این یادداشت در کتاب «بر بال ملائک مجموعه مقالات جشن نامه حجت الاسلام قاضی عسکر» رئیس سازمان حج و زیارت به چاپ رسیده است. پژوهشگران برای استناد به این متن به مشخصات کتابشناسی زیر مراجعه فرمایند.
قریب، قاسم (۱۳۹۹). «مروری بر مکاتبات نادرشاه و سلطان محمود اول عثمانی با تکیه بر موضوع حج». بر بال ملائک جشن نامه حجت الاسلام سید علی قاضی عسکر (مجموعه مقالات). به کوشش رسول جعفریان. تهران: نشر علم.
مروری بر مکاتبات نادرشاه و سلطان محمود اول عثمانی با تکیه بر موضوع حج
بیش از شش سال از انتشار کتاب مکاتبات سلطان محمود اول و نادرشاه می گذرد. (I.MAHMUD-NADİR ŞAH MEKTUPLAŞMALARI). این کتاب حاوی اسناد دفترنامه همایونی شماره ۳ آرشیو ملی ترکیه است، اما تاکنون در ایران به آن توجهی نشده و یادداشتی برای معرفی آن به نگارش درنیامده است. مکاتبات سلطان محمود اول و نادرشاه می تواند یکی از منابع اصلی تاریخ روابط خارجی ایران و عثمانی در عصر افشاریه محسوب شود زیرا شامل نامه های رد و بدل شده میان نادرشاه افشار و سلطان محمود اول عثمانی است. محتوای نامه های مزبور دارای محورهای متنوعی است که می تواند موضوع یک پژوهش مفصل باشد. در این یادداشت کوتاه که به سفارش استاد بزرگوارم دکتر رسول جعفریان می نگارم بنا دارم تا ضمن معرفی کوتاه کتاب مکاتبات سلطان محمود اول و نادرشاه بر مسأله حج و جایگاه آن در روابط ایران و عثمانی در دوره نادرشاه متمرکز شوم.
دفترنامه های همایونی موجود در آرشیوهای ترکیه به مجموعه اسنادی اطلاق می شود که دربرگیرنده نامه های ارسالی سلاطین عثمانی به سران دیگر دولت ها و نامه های دریافتی از دولت های خارجی است. نامه های ارسالی سلاطین عثمانی به سران دولت های خارجی اصطلاحا «نامه همایونی» و نامه های دریافتی از رهبران دولت های خارجی «نامه» نامیده می شد. در این میان گاهی به نامه های ارسالی شاهان ایران «نامه شاهی» اطلاق می شده است. کتاب مکاتبات سلطان محمود اول و نادرشاه در واقع انتشار نامه های دفترنامه همایونی شماره ۳ آرشیو ملی ترکیه (۳ Numaralı Nâme-i Hümâyûn Defteri) است که متعلق به نامه های رد و بدل شده میان نادرشاه افشار و سلطان محمود اول عثمانی است. عنوان اصلی مجموعه آرشیوی ایران و سایر نامه همایون من أوائل جمادی الآخر سنه ۱۱۴۹ إلی أواسط جمادی الأخر سنه ۱۱۷۶است. (İran ve sâire Nâme‑i Hümâyûn Min evâili Cumadelahir sene 1149 ilâ evâsıtı Cumadelahir sene 1176. (7‑۱۶ Ekim 1736/28 Aralık ‑ ۶ Ocak 1762‑۶۳).). ارجاعات این یادداشت به صفحات همین کتاب است.
کتاب مکاتبات سلطان محمود اول و نادرشاه توسط دپارتمان آرشیو عثمانی اداره عمومی آرشیوهای وزارت امور خارجه ترکیه در سال ۲۰۱۴ میلادی در استانبول منتشر شد. این اثر شماره ۱۳۶ از سری این انتشارات محسوب می شود. پژوهشگران متعدد با تخصص های متفاوت در نشر این کتاب شرکت داشته اند و همه زیر نظر مدیر اصلی پروژه دکتر اوغور اونال مدیر کل آرشیوهای دولتی ترکیه فعالیت کرده اند. مقدمه کتاب به دو زبان ترکی و فارسی توسط اوغور اونال نگاشته شده و از حیث توضیح کلیات نامه ها و دسته بندی آن ها مختصر و مفید است.
این مجموعه شامل ۷۱ نامه است که ۶۱ نامه مربوط به مکاتبات دوره نادرشاه، ۸ نامه مربوط به مکاتبات دوره علیقلی خان جانشین نادر و ۲ نامه متعلق به احمدشاه درانی حاکم افغانستان است. ترکیب زبانی نامه ها به این صورت است که مجموعا ۲۰ نامه فارسی، ۴۴ نامه ترکی و ۷ نامه عربی را دربرمی گیرد. برخی از نامه های دریافتی سلاطین عثمانی فقط نسخه ترجمه ترکی اش باقی مانده است و اصل فارسی آن موجود نیست. ۱۶ نامه از این مجموعه در شمار «مکتوبات» است. مکتوبات در اصطلاح آرشیوهای ترکیه به نامه ها و پیغام های ارسالی از سوی صدراعظم ها و شیخ الاسلام های عثمانی به مقامات داخلی یا همتایان خارجی اطلاق می شود. به بیان دیگر نامه های دولتی ارسالی و دریافتی از هر مقامی مادون سلطان عثمانی یا مادون رهبران خارجی «مکتوب» نامیده می شد. در میان مکتوبات این مجموعه، نامه هایی از صدراعظم های عثمانی مصطفی پاشا و عبدالله افندی؛ شیخ الاسلام های عثمانی محمد زینعلی عابدین افندی و سید مصطفی افندی؛ مقامات درباری ایران نصرالله میرزا (پسر نادرشاه)، شاهرخ میرزا (نوه نادرشاه) و ابراهیم میرزا (برادر علیقلی خان) و ملاعلی اکبر مدرس شیخ الاسلام ایران موجود است.
ساختار کتاب شامل دو بخش است. در بخش نخست همه ۷۱ نامه موجود در دفترنامه همایونی شماره ۳ به زبان ترکی تصحیح شده است. نامه هایی که دربار عثمانی ارسال کرده و اصل آن ها به زبان ترکی است فقط تصحیح شده و نامه های دریافتی که اصل آن ها به زبان فارسی و یا عربی است به ترکی بازگردان شده اند. بنابراین اصل هیچ یک از نامه های غیرترکی در متن کتاب رونویسی نشده است.
پیش از تصحیح متن نامه ها ابتدا موضوع اصلی نامه به زبان ترکی و سپس به فارسی نوشته شده و پس از آن چکیده محورهای مهم محتوای نامه ابتدا به ترکی و سپس به فارسی توضیح داده شده است. در آغاز هر نامه به زبان اصلی نامه اشاره شده و مخاطب درمی یابد که آنچه می خواند تصحیح و یا ترجمه نامه است. نامه هایی که دارای تاریخ هستند معمولا در انتهای نامه، تاریخ ارسال یا دریافت آن ثبت شده است. این روند از آغاز تا انتهای بخش نخست کتاب وجود دارد و نظم و ترتیب و دقت خاصی به کتاب بخشیده است.
بخش دوم کتاب شامل اصل ۷۱ نامه موجود در آرشیو دفترنامه شماره ۳ همایونی است که به صورت فاکسی میله چاپ شده است. محتوای بعضی از نامه هایی که از سوی نادرشاه به عثمانی ارسال شده مشابه یکدیگر است و دلیل آن فرستادن نامه ای با یک مضمون برای سه مقام متفاوت است. بدین ترتیب که نامه نخست خطاب به سلطان عثمانی، نامه دوم خطاب به صدراعظم و نامه سوم خطاب به شیخ الاسلام استانبول نوشته شده است. نامه های ارسالی عثمانی به نادرشاه نیز همین وضعیت را دارد زیرا پاسخ ها و مواضع سلطان عثمانی در نامه های صدراعظم و شیخ الاسلام استانبول تکرار شده است.
نامه شماره ۱ این کتاب نخستین مکتوب نادرشاه در مقام پادشاه ایران خطاب به سلطان عثمانی است. نادرشاه پس از رسیدن به مقام سلطنت در نخستین نامه اش به سلطان محمود اول عثمانی، تشکیل شورای مغان و تأسیس حکومت افشاریه و پایان حاکمیت دودمان صفوی بر ایران را به او اطلاع داد. این نامه که آغاز روابط خارجی ایران و عثمانی در عصر افشاریه محسوب می شود نسبتا کوتاه است و شاه ایران تأکید می کند از این پس او مسئول رسیدگی به مشکلات مسلمانان ایران است و ابراز امیدواری می کند که با همکاری سلطان محمود اول، مشکلات موجود رفع شوند. نادر در این نامه تأکید می کند که خواهان مصالحه با عثمانی است و عبدالباقی خان زنگنه را به عنوان ایلچی (سفیر) به استانبول می فرستد و میرزا ابراهیم و ملاعلی اکبر مدرس شیخ الاسلام ایران نیز او را همراهی خواهند کرد (ص۳۶۷-۳۶۶).
نامه شماره ۲ توسط نادرشاه خطاب به مصطفی پاشا صدراعظم سلطان محمود اول نوشته شده و مواضع نادرشاه در نامه شماره ۱ به همراه چند درخواست مهم در آن بازتاب یافته است. محتوای نامه دوم نادرشاه نشان می دهد که او بر اساس سیاست هایی که در آغاز تأسیس حکومتش دنبال می کرد کاملا به دنبال رفع تنش ها با دولت عثمانی بوده است. در این نامه به تندی از سیاست های شاه اسماعیل اول انتقاد و انگیزه های فاسد او زمینه ساز بروز فتنه و فساد و رخ دادن قتل و عناد معرفی شد. گرچه نادرشاه در این نامه روش شاه اسماعیل و اخلاف او را مغایر سیره نبوی و ائمه اهل بیت دانست اما بر حقانیت مذهب شیعه و فقه جعفری تأکید کرد. نادرشاه در این نامه سه درخواست مشخص دارد؛ نخست، به رسمیت شناختن مذهب جعفری و قرار دادن یک رکن از کعبه برای آن، دوم، تعیین سالیانه یک امیر الحاج از سوی دربار ایران برای انجام فریضه عبادی حج، سوم، حضور یک نماینده سیاسی از ایران در استانبول و یک نماینده سیاسی از عثمانی در ایران برای تعیین تکلیف اسیرانی از دو کشور که در جنگ های پیشین در ایران و عثمانی گیر افتاده اند و خواهان بازگشت به وطن خویش هستند. این مطلب بسیار مهمی است که نادرشاه در کنار دفاع از مشروعیت خود و دفاع از منحل کردن سلسله صفویه، مذهب تشیع را به عنوان مذهب غالب در ایران نادیده نمی گیرد و در پی احیای جایگاه آن در جهان اسلام است. همچنین اهمیت جایگاه فریضه حج به عنوان مهم ترین مراسم سالیانه مذهبی جهان اسلام از تأکید نادر به خوبی قابل درک است. «رویه مرضیه و طریقه أنیقه جعفریه را خامس مذاهب اربعه قرار داده، نصیب ایشان را از مسجدالحرام به دستور سائر اهل اسلام معین و در رکنی از ارکان بیت الله الحرام ایشان را شریک، و مقرر نمایند که هر ساله امیری از أمراء ایران به امیری حاج تعیین شود که حاج ایرانی را به شرف طواف بیت الحرام و زیارت مرقد منور حضرت خیر الأنام علیه الصلاه و السلام و خلفاء راشدین رضوان الله تعالی علیهم أجمعین مشرف سازد» (ص۳۶۵). نامه شماره ۳ همان مضامین نامه شماره ۲ را داراست با این تفاوت که مخاطب آن سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول است. عبارات و جملات این نامه در بیشتر موارد با نامه قبلی مشابه است و نادرشاه مسئولیت دو قرن ستیز میان ایران و عثمانی را متوجه سیاست های شاه اسماعیل دانست و درخواست های سه گانه مندرج در نامه شماره ۲ را مجددا مطرح کرد (ص۳۶۵).
نامه شماره ۴ پاسخ سلطان محمود اول به درخواست های سه گانه نادرشاه و توافق های صورت گرفته میان صدراعظم و شیخ الاسلام عثمانی با عبدالباقی خان زنگنه و شیخ علی اکبر مدرس است. تاریخ کتابت نامه جمادی الآخر ۱۱۴۹ و کاتب و امضا کننده آن مصطفی پاشا وزیر است. در آغاز نامه از سیاست نادرشاه برای از سرگیری روابط با عثمانیان و تلاش برای حل اختلافات ستایش و قدردانی شده و از نادر با صفات و القاب برجسته ای یاد شده است (ص۳۶۳). در متن نامه بیان شده است که یک قرارداد سه ماده ای به همراه یک ذیل میان طرفین به امضا رسیده است و جزئیات آن جهت آگاهی شاهنشاه ایران توضیح داده شده است. ماده نخست مربوط به مهم ترین دغدغه نادرشاه یعنی مسأله حج است. طرف عثمانی راه حج گذاری ایرانیان را از شام تعیین و تأکید کرد که به همه کارگزاران از بغداد تا شام توصیه خواهد کرد که امنیت کاروان های ایرانی را تأمین نمایند. آنان همچنین با تعیین امیرالحاج از سوی ایرانیان موافقت کردند اما معلوم نیست که چرا آن را مشروط به این نکته کردند که امیرالحاج نباید از خاندان امرا باشد (ص۳۶۲). ماده دوم قرارداد هم متعلق به مسأله حج است و خاطر نشان می کند که باید امیرالحاج ایرانی در استانبول و «کدخدای حج عثمانی» در اصفهان مستقر شوند و هر سه سال یک بار تغییر کنند (ص۳۶۲). ماده سوم در راستای درخواست سوم نادرشاه مبنی بر تعیین تکلیف اسیران ایرانی و ترک جنگ های عصر صفوی در دو کشور تنظیم شده است و طرف عثمانی متعهد شد که از خرید و فروش اسیران ایرانی در عثمانی جلوگیری و مقدمات بازگشتن کسانی که مایل به زندگی در وطن شان هستند را فراهم کند. ذیل قرارداد بسیار طولانی تر از مفاد سه گانه آن است و اشاره به مسائل ارضی و تجاری دارد که نادرشاه در نامه های ارسالی اش به آن ها اشاره ای نکرده بود. صدراعظم عثمانی به دولت ایران تأکید کرد که مرزهای دو کشور بر اساس عهدنامه های پیشین است و تغییری نخواهد کرد و به جز گمرکات معمول هزینه اضافه ای از بازرگانان ایرانی دریافت نخواهد شد (ص۳۶۱).
نامه شماره ۵ از سوی سلطان محمود اول نگاشته شده و در واقع مکمل نامه شماره ۴ و قراردهای منعقد شده میان عثمانی و ایران است. سلطان عثمانی در متن نامه اظهار می کند که از تغییر رویه دولت ایران نسبت به اهل سنت و جماعت شادمان و خواهان رونق روابط همه جانبه میان دو کشور است. او به نادرشاه اطمینان خاطر داد که اسیران ایرانی از عثمانی آزاد می شوند و نمایندگان سیاسی و مذهبی ایران را معتمد می داند و پذیرای آنان خواهد بود. با این وجود سلطان محمود اول درخواست های مهم نادرشاه برای به رسمیت شناختن مذهب جعفری و تعیین یک رکن از کعبه برای شیعیان را منوط به فتوای سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول کرد و وعده داد که به زودی «پاسخ شرعی» به این درخواست را بیان خواهد کرد (ص۳۵۸-۳۶۰). واقعیت این است که درخواست های نادرشاه برای به رسمیت شناخته شدن مذهب رسمی ایرانیان در جهان اسلام از امپراتور-خلیفه ترک سنی مذهب عثمانی بسیار تقاضای بزرگی محسوب می شد و به نظر می رسد سلطان محمود اول به دنبال راستی آزمایی ادعای نادر در گذر زمان بود. با این وجود تفکیک نمودن محدوده وظایف عرفی سلطان از حوزه فتاوای شرعی مفتی اعظم نشان از بلوغ نظام سیاسی عثمانی در آن دوره زمانی دارد و اینکه کارویژه های هریک از مقامات عالی حکومتی در سلسله مراتب ساختار قدرت به درستی تعریف شده بود. این همان پدیده ای است که اتفاقا در ایران عصر نادرشاه به دلیل تکیه بیش از اندازه او به قدرت مرکزی و افراط در نظامی گری تحقق نیافت. نامه شماره ۶ از نظر مضمون و محتوا با نامه شماره ۵ مشابه است و تفاوت آن در این است از سوی وزیر مصطفی پاشا ارسال شده و به صورت ویژه ای جلوس نادرشاه به مقام پادشاهی تبریک گفته شده است (ص۳۵۷-۳۵۵).
در نامه شماره ۷ که از سوی سلطان محمود اول برای نادرشاه ارسال شده مسائل مختلف سیاسی و مذهبی مطرح شده است. سلطان عثمانی عهدشکنی روسیه نسبت به تعهداتش و تجاوز روس ها به بعضی قسمت های خاک عثمانی را یادآور شد. او در ادامه اظهار امیدواری کرد که به قدرت رسیدن نادر در ایران سبب نزدیکی سیاسی بیشتر و وحدت مذهبی افزون تر میان دو کشور شود. سلطان عثمانی موافقت خود را با حضور امیرالحاج ایرانی در عثمانی نشان داد و بر آسایش حجاج ایرانی تأکید کرد اما بنا به فتوای شرعی شیخ الاسلام استانبول از پذیرش مذهب جعفری به عنوان مذهب رسمی پنجم جهان اسلام و اختصاص یک رکن کعبه به پیروان این مذهب تن زد (ص۳۵۵-۳۵۲). در نامه شماره ۸ مصطفی پاشا وزیر سلطان ادعاهای مخدومش در نامه شماره ۷ را تکرار کرد (ص۳۵۳-۳۵۲).
نامه شماره ۹ از اندک شمار نامه های عربی این مجموعه است که توسط سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول خطاب به نادرشاه نوشته شده است. اهمیت این نامه نسبت به نامه های پیشین مقامات عثمانی در چرایی رد درخواست نادرشاه مبنی بر به رسمیت شناختن مذهب تشیع و قرار دادن رکنی از ارکان کعبه برای آن است. در فحوای کلام شیخ الاسلام، تعصب مذهبی نسبت به مذهب تسنن کاملا آشکار است. سید مصطفی افندی نامه نادرشاه و درخواست او از عثمانی برای پایان دادن به مخاصمات را نقطه آغاز بازگشتن ایرانیان به طریقه اهل سنت و جماعت تفسیر کرده است. سید مصطفی افندی با تعیین امیرالحاج از سوی دربار نادر برای رتق و فتق امور حاجیان ایرانی و حضور معتمدانی از سوی دو دولت ایران و عثمانی در خاک یکدیگر و نیز آزاد شدن اسیران ایرانی و ترک موافقت کرد. اما در پایان نامه به صورت مؤدبانه ای تقاضای نادرشاه برای به رسمیت شناختن مذهب تشیع و اختصاص یافتن یک رکن از کعبه به این مذهب را رد کرد. استدلال شرعی سید مصطفی افندی این بود که از سده های پیشین، هر رکن کعبه به یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت اختصاص یافته و پیروان هر مذهب، نماز را مقابل رکن مخصوص خودشان اقامه می کنند. اختصاص دادن یک رکن به مذهب تشیع منجر به درهم ریختگی مکان ایستادن نمازگزاران اهل سنت و سبب آشفتگی امور خواهد شد. نامه شیخ الاسلام سرشار از طعن و کنایه به مذهب تشیع است و از موضع بالا برای نادرشاه نوشته شده است. او در ابتدای نامه اش به صورت بسیار مفصل از سلطان عثمانی ستایش کرده و او را «شمس فلک الدوله العلیه العثمانیه واسطه العقد السلسله الجلیله الخاقانیه سلطان البرین خاقان البحرین ثانی اسکندر ذی القرنین خادم الحرمین الشریفین» نامیده است. نویسنده نامه در نظر داشته تا به مخاطبش بفهماند زمام امور حجاز و حرمین در دست عثمانیان و اهل سنت است و آنان تصمیم گیرندگان نهایی دراین باره اند. شیخ الاسلام عثمانی در هنگام توضیح درباره چرایی رد درخواست نادرشاه، در اشاره به مذاهب چهارگانه اهل سنت از آن ها با عنوان «الفرق الناجیه المبشره بالخلوص من دخول النار الحامیه» یاد کرده که با توجه به بافت نامه ها و درخواست شاه ایران و پیشینه ستیز صفویان و عثمانیان می توان منظور او را حدس زد (ص۳۵۱-۳۵۰).
نامه شماره ۱۰ به زبان فارسی است و از سوی نادرشاه برای سلطان محمود اول ارسال شده است. نادر تأکید می کند که سیاست صفویه در ایران به اتمام رسیده و امیدوار است با دولت عثمانی به توافقات سودمند برسد. در این نامه کوتاه اشاره ای به درخواست های مذهبی پیشین و مسأله حج موجود نیست (ص۳۴۹-۳۴۸). نامه شماره ۱۱ و ۱۲ که به ترتیب خطاب به صدر اعظم و شیخ الاسلام عثمانی نوشته شده مشابه نامه شماره ۱۰ است با این تفاوت که نادرشاه بر مسأله به رسمیت شناخته شدن مذهب جعفری و اختصاص رکنی از ارکان کعبه به پیروان تشیع اصرار ورزیده است (ص۳۴۸-۳۴۶).
نادرشاه در نامه شماره ۱۳ خطاب به سلطان محمود اول اعلام کرد که بدعت ها را با کمک علمای بلاد و بزرگان از دین زدوده و حقیقت مذهب امام صادق(ع) را برای مردم ایران روشن نموده است. در این نامه هم اشاره ای به مسأله حج نشده و از موضع به رسمیت شناخته شدن مذهب جعفری سخنی به میان نیامده است (ص۳۴۵). نامه شماره ۱۴ به زبان ترکی و حاوی اظهار خوشنودی سلطان محمود اول از اصلاحات عقیدتی صورت پذیرفته در ایران است (ص۳۴۴-۳۴۳). نامه های شماره ۱۵ و ۱۶ درباره رخدادهای سیاسی و درگیری نادرشاه با روسیه و سپس عقد قرارداد صلح با دولت تزاری و ابراز ناخرسندی سلطان عثمانی از سازش نادرشاه با دولت توسعه طلب روسیه است. در این نامه ها که نخستین اختلافات سیاسی میان دو دولت در متن آن ها بروز یافته نشانی از مسائل مذهبی و مقوله حج نیست (ص۳۴۳-۳۴۰).
نادرشاه در نامه شماره ۱۷ که فقط ترجمه ترکی آن موجود است از دریافت پاسخ سلطان محمود اول تشکر کرده است (ص۳۳۹) و در نامه کوتاه شماره ۱۸ به سلطان عثمانی توصیه می کند که دو ماده پیشنهادی اولیه ایران یعنی به رسمیت شناختن مذهب تشیع و اختصاص یافتن یک رکن از کعبه به شیعیان را بپذیرد. نادرشاه پذیرش این دو ماده را سبب پایان یافتن نزاع مذهبی بین ایران و عثمانی دانسته و انگیزه مطرح کردن آن را به اعلام دوستی برادرانه با عثمانی و کسب رضایت الهی اعلام کرد (ص۳۳۸).
سلطان محمود اول در نامه شماره ۲۴ لشکرکشی موفقیت آمیز نادرشاه به هند را تبریک گفت و از هدایای ارسالی او قدردانی کرد. او با اشاره به موانع شرعی پذیرفتن دو ماده پیشنهادی نادرشاه به او قول داد که به شیخ الاسلام پیشنهاد بازنگری می دهد و پاسخ قطعی را به دولت ایران اعلام می کند (ص۳۳۴-۳۳۳). سلطان محمود اول در نامه بعدی (شماره ۲۵) نیز ضمن ستایش از اقدامات مسالمت جویانه نادرشاه به خودسرانه نبودن عدم پذیرش پیشنهادات شاه ایران تأکید کرد و مسئولیت آن را متوجه سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول دانست (ص۳۳۲-۳۳۱). مصطفی پاشا صدر اعظم عثمانی در نامه شماره ۲۶ از تلاش های نادرشاه برای برقرادری صلح میان ایران و عثمانی تشکر کرد و بر پایبندی به شرایط مورد مصالحه مشترک دو طرف تأکید کرد. گرچه او در متن این نامه مواضع سلطان محمود اول را تکرار نکرد اما عملا پیشنهادات دوگانه نادرشاه را مسکوت گذاشت (ص۳۳۰). صدر اعظم عثمانی در نامه بعدی (شماره ۲۷) که خطاب به نصرالله میرزا پسر و صدراعظم نادرشاه نوشت، مواضع سلطان عثمانی را تکرار و اعلام کرد سید مصطفی افندی در نامه اش به مشکلات شرعی و مخالفت احتمالی علمای اهل سنت با پذیرش پیشنهادات ایران اشاره کرده و ضروری است که دولت ایران این معذورات را بپذیرد. او همچنین به نصرالله میرزا قول داد که فرایند پذیرش امیرالحاج ایرانیان مانند امیر الحاج سایر دولت ها خواهد بود و تفاوتی در این زمینه وجود نخواهد داشت (ص۳۲۹).
سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول که پذیرش پیشنهادات دولت ایران به فتوای او منوط شد در نامه شماره ۲۸ که بسیار کوتاه و خطاب به نصرالله میرزا فرزند نادرشاه نوشته است از اقدامات ایران سپاسگذاری کرده و قول داده است که جواب علمای اهل سنت را برای ایران ارسال کند (ص۳۲۹). او در نامه بعدی (شماره ۲۹) را نیز خطاب به نصرالله میرزا نوشت و این بار آب پاکی را بر دست دولت ایران ریخت و به صورت قطعی دو پیشنهاد نادرشاه را رد کرد و دلایل شرعی آن را به صورت مفصل توضیح داد. پاسخ های سید مصطفی افندی در نوع خود جالب و خواندنی است. او می نویسد که گرچه به جز مذهب حنفی سایر مذاهب فقهی اهل سنت با فقه جعفری تضادی ندارند اما به دلیل رسمیت داشتن مذهب حنفی در عثمانی و جهان اسلام پذیرش مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی منتفی است. او می افزاید به دلیل نخست، اختصاص یافتن یک رکن از کعبه به مذهبی که از لحاظ شرعی قابل تأیید نیست عملا امکان پذیر نخواهد بود. سید مصطفی افندی می نویسد که حاجیان ایرانی همچون روال پیش از این به یکی از ارکان کعبه اقتدا کنند و پیشنهاد من این است که به رکن شافعیان اقتدا کنند و نماز را به جای آورند (ص۳۲۸). پس از اینکه تکلیف شرعی پیشنهادهای نادرشاه روشن شد، سلطان محمود اول در نامه ای مفصل (نامه شماره ۳۲) از شاه ایران دلجویی کرد و او را در ایجاد آرامش مسلمانان سهیم دانست. او اختلافات مذهبی میان ایران و عثمانی را به سیاست صفویان نسبت داد و با اشاره غیرمستقیم به پیشنهادهای نادر، پیدایش مذاهب اربعه اهل سنت را به دوران های کهن نسبت داد و اینکه اکنون دیگر نمی توان در آن ها تغییری پدید آورد (ص۳۲۶-۳۲۵).
نادرشاه که موضع سرسختانه دولت عثمانی برای عدم پذیرش شروط پیشنهادی اش را دید در دو نامه شماره ۳۳ و ۳۷ بیان کرد که با وجود نبودن محظوریت برای پذیرش این تقاضا از اصرار بیشتر خودداری می کند تا به نتیج نامطلوبی منجر نشود. او تأکید کرد که ایرانیان همچون روال پیشین به یکی از ارکان کعبه اقتدا خواهند کرد (ص۳۲۳، ص۳۲۵-۳۲۴). نادرشاه از رد تقاضایش خشمیگن بود و خشم خود را در نامه های بعدی نشان داد. او در نامه شماره ۳۴ و ۳۸ در ازای عدم پذیرش پیشنهادهایش خواستار الحاق بخش هایی از آذربایجان و شمال عراق به ایران شد زیرا در زمان ضعف صفویه به تصرف عثمانیان درآمده بود (ص۳۲۴، ص۳۲۲). ملا علی اکبر مدرس شیخ الاسلام ایران نیز در نامه ای که به سید مصطفی افندی شیخ الاسلام استانبول نوشت (نامه شماره ۳۶) دیدگاه های افراطی و متحجرانه علمای اهل سنت عثمانی را عامل اساسی عدم پذیرش پیشنهادهای دولت ایران قلمداد کرد و نسبت به افزایش دوباره خونریزی ها هشدار داد. او نیز تأکید کرد که ایرانیان همچون آنچه در گذشته معمول بوده به یکی از ارکان کعبه اقتدا خواهند کرد (ص۳۲۳). مدرس به درستی اقدام دولت عثمانی در بی توجهی به پیشنهاد تاریخی شاه ایران را فرصت سوزی نامید. واکنش نادرشاه به پاسخ منفی عثمانی، فسخ قراردادهای مرزی منعقد شده میان ایران و عثمانی در دوره صفوی بود. نصرالله میرزا فرزند نادرشاه در نامه ای کوتاه (نامه شماره ۳۹) موضع دولت ایران نسبت به مسائل مرزی را به عثمانی اعلام کرد (ص۳۲۲) و این نقطه آغاز اختلافات و جنگ های ایران و عثمانی شد.