در قرآن کریم ماده ی قبح، تنها یکبار به صورت «مقبوحین» به کار رفته؛ قصص/۴۲ که ناظر به زشتی چهره است؛ اما ماده ی حسن در قرآن پرکاربرد است و هم برای ارزش مثبت زیبایی شناختی و هم اخلاقی کاربرد دارد. در کاربرد قرآنی، نقطه ی مقابل ماده ی حسن، سوء است که در اوزان مختلفی به کار برده شده است؛ از جمله اَحسَنَ در مقابل اَساءَ ؛ اسراء/۷ و حَسَنه در مقابل سَیِّئَه ؛ آل عمران/ ۱۲۰؛ اعراف/۱۳۱ … و حتی در رابطه ی مکملی متضاد مانند «حَسَنه تَسُؤهُم» ؛ آل عمران/ ۱۲۰؛ توبه/ ۵۰ .
با توجه به تقدم ریشه ی حسن نسبت به قبح در تحولات معنایی در جهت تعمیم، آنچه به روشنایی بیشتر در معنای زوج واژه ی حَسَن/ قبیح می انجامد، تحولات معنایی قبیح در دو سده ی اول هجری است.
البته بیشتر نمونه ها از سنخ روایت است که تکیه ی ما بر آن ها کاملاً نسبی و مشروط است. با وجود آن که نظریه ی حسن و قبح ذاتی مستقیماً در قرآن کریم دیده نمی شود، ولی برخی از زمینه های طرح آن در آیات مختلف بازتاب یافته که در آن مراحلی از انگاره بازتاب یافته است. فارغ از آیات که به نفی ظلم از خداوند و داوری عادلانه او می پردازند، نمونه هایی از انگاره حسن و قبح، در امر و نهی های قرآنی قابل پیجویی است؛ اما مقصود نه امر و نهی های ساده است، بلکه آن دسته از اوامر قرآنی است که نشان می دهد پیش از ورود حکم شرعی، عنوانی ناظر به نوعی از مطلوبیت بر آن فعل بار بوده است.
عنوان قسط از جمله ی این عناوین است که در موارد متعدد، کاربرد آن به عنوان معیاری برای ارزشیابی اخلاقی اعمال دیده می شود؛ مثلاً در آیه ی دین اشاره دارد این که هر امر کوچک و بزرگی را با اجلش مکتوب سازید، نزد خداوند به قسط نزدیک تر است؛ بقره/۲۸۲ . د ر جای دیگر یادآور می شود فرزند خواندگان خود را به نام پدرانشان بخوانید که نزد خداوند به قسط نزدیک تر است؛ احزاب/۵، در جایی دیگر می گوید: به پیمانه و ترازو به قسط وفا کنید؛ انعام/۱۵۲؛ هود/ ۸۵؛ نیز الرحمن/۹ و آنجا که می فرماید: اگر ترسانید که در باره ی یتیمان قسط نورزید چگونه باید ازدواج کنید، نساء/۳ . در تمامی این موارد عمل به قسط، به مثابه ی معیاری پیشینی برای ارزشیابی عمل معرفی شده است.
در آیات قرآنی مکرراً عدل و قسط به گونه هایی مطرح می شود که نشان می دهد پیش از نزول شرایع، معنای خود را داشته اند و شرایع برای برپایی آن آمده اند. بر اساس آیات مختلفی از قرآن کریم، هم به طور خاص گفته می شود پیامبر اسلام دستور دارد که بین مردم عدل ورزد؛ شوری / ۱۵ ؛ نیز مائده/۴۵؛ و هم به طور عام تصریح می شود خداوند پیامبران خود را فرستاده و با آنان کتاب و ترازو را نازل کرده است تا مردم به قسط قیام کنند؛ حدید/۲۵ ؛ همچنین باید به گروهی توجه کرد که به عنوان کسانی که امر به قسط می کنند، معرفی شده اند، بدون آن که قیدی درباره ی پیروی آنان از شریعتی خاص آمده باشد؛ این گروه در آیه ای از قرآن به انبیاء عطف شده اند و آیه، مشترکاً قاتلان انبیاء و آمران به قسط را تقبیح کرده است؛آل عمران/ ۲۱ .
عنوان دیگری که به مثابه ی ارزشگذاری پیش از ورود شرع دیده می شود، عنوان فحشاء است. شیطان مردم را به فحشاء امر می کند؛ بقره/۲۶۸ ؛ نور/ ۲۱؛ این در حالی است که خداوند از فحشاء نهی میکند؛ نحل/۹۰؛ بدان امر نمی کند؛ اعراف/۲۸؛ و نماز از فحشاء بازمیدارد؛ عنکبوت/ ۴۵ .
عنوان منکر، دیگر از عناوین مربوط به ارزش گذاری اعمال پیش از ورود شرع است. منکر گاه به صورت عطف شده به فحشاء دیده می شود، با این مضامین که شیطان به منکر امر می کند؛ نور/ ۲۱ و خداوند از آن نهی می کند)نحل/ ۹۰؛ نیز نک: عنکبوت/۴۵ ؛ در آیات قرآنی مکرر از منکر در تقابل با معروف یاد می شود؛ معروف به عنوان عملی که از نظر یک نظام هنجاری ذکر نشده به رسمیت شناخته می شود و منکر به عنوان عملی که نظام هنجاری مورد نظر آن را نمی شناسد. ویژگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آن است که اهل کتاب را به معروف امر می کند و آنان را از منکر نهی مینماید؛ اعراف/۱۵۷ و همین امر به معروف و نهی از منکر ویژگی امت اسلام نیز معرفی شده است؛آل عمران / ۱۱۰ .
از جمله مفاهیمی که ناظر به ارزش های پیشینی نسبت به شریعت است، دو مفهوم متقابل طیبات و خبائث است. در آیاتی از قرآن کریم از حلال کردن طیبات توسط خداوند سخن آمده ؛ مائده/ ۴ و ۵؛ و از مؤمنان خواسته شده است که طیبات حلال شده از سوی خداوند را بر خود حرام نکنند؛ مائده/۸۷؛ در آیه ای هم کسی که طیبات از روزی های خداوند را حرام کند، مورد نکوهش قرار گرفته است؛ اعراف / ۳۲ . در آیه ای دیگر یاد می شود که تحریم برخی از طیبات بر یهود، صرفاً به عنوان مجازات ظلمی بوده است که آنان مرتکب شده بودند؛ نساء / ۱۶۰ . افزون بر آیات پیشین، در آیه ی اخیر به صراحت دیده می شود که تحریم صورت گرفته در شریعتِ یهود عارضی بوده و فارغ از این تحریم عارضی، نفس آنچه تحریم شده از مقوله ی طیبات بوده است.
برگرفته از مقاله ی معناشناسی حسن و قبح در قرآن و احادیث، ص ۴-۵
دوفصلنامه ی مطالعات روش شناسی دینی سال اول، شماره ی دوم، پاییز و زمستان.