ثبت گذشته‌­ای عزیز: عکاسی زیارتی در حرم امام رضا (ع)، نوشته پیمان اسحاقی، ترجمه سینا باستانی

ثبت گذشته­ ای عزیز

عکاسی زیارتی در حرم امام رضا (ع)، ایران

پیمان اسحاقی، ترجمه سینا باستانی[۱]

 

چکیده

این مقاله بر عکاسی ژانر زیارت در شهر مشهد در ایران در جریان تحولش در سدۀ بیستم تمرکز می­کند. عکس­هایی که در اثنای زیارت حرم امام رضا (ع) گرفته می­شود، جزء محبوب­ترین ژانرهای بومی عکاسی ایرانی به شمار می­آید. آنها را باید عکس­ها و اشیاء مقدسی تلقی کرد که هم‌زمان هم دلالت­گر و هم حامل دین­داری­اند. وقتی زائران آن عکس­ها را می­گیرند و به خانه می­برند، نه­تنها آن دیدار مقدس را ثبت می­کنند و به یاد می­سپارند، بلکه رایحه­ای از امر قدسی را وارد مکان و زمان این­جهانی زندگی روزمره می­کنند. من بر زبان دیداری خاص این اشیاء انگشت می­گذارم؛ زبانی دیداری که از رهگذر عرف­ها، ژست و زبان بدن و نیز از طریق پس­زمینه­های نقاشی­شده با درون­مایه­­های دینی حاصل می­شود. دوم آن­که به نوع اثر فرهنگی و دیندارانه­ای توجه می­کنم که آن­ اشیاء تصویری، وقتی در خانه­های زائران قرار می­گیرند، بر جای می­گذارند. سخن را با نظر افکندن به تغییرات و تداوم­های کنونی، که فناوری­های تصویربرداری دیجیتال با خود آورده­اند، به پایان می­برم.

 

سده­ هاست که مشهد، دومین شهر پرجمعیت ایران، واقع در شمال شرق کشور، یکی از زیارتگاه­های مشهور بوده است. زائران از درون و بیرون ایران به مشهد می­آیند تا حرم مقدس امام رضا (ع)، هفتمین نسل از خاندان پیامبر اسلام و هشتمین امام شیعیان را زیارت کنند. شهر مشهد (در عربی به معنای «محل شهادت­») گرد مزار امام رضا (ع) شکل گرفته است. این مزار در اصل در باغی واقع در روستایی به نام سناباد، در نزدیکی شهر باستانی طوس، قرار داشت که اکنون از حومه­های مشهد است.[۲] خود حرم مجموعۀ وسیعی است متشکل از صحن­ها، مساجد، مدارس علمیه، سردرهای عظیم و مناره­ها؛ ساختمان­های دیگری هم هست از جمله موزه و کتابخانه و مهمان­سراها و ساختمان­های اداری، که همه گرد آرامگاه امام رضا (ع) سربرآورده‌اند.[۳] برآورد می­شود هر ساله ۳۳ میلیون زائر به زیارت می­آیند؛ آن­ها فقط نه از ایران، بلکه از افغانستان و آسیای مرکزی نیز می­آیند. گرچه امروزه بیشتر زائران مسلمانان شیعی­اند، در گذشته، بسیاری از حاکمان آسیای مرکزی نیز به زیارت می­آمدند.

حرم امام رضا (ع) کانون بسیاری از کنش‌­های عبادی عمومی و خصوصی است.[۴] زیارت حرم در سنت­های شفاهی، اشعار، ضرب­المثل­ها و بازنمودهای دیداری گوناگون ایرانیان حضور پررنگی دارد. این زیارت در میان عموم به «حج­ فقرا» مشهور است.[۵] عبارتی که به این واقعیت اشاره دارد که تنها ثروتمندان بضاعت به جا آوردن حج را دارند، چراکه این کار مستلزم سفر به عربستان سعودی و دیدار خانۀ کعبه و نیز در اغلب اوقات دیدار اماکن مقدس دیگر مکه و مدینه است. اما، بسیاری از ایرانیان، از جمله کم­بضاعت­هایشان، توان مالی زیارت مشهد را دارند. این حرم در رفتار­های دینی و هویت­های جمعی گروه­های خاص جایگاه چشمگیر و برجسته­ای دارد. بارزترین مصداق این گروه­های خاص هزاره­های افغانستان­اند که از قدیم ترجیح داده­اند که در نزدیکی حرم اقامت گزینند.[۶]

نظر به اهمیت دینی و اجتماعی زیارت به طور عام و زیارت حرم امام رضا (ع)، به­طور خاص، جای تعجب ندارد که در سدۀ اخیر عکس گرفتن در آنجا جزء مهمی از تجربۀ زائران بوده باشد. منطقۀ پیرامون حرم امام رضا (ع) پر است از عکاس­خانه­ها که در آن­ها از زائران عکس­هایی می­گیرند که پشت­آویزشان به شمایل­نگاری نمادین پرزرق­وبرقی مزین است. در زبان فارسی به این عکس­ها می­گویند عکس حرم­بارگاهی؛ این پرتره­های زیارتی «عزیزترین عکس­های ایران» تلقی می­شوند.[۷] این تصاویر که حکم سوغات را دارند، برای نسل­های بعد بسیار عزیزند و از آنها به خوبی نگهداری می­شود. آن­ها را در قاب می­گذارند و به دیوار می­آویزند یا در بسیاری از خانه­ها، در ایران و خارج، در جاهای مهم خانه، نمایششان می­دهند. به این عکس­ها که دلالت­گر و حامل دین­داری­اند، به چشم احترام و تکریم نگریسته می‌شود. چون این عکس­ها اشیائی مقدس انگاشته می­شوند، اغلب محرک اعمال دیندارانۀ بیشتری هستند. آن­ها تجسم دیداری مقدس و رایحه­ای از امر الهی­اند که در حین زیارت به مشام می­رسد و این حال­وهوا و رایحه را خود به فضاهای روزمرۀ خانه­های شخصی می­آورند.

 

شکل ۱ خانواده­­ای از زائران در یکی از عکاس­خانه ­های مشهد، در حدود دهۀ ۱۹۶۰

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

در این مقاله، نخست، مروری تاریخی از پیشرفت عکاسی اواخر ایران دورۀ قاجار از آن نوع که درون­مایه­ای دینی داشت به دست می­دهم و سپس از ژانر عکاسی زیارتی در جریان تحولش در سدۀ اخیر بحث می­کنم. کانون توجهم زبان دیداری خاص این ابژه­های مقدس عکاسی است –زبانی دیداری برآمده از لباس­ها، ژست­ها، و زبان بدن و نیز پس­­زمینه­های دارای درون­مایه­های نمادین. دوم آن­­که، به چیستی فعالیت­ فرهنگی و اثر دین­دارانه­ای توجه می­کنم که از این تصویر-شی­ء­ها هنگام ورود به خانۀ زائران زاده می­شود. در پایان، به این قضیه می‌پردازم که چگونه تحولات اخیر در فناوری­های عکاسی دیجیتال و نیز دیدگاه­های تازه دربارۀ دینداری مورد تأیید حکومت در ژانر عکس یادگاری زیارتی تغییراتی ایجاد کرده و نیز آن را ادامه داده است. این مقاله، پاره­ای است از پروژه­ای دربارۀ زیارت و مذهب امامی در اسلام شیعی که بر مشاهدۀ مشارکتی، تجربۀ شخصی و مصاحبه­های عمیق با شماری از عکاسان مشهد استوار بوده و همچنان در جریان است.

 

عکاسی، دینداری و شهر مقدس مشهد

تاریخ آغازین عکاسی ایرانی به تازگی توجه جدی دانشوران ایرانی و خارجی را به خود جلب کرده­ است.[۸] پادشاه ایران، ناصرالدین شاه (۱۲۰۰-۱۲۷۵ش.) عکاسی پرشور بود که با شوروحرارت از گسترش عکاسی در میان درباریانش حمایت کرد.[۹] پژوهش­های جدیدتر عکاسی در میان مردم عادی و گسترش پرشتاب عکاس­خانه­های تجاری در این سو و آن­سوی مراکز شهری در ایران سدۀ نوزدهم را می­کاوند.[۱۰] با این حال، به پیوند عکاسی و دینداری توجه اندکی شده است. چه درون­مایه­های دینی عکس­ها و چه کنش­های دیندارانه­ای که متضمن استفاده از عکس­هاست، نظر به محوریت دین در فرهنگ ایرانی این بی­توجهی چشمگیر است. بنابراین شاید بد نباشد که از درون­مایه­های دینی در عکاسی عصر قاجار مرور تاریخ کوتاهی به دست دهیم.

از حرم­ها عکس­های بسیاری به جا مانده که پیشینه­شان به عصر قاجار می­رسد، از جمله عکس­های مشهد، قم و شیراز در ایران و کاظمین، کربلا، نجف و سامرا در عراق. پیشینۀ کهن­ترین عکسی که حرم امام رضا (ع) در مشهد را نشان می­دهد به سال ۱۸۶۳م. می­رسد.[۱۱] میرزا حسن کازرونی (۱۸۵۳-۱۹۱۴م.، که به عکاس­باشی مشهور است)، یکی از نخستین عکاس­های ایرانی بود که شهرتش به خاطر عکس­هایی است که از شاه چراغ، حرم مشهور شهر شیراز، گرفته است؛[۱۲] کازرونی تحصیلات دینیش را در شهر مقدس نجف در عراق کامل کرد. در سال ۱۳۸۹ [۱۸۷۰] آقا رضا عکاس­باشی، عکاس دربار ناصرالدین شاه، از زیارت شاه از حرم امام رضا (ع) در مشهد عکس­ گرفت؛[۱۳] همان سال، ناصرالدین شاه به آقارضا فرمان داد که به شهرهای مذهبی عراق، که در آن هنگام زیر نگین امپراتوری عثمانی بود، برود تا با دستیاری به نام عباس علی بیگ، از «همۀ حرم­های مقدس» عکس بگیرد.[۱۴] عکس­های آن­ها در بایگانی کاخ گلستان در تهران نگهداری می­شود.[۱۵] چهره­های دینی (روحانیون) و مراسم­ها و مناسک دینی نیز موضوع عکس­های آغازین در ایران بودند. در میان عکس­های که حفظ شده، عکس­هایی از ملا علی کنی، روحانی برجستۀ تهران (که از سال ۱۸۷۸م. به جا مانده)، گروهی از روحانیون تهران (۱۸۷۳م.، ۱۸۹۴م.)،[۱۶] عکس­هایی که جعفر قاجار در سال ۱۹۰۱م. از روحانیون گرفت[۱۷] و عکسی از «شمایل» نامعلومی از پیامبر اسلام که در سال ۱۹۰۵م. گرفته شده[۱۸] را می­بینیم. رخدادهای دینی مهمی چون نماز دسته­جمعی عید فطر، تعزیه (نمایشی مذهبی که شیعیان هر ساله به یاد شهادت امام حسین برگزار می­شود (۱۸۹۴م.) و تکیه دولت، تماشاخانه­ای سلطنتی که محل برگزاری نمایش­های مذهبی بود (۱۸۹۴م.، ۱۸۹۶م.)[۱۹] جملگی جزء نخستین موضوعات عکس­های ایرانی بود.[۲۰] میرزا محمدرضای عکاس (۱۸۶۹-۱۹۰۲م.) که به نمازهای رمضان و عید فطر در حرم شیراز توجه داشت، زیر یکی از عکس­هایش نوشت که این­ها را «در راه خدا» می­دهم؛ منظورش این بود که آن عکس­ها را به رایگان پخش می­کند.[۲۱]

عکاس­های خارجی که برای بازدید­ یا سکونت به ایران آمده­اند نیز به جنبه­های دینی فرهنگ ایرانی توجه کرده­اند.[۲۲] شهر مقدس مشهد نخست در عکس­های آنتونیو جانوتزی،[۲۳] افسری ایتالیایی که مأموریت داشت ارتش ایران را آموزش دهد پدیدار شد.[۲۴] در سال ۱۸۵۸م.، جانوتزی از این شهر عکس گرفت اما چون مسلمان نبود اجازۀ ورود به حرم را پیدا نکرد و مجبور شد که دوربینش را چند کیلومتر دورتر مستقر کند.[۲۵] هفت سال بعد، در ۱۸۶۵م.، آقا رضا عکاس­باشی، عکاس شاه، در سطحی وسیع، از شهر، از جمله از حرم مقدس، عکس­ گرفت. عکاس دیگری از دربار ایران، به نام عبدالله قاجار، طی مأموریتش برای عکاسی از مناطق مرزی شرق، مجموعه عکس گسترده­ای از حرم گرد آورد. غرض از تهیۀ این مجموعه که همۀ عکس­هایش در دهۀ ۱۸۹۰م. گرفته شده، تهیۀ اسناد و مدارکی از امپراتوری وسیع شاه برای سرگرمی شخصی وی بود؛ در این مجموعه از عمارت نادری و مناره­های آن، گنبد طلا و صحن عتیق عکس­هایی وجود دارد.[۲۶] ابوالقاسم نوری،[۲۷] عکاسی ایرانی که بین سال ۱۸۸۸م. و سال ۱۹۰۵م. فعال بود و به متخصص عکاسی از حرم­ها مشهور شد، در سال ۱۹۰۵م. از ضریح، داخلی­ترین حرم آرامگاه امام رضا (ع)، عکس گرفت.[۲۸]

بنا به گزارش­ها، نخستین عکاس­خانۀ تجاری در سال ۱۹۰۱م. در مشهد به دست میرزا فرج­الله عبادف در منطقۀ سراب دایر شد.[۲۹] پس از آن عکاس­خانه­ها یکی پس از دیگری سربرآوردند، از جمله عکاس­خانه­های امید، مسعودی، نصرت، پیما، و سیاح.[۳۰] عکاسان محلی مشهد که عکاس­خانه­های خود را داشتند این افراد را شامل می­شدند: بهاءالملک، بریس کلیمی و گاگارین روسی. میرزا علی اصغر خان، که عکاسی را در روسیه آموخته بود، نیز در اثنای انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵م. در مشهد عکاس­خانه­ای داشت.[۳۱] برخی از این عکاس­خانه­ها مشتریان محلیشان را داشتند، اما نظر به اهمیت مشهد که مرکز منطقه­ای بزرگی برای زیارت بود، طولی نکشید که بسیاری شروع کردند به کسب تخصص در عکاسی زیارتی. در آغاز سدۀ بیستم، این امکان برای زائران میسر شد که به شیوه­هایی عکس پرتره بگیرند که تجربۀ زیارت را برساند و زائران توانستند آن­ها را مثل سوغات به خانه ببرند.[۳۲] در اثنای سدۀ بیستم، جمعی از عکاسان مشهدی متخصص در پرتره­نگاری زیارتی وجود داشتند، که اسامی برخی از آن­ها از این قرار است: ابراهیم ذهابی (که به سیاح[۳۳] معروف بود)، رسول عربلین، کریم همایونفر، عباس شادیفر، علی گلرخ، عباس گلرخ، محمد نصرت، رحمت الله خان­زاده و ابوالفضل فرهمند.

 

از خیابان­ها به عکاس­خانه­ها: انقلاب، شگرد و سبک در عکاسی زیارتی

در دهه­های میانی سدۀ بیستم در مشهد دو سنت عکاسی زیارتی وجود داشت: عکاسی خیابانی عکاسان دوره­گرد و عکاسی عکاس­خانه­­ای. عکاسان دوره­گرد در خیابان­های مجاور حرم می­ایستادند، و آماده بودند تا از زائران عکس بگیرند.[۳۴] آنان از فرآیندی ساده استفاده می­کردند که به «دوربین جعبه­ای» یا دوربین سوراخ­سوزنی مشهور بود: دوربین چوبی جعبه­شکلی که داخلش حکم تاریک­خانه را داشت. عکاسان خیابانی از آن­ها استفاده می­کردند تا پرترۀ فوری بگیرند.[۳۵] آن­ها عکس­هایشان را در قالب کارت­پستال منتشر می­کردند و آن­ها را داخل قاب می­گذاشتند؛ برخی عکاسان پیش از دادن عکس­های سیاه­ و سپید به مشتریان با دست رنگشان می­کردند تا پول بیشتری بگیرند. برخی عکاسان اول کارشان را از عکاسی خیابانی و دورگردی شروع کردند و سرانجام کارشان را به عکاس­خانه­ها بردند؛ برخی دیگر آن بیرون ماندند. این دو شکل کسب­وکار دوشادوش هم تحول می­یافتند؛ تفاوت میان آن­ها بیشتر به قیمت تمام­شدۀ آن برای زائران مربوط بود. بیشتر عکاسان از شگردهای مشابه چسبانه[۳۶] و نقاشی عکس بهره گرفتند، اما کارهایشان از لحاظ سبک متنوع بود. تنوع ظریف در ژانر کلی چهره­نگاری زیارتی احتمالاً نتیجۀ ترکیبی از این عوامل بود: ترجیح فردی زائران (یا جیبشان)؛ سبک متمایز یا تخصصی­شدن عکاس­خانه­ای خاص؛ محبوبیت شگردهای متفاوت یا اشکال دیداری –که با گذشت زمان تنوع پیدا کردند؛ و سرانجام، تکامل تاریخی و سبکی چهره­نگاری زیارتی.

 

شکل ۲: زائران روی بام (یا ایوان) ساختمانی در داخل محوطۀ حرم. گنبد اصلی حرم امام رضا در پس­زمینۀ عکس است. عکاس ناشناس، در حدود دهۀ ۱۹۴۰ (یا قبل­تر).

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

آنچه ژانر عکاسی زیارتی را تعریف می­کند و در جذابیت تجاری و عاطفیش نقش دارد، مجاورت پرترۀ زائری است که پس­زمینه­ای دارد که نشانگر حضور وی در نزدیکی حرم مقدس است یا معرف تصویری است نشانگر زمان مقدس زیارت. البته محدودیت­هایی وجود داشت که خادمان بر عکس گرفتن در داخل حرم تحمیل می­کردند. افزون­براین، شرایط آب­وهوایی همیشه مساعد نبود و بردن وسایل به حرم­ها و میان آن­ها پرزحمت بود. برخی عکاسان در طبقۀ بالای ساختمان­های مشرف به حرم عکاس­خانه دایر می­کردند و از پشت­بام­هایش برای گرفتن پرترۀ زائر استفاده می­کردند و حرم نیز می­شد پس­زمینۀ طبیعی آن (شکل ۲).[۳۷] برخی دیگر از فرآیند دو مرحله­ای مونتاژ عکس استفاده می­کردند (شکل ۳). عکاسان پرتره­ای از زائر می­گرفتند و آن را می­بریدند و آن را روی عکس دیگری از حرم یا کنار آن می­گذاشتند و سپس از آن ترکیب دو بخشی عکس می­گرفتند. بدین­ترتیب عکسی ازپیش­موجود از خود حرم (معمولا از داخل حرم و/یا صحنش) پس­زمینۀ خامی می­شد که برای هر زائر شخصی می­شد. گفته شده اولین عکس­های این سبکی را ابراهیم ذهابی در سال ۱۹۳۷م. گرفته است.

 

 

شکل ۳: پرترۀ یک زائر و حرم امام رضا (ع)، مونتاژ عکس.

عکاس­خانۀ امید مشهد، در حدود دهۀ ۱۹۵۰م.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

پیشرفت­ها در فناوری­های نورپردازی عکاس­خانه کمک کرد که مشکلات اولیۀ نصب برطرف شود و استفاده از پشت­آویزهای دارای مضامین دینی و شمایل نقاشی­شده جای «عکس­های آرشیوی» آغازین از حرم را بگیرد. در بیشتر سدۀ بیستم، پشت­آویزهای نقاشی­شده متداول­ترین استعارۀ دیداری عکاسی زیارتی است. در مشهد، غلامحسین عربلین، از عکاسان زیارتی مشهور، در سال ۱۹۰۱م. نخستین پشت­آویزهای عکاس­خانه را نقاشی کرد. این پشت­آویز نقاشی­شده همچنان نیز در عکاس­خانۀ نوۀ او، به نام «عکاس­خانه­ محمدی» آویزان است، و برای عکاسان همچنان کار پشت­آویز را می­کند.[۳۸]

 

 

شکل ۴ و ۵: در این دو عکس پرتره­های زائران روی عکس دیگری از یک پرده چسبانده شد، سپس بار دیگر از آن عکس گرفته شد. یادداشت­های روی پرده­های پس­زمینه هر دو عکس­ها یکی است. عکاس ناشناس، مشهد، در حدود دهۀ ۱۹۶۰ م. (یا قبل­تر).

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

همۀ عکس­های زیارتی که پشت­آویز دارند در درون عکاس­خانه گرفته شده‌اند. در برخی موارد، پرتره­های زائران ممکن بود به دست عکاس­های دوره­گرد گرفته شود؛ این پرتره­ها سپس برش می­خوردند و روی پرده­های پس­زمینۀ ازپیش­موجود چسبانده می­شدند و سپس بار دیگر در فرآیند مونتاژ عکس، که پیش­تر ذکرش رفت، از آن­ها با هم عکس گرفته می­شد. فرآورده­های پایانی گاهی رنگ­آمیزی دستی بود. شکل ۴ و ۵ نمونه­هایی از پرترۀ زائران است که برش ­­خورده و روی پرده چسبانده شده‌اند (برخلاف شکل­های ۶ تا ۱۱ که در داخل عکاس­خانه گرفته شدند)؛ گفتنی است که پرده یکی است.

نقاشی­های روی پشت­آویز همیشه بازنمایندۀ بخشی از حرم امام رضا [ع] است. اما کوشش نشده که واقع­بینانه باشند؛ آن­ها نه روگرفتی از پس­زمینه­های عکاسی­شده از حرم بودند و نه جانشینی برای آن­ها. منظره­شان با قلم­موهای ضخیم نقاشی می­­شد و ظرافت و جزئیات چندانی نداشت و خام و بچگانه و پرنقص بود بلکه مقصد و مقصودشان بازنمایی یکجای بخش­ها و زوایای گوناگون مجموعۀ معمارانۀ حرم بود. آن­ها ما را به یاد سنت عامیانه نقاشی ایرانی می­اندازد که به «نقاشی قهوه­خانه­ای» مشهور است. در این نقاشی قصه­گو پرده­ای برمی­افراخت که در آن صحنه­ای روایی نقاشی شده و داستانی را به تصویر می­کشید که قصه­گو برای شنوندگانش نقل می­کرد. این پرده­ها معمولاً صحنه­هایی از داستان­های کهن ایران را تصویر می­کردند، خاصه جنگ­ها و قهرمان­ها که در قالب واقع­گرایی خام و ساده عرضه می­شد.[۳۹]

عنصر مهمی از پرده­های پشت­صحنۀ عکاس­خانه افزودن متنی دیندارانه است، مانند آیات قرآن و اشعاری که امام رضا [ع] را مدح می­کنند. عکس شکل ۷  که در سال ۱۹۷۰م. در عکاس­خانۀ مهتاب گرفته شده، گنبد حرم و صحن و آب­نمایش را در پس­زمینه به تصویر می­کشد. بالای منظرۀ معمارانه بیتی نوشته شده که آن را به شاعر محبوب ایرانی، حافظ، منتسب می­کنند و در مدح امام رضا [ع] سروده شده: «قبر امام هشتم سلطان دین رضا / از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش».

کبوترهای در حال پرواز معرف متداول­ترین عنصر شمایل­نگارانه در پشت­آویز عکاس­خانه­اند و بر روی پشت­آویزهایی که هیچ بیت شعری ندارند نیز ظاهر می­شوند (شکل­های ۶ تا ۹ را ببینید). حضورشان در داخل حرم گواهی است بر تقدس آن. انگیزه­های عام دیگر وقایعی از تاریخ تشیع، از جمله مسموم کردن خود امام رضا [ع]، را دربرمی­گیرد. گرچه بسیاری از عناصر پرده­ها تکراری­اند و بسیاری از آن­ها را می­توان در بیشتر آن­ها یافت (گنبد طلایی و مناره­اش، حرم نقره­ای و مزار امام رضا [ع]، کبوترها و ابیات)، در این الگوهای عام نیز تنوع کافی وجود دارد تا برخی از پشت­آویزها (یا عکاس­خانه­ها) را از سایر پس­زمینه­ها محبوب­تر یا بی­همتاتر سازد. زائران مخیر بودند هر عکاس­خانه و/یا پشت­آویزی را که می­خواهند برگزینند.

 

 

 

شکل ۶: خانوادۀ بزرگی از زوار، جلوی یک پشت­آویز

عکاس ناشناس، مشهد، در حدود دهۀ ۱۹۶۰م.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است

این پس­زمینه­ها در پی واقع­گرایی عکس­وار نیستند –به­واقع، آن­ها آگاهانه خود را از آن جدا می­کنند. واقع­گرایی هدف شمایل­نگاری دینی نیست[۴۰] بلکه شمایل­مندی هدف است و از رهگذر شناسه­های شمایل­سنجانۀ سختگیرانه به دست می­آیند. آنچه نفی منظره یا واقع­گرایی می­نماید نوع متفاوتی از «واقع­گرایی» است، نوعی از واقع­گرایی که تقاضاهای شمایل­نگارانۀ این ژانر خاص را می­رساند. این پرده­ها بازنمودی از فضایی مقدس را در چارچوبی نمادین عرضه می­کند که از منابع و نمادهای متنی و دیداری مضاعف ساخته شده­اند، منابع و نمادهایی که هدفشان ثبت تجربۀ معنوی زیارت است. آنچه در چهره­های آغازین می­بینیم، انقلابی است از پس­زمینه­های واقع­گرایانۀ آغازین (شکل ۲ و ۳) به پس­زمینه­های شمایل­نگارانه (شکل ۴ تا ۱۱). پس­زمینه­های دستۀ دوم به ژانر اصلی عکاسی زیارتی در سدۀ بیستم بدل شد. این فاصله گرفتن آگاهانه از عکاسی واقع­گرایانه (که ظاهراً در ضدیت با منطقی است که به لحاظ فنی امکان­پذیر است) به چیزی مهم­تر دست یافت: ترکیب رواج فهرست­گون عکس («من آنجا بودم»، سندی از رخدادی واقعی، یعنی زیارت) با کارکرد نمادینش چونان بازنمودی از آنچه اساساً تجربه­ای معنوی بود.[۴۱] این ترکیب فهرست­گون و شمایل­گون چیزی است که عکس­های زیارتی را از کارکرد اجتماعی چشمگیرش می­آکند و آن­ها را به اشیایی دیندارانه و عاطفی بدل می­سازد، سوغات­ مواجهه­ای مقدس است که زائران با خود می­آورند.

 

 

شکل ۷: خانواده­ای از زوار. عکاس­خانۀ مهتاب، مشهد، ۱۹۷۰م.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

 

 

شکل ۸: خانواده­ای از زوار. عکاس ناشناس، مشهد، در حدود دهۀ ۱۹۶۰م.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

 

شکل ۹: زائری در جلوی پردۀ پشت­صحنه، مشهد، اواخر دهۀ ۱۹۷۰م.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

لباس­ها و ژست­ها: دینداری از رهگذر بدن

بسیاری از عکاس­خانه­های مجاور حرم در مشهد تعدادی لباس­ دارند که آن­ها را در اختیار زائران می­گذارند تا هنگام گرفتن پرتره بپوشند. این لباس­ها شامل ردای «عربی»، چفیه (شالی سیاه و سپید) و شماق (ریسمان ضخیم و سیاهی که چفیه را در جای خود نگه می­دارد، چنان­که در شکل ۷ آمده) است. این ضمائم غیرایرانی نمادهای هویت یا قومیت و فرهنگ عربی است که در بافت دینی مظهر صدر اسلام­اند. این لباس­ها دوران شکوهمند و مثال­زدنی صدر اسلام، دورۀ پیامبر [ص]، اهل بیت [ع]، اصحابش و نخستین امامان را به یاد می­آورند. اشتیاق نسبت به صدر اسلام که از طریق لباس بیان می­شود، خاصه عباهای بلند و عمامه، در لباس­های مرسوم و رسمی روحانیون نیز نمایش می­یابد، روحانیونی که کارشان در مقام چهره­های دینی به آن­ها امکان می­دهد که ارتباط روزانه­شان با عصر مقدس نزول وحی را حفظ کنند. زائران عادی وقتی می­بینند می­توانند لباس­هایی بپوشند که مستقیماً به عصر پیامبر مربوط می­شوند، در این اشتیاق و آرزو سهیم می­شوند. همچنین این لباس­ها شالوده یا تقویت­کنندۀ دینداری یا فضیلتی است که زیارت را به برهه­ای خاص و مقدس و متفاوت با زمان عادی بدل می­سازد. زائران با پوشیدن این لباس­ها «برای عکس انداختن» خود را از محیط زمانی هر روزه­شان جدا می­کنند و خویشتن را با گذشتۀ آرمانی اسلام پیوند می­زنند و موقتاً جزئی از عصر مقدس نزول وحی می­شوند.

 

 

شکل ۱۰: اعضای خانواده­ای ایرانی دستشان را روی پردۀ پشت­صحنه گذاشته­اند که تصویری است از پنجره فولاد که دور مزار امام رضا [ع] را گرفته است.

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

لباس­ها و وسایل دیگر، که از آن در عکاسی زیارتی مشهد استفاده می­شود، خاصه با سنت درویشی‌گری پارسی پیوند خورده است. این اثاثیه شامل تبرزین (سلاحی قدیمی) می­شود و کشکول، کاسه­ای برای جمع کردن صدقات و خیرات است (شکل ۱۱ را ببینید). پوشیدن جامۀ درویشان و با آن­ها ژست گرفتن تلاشی برای نشان دادن میزان بالاتری از دینداری و زهد است و بر فاصلۀ فرد از مسائل و دلمشغولی­های این­جهانی دلالت دارد. در حالی که این سنتی است خاص ایرانیان، به همان قیاس، زائر را به عصر مقدس می­برد و او را از روزمرگی و زمانۀ عادی خود دور می­کند. برخی عکاس­خانه­ها این فرصت را فراهم می­آورند که فرد با مجسمه­های حیوانات –شیر، شتر یا آهو- ژست بگیرد. اهمیت نمادین این حیوانات در داستان­های خاص فرهنگ عامۀ ایرانی­ها، معمولاً حول زندگی قدیسان محلی جا افتاده است. بر اساس یکی از داستان­های عامیانۀ محلی مشهور، امام رضا [ع] از آهویی که به پیشگاهش پناه آورده بود، در برابر شکارچی محافظت کرد. یکی از نام­های امام رضا [ع] ضامن آهوست.[۴۲] در سنت عامیانه، چنان­که در این داستان عامیانه مشهود است، امام رضا [ع] حامی ضعفا و آسیب­پذیران است، ایده­ای که شالودۀ جنبۀ طبقاتی زیارت مشهد است: «زیارت فقرا».

 

شکل ۱۱: زائر سمت چپ لباس «عربی» بر تن و چفیه و شماقی بر سر دارد. زائر سمت راست لباس درویشی پوشیده است با عمامه و وسایل، از جمله تبرزین و کشکول. در حدود دهۀ ۱۹۶۰ [ع]

از مجموعۀ کیارنگ علایی که پس از کسب اجازه از او آورده شده است.

 

عکس­های زیارتی اغلب خانواده­های گسترده را به تصویر می­کشند (مانند شکل ۱ و ۶) یا چند نسل را در یک قاب گرد هم می­­آورند. گاهی زائران از عکاسان می­خواهند که عکسی از خویشاوند درگذشته­شان را روی پردۀ پس­زمینه بیاندازند تا برای متوفی رستگاری به دست آورد،[۴۳] که فرآیندش به همان فرآیند مونتاژ عکس که در شکل­های ۴ و ۵ می­بینیم شبیه است. بنابراین عکس­های زیارتی نشانگر وحدت خانواده است و از خانواده، واحدی دیندارانه برمی­سازد.

همچنین پرتره­نگاری زیارتی حرکات و ژست­های بدنی خاصی را ایجاب می­کنند. برای مسلمانان دینداری اغلب تجسم بیرونی دارد: نماز، زیارت و دیگر کنش­های دیندارانه، مانند تعامل با قدیسان از طریق طلب برکت یا مداخله با حرکات بدنی که مانند سجده و طواف ابراز می­شود. بنابراین جای شگفتی نیست که دریابیم ژست­ها و حرکات بدنی نقش مهمی در پرتره­های زیارتی ایفا می­کنند. مهم است که زائر جدی به نظر رسد و وقارش را حفظ کند، نه­تنها برای این­­که برازندۀ عکس و نقش دیندارانه­ای باشد که از پرتره انتظار ایفایش می­رود[۴۴] بلکه مناسب موقعیت زیارت نیز باشد. این قضیه خاصه در مورد زنان راست می­آید که با پوشاندن بدنشان حیا و توداری را نشان می­دهند. در برخی از پرتره­های زائران، زنان و کودکان روی زمین می­نشینند تا بر حیا و تمکینشان در جامعه پای فشارند. حرکات خاص آن­هایی که می­نشینند به کنش­های دینی ویژه اشاره دارند. برای مردان گذاشتن دست­ها روی سینه (مانند شکل ۶، ۸ و ۹) دال بر ادای احترام به امام رضا [ع] است. حرکات دیگر لحظات مواجهه با امر قدسی را زنده می­کنند: بالا بردن دستان در نماز، ادای خواندن کتب نیایشی (که اغلب به عربی­اند) یا زیارت­نامه­ها که در داخل حرم مرسوم است و در آوردن یا دراز کردن دست به سوی حرم که روی پرده نقاشی شده است. دست زدن به پنجره فولاد که دورتادور آرامگاه امام رضا [ع] را گرفته (شکل ۱۰) معرف اوج تجربۀ زیارتی به شمار می‌رود، چراکه مستقیم­ترین مواجهۀ زائر و امام مکرم است. درست مانند پرده­های پس­زمینه که پدیدآورنده و بازنمایندۀ مکان مقدس است، حرکات و ژست­های کسانی که می­نشینند معرف زمان، جو و تجربۀ مقدس زیارت است. همۀ این عناصر -مکان، زمان و تجربۀ مواجهه در عکس- هنگامی که زائر آن را به خانه می­آورد، جاودانی می­شود.

زائران هنگامی که عکس­ها را از عکاس می­گیرند، اغلب پیش از آن­که آن­ها را به خانه ببرند و از جان و دل محترمشان شمارند، آن­ها را می­بوسند. قدیمی­ترین عکاسان مشهد هنوز یادشان هست که زائران وقتی عکس‌ ظاهر شده خود را می‌دیدند، چطور شیفته و مبهوت عکس­ها می­شدند؛[۴۵] برخی آن­قدر خوشحال بودند که گویی «تمام دنیا را به آن­ها داده­اند».[۴۶] تا همین اواخر، نزد بسیاری از زائرانی که از خانواده­های عادی­ بودند، زیارت نه­تنها از حیث اهمیت دینیش، بلکه به دلیل هزینه­ها و دشواری­هاییش، خاصه اگر کل خانواده با هم سفر می­کردند، خاص و ویژه بود. برخی از زوار بر حسب اتفاق یا بخت و اقبال -مثلاً در قالب خدمت سربازی یا مأموریت نظامی- از مشهد سردر می­آوردند. ارزش عاطفی عکس زمانی بیشتر می­شود که سفر کردن دوباره به مشهد غیرممکن می­شود.

نظر به رایحۀ خاص عکس­های زیارتی، این اشیاء مقدس این ظرفیت را داشته­اند که عواطف دیندارانه را برانگیزند و بر لحظات مقدسی که هنگام زیارت تجربه می­شود اثر گذارند و آن را وارد لحظات عادی حیات روزمره کنند. همچنین آن­ها فضای مقدس حرم را وارد خانه­های عادی و آن­ها را سرشار از قداست می­کنند. اما این عکس­ها برای این­که نقش اشیائی را که موجد و حامل دینداری­اند ایفا کنند و ارتباط با زمان و مکان مقدس را میسر کنند، نیازمند رفتارها[۴۷] و جایابی­ خاص­اند.[۴۸] آن­ها را به دقت قاب­بندی می­کنند و به دیوار می­آویزند یا روی طاقچه در قاب، در محترم­ترین و عمومی­ترین بخش­های خانه می­گذارند (اتاق پذیرایی، اتاق نشیمن که در فارسی «هال» خوانده می­شود). با آن­ها با احترام رفتار می­شود، سالم و تمیز نگه­شان می­دارند و اغلب با دقت از نسلی به نسلی دیگر دست­به­دستشان می­کنند. نباید گردوخاک بگیرند و اعمال دنیوی یا بی­حرمتی­ها نباید در حضورشان اتفاق بیفتند -«نه جلوی چشمانشان»- چون آن­ها تصاویر «خود­های دین­دارند» (خود­های آرمانی و بهتر)، چه در شمایل نیکان چه در شمایل کسانی که در خانه زندگی می­کنند.[۴۹] بنابراین این عکس­ها دینداری را می­افزایند و در میان اعضای خانه نفس­های دینداری را برمی­سازند که حضورشان در خانه احساس می­شود؛ این چیزی است که کریستوفر پینی[۵۰] «قدرت­گیری از نزدیک» می­نامد.[۵۱] عکس­های زیارتی ابتدا حکم کالا را دارند اما وقتی دادوستد می­شوند و در جای مناسب قرار داده می­شوند و مورد استفاده قرار می­گیرند، از معانی نمادینی که روابط اجتماعی و اقتدار اجتماعی را برمی­سازند، آکنده می­شوند یا به شیوه­ای ملموس، هم واسطه و هم موجد دینداری­ می­گردند. از آنجا که مردم این عکس­ها را محترم می­شمارند، عکس­ها نیز به نوبۀ خود ارزش (شایستگی و دینداری) اشخاص پیرامون آن را بالا می­برند.[۵۲] خود دیندار –چه فردی یا جمعی، آن­گاه که کل خانواده در عکس­اند- به شکل دیداری در عکس ابراز و ساخته می­شود، این ابراز و ساخته شدن از رهگذر عکسی ساخته می­شود که بر حاضران در آن عکس تاثیر می‌گذارد.

 

تغییرات ناگهانی، تداوم­های چشمگیر: عکاسی زیارتی در روزگار کنونی

در سال­های اخیر، عکاسی زیارتی روبه­تغییر بوده ؛ این نتیجۀ نه­تنها فناوری­های دیجیتال و گذار عکاس­خانه­های مشهد از عکاسی دستی به عکاسی دیجیتال است، بلکه نتیجۀ عوامل مختلفی است که دامنۀ آن از بهبود چشمگیر حمل­ونقل تا تغییرات در تلقی­ها از دین در سپهر عمومی ایران کشیده می­شود. سفر به مشهد آسان و سهل شده است: زائران با خودرو، اتوبوس، قطار یا هواپیما سفر می­کنند. فرودگاه مشهد دومین فرودگاه بزرگ­ ایران از حیث حجم مسافران در سال است. زیارت به شکلی وسیع کالایی­شده، به شکلی از گردشگری بدل شده و شرکت­های گردشگری سفرهای زیارتی دسته­جمعی ارائه می­کنند.

از آنجا که شمار زائران به رقم بی­سابقه­ای رسیده (بنا به تخمین­ها ۳۳ میلیون زائر در هر سال)، شمار عکاس­خانه­ها به همان نسبت رشد کرده است. در حالی که در دهه­های نخست سدۀ بیستم، بین هفت تا ده عکاس­خانه در مشهد وجود داشت که در عکاسی زیارتی تخصص داشتند، اکنون شمار این عکاس­خانه­ها به ۴۰۰ عدد می­رسد، چیزی معادل یک سوم کل عکاس­خانه­های شهر. بیشتر آن­ها در مرکز شهر و نزدیک حرم واقع شده­اند. آن­ها از حیث هزینه و محل کاملاً با هم فرق دارند: عکاس­خانه­های گران­قیمت­تر از پیشرفته­ترین فناوری­های دیجیتال استفاده می­کنند و در خیابان امام­ رضا [ع] قرار دارند، حال آن­که نمونه‌های ارزان­تر در خیابان طبرسی واقع شده­‌اند. عکاس­خانه­ها برای جذب مشتری از فروشنده­های دوره­گرد استفاده می­کنند که شعارهای آهنگینی از این دست می­دهند: «قد و نیم­قد! مرقدی! گنبدی! آقا یادگار خراسان! عکس بگیریم براتون! برای بزرگ­تراتون! واس لب طاقچه‌هاتون! برای خانواده‌هاتون!». برخی از آن­ها کلماتی عربی سر می‌دهد تا زائران عرب را جذب کنند. امروزه عکس­­های زیارتی می­تواند روی لیوان­ و آینه هم چاپ شوند. اما گرچه شمار عکاس­خانه­ها رشد چشمگیری داشته، حجم کل عکس­های زیارتی که تولید شده­اند به احتمال زیاد کاهش یافته است. بیشتر زائران دوربین­های دیجیتال و/یا گوشی­های همراه دوربین­دار خودشان را دارند به طوری که می­توانند عکس­های خاص خودشان را مستقیماً در داخل حرم، حتی در اندرونیش بگیرند. به یک معنا، دوربین­های زائران بازگشت به سبک اوایل سدۀ بیستم عکاسی زیارتی که عکاسی واقع­گرایانه در فضای باز بود را ممکن ساخته­اند.

اما کار عکاس­خانه­ای کارکرد و محبوبیتش -کیفیت عام ذاتیش- یعنی ترکیب پرترۀ زائر با پس­زمینۀ نمادینی را که طراحی شده تا قداست زمان و مکان زیارت را منتقل کند حفظ کرده است. البته امروزه این اثر با پشت­آویزها به دست نمی­آید، چه پس­زمینه­ای که از آن عکس گرفته باشند چه پس­زمینه­ای که به شکل چسبانه آن را افزوده باشند. به یک معنا، گزینه تصویر پشت­صحنه که زائر بضاعت پرداختش را داشته باشد به طرز چشمگیری افزایش یافته، هرچند همچنان در چارچوب عام نمادهایی که در واژگان دیداری شیعیان قابل تشخیص است قرار می­گیرند. بنابراین، پس­زمینه­های ساختۀ فوتوشاپ که در شکل ۱۲ مشهود است، از تصویرهای اولیه فاصلۀ چشمگیری ندارند: زائری که جلوی پس­زمینه­ای ایستاده­ که حرم را به تصویر می­کشد، مزین شده به عناصر افزوده­ای که حیوانات و خاصه کبوترهای متبرک حرم را نشان می­دهند. امکان­های دیداری­ای که فوتوشاپ ارائه می­کند جای نیاز به پشت­آویزهای نقاشی­شده را گرفته­اند؛ درست همان­ هنگام که بیشتر عکاس­خانه­ها کوچک­تر شده­اند تا از عهدۀ اجاره­های افزایش­یافته برآیند. اما گرچه بازتولید گذرای مواجهۀ مقدس در عکاس­خانه که پشت­آویزها آن را باز می­نمود، دیگر تقریباً‌ منسوخ شده و رایانه جای آن را گرفته، این عکس­ها همچنان سوغات مواجهه­ای مقدس به هنگام بازگشت زائر به خانه دانسته و محترم­ انگاشته می­شود. با این حال، امروزه این نوع استقبال از عکس­های زیارتی جدایی نسل­ها را از آنچه در گذشته بود بیشتر ساخته است. جوانان ایرانی از عکس­های زیارتی همان استقبالی را نمی­کنند که بزرگ­ترهاشان می­کردند. آنان آن عکس­ها را «ازمدافتاده» می­دانند[۵۳] و وقتی به زیارت می­روند ترجیح می­دهند که با تلفن­های همراه یا دوربین­های شخصیشان عکس بگیرند. آنان دیگر عکس­های زیارتی را اشیاء دیندارانه و گزارشی از مواجهه­ای مقدس که آن مواجهه را از تجربۀ زیارت فراتر برد تلقی نمی­کنند.

 

 

شکل ۱۲: چهار عکس جدید که با فوتوشاپ تنظیم شده اند. عکاس: اصغر خمسه، خبرگزاری مهر

 

تغییرات دیگری هم سربرآورده که بر ژانر عکاسی زیارتی اثر گذاشته است. شمایل­نگاری دینی ممکن است بی­زمان و تغییرناپذیر به نظر آید اما این گونه نیست بلکه تغییرات واقع­شده در حساسیت­ها و حتی رخدادهای سیاسی سرنوشت­ساز را بازمی­تاباند.[۵۴] پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹م.، مدتی کوتاه گنجاندن پرترۀ رهبران دینی انقلاب باب شد، اما این کنش چندان نپایید.[۵۵] جو سیاسی ایران پس از انقلاب همچنان بر تعاریف عمومی از دینداری و تعریف این­که کدام شکل از دینداری پذیرفتنی است و کدام نپذیرفتنی، اثر می­گذارد. برای مثال، در سال­های اخیر استفاده از لباس­های عربی و درویشی ممنوع شده است.[۵۶] این ممنوعیت بازتاب کوشش مداوم حکومت ایران برای به دست دادن تعریفی «درست» از اسلام (شیعی) و اطمینان یافتن از این است ­که تقریر خاص خودش از دینداری در همۀ ساحت­های حیات روزمرۀ ایرانیان نفوذ کند. دین عامه­پسند که عمیقاً در فرهنگ عامۀ محلی و عرفان‌گرائی ریشه دارد و در لباس درویشی تجسم بیرونی می­یابد، عامدانه در شکل راست‌کیشی اسلامی که حکومت پس از انقلاب تبلیغش می­کرد نیامده است. چشمگیرترین گسست از سنت­های دیداری گذشته­ عکاسی زیارتی در تمرکز کنونیش بر فردی واحد (چه بزرگسال چه کودک) نهفته است. کمتر می­توان آن نوع پرتره­هایی که در صد سال گذشتۀ عکاسی زیارتی باب بود و در قالب خانواده (و حتی خانوادۀ گسترده) گرفته می­شد ببینیم. گرچه بایستی پژوهش­های بیشتری در این زمینه انجام شود، این گرایش ممکن است با آنچه فریده عادلخواه فردی­شدن تجربۀ دینی در ایران معاصر می­نامد یا حتی آنچه وی اصطلاح «فرزندسالاری»، یا اهمیت روزافزونی به کودکان می‌داند، پیوند خورده است.[۵۷]

عکاسان زیارتی نسل قدیم­تر بر این باورند که عکس­های عصر عکاسی دستی، «اصیل­تر» و «پایدارتر» بودند. اما عکاسان جوان­تر به ابزارهای دیجیتال جدید می­نازند و بر این باورند که فوتوشاپ به آن­ها امکان می­دهد که در قیاس با توانایی­های قدیم، طرح­های متنوع­تر و خلاقانه­تری پدید آورند. همۀ پشت­آویزها برچیده نشده­اند و شمار کمی از عکاس­خانه­های مشهد تجربۀ «کلاسیکی» از پرتره­نگاری در جلوی پشت­آویز را پیشنهاد می­کنند که تنها میان شماری از زائران میان­سال که دریغ گذشته را می­خورند، محبوب است. زائران جوان­تر یا عکس­های خاص خود را می­گیرند یا به خیال­پردازی­های فوتوشاپی میدان می­دهند.

 

 

[۱] این مقاله ترجمه‌ای است از این اثر:

Eshaghi, P. (2015). To Capture a Cherished Past: Pilgrimage Photography at Imam Riza’s Shrine, Iran. Middle East Journal of Culture and Communication۸(۲-۳), ۲۸۲-۳۰۶.

از یحیی حسینی، محمدحسین افراخته، علی بیات عکاس و داریوش آشوری، فعالی سینما، که مرا در گردآوری مطالب مورد استفاده در این مقاله و افزایش فهمم از موضوع یاری دادند قدردانی ­کنم. کیارنگ علایی، از سر لطف و مهربانی، مجموعه عکس­های زیارتی قدیمیش را در اختیارم گذاشت و اجازه داد که برخی از آن­ها را در اینجا بیاورم. آخرین و نه­بی­اهمیت­ترین قدرانی­ام را نثار دکتر لوسی ریزوا می­کنم که در آماده کردن این مقاله نقش پررنگی داشت.

[۲] برای مطالعۀ جزئیات دربارۀ شهر به این دو منبع رجوع کنید:

Zabeth, Hyder Riza (1999). Landmarks of Mashhad. Mashhad: Islamic Research Foundation; Streck, M. and B. Hourcade (2007). Mashhad. In Edmund Bothworth (ed.), Historic Cities of the Islamic World, pp. 332–۳۳۸. Leiden, Boston: Brill.

[۳] تالیفی جامع دربارۀ این حرم در عصر صفوی را می­توانید در این منبع ببینید:

Farhat, May (2002). Islamic Piety and Dynastic Legitimacy: The Case of the Shrine of Ali b. Musa Al-Riza in Mashhad (10th–17th Century). PhD dissertation, Harvard University.

[۴] برای مشاهدۀ جزئیات مربوط به این کنش‌ها و نقش دین در عصر صفوی، از جمله بحث­های موجود دربارۀ زیارت حرم امام رضا (ع) به ترتیب، به این دو منبع رجوع کنید:

Farhat, May (2014). Shiʿi Piety and Dynastic Legitimacy: Mashhad under the Early Safavid Shah. Iranian Studies 47(2): 201–۲۱۶; Algar, Hamid (1974). Some Observations on Religion in Safavid Persia. Iranian Studies (۷)۱–۲: ۲۸۷–۲۹۳.

[۵]  رحمتی، حسین (۱۳۸۶/۲۰۰۸). حج فقرا: مروری بر آداب زیارتی امام رضا از منظر فرهنگ مردم. فرهنگ مردم ایران ۱۱: ۱۹۳-۲۰۳.

[۶]  Glazebrook, Diana and & Mohammad Jalal Abbasi-Shavazi (2007). Being Neighbors to Imam Riza: Pilgrimage Practices and Return Intentions of Hazara Afghans Living in Mashhad, Iran. Iranian Studies 40(2): 187–۲۰۱

[۷] ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر.

[۸] کارهای اصلی به پارسی عبارت­اند از: ذکاء، یحیی (۱۳۷۶)، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران. تهران: علمی و فرهنگ؛ طهماسب­پور، محمدرضا (۱۳۸۷). ناصرالدین شاه عکاس. تهران: نشر تاریخ ایران؛ امامی، کریمی (۱۳۷۶). سیر تحول عکاسی در دوران قاجار: تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران. تهران: علمی و فرهنگی.

[۹] Behdad, Ali (2001). The Power-Full Art of Qajar Photography. Iranian Studies (۳۴)۱: ۱۴۱–۱۵۱.

[۱۰] Perez-Gonzales, Carmen (2012). Local Portraiture: Through the Lens of the 19th Century Iranian Photographers. Leiden: Leiden University Press; Sheikh, Reza (2004). The Rise of the Kingly Citizen. In Parisa Damandan (ed.), Portrait Photographs from Isfahan. London: Saqi Book.

[۱۱]  آتابای، بدری (۲۵۳۷). فهرست آلبوم­های کتابخانۀ سلطنتی. تهران: کتابخانۀ سلطنتی، ۱۳۲.

[۱۲]  صانع، منصور (۱۳۶۹). پیدایش عکاسی در شیراز. ویراستۀ علی فروزفر. تهران: سروش، ۱۲.

[۱۳] Tahmasbpour, Muhammad Riza (2013). Photography in Iran: A Chronology. Translated and edited by Reza Sheikh. History of Photography 37 (1): 7–۱۳.

[۱۴]  طهماسب­پور، محمدرضا (۱۳۸۷). ایتالیایی­ها و عکاسی در ایران: ۱۸۵۳-۱۸۶۲. تهران: قو، ۷۴.

[۱۵] بایگانی کاخ گلستان، تهران، آلبوم شمارۀ ۲۹۳.

[۱۶]  افشار، ایرج (۱۳۷۱). گنجینه عکس‌های ایران همراه با تاریخچه ورود صنعت عکاسی به ایران. تهران: نشر فرهنگ ایران، ۲۲۴.

[۱۷] آتابای، بدری (۲۵۳۷). فهرست آلبوم­های کتابخانۀ سلطنتی. تهران: کتابخانۀ سلطنتی، ۱۲.

[۱۸] آتابای، بدری (۲۵۳۷). فهرست آلبوم­های کتابخانۀ سلطنتی. تهران: کتابخانۀ سلطنتی، ۴.

[۱۹] طهماسب­پور، محمدرضا (۱۳۸۷). ایتالیایی­ها و عکاسی در ایران: ۱۸۵۳-۱۸۶۲. تهران: قو، ۷۰؛ کیانی هفت­لنگ، کیانوش (۲۰۰۷). مجموعه عکس­های تاریخی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران.

[۲۰] میرزا فتح­الله چهره­نگار (۱۸۷۷-۱۹۵۳م.) از نمایش­های مذهبی شیعیان برازجان، واقع در جنوب ایران عکس­هایی گرفت (صانع، منصور (۱۳۶۹). پیدایش عکاسی در شیراز. ویراستۀ علی فروزفر. تهران: سروش،۲۱)؛ برای مشاهدۀ عکس­های دیگر از این نمایش­ مذهبی شیعیان، یکی از مهم­ترین مراسم­های شیعیان آن عصر، حوالی سال ۱۹۱۱م. و سال ۱۹۱۶م.، به این منبع رجوع کنید:

صانع، منصور (۱۳۶۹). پیدایش عکاسی در شیراز. ویراستۀ علی فروزفر. تهران: سروش، ۱۲۸-۱۲۹.

 

[۲۱] صانع، منصور (۱۳۶۹). پیدایش عکاسی در شیراز. ویراستۀ علی فروزفر. تهران: سروش، ۱۸.

[۲۲]  Sevruguin, Antoin (1999). Sevruguin’s Iran: Late Nineteenth Century Photographs of Iran from the National Museum of Ethnology in Leiden, the Netherlands. Tehran/Rotterdam: Zaman and Barjasteh van Waalwijk van Doorn.

[۲۳] Antonio Giannuzzi

[۲۴] طهماسب­پور، محمدرضا (۱۳۸۷). ایتالیایی­ها و عکاسی در ایران: ۱۸۵۳-۱۸۶۲. تهران: قو، ۳۶.

Bonetti, Maria Francesca and Alberto Prandi (2013). Italian Photographers in Iran 1848–۱۸۶۴. History of Photography (۳۷)۱: ۱۴–۳۱.

[۲۵] عکس­هایش در کاخ گلستان تهران نگهداری می­شود (ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۳۵.)؛ ستاری، محمد (۱۳۹۲). اولین عکاس بقاع متبرکه. فصل­نامۀ آستان هنر، ۶: ۴۷).

[۲۶]  امامی، کریمی (۱۳۷۶). سیر تحول عکاسی در دوران قاجار: تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران. تهران: علمی و فرهنگی.

[۲۷]  ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۶۷.

[۲۸] بین سال­های ۱۸۸۸م. و ۱۹۰۵م.، نوری از حرم­های ایران و عراق، از جمله حرم امامان شیعه و نوادگانشان، فراوان عکس­ گرفت (عباسی عقدا، مهدیه، ابوالقاسم محمدابن نوری، عکاس بقاع متبرکه. تهران. دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران)؛‌ ستاری، محمد (۱۳۹۲). اولین عکاس بقاع متبرکه. فصل­نامۀ آستان هنر، ۶: ۴۷.

[۲۹] عبدالجبار عبادف و فرج­الله عبادف عکاسی را در عشق­آباد یا روسیه خواندند و سپس به مشهد مهاجرت کردند (ذکاء، یحیی، (۱۳۷۶)‌. تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران. تهران: علمی و فرهنگی، ۲۸۱).

[۳۰]  ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر.

[۳۱] ذکاء، یحیی (۱۳۷۶). تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران. تهران: علمی و فرهنگی، ۲۸۱.

[۳۲]  ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۶۵.

[۳۳] ابراهیم ذهابی در ژوئن ۲۰۱۳ در ۹۱ سالگی درگذشت. او قریب ۶۰ سال عکاسی کرده بود.

[۳۴]  ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۸۷.

[۳۵] دربارۀ این فرآیند در افغانستان رجوع کنید به:

Birk, Lukas and Sean Foley (2013). Afghan Box Camera. Stockport, uk: Dewi Lewis Publishing.

[۳۶] collage

[۳۷] از آن میان می­توان به عکاس­خانه­های متروپل و فردوسی اشاره کرد.

[۳۸] پسر غلامحسین، رسول عربلین (۱۹۲۲-۱۹۹۹) از عکاسان زیارتی مشهور بود (داداشی، حمید (۲۰۱۱). مستند عکاسی زیارتی. به کارگردانی حمید داداشی و نویسندگی رئوف دشتی. ۴۰ دقیقه، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران).

[۳۹] برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ این سبک نقاشی ایرانی رجوع کنید به: سیف، هادی (۱۳۶۹). نقاشی قهوه­خانه. تهران: موزۀ رضا عباسی.

Chelkowski, Peter J. (1989). Narrative Painting and Painting Recitation in Qajar Iran. Muqarnas ۶: ۹۸–۱۱۱.

[۴۰] Harris, Clare (2004). The Photograph Reincarnate: The Dynamics of Tibetan Relationship with Photography. In Elizabeth Edwards and Janice Hart (eds.), Photographs Objects Histories, p. 140. New York: Routledge.

[۴۱] برای مشاهدۀ نمونه­های ترکیب عکاسی و نقاشی (یا اشکال دیگر هنر و صحنه­آرایی) و نقش دیندارانۀ خاصی که چنین ترکیبی در دو مورد عکس­های تبتی و عکس-شمایل­های ارتدوکس رومانیایی به ترتیب به این منبع رجوع کنید:

Harris, Clare (2004). The Photograph Reincarnate: The Dynamics of Tibetan Relationship with Photography. In Elizabeth Edwards and Janice Hart (eds.), Photographs Objects Histories, pp. 139–۱۵۵. New York: Routledge.

[۴۲] برای مشاهدۀ تحلیلی فراگیر از این داستان به این منبع رجوع کنید: مهدوی دامغانی، احمد (۱۳۸۵). چهار مقاله دربارۀ امیرالمؤمنین و داستان ضامن آهو. تهران: امیرکبیر.

[۴۳] ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۵۳.

[۴۴] Shryock, Andrew (1997). Nationalism and the Genealogical Imagination: Oral History and Textual Authority in Tribal Jordan. Berkeley: California University Press, 296.

[۴۵]  داداشی، حمید (۲۰۱۱). مستند عکاسی زیارتی. به کارگردانی حمید داداشی و نویسندگی رئوف دشتی. ۴۰ دقیقه، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران.

[۴۶]  پرورش، امیر (۱۳۹۱)، یک دنیا ارادت در قاب خاطره­های خاک­خورده: نگاهی به عکاسی حرم­بارگاهی مشهد. شهرآرا 851: ۱۰-۱۳

[۴۷] Harris, Clare (2004). The Photograph Reincarnate: The Dynamics of Tibetan Relationship with Photography. In Elizabeth Edwards and Janice Hart (eds.), Photographs Objects Histories, pp. 139–۱۵۵. New York: Routledge.

[۴۸] Edwards, Elizabeth (2001). Raw Histories: Photographs, Anthropology and Museums. Oxford: Berg; Edwards, Elizabeth (2012). Objects of Affect: Photography Beyond the Image. Annual Review of Anthropology ۴۱: ۲۲۱–۲۳۴; Starrett, Gregory (1995). The Political Economy of Religious Commodities in Cairo. American Anthropologist ۵۷(۱): ۵۱–۶۸.

[۴۹] Shryock, Andrew (1997). Nationalism and the Genealogical Imagination: Oral History and Textual Authority in Tribal Jordan. Berkeley: California University Press; McClellan, Kate (2013). Presidents at Work: Shop Displays of Political Portraiture in Prewar Damascus. Visual Anthropology Review ۲۹(۱): ۱۶–۲۸.

[۵۰] Christopher Pinny

[۵۱] Pinney, Christopher (1997). Camera Indica: The Social Life of Indian Photographs. London: Reaktion Books, 171.

[۵۲] Harris, Clare (2004). The Photograph Reincarnate: The Dynamics of Tibetan Relationship with Photography. In Elizabeth Edwards and Janice Hart (eds.), Photographs Objects Histories, pp. 134-135. New York: Routledge.

[۵۳]    ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۷۹.

[۵۴] Harris, Clare (2004). The Photograph Reincarnate: The Dynamics of Tibetan Relationship with Photography. In Elizabeth Edwards and Janice Hart (eds.), Photographs Objects Histories, pp.139–۱۵۵. NewYork: Routledge.

[۵۵] نمونه­ای از این قضیه را می­توان در این منبع یافت:

An example can be seen at: http://www.akkaciziarat.blogfa.com/post/8 (accessed July 2004).

 

[۵۶]  ترابی، نسرین (۱۳۸۳). عکاسی زیارتی. ویراستۀ هاشم زوادزاده. تهران: کلهر، ۷۹.

[۵۷]  Adelkhah, Fariba (1999). Being Modern in Iran. NewYork: Columbia University Press.

دیدگاهتان را بنویسید