۳- ابهام زدایی از چند مفهوم
همانطور که گفته شد، قبل از بحث بیشتر درباره ی ایده آلیسم ترافرازنده باید معنای چند مفهوم نزد کانت را روشن کنیم. دو نکته قابل توجه هستند:
۱- اینکه بعضی مفاهیم نزد خود کانت هم برای او روشن نیستند و آنها را در ابهامشان به کار می برد. ۲- کانت همچون ارسطو یا فلاسفه ی معاصر تحلیلی به روشن کردن تمام مفاهیم از اول بحث نمی پردازد. در فرایند مطالعه ی سنجش خرد ناب، کانت گام به گام مفاهیم را تنقیح می کند و در انتها می توان به طور نسبی به مراد او پی برد. به دیگر سخن، کانت نویسنده ای سهل ممتنع است و محدودیت های لغوی و مفهومی برخی تفاسیر را ممکن می کند، بدون اینکه خواننده را دچار آنارشی مفهوم کند.
شهود: برای شهود شیئی باید یک «این» متصور شود. به دیگر سخن، شهود هر شیئی همواره باید قابلیت اشارت داشته باشد. مثلا بگوییم «این» سنگ، «این» میز و غیره بدون اینکه به سنگ بودن یا میز بودن توجه داشته باشیم.[۱]
یک شهود همچنین یک شیء منفرد را به عنوان ابژه ی خود در نظر دارد. برای مثال کهکشان راه شیری یا تصور یک خط بین دو نقطه ابژه هایی منفرد هستند. در همه ی این موارد، کانت ابژه ها در فرایند شهود را تمثل می نامد. در نقد اول تمثل هایی که برای کانت اهمیت دارند مشاهدات نجومی (مثل حرکت ماه و مریخ) هستند که اولین بار توسط کپلر انجام شد و با نیوتن در یک سیستم (علم مکانیک) مدل سازی شدند.
ممکن است این شیوه ی کاربرد «شهود» توسط کانت با تاثرات حسی هیوم اشتباه گرفته شود. اینگونه نیست؛ چون بر خلاف هیوم، برای کانت تاثرات حسی هیچ ترتیبی در فضای سه بعدی ندارند و حتی مکانی را در فضای سه بعدی اشغال نمی کند. اینها صرفا انتقال دهنده ی اطلاعات تاثرات حسی هستند که تعین فضایی ندارند. ولی این اطلاعات فقط ماده ی قوه ی تخیل را می سازند تا این قوه آنها را در فضای سه بعدی بازتولید کند و ترتیبی برای آنها عرضه بدارد. کانت در این زمینه می گوید:
«روان شناسان تاکنون شکست خوردند در درک این نکته که قوه ی تخیل مولفه ی لازم برای ادراک است… چیزی بیش از تاثرات حسی صرف لازم است… [و] قوه ی تخیل باید تعدد اطلاعات آمده از تاثرات حسی را در هیات تصویری بیاورد تا بتوانیم تجربه ی شهودی از تمثلات در فضا داشته باشیم.[۲]
برای درک این موضوع حرکت سیارگان را درنظر بگیرید، این حرکتی است قهقرایی؛ در این موارد قوه ی تخیل مسئولیت بازتولید هندسی این حرکات را در فضای سه بعدی دارد، به صورت ما تقدم. به دیگر معنا، قوه ی تخیل مفاهیم ماتقدم هندسی را بر اطلاعات داده های حسی اعمال می کند تا نگاشتی از این حرکات در ذهن ایجاد کند؛ بنابراین مؤلفه های تجربی و ماتقدم در شهود ما از تمثلات دخیل اند.
مفهوم (اسنادی و موصوفی): اشیائی که مفهوما نمایانده می شوند (تصور ۱)[۳] عام هستند و مشترک میان افراد. تصورات (۱) مفهومی محتوایی دارند که همانا تصورات (۲) هستند. اگر تصور (۱) در مورد یک و دو شیء صادق باشد پس در تصور (۱) دو شیء جمعا نیز صادق است و می گوییم بسط آن مفهوم دو شیء است. مثلا مفهوم قرمز در مورد سیب و خون و هر چیزی که قرمز باشد صادق است؛ پس می گوییم بسط مفهوم قرمز الف می باشد. مفاهیمی هم هستند که توسط ذهن ساخته می شوند ولی بسطی ندارند یا مجموعه ای تهی اند، مثل مفهوم مربع دایروی.
حال، محتوای یک مفهوم کلیت مولفه هایی است که مشخصه ی آن مفهوم اند و توسط چیزی که تصور (۲) می کنند تعریف می شوند. به دیگر معنا، بسط هر مفهومی رابطه ی مستقیم با محتوای تصورات (۲) آن مفهوم دارند. بدین منوال یک ساختار خطی برای مفاهیم با توجه به محتوای آنها وجود دارد. مفاهیم تصور (۲) که در مرتبه ای بالاتر قرار دارند دسته[۴] و مرتبه ی پایین گونه نام می گیرند. مثلا دسته ی «حیوان» بالاتر از «اسب» است. ولی نسبت به مفهوم «موجود زنده» پایین تر قرار می گیرد. بدین منوال یک دسته چونان مؤلفه ای برای یک مفهوم هستند و آنها را دسته بندی می کند.
باید توجه داشت که در این سلسله مراتب مفاهیم همواره بالاترین مفهوم وجود دارد.[۵] ولی پایین ترین نه. هر چند کانت زیر «هیچ» مفاهیم متنوعی چون نتاقض، عدم، مجموعه ی تهی، یا خلأ به کار می برد.[۶]
با توجه به این، بسط یک مفهوم با صدق ارجاع محتوای آن رابطه ی مستقیم دارد. کانت ارجاع به جهان بیرون را به دو شق تقسیم می کند: ارجاع واقعی و ارجاع منطقی. مفهوم «فیلسوف» ارجاع دارد به سقراط و افلاطون، به طور مثال. ولی مفهوم مربع دایروی ارجاعی ندارد. هر چند منطقا می توان دو مفهوم مربع و مثلث را به هم وصل کرد.[۷] هرچند بسط آن مفهوم تهی است، چون مربع دایروی را نمی توان به طور هندسی ساخت.
برای اینکه مفاهیم بسط تهی نداشته باشند باید دایره ی ارجاع آن را محدود کرد. مثلا مفهوم «چند گوش» که کلی است، می تواند به مثلث، مربع، متوازی الاضلاع و غیره ارجاع داشته باشد؛ ولی مفهوم «مربع» فقط به یک شکل هندسی خاص ارجاع دارد.
در رابطه با منبع این مفاهیم، تجربی یا ماتقدم هستند. مفاهیم ماتقدم محصول قوه ی فاهمه (مثل کلیت، ضرورت و غیره) و خرد (مثل «آزادی»، «خیر و شر» و غیره) هستند. هیچ کدام از این مفاهیم در محدوده ی بسط تجربه ی شهودی نیستند. مفاهیم تجربی که از تمثلات گرفته می شوند شامل مفاهیمی مثل «رنگ»، «دما»، «ماده» و غیره می شوند.