کهن ترین نسخۀ «رجال کشی» متعلق به قرن ششم هجری قمری است که کتابخانۀ آیت الله مرعشی از آن نگهداری می شود. این نسخه پیش از این در کتابخانۀ شخصی مرحوم حاج شیخ حسن مصطفوی صاحب انتشارات مکتبۀ بوذرجمهری در تهران بوده (الثقات العیون ۳۱۰). وی نیز در تحقیق رجال کشی از این نسخه بهره برده است. این نسخه بسیار نفیس و دارای مزایای متعددی است. متأسفانه نه استاد آقای اشکوری که کار فهرست نگاری کتابخانۀ مرعشی را انجام داده اند و نه مرحوم مصطفوی در مقدمۀ تحقیق کشی، به خوبی وجوه اهمیت این نسخه را بیان نکرده اند. یکی از موارد غفلت شده در بیان اهمیت و نفاست این نسخه عدم شناسایی کاتب آن است. کاتب این نسخه شخصیتی بسیار بزرگ و از خاندانی عالم پرور و شیعی از کربلائی الاصل وحلی الموطن بوده که در این نوشتار کوتاه قصد دارم این کاتب را به همراه دیگر شخصیت های این خاندان شیعی معرفی کنم.
این نسخه به خامۀ دو کاتب که هر دو در قرن ششم می زیسته اند کتابت شده، ولی فقط نام یک نفر در پایان آن آمده است. بنا بر آنچه در ترقیمۀ این نسخه نوشته شده کاتب قطعۀ اخیر «منصور بن علی بن منصور الخازن» بوده که آن را در چهارشنبۀ ۱۴ ربیع الاول سال ۵۷۷ هجری به پایان برده است. این نسخه با این تاریخ، کهن ترین نسخۀ این کتاب به شمار می آید.
خوشبختانه در همان عصر کتابت (قرن شش) این نسخه در سنت قرائت و مقابلۀ عالی درجه ترین مشایخ و دانشمندان همان قرن قرار گرفته و شخصی از بیت علوی با نام «السیّد نجم الدین محمد بن أبی هاشم العلوی»، (او به یقین شخصی غیر از نجم الدین بهاء الشرف محمّد بن ابی هاشم حسن علوی راوی صحیفه است) این نسخه را بر بزرگ فقیه و محدث شیعه «یحیى بن الحسن الأسدی الحلی» معروف به «ابن البِطْریق» (ولادت ۵۳۳ ـ وفات ۶۰۰ هـ ق) صاحب کتاب «عمده عیون صحاح الاخبار فی مناقب إمام الأبرار» قرائت کرده است. ابن بطریق در چند جای از هامش نسخه، بلاغ مقابله ای را با این نص برای او نگاشته است: «بلغ المقابله بقراءه السید نجم الدین محمد بن أبی هاشم العلوی دام توفیقه، کتبه یحیى بن الحسن ابن البطریق».
نام کاتب این نسخه در هیچ یک از منابع سیره و تراجم نگاری متقدمین نیامده مگر اظهار نظر شیخ آقا بزرگ تهرانی که منبعث از رؤیت همین نسخه نزد مرحوم مصطفوی بوده است. شیخ آقا بزرگ از روش کتابت، وضعیت و کیفیت نسخه ـ به حق ـ چنین استنباط کرده که کاتب آن از «الکُمَّلین العلماء» است (الثقات العیون ص ۳۱۰).
معلوماتی وجود دارد که نشان می دهد این کاتب از علما و ادبای شیعه است و ریشه در خانواده ای بزرگ و سر شناس در عراق دارد. منصور بن علی بن منصور الخازن از شاگردان دانشمند، فقیه، ادیب و لغوی شیعی رضی الدین ابو منصور عمید الرؤساء هبه الله بن حامد بن أحمد بن أیّوب بن علیّ بن أیّوب حلی (متوفای ۶۱۰ هـ) بوده است. خازن در سال ۵۷۹ هجری قمری اجازۀ سماع کتاب «الفصیح» ابوالعباس احمد بن یحیی معروف به ثعلب کوفی (م ۲۹۱ هـ) را بر پشت نسخه ای از این کتاب برای شخصی به نام الحارث بن مشرف بن إبراهیم با این لفظ نگاشته است: «سمعت الرئیس الأجل الموفّق، حارث بن مشرف بن إبراهیم نفعه الله بالعلم یقرأ کتاب الفصیح أجمعَ من هذه النسخه قراءهً صحیحهً و عارضتُه حین القراءه بأصل کتابی الذی قرأتُه على الأجلّ العالم رضی الدین عمید الرؤساء…» که نشان از شیخوخیت و مقدار فضل او دارد (کتابخانه آیه الله مرعشی ج ۱۷ ص ۲۴۶. این نصّ بر روی نسخه ای با تاریخ ۱۰۹۱ آمده که از روی نسخۀ خزانۀ غرویه در حرم امیر المؤمنین علیه السلام کتابت شده که بر روی نسخۀ فوق نصّ اجازۀ ابن الخازن آمده بوده).
منصور الخازن با فقیه و ادیب امامی مذهب، مجد الدین ابو القاسم علی بن علی بن محمد العریضی الحسینی نیز مرتبط بوده است. او خازن را به «الشیخ الأدیب العالم» توصیف و او را با لقب «الحائری» به کربلای معلی منسوب کرده. ابن الفوطی در مجمع الآداب فی معجم الألقاب (ج۴، ص: ۴۷۲ / ۴۲۴۵) می گوید: «قرأت بخطّ شیخنا العلامه جمال الدین أبی الفضل أحمد بن محمد بن المهنا الحسینی العبیدلی قال: نقلت من خطّ الشیخ الأدیب العالم منصور بن الخازن الحائری: أنشدنی الشریف مجد الشرف أبو القاسم علی بن العریضی…».
از این رهگذر ما فهمیدیم که او ریشه در یکی از خانواده های سرشناس کربلائی الاصل دارد. از این خاندان ما با دو برادر او که در بسیاری از کتب و طرقِ اجازات و روایات نامشان دیده می شود، آشنا هستیم. بیشترین نقش را در این خاندان برادر منصور (ابو الفتوح نصر بن علی بن منصور الحلی النحوی الحائری معروف بابن الخازن متوفای سال ۶۰۰ هـ) که قطعا از منصور کوچکتر بوده، ایفا کرده است. او حافظ قرآن، و عارف به علوم عربیت، نحو و لغت بوده و مدتی در بغداد سکونت گزیده. منذری در التکمله لوفیات النقله (ترجمۀ ۷۹۶) وفات او را در حله و مکان دفنش را در کربلا (بمشهد الامام الحسین بن علی علیهما السلام) گزارش نموده. او که نصر ابن الخازن را به فضل و دارای نوشتجات فراوان توصیف کرده، دربارۀ مشایخ و قرائات او نوشته: «قرأ النحو ببغداد على أبی محمد الحسن بن علی بن عبیده وغیره، وسمع من أبی الفرج عبد المنعم بن کلیب الحرانی، وأبی القاسم هبه الله بن الحسین ابن السبط، وأبی طاهر المبارک بن المبارک بن هبه الله بن المعطوش وجماعه فی طبقتهم… و یقال کانت وفاته فی ۲۳ جمادى الآخره».
ذهبی در لسان المیزان (ج ۶ ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶) و میزان الاعتدال (ج ۴ ص ۲۵۲) می گوید که او به حدّ روایت نرسیده بوده و در عنفوان جوانی در حلّه دار فانی را وداع گفته «ولم یبلغ أوان الروایه، توفّی شابّاً بالحله». این قول با کثرت ورود نام او در کتب تراجم و سیرۀ شیعه و سنی، و گزارش ابن النجار از سماعات او در بغداد مخالفت دارد (ن ک: إنباه الرواه ج ۳ ص ۳۴۶، الجامع المختصر ج ۹ ص ۱۲۸، طبقات النحاه ورقۀ ۲۵۷ ـ ۲۵۸، معجم أعلام الشیعه ص ۴۶۸). چنانکه وی از مشایخ روایی محدّث بزرگوار فخّار بن معد موسوی (ت ۶۳۰ هـ ق) صاحب کتاب «الحجّه علی الذاهب إلی تکفیر أبی طالب» بوده است. و او در سال ۵۹۹ در مدینه السلام (بغداد) از نصر بن الخازن نقل می کند (الحجه على الذاهب ص ۱۳۴). حموینی نیز در کتاب فرائد السمطین (۷۳۰ هـ ق) روایتی را به واسطۀ فخّار از او نقل می کند و در سند روایت او را به «الشیخ العالم المحدّث» توصیف می کند.
سید جلال الدین عبد الحمید فرزند فخار بن معد نیز از جمله تلامذۀ او به شمار می آید. وی «دیوان ابن حیوس» را از طریق این محدّث و ادیب امامی روایت کرده است (بحار الأنوار ج ۱۰۴ ص ۱۲۶/ اجازۀ کبیرۀ علامۀ حلی).
صفدی به تفصیل به ترجمۀ او پرداخته و دربارۀ او می نویسد: «قدم بغداد فی صباه وقرأ الأدب على أبی محمد بن عبیده الکرخی وغیره حتى برع فیه وسمع الحدیث وقرأ الکتب الأدبیه على المشایخ بجد واجتهاد وهمه عالیه وانتخب کثیرا من الأحادیث والأخبار والحکایات والأشعار بخطّه وکان حسن الأخلاق طیب المعاشره ملیح المجاوره حفظه للحکایات والأشعار وکان عارفا بالنحو متصدیا للأشغال فیه یتردد إلیه الأکابر ویقصدونه فی بیته».
همو از ذیل تاریخ بغداد ابن النجار نکاتی را در قدح ابن الخازن برادر نقل می کند که از پایان کلامش، دلیل قدحش با ابن الخازن روشن می شود. او نصر را به خاطر تشیع فردی خبیث العقیده، کذاب، رافضی و غالی می داند: «وکان مع کذبه خبیث العقیده، رافضیاً، غالیاً، توفّی سنه ستمائه بالحله». (الوافی بالوفیات ج ۲۷ ص ۴۸).
اما برادر دیگر منصور، ابو القاسم علی بن علی بن منصور ابن الخازن نام دارد. او که از نصر کوچکتر بوده مدتی نیز در بغداد سکنا داشته و یک سال بعد از وفات برادرش در جمعه ۲۳ شوال سال ۶۰۱ قمری در همان بغداد دار فانی را وداع گفته است. نام او نیز در چندی از کتب سیره نگاری آمده و به فضل و علم مدح شده است (ن ک: التکمله المنذری ۲/ ترجمۀ ۹۰۵، وإنسان العیون ابن أبی عذیبه، ورقۀ ۱۵۰). صفدی در الوافی بالوفیات (ج ۲۱ ص ۲۲۲) دربارۀ او می گوید: «وهو أخو نصر ابن الخازن النحوی وکان الأصغر شاباً ذکیاً». صفدی مقداری از اشعار او را در کتابش آورده است.
علی ابن الخازن کتاب مشیخه ای نیز داشته که ابن الفوطی در تلخیص مجمع الآداب (۴ / ترجمۀ ۳۰۹۶) از آن بهره مند بوده. وی در ذیل ترجمۀ قوام الدین أبو الفرج علی بن عمر الأنباری، معروف به ابن الحداد، ناظر الحله از کتاب المشیخه نقل می کند و می نویسد: «رأیت ذکره فی مشیخه نجیب الدین أبی الحسن علی بن علی بن منصور الحائری الخازن». از نوع نکاتی که ابن الفوطی از این کتاب نقل می کند ظاهرا کتاب ارزشمندی در وصف مشایخ او علی بن الخازن بوده است.
به احتمال قوی نسبت (الخازن) و اصل (حائری) بودن آنها به خازن داری اجداد آنها از آستان سید الشهدا (علیه السلام) باز می گردد که بعدها به خاطر خروج این برادران از کربلا از دست ایشان خارج شده بوده.