در قسمت قبلی نوشتم که رابطه بین گناه و مفهوم شهادت در کتابهای مکابی ها و در طول زمان تغییر می کنه. در کتاب اول مکابی ها کشته شدن سربازان یهودا مکابی در جنگ با کافران سلوکی به پای به همراه داشتن بت گذاشته میشه. در کتاب دوم و قصه اِلیعِیزِر و مادر و هفت برادر اما صحبت از «قهرمانان» و یهودیان «مؤمن» و به دور از خطا و گناه هست که به خاطر حفظ شریعت خدا و نیز به تاوان گناه دیگر یهودیان داوطلبانه تسلیم مرگ می شوند. و سرانجام در کتاب چهارم که در اوایل قرن اول نوشته شده، با مطرح بودن مساله مسیح و به صلیب کشیده شدن شفاعت گونه اش، نقل داستان به این شکل تغییر پیدا می کنه که اِلیعِیزِر از خدایش می خواهد که ریخته شدن خونش رو با بخشایش سایر یهودیان هم عصرش جبران کنه.
معتبر بودن کتاب چهارم مکابی ها در میان مسیحیان (و این فرض که کتاب چهارم تاثیر گرفته از اندیشه مسیحی بوده) نشان می دهد که در مسیحیت اولیه، مفهموم شهادت (که اصطلاحش در همان زمان ابداع شد) قبل از هر چیز دیگه با کفاره و شفاعت و بخشایش گناه پیوند خورده بود. مسیح به عنوان حامل گناه جهانیان کشته شدن رو انتخاب کرد تا بشریت رو نجات بده و رابطه بین خدا و مردمش رو که به دلیل گناه مختل شده بود روبراه کنه. همچنین به دلیل اینکه بنیان مسیحیت با مصایب مسیح و کشته شدن و سپس برانگیخته شدنش پس از سه روز شکل گرفت، اصطلاح شهادت اهمیت دینی ویژه ای پیدا کرد و حداقل برای دو سه قرن تبدیل به یکی از پایه های اصلی اندیشه مسیحیت اولیه شد. البته شکل برعکس این قضیه هم قابل استدلال هست. به قول یکی از محققان بایبل،[۱] اعتقاد به اینکه مرگ شهید باعث بخشایش گناهان میشه در واقع بیانگر نخستین برداشت و تفسیر مسیحیان اولیه از چرایی «مرگ مسیح» هست. به عبارت دیگه، چون مسیحیان قرن اول قبلا با داستان شهیدان مطرح شده در کتابهای مکابی ها (به خصوص کتاب چهارم) آشنا بودند اولین تصویری که از داستان مرگ مسیح در ذهن آنها شکل گرفت قربانی شدن مسیح برای آمرزش و بخشایش و سعادت پیروانش بود. بنابراین نخستین نوشته های در توصیف مسیح مرگ مسیح رو فداکارانه و به عنوان قربانی کردن حقیقی جلوه دادند.
این نگرش فداکارانه به شهادت و شکل گیری داستان قربانی شدن مسیح برای سعادت آدمیان و آمرزش گناهان آنها اما در مورد شهیدان مسیحی با مقداری تفاوت ماهوی ظاهر میشد. نکته اینجاست که دو دیدگاه در ادبیات مسیحی دیده میشه. یکی اینکه مسیح به عنوان شهید حقیقی و اصلی مطرح هست و سایر افرادی که به عنوان شهید میشناسیم در واقع افرادی بودند که از او تقلید کردند و شاید بهتر باشه آنها رو شهید صوری بنامیم. حالت دوم هم این هست که مسیح شخصیتی فراتر از شهید هست و در تعریف شهید قرار نمیگیره، بنابراین اطلاق این عنوان برای او شایسته نیست؛ در واقع شهید کسی هست که به حقانیت مسیح شهادت میده. بگذریم از این بحث فعلا و اول نگاهی خیلی مختصر بیندازیم به احوال دو تن از معروفترین شهیدان در میان مسیحیان اولیه: اگناتیوس انطاکی[۲] و پولیکارپ[۳] (هر دو در قرن اول و اوایل قرن دوم میزیستند).
اگناتیوس (۳۵ تا ۱۰۸ میلادی) به خصوص شخصیت جالبی بود و میشه گفت که در گسترش بعضا افراطی اندیشه شهادت طلبی داوطلبانه در میان مسیحان اولیه تاثیر گذارترین نقش رو داشت. او که از شاگردان حواری یوحنا و اسقف انطاکیه بود پس از دستگیری توسط رومیان در حال اسارت با کاروانی به روم فرستاده میشه تا در آنجا محاکمه و اعدام بشه. در طول راه در شهر های مختلفی که اتراق می کنند جماعت مسیحیان کم و بیش اجازه داشتند تا با اگناتیوس در بند و غل و زنجیر دیدار داشته باشند و او از این طریق ۶ نامه به کلیساهای اطراف فرستاد و یک نامه هم جداگانه برای پولیکارپ نوشت. در آن نامه ها (که منبع خوبی هستند برای درک اعتقادات و اندیشه مسیحیان اولیه)، اگناتیوس مسیحیان رو پند و اندرز کرد و هدف خود مبنی بر کشته شدن در راه مسیح رو شرح داد و از آنها خواست که مبادا با میانجیگری و «لطف و مهربانی بی جا» جلوی کشته شدن او رو بگیرند! اگناتیوس در آن نامه ها نوشت که بیصبرانه منتظر هست که هر چه زودتر حکم اعدامش اجرا شود و جلوی حیوانات درنده انداخته شود تا گوشت و خونش رو فدای مسیح کند. در نامه ای برای رومیان خودش رو «ملعون» خطاب می کنه و در مرتبه پایینتری نسبت به حواریون قرار میده و اعتقاد داره که تنها با شهادت در راه مسیح روحش پاک خواهد شد و به درجات عالی حواریون نزدیک میشه. برای اگناتیوس زندگی عادی بی معنی بود و بنابراین هدف اصلی در زندگی رو تلاش برای کسب شهادت می دانست. او در همان نامه دعا می کنه حیوانات درنده در هنگام شهید شدنش تمام گوشت و خونش رو بخورند تا هیچ اثری از او در زمین نمونه تا به صورت کامل فدای خدا (و مسیح) بشه و به قرب الهی برسه.[۴]
پولیکارپ (۶۹ تا ۱۵۵ میلادی) هم که چند سال بعد از اگناتیوس توسط رومیان اعدام و شهید میشه همچون او مرگش رو به عنوان قربانی کردن خودش برای خدا و تبعیت از مسیح قلمداد می کنه. نوشته شده پیش از اعدام در راز و نیاز با خدایش شکرگزاری می کنه که خدا او رو لایق چنان سرنوشتی (کشته شدن به خاطر خدا) کرده است. در ادامه از خدا می خواهد که او را در زمره شهیدان قرار بده و به عنوان یک «قربانی» در راهش قبول کنه.[۵]
تفاوتی که در اندیشه شهادت طلبی اگناتیوس و پولیکارپ نسبت به یهودیان هم عصر آنها دیده میشه نگرش شخصی و فردگرایانه این دو شهید مسیحی هست چرا که از نظر آنها شهادت بیش از هر چیز باعث بخشایش و ارتقای درجه فرد شهید میشه. برخلاف اندیشه یهودی تا آن دوران که در نوشته های قبلی توضیح دادم، در مدل مسیحی مرگ شهید سبب بخشایش امت و فروکاستن خشم خدا از گناه آنها نیست؛ به نظر اندیشمندان مسیحی یکی دو قرن اول میلادی، این کار مختص شخص مسیح بوده و (همانطور که بالاتر اشاره کردم) سایر شهیدان فقط با اقرار علنی به وجود و حقانیت و هدف مسیح داوطلبانه راه مرگ رو انتخاب می کردند چرا که تنها در آن صورت می توانستند خود را «مسیحی واقعی» بنامند و در پرتو مسیح به سعادت حقیقی برسند.
بسیاری از بایبل شناسان نظرشون اینه که در مسیحیت اولیه کلا بحثی از شفاعت و بخشایش گناهان دیگران توسط «شهید» نبوده. به قول یکی از محققان این زمینه: «شهدا برای گستراندن پیام «حامل گناه» بودن مسیح مردند [و بنابراین] اینکه شهدا حامل گناهان دیگران باشند اون هدفی که برای آن کشته شده بودند رو نقض می کنه».[۶] همین نظر رو یکی از محققان پر کار و نسبتا جوان حال حاضر (کَندیدا ماس) در مورد مسیحیان اولیه ابراز کرده: «بر خلاف کتابهای دوم و چهارم مکابیها، (در مورد مسیحیان) هیچ سندی نیست مبنی بر اینکه یک فرد مسیحی بمیره برای بخشیده شدن گناهان جمع شده و خطاهای دیگر مردمان. در واقع هیچ اشاره ای به گناه جمعی به عنوان دلیل مرگ (شهیدان) وجود نداره.»[۷]
با تمام این احوال، می شه گفت که اینطوری هم نبوده که در گفتمان شهادت در مسیحیت اولیه جای عنصر گناه خالی بوده. اوریجن (۱۸۴ تا ۲۵۳ میلادی)[۸] که از اکابر دانشوران و پدران اولیه کلیسای مسیحی بوده، در کتاب خود به نام «اندرزهایی در مورد شهادت»[۹] با اشاره به شهدای مکابی ها شهادت رو از زاویه شفاعت و بخشایش گناه برای مخاطبان مسیحی خودش شرح و بسط میده و حتی شهادت رو «غسل تعمید دوم» نامگذاری می کنه: «به یاد داشته باشیم گناهانی رو که مرتکب شده ایم؛ و اینکه به غیر از غسل تعمید امکان محو گناهان نیست. اما بر اساس قانون انجیل، یک نفر نمی تونه دوبار در آب غسل تعمید بکنه تا گناهان (بعدی اش) هم بخشیده بشه. با این حال ما غسل تعمید شهادت داریم… دقت کنید که غسل تعمید شهادت، همانگونه که توسط منجی ما (مسیح) دریافت شد، گناه جهانیان رو پاک می کنه؛ به همین ترتیب اگه ما هم (غسل تعمید شهادت) رو دریافت کنیم باعث بخشایش گناهان بسیاری از مردم خواهد شد.»[۱۰] این مدل نگرش به خاصیت شفاعت گونه شهادت به خصوص بعداً در میان کاتولیکها ریشه دار تر شد و به همین دلیل توسل جستن به شهیدان کلیسا و بزرگداشت ها جزو آیین مذهب شد.
تا بعد…
________________________________________
۱) Frances Young
۲) Ignatius of Antioch
۳) Polycarp
۴) William R Schoedel, Ignatius of Antioch a Commentary on the Letters of Ignatius of Antioch, vol. 81, Hermeneia–a Critical and Historical Commentary on the Bible (Minneapolis: Fortress Press, 1985), 175.
۵) Herbert Musurillo, The Acts of the Christian Martyrs (Oxford: Oxford University Press, 1972), 15.
۶) Thomas Wespetal, “Martyrdom and the Furtherance of God’s Plan,” in Suffering, Persecution and Martyrdom, ed. Christof Sauer and Richard Howell (Johannesburg: AcadSA Publishing, 2010), 244.
۷) Moss, The Other Christs: Imitating Jesus in Ancient Christian Ideologies of Martyrdom, 87.
۸) Origen of Alexandria
۹) Exhortation to Martyrdom
۱۰) Origen, Prayer: Exhortation to Martyrdom, trans. John Joseph O’Meara (New York: Newman Press, 1954), 171.