امامیه عنوانی برای خوارج نزد جرجانی در برخی تصحیحهای تعریفات!
سجاد هجری
بدنبال واژهی «امن» (الأمن) در «تعریفات» جرجانی میگشتم که آن را نیافتم؛ ولی چشمم بتعریف او از «الإمامیه» افتاد!
تعریفات «میر سید شریف جرجانی» شاید نامورترین کتاب در سنت و ژانر/گونهی پربهای «تعریفاتنگاری» (مانند «أنیس الفقهاء» قونوی)، «حدودنگاری» (مانند «کتاب الحدود» ابن سینا) و «اصطلاحاتنگاری» (مانند «اصطلاحات الصوفیه»ی عبدالرزاق کاشانی) که خود انواعی دارد، باشد! کتاب درآمدی چندسطری دارد و نگارندهی دانشمند چندان دربارهی اثرش چیزی نگفته و این پرسش بس مهم را در خواننده بیپاسخ گذاشته که ملاک «گزینش» این واژهها و اصطلاحاتِ برگرفتهشده از کتابها و آثار قوم، چیست؛ اما از همان چندسطر مقدمه میتوان دریافت که جرجانی کتاب را بسیار «کاربردی» و حتا «دمِدستی» دانسته و برای آسانی و سادگی کار خوانندگان (طالبان و راغبان! دقت شود که از واژههایی که نشان «تخصص» باشد، نامی نبرده؛ ولی از آنجا که آن را بفارسی ننوشته و بتازی نگاشته، نمیتوان گفت که برای «عموم»ست؛ اما میتوان پنداشت که برای آغازگران دانش و مبتدیان است!)، آن را بترتیب حروف الفبا چیده است و این مهم (کاربردی و دمدستی بودن) را حتا «کوتاهی» این درآمد نیز میرساند! اگر چه بسیاری از کتابها با توجه بمدعای نگارندههاشان در مقدمه یا در عنوان کتاب، بدرخواست دیگران، علمجویان یا حکمرانان، نوشته شده؛ ولی جرجانی چنین مدعایی را در درآمد کوتاهش منعکس نکرده و از واژههای طالب و راغب نیز نمیتوان چنین دریافت! شاید بتوان گفت که ملاک جرجانی در گزینش این زبانزدهای دانشهای گوناگون در این حجم بسیار کم، کاربرد فراوان در آن روزگار بویژه برای آغازگران دانش و نیازمندی بسیار مردمان بویژه مبتدیان بدان باشد و اینکه جرجانی در این حجم بسیار کم، اصطلاحات دانشهای گوناگون را برشمرده و آن را بدانشی ویژه نکرده (اختصاص نداده)، خود دلیلی بر عمومیت نسبی آن است! نمیدانم و ندیدم کسی نیز بدان بپردازد که جرجانی این کتاب را کی نگاشته؛ ولی این دست کتابها که نیازمند تسلط در علوم گوناگون است، باید در دوران پختگی نوشته شود؛ اما آیا میتوان بدین اندیشید که جرجانی درآیندهای (مداخل) این کتاب را بتدریج و در طول چندسال یا چنددهسال یادداشت برداشته و نگاشته!؟ شاید این، فرضی امروزین باشد! از اینها بگذریم!
نخستینبار که بتندی درآیند امامیه را خواندم، شگفتزده شدم؛ زیرا پنداشتم (و هنوز بر این پندارم!) که جرجانی آن را منحصر در «خوارج» (نزد ما!) و عنوانی برای آن دانسته است. عبارت جرجانی چنین است: «هم الذین قالوا بالنص الجلی عن إمامه علی رضی الله عنه، کفروا الصحابه، وهم الذین خرجوا علی علی رضی الله عنه عند التحکیم وکفروه، وهم اثنا عشر ألف رجل، کانوا أهل صلاه وصیام، …» که ظاهرش همان است که در آغاز دریافتم! جرجانی چنانچه یاد شد، در مقدمه مدعیست که این اصطلاحات را از «کتب القوم» گرفته و اگر چه برخی از این درآیندها را بمؤلفان یا مؤلفاتی ارجاع میدهد؛ اما در کل، کدامی این کتب القوم را حتا بطور کلی و اجمالی نگفته است که شاید باید بدنبال رایجترین و در دسترسترین کتابهای آن زمان در فنون گوناگون گشت و حتا کتابخانهی جرجانی را بازساخت! آیا میتوان گفت که جرجانی معانی متداول/متعارف روزگار خود را از این واژهها در کتاب منعکس کرده و آیا این مدعا با مدعای جرجانی مبنی بر برگرفتن این اصطلاحات از کتب قوم تنافی ندارد!؟ یا آنکه اینها معانی مختار اویند!؟ پاسخ بدین پرسشها دشوارست و دربارهی مدخل امامیه نیز نمیتوان بدین پرسشها بسادگی، پاسخ گفت! باید دانست که برای فهم آرای جرجانی باید کتابهای گوناگون او بویژه در کلام مانند شرح مواقف (ایجی) و شرح مقاصد (تفتازانی) را دید و بررسید!
جرجانی چارهای ندارد جز آنکه در هر مدخل بسیار موجز و کوتاه سخن گوید و بطور منطقی، باید محوریترین مطالب هر مقوله را بنگارد؛ ولی آیا آنچه او در هر مدخلی آورده، بواقع، محوریترین است!؟ یا آنکه مشهورترینست یا جز این دو!؟ هر یک از فرقهها و دستجات گوناگون اباضیه، ازارقه، اسحاقیه، اسماعیلیه، اسواریه، امامیه، برغوثیه، بشریه، بیانیه، بیهسیه، ثمانیه، جاحظیه، جارودیه، جبائیه، جبریه، جعفریه، جناحیه، جهمیه، حارثیه، حفصیه، حمزیه، خابطیه، خازمیه، (خوارج،) خیاطیه، رزامیه، زراریه، زعفرانیه، سبئیه، سلیمانیه، شعیبیه، شیبانیه، شیعه، صالحیه، صلتیه، عجارده، عمرویه، (عنادیه، عندیه،) غرابیه، قدریه، کعبیه، مشبهه، معتزله، معلومیه، معمریه، مغیریه، مکرمیه، (ملامیه،) منصوریه، میمونه، نجاریه، نصیریه، نظامیه، هذیلیه، هشامیه، یزیدیه و یونسیه در کتاب تعریفات دارای مدخلاند و آشکارست که جای خالی برخی نامهای آشنا و مشهور مانند «اشاعره/اشعریه» (البته، ذیل درآیند «قدره» از آن یاد شده و همچنین ذیل «جبریه» در کنار «جهمیه» بدان اشاره شده؛ ولی مستقل نیامده، با آنکه مدخل مستقل جهمیه هست و «معتزله» نیز دارای مدخلی مستقل است!) در این فهرست دیده میشود که چندان توجیهپذیر نیست! جرجانی حتا مدخلی را بنام آمیزهی مهم «أهل السنه (والجماعه)» ننامیده و بدان، ذیل عنوان «أهل الحق» دربرابر «أهل الأهواء» که نام مدخلی دیگرست، پرداخته؛ اما چیزی از چیستی آن نگفته و تنها آنان را بر حق دانسته و گویی، تنها غیریت و تقابل میان آن با فرقههای ۷۲گانهی اهل اهوا (شمار فرقههایی که در تعریفات دارای مدخلاند، کمتر از ۷۲ست!) را که در دستههای ۱۲تایی ذیل ۶ فرقهی جبریه، قدریه، روافض، خوارج، معطله و مشبهه میگنجند، نمایانده و البته، از «روافض»، «معطله» (دستکم، با این دو عنوان!) و حتا خوارج (تعریفات مدخل خوارج دارد؛ اما معنایی عام برای آن آورده!) در کتابش بحثی نکرده است! در مدخل القدره کنار اشاعره و در درآیند «نجاریه» نیز از آمیزهی «أهل السنه» بهره برده است!
دربارهی این مدخلها و در کل، «مللونحلشناسی» تعریفات، فراوان میتوان سخن گفت و شاید حتا بتواند موضوع یک پایاننامه/رساله نیز باشد؛ اما آیا بواقع، امامیه در تعریفات همان خوارجاند!؟ جرجانی چند فرقه از فرق خوارج را بیآنکه آنان را منشعب از خوارج بداند، در تعریفات نام برده و بحث کرده: اباضیه، ازارقه، بیهسیه و عجارده (حمزیه، شعیبیه، صلتیه و میمونه (و شاید یزیدیه و حتا کاملیه!)) و البته، عنوان امامیه را برای هیچیک بکار نبرده است! امامیه نزد جرجانی مانند «جارودیه» بامامت امام علی علیهالسلام با نص باور دارند. او در شرح امامیه نوشته: «کفروا الصحابه» که این ویژگی را برای «اباضیه» (اکثر صحابه!) و «ازارقه» از خوارج آورده و البته، آن را برای جارودیه که آنان را شیعه میدانند و همچنین «کاملیه» که بسادگی دستهبندی نمیشوند؛ ولی بخوارج میمانند (در کتابها آنان را از امامیه دانستند!)، ذکر کرده است. خروج بر امام علی علیهالسلام و العیاذ بالله، تکفیر ایشان: «هم الذین خرجوا علی علی رضی الله عنه عند التحکیم وکفروه» دیگر ویژگیهای امامیه نزد جرجانیست که البته، تکفیر امام علی علیهالسلام را در مدخلهای اباضیه، ازارقه و حتا کاملیه نیز میآورد. تعریفات مدخل مستقل «شیعه» (بدین معنا که امروزه ما بکار میبریم که امامت پس از پیامبر صلی الله علیه وآله از آن امام علی و فرزندان ایشان علیهمالسلام است!) نیز دارد و همچنین از «اسماعیلیه» و «یونسیه» بطور مستقل سخن میراند. البته، مداخل «اسحاقیه»، «نصیریه» و حتا «غرابیه» را که از غالیاناند، در تعریفات میتوان یافت! سخن بسیارست؛ ولی هنوز برایم جا نیفتاده و چندان باورکردنی نیست که جرجانی امامیه را بمعنای خوارج بکار برده است! آیا میتوان عبارت یادشدهی جرجانی را اینگونه فهمید که او امامیه را بدو دسته بخشیده که یکی بامامت امام علی علیهالسلام باور دارند و بر آن نیز باقیند؛ ولی دستهی دیگر در جریان حکمیت امام را تکفیر کردند!؟ یا حتا گفت که جرجانی امامیه را بسه گروه تقسیم کرده که گروه دوم صحابه را و سومین گروه صحابه و امام علی علیهالسلام را تکفیر میکنند؛ زیرا فقط برخی از امامیه صحابه را بمعنای اخص کلمه تکفیر مینمایند (مگر آنکه از آن معنای اعم و اوسع مدنظر باشد که چندان قبولپذیر نیست؛ زیرا یک تعبیر در دو معنا در یک عبارت بکار رفته که در متنهای بلاغی جایز و حتا مستحسن باشد، در چنین نوشتارهایی پذیرفته نیست! یکی از پرسشهای بنیادینم در خواندن کتابهای تاریخی و بویژه تاریخ کلام، ملل و نحل، آن است که کلیدواژهی مهم «تکفیر» چقدر در معنای اصلی و دقیق خودش بکار رفته است؛ زیرا امروزه، از این لفظ در معنایی اعم و اوسع بسیار بهره میرود که بتقریب، برابر «تخطئه و مذمت شدید و اساسی»ست!) و در توجیش گفت که یک «منهم» پیش از «کفروا الصحابه» افتاده و «هم» پیش از «خرجوا علی علی رضی الله عنه وکفروه» (آنان بواسطهی همین تعبیر «خروج علی» خوارج نام گرفتند!) نیز در اصل، «منهم» بوده است!؟
چنانچه آمد، لازمست که بدیگر کتابهای جرجانی رجوع و حتا نسخ گوناگون تعریفات بررسی شود و گفتنیست که در برخی تصحیح و چاپهای نامور تعریفات مانند تصحیح «گوستاو فلوگل»، خاورشناس آلمانی، و همچنین تصحیح «محمد صدیق منشاوی» این مدخل نیامده که احتمال «افزودگی» (افزوده بودن) را بذهن متبادر میکند! اگر چه پرسشزا و نچندان پذیرفتنیست؛ اما ظاهر آن است که او در تعریفات، امامیه را عنوانی خاصِ خوارج دانسته! آیا کسی دیگری نیز چنین این عنوان را بکار برده!؟ باید بررسید که باب پژوهش در اینباره بازست!