تاریخ علمی، سیاسی و اجتماعی «نیشابور» مهمترین شهر خراسان بزرگ، به پهنای تاریخ ایران وسیع و دامنه دار است، و در بسیاری از وقایع تاریخی ایران از آن یاد می شود. تلخیص های کتاب «تاریخ نیشابور» حاکم نیشابوری (ت ۴۰۵ ق) دریچه ای است کوچک که گوشه ای از تاریخ درخشان علمی این شهر را به ما می نمایاند.
یکی از جنبه های مهمی که این شهر بدان شهرت بسزایی یافته علم لغت، شعر و ادب است، به طور کلی ایرانیان کارنامۀ درخشان و جایگاه ویژه ای در این سه علم در دنیای اسلام دارند [أعیان الشیعه سید محسن امین ج ۲: ۵۷۸ و ج ۴: ۵۱۱ و ج ۸: ۱۸۳]، این در حالی است که شاید بیشترین سهم را در این میان ادباء و فضلای منطقۀ خراسان قدیم و خصوصاٌ نیشابوریان داشته اند.
نام ها و اوصاف و تألیفاتی که در ملخص های «تاریخ نیشابور» حاکم نیشابوری (۴۰۵ ق) و «یتیمه الدهر» ابو منصور ثعالبی (۴۲۹ ق) و «دمیه القصر وعصره أهل العصر» باخرزی (مقتول ۴۶۷ ق) آمده اند، می تواند بهترین شاهد بر این ادعا باشد. در یک کلام تألیف کتاب «صحاح اللغه» توسط إسماعیل بن حمّاد جوهری نیشابوری (متوفای ۳۹۳ ق) به عنوان مهمترین کتاب لغت عرب در این شهر جهت ارزش گزاری عملکرد نیشابور در زمینۀ لغت و ادب برای ما کفایت می کند.
یکی از ادبای بزرگ این سرزمین که در اوج مدرسۀ ادبی نیشابور نام او می درخشد «ابو یوسف یعقوب بن أحمد بن محمد قارئ نیشابوری» (متوفای سال ۴۷۴ ق) است. او کُردی الاصل و شیعی مذهب می باشد و بسیاری از اصحاب کتب تراجم و طبقاتِ ادباء و نحویین نام او را آورده اند.
او به عنوان ادیبی بلند پایه اولین فردی است که در نیمۀ قرن پنجم قمری و با فاصلۀ کمی از تألیف کتاب «نهج البلاغه» نسخۀ این کتاب را از بغداد به خراسان و به طور خاص به نیشابور آورد. وی تلاش زیادی برای انتشار این کتاب در ایران کرد، تا جایی که شاید بتوان ادعا کرد که تألیف ۷ شرح اول نهج البلاغه (توسط وَبَری خوارزمی، ابن فُنْدق بیهقی، قطب الدین و سید فضل الله رواندی، قطب الدین کیدری، فخر رازی، سرخسی نیشابوری) که همگی از ایران و از منطقهٔ خراسان بوده اند، قبل از آنکه ابن ابی الحدید شرح خود را در بغداد (بلد تألیف نهج) به رشتۀ تحریر درآورد، از ثمرات زحمات و تلاش های وی بوده است.
بی شک مصدر اصلی بیشتر نسخه های نهج البلاغه که در ایران منتشر شده اند از نسخۀ اوست. که کاتب سطور تفصیلا در این رابطه در دو کتابی که در رابطه با نهج البلاغه نگاشته، در این باره سخن گفته است.
ادیب بزرگ ابو الحسن علی بن احمد فنجکردی (۵۱۳ ق) صاحب دیوان «سلوه الشیعه» در اشعار امیر مؤمنان (علیه السلام)، و ابو الفضل احمد بن محمّد میدانی (۵۱۸ ق) صاحب «جامع الأمثال» و «السامی فی الأسامی»، از شاگرادان ادیب نیشابوری هستند. [معجم الأُدباء ۴ : ۱۶۶۴]
نیشابوری را بیشتر به «صاحب الثعالبی» ستوده اند و ثعالبی نیز فصلی مُشبع در مدح او در کتاب مشهورش یتیمه الدهر سخن رانده و در منابع دیگر نیز تعابیر بلندی از او شده است؛ باخرزی درباره او می گوید: «امروز کسی را در جایگاه او در مبانی و اصول ادب از محفوظ و مسموع نمی شناسم، تا جایی که گویا او قرآنی است که وحی به شکل تدریجی و جملگی بر او نازل می شود، تألیفات او جایگاه انس قلوب، و اوصاف نیکوی مصنفاتش بسان جاریه ای آرایش شده و آثار قلمیش مانند نم نم باران در بوستان است…» [دمیه القصر : ۱۹۰]
ابو الحسن فارسی نیز در «المختصر من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور» (: ۴۲۸ / ۲۳۲۱ ، و ن ک: بغیه الوعاه : ۴۱۸) دربارۀ او می گوید: «ابو یوسف ادیب و لغوی ماهر کردی، استاد علی الاطلاق شهر نیشابور و استاد عربیّت و لغت است، او شیخی معروف و مشهور است، و دارای تصنیفات و تلامذۀ فراوان می باشد…». فیروزآبادی نیز در البُلْغه فی تراجم أئمّه النحو واللغه (: ۳۱۷ / ۴۱۰ ) او را این گونه می ستاید: «استاد زمان خود در نحو و لغت و ادب بود، وی دارای تصانیف و تلامیذ زیاد بود». [ن ک: طبقات ابن قاضی شهبه : ۵۳۹]
فرزند او نیز ادیب و دانشمند بزرگی بوده که از شهرت بسزایی بر خوردار بوده است، و شاید در بیشتر مواردی که از پدرش سخنی به میان آمده نام پسر نیز برده شده و همین طور بر عکس، چنانکه ابن فندق بیهقی (ت ۵۶۵ هـ) شاگرد پسر در مقدمۀ شرحش بر نهج البلاغه این چنین می گوید: «هُوَ و أَبُوهُ فِی فَلَکِ الأَدَبِ قَمَرانِ ، وَفِی حَدَائِقِ الْوَرَعِ ثَمَران».
سمعانی که نیز شاگردان پسر است در معجم شیوخ و اساتیدش دربارۀ پسر می گوید: «ابو بکر، حسن بن یعقوب بن احمد بن محمّد بن احمد نیشابوری، ادیب، اهل نیسابور. او استادی فاضل، پاک، و خوش خط بود، ظاهری مقبول داشت، سخن نیکو می گفت، و والد ادیبش صاحب تصانیف نیکویی است، پدرش اُستاد أهل نیشابور در عصر خود بود، و در اعتزال غلو می کرد و مردم را به مذهب تشیع دعوت می کرد.
سپس نام اساتیدش را می آورد و می افزاید: حسن بن یعقوب احادیث زیادی نوشته، و به خط نیکو و شیرینش (کتاب الولایه) تألیف ابی سعید مسعود بن ناصر سجزی را دیدم که در این کتاب طرق حدیث: (من کنت مولاه فعلی مولاه) جمع شده است… و اجازه ای به تمام مسموعاتش برای من در جمادى الأُولى سال ۵۰۷ نوشت، و در محرم سال ۵۱۷ وفات کرد…» [معجم شیوخ السمعانی ، الورقه : ۸۵ ب، و از او در معجم اعلام الشیعه ۱ : ۱۶۴ / ۱۹۶] .
یاقوت حموی (ت ۶۲۶ هـ ) در باب ردّ اتهام مشهور عدم تبییض نیمی از کتاب «صحاح اللغه» توسط مؤلف آن، به اجازۀ قرائت کلّ کتاب به خط حسن بن یعقوب نیشابوری استعانت می جوید و با تجلیل از مقام علمی او از وجود سماعی به خط (حسن) از کتاب صحاح خبر می دهد که کل این کتاب را بر ابو منصور بِیشَکی که راوی کتاب از جوهری است خبر می دهد و از این راه این شبهه را از اساس باطل می داند. چنانکه در ذیل کتاب «دیوان الأدب» فارابی که بعضی از ادبا همین اتهام را متوجه او نیز کرده اند آن را باطل دانسته و آن هم فقط به خاطر سماع یعقوب بن احمد نیشابوری پدر.. که شاهدی بر اعتماد فردی چون یاقوت حموی به این پدر و پسر است [معجم الأُدباء ۲ : ۶۱۸ ـ ۶۲۰ و من ۶۶۰ ـ ۶۶۱ وفی ج ۳: ۱۰۲۷ به تحقیق دکتر احسان عبّاس].
تمام سیره نویسان یعقوب بن حسن نیشابوری (پدر) او را به (صاحب تصانیف کثیره) توصیف کرده اند، ولی تا به حال ما فقط با دو کتاب او که کمتر مورد بحث و دقت قرار گرفته با نام های «تتمّه بیان العروض»، و «البلغه فی اللغه» آشنا بودیم؛ که اولی با تصحیح و شرح دوست ادیب و فاضلم جناب آقای شیخ قیس بهجت العطّار در سال ۱۴۱۷ قمری، و دومی به تصحیح مرحوم دکتر مجتبى مینوی و فیروز حریرچی در سال ۱۳۵۵ شمسی در بنیاد فرهنگ ایران در تهران منتشر شده اند.
قبل از این در بعضی از نوشته های خود اشاره کرده ام که یاقوت حموی (ت ۶۲۶ ق) در معجم الأدباء از وجود کتاب سومی از ادیب نیشابوری خبر می دهد که نسخۀ خط مؤلف آن را در اختیار داشته، نام این کتاب «جونه الندّ» بوده که در حال حاضر از آن نسخه ای دستیاب نیست؛ حموی می گوید که این کتاب حاوی مجموعه ای از اشعار خود ادیب نیشابوری و معاصرین و متقدمین بر اوست. و همچنین اضافه می کند که ابو عامر جرجانی شاگرد خاص عبد القاهر جرجانی نحوی اشعار یعقوب بن احمد را بر او قرائت کرده بوده که فرزند نیشابوری (حسن) نیز در همان مجلس آنها را سماع نموده است [این نکات را در استدراکات خود بر الذریعه آورده ام].
اخیراً در کتابخانۀ سلیمانیه در مجموعۀ فاضل احمد پاشا نسخه ای از منتخبی از دیوان شاعر بزرگ عرب ابو الطیب احمد بن الحسین کوفی متنبّی (۳۰۳ ـ ۳۵۴ هـ) روبرو شدم که روش کتابت آن بسیار توجه من را به خود جلب کرد.
کاتب این نسخه (محمّد بن ابی الحسین بن شهمرجان بن ابی الحسین بن شهمرجان) که آن را در دهۀ پایانی ماه رمضان سال ۶۴۱ قمری برای خود استنساخ کرده است، فضای خالی بسیار زیادی را در اطراف ابیات شعری اختصاص داده، به نحوی که گویا از ابتدای کتابت قصد داشته این نسخه را حاشیه نگاری کند، البته این فضای خالی بین متن اصلی کتاب تا پایان ورقه ها نیز مملو به تعالیق و شروح به خط خود کاتب است. خط این حواشی بسیار کوچکتر از خط متن می باشد و تمام صفحات آن به صورت تو در تو حاشیه نگاری شده، و این حواشی با خطوط قرمز از هم جدا شده اند که در صورت جمع آوری و تدوین این شروح، شاید چهار برابر اصل متن دیوان باشند.
کاتب دانشمند و فاضل این نسخه پس از ترقیمه و در صفحات پایانی در ۳ صفحه نکات و فوائدی را آورده که همگی نشان از اهمیت و استقلال عنوان این نسخه و حواشی آن دارند.
کاتب پس از ترقیمۀ خود ترقیمۀ نسخۀ اصل مؤلف (انتخاب کننده) را می آورد که در آن تصریح شده که این انتخاب توسط (ادیب نیشابوری، یعقوب بن احمد) صورت گرفته و او آن را در ذو الحجۀ ۴۵۱ قمری تألیف کرده، و آن را «حدائق الحدق» نامیده است. نیشابوری ابتدای ترقیمه خود اینگونه آغاز می کند: (انتهی الانتخاب وساعد علیه الامکان فی ذی الحجه سنه احدی وخمسین اربعمائه ووجدت له من الأسماء «حدائق الحدق» إذ هو علی الحقیقه للعیون کالحدیقه). سپس اشاره می کند که ابیات منتخب را را شرح و معانی مشکله را بیان کرده است، که حواشی این نسخه در واقع همان شروح و بیانات اوست.
کاتب نسخۀ ما (ابن شهمرجان) نسخۀ خود را از اصلی اصیل به خامۀ (الصدر السعید شمس الدین محمد بن محمد بن محمد بن دزواکوش) کتابت کرده و او در پایان نسخۀ خود که آن را در سال ۵۹۵ به پایان برده دو تقریظ عالمانه ای با ادبیاتی بسیار فاخر و بلند در مدح ادیب نیشابوری و کتاب و شرحش نگاشته که (ابن شهمرجان) تمامی این دو تقریض را به عینه نقل کرده است.
(ابن دزواکوش) در این تقریض بلند به نکاتی اشاره کرده که مضمون آن چنین است: (نیشابوری در اختیار کلام و علم به نکات مفید و غیر مفید دستی بلند دارد، و عجیب آنکه طبع او با من کاملا موافق افتاده، تا جایی که گویا هر دو در ضمیر با هم، هم کلام، و در پنهان با یکدیگر مخاطبه می کنیم) و بعد از آن به مدح متن سخن و از دشواری کتابت آن سخن رانده است.
او در صفحۀ پایانی نسخۀ خود دوباره مکتوبی دیگر را دربارۀ ارتباط خود با دیوان متنبّی و این انتخاب و شرح آن با تفصیلی بیشتر به رشتۀ تحریر در آورده که نشان از فضل این ادیب اریب دارد، وی در این مقدمه که خطبۀ جدیدی نیز برای آن پرداخته، می گوید: دیوان متنبّی را (از ابتدا تا انتها و از سر تا قدم) در سنّ کمتر از ۲۰ سال به شکل دقیق مطالعه کرده، و مدام به دنبال استخراج فوائد آن بوده، تا اینکه در سال ۵۹۴ قمری با نسخه ای کهن از انتخاب این دیوان روبرو شده است که این نسخه بر ابو بکر حسن بن یعقوب بن احمد نیشابوری قرائت شده بود. او می افزاید که این انتخاب توسط والد او یعنی ادیب نیشابوری صورت پذیرفته و او آنچه از لغات مشکه و عباراتی که فهم آن سنگین می نموده را با تمثیل توضیح داده و آن را «حدائق الحدق» نامیده و آن را به دو خطبه در آغاز و پایان کتاب مزیّن کرده است.
سپس کاتب نسخۀ اصل ما (ابن دزواکوش) دوباره زبان به مدح این انتخاب و این شرح باز می کند و این نسخه را هدیه ای از جانب خداوند متعال برای خود می داند و ابیاتی را در مدح آن می آورد.
در ادامه او خطبۀ یعقوب بن احمد را که به خط فرزندش حسن بن یعقوب بوده را نقل کرده که در آن خطبه پدر تصریح می کند که کتاب را برای فرزندِ ادیبش نگاشته و از طرق و مشایخ خود در قرائت و درایت دیوان متنبّی یاد می کند و دست آخر به داستانهایی دربارۀ متنبّی می پردازد که همگی بخاطر قرب زمانی ادیب نیشابوری به ابو الطیب متنبی که این دیوان را با یک واسطه از خود او روایت کرده بسیار قابل اهمیت هستند.
خوشبختانه چندی قبل یکی از ادبا و محققین برجستۀ عراقی که در شهر حله ساکن هستند اظهار شوق به تصحیح وتحقیق این اثر گراسنگ داشتند که تصویر آن را در اختیار ایشان گذارده و منتظر آنیم تا این کتاب زینت بخش کتابخانۀ ادبی شیعی شود..
اللهم آمین ثمّ آمین…
سید حسن موسوی بروجردی
منبع: کتابخانه علامه مجلسی
مرکز تحقیق و پژوهش میراث مکتوب شیعه
https://telegram.me/majlesilib