ابن شهرآشوب مازندرانی (درگذشته ۵۸۸ق) در مناقب خود، قصیدهای (یا بخشی از آن) را در مدح اهل بیت (علیهم السلام) به شرح زیر آورده و از سراینده آن با تعبیر «ابن مقلّد شیزری یا شرف الدوله» یاد کرده است:
سَلامٌ عَلى أَهْلِ الکساءِ هُداتی * وَمَنْ طابَ مَحْیایَ بِهَمْ وَمَماتی
بَنی البَیْتِ وَالرُّکْنَ المُخَلَّقِ مِن مِنى * بَنی النُسکِ والتَّقْدیسِ وَالصَّلَواتِ
بَنی الرُّشْدِ وَالتَّوْحیدِ وَالصِّدْقِ وَالْهُدى * بَنی البِرِّ وَالْمَعْروفِ وَالصَّدَقاتِ
بِهِمْ مَحَصَ الرَّحْمنَ عَظم جَرائِمی * وَضاعَفَ لی فی حُبِّهِمْ حَسَناتی
وَلَوْلاهُمُ لَمْ یُزْکَ لی عَمَلی وَلا * تَقَبَّلَ صَوْمی خالقی وَصَلاتی
مَحَبَّتُهُمْ لی حُجَّهٌ وَوِلاؤُهُمْ * ألاقی بِهِ الرَّحْمنَ عِندَ وَفاتی[۱]
مرحوم سید محسن امین (درگذشته ۱۳۷۱ق) ابراز عقیده کرده است که ظاهراً مقصود ابن شهرآشوب از «ابن مقلّد»، اسامه بن منقذ (درگذشته ۵۸۴ق) امیر و ادیب و مورخ معروف خاندان بنیمنقذ است که با انتساب به جدّ خود مقلّد، به این نام معرفی شده است. از اینرو بر پایه چنین پیشفرضی، این اشعار را سروده اسامه بن منقذ دانسته و بدانها، در کنار دیگر شواهد، به تشیّع وی استناد ورزیده است.[۲]
شگفت آنکه مرحوم امین، در ذیل زندگینامه سدید الملک علی (درگذشته ۴۷۵ یا ۴۷۹ق) فرزند مخلصالدوله مقلّد بن نصر، جدّ اسامه بن منقذ، همین اشعار را به وی منسوب داشته و بدینترتیب از وی در شمار شخصیتهای شیعه، در کتاب خود نام برده است.[۳] مرحوم محمد سماوی نیز از سدیدالملک در شمار شعرای شیعه یاد کرده و قصیده فوق را به عنوان نمونهای از اشعار وی نقل کرده است.[۴]
ابن شهرآشوب همچنین اشعار دیگری را از شاعری به نام «شرفالدوله» کرده که البته شبیه ابیاتی از یک قصیده لامیه منسوب به شافعی است که گویا برخی متأخرین به وی نسبت دادهاند. بههر حال متن این ابیات چنانکه ابن شهرآشوب در مناقب خود آورده، به شرح زیر است:
إِذا افْتَرَقَتْ فِی الدِّینِ سَبْعُونَ فِرْقَهٍ * وَنیفٍ عَلى ما جاءَ فی سالِفِ النَّقْلِ
أَفِی الفِرْقَه الهَلّاک آل مُحَمَّدٍ؟ * أمِ الفِرْقَهِ اللاتی نَجَتْ مِنهُم؟ قُل لی
إذا کانَ مَوْلَى القَوْمِ مِنْهُمُ فَإنَّنی * رَضیتُ بِهِمْ لا زالَ فی ظلِّهِمْ ظِلّی
فَخَلِّ عَلیّاً لی إماماً وَآلَهُ * وَأنتُمْ مِن الباقینَ فی أوْسَعَ الحلِّ[۵]
حسین صابری در کتاب خود، دو قصیده فوق را متعلق به ابوالفوارس شرفالدوله شیرویه (امارت: ۳۷۲-۳۷۹ق)، فرزند عضدالدوله دیلمی، از امرای آل بویه دانسته است؛ هرچند اشاره نموده که ابن شهرآشوب در سراینده قصیده نخست، میان وی و ابن مقلد شیزری تردید کرده است.[۶]
اما در مقالهای که از نگارنده این سطور درباره تشیّع اسامه بن منقذ در جشننامه آیتالله رضا استادی منتشر شده است، یادآور شدهام که ظاهراً مرحوم سید محسن امین در انتساب قصیده اول به اسامه بن منقذ دچار اشتباه شده است. چراکه او ملقّب به مؤیدالدوله بوده و هیچ یک از مورخان، از وی با لقب شرفالدوله یاد نکردهاند. سپس در ادامه این احتمال را مطرح کردهام که ممکن است این قصیده سروده شخصیت دیگری از خاندان بنیمنقذ، یعنی «اسماعیل بن سلطان بن علی بن مقلّد»، پسر عموی اسامه باشد که ملقّب به شرفالدوله بوده است. اگرچه شاید از قصیدهای از وی در مدح دمشق که ابن عساکر در تاریخ خود آورده، تسنّن وی برداشت شود.[۷]
با این حال در مقاله یاد شده، اظهار نظر قطعی نکردهام و سخن پایانی من درباره سراینده این اشعار، چنانکه در آن مقاله آوردهام، عیناً به شرح زیر است:
«… اما اگر بپذیریم مقصود ابن شهرآشوب از ابن مقلّد شیزری همین شاعر است، باید ابیات فوق را به حساب توریه یا تقیّه وی بگذاریم. مگر آنکه وجود حرف «یا» در میان دو عبارت «ابن مقلّد شیزری» و «شرفالدوله» را چنین توجیه کنیم که ابن شهرآشوب در انتساب این اشعار به دو شاعر مختلف تردید داشته است. به هر حال در این باره با قاطعیت نمیتوان سخن گفت و بابِ هر گونه تأویل و تفسیری باز است.»[۸]
اما در اینجا، آخرین احتمالی را که در مقاله فوق مطرح کردهام، یعنی تمایز میان دو شخص ابن مقلّد شیزری و شرفالدوله، صحیحترین گزینه میدانم و از اینرو با قطعیت میتوانم تأکید کنم که سراینده این قصیده، نه اسامه بن منقذ، و نه جدّ وی سدیدالملک، چنانکه سید محسن امین و شیخ محمد سماوی پنداشتهاند، و نه شرفالدوله اسماعیل بن سلطان، چنانکه قبلاً این احتمال را مطرح کردهام، و نه شرفالدوله دیلمی، چنانکه حسین صابری مطرح کرده است، بلکه یکی دیگر از امرای شیعه ملقّب به شرفالدوله بوده است؛ و این شخص کسی نیست جز شرفالدوله ابوالمکارم مسلم بن قریش عُقیلی (امارت: ۴۵۳-۴۸۷ق)، از امرای خاندان شیعه مذهب «بنیعُقیل» که در سده پنجم هجری، بخشهایی از سرزمین «جزیره» (شمال عراق و شام) را تحت تصرف خود داشتند.
شاهد بر مدعای نگارنده آن است که عماد کاتب، در ذیل زندگینامه مسلم بن قریش در خریده القصر، اشاره کرده است که وی قصیدهای در مدح اهل بیت (علیهم السلام)، بر وزن قصیده تائیه مشهور دعبل خزاعی، که با مصرع «مدارس آیاتٍ خَلَت من تِلاوهٍ» آغاز میشود، سروده است که مطلع آن چنین است:
سَلامٌ عَلى أَهْلِ الکساءِ هُداتی * وَمَنْ طابَ مَحْیایَ بِهَمْ وَمَماتی[۹]
این بیت، مطلع قصیده نقل شده در مناقب ابن شهرآشوب است و تعلق این قصیده را به مسلم بن قریش نشان میدهد. از اینرو میتوان گفت قصیده دیگری که ابن شهرآشوب به نام شرفالدوله ثبت کرده، متعلق به همین امیر است.
شرفالدوله مسلم بن عقیل، همانند شماری از دیگر امرای خاندان بنیعقیل بیتردید شیعه مذهب بوده است. چنانکه عبدالجلیل رازی در میان امرای شیعه از وی یاد کرده و به ساخت گنبد و بارگاه امامین عسکریّین در سامرا به دستور وی و دفن شدن وی در آنجا اشاره کرده است.[۱۰] ذهبی نیز به رفض (تشیّع) شرفالدوله و پدرش اشاره کرده و افزوده است که او صحابه را دشنام میداد و جزیه سرزمین خود را به سادات علوی میبخشید.[۱۱]
[۱]. مناقب آل ابیطالب، ط المطبعه الحیدریه فی النجف، ج۳، ص۱۷۹-۱۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، تحقیق یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج۴، ص۱۷.
[۲]. اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۵۳.
[۳]. اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۳۰.
[۴]. الطلیعه من شعراء الشیعه، تحقیق: کامل سلمان الجبوری، ج۲، ص۸۳.
[۵]. مناقب آل ابیطالب، ط المطبعه الحیدریه فی النجف، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۱؛ مناقب آل ابیطالب، تحقیق یوسف البقاعی، ط دار الاضواء، ج۳، ص۸۹. اشعار منسوب به شافعی به شرح زیر است:
إذا افترقت فی الدین سبعون فرقهً * ونیْفاً کما قد صحَّ فی محکم النقل
ولم یک ناج منهم غیر فرقه * فقل لی بها یا ذا الرجاحه والعقل
أفی فرق الهلاک آل محمّد * أم الفرقه اللاتی نجت منهم قل لی
فإن قلتَ فی الناجین فالقول واحد * وإن قلت فی الهُلاَّکِ حفت عن العدل
اذا کان مولى القوم منهم فاننی * رضیت بهم ما زال فی طلهم طلّی
فخلِّ علیاً لی إماماً ونسله * وأنت من الباقین فی سائر الحلِّ
[۶]. کتابخانه ابن شهرآشوب، ص۳۲۱.
[۷]. «بررسی شواهد تشیّع اسامه بن منقذ»، احمد خامهیار، جشننامه آیتالله رضا استادی، به کوشش: رسول جعفریان، ص۶۸۰. برخی از ابیات این قصیده که میتواند بیانگر تسنّن شاعر باشد، چنین است:
نعم الجلیس فإن غدا فی خلوهٍ * فکأنه فیها یُجالس محفِلا
مقت الروافض والخوارج وانثنی * یحبو القرابه والصحابه بالولا
متمسّکاً بالسنّه البیضاء قد * اضحی لها متقبّلاً متقبلا
بنگرید: تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۴۰۶.
[۸]. «بررسی شواهد تشیّع اسامه بن منقذ»، ص۶۸۰-۶۸۱.
[۹]. خریده القصر وجریده العصر، قسم شعراء الشام، ج۲، ص۲۶۵.
[۱۰]. عبدالجلیل رازی قزوینی، نقض، ص۲۳۸. گفتنی است ابن عدیم، مقبره شرفالدوله مسلم بن قریش را در آستان امامین عسکریین در سامرا قرار داشته و پس از کشته شدن وی در حلب، جنازهاش را بدانجا منتقل کرده بودند، دیده و اشعار نوشته شده روی دیوار آن را نقل کرده است. بنگرید: اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، محمدراغب الطباخ الحلبی، ج۱، ص۳۱۵.
[۱۱]. سیر اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۸۲.