زیارت آستان مقدس بقیع، در کنار انجام مناسک حج و زیارت مرقد مطهر حضرت رسول (ص)، جایگاه مهمی نزد شیعیان داشته است. این زیارتگاه در دورههای مختلف تاریخی، شرایط و مسائل گوناگونی پیدا کرده و زیارت بقیع برای زائران شیعی،صورتهای مختلفی یافته است.
یکی از دورههایی درباره زیارت بقیع در آن گزارشهای زیادی داریم، دوره قاجار است. [۱] زیارت بقیع در دوره قاجار ابعاد بسیار تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دارد. من در این نوشتار، جنبه دشواریهایی که در اثر ستیزه آشکار با زیارت این آستان مقدس پدید آمده بود را بررسی کردهام. متاسفانه ستیزه با این زیارتگاه و زائران آن ابعاد مختلف داشته است. در این نوشتار این ستیزهها در گونههای غربت و محجوریت مزارات، دشواریهای زیارت و محدودیتهای آن، ورودیه و مالیاتهای ناعادلانه و ضرب و شتم زائران بقیع تقسیم شدهاند. همچنین نشان داده شده که از نظر زائران، این ستیزهها به هدف منصرف کردن آنان از زیارت مزارات مقدس بقیع صورت میگرفته است. در برابر زائران شیعی این مزارات، مکانیسمهایی از مقاومت را توسعه بخشیده و بر زیارت آن آستان مصممتر شدهاند. در پایان نیز روایت یکی از زائران از کرامتی که از زیارت این آستان مقدس دیده، نقل شده است.
غربت و محجوریت
آستان مقدس بقیع، همواره از منظر ایرانیانی که زیارتگاههای امامان و حتی امامزادگان را در ایران، با عظمت و شکوه دیده بودند، سرشار از غربت بوده است. این زائران در اولین مواجهه با این آستان مقدس، همواره از غربت آن یاد کردهاند. زائری ایرانی که در دوره قاجار به زیارت بقیع رفته در اینباره مینویسد: «امان امان از جور مخالفین. چه بقیعی؟ چه امانی؟، معنی غربت، بقیع است . امام و صدیقه طاهره در یک گنبد هستند. گنبد نقاشی و سه چهل چراغ هفت کاسه آویزان است در سه طرف، و یک لنتر سبز وسط ضریح امامها آویزان است؛….. خیلی گریه کردم از مظلومی این ائمه. زائری دیگر نیز در اینباره نوشته: »هر کس که وارد آن بقعه شود از حقارت بقعه و صندوق مبارک، بیاختیار گریه زیاد میکند. روضه حر بن ریاحی که در عراق عرب است، صد مرتبه از این بقعه مبارکه مجللتر است» و دیگری ابراز داشته: «اصل بقعه شریفه کوچک است. ضریح مبارک هم چوبی است، به نهایت وضع مختصری دارد، در اول قبرستان واقع شده، ایوان و سرایی ابداً ندارد، در غایت غربت و کربت است». نائب الصدر شیرازی، زائر ایرانی که در سال ۱۳۰۵ق./۱۲۶۶ شمسی به حج رفته نیز بنای چهار امام واقع در بقیع را با مراقد خلفا نخستین مقایسه کرده و مینویسد: «بعد از زیارت ائمه بقیع و جناب عبد الله سلام الله علیهم بسیار متأسف و متألم بودم که صنمی قریش باید چراغ و بناهای رفیع داشته باشند، جناب بتول و سبط رسول و پدر بزرگوارش در شب چراغی نداشته باشند، و آثار کهنه و بنای مختصری داشته باشند؛ افً لک یا دهر».
زائران ایرانی همچنین از این که شبها برای گرامیداشت مزارات بقیع، کسی اجازه چراغ روشن کردن در آنجا را نداشته، گلهمند بودند. زائر ایرانی، میرزا محمد علی بروجردی که در سال ۱۲۶۱ق./ ۱۲۲۴شمسی، به زیارت بقیع مشرف شده، در این باره مینویسد: «و در شب به جز نور الهی که به آن اجسام منور لامع است، ضوئی در آن مکان شریف ساطع نیست و ظاهر آن بقعه متبرکه، چون باطن تاجیک و عجم بی غیرت، تاریک و راه بیان مدعا بسی باریک». زائری دیگر نیز اشاره کرده که « شبها هم درب حرم محترم مزبور بسته است، بساط و چراغی ندارد». همچنین زائری شیعه و هندی نیز در اینباره نوشته: «به سبب عداوتی که با حضرات ائمه دارند، از حق احترام جناب سیده و حضرت عباس هم چشم پوشیده، شبها در آن قبه روشنی نمیکنند الا چند دقیقه. بلکه بعض زوار که شمع میبرد تا روشن کند از دستش گرفته خودشان روشن کرده، در آن قبه میگذارند. همین که بیچاره زائر از آنجا برگشت خاموشش نموده میبرند. الا یک غنچه کوچک مقابل قبر جناب سیده و یک قندیل محاذی قبور ائمه اربع و حضرت عباس آویختهاند».
دشواریهای زیارت و محدودیتها
زائران شیعه بقیع در دوران قاجار، برای زیارت آن آستان مقدس دچار انواع دشواریها و محدودیتها بودند. این دشواریها شامل طیف وسیعی از دشواریها از جمله ترس و هراس از حمله یا تحقیر و یا عدم امکان زیارت ائمه (ع) به سبب بستن درب ورودی مرقد چهار امام در بقیع میباشد. در گزارشی که از سال ۱۲۶۱ق./ ۱۲۲۴شمسی باقی مانده آمده: «پس از فتح باب مجال توقف محال. و زیان از خواندن زیارت نامه ماثوره از شدت خوف ساکت، بلکه لال و به اعتقاد بعضی مرقد مطهر حضرت فاطمه سید النساء سلام الله علیها در آنجا است و احدی را به جز زوار غریب سعادت زیارتش نصیب نیست». زائران شیعه حتی پس از پرداخت ورودیههای ناعادلانه برای زیارت ائمه بقیع (ع) نیز نمیتوانستند به راستی مشغول زیارت گردند و چنان که میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی بیان کرده، زائر شیعی «باید پنج قران بدهد و همین که قلیلی آن جا ماند زیارت نخوانده، گوید: «بیرون شو!.».
از سوی دیگر، بسته بودن متناوب درب مرقد چهار امام بقیع، دشواری مخصوصی برای زائران شیعی به شمار میرفته است. زائری ایرانی در این باره مینویسد: «وضع غربت و کربت طوری هست که روز مرخصی ما از مدینه طیبه، از صبح تا شام، این حرم مبارک مسدود بود و در موقعی که به جهت وداع آمدیم که اجازت مرخصی حاصل کنیم، درب حرم مبارک بسته بود. امکان تشرف به حرم نشد و آن خدمه مزبوره همه روزه حاضر نبودند. مردم و این بنده نیز از پشت درب حرم افتادم و صورت به خاک آن آستان ملک پاسبان گذاشتم، مرخصی خواسته، با دل دردناک و عقیده پاک از قبرستان بیرون آمده، روان شدم». زائری دیگر هم اشاره میکند که «روزها الی ظهر، در بسته و خاطر زایرین شکسته [است]». در گزارشی دیگر به سال ۱۳۳۱ق./۱۲۹۲ شمسی آمده که «قریب غروب هم درب حرم را مسدود مینمایند». بنا به گزارشی دیگر درب این حرم شبها تا صبح نیز بسته بوده است. به گزارش امینالدوله که در سال ۱۳۱۶ق./۱۲۷۷ شمسی، به حج رفته بوده، این زیارتگاه همیشه بسته بوده است. زائران ایرانی هر قدر که اصرار به گشودن این دربها مینمودند، امکان زیارت را نمییافتند؛ چنان که در گزارشی زائری ایرانی چنین آمده: »بعد از شام خوردن با چراغ و چند نفری آمدیم که برویم به منزل و آنها برگردند به دروازهای که رو به بقیع میروند رسیدیم. بسته بود در را زدند. بعد از مدتی چند نفری سر از برج بیرون کردند گفتند. در گشوده نمیشود، برگردید! برگشتیم».
ورودیه و مالیاتهای ناعادلانه
زیارت مزارات بقیع برای زائران شیعی همواره مستلزم پرداخت مبالغی گزاف و ناعادلانه به عنوان ورودیه بوده است. زائران ایرانی همواره نوشته اند که قبل از ورود به بقیع و یا مقابر مرتبط با ائمه اطهار (ع) در آن مکان مجبور به پرداخته این مبالغ شدهاند. به عنوان مثال میرزا علیاصغر خان اعتماد السلطنه که در سال ۱۲۶۳ق./۱۲۲۶ شمسی به سفر حج رفته مینویسد که علاوه بر حرم چهار امام (ع) بقیع ، در زیارت بیتالاحزان نیز «خدام ائمه بقیع، هزار دینار از هر نفری میگرفتند و اذن زیارت میدادند». زائری دیگر نیز نوشته که در ورودی بقعه چهار امام در بقیع «دو نفر عرب ایستاده …… از هر کسی که میخواست وارد بشود، پنج قروش گرفته، یک لنگه در را وا میکردند تا این که حاجی وارد بقعه متبرکه میشد» و دیگری یادآور شده «در دم در روضه مبارکه، دو نفر ملعون نشستهاند، آدم را نمیگذارند بروند مگر تا از نفری یک هزار دینار میگیرند. اگر کسی از روضه برون آید و بخواهد برگردد، باز علی حده یک هزار خواهند گرفت. و این قرار را هم از برای آن گذاشتهاند که بلکه به زیارت حضرات کم بروند و لیکن نمیدانند …… یک هزار سهل است که اگر صد هزار جان و سر بخواهند مضایقه نخواهد کرد. باری بعد از رد کردن پولها را، وارد روضه مبارکه شده زیارت کردیم و بر جمیع دوستان هم نایب الزیاره شدیم».
در مواردی، علاوه بر مبلغ ورودی، حاضران در بقیع، از زائران اشیای باارزششان را طلب میکردهاند. به عنوان نمونه گزارش یعقوب میرزای تبریزی که در سال ۱۲۸۵ق./۱۲۴۷ شمسی بقیع را زیارت کرده جالب توجه و تکاندهنده است: «یک حاجی خواست که وارد در روضه مبارکه شود. در انگشتش نگین فیروزه ای داشت، و در میان عرب از فیروزه عزیزتر چیزی را نمیدانند. تا در انگشت او دیده، گرفته که از انگشت او در آورد. حاجی دستش را تکان داده از دست او رهانیده که یک دفعه عرب پدر… جستن کرده، چند تپانچه پر زوری بر روی حاجی بیچاره زده که خون از دهن و دماغ ریزان شده، چند حاجیان دیگر بر دور او جمع شده، و لیکن نتوانستند از ترس حرفی بزنند و آن حاجی کتک خورده، هم دست بلند نکرده، همچون گنهکاران راست ایستاده، و کتک زیاد هم خورده از حرم بیرون شده، خون دماغش شسته، بر حرم برگشته، باز عرب پدر… در را گرفته که یک هزار بده وارد شو یا به منزل خود برگرد. حاجی لاعلاج بدون سوال و جواب یک هزار داده وارد حرم شده».
میرزا علی اصفهانی زائر ایرانی بقیع به سال ۱۳۳۱ق./۱۲۹۲ شمسی توضیح میدهد که حاضران در بقیع «یک بلیط میدهند و یک مجیدی میگیرند، اگر کسی نداشته باشد راه نمیدهند. زائر ایرانی دیگر به نام حسامالسلطنه که در سال ۱۲۹۷ق./۱۲۵۹شمسی به حج رفته، در اینباره نوشته: «در روز عاشورا … بوّابان بقعۀ مبارکه، درب بقعه را بر روى حجاج مىبستند که به ضرب و شتم پول گرفته در را باز کنند». زائری دیگر نیز در اینباره چنین نوشته: «خدام آن جا که اهل سنتاند، شیعیان را نمیگذارند که به زیارت حضرت ائمه مظلومین علیهم السلام بروند، الا به گرفتن پنج قروش. یک دفعه بروند یا به دفعات. هر دفعه مزاحم میشوند و بعد اخذ پنج قروش دست مزاحمت بر میدارند. بعضی اهل عرب و هند را که در ظاهر خیلی شکسته حال میباشد، به ندرت بی پول میگذارند که برود، مگر با اهل عجم که تشیع شان گرمتر است، عداوت کلی دارند و بی اخذ پنج قروش هرگز ایشان را راه نمیدهند». میرزا محمد حسین فراهانی در سفرنامه حج خود به سال ۱۳۰۲ق./۱۲۶۳ شمسی مسئله دریافت مالیاتهای ناعادلانه از زائران را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «اما حجاج شیعه هیچ یک را …. نمی گذارند داخل بقعه شوند مگر آن که هر دفعه که می خواهند به زیارت بروند و داخل بقعه شوند، تقریباَ از یک قران الی پنج شاهی به خدام بدهند. زائری دیگر در همین باره نوشته: « درب حرم محترم متصل از صبح تا غروب، دو، سه نفر از اهلسنت نشستهاند، یک درب حرم باز است و لنگه دیگر بسته، هر کس بخواهد مشرف شود معمول است نفری یک صاحب قران میگیرند، اگر چه روزی ده مرتبه باشد، این قران باید در هر دفعه داده شود، گاهی ده شاهی هم راضی بودند و منع نمی نمودند».
میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی، زائر ایرانی که در سال ۱۲۹۶ق./ ۱۲۵۸ شمسی به سفر حج رفته، با جزئیات بیشتری به این موضوع اشاره کرده و مینویسد: « در قبرستان بقیع، بقعه ائمه طاهرین علیهم السلام، بوابی دارد کریه المنظر، چماق به دست، غضب آلود، هر نفر ایرانی که خواهد به قصد زیارت داخل شود، با کمال تشدد یک صاحبقران از او می گیرد و اگر بخواهد آن شخص، روزی پنج مرتبه مثلاً وارد شود باید پنج قران بدهد و همین که قلیلی آن جا ماند زیارت نخوانده، گوید: «بیرون شو!.» شخصی خواست روزی بانی یک مجلس روضه شود در تحت قبه مطهر ائمه؛ بواب مانع شده، مبلغ دو روپیه که شش هزار دینار باشد داد تا اذان حاصل نمود». زائران شیعی آستان مقدس بقیع، در حین زیارت در معرض انواع تبعیضها نیز بودند. میرزا محمد حسین فراهانی اشاره میکند که از اهل سنتی که به زیارت بقیع میآیند، مالیاتی دریافت نمیشود و ممانعتی برای زیارت آنها ایجاد نمیگردد و منجمباشی نیز اشاره میکند که « این همه ایرادات برای عجم است، با اعراب احدی را کاری نیست».
ضرب و شتم زائران بقیع
علاوه بر پرداخت مالیات و ورودیه ظالمانه، تبعیض در زیارت و تحقیر و توهین به زائران، گاه آنها مورد ضرب و شتم دربانان بقیع نیز واقع میشدند. این امر باعث می شد تا زائران شیعی در حین زیارت بقیع همواره در ترس از انواع این ستیزهها به سر ببرند. به عنوان نمونه میرزا عبدالحسین خان افشار که در سال ۱۲۹۹ ق./۱۲۶۱ شمسی به سفر حج رفته، در ضمن گزارش زیارت بقیع مینویسد: «در برابر صندوق مبارک ایستاده، زیارت عاشورا را خوانده. لکن به طور خفا، اگر از عربها کسی میدید و یا میفهمید که چه میخوانم، از کشتن بنده هیچ قسم مضایقه نداشتند». یعقوب میرزای تبریزی که در سال ۱۲۸۵ق./۱۲۴۷ شمسی بقیع را زیارت کرده نیز درباره زیارت مزارات آن آستان مقدس مینویسد: «بر زیاد حاجیان ممکن نمیشود به آنجاها رفته زیارت کنند. اولاً به جهت ترس از عربها». زائری دیگر نیز نوشته: «در آن ساعت که ما در زیارت مشغول بودیم، یکی از پدرسوختهها مسخره میکرد و میخندید بر ما، و یک حاجی خواست که وارد در روضه مبارکه شود در انگشتش نگین فیروزهای داشت، و در میان عرب از فیروزه عزیزتر چیزی را نمیدانند. تا در انگشت او دیده، گرفته که از انگشت او در آورد. حاجی دستش را تکان داده از دست او رهانیده که یک دفعه عرب پدر… جستن کرده، چند تپانچه پر زوری بر روی حاجی بیچاره زده که خون از دهن و دماغ ریزان شده، چند حاجیان دیگر بر دور او جمع شده، و لیکن نتوانستند از ترس حرفی بزنند و آن حاجی کتک خورده، هم دست بلند نکرده، همچون گنهکاران راست ایستاده، و کتک زیاد هم خورده از حرم بیرون شده، خون دماغش شسته، بر حرم برگشته، باز عرب پدر… در را گرفته که یک هزار بده وارد شو یا به منزل خود برگرد. حاجی لاعلاج بدون سوال و جواب یک هزار داده وارد حرم شده».
دشوارسازی به هدف انصراف از زیارت
زائران شیعی بقیع بر آن بودند که این اقدامات هدفی مشخص دارد و آن نیز منصرف کردن زائران شیعی از زیارت آستان مقدس بقیع است. به عنوان نمونه یعقوب میرزای تبریزی، بعد از شرح یکی از اقدامات زیارت ستیزانه که در بقیع صورت می گیرد، مینویسد: «این قرار را هم از برای آن گذاشتهاند که بلکه به زیارت حضرات کم بروند و لیکن نمیدانند ……. یک هزار سهل است که اگر صد هزار جان و سر بخواهند مضایقه نخواهد کرد». وی سپس میافزاید: «بلی این پدر سوخته عربهای اهل مدینه منوره، این طور بلاها بر سر حاجیان عجم میآورند. همه این اذیتها به جهت زیارت ائمه بقیع است که بلکه اذیت زیاد دیده، زیارت کم کنند. بحمدالله حاجیان هم غیرت کرده، اگر در روزی یک دفعه به زیارت رسول الله روند، سه دفعه به زیارت ائمه بقیع میروند و اذیت را نوش جان میکنند».
نباید از نظر دور داشت که این حد از مقاومت برای زیارت مراقد موجود در آستان مقدس بقیع، علاوه بر اعتقادات راستین این زائران، ریشه در ارتباطی داشت که آنها با مدفونین در آن آستان احساس میکردند. به این ترتیب شاهد گزارشهای بسیاری هستیم که در آنها زائران بقیع، از ارتباط روحانی خود با مدفونین، لذت سرشار خود از زیارت آن امامان و نیز کراماتی که در جریان زیارت ایشان به وقوع پیوسته است، سخن گفتهاند. در پایان نوشتار فرهاد میرزای معتمدالدوله، زائر ایرانی که در سال ۱۲۹۲ق./۱۲۵۴ شمسی نگاشته را از نظر میگذرانیم. فرهاد میرزا در این یادداشت، زیارت خود از مرقد چهار امام مدفون در بقیع و طلب شفای خود از امام حسن مجتبی (ع) را شرح داده و مینویسد: «در کنار مقبره امام حسن (ع) بیاختیار با حالت عجز، پای خود را به صندوق دراز کرده، عرض کردم: «یابن رسول الله! یا معدن الجود و السخا. انشدک بحق امک الطاهره الصدیقه»،که من از تهران به قصد زیارت آستان جد بزرگوار تو و مادر صدیقه تو در آمدم، پای من به این حالت بود، تو را به حق مادرت قسم میدهم. اگر در اجل مهلتی است، پای مرا شفا بده که به وطن مألوف با این پای نروم.» وی سپس میافزاید: »آن جمع بر دمع من حسرت میخوردند، بل بر اشک من رشک میبرند و من ضریح را به صریح در بغل داشته، شفا میطلبیدم. الحمدالله که شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده، الم و ورم تا در مدینه بودم تمام شد و حرکت بیادبانه این بنده ذلیل، در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید».[۲]