شیعه امامیه در رشته های مختلف دانش اسلامی از جمله در حوزۀ حدیث و روایت دارای تألیفات گرانسنگی است. از مهمترین کتابهای حدیثی امامیه چهار کتاب تألیفی در میانۀ سده های سوم تا پنجم هجری است که از آنها با عباراتی همچون «الکتب الأربعه»[۱] (کتابهای چهارگانۀ حدیثی) یا «الأصول الأربعه»[۲] یاد می شود. هرچند در این میان، اصطلاح «الکتب الأربعه» از تقدّم، شهرت و رواج بیشتری برخوردار است.
نخستین اثر به لحاظ تاریخی در میان کتب اربعه، کتاب الکافی است. مؤلف آن، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی ملقب به ثقه الاسلام است. بنا بر اطلاعات موجود، ظاهراً او نخستین عالمی است که با لقب «ثقه الإسلام» خوانده شده است. از زمان تولد او اطلاع دقیقی در دست نیست، اما بنا بر برخی شواهد تاریخی به نظر می رسد که او کمی پیش یا پس از ولادت امام زمان (عج) یعنی در حدود سال ۲۵۵ قمری ولادت یافته و در دوران غیبت صغرای امام زمان (عج) می زیسته است. هرچند بحرالعلوم احتمال داده که کلینی بخشی از حیات امام حسن عسکری (ع) را نیز درک کرده باشد، اما آیت الله خویی معتقد است ولادت او پس از شهادت امام عسکری (ع) و در زمان امام زمان(عج) بوده است. وی در سال ۳۲۹ق در بغداد دار فانی را وداع گفت.
بنا به گفتۀ نجاشی (م ۴۵۰ق) کلینی در روزگار خویش مرجع و رئیس فقهای شیعه در ری، راستگوترین و استوارترین محدثان بود. شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) نیز او را «دانشمندی جلیل القدر و عالم به روایت» و «ثقه و عالم به اخبار» معرفی کرده است. سید بن طاووس (م ۶۶۴ق) وثاقت و امانت او را در نقل حدیث مورد اتفاق همگان میداند. فضل و عظمت منزلت وی نه تنها مورد تأیید و تأکید عالمان شیعی بوده است، بلکه عالمان اهل سنت نیز بر آن صحّه گذاردهاند. چنین جایگاهی سبب شد تا عالمان اسلامی او را با لقب «ثقه الإسلام» یاد کنند. بیشترین اهمیت وی به سبب تألیف کتاب الکافی است. کتابی که از برجستهترین منابع حدیثی شیعه و مهمترین و معتبرترین منبع از کتب اربعه بهشمار می آید.
دومین اثر از مجموعۀ کتب اربعه کتاب مَن لا یَحضُرُه الفَقیه تألیف ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به ابن بابویه و شیخ صدوق است. سال ولادت او دقیقاً روشن نیست، اما دانسته است که در اوایل قرن چهارم بوده است. او و برادرش حسین در زمان غیبت صغری و در پی درخواست و نامه پدرشان ـ که تا سن ۵۰ سالگی صاحب فرزند نشده بود ـ به امام زمان (عح) مبنی بر درخواست فرزند یا فرزندانی صالح از خداوند، در دوران نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص به دنیا آمدند. خود او نیز پیوسته به این معنا افتخار می کرد. او سرانجام در سال ۳۸۱ ق در ری درگذشت. نجاشی او را بزرگ شیعیان در منطقۀ خراسان قدیم معرفی کرده است. شیخ طوسى نیز او را «دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث» که «از احوال رجال، کاملاً آگاه و در عرصۀ احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى آمد» و «در میان بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات، مانند نداشت» معرفی کرده است.
شیخ صدوق تألیفات فراوانی داشته است. نجاشی شمار آنها را ۱۹۸ کتاب و شیخ طوسی ۳۰۰ اثر گفته اند کتاب من لا یحضره الفقیه عظیم ترین و ارزشمندترین اثر شیخ صدوق از میان آثار متعدد وی در موضوعات مختلف کلامی، فقهی، حدیثی و اخلاقی است و یکى از مهم ترین منابع روایى شیعه و از کتب اربعه محسوب مى شود. این کتاب در طول ۹ قرن گذشته محل مراجعه فقها و دانشمندان و سایر مشتاقان معارف اهل بیت علیهم السلام بوده است؛ به طورى که هیچ مجتهد و محققى از رجوع به آن بى نیاز نیست.
دو اثر دیگر از کتب چهارگانۀ حدیثی امامیه را محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی و «شیخ الطائفه» تألیف کرده است. او در حدود سال ۳۸۵ق در طوس به دنیا آمد. از کودکی آغاز به آموختن علوم اسلامی کرد. در سال ۴۰۸، ۲۳ سالگی، خراسان را به قصد عراق ترک کرد و به بغداد رفت. در آنجا از محضر بزرگانی همچون شیخ مفید (م ۴۱۳ق) و سید مرتضی (م ۴۳۶ق) درس آموزی کند. وی سرانجام در سال ۴۶۰ق در شهر نجف از دنیا رفت.
تألیفات شیخ طوسی طیف وسیعی از علوم اسلامی همچون تفسیر، کلام، فقه، اصول، حدیث و رجال را شامل می شود. از میان آثار متعدد حدیثی وی دو کتاب تهذیب الأحکام و الإستبصار فیما اختلف من الأخبار در زمرۀ کتب اربعۀ حدیثی شیعه به شمار می روند.
جعل و کاربرد اصطلاح «الکتب الأربعه»
امروزه از چهار کتاب کهن حدیثی امامی یعنی الکافی، کتاب من لا یحضره الفقیه، تهذیب الأحکام و الإستبصار با عنوان «الکتب الأربعه» یاد می شود.[۳] پرسشی که وجود دارد آن است که این عنوان از چه زمانی به این کتابها اطلاق شده است؟
اندرو نیومن، به نقل از محمدعلی امیرمعزّی معتقد است که اصطلاح «الکتب الأربعه» برای نخستین بار در آثار محقق حلی (م ۶۷۶ق) به کار رفته است.[۴] اما ظاهراً نیومن در این خصوص دچار اشتباه شده است؛ چرا که امیرمعزی، محقق حلی را نخستین عالم امامی می داند که از این کتابها به عنوان منابعی معتبر حدیثی شیعۀ امامی سخن گفته است. در این سخن امیرمعزی، هیچ اشاره ای به عبارت «الکتب الأربعه» نشده است. عبارت امیرمعزی چنین است:
“the first author who presented them as authoritative works par excellence in the matter of Imamite hadith seems to be al-Muhaqqiq al-Hillî, d. 676/1277”.[۵]
به نظر نخستین عالمی که این کتابها را به عنوان کتب معتبر به تمام معنا در حدیث امامی شناسانده، محقق حلی متوفی ۶۷۶/۱۲۷۷ است.
با این همه در برخی عبارات محقق حلی، تعابیری وجود دارد که شاید مشعر به مفهوم «کتب اربعه» تلقی شود. برای نمونه، وی در بحث از غسلِ روز مباهله و استحباب آن در کتاب المعتبر خود چنین آورده است که «وغسل یوم المباهله، وهو الخامس والعشرون من ذی الحجه. ذکر ذلک الأربعه والعمل به مشهور».[۶] در این عبارت، او اشاره دارد که استحباب غسل روز مباهله را «الأربعه» ذکر کرده است. این عبارت در بادی امر مفهوم «کتب اربعه» را در ذهن تداعی می کند. نقل احادیث استحباب غسل در روز مباهله در کتب اربعه این تبادر ذهنی را تأیید می کند.[۷] اما باید توجه داشت که مقصود وی از عبارت «الأربعه» معنایی جز «کتب اربعه» است؛ چه آنکه خود در مقدمه المعتبر، مقصودش از «الأربعه» را روشن کرده است که «فقهای چهارگانه» یعنی شیخ طوسی، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ صدوق منظور اوست.[۸]
همچنان پرسش اولیۀ ما که عبارت «الکتب الأربعه» از کدامین زمان رواج یافته بی پاسخ باقی مانده است. بنا بر شواهد موجود, به نظر می رسد نخستین کاربرد اصطلاح «کتب اربعه» از سوی شهید ثانی (م ۹۶۵ق) بوده است. او در اجازۀ روایتی که در سال ۹۵۰ق برای سید عطاء الله بن حسن حسینی موسوی، در اجازه اش به شیخ ابراهیم بن علی بن عبدالعالی و فرزندش عبدالکریم در سال ۹۵۷ق، در اجازه اش به شیخ ابراهیم بن علی بن عبدالعالی و فرزندش عبدالکریم در سال ۹۵۷ق و در اجازه اش به سید علی بن صائغ حسینی موسوی در سال ۹۵۸ق از عبارت «کتب الحدیث الأربعه» در اشاره به چهارکتاب مورد بحث یاد کرده است. وی همچنین در اجازه اش به شیخ تاج الدین بن هلال جزائری در سال ۹۶۴ق از عبارت «الکُتُب الأربَعَه» بهره جسته است.[۹]
در همین بازۀ زمانی، کتاب پنجمی نیز در کنار چهار کتاب اصلی حدیثی امامیه مطرح گردید. این کتاب همان مدینه العلم تألیف شیخ صدوق (ره) بود. بدین ترتیب، تعبیر دیگری در تعابیر عالمان این دوره متولد شد، تعبیر «الأصول الخمسه». بنا بر شواهد موجود، نخستین کاربرد اصطلاح «الأصول الخمسه» از سوی شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (م ۹۸۴ق) ـ پدر شیخ بهائی ـ در کتابش وصول الأخیار إلی أصول الأخبار ـ تألیف پیش از ۹۶۰ق ـ بوده است: «وأصولنا الخمسه الکافی و مدینه العلم وکتاب من لا یحضره الفقیه و التهذیب و الاستبصار قد احتوت على أکثر الأحادیث المرویه عن النبی صلى الله علیه وآله والأئمه المعصومین علیهم السلام عندنا و أهمها بحیث لا یشذ عنها الا النزر القلیل».[۱۰]
ظاهراً تعبیر «الأصول الخمسه» چندان مورد اقبال عالمان امامی قرار نگرفت و در آثار پس از شیخ حسین بن عبدالصمد بکار نرفت. شاید دلیل این امر، فقدان دسترسی به کتاب مدنیه العلم بوده باشد. به گفتۀ شیخ آقا بزرگ طهرانی، از زمان شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (م ۹۸۴ق) ـ پدر شیخ بهائی ـ بدین طرف دیگر از کتاب مدینه العلم شیخ صدوق اثری در دست نیست.[۱۱] بنا بر گزارش کتاب الفیض القدسی فی ترجمه العلامه المجلسی، علامه مجلسی در اثنای تألیف کتاب بحار الأنوار خود از وجود نسخه ای از این کتاب در یمن اطلاع یافت و برای دستیابی به آن تلاش کرد،[۱۲] اما نوع نقل قول های وی ـ که به واسطۀ منابع دیگر بوده ـ از این کتاب حکایت از آن دارد که وی به نسخه ای از آن دست نیافته بود.
برخلاف تعبیر «الأصول الخمسه»، عبارت «الکتب الأربعه» از اقبال بیشتری از سوی عالمان پس از شهید ثانی برخوردار گشت و در بیشتر آثار دوره های بعدی بکار رفت. ظاهراً عبارت «الکتب الأربعه» در متون فقهی خصوصاً فقه استدلالی برای نخستین بار در مجمع الفائده ـ آغاز تألیف در ۹۷۷ق و پایان نگارش در ۹۸۵ق ـ و کتاب زبده البیان فی أحکام القرآن ـ نگاشته در سال ۹۸۹ق ـ هر دو اثر محقق اردبیلی (م ۹۹۳ق) به کار رفته است.
شیخ حسن بن زین الدین عاملی (م ۱۰۱۱ق) نیز از تعبیر «الکتب الأربعه» در کتاب مُنتقی الجُمان خود ـ نگاشته در سال ۱۰۰۶ق ـ استفاده کرده است. ملا عبدالله بن محمد تونی بشروی خراسانی مشهور به فاضل تونی (م ۱۰۷۱ق) نیز در کتاب اصولی خود الوافیه ـ نگارش در سال ۱۰۵۹ق ـ از عبارت «الکتب الأربعه» در اشاره به این چهار کتاب استفاده کرده است.
[۱]. برای نمونه های آن نک: ادامۀ یادداشت.
[۲]. برای نمونه نک: شیخ بهائی، الحبل المتین، ص۷؛ همو، مشرق الشمسین، ص۲۷۹؛ فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۲۴، ۲۸، ۲۹، ۳۹؛ سید نعمت الله جزائری، کشف الأسرار، ج۲، ص۴۵، ۵۰؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ج۱۶، ص۱۰۶.
[۳]. برای نمونه نک: بروجردی، جامع أحادیث الشیعه، ج۱، ص۱۰، ۱۳، ۲۰ و موارد دیگر؛ خوئی، مصباح الأصول، ج۲، ص۱۹۶؛ همو، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲، ۱۳، ۱۷و موارد دیگر؛ موسوی غریفی، قواعد الحدیث، ص۵۶، ۱۱۰، ۱۴۹ و موارد دیگر؛ فضلی، أصول الحدیث، ص۲۴، ۵۱ و موارد دیگر؛ سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ص۲۱، ۲۷، ۲۸ و موارد دیگر.
[۴]. Newman, “The Recovery of the Past”, P. 112-113 and P. 110, note 4.
[۵]. Amir-Moezzi 1994: 20 n. 86, citing al-Ḥillī’s al-Mu‘tabar and Nukat al-nihāya.
[۶]. محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۳۵۷.
[۷]. برای این احادیث نک: کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۱۳-۵۱۴، ح۱؛ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۷۹، ح۱۷۶؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۰۴، ح۲۷۰. در دو روایت شیخ صدوق و شیخ طوسی عبارت «وغسل المباهله واجب» آمده است که مرحوم شیخ طوسی آن را حمله بر استحباب کرده است.
[۸]. محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۳۳.
[۹]. شهید ثانی، رسائل، ج۲، ص۱۱۴۴، ۱۱۴۹، ۱۱۵۲، ۱۱۶۱. نیز نک: مجلسی، بحار، ج۱۰۵، ص۱۴۴.
[۱۰]. حسین بن عبدالصمد، وصول الأخیار، ص۸۵. نیز نک: همان، ص۱۴۶.
[۱۱]. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۲۰، ص۲۵۱.
[۱۲]. مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۲، ص۳۴.