تخریب مراقد مطهر امامان شیعه و نیز شمار زیادی از اصحاب و اطرافیان حضرت رسول (ص) در بقیع، واکنشهای بسیاری را در جهان اسلام برانگیخت.[۱] این واکنشها در قالب برگزاری تظاهرات، صدور بیانیه، تحریم حج و فعالیتهای دیپلماتیک صورت گرفت.[۲] این اقدامات اگرچه دولت حاکم بر شبه جزیره را در موقعیت دشواری قرار داد، اما باعث ترمیم بقیع و بازگشت آن به وضعیتی مشابه سالهای پیشاتخریب نشد و تا به امروز، خاطرهای تلخ از این رخداد را در ذهن مسلمانان باقی گذاشته است.[۳] در نوشتار حاضر، در صدد بازخوانی یکی از اقدامات اعتراضی مسلمانان نسبت به این واقعه هستم؛ اقدامی که در قالب انتشار کتاب مستقل به زبان انگلیسی درباره بقیع در حدود نیم قرن قبل بوده است؛ کتابی که در حقیقت تجمیع یادداشتهایی درباره بقیع در یک روزنامه انگلیسی زبان و نیز دفاع از زیارت قبور با ارجاع به داده های اسلامی است.
با ارجاع به این اثر، من قصد دارم استدلال کنم که ۱) درک اولیه مسلمانان، حداقل در شبه قاره هند، از تخریب بقیع متخص به شیعیان نبوده، ۲) این درک حتی کاملاً ماهیتی شیعی نداشته، ۳) این فهم از محتوائی سنی برخوردار بوده یا توانائی بیان از زبان اهل سنت را داشته، ۴) تاثیر تخریب مزار منسوب به حضرت زهرا (س) در شکل گیری آن نقش مهمی داشته و ۵) سرانجام اعتراض به تخریب بقیع و تلاش برای بازسازی آن، جزئی از جریان اسلام گرایانه حاکم بر کشور تازه تاسیس پاکستان بوده است.
محتوای کتاب
کتاب حاضر در سال ۱۹۷۰ میلادی (۱۳۴۸ یا ۱۳۴۹ شمسی) در شهر کراچی[۴] پاکستان در ۱۲۵۰ نسخه و به زبان انگلیسی منتشر شده است. ناشر این کتاب «بنیاد پیرمحمد ابراهیم»[۵] ظاهراً موسسهای پژوهشی و انتشاراتی متعلق به شیعیان بوده و علاوه بر این کتاب، دهها کتاب در زمینه عقاید و تاریخ شیعه، زندگی نامه چهارده معصوم و زمینه حج و زیارت منتشر کرده است.[۶] شعار این ناشر که بر بخش فرازین آثارش منتشره اش نقش بسته، «نور، معرفت و حقیقت» است.
کتاب حاضر که «جنت البقیع» نام دارد، در ۱۰۸ صفحه شامل در قطع رقعی به انتشار رسیده است. کتاب دارای دو عکس کم کیفیت از بقیع قبل و بعد از تخریب است. این کتاب مولف مشخصی ندارد و به نظر میرسد هیئت مدیره و یا همکاران علمی ناشر آن را جمع آوری و فراهم کرده باشند. به هر صورت این اثر، مجموعه ای شامل مطالب متنوع است که هر یک به صورتی مسئله اهمیت قبور، زیارت اهل بیت (ع) و اهمیت بقیع میپردازد.
کتاب حاضر در چهار بخش سامان یافته و با ذکر آیاتی از قرآن کریم با دلالتهایی درباره زیارت، شفاعت و توسل آغاز میشود. پیش از بخش اول، «یادداشت ناشر» درج گردیده و در آن، ناشر از وظیفه مذهبی خود برای ارائه اطلاعات دینی در دورهای که کتابهای ضد مذهبی در پاکستان رواج یافته سخن میگوید. در ادامه ترجمه انگلیسی مطلبی به زبان اردو از روزنامه جنگ درج شده است. این مطلب در روز بیست و ششم ژانویه ۱۹۷۰ (۶ بهمن ۱۳۴۸) به قلم سردار علی صبری منتشر شده و در آن رویای صادقهای در ارتباط با عبدالمجید قادری بدایونی نقل شده است. بدایونی رهبر «جنبش خلافت» در پاکستان بوده و ظاهرا بارها در هند علیه آل سعود سخنرانی کرده است. وی در سفر حج نیز دیداری جنجالی با پادشاه وقت سعودی داشته است. بنابر نوشته این روزنامه ، خالد الهاشمی، فرماندار حجاز و طرفدار پروپاقرص سعود، قسم یاد می کند بدایونی را در پیش از بازگشت به هند ترور کند. بدایونی همان شب در خواب امیرالمومنین (ع) را می بیند که به وی امر می نماید فردا صبح، بعد از نماز مستقیماً به کاخ خالد الهاشمی رود و بعد از سلام از او درخواست قهوه نماید. وی نیز صبح روز بعد به کاخ هاشمی میرود و بعد از سلام، بدون مقدمه از او درخواست قهوه میکند. هاشمی به گریه میافتند، او را در آغوش میگیرد و اظهار میدارد که قصد قتل او را داشته، اما نیمه شب جدش امیرالمومنین (ع) را در خواب دیده که به او گفته فردا صبح بدایونی به کاخت میآید و از تو درخواست قهوه میکند، مبادا که با او بدرفتاری کنی.
در فصل اول کتاب، ابتدا مقدمهای به قلم هیئت امنای بنیاد پیرمحمدابراهیم درباره اهمیت قبور خصوصاً مراقد موجود در بقیع درجه شده است. تاریخ تحریر این یادداشت سی ام اگوست ۱۹۷۰ میلادی (۸ شهریور ۱۳۴۹) است. در این مقدمه به موضوعات مختلف الهیاتی مرتبط با زیارت پرداخته شده و نشان داده شده که «عبادت» و «گرامیداشت» از هم متفاوتاند. سپس نامههای شماری از شخصیتهای مذهبی پاکستان در دفاع از بازسازی بقیع و نیز تخریب آن گردآوری شده است. این نامهها پیشتر در روزنامه انگلیسی زبان سحر[۷] منتشره در شهر کراچی درج گردیده بوده است. روزنامه سحر، قدیمی ترین روزنامه انگلیسی زبان پاکستان و همواره پرخواننده ترین در نوع خود در این کشور بوده است.
یادداشتنگاریها در این روزنامه درباره بقیع، با یادداشت عبدالخالق عبدالرزاق با عنوان «اندیشه ای درباره یک زیارت» آغاز میشود. وی در این یادداشت ماجرای حج خود و سپس زیارت مدینه منوره را نقل کرده و از وضعیت حاکم بر بقیع، شامل تخریب و بی احترامی به مراقد، انتقاد کرده است. این یادداشت در روز ۲۲ ژوئن ۱۹۶۲ (۱ تیر ۱۳۴۱) در روزنامه سحر درج شده بود. عبدالرزاق در این یادداشت به موقعیت مسجدالنبی (ص) و دفن دو خلیفه نخستین در آن مکان اشاره میکند و از آن دو به «حضرت» تعبیر مینماید. او همچنین از تلاشهای دولت سعودی در اداره حج و نیز توسعه اماکن مقدس در مسجدالنبی (ص) یاد و شاه سعودی را به این سبب تحسین مینماید. او ضمن اشاره به پلیس مذهبی سعودی، اقدامات آنها در بازداری حجاج از اعمال ناشایست را لازم میداند و نقش آنها را میستاید در ادامه مولف به «جلالت ملک شاه سعودی»، اهمیتی که دختر پیامبر (ص)، اهل بیت او و اصحابش دفن شدهاند را یادراور میشود و از او درخواست میکند که هر چه سریعتر دستور انجام چهار اقدام نسبت به بقیع را صادر نماید: ۱) نظافت منطقی و معقول محوطه ۲) غرس درختان سایه افکن در اماکن مشخصی از آن ۳) ایجاد پرچین (حصار گیاهی)، کاشت گل پیچ نیلوفری (خزنده) و گیاهان دیگر در اطراف آن ۴) قراردادن لوحهایی شامل درج اسامی مدفونین و سال وفات هر کس در کنار قبر (ص ۵ تا ۷).
در ادامه یادداشت آقای غلام علی مثانی در رابطه با یادداشت عبدالرزاق آمده است. وی در این یادداشت که در روز اول آگوست همان سال در همان روزنامه منتشر شده، ضمن تشکر از دولت سعودی بابت تلاش برای برگزاری هرچه بهتر مراسم حج، به واکنش مسلمانان به تخریب بقیع و وضعیت نامناسب آن اشاره میکند و از دولت پاکستان میخواهد تا برای بازسازی فوری بقیع، به دولت سعودی فشار وارد کند. او به صورت ویژه از لزوم احیای مزار حضرت زهرا (ص) و خلیفه سوم یاد میکند (ص ۷). همین موضع در یادداشت یک هفته بعد آقای س. م. حسن در همین روزنامه تکرار شده است (ص ۸).
اما چهار روز بعد (۱۱ آگوست ۱۹۶۲/ ۲۰ مرداد ۱۳۴۱)، یادداشتی از سوی نورالدین احمد، در همان روزنامه منتشر میشود که از تخریب بقیع دفاع نموده و با استناد به برخی آیات، رفتار صورت گرفته با بقیع در سالهای گذشته را توجیه میکند. او همچنین رفتار صورت گرفته از سوی دولت سعودی نسبت به بقیع را تحسین مینماید. شش روز بعد، یادداشتی از آقای صالح عطیه، منتشر میشود که از آقای نورالدین احمد حمایت کرده و از «عبادتگران و تجار قبور» انتقاد نموده است (ص ۹) او هم چنین کسانی که سعی در آبادی بقیع دارند را به وحدت شکنی متهم کرده و اظهار داشته که ایشان بهتر است به جای این امور به وحدت مسلمانان جهان بپردازند (ص ۱۰).
این دو یادداشت، موجی از مخالف ها را بر میانگیزد. جواب اول از سوی خانمی به نام سلما خالد در روزنامه درج میشود. مولف این یادداشت در یازده بند به دیدگاههای دو نویسنده مخالف بازسازی بقیع پاسخ میدهد. او در بند اول به تفاوت میان «عبادت» و «گرامیداشت» اشاره میکند و آنچه نسبت به مزارات بقیع صورت میگیرد را نه عبادت بلکه گرامیداشت میداند و آنها را همانند گرامیداشت قهرمانان ملی جایز میداند. او در بندهای بعدی به از بین نرفتن انسان بعد از مرگ و لزوم احترام به پیکر مسلمان بعد از فوت اشاره میکند و تاکید میکند که «عقل سلیم» چنین رفتارهایی را تائید مینماید. وی همچنین توجه مخاطبان را به «ارزش ملی و دینی» بناها و زیارتگاهها جلب میکند و از آنها میپرسد که چرا در طی این قرون، جریانی اسلامی در پی تخریب این قبور برنیامده است. علاوه بر آن وی به فقدان دلیل شرعی نزد «تخریبگران قبور» میپردازد و میپرسد درباره «کرورهای ریالی» که دولت سعودی صرف مسجدالحرام و مسجدالنبی می کند، چه باید گفت؟ در پایان او از «فرقهگرایان کوته نظر» میخواهد که یک بار دیگر فرمانهای تاریخی پیامبر (ص) به دو گروه اعزامی از سوی مسیحیان نجران را مطالعه کنند (ص ۱۱-۱۳).
انتقادهای دیگری نسبت به یادداشت طرفداران تخریب بقیع، در روزهای بعدی نیز در ای روزنامه درج شده است. به عنوان نمونه در روز بیست و پنجم آگوست همان سال یادداشت، آقای غلامعلی مثانی، با ذکر برخی آیات و روایات مشروعیت زیارت قبور را اثبات میکند (ص ۱۳). این رویکرد در یادداشتهای آقای محمد صدیق در روز بعدی و آقای م. شریف در روز بعد از آن ادامه مییابد (ص ۱۴-۱۶).
آقای شریف در مقاله خود می نویسد: «در حقیقت بنیان فرهنگ و تمدن ما چیزی نیست جز الهامی لذت بخش برگرفته از خاطرههای عزیز قهرمانان دینی ما. و دقیقاً بنابر همین مردم، در همه جای جهان به ناجیان و شخصیتهای دینی خود مانند ابراهیم، موسی، عیسی، بودا کریشنا، زردشت و امثال آنها احترام میگذارند. حتی جهان اسلام نسبت به بناهای ساخته شده بر فراز قبور کسانی مانند خواجه اجمیری،[۸] غوث اعظم،[۹] حضرت علی [ع]، شاه عبداللطیف،[۱۰] و صدها نفر دیگر از اولیا الله و شاعران در عراق، ایران، ترکیه، سوریه، مصر، آفریقا، هند، پاکستان و حتی در خود عربستان سعودی احترام روا میدارد. در عربستان سعودی، گنبد خضرا بر فراز قبر پیامبر ما و خلیفه چیزی نیست جز نشانهای از سرسپردگی متواضعانه مردم ما» (ص ۱۶).
آخرین واکنش به دو یادداشت مزبور، یادداشتی از آقای س. م. م. فریدالحق است که در روز سی و یکم آگوست در روزنامه سحر به چاپ رسیده است. وی در این یادداشت با اشاره به برخی مستندات دینی، دیدگاه های نویسندگان دو یادداشت را به چالش کشیده است.
فصل دوم کتاب با نقد فتوای تخریب قبور موجود در بقیع آغاز میشود. بنا به آنچه در این کتاب آمده، فتوای تخریب بقیع در همان روزگار در نشریه حبل المتین، منتشره در شهر کلکته هند، به زبانهای عربی و اردو منتشر شده است. سپس نشریه دیلی زمیندار منتشره در شهر لاهور پاکستان امروزین، همان فتوا را به زبان اردو در شماره مورخه شانزدهم ژوئن ۱۹۲۶ (۲۵ خرداد ۱۳۰۵) خود منتشر نموده است. در ادامه کتاب مطالبی در نقد این فتوا آمده، اما مشخص نیست این مطالب توسط چه کس یا کسانی نوشته شده است. این مطالب با استدلالهای قرآنی درباره قبور و موجودیت آنها آغاز میشود و نمونههای زیارت قبور که توسط پیامبر (ص)، اطرافیان و اصحاب ایشان انجام شده را شرح میدهد. سپس به مسئله بنای بر قبور میپردازد و استدلالهایی برای اثبات مشروعیت آن اقامه میکند. مسئله تاریخ بنای موجود بر فراز قبر حضرت پیامبر (ص) فصل بعدی کتاب را تشکیل میدهد. آنگاه تحت عنوان «تخریب قبور و توهین به ارواح درگذشتگان» توضیحاتی درباره بایدهای تعامل با قبور بیان میدارد. پایان بخش فصل دوم کتاب ذکر قبور موجود در بقیع از ائمه اهل البیت (ع) و اصحاب است.
فصل سوم کتاب کوتاه است و «بدنهایی در قبر» نام دارد. در این فصل آمده که بدن بسیاری از افراد بعد از مرگ در قبر نمیپوسد و سالها سالم باقی میماند. در فصل چهارم نمونههایی از سالم ماندن اجساد در قبور ذکر شده است. نمایان شدن بدن سالم جابر بن عبدالله انصاری و حذیفه در سال ۱۹۳۲م. (۱۳۱۰ یا ۱۳۱۱ شمسی) در عراق و همین امر نسبت به یکی از علمای ایران نمونههایی است که به نقل از روزنامه دیلی ملت گجراتی مورخ دوازدهم مارس ۱۹۷۰ (۲۱ اسفند ۱۳۴۸) نقل شده است. پایان بخش کتاب قصیدهای است به زبان اردو که توسط سروش کشمیری، سردبیر روزنامه اردو زبان چتان[۱۱] درباره تخریب بقیع سروده شده است. شاعر این قصیده را بعد از زیارت بقیع و مشاهده وضعیت تأس[۱۲]ف بار آن سروده است (ص ۱۰۳).
استدلال و نتیجه گیری
گفتگوهای مکتوب در روزنامههای انگلیسی زبان سحر منتشره در پاکستان، در حدود ۴۵ سال بعد از تخریب بقیع، نشان از پویائی این مسئله در میان مسلمانان پاکستان دارد. در حال حاضر، برای نویسنده این سطور، زندگینامه فکری نویسندگان این یادداشتها مشخص نیست، اما روح کلی حاکم بر این نوشتهها، در راستای اسلام سنی مذهب است. در این نوشتهها همزمان از خلفای نخستین و اهل بیت پیامبر (ص)، خصوصاً حضرت فاطمه زهرا (ص) به بزرگی و احترام نام برده شده و بر لزوم احیای قبور آنان تاکید گردیده است. نقش برجسته حضرت زهرا (س) در درک عمومی اهل سنت پاکستان از تخریب بقیع، ریشه در جایگاه قدسی آن بانوی عالی مقام نزد مسلمانان و نقش برجسته فرهنگی و معنوی فرزندان ایشان در قالب شاخهها و گروههای سادات در سراسر جهان اسلام دارد.[۱۳] این دادهها نشان از این میدهند که درک اولیه مسلمانان، حداقل در شبه قاره هند، از تخریب بقیع متخص شیعیان نبوده است. همچنین رویکرد موجود در نقد رفتارهای صورت گرفته نسبت به بقیع، دقیقاً متناظر با روش شیعیان در گفتگوهای علمی و نیز مبانی عقیدتی ایشان نیست. فلذا میتوان گفت که درک نخبگان مسلمان در پاکستان نیم قرن پیش از تخریب بقیع، کاملاً ماهیتی شیعی نداشته است. از سوی دیگر استدلال به سود بقیع، در آن دوره میتوانسته با رویکردی سنی مطرح شود. ولو اینکه تصور کنیم این یادداشتها از سوی شیعیان اما با رویکرد سنی نوشته شده تا زمینه را برای بازسازی بقیع فراهم آورد، این نکته حائز اهمیت است که شیعیان در آن دوره میتوانستهاند این خواسته را درون چهارچوب فکر سنی ارائه کنند و امید آن بوده که این رویه از سوی جامعه اهل سنت زمان مقبول بیفتد. در پایان بنابر دادههای موجود در این کتاب، من استدلال میکنم که پویش برای تغییر شرایط بقیع، بخشی از کوششهای اسلامگرایانه در پاکستان نیم قرن قبل و مصداقی از دینداری (Piety) نزد مسلمانان این کشور بوده است.
به عقیده راقم سطور، گرچه شرایط جهان اسلام از زمان تالیف این کتاب، دگرگونی های بسیاری یافته، اما محتوای این کتاب، روح حاکم بر آن و تداوم برخی مفاهیم مندرج در آن (همانند قدسیت حضرت فاطمه زهرا (س) نزد مسلمانان جهان) می تواند نقطه عزیمتی برای اقدامات جدی به هدف بازسازی بقیع شریف در نظر گرفته شود و باشد که چنین گردد.
نوشتار حاضر پیشتر در گاهنامه بهاریه (منتشره از سوی مؤسسه میراث اسلامی) به چاپ رسیده بود.
[۱] . Al-Sarhan, Saud (2016) “The Saudis as Managers of the Hajj”, The Hajj: Pilgrimage in Islam, Edited by Eric Tagliacozzo and Shawkat M. Toorawa, Cambridge: Cambridge University Press, p. 206
[۲] . برای کسب اطلاعات بیشتر درباره پیامدهای سیاسی و اجتماعی تخریب بقیع نگاه کنید به قاضی عسکر، علی (۱۳۸۶) تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد. تهران: مشعر.
[۳] . به عنوان نمونه نگاه کنید به گزارش درون نگرانه پروفسور عبدالله حمودی، استاد بازنشسته مردم شناسی در دانشگاه پرینستون/امریکا، از بقیع تخریب شده، نگاه کنید به:
Hammoudi, Abdellah (2005), A Season in Mecca: Narrative of a Pilgrimage, Translated from the French by Pascale Ghazaleh, New York, Hill and Wang, p. 94
[۴] . آدرس این ناشر چنین درج شده است:
۳۶۳, Sirajuddaulah Road, Bahadurabad Housing Society,
[۵]. Peermohamed Ebrahim Trust
[۶] . از جمله:
Rehnuma-e-zaireen = Ziarat guide, Karachi: Peermahomed Ebrahim Trust, 1970, xviii + 139 p. + [6] leaves of plates: fold. map. ; 14 x 23 cm; Itinerary of Haj, Karachi: Peermahomed Ebrahim Trust, 1970, 58 p. ; 14 cm; Hajj masail = Precepts & practices of Hajj, Karachi : Peermahomed Ebrahim Trust, 1972, v, 62 p. ; 15 cm.
[۷] . Dawn
[۸] . منظور خواجه معین الدین حسن سجزی چشتی (۱۱۴۲-۱۲۳۶)، دانشمند مسلمان هندی و مدفون در شهر اجمیر هند است.
[۹] . منظور احمدالله مایزبهندرسی (۱۸۲۶-۱۹۰۶)، صوفی مشهور در جنوب شرق آسیا و مدفون در بنگلادش است.
[۱۰] . منظور شاه عبداللطیف بــِتایی (۱۶۸۹-۱۷۵۲) شاعر و صوفی سرشناس سندی و مدفون در ایالت سند پاکستان است.
[۱۱] . Chattan
[۱۳] . برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این نقش برجسته فرهنگی و معنوی نگاه کنید به :
Berkeley and Los Angeles: University of California Press.The Graves of Tarim: Genealogy and Mobility across the Indian Ocean. Routledge: New York; Ho, Engseng (2006) Sayyids and Sharifs in Muslim Societies: The living links to the Prophet,Kazuo, Morimoto (2012)