رسول جعفریان (استاد گروه تاریخ/ دانشگاه تهران)
قاسم قریب (دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام/ دانشگاه فردوسی مشهد)
حسن طارمی راد (دانشیار دانشنامه جهان اسلام)
این مقاله پیش از این در فصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ اسلام، سال هفدهم، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۵ منتشر شده است.
۳۴ جلد از مجموعه ۱۱۰ جلدی بحار الأنوار، ذیل عناوین مرتبط با تاریخ اسلام قرار دارند و میتوان این تاریخ را به سه بخش: «تاریخ پیامبر(ص) [ج ۱۵ ـ ۲۲]»، «تاریخ تحولات سیاسی از تشکیل سقیفه تا پایان خلافت امیرمؤمنان، علی(ع) [ج ۲۸ ـ ۳۴]» و «تاریخ امامان شیعه: [ج ۳۵ ـ ۵۳]» تقسیم نمود. مجلسی برای تکمیل دائرهالمعارف حدیثی خویش، به تدوین تاریخ اسلام با محدودهای که خودش تعریف نموده و بر اساس منابع شیعی، همت گمارده است. مصادر تاریخنگاری مجلسی و چینش ابواب تاریخی بحار الأنوار، بیانگر اثرپذیری تاریخنگری وی از مبانی کلامی شیعه است؛ اما وی در مواجهه با اخبار و احادیث تاریخی و سنجش آنها، روشی غیرکلامی برگزیده است.
این نوشتار که با هدف واکاوی روش نقد گزارشهای مربوط به تاریخ اسلام در بحار الأنوار تدوین شده، به این نتیجه رسیده است که مجلسی غالباً نظرات خود درباره احادیث را پس از نقل کامل روایت بیان نموده و در موارد بسیاری، به شباهت میان روایات منابع شیعه و سنّی و اقتباسهای احتمالی صورتگرفته در کتابهای مختلف اشاره کرده است. نقد محتوایی روایات شیعه و سنّی، رفع تعارض میان اخبار تاریخی منابع شیعی، ارجاع غیرمستقیم به منابع اهلسنّت، توجه به عنصر زمان در نقادیها و رفع ابهام از اسامی خاص در برخی روایات تاریخی، از دیگر شیوههای رایج شرح اخبار در بحار الأنوار علامه مجلسی است. مجلسی در زمینه شرح و توضیح اخبار، گاه به روایات موازی و گاهی نیز به استنباطهای شخصی خویش متکی است. بااین-همه، برخی نقادیهای مجلسی در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار، بر پیش-فرضهای اعتقادی استوار است که شامل موارد معدود و خاصی میگردد.
کلیدواژگان: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، تاریخ اسلام، نقد تاریخی، جوامع روایی شیعی.
مقدمه
علامه مجلسی (۱۰۳۷ ـ ۱۱۱۰ﻫ..ق./ ۱۶۱۶ ـ ۱۶۹۸م.)، از علمای کثیرالتألیف شیعه است و آثار پُرشماری به دو زبان عربی و فارسی از وی برجای مانده است. مهم¬ترین و حجیم¬ترین اثر او، مجموعه بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار است که یک دائرهالمعارف حدیثی در موضوعات گوناگون محسوب می¬شود. بحار الأنوار با «کتاب العقل والعلم والجهل» آغاز شده و سپس به صورت بسیار مفصل در چندین مجلد به طرح مسائل اصول عقاید، نظیر: توحید، عدل و معاد پرداخته است. مباحث مربوط به نبوت و امامت، در هر دو بُعد اعتقادی و تاریخی آن ارائه شده و بخش بسیاری از این دائرهالمعارف را به خود اختصاص داده است.
بخش تاریخی، شامل دو قسمت «تاریخ پیامبران» و «تاریخ اسلام» میشود که بخش «تاریخ اسلام» از ولادت پیامبر(ص) (د . ۱۱ق.) آغاز می¬شود و با تاریخ امام دوازدهم(عج) پایان می¬پذیرد. پس از اتمام بخش تاریخی، باب مسائل بسیار متنوعی گشوده می¬گردد که از علوم طبیعی در «کتاب السماء والعالم» تا مسائل کلامی، مانند «کتاب الایمان والکفر» و مسائل فقهی همچون «کتاب الصلاه» را دربرمی¬گیرد. مجلسی، ۴ جلد (ج ۱۱ ـ ۱۴) از مجموعه ۱۱۰جلدی بحار الأنوار را به تاریخ پیامبران اختصاص داده است. با کنار نهادن مباحث کلامی اصل امامت که در ابتدای بخش تاریخ امامان(ع) قرار گرفته، ۳۴ جلد از این مجموعه، تاریخ اسلام است که از ولادت پیامبر اسلام(ص) تا غیبت امام زمان(عج) را دربرمیگیرد. ۳۴ جلد مذکور را می¬توان سه بخش مجزا در نظر گرفت؛ بدین ترتیب که ۸ جلد (ج ۱۵ ـ ۲۲) تاریخ پیامبر اسلام(ص)؛ ۷ جلد (ج ۲۸ ـ ۳۴) تاریخ تحولات سیاسی اسلام پس از پیامبر(ص) تا پایان حکومت امام علی(ع) (د. ۴۰ق.) که مجلسی نام «کتاب الفتن والمحن» بر آن نهاده است؛ و ۱۹ جلد (ج ۳۵ ـ ۵۳) تاریخ زندگانی امامان شیعه از امام علی(ع) تا امام دوازدهم(عج) است.
از لحاظ کمّی، این ۳۴ جلد که محتوای آنها دستکم از منظر نویسنده آن، تاریخی است، در مجموع بیش از ۳۴% مطالب بحار الأنوار را تشکیل می¬دهد. گرچه همه مطالب این ابواب، صرفاً تاریخی نیست و با برخی عناوین و مسائل کلامی، ترکیب گشته است، اما این حجم وسیع، بیانگر توجه مجلسی به مسائل تاریخ مذهبی، بهویژه تاریخ پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) است.
این نکته بسیار حایز اهمیت است که مجلسی، محدث است؛ نه مورخ. بنابراین، دغدغه تاریخ¬نگاری به مفهوم واقعهنویسی را نداشته است؛ اما این مسئله به این معنا نیست که وی به حوزه تاریخ¬نگاری ورود پیدا نکرده است. مجلسی به نگارش و تدوین دوباره بخشی از تاریخ اسلام، یعنی تاریخ پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) پرداخته است که دائرهالمعارف وی برای تکمیلشدن به آن نیاز داشته است. با توجه به محدوده تاریخ اسلام در بحار الأنوار میتوان ادعا کرد که از منظر مجلسی، تاریخ اسلام، تنها شامل تاریخ پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) است و اگر توجه وی به مسائل سیاسی پس از رحلت پیامبر(ص) که موضوع «کتاب الفتن والمحن» است، معطوف شده، صرفاً در راستای تبیین حقانیت اهلبیت پیامبر(ص) برای امامت و خلافت است. مجلسی، در مقدمه بحار الأنوار نوید داده است که این کتاب با استفاده از اخبار ائمه اطهار(ع)، مؤمن شیعه را از جمیع علوم و معارف بینیاز خواهد کرد. به همین جهت، بخش تاریخ آن، برای پاسخ به نیاز جامعه شیعه در جهت درک تاریخ اسلام تدوین گشته است.
پیش از ورود به مبحث شیوه مواجهه علامه مجلسی با اخبار تاریخ اسلام، طرح این پرسش ضروری است که با عنایت به حدیثیبودن محتوای کتاب بحار الأنوار، آیا اطلاق «اخبار تاریخی» برای روایات موجود در این کتاب صحیح است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید برخی اصطلاحات، مانند: روایت، حدیث و خبر، تعریف شوند. ابتدا باید دانست این سه اصطلاح که در بسیاری از علوم اسلامی از جمله: فقه، تفسیر، کلام و تاریخ کاربرد دارد، ریشه در علمالحدیث یا درایهالحدیث دارد. بنابراین، برای یافتن معنای این اصطلاحات، باید به کتابهای درایهالحدیثی و نظر محدثان توجه نمود.
ابن حجر عسقلانی (د. ۸۵۲ق.) نسبت بین حدیث و خبر را از نظر منطقی، عموم و خصوص مطلق دانسته است؛ بدین معنا که هر حدیثی، خبر است؛ اما هر خبری، حدیث نیست. شهید ثانی (د. ۹۶۵ق.) خبر و اثر را اعم از حدیث و شامل سخن معصوم و غیرمعصوم دانسته و حدیث را سخن، کردار و تأیید معصوم، تعریف نموده است. در یک پژوهش جدید، اختلافات کاربرد سه اصطلاح حدیث، خبر و اثر، با سه رویکرد متفاوت توضیح داده شده است و در یکی از آن رویکردها، حدیث به سخن معصوم، و اثر به سخن صحابه و تابعان، و خبر به اعم از این دو اطلاق شده است. با توجه به توضیحات پیشگفته، تعریف «خبر تاریخی» در این پژوهش، «استفاده تاریخنگارانه» از احادیث پیامبر(ص) و امامان(ع) برای تدوین تاریخ اسلام است. صحیح است که حدیث به عنوان سخن معصوم، درونمایه الهیاتی دارد و خبر تاریخی معمولی به حساب نمیآید، اما میتواند حاوی اطلاعات تاریخی باشد.
مجلسی، برای نخستینبار دست به چنین ابتکاری زده و از کتب حدیثی علمای پیشین و احادیث امامان(ع) برای بازنویسی تاریخ اسلام بر پایه منابع داخلی شیعه بهره برده است. مجلسی محدث، نه فقط به حوزه تاریخ¬نگاری وارد شد و با استفاده از منابع و مصادر معتبر عمدتاً شیعی، از نو تاریخ پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) را تدوین کرد، بلکه به نقادی روایات موجود در این کتابها نیز همت گماشت. این پژوهش، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که روش علامه مجلسی در تدوین تاریخ اسلام و نقد روایات آن، بر چه اصولی استوار بوده است؟
مقدمه ضروری بعدی، شیوه¬های نقد اخبار تاریخی و نسبت آنها با شیوه نقد علامه مجلسی در بحار الأنوار است. انواع نقد تاریخی، به دو دسته «درونی» و «بیرونی» قابل تقسیم است و هریک در دو سطح «راوی» و «روایت»، قابل بررسی است. مهم¬ترین عنصر در نقد بیرونی راوی، بررسی هویت فردی و اجتماعی اوست و شناخت پیشفرض¬ها و اعتقادات وی، شاکله نقد درونی راوی را تشکیل می¬دهد. اصالت سند و منبع، موضوع اصلی نقد بیرونی روایت، و فهم معنای حقیقی روایت، اصلی¬ترین مسئله در نقد درونی روایت است. مجلسی، نه مورخ، بلکه محدثی است که از زاویه احادیث به تاریخ اسلام و نقادی آن پرداخته است. در لا¬به¬لای نقدهای مجلسی در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار، بیش از همه، نقد درونی روایت به چشم می¬خورد که شامل توضیحات وی درباره محتوای اخبار است. مجلسی، با استفاده از نسخه¬های قدیمی که از منابع مختلف در اختیار داشته، در خصوص اصالت برخی منابع اظهار نظر کرده است که در شمار نقد بیرونی روایت محسوب می¬شود. جرح و تعدیل راویان اخبار که همان نقد بیرونی و درونی راوی است، به میزان کمتری در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار قابل دستیابی است.
هدف اصلی این پژوهش، نقد و بررسی وقایع تاریخ اسلامِ موجود در بحار الأنوار مجلسی نیست؛ بلکه بیان نوع برخورد وی با روایات تاریخی و روش نقدی است که از سوی وی اعمال شده است. شیوه مجلسی در نقد روایات بخش تاریخ بحار الأنوار، بیش از آنکه معطوف به مسائل درایهالحدیثی باشد، ناظر به نقادیهای تاریخی است. موضوع این تحقیق، داوری درباره درستی یا نادرستی روش نقد مجلسی نیست و فقط به صورت روشمند و منسجم، به توصیف و تشریح کامل روش نقد وی اختصاص دارد.
الف. نقد اخبار تاریخی منابع شیعی
در مقدمه بیان شد که مجلسی برای بازنویسی تاریخ اسلام، بر احادیث اهلبیت(ع) تکیه کرده اما در نقادی آنها، بر تاریخ متکی بوده است؛ نه بر اصول حدیث. غالب منابع مجلسی برای تاریخ¬نگاری را کتاب¬های شیعی تشکیل می¬دهند. بنابراین، بیشتر توضیحات و شروح وی، درباره این کتاب¬هاست. بخشی از توضیحات و نقادی¬های مجلسی، شامل بازنمایی شباهت اخبار تاریخی در منابع گوناگون شیعی است و بخشی دیگر، به شرح و رفع تعارض اخبار با یکدیگر اختصاص دارد.
۱. بازنمایی اقتباس اخبار در منابع
آشنایی عمیق مجلسی با کتابهای گوناگون شیعه، سبب شده تا وی درباره اقتباس¬های صورتگرفته در کتاب¬ها با قطعیت اظهار نظر نماید. وی بیشتر مطالب کتاب تأویل آیات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره تألیف شرفالدین علی استرآبادی (د. ۹۶۵ق.) را برگرفته از کتاب تفسیر محمد بن عباس ماهیار (د. پس از ۳۲۸ق.) دانسته است.
کتاب منتخب البصائر تألیف حسن بن سلیمان (د. ۸۰۲ق.) است که گزیده¬ای از کتاب البصائر سعد بن عبدالله اشعری (د. ۳۰۰ق.) محسوب می¬شود. مجلسی یادآوری می¬کند که حسن بن سلیمان برای تألیف خود، از کتابهای دیگری هم استفاده کرده که در متن منتخب البصائر به اسامی آن کتابها اشاره شده است. از نظر مجلسی، کتاب ربیع الشیعه ، رونویسی کاملی از اعلام الوری طبرسی (د. ۵۴۸ق.) است.
مجلسی، پس از نقل روایتی طولانی از کافی درباره روزهای منتهی به رحلت پیامبر(ص)، خاطرنشان کرده که مختصر همین خبر در کتاب الطرائف سید بن طاوس (د. ۶۶۴ق.) به نقل از کتاب الوصیه عیسی بن مستفاد (د. ۲۲۰ق؟) آمده است. مجلسی، منبع اصلی روایت علامه حلی (د. ۷۲۶ق.) در کتاب کشف الیقین، نهج الحق و کشف الصدق درباره ولادت امام علی(ع) را کتاب بشائر المصطفی می¬داند.
۲. بازنمایی شباهت اخبار در منابع گوناگون شیعی
احادیث امامان شیعه(ع) و روایات تاریخی شیعی، در منابع مختلف شیعه تکرار شده است؛ بهگونه¬ایکه در برخی موارد، حالت رونویسی داشته است. مجلسی، پس از اتمام نقل هر روایت، چنانکه آن روایت در سایر منابع تکرار شده باشد، به نام منابع بعدی با اصطلاح «مثله» ارجاع داده است.
مجلسی، به تفاوت اندک روایات مشابه در متون مختلف دقت نظر داشته و در موارد بسیاری، اختلافات آنها را توضیح داده است. نمونه¬های این مطلب، بیش از آن است که بتوان همه آنها را ذکر کرد؛ اما برای نمونه، می¬توان به روایت مشابه بین قصص الانبیاء و بصائر الدرجات اشاره کرد که مجلسی پس از تذکر مشابهبودن این دو روایت، خاطرنشان می¬کند که در بصائر الدرجات، نیمی از این روایت موجود است. در نمونه¬ای دیگر، مجلسی پس از نقل یک روایت از الأمالی شیخ طوسی (د. ۴۶۰ق.) به مشابه آن در کتاب الخرائج والجرائح قطب¬الدین راوندی (د. ۵۷۳ق.) اشاره می¬کند؛ با تذکر این نکته که روایت موجود در کتاب راوندی، مختصر است و دو بیت شعر روایت موجود در الأمالی شیخ طوسی را نیز ندارد.
۳. نقد محتوایی اخبار تاریخی منابع شیعی
مجلسی، در نقد روایت الخصال صدوق (د. ۳۸۱ق.) درباره حضور زبیربنعوام (د. ۳۶ق.) در میان طرفداران خلافت ابوبکر (۱۱ ـ ۱۳ق.) معتقد است که از سایر اخبار، دفاع وی از ابوبکر ثابت نمی¬شود و سپس، به دو نکته در روایت صدوق اشاره کرده است. صدوق، روایتی طولانی از مخالفان انتخاب ابوبکر به خلافت آورده است؛ بهگونه¬ایکه در آغاز روایت، نام ۱۲ تن را ذکر کرده و سپس، خطبه¬های آنان را در انتقاد از جانشینی ابوبکر شرح داده است. مجلسی با دقت در متن روایت صدوق، دو اشتباه را دریافته است؛ نخست اینکه در آغاز نام ابیبنکعب (د. ۲۹ق.) آمده است؛ اما خطبهای از او ذکر نشده و دوم اینکه خطبه زیدبنوهب (د. ۸۴ق.) نقل شده؛ درحالیکه در آغاز روایت، از وی نامی نیست.
مجلسی احتمال داده است که چون زیدبنوهب، یکی از رجال سند همین روایت است، صدوق از وی نامی نبرده است؛ هرچند بلافاصله اعلام میکند چنین توجیهی، بعید است و اشتباه را متوجه نساخ¬ها و راویان میداند. واقعیت این است که انتقاد اوّل مجلسی بر روایت صدوق، وارد نیست و خود وی نیز مرتکب اشتباه شده است؛ زیرا خطبه ابیبنکعب در متن روایت صدوق موجود است؛ هرچند بسیار کوتاه و شامل نقل یک حدیث درباره حقّ اهلبیت(ع) برای خلافت است.
مجلسی، پس از نقل داستانی از ارشاد القلوب دیلمی (د. ابتدای سده ۹ق.) درباره گفتوگوی ابوبکر و عمر با امام علی(ع) درباره خلافت، میگوید: این خبر را آورده¬ام؛ اما اعتماد همهجانبه به آن ندارم و فقط از این جهت نقل کردم که مضمون آن، موافق سایر اخبار است. وی، روایت دیگری از همین کتاب درباره تصرف املاک امام علی(ع) توسط فردی به نام اشجعبنمزاحم ثقفی و واکنش¬های امام(ع) به اقدام وی نقل کرده است و پس از توضیح درباره برخی لغات آن، مینویسد: بیش از این، درباره این خبر توضیح نمی¬دهم؛ زیرا مخالف با سیره و اخبار است و من اعتمادی به آن ندارم.
روایتی در الخرائج والجرائح راوندی درباره پیشگویی امام علی(ع) از ظهور حجاجبنیوسف (د. ۹۵ق.) وجود دارد که وی بیست سال حاکم عراق خواهد شد. راوی این روایت، توضیح داده است که حجاج از سال ۷۵ تا ۹۰ حکومت کرده است. مجلسی، با توجه به اشتباه واضح راوی، توضیح میدهد که احتمالًا نسّاخ، عدد پنج را [از نود] جا انداخته؛ وگرنه در متن روایت، اشاره به بیست سال شده است.
مجلسی، دو خبر از کتاب مشارق الأنوار رجب برسی (د. ۸۱۳ق.) درباره رویدادهای شب دفن امام علی(ع) و دو معجزه¬ای که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در هنگام تدفین پدرشان دیده¬اند، نقل کرده و سپس، گفته: من جز در کتاب برسی، این دو خبر را ندیده¬ام و نقل¬های تک و انفرادی از وی، چندان محل اعتماد نیست. مجلسی می¬افزاید: البته من اصل اتفاق افتادن این مسائل را رد نمی¬کنم؛ چون ممکن است برای بدن¬های مثالی در برزخ چنین چیزی رخ دهد.
دقت نظر مجلسی در جزئیات روایات، بسیار زیاد است و شیوه او نقل و رهاکردن روایات متعارض نیست. درباره سهم پیامبر(ص) در بازسازی ساختمان کعبه پس از تخریب آن توسط سیل، یک روایت از کافی از قول امام صادق(ع) موجود است. بر اساس این روایت، امام(ع) سهم بازسازی پیامبر(ص) را از نیمه ضلع بابالکعبه تا رکن یمانی و سپس سهم بنی¬هاشم را از حجرالأسود تا رکن شامی دانسته است. مجلسی می-نویسد: دو قسمت روایت، با هم منافات دارد؛ زیرا سهم بنی¬هاشم، شامل سهم پیامبر(ص) هم می¬شود. اگر منظور روایت از سهم بنی¬هاشم، غیر از سهم پیامبر(ص) باشد [که صحیحتر به نظر میرسد]، قاعدتًا پیامبر(ص) دارای هیچ سهمی نخواهد بود؛ مگر اینکه گفته شود از رکن یمانی تا شامی، سهم بنی¬هاشم بوده است و آنان قسمت بین حجرالأسود و بابالکعبه را به پیامبر(ص) اختصاص داده¬اند. از نظر مجلسی، در هر صورت، اشکال به قوّت خود باقی می¬ماند.
مجلسی در شرح خبر بصائر الدرجات که در آن به ماجرای ازدواج شهربانو و امام حسین(ع) (د. ۶۱ق.) اشاره شده، می¬نویسد: امام علی(ع) اسم «شهربانو» را به آن دختر پیشنهاد داد؛ چون اسم «جهانشاه» با وجود [کلمه] «شاه» [در آن]، اسم مکروهی است؛ از آن جهت که «شاه»، نام خداوند است و یکی از دلایل تحریم شطرنج نیز به دلیل وجود مهره «شاه» و ماتشدن آن است؛ درحالیکه خدا مات¬شدنی نیست. احتمال دیگر مجلسی این است که اسم این زن، «جهانشاه» نبوده و وی برای مصلحتی اسمش را تغییر داده است . سپس، مجلسی با مقایسه این رویداد در دو کتاب عیون اخبار الرضا(ع) و بصائر الدرجات، روایت منبع اوّل را صحیح¬تر میداند؛ زیرا صدوق در عیون اخبار الرضا(ع) معتقد است که این خبر، مربوط به زمان عثمان بن عفان (د. ۳۵ق.) است.
مجلسی با توجه به اینکه این دختر، فرزند یزدگرد (۶۲۴ ـ ۶۵۱م.) آخرین شاه ساسانی خوانده شده، تسلیم و کشتهشدن وی را در زمان عثمان دانسته؛ اما احتمال داده است که برخی از اعضای خانواده وی، پس از نبرد قادسیه یا نهاوند، اسیر شده باشند که در این صورت، خبر دوم نیز می¬تواند صحیح باشد. مجلسی، یک نکته ظریف دیگر را نیز از نظر دور نداشته و آن، فاصله تاریخ ولادت امام سجاد(ع) (د. ۹۴ق.) و ازدواج امام حسین(ع) و شهربانوست. وی معتقد است، اگر روایت بصائر الدرجات را ملاک قرار دهیم و بپذیریم که این واقعه در زمان عمر اتفاق افتاده، با توجه به تولد امام سجاد(ع) در دوران حکومت امام علی(ع)، نزدیک به ۲۰ سال فاصله بین ازدواج شهربانو و تولد فرزند وی وجود خواهد داشت و چون شهربانو فقط همین یک فرزند را داشته، بعید نیست که «عمر» در این روایت، تصحیف کلمه «عثمان» باشد و این رویداد، در زمان او اتفاق افتاده باشد.
شیخ طوسی در الأمالی، روایتی تاریخی نقل کرده است که پس از غزوه بدر، پیامبر(ص) درباره سرنوشت اسرا با اصحاب خویش مشورت کرد. برخی چون ابوبکر، خواهان تخفیف در حقّ اسرا بودند و برخی مانند عمر، پیشنهاد کشتن آنان را دادند. سرانجام پیامبر(ص) نظر ابوبکر را برگزید و سخنانی گفت که نشان از جایگاه والای این دو تن داشت. از نظر مجلسی، نشانههای جعل در این روایت، از عبارت «کَمَثَلِ إخوَهٍ لَهُما» آشکار است؛ زیرا پس از این عبارت، صفات پیامبران پیشین به شیخین نسبت داده شده است. به نظر می¬رسد که عبارت مذکور، فاقد اشکال دستوری است و مجلسی به لحاظ معنوی، آن را نشانه جعل کل روایت در نظر گرفته است؛ زیرا مقام ابوبکر و عمر، با برخی پیامبران پیشین مقایسه شده است.
مجلسی، پس از نقل روایت ملاقات سعدبنعبدالله اشعری (د. ۳۰۰ق.) با امام دوازدهم(عج) در ایام کودکی ایشان و در دوران حیات امام عسکری(ع) (د. ۲۶۰ق.)، از کمال¬الدین صدوق می¬نویسد: نجاشی (د. ۴۵۰ق.)، سعدبنعبدالله را فردی ثقه و دارای جلالت شأن معرفی کرده است؛ اما بدون نامبردن از شخص یا اشخاصی اضافه می¬کند که برخی علما ملاقات او با امام عسکری(ع) را نفی کرده¬اند.
مجلسی در دفاع از این روایت می¬نویسد: صدوق از برخی افراد ناشناسی که نجاشی به آنها اشاره کرده، نسبت به شناخت حدیث، عالم¬تر است و نمیتوان اخباری را که متن آنها خود، گواهی به صحت می¬دهند، با حدس و گمان مردود دانست؛ زیرا سعد، با امام عسکری(ع) معاصر بوده و ۴۰ سال پس از ایشان درگذشته است. مجلسی میافزاید: مردودشمردن این اخبا،ر به جهت پایینآوردن مقام نیکان و ضعف معرفت نسبت به امامان(ع) است؛ زیرا ما دیده¬ایم هنگامی که خبری با محتوای معجزه به دست عده¬ای می¬رسد، راوی آن خبر را تضعیف یا اصطلاحاً قدح می¬کنند. بنابراین، بسیاری از راویانی که در رجال، قدح شده¬اند، جرم آنها چیزی جز نقل این اخبار نیست.
۴. رفع تعارض اخبار تاریخی منابع شیعی
بخش عمده¬ای از توضیحات مجلسی در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار، تلاش در جهت رفع تعارض میان اخبار تاریخی منابع شیعی است؛ برای نمونه، وجود برخی روایات، مبنی بر طنین¬انداز شدن ندای «لافَتی اِلّا عَلی؛ جوانمردی، جز علی نیست» در روز بدر، مجلسی را به ارائه توضیحاتی واداشته است. وی می¬نویسد: مشهور، آن است که این شعار، فقط در روز احد بوده و شاید تصحیف، باعث شده که عده¬ای آن را مربوط به روز بدر بدانند. احتمال دیگر مجلسی، این است که این واقعه، در هر دو روز اتفاق افتاده است.
در نمونه¬ای مشابه، مجلسی روایت صدوق از امام صادق(ع) (د. ۱۴۸ق.) را نقل کرده است که بر اساس آن، نبرد خیبر، سخت¬ترین نبرد پیامبر(ص) بوده است. مجلسی، معتقد است که در بسیاری از نسخه¬ها، روز حنین آمده است و شاید خیبر در روایت صدوق، تصحیف احزاب باشد. در جای دیگری، مجلسی روایتی از کافی نقل کرده که پیامبر(ص) ده حج بهجاآورد و سپس، آن را تصحیف کاتبان و یا راویان دانسته است؛ زیرا ابن فضال از راوی همین روایت، تعداد حجهای ایشان را بیست مورد نقل کرده است.
اشاره به تصحیف اسامی خاص با توجه به روایات مشابه، از شیوه¬های نقد درونی روایت علامه مجلسی است. وی، به نقد یک روایت از الأمالی شیخ طوسی می¬پردازد که در آن، از اموال متعلق به حضرت فاطمه(س) (د. ۱۱ق.) در فدک نام برده شده است. مجلسی، با توجه به روایات مشابه این روایت در کتب تاریخی، واژه «عواف» را تصحیف «اعواف»، «برقط» را تصحیف «برقه» و «حسنا» را تصحیف «حسنی» دانسته است. وی، معتقد است که واژه «کلا» در هیچ متنی موجود نیست و اگر «کلاب» باشد، اسم آبی (احتمالًا جوی یا چاهی) در مدینه است؛ وگرنه تصحیف واژه «دلال» است.
دقت نظر مجلسی در نقد عقلانی روایات، تعارض محتوایی آنها را برای وی آشکار کرده است؛ برای نمونه، مجلسی ابتدا به روایات واقعشدن روز عرفه سال دهم هجری در روز جمعه و بیستوهشتم صفر سال یازدهم هجری (رحلت پیامبر) در روز دوشنبه پرداخته و اینکه تقریباً بر سر آنها اجماع وجود دارد. وی در ادامه، این روایات را مغایر با واقعشدن رویداد غدیر در روز جمعه می¬داند و معتقد است که بهناچار باید برخی روایات را رد نمود.
مجلسی، پس از نقل زندگینامه¬های میثم (د. ۶۰ق./ ۶۸۰م.) و قنبر می¬نویسد: بین روایاتی که امام علی(ع) آنان را به تقیه یا تبری امر کرده، باید جمع شود و وجه جمع آن، تخییر است. توضیح وی، استنباطی شبهکلامی از روایات است؛ مبنی بر اینکه میثم، منع شده بود؛ اما به دلیل دوستی شدید امام علی(ع)، تقیه را راعایت نکرد و یا اینکه شرایط تقیه فراهم نبود؛ زیرا مجلسی بعید می¬داند که میثم و قنبر، از سوی امام علی(ع) فرمان به تقیه گرفته باشند؛ اما از آن تخلف کرده باشند.
قیمت سپری که امام علی(ع) به عنوان مهریه حضرت فاطمه(س) درنظرگرفت، در دو روایت، ۳۰ درهم و ۵۰۰ درهم آمده است. غالب روایات، قیمت آن را ۳۰ درهم دانسته؛ اما ۵۰۰ درهم نیز ذکر شده؛ از جمله، در روایتی که امام جواد(ع) (۱۹۵ ـ ۲۲۰ق./ ۸۱۱ ـ ۸۳۵م.) مطابق مهریه حضرت فاطمه(س)، مهریه دختر مأمون (۱۹۸ ـ ۲۱۸ق./ ۸۱۳ ـ ۸۳۳م.) را ۵۰۰ درهم درنظرگرفت. مجلسی می¬نویسد: روایات قیمت¬های مختلف، قابل جمع است؛ شاید سپر، جزئی از مهریه بوده باشد؛ شاید سی درهم، ارزش بیشتری در زمان پیامبر(ص) نسبت به دورههای بعد داشته است؛ شاید ۳۰ درهم قیمت داشته، اما ۵۰۰ درهم فروخته شده است و شاید برخی اخبار، باید حمل بر تقیه گردد.
مجلسی درباره تاریخ رحلت حضرت فاطمه(س) معتقد است که بیشتر روایات ولادت و وفات و عمرِ حضرت فاطمه(س)، با هم قابل تطبیق نیست. از نظر او، از میان تواریخ مختلف روز وفات ایشان، ۷۵ روز پس از وفات پیامبر(ص)، از همه صحیح¬تر است. اگر وفات پیامبر(ص) ۲۸ صفر بوده باشد، وفات حضرت فاطمه(س) اواسط جمادیالأولی بوده است؛ اما اگر وفات پیامبر(ص) ۱۲ ربیعالأول بوده باشد، آنچنانکه اهلسنّت معتقدند ، بنابراین، وفات ایشان اواخر جمادیالأوّل است. مجلسی این توضیح را نیز اضافه می¬کند که بر اساس روایت ابوالفرج اصفهانی (د. ۳۵۶ق.) که از امام باقر(ع) (د. ۱۱۴ق.) نقل شده، حضرت فاطمه(س) سه ماه پس از پیامبر(ص) درگذشت و این روایت، با حدیث امام صادق(ع) که ابوبصیر (د. ۱۵۰ق.) راوی آن است، مطابقت دارد و برابر با سوم جمادیالثانی می¬شود و شاید با لحاظشدن سه ماه، در نظر نگرفتن چند روز اهمیتی نداشته است.
مجلسی، با استناد به روایاتِ تاریخ ولادت امام حسین(ع) می¬نویسد: دو قول مشهورِ سوم و پنجم شعبان، وجود دارد؛ اما جعفربننما (د. ۶۴۵ق.) روایت آخر ربیعالأول را پذیرفته است. ظاهراً مجلسی با ابننما هم-عقیده است؛ زیرا در تحلیل نظر ابننما می¬نویسد: خبر صحیحی وجود دارد که بین ولادت این دو امام، ۱۶ ماه فاصله بوده و چون ولادت امام حسن(ع) (د. ۵۰ق.) در ۱۵ رمضان ثابت شده است، پس نمی¬توانسته ولادت امام حسین(ع) در ماه شعبان اتفاق بیفتد و اگر خبر سوم شعبان پذیرفته شود، باید در خبرِ ۱۵ رمضان تردید کرد.
مجلسی، روایتی از الأمالی شیخ طوسی درباره ولادت امام علی(ع) نقل می¬کند که در متن روایت ولادت ایشان در ایام حج و روز ترویه اتفاق افتاده است. وی بهصراحت این خبر را معارض با سایر روایات اعلام می¬کند؛ اما آن را رد نمی¬کند و معتقد است که احتمالاً ماه رجب در زمان ولادت امام علی(ع) مقارن با ایام نَسی بوده است و به همین دلیل، عرب¬ها در آن برهه زمانی در ماه رجب و نه در ماه ذوالحجه، مشغول اعمال حج بودهاند.
مجلسی درباره تاریخ ولادت و شهادت امام جواد(ع)، قسمتی از کشف الغمه را نقل کرده که شامل چندین روایت است و مضمون همه روایات، بر شهادت امام جواد(ع) در زمان معتصم عباسی (د. ۲۲۷ق.) دلالت دارند؛ به جز یک روایت که تأکید بر مسمومیت ایشان در زمان واثق (د. ۲۳۲ق.) دارد. مجلسی با توجه به گزارش¬های مورخان که تاریخِ به خلافترسیدن واثق را در ربیعالأول سال ۲۲۷ ضبط کرده¬اند، می-نویسد: امام جواد(ع) تا این تاریخ، در قید حیات نبوده است. فقط روایت مسعودی (د. ۳۴۵ق.) در مروج الذهب رحلت ایشان را به دوره واثق نسبت داده و مدعی شده که واثق، بر ایشان نماز خوانده است. با توجه به شأن والای روایتهای مروج الذهب، مجلسی روایت این کتاب را رد نکرده؛ بلکه با تذکر به نکته¬ای ظریف، تعارض آن را با دیگر اخبار رفع کرده است. مجلسی احتمال داده که شاید واثق در دوران خلافت پدرش، معتصم، بر بدن امام جواد(ع) نماز خوانده و این امر، موجب اشتباهی شده که عدهای گمان کرده¬اند که ایشان در زمان خلافت واثق، از دنیا رفته است.
در روایت کافی کلینی و الغیبه طوسی، سال ولادت امام دوازدهم(عج) از قول امام عسکری(ع)، سال ۲۵۶ﻫ.ق ذکر شده است. مجلسی، به تفاوت بین این روایت و روایت مشهور اشاره می¬کند و می¬نویسد: آنچه بین ما مشهور است، ۲۵۵ﻫ.ق است و شاید روایتِ ۲۵۶ﻫ.ق، بر اساس سال شمسی باشد.
در یک روایت از کافی از قول امام باقر(ع)، امام دوازدهم(عج) بهعنوان فرزند کنیز سیاه، توصیف شده است. مجلسی خاطر¬نشان می¬کند: چنین توصیفی، با تمام روایات درباره مادر ایشان مخالفت دارد و احتمالاً مربوط به مادران با واسطه (مادران نرجس) یا پرورشدهنده (دایه) ایشان است.
۵. شرح اخبار تاریخی منابع شیعی
۵ ـ ۱. شرح اخبار تاریخی با مضمون پیشگویی
در المناقب ابنشهرآشوب، خطبه¬ای از امام علی(ع) موجود است که در آن خطبه، آینده پیش¬بینی شده و به طور ویژه، حکومت بنیعباس توصیف گردیده است. در متن خطبه، حکومتی توصیف شده که در آغاز سبز و در پایان فروپاشده است؛ اوّلین آنان، رئوف¬ترین و دومین آنان، خونریز¬ترین و پنجمین آنان، سردارترین و جنگندهترین، و هفتمین آنان، دانشمندترین و دهمین آنان، کافرترین است. پانزدهمین آنان، پیوسته مشغول جنگ است و شانزدهمین آنان، قاطع رحم نیست و رعایت تعهد می¬کند و هجدهمین آنان، به دست اطرافیانش کشته می¬شود و سه تن از آنان، گمراه¬اند. نفر بیستودوم از آنان، حکومتی طولانی دارد و حکومت از نفر بیستوششم آنان می¬گریزد و گویا او را می¬بینم که به روی پل بغداد کشته شده است.
مجلسی می¬نویسد: تمامی صفات موجود در این خطبه، قابل اطلاق به خلفای بنیعباس است. منظور از درخت، می¬تواند درخت ملعونه مورد اشاره قرآن باشد که آن هم سبز است و یا اینکه اشاره به طراوت و قدرت حکومت آنان در ابتدای تشکیل دارد. سپس مجلسی، تکتک صفاتی را که در خطبه ذکر شده است، نام می¬برد و توضیح می¬دهد که صفات مذکور در این خطبه، کاملاً قابل اطلاق بر خلفای دولت بنی¬عباس است.
بر این مبنا، سفاح (۱۳۲ ـ ۱۳۶ق.) رئوف¬ترین بنی¬عباس، و منصور (۱۳۶ ـ ۱۵۸ق.) از آن جهت که با حیلهگری، بیشترین خون را ریخت، خونریز¬ترین آنان است. هارون (۱۷۰ ـ ۱۹۳ق.) جنگنده¬ترین ¬آنان، مأمون (۱۹۸ ـ ۲۱۸ق.) دانشمندترین آنان، و متوکل (۲۳۲ ـ ۲۴۷ق.)، کافرترین آنان است. پانزدهمین، اشاره به معتمد عباسی (۲۵۶ ـ ۲۷۹ق.) دارد که در نبرد دائمی با مخالفان بود و شانزدهمین، معتضد (۲۷۹ ـ ۲۸۹ق.) است که به علت خوابی که درباره امام علی(ع) دید، با خاندان او به انصاف رفتار کرد. هجدهمین، خلیفه مقتدر (۲۹۵ ـ ۳۲۰ق.) است که به دست اطرافیان و سرداران ترک کشته شد. نفر بیستودوم مورد اشاره امام علی(ع)، مکتفی (۲۸۹ ـ ۲۹۵ق.) است که خلافت در زمان وی به دست خاندان بویه افتاد. گفته شده که ایام خلافت او، یک سال و چهار ماه بوده است که از نظر مجلسی، این خطایی از سوی برخی مورخان یا محدثان است؛ زیرا مدت حکومت او، ۲۵ یا ۲۶ سال است.
مجلسی، این احتمال را هم مطرح کرده است که منظور از نفر بیستودوم می¬تواند قائم عباسی (۴۲۲ ـ ۴۶۷ق.) باشد و خلفایی که استقلال نداشته یا مدت کوتاهی بر سر کار بوده¬اند، در شمارش امام علی(ع) محسوب نشدهاند. بر این اساس، نفر بیستوششم به ترتیب تاریخی، راشد است که به دست فداییان اسماعیلی کشته شد و شاید منظور، مستعصم (۶۴۰ ـ ۶۵۶ق.) باشد که به ترتیب تاریخی، خلیفه سیوهفتم است؛ اما شاید مراد امام(ع)، خلفای مهم بوده باشند که نفر بیستوششم مستعصم می¬شود؛ زیرا برخی از آنان استقلال نداشته، اسیر ترکان و دیلمان بوده¬اند.
شبیه این خطبه، در کتاب کفایه الأثر خزاز رازی (د. ۴۰۰ق؟) آمده است که امام علی(ع) در خطبه¬ای، تعداد پادشاهان از نسل بنی¬شَیصَبان را ۴۴ نفر دانسته و از میان آنها، به القابی چون: سفاح، مقلاص، مجموح و مانند اینها اشاره کرده است. مجلسی در توضیح روایت مدعی است، منظور از بنیشیصبان، همان بنیشیطان است که در واقع، اشاره به بنیعباس دارد.
مجلسی، احتمال می¬دهد که ۴۴ نفر مذکور در خطبه امام علی(ع)، باید با احتساب خلفایی باشد که بسیار کوتاهمدت و بیاستقلال بوده¬اند؛ اما خودش تلویحاً اشاره کرده که با چنین توجیهی نیز تعداد آنان از ۳۷ تن فراتر نمی¬رود. گمانهزنی دیگر مجلسی، این است که منظور امام علی(ع)، شاخه¬های مختلف خاندان عباسی بوده است که در امر خلافت، دستی داشته¬اند.
گفتوگویی میان داودبنعلی عباسی و امام باقر(ع) در کافی نقل شده که طی آن، امام باقر(ع) پیش¬بینی کرده است، حکومت پس از بنیامیه به دست بنیعباس خواهد افتاد. امام(ع) با مخاطب قراردادن داودبنعلی فرموده است: شما حکومت خواهید کرد؛ تا زمانی که خونی از ما را به حرام نریزید و اگر چنین کاری انجام دهید، زیر زمین برای شما بهتر از روی زمین خواهد بود.
مجلسی در توضیح عبارتِ «خونی از ما…» توضیح می¬دهد که یا منظور اهلبیت است و به طور مشخص، ساداتی که در زمان منصور و هارون کشته شدند، یا فردی از علویان است که مقارن با سقوط خلافت عباسی کشته شد و ابنعلقمی (د. ۶۵۶ق.) در نامه خود به خواجه نصیرالدین طوسی (د. ۶۷۲ق.) به این واقعه اشاره کرده است.
استنباط¬های مجلسی در برخی زمینه¬ها، منحصربهفرد است. در کتاب الغیبه نعمانی، از یکی از صادقین(ع) نشانههای ظاهری امام دوازدهم(عج) بیان شده که یکی از این صفات وی، فرزند شش بودن است. مجلسی، حدیث را اینگونه تفسیر می¬کند که منظور از عبارت شش، سنّ امام دوازدهم(عج) در هنگام امامت بوده است.
احتمال دوم مجلسی که برخاسته از مهارت ویژه وی در ارائه تفاسیر بدیع به حساب میآید، ناظر بر این است که تعداد نام پدران امام غائب(عج) (امامان قبلی) تا پیامبر(ص) بدون تکرار، شش مورد بوده است؛ یعنی اسامی امامان شیعه تا امام یازدهم(ع)، شامل شش اسم: محمد، حسین، علی، جعفر، موسی و حسن هستند و منظور از فرزند شش بودن را میتوان این¬گونه برداشت کرد. احتمال آخر مجلسی، این است که برخی از این اخبار، از واقفیه به ما رسیده و چندان مورد اطمینان نیست.
بر اساس روایت کتاب الغیبه نعمانی، امام صادق(ع) ادعای زیدبنعلی (د. ۱۲۲ق.) که خود را فرزند شش معصوم خوانده بود، رد کرده بود. مجلسی می¬نویسد: ادعای زید، شاید از این جهت بوده است که او امام حسن(ع) را مجازاً در شمار پدران خویش دانسته و حضرت فاطمه(س) را نیز در شمار معصومان آورده و بدین وسیله، خود را فرزند شش معصوم خوانده است.
در کتاب الغیبه طوسی، فرمانی از امام دوازدهم(عج) در دوره غیبت صغری نقل شده است که ایشان بنیفرات و برسی¬ها را از زیارت قبور قریش منع کردند؛ زیرا خلیفه عباسی دستور داده بود که زیارتکنندگان دستگیر شوند. مجلسی می¬نویسد: بنیفرات، خاندان فضلبنجعفربنفرات، مصحح طریق خطبه شقشقیه هستند. برس، دهکده¬ای بین حله و کوفه است و از این روایت مستفاد می¬شود که اهالی آن، شیعه بوده¬اند. منظور از مقابر قریش نیز مرقد امامین جوادین(ع) در کاظمین است.
قرب الأسناد، حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرده است که خود شرحی بر سخن امام باقر(ع) محسوب می¬شود و مضمون آن، این است که قبل از ظهور قائم(عج)، ۴ حادثه اتفاق می¬افتد. امام رضا(ع) فرمود: سه واقعه اتفاق افتاده است؛ خلع شدن صاحب خراسان در ماه رجب، شوریدن بر ضد ابن زبیده در ماه رجب و قیام محمد بن ابراهیم در کوفه طی ماه رجب. مجلسی می¬گوید: منظور از صاحب خراسان، مأمون و منظور از ابنزبیده، امین (۱۹۳ ـ ۱۹۸ق.) و منظور از محمدبنابراهیم، قیام ابنطباطبا در جمادیالثانی حدود سال ۲۰۰ در کوفه است.
الغیبه نعمانی، گفتوگویی از امام علی(ع) و امام حسین(ع) را درباره حوادث آینده ضبط کرده است. در پیشگویی امام علی(ع)، اشاره به قیامکننده¬ای شده است که از خراسان قیام می¬کند و بر کوفان و ملتان غلبه میکند و جزیره بنیکاوان را می¬گیرد و قیامکننده¬ای از اهلبیت در گیلان که مردم دیلم و آبر وی را یاری میکنند و پرچم¬های ترکان برای حمایت از وی افراشته می¬شوند.
از نظر مجلسی، قیام¬کننده از خراسان، هلاکوخان (۱۲۵۶ ـ ۱۲۶۵م.) یا چنگیزخان مغول (۱۲۰۶ ـ ۱۲۲۷م.) است و بنی¬کاوان، جزیره¬ای در نزدیکی بصره است. قیامکننده¬ای از اهلبیت در گیلان، همان شاهاسماعیل اوّل صفوی (۹۰۷ ـ ۹۳۰ق.) است و آبر، دهکده¬ای در نزدیکی استرآباد است. در روایت امام علی(ع)، اشاره به قوچی شده است که فرزندش را می¬کشد و برای خونخواهی وی، قیامی صورت می¬گیرد. مجلسی می¬نویسد: این قوچ، کنایه از شاهعباس اوّل صفوی (۹۹۶ ـ ۱۰۳۸ق.) است که فرزندش را کشت. او اضافه می¬کند که از متن خبر برنمی¬آید که قیام امام دوازدهم(عج) بلافاصله پس از این وقایع باشد و لزومی هم ندارد؛ زیرا احتمال دارد که بسیاری از وقایع، در این خبر حذف شده باشد.
روایتی در کتاب الغیبه نعمانی، ناظر به پیشگویی قیام گروهی از مردم شرق، پیش از ظهور امام دوازدهم(عج) است. از نظر مجلسی، بعید نیست که این گروه، صفویه باشند.
۵ ـ ۲. شرح اخبار مرتبط با تاریخ ائمه(ع)
مجلسی پس از نقل روایاتی درباره مکان دفن حضرت علی(ع)، در جمع¬بندی می¬نویسد: میان اهلسنّت و شیعه در باب مکان دقیق دفن ایشان، اتّفاقِ¬نظر نیست. مخالفان، رحبه مسجد کوفه، داخل قصر اماره را مدفن ایشان می¬دانند و حتی بر اساس روایات آنان، بدن امام علی(ع) توسط امام حسن(ع) به مدینه انتقال یافته و در بقیع دفن شده است. برخی از جهال شیعه نیز در محله کرخ به زیارت ایشان می¬روند. شیعه امامیه بر دفن ایشان در غری که زیارتگاه امروزی آن است، اتّفاقِ¬نظر دارند.
مجلسی، علل بهوجودآمدن اختلاف نظر در مورد مدفن امام علی(ع) را تاریخی می¬داند و تأکید می¬کند که این روایات مختلف، به جهت مخفیبودن دفن ایشان از ترس اهانت خوارج به وجود آمده و امام صادق(ع) در دوره سفاح، مکان دقیق قبر ایشان را به همه نشان دادنده¬اند.
ابنشهرآشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب(ع) چند تن از شاگردان امام صادق(ع)، از جمله: مالکبنانس (د. ۱۷۹ق.)، ابوحنیفه (د. ۱۵۰ق.) و سفیان ثوری (د. ۱۶۱ق.) را نام برده است. مجلسی ضمن پذیرش روایت ابنشهرآشوب، توضیح می¬دهد که برخی از مخالفان شیعه، شاگرد ایشان بوده¬اند و منظور از نامبردن، مدح آنان نیست؛ بلکه غرض این است که فضل امام شیعه، بر زبان مخالفان آنان نیز جاری شده است؛ وگرنه کفر برخی از آنان، از کفر ابلیس و فرعون مشهورتر است.
در میان شروح مجلسی، برخی توضیحات فنی موجود است که یک نمونه آن، تبیین اقتصادی یک روایت است. روایتی از کافی مدعی است که فرماندار مدینه، طبق دستور منصور دوانیقی، از امام صادق(ع) سؤال کرد: چرا در زمان پیامبر(ص) زکاتِ ۲۰۰ درهم، پنج درهم بوده؛ ولی اکنون به هفت درهم رسیده است؟ امام(ع) در پاسخ گفته بود: ۴۰ اوقیه، یک اوقیه زکات دارد و با دراهم امروزی، هفت درهم می¬شود که به وزن شش درهم قدیم است و آن درهمها، پنج دانگ بوده است.
مجلسی در توضیح جملات امام صادق(ع)، دو نکته را متذکر شده است:
نکته اوّل اینکه وزن درهم از زمان پیامبر(ص) کاهش یافته بود؛ اما اوقیه بهعنوان واحد وزن، تغییری نکرده بود و ایشان معادل اوقیه را با درهم محاسبه نمودند. مجلسی اذعان نموده است که این نظر پدرش، مجلسی اوّل است. نکته دوم اینکه مردم مدینه، متوجه کمشدن ارزش درهم شده بودند؛ اما دلیل آنکه چرا به میزان زمان پیامبر(ص) زکات نمی¬دهند، برایشان روشن نبود.
در کتاب¬های کشف الغمه، کافی و المناقب روایتی وجود دارد که بر اساس آن، امام جواد(ع) در یک جلسه به سیهزار سؤال علمی پاسخ داد. مجلسی که گویا در متن روایت تردید دارد، می¬نویسد: اگر هر سؤال، یک جمله ۵۰ حرفی بوده باشد، حجم کل سؤالها، سه برابر قرآن می¬شود و در یک مجلس، امکان¬پذیر نیست. اگر گفته شود که جواب سؤالها با بله و خیر بوده یا بهسرعت اعجازگونه¬ای پاسخ گفته باشد، باز هم قابل پذیرش نیست؛ زیرا این امر، برای جواب¬ها ممکن است؛ اما برای سؤالها امکان ندارد.
مجلسی بیان می¬کند که برای توضیح این روایت، چند احتمال را می¬توان درنظرگرفت: اوّل اینکه سیهزار سؤال، کنایه از کثرت سؤالهاست؛ نه اینکه تعداد دقیق آنها ۳۰ هزار بوده باشد. دوم اینکه تعداد سؤالها در ذهن پرسشکنندگان زیاد بوده؛ اما امام(ع) با جواب واحدی توانسته به همه آنها پاسخ دهد. سوم اینکه از جوابهای کوتاه ایشان، پاسخ¬های بسیاری قابل استنباط بوده است و این پاسخ، از نظر مجلسی به حقیقت نزدیک¬تر است. چهارم اینکه منظور از یک جلسه، مکان آن مجلس بوده که در یک جا برگزار می¬شده؛ اما به دفعات متعدد، تشکیل شده است. پنجمین احتمال مجلسی، این است که شاید زمان، بسط یافته باشد؛ اما خودش تأکید می¬کند که این توجیه، به عقاید صوفیان نزدیک است و در شمار خرافات است. ششم اینکه اعجاز امام(ع)، سبب تسریع در سؤالپرسیدن آنان شده باشد یا اینکه ایشان از سؤالهایی که در ذهن پرسشکنندگان وجود داشته، آگاه بودند و پاسخ داده¬اند. احتمال هفتم مجلسی، این است که سؤالها به صورت مکتوب بوده¬ و ایشان با معجزه به همه آنها پاسخ داده¬اند.
بر اساس روایت کافی، امام جواد(ع) پیش از وفات، امام هادی(ع) را بهعنوان جانشین خود تعیین نمود؛ اما عبداللهبنمساور را تا قبل از بلوغ امام هادی(ع)، متصدی اموال خویش معیّن کرد. مجلسی می¬نویسد: این کار، به دلیل تقیه در برابر مخالفان بوده است؛ زیرا امام معصوم، بالغ و غیربالغ ندارد. مجلسی احتمال می¬دهد که شاید امام جواد(ع) با وکیل قرار دادن ابنمساور قصد داشته تا دست قاضیان دولتی را از اموال اهلبیت(ع) کوتاه نموده، مانع دست¬اندازی آنان شود.
در بصائر الدرجات نامه¬ای از امام کاظم(ع) موجود است که ایشان به مناسبت درگذشت هادی عباسی (۱۶۹ ـ ۱۷۰ق.) برای مادرش، خیزران، فرستاده¬اند. مجلسی، پس از این نامه می¬نویسد: شدت تقیه در زمان امام کاظم(ع) به حدی بود که ایشان مجبور بودند مرگ یک کافر را هم تسلیت بگویند.
۵ ـ ۳. نکتهسنجی مجلسی در شرح اخبار
تفسیرهای مجلسی، حاوی برخی نکتهسنجی¬ها در شرح روایات تاریخی است. در کافی روایتی از امام صادق(ع) وجود دارد که عثمانبنعفان، مقداد (د. ۳۳ق.) را تهدید کرد که وی را به پروردگار اوّلش بازخواهد گرداند و مقداد در بستر مرگ به عماربنیاسر سفارش کرد که به عثمان بگوید: مقداد به سوی پروردگار اوّلش بازگشت. مجلسی در تفسیر سخن عثمان نوشته است: عثمان از این سخن دو منظور می-توانسته داشته باشد: نخست اینکه مقداد را به صاحب اوّلش بازخواهد گرداند که کنایه از بردهبودن مقداد در دوره جاهلیت است و دیگر اینکه مقداد را به معبود اوّلش بازخواهد گرداند که کنایه از بتپرستی مقداد در آن دوره است.
شرحدادن روایت توسط مجلسی، گاهی بر اساس اطلاعاتی است که از کتابهای دیگر به دست آورده است؛ برای نمونه، وی می¬نویسد: برخی علمای ما، در رساله فی الإمامه نوشته¬اند امیه از نسل عبدشمس نبوده و فرزند یک برده رومی بوده که به عبدشمس منسوب شده است؛ زیرا عرب در جاهلیت، اگر بنده¬ای داشت و میخواست وی را به خود منسوب کند، او را آزاد می¬کرد و او را به ازدواج زن آزاده¬ای از عرب درمی¬آورد. مجلسی بر اساس این استدلال، نتیجه می¬گیرد که امیه از نسل قریش نیست و احتمال می¬دهد که استدلال امام علی(ع) در نامه به معاویه (۴۱ ـ ۶۰ق.)، مبنی بر انکار قریشیبودن وی، به همین امر بازمی-گردد.
ب. نقد اخبار تاریخی منابع غیرشیعی
مجلسی در مقدمه بحار الأنوار، منابع خود را به دو بخش مصادر شیعی و مصادر مخالفان تقسیم نموده است. مصادر مخالف از نظر مجلسی، منحصر به منابع اهل¬سنّت نیست و همه فرقه¬های غیرامامیه را شامل می¬شود. از همین نوع نام¬گذاری، پیداست که وی به منابع غیرشیعه اعتماد چندانی ندارد و طبیعی است که نقدهای دقیقتری را نسبت به آنها مطرح نموده است. نمایاندن برخی تناقض¬های نهفته در اخبار منابع اهل¬سنّت و ارجاع غیر¬مستقیم به روایات آن کتاب¬ها، از بارزترین روش¬های نقادی مجلسی در این زمینه است.
۱. تشخیص اخبار شیعی از غیرشیعی
یکی از مهارت¬های روایتشناسانه مجلسی، تشخیص روایاتی از اهلسنّت است که به کتاب¬های شیعه راه یافته است. مجلسی، گاه بر مبنای سند روایت و گاهی نیز بر مبنای محتوای آن، شیعینبودن روایت را معیّن کرده است. به نظر مجلسی، کتاب غوالی اللئالی ابنابیجمهور احسائی (د.ح. ۹۰۱ق.) از کتاب¬های مشهور شیعه و نویسنده آن، فردی فاضل است؛ اما نقطهضعف آن، واردکردن روایات مخالفان متعصب از اهلسنّت در میان روایات امامیه است.
در نگاه مجلسی، ترکیبشدن روایات اهلسنّت با روایات شیعی، نقطهضعف اساسی برای یک نویسنده یا کتاب محسوب می¬گردد. وی درباره کتاب تنبیه الخاطر می¬نویسد: در این کتاب، بین غث و ثمین تفاوتی نیست و اخباری از امامیه و مخالفان در آن خلط شده و به همین جهت، ما همه روایات آن را ذکر نمی¬کنیم.
کتاب¬هایی که دارای روایاتی با راویان سنّی هستند، تنها در صورتی مورد تأیید مجلسی هستند که علمای پیشین، به گونهای آنها را تأیید کرده باشند. مجلسی معتقد است که بیشتر اسناد روایت¬های کتاب طب النبی جعفربنمحمد مستغفری (د. ۴۳۲ق.) به اهل¬سنّت بازمی¬گردد؛ اما این کتاب، در میان علمای شیعه رایج شده است و حتی خواجه نصیرالدین هم به خواندن آن توصیه نموده است.
۲. شیوه مواجهه با اخبار مشابه در منابع شیعه و اهل¬سنّت
منابع شیعه و سنّی، دو تصویر متفاوت از تاریخ پیامبر اسلام(ص) به دست داده¬اند و گاهی در مصادر یک گروه، روایاتی دیده می¬شود که در مصادر گروه دیگر موجود نیست. مجلسی در نقد روایت شقّ صدر پیامبر(ص) در دوران کودکی ایشان، ابتدا اشاره کرده است که در منابع اهل¬سنّت به آن اشاره شده است و بر اساس روایات منابع شیعه، نه کاملاً قابل رد و نه کاملاً قابل اثبات است. وی سپس، نظرش را به نظر علمای متقدم شیعه حواله داده و خود را در داوری متوقف دانسته است؛ هرچند در جمله پایانی توضیحاتش اظهار کرده است که احتمال وقوع این حادثه، بعید نیست.
مجلسی برای اثبات برخی خبرها که از حساسیت ویژه¬ای برخوردارند، به شیوه احتجاج اهل کلام، به روایات موجود در منابع غیرشیعی استناد کرده است. وی پس از اشاره به خبر آتش¬سوزی خانه حضرت فاطمه(س)، پس از ماجرای سقیفه، به قول سید مرتضی استناد کرده است؛ درحالیکه سید مرتضی، خود از بلاذری و اهلسنّت نقل قول کرده است.
در بحار الأنوار روایتی از کتاب الغیبه نعمانی درباره امام دوازدهم(عج) وجود دارد که هم سندش به عمربنسعدبنابیوقاص (د. ۵۴ق.) می¬رسد و هم از نظر مجلسی تصحیف شده و مغلوط است. مجلسی در تبیین چرایی نقل این روایت می¬نویسد: آن را آورده است تا بگوید که اخبار مربوط به امام دوازدهم(عج) متواتر است و حتی از سوی مخالفان نیز نقل شده است.
گاهی مجلسی از روایات شیعه و سنّی بهعنوان مکمل یکدیگر استفاده کرده است. ابنابیالحدید (د. ۶۵۶ق.) به دلیل معتزلیبودن، جایگاه والایی نزد مجلسی ندارد و در مقدمه بحار الأنوار از کتاب شرح نهجالبلاغه وی در شمار کتاب¬های مخالفان شیعه یاد شده است؛ اما مجلسی، روایات تاریخی بسیاری از این کتاب در بحار الأنوار نقل کرده است. خطبه حضرت فاطمه(س) در دفاع از شایستگی امام علی(ع) برای خلافت بر مسلمانان، با اسناد مختلف در کتابهای شیعه و سنّی موجود است؛ اما مجلسی ترجیح داده است تا آن را از شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید نقل کند. مجلسی پس از نقل کامل روایت از شرح نهجالبلاغه، می¬نویسد: این خطبه را در کتاب بلاغات النساء احمدبنابی¬طاهر (د. ۲۸۰ق.) دیده و به جهت اختلافی که با سایر روایات دارد، مایل به نقل آن است. شیعیبودن نویسنده بلاغات النساء، مانع از انتقاد مجلسی به آن نشده و وی عبارات پایانی خطبه را الحاقی دانسته و معتقد است که موافق سایر روایات نیست.
مجلسی به این نکته واقف است که برخی روایات موجود در منابع اهلسنّت، با طریق راویان شیعی در منابع امامیه هم وجود دارد. او روایتی از کتاب الفضائل فضلبنشاذان (د.ح. ۵۹۰ ـ ۶۰۰ق.) درباره سلمان فارسی نقل می¬کند و می¬نویسد: همه راویان آن، سنّی هستند؛ اما بدون اینکه به مصداقی اشاره نماید، مدعی است که همین روایت، با اندکی اختلاف در برخی کتاب¬های امامیه نیز نقل شده است.
۳. ارجاع غیرمستقیم به کتاب¬ها و روایات اهل¬سنّت
مجلسی، مصادر بحار الأنوار را به دو دسته منابع «متن» و «شرح»، تقسیم نموده است که دسته اوّل، کتاب¬های شیعی و دسته دوم، کتاب¬های سنّی هستند. وی برای تدوین بدنه اصلی مطالب بحار الأنوار، از منابع شیعه و برای شرح و توضیح واژه¬های اخبار، از منابع سنّی بهره برده است. نگاه احتجاج¬گونه مجلسی به بسیاری از موضوعات بحار الأنوار، ضرورتی ایجاب کرده تا وی روایاتی از منابع اهلسنّت را که با اعتقادات تشیع امامیه موافق است، نقل کند. بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار نیز از این قاعده کلی مستثنا نیست و مجلسی تلاش فراوانی کرده تا برخی مطالب تاریخی صحیح از منظر روایات شیعی را در روایات اهلسنّت نشان دهد.
نکته جالب توجه اینجاست که ارجاع به روایات سنّی، فقط به صورت محدود در قسمتهای شرح تاریخ-نگاری بحار الأنوار قابل مشاهده است و مجلسی از استناد به مصادر یا روایات اهلسنّت در متن تاریخ¬نگاری بحار الأنوار شدیداً خودداری کرده است. وی برای ارجاعدادن به یک روایت با سند غیرشیعه، غالباً به کتاب¬های داخلی شیعی ارجاع داده و در موارد نادری، از اصل کتاب اهل¬سنّت نقل روایت کرده است.
به دلیل اینکه اصل برخی مصادر اهل¬سنّت از میان رفته و روایت¬های آنان در کتاب¬های دیگر، از جمله کتابهای شیعی حفظ شده، طبیعی است که مجلسی غیرمستقیم به آنها ارجاع داده باشد. نقلِ روایت¬های کتاب الأمالی حاکم نیشابوری (د. ۴۰۳ق.) از کتاب المناقب ابنشهرآشوب، و روایت¬های تاریخ کبیر بخاری (د. ۲۵۶ق.) از المنتقی کازرونی (د. ۷۵۸ق.) قابل فهم و توجیه است؛ زیرا آن کتاب¬ها میتوانسته از میان رفته باشند یا اساساً در دسترس مجلسی نبوده باشند؛ اما بدون تردید، مجلسی به کتاب تاریخ الرسل والملوک طبری (د. ۳۱۰ق.) دسترسی داشته و می¬توانسته مستقیماً به این کتاب ارجاع دهد. با وجود این، وی ترجیح داده روایات طبری را از کتاب¬های شیعی، مانند کشف الیقین علامه حلی یا حتی از کتاب¬های معتزلیان، مانند شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید نقل کند. با اینکه روایت¬های ابومخنف کوفی(د. ۱۵۷ق.) درباره حادثه کربلا از طریق طبری باقی مانده است و وی منبعی دستاوّل محسوب میشود، اما مجلسی برای نقل این روایت¬ها، به سراغ ابنابیالحدید رفته است.
کراهت مجلسی نسبت به ارجاع مستقیم به کتاب¬های اهلسنّت، شامل منابع غیرتاریخی، از جمله منابع حدیثی نیز می¬شود. مسند احمدبنحنبل، کتاب نایابی در جهان اسلام و از جمله اصفهان اواخر عصر صفوی نبوده است؛ اما مجلسی روایات آن را از طریق کتاب¬های شیعه پیش از خود، مانند کشف الغمه اربلی (د. ۶۹۲ق.) و الطرائف سیدبنطاوس (د. ۶۶۴ق.) در بحار الأنوار نقل کرده است. روایت تربیتشدن امام علی(ع) در دوران خردسالی در خانه پیامبر(ص)، در صحاح سته موجود است؛ اما مجلسی آن را از الطرائف سیدبنطاوس نقل کرده؛ درحالیکه ارجاع خود ابنطاوس، به تفسیر ثعلبی (د. ۴۲۹ق.) است.
در جمع¬بندی مبحث ارجاع مجلسی به منابع غیرشیعه، می¬توان گفت که وی در دو حالت از روایات و مصادر اهل¬سنّت استفاده کرده است: نخست، در جایی که خبر سنّی معارض با اخبار شیعه نیست و می¬تواند در یک موضوع خاص، مکمل روایت شیعه محسوب شود و دوم، زمانی که مجلسی قصد مثالآوردن از کتاب¬های اهلسنّت برای تحکیم معتقدات شیعه و احتجاج با آنان را دارد. مجلسی آشکارا اعلام کرده است، خبر واحدی که از سوی مخالفان(غیر شیعیان) به او می¬رسد، هیچ حجتی برای وی ندارد؛ زیرا جعل احادیث، یک سنّت قدیمی است. شایان ذکر است که این روش، مخصوص مجلسی یا شیوه ابداعی او نیست؛ زیرا در علمالحدیث شیعه، بهترین نوع حدیث، حدیثی است که همه روایانش امامی عادل باشند و قرارگرفتن یک غیرشیعه در طریق روایت، سبب تضعیف آن روایت می¬گردد.
۴. نقد محتوایی اخبار غیرشیعی
۴ ـ ۱. استخراج تناقض¬های نهفته در اخبار
مفصل¬ترین نقد درونی و بیرونی راوی در بحار الأنوار، متوجه روایت نمازخواندن ابوبکر با مسلمانان در هنگام بیماری پیامبر(ص) است. این روایت، از طریق راویان گوناگون در کتاب¬های مختلف اهلسنّت وارد شده؛ اما مجلسی مهم¬ترین ایراد را در این مسئله می¬داند که سند بیشتر این روایات، به عایشه (د. ۵۸ق.) می¬رسد.
از نظر مجلسی، صرفنظر از بی¬اعتباری عایشه و دیگر راویان این خبر که به صورت بسیار مفصل به نقد رجالی (جرح و تعدیل) تکتک آنان پرداخته، اختلافهای فراوانی در متن و محتوای این روایت هم نمایان است؛ زیرا روایات مختلف، این داستان را بهگونه¬های مختلفی نقل کردهاند. برخی روایات، بیانگر آن است که مردم همزمان با ابوبکر نماز می¬خواندند و در برخی آمده که مردم به او اقتدا کرده بودند. از بعضی روایات نیز برمیآید که ابوبکر قصد به تأخیر انداختن نماز را داشت و پیامبر(ص) اشاره کرد که تأخیر نکند و در برخی دیگر آمده است که پیامبر(ص) کنار وی نشست و حتی بر اساس بعضی روایات، ابوبکر به پیامبر(ص) اقتدا کرد.
مجلسی با مقایسه روایت انسبنمالک (د. ۹۳ق.) و عایشه درباره امامت ابوبکر در نماز، تضادهای درونی آنها را آشکار می¬کند. مجلسی می¬نویسد: انس روایت کرده است که ابوبکر سه روز با مردم نماز خواند و پیامبر(ص) پس از سه روز، به مسجد آمد و به ابوبکر اقتدا کرد. به نظر مجلسی، از مجموع روایاتی که از انس نقل شده است، سه مطلب قابل دریافت است: در یک روایت، پیامبر(ص) هنگامی وارد مسجد شد که ابوبکر نماز را شروع کرده بود. در روایت دیگر، پیامبر(ص) پرده را کنار زده و به ابوبکر، اشاره کرده که نشان آن است که هنوز ابوبکر نماز را اقامه نکرده بوده است. روایت سوم که در آن ادعا شده با ورود پیامبر(ص) همهمه¬ای میان مردم افتاد که نزدیک بود نماز را بشکنند و این، به روایت اوّل نزدیک است. مجلسی، این اختلافهای درونی را وجوه ضعف این روایت محسوب می¬کند.
مجلسی در ادامه نقد محتوایی این روایت، یکی از نشانه¬های جعلیبودن خبر نماز ابوبکر را روایتی می¬داند که بر اساس آن، پیامبر(ص) با سه بار گفتن واژه «لا» (نه)، ادعای عمر برای اجازه پیشنمازی ابوبکر توسط پیامبر(ص) را نفی کرده است. مجلسی می¬نویسد: ابنعبدالبر (د. ۴۶۳ق.) در الإستیعاب متوجه این موضوع شده و اذعان کرده که ما توافق داریم پیامبر(ص) به ابوبکر دستور نداده است که با مردم نماز بخواند. مجلسی این تعارض¬ها را شامل تفاوت روایاتِ نقلشده از عایشه و انسبنمالک نیز می¬داند.
شریف جرجانی (د. ۸۱۶ق.) در المواقف، برای اثبات صحت خبر نماز ابوبکر با مسلمانان، متوسل به روایت دیگری شده است. وی به سخن ابوبکر در روز سقیفه استناد کرده که بر اساس آن، ابوبکر مدعی شد پیامبر(ص) در نماز به وی اقتدا کرده است. مجلسی، این شیوه جرجانی برای اثبات صحت خبر را خطا می-داند و معتقد است که بررسی یک روایت، باید به سند و متن همان روایت محدود شود و می¬افزاید: جرجانی عاجز بوده است که اصل سند روایت را بیابد تا متوجه ضعف سندی آن گردد. نکته پایانی مجلسی که متضمن نقد کلامی است، معطوف به این مسئله است که به فرض محال، حتی اگر نماز ابوبکر با مسلمانان اثبات شود، نشان از برتری امام بر مأموم نیست؛ زیرا اگر اینگونه باشد، وی از پیامبر(ص) نیز برتر است!
مجلسی، پس از نقل اخباری درباره انتقاد به ابوبکر و عمر برای غصب خلافت توسط آنان از کتاب¬های شیعه و سنّی، عدم پذیرش این اخبار از سوی علمای متعصب سنّی را سبب بطلان آنها ندانسته است. نگرش مجلسی در تدوین تاریخ امامیه بر اساس منابع درونی این مذهب، از یک اظهار نظر وی قابل دریافت است. او می¬نویسد: محدثان اهلسنّت، اگر اخبار مخالف خلفا را معتبر نمی¬دانستند، نقل نمی¬کردند و ما هم به آنها اعتماد داریم؛ زیرا روایات امامیه، اینگونه روایات را تأیید می¬کند. این حکم مجلسی، به این معناست که وی در تاریخ¬نگاری، صرف انتقاد واردکردن به خلفا بر اساس منابع سنّی را صحیح نمی¬داند؛ چون اساساً اعتمادی به این منابع ندارد و آنها اعتباری ندارند؛ مگر اینکه همان روایات، متضمن نقد به خلفا با مطالب متون امامیه موافق باشد؛ چون در نظر وی، فقط منابع اخیرالذکر منبع معتبر محسوب می¬شوند.
۴ ـ ۲. اعتماد مشروط و محتاطانه به اخبار غیرشیعی
مجلسی همه روایات مشابه با اهلسنّت را رد نمی¬کند؛ بلکه بهواسطه منابع درونی امامیه، به نقل روایات اهلسنّت می¬پردازد؛ به عنوان نمونه، وی روایت معروف توصیف شمایل پیامبر(ص) را از معانی الأخبار صدوق نقل کرده؛ اما خودش خاطرنشان کرده است که این روایت، در بیشتر کتاب¬های عامه وجود دارد. این قسمت، از معدود بخش¬هایی است که مجلسی از منابع مختلف سنّی برای شرح یک روایت بهره برده و حتی قسمتی از شرح آنها را نقل کرده است؛ اما باید توجه کرد که محوریت روایت، نقل قول صدوق است و مجلسی در پایان، دو فقره از توصیفات صدوق را آورده است که در سایر منابع موجود نیست.
همه روایات کتاب الفضائل ابنشاذان درباره معجزات پیامبر(ص) در دوران شیرخوارگی و کودکی، از واقدی نقل شده است. مجلسی، پس از نقل همه آنها، اضافه کرده است که اعتماد بسیاری به این اخبار دارد. وی معتقد است، اگر این درجه از اعتماد وجود نداشت، به دلیل نقلشدن این اخبار از سوی مخالفان و محتوای اعجاز¬گونه این روایات، باید آنها را در بخشی تحت عنوان «غرائب» جای می¬داد.
مجلسی بهصراحت اعلام می¬کند که به اخبار کتاب المنتقی فی مولود المصطفی کازرونی اعتماد ندارد؛ اما به دلیل اینکه این روایات به صورت پراکنده در سایر کتاب¬ها موجود است و صحت برخی از آنها واضح است، اقدام به نقل آنها کرده است.
سیدبنطاوس در کتاب الطرائف، خبر سدّ ابواب را از مسند احمدبنحنبل نقل کرده است. مجلسی، پس از نقل این خبر از کتاب الطرائف، می¬نویسد: این خبر، متواتر است. به نظر می¬رسد، مجلسی از میان کتاب¬های مختلف حدیثی اهل¬سنّت به نقل قول از مسند احمدبنحنبل، راغب¬تر است؛ زیرا اخبار بسیاری در بخش تاریخ اسلام بحار الأنوار به صورت غیر¬مستقیم و با ارجاع باواسطه از مسند احمد وجود دارد. تمایل مجلسی به نقل قول غیرمستقیم از مسند احمدبنحنبل، یا به دلیل شباهت برخی روایات آن با روایات منابع شیعه است و یا به دلیل استفاده فراوان محدث و کتابشناس برجسته¬ای مانند سیدبنطاوس از روایات این کتاب است.
نمونه دیگری که مربوط به مسئلهای تاریخی ـ فقهی است و تفکر مجلسی درباره تفاوت اعتبار متون شیعه و سنّی را نمایندگی می¬کند، مربوط به ازدواج متعه است. مجلسی، پس از نقل مطالبی از کتاب الشافی سید مرتضی معتقد است که ازدواج متعه، توسط عمر منع شده و امام علی(ع) قائل به شرعیبودن آن بوده است. سپس، وی به نظر شیخ مفید (د. ۴۱۳ق.) مبنی بر انکار شرعیبودن ازدواج متعه اشاره کرده است. دلیل شیخ مفید برای ردّ ازدواج متعه، این است که اخبار جواز آن، از طریق اهلسنّت به ما نرسیده است و مجلسی این دلیل شیخ مفید را حیرتآور توصیف میکند.
پ. ابتکارهای مجلسی در نقادی اخبار
۱. توجه به عنصر زمان در نقد اخبار
مجلسی در مقدمه مبحث تاریخ ولادت پیامبر(ص)، سه روایت ۱۷ ربیعالأول، ۱۲ ربیعالأول و ماه رمضان را ذکر کرده و خبر اوّل را دیدگاه امامیه و خبر دوم و سوم را دیدگاه اهل¬سنّت دانسته است. وی، موافقت کلینی (د. ۳۲۸ق.) با نظر اهل¬سنّت را ناشی از استنباط خود وی یا تقیه قلمداد کرده است.
مجلسی، به روایت کلینی اشاره می¬کند که وی آغاز ایام حمل مادر پیامبر(ص) را ایام تشریق دانسته و سپس، نقد شهید ثانی بر روایت او را نقل کرده است. آنگاه، در تکمیل نقد شهید ثانی بر کلینی می¬نویسد: اگر ایام تشریق را بهعنوان آغاز حمل پیامبر(ص) بپذیریم، با محاسبه فاصله میان ماه ذیالحجه تا ربیع¬الأول، ایام بارداری آمنه سه ماه یا یک سال و سه ماه میشود که به لحاظ عقلی، مردود است.
طول دوره غیبت صغرای امام دوازدهم(عج) کمتر از ۷۰ سال است؛ اما با محور قرار دادن روایت طبرسی در اعلام الوری، این دوره به ۷۴ سال افزایش می¬یابد. مجلسی متوجه این نکته شده و با اشاره به ابتدای امامت امام دوازدهم(عج) و تاریخ مرگ سمری، آخرین نائب خاص در ۳۲۸ق.، یادآوری کرده است که طول این دوره، به ۷۰ سال هم نمی¬رسد.
مجلسی به روش همیشگی، در همان آغاز، روایت را رد نکرده؛ بلکه برای توجیه آن، احتمالی را مطرح کرده است. وی می نویسد: شاید طبرسی ابتدای ولادت امام(ع) در سال ۲۵۵ﻫ.ق. را ملاک قرار داده است و آغاز دوره غیبت صغری را از بدو ولادت ایشان در نظر گرفته است. مجلسی در ادامه، خود پاسخ می¬دهد که حتی اگر چنین مسئله¬ای مدّ نظر طبرسی بوده باشد، باز هم ایام غیبت صغری از ۷۴ سال کمتر می¬شود.
نظرپردازی مجلسی درباره برخی روایاتی که متن آنها کمی مبهم به نظر می¬رسد، شایان توجه است. در کتاب الغیبه طوسی و کتاب الغیبه نعمانی روایتی از امام کاظم(ع) خطاب به علیبنیقطین (د. ۱۸۲ق.) درباره ظهور فرج نقل شده است که فرمودند: شیعیان ما، ۲۰۰ سال با آرزو تربیت می¬شوند. مجلسی به توجیه این ۲۰۰ سال پرداخته و با محور قرار دادن رحلت امام کاظم(ع) به عنوان گوینده سخن، چند احتمال برای آن درنظرگرفته است.
احتمال اوّل از منظر مجلسی، این است که این ۲۰۰ سال نمی¬تواند تا شهادت امام کاظم(ع) باشد؛ زیرا تاریخ شهادت ایشان، سال ۱۸۳ﻫ.ق است و در نظر اهل حساب و نجوم، نمی¬توان آن را با کسر ۱۷ سال به دویست تبدیل نمود و این، غلط است. احتمال دوم، این است که ۲۰۰ سال از آغاز بعثت محاسبه شود؛ زیرا پیامبر(ص) از همان آغاز به ظهور امامان(ع) بشارت می¬داد و اگر ۱۳ سال پیش از هجرت به تاریخ وفات امام کاظم(ع) اضافه شود، ۱۹۶ سال می¬شود و کسر ۴ سال تا ۲۰۰ سال در حدیث، قابل پذیرش است.
احتمال سوم، این است که این تربیتشدن با آرزوی فرج، از دوره هجرت آغاز شده و تا زمان ولایتعهدی امام رضا(ع) و ضرب سکه به نام ایشان، در سال ۲۰۰ باشد. احتمال چهارم، این است که این تربیت شامل قبل و بعد از امام کاظم(ع) می¬شود و در دوره زمانی بین شهادت امام حسین(ع) تا آغاز غیبت صغرای امام دوازدهم(عج) بوده است که دقیقاً مطابق با ۲۰۰ سال است. مجلسی با فرض صحت این احتمال، معتقد است باید پذیرفت که این تربیت، لزوم داشت؛ زیرا شیعه پس از امام حسین(ع) امامی نمی¬دید (احتمالاً منظور وی، تقیه امام سجاد(ع) و محدودشدن رابطه شیعیان با ایشان است) و آنان محتاج امید و تمنا بودند. مجلسی، در پایان تأکید کرده است که این، بهترین استنباط¬هایی است که به ذهن او خطور کرده و خداوند به حقیقت امر داناتر است.
در کتاب الغیبه طوسی و الغیبه نعمانی، روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که بر اساس آن، ظهور فرج ۷۰ سال بوده است؛ اما پس از شهادت امام حسین(ع)، خداوند خشم گرفت و آن را تا ۱۴۰ سال به تأخیر انداخت. مجلسی می¬نویسد: گفته شده که «۷۰» اشاره به تاریخ قیام امام حسین(ع)، و «۱۴۰» اشاره به تاریخ ولیعهدشدن امام رضا(ع) دارد. وی، سپس توضیح می¬دهد که این، با تاریخهای مشهور سازگار نیست؛ زیرا امام حسین(ع) در سال ۶۱ﻫ.ق. به شهادت رسید و تاریخ ولایتعهدی امام رضا(ع)، سال ۲۰۰ﻫ.ق. است.
مجلسی معتقد است، اگر مبدأ محاسبه تاریخ، بعثت پیامبر(ص) درنظرگرفته شود و قیام امام حسین(ع) را در هنگام فراهمشدن زمینه¬های آن، پیش از مرگ معاویه در سال ۶۰ فرض شود، تاریخ احادیثِ بالا مطابق با واقع می¬شود. مجلسی احتمال می¬دهد، ممکن است «۱۴۰» اشاره به تاریخ قیام زیدبنعلی (د. ۱۲۲ق.) باشد که در سال ۱۲۲ واقع شد؛ اما با احتساب بعثت پیامبر(ص) بهعنوان مبدأ تاریخ، به رقم ۱۴۰ نزدیک می¬شود. اگر مراد از ۱۴۰ سقوط بنی¬امیه باشد، با افزودن رقم ۱۲۸، یعنی سال آغاز دعوت ابومسلم در خراسان و احتساب بعثت پیامبر(ص) بهعنوان مبدأ تحولات، رقم ۱۴۰ کامل می¬شود.
احتمال پایانی مجلسی، این است که منظور از عدد ۷۰، قیام مختار (د. ۶۷ق.) است که وی نزدیک به همین تاریخ، یعنی ۶۷ﻫ.ق. کشته شده است و منظور از قیام دوم و عدد ۱۴۰، نشر دعوت توسط امام صادق(ع) در حدود سال ۱۴۰ﻫ.ق. و انتشار شیعیان در جهان اسلام است که پس از سقوط بنیامیه (۴۱ ـ ۱۳۲ق.)، میسر شد.
۲. اهمیتدادن به سند در پذیرش خبر
روایتی در بصائر الدرجات از قول امام صادق(ع) وجود دارد، مبنی بر اینکه پیامبر(ص) در هنگام نماز، وسیله-ای سنگین در دست داشته و یک پای خود را بالا می¬گرفته است. مجلسی احتمال داده است که تحمل این اشیای سنگین، پیشتر در شریعت بوده و سپس نسخ شده است. این توجیه مجلسی، بیانگر یک شیوه نقد بسیار مهم وی است و نشان می¬دهد هنگامی که سند یک روایت، قوی است، نمی¬توان آن را رد کرد؛ بلکه باید درباره آن، احتمالهایی را مطرح کرد.
مجلسی، پس از نقل یک قسمت از کتاب الأنوار ابوالحسن بکری (د. ابتدای سده ۷ق.) در تاریخ پیامبر(ص) اظهار کرده است که حکایات این کتاب را فقط به این دلیل نقل کرده که دارای برخی معجزات و اخبار نادر است. سپس، وی آشکارا از بی¬اعتمادی خویش نسبت به محتوای روایات این کتاب به دلیل فاقد سند بودن آنها سخن به میان آورده است. شایان توجه است، مجلسی در قسمت دیگری از بحار الأنوار، در یک موضع¬گیری کاملاً متفاوت اظهار کرده است که روایات کتاب الأنوار بکری، با روایات صحیح و اخبار کتاب¬های شیعه موافق است.
۳. ژرفنگری در واژه¬های روایات
باریکبینی مجلسی، حتی در جابه¬جایی حروف کلمات نیز به چشم می¬خورد. وی، پس از نقل روایتی از کافی، توضیح می¬دهد که در برخی نسخه¬های این کتاب، فعل «اقتفر» (در پی چیزی رفتن) به جای فعل «افتقر» (به چیزی نیازمند شدن) آمده است و سپس، تفاوت معنایی این دو فعل را بیان می¬کند.
مجلسی، روایت فتح حبشه توسط سیفبنذی یزن و گفتوگوی او با عبدالمطلب را از کمال الدین صدوق نقل کرده و آنگاه، توضیحاتی درباره برخی واژه¬های دشوار این روایت داده است. سپس، وی در یک مقایسه نسخهشناسانه اظهار کرده که فعل «أخبرناه» (به او خبر دادیم)، در بعضی نسخهها «أخفیناه» (برای او روشن نمودیم)، و در برخی روایات مشابه در کتاب¬های اهل¬سنّت، «إحتجناه» (برای او دلیل آوردیم) ضبط شده و توضیح کوتاهی درباره تفاوت آنها بیان کرده است.
۴. امانتداری مجلسی در نقل مطالب اخبار
مجلسی پس از نقل روایتی از کشی (د.ح. ۳۴۰ق.) که موضوع آن یکی از خطبه¬های سلمان فارسی است، به یک اختلاف در نسخه¬های مختلف اشاره کرده است. او معتقد است که اصل برخی از عبارات خطبه سلمان درباره معصومان(ع)، در بیشتر نسخه¬ها، بهگونه¬ای متفاوت از چیزی است که وی نقل نموده و برای نمونه، یک جمله سلمان را ذکر کرده است.
چرا مجلسی با وجود اینکه عبارت صحیح¬تر را می¬دانسته، اما در متن روایت منقول از کشی، آن را نقل نکرده و پس از اتمام نقل قول، به عبارت بدیل آن در نسخه¬های دیگر اشاره کرده است؟ پاسخ مجلسی، نشان از امانتداری او در نقل مطالب کتاب¬ها دارد. او پاسخ می¬دهد: نسخه¬هایی وجود دارد که حاوی تصحیفاتی است و چون وی نسخه¬هایی جز از همین نوع را در اختیار نداشته، بهناچار از همین نسخه¬ها روایت کرده است.
نتیجهگیری
مجلسی، همواره پس از نقل هر روایت، اگر روایت مشابه آن در سایر منابع شیعه وجود داشته باشد، به آن ارجاع می¬دهد. وی، مشابهت میان برخی روایات شیعه با روایات اهل¬سنّت را نشانه ضعف اخبار شیعه می¬داند و در مورد اخبار اهل¬سنّت معتقد است، زمانی می¬توان به آنها استناد نمود که تأییدکننده روایات شیعی باشند. بر همین اساس، با اینکه مجلسی به بسیاری از کتاب¬های اهلسنّت، نظیر: صحاح سته، کتاب¬های سیره همانند سیره ابناسحاق و مغازی واقدی و کتاب¬های تفسیری آنان دسترسی داشته، از ارجاع مستقیم به آنان خودداری کرده و هر روایتی را که نیاز به نقل داشته، به¬واسطه کتاب¬های شیعه، نظیر کتاب¬های سیدبنطاوس، نقل کرده است. مجلسی، با نقد محتوای روایات کتاب¬های شیعه، برخی اطلاعاتی را که به نظر وی نادرست می¬رسیده، تذکر داده است.
رفع تعارض اخبار کتاب¬های مختلف شیعی، یکی از مسائل مهم مورد نظر مجلسی است که نکته¬سنجی¬ها و مطالعات عمیق وی در مباحث تاریخی را نشان می¬دهد. شرح روایات تاریخی کتاب¬های شیعه برای رفع هرگونه ابهام از نظر مخاطب، از دیگر شیوه¬های مجلسی در توضیح روایات تاریخی است. توجه به عنصر زمان و دقت در گاه¬شماری رویدادها در روایات، از شیوه¬های نقد محتوایی روایت توسط مجلسی است.