د) آثار مبتنی بر آثار پیشین
مؤلفانی را میشناسیم که هم راوی آثار پیشترند و هم خود کتاب نوشته اند، حتی گاهی نام کتابهای ایشان با نام کتابهای پیشین؛ که خود راوی آن بوده اند، یکی است. بگونه ای که در سلسله اسنادی برخی از احادیث این مشکل پیش میآید که حدیث از کتاب کدامیک از این دو نفر گرفته شده است. برای مثال حسین بن سعید اهوازی و برادرش بیش از سی کتاب نوشتند و اینها را براساس کتابهای مؤلفان پیش از خود نگاشتند. از جمله این کتابها کتاب الصلاه است: از طرفی فضاله بن ایوب نیز کتاب الصلاه داشته که راوی آن همین حسین بن سعید می باشد[۱] . حال در کتاب الصلاه کافی چندین حدیث وجود دارد که سند آن به حسین سعید و سپس فضاله بن ایوب منتهی می شود[۲] و معلوم نیست در این سند به کتاب کدامیک از این دو نفر مراجعه شده است.[۳] برخی از نامهای دیگری که اسناد روایات حسین بن سعید به آنها ختم میشود، عبارت است از: قاسم بن محمد جوهری از صحابیان امام کاظم علیه السلام که به گفته نجاشی کتاب او را حسین بن سعید روایت کرده است.[۴] قاسم بن عروه بغدادی از صحابیان امام صادق علیه السلام که حسین بن سعید بواسطه نضر بن سوید راوی کتاب او بوده است.[۵] حمّاد بن عیسی که صحابی سه امام ششم و هفتم و هشتم بود و کتاب الصلاه داشت[۶] و سلیمان بن جعفربن ابراهیم جعفری از راویان امام رضا و مؤلف کتابی به نام فضل الدعاء.[۷]
مثالهای دیگر: حریز بن عبدالله سجستانی کتاب الصلاه دارد که از راویان آن حمادبن عیسی بوده است؛ و حمّاد بن عیسی نیز خود کتاب الصلاه نوشته بوده است.[۸] اگر در نظر بگیریم که حمّاد کتابی در باب زکات داشته و به گفته نجاشی بیشتر آن را از حریز گرفته بوده است، و نیز این روایت کافی را بپذیریم که حمّاد به حضور امام صادق علیه السلام می رسد و امام از او در باره روش نماز خواندن می پرسند و او پاسخ میدهد که کتاب حریز را از بر کرده است،[۹] می توانیم نسبت به کتاب الصلاه نیز احتمال بدهیم که حمّاد بسیاری از مطالب آن را از کتاب حریز گرفته بوده است.
محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری که در عصر غیبت صغری میزیست و با امام عصر مکاتبه داشت، کتابهایی با عناوین کتاب الحقوق، کتاب الاوائل، کتاب الارضی، کتاب المساحه والبلدان و… نگاشت. به نقل نجاشی، او انگیزه خود را در تألیف کتاب این چنین بیان کرده بود که نسخه های خود را که از کتابهای احمدبن ابی عبدالله برقی داشته و آنها بر او روایت شده بوده است (رُویتها)، گم کرده بود، سپس برای یافتن آن نسخه ها در قم و بغداد و ری جستجو کرده و آنها را نیافته بود، آنگاه بر آن شده بود که براساس اصول و مصنفات اصحاب، کتابی فراهم آورده و موضوع بندی آن را مطابق موضوع بندی کتاب برقی قرار دهد.[۱۰]
ابن ابی عمیر کتاب الصلاه نوشته[۱۱] که از طرق مختلف روایت شده است. از طرفی در شماری از اسناد کتاب الصلاه کافی، او از حمادبن عیسی روایت کرده است.[۱۲] در اینجا این احتمال وجود دارد که کلینی مطلب خود را از کتاب ابن ابی عمیر گرفته و او از کتاب حمادبن عیسی اخذ کرده باشد. هرچند احتمالات دیگر نیز مطرح است.
مورد دیگری که در این باب قابل ذکر است، مشابهت محتوایی در کتاب از دو مؤلف است. احمد بن عبدالله بن مهران معروف به ابن خانبه از صحابیان امام رضا علیه السلام کتاب التأدیب داشته که در باره نمازهای روزانه بوده است.[۱۳] نجاشی ذیل نام علی بن محمد بن شیره قاسانی، از فقهای معاصر احمد بن عیسی و از اصحاب امام رضا علیه السلام کتابی با عنوان التأدیب را به او نسبت میدهد که موضوع آن نیز نماز است. وی توضیح می دهد که این کتاب با کتاب ابن خانبه یکسان بوده و فقط افزوده هایی در حج دارد.[۱۴] در باره این مطابقت دست کم دو احتمال می توان داد، یکی اینکه هردو نفر مطالب ان را از امام رضا (ع) دریافت داشته اند و دیگر اینکه علی بن محمّد مطالب ابن خانبه را استنساخ کرده و سپس مطالب دیگری را به آن افزوده است.
هـ) کلینی و نقل از مآخذ دیگر
پیش از کلینی، لااقل چهار نسل از مؤلفان می زیسته اند و او یا بر آثار همه آنها دست یافته بود یا آثار متأخر را در اختیار داشت، سپس بر آن شد که کتب پراکنده را یکجا گرد آورد و براساس موضوعات آنها دسته بندی کند. البته انگیزه های دیگری نیز براین کار وجود داشت که به برخی از آنها در مقدمه کتاب اشاره کرده است. مقایسه روش او در اسناد حدیث به امام با طرقی که نجاشی یا شیخ طوسی درباره کتابها ذکر کرده اند، نشان می دهد که مقصود او از این اسناد، معرفی منابع مورد استفاده بوده است. برای مثال:
این سند در کافی فراوان آمده: «عده» من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی» (گاهی به جای «عده» واژه «جماعه» آمده است)، نجاشی از کلینی نقل کرده که من این تعبیر را جانشین نام محمد بن یحیی، علی بن موسی کمیدانی، داوود بن کوره، احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم کرده ام.[۱۵] در برخی موارد نیز کلینی یکی از این افراد را ذکر میکند، مثلاً «عده» من اصحابنا منهم محمّد بن یحیی العطار.[۱۶] از طرفی، نجاشی در ترجمه احمد بن محمد بن عیسی پس از ذکر آثار او طرق خود را به این آثار می آورد که یکی از آنها این است: «قال لی ابوالعباس احمد بن علی بن نوح : اخبرنا بها ابوالحسن داود عن محمّد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم و محمدبن یحیی و علی بن موسی بن جعفر و داودبن کوره و احمد بن ادریس عن احمد بن محمد بن عیسی بکتبه».[۱۷] به عبارت دیگر طریق نجاشی به کتابهای احمد بن محمد بن عیسی، همان طریق کلینی است و او با یک واسطه از کلینی روایت می کند و ابوالعباس ابن نوح نیز از نامبردار ترین راویان کتب واز مشایخ اجازه در عصر خود بوده است. از این مثال به روشنی می توان دریافت که کلینی از کتابهای احمد بن محمد بن عیسی روایت می کرده و چون خود در عصر او نمی زیسته، نام راویان معتبر این کتاب را که به وی اجازه روایت آن را داده بودند، آورده است.
علی بن ابراهیم از مهمترین مشایخ کلینی بوده و او بر بسیاری از کتابها از طریق علی بن ابراهیم دست یافته و از آنها اخذ حدیث کرده است، مانند سند او به آثار حمّاد بن عثمان، ابن ابی عمیر و عبیدالله بن علی بن ابی شعبه حلبی.[۱۸] نجاشی در یاد کرد ابن ابی عمیر با واسطه استادش ابن نوح و او از حسن بن حمزه از طریق علی بن ابراهیم و پدرش در باره همه نوشته های ابن ابی عمیر خبر داده است.[۱۹] همو ذیل نام عبیدالله بن علی بن شعبه حلبی[۲۰] تصریح کرده که کتاب حلبی را افراد بسیاری روایت کرده اند که از جمله انها ابن ابی عمیر از طریق حمّاد است. جمیل بن در اج، حفص بن بختری و حمّاد بن عیسی نیز از کسانی هستند که کلینی مطالب آثار آنها را به واسطه علی بن ابراهیم روایت می کند[۲۱] و این افراد همه مؤلف کتاب بوده اند. جمیل بن دراج به نوشته نجاشی[۲۲] کتابی داشته که افراد زیادی آن را روایت کرده بودند و از جمله انها ابن ابی عمیر بود که در سند کافی دیده می شود؛ راوی کتاب حفص نیز ابن ابی عمیر بوده است.[۲۳]
فضاله بن ایّوب از صحابیان امام کاظم علیه السلام و مؤلف کتاب الصلاه است. کلینی بارها از او با این سند روایت کرده است: «جماعه عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسین بن سعید عن فَضاله…».[۲۴] مراد از «جماعه» را پیش از این گفتیم، همچنان که خود او نیز گاهی یکی از ایشان را نام می برد. از سویی، نجاشی یکی از طرق به آثار فضاله بن ایوب را همین سلسله اسناد کلینی می شناساند.[۲۵]
اگر در نظر بگیریم که احمد بن محمد بن عیسی و حسین بن سعید[۲۶] نیز هر دو مؤلف کتاب بوده اند، این پرسش در ذهن می ماند که کتاب مورد استفاده کلینی کدام یک بوده است: فضاله یا حسین بن سعید و یا احمد بن محمد بن عیسی؟ اما مهم آن است که کلینی از روی آثار پیشین می نوشته است.
دو مورد دیگر که در این بحث، خودنمایی میکند، نقل کلینی از محاسن برقی و وقعه صفین منقری است. او بارها در بابهای گوناگون کافی از محاسن احمد بن محمد بن خالد برقی روایت کرده است، مثلاً با این سند:
«عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن علی بن حدید عن سُماعه بن مهران».[۲۷] این حدیث را کلینی در کتاب العقل والجهل آورده که عینا در محاسان برقی، کتاب مصابیح الظلم با همان سند آمده و نشان می دهد که کلینی از طریق چند تن از مشایخ خود، مطالب محاسن برقی را روایت می کرده است. همچنین است حدیثی در کتاب التوحید کافی که عینا در محاسن وجود دارد و در آنجا واسطه کلینی به محاسن برقی همین مشایخ بوده اند:
«عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابن أذینه»[۲۸]
در این که کلینی از محاسن برقی روایت می کرده، تردید نیست و به تعبیر مجلسی در مقدمه بحارالانوار،[۲۹] کتاب برقی از اصول معتبره ای است که کلینی و همه مؤلفان پس از برقی از آن نقل مطلب کرده اند. انچه مورد اشاره ماست، این است که کلینی به جای ذکر نام کتاب، نام مؤلف را آورده و هیچ توضیحی نیز نداده است، یعنی این روش رایج بوده و همه مؤلفان در مقام روایت از آثار متقدم نام صاحب اثر را می نوشته اند. در مورد نصر بن مزاحم منقری نیز مطلب به همین گونه است. مجلسی در باره کتاب الصفین او می نویسد: «این کتاب از آثار معتبر است و کلینی مطالبی از آن را نقل کرده است»[۳۰]، به تعبیر دیگر، وقعه صفین از مآخذ کافی بوده است، امّا کلینی در موارد نقل از این مأخذ، فقط نام نصربن مزاحم را آورده و آن را شناسه مأخذ خود قرار داده است. این تنها کلینی نبود که در ارجاع به آثار پیشین، نام پدیدآورندگان آثار را می نوشت؛ ابن بابویه صدوق نیز همین روش را داشت، شیخ طوسی نیز به همین شیوه عمل می کرد. صدوق در آثار فقهی و کلامی خود بسیاری از روایات کافی را آورده و در سلسله اسنادی خود نام محمد بن یعقوب کلینی را ذکر کرده است. برای مثال در توحید بیست حدیث از کافی را نقل کرده است.[۳۱] این احادیث با سلسله سندهای همانند در کافی موجود است، مانند «خطبه الوسیله» که کلینی آن را در روضه کافی آورده،[۳۲] حدیثی در معنای یگانگی خدا[۳۳] و حدیثی در معنای صمد.[۳۴] واسطه ابن بابویه به کلینی در تمام این احادیث علی بن احمد بن عمران دقاق و محمد بن محمد بن عصام کلینی (غالباً به استقلال و گاهی به اشتراک) بوده اند که هر دو از راویان کلینی و از مشایخ ابن بابویه اند. خود او در مشیخه «من لایحضره الفقیه» گفته که من کتاب کافی را از طریق این افراد روایت می کنم.[۳۵]
نگاهی گذرا به بخش پایانی استبصار طوسی نشان می دهد که او نیز مانند اسلاف خود، نام مؤلفان آثار را رمزی بر آثار آنها قرار می داده است. فی المثل می نویسد: «آنچه را از حسن بن محبوب روایت کرده ام که آنها را از کتابها و مصنفات او برگرفته ام…».[۳۶] و در باره احمد بن محمد بن عیسی که نامش در اسناد کتاب، فراوان آمده، میگوید که مطالب منقول از این شخص را از کتاب نوادر وی گرفته ام.[۳۷]
با تتبع و مقایسه ماخذ به آسانی می توان بر موارد بسیاری دست یافت. امّا انچه اینک لازم به ذکر است، تداول ذکر نام مؤلفان و نقل مطلب از آثار آنها بوده است. کلینی، ابن بابویه، شیخ طوسی و دیگران غالباً آثار خود را از روی منابع پیشین تدوین می کردند و در این کار، گزینش جامعیت، ترتیب نو و طرح مسایل جدید را در نظر داشتند و طبعا به روایات تازه یابی نیز دست می یافتند که یا در کتابهای قدما وجود داشت و یا از طریق نقل شفاهی به انها رسیده بودند. به این ترتیب، شاید بتوان با طبقه بندی نام راویان در هر یک از این مآخذ و با مراجعه به فهرستهایی چون رجال نجاشی و فهرست طوسی، مجموعه مآخذ کافی و امثال آن را بازسازی کرد، همچنانکه درباره برخی از آثار چنین کرده اند. این جست و جو نشان خواهد داد که نامهای موجود در سلسله اسنادی احادیث، غالباً نام مؤلفان آثار و یا نام راویان آنهاست.
مآخذ:
۱) ابن بابویه محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق سید حسین موسوی خراسان، بیروت، ۱۴۰۱ ق.
۲) همو، التوحید، تحقیق هاشم حسینی تهرانی، چاپ دوم، قم، ۱۳۹۸ ق.
۳) طوسی محمّد بن حسین، الاستبصار، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، چاپ سوم، بیروت، ۱۳۹۰ ق.
۴) موسوی خراسان، سید حسن، شرح مشیخه تهذیب الاحکام (ضمیمه جلد ۱۰ تهذیب الاحکام)، نجف، ۱۳۸۲ ق.
۵) فؤاد سازگین، تاریخ التراث العربی، المجلد الاول، قم، ۱۴۱۲ ق.
۶) مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۷) طوسی محمّد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش.
۸) نجاشی ابوالعباس، الرجال، تحقیق سید موسوی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ ق.
۹) خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث.
۱۰) محمّد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، ۱۴۰۱ ق.
۱۱) احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، تحقیق محداث ارموی، چاپ دارالکتاب الاسلامیه، تهران.
۱۲) شوشتری، محمّد تقی، قاموس الرجال، ج ۷، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۵ ق.
یادآوری: این جستار آخرین بخش بازنشری است از اصل مقاله که پیشتر در «مجموعه مقالات کنگره بین المللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی» منتشر شده بوده است.
[۱] همان، شماره ۸۵۰ و ۱۳۶-۱۳۷
[۲] برای نمونه ر. ک. کافی، ج ۳ ص ۲۶۶ شماره ۸، ص ۳۱۸ شماره ۴، ص ۳۲۱ شماره ۲ و ص ۳۲۳
شماره ۶
[۳] البته با بررسی مجموعه اسناد در این مورد به ظن قوی کلینی از کتب حسین بن سعید اخذ کرده است
[۴] کافی، ج ۳ ص ۳۱۸ شماره ۲ و ۳۲ شماره ۶، نجاشی شماره ۸۶۲
[۵] کافی، ج ۳ ص ۲۸۱ شماره ۱۲؛ نجاشی شماره ۸۶۰
[۶] کافی، ج ۳ ص ۳۸۴ شماره ۳، نجاشی شماره ۳۷۰
[۷] کافی، ج ۳ ص ۳۰۸ شماره ۳۵
[۸] نجاشی، شماره ۳۷۰ و ۳۷۵
[۹] کافی، ج ۳ ص ۳۱۱
[۱۰] نجاشی، شماره ۹۴۹
[۱۱] نجاشی، شماره ۸۸۷
[۱۲] برای نمونه ر. ک. کافی، ج ۳ صی ۲۸۲و۳۰۰
[۱۳] همان، ش ۲۳۶
[۱۴] همان، شی ۶۶۹
[۱۵] نجاشی، شماره ۱۰۲۶
[۱۶] کافی، ج ۱ ص ۱۰
[۱۷] نجاشی، شماره ۱۹۸
[۱۸] مثلاً در کافی، ج ۳ ص ۳۱۸ حدیث شماره ۵ از باب عزائم السجود کتاب الصلاه، سند روایت چنین است: «علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حمّاد عن الحلبی». در ص ۳۵۳ نیز همین سند امده و تصریح شده که مراد از حمّاد، حمّاد بن عثمان است.
[۱۹] نجاشی، شماره ۸۸۷
[۲۰] همان، شماره ۶۱۲
[۲۱] برای نمونه ر. ک. کافی، ج ۳، ص ۳۰۹ ح ۱، ص ۳۰۰ح ۳ و ص ۲۶۶ ح ۱۱ و ص ۴۹۶ ح ۱
[۲۲] نجاشی، شماره ۳۲۸
[۲۳] همان، شماره ۳۴۴
[۲۴] برای نمونه ر. ک. ج ۳ ص ۲۶۸ح ۴ و ص ۲۷۰ح ۱۳ و ص ۲۷۴ ح۴
[۲۵] نجاشی، شماره ۸۵۰
[۲۶] در این مورد خاص با توجه به گفته نجاشی، باید حسین بن سعید از سند افتاده باشد.
[۲۷] کافی، ج۱ ص۲۰-۲۱ ح۱۴
[۲۸] کافی، ج ۱، صی ۱۱۰؛ محاسن، ج ۱، ص ۲۴۵ ح ۲۴۱
[۲۹] بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۷
[۳۰] همان، ص ۳۶
[۳۱] التوحید، صی ۵۶۲ (فهرست اعلام)
[۳۲] کافی، ج ۸، ص ۱۸-۳۰ برابر با توحید، ص ۷۲-۷۴ (با تلخیص)
[۳۳] کافی، ج ۱، ص ۱۱۸؛ توحید، صی ۸۳
[۳۴] کافی، ج ۱، ص ۱۲۳؛ توحید، ص ۹۴
[۳۵] من لایحضره الفقیه، ج ۴، صی ۱۱۶ (در باره علی بن احمد بن عمراق ر. ک. قاموس الرجال، ج ۷، ص ۳۶۲-۳۶۳)
[۳۶] استبصار، ج ۴، ص ۳۱۸
[۳۷] همان، ص ۳۲۷