سیر تحول متون درسی تاریخ مغول و ایلخانی در نظام دانشگاهی ایران (ارج نامه دکتر شیرین بیانی)
این مقاله در مجله ایران نامگ، سال پنجم، شماره ۱، بهار ۱۳۹۹ (ویژ نامه دکتر شیرین بیانی) به چاپ رسیده است.
سرسخن
پس از تأسیس نظام آموزشی نوین در ابتدای سدۀ چهاردهم خورشیدی در ایران، یکی از کاستی¬های پیش روی آن فقدان متون درسی معین برای دانش¬آموزان و دانشجویان بود. از همین رو، وزارت معارف وقت از زبدگان و نخبگان عرصۀ پژوهش در تاریخ و ادب ایران درخواست کرد تا کتاب¬هایی را برای تدریس در مدارس به نگارش درآورند. در سال ۱۳۰۶ش، حسن پیرنیا و سیدحسن تقی¬زاده و عباس اقبال آشتیانی مأمور نوشتن یک دوره تاریخ ایران برای نظام آموزشی جدید شدند و به ترتیب وظیفۀ نگارش تاریخ ایران باستان، تاریخ ایران پس از اسلام تا هجوم مغول، و تاریخ ایران از هجوم مغول تا مشروطیت را بر عهده گرفتند. پیرنیا موفق به تألیف تاریخ مختصر ایران باستان شد، اما تقی¬زاده به سبب مشغله¬های سیاسی توفیق نیافت. اقبال نیز تاریخ ایران از ظهور اسلام تا انقلاب مشروطه را تألیف کرد.
فعالیت¬های اقبال برای تدوین کتاب¬های درسی به کتاب پیش¬گفته محدود نشد و چند متن درسی برای دانش¬آموزان تألیف کرد که بعدها در دانشگاه¬ها نیز استادان و دانشجویان از آنها استفاده کردند. از نظر عبدالحسین نوایی، باید عباس اقبال را پیشگام تدوین کتاب درسی تاریخ در ایران دانست:
یک نکتۀ مهم را باید توجه داشت و آن اینکه وقتی اقبال و امثال وی شروع به کار تدریس و تألیف کردند کتاب درسی وجود نداشت . . . عباس اقبال، به نظر من، پایه¬گذار کتاب¬های درسی تاریخ برای دبیرستان¬ها بود . . . دورۀ کتاب¬های درسی که او نوشت در زمانی بود که هیچ¬چیز نبود و این بزرگ¬ترین خدمتی است که می¬شود تصور کرد.
بعدها فعالیت¬های اقبال در زمینۀ نوشتن متون درسی توسعه یافت و افزایش تعداد دانش¬آموزان دورۀ متوسطه و بالا رفتن تقاضاها او را به تألیف کتاب¬های تخصصی¬تر سوق داد. یکی از کتاب¬هایی که اقبال برای دانش-آموزان تألیف کرد اما به علت حجم زیاد و جزئیات بسیارش به متنی دانشگاهی تبدیل شد، تاریخ مغول از حملۀ چنگیز تا تشکیل دولت تیموری است. کتاب مزبور نخستین متن درسی برای تاریخ عصر ایلخانان در نظام دانشگاهی ایران است. کنکاش در خصوص نگرش و روش نویسندگان متون درسی تاریخ در نظام دانشگاهی ایران پژوهش جداگانه¬ای می¬طلبد. در این مجال کوتاه در نظر دارم سیر متون درسی عصر ایلخانان ایران را از آغاز تأسیس نظام دانشگاهی نوین تاکنون بررسی کنم.
عباس اقبال: پایه¬گذار متن درسی تاریخ مغول و ایلخانی
در آغاز تأسیس رشتۀ تاریخ، متن درسی معینی برای دورۀ ایلخانی در دست نبود، زیرا واحدی درسی تحت این نام وجود نداشت. توضیح آنکه تا پیش از استقلال رشتۀ تاریخ از جغرافیا، دروس تاریخ در قالب واحدهایی بسیار کلی عرضه می¬شدند و تاریخ دورۀ ایلخانی ایران ذیل درسی با عنوان ”تاریخ ایران از ابتدای مغول تا ابتدای مشروطیت“ قرار داشت و شامل سه ساعت درسی در هفته بود و در طول یک سال تحصیلی ارائه می¬شد. پس از استقلال رشتۀ تاریخ از جغرافیا، تعداد واحدهای تخصصی رشتۀ تاریخ افزایش یافت، اما همچنان عنوان دروس کلی بودند و دورۀ ایلخانی ذیل واحد درسی ”تاریخ ایران بعد از اسلام تا صفویه“ قرار گرفت که حسینقلی ستوده آن را تدریس می¬کرد.
تاریخ مغول از حملۀ چنگیز تا تشکیل دولت تیموری برای متن درسی تاریخ سال دوم دبیرستان (دورۀ دوم متوسطه) رشتۀ ادبیات در نظر گرفته شده بود. اقبال آشتیانی در مقدمۀ کتابش بیان می¬کند از آنجا که بسیاری از مطالب برای مخاطب مبهم بوده و نیاز به توضیحات بیشتری داشته است، سرفصل¬ها و محتوای آنها را گسترانیده است. نویسنده که می¬دانست فراگیری حجم انبوه جزئیات مطالب تاریخی عملاً برای دانش¬آموزان دبیرستان ممکن نیست، بخش¬هایی از محتوای کتاب را با قلمی ریزتر از متن اصلی منتشر کرد.
در ابتدا نظر نگارنده این بود که این کتاب را در حدود مواد لازم برای دورۀ دوم متوسطۀ ادبی تهیه کنم، ولی در ضمن عمل معلوم شد که گذشتن از سر بسیاری مسائل به اجمال ممکن نیست و منظور اصلی که روشن ساختن پاره¬ای کلیات و نمودن روح تاریخ که شرح زندگانی اجتماعی و معنوی مردم باشد با ذکر رئوس وقایع و مسائل نمی¬سازد. به همین نظر، در پاره¬ای از قسمت¬ها راه تفصیل اختیار شد و برای آنکه کار محصلین دورۀ دوم نیز زیاد مشکل نشود، قسمت¬هایی از کتاب را به خطی خفی¬تر طبع کردیم تا محصلین در یاد گرفتن آنها مختار باشند.
در میان انبوه آثار تحقیقی اقبال، تاریخ مغول او بی¬شک در شمار برجسته¬ترین پژوهش¬های اوست. چنان¬که ایرج افشار در یادداشتی که به مناسبت درگذشت اقبال در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران منتشر کرد، تاریخ مغول را در صدر آثار او قرار داد.
گستردگی و جامعیت مطالب کتاب تاریخ مغول اقبال آشتیانی آن را به منبع درسی دانشجویان رشتۀ تاریخ و جغرافیا تبدیل کرد. این کتاب خیلی زود به مرجع جدی شناسایی تحولات تاریخی ایران در عصر حاکمیت مغولان بر ایران تبدیل شد، زیرا نخستین پژوهش جدی و منسجم به زبان فارسی در این باره بود. گواه این مسئله اشارۀ مجتبی مینوی در مقدمۀ کتاب سیرت جلال¬الدین مینکبرنی به خلأ مطالعات مغول و ایلخانی به زبان فارسی است. پیشنهاد مینوی در آن زمان، ترجمۀ کتاب ترکستان¬نامه بارتولد به زبان فارسی و افزودن سایر تحقیقات بر آن پژوهش بود. بنابراین، پایه¬گذار متون درسی در ایران به نخستین نویسندۀ متن درسی تاریخ مغول و ایلخانی نیز تبدیل شد و کتابش در جایگاه مرجع ثابت درس مزبور برای مدتی طولانی جایگاه خویش را حفظ کرد.
با آنکه اقبال زادۀ عصر ناصری و تحصیلاتش محصول عصر مشروطه بود، اما سبک نویسندگی او از نثر قاجاری دور و به میزان قابل ملاحظه¬ای نو است. همین مسئلۀ مهم سبب شد تا دانشجویان رشتۀ تاریخ، که برایند نظام دانشگاهی متفاوتی بودند، هم از طرز نگارش اقبال استقبال کنند و هم کتابش را در قالب متن درسی بپذیرند. ویژگی مهم تاریخ مغول اقبال که در سایر کارهای او دیده می¬شود، روانی نثر و استواری متن در کنار ساختار بسیار منطقی و سازمان دهی منسجم مطالب است. محمد قزوینی در یادداشتی که به مناسبت انتشار تاریخ عمومی عباس اقبال نوشت، نثر اقبال را نمونۀ کامل انشای روان در کنار روشنی و سادگی مطلب و محتوا معرفی کرد.
یکی از امتیازات مهم تاریخ مغول اقبال نقل قول از منابع اولیۀ عصر ایلخانی و بازتاب دادن عین گزارش برخی حوادث است. این روش از چند منظر برای دانشجوی تاریخ مفید بود که مهم¬ترین آن آشنایی بیشتر با نثر تاریخی دورانی است که مشغول مطالعۀ تاریخ آن است. گرچه در تصور آرمانی، دانشجوی تاریخ موظف به متن¬خوانی تاریخی و مراجعه به منابع دست اول برای فهم بهتر تحولات تاریخی است، اما پذیرفتنی است که کاربست روش پیش¬گفته برای ترغیب دانشجوی مقطع کارشناسی به مراجعۀ مستقیم به متون تاریخی خالی از فایده نبوده است. امتیاز دیگر نقل قول مستقیم از منابع استناد قوی¬تر به مطالب و تحلیل¬هایی است که پژوهشگر ارائه کرده و این امر به اقناع بیشتر مخاطب منجر می¬شود.
تاریخ مغول عباس اقبال اثری سیاسی و روایی است و این دو خصیصه ریشه در نگرش¬ها و نیازهای زمانۀ خلق اثر دارد. اقبال و هم¬عصرانش نخستین نسل از پژوهشگرانی بودند که شاهد تأسیس دانشگاه و نظام آکادمیک در ایران بودند و باید گام نخست را برای تدوین تاریخ ایران در قالب کتابی جامع و قابل تدریس برمی¬داشتند. عباس اقبال برای پاسخ به این نیاز اولیه و مهم، بر اساس منابع اصلی، به تدوین تاریخ ایران همت گمارد و از آنجا که منابع نخستین بر اساس تحولات سیاسی نگارش یافته¬اند و اساساً دوره¬بندی تاریخ ایران بر مبنای تحولات سیاسی است، روایت سیاسی بر قرائت و نگارش اقبال نیز غلبه یافت. تاریخ مغول او جامع¬ترین پژوهش گردآمده دربارۀ تاریخ مغولان از ظهور چنگیزخان تا سقوط حکومت ایلخانی به زبان فارسی است. سیر حوادث کتاب به¬گونه¬ای است که دانشجوی تاریخ پیشینۀ قوم مغول و رخدادهای اساسی مرتبط با هجوم آنان به ایران را طی نظمی منطقی مطالعه می¬کند. اقبال تاریخ امپراتوری مغول را تا اعزام هلاکوخان به ایران پی می¬گیرد و از نیمۀ کتاب با رها کردن تحولات آسیا و مغولان، بر جزئیات هجوم هلاکوخان و تأسیس سلسلۀ ایلخانی تمرکز کرده و سپس، روند فراز و فرود ایلخانان تا سقوط آنان را روایت می¬کند.
در زمانۀ اقبال، ذکر منبع¬شناسی تاریخ عصری که پژوهشگر در پی بازنمایی آن بود معمول بود و معاصران او همچون حسن پیرنیا به این امر مهم عنایت کردند. پیرنیا در کتاب مفصل تاریخ ایران باستان، که صورت گسترش¬یافتۀ همان متن درسی دانشگاهی بود، هم منابع تاریخ ایران باستان را به دقت معرفی کرد و هم با ظرافت تام گزارش¬های آن منابع را به نقد کشید. اما اقبال در تاریخ مغول از پرداختن به این موضوع مهم غفلت کرد. یقیناً اقبال به گواه آثارش و شهادت معاصرانش چنان فضل و دانشی داشت که نگارش منبع-شناسی تاریخ مغول و ایلخانی و نقد آنها برایش امری سهل و آسان بود. شاید آنچه مانع از پرداختن به این مسئله شد، درسی بودن ماهیت کتاب او و سطح نسبتاً پایین دانش تاریخی مخاطبان آن در آن برهۀ زمانی بوده باشد. همچنین، کتاب اقبال فاقد ارجاعات است، اما از استنادات او می¬توان دریافت که منابعش یکسره ایرانی است.
محوریت تاریخ سیاسی و بازگویی روایت تاریخ¬نگاران درباری از نقاط ضعف اثر اقبال است که گاهی مخاطب متخصص تاریخ را نیز از مطالعۀ آن خسته و ملول می کند. آنچه از تاریخ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در کتاب¬های اقبال و سایر مورخان این عصر دیده می¬شود در حکم ضمیمه¬ای بر مطالب کتاب است که در پایان همۀ مباحث فقط اشاراتی به محورهای کلی آنها می¬شود. از همین روست که صرفا فصل پایانی کتاب تاریخ مغول اقبال به مسائل تمدنی ایران در دوره حکومت مغولان اختصاص یافته است. اما در این زمینه بر اقبال خرده ای نیست زیرا همین روش را پیرنیا در تاریخ ایران باستان به کار بست و پس از اتمام تاریخ سیاسی روایی محض، فصولی را به فرهنگ و تمدن ایران در زمان سلسله¬های باستانی اختصاص داد.
تبیین تاریخی مهم¬ترین گمشدۀ اثر ارزشمند عباس اقبال آشتیانی است. در پژوهش¬های اقبال به صورت عام و تاریخ مغول به صورت خاص، جزئیات تحولات تاریخی، ترتیب زمانی وقایع، استناد به گزارش¬های منابع اولیۀ تاریخی و اشاره به اختلافات آنها وجود دارد اما آنچه اثر او را از منظر تاریخ¬نگاری آکادمیک از تحلیل دور می¬کند، فقدان نظریه¬ای معین است که خود به فقدان علت¬یابی روشن تحولات تاریخی منجر می¬شود. البته مراد از نظریه به کار بستن نظریه¬های سایر رشته¬های علوم انسانی در تحلیل وقایع تاریخی عصر پیشامدرن، چنان که برخی از معاصران به چاه آن افتاده¬اند، نیست. بلکه منظور تحلیل تحولات تاریخی بر اساس یک یا چند عنصر اثرگذار تاریخی است. به بیان دیگر، پس از مطالعۀ تاریخ مغول اقبال، دانشجوی تاریخ خواهد دانست که در عصر هجوم مغولان به ایران و حاکمیت ایلخانان بر سر این ملک و مردمانش چه رفته است، اما درنمی¬یابد که حوادث تاریخی در پیرامون کدام عامل بنیادین رخ داده و موتور محرکۀ این رویدادها چه بوده است. برای نمونه، اقبال گزارش دقیقی از روابط خارجی اباقاخان با پادشاهان مسیحی منطقۀ خاورمیانه و اروپا به دست می¬دهد، اما خوانندۀ متخصص هم با دشواری سیاست خارجی این ایلخان و علت روابط مزبور را درک می¬کند. تحلیل مسائل و طرح نظریه در کتاب تاریخ مغول بسیار کم¬فروغ است، تا جایی که حادثۀ بسیار بزرگ تغییر دین غازان¬خان، که سنگ بنای تحولات سیاسی مهمی در ایران و منطقه را بنیان نهاد، در چند سطر گزارش توصیفی خلاصه شده است.
آثار ترجمه¬ای تاریخ مغول: رقیبان ناکام اقبال
از اواسط دهۀ ۱۳۴۰ تا اوایل دهۀ ۱۳۵۰ خورشیدی، چند کتاب معتبر مرتبط با تاریخ مغول از زبان¬های اروپایی به فارسی بازگردان شد، اما انسجام ساختار و محتوای تاریخ مغول عباس اقبال مانع از آن شد تا ترجمۀ پژوهش¬های شاخص غیرفارسی جای این کتاب را بگیرند و در ایران به متون درسی دانشگاهی تبدیل شوند.
یکی از مهم¬ترین ترجمه¬های یادشده کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، تألیف پطروشفسکی، است که کریم کشاورز آن را از روسی به فارسی بازگرداند و در سال ۱۳۴۴ش منتشر شد. اثر پطروشفسکی به¬رغم تحلیل¬های عمیق، به سبب پرداختن به بخشی از تاریخ عصر ایلخانی (تاریخ اقتصادی و تمرکز بر کشاورزی و زمین¬داری) ظرفیت تبدیل شدن به متن درسی دانشگاهی را نداشت. افزون بر این، ظاهراً این کتاب با هدف پاسخ به دغدغه¬های مارکسیستی ترجمه شد، زیرا احسان نراقی در مقدمه¬ای که بر آن نوشت از امتیازات تحقیق پطروشفسکی برای بی¬اعتبار ساختن نظرات بارتولد در ترکستان¬نامه اظهار مسرت کرد.
یک سال پس از انتشار کتاب پطروشفسکی، شیرین بیانی، استاد تاریخ مغول دانشگاه تهران، نظام اجتماعی مغول: فئودالیسم خانه به دوشی از ولادیمیرتسوف را به فارسی ترجمه و منتشر کرد. این کتاب هم نتوانست جایگزین تاریخ مغول عباس اقبال شود، زیرا اولاً به تاریخ مغولان به صورتی عمومی پرداخته بود و بر ایران عصر ایلخانان تمرکز نداشت و ثانیاً، با نگرش مارکسیستی به نگارش درآمده بود. گروسه در مقدمۀ خود بر این کتاب به نگرش¬های چپ نویسنده اشاره می¬کند.
کتاب گروسه با عنوان امپراتوری صحرانوردان، که عبدالحسین میکده در ۱۳۵۳ش آن را به فارسی بازگرداند نیز به متن درسی دانشگاهی ارتقا نیافت، زیرا تاریخ ایلخانان ایران بخش کوچکی از متن بیش از هزار صفحه¬ای آن را شامل می¬شد و چنین حجمی از مطالب برای سرفصل¬های درسی دانشجویان تاریخ ایران بلااستفاده و فراگیری آن عملاً ناممکن بود.
ترکستان¬نامه تألیف بارتولد از دیگر آثار ترجمه مرتبط با تاریخ مغول بود که نسبت به منابع پیش¬گفته ارتباط بیشتری با تاریخ عصر ایلخانی داشت و از نظر ساختار مطالب و استفاده از منابع اولیه بی¬نظیر بود. این اثر دو جلدی نیز به¬رغم اهمیت فوق¬العاده¬اش به سبب تمرکز بر تحولات آسیای میانه از یکسو و گستردگی حجم آن از سوی دیگر به متن درسی عصر ایلخانی بدل نشد.
بی¬تردید تاریخ مغول در ایران از برتولد اشپولر ارزنده¬ترین پژوهشی است که ارتباط تام محتوایی با درس تاریخ ایران در عصر ایلخانی دارد. پژوهش اشپولر برخلاف بسیاری از سایر آثار ترجمه¬شده، فارغ از دغدغه-های ایدئولوژیک و ساختار آن، به غایت منسجم و منابع آن دست اول و معتبر است. محتوای کتاب مانند اثر بارتولد آن قدر مفصل نبود که مانع تبدیل شدن آن به متن درسی دانشگاه شود. با این وجود، پژوهش اشپولر از امتیاز جامعیت نیز برخوردار بود و تاریخ سیاسی، دینی، و اداری ایلخانان در چند فصل مجزا در این کتاب به بحث گذاشته شده بود. کتاب اشپولر در سال ۱۳۵۱ ترجمه و منتشر شد و از هر نظر، شایستگی ارتقا به متن درسی دورۀ ایلخانی در دانشگاه را داشت، اما چنان¬که باید از آن استقبال نشد و تاریخ مغول عباس اقبال همچنان جایگاه خود را به عنوان منبع درسی حفظ کرد.
به آثار ترجمه¬ای پیش¬گفته باید جلد پنجم تاریخ ایران کمبریج را هم افزود. نیمی از جلد پنجم کتاب تاریخ کمبریج به دورۀ ایلخانی اختصاص یافته و مباحث متنوعی از قبیل تاریخ سیاسی ایلخانان، اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ ایلخانی، دین در عهد مغول، و ادبیات، هنر و علوم دورۀ سلجوقی و ایلخانی در آن مطرح شده است. تاریخ ایران کمبریج از نظر موضوع تقریباً کامل و جامع است، اما تدوین آن به صورت مقالات تخصصی نوشتۀ نویسندگان متفاوت، روش عرضۀ مطالب آن را از یکسانی زدوده است و از این منظر، از شرایط لازم برای یک متن درسی برخوردار نشد.
شاید نفس ترجمه¬ای بودن آثار پیش¬گفته و نامأنوس بودن دانشجوی ایرانی با سبک طرح مطالب و تحلیل¬های ایران¬شناسان غربی مانع از آن می¬شد تا از چنین کتاب¬هایی برای متن درسی استفاده شود. با این همه، همین که نام این آثار در فهرست منابع آزمون کارشناسی ارشد و دکتری تاریخ ایران پس از اسلام و حتی در شمار منابع آزمون جامع دکتری تاریخ آمده¬اند نشان از پذیرش آنها به عنوان منابع درسی مکمل در بسیاری از دانشگاه¬های ایران است.
در کنار آثار ترجمه¬ای پیش¬گفته، باید به اثر ارزشمند منوچهر مرتضوی با عنوان مسائل عصر ایلخانان اشاره کرد. این تحقیق مبتکرانه در پنج بخش تنظیم شده که فقط بخش نخست آن به مسائل تاریخ سیاسی مربوط است و بقیه به موضوعات فرهنگی و تمدنی و اندیشه¬ای اختصاص یافته است. نویسنده در بخش دوم و سوم کتابش به تحلیل مسئلۀ دین و تصوف و جایگاه آنها در شکل¬دهی به تحولات تاریخی عصر ایلخانی توجه نشان داده است. مرتضوی نخستین پژوهشگر ایرانی است که تاریخ¬نگاری عصر ایلخانی را به صورت ویژه بررسی کرده و تأثیرات جامع¬التواریخ رشیدالدین فضل¬الله را به بحث گذاشته است. شاهنامه¬سرایی در عصر مغول و تیموری از دیگر موضوعات بدیعی است که به بخش پایانی کتاب مرتضوی غنا بخشیده است. اگر کتاب مسائل عصر ایلخانان مباحث پیش¬گفته را چکیده¬تر و بر اساس نیاز دانشجویان تاریخ مطرح می-ساخت و اندکی از فضای پژوهشی مطلق فاصله می گرفت، شاید بخت آن را می¬یافت که اگر نه جایگزین کتاب اقبال، بلکه دست¬کم در مقام مکمل آن مطرح شود.
شیرین بیانی و گشایش افق نو
شیرین بیانی متولد ۱۳۱۷ش و فرزند خانبابا بیانی است. خانبابا بیانی از دانش¬آموختگان سوربن فرانسه و نخستین رئیس گروه آموزشی تاریخ دانشگاه تهران بود که در همان گروه دروس مرتبط با تاریخ قرون جدید اروپا را تدریس می¬کرد. مادرش ملکزاده بیانی نیز از دانش¬آموختگان دانشکدۀ هنرهای زیبای پاریس بود.
بیانی در سال ۱۳۳۳ وارد مقطع کارشناسی رشته تاریخ و جغرافیای دانشگاه تهران شد و از استادانی همچون علی¬اکبر بینا، نظام¬الدین مجیرشیبانی، علی¬اصغر شمیم و محمدحسن گنجی بهره¬مند شد و در سال ۱۳۳۶ دانش¬آموخته شد. او برای ادامه تحصیل به فرانسه مهاجرت کرد و از رسالۀ دکتری خود با موضوع حکومت آل¬جلایر با راهنمایی پروفسور کلود کائن در دانشگاه سوربن دفاع کرد. گرچه به گفتۀ بیانی، انتخاب موضوع آل¬جلایر برای رسالۀ دکتری پیشنهاد و تا اندازه¬ای تکلیف شخص کائن بوده است، اما شواهد حکایت از آن دارد که پیش از رفتن به پاریس با تاریخ دورۀ ایلخانی بیگانه نبوده و پدرش هم در این زمینه مطالعاتی جدی داشته است. محمدامین ریاحی، از شاگردان خانبابا بیانی، خاطر نشان می¬کند که استادش با آثار حافظ ابرو آشنایی داشته است. اشارۀ ریاحی به مقاله¬ای است که خانبابا بیانی دربارۀ نویسنده اصلی مقدمۀ شاهنامه بایسنغری در مجلۀ بررسی¬های تاریخی نوشته است. رسالۀ دکتری بیانی او را به سوی مطالعات مغول و ایلخانی سوق داد و در دانشگاه تهران نیز دروس مزبور را تدریس می¬کرد.
مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، تألیف شیرین بیانی، پس از نیم سده توانست به رقیب جدی تاریخ مغول عباس اقبال در زمینۀ متن درسی دانشگاهی تبدیل شود و خیلی زود پیروز این میدان شد. بیانی کتاب را در ۱۳۷۹ تألیف کرد و سازمان سمت آن را متن درسی دانشجویان کارشناسی تاریخ قرار داد. پیروزی مزبور نه ناشی از اجبار دانشگاه¬ها و استادان تاریخ بر استفاده از کتاب¬های تدوین¬شدۀ سازمان سمت، بلکه به سبب امتیازات بارزی بود که ساختار و محتوای کتاب جدید بیانی دارا بود. این استدلال مبتنی بر این است که بیشتر کتاب¬های منتشرۀ سازمان سمت در رشتۀ تاریخ مورد اقبال استادان و دانشجویان واقع نشده که شاید یکی از علل آن غلبۀ تاریخ سیاسی بر ساختار این کتاب¬ها بوده باشد. البته نویسندگان کتاب¬های درسی رشتۀ تاریخ جزو برگزیدگان و نخبگان دانشگاهی بوده و هستند و محوریت تاریخ سیاسی در آثار آنان را باید ناشی از رعایت سرفصل¬های واحدهای درسی دانست؛ آنان موظف بودند متنی درسی در چارچوبی مشخص و از-پیش¬تعیین¬شده عرضه کنند. بنابراین، صرف انتشار کتاب بیانی در سازمان سمت نمی¬توانست علت جایگزینی آن به جای تاریخ مغول عباس اقبال بوده باشد. در ضمن، طرح اصلی کتاب شیرین بیانی مبتنی بر ساختار از-پیش¬تعیین¬شدۀ سازمان سمت نبود، بلکه خلاصۀ سه جلد دین و دولت در ایران عهد مغول محسوب می¬شد که ۱۲ سال پیش از انتشار مغولان و حکومت ایلخانی تألیف شده بود.
دین و دولت در ایران عهد مغول در بازۀ زمانی هشت¬ساله منتشر شد، به¬گونه¬ای که جلد نخست آن در سال ۱۳۶۷ و جلد سوم در سال ۱۳۷۵ به چاپ رسید. بیانی جلد نخست کتاب دین و دولت در ایران عهد مغول را با مبحث دین مغولان آغاز کرد و تا واقعۀ سقوط بغداد بر نقش و اهمیت دین در تحولات سیاسی این بازۀ زمانی متمرکز شد. محتوای جلد دوم کتاب او، چنان¬که از عنوان فرعی¬اش حکومت ایلخانی: نبرد میان دو فرهنگ پیداست، مبنای شکل¬گیری تحولات را مسائل فرهنگی و در رأس همۀ آنها دین و مذهب می¬داند. تأثیر اسلام¬پذیری تگودار و غازان بر تاریخ عصر ایلخانی، وضعیت روحانیون و مذاهب اقلیت همچون تشیع و تصوف از محورهای مهم جلد دوم کتاب بیانی است. بیانی تا آنجا پیش می¬رود که حتی تأسیس حکومت سربداران را هم از منظر فرهنگی خیزش اهل فتوت ایران در برابر بیگانگان تلقی می¬کند. جلد سوم دین و دولت در ایران عهد مغول به موضوع سیاست خارجی ایلخانان در جهان اسلام اختصاص یافت. بیانی در سراسر کتاب با استنادات گوناگون مسئلۀ دین ایلخانان را به صورت یکی از حساسیت¬های حکومت¬های مسلمان منطقه مطرح کرده و تأثیر آن در بروز تعامل¬ها و تقابل¬ها را به خوبی تبیین می¬کند. به تعبیری، کتاب دین و دولت در ایران عهد مغول بیش از آنکه شاهدی بر قدرت قلم بیانی باشد، نشان¬دهندۀ اجتهاد او در تاریخ است.
مباحث محوری کتاب سه جلدی دین و دولت در ایران عهد مغول بیانی، که می¬توان آن را حاصل عمر پژوهشی او در زمینۀ تاریخ مغول و ایلخانی دانست، مختصراً در قامت متنی درسی برای دانشجویان کارشناسی رشته تاریخ قد برافراشت. بیانی کتاب مغولان و حکومت ایلخانی در ایران را در پنج فصل تنظیم کرد و حادثۀ تاریخی مهمی را نمی¬توان یافت که در گزارش او از قلم افتاده باشد. نویسنده در فصل نخست به معرفی مغولان و چگونگی اتحاد آنان و شرایط ایران و جهان اسلام در آن دورۀ زمانی پرداخته است. بیانی فصل دوم با عنوان ”مغولان در رویارویی با ایران و اسلام“ را بر اساس نظریۀ دین¬محوری در تحولات سیاسی به تفسیر نشسته است. روایت سیاسی او از سیر حوادث کامل می¬نماید، اما آنچه چرایی بروز تحولات را برای خواننده قابل فهم می¬سازد، تبیین روند رخدادها بر اساس یک نظریه است. به باور بیانی، صحنۀ سیاست امپراتوری مغول، علاوه بر رقابت بر سر قدرت، میدان کشمکش ادیان نیز بوده است و پیروان آیین-های مختلف برای رسیدن به قدرت و کسب مشروعیت سیاسی از هیچ تلاشی فروگذار نمی¬کرده¬اند. نفس نظریه بیانی با واقعیت تاریخی منطبق باشد یا نباشد، اولاً ساختار کتابش را منسجم می¬سازد و ثانیاً، به محتوای آن معنا می¬دهد و نتیجه¬اش همانا اشتیاق دانشجوی تاریخ و مخاطب عام برای دنبال کردن تاریخ ایلخانی و تحلیل¬های نویسنده است. بیانی فصل سوم را به مأموریت هلاکوخان و تأسیس حکومت ایلخانی در ایران اختصاص داده و نقش مهم دین در کنش¬های خلافت عباسی و جریان اسماعیلیه را مطرح کرده است. فصل چهارم کتاب مشتمل بر تاریخ عصر ایلخانی، از اباقاخان تا سقوط این سلسله است اما بیانی ترجیح می¬دهد گزارش¬های بی¬معنای سیاسی را بر اساس نظریۀ دین¬محوری تبیین کند و تحولات را بر مبنای آن انسجام دهد. واقعیت آن است که استدلال¬های او در این زمینه بسیار روشن و تلاشش برای به کرسی نشاندن نقش دین بسیار قرین موفقیت است. او در فصل پنجم به سیاست خارجی ایلخانان می¬پردازد و در آنجا نیز نقش دین را در عرصۀ روابط خارجی حکومت ایلخانی تبیین می¬کند و بسیاری از تعامل¬ها و تقابل¬های منطقه¬ای را در نوسانات دینی می¬جوید. این کتاب با این مختصات نزدیک به بیست سال است که با اقبال دانشجویان تاریخ مواجه بوده و هنوز بدیلی برای آن تدوین نشده است. ارزش کار بیانی زمانی بیشتر هویدا می¬شود که بدانیم نوشتن کتاب درسی در ایران باید بر اساس سرفصل¬های گاه قدیمی و تاریخ سیاسی صورت پذیرد و او با پایبندی نسبی به چارچوب¬های معین و دست¬و¬پا¬گیر سازمان سمت، موفق به خلق اثری شده است که جذابیت خود را پس از سال ها حفظ کرده است.
نقد نظریۀ دین¬محوری شیرین بیانی مقاله¬ای دیگر می¬طلبد. به همین اندازه کفایت می¬کنم که اگر بیانی در نظریه¬اش نقش دین را با مشروعیت سیاسی و مسئلۀ قدرت بیشتر در هم می¬آمیخت و به دنبال بنیادهای سیاسی قضیۀ ورود دین به حکومت بود، شاید با واقعیت تحولات تاریخی بیشتر انطباق می¬یافت. حال پرسش اینجاست که آیا نظریۀ اهمیت دین در تحولات تاریخی جامعۀ ایران فاقد سابقه بوده و شیرین بیانی را باید مبدع آن دانست؟ یقیناً پیش از بیانی در تحقیقات مرتبط با تاریخ ایران به جایگاه مهم دین در پیدایش و اثرگذاری بر رخدادهای سیاسی و اجتماعی اشاراتی شده است، اما به صورت مشخص و در خصوص حکومت ایلخانی، تمرکز بر این مسئله با صورت¬بندی خاصی که بیانی عرضه کرده بی¬سابقه است. دور از ذهن نیست که بیانی در این زمینه از آثار و تحقیقات پیش از خود الهام گرفته باشد. پیش از بیانی، اشپولر توجه ویژه¬ای به مسئلۀ دین و نقش آن در تحولات عصر ایلخانی داشت. او از میان موضوعات مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، دو فصل مجزا از پژوهش خود را مستقلاً به مبحث دین اختصاص داد. به نظر می¬رسد اشپولر مباحث اجتماعی و اقتصادی را به اندازۀ دین در این عصر مهم تلقی نمی¬کرده است، زیرا در بقیۀ فصول کتاب خود به تاریخ حکومت¬های محلی دورۀ ایلخانی و توصیف ساختار قدرت و سیستم اداری در حکومت ایلخانان بسنده کرده است. به نظر می¬رسد شیرین بیانی از این نگاه اشپولر متأثر شده، آن را اقتباس کرده و توسعه داده باشد.
با این همه، بی¬شک مسئلۀ دین در عصر ایلخانی و جستن رد پای آن در همۀ ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این عصر، هنری است که از اندیشه و قلم بیانی برمی¬آمده است. گواه این امر آن است که در آثار تألیفی اولیۀ شیرین بیانی، نشانی از نظریۀ اهمیت دین در تحولات ایران عصر ایلخانی وجود ندارد. زن در ایران عصر مغول نخستین تألیف جدی شیرین بیانی دربارۀ تاریخ مغول است که به بررسی جایگاه زن در عرصۀ اجتماع و تحولات سیاسی عصر ایلخانی معطوف است. ایران در برخورد با مغول: از مرگ چنگیزخان تا آمدن هلاکوخان دیگر اثر تحقیقی بیانی است که حوزۀ زمانی آن متعلق به پیش از تأسیس حکومت ایلخانی در ایران است و روند آن کاملاً توصیفی و فاقد نظریۀ خاصی است. این کتاب کوتاه که به صد صفحه هم نمی¬رسد، بر اساس گزارش¬های تاریخ جهانگشا و مشاهدات جوینی تدوین شده است. بیانی کتاب هشت مقاله را در همین سال¬ها به چاپ رساند و با اینکه نیمی از این کتاب با تاریخ مغولان مرتبط است، اما در محتوای آن نشانی از نقش مسائل فرهنگی و اهمیت دین در تحولات عصر مغول نیست. همۀ این شواهد نشان می¬دهد که افق نظریۀ اهمیت دین در تحولات عصر ایلخانی به صورت تدریجی و پس از سال¬ها مطالعه، تحقیق و تدریس در عرصۀ تاریخ دورۀ مغول برای بیانی گشوده شده است. این احتمال هم وجود دارد که بیانی در طرح این نظریه تحت تأثیر مطالعاتش در حوزۀ ایران باستان و به¬ویژه عصر ساسانی بوده باشد، زیرا او توأمان مدرس تاریخ عصر ساسانی و عصر ایلخانی بود. بیانی از ابتدای ورود به دانشگاه تهران دروس ایران باستان را تدریس می¬کرد و پس از بازنگری آموزشی و تغییرات عناوین واحدهای درسی در سال ۱۳۵۲، درس ”ایلخانان ایران“ توسط او ارائه می شد، در حالی که هم¬زمان وظیفۀ تدریس واحدهای درسی تاریخ ایران باستان را نیز عهده¬دار بود. سابقۀ بیانی در تدریس دروس ایران باستان سبب شد تا بعدها سازمان سمت وظیفۀ تدوین کتاب¬های مرتبط با واحدهای درسی ایران باستان را بر عهدۀ او بگذارد و حاصل آن تألیف دو کتاب درسی مهم برای دانشجویان کارشناسی تاریخ بود. غلظت مسئلۀ دین در ایران عصر ساسانی و اهمیت همه¬جانبۀ آن بر پژوهشگران این دورۀ تاریخی پوشیده نیست و چه بسا بیانی با تأثیرپذیری از تدریس و تحقیق در آن حوزه، نظریۀ دین¬محوری¬اش را به دورۀ ایلخانی در ایران بسط داده باشد. منشأ نظریۀ او هرچه باشد، مهم¬ترین مسئله قوت اندیشۀ او در صورت¬بندی این تئوری و قدرت استدلال او در تقویت آن در لابه¬لای حوادث تاریخی عصر مغول است.
پس از بیانی
مغولان و حکومت ایلخانی در ایران شیرین بیانی یازده سال یگانه متن درسی دانشجویان کارشناسی تاریخ در زمینه تاریخ عصر ایلخانی بود تا اینکه دانشگاه پیام نور یکی از کتاب¬های درسی این دانشگاه را به دورۀ تاریخی مورد بحث اختصاص داد. تاریخ ایران در دورۀ مغول و ایلخانان را هوشنگ خسروبیگی و یزدان فرخی، دو تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه پیام نور، در سال ۱۳۹۱ برای استفادۀ دانشجویان تاریخ تألیف کردند.
کتاب درسی دانشگاه پیام نور به لحاظ ساختار و محتوا با کتاب بیانی تفاوت¬های آشکاری دارد. بیش از سه-چهارم کتاب خسروبیگی و فرخی به تاریخ سیاسی ایران در عصر ایلخانان اختصاص یافته و فصول آخر حاوی مباحثی پیرامون تحولات اداری، اقتصادی، دینی و فرهنگی این دوره است. نویسندگان ظهور چنگیزخان و چگونگی توسعۀ متصرفات او و درگیری¬های او با محمد خوارزمشاه را مقدمۀ ورود به تاریخ ایلخانی در نظر گرفته¬اند. روایت کتاب پیرامون اوضاع داخلی ایران در اواخر عصر خوارزمشاهی و چگونگی ظهور و قدرت¬گیری چنگیزخان و نحوۀ برخورد مغولان و برافتادن سلسلۀ خوارزمشاهیان گویا و کافی است.
وجود بخش منبع¬شناسی و نقد و بررسی کوتاه منابع یکی از ضروریاتی است که پژوهشگران پیش از ورود به مباحث اصلی باید به طرح آن بپردازند. یکی از امتیازات کتاب خسروبیگی و فرخی نسبت به اثر بیانی اختصاص فصل نخست کتاب به معرفی و نقد منابع عصر ایلخانی است. ضرورت معرفی منابع اولیه مهم و اساسی در ابتدای شناخت هر دورۀ تاریخی امری کاملاً روشن و بی¬نیاز از توضیح است. از آنجا که مخاطب کتاب دانشجویان مقطع کارشناسی تاریخ¬اند، این فصل مختصراً به نگارش درآمده و حاوی همۀ منابع تاریخی ایران در عصر حکومت ایلخانی نیست.
کتاب¬های درسی دانشگاه پیام نور حاوی ابتکاراتی است که یکی از آنها طرح سؤالات امتحانی تشریحی و گزینه¬ای در انتهای هر یک از فصول کتاب است. کتاب¬های سازمان سمت که ساختار کتاب بیانی منطبق با شیوه¬نامۀ آن نوشته شده چنین ساختاری ندارند و شاید علت آن، دور شدن از وجاهت علمی و اعتبار آکادمیک کتاب¬ها در صورت افزوده شدن چنین پیوستی به انتهای هر فصل از کتاب باشد. اما واقعیت این است که نسل امروز دانشجویان تاریخ، مانند همگنانشان در سایر رشته¬ها، به دنبال محصولات آماده¬ای هستند که در شب امتحان نیز یاریگر آنان باشد.
به¬رغم امتیازات پیش¬گفته، کتاب خسروبیگی و فرخی فاقد روایت تاریخی روشنی است. نویسندگان توانسته-اند گزارش خوب و منسجمی از مهم¬ترین رویدادهای سیاسی عصر ایلخانان به دست دهند، اما مشخص نیست علت بنیادین این حوادث چیست و هجوم مغول چه نقشی در کلیت تاریخ و تمدن ایران ایفا کرده است. کتاب خسروبیگی و فرخی مختصرشدۀ اثر عباس اقبال است، با این تفاوت که با نثری به مراتب جدیدتر نوشته شده که دانشجوی نسل امروز با آن مأنوس¬تر است. با توجه به پژوهش¬های متعدد و متنوعی که پیرامون تاریخ فرهنگی و تمدنی ایران در عصر ایلخانی به نگارش درآمده است، کتاب درسی پیام نور می-توانست حجم بیشتری از مطالب تاریخ فرهنگی را در متن بازتاب دهد.
کتاب خسروبیگی و فرخی تألیف دهه ۱۳۹۰ش است و طبیعی است که از تحقیقات جدیدتر انتظار می¬رود که کاستی¬های پژوهش های پیش از خود را نداشته باشند. استفاده از منابع تاریخی اولیۀ عصر ایلخانی برای تدوین تاریخ این عصر از محاسن کتاب خسروبیگی و فرخی است، اما غفلت از منابع مملوکی، به¬ویژه در موقعیت¬هایی که بروز تنش میان ایران و مصر بالا می¬گیرد و به نبرد نظامی منتهی می¬شود، از نقاط ضعف کتاب است. دور از واقعیت نیست اگر گفته شود نه فقط این کتاب درسی دانشگاهی، بلکه بیشتر پژوهش-هایی که محققان ایرانی در این زمینه صورت داده¬اند، دچار یک¬جانبه¬نگری و ندیدن روایات مخالف و رقیب-اند. در این باره کافی است بیان شود که کتابنامۀ تاریخ ایران در دورۀ مغول و ایلخانان خسروبیگی و فرخی یکسره خالی از منابع مملوکی است. البته این مسئله فقط گریبانگیر پژوهشگران ایرانی و فارسی¬زبان نیست و محققان مصری نیز در تدوین تاریخ عصر ممالیک و به¬ویژه در زمینۀ گزارش تقابل¬های ایران و مصر در منطقه به منابع مملوکی-عربی بسنده می¬کنند و تحلیل¬هایشان یکسویه و بر منابع پیش¬گفته استوار است.
فرجام سخن
مغولان و حکومت ایلخانی، اثر شیرین بیانی، نقطۀ عطفی مهم در روند نگارش متون درسی برای تاریخ ایران در دورۀ مغول در نظام دانشگاهی ایران محسوب میشود. به ندرت در متون درسی تاریخی سازمان سمت می¬توان کتابی را یافت که در آن نویسنده نظریۀ جدیدی را مطرح کرده باشد. البته چارچوب ویژۀ کتاب¬های درسی که مبتنی بر یک طرح از¬پیش¬تعیین¬شده که همان سرفصل¬های مصوب آموزشی است، خواه¬ناخواه نویسندگان این¬گونه کتاب¬ها را از خلاقیت دور می¬کند. هنر بیانی در این است که با رعایت سرفصل¬های آموزشی، اثری تألیف کرده که دارای نظریه¬ای تاریخی است. مطالعۀ کتاب او برای دانشجوی تاریخ لذت-بخش است، زیرا مباحثش پراکنده نیست. شاکلۀ نظری کتاب بیانی که مایلم آن را نظریه بنامم، دین¬محوری است و همین نظریه به سیر حوادث و استدلال¬های او نظم و نسق خاصی بخشیده است. بیانی در کتاب مغولان و حکومت ایلخانی در ایران نظریه¬ای عرضه می¬کند که مبتنی بر واقعیات عصر ایلخانی است و کتابش فصل نوینی در کتاب¬های درسی تاریخی ایران گشوده است.