعت صحن جدید و کهنه و همچنین ایوان عباسی چند تیر گرناد… که خرابی فاحش وارد آوردو خسارات وارده در واقعه‌ی بمباردمان بر طبق صورتی که از طرف تولیت فرستاده شده سه کرور و یکصدو هشتاد و پنج هزار تومان، و به مسجد گوهرشاد پانصدهزار تومان ضرر وارد گردید. عده‌ی مقتولین را از شصت و نه نفر الی چهارصد و سی و شش نفر فهرست داده‌اند و مؤلف منتخب‌التواریخ هفتاد نفر، یادداشت کرده است. آنچه از اشیاء آستانه مفقود شده: ۱ـ قفل در ضریح ۲ـ قرآن خطی کوچک و قفل نقره‌ای که متعلق بوده به محفظه قرآن وقفی امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان که به کلی ناپدید گردید و از قرآنهای خطی میان حرم و رواقهای دوازده مجلد به یغما رفت.

متعاقب این امر «روکو» اعلامیه‌ای صادر و در آن متذکر شد که چون جمعی از اشرار آستانه‌ی مقدسه را مأمن خود قرار داده موجب اختلال امور گشته بودند، ‌اولیاء دولت بهیه‌ی روسیه از اشرار درخواست نمود تا خلع سلاح شوند و چون نشدند ناچار به شلیک شد. با این اعلامیه بی سر و ته به خیال خویش بر روی اعمال نابکارانه خود حجابی کشید ولی مردم خراسان و ایران از آن روزها نسبت به روسیه‌ی تزاری تنفر شدیدی پیدا کردند که هنوز برجاست…

 

پی‌نویس‌ها

۱ـ محمد یوسف‌خان پسر حسن‌خان پسر محمد‌‌رضای هراتی است. تا دوازده سالگی در هرات بوده و در این سال با پدرش به عزم سفر عتبات از هرات به جانب خراسان حرکت کردند و پس از هفت ماه مسافرت مجدداً به هرات بازگشت. خود درباره سرگذشت خویش می‌نویسد که: «حمد می‌کنم بی‌نیاز چاره‌ساز را که با این همه سرگذشت پرخطر خراسان همه وقت به دارائی و نعمت زندگانی نمودم،‌ چون آقا و مولایم خسرو طوس و مدد معاشم از دولت روس است!»

 

منبع:

ماهنامه اطلاعات، اسفند ۱۳۲۸

http://dowran.ir/show.php?id=94645739

 

(۶۱۴)

بازکاوی نقش پاکروان در فاجعه «گوهرشاد»

غلامرضا آذری خاکستر

 

تاریخ حرم امام رضا (ع) در قرن حاضر با برخی شخصیت‌ها پیوند نزدیک دارد. یکی از این افراد سرلشکر پاکروان است که بیش از همه به سبب ایفای نقش در ماجرای گوهرشاد شناخته می‌شود. آنچه در ادامه می آید بررسی دوباره ای درباره این ماجراست.

 

سرلشکر پاکروان که در ابتدای ماجرای کشف حجاب حامی متانت و مخالف کاربرد زور برای بی‌حجاب کردن زنان بود، به تدریج چنان خشن و سرکوبگر شد که حتی افرادی که زنان خود را برای در امان ماندن از گزند مأموران رضاشاه در خانه نگاه می‌داشتند، را نیز تهدید کرد.

یکی از نظامیان عصر رضا شاه که به دلیل نقش سرکوبگرانه‌اش در واقعه موسوم به «کشف حجاب» و به ویژه در کشتار مردم در مسجد گوهر شاد از او به نفرت یاد می‌شود فتح‌الله پاکروان است.

فتح‌الله پاکروان پدر سرلشکر حسن پاکروان (رئیس ساواک از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳) فعالیتهای مؤثر اجتماعیش را همزمان با ورود رسمی رضاخان بر عرصه قدرت در سال ۱۳۰۴ آغاز کرد و سمتهای گوناگونی را بر عهده گرفت، از کفالت وزارت خارجه در دولت مخبرالسلطنه هدایت تا سفارت ایران در مسکو. وی در جریان واقعه مسجد گوهرشاد استاندار خراسان بود.

پاکروان معروف به «مشیر حضور» در ۱۲۹۷ ه‍. ق در تبریز تولد یافت. پدرش حاج میرزا کاظم‌خان، مشیرلشکر و جدش خان مؤتمن بود. مادرش دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر بود. پاکروان پس از انجام تحصیلات مقدماتی و مطابق معمول زمان برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفت و مدرسه‌ی نظامی سن سیر پاریس را به اتمام رسانید و به ایران بازگشت. در ۱۲۸۰ ش به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. پس از چندی ژنرال قنسول ازمیر شد. در انتخابات دوره‌ی دوم مجلس شورای ملی از طرف مجلس به جای وثوق‌الدوله که مقام وزارت گرفته بود، به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید.

پس از اتمام دور‌ه‌ی مجلس، وابسته‌ی نظامی ایران در آنکارا و بعد روسیه‌ی تزاری شد. پس از آن ژنرال قنسول استانبول گردید. مدتی هم در مصر و بعد در جده شارژدافر ـ کاردار ـ بود. در ۱۳۰۱ وزیر مختار در مصر بود. بعد از مأموریت مصر به تهران آمد و به ترتیب مدیر کل و معاون و کفیل وزارت امور خارجه شد. در بهمن ۱۳۰۷ وزیر مختار ایران در رم شد و همزمان سفارت ایران در اتریش را نیز اداره می‌کرد. در ۱۴ فروردین ۱۳۱۰ سفیر کبیر ایران در اتحاد جماهیر شوروی شد و علاوه بر آن امور مربوط به مجارستان و چک‌اسلواکی نیز توسط او اداره می‌شد. در اواسط سال ۱۳۱۳ به تهران احضار شد و به سمت استانداری خراسان تعیین گردید. در ۱۳۱۴ که موضوع تغییر کلاه پیش آمد، در مشهد بین پاکروان استاندار و اسدی نایب‌التولیه اختلاف نظر ایجاد شد و اسدی معتقد به این نکته بود که در مشهد موضوع کلاه فرنگی در بوته اجمال باقی بماند. ولی پاکروان اعتقاد داشت اجرای آن مشکلاتی ایجاد نخواهد کرد. اسدی به علت نزدیکی به رضاشاه در عقیده‌ی خود پافشاری کرد غافل از اینکه پاکروان هم مورد علاقه‌ی شاه بود. سرانجام در اثر اجرای طرح کلاه وقایعی در مشهد رخ داد و قیام مسجد گوهر شاد به وجود آمد که عده‌ زیادی از مردم مشهد و زوار شهید شدند. پس از رسیدگی، اسدی را محرک واقعه تشخیص دادند. اسدی به همین اتهام در چهارم آذر ۱۳۱۴ دستگیر و روانه زندان شد . سپس در مرحله بعد محاکمه و اعدام گردید. پس از آن امور نیابت تولیت نیز به عهده‌ی پاکروان قرار گرفت و در حقیقت ذوالریاستین شد.

پاکروان تا مهر ۱۳۲۰ در سمتهای مزبور بلامنازع بود، تا اینکه پس از برکناری و اخراج رضاخان توسط متفقین به تهران احضار شد و پس از چندی به علت قتل اسدی و به شهادت رساندن سید‌حسن مدرس تحت تعقیب دیوان کیفر قرار گرفت و به زندان رفت. پس از رسیدگی به پرونده‌های مربوطه با اعمال نفوذ، اتهامی متوجه او نشد و از زندان خلاصی یافت. چندی بدون شغل در تهران گذرانید تا به همت رجال آذربایجانی به سفارت کبرای ایران در ایتالیا منصوب شد. در دوره‌ی پانزدهم مجلس شورای ملی عده‌ای از نمایندگان طالب نخست‌وزیری او بودند ولی صدارت او انجام نگرفت تا در ۱۳۳۰ درگذشت.

از میان نقشهای رنگارنگی که فتح‌الله پاکروان پذیرفته، نقش او در ماجرای «کشف حجاب» و «نهضت نسوان» در خور تأمل است. از دوران صدارت او در سمت استانداری خراسان در واقعه کشف حجاب نامه‌های فراوانی در دست است. در ابتدا خوی «دمکرات منشانه» این تحصیکرده «سن سیر» فرانسه مانع از آن بود که بر «اجرا»ی کشف حجاب دست به دامن «زور» شود: «این اقدامات باید خیلی عاقلانه و با متانت و بدون اینکه کسی را عنفاً مجبور به کشف حجاب نمایید مجری گردد»

این عبارت در زمانی بود که هنوز صبح دولتش ندمیده بود. دو سال بعد در مقام استاندار خراسان بخشنامه‌ای صادر کرد بدین شرح: «… لازم است به تمام مأمورین محلی اخطار نمایید که عموم آنها موظفند در پیشرفت نهضت بانوان تشریک مساعی نموده و خود آنها در این امر پیشقدم باشند و در جشنها نیز عموماً باید با بانوان خود حضور به هم رسانند و همچنین باید بدانند اندک قصور در این بابت موجب مسئولیت شدید و ممکن است منجر به انفصال و تعقیب آنها بشود. دوم سایر اهالی نیز بایددر نهضت بانوان شرکت نموده و آنهایی که در این قسمت ساعی هستند باید تشویق و کسان دیگر توبیخ و مورد مؤاخذه واقع شوند و مخصوصاً به اشخاصی که بانوان خود را در خانه نگاه می‌دارند باید اخطار شود که این امر ناپسندیده عاقبت خوبی برای آنها نخواهد داشت، زیرا اشخاص مخل نهضت نسوان بدون هیچ‌‌گونه ملاحظه تبعید خواهند شد. وصول این بخشنامه و نتیجه‌ی اقدامات و عملیات خودرا مرتباً گزارش دهید.

 

استاندار نهم: فتح‌الله پاکروان

مدتی بعد به رئیس‌الوزرا اطلاع داد: «تا چند روز دیگر هیچ صنفی در مشهد باقی نخواهد ماند که جشن [کشف حجاب] نگرفته باشد. در نظر است پس از خاتمه جشنها ورود به صحن و حرم مطهر و بیوتات شریفه برای زنهای با چادر قدغن شود»

حسن پاکروان فرزند فتح‌الله پاکروان نیز در مقام رئیس ساواک در واقعه حمله به مدرسه فیضیه قم در ۱۳۴۳ نقش فعالی داشت. حسن پاکروان در ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به همراه جمعی از بلند پایگان رژیم پهلوی دوم اعدام شد.

 

منبع:

ایام شماره ۱، ویژه تاریخ معاصر ایران

 

 

 

(۶۱۵)

نقش حضور امام رضا(ع) در گسترش تحولات فرهنگی و آزاداندیشی مرو

امیر اکبری

 

امام رضا (ع) در ایام ولایت عهدی در مرو اقامت داشتند. امیر اکبری در این مقاله درباره بعدی از ابعاد این حضور پژوهش کرده است.

 

چکیده

بررسی و تحلیل پیامدهای حضور امام رضا (ع) در خراسان از ابعاد گوناگون درخور توجه است. حضور با برکت امام در خراسان با تأثیرهای مهم اجتماعی ـ سیاسی و به‌خصوص فکری و فرهنگی همراه بود. شاید در کنار بررسی عوامل گوناگون عزیمت امام به خراسان و نیز تأثیر و اهمیت نقش ولایتعهدی امام، محققان کمتر به نقش فرهنگی و فضای علمی عصر امام پرداخته‌اند. از این رو، تأثیر حضور امام به لحاظ فرهنگی و تأثیری که در آزاداندیشی علمی مرو از خود برجای گذاشته‌اند، سؤال اصلی این نوشتار است.

در این نوشتار تلاش شده با تبیین جایگاه مرو در دوره‌های گذشته به سابقۀ علمی و فرهنگی ام‌القرای خراسان پرداخته شود. شناخت این موقعیت به همراه توسعۀ علمی و فضای آزاداندیشی مرو بهترین فرصت برای امام رضا (ع) بود تا با ابراز عقاید و دیدگاه‌های محکم شیعی، نقش فرهنگی خود را در هدایت جامعۀ اسلامی تبیین کنند. ایجاد فضای علمی و اعتقادی آزاد در مرو برای اولین بار در تاریخ حکومت عباسیان (۱۳۲ تا ۶۵۶ ق) نشان داد که چگونه اندیشه‌ها و تعالیم شیعی می‌تواند بر مبنای استدلال و منطق، برتری خود را در مقایسه با دیگر مکاتب فکری و فقهی ثابت کند.

 

امیر اکبری. «نقش حضور امام رضا (ع) در گسترش تحولات فرهنگی و آزاداندیشی مرو» فرهنگ رضوی، سال ۱، شماره ۱، ۱۳۹۲، ۱۳۵-۱۵۷.

 

برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:

http://www.farhangerazavi.ir/article_60793.html

 

 

 

(۶۱۶)

وقتی اجرای طرح کلاه پهلوی و اتحاد لباس در مشهد به محل منازعه مردم و حکومت تبدیل شد:‌

ماموران قیچی به دست دنباله لباس‎های مردم را می بریدند

غلامرضا آذری خاکستر

 

آستان قدس رضوی در قرن اخیر به گونه های مختلف تحت تاثیر مسائل سیاسی قرار گرفته است. شماری از مهم ترین این مسائل در دوره پهلوی اول به وقوع پیوست. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از این مسائل است.

 

یکی از اقدامات پُرمناقشه دوره هفتم مجلس شورای ملی، تصویب قانون یکسان‌سازی لباس بود که می‌‌توان آن را مقدمه‌‌ای بر کشف حجاب رضاخانی تلقی کرد. این قانون در چهار ماده و هشت تبصره در ۶ دی ۱۳۰۷ به تصویب رسید. طبق آن، تمامی اتباع ذکور ایرانی که به موجب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نبودند در داخل مملکت مکلف شدند که ملبس به جامه های متحدالشکل شوند و تمامی مستخدمین دولت اعم از قضایی و اداری موظف گردیدند تا در موقع اشتغال به کار دولتی لباس مخصوص قضایی یا اداری بپوشند و در غیر آن موقع نیز باید لباس متحدالشکل را تن می کردند[۱]. رژیم وقت زعم آن را داشت که اگر همه لباس متحد‌الشکل بپوشند، کلاه پهلوی بر سر گذارند و نسبت به سنت‌های دینی سست شوند، متمدن خواهند شد؛ بنابراین کوشید نمادهای سنتی و مذهبی مردم از جمله لباس آن ها را تغییر دهد. با انتشار اعلامیه ها، اخبار و قوانین مربوط به اتحاد لباس، عکس العمل های متفاوتی از سوی مردم شهرهای مختلف نسبت به این تغییرات رخ داد. در مشهد نیز اجرای طرح «اتحاد لباس» با دردسرهایی همراه بود، به خصوص خدام حرم مطهر نسبت به آن مقاومت می کردند تا به نوعی مخالفت خود را با این اقدام رژیم که مقدمه ای بر کشف حجاب رضاخانی بود، نشان دهند. در این نوشتار براساس اسناد تاریخی به موضوع فشارهای حکومت رضاخانی در این باره و راه‌های مقابله مردم مشهد با این طرح پرداخته ایم:

 

انفصال از خدمت به بهانه کلاه و لباس

حکایت اتحاد لباس و تغییر کلاه در دوره رضا شاه در مشهد و عکس العمل نهادهای مذهبی، موضوعی قابل تأمل و مهم است. پس از ابلاغ قانون مذکور، عده‌ای سرپیچی نموده و حکومت پهلوی مجازاتی برای آن ها در نظر می گیرد. گزارش های تاریخی حاکی از آن است، در سال ۱۳۰۷ش. محمد ولی‌خان اسدی نایب التولیه حرم مطهر در دستوری به حاج دربان‌باشی کل، «میرزا بزرگ دربان‌باشی» را به علت کوتاهی در انجام وظایف، انفصال از خدمت نموده و سه نفر از دربان‌ها نیز به علت مخالفت با بر سرگذاشتن کلاه پهلوی[۲] اخراج شدند. هر چند مشکل تغییر لباس در اسناد با فرهنگ و اقتصاد گره خورده است اما این موضوع موجب مشکلات و تضادهایی نیز می‌شود. همچنین در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۰۸ سرهنگ نوایی رئیس نظمیه ناحیه شرق از محکومیت میرزا حسن ولد اشرف به پنج روز حبس به خاطر تمرد از قانون اتحاد لباس گزارش داده است. وی موقع اعزام به زندان فرار می کند و در حرم مطهر متحصن می‌شود[۳]. عدم توجه به تغییر لباس توسط خدمه آستان قدس موجب می شود تا نهایتا تیمورتاش وزیر دربار پهلوی در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۸ به اسدی نایب‌التولیه آستان قدس تذکر بدهد.

 

راپورت هایی علیه‌ مخالفان لباس متحد

قوانین سختگیرانه اتحاد لباس و مقاومت خدمه حرم مطهر در آن برهه، موجب ارسال گزارش‌های مختلف به مرکز شد. در گزارشی آمده است: «مطابق راپورت واصله، اعضای آستانه در موقع تشرف به حرم مطهر تغییر لباس می‌دهند. مثل این که یک لباس مشروع و دیگری غیرمشروع است. لازم است با نهایت سختی از این اقدام جلوگیری کرده و به‌کسی اجازه تغییر لباس در موقع تشرف به آستانه مقدسه را ندهید».[۴]

یا در سندی دیگر سیدحسن تقی زاده والی ایالت خراسان و سیستان به تاریخ ۱۲ اردیبهشت۱۳۰۸ خطاب به نیابت تولیت عدم توجه به تغییر لباس را گزارش نموده است: «بعضی از مأمورین و عمال آستانه مقدسه در موضوع اتحاد شکل ملبوس علاقه‌مندی ندارند و بلکه تخلف آن را بیشتر جایز نمی‌شمارند. زیرا خدام در موقع ورود به خدمت لباس متحد الشکل را به لباس سابق خود تبدیل می‌نمایند. سرکشیک ها و روسای شعب دیگر هم به آن‌ها دستور می‌دهند که در مواقع کشیک لباس خود را تغییر دهند چون این رویه در جامعه تاثیرات حائز دارد و مشکل آن است که لباس اتحاد را لباس نامشروعی به مردم معرفی می‌کند. مقتضی است متخلفان از قانون اتحاد شکل را توبیخ و به آن‌ها خاطرنشان نمایید که مخالفت با قانون مزبور مسئولیت شدیدی را برای آن‌ها ایجاب می‌نماید که بالاخره صورت ندامت خواهد گردید.[۵]» حکایت تغییر لباس سرانجام در هجدهم اردیبهشت ۱۳۰۸ به صورت بخش نامه در بین دربانان، فراشان و سرکشیکان حرم مطهر منتشر می‌شود: «لزوماً خاطرنشان می‌نمایند اجرای قانون اتحاد لباس برای همه کس و همه اجباری است و هیچ‌کس نباید از مواد قانون مزبور سرپیچی نماید. فقط برای موقع خدمت مستخدمین داخل بیوتات متبرکات لباده مشکی که نمونه آن تهیه شده است باید پوشیده و با کلاه رسمی ملی مشغول خدمت گزاری گردند که از سایر حضار متمایز داده شده و در موقع مراجعه همه کس بتوانند آقایان را بشناسند.[۶]» اما آن ها که مخالف این اقدامات حکومت بودند، به اشکال مختلف با این روند مخالفت می ورزند.

مقاومت در برابر طرح رضاخانی در مشهد

مسائل و مشکلات مربوط به همسان‌سازی پوشاک موجب می‌شود تا در سندی به تاریخ ۹تیرماه۱۳۰۸ به تعریف لباس رسمی در اماکن آستان قدس رضوی پرداخته شود: «طبق بخشنامه تدوین شده، لباس رسمی عادی عبارت است از نیم تنه یقه برگردان دو یقه ای و شلوار خاکی وطنی و کلاه و نشان رسمی. در قسمت بالای کلاه، نواری به عرض پنج میلی متر به رنگ سبز و کلافی مارپیچ اضافه خواهد شد و اشخاصی که دارای رتبه هستند رتبه هر یک روی آستین بالای سردست مشخص می‌شود. لباس رسمی برای مواقع غیر عادی مثل خاکی است به رنگ مشکی با کفش برقی مشکی.»[۷]

موضوع تغییر لباس از اوایل اجرا، در مشهد با استقبال مواجهه نمی‌شود. اسناد نشان می‌دهد که مقاومت خدمه اماکن آستان قدس رضوی موجب می شود تا بارها تذکراتی به آن ها داده شود. سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه در خاطراتش ضمن اشاره به قانون تغییر کلاه در مشهد به مقاومت اسدی نایب التولیه اشاره نموده و نوشته است: «وقتی دستور تغییر کلاه پهلوی (که کلاهی لبه دار بود) به (شاپو که کلاهی اروپایی است) صادر شد، در مشهد این دستور از طرف استاندار به ادارات دولتی از جمله آستان قدس ابلاغ می‌گردد، ادارات دولتی مشهد دستور را اجرا می‌نمایند ولی نایب التولیه به استاندار می‌نویسد که اجرای این دستور در ادارات آستان قدس که موسسه‌ای مذهبی است با عجله و شتاب مصلحت نیست و باید با تانی این دستور را عملی کرد. پاکروان نظر نایب‌التولیه را به دفتر مخصوص گزارش می‌دهد، ولی چون شاه فوق‌العاده در عملی‌شدن تغییر کلاه اصرار داشته، مجدد حکم می‌رسد که حتما ادارات دستور را به موقع به اجرا بگذارند».[۸]

 

ماموران قیچی به دست

مولف «وقایع خاور ایران» نیز در گفتاری به موضوع اتحاد لباس در خراسان پرداخته و نوشته که ماموران قیچی به دست، لباس های قدیمی مردم را از بین می بردند: «در تغییر لباس، مأموران حکومتی و انتظامی در بعضی نقاط خصوصاً روستاها که مردم حاضر نبودند به آسانی از لباس وزین اجدادی درآیند و به قول خودشان لباس فرنگی یا دم بریده بپوشند به شدت عمل دست زدند و در بیشتر مناطق قیچی به دست در کوچه و بازار می گشتند و هرکسی را با لباس قدیمی می‌دیدند، بدون درنگ لباس او را از روی زانو دور تا دور قیچی می‌کردند تا ناچار شوند آن لباس خنده‌آور را از تن خود بیرون آورند و کت و شلوار تهیه کنند».[۹]

 

مشکلات طلاب

با شروع تغییر لباس یکی از مشکلات طلاب که در حجره‌های مدارس زندگی می‌کردند، نگذاشتن عمامه بود. این موضوع موجب تضاد بین مسئولان و طلاب شد. زیرا مسئولان این مدارس به کسانی که عمامه نمی‌گذاشتند حجره نمی‌دادند.[۱۰] درباره تغییر لباس روحانیون، عوامل رضاخانی می خواستند خیلی زیرکانه و به ظاهر دلسوزانه عمل کنند و مدعی بودند که نباید هر بی‌سوادی ادعای ورود به جرگه مقدس روحانیت را داشته باشد و لباس روحانی بپوشد و عمامه بگذارد؛ لذا بایستی لیاقت و شایستگی ایشان محرز گشته و آقایان مجتهدین تأیید کرده باشند در غیر این‌صورت پوشیدن لباس روحانی و عمامه بر سر گذاشتن ممنوع می‌باشد» [۱۱]

البته عده‌ای نیز از قانون متحدالشکل نمودن البسه مستثنا بودند از جمله؛ مجتهدین مجاز از مراجع تقلید، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات و… پس از گذراندن امتحان معینه، مفتیان اهل سنت و جماعت پیش نمازان دارای محراب، محدثینی که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز اجازه روایت داشته باشند، طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند، مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی و روحانیون ایرانی غیر مسلمان [۱۲]. اما در راستای اجرایی کردن این قانون، رژیم پوشیدن لباس روحانیت را مشروط به گذراندن امتحان کرد. برگزاری امتحان از طلاب، آن ها را با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو کرد. این مشکلات با گذشت زمان بیشتر هم شد؛ چرا که تبصره‌‌هایی به قانون اولیه مصوب شده لباس متحد‌الشکل افزوده شد که محدودیت‌ها و فشارها را افزایش می‌داد.

 

مقاومتی که به یک قیام منجر شد

تصویب و ابلاغ قانون کشف حجاب بیش از پیش جامعه روحانیت را با محدودیت مواجه کرده بود و اعتراضات علما و روحانیون و مخالفت‌های گسترده‌ مردمی را نیز در سراسر کشور و در شهرهایی نظیر قم، اصفهان و شیراز در پی داشت که مهم‌ترین نمونه آن قیام بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد بود. اگر چه با انتشار خبر قیام گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴ در اعتراض به اجباری شدن پوشش و لباس غربی برای مردان، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شد اما فقدان رهبری منسجم و خشونت شدید حکومت از جمله عواملی به شمار می‌آمد که باعث گردید تا این اعتراضات ناکام بمانند و رضاخان نیز مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب برای زنان مسلمان ایرانی بود.

 

منابع

[۱]. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مهر ۱۳۷۸، ص ۱۰.

[۲]. مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی. شماره سند، ۶۶۲۱۰

[۳]. همان، سند شماره، ۴۰/۶۵۷۱۸

[۴] . همان، ۶۵۷۱۸.۷

[۵]. همان، ۶۵۷۱۸.۴

[۶]. همان، ۶۵۷۱۸.۳۸

[۷]. همان، ۶۵۷۱۸.۲۶

[۸]. شش سال در دربار پهلوی: خاطرات محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضاشاه. به کوشش عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی. تهران: پیکان، ‎۱۳۸۵، ص۱۹۴

[۹]. وقایع خاور ایران (دوره پهلوی). سید علی میرنیا، ص ۲۶.

[۱۰]. مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی. سند شماره ۴/۴۶۹۰

[۱۱]. زنگنه، ابراهیم: تاریخ مشهد بزرگ. ابراهیم زنگنه. مشهد: انتشارات خاطره. ۱۳۸۸، ص ۹۷.

[۱۲]. تغییر لباس و کشف حجاب، ص ۱۰.

 

منبع:

http://khorasanrazavi.khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/206292

 

 

(۶۱۷)

موجی که دریا شد: روایتی از آذرماه پُرحادثه مشهد که به واقعه ای خونین در بیست و سوم این ماه منجر شد

غلامرضا آذری خاکستر

 

آستان قدس رضوی در قرن اخیر به گونه های مختلف تحت تاثیر مسائل سیاسی قرار گرفته است. شماری از مهم ترین این مسائل در دوره پهلوی دوم به وقوع پیوست. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از این مسائل است.

 

 

نیمه دوم سال ۱۳۵۷، اعتراضات عمومی علیه حکومت پهلوی به اوج خود رسید و آتشی که زیر خاکستر بود حالا شعله می کشید و خیابان ها هر روز از موج مردمانی پُر می شد که مخالفت خود را با رژیم پهلوی فریاد می زدند.  موج اعتصابات کارمندی و همبستگی در اغلب ادارات با انقلاب به شرایط مذکور افزون شد. مرور حوادث آذرماه ۱۳۵۷ نشان می دهد حکومت پهلوی درصدد بود تا با هر گونه راهپیمایی برخورد کند و به همین واسطه، دامنه سرکوب ها حتی به مراکز درمانی از جمله بیمارستان ها نیز کشیده شد.

بسیاری بر این باورند که حوادث این ایام، به مثابه موجی بود که سیلی شد و به دریا ریخت و بسیاری از معادلات را دستخوش تغییر کرد.

 

 

آذرماه پُرحادثه مشهد

اما آذرماه ۵۷ مشهد، کانون اتفاقات زیادی بود. اتفاقاتی که از ذهن تاریخ زدوده نخواهد شد. مروری بر تقویم آن روزها نشان می دهد که در هفتم آذرماه جمع زیادی از مردم مشهد به همراه چند تن از روحانیون مبارز از جمله عبدالکریم هاشمی نژاد برای تظاهرات و همبستگی با انقلابیون به قوچان عزیمت کردند، در این روز درگیری بین سلطنت طلبان و انقلابیون رخ داد.

به همین واسطه، روز بعد از این ماجرا تجمعی در برابر بیت آیت ا… شیرازی به منظور اعتراض به حوادث قوچان شکل گرفت.[۱] تحصن طبقات مختلف مردم در مقابل دادگستری خراسان در اعتراض به حکومت نظامی اتفاق بعدی این روزها بود.  اجتماع کنندگان در آن روز به تبعیت از فرمان امام خمینی (ره) از سربازان خواستند تا به مردم بپیوندند. همچنین از نیمه های آذرماه، فریاد ا… اکبر بر پشت بام های شهر مشهد شنیده می شد. تقریبا همه روزه در مقابل بیت علما تجمعاتی در اعتراض به حکومت پهلوی انجام و موج آن در قالب راهپیمایی به خیابان ها کشیده می شد. در روز ۱۹ آذر ماه ۵۷ که مقارن با روز تاسوعا بود نیز راهپیمایی در مقابل مدرسه نواب با شعار «مرگ بر شاه» آغاز شد و با سخنرانی آیت ا… طبسی و  قرائت قطعنامه علیه حکومت پهلوی ادامه یافت. چماق دارها که توسط حکومت هدایت می شدند به بیمارستان ۶ بهمن یا ۱۷ شهریور فعلی حمله و کارکنان آن جا را تهدید کردند که این موضوع موجب اعتصاب ۷۲ ساعته پزشکان شد. شب عاشورا، مردم بار دیگر به خیابان ها ریختند و این بار مجسمه محمدرضا پهلوی را به آتش کشیدند. با نزدیک شدن به روزهای انقلاب، میدانی که امروز به نام «شهدا» می شناسیم به صحنه تظاهرات و اتفاقاتی سرنوشت ساز تبدیل شد.

 

یک سخنرانی مهم

در ۱۹ آذر ۱۳۵۷ طبقات مختلف مردم بعد از تجمع در منازل آیت ا… قمی، آیت ا… شیرازی، سید کاظم مرعشی و مدرسه نواب به طرف حرم مطهر حرکت کردند و به سه گروه تقسیم شدند. تعداد راهپیمایان ۳۰۰ هزار نفر تخمین زده شد و راهپیمایی تا ساعت ۳۰: ۱۴ ادامه یافت. در اسناد تاریخی درباره اتفاقات بعد از آن آمده است: «در این ساعت عباس واعظ طبسی ضمن سخنرانی درباره حکومت اسلامی بیان کرد: بروید صحن حرم را اشغال کنید و خطبه امشب را به نام خمینی بخوانید عده ای از مردم به طرف حرم حرکت کردند و بقیه متفرق شدند».[۲] این سخنرانی گامی مهم در موفقیت انقلابیون و به دست گرفتن اوضاع در حرم مطهر حضرت رضا(ع) بود.

 

آن لشکر شکست خورده

در ۲۱ و ۲۲ آذر ماه عده ای که به نام چماقدارها شناخته می شدند، در دفاع از حکومت پهلوی راهپیمایی و به خودروهایی که تصویر امام (ره) را داشتند حمله کردند و شیشه خودروها را شکستند. [۳] ماجرای چماقدارها در کتاب عکاس لشکر خراسان که از نزدیک اتفاقات آن روزها را دیده، این طور منعکس شده است: «شنیدیم که عده ای چماق به دست در خیابان عدل خمینی فعلی به راه افتادند و شعار جاوید شاه سردادند. من به همراه خانواده و یکی از بستگانم سوار خودرو شدیم و به آن جا رفتیم. نزدیک فلکه عدل خمینی که رسیدیم، دیدیم که جماعتی بی نظم مانند یک لشکر شکست خورده در حرکتند. جمعیت آن ها حدود ۱۲۰ نفر بود و در میان شان چند خانم هم چادر به کمرشان گره زده و با مردان همراه بودند. یک دستگاه تانک هم به عنوان پشتیبان، پشت سرشان در حرکت بود. آن ها وقتی به خودرو ما رسیدند، جلو ما را گرفتند و گفتند: بگویید جاوید شاه.. » [۴]

 

به روایت یک شاهد عینی

یکی از وقایع تلخ در آذرماه ۱۳۵۷ حمله به بخش اطفال بیمارستان امام رضا(ع) فعلی توسط عمال پهلوی بود. به دنبال اعلام همبستگی پزشکان و کارکنان بیمارستان، آن ها پس از شکستن در بیمارستان و شیشه اتومبیل ها، به پزشکان و کارکنان بیمارستان حمله کردند. همچنین با یورش به بخش اطفال موجب کشته شدن کودک ۹ ماهه ای شدند. جزئیات حادثه را سید اسماعیل آموزگار یکی از روزنامه نگاران آن ایام که خود از شاهدان این وقایع بوده، چنین نوشته است: «از ساعت ۹ روز ۲۳ آذر ۵۷ یک سروان توپخانه بدون اجازه فرمانداری نظامی حمله را طراحی کرده بود. سربازان و درجه داران، پلیس و چماق به دست ها را به طرف بیمارستان روانه می کند و خود با چند کامیون سرباز و توپ و تانک و زره پوش در پشت سر آن ها میدان مقابل بیمارستان را اشغال و راه های ورود به میدان را با وسایل سنگین نظامی سد معبر می‌کنند که عبور را برای مردم عادی چه سواره و چه پیاده غیرممکن می سازند. ابتدا چماق به دست های حمایت شده وارد بیمارستان می شوند و در مرحله اول به بخش اطفال حمله می کنند. با پرتاپ سنگ و ضربه های چماق در و پنجره بخش اطفال را می شکنند و سپس به بخش جراحی عمومی حمله ور می شوند و سربازان به بهانه متفرق ساختن گروه حمله کننده، ولی در واقع به حمایت از آن ها بیمارستان را زیر رگبار گلوله های سنگین از روی مسلسل های نصب شده روی تانک ها می گیرند و سربازان هم با تفنگ به داخل بخش ها می روند و مسلسل را به روی طبیب و پرستار و بیمار می گشایند. این صحنه را ابتدا تا انتها خود ناظر و شاهد بودم. در این گیر و دار که بیماران وحشت زده به بخش های دیگر منتقل می شدند و به ویژه پرستاران فداکار زیر رگبار گلوله ها اطفال را به نقاط امن تری انتقال می دادند، منظره بسیار تاسف آوری را ایجاد کرد. مردم که از حادثه بیمارستان خبردار شدند از چهار سو به طرف بیمارستان روانه شدند و از نرده های آهنی وارد باغ بیمارستان شدند و درهای فرعی بیمارستان را از طرف خیابان ابن سینا و آموزشگاه جرجانی و خیابان کوهسنگی و خیابان فرعی جنب نان رضوی و خیابان بهار گشودند. چندین هزار مردم که سلاح آن ها فقط چوب بود برای حفاظت جان بیماران و مقابله با سربازان مهاجم وارد محوطه بیمارستان شدند و عده ای از علما و جمعی از روحانیون از جناح میدان مقابل بیمارستان صفوف سربازان را شکافتند و در این هنگام بود که به فرمان فرماندار نظامی قوای نظامی عقب نشستند و چماق به دست ها فرار کردند».[۵]

 

تحصن ۱۳روزه

بازتاب این فاجعه در مشهد موجب شد تا سیل مردم به همراه علما و روحانیون مشهد به سوی بیمارستان گسیل شوند و تحصن کنند.

ماجرای ۲۳ آذر و نحوه ایجاد تحصن در بیمارستان را مولف کتاب «شرح اسم» برمبنای خاطرات مقام معظم رهبری چنین نوشته است: «روز ۲۳ آذر مقارن با سیزدهم ماه محرم در منزل آیت ا… قمی مراسم عزاداری برپا بود که خبر حمله به بیمارستان داده می شود. همراه با واعظ طبسی جمع زیادی از مردم از کوچه و خیابان ها خود را به بیمارستان می رسانند و پس از ورود به بیمارستان تصمیم به تحصن می گیرند. به ذهنم خطور کرد تحصن کنیم. نشستم و اعلامیه ای نوشتم. نوشتم که روحانیان امضاکننده تا تغییر فرمانده نظامی استان در بیمارستان متحصن خواهند بود. در این اطلاعیه آمده است: روز پنج شنبه سیزدهم محرم یورش جنایتکارانه ماموران و مزدوران در محوطه بیمارستان شاهرضا (امام رضا(ع) فعلی)  به شکل فجیع و شرم انگیز انجام یافت…[۶]» با وقوع این حادثه، سید عبدا… شیرازی طی صدور اعلامیه ای در ۲۴آذر ۵۷ برابر با ۱۴ محرم ۱۳۹۹ ه.ق حمله به بیمارستان را که منجر به زخمی شدن تعدادی از بیماران و پرستاران شده محکوم کرد و از مردم مشهد خواست تا اتحاد خود را حفظ کنند. با شروع تحصن در بیمارستان طولی نکشید که خبر آن در همه جا پیچید و گروه زیادی از مردم به آن پیوستند و متحصنین بیانیه های پی در پی صادر می کردند و ۱۳ روز نیز این تحصن ادامه داشت. به دنبال تشدید تحصن علما، دولت هیئتی را برای بررسی اوضاع به مشهد اعزام کرد. نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی»، از کشته شدن دو کودک و مجروح شدن ۱۸ نفر در این حادثه یاد کرده است.[۷] هر چند در اسناد باقی مانده از این حادثه، ۱۶ نفر مجروح ذکر شده است[۸] که از بین آن ها محمد منفرد در ۲۵ آذرماه به علت جراحت های وارد شده به شهادت می رسد. بیمارستان امام رضا (ع) فعلی از بامداد تا شامگاه ۲۳ آذر ماه تبدیل به یکی از کانون های اصلی مبارزه علیه حکومت پهلوی شد، تهاجم به بیمارستان و تحصن موجب شد اخبار و گزارش های این حادثه پر رنگ تر منعکس شود و نیروهای امنیتی آخرین حربه خود را با به خاک و خون کشیدن انقلابیون مشهد در دی ماه به اوج برسانند.

 

 

منابع

[۱] تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی. به کوشش غلامرضا جلالی؛ با همکاری حسین طاهری وحدتی، عباسعلی قلی‌زاده. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ‎۱۳۷۷، ص۳۰۷

[۲]  یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت ا… عباس واعظ طبسی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. ۱۳۹۴، ۵۷۸

[۳] تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ص۳۱۰

[۴] عکاس لشکر خراسان: زندگینامه و خاطرات ستوان یکم محمد محتشمی‌پور. به کوشش رامین رامین‌نژاد. مشهد: کتاب کامیاب، ‎۱۳۹۷. ص۶۰

[۵] انقلاب مشهد به روایت یک روزنامه نگار بومی. سید مهدی سید قطبی. ویژه نامه نقش مشهد در انقلاب اسلامی. شماره ۴ بهمن ۱۳۹۲، ص۱۴۷

[۶] شرح اسم: زندگی‌نامه آیت‌ا… سید علی حسینی خامنه‌ای (‎۱۳۵۷ش – ‎۱۳۱۸ش).هدایت‌ا… بهبودی. تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی. ‎۱۳۹۱، ص۶۳۱

[۷] انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی به انضمام: مقدمه و متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. رمضانعلی شاکری. مشهد: امام. ‎۱۳۵۹، ص۱۰۹

[۸] مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۱/ ۹۱۲۴۳

 

منبع:

http://www.isaar.ir/fa/news/271471/%D9%85%D9%88%D8%AC%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7

 

 

 

(۶۱۸)

طبیب ژرمن: ماجرای مهاجرت پزشک آلمانی به مشهد و اقامتی که مادام العمر شد

غلامرضا آذری خاکستر

 

شهر مشهد همیشه شهری چند فرهنگی بوده و بخش مهمی از ساکنینش تباری غیر مشهدی داشته اند. در اینجا با یکی از شهروندان آلمانی ساکن مشهد آشنا می شویم.

 

دراواخر سال ۱۳۱۳ش. بود که بیمارستان امام رضا(ع)(شاهرضای سابق) در مشهد افتتاح شد. درآن ایام خطه خراسان به شدت به پزشکان متبحر نیاز داشت. بنابراین یکی از اقدامات دولت جذب پزشکان خارجی و استفاده از تجربیات آن ها بود تا این اطبای خارجی، برای بیماران ایرانی شان نسخه بپیچند. بررسی اسناد و مدارک پزشکی این بیمارستان نشان می‌دهد، در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۱۳ سید حسن تقی‌زاده وزیر مختار ایران در فرانسه، طی نامه‌ای به ریاست وزرا  در ارتباط با استخدام پزشک برای بیمارستان امام رضا(ع) نوشته است: «عاقبت با یک طبیب آلمانی مهاجر، که در آلمان مدیر مریض‌خانه بوده مذاکره را تمام کردیم و حاضر است فوری حرکت کند. قرار شد ماهیانه ۳۵۰۰ ریال حقوق و سه هزار و پانصد مارک برای منزل بگیرد.»[۱]

مردی که نامش در این نامه آمده بود، سیگفرید هامرشلاخ(هامرشلاک) بود. او متولد شانزدهم ژانویه ۱۸۷۱م. و اهل شهر مادربرگ آلمان بود. در وصف سوابقش نوشته اند: وی در دانشکده‌های پزشکی شهرهای ورسبورگ، لاییسسک، برلین به تحصیل پرداخت و در ۱۸۹۳م./۱۳۱۰ق. فارغ التحصیل شد. هامرشلاخ تخصص خود را در رشته زنان و زایمان از دانشگاه کنیگزبرگ در سال ۱۸۹۸م. اخذ نمود. در سال ۱۹۰۵م. به‌عنوان رئیس بخش زنان و زایمان دانشگاه کنیگزبرگ انتخاب شد و پس از آن به ریاست بخش زنان و زایمان دانشگاه برلین رسید. در سال ۱۹۳۳م./۱۳۱۱ش. نیزدر آلمان بازنشسته شد.[۲]

 

تلاش های پزشک آلمانی

هامرشلاک در سال ۱۳۱۳ش. به ایران  مهاجرت کرد و طبق اسناد مبلغ ۷۰۰ مارک هزینه سفر این طبیب آلمانی به ایران بود.[۳] در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۱۳ مقرر شده است تا جواز ورود مقداری کتب و اشیا و لوازم طبی و مایحتاج هامرشلاخ داده شود.[۴]

وی به‌عنوان ریاست بخش زنان بیمارستان امام رضا(ع) مشغول به کار شد و پس از دکتر معاضد به ریاست این بیمارستان منصوب شد. در سال ۱۳۱۴ش. روزهای شنبه، سه شنبه و پنج شنبه از ساعت۴ الی ۵ بعد ازظهر برای امراض زنانه و قابلگی در بیمارستان حضور داشته است.[۵]

در مواردی نایب التولیه آستان قدس از پروفسور هامرشلاخ درخواست نموده تا به مداوای برخی از بیماران در منازلشان برود.[۶] به‌طوری که در هشتم آذرماه ۱۳۱۳ از صبیه حاج سید نظام الدین سرکشیک آستان قدس عیادت نموده است.[۷]

وی در سال ۱۳۱۵ ریاست افتخاری کنفرانس‌های علمی پزشکان در بیمارستان شاهرضا(امام رضا(ع)) را بر عهده داشته است.[۸]  او همچنین ازجمله سخنرانان مراسم دریافت کلاه مدرسه پرستاری پروین در ۲۵ فروردین ۱۳۱۷ بود.[۹]

استاندار نوشت: دیگر احتیاجی نخواهد بود که مردم برای معالجه به اروپا بروند.

استاندار خراسان در تاریخ ۸/۱/۱۳۱۷طی نامه ای به رئیس الوزرا به اهمیت استخدام هامرشلاک اشاره کرده و نوشته است: «وجود یک نفر پزشک عالی رتبه مثل پروفسور هامرشلاک در بیمارستان شاهرضا(امام رضا(ع) فعلی) مفید است و بودن او در این جا یک عده بانوان ایرانی را از رفتن به فرنگستان برای معالجه مستغنی کرده است. هرگاه چند نفر متخصص درجه اول مثل مشارالیه در کشور داشته باشیم، هیچ احتیاجی نخواهد بود که مردم برای معالجه به اروپا بروند».[۱۰]

قرارداد دکتر هامرشلاک تبعه دولت آلمان برای مدیریت این بیمارستان و به‌عنوان پزشک مخصوص زایشگاه، از مهرماه ۱۳۱۹ تا مهر ۱۳۲۲ تمدید شده و طبق اسناد، وی موظف بود، تمام مقررات اداری آستان قدس و دستوراتی را که از طرف این مجموعه به وی داده می‌شد انجام دهد و تمام سعی و کوشش خود را برای حُسن جریان امور بیمارستان و معالجه به موقع بیماران بگذارد و همیشه و در هر حال حفظ منافع و انتظامات بیمارستان را جداً منظور کند و تعهد می‌نماید به هیچ شغلی به جز خدمت در داخل بیمارستان اشتغال نورزد. همچنین در این قرارداد دکتر هامرشلاخ متعهد شده در کارهای مذهبی و سیاسی کشور ایران دخالت نکند و ماهیانه مبلغ ۶۴۰۰ ریال حقوق دریافت کند. البته تاکید شده بود که در موقع فسخ قرارداد مبلغ ۷۰۰ مارک (برابر با ۴۴۸۰ ریال آن دوران) به وی پرداخت شود و از مرخصی یک ماه در سال نیز برخوردار باشد.[۱۱] همچنین در ۲۶ اسفند ۱۳۱۹ نایب التولیه از دکتر هامرشلاک درخواست آزمایش آب منبع مشهد را نموده است.[۱۲]

مشهد و نگرانی از شیوع سل ریوی

دکتر هامرشلاک در سیزدهم خردادماه ۱۳۲۱ طی نامه ای به نایب التولیه از سل ریوی به‌عنوان یکی از بیماری‌های فراوان در مشهد یاد کرده و تأسیس بیمارستان مسلولین را پیشنهاد داده است: «فراوانی بیماری‌های سلی، مخصوصاً سل ریوی در مشهد ایجاب می‌نماید که امعان نظر بیشتری به این قسمت شود و توجه وزارت بهداری به لزوم مبارزه با سل ریوی در این شهرستان جلب شود. آمار بیمارستان شاهرضا و مشاهدات عمومی پزشکان آزاد مشهد که در مجمع ماهیانه (کانون پزشکان مشهد) نیز بارها تایید شده و این مسئله را مدلل می‌سازد و تردیدی نیست که بیماری سل در مشهد از هر شهرستان دیگری بیشتر است.

همواره عده‌ای بیمار مبتلا به سل ریوی به این بیمارستان مراجعه می‌ کنند که به واسطه فراهم نبودن وسایل معاینه ناچار عذر آنان خواسته می‌شود. بنابراین استدعا می‌شود که لزوم تأسیس یک تیمارگاه مبارزه با سل ریوی را در این شهرستان به وزارت بهداری تأکید فرمایند که هرچه زودتر بودجه کافی برای مبارزه با این آفت اجتماعی تأمین شود. البته در این تیمارگاه ممکن خواهد شد که مسلولین را تا آن جایی که خطر سرایت آنان مرتفع شود معالجه نموده ومنظور بهداشتی وزارت بهداری را تأمین کرد و این خود خدمت مهمی است که، از این حیث به اهالی مشهد و این استان خواهد شد.»

وی در جای دیگری از این درخواست متذکر می شود: ضمناً این بیمارستان هم به‌واسطه دارا بودن لوازم و وسایل کافی رادیولوژی ممکن است به این تیمارگاه از حیث معاینات و تشخیص مسلولین و پیشرفت معالجه آنان همراهی نموده، اشکال مهم و اساسی هزینه فوق العاده را که از این حیث در تأسیس تیمارگاه مبارزه با سل موجود است از عهده وزارت بهداری بردارد.عجالتاً تا موقعی که مقدمات کار فراهم شود مستدعی است اجازه فرمایند، آقای دکتر حسین اسدی بازرس بهداری استان نهم، که تحصیلات خود را در اروپا مخصوصاً در معالجات سلی نموده و معلومات کافی از این حیث دارد و فعلاً در خدمت وزارت بهداری است استفاده نماییم و به آستان قدس انتقال دهند که اقلاً در مطب عمومی این بیمارستان تا موقعی که مقدمات تأسیس تیمارگاه فراهم شود با وسایل فعلی تا آن جایی که ممکن است به مداوا و تسکین حال مسلولین که مراجعه می‌نمایند بپردازد».[۱۳]

هامرشلاک پس از شش سال تابع کشور ایران شد.  جایی در میان اسناد ذکر شده که وی در سال‌های پایانی عمر به بیماری بورگر (اختلال انسدادی غیر آترواسکلروتیک سرخرگ ها و سیاهرگ های کوچک) مبتلا شد و در سال ۱۹۳۳م. از کار کناره گرفت و در بیمارستان سکونت کرد و تا پایان عمر به‌عنوان مشاور به کادر درمانی این بیمارستان کمک می‌نمود. دکتر هامرشلاک در شهریور ۱۳۲۰ و در دورانی که مشهد به اشغال روس‌ها درآمد، رئیس بیمارستان بود[۱۴].   در دومین روز اشغال مشهد، این پزشک آلمانی به دژبانی احضار شد و پس از بازجویی، روس ها دریافتند که وی تابعیت ایران اختیار نموده و مورد سوء‌ظن نیست و از این روی هامرشلاک را مرخص کردند تا به کار خود ادامه دهد. دکتر هامرشلاخ در سال ۱۳۲۴ به سبب کهولت سن و کسالت، خانه نشین شد.[۱۵] و در سال ۱۹۴۸م./۱۳۲۷ش. در ایران درگذشت.[۱۶]

منابع

[۱]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۷۱/۹۸۸۹۰

[۲]. بی‌نام، تاریخچه بیمارستان امام رضا، مشهد، روابط عمومی بیمارستان امام رضا، ۱۳۹۱، ص ۸۹

[۳]. دولت ایران و متخصصان مهاجر آلمانی (‎۱۳۱۹ـ ‎۱۳۱۰ ش). به کوشش رضا آذری شهرضایی. تهران: سازمان اسناد ملی ایران. پژوهشکده اسناد. ‎۱۳۷۴، ص۸۷

[۴]. سند شماره، ۹/۹۹۲۰۷

[۵]. روزنامه آزادی، شماره ۹۸۹، ۳۱ مرداد ۱۳۱۴

[۶]. سند شماره، ۷/۹۹۹۶۵

[۷]. همان، ۹۹۱۵۸

[۸]. همان، ۱۴/۱۰۱۷۱۱

[۹]. تاریخ پرستاری خراسان. رامین رامین نژاد.  مشهد: آهنگ قلم. ۱۳۹۱، ص۳۱

[۱۰]. دولت ایران و متخصصان مهاجر آلمانی (‎۱۳۱۹ـ ‎۱۳۱۰ ش)، ص۱۰۴

[۱۱]. سند شماره، ۱۰۵/۹۰۰۴۵

[۱۲]. همان، ۱/۹۵۴۰۴

[۱۳]. همان، ۱۴/۸۱۸۲۴

[۱۴]. جنگ جهانی در ایران. سرکلارمونت اسکراین. ترجمه غلامحسین صالحیار. تهران: سازمان چاپ و انتشارات اطلاعات. بی‌تا، ص ۱۹۵

[۱۵]. یک صد سال طب نظامی در خراسان. رامین رامین نژاد، ص ۷۴

[۱۶]. همان، ص ۵۲

 

 

 

(۶۱۹)

سرگذشت مقبره بنیان گذار سلسله افشاریه

از تخریب و انتقال استخوان‌ها تا شلغم کاری در مقبره نادرشاه

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت آستان قدس رضوی باید شناختی دقیقی از شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی است درباره یکی از مسائل مرتبط با این شهر.

 

«نادرشاه افشار» از ایل افشار خراسان و بنیان گذار سلسله افشاریه بود که یکی از بزرگ ترین پادشاهان ایرانی به شمار می رود. او در سال ۱۱۴۸ق. به حکومت رسید و سال‌ها بر اریکه پادشاهی تکیه کرد اما بنا به روایت اسناد تاریخی، در سال ۱۱۶۰ق. و در زمانی که برای رفع یکی از شورش‌ ها به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند. نادر شاه در هنگام حیات خود دستور ساخت آرامگاهی کوچک را در بالا خیابان مشهد داد. البته سرنوشت عجیبی در انتظار استخوان‌های باقی مانده از پیکر این پادشاه بود. مقبره‌اش در دوره‌ای تخریب و استخوان‌هایش روانه تهران شد. همان استخوان‌ها را بعدها قوام‌السلطنه – در اواخر عهد قاجار – پس از ساخت آرامگاهی جدید در همان محل قبلی، به مشهد برگرداند.آن چه در ادامه می خوانید روایتی است از سرگذشت غم انگیز مقبره نادرشاه در گذر ایام:

 

قبری در شمال شرقی یک نهر

مولف کتاب «مطلع شمس» درباره موقعیت مقبره نادرشاه نوشته است:  «از روضه حضرت رضا(ع) تا دروازه شهر که در شمال غربی است، خیابانی طرح شده و خرابه قبرهای مزبور در نیمه راه این خیابان هستند. قبر نادرشاه در طرف شمال شرقی نهر و قبر رضا قلی میرزا در طرف جنوب غربی و این دو بقعه را خود نادر بنا کرده و قصد او این بوده است که بنای باشکوه بسیار عالی مانند ابنیه معتبره هند از او به یادگار بماند. چنان که استحکام این دو بقعه زیاده از استحکام جمیع ابنیه این مملکت است. قبرها در وسط بقعه و مصالح بنا آجرهای ممتاز و سنگ های حجاری شده و جلویِ طرف مشرقی قبر نادرشاه هم یک در مرمری است که آن را با مخارج زیاد از مراغه به این جا آورده است. آن‌ها که قبل از خراب شدن این بنا را دیده اند، خیلی از استحکام و قشنگی آن تعریف می نمایند» [۱]

 

شرحی از بنای اولیه مقبره نادرشاه

همچنین «احمد ماهوان»، مشهد‌پژوه معاصر راجع به بنای اولیه مقبره نادرشاه معتقد است: بنای اولیه آرامگاه احتمالا ساختمان باشکوهی در حد یک سردار جهانگشا، درون باغ مشجر بزرگی بوده که مناره و گلدسته ای هم داشته است… اصل بنای اولیه دارای دو ایوان و چهار طاق و هشتی و خلوتخانه و دو در بزرگ بوده است. آغا محمدخان قاجار وقتی به مشهد آمد آرامگاه  را تخریب کرد زیرا نادرشاه در ابتدای کارخود فتحعلی خان را که سردارسپاه تهماسب دوم و رقیب نادر بود، در جنگ با ملک محمود سیستانی از بین  برد». [۲]

 

تخریب مقبره نادر شاه

در بعضی کتاب های تاریخی آمده است که؛ «مقبره های مجلل نادر شاه و پسرش رضا قلی میرزا را آغامحمدخان قاجار نظر به کینه ای که از نادر شاه و اولادش در دل داشت، وحشیانه خراب کرد و استخوان‌ها را بیرون آورد و به تهران پایتخت خود فرستاد.[۳]» در روایت دیگری نیز چنین نقل شده است که؛ «آغا محمد خان قاجار بعد از رسیدن به قدرت دستور داد استخوان های نادر را از گور درآورند و همراه با استخوان های کریم خان زند جلوی در ورودی کاخ وی در تهران دفن کنند و به نظر می رسد در همین زمان هم باشد که مقبره نادر با خاک یکسان می گردد. آن چه از مقبره نادر به جا مانده فقط نامی است از آن که به یکی از بخش های شهر اطلاق می شود».[۴]

 

کاشت شلغم در محل مقبره

«آلکس بارنز»، سیاح انگلیسی که در عهد فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده مطالبی راجع به مقبره نادرشاه نوشته که گویا در آن ایام مخروبه بوده است: «گور نادر که اکنون چندان مورد احترام نیست با بنای مخروبه بزرگی که روزگاری آن را در مقابل عوامل جوی حفظ می کرده، مشخص می شود و از نظر مسافر یکی از جالب ترین مناظر است. عجب عرصه تفکرانگیزی است این محل. فواره ها و گل هایی که آن را در میان گرفته بودند، ناپدید شده اند. درخت هلویی که در هر بهار شکوفه می کرد گرفتار جفای تبر شده است و درختان بید و سرو نیز قطعه قطعه شده بودند و در محل این‌ها شهروند پُرتلاشی انبوهی از شلغم کاشته بود. ای روح نادر، چه تغییراتی در این جا به وجود آمده!…[۵]» میرزا محمدعلی محلاتی ملقب به حاج سیاح  جهانگرد ایرانی که در سال۱۳۰۸ق. به مشهد تبعید شده بود وقتی سراغ مقبره نادرشاه را می گیرد، جای خرابی را به وی نشان می دهند که در آن مقبره نادرشاه معلوم نیست و به وی می گویند: این قبر نادرشاه است.[۶] محمد حسین خان صنیع الدوله در سال ۱۳۰۲ق. ضمن اشاره به مقبره نادر و پسرش در مشهد نوشته است: خرابه قبر نادرشاه و رضاقلی میرزا پسر او در مشهد دیده می شود. اگرچه جسد نادر در این قبر نمانده است…در ادامه اعتماد السلطنه از وضعیت نامطلوب مقبره نوشته که؛«هر دو مقبره جای کثافات شده است».[۷]

 

قانون تعمیر مقبره

وضعیت نامناسب مکان مقبره موجب می شود در اواخره دوره قاجار قوانینی برای تعمیر آن تصویب شود. ۲۴ ذی القعده ۱۳۳۳ قانون تعمیر مقبره نادرشاه به تصویب می رسد و تصمیم گرفته می شود از محل عایدات نواقل شهر، برای تعمیر آن اقدام شود. مفاد قانون تعمیر مقبره نادرشاه عبارت اند از:

*   دو سهم از عایدات مالیات نواقل شهر مشهد برای خریداری اراضی اطراف قبر نادرشاه و تعمیر مقبره تحصیل می شود. مقدار اراضی مزبوره از سه هزار ذرع متجاوز نخواهد بود.

*   اداره مالیه خراسان، عایدات مزبوره که از اول برج عقرب هذه السنه در تحت حساب مخصوص نگاه داشته به مصرف دیگری نخواهد رسید.

*   مدت تحصیل عایدات مزبوره تا موقع اتمام خریداری اراضی و تعمیر خود مقبره است پس از آن ماهیانه مبلغ پنجاه تومان از محل نواقل برای حفاظت و … مقبره نادری تادیه خواهد شد.

*   دولت مکلف است موقوفات مقبره نادرشاه را مطابق وقف نامه استرداد نموده و عایدات را به مصارف مقبره و مدرسه که به نام نادرشاه تاسیس خواهد شد برساند. مبلغی از عایدات نواقل که برای تعمیر و مصارف مقبره خرج شده باشد پس از استرداد موقوفات مزبور از عایدات مسترد خواهد شد.

*   بازدید مخارج تعمیر و نظارت از خرج آن توسط هیئت مرکب از والی خراسان، متولی باشی، پیشکار مالیه خراسان و نماینده وزارت فواید عامه و رئیس بلدیه به عمل می آید.

*   مامور اجرای این قانون وزیر مالیه و وزیر فواید عامه خواهند بود.[۸]

 

۳۳۰ تومان بابت هزینه های تعمیر مقبره نادری

مولف تاریخ مشهد جریان بازسازی و وضعیت آرامگاه در اواخر قاجار را چنین توصیف کرده است: «در سال ۱۲۹۸ش. زمانی که احمد قوام والی خراسان بود و آرامگاه نادر وضع نامناسبی یافته بود و به محل نگهداری دواب شهری و درشکه و گاری تبدیل شده بود و قسمتی از محوطه آرامگاه را متنفذان به تصرف خود درآورده بودند و بقیه هم درشکه خانه شده بود ضمن دفع تجاوز، ساختمان یک طبقه آجری برآن ساختند.[۹]» در اوایل دوره پهلوی مخارج تعمیر و نظارت در خرج مقبره توسط هیئتی مرکب از استاندار، نایب التولیه، پیشکار مالیه خراسان، نماینده وزارت فواید عامه و رئیس بلدیه تعیین می شده و بر همین اساس نیز در اردیبهشت ۱۳۱۰  حاج محمد رضا معمار، مبلغ ۳۳۰ تومان بابت هزینه های تعمیر مقبره نادری اعم از تعمیر پله ها، ایجاد دو باغچه، تعمیر اتاق های شرقی و غربی که رفع تاریکی و رطوبت شود و مصالح آجر و آهن و شیشه و… دریافت نموده است.[۱۰] بعدها از سالن و فضای داخلی آن مدتی به عنوان مدرسه ابتدایی نادری استفاده می شد، تا آن که در سال ۱۳۳۰ش. بنای باشکوه فعلی با تندیسی برفراز آن ساخته شد.

 

منابع

[۱]. مطلع الشمس. محمدحسن خان صنیع‌الدوله ـ اعتماد السلطنه.ج۲.  ص۳۰  / [۲]. تاریخ مشهد قدیم. احمد ماهوان. مشهد: جاودان خرد. ۱۳۹۳، ص۲۳۱

[۳]. سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ص ۶۲۲ / [۴]. سفرنامه خراسان و سیستان. چارلز ادوارد ییت. ترجمه قدرت‌ا… روشنی زعفرانلو، مهرداد رهبری. تهران: یزدان، ‎۱۳۶۵، ص۲۹۴ / [۵]. سفرنامه بارنز: سفر به ایران در عهد فتحعلی شاه قاجار. آلکس بارنز. ترجمه حسن سلطانی‌فر. مشهد: آستان قدس رضوی. ‎۱۳۶۶، ص۶۱ و ۶۲ / [۶] . خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت. حمید سیاح. تهران: شرکت سهامی افست. ۱۳۴۶، ص۱۳۵ / [۷]. مطلع الشمس . ج۲، ص ۳۱

[۸]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی،  سند شماره ۴/۶۳۸۵۵ / [۹] تاریخ مشهد قدیم. احمد ماهوان، ص۲۳۲ / [۱۰]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی،  ۴/۹۵۸۲۸

 

 

 

(۶۲۰)

واکاوی اصول و گونه‏‏ های اعجاز در سیرۀ امام رضا(ع)

محمود کریمی، ابوالفضل کاظمی، محسن دیمه کار گراب

 

برای رسیدن به درکی جامع از فرهنگ رضوی باید از بسیاری از ابعاد زندگی امام رضا (ع) نیز اطلاع داشت؛ زیرا بسیاری از ابعاد زندگی ایشان، منشا پیدایش برخی عناصر در این فرهنگ شده است. در ادامه یک مقاله درباره یکی از ابعاد زندگی امام رضا (ع) را از نظر می گذرانیم.

 

چکیده

صدور معجزه از ناحیۀ معصومان، یکی از مهم‌ترین مباحث کلامی در موضوع امامت است که نمونه‌های بسیاری از آن در منابع روایی امامیه گزارش شده است. البته برخی همچون معتزله، معجزه را تنها مختص انبیا دانسته و امامت را بدون صدور معجزه نیز جایز دانسته‏ا‏ند. با توجه به اهمیت اعجاز در مباحث امامت از یک‌سو، صدور بسیاری از معجزه‌ها از ناحیۀ معصومان از سوی دیگر و نظر به دوران امامت امام رضا(‏ع) و تعدد معجزه‌های ایشان، در نوشتار حاضر، اصول حاکم بر معجزه‌های امام رضا(ع) و گونه‏‏های اعجاز ایشان در میراث روایی امامیه بررسی و تحلیل می‌شود.

خبر دادن از مافی‌الضمیر، آینده و امور غیبی، علم به انواع زبان‌ها و زبان حیوانات، استجابت دعا، شفابخشی، طی‌الارض، معرفت حیوانات به امام، آمدن به خوابِ برخی مردم و توصیۀ آنها، دستیابی به گنج‏های زمین و عرضۀ ‏ا‏عمال به ایشان از مهم‌ترین مصادیق اعجاز در سیرۀ امام رضا‏(ع) است.

 

منبع: محمود کریمی، ابوالفضل کاظمی، محسن دیمه کار گراب. «واکاوی اصول و گونه‏‏ های اعجاز در سیرۀ امام رضا(ع)». فرهنگ رضوی، سال اول، شماره اول، ۱۳۹۲، ۸۸-۱۳۴.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید:

http://www.farhangerazavi.ir/article_60792.html

 

 

(۶۲۱)

یک رباعی از نصرالله مردانی درباره امام رضا (ع)‌

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

سر زد ز آسمان یقین کوکب رضا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد
سیراب شد کویر دل از چشمه سار نور
بر دشت تشنه، ریزش باران خجسته باد

 

(۶۲۲)

یک سروده از محمدرضا خزائلی درباره امام رضا (ع)‌

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

ای رهبری که بر دل و جان پیشوا تویی
آیینه دار، مظهر لطف خدا تویی
زیبنده گوهری و فروزنده اختری
هشتم امام پاک، امام رضا تویی
ای نام تو، درخشش پیوند ذوالجلال
بر خاک طوس، روشنی کبریا تویی

 

 

 

(۶۲۳)

یک سروده از ریاضی یزدی درباره امام رضا (ع)‌

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

ای شه طوس که سلطان سریر دو سرایی
ما سوی الله همه ظل تو و ظل خدایی
وای فردا اگر امروز ز من دست نگیری
ای که خود دست خدا و پسر خون خدایی
آمدم قبر تو بوسیدم و رفتم به امیدی
که شب اول قبرم تو به دیدار من آیی

 

 

(۶۲۴)

یک سروده از امیری فیروزکوهی درباره امام رضا (ع)‌

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

می روم تا در سلطان خراسان یابم
ذره ام راه به درگاه خور آسان یابم
بویم آن خاک و از آن نفحه ایمان شنوم
بوسم آن قبر و از آن رحمت یزدان یابم
گل بستان الهی به شبستان رضاست
عندلیبم که نشاط از گل بستان یابم

 

 

 

(۶۲۵)

دیدگاه امام رضا(ع) دربارۀ حقوق اهل بیت و وظایف مردم در قبال امامان

محمد رضا جواهری

 

برای رسیدن به درکی جامع از فرهنگ رضوی باید از بسیاری از ابعاد زندگی امام رضا (ع) و نیز احادیث روایت شده از ایشان نیز اطلاع داشت؛ زیرا بسیاری از ابعاد زندگی و گفتارهای ایشان، منشا پیدایش برخی عناصر در این فرهنگ شده است. در ادامه یک مقاله درباره یکی از ابعاد گفتارهای امام رضا (ع) را از نظر می گذرانیم.

 

چکیده

اهل بیت از سوی خداوند برای امامت برگزیده شدند و پیامبر خدا آنان را به بشر معرفی کرد. تحقق مأموریت بزرگ الهی اهل بیت در گرو رعایت حقوق آنان از سوی مردم و انجام وظایف عمومی است. آشنایی با حقوق اهل بیت و وظایف مردم دربارۀ امامان برای آراستگی به آن، رعایت حقوق و اجرای وظایف، آگاه کردن دیگران و نهادینه شدن ارتباط امت و امام راهگشا و مؤثر است. افزون بر قرآ‌ن کریم، سنت پیامبر خدا(ص) و امامان بهترین منابع امام‌شناسی است. در این نوشتار دیدگاه امام رضا(ع) دربارۀ حقوق اهل بیت بر مردم از منابع حدیثی معتبر با روش توصیفی ـ تحلیلی عرضه شده است. نتایج برآمده از احادیث رضوی در این نوشتار در راستای معرفت وظایف و تبیین مسئولیت‌های مسلمانان و شیعیان برای رسیدن به وضع مطلوب در ارتباطات با اهل‌بیت قرار دارد.

 

منبع: محمد رضا جواهری. «دیدگاه امام رضا (ع) دربارۀ حقوق اهل بیت و وظایف مردم در قبال امامان». فرهنگ رضوی، سال اول، شماره اول، ۱۳۹۲، ۶۱-۸۶.

 

برای مطالعه متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:

http://www.farhangerazavi.ir/article_60772.html

 

 

 

(۶۲۶)

سروده‌ای از ناظرزاده کرمانی درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

فرزند مصطفایی و دلبند مرتضی
کامل شد از ازل همه فخر و کمال تو
شد فیض بخش خاک خراسان سرفراز
از مقدم خجسته فرخنده فال تو

 

 

 

(۶۲۷)

سروده‌ای از قاسم رسا درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

شد جلوه گر نور خدا در روز میلاد رضا
کز بوی دلجویش فضا شد مشکبار و عنبرین
از نجمه سر زد اختری خورشید روشن گوهری
جانم فدای مادری کآورده فرزندی چنین
شاهی که او را خاک در، روبد ملک با بال و پر
برخاک پاکش مشک تر ریزد ز گیسو حور عین
مهرش فروغ محفلم، خاکش صفابخش دلم
گویی که با آب و گلم، گشته ولای او عجین
دیگر ندارد در جهان حاجت به فردوس و جنان
آن کس چو من بوسد ز جان قبر امام هشتمین
شاه ملایک پاسبان، دائم حریمش در امان
چون پاسبان آستان، دارد چو جبریل امین

 

 

 

(۶۲۸)

سروده‌ای از صغیر اصفهانی درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

از دیده دل اگر رضا را بینی
مرآت جمال کبریا را بینی
گر پرده او هام به یکسو فکنی
اندر پس این پرده خدا را بینی
تبارک الله از این روز اسعد میمون
که هست مولد شاه حجاز خسرو طوس
مه سپهر ولایت شهی که در هر صبح
زند به خاک درش آفتاب گردون بوس
شهی که وحش بیابان از و گرفته مراد
صغیر کی شود از لطف و رحمتش مایوس

 

 

(۶۲۹)

سروده‌ای از میرزا مهدی الهی قمشه‌ای درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

من بنده ام شهنشه ایمان را
سلطان دین شهید خراسان را
آن را ز دان علم لدنی را
و آن پرده دار شاهد پنهان را
در بارگاه قدس دل پاکش
آیینه ای است حضرت سبحان را
بر در گه جلال همایونش
بین پاسبان ملایک رحمن را
خورشید طلعتی که ز رخسارش
افروخت مهر و ماه فروزان را
ای شهسوار ملک غریبستان
بنگر به چشم لطف، غریبان را

 

 

 

 

(۶۳۰)

یک رباعی از صابر همدانی درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

 

یا ثامن الائمه، من از کثرت گناه
دربارگاه قدس تو آورده ام پناه
ای آن که از نگاه تو احیاست عالمی
باشد که بفکنی به من از مرحمت نگاه

 

 

 

(۶۳۱)

نشست نقض حریم: بازخوانی واقعه هجوم رژیم پهلوی به انقلابیون در حرم مطهر رضوی

 

آستان قدس رضوی در ایام انقلاب دستخوش مسائل و پیشامدهایی شده است. در این نشست ابعاد یکی از این مسائل مورد بررسی قرار گرفته است.

 

سخنرانی آقای علیجان سکندری، غلامرضا جلالی، حاج علی شمقدری، دکتر ابوالفضل حسن آبادی، ۲۹  آبان ۱۳۹۷

 

منبع: کانال تاریخ شفاهی ایران

https://t.me/oralhistoryiran/4964

 

 

 

(۶۳۲)

آوارگی بعد از «آخال»: روایتی از حاتم‌بخشی قجرها وجدایی بخش هایی از خراسان

غلامرضا آذری خاکستر

 

در دوره معاصر بخش هایی از خراسان از ایران جدا شده است. در این مقاله به صورت خلاصه اطلاعاتی در این زمینه به دست می آوریم.

 

در ۲۲ محرم۱۲۹۹/۱۴دسامبر۱۸۸۱ قرارداد آخال بین ایران و روسیه جهت تعیین مرزها در مناطق ترکمن‌نشین شرق دریای خزر منعقد شد و طی آن  بخش هایی از کشورمان از جمله خیوه، بخارا، سمرقند، تاشکند، مرو، سرخس، نسا، ابیورد، عشق آباد و رونه که از ایران جدا و به روس ها واگذار شده بود، به رسمیت شناخته شد.[۱] با این پیمان، و ایران و روسیه برای نخستین‌بار در ناحیه شرق دریای خزر با یکدیگر همسایه شدند. این جریان در تاریخ معاصر خود حکایت خواندنی و قابل تاملی است که در این نوشتار به گوشه ای از تاریخ پر فراز و نشیب خراسان پس از آخال پرداخته می شود.

 

عکس العمل مردم و اعتراض به ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه سال ۱۳۰۰ق. در سفر دومی که به خراسان دارد، در مسیر وقتی به حوالی بجنورد می رسد، با جمعی از مردم گرماب مواجه می شود که شاهد اقدامات روس ها در مناطق واگذار شده بودند و بابت آن‌ به شاه اعتراض می‌کنند، روایت گلایه‌های آن‌ها را اعتماد السلطنه این گونه نوشته است: «جمعی از اهالی گرماب که یکی از دهات بجنورد است- و به خواهش روس ها به آن‌ها داده شده – دیده شد که فریاد و گریه و ناله می کنند که مسجد ما و قبور پدران ما را چرا به روس ها دادید که در مسجد اسب بسته اند. شاه متغیر شده فرمودند آن ها را کتک زده و دور کردند. بعد مقرر شد انعامی به آن ها داده شود که در دشت آرمدلو(آرموتلو) حوالی کالپوش خانه بسازند و سکنی گیرند».[۲]

 

 

ما دوغ نیستیم

قریه فیروزه از دیگر نواحی واگذار شده به روس ها بعد از قرارداد آخال بود که حکایت واگذاری آن به روس ها قابل توجه است. «امیر حسین خان شجاع الدوله» ملقب به رشیدخان حکمران قوچان حدود ۱۰ سال از واگذاری آن امتناع کرد و سرانجام در این راه از بین رفت.  لرد کرزن سیاستمدار معروف انگلیسی که در سال ۱۸۸۹م. مطابق با سال ۱۳۰۷ ق. ضمن سفری به نواحی شمال خراسان دیداری با «امیر حسین خان شجاع الدوله» داشته است، زیرکانه نظر خان را راجع به روس ها می پرسد ولی جواب کوبنده خان او را متحیر می کند: فرصتی پیش آمد تا از پیر کهن سال نظرش را راجع به روسیه و تمایلات روسی خود او سوال کنم و گفتم: خراسان سرزمین بسیار غنی است و می گویند که روسیه قصد تصرف آن را دارند، وی پرسید: چگونه روس ها می توانند بر آن جا دست یابند؟ به همان ترتیبی که سرزمین تک آخال(ترکمنستان) را تصرف کردند

او جواب داد: نه این کار محال است. مردم در این راه جانبازی خواهند کرد و همه با هم برای حفظ مشهد خواهند ایستاد و سربازان خوبی هستند ما دوغ نیستیم که روس ها ما را سر بکشند. ما دیوار انسانی داریم که از دیوار سنگی محکم تر است.[۳] البته در شجاعت «امیر حسین خان» روایت های مختلفی در منابع تاریخی ثبت شده است از جمله برخورد وی با ناصرالدین شاه قابل تامل است. ناصرالدین شاه در سفر به خراسان وقتی به قوچان رسید از قدرت و نفوذ «شجاع الدوله» بیمناک بود از این رو به این فکر افتاد که با تدبیری وی را همراه خود به تهران ببرد. بدین نیت به او گفت: «شجاع الدوله، تو با من به تهران بیا تا از وجودت بهتر استفاده کنم و کاری خوب به تو بسپارم. مظهر الدوله را به جای تو به حکومت قوچان و توابع منصوب و برای سرحدداری هم کسی مثل پسر عمویت قهرمان خان را معین کنم. شجاع الدوله جواب نگفت و مرخص شد. چند ساعت بعد وقتی پیشکش های او را از نظر شاه می گذراندند چشم او به جعبه ای در بسته افتاد. چون گشودند شاه سر مظهر الدوله را در آن دید هراسید اما به روی خود نیاورد. روز بعد وقتی شاه سوار اسب می شد خطاب به شجاع الدوله گفت: کسی را برای حکومت قوچان و بجنورد و توابع و سرحد داری لایق تر از تو نیافتم».[۴]

 

خوشحالی اعتماد السلطنه از فوت امیر حسین خان  شجاع الدوله

اعتماد السلطنه (از رجال دربار دوره قاجار و عهد ناصرالدین شاه) در روزنوشت هایش وقتی خاطرات شنبه هفده ربیع الاخر ۱۳۱۱ق. را می نویسد، با اشاره به نحوه درگذشت «شجاع الدوله»، از این موضوع اظهار خوشحالی کرده و می‌نویسد: «شجاع الدوله، امیرحسین خان قوچانی از طایفه زعفرانلو که قریب هشتاد سال از عمرش رفته بود و شقی تر و ظالم تر و عاصی تر از او در عالم نبود و حمدا… آن هم از اسب زمین خورده و به درک واصل شده است. تفصیلش از این قرار است. با امین نظام با سواره زیادی و جلال عجیبی به جهت تعیین حدود تازه روس و ایران به خاک روس می رفتند. از اسب پیاده شده بود که به کالسکه سوار بشود. پایش به رکاب گیر کرده بود. اسب رم کرده بود و خان را به زمین کشانده بود، تا کله اش خورد شده بود. از تنبیهات آسمانی و مجازات سماوی گاهی شخص تعجب می کند که این شخص هزار نفر بیگناه را کشته است و بعد از هشتاد سال عمر در نهایت قدرت و عزت و راحتی منتها در مردن و جان کندن هفت و هشت دقیقه انتقام می بیند. این شخص مالک مکنت غریبی است و تمامش حق پادشاه است. خواهیم دید که سی وچهل هزار تومانی آن هم اگر نصیب شاه خواهد شد باقی را عمرو  زید و خالد و ولید حیف و میل و نفله می کنند».[۵]

 

لعنت و نفرین به ناصرالدین شاه

اما رمضانعلی شاکری، مؤلف کتاب «تاریخ قدیم قوچان» روایتی عجیب از وقایع آن دوران دارد: «روزی که اهالی فیروزه را به‌زور از وطن مألوف هزارساله و از یورت آبا و اجدادی کوچ می‌داده، زن و بچه را ویلان و سرگردان به خارکشی چناران ده فرسخی مشهد حرکت می‌دادند، زن و بچه دور بوته خارهای بیابان فیروزه و سنگ‌های قبرستان جمع شده، های‌وهوی به راه انداخته، الوداع الوداع گویان کاری کرده که سنگ‌های بیابان به حال بیچارگان گریه می‌کرده‌اند و به ناصرالدین‌شاه لعنت و نفرین می‌فرستادند. شب همان روز زلزله قوچان حادث شد».[۶]

 

فیروزه یک بهشت کوچک

کلنل ییت سرکنسول انگلیس در مشهد در سال ۱۸۹۴میلادی به شمال خراسان مسافرت کرده و در سفرنامه خراسان و سیستان مطالبی راجع به قریه فیروزه و جدایی آن از ایران مطالبی آورده است. یکی دو میل مانده به میلان لو به محلی به نام چی ورمه (چورمه) رسیدیم. چورمه دهکده کوچکی بود که حدود ۴۰ خانوار رانده شده از فیروزه در آن زندگی می کردند. فیروزه یک دهکده مرزی متعلق به ایران بود که طبق توافق نامه ای دولت ایران آن را با دهکده دیگری واقع در مرز قفقاز معاوضه کرده بود. دولت روس این دهکده را به منظور فراهم کردن امکانات درمانی و رفاهی ناحیه عشق آباد خواستار بود. از شرایط آمده در این توافق نامه این بود که سکنه ایران باید این دهکده را تخلیه کنند و روس ها نیز بعد از تصاحب آن لازم است افرادی غیر ترکمن در آن مستقر سازند. مردم اخراج شده از این دهکده بسیار معترض و گله مند بودند، آن ها می گفتند که فیروزه یک بهشت کوچک خاکی بود… شاه دستور داد تا به هر خانواده اخراجی ده تومان نقد و ۲خروار جنس بپردازند.[۷] بعد از تسلیم فیروزه، مرز جدید ایران و روسیه هنوز مشخص نشده بود و روس ها این فکر را در سر اهالی سرانی جا می انداختند که این ناحیه نیز متعلق به روس است و باید تحویل آن‌ها داده شود، به همین دلیل اهالی سرانی بسیار نگران بودند بلایی که سر اهالی فیروزه آمد سر آنان نیز بیاید چرا که روس‌ها بدان جا رفته و تمام چشمه ها را بازرسی کرده و گفته بودند این چشمه ها از فیروزه سرچشمه گرفته و چون فیروزه متعلق به روس هاست این چشمه هم به آن ها تعلق دارد و این نواحی هم باید به تصرفشان در آید.[۸] در ادوار تاریخ جدایی مناطق شمال خراسان قصه ای تلخ و شنیدنی است که حتی در ادبیات عامیانه و فرهنگ شفاهی مردم شمال خراسان انعکاس پیدا کرده و سینه به سینه نقل و در تاریخ ماندگار شده است.

 

منابع

[۱]. حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. کلیم‌ا… توحدی اوغازی. مشهد: ‎۱۳۵۹. ج۱، ص۴۳۶

[۲] روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه: وزیر انطباعات در اواخر دوره ناصری مربوط به سال‌های ‎۱۲۹۲ – تا ‎۱۳۱۳ هجری قمری از روی یگانه نسخه موجود در کتابخانه آستان قدس/ با مقدمه و فهارس از ایرج افشار.- تهران: امیرکبیر، ‎۱۳۵۰. ص۲۴۴

[۳] ایران و قضیه ایران. کرزن. ج۱، ص۱۶۱

[۴] رشیدخان سردار کل قوچان: روایتی تاریخی از دوران زندگی و حکومت امیر حسین‌خان شجاع‌الدوله حاکم قوچان. محمد تقدیسی. مشهد: همسایه آفتاب. ‎۱۳۹۰، ص۳۹به نقل از مجله یغما. سال سی و یکم. شماره سوم. خرداد ۲۵۳۷. ص۱۶۶

[۵] روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص۱۰۴۳

[۶] اترکنامه؛ تاریخ جامع قوچان. رمضانعلی شاکری، ص ۱۱۸

[۷] سفرنامه خراسان و سیستان. چارلز ادوارد ییت. ترجمه قدرت‌ا… روشنی زعفرانلو، مهرداد رهبری. تهران: یزدان. ‎۱۳۶۵، ص۱۷۰

[۸] همان، ص۱۷۲

 

منبع:

http://khorasanrazavi.khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/204311

 

 

 

(۶۳۳)

نقش استراتژیک «مشهد» به روایت ژنرال سایکس

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای درک صحیحی از آستان قدس رضوی می باید تاریخ خراسان در هر دوره زمانی را به خوبی شناخت. آنچه در ادامه می آید گزارشی است درباره خراسان در دوره قاجار.

 

در دو سال نخست جنگ جهانی اول، ایرانیان که از انگلیسی‌ها به سبب مداخلات شان در اوضاع ایران خشمگین بودند به تشویق آلمانی‌ها و با کمک آنان در چند مورد به کنسولگری‌های انگلستان و سازمان‌های انگلیسی حمله برده و عده ای از آن ها را کشته بودند.

ژنرال سرپرسی مولسورث سایکس در ۲۸ فوریه ۱۸۶۷ / ۹ اسفند ۱۲۴۵ در شهر کنت انگلستان به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی از مدرسه راگبی برای ادامه تحصیل به کالج نظامی سلطنتی سنت هورست رفت و با درجه سروانی به سمت افسر هنگ دوم نیزه دارعازم هندوستان شد. او که امروز به عنوان یکی از چهره‌های برجسته شرق‌شناسی و ایران‌شناسی انگلستان شناخته می شود، از همان اوان جوانی به سیر و سیاحت در ایران علاقه‌مند بود. او دو سال بعد به ایران آمد و کنسولگری انگلیس را در کرمان تاسیس کرد. در همان سال هنگام جشن تولد ناصرالدین شاه به تهران آمد و به حضور شاه ‌رسید. خود وی در این باره نوشته است: «وزیر مختار بریتانیا، نگارنده را به حضور ناصرالدین شاه معرفی کرد و او نیز راجع به نقاط دوردست کشور خود سوالات مفصلی از من کرد و از توضیحات این جانب اظهار مسرت و خوشوقتی کرد و گفت: اخباری که افسران انگلیسی در اختیار من می‌گذارند، به مراتب مفیدتر از اطلاعات ماموران ایرانی می‌باشد.» سایکس، در سال ۱۸۹۸م. کنسولگری سیستان را راه انداخت و در سال ۱۹۰۱ بنا به تقاضاهای مکرر خود، برای شرکت در جنگ‌های ترانسوال(جنگ انگلیس و آفریقای‌جنوبی)، رهسپار آفریقای جنوبی شد. وی از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ سر‌کنسول انگلیس در خراسان بود و ماموریتش در مشهد، مقارن همان ایامی شد که روسیه تزاری و دولت انگلیس در نتیجه معاهده منحوس ۱۹۰۷ و تعیین مناطق نفوذ در ایران، با یکدیگر موافقت و هماهنگی داشته‌اند.سایکس به زبان فارسی و عربی مسلط بود و درباره ایران و ممالک آسیایی پژوهش هایی انجام داده است. کتاب های تاریخ‌ ایران در دو جلد، تاریخ کرمان، ده هزار مایل در ایران، افتخار عالم تشیع، در واحه‌ها و صحراهای آسیای مرکزی‌، تاریخ افغانستان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی از جمله آثار وی محسوب می شوند‌.[۱[

آن چه در ادامه مطلب می خوانید روایت این مامور انگلیسی (که بعدها عنوان شرق‌شناس گرفت) از حضورش در مشهد است.

 

توصیف مشهد از زبان ژنرال

مشهد به دلیل نزدیکی به مرز روسیه، حساس‌ترین‌ پایگاه انگلستان در ایران به شمار می‌رفت و برای جمع‌آوی‌ اطلاعات درباره فعالیت‌های نظامی روسیه جنبه حیاتی داشت. شمال ایران تا سال ۱۹۰۵م. عملا تبدیل به یک ایالت روسی شده بود. بانک استقراضی روس به عنوان بانک بازرگانی، به عنوان شعبه ای از وزارت دارایی روسیه عمل می کرد و در مقابل گرو گرفتن املاک مالکان، مبالغ هنگفتی به آنان می پرداخت و تحت عملیات غیر قانونی زمین های وسیع زراعتی به مهاجران روس منتقل می شد.[۲]

سایکس در هشت سالی که در مشهد به سر می‌برد، شاهد انعقاد قرارداد ۱۹۰۷م./۱۳۲۵ق. بین انگلستان و روسیه بود که ایران را به مناطق تحت‌ نفوذ دو کشور تقسیم می‌کرد. ایرانیان از بودن سایکس در مشهد خوشحال بودند. وی ایرانی ها را درک می کرد و سالیان درازی به شناخت روحیه و منش های این ملت پرداخته بود.[۳]

سایکس در نوشته هایش ضمن توصیف مشهد آن دوران نوشته است: از نظر انگلیسی ها مشهد، با جمعیت در حال تغییر همیشگی خود و نزدیکی به مرزهای روسیه و افغانستان، برای استخدام ماموران مخفی بدون جلب توجه کمال مطلوب به شمار می رفت. بنابراین نمایندگی آن کشور در مشهد تبدیل به مهم ترین و حساس ترین کنسولگری در ایران شد.[۴]

زمانی که سایکس در مشهد به سر می برد، این شهر مجموعه ای از بازارها و خانه ها در کوچه های باریک و پر پیچ و خم محصور با دیوار و دروازه های متعدد بود که شب ها آن را می بستند و قفل می کردند. تنها یک خیابان مستقیم وجود داشت که از حرم به سوی شرق و غرب می رفت (بالاخیابان و پایین خیابان). در میان این خیابان جوی آبی به پهنای یک و نیم متر جاری بود. آب این جوی از چشمه ها تامین می شد، ولی کثیف بود و برای شستشو و مقاصد دیگر به کار می رفت. خیابان ناهموار و فاقد سنگفرش بود، زمستان ها پُر از برف، بهارها پُر از گِل و لای و تابستان ها پُر از گرد و خاک بود و در دو سوی آن دکان ها قرار داشتند که زباله های خود را در جوی می ریختند. در آن زمان جمعیت مشهد حدود پنجاه هزار نفر بود و با ورود زائرانی از بین النهرین، هند، افغانستان، قفقاز و ترکستان دو برابر می شد.[۵]

 

ملاقات با آصف الدوله و تلاش برای ابقا

سایکس پس از ورود به مشهد ضمن ملاقات با آصف الدوله والی خراسان روابط دوستانه ای با وی و سایر مقامات مشهد برقرار کرد. پس از این که در آن ایام شایعه برکناری والی خراسان قوت گرفت، سایکس در خاطراتش ضمن اشاره به این موضوع به والی راهکاری ارائه داده است: «در همه جا شایع شده است که ولیعهد(محمد علی میرزا) درصدد برکناری آصف الدوله است. لیکن اگر آصف الدوله بتواند هنگام بازگشت شاه از اروپا به تهران در این جا یک شلوغی به راه اندازد، شاه مجبور می شود فرمان عزل او را لغو کند تا آصف الدوله بتواند قدرت لازم را برای فرونشاندن آشوب داشته باشد»

سایکس از طریق مامورانش اطلاع یافت که مجاهدین مشروطه درصدد تاسیس نیروی چریکی هستند. وی بیم از آن داشت که آصف الدوله دستور بازداشت این انقلابیون بالقوه را صادر کند که اقدامی فاجعه آمیز بود. بنابراین به او پیشنهاد کرد آنان را به اقامتگاه خود دعوت و آنان را متقاعد کند به جای این که نیروی چریکی تاسیس کنند، به تاسیس یک شرکت تعاونی برای خرید چرخ های نخریسی همت گمارند. از آن تاریخ تا مدتی مزاحمتی از آنان دیده نشد و ساکت شدند.[۶]

 

یک بازی بزرگ

«بازی بزرگ» عنوانی است که به رقابت‌های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بزرگ بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی داده شده‌است. مشهد نیز از این بازی بی نصیب نبوده است. نخستین و فوری ترین کار کنسول انگلیس در مشهد، جمع آوری اطلاعات درباره فعالیت روس ها در آسیای مرکزی و زیر نظر گرفتن حرکت روس ها به سوی هند بود. جاسوسان غیررسمی و محلی بی آن که مورد توجه قرار گیرند، میان انبوه زائرانی که از سمرقند و بخارا، باکو و بغداد، افغانستان و ماورای آن برای زیارت مرقد امام رضا(ع) می آمدند، فعالیت می کردند. در بایگانی عمومی اسناد انگلستان پرونده ای تحت عنوان «بازی بزرگ مشهد» وجود دارد که محتوی صورت حساب های ماهانه پرداخت پول به این اشخاص است که در سراسر ترکستان پخش بودند. برخی از این خفیه نویسان گزارش های خود را خودشان حمل می کردند و دیگران به وسیله چاپارهای مورد اعتماد ارسال می داشتند. [۷]

 

گزارش های کسل کننده

در هر یک از شهرهای خراسان که کنسولگری وجود نداشت، ماموران اکردیته انگلستان که معمولا هندی بودند، هر گونه خبر و رویدادی را گزارش می دادند و در حفظ منافع اتباع انگلیس کوشش می کردند. آنان برای این که وجود و اهمیت خودشان را به کنسولگری در مشهد ثابت کنند، گزارش های کسل کننده و طولانی می فرستادند و برای این که حیثیت محلی خود را حفظ کنند شکایت های کوچک را  تبدیل به مسائل بزرگ می کردند تا سپس ادعا کنند که با تدبیر خود و اعتبار پرچم بریتانیا آن ها را حل و فصل کرده اند.[۸]

 

دروازه مخصوص روس ها

در غیاب سایکس در مشهد، روس ها سوراخ بزرگی در حصار شهر حفر کردند و دروازه عظیمی ساختند که اجازه دسترسی مستقیم به بانک روس را که درست در آن سوی حصار بود، به آنان می داد. بر فراز دروازه نیز سنگ بزرگی نصب کردند که روی آن به فارسی نوشته شده بود: «این دروازه فقط برای استفاده روس هاست. یکی از کارمندان دولت ایران که از این محدودیت بی اطلاع بود، به وسیله قراولان روسی دروازه برگردانده شد، او خشمگین شد، ولی با این که در کشور خودش بود نمی توانست کاری بکند. نمایش تئاتر در مشهد یکی دیگراز کارهای روس ها بود که موجب ناراحتی ایرانیان شد. در این تئاتر هنرپیشگان زن ایفای نقش کردند و روحانیون به این موضوع اعتراض کردند».[۹]

 

تلگرام های جنجالی

با فرارسیدن سال ۱۹۰۶م. کنسولگری انگلیس در مشهد جشنی برگزار کرد و از همه بزرگان شهر به استثنای روس ها دعوت به عمل آمد. در این ضیافت سایکس در سخنرانی اظهار کرد: «بریتانیا خواستار ثبات در روسیه است، زیرا روسیه ضعیف برخلاف منافع این کشور می باشد». ی فردای آن روز خبردار شد که رشیدوف این سخنرانی را از طریق یکی از مهمانان شنیده است. بنابراین تلگرام شکایت آمیز مفصلی درباره آن به سفارت روسیه در تهران فرستاد. رونوشت این تلگراف را خبیرالسلطنه، رئیس تلگرافخانه با دریافت مبلغی پول به سایکس تسلیم کرد. ولی زمانی که شروع به دادن رونوشت تلگرام های انگلیس به روس ها کرد، سایکس به دیدار والی خراسان رفت و گفت: شنیده است خبیرالسلطنه رونوشت تلگرام ها را به روس ها می دهد. آصف الدوله از شنیدن این خبر ناراحت شد و گفت سعی می کند خبیرالدوله را به جای او منصوب کند.[۱۰]

 

منابع:

[۱] ژنرال سرپرسی مولسورث سایکس. حسین سعادت نوری یغما. تیر ۱۳۳۶.  شماره ۱۰۸.

[۲] ایران در بازی بزرگ. آنتونی وین. ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی. تهران: پیکان. ‎۱۳۸۳،  ص۱۵۲

[۳] ایران در بازی بزرگ، ص۱۷۱

[۴]. همان، ص۱۶۱

[۵] همان، ص۱۵۹

[۶]. همان، ص۱۷۴

[۷]. همان، ص۱۷۲

[۸]. همان، ص۱۷۹

[۹]. همان، ص۱۸۵

[۱۰]. همان، ص۱۸۶

 

منبع:

http://khorasanrazavi.khorasannews.com/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=203948

 

 

(۶۳۴)

قصه بلند نیکان و نیک‌اندیشان: روایت سیاحان تاریخ از زیارت حرم امام رضا(ع) و قدیمی ترین موقوفه های زواری

غلامرضا آذری خاکستر

 

موقوفات همیشه نقش مهمی در جریان دادن به زیارت امام رضا (ع) ایفا کرده اند. آنچه در ادامه می آید گزارشی است از یک از موقوفات آستان قدس رضوی.

 

شهر مشهد در طول تاریخ شاهد تغییر و تحولات فراوانی بوده که البته این دگرگونی‌ها دور از نگاه و قلم تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان تمدن اسلامی نمانده است. بی‌گمان شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق. در خراسان و دفن پیکر امام مهربانی‌ها در سناباد برجسته‌ترین دلیل ایجاد و گسترش شهر مشهد به شمار می آید. آن چه آشکار است در قرون گذشته نیز این مدفن بسیار معروف بوده به‌طوری‌که جهان‌گردان و جغرافی‌دانانی مانند «ابن حوقل»، «استخری» و «مقدسی» و… از آن در آثار خود یادکرده‌اند. با همه حوادثی که بر شهر مشهد گذشته، اما این شهر همواره اهمیت سیاسی ـ اجتماعی ویژه‌ای در تاریخ و تحوّلات ایران داشته و رویکرد مثبت حکومت‌های مختلف به‌آن، موجب رونق و آبادانی‌اش شده است.آستان مقدس امام رضا(ع) در طول تاریخ مقصد خیل عظیم زائران از اقصی نقاط جهان اسلام بوده است. اهمیت و فضیلت زیارت در روایات اسلامی موجب شده تا همواره اماکن زیارتی مورد توجه زائران قرار بگیرند. مشکلات زائران پیاده که از راه های دور خود را به مشهد می رساندند عاملی بوده تا عده ای از خیران با وقف بخشی از دارایی خود در خدمت رسانی به زائران بارگاه امام رضا (ع)مشارکت کنند. در گزارش پیش رو از روایت تاریخ نویسان در باب فرهنگ زیارت حرم امام رضا(ع) و قدیمی ترین موقوفه های زواری برای شما نوشته‌ایم:

 

عصر صفویه و وقف‌هایی ویژه زائران

نهاد وقف در مفهوم عام و خاص با توجه به کارکردهای آن نشان دهنده طرز تفکر و سیاست‌هایی است که در هر عصری براساس نیاز جامعه اعمال می‌شده است. تاکید ائمه اطهار(ع) و روایات اسلامی بر امر وقف، نشان از اهمیت آن از صدر اسلام تاکنون دارد. عصر صفویه دوره ای است که در آن نهاد وقف گسترش پیدا می‌کند.

اهمیت موضوع تا آن جاست که در تشکیلات اداری این عصر شاهد تحولات بنیادین هستیم و طبقات مختلف اجتماعی با وقف بخشی از دارایی‌شان در این سنت حسنه مشارکت می‌کنند. گسترش زیارت قبور ائمه اطهار(ع)در دوره صفویه و حرکت کاروان ها با پای پیاده به سوی مشهد حتی در بین شاهان صفوی و درباریان امری رایج بوده است. بنابراین بخشی از مصارف وقف اختصاص به زائران برای فراهم سازی زمینه های زیارت مرقد مطهر امام رضا(ع) داشته است.

در دوره صفویه بخشی از مصارف موقوفات حرم مطهر رضوی مختص زائر و زیارت بوده است. طبق محتوای وقف‌نامه ها در سال ۹۳۳ق. خواجه علاء الدین حاجی، بنای رباطی در بلوک رخ را برای اسکان زائران امام رضا(ع) وقف می کند. یک نمونه دیگر موقوفه سید لطیف شاه حسینی یکی از قدیمی ترین موقوفات زواری است که در سال ۹۴۰ق. وقف بر مصارف زوار و در راه ماندگان به شهرمشهد می شود. همچنین امیرجلال الدین سید محمد  درسال ۹۵۰ق. و ابوالفتح علی الحسینی۹۵۷ق. نیز وقفیاتی در ارتباط با زوار دارند.

 

کمک بیک آغا به زوار طلبه شیعه

در بین واقفان عصر صفویه یکی از زنان به نام بیک آغا خانم، دختر اسماعیل بیگ در سال ۹۹۷ق. بخشی از اموالش را برای مصارف ویژه زوار و کمک به زوار طلبه شیعه وقف می کند. همچنین حاجی علی اکبر اصفهانی نیز در سال ۱۱۰۴ق. بخشی از املاکش را برای زائران به ویژه زائران سادات عرب اختصاص می دهد: بر سادات رفیع القدر و الدرجات سکنه نجف اشرف و کربلای معلی و کاظمین که به عزیمت زیارت بلده طیبه مشهد مقدس می آیند و بر زائران جبل عامل و بحرین و جزایر که به مشهد مقدس به زیارت آیند.[۱]

آقا بشارت نیز در سال۱۱۲۶ق. بخشی از اموالش را  برای مدد رساندن به معاش زوار عتبات تخصیص می دهد یا در سال ۱۱۴۷ق. میرزا محمد علی شهر بابکی وقفی ویژه زوار شهر بابک انجام می دهد. در دوره های تاریخی بعد نیز اهمیت زیارت موجب می شود تا بخشی از مصارف موقوفات، اختصاص به زائران داشته باشد. از جمله میرزا فضل ا… خان نوری ملقب به وزیر نظام که منصب تولیت آستان قدس در دوره قاجار را داشته است و بخشی از موقوفه را صرف زائران بارگاه امام رضا(ع) کرده است. در بخشی از وقف نامه آمده است: دو عشر صرف پیراهن و زیر جامه و زیرپوش و کلوجه(کُلیجه) عابرین در سبیل ارض اقدس  اعم از آن که در بلد، غنی باشد یا فقیر و زائران دارُالمرز را مقدم بر سایرین بدانند. [۲]

 

توصیف سیاحان از زائران حرم مطهر رضوی

یکی از سیاحان اروپایی عصر قاجار، شوق و اشتیاق زائران امام رضا(ع) در موقع زیارت را به زیبایی توصیف کرده و نوشته است: «زائرانی که مسافت طولانی را پیموده اند، وقتی به حرم می رسیدند اخلاص سکوت آمیزی بر چهره شان نقش بسته بود که دلالت بر وجد و خلوص و دل شکستگی عمیق و فروتنی آن‌ها می کرد و گاه سایه افسوس و در عین حال نوعی شادی مذهبی بر صورت شان می نشست که هیچ یک را به خوبی نمی توان شناخت. در همان حال بر لبانشان زمزمه دعا جاری بود که گاه با گریه های بلند که سینه هایشان سرشار از آن است، منقطع می شد. زائر بارگاه را با حالت خشوع فراوان و عقب عقب رفتن ترک می کند، وقتی به بیرون و هوای آزاد می رسد، قلب اش مالامال از خوشی تقدس یافته ای است. [۳]

خانیکف جغرافی دان و دانشمند روسی درصدد ارائه آماری از تعداد زائران حرم مطهر در دوره قاجار برآمد، ولی موفق نشد. پس در این باره در خاطراتش نوشت: «تعیین تعداد دقیق زائرانی که هر سال به مشهد سفر می‌کنند، به علّت تغییر این رقم در هر سال و نیز آزادی فوق العاده زائران در ورود به این شهر و خروج از آن، بی آن که در هیچ یک از دفاتر رسمی اثری از آن بر جای بماند، غیرممکن است. امّا اگر آن چه برایم گفته شده است، درست باشد و هر روز در آشپزخانه های حضرتی، ۱۵۰ باتمن مشهد؛ یعنی حدود ۷۵۰ کیلو برنج پخته میان زائران مستحق توزیع شود پس می توان گمان برد که میزان نوسان ورود و خروج زائران بیش از ۵۰ هزار نفر در سال است».[۴]

سیاحان در میان آثارشان همواره از کاروان زائران و مشکلات آن ها یاد و ضمن توصیف مشهد از مسائل اقتصادی شهر نیز یادی کرده اند. البته به استناد نوشته های آن‌ها، به واسطه حضور پرشور زوار همه چیز در مشهد گران است و قیمت آذوقه نیز مثل قیمت در دارالخلافه است. از سویی قیمت فرش و مس و غیره از قیمت دارالخلافه بیشتر است.[۵]

 

زائران بحرینی

از قدیم الایام زائران از اقصی نقاط با پای پیاده به زیارت امام رضا(ع) مشرف می شدند. گاهی این مسافت ها طولانی بود و زمانی از شهرهای اطراف می آمدند. زائران مشتاق عمدتاً از بحرین، کربلا،  نجف، کاظمین، مکه و مدینه به زیارت می آمدند. مشکلات زیادی که فرا روی زائران قرار داشت، موجب شد تا صفی قلی خان، بیگلربیگی مشهد در سال ۱۰۷۲ق. و در دوران شاه عباس دوم، پاره ای از مستغلات در محله چهارباغ مشهد و … را وقف آستانه مقدسه کرده تا بخشی از مصارف هزینه های مربوط به زوار را دربر بگیرد. این وقف، زوار مستحق خصوصاً اهالی بحرین و جماعتی از اطراف عتبات عالیات را بر دیگر زوار در برخورداری از کمک دارای حق تقدم دانسته است.[۶]

گاهی زائران عرب که برای زیارت به مشهد می آمدند، در طول اقامت شان بیمار می شدند یا برای تامین پاپوش و لباس گرم در زمستان به کمک نیاز داشتند که از محل موقوفات مشخص، هزینه هایی به آن ها پرداخت شده است. در گذشته زائران با مشکلاتی مواجه بودند از جمله؛ کم آوردن خرجی سفر، گم شدن یا سرقت اموال، بیماری و مداوا، سرما، تنگدستی و… .با تمام مشکلاتی که فرا روی زائران حرم مطهر بود، آن ها با شوق و ذوق و در گروه ها و کاروان هایی مشخص به مشهد وارد می شدند و ضمن زیارت، مدتی را در کاروانسراهای مشهد اتراق می کردند. آن‌ها در بازگشت به شهرشان ملقب به «مشهدی» می شدند.

 

منابع

[۱] نقش وقف در ترویج فرهنگ زیارت. ویرایش و گردآوری ابوالفضل حسن‌آبادی. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی. ‎۱۳۹۶، ص۲۵۵

[۲] آثار الرضویه. محمد اسماعیل خان همدانی مستوفی. چاپ سنگی. ۱۳۱۷ق، ص ۱۳۹

[۳] زندگی و سفرهای وامبری: دنباله سیاحت درویش دروغین. آرمینیوس وامبری. ترجمه محمد حسین آریا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ‎۱۳۷۲، ص۲۷۵

[۴] سفرنامه خانیکوف: گزارش سفر به بخش جنوبی آسیای مرکزی. نیکولای ولادیمیروویچ خانیکوف؛ مترجمان اقدس یغمائی، ابوالقاسم بیگناه؛ مقدمه و تعلیقات از اقدس یغمائی. مشهد: آستان قدس رضوی، موسسه چاپ و انتشارات، ‎۱۳۷۵، ص۱۱۱

[۵] سه سفرنامه هرات، مرو، مشهد.به اهتمام قدرت‌ا… روشنی زعفرانلو. تهران: توس. ‎۱۳۵۶، ص۲۰۱

[۶] آثار الرضویه، ص ۱۶۹-۱۷۰

 

منبع:

http://khorasanrazavi.khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/203828

 

 

(۶۳۵)

سیرۀ سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور (مطالعۀ موردی ولایتعهدی)

جلال درخشه، سید محمد مهدی حسینی فائق

 

برای درک بهتر فرهنگ رضوی می باید شناخت خوبی از زندگی امام رضا (ع) داشت. در این مقاله مولفان درباره یکی از مهم ترین ابعاد اجتماعی زندگی امام رضا (ع) یعنی ولایت عهدی پژوهشی انجام داده اند.

 

چکیده

ولایتعهدی امام رضا(ع) از نقاط حساس تاریخ شیعه به‌حساب می‌آید. این حساسیت از چند منظر درخور تأمل است: از یک‌سو تحولات اجتماعی ‌ـ سیاسی عصر عباسیان (مخصوصاً خلافت مأمون)؛ از سوی دیگر، قبول ولایتعهدی امام رضا(ع). بررسی سیرۀ سیاسی امام رضا(ع) بر این مبنا صورت می‌گیرد که سیرۀ سیاسی ائمه واقعیت‌هایی صرفاً تاریخی نیست، بلکه حاوی پندها و اصول ارزشمندی برای پیروان ایشان است.

پرسش و محور اصلی این مقاله چگونگی تعاملِ امام رضا(ع) با حکومت جور (به‌خصوص در جریان ولایتعهدی) است. در ابتدا برای ورود به بحث و ترسیم شرایط اجتماعی ـ سیاسی، برخی مسائل تاریخی مطرح‌شده در دو مقطع «پیش از ولایتعهدی» و «پس از ولایتعهدی» بررسی می‌شود. در مقطع «پس از ولایتعهدی» دربارۀ برخی احتما‌ل‌ها و شبهه‌هایمربوط به ولایتعهدی امام رضا(ع) بحث و در ادامه، به مواضع سیاسی ایشان پرداخته می‌شود. باید توجه داشته باشیم مبارزه و مخالفت با حکام جور بر اساس اصول ثابت تعالیم شیعه و نیز با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی ، می‌تواند شکل‌های گوناگونی داشته باشد و این درست همان چیزی است که در سیرۀ اهل‌بیت تجلی یافته است.

مسئله‌ای که بر مبنای این تعالیم برای ما روشن شده این است که با وجود شکل‌های گوناگون مبارزه با حکومت و حکام جور، هیچگاه توقف مبارزه و مخالفت سفارش نشده و حتی در سخت‌ترین شرایط، سازش با ظالمان مجاز نیست، اما توجه به شکل مبارزه و مصالح عالیه باید مدنظر قرار گیرد.

 

مشخصات منبع شناختی:

جلال درخشه، سید محمد مهدی حسینی فائق. «سیرۀ سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با حکومت جور (مطالعۀ موردی ولایتعهدی)». فرهنگ رضوی، سال اول، شماره اول، ۱۳۹۲، ۷-۳۱.

 

برای مشاهده متن کامل مقاله به این لینک مراجعه کنید:

http://www.farhangerazavi.ir/article_60761

 

 

(۶۳۶)

سروده ای از ابن حسام خوسفی درباره امام رضا (ع)

 

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده متعلق به قرن پنجم هجری درباره امام رضا (ع) است.

 

ز بوی طره تو شمیم باد شمال
معنبر است ریاحین معطر است چمن
گیاه و لاله دمد دم به دم چو فصل بهار
بر آستان تو هر دم ز آب دیده من
رضای مرتضوی منزلت که خاک درش
روا بود که بود توتیای چشم و پرن
ز بوی تربت پاکش اویس زنده شود
نسیم اگر برساند شمیم او به قرن
به هفت حج و به هفتاد حج برابر کرد
زیارت تو را رسول از کرامت ذوالمن
به آفتاب چه نسبت کنم جمال تو را
که آفتاب تو را ذره ای است از روزن

 

 

(۶۳۷)

سروده‌ای از بابا فغانی شیرازی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده متعلق به قرن دهم هجری قمری درباره امام رضا (ع) است.

 

بود پیوسته نیت در ریاض روضه رضوان را
که بوسد آستان روضه شاه خراسان را
غبار آستانش دیده ها را می کند روشن
صفای مرقدش بخشد صفای آیینه جان را
سلاطین چشم آن دارند از بهر سرافرازی
که گاهی خاکروب این زمین سازند مژگان را
وصال کعبه خواهی سوی ایوان رضا رو نه
چه حاجت از تف دل تافتن ریگ بیابان را
اگر جمعیت دل بایدت زین در مشو غایب
که اینجا جمع می سازند دل های پریشان را
خطی که یک رقمش آبروی نه چمن است
نشان خاتم سلطان دین ابوالحسن است
علی موسی جعفر که مهر دولت او
ستاره شرف و آفتاب انجمن است

 

 

(۶۳۸)

سروده‌ای از کمال الدین وحشی بافقی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده کهن درباره امام رضا (ع) است.

نخل باغ دین علی موسی جعفر که هست
باغ قدر و رفعتش را ثابت و سیار گل
آن که بر دیوار گلخن گر دمد انفاس لطف
عنکبوت و پرده را سازد بر آن دیوار گل
گاه شیر پرده را جان می دهد کز خون خصم
بردمد سرپنجه او را ز نوک خار گل

 

 

(۶۳۹)

سروده‌ای از محمد حسین نیشابوری متخلص به «نظیری» درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده کهن درباره امام رضا (ع) است.

شهید خاک خراسان که گرد درگه او

به جای نور بصر گشته چشم اعمی را

به هر قدم که نهی در حریم روضه او

نهاده اند اقامت ریاض عقبی را

زهی امام که مفتاح باب رحمت است

محبت تو رضای ملک تعالی را

تو گر به روز قیامت شفیع خلق شوی

عذاب نیست پرستندگان عزی را

(۶۴۰)

سروده‌ای از طالب آملی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده از اوایل قرن یازدهم هجری درباره امام رضا (ع) است.

من کیم خاکبوس درگاهی
جبهه سای در شهنشاهی
درگه پادشاه ملک صفا
نقد حیدر علی بن موسی
لطفش ار تربیت سبیل کند
خاک را خوان جبرئیل کند

(۶۴۱)

سروده‌ای از سلیمان صباحی بیدگلی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

طوس این یا وادی ایمن که می بینم ز دور
گنبد شاه خراسان یا رب این، یا نخل طور
وادی ایمن نه وز آن وادی ایمن به رشک
نیست نخل طور و نخل طور از آن در کسب نور
با وجود گنبدش گفتم چه لازم نه سپهر
عقل گفتا ناگزیر است از برای لب قشور
یا ولی الله اینک روسیاهی بر درت
قطع کرده با هزار امیدواری راه دور
مغفرت بر این در است و من بر این در جویمش
عاصیان را شد برین در رهنمون، رب غفور

(۶۴۲)

سروده‌ای از فتحعلی خان صبای کاشانی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

تو آن پادشاهی فلک بارگاهی
که بر قدسیان چون کنی حکم والا
زهی پادشاهی که شاهان عالم
به درگاهت آورده روی تولا
به خاک حریم تو ز اعجاز اکنون
بسی روشنی یافته چشم اعمی
ردای تو را آستین چرخ اعظم
حریم تو را آستان عرش اعلی
تویی ماه تابان گردون یس
تویی سرو رعنای بستان طه

(۶۴۳)

سروده‌ای از میرزا محمد شفیع متخلص به «وصال شیرازی» درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

قضا را پادشاهی را و یزدان بر همه گیتی
چو سلطان گشت بر گیتی رضا را کرد سلطانش
رضا را حکم بر هفتم فلک باشد روان ازیراک
به هشتم پیشوای دین لقب فرمود یزدانش
ز بطحای خراسان ملک راندن فر یزدانی
همی تسبیح خوان قدوسیان بر فر یزدانش
یکی نور خدایی بر خراسان تافت از بطحا
چون ذره بر خورشید بودی مهر رخشانش
به شهر طوس تا آ رام جان آمد سنابادش
به فردوس برین کروبیان از جان ثنا خوانش
اگر توفیق تشریف قبول از حضرتت یابد
رسد هر دم هزاران آفرین از این و از آنش

(۶۴۴)

سروده‌ای از میرزا حبیب الله قاآنی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
زمین ز یمن تو محسود هفت کاخ مطبق
کدام کاخ همایونی ای عمارت میمون
که هست برتری سده ات ز سدره محقق
مگر توروضه سلطان هشتمی که به خاکت
کند ز بهر شرف سجده هفت طارم ازرق
علی عالی اعلی امام ثامن ضامن
که از طفیل وجودش وجود گشته منسق

(۶۴۵)

سروده‌ای از میرزا محمدرضا قلی خان معروف به «همای شیرازی» درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

زهی بارگاهت بر از عرش اعظم
به تعظیم تو پشت نه آسمان خم
خراسان شد از مدفنت باغ رضوان
خورستان شد از طلعتت کاخ مظلم
به جز آستان تو از کید گردون
کجا رو کنم ای پناه دو عالم؟

(۶۴۶)

سروده‌ای از میرزا محمد کاظم صبوری کاشانی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

سلطان قضا فرمان، دارای رضا عنوان
کز درگه او رضوان راضی است به دربانی
شاهنشه دین پرور نوباوه پیغمبر
کز طلعت او یکسر عالم شده نورانی
هرکس که ندارد دست امروز به دامانش
فردا گزد از حسرت انگشت پشیمانی

(۶۴۷)

سروده‌ای از ادیب الممالک فراهانی درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

شها نظام جهان آنگهی به سامان شد
که از ذخایر مهر تو برگ و ساز آورد
ز آستان تو آن کس هوای خلد کند
که رخ ز ملک حقیقت سوی مجاز آورد

(۶۴۸)

سروده‌ای از محمدتقی ملک الشعرای بهار درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

شمس الشموس، شاه ولایت که کرده اند
شمس و قمر ز خاک درش اکتسا ب ها
هشتم ولی بار خدا آن که بر درش
هفتم سپهر راست به عجز اقتراب ها
خواهی اگر نوشت یکی جزوش از مدیح
در پیش نه ز برگ درختان کتاب ها
تبارک الله از این فرخ آستان که بود
به پاس درگه او آسمان همیشه مقیم
حریم زاده موسی که چون دم عیسی
روان فزاید خاک درش به عظم رمیم
بوالحسن خورشید آن مصطفی کاید درست
با ولایش تاجی از خورشید بر سر داشتن
حجت هشتم رضا، شاهی که بتوان با رضاش
هفت چرخ نیلگون را زیر چنبر داشتن
هرکه امروز از صفا محشور شد در حضرتش
بایدش آسایش از فردای محشر داشتن
نعمت دنیا و عقبا بر سر کوی رضاست
با رضای او توان نعمای او فر داشتن
ای طلب ناکرده و نادیده احسان امام
شایدت دل را بدین معنی مکدر داشتن
پادشاهی نیست آن کز روی غفلت چند روز
بر سر از دود دل درویش افسر داشتن
منصب شاهنشهی چه بود؟ مقام بندگی
بر در نوباوه موسی بن جعفر داشتن

 

 

(۶۴۹)

سروده‌ای از محمد حسین رهی معیری درباره امام رضا (ع)

تولیدات ادبی از گونه شعر، یکی از مهم ترین ابعاد فرهنگ رضوی را تشکیل می‌دهد. آنچه در ادامه می آید یک سروده معاصر درباره امام رضا (ع) است.

پرتو این کوکب رخشان نگر
کوکبه شاه خراسان نگر
آینه غیب نما را ببین
ترک خودی گوی و خدا را ببین
هرکه بر او نور رضا تافته است
در دل خود گنج رضا یافته است
سایه شه مایه خرسندی است
ملک رضا ملک رضامندی است
شاه خراسان را، دربان منم
خاک در شاه خراسان منم

 

 

(۶۵۰)

کتاب «آستان قدس رضوی دیروز و امروز»

یکی از آثار قابل استفاده درباره تاریخ آستان قدس رضوی خصوصاً در دوره پهلوی دوم کتابی است به نام آستان قدس رضوی دیروز و امروز که توسط آستانه منتشر شده است.

چاپ دوره پهلوی(۱۳۵۵)، دارای روکش، ۲۲۸ صفحه، جنس برگه ها گلاسه خارجی درجه یک و عالی، آرم تاج برروی جلد، حاشیه صفحات تذهیب زیبا

 




















 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  برچسب ها: آستان قدس
٣٧٣ بازدید

مطالب مرتبط

۱۴۰۱/۰۹/۰۷

کارگاه مهارت‌های پژوهش میدانی درباره تشیع در اروپا


بیشتر بخوانید
۱۴۰۱/۰۶/۱۹

کارگاه آشنایی با موسسه «DAAD»؛ مهمترین مجرای ارتباط دانشگاهی با کشور آلمان


بیشتر بخوانید
۱۴۰۱/۰۴/۱۱

کارگاه تدوین (سطح مقدماتی تا متوسط): تدوین تلویزیونی


بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با ما

 

 

از مسیر ارتباطی زیر با ما در تماس باشید:

رایانامه : toumareandisheh@gmail.com

|می‌خواهم از طومار اندیشه حمایت کنم|

عضویت در خبرنامه

جهت اطلاع از بروزرسانی های سایت ایمیل خود را ثبت نمایید.

تماس با ما


    [recaptcha]

    تمامی حقوق برای طومار اندیشه محفوظ است.