«و الله لو أعطیت الأقالیم السبعه بما تحت أفلاکها علی أن أعصی الله فی نمله أسلبها جلب شعیره ما فعلته …». (نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲).
عبارات خطبه حاکی از آن است که این خطبه در صورت ثبوت صدور، باید در دوره ی خلافت حضرت (۳۵ ـ ۴۰ ق) ایراد شده باشد و مخاطب آن قاطبه ی مردم باشند. این خطبه افزون بر نهج البلاغه در منابع زیر آمده و جز در مورد زیادت یاد شده، در قسمت مورد استناد از خطبه، لفظ روایات از همسانی برخوردار است:
الف. الامالی، تألیف ابوجعفر ابن بابویه (ص ۴۹۷)؛ ب. اجوبه مسائل متفرقه، تألیف سید مرتضی (ص ۱۴۰)؛ ج. ربیع الابرار، تألیف جار الله زمخشری (ص ۱۷۱۳ ـ ۱۷۱۴)؛ د. التذکره الحمدونیه، تألیف ابن حمدون (ص ۹۱)؛ هـ . تذکره الخواص، تألیف سبط ابن جوزی (ص ۱۵۶).
از آن میان، تنها روایت ابن بابویه دارای اسنادی متصل است، بدین قرار:
«حدثنا علی بن احمد بن موسی الدقاق، قال حدثنا محمد بن الحسن الطائی، قال حدثنا محمد بن الحسین الخشاب، قال حدثنا محمد بن محسن، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده، عن آبائه، قال قال أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)».
عبارتی از جاحظ در کتاب الحیوان به نظر میرسد دستمایهای از قطعه مرتبط با اقالیم از همین خطبه بوده باشد، آنجا که آورده است: «ثمّ عمّ ذلک بین الصؤابه و الفراشه، إلی الأفلاک السبعه و ما دونها من الأقالیم السبعه» (جاحظ، الحیوان، ص ۷۰۵). همچنین به نظر میرسد که بیت زیر سروده ی مهیار دیلمی (د ۴۲۸ ق) نیز از آغاز همین خطبه الهام گرفته است:
مطایا لأبکار الکلام إذا مشی
علی حَسَکِ السَّعدانِ منه ردیدُ
(مهیار دیلمی، دیوان، بیص).
درباره ی دقاق استاد ابن بابویه، تنها میدانیم که او از راویان آثار امامیه بوده است. ابن بایویه از او با «ترضی» یاد کرده (ابن بابویه، مشیخه، ص ۴۲۹، ۵۳۴) و از طریق او از کلینی نقل حدیث کرده است (همان مأخذ، ص ۵۳۴). باید توجه داشت که وی از محمد بن سنان نیز روایاتی نقل کرده است (همان مأخذ، ص ۴۲۸ ـ ۴۲۹).
محمد بن حسن طائی که ظاهراً راویی اهل ری بوده (نجاشی، ص ۲۵۵) از کسانی چون سهل بن زیاد آدمی متهم به غلو (ابن بابویه، التوحید، ص ۳۸۰)، علی بن عباس جزاذینی متهم به غلو (نجاشی، همانجا) و محمد بن حسین خشاب ناشناخته (ابن بابویه، الامالی، ص ۴۹۷) روایت کرده است. در میان روات او نیز جز دقاق، نام محمد بن یعقوب کلینی (نجاشی، همانجا) و محمد بن عبدالجبار (نجاشی، همان، ص ۱۴۳، با تردیدی در صحت سند) آمده است.
از محمد بن حسین خشاب تا مفضل، سندی است که با ملاحظه ی اسنادی موازی که در آن خشاب با واسطه محمد بن محصن (گاه ضبط محسن) از یونس بن ظبیان هم طبقه ی مفضل نقل حدیث کرده، اتصال آن تأیید میگردد (نک: ابن بابویه، علل، ص ۱۲، ۳۷، ۱۸۸؛ همو، الامالی، ص ۹۱، ۲۶۳، ۲۶۵، ۶۰۵؛ راوندی، ص ۱۱۸، ۲۰۲، ۲۷۸). خشاب و محمد بن محصن در منابع رجالی امامیه ناشناختهاند، اما رابطه ی شاگردی محمد بن محصن از سویی با مفضل بن عمر و از دگر سو با یونس بن ظبیان از سران جریان غلات، نشان از آن دارد که وی احتمالاً با این جریان مرتبط بوده است. در مجموع باید گفت این اسناد، در بخشی متضمن رجال مجهول و در بخشی دیگر متضمن رجالی است که با جریان غلو پیوستگی داشتهاند.
«… ثم الفتنه الغبراء، و القلاده الحمراء فی عنقها قائم الحق، ثم أسفر عن وجهی بین أجنحه الأقالیم کالقمر المضیء بین الکواکب …». این خطبه را حافظ رجب برسی با همین لفظ در مشارق انوار الیقین آورده و آن را خطبه الافتخار نامیده است. او همچنین یادآور شده است که راوی این خطبه از امام (علیه السلام) اصبغ بن نباته است، اما اسنادی تا اصبغ به دست نداده است (برسی، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۲). ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب، ضمن بر شمردن خطبههای نامی امام، از خطبهای با نام “افتخار” یاد کرده است (ابن شهر آشوب، مناقب، ۲/۴۷).
این خطبه مجرد از اسناد است و امکان نقد اسنادی آن وجود ندارد. مروری بر مضامین خطبه به روشنی نشان میدهد که مضامین آن با آنچه اندیشههای غلات خوانده میشود، پیوستگی استواری دارد.
«… أنا صانع الأقالیم بأمر العلیم الحکیم، أنا الکلمه التی بها تمت الأمور و دهرت الدهور، أنا جعلت الأقالیم أرباعا، و الجزائر سبعا، فإقلیم الجنوب معدن البرکات، و إقلیم الشمال معدن السطوات، و إقلیم الصبا معدن الزلازل و إقلیم الدبور معدن الهلکات …». این خطبه را حافظ رجب برسی با همین لفظ در مشارق انوار الیقین آورده و آن را خطبه التطنجیه خوانده است. او یادی از راوی خطبه نکرده، اما تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان کوفه و مدینه بوده، اما اسنادی تا اصبغ به دست نداده است (برسی، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۶؛ اشاره به نقل آن در المجموع الرائق، آقا بزرگ، الذریعه، ۷/۲۰۱).
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، در سخن از خطبههای مشهور امام، خطبهای به این نام را یاد نکرده است (ابن شهر آشوب، ۲/۴۷). اگر چه برخی چون آقا بزرگ طهرانی، به سبب عدم ذکر این نام در فهرست خطبههای ابن شهر آشوب، احتمال یکی بودن آن با خطبه ی اقالیم را مطرح ساختهاند (آقا بزرگ، ۷/۲۰۱)، اما چنانکه در سطور بعد خواهد آمد، این احتمال با اطلاعاتی که ابن شهر آشوب درباره ی خطبه ی اقالیم داده سازگاری ندارد.
این خطبه مجرد از اسناد است و امکان نقد اسنادی آن وجود ندارد. مروری بر مضامین خطبه نیز به روشنی نشان میدهد که مضامین آن با آنچه اندیشههای غلات خوانده میشود، پیوستگی استواری دارد.
«… فی عقبها قائم الحق یسفر عن وجهه بین أجنحه الأقالیم بالقمر المضیء بین الکواکب الدریه ألا و إن لخروجه علامات عشره أولها طلوع الکوکب ذی الذنب …». این خطبه را خزاز قمی با همین لفظ در کفایه الاثر آورده و آن را بخش پایانی خطبهای دانسته که خطبه اللؤلؤ ه نامیده است (خزاز قمی، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۶). او برای نقل این حدیث اسنادی به تفصیل آورده که از این قرار است: «حدثنی علی بن الحسین ابن منده، قال حدثنا محمد بن الحسن الکوفی المعروف بأبی الحکم، قال حدثنا اسماعیل بن موسی بن ابراهیم، قال حدثنی سلیمان بن حبیب، قال حدثنی شریک، عن حکیم بن جبیر، عن ابراهیم النخعی، عن علقمه ابن قیس، قال: خطبنا امیرالمؤمنین علیهالسلام» (خزاز، ص ۲۱۳).
سلیلی از عالمان سده ی ۴ ق نیز در کتاب خود با عنوان کتاب الفتن، قطعهای از خطبه ی لؤلؤه را آورده که در بردارنده ی بخش مورد نظر در این مقاله است. لفظ سلیلی این گونه است:
«… و فی عنقها قائم الحق ثم یسفر عن وجه بین أصبحت الأقالیم کالقمر المضیء بین الکواکب الداری، ألا و إن لخروجه علامات عشر فأولهن طلوع الکوکب المذنب …». سلیلی تصریح کرده که این خطبه ۱۵ روز قبل از خروج امام (علیه السلام) از بصره در آن شهر ایراد شده و آنچه پیش از بخش گزیده شده آمده، یاد کرد خلفای بنی عباس بوده است (ابن طاووس، الملاحم، ص ۱۳۶، به نقل از فتن سلیلی). گفتنی است ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب، ضمن یادکرد خطبههای مشهور امام، از خطبهای با نام «اللؤلؤه» یاد کرده است (ابن شهر آشوب، ۲/۴۷).
این خطبه نیز مجرّد از اسناد است و امکان نقد اسنادی آن وجود ندارد. این خطبه با خطبه ی افتخار در بخش «و إنی ظاعن عن قریب» تا «ألا و إن لخروجه (لخروجی) علامات عشره» اشتراک روشنی در عبارت دارد و این بخش از دو خطبه مأخذی واحد داشته است. با این حال باید توجه داشت که مضامین خطبه ی لؤلؤه در مقایسه با خطبه ی افتخار، از آنچه اندیشههای غلات خوانده میشود، نسبت به خطبه ی پیشین فاصلهای محسوس گرفته است. از جمله باید به عبارت «انه لخروجی علامات عشره» درخطبه ی افتخار اشاره کرد که در خطبه ی لؤلؤه به «إن لخروجه علامات عشره»جایگزین شده است.
از متن خطبه ی اقالیم تاکنون تحریری شناخته نشده است. ابن شهر آشوب در فهرست خطبههای مشهور امام (علیه السلام) در کتاب مناقب، از خطبهای با نام خطبه الأقالیم یاد کرده (ابن شهر آشوب، ۲/۴۷) و در موضعی دیگر از همان کتاب توضیحی درباره ی این خطبه آورده است. توضیح او درباره ی مضمون خطبه بدین مضمون است: «و ذکر فی خطبه الأقالیم فوصف ما یجری فی کل إقلیم ثم وصف ما یجری بعد کل عشر سنین من موت النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) إلی تمام ثلاثه و عشر سنین من فتح قسطنطنیه و الصقالبه و الأندلس و الحبشه و النوبه و الترک و الکرک و مل و حیسل و تأویل و تاریس و الصین و أقاصی مدن الدنیا» (ابن شهر آشوب، ۲/۲۷۴). برخی از این مضامین، مانند سخن از سقلاب (الصقالبه) قسطنطنیه در خطبه ی تطنجیه نیز دیده میشود، ولی غالب مضامین مورد اشاره ی ابن شهر آشوب در خطبه ی اقالیم، در متن شناخته شده از خطبه ی تطنجیه دیده نمیشود. به هر روی، به حسب مرسوم درباره ی نامگذاری خطبههای امام، ظاهراً باید واژه ی «اقالیم» واژهای کلیدی در این خطبه بوده باشد که زمینه ی نامگذاری گردیده است.
بر پایه ی فهرست قدیم آستان قدس رضوی، تحریری از متن خطبه ی اقالیم به ضمیمه ی نسخهای از نهج البلاغه، به گردآوری احمد بن یحیی بن احمد بن ناقه و خط محمد بن محمد بن محمد بن حسن بن طویل صفار حلی در کتابخانه ی آستان قدس رضوی موجود است که کتابت آن به تاریخ ۷۲۹ق انجام یافته است (فهرست آستان قدس، ج ۱، بخش اخبار، ص ۹۷؛ نیز آقا بزرگ، ۷/۱۹۸).
«… الهی ان قصرت مساعینا عن استحقاق نظرتک فما قصرت رحمتک بنا عن دفاع نقمتک؛ الهی انک لم تزل علینا بحظوظ صنایعک منعما و لنا من بین الأقالیم مکرما و تلک عادتک اللطیفه فی اهل الخیفه فی سالفات الدهور و غابراتها و خالیات اللیالی و باقیاتها …». این مناجات را کفعمی در البلد الامین و نیز جنه الامان نقل کرده و بدون آنکه از مأخذ خود یادی بکند، متذکر شده که این مناجات از امام حسن عسکری (علیه السلام) از طریق پدرانش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است. (کفعمی، البلد الامین، ص ۳۱۵؛ همو، جنه الامان، ص ۳۷۳).
این مناجات مجرد از اسناد است و امکان نقد اسنادی آن وجود ندارد و متنی بسیار بلند است، اما از حیث مضامین با دیدگاههای مشهور نزد شیعه امامیه همخوانی دارد.