بدون احاطه و توجه دقیق به ویژگیهای زبانی علوم مختلف نمیتوان انتظار داشت ارتباط درستی میان آنها برقرار گردد. به زعم نگارنده، غالب آسیبهایی که قرآن پژوهان در حوزه تفسیر علمی و یا مباحث مرتبط با اعجاز علمی بدان گرفتار شده اند به دلیل عدم توجّه به ویژگیهای زبانِ قرآن و تمایز آن با زبان علم است. در اینجا به دنبال بیان این نسبت و اهمّ تمایزهای زبان قرآن با زبان علم نیستم. انشا الله به زودی مقاله ای با همین عنوان در اولین شماره از مجله بین المللی «Quranic interdisciplinary studies» منتشر خواهد شد که به تفصیل و همراه با نمونه های متعدد به بیان این نسبت پرداخته است. این یادداشت به بحثی مقدماتی و مهم مرتبط با این موضوع میپردازد: اینکه رویکردهایی که تاکنون به زبان قرآن پرداخته اند چیستند و چه تمایزی با هم دارند؟
ارزیابیِ آثاری که به شکل خاص پیرامونِ زبان قرآن سامان پیدا کرده اند ما را با دو حوزه کاملا متفاوت روبرو میکند: رویکردِ فلسفی vs رویکرد متنی. مسلمانان عموماً به رویکردِ اول و غربیها غالبا به رویکرد دوم متمایل بوده اند. رویکرد اول ماهیتی انتزاعی اما رویکرد دوم انضمامی و کاربردی است. از اهمّ مواردی که در ارتباط با زبان قرآن در دسته اول قرار میگیرد به موارد زیر میتوان اشاره کرد: ۱- زبان قرآن زبانی عرفی است که بر اساس زبان تفاهم و عرف تخاطب آورده شده است؛ ۲- زبان قرآن زبانی ویژه است. این ویژه بودن میتواند از این جهت باشد که «زمینه مند» است و برای فهمِ آن باید به زمینه و خاستگاهِ اصلیِ آن توجه داشت، یا به جهت نمادین و سمبلیک بودن آن است؛ آنگونه که عموماً صوفیه و عرفا به قرآن مینگرند و یا به جهت اینکه زبان هدایت و ایمان است؛ ۳- زبانِ قرآن رویکردی ترکیبی دارد و در آن انشاء، اخبار، رمز، تمثیل، کنایه، استعاره، حقیقت و مجاز دیده می¬شود. واضح است که در تمامی سه نگاهِ پیشین نگاهی فلسفی و انتزاعی به بحث زبان قرآن حاکم است.
امّا در ارتباط با رویکردِ دوم که به دنبال استخراج سبکهای مختلف بیانی در قرآن و بیان نسبتِ آن با دیگر متنون است، آلن جونز به بیان نسبتِ زبان قرآن با دیگر سبکهای رایج در دوران پیامبر و جاهلی پرداخته است. بر این اساس او چهار سبک کاهنانه ، سبک خطیبانه، سبک قصه گو، و سبک سند مکتوب را در ارتباط با قرآن مورد نظر قرار داده است. این پژوهش به دنبالِ تعیین نسبت ساختارهای زبانی موجود در قرآن با متون ادبی دوران پیامبر و پیش از اسلام است. همچنین اخیرا یه شکل خاص به ارتباط سبک قصیده در اشعار جاهلی و سبک موجود در برخی سوره های مکی قرآن پرداخته شده است که بسیار قابل توجه و حایز اهمیت است.
جریان تاریخ گذاری آیات و سور قرآن که در غرب با تئودور نولدکه به شکل رسمی آغاز شد نیز ارتباط وثیقی با زبان قرآن و سبک بیانی آیات و سوره های مختلف قرآن دارد.
ارتباطِ سبک زبان قرآن با سبک زبان متون مقدس نیز رواج زیادی در پژوهشهای غربیان دارد و نمونه های بسیاری را برای آن میتوان برشمرد: ارتباط زبان قرآن در بیان داستانهای مختلف با داستانهای کتابهای مقدس، ارتباط سبک قرآن در کلیت سوره های با بخشهای مرتبط در کتب مقدس (به شکل خاص ارتباط سوره الرحمن و مزمور ۱۳۶)، ارتباط میان اذکار و عبارتهای پرتکرار مثل «سبحان الله»، «الحمد لله» و … با موارد مشابه در کتابهای مقدس و بسیاری دیگر از موضوعات مورد علاقه غربیان در ارتباط میان زبان قرآن و زبان کتب مقدس.
به نظر میرسد آنچه که برای مطالعات میان رشته ای بیشتر مورد نیاز است پژوهشهایی از نوع دسته دوم است. پژوهشهای با رویکرد متنی به نسبت زبان قرآن با زبان علم میتواند هرچه بیشتر ما را در پژوهش میان رشته ای صحیح یاری رساند.
قاسم درزی – یکشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۳۹۸