Tomat AndishehTomat AndishehTomat AndishehTomat Andisheh
  • خانه
  • جستارها و یادداشت ها –
    • صفحات پژوهشگران
            • آستانگی
            • آگورا
            • اتوپیا
            • اسلام‌ پژوهی
            • افق مبین
            • بیاض: یادداشت هایی در مردم شناسی شیعه
            • تاریخ اندیشۀ دینی
            • تاریخ‌نگاری
            • تلفیق دانش
            • جستارهای تاریخی
            • حبه‌های نقره فام
            • خوانشها
            • خیلی گذشته، خیلی حالا
            • زبان و ادبیات قرآن
            • شاه شوریده‌سران
            • طاوس
            • سایر نویسندگان
            • فرهنگ روش
            • محمدرضا عشوری مقدم
            • مدهامّتان
            • مطالعات فرهنگ رضوی
            • مهر داد
            • مواسات
            • میراث مکتوب شیعه
            • واژه ها و معناها
            • پیشینه
            • گزارش کتاب تاریخ
    • موضوعات
          • ادب و هنر
          • اقتصاد و مدیریت
          • تاریخ و نسخ خطی
          • زبان‌شناسی
          • شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی
          • علوم اجتماعی
          • علوم سیاسی و ارتباطات
          • فقه و حقوق
          • فلسفه و روش‌شناسی علوم انسانی
          • مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی
          • مطالعات ادیان و اسلامی
          • مطالعات قرآنی
  • فرصت‌های آکادمیک –
    • کشور –
          • آذربایجان
          • آفریقای جنوبی
          • آلبانی
          • آلمان
          • آمریکا
          • اتریش
          • اردن
          • ارمنستان
          • ازبکستان
          • اسپانیا
          • استرالیا
          • استونی
          • اسکاتلند
          • اسلواکی
          • اسلوونی
          • افغانستان
          • الجزائر
          • امارات متحده عربی
          • اندونزی
          • انگلستان
          • اوکراین
          • اوگاندا
          • ایتالیا
          • ایران
          • ایرلند
          • ایرلند شمالی
          • ایسلند
          • بروئنی
          • بلژیک
          • بلغارستان
          • بنگلادش
          • بوسنی و هرزگوین
          • پاکستان
          • پرتغال
          • تایلند
          • تایوان
          • ترکیه
          • تونس
          • جمهوری آذربایجان
          • جمهوری چک
          • چین
          • دانمارک
          • روسیه
          • رومانی
          • ژاپن
          • سنگاپور
          • سوئد
          • سوئیس
          • سودان
          • عراق
          • عربستان
          • عمان
          • فرانسه
          • فنلاند
          • قبرس
          • قرقیزستان
          • قزاقستان
          • قطر
          • کانادا
          • کره‌جنوبی
          • کرواسی
          • کویت
          • گرجستان
          • لبنان
          • لهستان
          • لوکزامبورگ
          • لیتوانی
          • مالت
          • مالزی
          • مجارستان
          • مراکش
          • مصر
          • مغرب
          • مقدونیه
          • مکزیک
          • نروژ
          • نیوزیلند
          • هلند
          • هند
          • هندوستان
          • هنگ‌کنگ
          • ولز
          • ونزوئلا
          • یونان
    • موضوع –
          • مطالعات قرآنی
          • فقه و حقوق
          • زبان‌شناسی
          • فلسفه و روش شناسی علوم انسانی
          • شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی
          • اقتصاد و مدیریت
          • ادب و هنر
          • مطالعات منطقه‌ای
          • علوم سیاسی و ارتباطات
          • تاریخ و نسخ خطی
          • مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی
          • علوم اجتماعی
          • مطالعات ادیان و اسلام
    • گونه –
          • استاد مدعو استادی موقت در دانشگاه (Non-Tenure Track Professorship/lecturer/instructor)موقعیتی تدریسی در دانشگاه است که بر اساس نیاز دانشگاه به مدرسی در زمینه‌ای خاص، تعریف می‌شود. این موقعیت تدریسی مدت زمان مشخصی دارد و در این مدت، استاد موقت به تدریس در زمینه مورد نظر دانشگاه می‌پردازد و بعد از پایان مدت تحصیل، دانشگاه تعهدی نسبت به وی ندارد. این استاد در زمان تدریس در دانشگاه ماهانه حقوق دریافت می‌کند.
          • اعلام برنامه دکتریبرنامه ای که دانشجو با شرکت در آن موفق به اخذ درجه دکتری (PhD) می‌شود. این برنامه در کشورهای اروپایی و استرالیا دست کم سه‌ سال و غالبا فاقد درس‌های اجباری است. درمواردی که چنین چیزی ـ یعنی درس اجباری برای دوره دکتری ـ وجود دارد ـ مانند برخی برنامه‌های دکتری‌ جدید در آلمان ـ غالبا درس نمره‌ای ندارد و ارائه گواهی گذراندن درس کافی است. در کشورهای آمریکای شمالی برنامه دکتری، دست کم پنج سال به طول می انجامد و شباهت زیادی با دوره‌های دکتری ایران دارد. به این ترتیب دانشجو موظف به گذراندن درس‌هایی با نمره‌های مؤثر، امتحان جامع شفاهی و دفاع از رساله دکتری خود می‌باشد. اخیرا بسیاری از برنامه‌های دکتری در کشورهای حوزه اسکاندیناوی، خود را به الگوی برنامه‌های آمریکای شمالی نزدیک کرده‌اند و دوره‌های دکتری با درس‌‌های اجباری و مدت زمان نسبتا طولانی‌تر نسبت به سایر کشورهای اروپایی برگزار می‌کنند.
          • اعلام برنامه کارشناسی ارشدکارشناسی ارشد عموماً به صورت یک‌ساله و یا دوساله ارائه می‌شود. دوره‌های یک‌ساله عموما فاقد پایان‌نامه و دوره‌های دو ساله دارای پایان‌نامه می‌باشد. در برخی کشور‌های تنها با گذراندن دوره کارشناسی ارشد دو ساله و ارائه پایان‌نامه است که می‌توان دوره دکتری (PhD) را شروع کرد. در بریتانیا دوره‌ کارشناسی ارشد خاصی با عنوان (Mphil) وجود دارد که در صورت طی آن، مدت زمان تحصیل دوره دکترا قدری کاهش می‌یابد.
          • اعلام یا راه اندازی وب سایتوب‌سایت‌های علمی توسط فرد و یا افرادی برای ترویج و پیشبرد زمینه علمی خاصی راه اندازی می‌شوند. وب‌سایت‌ها گاه توسط فرد و افراد و گاه به واسطه تصمیم موسسه‌ای فعالیت خود را آغاز می‌کنند.
          • بودجه پژوهشیبودجه پژوهشی (Research Grant)، مبلغی است که توسط دانشگاه ها و یا مراکز علمی و فرهنگی، به دانشجو و یا استاد پرداخت می‌شود تا او پژوهش خاص را به سامان برساند. معمولاً بودجه‌های پژوهشی به صورت رسمی اعلام می‌شود و دانشجویان و اساتید متقاضی برای دریافت آنها، مدارک خود را ارسال می‌کنند. کمیته‌ای علمی، افرادی را انتخاب و بودجه سفر علمی را در اختیار آنان قرار می‌دهد.
          • بودجه سفر علمیبودجه سفر علمی (Travel Grant)، مبلغی است که توسط دانشگاه‌ها و یا مراکز علمی و فرهنگی، به دانشجو و یا استاد پرداخت می‌شود تا او در نشستی علمی شرکت کند و یا برای مدتی معلوم، به پژوهش در مکانی خاص بپردازد. معمولاً بودجه‌های سفر علمی به صورت رسمی اعلام می‌شود و دانشجویان و اساتید متقاضی برای دریافت آنها، مدارک خود را ارسال می‌کنند. کمیته‌ای علمی، افرادی را انتخاب و بودجه سفر علمی را در اختیار آنان قرار می‌دهد.
          • بورسیه دکتراکمک هزینه تحصیلی که به دانشجوی دوره دکتری برای پوشش دادن هزینه‌های زندگی و یا تحصیل پرداخت می‌شود. میزان و شکل پرداخت این کمک هزینه براساس تعریفی که برای آن شده است وهمچنین کشورهای مختلف می‌تواند شرایط و ویژگی‌های متفاوتی داشته است. ویژگی اصلی این کمک هزینه این است که تعهّد شغلی برای دریافت کننده ایجاد نمی‌کند و دریافت کننده صرفا دانشجویی است که موظّف است با آن مبلغ تحصیل خود را به سرانجام برساند. در مواردی ادامه دریافت بورسیه منوط به ارائه گزارش کار و ارزیابی‌های دوره‌ای است.
          • بورسیه کارشناسی
          • بورسیه کارشناسی ارشدکمک هزینه تحصیلی که به دانشجوی دوره کارشناسی ارشد برای پوشش دادن هزینه‌های زندگی و یا تحصیل پرداخت می‌شود. میزان و شکل پرداخت این کمک هزینه براساس تعریفی که برای آن شده است و همچنین کشورهای مختلف می‌تواند شرایط و ویژگی‌های متفاوتی داشته است. درمواردی ادامه دریافت بورسیه منوط به ارائه گزارش کار و ارزیابی‌های دوره‌ای است.
          • جایزه علمیجایزه‌های علمی، عنوان عامی برای گونه‌های مختلفی از تشویقاتی هستند که ازدانشجویان، اساتید و یا پژوهشگران مستقل، به سبب ارائه برخی آثار علمی، اعم از کتاب، پایان‌نامه و یا مقاله صورت می‌گیرد. جایزه‌های علمی عمدتاً توسط موسسات و بنیادهای علمی ارائه می‌شوند و معمولاً مبلغ مشخصی پول هستند. در بسیاری موارد، ارائه جایزه به صورت رسمی اعلام می‌شود، افراد واجد شرایط برای دریافت آنها اقدام می‌کنند و در نهایت افرادی به عنوان منتخب، برنده این جوایز می شوند.
          • دستیار پژوهشیدستیاری پژوهشی (Research Associate) فرصتی است دانشگاهی که به شماری از دانشجویان مقاطع مختلف و نیز پژوهشگران غیر دانشجو اعطا می‌شود. فرصت دستیاری پژوهشی، توسط گروه‌های آموزشی در دانشگاه‌های مختلف جهان اعلام می‌شود و کسانی که به عنوان دستیار پژوهشی انتخاب شوند، موظف به همکاری با یک استاد دانشگاه در پروژه مخصوصی هستند. به دستیاران پژوهشی از محل بودجه اختصاص یافته برای آن پژوهش، دستمزد پرداخته می شود.
          • دوره های کوتاه مدتدوره‌های غالبا پژوهشی هستند که برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و یا حتی اساتید این امکان را فراهم می‌کنند که در یک بازه زمانی مشخص در یک مرکز دانشگاهی و یا پژوهشی دیگر به مطالعه و پژوهش بپردازند. در این دوره‌ها غالبا شرکت‌کنندگان نیز موظف هستند که نتایج پژوهش خود را دست کم در قالب یک یا چند سخنرانی ارائه کنند. شماری از این دوره‌ها تمام یا بخشی از هزینه‌های داوطلب (ثبت‌نام، سفر و اسکان) را برای شرکت‌کنندگان بر عهده می‌گیرند.
          • شغل استادیاستادی دانشگاه (Tenure Track Professorship) به عنوان یک شغل، یکی از مهم ترین گونه‌های فعالیت آکادمیک است. افراد دارای مدرک دکترا و یا فوق دکترا، معمولاً بر اساس فراخوانی عام توسط دانشگاه، برای در اختیار گرفتن یک موقعیت دانشگاهی، مورد مصاحبه قرار می‌گیرند. همچنین پیشینه تحقیقاتی و علمی ایشان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. افراد منتخب ابتدائاً برای یک دوره پنج ساله آزمایشی (Tenure Track) به استخدام دانشگاه در می‌آیند و بعد از پنج سال و بر اساس رای کمیته علمی دانشکده و دانشگاه، از کار برکنار و یا به صورت دائم در دانشگاه مشغول به تحصیل خواهند شد. در حال حاضر در کشور آلمان ورود به کرسی استادی منوط به گذراندن دوره فوق دکتری آلمانی (habilitation) و يا دوره استادیاری آلمانی (juniorprofessorship) است.
          • شغل دکتراشغل پژوهشی ـ آموزشی است که شاغل در صورت اتمام موفقیت‌آمیز دوره شغلی خود، حائز درجه دکتری نیز می‌شود. شغل دکتری دست‌کم شامل نوشتن رساله پژوهشی دکتری می‌شود و علاوه بر آن گاهی وظایف آموزشی و حتی اداری نیز به فرد شاغل محول می‌شود. تفاوت اصلی شغل دکتری با بورسیه دکتری، تعهد شغلی و کاری است که برای دانشجو ایجاد می‌شود و او موظف است در زمان‌های خاصی در جای خاصی حضور داشته باشد. با این حال در کشورهایی که این موقعیت‌ها عرضه می‌شود، نرخ متوسط حقوق دریافتی برای شغل دکتری، از بورسیه دکتری بیشتر است. در حال حاضر شغل دکتری غالباً در کشورهایی مثل آلمان، سوئیس، هلند، اتریش، بلژیک، لوگزامبورگ و کشورهای اسکاندیناوی عرضه می‌شود. دریافت‌کنندگان شغل دکتری، بعد از پایان دوره، برای اخذ اقامت دائم و یا شهروندی آن کشورها، عموماً از موقعیت‌ بهتری برخوردار خواهند بود.
          • فراخوان کتابفراخوانی است که در آن از پژوهشگران مرتبط با یک حوزه مطالعاتی درخواست می‌شود تا کتاب خود را ارسال کنند. این فراخوان غالبا توسط ناشران کتاب‌های دانشگاهی برای سری یا موضوع خاصی که به طور سلسله‌وار چاپ می‌کنند، اعلام می‌شود.
          • فراخوان مقالهفراخوانی است که در آن از پژوهشگران مرتبط با یک حوزه مطالعاتی درخواست می‌شود تا پژوهش‌ها و مقالات خود را ارسال کنند. این فراخوان می‌تواند برای یک کتاب و یا شماره خاصی از یک مجله باشد.
          • فوق دکترافوق دکترا (Postdoc) دوره‌ای معمولا یک تا سه ساله است که دانشجویان بعد از به پایان بردن دوره دکترا، آن را می‌گذرانند. فرصت‌های فوق دکترا بعد از دریافت مدرک دکترا قابل ورود هستند، اما دانشجویان دکترا حدود شش ماه قبل از دفاع از پایان‌نامه دکترای خود. برای این فرصت اقدام می‌کنند. دانشجویان مقطع فوق دکترا، در این دوره، می‌باید به پژوهش و یا تدریس بپردازند، اما در کلاسی به عنوان تحصیل، شرکت نمی‌کنند. این دانشجویان همچنین از دانشگاه به صورت ماهیانه حقوق دریافت می‌کنند؛ چه اینکه فوق دکترا اساساً نوعی شغل است. فرصتهای فوق دکترا، به صورت متناوب توسط دانشگاه‌ها اعلام می‌شود و کمیته‌ای علمی آنها از میان متقاضیان، انتخاب می‌کند. فرصت های فوق دکترا معمولاً بسیار رقابتی است.
          • کارگاهکارگاه‌ها همان دوره‌های کوتاه مدت با هدف آموزشی هستند که به زمان خاصی اختصاص ندارند و در آن یک نوع تعامل جمعی قوی‌تر دوره‌های کوتاه مدت وجود دارد. علی الخصوص نوع ارائه‌هایی که اساتید دارند با ارائه‌های کنفرانس و دوره‌های کوتاه‌مدت متفاوت است؛ چرا که غالباً به شکلی است که به طور عملی شرکت‌کنندگان را درگیر محتوا می‌کند و از آنان خواسته میشود که کارهایی را در طول دوره با مشارکت جمعی تمرین کنند. در کارگاه‌ها غالباً تکیه کمتری بر بُعد تئوری ـ انتزاعی می‌شود و بیشتر یادگیری عملی مهارتها مدنظر است.
          • کنفرانساجتماع شماری از پژوهشگران که در آن پژوهش‌ها ارائه می‌شود. این ارائه می تواند به شکل سخنرانی ـ ارائه شفاهی و یا پوستر ـ باشد. براساس نوع، بزرگی و ماهیت، یک کنفرانس می‌تواند از یک تا چند روز به طول انجامد و در بردارنده یک الی ده‌ها پنل (بخش) باشد. هر یک از پنل‌ها به موضوع خاصی می‌پردازد و توسط دانشمندی متخصص آن موضوع اداره می‌شود.
          • کوچ نشینی
  • فصلنامه آفاق شیعه –
  • خدمات –
  • اخبار –
  • آکادمی طومار –
  • تقویم آکادمیک –
  • تماس با ما و درباره ما –
  • مطالعات فرهنگ رضوی (پیمان اسحاقی )
تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۷۰۱-۷۵۰)، به کوشش پیمان اسحاقی
۱۴۰۰/۰۲/۲۱
روش پژوهش و آموزش در جغرافیای تاریخی از منظر دانش تاریخ
۱۴۰۰/۰۲/۲۱
تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۷۵۱-۸۰۰)، به کوشش پیمان اسحاقی
  دسته بندی ها: مطالعات ادیان و اسلامی، شیعه‌شناسی و ایران­‌شناسی، تاریخ و نسخ خطی، مردم­‌شناسی و مطالعات فرهنگی، علوم اجتماعی، ادب و هنر، فلسفه و روش‌شناسی علوم انسانی
۱۴۰۰/۰۲/۲۱
نویسنده: مطالعات فرهنگ رضوی

تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۷۵۱-۸۰۰)

به کوشش پیمان اسحاقی

 

فرهنگ رضوی را در مختصرترین بیان می‌توان بروزات مختلف مادی و غیرمادی مرتبط با امام رضا علیه‌السلام در فرهنگ ایران، خاورمیانه، شبه‌قاره هند و آسیای میانه تعریف کرد. این فرهنگ خود را در گونه‌های بی‌شماری از امور نشان داده و در ساحت‌های مختلفی چون تاریخ، هنر، ادبیات، معماری، فرهنگ‌عامه و اندیشه نفوذی مادی و غیرمادی پیدا کرده است. به‌این‌ترتیب، پژوهش درباره این بروزات که از این پس‌ازآن به «فرهنگ رضوی» تعبیر می‌کنیم، مستلزم مراجعه به طیف وسیعی از داده‌های فرهنگی‌ در زمینه‌های یادشده است. در این رشته نوشتارها، بر آنم که ابعاد مختلف «فرهنگ رضوی» را از متون مختلف جمع‌آوری کنم و در اختیار پژوهشگران قرار دهم. این متون می‌توانند مدخل‌ دانشنامه‌ای، مقاله، کتاب، مجموعه مقاله، پایان‌نامه، طرح پژوهشی، صدا، تمبر، پوستر، نقشه، اسلاید، مصاحبه، عکس، فیلم‌، سند، نسخه خطی، سند، تاریخ شفاهی، شعر، داستان، یادداشت و هر داده‌ای باشد که به نحوی از انحاء بتواند به پژوهشگران برای شناخت بیشتر از این فرهنگ یاری برساند. به‌این‌ترتیب مطالبی که در اینجا در قالب تازه‌ها و پاره‌هایی ارائه می‌شود را می‌توان به‌عنوان مواد خام پژوهش‌های بیشتر درباره ابعاد مختلف فرهنگ رضوی در نظر گرفت. تلاش من در اینجا این است که مطالبی که تاکنون کمتر در پژوهش‌های مربوط به فرهنگ رضوی در نظر گرفته‌شده را جمع‌آوری کنم. همچنین بنابراین است که هر یک از موارد ارائه‌شده، با ارجاع کامل نقل شوند، اما درصورتی‌که ارجاع به مطلبی ناموجود بود و یا مطلبی کاملاً‌ مشهور باشد، از ارائه ارجاع صرف‌نظر می‌شود. رسم‌الخط مطالب نیز عموماً تغییر داده نشده است. خوانندگان محترم هم درصورتی‌که به اثری در این زمینه دسترسی دارند، خصوصاً آثاری که احتمالاً نویسنده این مطلب از آن بی‌اطلاع است، باعث سپاس خواهد بود که آن را به‌وسیله این ای میل در اختیار نویسنده قرار دهند. در پایان لازم به ذکر است که نقل این مطلب در اینجا به معنای لزوماً صحیح بودن آن‌ها نیست. برای داونلود مطالب این صفحه در قالب فایل ورد به این لینک مراجعه کنید.

 

برای مشاهده سایر پنجاه‌گانه ها به این لینک مراجعه کنید.

https://tumarandishe.ir/fa/note-author/razavi/

 

 

(۷۵۱)

قیمت آبگوشت و کله پاچه در مشهد  سال ۱۳۵۳

 

یکی از لازمه‌های پژوهش درباره فرهنگ رضوی، اطلاعات از مسائل خراسان و خصوصاً شهر مشهد است. در ادامه با سندی از قیمت ارزاق در شهر مشهد در حدود نیم قرن قبل آشنا می‌شویم که می‌توانید در درک بهتر اقتصاد زیارت امام رضا (ع) یاری رسان باشد.

 

 

منبع: کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://t.me/parsagallry

 

(۷۵۲)

مقاله «ایمان و سود تقدیس شده: تاثیر بنیادهای مذهبی ایران»

 

برخی پژوهش‌ها در سال‌های اخیر به تاثیرات سیاسی و اجتماعی نهادهای مذهبی ایران خصوصاً زیارتگاه ها معطوف بوده است. آنچه در ادامه می‌آید گزارشی است درباره این مسئله توسط آستان قدس رضوی.

The influence of Iran′s religious foundations

Faith and profit enshrined

Millions of pilgrims visit the shrine of Imam Reza in Mashhad to be near to the holy man. The tomb is an important economic factor for the city, but at the same time it is the centre of an extensive business em-pire wielding huge influence in Iranian politics. On the political economy of the holy man, by Ulrich von Schwerin

The air in the courtyards is still cool before the heat of the day: beneath the golden dome, the number of pilgrims attending the grave of Imam Reza is still manageable. Towards midday, it will no longer be possible to pass through here for the mass of people pushing forwards. The neverending stream of pilgrims does not let up and is guided around the tomb of the Imam by specific gestures given by black-uniformed guards. But just before sunrise, it is still quiet inside the Mashhad mausoleum, the most important pilgrimage site in Iran.

The tomb is like a beating heart that attracts pilgrims from the entire Shia world and keeps an ever-flowing stream of people in motion. It beats slower in the mornings and faster at midday, but it is never completely still. Pilgrims even visit the grave of the Eighth Shia Imam at night. The site draws 20 million pilgrims every year – from Iran, Iraq, Lebanon, the Gulf States and Afghanistan, which is just 200 kilometres away. That’s an average 56,000 worshippers a day and considerably more on public holidays.

Closer to the ″light″ of God

In the rooms around the central burial chamber, the sparkling roof covered in a mosaic made of thousands of tiny mirrors, the men sit leaning against the marble-clad wall, an open book on the floor, prayer beads between their fingers. Segregated along gender lines, the men enter the chamber from one side, the women from the other, kissing the door frame, before pressing the forehead and lips against the bare metal of the grille that surrounds the grave – many of them with tears in their eyes.

Grieving for the martyr plays a key role in Shia Islam and when a preacher tells of the death of Imam Reza in the year 818 at the hands of the Caliph Al-Ma’mum, entire roomfuls of people demonstratively burst into sobs, as though it happened just yesterday. But for many pilgrims the emotion is real and the pilgrimage to Mashhad the fulfilment of a long-held dream. Visiting the shrine of the Imam enables them to share in the experience of the holy man – or as Mohsen describes it, it brings the faithful closer to the “light” of God’s truth.

Due reverence to the Imam: while the internal rooms fill up with pilgrims, outside on the “Islamic Republic Courtyard”, shrine staff are rolling out carpets for midday prayers. On the four sides of the courtyard, which is linked up with the burial chamber to the north, there are towering portals clad in blue, yellow and turquoise tiles, which form elaborate ornaments and calligraphic lines of writing, while the portal to the burial chamber is entirely covered in gold

The young man in his mid-20s, who resembles former President Mahmud Ahmadinejad with his blue jacket, black collarless shirt and unshaven chin, is studying theology in Isfahan and hopes to enter the clergy. “Regular people cannot directly see the light of God and that is why God sent the 12 Imams to bring light to the people,” says Mohsen and makes a gesture, as though trying to catch the light in his hands and offer it to someone.

Mohsen is a seeker – in search of the truth. “Every day I learn something new about God here,” he says. He comes to Mashhad five or six times a year, to spend a few days at the tomb of the Imam, to study, to meditate and to be close to the “light” of God. He is still at the start of his journey; a journey he will never complete, says the theology student. But the gleam in his eyes suggests that he has at least found some of that divine light already.

 

Faith is the foundation’s most important capital

While the internal rooms fill up with pilgrims, outside on the “Islamic Republic Courtyard”, shrine staff are rolling out carpets for midday prayers. On the four sides of the courtyard, which is linked up with the burial chamber to the north, there are towering portals clad in blue, yellow and turquoise tiles, which form elaborate ornaments and calligraphic lines of writing, while the portal to the burial chamber is entirely covered in gold – an indication of the reverence of the Imam, as well as the wealth of the shrine.

The pilgrimage site is an important economic factor for Mashhad, but at the same time the shrine itself wields economic power with an influence in Iran that cannot be underestimated. Having attained enormous wealth through donations and gifts over the centuries, the Astan-e Qods-e Razavi Foundation that manages the shrine has since the 1979 Revolution grown into an extensive business empire that uses its capital in a blatantly profit-orientated manner, making large-scale investments in Iraq, Syria and Lebanon.

Like few other institutions, the foundation shows just how closely interlinked faith, profit and power are in Iran: the piety of the people legitimises the religious regime and brings it financial gain that it can use to stabilise its power. Conversely, the regime invests in the religious infrastructure and promote pilgrimages to Mashhad and other holy sites, to justify to its claim to be the representative of the Imams and the defender of Islam and to spread its reading of the faith among the populace.

The shrine has undergone major developments since the 1979 Revolution. Numerous rooms and courtyards have been built in addition to the old halls and courtyards built by the Safavids and Qajars in the 17th and 19th centuries, to accommodate the rising number pilgrims; huge sanitary facilities, shopping malls and underground car parks have also been built. The developments have indeed served to enhance the overall efficiency of the complex, reports the architect and anthropologist Samar Saremi, who is carrying out research into the construction history of the shrine.

There was little difference between the handling of the shrine and other urban sites with transport and access issues, says the architect, citing the escalators integrated into the mediaeval architecture. Although the manner in which a pilgrim approaches a shrine – whether on foot or by car – changes the meaning of the act and the perception of the place, the predominant concern in the design was pragmatic access with the aim of organising the pilgrimage as efficiently as possible.

Free to act at will: the Astan-e Qods-e Razavi Foundation which has managed the shrine has since the 1979 Revolution has grown into an extensive business empire that uses its capital in a blatantly profit-orientated manner, making large-scale investments in Iraq, Syria and Lebanon

It is midday and the internal courtyards have filled with worshippers for midday prayers, the “brothers” on one side and chador-clad “sisters” on the other. While the call to prayer is issued from the rooftops, more pilgrims approach hurriedly via the shade-free outer courtyards, until all spaces on the carpet are taken up and the black-uniformed guards close off the internal area and wave the new arrivals through into the subterranean halls that were built beneath the old courtyards.

 

 

President Rouhani has neither insight nor control

At the exit, Keyvan waits for a tour through Mashhad. “Do you know another city where there is such a high concentration of hotels?” asks the civil engineer, as he weaves his car through the traffic, pointing at the hotel towers around the shrine. They all live from the pilgrims, many of them belong to Astan-e Qods. But that’s not all: the foundation also owns shopping malls, factories, banks; it owns half of the real estate in this city of millions and most of the land in the surrounding province of Khorasan.

“The foundation takes what it wants by force,” says Keyvan, not his real name. No one stands a chance if it raises a claim to a plot of land or building. The civil engineer with the rimless glasses and shaved head has never worked for it, because its contracts can only be won through contacts. The foundation is hated in the city, it does no charity work, says Keyvan. The foundation enjoys tax-free status and autonomy from the government.

Like the other religious foundations, Astan-e Qods is controlled by Supreme Leader Ayatollah Ali Khamenei, says Tubingen-based ethnologist Katharina Muller, who is conducting research into the structures of the foundation. But even Khamenei has only a limited say in the running of the foundation, while the government of President Hassan Rouhani has neither insight nor control. Muller emphasises that Astan-e Qods is not an executive organ of the government, but a self-contained, very self-confident political actor that pursues its own course in politics and business.

The long-time foundation chairman Ayatollah Abbas Vaez-Tabbasi, also described as the “Emperor of Khorasan” owing to his extensive powers, died last March. But it still remains to be seen whether Khamenei can tighten his control over the foundation. Although the new chairman Ebrahim Rais is unlikely to attain the position of his predecessor, a man who led Astan-e Qods since the 1979 Revolution, it is Muller’s view that the foundation will certainly make sure it safeguards its independence.

The ‘catacombs’ of Imam Reza: in the fog of emissions and traffic noise, it’s hard to imagine that the tomb of the Imam is just a few metres away. Most of the city’s traffic travels along the multi-lane expressway, accessed from four sides via motorway-style feeder roads. The expressway also provides access to the subterranean car parks, from which the pilgrims can directly enter the shrine

 

 

Reclusive and self-sufficient

The foundation sees itself as a guardian of the tradition and the values of the Islamic Revolution. It rejects a liberalisation of politics and culture and also takes a critical view of President Rouhani’s efforts to open up the country’s economy. This is also because such an opening would threaten the very existence of many of Astan-e Qods’ companies and factories, as its economic model only functions as long as the nation is isolated and business is not exposed to international competition.

Keyvan steers his car back onto the subterranean ring road that encircles the shrine beneath the outer courtyards. In the fog of emissions and traffic noise, it’s hard to imagine that the tomb of the Imam is just a few metres away. Most of the city’s traffic travels along the multi-lane expressway, accessed from four sides via motorway-style feeder roads. The expressway also provides access to the subterranean car parks, from which the pilgrims can directly enter the shrine.

But Keyvan prefers to stay outside. Like many young Iranians, the 33-year-old is estranged from Islam. The shrine of Mashhad may show how strong the faith and how important Islam still is for many Iranians, but for years now, studies have also shown that religiosity in Iran is declining and that members of the young generation in particular are turning away from Islam in droves because of the political misuse of religion by the regime.

Keyvan is annoyed by the perpetual religious propaganda and weary of the continual presence of the mullahs in the media. He is unsettled by the fervour of the pilgrims, when they strike their chests, sobbing in grief at the death of the Imam and left cold by the beauty of the architecture, the rich gold of the dome, the deep blue of the portal. He only comes to the shrine once a year, when he accompanies his mother to pray. If faith is the capital of the foundation, Keyvan has no contribution to make.

Ulrich von Schwerin

© Qantara.de 2016

Translated from the German by Nina Coon

منبع:

https://en.qantara.de/node/26070

 

(۷۵۳)

سخنان امام رضا (ع) با تمثال منسوب به ایشان

تصاویر و مطالب منسوب به امام رضا (ع) بخشی از فرهنگ بصری رضوی را تشکیل می‌دهند. نمونه‌ای از این امر که در سال ۱۳۵۲ تولید شده را در اینجا ملاحظه می‌کنیم.

 

منبع: کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad/27296

 

 

 

(۷۵۴)

تصویر زیارت محمدرضا پهلوی از حرم امام رضا (ع)

 

رابطه حرم امام رضا (ع)‌ و سیاست در ایران بسیار قدیمی و پیچیده است. آنچه در ادامه می‌آید محمدرضا پهلوی را در حین زیارت حرم امام رضا (ع)‌ نشان می‌دهد.

 

 

 

منبع:

کتاب قانون اصلاحات ارضی

کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad

 

 

(۷۵۵)

گلدسته مسجد گوهرشاد پس از زلزله ١٣٢٧

 

حرم امام رضا (ع)‌ در طول تاریخ بارها از وقایع طبیعی آسیب دیده است. آنچه در ادامه می‌آید یک نمونه از این آسیب‌هاست.

 

 

 

 

(۷۵۶)

کمک آشپز بازنشسته بیمارستان شاهرضا مشهد

 

بیمارستان امام رضا (ع) یکی از بخش‌های قدیمی آستان قدس رضوی است. آنچه در ادامه می‌آید سندی است درباره این نهاد.

 

 

  

 

 

(۷۵۷)

کتاب «خراسان و  شاهنشاهی ایران»

 

برای شناخت آستان قدس رضوی می‌باید اطلاع دقیقی از مسائل خراسان داشت. آنچه در ادامه می‌آید بخش‌هایی از کتابی درباره یکی از ابعاد تاریخ خراسان است.

منبع:

کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad

 

 

(۷۵۸)

پوستر به مناسبت میلاد حضرت امام موسی کاظم (ع) به همراه دعای توسل به امام موسی کاظم و یک شعر

 

بخش مهمی از فرهنگ رضوی به اشیای مادی ارتباط دارد که نسبت به امام رضا (ع)‌ و یا پدر و فرزند ایشان تهیه شده است. این پوستر در چاپخانه مجلس چاپ شده ، اثرعلی پیروی از کارمندان مجلس شورای ملی است و در سال ۱۳۷۰ قمری به چاپ رسیده است.

 

 

منبع:

کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad

 

 

 

(۷۵۹)

عکسی کهن از ورودی مشهددهه ۱۳۳۰

 

در آثار تاریخی درباره شهر مشهد، گزارش های زیادی از منابع تاریخی وجود دارد. آنچه می‌بینید یکی از ورودی های این شهر در دورانی است که مدرنیزاسیون چهره‌ بسیاری از نقاط ایران را تغییر داده بود.

 

 

منبع:

کانال تلگرامی دکتر هادی انصاری

@drhadiansarii

 

 

 

 

(۷۶۰)

مهر مربوط به پذیرایی از زوار حضرت رضا (ع) به تاریخ ۱۳۱۴ بر روی تکه کاغذ

 

در حرم امام رضا (ع) همواره بر اساس موقوفات خاص، غذاهایی به زائران تحویل داده می شود. آنچه در ادامه می‌آید ژتون توزیع غذا در این حرم است.

 

 

منبع:

کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad

 

 

 

 

(۷۶۱)

جوب بالاخیابان در سال ۱۳۲۰

مسئله آب در شهر مشهد همیشه یکی از مسائل اصلی این شهر بوده است. در این تصویر جوب موجود در بالاخیابان حدفاصل حرم امام رضا (ع) و میدان شهدا فعلی(خیابان شیرازی) را مشاهده می کنید.

 

 

 

 

(۷۶۲)

سنجاق سینه تاج‌دار مربوط به خدام امام رضا (ع) با نوشته آستان قدس رضوی

 

خادمان حرم امام رضا (ع)‌ همواره‌ از تزیینات خاصی برخوردار بوده اند. آنچه در ادامه می آید یک نمونه از این تزیینات در دوره پهلوی است.

 

 

 

منبع:

کانال گالری اسنادتاریخی و اقلام کلکسیونی پارسا در تلگرام

https://t.me/parsagallryiasnad

 

 

(۷۶۳)

از نقاره خانه تا عملجات شکوه

 

نقاره نوازی یکی از آیین های حرم امام رضا (ع) است. آنچه در ادامه می آید گزارشی کوتاه درباره این آیین است.

 

سابقه مراسم نقاره زنی در حرم مطهر امام رضا (ع)به دوره صفویه می‌رسد.

در اسناد و مکاتبات تاریخی دوره قاجار از نقاره خانه با عنوان “کرناخانه” یاد شده است که نقاره‌چیان را “عملجات شکوه” می‌نامیدند.

نقاره‌نوازی در آستان رضوی‌ در‌ دوران قاجاریه از آداب و تشریفات‌ خاصی‌ برخوردار شد و از جمله مناسبت‌های ویژه نـقاره‌نوازی اعـیاد مذهبی به خصوص جشن ولادت امام‌ رضا‌ (ع) بود.

ادیب المعی می‌نویسد‌: در‌ شب یازدهم‌ این‌ ماه‌ که میلاد حضرت امام‌ رضا (ع) بود، صحن را به قسمی دلکش چراغانی کرده، زینت دادنـد. نقاره‌خانه آستانه را‌ کوفتند‌ و باب سرور مفتوح و قلب اعالی دین‌ مقروح‌ و مجروح‌ شد‌.

علینقی حـکیم الممالک مولف روزنامه سفر خراسان که همواره باناصر الدین شاه قاجاردر سفر و حضر بود از اجرای مراسم نقاره زنی طولانی در روز میلاد امام رضا (ع) یاد کرده و نوشته است: در جشن ولادت امام‌ رضا (ع) نقاره‌خانه حضرت تا هنگام صبح غلغله افکن طارم اعلی بود.

 

منبع:

کانال تلگرامی تاریخ شفاهی ایران

@oralhistoryiran

 

 

(۷۶۴)

از بیماردار تا پرستار: مروری بر تاریخچه تاسیس اولین آموزشگاه‌های پرستاری در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

پرستاری از آن حرفه‌هایی است که سابقه‌اش به قواره طول تاریخ است اما در گذر زمان، این شغل مهم، جایگاهی حرفه‌ای پیدا می‌کند و به تناسب آن، نیروهایی توانمند برای آن تربیت می‌شوند. در ایران از سال‌ها قبل آموزش مهارت‌های مورد نیاز این حرفه کلید خورده است تا زنان و مردانی که به نیت کم کردن درد بیمار، بر بالینش حاضر می‌شوند، از بابت تجربه و دانش چیزی کم نداشته باشند. در این مقاله نیم نگاهی داشتیم به سوابق این حرفه و آموزش‌های مرتبط با آن در شهرمان:

 

حقوق ۴۰ریالی پرستارها

سابقه خدمت پرستارها بر بالین بیماران در شهر ما، طولانی است. اسناد تاریخی حکایت از آن دارند که بیمارداران یا پرستاران زن از دوره صفویه در دارالشفای حرم مطهر مشغول به خدمت بوده‌اند و بانوان بیمار به وسیله بیمارداران زن مراقبت و پرستاری می‌شده‌اند.[۱] اما سابقه تاسیس مراکز آموزش پرستاری در مشهد به دوره پهلوی اول بر می‌گردد. وظیفه پرستاران در آن دوران، اموری همچون پانسمان، تزریق، شست وشوی زخم ها، آماده کردن بیمار برای عمل جراحی و… بوده و متوسط حقوقی که یک پرستار در سال ۱۳۱۰ش. دریافت می‌کرده؛ حدود ۴۰ ریال ثبت شده است.[۲]

اما برنامه‌ها برای آموزش پرستاری با تأسیس بیمارستان شاهرضا(امام رضا(ع) فعلی) عملی می‌شود. پروفسور «هامرشلاک» مدیر این بیمارستان، در اطلاعیه‌ای خبر از ‌تأسیس کلاس پرستاری می‌دهد و اعلام می‌کند که به دلیل نیاز به پرستاران متخصص در کادر بیمارستان، از اول فروردین ۱۳۱۴ کلاسی مخصوص آموزش فن پرستاری، به صورت جداگانه ـ مردان و زنان ـ در بیمارستان (برای واجدان شرایط) برگزار خواهد شد. البته انتخاب داوطلب‌ها بی قید و شرط نبود. این موارد، از جمله شروط اعلامی برای ورود به این دوره بودند: «دارا بودن تصدیق سیکل متوسطه، اتمام دوره تحصیلات شش ماه (دوره دارای حقوق نخواهد بود و فقط ناهار و مکان و لباس خواهد داشت)، ساعت خدمت از ۸ صبح تا ۶ عصر است. افراد پس از اتمام دوره و موفقیت در امتحان کارآموزان با حقوق ثابت به استخدام بیمارستان در می‌آیند. ثبت نام از اول اسفند ۱۳۱۳ خواهد بود.»[۳]

در زمان استانداری پاکروان، طرح ایجاد آموزشگاه پرستاری و تربیت عده‌ای پرستار مورد توجه قرار گرفت و به همین بهانه، مهرماه ۱۳۱۵ آموزشگاه پرستاری در مشهد با مساعدت بیمارستان شاهرضا افتتاح شد.[۴] روزنامه «آفتاب شرق» خبر مربوط به کلاس پرستاری را این‌چنین منعکس کرد:« وسایل افتتاح این دوره از هر جهت مهیا و تسهیلاتی نیز برای ورود داوطلبان فراهم شده و کلیه دانش‌آموزان این کلاس ناهار را در همان محل صرف خواهند کرد به‌علاوه در صورت ابراز لیاقت پس از سه ماه به آن‌ها حقوق داده خواهد شد».[۵]

 

از آموزش ادویه شناسی تا معرفی امراض جلدی

محل آموزشگاه تا سال ۱۳۱۶ش. در بیمارستان شاهرضا (امام رضا(ع) فعلی) بود اما از آبان ۱۳۱۶ به دبیرستان ایراندخت منتقل شد. تعداد شاگردان این مدرسه در پایه اول، ۱۴ نفر و در پایه دوم، ۸ نفر گزارش شدند و از شمسی‌خانم برومند نیز به‌عنوان معاون آموزشگاه یاد شده است.[۶]  دکتر علی اصغر حکمت وزیر معارف و اوقاف آن دوران در ۱۱ فروردین ۱۳۱۶ در نامه‌ای از فتح ا… پاکروان استاندار و نایب التولیه آستان قدس رضوی تقاضا می‌کند تا به این آموزشگاه توجه ویژه شود؛ زیرا وجود چنین آموزشگاه‌هایی موجب ترقی و پیشرفت محیط بیمارستان‌هاست.[۷]  در سال دوم فعالیت آموزشگاه، دانش‌آموزان در بیمارستان موسوم به آمریکایی مشهد به کارهای عملی مشغول می‌شوند که موجب عکس العمل مسئولان می‌شود؛ زیرا تبلیغ‌هایی که این ساختار درمانی داشت، دغدغه‌هایی را برای متولیان امر و والدین آن‌ها شکل داد.[۸]

جالب است بدانید، طبق اساسنامه تأسیس این آموزشگاه‌ها، برای تربیت پرستاران متخصص در نقاط مختلف کشور، مراکزی فعال بودند که طول تحصیل در آن ها، دوسال بود و کسانی در این مدارس پذیرفته می‌شدند که دارای گواهی‌نامه سال سوم متوسطه و حداقل سن ۱۶ سال و حداکثر ۲۵ سال باشند. از دیگر شرایط ورود به آموزشگاه پرستاری زنان، مجرد بودن، سلامت و نداشتن فساد اخلاقی قید شده است.[۹]

مهم‌ترین دروسی که در سال اول در مدارس پرستاری تدریس می‌شد عبارت بودند از: میکروب شناسی، آداب پرستاری، حفظ الصحه شخصی، طرز عمل پرستاری، زبان خارجه، قسمت عملی، تشریح و معرفه الاعضا، تاریخ پرستاری، ادویه شناسی، پرهیز و رژیم، امراض جراحی، چشم، گوش، حلق و بینی و در سال دوم هم آموزش‌ها بیشتر جنبه عملی پیدا می‌کردند و دروسی همچون امراض مسریه، امراض نسوان، شکسته بندی، قابلگی، امراض جلدی، معالجات مخصوص برق و. .. را فرا می‌گرفتند. پس از پایان دوره تحصیل هر پرستار می‌توانست در خانه‌ها، مریض‌خانه‌ها و قسمت‌های جراحی، اطفال یا تیمارستان‌ها مشغول به خدمت شود.[۱۰]

 

روایتی از پرستاران آمریکایی در مشهد

در ۲۶ شهریور ۱۳۱۵ وزارت فرهنگ وقت تصمیم می‌گیرد که سه مدرسه پرستاری تهران،  مشهد و تبریز را با مدیریت پرستاران آمریکایی تاسیس کند، این نیت در شهرمان، در سال ۱۳۱۶ش. محقق می‌شود و خانم «دگنر» از پرستاران متخصص آمریکایی، با دعوت وزارت بهداری به مشهد می‌آید. او این مدرسه را به مدت سه سال اداره می‌کند. خانم «مخدره آموزگار» از اولین محصلان رشته پرستاری مشهد و مادر پرستاری نوین خراسان در توصیف خانم دگنر نوشته است: «رئیس مدرسه پرستاری مشهد در سال ۱۳۱۷ش. خانمی بود بلند بالا و موقر با صدایی گرم و دلنشین و موهایی پوشیده از گرد زمان که به شخصیت او ابهت می‌بخشید. خانم دگنر با بیماران مهربان، با دانشجویان متحمل و با خدمه متواضع بود و لبخندی دایمی بر چهره داشت که موجب اطمینان و تشویق می‌شد. تجسم رسیدن به مشخصات اخلاقی او  که پرستار تحصیل‌کرده‌ای بود، هدف را روشن و پر جلوه می‌ساخت».[۱۱]

نخستین گروه دانش‌آموختگان مدرسه در سال ۱۳۱۷ش. به تعداد هشت نفر و سال بعد به تعداد هفت نفر فارغ التحصیل شدند. در سال ۱۳۱۹ش. قرارداد خانم دگنر به پایان رسید و از آن به بعد، مدرسه پرستاری مشهد توسط پرستاران ایرانی اداره می‌شد.

داوطلبانی که در مدرسه پرستاری مشهد پذیرفته می‌شدند، پس از گذشت دو ماه از آغاز تحصیلات، در مراسمی پس از ادای سوگند به دریافت کلاه مخصوص پرستاری نایل می‌آمدند.

یکی از برنامه‌های اداره بهداشت استان خراسان، همزمان با تشویق دختران به تحصیلات پرستاری، برخورد با پرستاران تجربی و غیرمجاز از قبیل آن‌هایی بود که حجامت و تزریق خانگی انجام می‌دادند و بدون داشتن سواد و معلومات کافی، امور طبی را در منزل خود یا منازل بیماران می‌پذیرفتند.

نکته دیگر آن که، پرستاران آمریکایی از اواخر دوره قاجار در مشهد حضور داشتند و در بیمارستان آمریکایی مشغول فعالیت بودند. در سال ۱۳۰۱ش. یک پرستار آمریکایی به نام «فلورانس نلسون» به همراه اعضای میسیون مذهبی آمریکایی، از تهران به مشهد آمد. ازجمله اقدامات بیمارستان آمریکایی جذب دانش آموزان در رشته پرستاری بود؛ زیرا دکتر «کاکران» رئیس این مرکز اعتقاد به تربیت و آموزش پزشکان و پرستاران ایرانی داشت.[۱۲] در سال ۱۳۲۰ش. مدرسه پرستاری بیمارستان مسیحی آمریکایی، توسط خانم «مری هاروی» در مشهد تأسیس شد. شرط تحصیل در این مدرسه دارا بودن مدرک تحصیلی ششم ابتدایی و مدت تحصیل در آن، دو سال بود. در دوره اول چهار داوطلب ثبت نام کردند و دو نفر دیگر نیز که تحصیلات خود را در تهران آغاز کرده بودند، برای ادامه تحصیل به این مدرسه آمدند.[۱۳]

سال ۱۳۳۸ش. وزارت علوم، امتحانی از دانش آموختگان این مدارس گرفت و مدرک آنان به رسمیت شناخته شد. از این مدرسه سه نفر برای تخصص اتاق عمل به بیروت اعزام شدند که عبارت‌اند از خانم‌ها: ایران برارثانی، ظریفیان و فرزانه. این افراد به مدت شش ماه در بیمارستان آمریکایی بیروت، مهارت‌های اتاق عمل جراحی را فرا گرفتند.[۱۴]

در سال ۱۳۴۴ش. با تشکیل آموزشگاه پرستاری جرجانی، مدرسه پرستاری آمریکایی منحل شد و جای آن را آموزشگاه بهداری گرفت.

 

منابع

۴[۱]. تاریخ دارالشفای آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا پایان دوره قاجاریه به روایت اسناد. سالم حسین‌زاده سورشجانی، ص۱۲۲

[۲]. فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی زنان مشهد در عصر رضا شاه. پایان نامه فاطمه رضایی مکی، ص۱۰۳

[۳]. روزنامه بهار، یک‌شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۱۳

[۴]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۳۹/۱۰۱۹۱۰

[۵]. روزنامه آفتاب شرق، یک‌شنبه ۲۶/۷/۱۳۱۵

[۶]. همان، ۲۸/۱۰۱۹۱۰

[۷]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۲۴/۱۰۱۹۱۰

[۸]. همان، ۱۸/۱۰۱۹۱۰.

[۹]. روزنامه آزادی، جمعه، ۳ مهر ۱۳۱۵

[۱۰].. مرکز اسناد آستان قدس رضوی سند شماره، ۷/۱۰۱۹۱۰.

[۱۱]. رامین‌نژاد، رامین، تاریخ پرستاری خراسان، مشهد، آهنگ قلم، ۱۳۹۱، ص۶۲

[۱۲]. فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی آمریکایی‌ها در مشهد با نگاهی به روابط ایران و آمریکا. محمد کاظم رادمنش، ص۱۷۰.

[۱۳]. رامین‌نژاد، رامین، تاریخ پرستاری خراسان، ص۳۴-۳۵.

[۱۴]. مصاحبه با ایران برارثانی،۲۰/۱/۱۳۸۵.

 

 

(۷۶۵)

ماجرای ایجاد اولین قراولخانه‌ها در مشهد

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

در دوران ناامنی و هرج و مرج، خراسان بزرگ به واسطه وسعت جغرافیایی و دوری از مرکز، همواره مورد تجاوز اشرار و سارقان بوده است. در سال ۱۲۹۵ق/۱۲۵۷ش. تعداد ۳۵ قراولخانه در مشهد وجود داشته است که دو قراولخانه در ارگ مشهد قرار داشته اند.

قراولباشی از جمله مشاغل دولتی محسوب می شده به طوری که «علی رضا بیک قراولباشی» در محله سراب جزو کارکنان یا وظیفه بگیران دولت بوده است و اسمش در اسناد تاریخی ذکر شده است.

طی نقشه ای که « مک گرگور» افسر انگلیسی در سال ۱۲۹۲ق./۱۲۵۴ش. برای مشهد ترسیم کرده است، حدود تقریبی هفت قراولخانه در سطح شهر مشخص شده است. ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۲ ق. طی تلگرافی به آصف‌الدوله حکمران خراسان، دستور گذاشتن قراول در مرزها را می دهد، تا از تجاوزهای مرزی جلوگیری شود.

از اسناد موجود چنین بر می آید که در اکثر شهرهای خراسان قراولخانه ها و مراکزنظامی وجود داشته و شهرهای قاینات، بیرجند، نیشابور، مشهد، بجنورد، درگز و کلات از عمده مراکز نگهداری قشون بوده اند.

«جرج کرزن» سیاستمدار و ایران شناس انگلیسی در ارتباط با قراولخانه های مشهد نوشته است: یک اختصاص برجسته دیگر مشهد تعداد زیاد قراولخانه های آن است که در سراسر شهر پراکنده هستند و در آن دسته های نگهبان از لشکر و پیاده آماده اند. این بناها برحسب معمول شامل یک رواق کوتاه با اتاق قراول در عقب آن است. تفنگ ها که معمولا سرپُر است در جلوی قراولخانه ردیف گذاشته شده و همین که مسافری اروپایی از آن جا عبور کند سرباز وارفته در جامه آبی رنگ با کلاه پوستی جقه دار که در داخل اتاق در حال استراحت است، زود برمی خیزد و با صدای تق تق مخصوص یکی از این تفنگ ها را بر می دارد و پیش فنگ می کند، سپس آن را به جای خود می گذارد و باز استراحت می کند.

اهمیت قراولخانه ها موجب شده تا اسم آن ها روی برخی از اماکن شهری به یادگار مانده باشد. مرحوم مولوی در فهرست موقوفات، از قراولخانه مشهد نیز یادی کرده است. گویا در نبش کوچه مرحوم موتمن السلطنه(کوچه قنسولی) و بالاخیابان که در واقع زاویه شمال غربی باغ دارالتولیه است قبلا قراولخانه ای وجود داشته است پس از این که در عهد مشروطیت ماموران پلیس حفاظت شهر مشهد را عهده دار شدند، به جای قراولخانه کلانتری بالا خیابان بنا شد.

از طرفی، کوچه قراولخانه که به کوچه مشاق و کوچه باغ سنگی منتهی می شود، به علت وجود قراولخانه (کشیک خانه) در این محل به این عنوان شهرت یافته بود.

در سال۱۳۰۳ش. اداره مالیه نیز مکاتباتی راجع به اراضی قراولخانه داشته است.

همچنین بنا بر اشارات صورت گرفته در بعضی اسناد تاریخی، در محله قبرمیر مسجد قراولخانه وجود داشته است…

 

منبع:

کانال تلگرامی تاریخ شفاهی ایران

@oralhistoryiran

 

 

(۷۶۶)

آغازی برای زرد قناری‌ها: روایتی از اولین تاکسی‌های شهر مشهد که درشکه‌چی‌ها را به چالش کشیدند

غلامرضا آذری خاکستر

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

اگر از تاکسی‌سوارهای قهار هستید که برای رسیدن به کارهای روزانه‌تان باید مدام سوار این وسیله حمل و نقل عمومی شوید، حتما برایتان جالب است که بدانید اصلا بنیان گذار سیستم تاکسیرانی در ایران یک خانم بود.  اشرف الملوک، ملقب به فخرالدوله، نهمین دختر مظفرالدین شاه قاجار؛ به اتکای ارثیه پدری و البته مدیریت خود، پیاده‌ها را سواره کرد. بعدها خودروهای فیات و فورد و بنز با رانندگان اتوکشیده، مسئول حمل و نقل مسافران شدند. البته اوضاع همیشه این طور خوب نبود و «کرایه‌کش»ها آن اوایل فقط به ثروتمندان سواری می‌دادند. خلاصه سال‌ها گذشت تا به سیستم امروز رسیدیم. مشهد هم از جمله شهرهایی بود که چالش‌های زیادی را در تبدیل درشکه‌ها به تاکسی‌ها تجربه کرد و خلاصه ماجراهای زیادی را از سر گذراند که پاره‌ای از آن‌ها را به روایت تاریخ در ادامه مطلب برای شما ذکر خواهیم کرد:

 

روزگار حکمرانی درشکه ها

روزگاری، خیابان‌های این شهر در قُرق درشکه‌ها بود. درشکه از کلمه «دروژکی» روسی گرفته شده است و نام وسیله نقلیه کوچک و سبکی بود که دو یا چهار چرخ داشت و به وسیله اسب کشیده می‌شد. «درشکه‌چی»، «درشکه خانه» و «درشکه سازی» از جمله مشاغلی بودند که با این وسیله حمل و نقل گره خورده بودند. عصر قاجار، دوران درشکه‌سواری ایرانی‌ها بود و اغلب اعیان به عنوان وسیله شخصی از آن استفاده می‌کردند. درشکه‌ها یک اسبه یا دو اسبه بودند. قبل از این که اتومبیل به‌عنوان وسیله حمل و نقل شهری در بین عموم مردم استفاده شود، درشکه اصلی‌ترین وسیله جابه جایی بود. در دهۀ اول قرن اخیر، در شهر مشهد نیز، به علت کمی وسعت شهر و نزدیک بودن منازل به محل کسب و کار، احتیاج زیادی به وسایل نقلیه احساس نمی‌‌شد و درشکه تنها وسیله حمل برای داخل شهر بود. درشکه‌ها ایستگاه‌های ثابت مشخصی در چند نقطه شهر، از جمله حمام شاه و بست بالاخیابان داشتند و مردم برای استفاده از آن‌ها به ایستگاه‌های مذکور مراجعه می‌کردند. در ابتدا تعداد درشکه‌ها خیلی محدود بود و در کل شهرمشهد، از چهل دستگاه تجاوز نمی‌کرد. از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ش. بازهم بهترین وسیله نقلیۀ عمومی داخل شهر را درشکه‌ها تشکیل می‌دادند.[۱] به طوری که در سال ۱۳۱۳ش. در شهر مشهد ۴۷ درشکه شخصی و ۱۷۷ درشکه کرایه‌ای مشغول کار بودند.[۲] اسناد تاریخی نشان می‌دهند که این آمار، در سال ۱۳۳۱ به ۴۱۲ درشکه و یک دهه بعد به ۳۱۸ درشکه رسیده است. اغلب درشکه چی‌ها از ترکان مهاجری بودند که پس از انقلاب بلشویکی به ایران مهاجرت کرده و در مشهد اسکان داشتند.

 

ایجاد اولین شرکت تاکسیرانی در مشهد

سال ۱۳۱۸ بود که تعداد ده دستگاه تاکسی به‌وسیلۀ شرکت «درخشان» و «حسین نعیمیان» وارد مشهد شدند و در شهر فعالیت خود را آغاز کردند. مدتی مردم از آن استقبال می‌کردند؛ تا این که در آذرماه سال ۱۳۳۱ و در زمان ریاست شهربانی «سرهنگ وجدانی» و تصدی شهرداری توسط «عبدالوهاب اقبال»، رسماً تاکسیرانی شهر مشهد ایجاد و به‌تدریج و برحسب احتیاج بر شمار تاکسی‌‌‌های شهر افزوده شد.[۳] این طور بود که در سال ۱۳۴۰ حدود ۴۰۰ تاکسی مشغول جابه جایی مسافر در مشهد بودند.

 

اعتراض درشکه چی ها

اما ورود تاکسی به مشهد، چندان هم آسان و بی سر و صدا نبود. از قضا در آن برهه، درشکه‌چی‌ها که شغل شان را در معرض خطر می‌دیدند نسبت به این موضوع اعتراض ‌کردند.

شب یک شنبه نهم مرداد ۱۳۲۸، عده‌ای (در حدود دویست‌نفر درشکه‌چی‌) در منزل یکی از علمای مشهد جمع شدند و از وی تقاضا کردند نسبت به تقاضای آن‌ها مبنی‌بر جلوگیری از به‌کار افتادن تاکسی در مشهد با مقامات مربوطه مذاکره نمایند؛ زیرا زندگی و معیشت قریب به هزار عائله، صاحبان درشکه‌ها و مهترهای ۲۲۲ درشکۀ عمومی شهر، در مخاطره قرار داشت. آیت‌ا… ‌زاده خراسانی نیز به ایشان قول داد که با استاندار ملاقات و دربارۀ درخواست آن‌ها مذاکره نماید.[۴]

۱۷ مرداد ۱۳۲۸،  مقارن ساعت ده صبح، عده‌ای از درشکه‌چی‌ها و مالکان درشکه به همراه زن و بچه هایشان در استانداری اجتماع نموده و از اینکه قرار است ده دستگاه تاکسی در شهر شروع به کار نمایند و ممکن است آن‌ها بی‌کار شوند، به مقام عالی دولت در استان شکایت کردند. بلافاصله استاندار؛ فرماندار، شهردار و ریاست شهربانی را احضار و به اعتراضات آن‌ها رسیدگی نمود. در نتیجه تصمیم گرفته شد، از آنجایی که اهالی مشهد از وضع درشکه‌ها که اکثراً یک اسبه و فرسوده بودند و اسب‌های آن‌ها نیز ناتوان شده بودند، شکایت داشتند. مقرر گردید، به شرط آنکه این افراد تعهد نمایند اصلاحات لازم را برای تعویض اسب‌ها و تعمیر درشکه‌ها انجام دهند، ده دستگاه تاکسی شروع به کار نکنند ولی هرگاه درشکه‌ای تعمیر لازم داشت و این کار انجام نشد، از کار کردن آن به‌وسیله اداره شهربانی جلوگیری شود. نمایندگان درشکه‌چی‌ها قبول کردند تمامی درشکه‌های فعلی را تعمیر و تبدیل به دواسبه نمایند و تعهدات فوق را انجام دهند.[۵]

 

کرایه‌های پنج ریالی

اما به مرور ایام و به خاطر فزونی جمعیت و همچنین نیاز به وسیله نقلیه درون شهری، تاکسی‌ها راه خودشان را به خیابان‌های شهر پیدا کردند و بر شمار آن‌ها در مسیرهای پررفت و آمد شهر، افزوده شد.

در همین راستا و به‌منظور رفاه اهالی، از دی‌ماه ۱۳۳۴ هر شب از ساعت یازده به بعد، هفت دستگاه تاکسی نگهبانی در مقابل شهربانی و کلانتری‌ها برای استفاده مراجعان مستقر گردید.[۶] همچنین، در نتیجۀ مذاکراتی که در بهمن ۱۳۴۴ بین سرگرد منزوی، ریاست دایره راهنمایی و سرگرد تحصنی، فرماندهی گروهان اول ژاندارمری به‌عمل آمد، موافقت شد که از خروج تاکسی به خارج شهر ممانعت به‌عمل آید، بلافاصله مراتب طی بخشنامه‌ای به تمامی پاسگاه‌های ژاندارمری حدود شهر اعلام و این اقدام اجرایی شد.[۷] اسناد تاریخی گواهی می‌کنند که در اسفند ۱۳۴۱ تعداد ۴۳۳دستگاه تاکسی در شهرمشغول کار بوده است. ضمن آنکه حمل و نقل کالاهای تجارتی و خوارو بار و مایحتاج اهالی داخله شهر مشهد به وسیله گاری‌های اسبی و بارکش‌های شهری و موتور سه چرخه انجام می‌شده است. نرخ تاکسی برای یک نفر به هر نقطه شهر ۵ریال دو نفر۱۰ ریال و سه نفر ۱۵ریال تعیین شده بود.

نخستین تاکسی تلفنی

در سال۱۳۴۷ش. برای رفاه بیشتر مسافرانی که با هواپیما به شهر وارد می‌شدند، سرویس مخصوصی برای فرودگاه به صورت تاکسی تلفنی دایر شد. برای تاکسی‌های تلفنی یک مرکز (سیستم سانترال) وجود داشت و در مرحله بعد که بی‌سیم نصب شد، مراکز دیگری برای آن‌ها در سایر نقاط شهر ایجاد گردید.[۸] در سال ۱۳۵۰ شرکت تاکسیرانی وقت با سرمایه خودش ۳۰ دستگاه خودرو بنز، فیات و دیگر خودروهای موجود آن زمان را خریداری و نخستین تاکسی تلفنی مشهد را راه‌اندازی کرد. تعدادی از این تاکسی‌ها در مسیر فرودگاه مشهد تردد می‌کردند. تاکسی تلفنی در آن زمان بیشتر جنبه رفاهی و تجملاتی داشت و کسی جز به‌دلیل نیاز حیاتی سراغ آن را نمی‌گرفت.  نخستین تاکسی تلفنی خصوصی را در مشهد، به نام «کنکورد تاکسی»، هوشنگ توتونچی صراف در سال ۱۳۵۳ با به‌کارگیری سی دستگاه خودرو آخرین مدل، ازجمله شورلت، در خیابان ابن سینا، دایر کرد. سپس تاکسی «جت» و بعد نیز «خان منش» وارد این عرصه شدند، اما در آن زمان فقط «کنکورد تاکسی» بود که ماشین‌های تشریفاتی داشت.[۹]

 

منابع

[۱]. ترافیک شهر مشهد. پایان نامه کارشناسی جغرافیا. ایرج امیرنظامی. سال ۱۳۵۱، ص ۱۷

[۲]. مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی (مشهور به گزارش مکتب شاهپور). مدرس رضوی، محمد تقی و دیگران. تصحیح و توضیح مهدی سیدی. مشهد: آهنگ قلم، ۱۳۸۶، ص۱۸۵

[۳]. جغرافیای شهری مشهد. عباس سعیدی. مجله دانشکدۀ ادبیات مشهد. شماره۲و۳. سال اول.۱۳۴۴، ص۱۸۶

[۴] روزنامه خراسان، ۱۰ مرداد ۱۳۲۸

[۵].  همان، ۱۸ مرداد ۱۳۲۸

[۶].  همان، ۱ دی ۱۳۳۴، ص ۴

[۷].  همان، ۱۴ دی ۱۳۴۴

[۸]. ترافیک شهر مشهد. پایان نامه کارشناسی جغرافیا. ایرج امیرنظامی. سال ۱۳۵۱، ص ۴۹-۵۱

[۹]. شناسایی و معرفی اولین‌های شهرمشهد. ص ۲۴۰

 

 

(۷۶۷)

به صرف مُشت و مال: روایتی از حمام و حمامی های قدیم مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از مشاغل در این شهر است.

 

 

ایرانیان از قدیم‌الایام برای نظافت تن و بدنشان، احترام خاصی قائل بودند. این را می شود از قدمت حمام‌های عمومی در این سرزمین فهمید. این مراکز شست و شوی سر و تن، بعدها به بخشی از فرهنگ عامه جامعه تبدیل شدند.حالا سال‌هاست آن گرمابه‌های خزینه‌ای جایش را به حمام‌های خانگی داده و کیسه، مشربه، تاس، تشت و لگن، سفیدآب، کتیرا، جام حنا، سدر، جام وسمه، مورد، لُنگ، چراغ پیه سوز، وسمه، سنگ پا، گل سرشور، بقچه مسند و … به خاطره‌ای برای نسل های قدیمی تبدیل شده است. با وجود این در خاطرات قدیمی‌های شهرمان، فراوان از اوضاع و احوال حمام های آن دوران گفته شده است:

 

همه گردانندگان یک حمام

اما حمام و حمام کردن و حرفه حمامی به نوعی با فرهنگ عامه مردمان این سرزمین نیز پیوند خورده است و در زمره قدیمی‌ترین مشاغل به شمار می‎آید.

در هر حمام عمومی افراد مختلفی مشغول به کار بودند.

تونتاب یا گلخن تاب: شخصی که وظیفه اش نگهداری از حمام، گرم کردن آب و همچنین تمیز کردن حمام بود.

دلاک: فردی که با کیسه کشی و شست وشوی افراد در حمام امرار معاش می کرده است.

مشتمالچی: شخصی که در حمام به اشخاص مشت و مال می داده است.

حمامی: مالک حمام خصوصی که درحمام عمومی نقش مدیریت را به عهده داشته است.

پادو: این فرد وظیفه‌اش جفت کردن کفش اشخاص و خدمت رسانی به مشتریان بود.

 

مشهورترین حمام های تاریخی مشهد

اما در زمان قدیم، محلات مختلف شهر مشهد نیز دارای حمام های عمومی بودند که نقش مهمی در بهداشت و سلامت مردم داشتند. یکی از قدیمی‌ترین این حمام ها آقچه یا آغاجه است که در اسناد قدیمی چهارصد ساله از آن نام برده شده است. برخی از حمام های قدیمی شهر مشهد عبارتند از: حمام حضرتی، مهدی قلی بیگ، دروازه نوقان، سرسنگ، دستجرد، بوداق خان، حکیم، باباقدرت، میرحیدرسلطان، شاه وردی خان و… اهمیت حمام در زندگی روزمره باعث شده تا اشعاری نیز در وصف آن سروده شود.

خواهی نرسد به جانت آسیب و گزند/ زنهار به حمّام عمومی مشتاب

صد درصد کند بر تن و جانت پیوند/ حمّام کثیف و آب ناپاک و خراب

جز آب تمیز بهر شستن مپسند/ خواهی تو اگر خوب درآیی از آب[۱]

 

در وصف حمام‌های عمومی شهر

دالمانی سیاح فرانسوی که در دوره قاجار به مشهد مسافرت کرده، در توصیف یکی از حمام‌های شهرمان نوشته است: «در فاصله کمی از میدان یک حمام عمومی است که به سهولت می‌توان به وجود آن پی برد. در سردر این حمام نقاشی دیده می‌شود که در آن جنگ رستم نامدار پهلوان قدیمی ایران را با دیو سفید که مغلوب او شده است نمایش داده اند.[۲] علامت دیگری هم هست که به خوبی حمام را نشان می‌دهد و آن لنگ‌های قرمز رنگی است که از بیرون حمام به بدنه دیوار ردیف به‌هم بسته و آویخته‌اند.  حمام عمومی غالبا کثیف است و واجبی زیادی برای ستردن موی بدن در آن به‌کار می‌رود. در روی آب خزینه موها مانند خس و خاشاکی که در روی دریا دیده می‌شود در سطح آب موج می‌زند و اغلب به‌ بدن اشخاص دیگر می‌چسبد. آب خزینه را خالی نمی‌کنند و فقط در فاصله هشت تا ده روز آب تازه‌ای در آن وارد می‌کنند و کف صابون و مواد کثیف آن را می‌گیرند. اشخاص ثروتمند که طالب نظافت و پاکی باشند از رفتن به چنین حمام‌ها خودداری می‌کنند. حمام عمومی دارای دو قسمت است در قسمت اول سکوهای سنگی عریضی است که در روی آن ها نشسته و لباس های خود را از تن درمی‌آورند و بعد لنگی به‌کمر بسته وارد قسمت دوم می‌شوند که در آن خزینه آب گرم واقع است.»

 

اندر باب طریقتِ استحمام

«ابتدا مردان در خزینه آب گرم داخل می‌شوند و پس از مدتی بیرون آمده در روی سنگ‌فرش کف حمام دراز می‌کشند، بلافاصله دلاک می‌آید و با طاس مقداری آب گرم روی بدن آن ها می‌ریزد بعد سر مشتری را روی زانوی خود گذارده ریش و سبیل او را حنا می‌بندد. مشتری باید مدتی بخوابد تا حنا رنگ خود را پس دهد.  پس از چندی دلاک دوباره به سروقت او می‌آید و ریش و سبیلش را می‌شوید و بدن او را به اصطلاح خودشان مشت و مال می دهد و بعد با کیسه خشنی بدن مشتری را کیسه می‌کشد و پس از کشیدن کیسه چندین بار بدن او را لیف و صابون می زند و چون این عملیات انجام یافت ، مشتری مجددا وارد خزینه می شود و خود را در آب گرم می‌شوید و هروقت میل کرد از خزینه بیرون می‌آید. مجدد دلاک می‌آید و سه لنگ خشک برای او می‌آورد. مشتری لنگ تَر را از خود جدا کرده و یک لنگ خشک را به کمر می‌بندد و یکی هم روی شانه می‌اندازد و سومی را به دور سر می‌پیچد…[۳] سرانجام لباس می‌پوشد و پولی به استاد حمامی می‌دهد و از حمام بیرون می‌آید.» نظر به این که در آن روزگاران، سوخت گران بوده، حمام‌ها را با خار و کاه و پهن خشک و استخوان‌های حیوانات گرم می‌کردندد. بنابراین در اطراف حمام همیشه بوی ناخوشی به‌مشام می رسید، آب حمام هم درجه معینی نداشت و گاهی سرد بود و گاهی هم طوری گرم می‌شد که قابل تحمل نبود. اوضاع نامناسب آب حمام ها و آلودگی آن‌ها موجب شده تا میرزا عبدالوهاب‌خان شیرازی تولیت آستان قدس در سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۳ق./۱۸۸۴-۱۸۸۶م. در گزارشی وضعیت حمّام‌های مشهد را چنین توصیف کند: «حمّام‌ها و آب‌انبارهای شهر مشهد مقدس، دو سال، سه سال، پاک نمی‌شد و آبش را عوض نمی‌کردند. آب آن‌ها به‌طوری متعفن می‌شد که مورث و مولد امراض غریبه بود. باید از حمّامی‌ها و اهل محلّه التزام گرفت که حمّام‌ها را هفته‌ای یک‌مرتبه آب تازه انداخته…».[۴] همچنین مرحوم بقیعی مشهد پژوه و مؤلف کتاب «انگیزه» در توصیف حمّام‌های غیربهداشتی مشهد در اوایل دوره رضاشاه نوشته است: «در محلّه ما حمّام بزرگی بود که شب‌ها مردانه و روزها زنانه می‌شد. در داخل حمّام یک حوض سرپوشیده پنج ‌در شش متری به نام خزینه تا شانه یک آدم متوسط پُر از آب داغ بود. مادر‌مان یکی‌یکی بچه‌ها را به درون خزینه می‌برد و مواظبت می‌کرد که غرق نشویم. با این که مکرر ترساندن‌مان ولی در آب داغ، خود به‌ خود زهر آبمان می‌گرفت و خوشمان می‌آمد که ادرار کنیم… »[۵] یکی از پزشکان قدیمی مشهد نیز در خاطرات خود به توصیف حمام های مشهد مقارن شهریور ۱۳۲۰ پرداخته و وضعیت بهداشتی آن را چنین بیان کرده است:[۶] «معمولاً حمام‌های آن زمان برای این که آب به راحتی سوارش شود در گودی ساخته می‌شد. بنابراین ده تا پانزده پله می‌رفتیم پایین، آن جا ابتدای حمّام بود، جایی که جامه دار نشسته بود. آن جا یک سری پلاستیک پهن کرده بودند که می‌رفتی روی آن و لباس‌هایت را در می‌آوردی، لنگ می‌بستی و پس از عبور از یک راهروی تنگ به صحن حمام می‌رسیدی، آن جا به‌صورت هشتی بود که روبه‌رویش خزینه‌ها قرار داشتند. درواقع یکی دو پله که بالا می‌رفتی وارد خزینه آب می‌شدی. پیش از این که داخل خزینه شدی دلاک‌ها جام‌های مسی را که داشتند پر آب کرده و خوب بدن آدم را می‌شستند. سپس روی سکو می‌نشستی و شروع می‌کردند به کیسه کشیدن، بعد چرک‌هایی که بیرون می‌شد را جلوی چشمانت قرار می‌دادند که نتیجه کارشان را دیده باشیم. بعد شروع می‌کردند به لیف زدن با صابون و خوب بدن را شستشو می‌دادند. سپس آخرین مرحله؛ یعنی رفتن به داخل خزینه بود، آن جا آبش گرم بود هر چه زودتر می‌رفتی داغ‌تر و تمیزتر بود. شب‌ها با وسیله‌ای که از یک خمره با لوله‌ای دراز ساخته شده بود با قرار دان آن در انتهای خزینه تمام لوش خزینه، مواد زائد و لجن ته نشین شده را می‌کشیدند تا آب خزینه تمیز شود.» نویسنده کتاب «یادها و باورها»[۷] که در برگیرنده خاطرات سیاسی و اجتماعی وی است، در بخشی از این اثر، وضعیت بهداشتی حمّام‌های قدیمی مشهد را چنین روایت کرده است: «مردم در خانه حمام نداشتند. حمام‌های عمومی دوش نداشت. خزینه که عبارت از حوضی پُر از آب داغ بود، به جای دوش آب گرم استفاده می‌شد. از سحر تا شب هنگام، صدها نفر در خزینه خود را می‌شستند و غسل می‌کردند. این آب محدود تکان نمی‌خورد و شاید ماهی یک بار هم عوض نمی‌شد. بنابراین بیماری‌های خطرناک و مسری، همواره سلامت و بهداشت مردم را تهدید می‌کرد. » در فرهنگ عامه نیز افسانه ها و داستان هایی در بین مردم رواج دارد که اهمیت حمام را در فرهنگ ایرانیان حکایت می کند. در دوره پهلوی اول خزینه ها که همواره دارای آب کثیف بودند، جمع شدند و پس از آن حمام دوش جایش را گرفت. به مرور زمان با تغییر سبک زندگی هر یک از منازل اقدام به بنای حمام های خصوصی کردند، به طوری که پس از مدتی حمام های عمومی به خاطر نداشتن مشتری مخروبه شدند یا تغییر کاربری دادند.

 

منابع

[۱]. شعر از افسر سبزواری

[۲]. سفرنامه از خراسان تا بختیاری.هانری رنه دالمانی. ترجمه فره‌وشی. تهران: ‎۱۳۳۵، ص ۶۳۴

[۳]. همان، ص ۶۳۸

[۴]. اسناد میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله (گزیده اسناد خراسان). عبدالحسین نوایی و نیلوفرکسری. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. ۱۳۷۷، ص ۲۴۹

[۵]. انگیزه. غلامحسین بقیعی. شیراز: مصطفوی. بی‌تا، ص ۱۹

[۶]. مصاحبه با محمود مصدق ۳۰/۷/۱۳۸۴

[۷]. یادها و باورها. حسین نجومیان. مشهد: انتشارات چهارم. ۱۳۸۶، ص۱۱۹-۱۲۰

 

منبع:

کانال تلگرامی تاریخ شفاهی ایران

@oralhistoryiran

 

 

(۷۶۸)

بهکده راجی در خراسان شمالی برای بیماران جزامی

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای اجتماعی در این شهر است.

 

 

 

دهکده‌ای سبز و خرم و نوبنیاد در خراسان شمالی که برای ۱۵۰۰نفر از جذامیان پاک شده و درمان شده ایران در سال ۱۳۵۶ ساخته شد.

 

منبع:

کانال تلگرامی تاریخ شفاهی ایران

@oralhistoryiran

 

 

 

 

(۷۶۹)

روزگاری که مشهد ۲۳ یخچال داشت:‌ روایتی از ورود صنعت یخ و سرگذشت انواع یخچال ها در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از صنایع مدرن در این شهر است.

 

ایرانی‌ها روزگاری رسم داشتند زمستان‌ها یخ را انبار و چله تابستان همان را مصرف می کردند. جالب این جاست که در آن ایام یخ کالایی «تجملی» برای مردمان این سرزمین به شمار می آمده و تنها آن‌هایی که دستشان به دهانشان می رسیده می توانستند از خنکی آن لذت ببرند.

به طور دقیق مشخص نیست که نخستین یخدان ها در چه زمانی ساخته شدند؟ به اذعان کتاب «یخ سازی طبیعی و سنتی در ایران»، سوزنی شاعر قرن ششم هجری از نخستین کسانی است که در اشعارش به یخدان اشاره می کند:

نه به مرد یک اندرم یخدان / نه سخن چون فقاع یخدانی

کس از محلت مرد یک از رز و یخدان/نه میوه آرد و نه یخ نماند پندارم

اما نکته مهم این جاست که مشهدی ها بعدها برای تولید همین کالای به اصطلاح لوکس، دست به کار شده و کارخانه ای بنا کردند. در ادامه این مطلب برای شما از پیوند «یخ» با زندگی مردمان این شهر خواهیم گفت:

یخ به یخچال چنین گفت سخن/ دور من از تو، تو باشی از من

در منابع مختلف ذکر شده که پرداختن به امور عام المنفعه اعم از ایجاد آب انبار و یخدان از گذشته های دور مورد توجه خیران بوده و حتی وقف آن و اختصاص موقوفاتی برای این امر در برخی شهرهای مختلف ایران رواج داشته است. پیش از این که یخ به شیوه مصنوعی تهیه شود، از یخدان‌ها برای تهیه یخ استفاده می‌شد. یخدان‌ها بناهایی مخروطی‌شکل و گل‌اندود بودند، با دیوارهای ضخیم و البته چاله‌ای با وسعت لازم، برای جمع شدن برف‌آب‌های زمستان و یخ بستن آن تا در هوای تابستان همچون یخچال‌ طبیعی مورد استفاده قرار گیرند. البته یخ‌هایی که این‌گونه به دست می‌آمد، غیربهداشتی و خالی از خس و خاشاک نبود.

در مشهد قدیم هم برای تهیه یخ از همین یخدان ها استفاده می شد و از این لحاظ جایگاه ویژه ای برای مردم داشتند. یخدان های «مزرعه الندشت» و «زرگران» از جمله قدیمی ترین این بناها در شهر مشهد بودند که سابقه تاریخی آن به دوره صفویه می رسید. از دیگر یخدان های مهم مشهد می توان به یخدان محراب‌خان، یخدان گودسلوک، یخدان باغ وزیر، یخدان محله سراب، یخدان سمزقند، یخدان باغ عنبر و … اشاره کرد.

با شروع فصل گرما، عده‌ای که کارشان یخ‌فروشی بود به یخدان مراجعه می‌کردند و تکه‌های بلوری یخ را توی گاری‌هایشان می‌چیدند و در کوچه پس‌کوچه‌های شهر به فروش می‌رساندند. به سبب اهمیت یخ نزد مردم قدیم، برخی با زبان شعر یخچالیه‌هایی در وصف آن‌ها سروده‌اند که این قطعه از آن جمله است:

یخ به یخچال چنین گفت سخن/ دور من از تو، تو باشی از من٭

من به هجران تو در سوز و گداز / تو به فقدان من استی به محن

من و تو عاشق زاری بودیم / سال‌ها شیفته بر سرو علن

پنج ماه دگر آید خرداد گرم / گردد همه کوی و برزن

کت‌‌وشلوار و یخه دور افتد / بدر آیند به کار پیراهن

در هر دکه گروهی بینی / با صد افغان و غریو و شیون

با هزاران غو وجنجال و جدال / پنج قران بدهد و گیرد یک من…

روزگاری که مشهد ۲۳یخچال داشت

نویسندگان کتاب «مکتب شاهپور» از ۲۳ یخچال با ظرفیت ۲۶۰۰۰بار یخ در مشهد به سال ۱۳۱۳ش. یادکرده اند [۱]

اما تاریخچه نخستین یخچال مصنوعی شناخته‌شده به قرن هجده و نوزده میلادی می رسد. ورود صنایع نوین به ایران حکایتی جالب و شنیدنی دارد. روزنامه اطلاعات ۱۰ تیر ۱۳۱۶ به تبلیغ یخچال الکترو لوکس کوچک نفتی پرداخته است. این نخستین یخچال ها از آلمان به ایران می آمد. بنابراین سابقه یخ ماشینی و قالبی در تهران به سال ۱۳۱۷ می رسد.[۲]

در این میان، در مشهد نیز با گسترش برق تعدادی از کارخانه‌های وابسته به این انرژی هم در شهر راه‌اندازی شد که از آن‌جمله کارخانه یخ بود. [۳]

اولین خبر راجع به کارخانه یخ در مشهد را روزنامه «آفتاب شرق» در اسفند ۱۳۱۶ منتشر کرد. به‎نوشته این روزنامه، قرار بود به‎زودی دستگاه کارخانه یخ مصنوعی که شهردار مشهد خریداری کرده بود، نصب شود.[۴]

مکاتبات مربوط به نصب کارخانه یخ سازی در زمان استانداری پاک روان ادامه داشته است. در ۲۶ اردیبهشت وی طی مکاتبه ای با مکرم رئیس حسابداری املاک اختصاصی، تاکید کرده است:« با این که دو هفته است وجه گاز آمونیاک فرستاده شده هنوز از آن خبری نیست. مهندس هم برای نصب کارخانه یخ سازی از تهران مراجعت نکرده. اقدام نموده و نتیجه را اطلاع دهید».[۵]

در سندی دیگرمربوط به سال ۱۳۱۸، آقای روشن شهردارمشهد در مکاتبه‌ با شرکت سهامی برق به خرابی ماشین یخ‌‌سازی اشاره کرده است:

شهرداری مشهد

تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۱۸

شرکت سهامی برق خراسان

راجع به تعمیر ماشین یخ‌سازی طبق تحقیقاتی که شخصاً از کارخانه نخریسی نموده، کاغذهای موسوم به [نا خوانا]مورد احتیاج است. خواهشمند است دستور فرمایید کاغذهای نامبرده را تلگرافی از تهران خریداری نمایید.

شهردار مشهد- روشن[۶]

همچنین در آذرماه ۱۳۱۸شرکت سهامی برق خراسان یک دستگاه یخ سازی مستعمل را به مبلغ ۳۹۴۸۵ ریال به املاک اختصاصی فریمان فروخته است.[۷]

با وجود این اخبار، تا سال ۱۳۳۲ خبری از تأسیس و راه‌اندازی کارخانه یخ در مشهد به‎دست نیامد، در این سال، روزنامه خراسان خبر تأسیس کارخانه یخ مصنوعی در مشهد را چنین منعکس کرده است:

«نظر به این که در زمستان سال ۱۳۳۱ هوا چندان سرد نشد که یخ به‌اندازه کافی برای مصرف شهر مشهد تهیه شود و با پیش آمدن فصل گرما ممکن است از لحاظ کمبود یخ مضیقه‌ای برای مردم ایجاد کند؛ لذا به منظور تأمین یخ مصرفی شهر مشهد و جلوگیری از گرانی آن، قرار شد چند دستگاه یخ‌‌سازی وارد و یخ مصنوعی تهیه و دردسترس مردم قرار گیرد».[۸]

همین روزنامه بعد از چند روز در تکمیل این خبر نوشته است: «به‌قرار اطلاع دستگاه یخ‌سازی به ظرفیت دو تن که قبلاً خبر آن را داده بودیم، به تازگی وارد و در خیابان فردوسی اتوشویی ژنرال نصب و از روز پنجم خرداد بهره‌برداری آن شروع و برای فروش به بازار داده خواهد شد».[۹]

بااین‎حال، ظاهراً استفاده از یخچال‎های طبیعی بعد از این زمان نیز ادامه داشته است؛ چنان‌که در خبری در این باره آمده است:

«از شهرداری مشهد اطلاع می‌دهند، به‌منظور رفع نیازمندی امسال شهر مشهد از لحاظ مصرف یخ، از طرف شهرداری به دارندگان یخچال دستور ذخیره یخ از چندی قبل داده شده و تا به‌حال در ۲۶ یخچال، حدود۲۱۱۵۰۰۰ کیلو یخ و همچنین دو یخچال پر از برف برای مصرف تهیه بستنی ذخیره شده و این پس‌انداز، بیش ازمصرف یخ شهرستان مشهد می‌باشد و ممکن است بعداً هم مقدار دیگری یخ تهیه گردد. با این وصف، گذشته از آن که احتیاجی به مصرف یخ مصنوعی پیدا نخواهد شد، بلکه از لحاظ قیمت نیز برخلاف سال‌های قبل ارزان خواهد شد تا عموم بتوانندازآن استفاده کنند.»[۱۰]

دومین کارخانه یخ‎سازی که خبر افتتاح آن منتشر شد کارخانه یخ قاسمی بود. روزنامه خراسان در این‎ باره نوشت:

«به تازگی شرکت قاسمیه یک قسمت از نیازمندی عمومی اهالی شهرستان مشهد را به‎وسیله وارد کردن کارخانه بزرگ یخ‎سازی مرتفع نموده است. به همین جهت کارخانه مزبور در ساعت ۶بعداز ظهر روز شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۵ به‌وسیله استاندار آقای رام افتتاح خواهد شد».[۱۱] در دهه ۵۰ نیزکارخانه یخ سازی جواهریه و یخ سازی شرق در مشهد فعال بوده اند.

 

*منابع

[۱]. مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی (مشهور به گزارش مکتب شاهپور). محمد تقی مدرس رضوی و دیگران تصحیح و توضیح مهدی سیدی. مشهد: آهنگ قلم. ۱۳۸۶، ص۱۸۹

[۲]. روزنامه اطلاعات، ۲۵تیر ۱۳۱۷

[۳]. شناسایی و معرفی اولین های شهر مشهد، ص۲۶۸

[۴]. روزنامه آفتاب شرق، ۱۴ اسفند ۱۳۱۶

[۵]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۶/۱۰۲۷۲۵

[۶] همان، بایگانی راکد

[۷] همان، سند شماره، ۳/۱۱۴۱۵۲

[۸]روزنامه خراسان، دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۲، ص ۴

[۹] همان، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۲، ص ۴

[۱۰] همان، چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۳۲، ص ۴

[۱۱] همان، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۳۵، ص ۴

 

 

 

(۷۷۰)

ثبت اولین بازی ملی ایران با ستاره‌های مشهدی در تاریخ: روایتی از تاسیس اولین باشگاه ورزشی و تیم منتخب فوتبال در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

 

 

می‌گویند این نفت بوده که بهانه شد تا اولین توپ‌های فوتبال مقابل پای بازیکنان ایرانی بنشیند و نخستین تیم‌های این رشته در کشورمان ایجاد شوند. در منابع مختلفی آمده که؛ فوتبال را برای اولین بار انگلیسی‌های مقیم ایران در تهران و برخی شهرهای بزرگ و همچنین ملوانان کشتی‌های خارجی در بنادر خرمشهر، بوشهر، بندرعباس و…به راه‌انداختند.

اما جالب است بدانید که سابقه فوتبال در شهر مشهد به حدود یک قرن می‌رسد. علاقه به این ورزش موجب می‌شود تا باشگاه‌ها و تیم‌های مختلفی تاسیس شوند و مشهدی‌های زیادی هم طرفدار دوآتشه این تیم‌ها باشند. در این نوشتار به سرآغاز ورزش فوتبال در مشهد و نخستین مسابقات فوتبال در این شهر خواهیم پرداخت:

 

چالش پوشیدن لباس فوتبال

براساس خاطرات آموزگار در مجله «خواندنی ها»، سال ۱۲۹۸ش. چند نفر از جوانان به اصطلاح امروزی، روشن فکر و تحصیل کرده خراسان به مناسبت خواندن اخبار ورزشی که جسته و گریخته در جراید تهران منتشر می‌شد، از وجود ورزشی دسته جمعی موسوم به «فوتبال» که اصول آن بر پیش بردن مقصود بر روی کمک و مساعدت‌های اجتماعی گذاشته شده، پی بردند… و اصغر فرمانفرمایی از نویسندگان و مترجمین قدیمی ایرانی و عضو دارایی خراسان با فرانسه مکاتبه کرده بود و کتاب قوانین فوتبال و چند عدد توپ وارد کرد.

ظاهرا در آن ایام پوشیدن لباس فوتبال کار ساده‌ای نبوده است. تغییر لباس آن هم پوشیدن لباس کوتاه فوتبال در مشهد مخصوصا  در آن روزگار اگر به قیمت جان صاحب لباس تمام نمی‌شد لااقل موجب تنفر از او می‌گردید.[۱]

 

اولین باشگاه ورزشی مشهد، کدام بود؟

اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید، اولین باشگاه ورزشی که در مشهد فعالیت خود را شروع کرد و در مطبوعات و اسناد بازتاب یافت، باشگاه «فردوسی» بود.

این مجموعه را در سال ۱۳۰۱ش، عده‌ای از جوانان با وجود موانع بسیار، سرپا کردند و نیت شان نیز ترویج بازی فوتبال بود و برای این منظور، یک دستۀ ۲۲ نفری حاضر نمودند. دوازده تن از میان این عده، به فکر سازمان باشگاه ورزشی افتادند  و در آذرماه ۱۳۰۳ باشگاهی به نام «انجمن فردوسی» را رسماً تأسیس کردند.

مؤسسان باشگاه فردوسی عبارت بودند از: محمود صبائی، حسن بهمن یار، طاهر بهادری، حسین آموزگار، گلشن آزادی، محمدرضا کیمیاوی، احمد پارسی، محمدحسین قدوسی، حسین میلانی، اسدا… مدرس رحمانی، اوکتائی و علی‌اکبر جهانبانی. اما در مرام‌نامۀ کلوپ فردوسی هدف از تأسیس این باشگاه را توسعه کامل انواع و اقسام ورزش ها، نمایش تئاتر،  کنفرانس‌های اخلاقی و تأسیس کلاس موسیقی ذکر کرده بودند.[۲]

مراسم افتتاحیۀ باشگاه فردوسی در تیرماه ۱۳۰۴ با حضور عده‌ای از بزرگان شهر مشهد برپا شد. در این جشن، از طرف حضار وعدۀ هرگونه مساعدت در پیشرفت باشگاه داده شد و بیشتر آنان به وعدۀ خود وفا کردند و انجمن را در تهیه وسایل کار با کمک‌های مادی یاری نمودند.

از میان مؤسسان باشگاه، هیئت عاملی شکل گرفت تا بهتر بتوانند در امور ورزشی با هدف و جدیت به کار مشغول شوند. در ابتدا محمود صبائی، عضو فعال انجمن و پس از آن بهمن‌یار مدیریت باشگاه فردوسی را به‌عهده گرفتند. چند سالی نیز سیدحسن مشکان طبسی ریاست افتخاری این باشگاه را عهده‌دار بود.

 

فردوسی و نادیا، رو در روی هم

باشگاه فردوسی در پیشرفت ورزش‌های جدید در مشهد بسیار مؤثر بود و در اوایل تأسیس موفق شد تا زمین فوتبالی در خارج از محوطه باشگاه، زمین والیبال و بسکتبال، دو زمین تنیس، محلی برای ورزش‌های پهلوانی، و میز پینگ‌پنگ احداث نماید. باشگاه دارای تیم‌های فوتبال، والیبال و بستکبال بود و این رشته‌ها را پیگیرانه دنبال می‌کرد.

در نتیجه پیشرفتی که باشگاه در قسمت فوتبال داشت، سرلشکر جهانبانی که در عرصه‌های ورزشی فعال بود، از تیم نادیای قفقاز دعوت کرد تا برای انجام مسابقه به مشهد بیایند. این مسابقه در حضور جمع زیادی از علاقه‌مندان به فوتبال برگزار شد که البته تیم نادیای قفقاز پیروز میدان بود.[۳]

در همین ایام بود که ورزش‌های جدیدی به لیست موارد قبلی در دبستان‌ها و دبیرستان فردوسی مشهد اضافه شد و آقای رفیعا، اولین دبیر ورزش دبیرستان فردوسی مشهد، با جدیت به تربیت تیم‌های فوتبال و والیبال این مدرسه همت گماشت. در نتیجۀ زحمات وی بود که بوکس و شمشیربازی و ورزش‌های سوئدی نیز در دبیرستان فردوسی رواج پیدا کرد.[۴]

به استناد اسناد تاریخی، در اردیبهشت ۱۳۱۴، مسابقه فوتبالی بین کلوپ فردوسی و دبیرستان نظام، در حضور پاکروان استاندار خراسان و سایر رؤسای دوایر دولتی در میدان حاج‌فیض‌ا… ‌خان (محل بازی کلوپ فردوسی)، انجام شد و با نتیجه پنج بر صفر به نفع تیم کلوپ فردوسی به اتمام رسید.[۵]

غلامرضا ریاضی نویسنده کتاب «راهنمای مشهد» نیز از «باشگاه فردوسی» به‌عنوان قدیمی‌ترین باشگاه ورزشی خراسان در رشته‌های تنیس و پینگ‌پنگ یاد کرده است.[۶]

روزنامه «آفتاب شرق» هم در آن دوران در باب این باشگاه و اقداماتش نوشته است:«در اوایل سال ۱۳۱۳ش. کلوپ ورزشی دبیرستان فردوسی اولین اقدام خود را با بازدید از آرامگاه فردوسی شروع کرد. شصت نفر از محصلان به سرپرستی منوچهر مهران و آموزگار، روز جمعه با دوچرخه، مسافتی سی کیلومتری را از مقابل بیمارستان شاهرضا تا این آرامگاه رکاب زدند. سایر دبیران نیز به اتفاق مدیر دبیرستان، عصر جمعه با اتومبیل به آرامگاه رفتند و محصلان را تشویق کردند. آقای ذوقی رئیس معارف و اوقاف ایالتی خراسان هم برای قدردانی از آنان و بازدید از تعمیرات، به آرامگاه فردوسی عزیمت کرد. [۷]

اما در سال ۱۳۱۸ اولین دوره مسابقات قهرمانی کشور در تهران برگزار می‌شود و تیم فوتبال مشهد نیز در آن شرکت می‌کند. متحدین، احمد میلانیان، لارودی، قبادمیرزا، عاصمی، خزین، ظهوریان، ایمانیان، سلطانی، مهدی زرگرنژاد، زندی، دانش پرور، بسردوست، بنی اعتماد، جواد و احمد اهرابی اعضای تیم فوتبال مشهد هستند که در بازی اول پنج بر صفر کرمان را می‌برند و در بازی دوم ۵بر صفر مغلوب تیم فوتبال تهران شده و از دور مسابقات حذف می‌شوند.[۸]

 

تیمی از مشهد اولین بازی خارجی ایران را انجام داد

به باور بسیاری اولین بازی فوتبال تیم ملی ایران، در سوم شهریور ۱۳۲۰ برابر تیم ملی فوتبال افغانستان برگزار شده است؛ در حالی‌که این تیم فوتبال منتخب مشهد بود که به نمایندگی از کشورمان، در مرداد سال۱۳۲۰ برای شرکت در مراسم جشن استقلال افغانستان، به مسابقات ورزشی این کشور رفت. در این مسابقات سه کشور ایران، افغانستان و هندوستان حضور داشتند.

تیم فوتبال مشهد که برای اولین‌بار به خارج از کشور (افغانستان) اعزام شده بود، در روز ۲۱ مرداد وارد هرات شد و پس از دو روز اقامت در آن جا و پذیرایی از طرف نایب‌الحکومه و رئیس شهرداری، عصر روز ۲۲ مرداد، به اتفاق مدیر معارف کابل (که به سمت مهماندار آن‌ها معین شده بود)، به طرف کابل عزیمت کرد  در روز ۲۵ مرداد، در قندهار با تیم آن جا مسابقه فوتبال داد و مسابقه را پنج بر صفر برد.

تیم منتخب ایران، عصر روز ۲۸ مرداد وارد کابل شد و در بیرون شهر از طرف هیئت ورزش افغانستان مورد استقبال قرار گرفت.سپس روز اول شهریور سال۱۳۲۰، تیم ملی فوتبال ایران ( با نام تیم منتخب مشهد) در اولین دیدار رسمی خود با نتیجۀ یک بر صفر مغلوب تیم ملی افغانستان شد (که با نام تیم منتخب کابل روبه‌روی تیم فوتبال مشهد ایستاده بود).[۹]

اعضای تیم منتخب مشهد عبارت بودند از؛« سرمربی: حسین صدقیانی، کمک مربی: فریدون شریف‌زاده، سرپرست: شعاع معتمد شیرازی و بازیکنان آن را نیز کریم کشاورز، حسن سهی‌فر، حسن ناظری از اصفهان و دو بازیکن به نا‌م‌های احمد میلانیان و غلام حیدر بهادر‌زاده از مشهد تشکیل می‌دادند.»

اولین جام ورزش مشهد

آقای اسکرین سرکنسول انگلیس در مشهد، علاقۀ مخصوصی به ورزش‌های قهرمانی داشت. در مهرماه ۱۳۲۱ با موافقت ادارۀ فرهنگ استان نهم، گلدانی نقره‌ای را به‌عنوان جام پیروزی به‌علاوۀ چهارده قطعه مدال نقره برای مسابقات فوتبال مشهد به جایزه گذاشت. دبیرستان‌ها حق داشتند دبیر ورزش و چهار تن از دیپلمه‌های خود را در این مسابقات شرکت دهند. دبیرستان‌های شاهرضا، دانشسرا و فردوسی، و دستجات آزاد شامل باشگاه‌های فردوسی، جوانان و بازرگان داوطلب شرکت در این مسابقات بودند. این مسابقات که در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۲۱ برگزار شد، تیم فوتبال دانشسرا در مقابل تیم دبیرستان شاهرضا با نتیجۀ دو بر یک پیروز شد و فاتح گلدان نقره‌ای گردید.[۱۰]

 

منابع

[۱].  چگونه اولین دسته فوتبال ایران تشکیل شد؟. آموزگار. خواندنی ها. شماره ۱۵. شماره مسلسل۵۲۲، ص۱۳

[۲]. فوتبال ایران تاریخ مستند و مصور. مهدی عباسی. تهران: سلسله. ۱۳۸۰،  ص ۹۰

[۳]. نخستین سالنامۀ ورزشی خراسان. مهدی ریاضی و دیگران. تهران: شرکت سهامی چاپ و انتشارات. ۱۳۲۵،  ص۸

[۴]. سفر به خراسان. حسن ا… ‌وردیان طوسی. مشهد: کتابکده. ۱۳۷۱،  ص۱۳۷

[۵]. روزنامه طوس، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۱۴، ص ۱

[۶]. راهنمای مشهد. غلامرضا ریاضی. مشهد: کتابفروشی زوار. ۱۳۳۴،  ص۶۵

[۷]. روزنامه آفتاب شرق، ۱۷مهر ۱۳۱۴

[۸]. دایرهالمعارف نامداران ورزش خراسان ۱۳۱۸ – ‎۱۳۷۷. حسن باغبان. مشهد: انتشارات قدس رضوی، ‎۱۳۹۰. ص۴۷

[۹]. ترین‌های ایران. امین باغداران و سمیه عباس‌نژاد. مشهد:  نیکبخت. ۱۳۸۶، ص۳۰۷

[۱۰]. نخستین سالنامۀ ورزشی خراسان،  ص ۱۱۰

 

 

 

(۷۷۱)

از میرزا ابراهیم تا آوانس: نگاهی به ورود صنعت سینما به مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

 

آن‌هایی که عاشق دیدن فیلم بر پرده نقره‌ای سینما هستند، خوب می‌دانند، چه صنعت و چه هنری که با این پرده نقره‌ای پیوند خورده، دوره ناصرالدین شاه تا به امروز چه فراز و فرودهایی را طی کرده و حالا در قلب خود یک تاریخ پُر و پیمان دارد که اگر امروز سینمای ایران در عرصه جهانی آبرویی دارد، اتکایش به همین تاریخ و سابقه است. اما همین شهر خودمان که روزگاری یک راسته خیابان پُر از سینما داشت، سهمی از همین تاریخ دارد و مردمانی بوده اند که در ساختن این پاره از تاریخ سهم و نقشی ایفا کرده‌اند.در این مطلب برای شما از آن‌ها خواهیم گفت:

 

قصه از کجا شروع شد؟

اولین گام برای عمومی شدن سینما در ایران را میرزا ابراهیم صحاف‌باشی برداشت آن هم در رمضان ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م. ابراهیم، پسر میرزا تقی‌خان صحاف‌باشی بود که در خیابان لاله‌زار، برابر سینمای کریستال، مغازه آنتیک‌فروشی داشت و کارش فروش اشیای زینتی بود که از ژاپن  یا اروپا وارد می‌شد. وی در تاریخ دهم ذی‌الحجه ۱۳۱۴( ژوئن ۱۸۹۷)، با اجازه مظفرالدین‌شاه از بندر انزلی به قصد سفر دور دنیا، ایران را ترک کرد. او بعد از گذشتن از روسیه، آلمان، فرانسه و توقف در انگلستان، به آمریکای شمالی رفت و بعد از سیاحت، از آن جا عازم ژاپن و ممالک شرقی شد و بالاخره با سفر به بمبئی(هند)، راه ایران را در پیش گرفت.صحاف‌باشی در این سفر به یک تجربه نو دست یافت. او دو سال پس از رواج سینما، یک روز (مقارن ۲۵ ذی الحجه) ۱۳۱۴، در تماشاخانه پالس لندن به تماشای فیلمی در یک سینما نشست. این تجربه برایش چنان لذت‌بخش بود که به عنوان سوغات، پروژکتوری را با خود به تهران آورد. وی پس از بازگشت (در ماه رمضان ۱۳۲۲/ نوامبر۱۹۰۴)، در اول خیابان چراغ گاز (امیرکبیر فعلی)، سالنی باز کرد که نخستین سالن عمومی سینما در ایران بود. او نخستین محلی که برای نمایش فیلم انتخاب کرد، پشت مغازه‌اش در حیاطی بود و مشتریانش از اعیان شهر بودند. وی فیلم‌های کمدی یا خبری واقعی را که هرکدام بیش از ۱۰ دقیقه طول نمی کشید و اغلب از شهرهای ادسا و رستو در روسیه به‌دست می‌آورد، نمایش می‌داد. صحاف‌باشی در سفرنامه‌اش درباره سینما چنین نوشته است:

«فقره دیگر به قوه برقیه، آلاتی اختراع کرده که هر چیز را به همان حالت حرکت اصلی می‌نماید. مثلاً آبشار آمریکا را به عینه نشان می‌دهند. فوج سرباز را با حالت حرکت و مشق قطار آهن را در حالت حرکت به همان سرعت تمام می‌نماید و این فقره از اختراعات آمریکایی است»[۱] صحاف‌باشی ازمشروطه‌خواهان درجه اول زمان خود به حساب می‌آمد و از طرف دربار برای بستن سینمایش تحت فشار قرار داشت. از طرف دیگر، شیخ فضل‌ا… نوری، روحانی صاحب‌نفوذ آن زمان، میانه‌ای با سینما نداشت و مردم را از رفتن به سینما منع کرده بود. در نتیجه صحاف باشی ناچار شد کار سینما را رها کند و وسایل کارش را به اردشیرخان واگذارد.

ابوالقاسم رضایی فرزند صحاف‌باشی از همسر دومش، درباره پدر خود نقل کرده است: «به خاطر افکاری که داشت او را مجبور کردند از ایران خارج شود. وی از ایران به حیدر‌آباد رفت و چون با نظام آن جا آشنا بود، در همان‌جا مقیم شد و این باید در سال‌های ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ق باشد. در این ایام او ۴۸ تا ۵۲ سال سن داشته است. بعد ازانقلاب مشروطیت، پدرم به مشهد می‌آید و در آن جا با مادرم که همسر دوم اوست آشنا می‌شود و ازدواج می‌کند که ثمره آن ازدواج من هستم و یک خواهر که در هنگام تولد فوت می‌کند. بازگشت او از هندوستان و سفر به مشهد، مصادف بود با جنگ جهانی اول و چون او به زبان انگلیسی به راحتی تکلم می‌کرد، سمت مترجمی قشون انگلیس را عهده‌دار شد و درضمن، در ایام بیکاری به کار صحافی مبادرت می‌کرد. بعد از فوت، او را در باغ نادری و نزدیک قبر نادرشاه دفن کردند و فکر می‌کنم سال۱۳۰۰ یا ۱۳۰۱ بوده است.»

 

اولین سالن نمایش فیلم در مشهد

تالار اعتبارالسلطنه، در کوچه حمام ارگ، نرسیده به خیابان خاکی (گنبدسبز) قرار داشت (اهالی مشهد، از چهار طبقه سابق تا محل دارایی فعلی را ارگ می‌گفتند). این محدوده از محله‌های اعیان‌نشین شهر محسوب می‌شد و عمارت اعتبارالسلطنه، یکی از عمارات بزرگ مشهد و متعلق به موسی‌خان اعتبارالسلطنه، از صاحب‌منصبان قشون قزاق بود. تاریخ دقیق ساخت این عمارت مشخص نیست. اما از سال ۱۲۸۸ش، از آن به‌عنوان سالنی برای اجتماع اعیان و اشراف استفاده می‌شده است، این مکان اولین سینمای سرپوشیده مشهد نیز به حساب می‌آید و عکاسان قدیم مشهد، در کنار در ورودی آن، مغازه عکاسی دایر کرده بودند.

فیلم‌های تک حلقه‌ای توسط یک دستگاه آپارات هندلی که در وسط سالن قرار می‌دادند، بر روی پرده‌‌‌ای که جلوی سن نصب می‌کردند، به نمایش درمی‌آمد. این سالن از سال ۱۲۸۸ش، هر زمان که موفق به وارد کردن فیلم برای نمایش می‌شد، علاوه‌بر نمایش فیلم برای اشخاص خاص، آن را برای عموم نیز به نمایش می‌گذاشت.[۲]

جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران»، درباره این تالار می‌نویسد:«پس ازتبریز، مشهد از جهت تأسیس سینما نسبت به شهرهای دیگر دارای قدمت است. در سال۱۲۹۰ش، نخستین‌بار در تالاری متعلق به اوگانف(اعتبارالسلطنه) در کوچه ارگ، محل ثبت اسناد، تالاری جهت اجرای نمایش به‌وسیله موسی‌خان اعتبارالسلطنه که رئیس قورخانه بود، تأسیس شد. گنجایش این سالن که علی‌اکبر اژدری، پرویز آذرخشی، حکمی، عباس حیدری و حبیب اژدری در آن بازی می‌کردند، سیصد تماشاگر بود و در آن به‌جز نمایش، فیلم‌های صامت نیز نشان ‌داده می‌شد. چون مشهد درآن زمان فاقد برق بود، برای آپارات از چراغ کارپیت استفاده می‌شد، در زمستان ۱۲۹۲ش، این سالن به‌عنوان سینمای دایمی درآمد و روس‌ها برای تهیه فیلم، به اعتبارالسلطنه کمک می‌کردند و معروف است که دسته ارکستر نظامی روس و ایران به نوبت در برابر سالن، آهنگ‌هایی را اجرا می‌کردند. فیلم‌هایی که در این سینما به نمایش درمی‌آمد، همگی صامت بودند و عنوان هم نداشتند و صاحب سینما به سلیقه خود، بر اساس داستان فیلم، برای هر فیلم عنوان تهیه می‌کرد.»

«در سال۱۲۹۷ش، موسی‌خان اعتبارالسلطنه نامه‌ای به عبدا… انتظامی می‌نویسد و از او خواهش می‌کند که برای سالن او از آرتاشس پاتماگریان فیلم کرایه کند. انتظام این کار را می‌کند، ولی آرتاشس (اردشیرخان) به او پاسخ منفی می‌دهد و اعلام می‌کند که حاضر است فیلم‌ها را بفروشد. این سالن تا سال۱۳۰۶دایر بوده است. موسی‌خان اعتبارالسلطنه، در سال ۱۳۰۴، با دایر شدن سینما ملی در مشهد، آوانف را که از مهاجرین عشق‌آباد ترکمنستان بود، استخدام کرد و او با علاقه‌ای که داشت، تا سال۱۳۰۶ که تالار اعتبارالسلطنه تعطیل شد، اداره این تالار را بر عهده داشت.[۳]» بنابر پژوهش حسین پورحسین، نویسنده کتاب «صدسال سینما در مشهد»، تالار اعتبارالسلطنه در حدود سال ۱۲۸۶ش تأسیس شده و مؤسس آن موسی‌خان اعتبارالسلطنه است. این تالار در زمینی به مساحت۵۰۰ مترمربع با حدود۳۵۰ صندلی بوده است که هم اکنون، این مکان با تغییر کاربری، محل اداره کل  ثبت احوال و اسناد است. اما اولین سندی که در آن به تأسیس سینما در مشهد اشاره شده، مربوط به درخواست میرمرتضی قره‌باغی است. وی از کنسول روس خواست تا مجوز دایرکردن سینما را برای وی، از دولت ایران بگیرد؛ «مورخ ۱۳ صفر ۱۳۲۹- با نهایت احترام زحمت‌افزا می‌شود از قراری که تبعه روس میرمرتضی به دوستدار معروض داشته است، می‌خواهد در مشهد، پرده تیاتر (سینوموتگراف)، دایر نماید. لهذا خواهشمند است بذل مهربانی فرموده اجازه برای آسایش حال مشارالیه از طرف اولیای دولت حاصل دارند. [۴]»

 

یکی دیگر از اولین‌های سینما در ایران

آوانس اوگانیانس که در اسناد و مدارک تاریخی به نام‌هایی چون، اوغانف، اوگانف و آکانوف هم آمده، نخستین فردی است که در ایران مدرسه سینمایی دایر کرد و اولین فیلم‌ساز ایرانی به‌شمار می‌آید که فیلم «آبی و رابی» را کارگردانی و تولید ‌کرد. طبق اسناد و مدارک منتشر شده وی متولد شهر مشهد است. وی پس از این که تحصیلاتش را در زمینه سینما در خارج از کشور، در مسکو به اتمام رساند، به مشهد بازگشت و باعث ایجاد و تأسیس سینما در مشهد ‌شد. تلاش اوگانیانس که موجب ورود و شکل‌گیری هنر سینما در ایران شد، از زوایای مختلف قابل بررسی است؛ زیرا در شرایطی که هنوز بحث سینما در ایران عمومی نشده بود، وی نخستین مدرسه سینمایی را با هدف تعلیم هنرآموزانی که بتوانند در نخستین فیلم ایرانی هنرنمایی کنند، در تهران تأسیس ‌کرد.

در اسناد تاریخی آمده است که ؛«آوانس اوهانیان در ششم جدی سال ۱۲۷۶ش در مشهد متولد شد. پدرش گریگوری از ارامنه مشهد به کار تجارت مشغول بود و مادرش سارا نام داشت. وی در کودکی همراه خانواده‌اش به روسیه مهاجرت کرد و در آن جا نام خانوادگی او به اوگانیانس تغییر کرد، زیرا در زبان روسی حرف «ه» وجود ندارد و به‌جای آن از حرف «گ» استفاده می‌شود. خانواده‌اش مدتی در تاشکند به سر بردند و پس از اتمام تحصیلاتش در رشته سینما، در هنرستان سینمای مسکو به لحاظ مشکلات خانوادگی و مالی، بعد از متارکه با همسرش به همراه دختر نوجوانش زامالیا، به تشویق سفارت ایران،[۵] در سال ۱۳۰۸ به مشهد آمد.[۶] حتی در برخی از اسناد، از او به عنوان موسیو اوغانف مسیحی، مستاجر محل سینما در خیابان شاهرضای مشهد[۷]یاد شده است.» وی گویا زمانی که در مشهد بوده است در تالار اعتبار‌السلطنه به‌عنوان متخصص آپارات کار می‌کرده  و[۸] سپس به تهران نقل مکان می کند و فعالیت‌های سینمایی خود را در پایتخت توسعه می‌دهد و می‌شود یکی از اولین‌های سینمای ایران.

 

منابع

[۱] سفرنامه ابراهیم صحاف باشی تهرانی.به اهتمام محمد مشیری.تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران.۱۳۵۷، ص۳۹

[۲]. صدسال سینما درمشهد. حسین پورحسین. مشهد: توس‌گستر. ۱۳۸۹، ص۱۴

[۳] . همان. ص۱۵

[۴] . سینما در عصر مشروطه پژوهشی در هنر عصر مشروطیت. مسعود کوهستانی نژاد. تهران: مهر نامگ. ۱۳۸۳، ص۱۶۵

[۵]. اولین‌ها در ایران. خلیل محمدزاده. تهران: ورق. ۱۳۷۶، ص۵۷

[۶]. آوانس اوگانیانس، زندگی و سینما. جمال امید. تهران: فاریاب.۱۳۶۳، ص۷۹

[۷]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی. سند شماره،‍ ۲/ ۱۰۰۸۴۴

[۸]. صدسال سینما درمشهد. ص۱۹

 

 

 

 

(۷۷۲)

طرحی از حرم امام رضا (ع)‌ در آرم بازوی لشکر ۷۷ پیاده خراسان

 

در نمادها و نشانه‌های گوناگون مرتبط با شهر مشهد و استان خراسان، اشاره‌های متعددی به حرم امام رضا (ع)‌ است. نمونه‌ای از این موارد را در این طرح می‌توانید مشاهده کنید.

 

 

 

 

 

(۷۷۳)

۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در مشهد چه گذشت؟

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از حوادث این شهر است.

 

 

 

 

 

(۷۷۴)

زنان همگام با توسعه: نگاهی گذرا به مشارکت اجتماعی زنان در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از مسائل اجتماعی در این شهر است.

 

 

 

منبع:

شهربانو. شماره ۳ ضمیمه روزنامه شهرآرا ۱۳۷۹/۳/۱

 

 

 

 

(۷۷۵)

ورزش به روایت تاریخ: روایتی از پایه گذاران ورزش خراسان و صاحبان بعضی از اولین نشریات ورزشی

نویسنده : غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

 

تاریخ ورزش کشورمان با نام‌های بزرگی پیوند خورده است؛ از «تختی» که میراث و الگوی ماندگار نسل‌هاست تا مردان و زنان خوش‌نامی که هر کدام در برهه‌ای، بهانه آن شدند تا پرچم کشورمان در میادین بین المللی، برافراشته شود و نام ایران یک سر و گردن بالاتر از دیگر کشورها قرار گیرد. اما خطه خراسان نیز در پرورش چهره های نامدار این حوزه سهم به سزایی داشته است. استعدادهای زیادی از این جغرافیای استعدادپرور، روانه میادین جهانی شدند.

در این پرونده نگاهی داریم به بعضی اسامی خاص و چهره هایی که در عرصه ورزش استانمان تاثیرگذار بودند اما کمتر معرفی شدند:

 

اولین مقام مسئول در ورزش مشهد چه کسی بود؟

بسیاری از پیش کسوتان عرصه ورزش کشور، مشهد را با نام شادروان «منوچهر مهران» می‌شناسند. او یکی از چهره‌های درخشان ورزش ایران محسوب می‌شود. ابتدا نام فامیلش «شهپور» معروف به «شاهزاده» بود که بعدها آن را به «مهران» تغییر داد.

وی سال ۱۲۹۲ش. در مشهد به دنیا آمد و دوران تحصیل را در دبیرستان دانش طی کرد. کار ورزش را با معلمی شروع کرد و تدریس در مدارس شاهرضا و فردوسی بخشی از خدمات وی به شمار می آید.[۱] به اذعان آن‌هایی که سهمی در تاریخ ورزش استانمان دارند، منوچهر مهران از جمله پایه گذاران ورزش خراسان محسوب می‌شود. وی میدان معروف به دوچرخه، در مجاورت مسجد حاج‌فضل‌ا…‌ خان را برای استقرار تأسیسات ورزشی از آستان قدس رضوی گرفت و تمام توانش را بر این هدف متمرکز کرد.

از سال ۱۳۰۸ش، منوچهر مهران که در حوزه ورزشی شهرتی داشت، امور ورزشی دبیرستان‌ها را به عهده گرفت و یک ‏جنبش ورزشی در مدارس مشهد به‌وجود آمد. دانش‌آموزان زیرنظر و سرپرستی «منوچهر مهران» و «علی نقی پرتوی» مربی ‏امور ورزشی، روزهای جمعه به راه پیمایی می‌پرداختند. تلاش مهران در شناسایی نخبگان ورزشی مشهد و برگزاری ‏مسابقات مختلف، از جمله فعالیت های وی محسوب می شد که باعث شد نخبگان ورزشی شهرمان در میادین ملی، اسم و رسمی پیدا کنند.

منوچهر مهران تا ۱۳۱۶ش، دبیر دبیرستان‌های مشهد بود و در مدت حضورش در این حوزه، به مدد همکاران متعهدش، ورزش استان در سطوح عالی و درخشانی قرار گرفت و خراسان همواره جایگاه شامخی در رشته های مختلف و رقابت های متفاوت داشت.[۲]

مهران در سال‌های ۱۳۱۳-۱۳۱۶ش. مسئول تربیت بدنی خراسان شد و در واقع اولین مسئول ورزش مشهد به شمار می آمد.[۳] درایت و حسن خلق وی باعث شد تا همدلی خوبی میان اهالی ورزش خراسان شکل بگیرد.

مهران در مسابقه‌‌های قهرمانی کشور عضو هیئت مدیره بود و در جشن هزارۀ فردوسی که در سال ۱۳۱۳ش. با حضور نخبگان کشورهای مختلف جهان برگزار شد، برنامۀ ورزشی جالبی را به اتفاق هم‌ رزمانش از جمله دکتر حسین بنایی ترتیب داد که بسیار مورد توجه قرارگرفت.

وی از علاقه‌مندان و پیش کسوتان ورزش کوهنوردی خراسان نیز به‌شمار می‌آمد و در سال ۱۳۱۴ش. به قلۀ تخت سلیمان صعود کرد. در سال ۱۳۱۵ش. نیز برای اولین‌بار، یک هیئت از شهر مشهد به تهران سفر و به قله دماوند صعود کردند که مهران، حسین بنایی و امیر بیرجندی صابری از اعضای آن بودند.

منوچهر مهران در سال ۱۳۱۸ با مهاجرت به تهران در خیابان هدایت، باشگاه ورزشی پیکار را تأسیس کرد و ضمن انجام امور ورزشی مختلف، به طور جدی به برنامه‌های کوهنوردی نیز توجه می کرد. مهران در سال ۱۳۲۲ مجلۀ «نیرو و راستی» را که در آن زمان یکی از منابع با ارزش ورزشی ایران به شمار می‌رفت، منتشر کرد و با نوشتن مقالات و مطالبی در زمینۀ ورزش‌های مختلف و جدید، زمینه آشنایی جوانان با رشته های مختلف را فراهم می کرد. او از جمله مردانی است که موجب شد تیم ایران به پیکارهای جهانی و المپیک راه پیدا کند.[۴]

وی در چارچوب یک طرح ابتکاری، اولین کاروان‌های منظم کوهنوردی را شکل داد و کلاس‌های آموزشی را نیز در راستای ارتقای سطح دانش فنی کوهنوردان راه اندازی کرد. از اقدامات مهم دیگر وی برای گسترش ورزش کوهنوردی، برنامه‌ای بود با شعار «پرچم نیرو و راستی بر فراز قلل» که در سال ۱۳۲۵ به مرحله اجرا درآمد و در همان دوران حسابی جریان‌ساز و خبرساز شد.[۵]

مهران در تاریخ نوزدهم آذر ۱۳۲۶ در سن ۳۴ سالگی ناگهان فوت کرد. او را در آرامگاه ظهیرالدولۀ شمیران به خاک سپردند. بعد از مرگ وی، منیر جزنی، همسر ورزشکار و ورزش‌دوستش مدتی رهبری باشگاه را به عهده داشت تا این که باشگاه با وقایع سیاسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تعطیل شد.[۶]

 

روایتی از مدیریت اولین سالنامۀ ورزشی خراسان

نخستین سالنامۀ ورزشی خراسان در سال ۱۳۲۵ به همت عده‌ای از ورزش دوستان در تهران، توسط شرکت سهامی چاپ و انتشارات در ۱۹۰ صفحۀ مصور چاپ و منتشر شد. مدیر این سالنامه مهدی ریاضی بود که به مدد همکاران روزنامه نگار و نویسنده اش در  تحریریه این سالنامه، اثری جریان ساز را تولید می کرد.

جالب است بدانید ریاضی از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۵ش. مسئول تربیت بدنی خراسان بود. در روایت ها آمده است که او برای راه‌اندازی این سالنامه، پنج‌هزارتومان سرمایه‌ای را که از محل ارث پدری به وی تعلق گرفته بود، خرج کرد و موفق شد این اثر را در اردیبهشت ۱۳۲۵ در ۱۹۰ صفحۀ وزیری مصور به چاپ برساند. آقای ریاضی در خرداد ۱۳۷۱ در لس‌آنجلس آمریکا فوت کرد.[۷]

نخستین «سالنامۀ ورزشی خراسان» در بخش «سرآغاز» خود، به‌علت انتشار و مشکلات فرا روی سالنامه اشاره می کند که در ادامه پاره‌ای از آن ذکر شده است:

«این سالنامه که اکنون به دست خوانندگان گرامی می رسد، محصول همان دلباختگی و شور ورزش‌دوستی ماست. این تنها یک سالنامۀ ورزشی نیست بلکه یک کتاب سودمند اجتماعی است که می‌تواند روزها خوانندگان عزیز را سرگرم کند و با چگونگی وضعیت یکی از پر استعدادترین گوشه‌های این کشور آشنا سازد…. با آن که مشکلات و موانع بزرگ و ‌تحمل‌ناپذیری در راه انتشار سالنامه به‌وجود آمد اما این موانع نتوانست بر خواست ما غلبه کند. سوختن بسیاری از کلیشه‌ها و مطالب در آتش‌سوزی بنگاه اطلاعات و مشکلات خارج از حدی که در کار مطبوعات ایران وجود دارد، کوچک‌ترین تأثیری در ما نداشت؛ بلکه بیش از پیش ما را در تصمیم خود راسخ‌تر کرد.

در صفحه نخست این سالنامه، ورزشکاران خواستار تأسیس استادیوم آبرومندی با تجهیزات و زیرساخت های کامل در مشهد شدند. همچنین در لابه لای صفحات آن، عکس‌هایی از روسای دبیرستان‌های مشهد درج شده بود.

سالنامه ورزشی خراسان علاوه‌بر مطالب فوق، به معرفی ورزشکاران خراسان از جمله احمد طاهری، محمدتقی قناویزی، موسی حسینی، شکوئی، آل‌طه و… پرداخته است. وجود تصاویری از ورزش خراسان و نخستین‌های ورزش مشهد در این سالنامه، باعث شد تا مخاطبان در آن دوران با تاریخچۀ ورزش در مشهد و خراسان و افرادی که به پویایی ورزش در این شهر کمک کرده‌اند، آشنا شود.

 

منابع

[۱]. دایرهالمعارف نامداران ورزش خراسان. حسن باغبان.جلد ۱. مشهد: انتشارات قدس رضوی. ۱۳۹۰، ص۴۹

[۲]. سفر به خراسان. حسن ا…‌ وردیان طوسی. مشهد: کتابکده، ۱۳۷۱، ص۱۳۸

[۳]. دایرهالمعارف نامداران ورزش خراسان، ص۵۰

[۴]. تاریخ کشتی ایران. مهدی عباسی. جلد۲. تهران: مجید، ۱۳۷۷، ص۵۳

[۵]. تاریخ کوهنوردی ایران. داوود محمدی فر و محمدعلی ابراهیمی. تهران: سبزان۱۳۸۲، ص۱۶۱

[۶] همان، ص ۲۸۰

[۷]. تاریخ کشتی ایران، ص۵۵

 

 

 

(۷۷۶)

سندی به خط سید ابوالحسن حافظیان درباره جعبه طلا و نقره محل نگهداری کلید ضریح چهارم حضرت رضا (ع)

 

با تلاش‌های مرحوم سیدابوالحسن حافظیان ضریح چهارم بر مرقد امام رضا (ع)‌ نصب شد. در این سند، مسئله واگذاری جعبه مخصوص نگهداری این کلید ذکر شده است.

 

 

 

 

 

(۷۷۷)

دری رو به تاریخ:‌ ماجرای دروازه تاریخی «میرعلی آمو» و نقش آن در تاریخ مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از بناهای این شهر است.

 

شهرهای قدیم، برج، بارو و دروازه‌ای داشتند که مبادی ورود و خروج مسافران به شمار می‌آمدند. اما  هر شهری با توجه به وسعت و موقعیتی که داشت یک یا چند دروازه، حول آن ایجاد می شد.اصلا همین مَثَل «در دروازه را می شود بست اما…» ریشه در وجود همین مبادی بزرگ و بااهمیت دارد. از طرفی نخستین تصویری که در آن دوران از هر شهر در ذهن مسافران نقش می بست، ورودی آن بود که هویت بخش آن شهر و بازگوکننده احوالات ساکنان آن بود. مشهد نیز در گذشته چند دروازه اصلی داشت که با اسامی خاصی شهرت داشتند و تا به امروز هم نام آن ها با اسم و رسم شهرمان پیوند خورده است. دروازه ارگ، نوغان، عیدگاه، سراب، پایین خیابان، بالاخیابان، قتلگاه، دستجرد، حمید، باغ دولاب و دروازه میرعلی آمو از دروازه های مهمی بودند که در اسناد و منابع تاریخی به اسامی آن ها اشاره شده است و سرآغازی برای ورود مسافران به شهرمان به شمار می آمدند. در مطلب پیش رو، گوشه چشمی داریم به یکی از این دروازه ها و نقش آن در تاریخ شهرمان:

دری رو به تاریخ
دروازه میرعلی آمو به استناد آن چه در نسخ تاریخی آمده، یکی از دروازه های مهم مشهد بوده که در دوره صفویه تاسیس شد و تا اواسط دوره قاجار وجود داشته است. نقشه های قدیمی و کروکی‌های تاریخی نشان می دهد که این دروازه میان دو دروازه شمالی نوغان و جنوبی عیدگاه قرار داشته و اغلب لشکر کشی ها به مشهد از مسیر این دروازه انجام می شده است. مولف سفرنامه «از خراسان تا بختیاری» در توصیف دروازه های مشهد نوشته است: «دروازه شهر مقدس مشهد دارای یک در بزرگ تاریخی است که از طرفین به حصاری که دورتادور شهر کشیده شده، متصل است. این حصار دفاعی که جابه جا کنگره هایی در بالای آن دیده می شود، اکنون منزلگاه کبوتران است». [۱]
در جای دیگری آمده است: «حصار مشهد از دیواری تشکیل یافته که در اطراف شهر دور می‌زند. قطر آن در قاعده ۷۵/۲ متر و در رأس۲۵/۱متر است و در فاصله های متعدد دارای برج های دفاعی می باشد. مدت چندین سال است که از تعمیر آن دست کشیده اند و جابه جا خراب شده و خندق آن را از مصالح خشت و گل پرکرده است، چون این حصار طبق نقشه منظمی ساخته نشده، نمی توان اندازه محیط آن را آن طور که باید معین نمود، به طور تقریب اندازه محیط آن را ۹ کیلومتر می‌گویند».[۲]

آن مردی که یک دروازه به نامش بود!
از زندگانی «میرعلی آمو» اطلاع درستی در دست نیست. وی قبل از قرن ۱۱ هجری در مشهد درگذشته و بنا به نوشته قاضی احمد قمی در دروازه نوغان دفن شده است.[۳] نویسنده کتاب «تذکره هفت اقلیم»، ضمن معرفی شهر مشهد در دوره صفویه، وقتی به میرعلی آمویه می‌رسد، از آن به عنوان زیارتگاهی مهم نام می‌برد و می‌نویسد: «در جوار شهر، مزار فیض آثار میرعلی آموست که هرکس در آن مرقد، سوگند به دروغ خورد، هلاک گردد.»[۴] حدود سال ۹۴۰ق. که شاه تهماسب صفوی بارویی برای شهر مشهد احداث کرد، چون یکی از دروازه ها در جوار قبر میرعلی آمویه قرار گرفته بود نام او را بر آن گذاشتند. همچنین میر منشی قمی در سده دهم از توقف چند روزه سپاه ازبک در دروازه نوغان و مزار میرعلی آمویه خبر داده است.[۵] در جوار دروازه میرعلی آمو یکی از قبرستان های قدیمی مشهد واقع شده است و برخی از نویسندگان وجود مقبره میرمحمد تقی رضوی از علما و زهاد اواخر صفویه در این قبرستان را وجه تسمیه قبر میر می دانند.[۶] در دوره صفویه این دروازه یکی از مهم ترین ورودی های شهر مشهد از سمت سرخس بوده است. بنا به گزارش منابع تاریخی در سال ۱۰۰۶ق. سپاه پیاده و سوار ازبک ها از این دروازه خارج شده است.[۷] در اسناد و مکاتبات تاریخی دوره صفویه مزرعه وقفی حمید «خارج دروازه میر علی آمو» یا میرعلی عمو[۸] قید شده است.

 دروازه‌ای که اگر گشوده می شد، فتنه می آمد!
مشهد درعصر افشاریه هشت دروازه مهم داشته است که نگهبانانی برای آن دروازه ها گذاشته می شد. بنابر محتویات سندی در سال ۱۱۵۹-۱۱۶۰قمری ماموران فراش و دربانان برای مراقبت و عبور و مرور در این نقطه نگهبانی می داده اند.ملامحمد شریف و ملامحمد صادق به عنوان دربان کشیک اول، ملارفیع و محمد فاضل دربان کشیک دوم و محمد اکبر و محمد به عنوان دربان کشیک سوم در دروازه میرعلی آمو خدمت کرده اند.با توجه به این که آستان قدس در خارج از دروازه میرعلی آمو، از محل داشخانه و خشت پزی در آمدهایی داشته است، احتمالا موقعیت این محل ها در اراضی حمید باشد. زیرا به مرور زمان مزرعه حمید تبدیل به اراضی بایر شده است. در گزارشی مربوط به سال ۴۷-۱۱۴۶ هجری قمری، از محل داشخانه خارج دروازه میر علی آمو مبلغ چهار هزار دینار درآمد ثبت شده است[۹]. همچنین استاد سلطان حسین در سال۱۰۱۷ مبلغ چهارصد شاهی فضی برای اجاره یک ساله محل خشت پزی در دروازه میر علی عمو پرداخت کرده است[۱۰].در دوره افشاریه نیز دروازه میر علی آمویه دستخوش حوادث تاریخی بوده است. به طوری که در ۱۶ربیع الثانی ۱۱۳۹ سپاه نادر محافظان دروازه را کشتند و از طریق این دروازه وارد مشهد شدند.[۱۱] چون دروازه میرعلی آمو محل حمله اقوام ازبک و ترکمانان و افغانان بوده، در زمان قاجاریه آن را مسدود کرده و مردم اعتقاد داشته اند هرگاه این دروازه گشوده شود فتنه ای در شهر به پا می شود[۱۲]

دروازه میر علی انبیا
ادوارد ییت نویسنده کتاب «خراسان و سیستان، سفرنامه کلنل ییت به ایران و افغانستان»، ضمن بیان روایتی از قتل ملک محمود در مشهد، به دروازه میر علی انبیا اشاره کرده و نوشته است: «در سال ۱۷۲۲م./۱۱۳۴ق. ملک محمود سیستانی مشهد را به اشغال خود درآورد و در سال ۱۷۲۶م. شاه تهماسب دوم همراه با فتحعلی خان قاجار مشهد را به محاصره خود درآوردند. در طول همین محاصره است که نادر قلی بیک افشار نیز برای اولین بار مورد توجه واقع می شود. این محاصره دو ماه به طول می انجامد و سرانجام دروازه میر علی انبیا که در حال حاضر اثری از آن به جا نمانده است، با توطئه و خیانتی که به ملک محمود می شود، باز شده و نادر به مشهد وارد می گردد و تمام شهر مِن جمله ارگ آن به دست شاه طهماسب دوم می افتد و ملک محمود نیز به قتل می رسد».[۱۳]

منابع
[۱] سفرنامه از خراسان تا بختیاری. هانری رنه دالمانی. ترجمه فره وشی. تهران: موسسه مطبوعاتی امیر کبیر، ص:۶۰۹
[۲]. همان، ص ۶۱۹
[۳]. مشاهیر مدفون در مشهد و حومه. زیر نظر غلامرضا جلالی. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی. ۱۳۸۹، ص۱۴
[۴] .هفت اقلیم. امین احمد رازی. تصحیح و تعلیق جواد فاضل. ج۲. تهران. کتاب فروشی علی اکبر علمی.ص۱۹۳
[۵] .گورستان های شهر مشهد و نامداران مدفون در آن ها. نادره سیدی. مشهد: مرکز پژوهش های شورای اسلامی شهر مشهد. ۱۳۹۰، ص۳۳
[۶]. مزارات مشهد بزرگ. ابراهیم زنگنه. مشهد: طنین قلم. ۱۳۹۰، ص۲۶۱
[۷]. سال شمار وقایع مشهد در قرن های پنجم تا سیزدهم. محمد تقی مدرس رضوی. ص۸۵
[۸] . مرکز اسناد آستان قدس رضوی، ۳۲۲۳۲ و ۳۲۶۸۱
[۹]. همان، ۶/۳۵۳۲۸
[۱۰]. همان، ۳۲/۴۴۷۲۶
[۱۱]. سال شمار وقایع مشهد در قرن های پنجم تا سیزدهم، ص۱۴۲
[۱۲]. سیمای تاریخی-فرهنگی شهرمشهد. مهدی سیدی. مشهد: آوام. ۱۳۸۲. ص۱۰۶و۱۰۷
[۱۳]. سفرنامه خراسان و سیستان. چارلز ادوارد ییت. ترجمه مهرداد رهبری و قدرت ا… روشنی. تهران: یزدان. ۱۳۶۵، ص۲۹۳

 

 

 

(۷۷۸)

به روایت تاریخ: مروری بر ماجراهای برگزاری جشن هزاره فردوسی در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از وقایع در این شهر است.

 

میهن دوست ترینِ ایرانیان»، لقبی بود که به فردوسی در جشن بزرگی موسوم به هزاره فردوسی دادند. جشنی که مهرماه ۱۳۱۳  و همزمان با تکمیل بنای آرامگاه فردوسی در مشهد و توس برگزار شد.

شهرمان در آن ایام برای نخستین بار شاهد حضور جمع زیادی از  مستشرقان و ادیبان، رجال علمی و سیاسی بود و حال و هوایش چنان دستخوش این جشن بود که حتی شاعران هم دست به کار شده و برای این رویداد، ابیاتی سرودند که یکی‌شان این بود:

توس بفرش شده رشک بهشت

خاک خراسان شده عنبر سرشت

به بهانه روز فردوسی، لابه لای برگ‌های تقویم ماجرای برگزاری هزاره‌ای را جستیم که ۸۴سال پیش به نام خالق شاهنامه برگزار شد.

 

بلیت بخت آزمایی به نام فردوسی

جالب است بدانید که در سال ۱۳۱۲ش. بانک ملی با مشارکت انجمن آثار ملی برای تکمیل آرامگاه فردوسی به چاپ و انتشار بلیت بخت آزمایی فردوسی اقدام می‌کند. این بانک در آگهی که به این مناسبت منتشر می‌کند، دلیل این را چنین توضیح می‌دهد:«متاسفانه مزار این حکیم عالی‌مقام که از هر گوشه آن حماسه مفاخرت ایرانیان به گوش می‌رسد، قرن ها در کنج فراموشی مانده و به دلیل بی کفایتی وجه ساختمان آن ناتمام مانده بود. بنابراین انجمن آثار ملی ایران از تمام مردم ایران دعوت می کند  تا در این بخت آزمایی مشارکت کنند.» خریداران این بلیت ها ممکن بود از ۲۰ الی ۲۰۰۰۰۰ریال سود کنند. برای تجلیل از فردوسی شاعر حماسه سرای ایران و تکمیل ساختمان آرامگاه  فردوسی بلیت های بخت آزمایی در میان روسای مراکز دولتی تقسیم شد و ادارات دولتی مشهد هم در این امر سهیم بودند و هر کسی که بلیت بیشتری می‌خرید شانس بیشتری برای برنده شدن داشت.[۱] شرایط بخت آزمایی هم بدین نحو بود که قیمت هر بلیت ده ریال تعیین و در مجموع  شصت هزار بلیت چاپ شده بود. تعداد بلیت های برنده ۱۶۰۰۰عدد بود که جمعا بهای آن ۸۲۲۷۰۰ ریال می شود. قرعه‌کشی بلیت ها در روز اول تیرماه ۱۳۱۳ در تهران با نظارت بانک ملی و با حضور هیئتی مرکب از نمایندگان نظمیه، بلدیه و انجمن آثار ملی انجام شد.[۲]

در مشهد نیز تعدادی ازشهروندان ضمن خرید این بلیت ها به ساختمان مقبره فردوسی کمک های مالی کردند. اما سوای این اقدامات، انجمن آثار ملی در آستانه برگزاری کنگره هزاره فردوسی و ورود مهمانان خارجی؛ در ۲۲ خرداد ۱۳۱۳ شعبه ای از انجمن را در مشهد ایجاد می کند. با توجه به وجود آثار تاریخی که نیاز به حفظ و مرمت داشتند، حضور نمایندگان این انجمن در مشهد ضروری می‌نمود.

 

برنامه هزاره فردوسی

در کنگره هزاره فردوسی که نخستین اجتماع بزرگ علمی در ایران بود، ۴۰تن از ایران‌شناسان برجسته از ۱۷کشور و ۴۰تن از دانشمندان و ادیبان ایرانی شرکت داشتند. برنامه کنگره و جشن هزاره فردوسی از روز چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۱۳ با ورود مهمانان به تهران شروع و مراسم افتتاحیه آن ساعت ۱۰ صبح روز پنج شنبه ۱۲مهرماه در سالن دانشسرای عالی انجام می شود. در روز اول پس از برگزاری جلسه علمی مهمانان هزاره فردوسی از عمارت و کتابخانه گلستان بازدید می کنند. روز دوم نیز افتتاح کتابخانه فردوسی و بازدید از مجلس شورای ملی و کنفرانسی راجع به فردوسی در سالن وزارت معارف برگزار می شود.روز شنبه ۱۴ مهرماه ادامه برنامه ها جلسه علمی کنگره با سخنرانی یکی از مستشرقین و نمایش درام فردوسی در تکیه دولت همراه بود. روز یک شنبه ۱۵ مهرماه بازدید از مدرسه صنایع مستظرفه، چوگان بازی با لباس های عصر فردوسی و نمایش های پهلوانی و نمایش فیلم راجع به زندگی فردوسی انجام شد. برنامه ها در چهارمین روز هزاره فردوسی با بازدید ازحفریات شهر ری و مسجد ورامین همراه بوده است. مهمانان هزاره فردوسی روز سه شنبه ۱۷ مهرماه به سمت مشهد حرکت و شب اول را در شاهرود استراحت می کنند. سپس در ۱۹ مهرماه به نیشابور می رسند و از آرامگاه خیام بازدید می کنند. روز جمعه ۲۰ مهرماه وارد مشهد شده و از مسجد گوهرشاد و کتابخانه آستان قدس بازدید می کنند. سرانجام ساعت ۳ بعدازظهر روز جمعه ۲۰ مهرماه ۱۳۱۳ افتتاح آرامگاه فردوسی با حضور پهلوی اول و جمعی از مستشرقین و مهمانان صورت می گیرد. پس از آن انجمن ادبی خراسان، مهمانان هزاره را به مجلس شامی دعوت می کند. روز شنبه ۲۱ مهرماه بیمارستان شاهرضا در مشهد افتتاح می شود و عصر آن روز شاهنامه خوانی در انجمن ادبی خراسان برگزار می شود. سرانجام صبح روز یک شنبه ۲۲ مهرماه مهمانان هزاره فردوسی مشهد را به مقصد تهران ترک می کنند.[۳]

همزمان با برگزاری جشن هزاره فردوسی در تهران و مشهد، در دیگر نقاط کشور نیز برگزاری هزاره فردوسی گزارش شده است.به طوری که در خوزستان نیز این مراسم پیش بینی شده و با شرکت نظامی ها نمایش های رزمی، چوگان بازی و شاهنامه خوانی برگزار می شود و طبقات مختلف مردم در این جشن ها مشارکت می‌کنند.[۴]

 

مشهد در تکاپوی جشن هزاره

اما نکته جالب توجه این است که برگزاری یک رویداد بزرگ فرهنگی در مشهد موجب می شود تا مسئولان شهری راجع به زیباسازی آن فعالیت های قابل توجهی داشته باشند. میرزا موسی خان مهام  شهردار وقت برای زیباسازی شهر اقدام به رنگ آمیزی دیوارهای دو طرف خیابان و چراغانی بازار و مغازه ها می کند. همچنین احداث پل در خیابان پهلوی و ایجاد میدان شاهپور(میدان توحید) در تابستان ۱۳۱۳ش. در همین ایام صورت می گیرد.[۵] تزیین و فرش اندازی سالن ها، و آماده کردن محل استقرار مهمانان هزاره فردوسی از دیگر دغدغه های مسئولان شهر مشهد بوده است. حتی مبلغ ۱۰۰۰۰ریال برای آب پاشی مسیر حرکت مهمانان و خرید لوازم و اجرت ها هزینه شده است.[۶]

مستشرقین و تعدادی از مهمان ها را در مهمانخانه پارس اسکان می دهند. برگزاری هزاره فردوسی موجب می شود تا انجمن آثار ملی اعتباراتی برای مرمت آثار تاریخی مشهد در نظر بگیرد.  زنده یادغلامحسین بقیعی پژوهشگر مشهدی ضمن اشاره به سفر رضاشاه در جریان هزاره فردوسی نوشته است:«…دستور دادند کلیه کاروان سراها، گاراژها و مغازه هایی که در و پنجره‌هایی به طرف خیابان دارند رنگ روغن بزنند، شیشه‌های شکسته و درهای بدقواره را مرمت کنند و پیاده روها را تمیز کنند… یک روز در دو سوی بالاخیابان و فلکه جنوبی، قدم به قدم پاسبان و سرباز ایستاد و عبور و مرور وسایط نقلیه از این مسیر ممنوع شد. گفتند شاه وارد شده و امروز می خواهد برود حرم. در مقابل بست پایین خیابان جمعیت زیادی اجتماع کرده بودند… چند اتومبیل سواری سیاه رنگ نزدیک چهارطبقه حضرتی متوقف شد و از درون یکی خود شاه بیرون آمد… مردم می گفتند از چشمش اشعه خاصی خارج می شود و هیچ کس نمی تواند به چشمش نگاه کند… شنلی که به دوش می گیرد، تیغ بند است و هیچ گلوله و شمشیری به آن کارگر نیست. از زیارت برگشت، یک راست به باغ منبع محل سکونت حاجی قائم مقام رفت… در مدتی که رضا شاه در مشهد اقامت داشت، طبق دستور شهربانی، هیچ حیوان بارکشی حق عبور از خیابان های مسیر او را نداشت. روزها در کلیه کاروان سراها را می بستند و به صاحبان حیوانات هم دستور داده بودند فقط شب ها به کاروان‌سراها وارد یا خارج شوند. روز سوم به آرامگاه تازه ساز فردوسی می رود و با حضور عده ای از خاورشناسان خارجی و ادبا و فرهنگ دوستان و نمایندگان مجلس و مقامات لشکری و کشوری نطق افتتاحیه کنگره هزارمین سال تولد وی را قرائت می کند. استاندار هم تقاضا می کند به مناسبت تقارن تاسیس مدرسه متوسطه دانش با جشن هزاره فردوسی، نام آن به دبیرستان فردوسی تبدیل شود… با این درخواست هم موافقت می شود».[۷]

 

نمایش فیلم فردوسی

نمایش «فیلم فردوسی» برای مستشرقین و مهمانان جشن هزاره، یکی از برنامه‌های این رویداد بود، به همین منظور موسسه سینمایی دیده بان حبیبی دستگاه آپارات و لوازم آن را به سالن هلال احمر (شیر و خورشید سابق) انتقال داد و فیلم را پخش کرد اما به خاطر جابه‌جایی، لامپ ناطق آپارات می سوزد و موجب تعطیلی موسسه سینمایی می شود و این مجموعه نیز تقاضای طلب دویست و هشتاد تومان خسارت می کند.[۸]

 

منابع:

[۱]. مر کز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۳۲/۹۷۸۲۳

[۲]. همان، ۳۳/۹۷۸۲۳

[۳]. همان، ۷۴/۹۹۱۳۷

[۴]. همان، ۳۲/۹۹۱۳۷

[۵]. تاریخ معاصر مشهد. یوسف متولی حقیق. ج۱. ص۲۵۳

[۶]. مر کز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۱۶/۹۹۱۳۷

[۷]. مزار میر مراد(نمایی از مشهد قدیم).غلامحسین بقیعی. تهران: گوتنبرگ، ۱۳۷۳، ص۱۵۱-۱۵۲

[۸]. مر کز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره، ۵/۱۰۰۲۰۱

 

 

 

 

(۷۷۹)

مدرسه ای برای صنعتکاران: روایتی از تاسیس اولین هنرستان مشهد و فراز و فرودهای این مرکز آموزشی

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

تاریخ برای نسل امروز، چیزی شبیه به یک پازل است. تشکیل شده از قطعات کوچکی که هر کدام‌شان در دوره و زمانی بر جای خود نشسته‌اند و امروز یک تصویر کامل را پیش چشم ما نشانده‌اند. بررسی روند شکل‌گیری و توسعه سیستم آموزشی شهر مشهد نیز همین روند را حکایت می‌کند.

در فاصله آن مکتب‌خانه‌های تاریخی دیروز تا این مراکز دانشگاهی پیشرفته امروز، یک تاریخ پر فراز و فرود قرار دارد. در «به روایت تاریخ» این هفته برای شما خواهیم گفت که اولین دبیرستان صنعتی شهر مشهد چطور ایجاد شد و نهایتا چطور گذر روزگار را دوام آورد تا امروز در حاشیه یکی از میادین شهرمان، به عنوان میراثی آموزشی شناخته شود.

 

ایجاد یک مدرسه در همسایگی گل بهار

ماجرای ایجاد اولین هنرستان صنعتی مشهد به توسعه صنایع در دوره پهلوی اول پیوند خورده است. در آن مقطع این دغدغه شکل گرفت که نیروهای متخصص این حوزه اندک‌شمار هستند، پس ایده تاسیس مدارسی با عنوان هنرستان در سیستم آموزشی آن دوران مطرح می‌شود. بر همین اساس در تاریخ ۳ تیرماه ۱۳۰۷، لایحۀ استخدام معلم برای مدارس صنعتی مصوب می شود و عملا دولت اجازه پیدا می‌کند، دو نفر معلم تبعۀ آلمان را برای معلمی مدرسه صنعتی، یکی برای تعلیم فن آهنگری از ۱۵ اردیبهشت ۱۳۰۷ و دیگری را برای فن نجاری از ۱۵ شهریور ۱۳۰۷، به مدت سه سال و با حقوق سالی دوهزار وچهارصد تومان استخدام کند.[۱]

اما در مشهد، تاسیس کارخانجات نخریسی و قند بهانه دست متولیان می‌دهد تا مرکزی آموزشی به تناسب نیاز این بخش ایجاد کنند. آقای فرهنگ، رئیس کارخانه قند آبکوه،  ۱۰ اردیبهشت ۱۳۱۵ تلگرافی از تهران دریافت می کند که درآن، از او درخواست شده است تا نظرش را درباره تعیین مکانی برای تأسیس هنرستان در مشهد اعلام کند. پاسخ آقای فرهنگ به تلگراف فوق برای هنرستان ایالت چنین بود: «مقتضی می‌داند نصف عمارت دارالتولیه را بدون باغچه به انضمام عمارت و حیاط عقب که سابقاً مدرسه بود، با گاراژ عمومی متصل به کوچۀ چهارباغ که ضمیمۀ حیاط و در دخول از آن جا می‌شود تخصیص دهند؛ اجاره ماهی ۴۰۰۰ ریال. همچنین، محل خالی نسبتاً مناسب دیگر، عمارت خضرائی واقع در قرب عدلیه، اجاره با موتور برق ماهی ۱۵۰۰ ریال پیشنهاد می‌شود»[۲]

پس از این مکاتبات در مهرماه ۱۳۱۵ش. روزنامۀ آفتاب شرق ، درباره شروع به‌کار هنرستان مشهد  و رشته های آن نوشت: هنرستان مشهد که از طرف ادارۀ کل صناعت و معادن در مشهد تشکیل شده، امسال دارای شعب آهنگری و نجاری خواهد بود. شرط ورود به آن ارائۀ گواهی‌نامۀ شش‌ساله و دورۀ تحصیل آن پنج‌سال است. گویا در آن برهه، اولین محلی که برای این هنرستان پیش بینی می شود خیابان جهانبانی و محل سابق رستوران گل بهار بوده است.[۳]

 

تلاش های هنل آلمانی برای یک هنرستان ایرانی

در اواخر نیمۀ اول سال ۱۳۱۵ش، آقای «تئودورهنل» (آلمانی) با همراهی آقایان ناصحی و نصیری، از طرف ادارۀ صناعت و معادن به مشهد آمد و شروع به تأسیس و تشکیل هنرستان مشهد کرد. وی با کوشش و فعالیتی بی‌نظیر توانست در اواخر مهرماه ۱۳۱۵، کلاس اول هنرستان را در دو بخش درودگری و فلزکاری در انتهای خیابان جنت، با عدۀ نسبتاً زیادی که اغلب از کلاس دوم دبیرستان به هنرستان آمده بودند، افتتاح کند. تدریس در بخش فلزکاری به عهدۀ آقای ناصحی و در بخش درودگری به عهدۀ آقای نصیری گذاشته شده بود که هر دو از زبده‌ترین هنرآموزان کشور بودند.

به سبب نبودن و نرسیدن وسایل لازم، هنرستان فاقد کارگاه بود؛ ولی در اواخر سال تحصیلی ۱۳۱۶ش، با تهیۀ محل در دروازه سراب و رسیدن ابزارآلات، کارگاه مهیا شد و هنرجویانی که یک سال فقط به تحصیل دروس علمی پرداخته بودند، در کارگاه هم مشغول فراگیری مهارت‌های فنی شدند.

در هر سال تحصیلی، دو کلاس فلزکاری و درودگری بر کلاس‌های قبلی اضافه و همزمان با این پیشرفت، کادر معلمان و هنرآموزان هنرستان تکمیل‌تر می‌شد. فعالیت و کوشش آقایان هنل، ناصحی و نصیری در فراهم‌آوردن و تهیه وسایل فنی ادامه داشت و به‌علت مهیا نبودن یک محل مناسب، ارسال ماشین‌آلات فنی از تهران ممکن نبود.

برای تهیه یک محل مناسب برای ساختمان هنرستان، پس از مکاتباتی که بین هنرستان و ادارۀ کل صناعت انجام شد، سرانجام موافقت شد که زمین و محل مناسبی برای هنرستان تهیه شود. درنهایت، زمین فعلی هنرستان (میدان تقی‌آباد) به مساحت ۱۶هزار و ۱۵ متر مربع، از دارایی خریداری و از مهرماه سال ۱۳۱۸ش احداث ساختمان آن شروع شد.[۴] در۲۰ خرداد ۱۳۱۸ هنل مدیرفنی هنرستان مشهد، از کارخانجات این شهر درخواست کرد تا هنرجویان را  حین تحصیل، در مراکز صنعتی به کار بگیرند. بنابراین درخواست کرد تا کارخانجات قندسازی، نخریسی، برق، چرم سازی، نوش و سیلو تعین کنند که هرکدام چند هنرجو را می‌توانند بپذیرند تا از طرف هنرستان، شاگردان زبده معرفی شوند. ضمناً چون هنرجویان از پایه‌‌های مختلف به این مراکز اعزام می شدند؛ اختلاف مزد آن ها هم در نظر گرفته می شد.

 

جنگ جهانی دوم و رکود هنرستان

در سال ۱۳۲۰ش، اثرات جنگ جهانی دوم به کشورمان رسید. در سوم شهریور ۱۳۲۰ که مشهد به اشغال روس‌ها درآمد، هنرستان مشهد هم در شعله‌های سوزان آن زیان‌های متعددی دید. آقای هنل دیگر به مشهد بازنگشت و اغلب هنرآموزان و دبیران که به تهران رفته بودند از بازگشت به مشهد خودداری کردند. درنتیجه، پس از آن همه فعالیت، هنرستان دچار رکود بی‌سابقه‌ای و تمام فعالیت‌ها متوقف شد و حتی کلاس‌های پنجم و ششم، تا نیمه آذرماه نتوانستند شروع به‌کار کنند.

در اول دی‌ماه ۱۳۲۰، آقای علی محمودی که خود از نقاشان زبردست و شاگرد و داماد مرحوم استاد کمال‌الملک بود، به مشهد آمد و به ریاست هنرستان منصوب شد. وی توانست به وضع از هم گسیختۀ هنرستان تا حدی سر و سامان دهد، ولی به دلایل مختلفی، دیگر مردم از هنرستان استقبال نمی‌کردند، به‌طوری‌که تعداد هنرجویان به‌جای افزایش کاهش می‌یافت.

چون محل سابق برای هنرستان کافی نبود، در مهر سال ۱۳۲۱ش هنرستان به محل جدید «باغ مرحوم حاجی ناظر»، واقع در خیابان فردوسی منتقل شد. همزمان با این انتقال، مکاتبات برای تکمیل طبقه اول ساختمان هنرستان که بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰ متوقف شده بود، شروع و بالاخره موافقت شد که طبقۀ اول و ساختمان کارگاه‌ها تکمیل شود. نهایتا در ۲۰ خرداد ۱۳۲۳، هنرستان به محل اول خود منتقل شد. برای تجهیز هنرستان، ماشین‌آلات درودگری فریمان که در زمان رضاشاه در آن جا نصب شده بود، به مشهد منتقل شد؛ اما کارگاه فلزکاری به‌جز یک ماشین تراش که در سال ۱۳۱۷ش به مشهد فرستاده شده بود، فاقد وسایل ماشینی بود.

سال ۱۳۲۶ش، ساختمان طبقۀ دوم هنرستان شروع و پس از یک سال و اندی تکمیل شد. از اواخر سال تحصیلی ۱۳۲۷-۱۳۲۶ش، به‌جای آقای محمودی، مهندس تیموری که ازفارغ‌التحصیلان هنرستان و هنرسرای عالی بود به ریاست هنرستان مشهد منصوب شد.

 

حرکتی رو به رشد

سال ۱۳۲۸ش، هنرستان‌ها به وزارت فرهنگ واگذار شد و مهندس تیموری به تهران منتقل و از ادارۀ فرهنگ خراسان، آقای مهندس احمد تبریزی، از فارغ‌التحصیلان هنرسرای عالی، به ریاست هنرستان مشهد منصوب شد[۵]، در این برهه، ۵۶ هنرجو در دو بخش فلزکاری و درودگری مشغول تحصیل بودند.

در سال ۱۳۲۸ش، به دستور وزیر فرهنگ، دورۀ تحصیل در هنرستان سه سال تعیین شد و به دانش‌آموزان هنرستان، ماهیانه مبلغ یکصدریال و ناهار و سرویس رفت و برگشت اختصاص داده شد. [۶] بودجه هنرستان برای خرید مواد خام و ابزار و ماشین‌آلات در حدود ۹۰۰۰۰ ریال بود که این مبلغ کفاف خرید مواد خام مصرفی کارهای دستی هنرجویان را نمی‌داد. در نتیجۀ تلاش مسئولان وقت، پیشرفت هایی در وضع هنرستان حاصل شد و بودجه به ۱۰۰۰۰۰۰ ریال ترقی افزایش یافت و تعداد کلاس‌ها از ۱۲ به ۱۹ کلاس و هنرجویان از ۵۶ به ۴۷۳ دانش‌آموز و کادر دبیران و هنرآموزان از ۱۰ نفر به ۳۰ نفر افزایش یافت. هنرستان صنعتی، در سال ۱۳۴۱ش، بودجه ای معادل ۷میلیون و ۴۸۲هزار و ۱۹۶ ریال در سال داشت و کادر آموزشی آن مرکب از ۲۶ هنرآموز، هفده دبیر و چهل استاد کار بودند.[۷]

 

منابع:

[۱]. روزنامه آفتاب شرق، ۲۰ تیر ۱۳۰۷، ص ۱

[۲]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی. بایگانی راکد

[۳]. روزنامه آفتاب شرق، ۱۴ مهر ۱۳۱۵

[۴]. سالنامه دبیرستان حرفه و هنرستان صنعتی مشهد. مشهد: چاپخانه خراسان. ۱۳۳۶، ص ۷-۹

[۵]. سالنامه دبیرستان حرفه و هنرستان صنعتی مشهد، ص۲۱

[۶]. روزنامه خراسان، ۹ آذر ۱۳۲۸، ص ۴

[۷] . بهشت شرق. سید حسین موسوی مغانی. مشهد: زوار، ۱۳۴۱، ص ۱۶۵

 

 

 

(۷۸۰)

مروری بر یک عمر تلاش دکتر امیراعلم برای ایجاد اصلاحات پزشکی در مشهد عهد قاجار

روایتی از زندگی یک ذهن زیبا

غلامرضا آذری خاکستر

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از شخصیت های موثر در این شهر است.

 

 

در منابع تاریخی آورده‌اند و خوانده‌ایم که در اوایل دوره قاجار، احوال سلامت مشهدی‌ها و خدمات طبابت و پزشکی به آن‌ دوران شرایط مطلوبی نداشته است. بعدها به برکت حضور بعضی اطبای دلسوز، تحولاتی در عرصه پزشکی شهرمان رقم می‌خورد. یکی از این چهره‌ها، دکتر امیر اعلم از پزشکان بنام آن دوران بود که اتفاقات خوبی را به نفع شهر و مردمانش رقم زد. ذهن زیبا و دل پرشورش، تاب دیدن دردهای مریضان را نداشت.

 

تلاش برای کمک به اطفال و مجنونین

دکتر امیر اعلم فرزند میرزا علی‌اکبر معتمد الوزاره در سال ۱۲۵۶ در تهران به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات پزشکی در فرانسه به ایران عزیمت کرد و در سال ۱۳۳۶ق./۱۹۱۷م. به عضویت مجلس حفظ‌الصحه دولتی درآمد و به‌عنوان نماینده حافظ الصحه خراسان به مشهد آمد و تحولات بزرگی را در شهر مشهد و خراسان آن زمان به انجام رساند. گام اولش را با همراهی مرتضی‌قلی طباطبایی، متولی وقت حرم رضوی برداشت و آن بازسازی و توسعه دارالشفاء رضوی بود که از ابنیه دوره صفویه به شمار می‌آمد. بعد از آن هم سراغ اصلاح ساختاری این مجموعه درمانی رفت و سروسامانی به وضعیت آن داد.

بخش دوم اقداماتش به سامان دهی خدمات پزشکی برای اطفال شیرخوار اختصاص داشت و بعد سراغ مجنونین رفت و برای اسکان شان در خارج از دروازه شهر اقداماتی را به انجام رساند. از میان تلاش‌هایش یکی، پیشنهاد ساخت بیمارستان امام رضا(ع) بود که حدود یک دهه بعد افتتاح شد.

 

مریض خانه ای که پرستاران غذای بیماران را می خورند

تلاش‌های این پزشک چندی بعد نتیجه داد و بخش اول دارالشفاء جدید، در ۲۳ شوال ۱۳۳۶ افتتاح و بازگشایی کل آن نیز در اول جمادی‌الثانی ۱۳۳۷ انجام شد. امیراعلم وضعیت دارالشفاء  را قبل از اصلاحات چنین شرح می‌دهد: «آرزوی قلبی بنده این بود که بنّایی و تعمیرات دارالشفاء را انجام  و مریض‌خانه مرتبی را به شما نشان دهم، ولی مشکلاتی برخلاف انتظار در کار پیش آمد … منظره دارالشفای آستانه که صدسال پیش‌ازاین مریض‌خانه منحصربه‌فرد خراسان بوده، و ازنظر اداری مرتب و منظّم و ازنظر علمی و فنی نسبت به علوم طبی آن زمان قابل‌تمجید بود، فرسنگ‌ها از تمدن حقیقی خود دور شده است. افسوس، مملکتی به وسعت و عظمت خراسان، با صدها هزار نفوس فقط یک مریض‌خانه دارد، آن‌هم در شهر مشهد و منتسب به حضرت رضا (ع)… در مریض‌خانه‌ای   که فقدان وسایل پزشکی است و پرستاران آن از شدت گرسنگی غذای بیماران را می‌خورند، و در زیر یک لحاف دو یا سه مریض با امراض مسری آخرین دقایق زندگی را می‌گذرانند و… بسته شود. چنین بیمارستانی عدمش به ز وجود».[۱]

 

ایده‌ای برای مقابله با آمریکایی ها

با شروع جنگ جهانی اوّل، مشهد نیز دچار شرایط اقتصادی و بهداشتی سختی شد و درمانگاه آمریکایی مشهد علاوه بر درمان بیماران، وظایف دیگری چون تهیّه خوراک برای مردم قحطی زده و گرسنه را نیز بر عهده گرفت.[۲] این موضوع موجب محبوبیت آن ها در بین عامه مردم شد[۳]. در اواخر سال ۱۳۰۱ش. نماینده پرس بی‌تریان میسیون آمریکایی در مشهد به توسعه فعالیت‌هایی همچون تأسیس بیمارستان و مدرسه با خرید قطعه زمینی در غرب محله پاچنار مشهد پرداخت.[۴] فعالیت پزشکی و دینی میسیون آمریکایی، برخی از تحصیل‌کردگان فرنگ رفته مثل دکتر امیر اعلم را به عکس‌العمل واداشت. او در آن دوران بر ایجاد دارالفنون رضوی برای مقابله با این نفوذ تاکید داشت.[۵]

او در ۴ جمادی الاوّل ۱۳۴۲/ ۱۹۲۳م. طی نامه‌ای به نایب التولیه آستان قدس رضوی پیشنهاد تأسیس دارالفنون رضوی را مطرح کرده است. در بخشی از این نامه آمده است:

«به‌طوری‌که می‌دانید دعایت مسیحی آمریکایی، چندی است که مشغول بنای مدرسه و مریض خانه هستند. اگر چه اقدام آن ها منحصر به مشهد نیست، ولی مشهد اهمیت فوق العاده دارد و با احوال کنونی معارف و صحیّه خراسان به سهولت می‌توان پیش بینی کرد به محض اتمام مریض خانه و مدرسه، اغلب مریض‌ها و جوان‌های ایرانی، برای معالجه و تحصیل به آن جا خواهند شتافت و یک لطمه به این مرکز اسلامی وارد خواهد شد».[۶]

بنابراین، تأسیس دارالفنون رضوی با سه شعبه طبی، ادبی و فلاحتی در محل باغ عنبر به پیشنهاد دکتر امیر اعلم خان، در مقابل فعالیت‌های آمریکایی‌ها در مشهد مطرح شد که چندان مورد توجه واقع نشد و در آن دوران در حد یک ایده باقی ماند.

 

منابع

[۱]. ارمغان جاوید، یا زندگانی خلد آشیان دکتر امیر اعلم. علی اکبر تشیّد تهران. مجله تاریخ اسلام، ۱۳۴۰، ص ۸۹.

[۲]. تاریخ میسیون آمریکایی در ایران. جان الدر. ترجمه سهیل آذری، تهران. نورجهان، ۱۳۳۳، ص ۷۵.

[۳]. گروه‌های مهاجر به مشهد از صفویه تا کنون. علی نجف زاده. مشهد. مرکز پژوهش‌های شورای اسلامی شهر مشهد، ۱۳۹۲، ص۱۶۶.

[۴]. روزنامه فکر آزاد، سال اول، شماره ۵۳، ص۳.

[۵]. دارالفنون رضوی ایده‌ای برای مقابله با فعالیت‌های هیئت تبشیری پرس بی‌تریان در مشهد. مجتبی خلیفه و علی نجف‌زاده. مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، سال چهل و سوم، شماره پیاپی ۸۷، پاییز و زمستان (۱۳۸۷): ص۱۴.

[۶]. روزنامه مهر منیر، سال سوم، شماره ۲۸، ص۱.

 

 

(۷۸۱)

روایتی از تاریخ ورود تلفن به شهرمان

الو…الو! مشهد؟!

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از فناوری های مدرن در این شهر است.

 

۱۴۲ سال پیش که گراهام بل اسکاتلندی موفق به اختراع تلفن شد، احتمالا فکرش را هم نمی‌کرد که روزگاری اختراعش عنان زندگی مردمان را در دست بگیرد و آن گوشی‌های ثابت و سیم‌های متصل به آن، جای خود را به تلفن‌های همراه همه‌کاره بدهد.

۱۱ یا ۱۲ سال پس از اختراع آن، تلفن به ایران وارد شد. ناصرالدین شاه در یادداشت‌های خود، در شرح وقایع جمادی الاخر سال ۱۳۰۲، به تلفنی اشاره می‌کند که ره‌آورد سفر فرنگ معین الملک(سفیر ایران در عثمانی) بوده و از آن برای برقراری تماس از شمس‌العماره تا باغ سپهسالار استفاده می‌شده و ظاهراً این نخستین تماس تلفنی در ایران بوده است.

اما مولف کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید درباره ماجرای ورود تلفن به ایران و نقش کامران میرزا در این ماجرا، چنین می نویسد: راهنمای او  در این کار، مسیو بواتال فرانسوی بود که در سال ۱۳۰۵ق. از دولت ایران امتیاز راه آهن شهرری را گرفته است و به تصور این که بتواند امتیاز تلفن را از طریق کامران میرزا به دست آورد؛ یک رشته سیم بین کامرانیه و وزارت جنگ کشید، ولی هرگز نتوانست امتیاز آن را کسب کند. بر اساس روایت های تاریخی نخستین امتیاز تلفن ایران در ذی الحجه ۱۳۱۹ به مدت ۵۰ سال به شرکتی واگذار شد که در شهر تبریز به شعاع ۲۴ کیلومتر به ایجاد تلفن اقدام کند. به این ترتیب تلفن تبریز زودتر از تهران دایر شده است.[۱[

به این ترتیب ، تلفن نخستین‌بار در دستگاه دولتی ایران و در عصر ناصری به راه افتاد ولی اعطای نخستین امتیاز تلفن و رواج آن در عصر مظفری بود.

در محرّم ۱۳۲۱، امتیاز تلفن تمام ایران را به مدت ۶۰ سال به دوست محمدخان معیرالممالک واگذار کردند و وی ملزم شد از تاریخ صدور فرمان تا ۳ سال تلفن تهران و تا ۱۰ سال بعد تلفن دیگر شهرهای ایران را با هزینه خود راه اندازی کند.

 

تلفن‌خانه ۷۰شماره‌ای

مشهد بعد از تبریز دومین شهری بود که بساط مخابرات و تلفن در آن ایجاد شد. در ماه شوال ۱۳۲۰ مظفرالدین‌شاه، طی فرمانی امتیاز تلفن مشهد و توابع را به مدت نامعلومی به احمدخان منشورالملک که کنسول وقت عشق‌آباد بود، واگذار کرد. در این فرمان آمده بود:« چون محسنات تکثیر شعبه تلفن در ممالک محروسه ایران در خاکپای مهر اعتلای همایون شاهنشاهی مشهود و مکشوف است، لهذا به موجب این فرمان مبارک امتیاز احداث تلفن در مشهد و اطراف آن را به جناب عمده الامراء العظام منشور الملک کارپرداز عشق آباد مرحمت فرمودیم که بدون حق واگذاری به تبعه خارجه، هرچه زودتر به ایجاد تلفن شهر مشهد مقدس و اطراف اقدام نموده، در عهد شناسند».[۲[

منشورالملک که جزو نخستین مؤسسان تلفن در ایران نیز بوده است،[۳] با سرمایۀ شخصی و با شراکت میرزا‌ علی‌اکبرخان، یکی ازساکنان مشهد، به تأسیس تلفن در این شهر اقدام می‌کند. این تلفن‌خانه که تا سال ۱۳۲۴ق. به مدیریت میرزا‌ علی‌اکبرخان اداره می‌شد، بیش از هفتاد شماره نداشت.

 

تلفن‌های ۳۰قِرانی

از سال ۱۳۳۴ق. با فوت میرزا علی اکبرخان، مؤسسۀ تلفن شهری مشهد زیر نظر منشورالملک و به سرپرستی حاج‌حسین‌آقا ملک اداره می‌شد. منشورالملک ادارۀ مؤسسۀ تلفن را از سال ۱۳۳۶ق. به میرزا علی‌اکبر لاری سپرد و در سال ۱۳۱۰ش. قسمتی از سهم خود را نیز به یکی از تجار مشهد به نام حسن‌اف واگذار ‌کرد. عادل نصیر بیک اف از دیگر  مدیران تلفن مشهد در این ایام است.[۴[

در آغاز قرن چهارده خورشیدی در مشهد دو موسسه تلفن دایر بود. یکی شعبه ای از شرکت کل تلفن ایران، که مخابرات خراسان با آن موسسه بود. دیگر موسسه تلفن مرکزی مشهد و اطراف که در ابتدای خیابان خسروی قرار داشت و امتیاز آن با میرزا احمد خان منشورالملک بود. ۱۵ کارمند و ۲۲۵ نمره تلفن در مشهد داشت. نرخ ماهیانه هریک، ۳۰ قران بود. محل شرکت کل تلفن ایران شعبه خراسان نیز در چهارباغ واقع بود.[۵[

در ۲۸ مرداد ۱۳۰۸ هیئت وزرا رسیدگی به امور تلفن را به وزارت پست و تلگراف واگذار نمود. بنابراین سرمایه‌گذاری  و توسعه تشکیلات تلفن در شهرستان ها به یکی از برنامه های جدی این وزارتخانه تبدیل شد. در این راستا مشکلات به وجود آمده برای تلفن مشهد موجب شد تا منشور الملک در ۱۵ شهریور ۱۳۰۹طی مکاتبه ای با دفتر مخصوص شاه  و وزارت دربار مشکلاتش را بیان و منعکس کند. در بخشی از آن نامه آمده است: «…با وجود این که مکررا تا حال در این موضوع چه در موقعی که نظارت در امور تلفن ها با وزارت فواید عامه بوده، چه بعد از آن که اداره تلفن ضمیمه پست و تلگراف شده، این بنده در هر موقعی که شرکت تلفن تهران خواسته است به حدود امتیازیه این جانب تجاوز کند، به وسایل قانونی و مدارک کافیه، جواب اظهارات آن ها را داده ام. مع هذا این طور معلوم می شود که اخیرا به استناد قراردادی که موقتا بین هیات محترم دولت و شرکت مزبور منعقد شده است شرکت مزبور می خواهد در حدود امتیازیه بنده سیم کشی نماید، بدین معنی که می خواهد از مشهد به شهرهای اطراف سیم امتداد دهد. چون از قرار معلوم پیشنهادی از طرف دولت روی این زمینه به مجلس شورای ملی داده شد و بعضی از آقایان نمایندگان هم که در اداره تلفن تهران دارای سهم هستند، پیشنهاد مزبور را تقویت می کنند و از آن جایی که موارد پیشنهادی صریحا مخالف امتیازی است که به این جانب داده شده و باعث تضییع حقوق این بنده می گردد…در حفظ حقوق این خانه زاد در مقابل یک موسسه که مهمات آن از نمایندگان هستند تبعیض نشود».[۶[

 

ماجرای خودکار شدن تلفن و واگذاری آن

مؤسسۀ تلفن تا سال ۱۳۱۲ش. به سرپرستی منشورالملک و با مدیریت میرزا‌علی‌اکبر لاری اداره می‌شد. در سال ۱۳۱۵ش، منشورالملک که صاحب امتیاز تلفن مشهد بود، به پیشنهاد لاری مدیر تلفن، برای این که در مواقع وزش باد و توفان، سیم‌‌های تلفن به یکدیگرمتصل نشده و باعث از کار افتادن تلفن نگردد، اقدام به تهیه سیم کابل کرد تا تلفن فعلی مشهد به نوع «خودکار» آن تبدیل ‌شود.[۷]در همان زمان منشورالملک، قسمت واگذاری شده به حسن‌اف را مجدداً خریداری کرد و تا اواسط سال۱۳۱۶ش، مؤسسۀ تلفن مشهد با سرمایۀ منشورالملک و ورثۀ میرزا علی‌اکبرخان و با مدیریت علی‌اکبر لاری اداره می‌شد. در همان سال، ورثۀ میرزا علی‌اکبرخان سرمایه خود را به تیمسارامیرخسروی مدیرکل وقت بانک ملی ‌فروخت و در دی‌ماه همان سال، منشورالملک، امتیاز تلفن مشهد و تیمسار امیرخسروی، تمام سهام خود را به شرکت سهامی تلفن ایران واگذار ‌کردند. در آن برهه، شماره‌های دایر در حدود ۳۵۰ شماره بوده[۸]  و مدیریت آن با مرحوم حسین عدل بود و پس از مدتی محمود کیمیایی مدیر شرکت تلفن استان نهم منصوب شد و تا سال ۱۳۲۸ این سمت را داشت. دیگر مدیران این شرکت به ترتیب علی صنیعی، مصطفی گوهر دوست، مهندس حسین جلیل  و در سال ۱۳۴۰ مهندس کمال الدین نوروزی سرپرست شرکت تلفن خراسان شد. در سال ۱۳۳۸ تلفن خودکار در مشهد راه اندازی شد و شماره های آن به بیش از ۳۰۰۰شماره رسید.[۹[

 

منابع:

[۱]. تاریخ موسسات تمدنی جدید. حسین محبوبی اردکانی.ج۳. تهران: انجمن دانشجویان دانشگاه تهران. ۱۳۵۴، ص۲

[۲]. اسناد پست و تلگراف و تلفن در دوره رضا شاه. به کوشش مرضیه یزدانی. تهران: سازمان اسناد ملی ایران، پژوهشکده اسناد. ۱۳۷۸،.ص۲۵۰

[۳] . روزنامه شهامت، ۱ مهر ۱۳۱۵، ص ۱

[۴]. مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سند شماره ۶۷۳۶۹

[۵] . مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی. ص۱۸۶

[۶] . اسناد پست و تلگراف و تلفن در دوره رضا شاه. ص۲۴۹

[۷]. روزنامه شهامت، ۹ مهر ۱۳۱۵، ص ۱

[۸] . برق-تلفن-آب آشامیدنی مشهد.  عنایت ا… سهامی پایان نامه. ۱۳۵۰، ص ۱۰۱-۱۰۲

[۹]. تلفن خراسان. مهدی عباس پور. پایان نامه سال ۱۳۴۴، ص۷

 

 

 

 

(۷۸۲)

انتشار کتاب «آستان قدس رضوی در عصر قاجار»

 

آستان قدس رضوی در دوره قاجار تغییرات بسیاری را تجربه کرد. آقای رضا نقدی بااستفاده از منابع بسیار باقی مانده از این دوره، به توصیف وضعیت آستان قدس رضوی در آن دوره پرداخته است.

 

 

 

 

 

(۷۸۳)

تصویرهایی از حرم امام رضا (ع) در دهه‌های پیشین

 

تصویرها گونه ای از اسناد تاریخی هستند که به ما برای شناخت مسائل و وقایع تاریخی کمک بسیاری می کنند. در این تصاویر می‌توانیم گوشه ای از مسائل مربوط به حرم امام رضا (ع) در دهه‌های پیشین را مشاهده کنیم. تصاویر توسط مهندس رضا دیشیدی تهیه شده است.

 

منبع:

https://t.me/oralhistoryiran/4620

 

 

 

(۷۸۴)

روایتی از آیین‌های خراسانیان قدیم در نوروز

۳  بار خاموشی چراغ در استقبال از بهار

غلامرضا آذری خاکستر

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از آیین های خراسان است.

 

آیین نوروز ریشه‌ای کهن در دل تاریخ ایران دارد و یادگار مردمی است که بهار برای شان یک آغاز نو و تمنایی برای حول حالنا بود.

این میراث چندین هزارساله ایران زمین، در میان اقوام و اهالی مناطق مختلف کشور به چاشنی سنت‌های متفاوتی جشن گرفته می‌شد. خراسانیان برای گرامی داشت، تولد دوباه طبیعت، آیین‌های مفصلی داشتند که در ادامه با شماری از آن‌ها آشنا خواهید شد:

 

وقتی چراغ‌ها سه بار روشن و خاموش می‌شد

از قدیم مراسم تحویل سال باشکوهی در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شد. در دوره قاجار مهم‌ترین مراسم تحویل سال در بارگاه قدس رضوی شامل ارسال خلعت، جاروکشی، غبارروبی و نقاره زنی بود.

طبق سنتی قدیمی هر ساله از سوی آستانه، خلعت‌های گران بهایی علاوه بر شاه، برای رجال و شخصیت‌های مختلف دربار ارسال می‌شد که هزینه‌های زیادی بابت آن‌ها صرف می‌شد. این رسم تا اوایل دوره پهلوی وجود داشت ولی پس از آن پیگیری نشد.

غبار روبی ضریح مطهر از دیگر مراسمی است که طبق آیین خاصی روزهای قبل از عید نوروز انجام می‌شود. چراغانی اماکن حرم مطهر از دیگر اقداماتی بود که قبل از تحویل سال انجام می‌شد. هنگام تحویل سال تمام چراغ‌ها را روشن می‌کردند و به محض حلول سال نو تمامی چراغ‌ها   سه دفعه خاموش و روشن می‌شد و سپس نقاره نواخته می‌شد.[۱]

سنجد ضدگزش و سیر ضد سردی

دکتر شکورزاده که تحقیقات قابل توجهی در زمینه آداب و رسوم مردم خراسان داشته است. راجع به هفت سین نوشته است: «در سینی هفت سین هفت چیز را که نام آن‌ها با «س» شروع شده باشد به این شرح می‌چینند: سمنو، سکه، سرکه، سیر، سنجد، سماق، سیب و علاوه بر آن سبزه را نیز قرار می‌دهند.[۲] » در این میان خراسانی‌ها عقیده دارند اگر کسی در موقع تحویل سال سنجد بخورد تا آخر سال گزنده او را نخواهد گزید و اگر سیر بخورد رطوبت و سردی اش نخواهد کرد. [۳]

از جشن میر نوروز تا حکومت زنان بر خانه

در قدیم جشن میر نوروزی در بین اقوام و طوایف خراسان به ویژه قسمت‌های شمال این خطه متداول بوده است.

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی/که بیش ازپنج روزی نیست حکم میر نوروزی[۴]

همچنین حکومت زنان در نوروز از دیگر آیین‌هایی است که در «بیمرغ گناباد» انجام می‌شد.در روز نهم تا سیزدهم فروردین حکومت و اختیارات به دست زنان می‌افتاد، هیچ مردی حق نداشت از خانه خارج شود و اگر خارج می‌شد، زنان اورا تنبیه می‌کردند. زن‌ها وسایل و مایحتاج را تهیه و زندگی را اداره می‌کردند و اغلب روز را در خارج از خانه می‌گذراندند.[۵]

 

مهره آبی در دانو

تقریبا دو هفته مانده به عید نوروز در شبی خاص اقوام کرمانج خراسان به پخت غذایی به نام «دانو» اقدام می‌کنند. محتویات این غذا عبارت است از گندم، نخود، عدس و ادویه.  پس از آماده شدن دانو، مهره‌ای آبی رنگ را داخل ظرف آن می‌اندازند. آن گاه مادر خانواده با قاشقی بزرگ غذا را به نام هریک از اعضای خانواده بر می‌دارد. از کوچک ترین فرد خانواده شروع می‌کند به اسم بردن، مهره به نام هر کسی که درآید آن سال به نام آن فرد خواهد بود. اگر فرد مد نظر دارای خصوصیات اخلاقی خوب باشد سال خوب و پربرکتی در انتظارشان خواهد بود.

 

شب‌های اله‌فه

در برخی از مناطق کلات نادر هفته آخر سال در روزها و شب‌های یک شنبه شب، دوشنبه شب و سه شنبه شب که در بین مردم منطقه به «شبهای اله فه » (Elefe)معروف است، مراسمی بدین شرح برگزار می‌شود: عموم مردم برای اموات شان قرآن می‌خوانند و عصر روز سه شنبه آخر سال بر مزار مرده‌ها حاضر می‌شوند و با قرائت قرآن و فاتحه روح آنان را شاد می‌کنند.

فال گوش ایستادن از دیگر رسوم این شب بود. عده‌ای پس از نیت کردن خانه‌هایی را که در آن‌ها به طرف قبله باز می‌شد انتخاب می‌کردند و اوایل شب به کنار در این خانه‌ها رفته و بدون این که صاحب خانه متوجه شود، به صحبت‌های آن‌ها گوش می‌کردند.باور داشتند که اگر در خانواده صحبت از نیکی وکارهای خوب باشد، نیت فردی که فالگوش ایستاده، برآورده می‌شود و چنان چه صحبت چندان جالبی در آن خانواده مطرح نبود، فرد انجام کار مد نظرش را صلاح نمی‌دانست. معمولا دختران دم بخت و یا پسرها بیشتر به این کار می‌پرداختند. روز چهارشنبه نمادی از پاکی و طهارت بود. زیرا تطهیر و پاکی بخشی از باورهای مردم بود و با این عمل به تدارک عید می‌رفتند.

 

ریسمانی در طلب عیدی

در قدیم در شب عید نوروز، به ویژه در بین برخی از اقوام کلات، نوجوانان نیز بیکار نمی‌ماندند و ریسمانی را تهیه می‌کردند و با دستمالی که به سرآن گره می‌زدند، خود را به روی بام خانه همسایه‌ها می‌رساندند. در خانه‌های قدیمی معمولا سوراخی بر روی پشت بام تعبیه می‌شد که محل عبور دود از اجاق بود. ریسمان از سوراخ بخاری یا اجاق به داخل خانه‌انداخته می‌شد، صاحب خانه هم به رسم عیدی، شیرینی یا هر چه در خانه داشت بر گوشه دستمال گره می‌زد و با تکانی فرد متوجه می‌شد که عیدی را بگیرد. این که چرا این کار در شب و به صورت ناشناس انجام می‌گرفت؟ احتمالا به دلیل خجالت و شرم افراد در گذشته است. در واقع فردی که درخواست عیدی می‌داد، هیچ صحبتی نمی‌کرد. فقط ریسمان آویخته شده از دریچه خانه‌ها نشانه عیدی گرفتن بود.

 

غذاهای نوروزی

رسم است در ایام نوروز غیر از شیرینی و تنقلات در هر شهر و روستایی نان‌هایی ویژه پخت می‌کنند. مردم کلات و قوچان فطیر مسکه و در تربت حیدریه غلفتی می‌پزند. همچنین در بخش‌هایی از خراسان شب آخر سال کهنه، سبزی پلو و ماهی و کوکو می‌خورند و در شب اول سال نو رشته پلو می‌خورند.[۶]

 

بازی‌های محلی

بازی‌های معروف و رایج خراسان که در ایام عید مردم عموما با آن‌ها خود را سرگرم می‌کنند عبارتند از: آرا آرا، از سرنو قزل خانم، استا سه پایه، استای زنجیرباف، از گلاچی گل، بجل بازی، تخم مرغ بازی، توپ زنجیر پله، توشله بازی، جوز بازی، جمبور جمبور آویزه خر سوز پالون سوز، درنه‌بازی، رد به رد، دست بده خرما بدم و….[۷] در قوچان بازی آب پشتک و ازبک چور هم در ایام عید رواج دارد.[۸]

 

منابع

[۱]. نگاهی به مراسم تحویل سال نو در دربار و بارگاه رضوی. علی نجف زاده. مجله علمی تخصصی برگ فرهنگ. ص۳۴

[۲]. عقاید و رسوم مردم خراسان به انضمام پاره‌ای اشعار و لغات و امثال و افسانه‌ها و فال‌ها و دعاها و معماها. ابراهیم شکورزاده. تهران. سروش. ۱۳۶۳. ص۹۹

[۳]. همان. ص۱۰۱

.[۴] شعر از حافظ

[۵]. ایل‌ها و طایفه‌های عشایری خراسان. سید علی میرنیا. تهران. موسسه انتشاراتی و آموزشی نسل دانش. ۱۳۶۹. ص۲۲۳

[۶] عقاید و رسوم مردم خراسان به انضمام پاره‌ای اشعار و لغات و امثال و افسانه‌ها و فال‌ها و دعاها و معماها ص۱۰۲

[۷]. همان. ص۱۰۷

[۸]. سرزمین و مردم قوچان. محمد جابانی.مشهد. ۱۳۷۳. ص۱۹۳

 

 

 

(۷۸۵)

انتشار کتاب «تاریخ معاصر مشهد»

 

مشهد در سال های آخر دوره قاجار و دوره پهلوی، سالهای پرتلاطمی را گذرانده است. آنچه در ادامه می آید کتابی است درباره آن سالها.

 

 

 

 

 

(۷۸۶)

مریض خانه «ینگی دنیا»

روایتی از مجهزترین بیمارستان شهرمان در ابتدای دهه ۱۳۰۰ که آمریکایی با نیت تبلیغ و نفوذ، بانی آن بودند

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

 

 

 

(۷۸۷)

ماجرای آغاز به کار رادیو در مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از فناوری های مدرن در این شهر است.

 

۷۷سالی می‌شود که ایرانی‌ها مشتری ثابت «رادیو» هستند. از ساعت ۷ همان چهارشنبه خوش یمنی که در تقویم مصادف شده بود با ۱۴اردیبهشت ۱۳۱۹، این رسانه جمعی به خانه ایرانی‌ها آمد و با خودش برای هر نسل خاطره‌ای آورد.

اما ورود این رسانه به مشهد هم برای خودش ماجرایی دارد.می‌گویند مشهدی‌ها اگرچه به طور رسمی در سال ۱۳۲۸ صاحب رادیو شدند اما قبل از آن و حدفاصل سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ش نیز از امواج این رسانه‌ بی‌بهره نبودند، البته با این تفاوت که نیروهای اشغال گر شوروی این رادیو را راه اندازی کرده بودند.

 

رادیو روس

نیروهای شوروی برای پنج سال، در مشهد رادیو داشتند و برنامه پخش می کردند. در اسناد تاریخی آمده که آن‌ها در سال ۱۳۲۳ش از مدیر کارخانه برق مشهد درخواست می‌کنند که همه‌روزه از ساعت ۱۲ تا ۱۴ نیروی برق را برای مصرف پخش رادیو تأمین کنند. این که محتوای این برنامه‌ها به چه صورتی بوده و به چه زبانی پخش می‌شده است، روشن نیست.

 

لشکر؛ اولین رادیوی مشهد

رادیو لشکر خراسان را می‌توان اولین رادیوی مشهد دانست. برنامه‌های این رادیو از ۱۹ شهریور ۱۳۲۸ رسماً افتتاح شد و فقط روزهای شنبه از ساعت هشت بعدازظهر روی موج کوتاه ۴۴ متر پخش می‌شد.[۱[

در روایت‎ها آمده، ساعت ۸ بعدازظهر روز شنبه ۱۹ شهریور، اولین برنامه رادیویی لشکر هشت خراسان به ترتیب زیر اجرا شد: «قسمت اول، نطق افتتاحیه سرتیپ مهین؛ قسمت دوم، سنتورنوازی آقای فرامرز؛ قسمت سوم، اخبار منطقۀ لشکر؛ قسمت چهارم، سخنرانی سروان نظام‌الملکی با عنوان هدف مقدس ارتش شاهنشاهی ایران؛ قسمت پنجم، ارکستر هیئت نوازندگان افتخاری رادیو لشکر و قسمت ششم آهنگ مارش توسط دسته موزیک لشکر»

 

دست نگه دارید، جناب سرهنگ می‌خواهد آواز بخواند!

استاد عباس فرامرز اولین فردی است که در روز افتتاحیه رادیو لشکر سنتورنوازی کرد. وی در خاطراتش از دوران فعالیت در رادیو لشکرخراسان چنین گفته است: «زمانی که رادیو در مهمان سرای ارتش بود، نظامی‌ها رفت‌و‌آمد می‌کردند و شلوغ بود. موقع اجرای برنامه یهو کسی وارد می‌شد و می‌گفت: دست نگه دارید، جناب سرهنگ می‌خواهد آواز بخواند. ما برنامه را قطع می‌کردیم و بعد طرف می‌آمد و خراب می‌کرد و نمی‌توانست آواز بخواند.»[۲[

نخستین برنامه رادیو لشکر به‌مدت یک‌ساعت پخش شد و برنامه‌های آن در ساعت ۹ بعداز ظهر پایان یافت.[۳] بعد از چهار ماه اعلام شد، علاوه‌بر برنامه‌های رادیویی لشکر، برنامه‌های رادیو تهران نیز همه‌روزه از طریق رادیو لشکر هشت خاور تقویت و پخش خواهد شد.[۴] در ابتدا استودیوی این رادیو خیلی ابتدایی بود و برنامه‌ها به‌صورت زنده پخش می‌شد.[۵[

 

اولین گوینده رادیو لشکر

علی‌اصغر نظام‌الملکی فرزند شیخ‌عبدا… نظام‌الملکی که در سال ۱۲۹۴ش در شهر مشهد به دنیا آمد، اولین گوینده رادیو در مشهد به شمار می آید.

وی پس از ورود به ارتش، فعالیت‌های مذهبی خود را شروع کرد و به ایراد سخنرانی‌های مذهبی می‌پرداخت. سخنرانی‌های مذهبی وی در رادیو لشکر بخش عمده فعالیت نظام‌الملکی را تشکیل می‌داد. وی فعالیت تبلیغی- مذهبی‌اش را در ستاد تبلیغات لشکر خراسان شروع کرد و در سال ۱۳۲۶ در رادیو لشکر هفت کرمان و مکران، سخنرانی مذهبی انجام داد.

در سال ۱۳۲۹، صدرالاشرف استاندار خراسان، از خدمات نظام‌الملکی تقدیر کرد و از وزارت فرهنگ برای این افسر دانشمند نشان درجه یکم خواستار شد.[۶] برخی موضوعات سخنرانی‌های آقای نظام‌الملکی در رادیو لشکر خراسان عبارت بود از: رستاخیز عظیم، سلحشوری ایرانیان، زن در اجتماع و مقام زنان در اسلام، آینه دل، هدایت دین و…

نظام‌الملکی که دوران خدمت نظامی خود را در مشهد، تهران، کرمان و سرخس طی نمود، در اوایل دهه ۱۳۵۰ به درخواست خودش بازنشسته شد.  ازسرهنگ علی اصغر نظام‌الملکی به‌عنوان سخنوری توانا یاد شده است. وی در سی‌ام مهرماه ۱۳۸۲ از دنیا رفت و در صحن جمهوری حرم مطهر به خاک سپرده شد.[۷[

رادیو مشهد در باشگاه افسران لشکر خراسان شروع به فعالیت کرد. تشکیلات این مرکز رادیویی شامل یک اتاق می‌شد که دور دیوار آن با پتوهای سربازی پوشیده شده بود تا از طنین صدا جلوگیری کند و وسایل فنی آن شامل یک عدد میکروفون و یک ضبط صوت بود.[۸[

چندماه پس از افتتاح رادیو، به‌تدریج نواقص آن آشکار شد و مسئولان درصدد رفع آن برآمدند. روز چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۲۸، آموزگار، رئیس ادارۀ انتشارات و تبلیغات استان نهم، در ملاقاتی حضوری که با شاهرخ، رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات داشت، نواقص دستگاه فرستنده و تشکیلات اداری این استان را متذکر شد و درخواست کرد تا دستگاه فرستنده قوی‌تری برای مشهد در اسرع وقت ارسال شود. اما وجود همین نواقص و نداشتن بودجه و اعتبار، موجب می‌شود تا رادیو مشهد، بعد از ۱۷ ماه فعالیت، نتواند برنامه مناسبی برای رمضان سال ۱۳۳۰ تهیه کند.

 

حقوق ۱۰تومانی از رادیو

محمدجواد غفوریان پولادی طوسی که از دهه ۱۳۳۰ با رادیو مشهد همکاری داشته، در بخشی از خاطراتش درباره نحوه همکاری‌اش با این مجموعه چنین گفته است: «رادیو مشهد هفت یا هشت نفر کارمند رسمی داشت و هنرمندانی مانند آقایان منتظمی (نوازنده تار)، فرامرز (نوازنده سنتور)، رضا درمان، دلشادی، آل داوود، صنعتی و من به صورت قراردادی با آن همکاری داشتیم. حقوق من برای هر جلسه آوازخوانی، ۱۰ ‌تومان بود.»[۹[

به منظور تأمین هزینه‌های رادیو، پخش آگهی‌های تجارتی در برنامه‌های آن از روز یک‌شنبه اول اردیبهشت ۱۳۳۰ اجرا می‌شود. پس از مدتی، فرستنده رادیو مشهد به کوچه هتل پارس، ساختمان شهربانی سابق، منتقل می شود و قدرت آن به ۸۰۰ وات افزایش می یابد. مدیریت رادیو نیز به آقای شفیعی که از تهران مأمور اداره رادیو مشهد شده بود، واگذار می‌شود.

مراسم افتتاح استودیوی جدید رادیو مشهد، ساعت شش بعدازظهر روز شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۳۲ با حضور استاندار برگزار شد. گفته می‌شود، این استودیو طبق آخرین مدل استودیوهای رادیویی ساخته شده و بعد از استودیو رادیو تهران، در هیچ‌یک از شهرستان‌های کشور که دارای ایستگاه رادیو بودند، مشابه آن وجود نداشت. پس از آقای شفیعی، مجدد عبدالحسین آموزگار رئیس رادیو شد. در سال ۱۳۳۵، رادیو مشهد به یک ساختمان استیجاری در حد‌فاصل چهارراه لشکر و میدان دوچرخه منتقل شد و قدرت فرستنده آن به یک کیلووات افزایش یافت، به‌طوری‌که صدای آن حتی در شیروان هم شنیده می‌شد. ریاست این فرستنده به آقای امیر مجاهدی که قبلا افسر ارتش بود، داده شد.

روز یک‌شنبه ۳۱ مهر ۱۳۳۴، کادر دفتری اداره انتشارات و رادیو خراسان به محل جدید واقع در خیابان سی‌متری چهارراه لشکر مقابل کارخانه آرد انتقال یافت و قرار شد تا تکمیل ساختمان دو دستگاه استودیو، برنامه رادیو در محل سابق اجرا شود.

به‌منظور بهره‌مندی عموم طبقات از برنامه‌های رادیو مشهد، از طرف امیر مجاهدی، رئیس اداره انتشارات و رادیوی استان نهم، اقداماتی انجام گرفت؛ بدین‌نحو که در میدان‌های شهر بلندگوهای بزرگ قوی نصب گردید و اضافه‌بر برنامه‌های روزانه رادیو مشهد، برنامه صبح و ظهر رادیو تهران نیز به‌وسیله بلندگو پخش شد. اولین بلندگو در بالای اداره انتشارات و رادیو نصب شد و مورد استفاده قرار گرفت. همچنین در میدان شاه، دروازه قوچان، میدان هنرستان، سوم اسفند و چهارطبقه نیز بلندگوهای بزرگ نصب گردید.[۱۰] در نتیجه همین تلاش‌ها، اوضاع رادیو مشهد بهبود یافت طوری که تصمیم بر این شد تا رادیو مشهد، برنامه دو نوبتی صبح و عصر ترتیب دهد.

 

فرستنده یک صد کیلوواتی ژاپنی‌ها یک ماهه سوخت!

اما با توسعه ضبط و پخش برنامه‌ها، ساختمان بین چهارراه لشکر و میدان دوچرخه، پاسخ گوی کار رادیویی نبود پس وزارت اطلاعات و انتشارات آن موقع، در کوچه پشت ساختمان استانداری خراسان، اقدام به تأسیس یک باب ساختمان دوطبقه کرد که طبقه اول، تشکیلات اداری و طبقه دوم شامل استودیوها و آرشیو نوارها بود. در ابتدا دو استودیوی ضبط و پخش وجود داشت که در سال۱۳۴۷ یک استودیوی دیگر به آن اضافه شد و قدرت فرستنده آن به ۱۰ کیلووات افزایش یافت. از تیرماه ۱۳۴۴، یک هیئت ژاپنی برای نصب فرستنده یک صد کیلوواتی وارد مشهد شدند اما پس از یک ماه این دستگاه خراب شد و ظاهراً قسمتی از توربین‌‌ها و لامپ‌های آن سوخت.

در سال ۱۳۴۷، آقای غروی از تهران به مشهد اعزام گردید و مدیریت رادیو مشهد را تحویل گرفت و اداره انتشارات و رادیو به سطح اداره کل ارتقا یافت. مدیریت جدید، نسبت به گذشته بسیار توانمند بود و روزانه تا ۱۱ ساعت برنامه در محل تولید می‌شد. پخش برنامه‌های رادیو مشهد از ساعت شش بامداد آغاز و تا پایان پخش اخبار ساعت ۲۴ ادامه داشت.[۱۱[

 

منابع

[۱] روزنامه خراسان، ۱۷ شهریور ۱۳۲۸. ص ۴

[۲] مصاحبه عباس فرامرز، ۱۲ آذر ۱۳۸۶

[۳] روزنامه خراسان،۲۰ شهریور ۱۳۲۸. ص ۴

[۴] تاریخ لشکر خراسان از دوره صفویه تا پیروزی انقلاب اسلامی. رامین‌نژاد. ص ۳۷۷

[۵] مصاحبه عباس فرامرز، ۱۲ آذر ۱۳۸۶

[۶] روزنامه آفتاب شرق، ۲۱ آبان ۱۳۲۹

[۷] مصاحبه منصوره احمدی و خانم نظام‌الملکی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

[۸] شناسایی و معرفی اولین های شهر مشهد. ص۱۵۴

[۹] مصاحبه با محمدجواد غفوریان پولادی طوسی، ۱۰ شهریور ۱۳۸۶

[۱۰] روزنامه خراسان، ۸ فروردین ۱۳۳۵. ص ۴

[۱۱] مرزداران دامنه کیسمار (روایتی از کردهای شمال خراسان). هاشم صادقی باجگیران. ص ۵۹۶

 

 

(۷۸۸)

بازخوانی ماجرای تاسیس اولین آموزشگاه عالی بهداشت در مشهد

دانشجویانی که ۴ ساله پزشک شدند

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

طرح تاسیس دانشکده طب در مشهد، یک بار در سال ۱۳۱۳ پیگیری می‌شود اما راه به جایی نمی‌برد. بعد از آن تلاش‌ها بر ایجاد مرکزی برای تعلیم پزشکان تمرکز می‌یابد. پروفسور هامرشلاک رئیس بیمارستان شاهرضا (امام رضا(ع) فعلی) در آن مقطع، پیشنهاد تربیت پزشکان لیسانس را برای شهرهای کوچک مطرح می‌کند. در سال ۱۳۱۷ش. به اتکای همین بحث، تصمیم گرفته می‌شود تا یک آموزشگاه تأسیس شود که پزشکان در مدت چهار سال در آن تربیت شوند به شرطی که متقاضیان ورود به این آموزشگاه، گواهی نامه سال سوم دبیرستان را داشته باشند و در مناطق محروم خدمت کنند. همه این اتفاقات، بسترساز تربیت اولین گروه دانشجویانی می‌شود که چهارساله قبای پزشکی به تن می‌کنند.

 

اولویت استفاده از پزشکان دیپلمه

در اسناد تاریخی آمده که طی روزهای ۱۸ و ۲۱ و ۲۲ آذرماه ۱۳۱۸ کمیسیونی در دفتر معاونت نخست وزیر با حضور دکتر بهرامی رئیس اداره کل بهداری کشور و دکتر ادیب معاون دانشکده پزشکی به نمایندگی از طرف وزارت فرهنگ تشکیل می‌شود. در این جلسه روند پیگیری پرونده ایجاد دانشکده طب در مشهد بررسی می شود. حاضران در این نشست به این نتیجه می‌رسند که چون از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۸ش. مجموعا ۱۶۹نفر در مشهد تحصیلات دوره دبیرستان را به پایان رسانده‌اند و همه ساله نیز به شمار آن‌ها افزوده می‌شود بنابراین با مدنظر قرار دادن بعضی نکات می‌شود که دانشکده پزشکی در این شهر تاسیس شود.

یکی از آن شروط، این بود که مقررات دانشکده پزشکی مشهد مطابق با رویکرد دانشکده پزشکی تهران باشد. همچنین از آن جا که چند پزشک دیپلمه در مشهد و در بیمارستان شاهرضا مشغول به کار بودند، اولویت به استفاده از آنان داده شد. همچنین تاکید شد: در صورت لزوم دانشیاران دیگری هم از مرکز، توسط وزارت فرهنگ اعزام شوند.براساس این برنامه، دانشجویان باید از سال‌های اول در بیمارستان شاهرضا(امام رضا(ع) فعلی) به عنوان کارورز مشغول خدمت باشند و بعد از اتمام تحصیل به نقاطی که بهداری احتیاج دارد اعزام شوند و در مشهد از وجود آن‌ها استفاده نشود. در نهایت این که با اعزام چند نفر از دانشیاران تهران به مشهد بر عده پزشکان درجه اول مشهد افزوده شود.

 

ماموریت ابرلن

کشور فرانسه طرح تربیت پزشک در چهارسال را پیشتر اجرا کرده بود پس با توجه به مشکلاتی همچون کمبود پزشک و وجود امراض مختلف، در دوره پهلوی اول مقرر شد تا در شهرستان‌ها، مراکزی تأسیس شوند که مختص تربیت پزشک باشند[۱]. مشهد از جمله این نقاط بود.

به همین منظور، پروفسور ابرلن رئیس دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران ماموریت پیدا کرد تا ضمن بازدید از بیمارستان شاهرضا (امام رضا(ع) فعلی) و بررسی امکانات موجود در آن، موضوع ایجاد این آموزشگاه را پیگیری کند. با موافقت او، درمهرماه ۱۳۱۹ش. آموزشگاه عالی بهداشت تشکیل شد. محل آن نیز در دبیرستان فردوسی مشهد بود.

برای تأسیس آموزشگاه عالی بهداشت، در گام اول دکتر حسین سامی راد، دکتر رضا سالاری و سرگرد مختار نجف زاده انتخاب و مشغول به کار شدند و بودجه آن سال دانشکده نیز ۷۸۰۰۰ ریال در نظر گرفته شد[۲[

در اولین روز ثبت نام حدود ۷۲ نفر پسر داوطلب می‌شوند. شرط ورود به این آموزشگاه داشتن گواهی نامه سه ساله اول دبیرستان بود و پس از چهار سال نیز از دانشجویان امتحان نهایی گرفته می‌شد و در صورت پذیرفته شدن به آن‌ها دانشنامه ویژه داده می‌شد. فارغ‌التحصیلان این آموزشگاه عالی، حق طبابت در نقاطی را که جمعیتش بیش از ده هزار نفر بود نداشتند و پس از هشت سال کار اجازه می‌یافتند تا به سال چهارم دانشکده پزشکی وارد شده و پس از سه سال فارغ التحصیل دکترای پزشکی شوند.

 

انصراف نیمی از دانشجویان

در مهرماه ۱۳۱۹ با حضور رئیسان ادارات مشهد، آموزشگاه عالی بهداشت در دبیرستان فردوسی افتتاح شد. اولین کلاس درس با موضوع فیزیولوژی بدن توسط دکتر سامیراد برگزار شد. در آن زمان سالن متروکه‌ای در دبیرستان فردوسی وجود داشت که پس از تعمیر آن را برای تشریح آماده کردند، دکتر احمد سالاری به عنوان اولین معلم تشریح در آموزشگاه حضور یافت اما در اولین جلسه کلاس او، دانش آموزان با دیدن جسد حالشان بد شد و نیمی از آن‌ها از ادامه تحصیل‌شان در این آموزشگاه انصراف دادند و تنها ۳۲ نفر باقی ‌ماندند.

مدتی بعد، به علت وجود سالن تشریح در دبیرستان فردوسی و بهانه گیری دانش آموزان این مدرسه و ترس آن‌ها از جنازه، آقای فضلی رئیس دبیرستان از دکتر سامیراد درخواست کرد تا جای دیگری برای آموزشگاه در نظر بگیرد. پس از مدتی، مکانی در خیابان جهانبانی اجاره می‌شود و حدود یک سال و نیم کلاس‌های آموزشگاه درآن جا برگزار می‌شود. از دیگر معلمان آموزشگاه دکتر میردامادی بود که میکروب شناسی تدریس می‌کرد و دکتر اسکوئیان نیز برای ارائه دروس مرتبط با انگل شناسی انتخاب شده بود.

چند سال پس از افتتاح آموزشگاه عالی بهداشت مشهد، سیدمحمد قریشی، مکانی در خیابان دانشگاه (محل دانشگاه پزشکی فعلی) به آموزشگاه واگذار کرد و کلاس‌های آموزشگاه در این مکان برگزار می‌شد. بعد از شهریور ۱۳۲۰،  کمبود بودجه به یکی از مشکلات جدی این آموزشگاه تبدیل می‌شود و به اعتصاب دانش آموزان و معلمان می‌انجامد. دکتر سامیراد ناگزیر به تهران می‌رود و پس از مذاکره، بودجه آموزشگاه را تامین می‌کند و اولین سالن تشریح ساخته می‌شود و دانشجویان برای کارهای عملی دربخش های مختلف بیمارستان شاهرضا تقسیم می‌شوند.

پس از شهریور۱۳۲۰ در حوزه بهداشت و مسائل آموزشی هم شاهد وقفه‌ای به نسبت کوتاه در شهر مشهد هستیم. به علت حضور روس‌ها در مشهد آموزشگاه عالی بهداشت مدت کوتاهی تعطیل می‌شود. در این سال کمبود بودجه از مشکلات آموزشگاه بود.

 

۱۶۱ پزشک ۴ ساله

سال ۱۳۲۴ اولین گروه دانشجویان از آموزشگاه عالی بهداشت مشهد فارغ التحصیل شده و به شهرهای خراسان برای خدمت اعزام می‌شوند[۳]. فعالیت آموزشگاه تا سال ۱۳۳۳ ادامه داشت اما با ایجاد دانشگاه پزشکی مشهد، این آموزشگاه تعطیل می شود. در مدت ۱۴سال فعالیت این آموزشگاه، حدود ۱۶۱ نفر از آن جا فارغ التحصیل شده و در نقاط مختلف زیر نظر وزارت بهداری مشغول به خدمت می‌شوند[۴[

 

منابع

[۱]. نامه پزشکان، شماره ۷، سال پنجم، ۱۳۲۵، ص۱۳۲.

[۲]. نشریه آموزشگاه بهداری مشهد، ۱۳۲۸، ص۱-۶.

[۳]. مصاحبه با دکترمحمد ابراهیم ابریشمی. ۱۰/۷/۱۳۸۵.

[۴]. ریاضی، غلامرضا، راهنمای مشهد، مشهد، کتاب فروشی زوار، ۱۳۳۴، ص۶۰.

 

 

 

(۷۸۹)

روایتی از کاروان های حمل جنازه که قرن‌ها پیش، از مقاصد دور عازم مشهد می‌شدند

همسفر با مُردگان

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از مسائل اجتماعی در این شهر است.

 

شهرهای مذهبی ایران نظیر مشهد، در گذر تاریخ، مقصد کاروان‌های مختلفی بوده‌اند اما در میان آن‌هایی که به نیت تجارت یا زیارت می‌آمده‌اند، کاروان‌هایی هم بوده‌اند که با خودشان محموله‌هایی متفاوت همراه داشته‌اند. «کاروان‌های حمل جنازه،» پیکر افرادی را که مایل بودند در جوار مزارهای مذهبی، دفن شوند، با خود از مقاصد دور و نزدیک به این شهرها می‌آوردند.

بعضی منابع نوشته‌اند که انتقال اجساد به سرداب ها، گورستان‌های خانوادگی و قبرستان‌های نزدیک به آستان‌های مقدس، ابتدا در میان پادشاهان، علما و بزرگان دولتی و حکومتی متداول بود و پس از عصر صفوی در میان عامه مردم به ویژه ثروتمندان رواج یافت.

به هر روی، رساندن پیکر درگذشتگان به مقصد، کار پُرمخاطره‎ای بود؛ آن هم در روزگاری که سفر حتی برای زنده‌ها هم بسیار دشوار و پر فراز و نشیب می نمود. خلاصه آن که روایت این کاروان‌ها و محموله‌های متفاوتشان از قضا به تاریخ و سفرنامه‌های جهانگردان و تاریخ‌نویسان خارجی و داخلی هم راه یافت. در ادامه، برخی از این روایت‌ها را مرور خواهیم کرد:

 

سفرهای طولانی و کاروان‌هایی با محموله‌های متفاوت

دکتر ویشارد، طبیب آمریکایی که در سال ۱۸۹۱م./۱۳۰۸ق. برای ارائه خدمات طبی رهسپار ایران شده بود، جایی در سفرنامه‌ اش از وضعیت بهداشت در شهرهای مذهبی همچون قم، مشهد و… در آن دوران نوشته است: «در مشهد، مقدس‌ترین شهر مذهبی ایران، زندگی مردم متکی به زائران و مسافران است. شمار زیادی از زائرانی که به مشهد و کربلا می‌روند را بیماران تشکیل می‌دهند. این سفرهای طولانی و خستگی‌آور حتی برای آدم‌های مقاوم و خوش‌بنیه هم گرفتاری‌هایی به وجود می‌آورد».[۱] بنابراین در این سفرها که گاهی چند ماه طول می کشید احتمال بیماری و مرگ مسافران وجود داشت.

اما دالمانی سیاح فرانسوی که در سال ۱۸۹۸م. سفری به ایران داشت، در خصوص این کاروان‌های متفاوت نوشته است: «به قافله‌ا‌ی برخوردیم که به طرف مشهد می‌رفت، یکی از بارهای این قافله تابوتی بود که آن را بر پشت یابویی گذارده بودند. پس از تحقیق معلوم شد که محتوی جسدی است که بنابر وصیت او بایستی در مشهد به خاک سپرده شود. راننده این یابو مرد مؤمنی بود که در این ساعت توقف کرده بود و به ادای نماز اشتغال داشت».[۲]

 

از نمد پیچی تا تعرفه برای ورود اجساد

اما شاید بپرسید که اجساد مردگان چطور از راه‌های دور و دراز، به مقصد می‌رسیده است؟ اسناد نشان می‌دهد که؛ عمده این جنازه‌ها نمدپیچی می شده و در ادامه آن را با دو میله از پهلو محکم می کردند و آن گاه به صورت افقی به روی قاطر می گذاشتند. معمولاً کار حمل به عهده‌ خود چهارپادار بود ولی گاهی هم گروهی از خدمه و غلامان به همراه جنازه عازم می‌شدند. اما این کار اغلب با مخاطراتی هم همراه بود که یکی از آن‌ها، انتقال امراض بود. در توصیف این کاروان ها و شرایط دشوارشان نوشته اند: «انتقال اموات همیشه به وضع محترمانه‌ای صورت نمی‌گیرد، اغلب اوقات کسان میت همراه نعش نمی‌روند بلکه آن را به‌ قاطرچیان می‌سپارند و آن ها هم گاهی می شود که چهار نعش را مانند عدل مال التجاره ای بر روی یک قاطر بار می‌کنند و می‌برند، در مواقعی از سال دیده می‌شود که کاروان‌های بزرگی به‌راه می‌افتند و بار قاطرهای آن‌ها اجساد اموات است. » اما جالب‌تر آن که در بعضی مقاصد از این کاروان‌ها بابت جنازه‌ای که حمل می‌کردند، تعرفه‌ای هم دریافت می‌شده است؛«چون کربلا در خاک عثمانی واقع شده است سلطان ترک نرخی برای ورود اموات معین کرده است و از هرنعش نیم لیره ترک، حق الورود می‌گیرد».[۳]

 

اسب و سوار و جنازه

لیدی شیل همسر وزیر مختار انگلیس بود که در اوایل سلطنت ناصرالدین‌شاه در ایران حضور داشت. او درباره کاروان‌های حمل مردگان نوشته است: «در میان این کاروان، قاطرهایی را مشاهده کردیم که جعبه های چوبی باریک و درازی را در دو طرف آن ها به صورت افقی بسته بودند و از این جعبه ها بوی مشمئز کننده‌ای به مشام می‌رسید. بعد از پرسش از کاروانیان معلوم شد که این جعبه ها حاوی اجسادی است که در حین حرکت کاروان از شهرهای مختلف ایران جمع آوری شده و اکنون برای دفن به سوی کربلا برده می شود… . حمل جنازه از ایران به کربلا و یا شهرهای همسایه اش مثل کوفه و مشهد علی (نجف) مبالغ هنگفتی از در آمد ایرانی‎ها را هر ساله به جیب عثمانی ها سرازیر می کند».[۴]

جرج کرزن که در سال ۱۸۹۱م./۱۳۰۸ق. به مشهد سفرکرده، ضمن ارائه آمار جمعیّت ۴۵۰۰۰ نفری این شهر[۵] از حمل جنازه‌ها به شهر چنین می‌نویسد: «در جاده صدها نفر زوّار در رفت‌ و‌ آمد بودند. اکثر ایشان به مشهد می‌رفتند و همه هم سوار بر اسب بودند. این امر حاکی از آن بود که قاطر سواران مهم‌ترند و از شرحی که در سایر سفرنامه‌ها خوانده بودم، درصدد برآمدم تا اسب حامل جنازه‌هایی که به‌منظور دفن کردن در مشهد، عازم بودند را پیدا کنم. تا چشمم به یکی از آن‌ها افتاد، زود بازشناختم. بعضی از نعش‌ها با پارچه سیاه مستور و دو طرف قاطر قرار داشتند، ولی سواری هم دیدم که تابوت درازی در پیش خود بر زین داشت و لابد دستخوش احساسات غریبی بود. به‌ندرت می شود سوار حامل نعش اختصاصی را در راه دید. این امر حاکی از آن است که داوطلبی به آن کار مبادرت و علاوه بر خرج سفر خود، مبلغی هم برای مخارج در مقصد دریافت کرده است و جنازه یکی از دوستان و یا شخصی از دولت‌مندان را به مقصد حمل می‌کند».[۶]

 

قبرهای ۵ تا ۲ هزار تومانی

دکتر پولاک به‌عنوان بنیان‌گذار پزشکی نوین در ایران که به مدت ۹ سال در مقام معلّم دارالفنون و پزشک مخصوص ناصرالدین‌شاه خدمت کرد نیز در خصوص دفن مردگان در اماکن مقدس می نویسد: «اجساد مردم ثروتمند بلافاصله پس از مرگ یا پس از نبش قبر به یکی از اماکن متبرکه کربلا، مشهد، قم یا شاهزاده عبد العظیم حمل می گردد. قیمت هر مکان بستگی دارد به تقدس آن جا و دیگر دوری و نزدیکی به بقعه امام یا امامزاده (صحن) و بین پنج تومان تا دو هزار تومان برآورد می شود. از آن گذشته، مقام و موقعیت اجتماعی متوفی نیز در تعیین قیمت تأثیر دارد، گاهی کسان و نزدیکان یک صاحب‌منصب عالی‌مقام برای این که در مقابل درخواست‌های بیجا قرار نگیرند؛ جسد را به صورت ناشناس به کربلا حمل و در آن جا دفن می‌کنند…»[۷]

اسناد نشان می‌دهد که اجساد بعضی از مردگان نیز پس از حمل به مشهد در قبرستان‌های اطراف حرم مطهر که به «قتلگاه» مشهور بوده، دفن می شده اند.

 

منابع:

[۱]. ویشارد، جان، بیست سال در ایران، ص ۲۳۹.

[۲] سفرنامه از خراسان تا بختیاری. ص ۶۰۰

[۳] سفرنامه از خراسان تا بختیاری. هانری رنه دالمانی. ترجمه فره وشی. انتشارات امیرکبیر. ص: ۲۸۱

[۴]. خاطرات لیدی شیل، ترجمه حسین ابوترابیان، نشر نو، تهران ۱۳۶۲. ص۱۵۴

[۵]. ایران و قضیه ایران. جرج ناتانیل کرزن. ترجمه وحید مازندرانی، ج۱، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷، ص ص ۲۲۸.

[۶]. ایران و قضیه ایران. ج۱. ص ۳۴۷- ۳۴۸

[۷]. سفرنامه پولاک. ص ۲۵۰

 

 

(۷۹۰)

گزارشی از دو دهه فعالیت ساواک در مشهد

جنایت در انتهای خیابان جنت

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

غلامرضا آذری خاکستر – نام ساواک به واسطه اقدامات جنایتگرانه اش، روزگاری چنان وحشت آفرین بود که وحشت را در دل هر فردی می انداخت، اعضا و عوامل همین سازمان عریض و طویل که برای سازمان دهی فعالیت های امنیتی رژیم طاغوتی شاه و البته سرکوب مخالفان سیاسی تاسیس شده بود، پس از پیروزی انقلاب در داخل و خارج کشور دستگیر شدند. یکی از اولین شعب این سازمان که در خراسان ایجاد شد در طول دو دهه فعالیتش، فشارهای زیادی به مردم انقلابی وارد آورد و مرتکب جنایت های متعددی شد. به بهانه روزهای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، به بررسی پشت پرده دو دهه فعالیت های جنایتکارانه ساواک در مشهد پرداختیم.

 

ماجرای شکل گیری یک سازمان مخوف

یکی از نتایج کودتای ۲۸مرداد، تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا ساواک بود. در واقع سیاست سرکوب مخالفان و تقویت پایه های قدرت استبدادی حکومت، موجب شد در اواخر سال ۱۳۳۵ش. با تصویب قانون، تأسیس و تشکیل ساواک در ایران عملی شود.

«ویلیام سولیوان» آخرین سفیر آمریکا در تهران، تشکیل ساواک را از ابتکارات سیا می داند و تاکید می کند:«همین سازمان بود که طرح تشکیلاتی و چگونگی تأسیس و فعالیت ساواک را در اختیار ایران قرار داد»

پس از آن، ساواک در استان ها نیز فعالیتش را شروع کرد. این مجموعه از لحاظ ساختار اداری، شامل مقامات و بخش های مختلفی بود. رئیس، معاون، دفتر، شعبه امنیت، بخش فعالیت های پنهانی و موزه، بخش کشف و گزارش نارضایتی ها و شعبه هایی چون حفاظت، فنی، تحقیق، شعبه برون مرزی و شعبه ضدجاسوسی و… در بدنه این مجموعه شکل گرفت. اولین مرکز استانی ساواک در خراسان و فارس تشکیل شد.

 

ماجراهای آرشام

ساواک ۱۳دی ماه ۱۳۳۵ در خراسان تاسیس شد. اولین مکان استقرار این سازمان در انتهای خیابان جنت بود. بعدها به خیابان کوهسنگی منتقل شد و در نهایت در حوالی میدان فلسطین استقرار یافت.

پس از تاسیس نخستین ساواک استانی در مشهد، «محمدعلی درخشی علاف آرشام» در دی ماه ۱۳۳۵ به عنوان اولین رئیس ساواک خراسان منصوب شد و پنج سال در این سمت باقی ماند.

در معرفی این چهره ساواکی، آمده است: «وی سال ۱۳۰۰ش. در مشهد به دنیا آمد و از سال ۱۳۲۲ مسئولیت های اطلاعاتی اش را به عنوان افسر مرزبانی رکن ۲ ستاد لشکر خراسان آغاز کرد. سپس به شعبه ساواک فارس منتقل شد. با شروع فعالیت های انقلابی در مهرماه ۱۳۵۷، وی در واقعه سرکوب خونین مردم در مسجد کرمان نقش اصلی داشت. آرشام در اندک روزهای باقی مانده تا پیروزی انقلاب اسلامی، در لجبازی با دولت ازهاری، کرمان را ترک کرد و به قصد فرار به اروپا رفت. در اواخر عمر به ایران بازگشت و در بیمارستانی در تهران درگذشت»

 

دستگیری چهره های فرهنگی- مذهبی مشهد

پس از تاسیس ساواک خراسان، برخورد با گروه های سیاسی و اسلامی وارد مرحله تازه ای شد. ساواک کوشید به وسیله مبلغان و واعظان گماشته خود، موجبات بدبینی مردم را به تشکیلات انجمن پیروان قرآن و علی اصغر عابدزاده فراهم کند و سرانجام در ششم آذر ۱۳۳۶، عابدزاده را دستگیر و به تهران اعزام کرد. از دیگراتفاقات دوره ریاست آرشام، می توان به بازداشت استاد محمد تقی شریعتی و دکتر علی شریعتی در شهریورماه ۱۳۳۶به اتهام همکاری با نهضت مقاومت ملی همراه با شماری از طرفداران دکتر مصدق در مشهد و انتقال آنان به زندان قزل قلعه تهران اشاره کرد.

 

اولین بازجویی ساواک از عامل تحرکات انقلابی در بیرجند

منوچهر هاشمی دومین رئیس ساواک خراسان بود. وی مهر ماه سال ۱۳۴۱با درجه سرهنگی از ارتش رژیم ستمشاهی به ساواک منتقل و به سمت مدیرکل ساواک خراسان منصوب شد.

دستگیری مقام معظم رهبری در بیرجند و انتقال ایشان به مشهد در خرداد ۱۳۴۲ همزمان با ریاست هاشمی در ساواک خراسان بود. نیروهای ساواک خراسان، صبح ۲۲ خرداد۱۳۴۲، بازجویی مکتوب خود را از مقام معظم رهبری آغاز کردند.

سوم مهرماه ۱۳۴۲ علی پاشا بهرامی به عنوان سومین رئیس ساواک خراسان منصوب شد. وی متولد ۱۲۹۸ش. و اهل شهرستان کرمانشاه بود. از سال ۱۳۳۷ به ساواک منتقل شد و در کارنامه اش علاوه بر خراسان، ریاست ساواک کرمانشاه و خوزستان نیز به چشم می خورد. وی اوایل شهریور ۱۳۵۷ بازنشسته شد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت. احضار و بازداشت مبارزانی همچون شیخ عباس واعظ طبسی، شهید هاشمی نژاد و… در دوران مسئولیت وی اتفاق افتاد.

حادثه مسجد فیل ازجمله حوادث دوران ریاست بهرامی بر ساواک خراسان است که موجب دستگیری حجت الاسلام سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و کشته و مجروح شدن تعدادی از مردم شد.

در دهه ۴۰، ساواک خراسان نقش اساسی در تعقیب و سرکوبی جنبش ها و فعالیت های مبارزاتی دانشجویان و دانشگاه ها داشت. از رصد کلاس های دکتر شریعتی تا تمرکز بر فعالیت های روحانیون و علمای شهر مشهد. همه این ها باعث می شود تا بهرامی جنایتکار به خاطر فعالیت هایش نشان همایونی از شاه خائن دریافت کند.

 

مردهزارچهره

احمد شیخان به عنوان آخرین رئیس ساواک خراسان منصوب شد. شیخان در سال ۱۲۹۹ش. در تهران به دنیا آمد و از سال ۱۳۳۶به مجموعه ساواک معرفی شد. او در سال ۱۳۴۱ به معاونت اداره کل هشتم ساواک منصوب شد و از مردادماه ۱۳۴۹ تا دی ماه ۱۳۵۷ رئیس ساواک خراسان بود. پرونده سازی، دستگیری و حبس تعدادی از انقلابیون مشهد در زمان ریاست شیخان بود.

مشهد به واسطه حضور شخصیت های موثر در وقایع انقلاب و کانون ها، انجمن ها و گروه های مختلف همواره مورد توجه جدی ساواک بود. به طوری که گزارش های فعالان انقلاب به طور دقیق رصد و منعکس می شد.

 

ساواک خراسان در دهه ۵۰ فعالیت های اطلاعاتی پیچیده ای را دنبال کرد.

همچنین شهید بابانظر در بخشی از خاطرات خود به ماموریت دستگیری جانشین شیخان پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته و نوشته است: یکی از ماموریت هایی که بعد از پیروزی انقلاب به ما دادند، این بود که به سیستان و بلوچستان برویم و شخصی به نام هزارچهره را که جانشین شیخان، رئیس ساواک خراسان بود، دستگیر کنیم البته موفق شدیم او را بگیریم.

 

منابع

ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور. مظفر شاهدی. تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.۱۳۸۶

مأموریت در ایران (خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران). ویلیام سولیوان؛ مترجم: ابراهیم مشفقی فر. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۳.

تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی. غلامرضا جلالی.

مصاحبه با محمد حسین تقوی گیلانی ۱۱/۹/۱۳۹۶؛ وی در سال ۱۳۵۷ به علت مشارکت در اعتصاب بازداشت و به ساواک منتقل شد.

یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت ا… عباس واعظ طبسی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات

انجمن پیروان قرآن مشهد: فعالیت های مذهبی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی با تاکید بر کارهای علی اصغر عابدزاده. محمد نظرزاده. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۹۴.

تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی.

یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت ا… عباس واعظ طبسی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.۱۳۹۴

شرح اسم: زندگی نامه آیت ا… سید علی حسینی خامنه ای (۱۳۵۷ش - ۱۳۱۸ش).هدایت ا… بهبودی.تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۹۱

یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی نژاد

خاطرات عزت شاهی. محسن کاظمی. تهران: سوره مهر.۱۳۸۵

خاطرات شفاهی شهید محمد حسن نظر نژاد. تدوین مصطفی رحیمی، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۸

 

 

(۷۹۱)

روایتی از اولین های عکس و عکاسی درمشهد

خاطرات سیاه و سفید

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از فناوری های مدرن در این شهر است.

 

 

در سال ۱۸۳۹م. داگر، ستاره‌شناس و فیزیک دان فرانسوی فن عکاسی را اختراع کرد[۱]. با پیدایش و اختراع عکاسی، این صنعت همراه با هنر آن وارد ایران شد  به‌طوری‌که عکاسی و رواج روش‌های گوناگون این فن، با حدود سه سال اختلاف از آغاز عکاسی در جهان، در ایران روی داده است. براساس پژوهش‌های انجام شده، نخستین عکاسی که تصاویری از ایرانیان تهیه کرد، ژول ریشار بود که اولین عکس‌ها را به شیوه داگرئوتیپ، در اواسط دوره پادشاهی محمدشاه قاجار و حدود سال ۱۲۶۰ق/۱۸۴۴م، در کاخ سلطنتی تهران، از شاه و درباریان  تهیه کرده است.بنابراین نخستین آغازگران عکاسی در ایران، اروپاییانی از کشورهای روسیه، فرانسه، اتریش و ایتالیا بودند که در مدرسه دارالفنون نیز تدریس می‌‌کردند. این گزارش روایتی‌است از ورود این هنر به شهرمان و عکس‌هایی که در طول تاریخ از تحول سیمای آن، ثبت و ضبط شد:

 

«شاه‌بابا» عاشق دوربین بود!

علاقه ناصرالدین شاه به عکاسی، باعث ‌شد تا از او در تاریخ به‌عنوان نخستین عکاس‌باشی ایرانی یاد شود. خانم آتابای ولف در کتاب «فهرست آلبوم‌های سلطنتی»، ناصرالدین شاه را به صدر این لیست آورده و از او به‌عنوان نخستین عکاس ایران نام برده[۲] است. اما آقارضا فرزند اسماعیل، پیشخدمت ناصرالدین‌شاه و برادر حکیم‌الممالک(یکی از پزشکان مخصوص شاه) نیز نخستین فردی بوده که ناصرالدین‌شاه در سال۱۲۸۰ه. ق/۱۸۶۳م به وی سمت عکاسباشی ایران را داد.[۳] در واقع، در دوره ناصرالدین‌شاه، هنر عکاسی در ایران رواج پیدا کرد و این فن تا آن جا اهمیت یافت که شاهان قاجار لقب عکاسباشی را به مجموعه القاب درباری افزودند. علاقه ناصرالدین شاه به عکاسی و اختصاص یکی از ساختمان‌های کاخ سلطنتی به عکاسخانه مبارکه همایونی  موجب ‌شد تا این هنر، جایگاهی شایسته در دربار پیدا کند  اما این هنر از سال ۱۲۶۳ق، از حصار کاخ سلطنتی خارج شد و به همین واسطه، اولین عکاسخانه در تهران دایر شد.

 

عکاسباشی‌های شاه و نماهای ماندگار از مشهد

در سال ۱۲۷۵ق/۱۸۵۸م، «آنتونیو جانوتسی» افسر ایتالیایی، نخستین عکس‌برداری را از شهر مشهد و بناهای مقدسه آن و شهرها و روستاهای مسیر تهران انجام داد.[۴] پس از آن در سال ۱۲۸۳ق، مقارن سفر اول ناصرالدین‌شاه به مشهد، آقارضا عکاسباشی که یکی از ملتزمین رکاب شاه بود، عکس‌هایی از مشهد تهیه کرد. در دومین سفر ناصرالدین‌شاه به مشهد در سال ۱۳۰۰ق نیز، منوچهرخان عکاسباشی در زمره همراهان شاه بود. در واقع، سفرهای ناصرالدین‌شاه به خراسان موجب آشنایی مردم مشهد با صنعت عکاسی شد. پس از آن عکاسانی از مشهد عکس گرفتند که در این میان، عکس‌های عبدا… قاجار در سال ۱۳۰۸ق، بیش از همه شهرت یافتند و محور توجه قرار گرفتند.

 

قاب‌های عبدا…

عبدا… میرزا، فرزند جهانگیر میرزای قاجار در سال ۱۲۶۶ ه.ق. به دنیا آمد. او در مدرسه دارالفنون با فن عکاسی آشنا شد و در عکاسخانه مبارکه دارالفنون به کار مشغول شد. وی در سال ۱۲۹۵ه.ق. به مدت یک سال ونیم به پاریس اعزام و هنر عکاسی را تکمیل نمود. عبدا… قاجار سه بار به خراسان سفر کرد و عکس‌هایی از اوضاع اجتماعی و آثار و ابنیه تاریخی مشهد،کلات ، درگز ، سرخس ، بجنورد و قوچان ثبت نمود. [۲]

 

اولین عکاسان شهر مشهد

تقریباً ۶۰ ‌سال پس از اختراع عکاسی، سرانجام در سال ۱۳۱۹ق، میرزا عبدالجباراف و میرزا فرج‌ا… ‌اُف که ظاهراً پدر و پسر یا دو برادر بودند و عکاسی را در عشق‌آباد روسیه فرا گرفته بودند، در محله سراب اولین عکاسخانه را دایر می کنند و نیز میرزا علی اصغر نامی در روزهای آغاز انقلاب مشروطه به سال ۱۳۲۳ق، در مشهد عکاسخانه داشتند. ایرج افشار در کتاب گنجینه عکس‌های ایران از دو عکاس به نام‌های میرزا فرج ا… عباداف (۱۳۱۹ق) و میرزا عکاسباشی آستان قدس (۱۳۲۰ق) به‌‌عنوان نخستین عکاسان مشهدی نام برده است. بنابراین از میرزا فرج‌ا… می‌توان به‌عنوان نخستین عکاس بومی ساکن مشهد نام برد. وی در کوچه سراب عکاسخانه داشت و به اذعان بعضی اسناد، عکاس درجه سه بود. [۵]

 

اولین عکاس آستان قدس

نخستین فردی که از وی در اسناد آستان قدس رضوی به‌عنوان عکاس نام برده شده و مواجب می‌گرفته، «میر آقا عکاس‌باشی»، مربوط به سال ۱۳۲۰ق است. وی تا سال ۱۳۳۰ق در قید حیات بوده و بعد از آن حقوق او به ورثه‌اش رسیده است. [۶]

تاریخ عکاسی در مشهد با عکاسانی چون بهاءالملک و بوریس کلیمی مشهور به بابا که مقارن جنگ جهانی دوم، صاحب عکاسی مانی در مشهد بوده‌اند، ادامه دارد. عکاسخانه‌های مصور، گاگارین، سعادت و یوسفیان ارمنی، عماد عصار و هاشم ظریف از جمله عکاسی‌ها و عکاسان قدیم مشهدند.از دیگر عکاسخانه‌های قدیم مشهد می‌توان به عکاسی «امید» به‌مدیریت رضا همتیان در کوچه چهارباغ، عکاسی «نصرت» به‌مدیریت محمد نصرت، عکاسی «پیما» متعلق به حسن پیما، عکاسی «آیریا» به‌مدیریت علی آیریا و عکاسی «سیاح» متعلق به ابراهیم ذهبی اشاره کرد.

 

اولین عکس فوری

در سال ۱۳۱۶ش، عکاسی «نصرت» خبر راه‌اندازی عکس فوری در مشهد را در اعلانی با این مضمون منتشر ساخت:[۷] «به‌منظور تکمیل به‌ مؤسسه خود و تسریع در عمل عکاسی و خدمت به مرجوعین محترم، اخیراً عکاسخانه نصرت واقع در خیابان خسروی، ماشین و وسایل تهیه و وارد نموده که با نهایت زیبایی و قید فوریت ممکن است در شب عکس فوری و غیرفوری برداشته و در ظرف یک ساعت تقدیم نماید»

 

پدرعکاسی خراسان

ابراهیم ذهبی مشهدی معروف به «سیاح» از پیش کسوتان عکاسی خراسان بود. وی در سال ۱۳۰۱ش. درشهر بخارا متولد شد. او جایی ماجرای مهاجرتش به ایران را چنین بیان کرده است:«بعد از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷م. حدود چهار یا پنج سال داشتم، کمونیست‌ها به خانه ما حمله کردند. در این موقع پدربزرگم پرچم ایران را بالا کشید و گفت: «ما تبعه ایران هستیم و حق ندارید اموال ما را ببرید. خانواده ما از طریق مرز باجگیران وارد ایران شدند سپس به خاطر علاقه به علی ابن موسی الرضا(ع) به شهر مشهد عزیمت کردیم و در کوچه چهنوساکن شدیم».[۸]

وی تحصیلات ابتدایی را تا سال ۱۳۱۶ در مدرسه ملی «محمدیه سعادت» واقع در بازار سرشور گذراند و از سن ۱۵سالگی زیرنظر دایی‌اش محمدحسین عالم‌زاده که او نیز از مهاجران روسی و یک عکاس معمولی و آماتور بود، شروع کرد؛«بچه که بودم خیلی دوست داشتم یک دوربین داشته باشم. روزی جعبه ای را برداشتم و روزنه ای در آن ایجاد کردم و در آن یک عدسی کار گذاشتم، عکس‌هایی را از جاهای مختلف دنبال هم گذاشته و از جلوی روزنه عبور دادم، برای خودم شهر فرنگی درست کرده بودم…پدرم می گفت: تو آخر یا نقاش می‌شوی یا عکاس»[۹]

سیاح سال ۱۳۲۸ش مغازه عکاسی خود را به نام عکاسی «سیاح» در فلکه جنوبی دایر نمود. پس از تخریب بافت پیرامون حرم رضوی در دهه ۵۰ ، مغازه خود را به فلکه آب منتقل کرد.

ذهبی(سیاح) از ابداع کنندگان سبک عکاسی «حرم و بارگاه» است. عکاسی حرم و بارگاه یا زیارتی از جمله سبک های عکاسی است که در شهرهای مذهبی همچون مشهد، قم و کربلا شکل گرفته و رونق دارد. ویژگی عمده عکاسی زیارتی را می‌توان پس زمینه و نحوه جلب مشتری دانست؛«مهم ترین ویژگی این نوع عکاسی نداشتن آرشیو است و علت آن نیز نوع مشتری است. مشتریان این بخش زائرین هستند که به دلیل عدم مراجعه به چاپ مجدد، نیاز به آرشیو را ایجاد نکرده‌اند. بارز بودن جنبه‌  یادگاری و تقدس این نوع عکس‌ها، استفاده از پس زمینه‌های منقش به حرم مطهر رضوی و سرعت در ارائه کار به مشتری از دیگر ویژگی‌های عکاسی حرم و بارگاه می باشد.»[۱۰]

ابراهیم سیاح در ابتدای شروع به عکاسی حرم و بارگاه سوژه ها را به پشت بام خانه‌اش می‌برد تا حرم را در پس زمینه داشته باشد. وی در مرور خاطراتش پیرامون این موضوع گفته است:«در زمان رضاشاه که دور فلکه حضرت را خراب کردند و مانع عکاسی در مجموعه حرم شدند، پرده‌ها را ساختم. یک نقاشی بود به نام آقای «دیدین فر» که مغازه‌اش توی خیابان امام خمینی(ره)(فعلی)، روبه‌روی اداره کل آموزش و پرورش خراسان بود، نقاشی‌های پرده‌ها را از روی عکس‌هایی که من از مجموعه حرم گرفته بودم، در اندازه‌های دو در دو متر به صورت چهارگوش نقاشی می‌کرد. نقاشی‌ها بیشتر مربوط به گنبد و گلدسته، صحن نو، صحن کهنه و ضامن آهو بود. زائران که اغلب از شهرستان‌ها و روستاها بودند، پس از انتخاب پرده مورد نظر و نوع پوشش جلوی تصاویر نقاشی شده می‌ایستادند و عکس می گرفتیم.»او مدتی نیز با روزنامه خراسان همکاری داشت. عکس وی به عنوان سقای پیر در سال۱۳۳۶ش. برنده مقام اول عکاسی آمریکا شد. وی با امضای قراردادی در دهه ۲۰ با آستان قدس رضوی، با استفاده از دوربین های فانوسی و شیشه های حساس شده به نور، مبادرت به تهیه عکس هایی از اماکن حرم مطهر امام رضا (ع) کرد. ذهبی در سن ۹۱ سالگی در صبح روزسه شنبه ۲۸ خرداد۱۳۹۲در مشهد چشم از جهان فروبست و در آرامگاه خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد.

 

منابع

[۱]. مختصری از تاریخ عکاسی. هادی اشتری. ارمغان، شماره ۱، فروردین ۱۲۹۹.ص۲۷[۲].عکاسخانه ایام گزیده‌ای از تاریخ عکاسی خراسان. نسرین ترابی. تهران: کلهر. ۱۳۸۳. ص. ۳۱[۳]. از نقره و نور (جستارهایی در تاریخ عکاسی ایران) محمد رضا طهماسب پور. تهران: نشر تاریخ ایران. ۱۳۸۹، ص ۴۴[۴] . همان. ص۳۹[۵] .عکاسخانه ایام گزیده ای از تاریخ عکاسی خراسان. ص ۵۱[۶].گزیده عکس های تاریخی موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی. الهه محبوب فریمانی و بهزاد نعمتی. ج۱. مشهد: سازمان کتابخانه ها، موزه‌ها ومرکزاسناد آستان قدس رضوی. ۱۳۸۴. ص ۲۵[۷]. روزنامه شهامت، ۱۲دی ۱۳۱۶[۸]. تاریخچه عکاسی در آستان قدس(مصاحبه با آقای ابراهیم سیاح). محمد نظرزاده. دفتر اسناد جلد چهارم. ص۳۲۵-۳۴۴[۹]. عکاسخانه ایام گزیده ای از تاریخ عکاسی خراسان. ص۶۵[۱۰]. عکاسی زیارت. سرین ترابی. کتاب ماه هنر. شماره ۱۲۵، بهمن۱۳۸۷. ص۵۳

 

 

 

(۷۹۲)

روزهای تاریخ ساز

گزارشی از وقایع خراسان در آستانه پیروزی انقلاب

غلامرضا آذری خاکستر

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از وقایع سیاسی در این شهر است.

 

 

خراسان در آستانه سال ۱۳۵۷ شاهدتغییر وتحولاتی بود که هر یک در جریان انقلاب اسلامی در این خطه نقش اساسی داشت. در این سال شاهد وقوع حوادث متعددی بودیم که در بیشتر شهرهای خراسان با راهپیمایی انقلابیون و درگیری با ماموران نظامی همراه بود. تحرکات انقلابی در مشهد به عنوان مرکز خراسان از سال ۱۳۴۲ شروع شد و نقطه عطف آن در سال ۱۳۵۷ بود.

 

تشییع کافی واعظ شهیر

صبح جمعه ۳۰/۴/۱۳۵۷ شیخ احمد کافی به همراه خانواده از قوچان به طرف مشهد در حرکت بود.خودروی او با دو خودرو دیگر تصادف می کند که در پی آن شیخ احمد کافی و فرزند ۱۰ ساله اش و هفت تن دیگر جان خود را از دست می دهند. با انتشار خبر در گذشت کافی، عده زیادی از مردم برای تشییع پیکر وی در بالا خیابان مشهد تجمع می کنند و به جمع تشییع کنندگان می پیوندند. ۳۱ تیرماه ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزات مردم مشهد علیه رژیم ستمشاهی بود. در این روز تب اعتراضات تا حدی است که جمعی از طلاب، دانشجویان و مردم درخلال درگیری با نظامیان مجروح می شوند. تشییع مرحوم کافی به راهپیمایی علیه رژیم تبدیل می شود. در جریان درگیری ها ماموران رژیم پهلوی برای متفرق کردن مردم از گاز اشک آور و شلیک گلوله استفاده می کنند. در این روز نیروهای امنیتی به مدرسه نواب حمله ور می شوند و عده ای از طلاب را مجروح می کنند. علمای مشهد و زنان مسلمان خراسان در اعلامیه ها یی جداگانه حمله به طلاب را محکوم می کنند.

تداوم اعتراضات مختلف در شهر مشهد باعث شد فرماندار نظامی با صدور اعلامیه هایی، از اواسط شهریور ماه، در مشهد حکومت نظامی برقرار کند که پس از آن موج اعتصابات کارمندی و کارگران شکل گرفت و نارضایتی های عمومی اغلب به اعتراضات خیابانی ختم می شد.

 

۲۹ آبان و حمله به حرم مطهر

حرم مطهر به عنوان مکانی امن برای تجمع مبارزان و کانونی برای تجمعات و راهپیمایی های ضد رژیم ستمشاهی بود. ساعت ۱۷ روز ۲۹ آبان ۱۳۵۷ پس از برگزاری مراسم یکی از شهدای حوادث انقلاب در مدرسه عباسقلی خان، تعدادی از شرکت کنندگان این مراسم به صحن مطهر می آیند و اقدام به تظاهرات می کنند. این عمل آنان با عکس العمل تعدادی از عناصر موافق در صحن مطهر مواجه و بین آنان درگیری ایجاد می شود که ماموران انتظامی برای متفرق کردن آن ها از گاز اشک آور و شلیک گلوله استفاده می کنند.

این حادثه عکس العمل و اعتراض آیات عظام و روحانیون را در پی داشت و در مشهد شایع شد که در این حادثه دو نفر کشته شده اند. آیت ا… سید عبدا… شیرازی در محکومیت تعرض ماموران حکومتی به مردم در حرم رضوی اعلامیه ای منتشر کرد. در این اعلامیه تیراندازی به سوی مردم و پرتاب گاز اشک آور توسط نظامی ها در اماکن حرم مطهر محکوم و روز پنجم آذر ۱۳۵۷ تعطیل سراسری اعلام شد.

به دنبال حوادث اواخر آبان در مشهد در تاریخ ۳آذر ۱۳۵۷ نماینده ای از تهران به مشهد اعزام شد و نتیجه گزارش خود را چنین اعلام کرد که منزل

آیت ا… شیرازی به صورت یک مرکز تجمع و تبادل نظر درباره مسائل روز و همچنین پایگاه مخالفان حکومت درآمده است.

حادثه حرم مطهر از نگاه رژیم پهلوی آن قدر حائز اهمیت بود که مجبور شد تغییراتی ایجاد کند. مقصران حادثه بازداشت و فرمانده لشکر خراسان و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان برکنار شدند. حضرت امام (ره) طی اعلامیه ای در ۳/۹/۵۷ برابر با ۲۳ ذی الحجه ۱۳۹۸ ق، ضمن محکوم کردن این حادثه، اطاعت از رژیم را اطاعت از طاغوت و حرام دانستند و به مناسبت حادثه مذکور، روز یک شنبه پنجم آذرماه را عزای عمومی اعلام کردند.

 

شهرهای خراسان هم به انقلاب پیوستند

در ۱۷ مهرماه ۱۳۵۷ کارمندان دادگستری نیشابور اعتصاب کردند و در ۲۱ مهرماه نیز مردم قوچان مراسم ترحیم چهلمین روز شهدای میدان ژاله را برگزار کردند. در پنجم آبان ماه مردم با یورش به فرمانداری تربت حیدریه یکی از اتاق های آن را به آتش کشیدند. تب اعتراضات علیه رژیم ستمشاهی در نیشابور هم بالا گرفت به طوری که در ۱۱ آبان ماه در تظاهرات مردم درود یک نفر به شهادت می رسد و در قوچان راهپیمایی ها شکل می گیرد. در۱۹ آبان ماه از طرف آیت ا… شیرازی چند نفر از روحانیون به درگز، تربت حیدریه و خواف اعزام شدند تا علیه رژیم پهلوی افشاگری کنند.

موج اعتراضات علیه رژیم طاغوت در اواخر آبان ماه شدت می گیرد. راهپیمایی ها در سبزوار، نیشابور و دیگر شهر ها موجب درگیری مردم با ماموران نظامی و مجروح شدن تعدادی از مردم می شود. در هفتم آذرماه جمع زیادی از مردم مشهد به همراه روحانیون برجسته برای راهپیمایی علیه رژیم پهلوی به قوچان می روند که با عکس العمل طاغوتیان مواجه می شوند.

 

تغییر استانداران

حوادث سیاسی سال ۱۳۵۷ موجب شد تا شاهد عزل و استعفای سه استاندار در طول ۱۰ ماه باشیم. عبدالعظیم ولیان پس از اصلاحاتی که در ساختار بافت قدیمی مشهد و طرح فلکه انجام داد، با نارضایتی کسبه اطراف حرم مواجه شد. فشارهای سیاسی موجب می شود تا وی در هفتم شهریور۱۳۵۷پس از ۱۷۵۰ روز فعالیت در استانداری خراسان استعفا کند.

شریف امامی دراولین اقدام در تاریخ ۷/۶/۱۳۵۷سید حسن سراج حجازی سناتور همدان را به عنوان استاندارخراسان ونایب التولیه آستان قدس رضوی به شاه معرفی کرد. ورود وی به مشهد مقارن با اوج مبارزات انقلابیون بود و حوادث مختلفی در شهر مشهد به وقوع می پیوست. او طی نامه ای به کلیه فرمانداران و مسئولان سازمان های اداری استان توصیه کرد دراجرای دستور نخست وزیر که از طریق وزارت کشور ابلاغ شده، مدیران کل و مسئولان اجرایی استان و نیز فرمانداران و بخشداران در شهرستان ها و بخش ها باید همیشه در دسترس مردم باشند به طوری که مراجعه به آن ها برای ارباب رجوع آسان باشد.

مهم ترین اتفاقاتی که در دوره ۷۴ روزه استانداری حسن سراج حجازی درآستان قدس، مشهد و خراسان افتاد و به برکناری وی نیز انجامید، عبارت اند از: برقراری حکومت نظامی، اعتصابات کارمندان و سایر قشرها، تعطیلی مدارس مشهد و راهپیمایی ۳۰۰ هزار نفر در مشهد و…  .

دوشنبه ۲۱آبان ۱۳۵۷ارتشبد قره باغی وزیر کشور رژیم ستمشاهی، سپهبد صادق امیرعزیزی را به استانداری خراسان منصوب کرد.وی ۲۵ آبان ماه به مشهد آمد.

 

۲۳ آذر

آذرماه ۱۳۵۷ مقارن با ماه محرم بود. در روز تاسوعا و عاشورا راهپیمایی های بزرگی با حضور صنوف مختلف در مشهد برگزار شد. چماقداران و طرفداران طاغوت با حمله به مردم موجب رعب و وحشت شده بودند. سیر اعتصابات به جامعه پزشکی رسیده بود. در ۲۲ آذرماه چماقداران به بیمارستان ۱۷ شهریور (۶ بهمن) حمله کردند که این موضوع موجب اعتصاب ۷۲ ساعته پزشکان می شود. در ۲۳ آذرماه چماقداران با حمایت ماموران نظامی به بخش اطفال بیمارستان امام رضا (ع) حمله کردند که موجب وارد آمدن خساراتی به اموال عمومی و زخمی شدن تعدادی از مردم می شود. بازتاب این فاجعه در مشهد موجب می شود تا سیل مردم به همراه علما و روحانیون مشهد به سوی بیمارستان گسیل شوند و به مدت ۱۳ روز در این بیمارستان اعتصاب کنند.

 

قیام ۹دی ماه؛ برگی از تاریخ انقلاب

حادثه خونین نهم دی ماه در حافظه مردم مشهد به عنوان یکی از روزهای مبارزاتی نقش بسته است و همواره به عنوان برگی از تاریخ انقلاب ماندگار خواهد ماند. در آن ایام خیابان بهار گاهی شاهد درگیری مردم با چماقدارها و گاهی نظاره گر به شهادت رسیدن تعدادی از مردم بود. در هشتم دی ماه خبرتحصن واعلام همبستگی برخی از کارمندان استانداری در شهر منتشر شد. روز شنبه ۹دی ماه برای حمایت از آن ها مسیر راهپیمایی که همراه با حضور قشرهای مختلف جامعه، علما و روحانیون مبارزبود، از حرم مطهر به سوی خیابان بهار تغییر یافت. در مسیر راهپیمایی به سمت چهارراه لشکر چند تانک و نفربر رژیم طاغوت به سمت مردم هجوم آوردند و تعدادی از مردم را به خاک و خون کشیدند و به شهادت رساندند. در عصر این روز نیز فروشگاه لشکر به آتش کشیده شد.

حوادث خونین ۹و ۱۰ دی ماه مشهد موجب خشم مردم شد و استاندار خراسان سپهبد امیر عزیزی استعفا کرد. پس از آن بیشتر شهرها و نقاط مختلف استان خراسان شاهد راهپیمایی ها بود و به مرور ادارات و مراکز دولتی به دست مردم افتاد و پس از سال ها مبارزه، انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید.

 

 

(۷۹۳)

انتشار کتاب «نقش مشهد در انقلاب اسلامی»

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از وقایع سیاسی در این شهر است.

 

 

 

 

(۷۹۴)

در جست‌وجوی ردپای مهاجرت لهستانی‌ها به مشهد در دهه ۲۰

خانه‌ای برای تبعیدی‌ها

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از گروه های اجتماعی در این شهر است.

 

تاریخ این شهر را اگر بگردید ردپایی از حضور کوتاه مدت لهستانی های جنگ زده خواهیدیافت. مردمانی  که سرنوشت شان درست از ساعت ۴:۴۵ صبح اول سپتامبر ۱۹۳۹ تغییر کرد. از زمان حمله آلمان نازی به لهستان، شعله‌ای که به سرعت زبانه آتش اش تا آن سوی اقیانوس هند و ژاپن کشیده شد. جنگی که تاکنون در میلیاردها واژه ، میلیون‌ها برگ کاغذ ، سند ، کتاب ، خاطره و هزاران ساعت فیلم و نمایش تصویر شده است اما سرنوشت آن‌هایی که زیر این سنگ‌ها خفته‌اند بی‌تردید از آن روایت‌هایی است که کم گفته شده. مردمی که در نیمه‌های شب ۱۰ فوریه ۱۹۴۰ با حضور ارتش سرخ شوروی پشت در خانه‌های شان از خواب بیدار شدند و آن قدر زمان داشتند که وسایل محدودی را جمع کنند و عازم سفری شوند به امید آن که «صلح» در مقصد انتظارشان را بکشد. بسیاری از آن‌ها، بعد از یک راهپیمایی طولانی به مرز ایران رسیدند:

 

مهمانان ناخوانده، میراث یک جنگ بزرگ

با شروع جنگ جهانی دوم و حمله شوروی به لهستان در سال ۱۹۳۹م./۱۳۲۰ش. این کشور در میدان نبرد، شکست سختی را تجربه کرد و بعدها بین شوروی و آلمان تقسیم شد. تعداد زیادی از سربازان لهستانی اسیر و به سیبری تبعید شدند. علاوه بر این، حدود ۴۵ هزار نفر از زنان، کودکان و مردان از کار افتاده توسط شوروی‌ها از لهستان خارج و در اردوگاه‌ها، زندان ها وکارگاه‌ها به کار اجباری گمارده شدند. آواره‌ها از لحاظ معیشتی در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند، کمبود غذا و امکانات بهداشتی موجب بروز بیماری‌هایی بین آنان شده بود. در سال ۱۹۴۲م. کار انتقال آن‌ها به لهستان انجام می‌شود و عده‌ای از آن‌ها که حدود ۷۰۰ نفر اعم ازکودکان و زنان بودند، از طریق عشق آباد و مرز باجگیران به ایران منتقل می شوند.یک گروه از این مهاجران در ماه مارس ۱۹۴۲م. وارد مشهد و برای مدتی در این شهر ساکن شدند. ردپای حضور این مهمانان ناخوانده در تاریخ شهرمان پیداست.

 

میزبانی باجگیرانی ها از لهستانی‌ها

مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰ به مدت پنج سال به اشغال ارتش سرخ درآمد و در این مدت اتفاقات مختلفی در شهر مشهد رخ داد. جریان ورود آواره های لهستانی از طریق مرز باجگیران به مشهد در اسناد، کتاب ها، خاطرات و روزنامه های آن زمان ثبت شده است.  هاشم صادقی باجگیران، مؤلف کتاب «مرزداران دامنه کیسمار» حضور لهستانی‌ها در شهر مرزی باجگیران را چنین توصیف کرده است:«بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵، عده‌ای از شوروی به‌صورت خانوادگی به ایران وارد شدند که به آن‌ها در باجگیران، مهاجر می‌گفتند. در یک نوبت حدود ۲۰۰ نفر از کشور لهستان وارد ایران شدند. این جمعیت چند روزی در باجگیران ماندند و در انبار بزرگ گاراژ علی سنجری چمدان‌ها و ساک‌های خود را گذاشتند که از طرف مأمورین شهربانی از وسایل آن‌ها حفاظت می‌شد. چون جایی برای زندگی چند روزه نداشتند، مردم باجگیران نسبت به آن‌ها محبت و مهربانی نمودند. از آن جایی که در باجگیران هتل و مهمانخانه وجود نداشت، سرگردان شده بودند. باجگیرانی های متمول و آگاه، نسبت به این جمعیت پیشرفته و اروپایی به ترحم آمدند و از آن‌ها خواستند اگر مایل هستند در منازل آن‌ها چندین روز زندگی کنند. هر خانواده باجگیری ۱۰ تا ۱۵ نفر زن و مرد را به منازل خود بردند و در حد امکان از آن‌ها پذیرایی کردند».[۱[

 

ارتش کوچکی از کودکان

اما اسکرین سرکنسول انگلیس نیز درباره نحوه انتقال لهستانی ها به مشهد چنین نوشته است:« هیچ یک از نظامیان لهستانی از راه مشهد نیامدند اما بسیاری از افراد شخصی از جمله هفتصد کودک در تبعید که از والدین خود جدا شده و ارتش کوچک رقت آوری تشکیل می دادند از راه مشهد آمدند. در ایران نسبت به یتیم ها احساسات مخصوصی وجود دارد و به این جهت مقامات شهرداری مشهد در کمک به کارکنان صلیب سرخ لهستان که مراقب کودکان بودند، به یکدیگر پیشی می جستند. در حدود صد نفر از کودکان لهستانی را جا و غذا و تعلیمات دادند، برای آن ها وسایل پزشکی و بهداشتی و سرگرمی و غیره تهیه کردند».[۲[

تعدادی از آواره ها به وسیله کامیون مستقیم از باجگیران به شاهرود و از آن جا به تهران منتقل شدند. حبیب‌ا… کامران‌پور، یکی[۳] از راننده‌هایی که در آن ایام برای شوروی کار می‌کرد، در خاطرات شفاهی‌اش این جریان را چنین بیان کرده است: «گروهی از آواره‌ها توسط ۱۰کامیون که در هر کامیون ۲۲نفر نگهداری می‌شدند، به شاهرود منتقل شدند. این کامیون‌ها مسیر باجگیران شاهرود را دو روزه طی نمودند و ابداً در مشهد توقف نداشتند فقط در سبزوارتوقفی کوتاه داشتند. احتمالاً این گروه به اصفهان منتقل شدند…»

 

خاطرات ماریا از مشهد

در فروردین ۱۳۲۱ نخستین گروه از کودکان لهستانی که ۱۲۰نفر بودند وارد مشهد و برای مدتی در دارالتربیه شاهپور نگهداری و پذیرایی شدند. هر هفته حدود ۲۵۰ مهاجر از مرز باجگیران به مشهد وارد می شدند.[۴] ماریا لیندن از جمله مهاجران لهستانی که طی جنگ جهانی دوم به اسارت نیروهای شوروی‌ در آمده و پس انتقال در دسامبر ۱۹۴۲م./۱۳۲۱ش. به مشهد رسیده بود، وضعیت بهداشتی و رنج بیماران را چنین توصیف کرده است: «سرانجام به مقصد خود، شهر مشهد رسیدیم. جایی که مرکزی برای نگهداری ما، پناهجویان لهستانی، توسط سفارت لهستان در تهران ایجاد شده بود. برای تازه کردن جان و تن، تا هشتم دسامبر ۱۹۴۲ میلادی در این شهر توقف کردیم. پناهگاه موقت ایرانی ما، به بسیاری از خانه‌هایی که طی راه دیده بودیم؛ مانند بود. بزرگ، سفید، با آجرهای سرخ، بنایی مربع شکل، با حیاطی وسیع در میانه، که تمام پنجره ها و درها به آن گشوده می‌شدند. دیواری بلند که خلوت ما را پاسدار بود. تنها یک در به خارج گشوده می‌شد، با دروازه‌ای آهنین که همواره توسط پلیسی ایرانی محافظت می‌شد. دری که پیوسته و همیشه بسته بود. تنها هنگامی که لازم می‌شد، گاه‌گاه گشوده می‌گشت.خوابگاه بزرگ بود، با اتاق‌هایی خاص برای کارکنان. پسران و دختران اتاق‌های دو سوی ساختمان را در اختیار گرفتند. کودکان براساس سن دسته‌بندی شدند. دیگر بار بر تشک‌های پهن شده بر کف اتاق خوابیدیم. اتاقی بزرگ برای درس و تفریح و نیز به‌عنوان نمازخانه موقت به‌کار می‌رفت. یک سالن غذاخوری بزرگ، آشپزخانه و دست شویی نیاز روزانه ما را به سادگی مرتفع می‌کرد. در مشهد کنسولگری بریتانیا دایر بود و یک بیمارستان خیریه آمریکایی نیز که به زودی پذیرای گروهی از کودکان گشت. برادرم که به علت یرقان و اسهال ضعیف شده بود، از این دسته کودکان به شمار می‌رفت.در آغاز، ما به خاطر سفر طولانی از عشق آباد به مشهد، به کلی خسته بودیم. بسیاری از اسهال مزمن و کهنه در رنج بودند. یک دوره طویل که کودکان بدحال بلافاصله پس از ورود به مشهد به بیمارستان آمریکایی انتقال یافتند. دیگر کودکان هم‌ اوقات خود را در آسایشگاه سپری می‌کردند. بهم خوردگی مرتب مزاج آن ها، به یاری داروهای تازه آمریکایی معالجه می‌شد».[۵[

 

موج شپش و تیفوس

در بخشی از خاطرات شفاهی دکتر فضلی نژاد از شهروندان مشهد نیز درباره لهستانی‌های مقیم این شهر می‌خوانیم: «آواره‌های لهستانی که به ایران آمدند، رانده شده بودند، دولتی نبود که روادید یا ویزایی به آن‌ها بدهد. این‌ها آمدند و در اطراف مشهد سکنی گزیدند، حالا به هر شکل. در مرحله اوّل این‌ها بیشتر دنبال غذا و سرپناه بودند، ولیکن آن چیزی که ما کنار و گوشه می‌دیدیم همراه با این‌ها فحشا و مصرف الکل رواج زیادی داشت. این موضوع برمی‌گردد به زمستان سال ۱۳۲۲ش. در حشر و نشر با آن‌ها، مقدار زیادی با خودشان شپش‌های آلوده منتقل کردند. من یادم می‌آید که مادر ما، شب به شب موهای همه ما را می‌گشت. حتی تا زیر بغل‌های مان را تا تخم یا رشکی لانه نکرده باشد!

یادم می‌آید زمستان سختی بود. خانواده‌ ما هم تیفوس گرفته بودند و ما مجبور بودیم برویم سراغ تنها پزشکی که در آن زمان تحصیل‌کرده بود. دکتر مرتضی شیخ، پزشکی که در خدمت مردم بود. غمخوار مریض‌ها، وی پزشکی بود که در زمستان در خدمت مردم بود و با یک دوچرخه مرتب از این محله به آن محله بر بالین بیماران و تیفوسی‌ها می رفت.جریان لهستانی‌ها، از تبعات جنگ دوم جهانی و حمله شوروی‌ها به ایران و رانده شدن تعداد زیادی از لهستانی‌ها از کشورشان بود. بعضی‌ها فرار کرده یا رانده شده و به ایران آمدند. آن ها همراه خود اسپروکت عامل تیفوس را با شپش به ایران آوردند و از عشق آباد ترکمنستان از طریق مرز باجگیران وارد مشهد شدند. در آن جا محل خاصی برای این‌ها در نظر گرفته نشده بود تا ساکن شوند، در نتیجه در تمام شهر پراکنده شدند و تیفوس به وسیله آن ها منتشرشده بود. این وضع تیفوس ادامه داشت تا زمستان سال ۱۳۲۲.[۶[

عده‌ای از مردم که با آواره‌ها تماس داشتند بیمار شدند. پزشکان و دانشجویان آموزشگاه عالی‌بهداشت، به نقاط مختلف خراسان رفتند تا با بیماری تیفوس و تب راجعه[۷] که تقریباً در اکثر نقاط شیوع پیدا کرده بود، مبارزه کنند. تعدادی از زنان لهستانی در محل پرورشگاه اطفال (محل فعلی بیمارستان امدادی مشهد) نگهداری می‌شدند.[۸] پس از مدتی کار انتقال آن‌ها به هند انجام شد و از شهرمان رفتند…..»

 

منابع

[۱]. مرزداران دامنه کیسمار(روایتی از کردهای شمال خراسان). هاشم صادقی باجگیران، مشهد: واسع، دامینه، ۱۳۸۸، ص۵۹۵.

[۲]  جنگ جهانی در ایران. سر کلارمونت اسکرین. ترجمه غلامحسین صالحیار. تهران: سازمان چاپ و انتشارات اطلاعات، ص۲۶۱.

[۳]. آرشیو تاریخ شفاهی مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی، مصاحبه با حبیب ا… کامران‌پور۱۳۸۵.۱۲.۸ .

[۴] کنسولگری‌ها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دوره قاجار تا انقلاب اسلامی). علی نجف زاده، ص۵۳۹.

[۵]. لهستانیان و ایران. علیرضا دولتشاهی. تهران: بال، ۱۳۸۶، ص۱۶۹.

[۶]. مصاحبه با دکتر مهدی فضلی‌نژاد، ۱۳۸۴.۵.۹

[۷]. تبعات اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در ایران، طی جنگ جهانی دوم بر پایه اسناد.  محسن بهشتی سرشت و دیگران. گنجینه اسناد، سال بیست و سوم، شماره ۴۹ و ۵۰، زمستان (۱۳۹۲): ص۵۰.

[۸]. مصاحبه با محمّد مهدی باروحی ۱۳۸۹.۱.۲۵ همچنین مصاحبه با محمّد زمردی ۱۳۸۹.۱.۲۲ و احمد عباسی ۱۳۸۸.۱۲.۱۹.

 

 

 

 

(۷۹۵)

سنگ صبوری برای دل‌های شکسته جذامیان

آرزو مستاجرحقیقی

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از شخصیت های موثر در این شهر است.

 

بدون هیچ ترسی به میان‌شان می‌رفت و درددل‌های‌شان را می‌شنید. روزها، ماه‌ها و سال‌های زیادی را صرف گفت‌وگو و مطالعه کرد تا ماحصل پژوهش‌هایش در کتاب «آستان قدس رضوی و موقوفه محراب‌خان با تکیه بر اسناد جذامیان» به همت بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی روانه بازار نشر شد.

این اثر در بخش کتاب برتر، محور حرم و اماکن متبرکه، دهمین جشنواره بین‌المللی انتخاب کتاب سال رضوی در مرداد ۱۳۹۶ حائز رتبه شد.

کتابی که بیانگر خدمات آستان قدس رضوی به جذامیان در گذشته‌های نه چندان دور است و توسط نورالدین حسین سنابادی عزیز، کارشناس باسابقه سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی تألیف شده است. محققی که متولد سال ۱۳۳۸ آبادان است. او که در سال‌های دور برای گرفتن سرمشق خوش‌نویسی خدمت مرحوم مصطفی مهدی‌زاده؛ استاد مشهور خوش‌نویسی و کارمند آستان قدس رضوی به کتابخانه حرم مطهر رضوی رفت و آمد داشت، سرانجام در آستان ملکوتی امام هشتم مشغول کار شد و از سال ۱۳۶۹، به‌طور رسمی خدمتش را در کتابخانه قدیم آغاز کرد. سنابادی، طی این مدت، در بخش‌های مختلف سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی فعالیت کرده است.

 

  • کتاب «آستان قدس رضوی و موقوفه محراب‌خان با تکیه بر اسناد جذامیان» روایتگر چه موضوعی است؟

این کتاب در سه فصل وضعیت جذام در جهان و ایران، جذام در خراسان رضوی و جذام در خراسان شمالی را نشان می‌دهد.

 

  • جرقه تألیف و پژوهش این اثر چطور در ذهن شما زده شد؟

در بخش تاریخ شفاهی مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی و با توجه به روز جهانی حمایت از جذامیان، پروژه‌ای با عنوان «جذام خراسان» تعریف شد. از آنجایی که در گذشته به همکاران گفته بودم در زمان جوانی و تحصیل در هند، جذامیان زیادی را از نزدیک دیده‌ام، انجام این پروژه به من محول شد و در سال ۱۳۸۴ کلید خورد. البته برای انجام هر پروژه تاریخ شفاهی، مصاحبه‌شونده نیاز به مطالعه و داشتن اطلاعات مقدماتی درباره موضوع مصاحبه دارد. به همین دلیل، شروع به گردآوری اطلاعات مختلف درباره این موضوع کردم.

 

  • درباره عبارت «با تکیه بر اسناد جذامیان» که در عنوان کتاب آمده است، بیشتر توضیح دهید.

حدود دو هزار برگ سند تاریخی مرتبط با جذامیان در آرشیو اسناد مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی وجود دارد که روایت‌گر خدمات این آستان مقدس به جذامیان است. در مرحله اول بررسی اسناد، ۵۰۰ برگ سند انتخاب شد که در مرحله نهایی، این تعداد به ۲۵۰ برگ سند بدون تشابه و تکرار رسید. خیلی از این اسناد، اسناد محاسباتی آستان قدس رضوی است که به خط سیاق نوشته شده است. این اسناد با همکاری سالم حسین‌زاده؛ سرپرست گروه اسناد مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی خوانده شد که متن بازخوانی آن‌ها در کتاب آمده است.

 

  • از چه منابع دیگری برای تألیف اثر خود استفاده کرده‌اید؟

پروژه تاریخ شفاهی جذام خراسان حدود ده سال طول کشید و سال ۱۳۹۴ پرونده آن را بستیم. در این مدت ارتباطات گسترده‌ای با شفایافتگان و مسئولان مرتبط با مراکز جذامیان مثل انجمن حمایت از جذامیان داشتم و اطلاعات و مدارک زیادی را از طریق این افراد جمع‌آوری کردم. به‌طور نمونه انجمن، سندهای حمایت از جذامیان را در اختیارم قرار داد. خود شفایافتگان هم علاقه شدیدی داشتند در گردآوری اطلاعات کمکم کنند. حتی عکس روی جلد کتاب، از طریق برادر یکی از همکاران به ‌دستم رسید که نشان‌دهنده مراسم افتتاحیه بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد طلاب است. در سفرهای مختلف به گوشه و کنار کشور هم اگر علائمی از شفایافتگان جذام می‌دیدم، پیگیری می‌کردم.

در مجموع، علاوه بر اسناد آستان قدس رضوی، از پژوهش‌های میدانی، روایت‌های شفاهی با مجذومان شفایافته و دست‌اندرکاران مرتبط با آن‌ها، عکس‌ها، نشریات و پایان‌نامه‌های رشته‌هایی مانند پرستاری استفاده کردم تا کتاب در ۴۸۰ صفحه به قطع وزیری تدوین و منتشر شد. البته منابع موجود در بخش‌های گوناگون سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی هم نقش مهمی در تألیف این اثر داشته است.

 

  • درباره موقوفه محراب‌خان و شکل‌گیری آن بگویید.

پیش از سال ۱۳۰۳ قمری، مبتلایان جذام برای طلب شفا و کسب روزی به مشهد می‌آمدند و در اطراف حرم مطهر رضوی پراکنده بودند. به دستور میرزا عبدالوهاب آصف‌الدوله شیرازی، حاکم وقت خراسان و متولی‌باشی آستان قدس رضوی(۱۳۰۱-۱۳۰۳قمری)، جذامیان جمع‌آوری و در قلعه محراب‌خان اسکان داده شدند. این قلعه در بخشی از زمین‌های شادکن از موقوفات بارگاه مطهر امام هشتم(ع) قرار دارد. این اتفاق، باعث توجه و کمک مردم خیر و هیئت‌های مذهبی به این افراد شد که از جمله می‌توان به کمک‌های مرحوم آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی(ره) اشاره کرد.

 

محمد ولی‌خان اسدی هم در دوره نیابت۱۳۰۵-۱۳۱۴ شمسی…..

در این مدت، در پرتوی آستان منوّر رضوی از این افراد حمایت‌های زیادی شد. مجموعه آستان قدس رضوی در سال ۱۳۳۵ شمسی، پس از اقدامات تکمیلی دیگر، جذام‌خانه را با همه متعلقاتش به بهداری خراسان واگذار کرد که «آسایشگاه محراب‌خان» نامیده شده است.

اما این امر با مخالفت مجذومان مواجه شد و مجموعه محراب‌خان دوباره به این آستان مقدس بازگردانده شد. امکانات بسیاری خوبی برای این افراد مهیا شده بود به‌طور مثال در مرکز نگهداری آن‌ها در دهه چهل، شیرهای آب با چشم الکترونیکی کار می‌کرد تا بیمارانی که معلولیت دست داشتند، بتوانند از آن‌ها استفاده کنند.

 

  • مطالعه این کتاب را به چه افرادی پیشنهاد می کنید؟

اگرچه کتاب تخصصی است و مخاطبان اصلی آن جامعه علوم پزشکی و پرستاری کشور به‌ویژه مراکز درمانی بیماران پوستی هستند، اما بخش اول که با بهره‌گیری از مصاحبه‌های تاریخ شفاهی و به‌صورت روایی نوشته شده، برای آشنایی عموم مردم با زندگی جذامیان جالب و خواندنی است.

 

  • انگیزه اصلی شما از تألیف این اثر چه بوده است؟

با تدوین این کتاب تلاش کردم صدای مظلومیت جذامیان را به گوش مسئولان کشور برسانم و مردم را با مصیبت‌هایی که بر آنان گذشته، بیشتر آشنا کنم. همچنین با استناد به اسناد تاریخی و مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، اقدامات آستان قدس رضوی را در حمایت از این بیماران نشان دهم. امیدوارم این کتاب نگاه مردم و وحشتی را که از جذامیان و شفایافتگان دارند، تغییر دهد. خوشبختانه پس از انتشار کتاب، شفایافتگان کمتر با من تماس می‌گیرند و شکایت‌های آن‌ها کمتر شده است. فکر می‌کنم کتاب توانسته نگاه خیلی از مردم را نسبت به شفایافتگان این بیماری تغییر دهد و سنگ صبوری برای دل‌های شکسته جذامیان باشد.

 

  • از دیگر آثار و فعالیت‌های پژوهشی‌تان بگویید.

در حوزه کودک چند جلد کتاب تألیف و منتشر کردم. همچنین ویراستاری چند کتاب را در کارنامه کاری خود دارم. به‌طور نمونه در حال حاضر مشغول ویراستاری جلد دوم کتاب «فرهنگ لغت ترکی خراسانی» هستم. در همایش‌ها و جشنواره‌های مختلف نیز با ارائه مقالات مرتبط شرکت می‌کنم.

 

  • ارزیابی شما از جشنواره انتخاب کتاب سال رضوی چیست؟

جشنواره بین‌المللی امام رضا(ع)، رویداد مهمی است که در بخش‌های مختلف از شعر گرفته تا کتاب، در سراسر ایران برگزار می‌شود. از زمانی که در اداره روابط عمومی سازمان کار می‌کنم، به‌صورت غیرمستقیم شاهد تلاش‌های همکاران در برپایی این جشنواره در حوزه کتاب سال رضوی بوده‌ام. امروزه توجه مردم به این جشنواره بیشتر شده و جایگاه خودش را در کشور پیدا کرده است. به وجهه بین‌المللی آن هم سال به سال افزوده می‌شود و آثار بیشتری به دبیرخانه جشنواره می‌رسد.

 

  • چه برنامه‌ای برای آینده پژوهشی خود دارید؟

هر سال سعی می‌کنم اتفاق خوبی در زندگی‌ام بیفتد. سال گذشته مرمت‌کار نمونه کشور شناخته شدم و امسال هم به لطف خدا این کتاب برگزیده شد. در حال حاضر مشغول جمع‌آوری اطلاعات درباره تاریخچه کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی هستم. امیدوارم این پژوهش نیز در آینده به بار بنشیند.

 

@oralhistoryiran

 

 

 

(۷۹۶)

نگاهی به ماجرای تاسیس و فعالیت اولین کارخانه نساجی مشهد

کلافی از دل تاریخ

غلامرضا آذری خاکستر

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از صنایع مدرن در این شهر است.

 

محققان رد پای صنعت نساجی در ایران را تا سه هزار سال قبل از میلاد مسیح در دل تاریخ جسته و یافته‌اند. می‌گویند حتی تا زمان روی کار آمدن مغولان، نساجی همیشه یکی از صنایع پُررونق ایران بوده و بازارهای جهانی هم مشتری محصولات ایرانی آن بوده است، اما از زمان تسلط مغول‌ها بر ایران کالای چشم بادامی‌ها رقیب تولید داخل می شود. چون  مغولان خراج گذار دولت چین شمالی بودند، القصه همه این‌ها را گفتیم که تاکید کنیم نساجی در ایران عمری طول و دراز دارد، چنان که در مشهد هم «شعربافی» یا همان «پارچه بافی» به‌عنوان یکی از مشاغل قدیمی شهر مشهد در دوره قاجار محسوب می شد.
می‌گفتند در دوره قجرها،  ۱۳۷ کارگاه شعربافی در محلات اصلی این شهر به کار تولید، اشتغال داشتند[۱] و بخشی از محصولی که از این کارگاه‌ها خارج می‌شد، روانه بازارهای خارجی می شد، اما سال‌ها بعد و با توسعه صنایع جدید در ایران، یکی از بزرگ ترین کارخانه های نخریسی و نساجی در مشهد پایه ریزی شد. کارخانه «خسروی» اولین و بزرگ‌ترین کارخانه نساجی در خراسان به شمار می‌آمد که به ماشین‌آلات روز آن دوران مجهز بود. تأسیس این کارخانه به ارتقای ظرفیت‌های اقتصادی مشهد کمک کرد و در آن دوران به جذب حدود هزار کارگر به‌طورمستقیم منجر شد.[۲[

محصول مشارکت تجار مشهد و زرتشتیان هندوستان
ماجرای راه‌اندازی کارخانۀ نخریسی، به واسطه اهمیت آن، انعکاس گسترده‌ای در مطبوعات آن دوران داشت به نوشتۀ روزنامۀ «طوس»، در سال ۱۳۱۳ش پس از ورود سلمان‌خان اسدی(فرزند نایب التولیه وقت)، مجلسی در منزل آقای اسدی با حضور  عده‌ای از تجار مشهد برگزار شد که در آن مقدمات تأسیس کارخانۀ نخریسی با سرمایه پانصدوپنجاه‌هزارتومان فراهم آمد. قرار شد که مبلغ سیصدهزارتومان را تجار محترم مشهد تقبل کنند و دویست‌وپنجاه‌هزار تومان هم تجار زرتشتیان هندوستان عهده‌دار شوند.[۳[
به این ترتیب، شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی مشهد در تاریخ چهاردهم اسفند ۱۳۱۳، در مشهد برای مدت پنجاه‌سال به ثبت رسید. در اولین مجمع عمومی شرکت که در منزل محمد ولیخان اسدی تشکیل شد، در این نشست، ۲۷ نفر که جمعاً صاحب۱۱هزار و۷۱۶ سهم به مبلغ۵۸۵۸۰۰۰ ریال بودند، حضور داشتند و شش نفر دیگر که صاحب ۲۸۴ سهم به مبلغ۱۴۲۰۰۰ ریال می شدند، غایب بودند.
در آن دوران، متولیان این مرکز صنعتی هدف از  تأسیس آن را، پیشرفت صنایع و رفع احتیاجات اهالی از منسوجاتی دانستند که از خارج وارد می‌شود و می‌توان در داخل مملکت وسایل تهیه آن را فراهم کرد.
مساحت بنای کارخانه در آن دوران هفت هزار و ۶۰۰ متر اعلام شد و ماشین‌آلات نخریسی آن نیز به بهای ۲۴۰۰۰۰۰ ریال به کمپانی برادران پلات انگلستان سفارش داده شد که مقداری لوازم یدکی مابه‌الاحتیاج نیز ضمن آن منظور شده بود.
مراسم افتتاح کارخانه نخریسی و نساجی عصر چهارشنبه یازدهم اسفند ماه  ۱۳۱۶ برگزار شد.[۴[
در سال ۱۳۱۶ عزت وهاب زاده به عنوان اولین مدیرعامل کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان برگزیده شد. بعد از وی حسن احیائی از بیست و پنجم مهرماه۱۳۱۷به‌عنوان مدیر عامل کارخانه نخریسی و اکبر اسکوئی به‌عنوان معاون مدیرعامل انتخاب شد. کفایی، فرخ و منجذب و سیروس احمدی از دیگر مدیران عامل کارخانه تا زمان انقلاب اسلامی بودند.
قسمت‌های مختلف کارخانه عبارت بود از: حلاج‌خانه، کاردینگ، فلایر یک‌لا، رینگ، بقچه‌بندی، کلاف، غلتک‌سازی، چله‌خانه، آهار، بافندگی، رنگرزی و تکمیل.
کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان در دیگر نقاط هم نمایندگی داشت که امور مربوط به شرکت را انجام می‌دادند.
تعداد مستخدمان خارجی کارخانه نخریسی و نساجی در سال‌های آغازین فعالیت، چهار نفر بودند. مثلا هانس استرزنگر تابع کشور سوئیس. او در سال ۱۳۱۷ به استخدام شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی خراسان درآمد. طبق قرارداد، هانس به‌مدت سه‌سال با سمت متخصص طراحی استخدام شد. حقوق وی در سال اول چهار هزار ریال بود. همچنین ویلیام فن فوکس از ۲۵ آبان ۱۳۱۷ به استخدام شرکت سهامی نخریسی و نساجی خسروی خراسان درآمد و تا تیر ۱۳۱۹ با این شرکت قرارداد داشت. وی با حقوق ماهیانۀ سه هزار و ۷۵۰ ریال به‌عنوان مدیرفنی کارخانه نخریسی تعیین شده بود.
سپس پستونجی میستری، تبعۀ انگلیس، در قسمت بخار با حقوق ۱۵۰۰ریال به استخدام کارخانه نخریسی درآمد. کارخانه نخریسی اتو ویبی تبعه کشور سوئیس را نیز از فروردین ۱۳۱۹ به مدت سه سال با حقوق ماهیانه۳۰۰۰ریال استخدام کرد.

حقوق‌های دو ریال و ۱۵ شاهی
در سال ۱۳۱۸ در مجموع تعداد ۴۴۸نفر در کارخانه مشغول کار بودند، که این تعداد شامل کارگران مرد بالای پانزده سال ۲۴۲ نفر با حقوق روزانه حدود پنج ریال و۹۵شاهی؛ کارگران زن بالای پانزده سال۱۰۰نفر با حقوق روزانه حدود دو ریال و ۱۵شاهی؛ زنان زیر پانزده سال، ۵۲ نفر با حقوق روزانه یک ریال و ۶۰شاهی؛ و مردان زیر پانزده سال، ۵۴نفر با حقوق روزانه دو ریال و ۲۵شاهی می شد. همچنین، کارخانه روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ بقچه نخ تولید می‌کرد.
صاحبان کارخانه نخریسی عبارت بودند از: آستان قدس رضوی، شرکت سهامی تجارتی خراسان، آقایان نصیرزاده، وهاب زاده، گلکانی، درودی، نبویان و اشخاص متفرقه در ایران که جمعاً ۷۰درصد کل سهام را شامل می‌شد و کمتر از ۳۰درصد باقی‌مانده متعلق به پارسیان مقیم هندوستان بود.[۵] هیئت‌مدیره شرکت خسروی نیز  از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۹، عبارت ازهفت نفر بود که طبق مقررات اساسنامه، سه نفر از بین شرکای پارسی مقیم هندوستان و چهار نفر از بین شرکای مقیم خراسان انتخاب می‌شدند.

کارخانه نخریسی مسئول تأمین برق شهر مشهد
در سوم بهمن ۱۳۱۸، شرکت سهامی نساجی خسروی خراسان اکثریت سهام برق خراسان را خریداری کرد و آقای گلمکانی، علی درودی و جلال محمدی عضو هیئت تصفیه شرکت سهامی برق خراسان تعیین شدند تا اموال شرکت سهامی برق را به شرکت نخریسی و نساجی خسروی خراسان منتقل کنند. از این تاریخ کارخانه نخریسی مسئول تأمین برق شهر مشهد ‌شد. چنین به نظرمی رسد بعد از شهریور ۱۳۲۰ با اشغال مشهد و تورم ناشی از حضور متفقین در ایران، کارخانه به‌لحاظ اقتصادی دچار بحران ‌شده است؛ چنان‌که در همین سال، عده‌ای از سهامداران مقیم یزد، به عدم سوددهی کارخانه و میزان مصرف برق اماکن آستان قدس که طبق قرارداد رایگان بوده معترض بوده‌اند. شرکت خسروی که قریب به دوثلث مالکان آن از ملل متنوع مسلمان، زرتشتی، مسیحی، بودایی، کلیمی، برهمایی و… است و برای خدمت به کشور ایران تأسیس شده، بر اثر مشکلات عدیده سود قابل توجهی به صاحبانش تا سال ۱۳۲۲ پرداخت نکرده است.
در سال ۱۳۳۶ حدود ۷۸۱ نفر کارگر، هشت مهندس و کارشناس ایرانی، یک مهندس خارجی و ۶۴ کارمند مشغول انجام وظیفه بوده اند. همچنین این کارخانه دارای ۱۰۸۶۴دوک ریسندگی و ۱۵۰دستگاه بافندگی است. این کارخانه در سال ۱۳۴۷، با پنجاه‌میلیون سرمایه‌گذاری جدید تجدید حیات کرد و سهام جدید آن را آستان قدس خریداری کرد و درنتیجه ۱۵۰ دستگاه بافندگی تمام اتوماتیک به آن اضافه شد[۶[

از نفوذ توده‌ای ها در کارخانه تا تعطیلی آن
با اقدامات مسئولان وقت استان، کارخانۀ نخریسی به‌عنوان مؤسسه‌ای فعال و اقتصادی مجدد فعالیت خود را آغاز کرد. اقدامات مسئولان وقت کارخانه موجب شد تا در سال ۱۳۵۱، گزارشی از فعالیت‌های آن در کتابی مستقل به رشته تحریر درآید. این کتاب که موفقیت در انقلاب نام دارد، به تحولات کارخانه طی سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ پرداخته است[۷] ایجاد نانوایی، گاوداری و تعاونی از بخش هایی بودند که در کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان در اواخر دهه چهل ایجاد شدند، کارخانه نخریسی در سال ۱۳۵۰ با حدود هزار و ۱۸۰ نیروی کارگر یکی از بزرگ‌ترین واحدهای صنعتی به‌شمار می‌آمد.
یکی از مسائلی که در دهۀ ۱۳۲۰ کارخانۀ نخریسی با آن مواجه بود، تبلیغات حزب توده و نفوذ اندیشه‌های آن در این کارخانه است. طبق برخی گفته‌ها، بیش از نیمی ازکارگران نخریسی طرفدار یا دارای تمایلات توده‌ای بودند. به همین دلیل، در سال ۱۳۳۲، شماری از کارگران نخریسی دستگیر و عده‌ای اخراج ‌شدند. فعالیت‌های حزب توده در مشهد از سال ۱۳۳۲ به بعد، با دستگیر و زندانی کردن فعالان حزب توده کاملاً سرکوب ‌شد و عده‌ای هم از فشاری که احساس کردند، راه مهاجرت به شوروی را در پیش گرفتند. سرانجام در دهۀ ۱۳۸۰، با سرمایه‌گذاری‌های انجام شده در شعبۀ جدید شرکت نخریسی و نساجی خراسان در نیشابور، از فعالیت‌های کارخانۀ مشهد کاسته شد و درنهایت در اواسط این دهه کارخانۀ نخریسی تعطیل شد.

منابع:
[۱]. نفوس ارض اقدس یا مردم مشهد قدیم. زین العابدین میرزای قاجار. تصحیح و توضیح از مهدی سیدی. مشهد: مهبان. ۱۳۸۲. ص۶۷
[۲]. شناسایی و معرفی اولین های شهر مشهد. ص۳۰۹
[۳]. روزنامه طوس، ۱بهمن ماه ۱۳۱۳ص ۱
[۴] . روزنامه شهامت، ۱۲ اسفند ۱۳۱۶
[۵]. سالنامه خراسان.عبدالحسین تهرانیان. مشهد: چاپخانه خراسان. ۱۳۱۸. ص ۱۷۷
[۶]. تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران. محبوبی‌اردکانی. ج۳. ص ۱۲۱
[۷]. موفقیت در انقلاب مشهد. علی اماندار. مشهد: ۱۳۵۱. ص ۲۸

 

 

(۷۹۷)

روایتی از نخستین تلاش ها برای ایجاد دانشکده طب در مشهد

بیماران دوایی جز تریاک برای درمان نداشتند

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از نهادهای مدرن در این شهر است.

 

مجلس شورای ملی به وزارت معارف اجازه می‌دهد مؤسسه‌ای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه علوم و فنون و ادبیات و فلسفه در تهران تأسیس کند.» این نخستین ماده از لایحۀ تاسیس دانشگاه بود که روز سه‌شنبه ۸ خرداد‌ ماه ۱۳۱۳ از تصویب نمایندگان نهمین دورۀ مجلس شورای ملی گذشت؛ لایحه‌ای که برای به ثمر رسیدنش راه درازی طی شده بود.

چراغ اول را دکتر اسماعیل‌خان سنگ، روشن کرد. او نمایندۀ ساری در ششمین دورۀ مجلس شورای ملی بود که سال ۱۳۰۵ در نامه‌ای به سید محمد تدین، وزیر وقت معارف خواستار اقدام دولت برای احداث اونیورسیته در ایران شد؛ موضوعی که خود تدین نیز به آن نظر داشت و جایی دربارۀ آن گفته بود: «یک روزی این مملکت از علم کاملاً مستفید خواهد شد که ما دارای اونیورسیته و دار‌العلوم باشیم و الا با این تحصیلات ابتدایی و متوسطه آن استفاده که ممالک دیگر از علوم عالیه می‌کنند ما هم اگر بخواهیم منحصر کنیم به همین قسمت، آن استفاده را نخواهیم کرد.» این نامه اولین قدم برای حرکتی بزرگ‌تر تا بالاخره در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۱۳ طی مراسمی در اراضی جلالیه، سنگ اول بنای دانشگاه تهران نصب شد»

 

 

ایجاد این دانشگاه تا حدی از اعزام دانشجو به خارج از کشور کاست.چند سال بعد، نخستین دانشجویان از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و در قسمت های مختلف مشغول به کار شدند. اما ایجاد این دانشگاه گام اول در مسیر توسعه مراکز آموزش عالی در ایران بود.

 

از بیمارستان تا دانشکده طب

در نیمه دوم سال ۱۳۱۳ش. بیمارستان امام رضا(ع) (بیمارستان شاهرضای سابق)، به‌عنوان یکی از مجهزترین مراکز درمانی در شرق کشور فعالیتش را در شهر مشهد آغاز کرد. وجود امکانات، تجهیزات پزشکی نوین و پزشکان خارجی در این بیمارستان موجب شد تا مسئولان وقت، طرح تاسیس دانشکده طب در مشهد را مطرح کنند؛ به طوری که علی اصغر حکمت کفیل وزارت فرهنگ در ۲۱/۸/۱۳۱۳ پیشنهاد ایجاد شاخه‌ای از دانشکده طب در مشهد را بدین شرح ارائه کرد:

«در این موقع که با توجهات مخصوصه…، مریضخانه در مشهد دایر شده و موجبات آسایش زائران و مجاوران فراهم شده است، وزارت معارف نیز در نظر دارد که برای…ترفیه حال عامه و تکمیل آن مؤسسه، شعبه‌ای از دانشکده طب را در مشهد تأسیس کند. حال، چنانچه مریضخانه مزبور، از حیث اطباء مخصوصاً چهار رشته جراحی، طب داخلی، اصول تداوی و فیزیولوژی مجهز است و اصولاً با انجام این منظور موافقت دارند. متمنّی است، مقرر فرمایند اطلاعات مشروحی راجع به این که تا چه اندازه از نظر اشخاص، اسباب وسایل فراهم است و تا چه مدت مقدمات آن انجام خواهد گرفت را تهیّه کرده و هرچه زودتر به وزارت معارف اطلاع دهند که با مطالعه دقیق و در نظر گرفتن احوال و اوضاع محلّ، در سنه آتیه به افتتاح دانشکده طب مشهد اقدام شود».[۱[

هر چند این آینده نگری برای ایجاد دانشکده طب مشهد از سوی وزارت فرهنگ، اقدام مناسب و قابل توجهی بود اما عملا این موضوع به مدت سه سال مسکوت ماند و مجدد دکتر محمد معاضد (رئیس بخش جراحی بیمارستان) طی مکاتبه ای در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۱۶ به پاکروان نایب التولیه آستان قدس رضوی طرح تأسیس دانشکده طب را در بیمارستان پیشنهاد کرده است.

در این مکاتبات کمبود پزشک و وفور بیماری‌ها در نقاط دور، انگیزه اصلی تأسیس دانشکده طب ذکر شده است.[۲[

اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید، دکتر معاضد یکی از پزشکان قدیمی مشهد بود که در اوایل دوره پهلوی، نخستین بیمارستان خصوصی را با ۱۰ تخت در مشهد تأسیس کرد[۳] و از سال ۱۳۱۴ش. به عنوان رئیس بخش جراحی بیمارستان مشغول به کار شد، او همچنین در مریضخانه لشکرشرق، عمل‌های جراحی را انجام می‌داد.[۴] این طبیب سرشناس، طرح تأسیس دانشکده طب در مشهد را مجدد پیشنهاد داد ولی کمبود امکانات سبب شد تا سال‌ها بعد این مهم محقق ‌شود.[۵] به همین واسطه، دکتر معاضد در سال ۱۳۱۷ با نارضایتی مشهد را ترک و به تهران رفت و به ریاست بهداری شهرداری منصوب شد و سال‌ها نیز در بیمارستان فارابی عمل‌های جراحی را انجام می‌داد.[۶[

 

وسایل تأسیس دانشکده طب در مشهد فراهم نیست؛ دانشجویان به تهران بیایند

اهمیت دانشکده طب موجی می شود تا پزشکان معروف مشهد به تکاپوهای علمی علاقه‌مند شده و در این زمینه کنفرانس های طبی برگزار کنند. اولین جلسه آن در ۶ مرداد برگزار و دکتر محمد معاضد، به سِمت ریاست و دکتر افتخاری منشی جلسات انتخاب شد. جلسات از ساعت ۸  بعدازظهر و ماهی یک مرتبه برگزار می‌شده است.[۷[

فتح ا… پاکروان که از سال ۱۳۱۳ه. ش به استانداری خراسان منصوب شده بود، پیشنهاد دکتر معاضد را در۳۰ آبان ۱۳۱۶به علی اصغر حمکت وزیر فرهنگ ارائه می‌دهد. مشکلاتی که فرا روی تاسیس چنین مراکزی بود موجب می شود تا وی این طرح را عملی نداند و علاقه‌مندان رشته پزشکی را برای تحصیل به تهران فرابخواند:

«وسایل تأسیس دانشکده طب در مشهد فراهم نیست؛ زیرا دانشکده طب تهران که چندین سال است تأسیس شده و با آن که یکی از قدیمی‌ترین دانشکده‌های ایران است و همه روزه وزارت معارف در رفع نقص آن می‌کوشد، هنوز کامل نشده است. چگونه ممکن است در مدت قلیلی در مشهد وسایل تأسیس دانشکده طب را به ویژه از حیث تالار تشریح و لابراتوار فراهم کرد، به‌علاوه داوطلب به اندازه کافی وجود نخواهد داشت. بنابراین به عقیده این وزارت‌خانه تأسیس دانشکده طب فعلاً در مشهد غیر عملی به نظر می‌رسد. بهتر است هر قدر ممکن است دانشجویان را تشویق و ترغیب کنید که برای تکمیل تحصیلات عالیه به تهران بیایند».[۸[

 

بیماران وسیله‌ای جز تریاک برای درمان ندارند

هرچند پاکروان نایب التولیه آستان قدس لزوم تأسیس دانشکده طب در مشهد را ضروری دانسته است ولی وزارت فرهنگ، مخالف این موضوع است. در چهار بهمن ماه ۱۳۱۶ ، او به نقاط جنوبی خراسان سفر می کند و از امراض مختلفی که در این مناطق شایع بوده، نمونه‌هایی را مشاهده می کند. همین باعث می شود تا پاکروان در نامه‌ای، اوضاع پایتخت را ، این چنین منعکس کند: «وضعیت شوم هزاران بیمار که در کمال مسکنت و بدبختی با شداید امراض دست به گریبان هستند و می‌دانم که برای تسکین دردهای خود وسیله‌ای جز تریاک ندارند، در بعضی نقاط یک نفر و یک ذره دوا برای معالجه آن ها موجود نیست».[۹[

در همین ایام است که دکتر ابوالقاسم بهرامی، رئیس کل بهداری کشور نیز پس از بازدید از نقاط مختلف خراسان به دلیل شکستگی بازوی چپش، حدود ۱۵ روزی در بیمارستان بستری می شود. او در همین مدت وضعیت این بیمارستان را مشاهده می کند و در گزارشی، آن را برای تأسیس دانشکده طب مطلوب می‌داند:

«این بنگاه از حیث تجهیزات و موقعیت عجالتاً در کشور شاهنشاهی بی‌نظیر است و از نقطه نظر فنی نیز به نحو احسن اداره می شود. این بیمارستان واجد تمام شرایط و لوازم برای تربیت پزشکان ورزیده، مناسب با شئون امروزی کشور است. به ویژه احتیاج مبرمی که به پزشک داریم از این نقطه نظر مورد استفاده واقع می شود»

او در بخش دیگری از این نامه شرحی ارائه می‌کند از احوال خراسانی‌ها و بیماری‌هایی که گریبان مردم را در روستاها و نقاط محروم این خطه گرفته است:«در حین مبارزه با بیماری وبا، شخصاً تمام شهرهای این استان را بازدید و بازرسی می کردم. با کمال تألم و تأسف، فقدان پزشک تربیت شده را در همه جا مشاهده کردم و جنایاتی را هم که پزشکان مجاز (غیر دیپلمه) مرتکب می‌شوند یادداشت کردم… با توجه به وجود این بیمارستان در مشهد، با وسایل کافی که برای تربیت پزشک کاردان دارد و منحصر به این استان است، از هر اقدامی مقدم‌تر لزوم تربیت پزشک را ایجاب می کند…»[۱۰[

به هر روی، به رغم وجود این بیمارستان در مشهد و ایده پردازی برای تاسیس دانشکده طب در آن، این پیشنهاد در آن برهه عملی نمی شود. پس از آن طرحی به تصویب می رسد تا دانشجویان پزشکی با تحصیل چهار ساله در آموزشگاه عالی بهداشت، به درجه طبابت برسند و در مناطق محروم به کار گرفته شوند و این موضوع تا حدودی بخشی از نیازهای موجود را پوشش می دهد.

در مجموع، بنا به روایت اسناد تاریخی، شرایط سیاسی و مشکلات به وجود آمده پس از جنگ جهانی دوم موجب می شود تا دانشگاه پزشکی مشهد ۱۲ سال پس از طرح ایده اولیه آن و در سال ۱۳۲۸ کار خود را آغاز کند.

 

منابع:

[۱]. مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی سند شماره، ۵۳/۹۰۴۴۵.

[۲]. همان، ۱۱۸/۹۰۴۴۵.

[۳]. مدرس رضوی، محمّد تقی و دیگران، مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی (مشهور به گزارش مکتب شاهپور)، تصحیح مهدی سیّدی، مشهد، آهنگ قلم، ۱۳۸۶، ص۱۶۵.

[۴] . رامین نژاد، رامین، یک صد سال طب نظامی در خراسان، مشهد، آهنگ قلم، ۱۳۹۰، ص۶۷.

[۵] . همان، ۱۱۸/۹۰۴۴۵.

[۶]. شاهین فر، محمد، خاطرات پزشکی در مشهد، مشهد، سنبله، ۱۳۸۲، ص۵۶ .

[۷]. مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی سند شماره، ۱۱/۱۰۱۷۱۱.

[۸]. همان، ۱۱۹/۹۰۴۴۵.

[۹]. همان، ۹۶/۹۰۴۴۵.

[۱۰]. همان، ۹۱/۹۰۴۴۵.

 

 

 

(۷۹۸)

ماجرای اولین لوله‌کشی آب در مشهد

نامه، آب، زندگانی

غلامرضا آذری خاکستر

 

برای شناخت دقیق آستان قدس رضوی می باید اطلاعات عمیقی از تاریخ خراسان و خصوصا شهر مشهد داشت. آنچه در ادامه می آید گزارشی درباره یکی از اقدامات مدرن در این شهر است.

 

 

تامین آب شرب مشهد قدیم، با توجه به محدودیت منابع آبی پیرامون این شهر، برای خود ماجراهایی داشته است. قنات ها، نهرها و جویبارهای متعددی در طول سالیان آب مورد نیاز مردم این شهر را تامین می‌کرده‌اند و این مایع حیات چنان برای این مردمان با ارزش بوده که هنوز بعضی از اماکنی که یادآور آب و قنات‌اند، نام خود را حفظ کرده‌اند.اسامی همچون «محله سراب»، «فلکه آب»، «باغ منبع» و«کوچه آب میرزا» نشان از اهمیت آب برای ساکنان مشهد قدیم دارد.اما در هر عصر و حکومتی، برای ماموریت دشوار تامین آب این شهر، تدابیری اندیشیده شد که در این روایت به بخشی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

قنات ۳۰۰ساله مهدی‌قلی‌بیک
کم‌آبی یکی از معضلات و مشکلات شهرمشهد بوده که از گذشته تاکنون باقی مانده است. در هر دوران، برای رفع این مشکل برنامه‌ و طرحی اجرا می‌شده است مثلا در دوره صفویه طرح آب رسانی به مشهد از طریق چشمه گیلاس با ایجاد جویی در خیابان عملی ‌شد اما این مشکل حتی تا دورۀ پهلوی هم به طور کامل رفع و رجوع نمی شود، به‌طوری‌که در زمان نیابت تولیت اسدی با طرح نهر گناباد تا حدودی مشکل کم‌آبی اراضی مشهد رفع می شود.اما جالب است بدانید که در پایان عهد تیموری و آغاز دورۀ صفوی، یعنی تقریباً صدسال بعد از احداث مسجد گوهرشاد، پایابی در این مسجد وجود داشته که نمازگزاران در آن محل وضو می‌گرفتند. ظاهراً پس از آن که جمعیت مشهد و زائران حضرت رضا (ع) به‌سبب توجهات ویژۀ دولت صفوی به این شهر فزونی یافت، مسجد گوهرشاد هم، مانند شهر دچار کم‌آبی شد. به‌همین‌علت، مهدی‌قلی‌بیک، میرآخورباشی شاه‌عباس در سال ۱۰۲۷ق قنات ویژه‌ای دایر و آب آن را وقف حمام وقفی خود و مسجد گوهرشاد کرد. گویا این قنات تا سیصدسال بعد، اوایل قرن ۱۴ هجری، آب مسجد گوهرشاد را تأمین می‌کرده، اما به سبب آن که آب این قنات در فاصلۀ زیادی به‌صورت رو باز از میان محلات و منازل مسکونی غرب شهر می‌گذشته، زمانی که به داخل مسجد گوهرشاد می‌رسیده بسیار کثیف و آلوده بوده است. دیگر این که به‌مرور زمان آب آن کم شد، به‌گونه‌ای که در اوایل سدۀ ۱۴، تقریباً روزها آبی به مسجد نمی‌رسید. از این‌رو۱۰۷ سال پیش، سلطان‌حسین‌میرزا نیرالدوله، فرزند پرویز میرزا قاجار که در سال ۱۳۳۲ق برای دومین‌بار والی خراسان شده بود، درصدد برآمد آب پاکیزه‌ای برای مسجد جامع مشهد تأمین کند.[۱] بنابراین قراردادی بین نیرالدوله حکمران خراسان و نایب‌التولیۀ وقت آستانه منعقد ‌شد.

نامه آب زندگانی
در کتاب عزمات خسرویه- صدقات نیریه یا «نامه آب زندگانی» فضل‌ا… بدایع‌نگار شاعر و نویسنده مشهدی در سال ۱۳۳۴ق، راجع به اولین لوله‌کشی آب شهر مشهد، از باغ منبع به مسجد گوهرشاد کتاب مستقلی نوشته است. این کتاب دو سال بعد از این اتفاق در ۴۱ صفحه نگارش شده و در مطبعۀ طوس مشهد به چاپ رسیده است.بدایع‌نگار در ابتدای کتاب، علت نگارش آن را چنین بیان کرده است: «اما بعد، این نامۀ آب زندگانی است که در موضوع آب قنات مسجد به منصۀ ظهور پیوسته، شرح می‌دهد و در این نگارش ما نمی‌خواهیم تاریخ بیهقی و عقدالعلی یا تاریخ وصاف و درۀ نادری بنگاریم؛ بلکه می‌خواهیم صدقات خیریه و نفقات بریۀ یک‌نفر فرمانفرمای خراسان را که در ایام مأموریت خود به گواهی صد‌ها هزار سکنه و زائر مشهد تقدیم پیشگاه امامت نموده شرح دهیم، تا در اعقاب روزگار سرمشق حکام به اقتدار بوده باشد که بدانند در آستان امام هشتم، سلطان دین رضا چه قسم زاد و راحله برای مأموریت آن خطه لازم است»[۲]نویسنده کتاب با اشارۀ گذرا به تاریخ مسجد گوهرشاد، به مسئله آب در مسجد پرداخته و درباره علت لوله کشی آب به مسجد گوهرشاد نوشته است: «بزرگ شدن شهر مشهد و کمبود آب موجب می‌شود به فکر انتقال آب به مسجد جامع گوهرشاد باشند. در سال ۱۳۳۲ق این کاربه دستور نیرالدوله حکمران خراسان انجام شد و در مراسمی با حضور جمعی از بزرگان و عموم مردم در ایوان مقصورۀ مسجد گوهرشاد مراسم افتتاحیۀ اولین لوله‌کشی آب شهر مشهد انجام می‌شود. در این مراسم، عده‌ای از شعرا نیز با سرودن اشعاری موجب رونق جشن می‌شوند».میرزا محمد‌باقر مدرس رضوی وحاج ‌محمد‌مهدی عماد‌المحققین سخنرانی می‌کنند و سپس شاعران با سرودن اشعاری در وصف آب و این اتفاق مهم به مسئله اهمیت آب می‌پردازند.بدایع‌نگار با نقل اشعار شاعرانی چون امیرالشعرای سرائی، کمالی و محمدحسن سالک، تقریباً نیمی از کتاب را به قصایدی در مدح آب اختصاص داده است. کتاب عزمات خسرویه – صدقات نیریه با نثر ادبی نوشته شده و هرچند نویسنده در ابتدای کتاب به نثر روان کتاب اشاره دارد، ولی وجود اشعار و لغات عربی تا حدودی از روانی آن کاسته است. نسخه ای از این کتاب در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی (در مخزن کتب چاپ سنگی) نگهداری می‌شود

.
شرح اولین لوله‌کشی آب شهر مشهد
اما ماجرای لوله کشی از باغ منبع به مسجد گوهرشاد نیز این چنین گزارش شده است:«…پس از آن شروع به آبادی قنوات نموده، مبالغ زیادی در تنقیه و نوبر و پیشکار کندن قنوات مزبوره به مصرف رسانیدند … منبع‌های متعدده با آجر و آهک و سُمُت (سیمان) به سطح قنوات درسر شکافته ساختند که آب در آن منابع تصفیه شده داخل مجرا گردد.
تا ز شه شرق نیر دولت وجود آب به صـفا چو کوثـر آمـد به وجود
از عرش ندا شد ز پی تاریخش کوثر ز حسین شد به مسجد موجود
مجلس مشاوره‌ای در دارالتولیه از علمای اعلام و نمایندگان ادارات و مهندسین و معماران تشکیل شده و در این موضوع مشاوره نمودند و نتیجه بر آن قرار گرفت که مجرایی به یک سطح معین (که تقریباً یک ذرع و نیم گودی آن بیشتر نمی‌شود) از خط بازارچۀ سراب و چهارباغ و بازار عبور دهند که از حیث حفریات، اضراری به منازل نرساند و مسلم است این‌گونه مجرا ساختن محتاج به یک منبع عالی است که بر روی زمین ساخته شود تا بتواند بنا به نقشۀ مزبوره، آب را داخل لوله‌های مجرا نمایند. بدیهی است که این‌گونه منابع سقایت چون در ایران دایر نشده، مهندسین و معماران اروپایی لازم دارد که از عهده آن برآیند. به آن ملاحظه با مخارجی گزاف استخدام آن‌ها را تحمل فرموده، منبعی بر روی قنوات مطابق قوانین علمیه ساختند که توسط ماشین بخار در آن منبع آب از قنوات داخل گردد و از منبع هم داخل لوله‌های آهنین شود…»در ادامه این گزارش ذکر شده است:« چنان که به دستیاری ایالت کبری، تمام لوازم و ادوات و ماشین و تلمبه و لوله‌ها را از همه نوع اشکالات سرحدی و گمرکی و توفان‌های دریایی گذرانیده و اسباب آن‌ را مهیا ساخت و پس از اتمام منبع شروع به لوله‌کشی شد. از منبع تا دروازه و از دروازه تا بازارچه سراب و از بازارچه تا چهارباغ و از چهارباغ تا بازار سرشور که محدود است به حمام شاه و از حمام شاه تا مسجد گوهرشاد آغا، تمام این مسافت‌ها را که دوهزارو پانصد و چهل ذرع می‌شود، لوله‌های آهنین کشیده و مفاصل آن ها را با سرب ریخته نموده، از درجنوبی غربی مسجد، سمت مناره لوله را کشیده به چهار حوض موسع اطراف مسجد پیره‌زن، آن مجرا را به فواره‌های متعدده به طریق ذیل اتصال دادند: حوض قدیمی مسجد، مقابل ایوان دارالسیاده سه فواره، حوض مقابل ایوان غربی مسجد که مجرای سابق بود یک فواره، حوض مقابل ایوان مقصوره یک فوارۀ برجستۀ پیاله‌دار، حوض مقابل ایوان شرقی مسجد یک فواره. به این ترتیب لوله‌ها را اتصال به فواره‌ها دادند.عصر روز دوشنبه، سلخ ذیحجۀ ۱۳۳۲، به‌موجب دعوتنامۀ ایالت کبری، از عموم طبقات، تشکیل مجلس عالی در این مقصوره داده شد و به صرف شربت و شیرینی پذیرایی حضار به عمل آمد».[۳[

از باغ منبع تا خط لوله مسجد گوهرشاد
غلامحسین‌خان افضل‌الملک، مستوفی دیوان اعلی که در سال ۱۳۲۰ق سفری به مشهد داشته، چگونگی آب‌رسانی به مسجد گوهرشاد را چنین شرح داده است:«نیرالدوله قنات مرحوم میرزا هدایت مجتهد را از شرکاء خرید و با مخارج بسیار از بیرون شهر از ممر و مجرای سرپوشیده که هیچ جا آفتابی نشود، آب آن را وارد صحن مقدس نمود و چهار حوض در صحن ساخت که آب در آن ها ریخته و به پایین‌خیابان روان می‌شود و محلات بی‌آب آن جا را سیراب می‌سازد. از برای آب برداشتن و وضو گرفتن، خدام صحن و زوار آسوده شدند و این صفحات بسی صفا و شکوه یافت. در روز بیست‌وهفتم جمادی‌الآخر این سال که من در مشهد بودم، آب مزبور از انهار ساخته شده به حوض‌های صحن جریان می‌یافت. اهل شهر مشهد در صحن مقدس جشنی گرفتند؛ محض تهنیت به ایالت که این کار خیر را کرده است. رؤسای ملت، ارکان و اعیان شهر جمع شده، در ایوان طلا مجلس آراستند: صرف شربت و شیرینی کردند. شعرای نامی قصیده‏ای غرا در این باب ساخته در مجلسی قرائت کردند. از آن جمله، میرزا کاظم صبوری ملک‌الشعراء آستانۀ رضویه است که قطعۀ شیوایی ساخته در این روز برخواند و صلتی لایق یافت»[۴]مرحوم غلامحسین بقیعی نویسنده و مشهدی شناس نیز با اشاره به این اقدام نیرالدوله نوشته است:«نیرالدوله والی خراسان در یکی از باغات بیرون دروازۀ سراب، نزدیک مظهر قنات متبرک سناباد و قنات موقوفۀ مسجد گوهرشاد، یک منبع آب به سبک جدید ساختند و آن را به‌وسیلۀ یک خط لولۀ آهنی به درون مسجد راه دادند. از آن پس آب قنات موقوفه، توسط تلمبۀ موتوری وارد منبع می‌شده و از آن طریق به درون هر دو حوض مسجد گوهرشاد می‌ریخته است. روز افتتاح این لوله که نخستین خط لوله‌کشی آب مشروب مشهد به حساب می‌آمده، در مسجد گوهرشاد جشن مفصلی برپا گردیده است و شعرا اشعار گوناگونی سروده‌اند که یکی از آن ها چنین بوده:
به خیرات و مبرات از ره داد/شهنشه‌زاده داد مکرمت داد
شه ما نیرالدوله که او را /بود از هر دو گیتی خانه آباد
رواق گنبد کاخ رضا را / مرمت کرد چون کاخ گهر شاد
سپس در صحن و مسجد کرد جاری/ دو جو کز آب کوثر می‌دهد یاد
به همین مناسبت آن باغ را باغ منبع و آب این خط لوله را آب مسجد می‌نامیدند»[۵[

منابع
[۱] . مسجد و موقوفات گوهرشاد. مهدی سیدی و دیگران. قم: کومه. ۱۳۸۶. ص ۲۷۴
[۲] . عزمات خسرویه- صدقات نیریه یا نامه آب زندگانی. فضل ا… بدایع نگار. مشهد: مطبعه طوس. ۱۳۳۴ق.ص ۲
[۳]. همان. ص ۲۶
[۴] . سفرنامه خراسان و کرمان. غلامحسین افضل الملک. به اهتمام قدرت ا… روشنی زعفرانلو. تهران: توس.بی تا. ص ۱۱۱
[۵] . مزارمیرمراد: نمایی از مشهد قدیم. غلامحسین بقیعی. تهران: گوتنبرگ. ۱۳۷۴. ص ۹۱

 

 

(۷۹۹)

نشست تخصصی با موضوع گنبد مطهر رضوی معماری و هنر اسلامی

 

معماری آستان قدس رضوی همواره به سبب برخورداری از آثار مهم معماری و هنری مورد توجه بوده است. آنچه در ادامه می آید پوستر یک سخنرانی در این زمینه است.

 

 

با سخنرانی مهندس دیشیدی، مهندس لباف و دکتر حسن آبادی

 

 

 

(۸۰۰)

مشهد در ۹ دی ماه ۱۳۵۷

 

مشهد در قرن گذشته همواره در معرض مسائل سیاسی مختلفی بوده است. تصویر زیر یکی از این مسائل را نشان می دهد.

 

 

قیام ۹ دی ماه سال ۱۳۵۷ درخیابان بهار که موجب به شهادت رسیدن جمعی از انقلابیون شد.

 

@oralhistoryiran

 

 

  برچسب ها: آستان قدس، مشهد، مطالعات خاورمیانه، مطالعات شیعی، مطالعات اسلامی
٧١٤ بازدید

مطالب مرتبط

۱۴۰۲/۰۳/۲۱

کارگاه آموزشی و مهارتی نگارش علمی-پژوهشی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی


بیشتر بخوانید
۱۴۰۱/۱۱/۲۹

کارگاه آشنایی و اقدام برای دوره‌های پسادکتری در دانشگاه‌های جهان (با تاکید بر دوره‌های پسادکتری در کشور آلمان) همراه با پرسش و پاسخ


بیشتر بخوانید
۱۴۰۱/۱۱/۱۶

کارگاه زبان‌های مدرن و باستانی در دین‌شناسی


بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با ما

 

 

از مسیر ارتباطی زیر با ما در تماس باشید:

رایانامه : toumareandisheh@gmail.com

|می‌خواهم از طومار اندیشه حمایت کنم|

جهت اطلاع از بروزرسانی های سایت ایمیل خود را ثبت نمایید.

تمامی حقوق برای طومار اندیشه محفوظ است.