شاه عباس و زیارت مشهد، نوشته کارولین مور

شاه عباس و زیارت مشهد[۱]

کارولین مور، ترجمه سینا باستانی، ویراسته پیمان اسحاقی

 

چکیده

این مقاله راهپیمایی هزار کیلومتری شاه عباس از اصفهان به مشهد در سال ۱۶۰۱م. را می­کاود. دانش محلی گردآمده دربارۀ دو سفر علمی به همراه داده­های برآمده از تصاویر ماهواره­ای و روایت­های سیاحان از ایرانِ زمان شاه عباس، هر دو به­دقت برخی از توقفگاه­های شاه عباس را شناسایی می­کنند و نیز توقفگاه­های مضاعفی را پیش رو می­نهند. اندازه­گیری با نظام طناب که در جریان راهپیمایی به وضوح مورد استفاده قرار ­گرفت، آزمون­شده و دقت آن ثابت گشته است. این راهپیمایی در بافت محلی نبردهای پیشین صفویان و ازبک­ها قرار داده شده است. افزون بر این، دربارۀ افسانۀ ۹۹۹ کاروانسرای شاه عباس بحث می­شود.

 

الف. مقدمه

«صبح روز بعد سفر را آغاز کرد. ردایی ساده به تن کرد و کفش­ها را به پا. پای پیاده رهسپار راه شد و سه روز راه رفت و ششصد مرد جوان و زیبا همراهش بودند».

سِفِر موراتویکس، تاجری امریکایی-لهستانی شاهد عینی آغاز پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. بود.[۲] در سال ۱۶۰۱م.،[۳] شاه عباس اول[۴] اصفهان را ترک کرد تا بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر، راه برود. نخست به سمت شمال حرکت کرد، به کاشان رسید و سپس مسیر شمال شرق را در پیش گرفت، شوره­زارهای خشک و تر بیابان­ها عبور کرد و سپس رو به شرق کرد و در شاهراه خراسان[۵] راهپیماییش را ادامه داد تا اینکه به شهر مقدس مشهد رسید.

نزدیک ۴۰۰ سال بعد، در سال ۱۹۹۶م.، چارلز ملویل این راهپیمایی زیارتی را «روی نقشه» نمایش داد.[۶] وی دو روایت را که از بقیه پرآوازه­تر بودند، یکی روایت اسکندربیگ ترکمان منشی و دیگری روایت منجم یزدی،[۷] را با هم مقایسه کرد و سپس روایت سومی را مطرح کرد که در آن زمان به تازگی در کتابخانۀ کالج مسیح ]در دانشگاه کمبریج انگلستان[ کشف شده بود و معلوم شد که نوشتۀ فضلی بیگ خوزانی-اصفهانی است.[۸]

گزارش­های روزانۀ یزدی از راهپیمایی، فهرستی از سی و شش توقفگاه شاه عباس[۹] به دست می­دهد و با استفاده از طناب، که یکی از وسایل­ قدیمی اندازه­گیری بود، فواصل میان این توقفگاه­ها را نیز ثبت کرد.[۱۰] ملویل نام مکان­ها را در نقشۀ جنگی یک­چهارم اینچی وارد[۱۱] و نیز اعداد و ارقام یزدی دربارۀ مسافت میان منزل­ها را با اعداد و ارقام سیاحان دیگر که همان مسیرها یا مسیرهای مشابه را دنبال کرده بودند مقایسه کرد.[۱۲] ملویل به این شیوه، و برای نخستین بار از مسیر سال ۱۶۰۱ نقشه­های طرح­وار تهیه کرد.[۱۳] همچنین وی این راهپیمایی را بافت­مند ساخت[۱۴] و نیز دربارۀ مدت راهپیمایی پرسش­هایی را طرح کرد.[۱۵]

 

جدول ۱ مسیر سفر شاه عباس در سال ۱۶۰۱ و فواصل میان مکان­های واقع در مسیر

 

فواصل مورد اشارۀ یزدی کیلومتر از اصفهان یادداشت­های ملویل
کاخ نقش جهان       از اسکندربیگ، نه یزدی
مسجد طوقچی       از اسکندربیگ، نه یزدی
دولت­آباد       از اسکندربیگ، نه یزدی
رباط قاضی احمد ۸ ۵۰ ۵۰ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: در منابع دیگر نیامده است- شاید دمبی
کاروانسرای سردهن ۶ ۲۷ ۸۷  
پای چنار نطنز ۵ ۱۴۷ ۱۲۳  
برکۀ کارونسرای خواجو قاسم ۶ ۵/۷ ۱۵۹ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: شاید نزدیک ده­آباد
امامزاده ۵ ۶۵ ۱۹۱ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: شاید حرم صالح بن موسی کاظم
کاشان ۳ ۵۵ ۲۱۲ عباس از اینجا به اصفهان بازگشت، چون زینب بیگم بیمار شده بود؛ همچنین با سفیر روسیه و هیئت نمایندگی­ای از لار ملاقات کرد
آران و بیدگل ۱ ۱۰۳ ۲۲۲  
خوشاب ۳ ۴۶ ۲۴۱ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: شاید چهار طاقی
دستکن ۵ ۵۰ ۲۷۳  
زمین سیاه     ۳۴۰ بنا به توصیف دلاواله
حوض آقا محمود ۱۱ ۵/۲۱ ۳۶۷  
پل شوراب ۴ ۵/۸۵ ۳۹۴ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: شاید جایی که مسیر از شورآباد می­گذرد
سرچشمه ۴ ۶۲ ۴۰۷  
قریۀ قید در خوار ۲ ۳۳ ۴۴۱ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: شاید نزدیک رشمه
ده نمک ۵ ۹۲ ۴۶۳  
عبدل­آباد ۳ ۱۰۳ ۴۷۸  
آب باریک ۲ ۷۵ ۴۸۳  
لسجرد   ۱۴۰ ۴۹۹  
سرخۀ سمنان ۲ ۸۵ ۵۲۱  
سمنان ۳ ۱۱۰ ۵۴۸  
چشته­خوران ۴ ۷۵ ۵۶۳  
رباط آهوان ۲ ۵/۷۷ ۶۰۲  
رباط گوشه ۶ ۷۵ ۶۲۱ درویش­های نقطوی در اینجا به دار آویخته شدند
قاضی سلطان ۳ ۳۵ ۶۴۰  
دامغان ۳ ۳۵ ۶۴۲  
دروازۀ دامغان   ۴۷ ۶۸۰  
ده­ ملا ۷   ۷۲۲  
غوریان ۲ ۲۰ ۷۳۵  
بدشت ۳ ۵۰ ۷۵۵  
میمه ۱۰ ۳۴ ۸۱۶  
الهک ۱۰ ۸۵ ۸۷۹  
مزینان ۹ ۹۴ ۹۳۷  
صدخرو ۴ ۵۰ ۹۶۳  
سبزوار ۱۰ ۱۱۵ ۱۰۲۷ پسر گمشدۀ زن عبدالمعین خان به عباس تحویل داده شد
دروازۀ سبزوار   ۲۹ ۱۰۲۹  
رباط دودر ۷   ۱۰۷۰ ملویل می­گوید: از موقعیت مکانی مطمئن نیست: احتمالاً زعفرانیه
کلیدر ۲ ۱۱۰ ۱۰۸۷  
نیشابور ۹ ۵/۱۰ ۱۱۴۱  
سخدر     ۱۱۴۱ ملویل می­گوید: احتمالاً سخدر
مشهد ۱۴ ۱۴۹ ۱۲۳۱  
 

 

       

 

از آنجا که اطلاعات در دسترس ملویل محدود بود، در شناسایی مسیر دقیق سفر و برخی توقفگاه­های دقیق میان راه دشواری­هایی روی نمود. گرچه برخی از توقفگاه­های شاه در بناهایی قرار داشتند که در اعصار مدرن­تر باقی مانده بودند (مثلا، کاروانسرای سردهن)،[۱۶] برخی دیگر نام خاصی نداشتند (مانند «امامزاده» و «کاشان») یا تعیین موقعیت دقیق آن­ها به مراتب دشوارتر بود.

جدول ۱ توقفگاه­ها و فواصل میان­ آن­ها را که در منابع عصر صفوی آمده، از جمله جزئیات آن توقفگاه­هایی که ملویل به طور خاص به دشوار بودن موقعیت­یابیشان اشاره می­کند، فهرست کرده است.[۱۷]

این مقاله ملهم از کار ملویل و شاید به طور خاص ملهم از این اظهارش که بازپیمودن مسیر در زمان نگارش آن مقاله شوربختانه کاری نشدنی است، نتایج دو سفر علمی در سال ۲۰۰۸م.، از جمله عملی­بودن پیاده­روی و هم­زمان اندازه­گیری فواصل با طناب – همان طنابی که منجم یزدی و گروهش از آن استفاده کردند- را شرح می­دهد.[۱۸]

در این مقاله بر بازپیمودن مسیر و موقعیت­یابی توقفگاه­ها تمرکز کرده­ام؛ تنها در زمان ما می­توان این کار را کرد و نیز خود راهپیمایی را تکرار کرد.

گرچه ملویل ردگیری توقفگاه­های آغازین راهپیمایی را دشوارترین کار تلقی می­کرد،[۱۹] نام­های توقفگاه­های قدیمی­تر کمابیش خاص­اند. این بدان معناست که شناسایی توقفگاه­های واقع در مسیر بالقوه امکان­پذیر است، مسیری که از شرق در طول شاهراه خراسان به مشهد می­رسد. بنابراین بخش نخست این مقاله دربارۀ هر یک از توقفگاه­های این بخش از مسیر بحث می­کند.

از آنجا که یزدی در بخش دوم راهپیمایی، نام­های خاص توقفگاه­ها را کمتر می­آورد، بخش دوم مقاله از رویکرد متفاوتی پیروی می­کند. دنبال کردن مسیر آسان است، چون مسیر قدیم بر جاده­های مدرنی که به مشهد می­رسند یا از مشهد می­آیند منطبق­ است یا کمابیش به آنها نزدیک­. به همین قیاس، تعیین موقعیت شهرها و روستاهایی که نام توقفگاه را می­گیرند آسان است و آن مکان­هایی را که اکنون روی نقشه­های مدرن مشخص نیستند[۲۰] با کمک طناب -که ابزار یزدی برای اندازه­گیری فواصل میان منازل بود- می­توان (به کیلومتر) موقعیت­یابی کرد.[۲۱] با این حال، شناسایی دقیق بیشتر توقفگاه­ها در این قسمت به مراتب دشوارتر است. بنابراین، بخش دوم مقاله به نحوی دیگر بر کار ملویل تکیه دارد و نوع دیگری از بافت­مندسازی را به دست می­دهد که با ستیز ازبکان و صفویان که در آن برهه مدت زیادی از آن گذشته بود، ربط دارد؛ و نیز به بحث دربارۀ مدت راپیمایی می­افزاید. در شکل ۱ نتایجم را خلاصه کرده­ام.

 

ب) از اصفهان تا کاشان و این سو و آن سوی منطقۀ کویر

هدف این بخش از مقاله آن است که هر تعداد از توقفگاه­های دو بخش نخست پیاده­روی را که میسر است شناسایی کند: از اصفهان و از مسیر حاشیۀ شمال شرقی بیابان به سمت کاشان؛ و سپس از این سو به آن سوی شوره­زار دریای نمک و منطقۀ نمکی-گلی پس از آن.

 

ب-۱ شناسایی توقفگاه­های خاص: مشکلات و رویکردهای روش­شناختی

برای آنکه شناسایی دقیق باشد، رویدادنامه­­های صفوی و نقشه­های یک­چهارم اینچی مورد استفادۀ ملویل را با طیفی از منابع داده و رویکردهای کاوشی تکمیل کردم. این منابع دانش محلی مدرن، داده­های موقعیت­یابی ماهواره­ای و نیز روایت­های عصر صفوی و روایت­های مدرن­تر سیاحان اروپایی را دربر می­گیرند.

وقتی دربارۀ توقفگاه­های احتمالی و جزئیات مسیرها تحقیق می­کنیم، می­بینیم که مردان سن­وسال­داری که در شهرهای کوچک یا روستاها زندگی می­کنند، اغلب به­غایت بامعلومات­اند و نیز مشتاق یاری رساندن­. متأسفم که می­گویم پیرزن­ها تقریباً جملگی اعتقادات اشتباهی داشتند. خاصه با خبر شدم که در تاریخ شفاهی محلی گسستی رخ داده، زیرا آن اندک­شمار جوانی که از روستاها خارج نشده بودند نیز نسبت به تاریخ شفاهی علاقه و شناخت چندانی نداشتند.

طیف گستردۀ گویش­های محلی مختلف و خاصه عدم نمایش مصوت­ها در فارسی نوشتاری به این معنا بود که ارتباط با هر منبع خبر بالقوه­ای نوعاً دست­کم چهل و پنج دقیقه طول کشید. هر جا که ممکن بود داده­ها را از بیش از یک نفر می­گرفتم، هرچند مشکل معمول­ترم این بود که دو یا سه همسایۀ نزدیک –که هر کدام مطمئن بودند که جواب پرسش من در دستشان است- اطلاعاتی به دست دادند که با هم یک سره یا اندکی تفاوت داشتند.

 

شکل ۱. از اصفهان تا مشهد: خلاصۀ جملگی توقفگاه­های ثبت­شده در طول مسیر شاه عباس در سال ۱۶۰۱

اسامی منزل‌های مربعی توپر از چپ به راست: اصفهان، دولت­آباد، رباط قاضی عماد، سردهن، پای چنار نطنز، خواجه قاسم، امامزاده، کاشان، آران، چهار طاقی، دستکن، زمین سیاه، سفیدآب، حوض آقا محمد، پل شوراب، سرچشمه، گرمسر، ده­نمک، عبدل­آباد، آب باریک، رباط گوشه، قاضی سلطان، ده ملا، غوریان، دریای خزر، بدشت، رباط دودر، کلیدر، نیشابور، سخت، مشهد­

اسامی منزل‌های مربعی تو خالی از چپ به راست: لسجرد، سرخۀ سمنان، سمنان، رباط آهوان، دامغان، میمه، الهک، مزینان، صدخرو، سبزوار

اسامی مناطق مثلثی: شکل فیروزکوه، اشرف، فرح­آباد، تربت حیدریه

 

راهنمای نقشه:

مربع توپر: توقفگاه سال ۱۶۰۱

مربع توخالی: توقفگاه سال ۱۶۰۱ که در نقشۀ آمادی عثمانی آمده است

مثلث: سایر موقعیت­های کلیدی

نقطه: شاهراه سلطنتی صفوی

 

 

از اطلاعاتی که مردم محلی داوطلبانه در اختیارم گذاشتند و نیز از مشاهدات خودم و نیز عکس­برداری از هر موقعیت بالقوه، به طور هم­زمان و به طور مشروح یادداشت برداشتم. همچنین از جی­پی­اس­های (سیستم موقعیت­یاب جهانی) دستی استفاده کردم[۲۲] تا طول و عرض و ارتفاع جملگی توقفگاه­های بالقوه را ثبت کنم.

از گوگل ارث که در سال ۱۹۹۶م. در دسترس ملویل نبود استفاده کردم تا موقعیت مکانی برخی از توقفگاه­ها را مشخص کنم. این کار را با مقایسۀ گزارش­های جی­پی­اس شخصی خودم، تصاویر ماهواره­ای از مکان­ها و هم­پایه­های آن مکان­ها که روی نقشه­های یک­چهارم اینچی جنگی نمایش می­یابند انجام دادم. مقایسۀ فواصل میان توقفگاه­های بالقوه و توقفگاه­های همجوار، که کمابیش نامشخص­اند، به طور خاص سودمند است.

همچنین، این بخش از مقاله از جزئیات مندرج در گزارش­های سیاحان اروپایی­ها، که از ایران زمان شاه عباس دیدن کردند، بهره گرفته است. برخی از این سیاحان در اوایل سلطنت وی بین اصفهان تا کاشان در سفر بودند،[۲۳] و برخی دیگر اندکی بعد، به سمت شمال سفر کردند و از طریق شوره­زارهای خشک و گلی به سوی اشرف و فرح­آباد حرکت کردند.[۲۴] کار کاوشگران سدۀ بیستم، خاصه کلایس و سیرو نیز مورد استفاده قرار گرفت.

 

 

شکل ۲. از اصفهان تا کاشان: توقفگاه­های شاه عباس در سال ۱۶۰۱         

منازل ذکر شده در نقشه: اصفهان، دولت­آباد، رباط قاضی عماد، کاروانسرای سردهن، پای چنار نطنز، خواجه قاسم، امامزاده، کاشان، آران و بیدگل، نجف­آباد، دمبی، بادرود، باغ فین

 

راهنمای نقشه:

نقطه‌چین‌های کوچک: شاهراه سلطنتی صفوی

نقطه‌چین‌های بزرگ: مسیری که شاه عباس صفوی در سال ۱۶۰۱م. پیاده رفت.

لوزی توپر: توقفگاه‌های مسیر شاه عباس

مثلث: ‌مکان­های مهم دیگر

خطوط: جاده­های مدرن

 

اکنون از راهپیمایی شاه عباس از اصفهان به سمت شمال و سپس به سمت شرق و در امتداد شاهراه خراسان به تفصیل بحث می­شود و مأخذ کار، نقشه­های خط­کشی­شدۀ مخصوص است. دربارۀ هر توقفگاه واقع در مسیر نیز بحث می­شود. جدول ۲ نتایج مرا در این بخش از پیاده­روی خلاصه می­کند.

 

ب-۲ ترک اصفهان

شکل ۲ مسیر پیاده­روی منتهی به کاشان را نشان می­دهد. اسکندربیگ گزارش کرد که «عباس اصفهان را از کاخ نقش جهان ترک گفت و نخست بیرون از دیوارهای شهر در مسجد طوقچی توقف کرد».[۲۵] گارسیا دسیلوا فیگروا، سفیر اسپانیا که وقتی در یکشنبۀ ۲۸ مه سال ۱۶۱۸م.، اصفهان را به مقصد کاشان ترک کرد، توصیفی هم­زمان از مکان دوم به دست می­دهد. فیگروا «در یکی از اتاق­های خانه­های چسبیده به مسجد که نزدیک دیوار شهر بود» اتراق کرد.[۲۶]  در حال حاضر از مسجد طوقچی اثری نیست و میدانی جای آن را گرفته است.

پس از این، هم اسکندربیگ و هم فضلی بیگ گزارش می­کنند که شاه تا دولت­آباد پیش رفت و آنجا بود که از درباریان دعوت کرد تا او را همراهی کنند. سپس شاه و همراهانش صبح پیش از طلوعِ روز بعد آنجا را ترک کردند.[۲۷] دولت­آباد نیز در حال حاضر یک میدان است و هیچ نشانه­ای از بناهای قدیمی بر جا نیست. با این حال، بار دیگر فیگروا توصیفی از این مکان به دست می­دهد: «گروه وی از مسجد طوقچی حرکت کردند تا در «دولت­آباد» […] در خانۀ کوچک شاه، که تنها یک اتاق [به دقت رنگ­شده] داشت و حول آن چهار سرسرا و یک اتاق خصوصی بود، بمانند».[۲۸]

 

جدول ۲. توقفگاه­ها شاه عباس در راهپیمایی سال ۱۶۰۱م. مختصری از سفر اصفهان به سوی شاهراه خراسان

توقفگاه نوع مکان وضعیت کنونی
کاخ نقش جهان کاخ/عمارت سلطنتی به سمت غرب دروازۀ عالی­ قاپو، در دولت­آباد اکنون ویران شده است. باغ­های کاغ تغییر چشمگیری یافته­اند.
مسجد طوقچی نهاد دینی، درست بیرون از دروازۀ شهر در سال ۱۶۰۱م. فیگروا اقامتش در اینجا را ثبت کرد. اکنون میدان شده است.
دولت­آباد بنا به توصیف فیگروا و نیز موراتویکس، کاخ/عمارت سلطنتی اکنون میدان شده است.
رباط قاضی عماد رباط موجود است.
کاروانسرای سردهن کاروانسرایی با اسم و رسم در گذرگاه سردهن. سیرو این عمارت را «سلطنتی» می­خواند. موجود است.
پای چنار نطنز درخت کهنسال عظیم، ۲۰۰ متری حرم: احتمالاً شاه زیر آن اردو زد. بقایای درخت باقی است.
برکۀ کاروانسرای خواجه قاسم منبع آب: احتمالاً شاه کنار آن اردو زد. بسیاری از بازمانده­های خاندان «قاسم» همچنان در روستای ده­آباد زندگی می­کنند. رباط حاج قاسم هنوز پابرجاست. منبع آب محلی موجود است.
امامزاده یکی از ۴۰ امامزادۀ محلی بسیاری از مکان­ها از بین رفته­اند.
کاشان بنا به توصیف سیاحان مختلف صفوی، شاه احتمالاً در کاخ/عمارت سلطنتی به سر برده است. اکنون ویران شده است.
آران و بیدگل بنا به توصیف دلاواله، کاروانسرا: نامحتمل می­نماید که توقفگاه شاه بوده باشد. جای آن مشخص نیست.
خوشاب از نامش پیداست که منبع آب بوده و شاید شاه کنار آن اردو زده باشد. منابع آبی محلی موجودند.
دستکن ممکن است شاه در کنار منبع آب اردو زده باشد. بنا به توصیف دلاواله نامحتمل بود که در کاروانسراها جای خالی باشد. منابع آبی محلی موجودند.
«زمین سیاه» شاه احتمالاً در اینجا اردو زد. اکنون ویران شده است.
حوض آقا محمد منبع آب: احتمالا کنار آن اردو زد. منابع آب محلی موجودند.
پل شوراب پل (روی آب- گرچه آب شور): محتمل است که شاه کنار آن اردو زد. ویرانه­های پل باقی است.
سرچشمه منبع آب: احتمالا کنار آن اردو زد. منبع آب محلی اکنون خشک شده است
قریۀ قید در خوار محل آن مشخص نیست محل آن مشخص نیست

 

برآنم که این قضیه با روایتی در رابطه با سفر موراتویکس، تاجری ارمنی که در سال ۱۶۰۱م. از لهستان به ایران سفر کرد، متناظر است.[۲۹] موراتویکس پس از شام دو نفری با شاه عباس در عمارتی که بیرون از اصفهان بود (عمارتی که اتاقی «مجلل» داشت و دست­کم یک اتاق خصوصی کوچک­تر داشت)،[۳۰] تصمیم گرفت که به کاشان برگردد. وی از زبان شاه نقل می­کند که: «فردا اینجا را ترک می­کنم. سه روز آینده را با هم همسفریم و پس از آن با هم وداع می­کنیم».[۳۱] موراتویکس شرح می­دهد که چگونه «صبح روز بعد، شاه ردا و کفشی ساده پوشید و پای پیاده رهسپار شد و سه روز پیاده­روی کرد و ششصد مرد جوان و زیبا همراهش شدند».[۳۲] از قضا، این اشاره به کفش­ها با این ادعا در تعارض بود که پیاده­روی پابرهنه بود، ادعایی که نظر به مناطق گوناگون و پرچالش واقع در طول مسیر کاملاً غیرعملی به نظر می­رسد.[۳۳]

توقفگاه ثبت­شده بعدی شاه عباس رباط قاضی عماد (۵۰ کیلومتری اصفهان) است. ملویل در منابع یا نقشه­ها اثری و نشانه­ای از این توقفگاه نیافت و بر آن بود که این مکان معرف بنایی است در روستای دمبی.[۳۴] گرچه بومیان به من گفتند که قاضی عماد نام دیگر باقرآباد است، جایی که در آن همچنان بقایای ­گلی یا گلی-آجری رباطی بی­تاریخ وجود دارد.[۳۵] گرچه مسیر منتهی به دمبی به وضوح مستقیم­تر است، ارزیابی فواصل سفر با استفاده از اندازه­گیری­های ماهواره­ای دلالت بر آن دارد که در حقیقت باقرآباد به رباط قاضی عماد بیشتر می­خورد. همچنین نقشۀ یک­چهارم اینچی مربوط به این منطقه «زمین باتلاقی» شمال اصفهان را که به دمبی منتهی می­شود نشان می­دهد و مسیر مستقیم را از آنچه در آغاز به نظر می­رسد، صعب­العبورتر جلوه می­دهد.[۳۶]

 

ب-۳ سردهن و آزمایش عملی آغازین طناب

توقفگاه بعدی شاه و همراهانش (۸۷ کیلومتری اصفهان) کاروانسرای سردهن بود. بنا به توصیف سیرو این کاروانسرا «نامی است همچنان مشهور» و یکی از معدود کاروانسراهایی که روی نقشه مشخص شده است.[۳۷] پیدا کردن کاروانسرا روی زمین کاری است بس دشوار، گرچه وقتی سروکله­اش پیدا می­شود، به تعبیر سیرو همچون کاخ ایتالیایی گمشده­ای دلچسب جلوه می­کند.[۳۸]  در سال ۱۶۱۸م.، سیاح ایتالیایی، پیترو دلاواله آن را بنایی تک­افتاده توصیف می­کند که اطرافش هیچ بنایی نیست (و اکنون نیز به همین شکل است)، گرچه وی خاطرنشان می­سازد که هنگام عبور از آنجا، به لطف صاحب کاروانسرا، گرسنه نماند.[۳۹]

نزدیک سردهن بودم که نخستین بار اندازه­گیری با طناب را امتحان کردم. پیشه­ور اصفهانی زبردستی که متخصص وسیله­های اندازه­گیری قدیمی بود مرا در خرید تکه طنابی محکم و اندازه­گیری دقیق با آن یاری کرد. طناب ۹/۳۹ متر طول دارد.[۴۰] یکی از مدرسین دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان، که متخصص مترشناسی ساختمان بود، برخی از دانشجویانش را مجاب کرد که به گروه­ اندازه­گیری کوچک من بپیوندند.

نگرانیم این بود که استفاده از طنابی بلند برای اندازه­­گیری و نیز پیاده­روی روی زمینی ناهموار شدنی است یا خیر؛ اما طولی نکشید که گروه به این نتیجه رسیدند که کار با آن آسان و سرعت استفاده از آن زیاد است، نه­تنها در مسیرهای مستقیم و هموار، بلکه در مناطق ناهموار و مسیرهای پرپیچ­وخم. در قیاس با اندازه­گیری با استفاده از جی­پی­اس،[۴۱] این اندازه­گیری نیز دقت بالایی داشت و شواهدی مثبت دربارۀ کارآمدی اندازه­گیری­های یزدی با طناب به دست می­دهد.

 

ب-۴ پیشروی به سمت شمال، از نطنز به کاشان

ملویل برآن بود که توقفگاه بعدی شاه، درخت چناری در نطنز (۱۲۳ کیلومتری اصفهان) است که فیگروا آن را «درخت چنار عظیم» توصیف می­کند.[۴۲] آورده­اند که همۀ کاروان­هایی که از قدیم از شیراز و اصفهان می­آمدند و رهسپار قزوین و تبریز بودند زیر این درخت «غول­آسا»  می­آسودند.[۴۳] حتی در نیمروز که آفتاب درست بالای سر است، شاخه­های عظیم این درخت بر منطقه­ای در ابعاد ۳۰ پا سایه می­انداخت و فیگروا کاروانی دید با ۲۰۰ شتر، اسب و حیوانات بارکش دیگر که جملگی زیر سایۀ درخت آسوده بودند. درخت را آبی که از کوه سرازیر می­شد آبیاری می­کرد. همچنین این درخت برای خوابیدن و انبارکردن بارها مکانی خنک و مناسب در اختیار مسافران می­گذاشت. زیر شاخه­ها «اما بسیار دورتر از تنۀ درخت می­توان خانه­ای را دید که در آن جو و کاه و آذوقه­های دیگر نگهداری می­کنند تا به مسافران بفروشند».[۴۴]

از آنجا که این درخت عظیم از حرم شیخ عبدالصمد ۲۰۰ قدم فاصله دارد، نمی­تواند با آن درخت قدیمی و عظیم که اکنون درست جلوی حرم است یکی باشد.[۴۵] در عوض، کارکنان محلی میراث فرهنگی بقایای درختی کهنسال را نشان دادند که روزی بسیار عظیم بوده و از موقعیتش می­توان دریافت که با درخت مدنظر فیگروا و درختی که شاه عباس زیر آن اتراق کرد هم­خوانی دارد.[۴۶]  آن­ها به من گفتند این همان چناری است که در توصیف قدیمی از شهر نطنز (شهر چنار تا منار) مطمح نظر بوده است.[۴۷]

پس از نطنز، توقفگاه بعدی شاه و یارانش «برکۀ» کاروانسرای خواجه قاسم (۱۵۹ کیلومتری اصفهان) است. ملویل مطمئن نیست که محل احتمالی این توقفگاه کجا بوده اما بر آن است که احتمالاً نزدیک ده­آباد بود.[۴۸] در آن روستا، عمارت بزرگ چندطبقۀ ­گلی و قدیمی­ای یافتم که نامش «حاجی قاسم» بود.[۴۹] به سان بیشتر روستاییان کنونی، کدخدای روستا خودش جزء «قاسم­ها» بود. وی به من گفت که قنات اصلی روستا پیش از این به حوضچه­ای می­ریخت. این سخن را که شنیدم به ذهنم متبادر شد که نکند این همان برکه یا حوضچه­ای است که شاه عباس کنار آن توقف کرد.

پس از این، شاه عباس و یارانش در «امامزاده» (۱۹۱ کیلومتر از اصفهان) توقف کردند. در این منطقه بیش از ۴۰ امامزاده وجود دارد[۵۰] و از این رو تعیین جای دقیق این مکان کاری است بس دشوار. ملویل احتمال می­داد که این همان «حرم صالح بن موسی الکاظم [ع] باشد که جای آن را اشتباه گفته­اند.[۵۱] من با استفاده از تصاویر ماهواره­ای اثبات کردم که محل استقرار شاه در کاشان هر جا که بود، موقعیت مکانی امامزادۀ اخیر با فواصلی که یزدی به دست داد نمی­خواند. گزینۀ دیگری که ملویل دربارۀ آن بحث می­کند امامزاده­ای است که فیگروا در سال ۱۶۱۸م. در آن اتراق کرد.[۵۲] از آنجا که فیگروا مسیر کوهستانی را پیمود نه جادۀ هموار شمال شرقی را و بیابانی را که شاه عباس از آن استفاده کرد دور زد، بعید است که این ارزیابی درست باشد.[۵۳]

 

ب-۵. کاشان

سپس عباس در کاشان توقف کرد. گرچه بی­گمان در کاشان سال ۱۶۰۱م. اقامتگاه­های بسیاری برای اعیان و بزرگان وجود داشت؛[۵۴] بیش از هر چیز محتمل به نظر می­رسد که شاه در کاخ خودش به سر برده باشد. منورینگ، که در سال ۱۵۹۸م. با برادران شرلی به شهر رسید، (و به واقع همراه شاه عباس بودند) گزارش می­کند که چگونه در آن موقعیت «شاه در کاخ خودش به سر برد».[۵۵] بنا به توصیف یزدی، در راهپیمایی سال ۱۶۰۱م.، شاه در اثنای حضور در کاشان با سفیر روسیه و هیئت­ نمایندگی­ای از مسیحیان ناراضی لار ملاقات کرد،[۵۶] و احتمالاً حضوری کوتاه در کاخ سلطنتی این کار را تسهیل کرد.

این «کاخ» ممکن است همان بنایی باشد که بنا به توصیف راهب آگوستینی آنتونیو دِگوی در سال ۱۶۰۲م.، «در بالاترین طبقه­اش» ایوانی بزرگ داشت.[۵۷] فیگروا این عمارت را با جزئیات توصیف می­کند: «عمارت یا کاخی که شاه عباس در شهر دارد […] به واقع یکی از زیباترین عمارت­هاست، راحت­ترین و خوش­ساخت­ترین عمارتی که شاه در سراسر قلمرویش دارد». از قرار معلوم، این عمارت «باغی بزرگ و دوست­داشتنی داشت»، که به باغی بزرگ­تر باز می­شد و چوب­بندی­ای داشت «پر از میوه». این تصویر با این تلقی فیگروا می­خواند که سلاطین مشرق­زمین توجه زیادی به باغ­­هایشان نشان می­دهند. عمارت دیگری را نیز به «حرمسرا یا خلوتگاه زنان» اختصاص دادند. این عمارت در برابر آن کاروانسرای مجلل هیچ بود.[۵۸] پل سیمون، پدری کرملی، در سال ۱۶۰۸م. آن را کاروانسرایی توصیف کرد که افراد بسیاری را در خود جا می­داد و فواره­ها و ساختمان­های زیبا و آراسته­ای داشت.[۵۹]

در سال ۱۶۱۸م.، دلاواله چنین شرح داد که کاخ شاه در کاشان در حومه­های شهر واقع شده، یکی از دروازه­های شهر و میدانی زیبا روبه­روی آن بود و نیز خیابان طویل و پهنی وجود داشت که به دروازۀ دیگر شهر منتهی می­شد.[۶۰] با این حال، از کاخ شاه یا کاروانسرای مشهورش اثری نیست که نیست. خاصه اگر توصیف­های فیگروا از باغ­ها را در ذهن داشته باشیم، ابتدا از خود می­پرسیم که آیا کاخ به باغ­های فین نزدیک بوده است یا دور؟[۶۱] با این حال، از گوگل ارث که برای مقایسۀ فواصل توقفگاه­های مجاور استفاده کنیم، می­توانیم نتیجه بگیریم که عباس در باغ­های فین یا نزدیک آن توقف نکرد.

 

 

شکل ۳. از کاشان تا شاهراه خراسان: توقفگاه­های شاه عباس در سال ۱۶۰۱م.

اسامی نقاط لوزی توپر از چپ به راست: کاشان، آران و بیدگل، چهار طاقی، دستکن، مرنجاب، زمین سیاه، دریای نمک، حوض آقا محمد، پل شوراب، شن شور، سرچشمه، ده­نمک

اسامی نقاط مثلثی از چپ به راست: باغ­های فین، خوشاب، مرنجاب، سفیدآب، قم، عین­الرشید، حرم­سرا، قصر بهرام، دهگاه قین، گرمسر

 

راهنمای نقشه:

نقطه چین ریز: شاهراه سلطنتی صفوی

نقطه چین درست: مسیری که شاه عباس در سال ۱۶۰۱م. پیاده آن را پیمود

لوزی توپر: توقفگاه های شاه عباس در پیاده روی سال ۱۶۰۱م.

مثلث: مکان­های اصلی دیگر

خطوط موجود در نقشه: جاده­های مدرن

 

بنا به توصیف یزدی از این راهپیمایی، در کاشان بود که خبر ناخوشی عمۀ شاه، زینب بیگم، به گوش وی رسید و شاه یک شبه خود را به بالین عمه­اش رساند.[۶۲] چنان­که گفته شد، موراتویکس، درست پیش از حرکت شاه عباس و درباریانش، به شام دعوت شده بود، و شرح داد که چهار روز پس از شام، شاه را در جادۀ کاشان دیده است.[۶۳] این اتفاق شاید توصیف شاهدی عینی از واکنش عباس به اخبار بیماری عمه­اش باشد. عباس بر پشت اسب سوار شد، و به موراتویکس یادآوری کرد که گفت­وگوی پیشینشان را به گوش «شاه لهستان، ولینعمتتان و برادرم برسانید و فراموش نکنند که در اینجا دوستی وفادار دارند».[۶۴]

 

ب. ۶ شوره­زارها

شکل ۳  مسیر سفر شاه و همراهانش از کاشان به شاهراه خراسان را نشان می­دهد. شاه پس از ترک کاشان به سمت شمال شرق سفر کرد و از این سو به آن سوی شوره­زارها رفت. پس از کاشان، نخستین توقفگاهش در یک فرسخی (نزدیک ۶ کیلومتر)[۶۵] کاشان بود، یعنی آران­وبیدگل (۲۲۲ کیلومتری اصفهان). این فاصله با توقف طولانی­تر عباس در کاشان برای دیدن عمه­اش و نیز گفت­وگوی کاری با سفیر روسیه و مسیحیان ناراضی می­خواند. سپس شاه و ملازمانش سفری را که در آن وقفه افتاد از سر گرفتند. دلاواله نقل می­کند که سال ۱۶۱۸م. در کاروانسرایی در «بیدگل» به سر برد؛[۶۶] هرچند در این شهر هیچ اثری از عمارت­های عصر صفوی نیافتم.[۶۷]

توقفگاه بعدی خوشاب (۲۴۱ کیلومتری اصفهان) بود که معنای لغوی آن می­شود «آب خوش». ملویل بر آن است که خوشاب همان چشمه­ای است که روی نقشه­های یک­چهارم اینچی چهارطاقی نامیده می­شود.[۶۸] مردم محلی مرا در گودالی بردند که «خوش آب» خوانده می­شد. گرچه در آن بیابان گلی پوشش گیاهی کم­پشتی به چشمم ­خورد و آثار زیادی از آن عمارت­ها نمانده بود، سفرۀ گستردۀ آب زیرزمینی به وضوع به این معنا بود که هندوانه همیشه در فصل خودش بدون آبیاری رشد می­کند.[۶۹] وقتی از گوگل ارث برای مقایسۀ فواصل میان توقفگاه­های مجاور استفاده کردم، دریافتم که نه چهار طاقی نه این مکان به نظر دقیق نمی­نمایند، گرچه مکان چهار طاقی روی نقشه شاید نادرست باشد.

توقفگاه بعدی شاه به روایت یزدی، دستکن (۲۷۳ کیلومتری اصفهان) بود. روی زمین اثری از بنا و ساختمان ندیدم. گرچه این مکان پوشش گیاهی کمی داشت، چاهی ساده حجم فراوانی از آب سرد مطبوع را به جویی کوچک سرازیر می­ساخت، که از قرار معلوم شترهای آن منطقه از آن می­نوشیدند. این آب شیرین است، گرچه در مجاورت دریای هولناک نمک است. در سال ۱۶۱۸م، دلاواله چنین اظهار داشت که در «دستکن نه روستایی است، نه نشانه­ای از سکونت، چراکه زندگی کردن در این بیابان محال است». در عوض، وی در یکی از دو کاروانسرایی به سر برد که برای مسافران ساخته شده بودند.[۷۰]

سپس، دلاواله چنین توصیف می­کند که ستون­های سنگی سیاه در نمکزارها وی را به سوی مکانی کوچک با خاکی سیاه و خشک[۷۱] راهنمایی کردند، خاکی که شاه دستور داد بیاورند تا بتواند پیاده به زیارت یکی از مساجدش در شورازان برود. این ستون­ها و خاک­ها که در سال ۱۶۱۸م. مورد استفادۀ کاروان­های زمستانی بود اکنون هم پابرجاست.[۷۲]

در سفرهایم یا در بازبینی­هاییم از تصاویر ماهواره­ای نتوانستم نشانه­ای از «زمین سیاه» بیابم و یزدی نیز به این توقفگاه اشاره­ای نکرده است. چنان­که در زیر می­آید به گفتۀ دلاواله شاه انتظار نداشت که شوره­زارها را یک روزه بپیماید.

 

ب-۷. پس از شوره­زارها: روبه بالا و به سوی شاهراه خراسان

شمال شرق دشت­های نمک، منطقه­ای است دشتی و سپس زمینی خشک و مسطح (که عمارت عین­الرشید، قصر بهرام و حرمسرایی که در شکل  نشان داده شده­اند در آن قرار دارد). عباس، پس از این منطقه، پیش از رو کردن به شرق و افتادن در شاهراه خراسان نزدیک ۳۰ کیلومتر از شوره­گل را درنوردید.

یزدی، در فهرستش، نخستین توقفگاه شاه در این بخش از پیاده­روی را حوض آقا محمد می­نویسد که بیش از ۱۱ فرسخ با دستکن (و ۳۴۰ کیلومتر از اصفهان) فاصله دارد. حوض آقا محمد حوضی کوچک است به همراه آب­انباری نقلی که در دشتی قرار گرفته و بلافاصله پس از شوره­زارها پدیدار می­شود.[۷۳] شاید این حوض همان منبع آب شیرینی باشد که دلاواله در مسیرش یافته و از آن استفاده کرده است.[۷۴]

ملویل گزارش می­کند که ظاهراً فضلی بیگ برآن است که حوض آقا محمد ممکن است بخشی از بنایی باشد که پس از پیاده­روی شاه ساخته شد و راهی سنگی با منبعی آب و یک حوضچه بود، منتها برآن است که آن راه علی­الاصول همان سنگ فرشی است که روی شن­های شور کشیده شده است.[۷۵] من مدافع این دیدگاهم. منطقۀ پیش از شوره­زار به معبر نیازی نداشت و پس از شوره­زارها نیز تپه­های کوچک و زمین خشک قرار داشت که راهپیمایی روی آن بی­دردسر بود.[۷۶] هم­اکنون نیز در تپه­های محلی حجم فراوانی از منابع آب طبیعی وجود دارد. در مقابل، بنا به توصیف دلاواله وقتی مسیر به شوره­گل ­رسید، جاده­ای صعب­العبور، کثیف و گلی پیش رویشان قرار داشت که اسب­ها تا کمر در آن فرو­می­رفتند، تا این­که سرانجام به راهی هموار رسیدند که بنا به گزارش او به دستور شاه عباس ساخته شده بود.[۷۷] دشواری­های واقعی سفر در گل و لای، زمانی بر من معلوم شد که در منطقه بودم و سبب شد بر این دیدگاه ملویل صحه بگذارم که پویش ساخت­وسازی که پس از پیاده­روی درگرفت معطوف بود به شوره­­گل­ها.

از قضا، آن سنگ­فرش هم روی زمین و هم روی تصاویر ماهواره­ای همچنان به وضوح دیده می­شود و شاهدی است درخور توجه از ساخت­وسازهای دورۀ صفوی، خاصه وقتی جاده­سازان در چنین شرایط دشواری کار می­کردند.

توقفگاه بعدی شاه عباس پل شورآب (۳۶۷ کیلومتری اصفهان) بود. به گفتۀ دلاواله و چنان­که خودم نیز به­تازگی شاهد بوده­ام، نهرهای کوچک فراوان مسیر گلی را قطع می­کردند و سازه­های گوناگون آن را درمی­نوردیدند. از نظر دلاواله، بزرگ­ترین این سازه­ها (که حتی برای آن­هایی که می­خواهند در آنجا استراحت کنند امکان­هایی فراهم می­آورد) روی رودی قرار داشت که به آب ترش و شورش معروف بود.[۷۸] من بقایای دو پل مهم را دیده­ام.[۷۹] گرچه میان دو متخصص محلی که مرا در تعیین این­که کدام یک از این آنها پل شورآب است اختلاف­نظر بود، از گوگل ارث استفاده کردم تا فواصل میان توقفگاه­های مجاور را ارزیابی کنم. سرانجام توانستم سردرآورم حق با کدام یک از این دو مرد بود.

شاه پس از شوره­زار، در سرچشمه (۳۹۴ کیلومتر از اصفهان) توقف کرد. سرچشمه که به آن چشمه نیز می­گویند، در نظر ملویل که از نقشه­های یک­چهار اینچی استفاده کرده بود همان «چشمۀ ابولؤلؤ» است.[۸۰] در محل، گرچه هیچ اثر یا خاطره­ای از چیزی با این نام نیافتم، توانستم بقایای چشمه­ای را بیابم که «شاه چشمه» نامیده می­شد و کشاورزان محلی مسن­تر خشک­شدنش را به یاد دارند. محلیان گفتند که این رود با شاه عباس پیوند خورده است، گرچه هیچ­کس مطمئن نبود که آن ارتباط چه بود. بی­گمان فاصلۀ سرچشمه با توقفگاه پیشین با گزارش­های یزدی هم­خوان است.

آخرین توقفگاه شاه عباس پیش از رسیدن به شاهراه خراسان «قریۀ قید در خوار» (۴۰۷ کیلومتری اصفهان) نام داشت. ملویل نتوانست این مکان را شناسایی کند و معتقد بود که این مکان «شاید همان گز مدنظر هربرت است»، منتها از فواصلی که داده شده می­توان نتیجه گرفت که قید علی­القاعده نزدیک رشمه است.[۸۱] مردم محلی برآن بودند که بنابراین این توقفگاه احتمالاً همان شهری است که اخیراً گرمسار نام گرفته و پیش­تر گاهی نام «رشمه» صدایش می­کردند. در عوض، آن­ها به من گفتند که قریه واژه­ای است محلی معادل «روستا» و آن­ها نیز برآن بودند شبیه­ترین روستای آن اطراف، روستای متروکۀ «دهگاه قین» است. با این حال، از گوگل ارث که برای بررسی فواصل استفاده کردم، پی بردم که هیچ کدام از احتمالات مجاب­کننده نیست. سپس شاه به سمت شرق و مشهد رو کرد.

 

ج. در مسیر شاهراه خراسان: از ده­نمک تا مشهد

بخش پایانی پیاده­روی از ده­نمک (۴۴۱ کیلومتری اصفهان) به سوی مشهد می­رسد (۱۱۹۳ کیلومتری اصفهان).

در گزارش یزدی آمده که در این بخش از شاهراه خراسان بیست­ودو توقفگاه وجود داشت. با این حال، وی معمولاً صرفاً نام­های شهرها یا روستاها را فهرست کرده و جزئیات خاص بسیاری از توقفگاه­های پیشین را از یاد برده است (جدول ۳ و شکل ۴). و نیز هیچ یک از توصیف­های مشروح سیاحان اروپایی عصر صفوی در خصوص بخش­های قبلی سفر روشنگر نبود.[۸۲]

بنابراین بخش دوم مقاله نسبت به آنچه در بالا نافرجام ماند، رویکرد کاملاً متفاوتی در پیش می­گیرد. در این بخش به جای تأمل دربارۀ موقعیت مکانی دقیق توقفگاه­ها، بر کاوش ملویل دربارۀ بافت راهپیمایی تکیه می­کنم و «کوشش وی برای فهم انگیزه­های آنی شاه و هدف بلندمدت­تر وی» را تکمیل می­کنم[۸۳] و این کار را با تمرکز بر بافت نظامی معاصر انجام می­دهم. کار میدانی من چالش­های عملی سفر در این منطقه را برجسته می­سازد و بخش دوم این مقاله، با اتخاذ رویکرد عملی سختگیرانه به مدت زمان راهپیمایی، آن کار میدانی را پی می­گیرد.

با این حال، نخست لازم است که دربارۀ مسیری که شاه در سال ۱۶۰۱م. در مسیر خراسان پیمود بحث مختصری به دست دهم.

 

ج-ا. شاهراه خراسان به مقصد مشهد

سه مسیر محتمل در خراسان که به حرم مقدس مشهد ختم می­شود توصیف شده و معروف است که شاه با هر یک از این گزینه­ها آشنا بوده است.[۸۴] راهی که بیشترین فاصله را با جنوب دارد، کم­تر از همه مورد استفاده است، چراکه از شوره­زار بیابانی بزرگی می­گذرد. مسیر سرسبز شمال یا راه «تابستانی» که از کوهپایه­های البرز می­گذرد مورد استفادۀ سواره­نظام (از جمله سواره­نظام شاه عباس) بود، منتها در زمستان به دلیل ریزش برف مسدود می­شد. مسیر اصطلاحاً «زمستانی» در جنوب البرز و شمال بیابان قرار دارد و این همان مسیری است که شاه عباس در سال ۱۶۰۱م. از آن استفاده کرد و مسیر مشترک تاجران و زواری بود که به سمت شرق، یعنی مشهد، رهسپار بودند.[۸۵]

چنان که ملویل می­گوید، شاهراه خراسان یکنواخت است.[۸۶] این راه در قیاس با دو راه دیگر مستقیم و هموار است و جادۀ جدید منتهی به مشهد نیز یا همان مسیر قدیمی آن است یا چیزی نزدیک به آن.[۸۷] مثلاً درست بیرون از مزینان (۸۹۹ کیلومتری اصفهان)، دو کاروانسرا که مربوط به دو دورۀ تاریخی متفاوت­اند در جادۀ جدید همچنان روبه­روی هم­اند.[۸۸] در زعفرانیه (۱۰۳۲ کیلومتری اصفهان)، که برای رسیدن به آن باید ۴۰۰ متر به سمت شمال تغییر مسیر داد، حرکت در مسیری که اکنون به شاهراه بدل شده است را می­توان در تصاویر ماهواره­ای گوگل ارث مشاهده کرد.

بنابراین، طی طریق کمابیش آسان است. به همین قیاس، یافتن بیشتر شهرها و روستاهایی که در شمار توقفگاه­ها آمده بودند آسان است. مکان­هایی را که در نقشه­های مدرن به وضوح شناسایی نشده­اند می­توان با کمک اندازه­هایی که یزدی با طناب برای فواصل توقفگاه­ها در نظر گرفته با تبدیل به کیلومتر موقعیت­یابی کرد و آزمایش اولیۀ روش طناب، که در بالا توصیف آن رفت و نزدیک سردهن رخ داد، مؤید این امر است.

 

جدول ۳. مسیر شاه عباس در شاهراه خراسان، همراه با اشاره به منازل بسیار طولانی و جزئیات ارجاعات خاص در نقشۀ آمادی عثمانی

توقفگاه جزئیات بناهای موجود منازل طولانی: فرسخ یادداشت­هایی از اسناد آمادی عثمانی (بکی-گرامون)
ده­نمک ۱ قلعه، ۲ کاروانسرا، ۴ آب­انبار    
عبدل­آباد کاروانسرا موجود است.    
آب باریک جریان آب موجود است.    
لسجرد کاروانسرا موجود است. اثری از دژ وجود ندارد.   لسجرد. روستایی با یک دژ، آب و علفزار.
سرخۀ سمنان اکنون آب زیادی ندارد.   سرخه. روستایی است با آب فراوان
سمنان کاروانسرا موجود است.   سمنان. شهری است با علفزار و آب و جمعیت زیاد.
چشته­خوران منبع آب که اکنون خشک شده است.    
رباط آهوان هم رباط و هم کاروانسرا برجاست.   آهوان. روستایی است که هم آب دارد و هم محصولات کشاورزی.
رباط گوشه هم رباط و هم کاروانسرا موجود است.    
قاضی سلطان ادل آن را به ثبت رساند. موقعیت دقیقش معلوم نیست.    
دامغان آثار و بقایایی از بناهایی قدیمی در شهر موجود است.   دامغان. شهری است با علفزار و آب.
ده ملا ۱ کاروانسرا. آب زیرزمینی    
غوریان قناتش خشک شده است.    
بدشت کاروانسرا موجود است.    
میمه کاروانسرا و آب موجود است. بالای ۱۰ میمه. شهری است با آب و علفزار.
الهک کاروانسرا موجود است. آب فراوان در بیابان. بالای ۱۰ میمه. شهری است با آب و علفزار.
توقفگاه احتمالی؟ مشاهده نمی­شود.   کاروانسرا. روستایی مخروبه. آب آشامیدنی یافت می­شود.
مزینان کاروانسرا، آب و محصولات کشاورزی موجود است. بالای ۹  
  مزینان. شهری است با علفزار و آب و محصولات کشاورزی    
صدخرو قنات خشک شده است و اثری از دژ نیست.   سرخه. روستایی است که به لطف قنات آب دارد، منتها علفزار ندارد.
توقفگاه احتمالی؟ امامزاده موجود است. آب دارد.   امامزاده. محصولات کشاورزی، علفزار و آب به وفور موجود است.
سبزوار شهری پرجنب­وجوش بالای ۱۰ سبزوار. شهری است با علفزار و آب.
رباط دودر زعفرانیه: کاروانسرا و آب و رباط موجود است.    
کلیدر کاروانسرا و آب موجود است.    
نیشابور کاروانسرا و آب موجود است. بالای ۹ نیشابور. شهری بزرگ با علفزار و آب.
مشهد گذرگاه کوهستانی بالای ۱۴  

 

 

شکل ۴. در شاهراه خراسان: توقفگاه­های شاه عباس در سال ۱۶۰۱م.

اسامی منزل‌های لوزی توپر از چپ به راست: زمین سیاه، حوض آقا محمد، پل شورآب، سرچشمه، گرمسر، عبدل­آباد، آب باریک، چشته خوران، رباط گوشه، قاضی سلطان، ده ملا، غوریان، بدشت، رباط دودر، کلیدر، سخت، مشهد 

اسامی منزل‌های مثلثی از چپ به راست: سفیدآب، فیروزکوه، اشرف، فرح­آباد، تربت حیدریه، جاجرم، بجنورد

اسامی منزل‌های لوزی توخالی از چپ به راست: لسجرد، سرخۀ سمنان، سمنان، رباط آهوان، دامغان، میمه، الهک، مزینان، صدخرو، سبزوار، نیشابور

 

راهنمای نقشه:

لوزی توپر:‌ توقفگاه‌های شاه عباس در سفر سال ۱۶۰۱م.

لوزی توخالی: توقفگاه سال ۱۶۰۱م. که در طرح آمادگارانه عثمانی آورده شده است.

مثلث: موقعیت­های مهم دیگر

نقطه چین: شاهراه سلطنتی صفوی

 

ج-۲. رویکردی متفاوت و منبع داده­ای جدید   

با این حال، روش­هایی که در بخش نخست این مقاله توفیقش در شناسایی دقیق توقفگاه­ها ثابت شده ، وقتی نام روستا یا شهر مدنظر است سودمند نیستند.

برای مثال، یزدی نخستین توقفگاه شاه در شاهراه خراسان را ده­نمک (۴۴۱ کیلومتری اصفهان) نام نهاد. گرچه اکنون ده­نمک آبادی کوچکی است، توقفگاه­های محتمل بسیاری را دربرمی­گیرد، از جمله قلعه­ای بزرگ که هم­اکنون نیز موجود است و نیز دو کاروانسرا و دست­کم چهار آب­انبار ثبت­شده.[۸۹] پس، در سال ۱۶۰۱م.، شاه عباس نزدیک یکی از منابع آب اردو زد یا در یکی از بناهایی که اکنون هم موجود است اتراق کرد. منابع مکتوب و دیگر داده­ها در انتخاب میان این گزینه­ها هیچ یا چندان کمکی نمی­کند؛ و پیرمردانی که در بخش نخست راهپیمایی بسیار به کارمان آمدند، بیش از دیگران توانستند توقفگاه­های احتمالی را برشمرند و به ما در انتخاب میان آن­ها یاری کنند.

بنابراین رویکردی بدیل لازم می­آید. چنان­که در بالا خاطرنشان شد، مایلم در اینجا با تکیه بر کار ملویل بافت معاصر را، خاصه از رهگذر کاربست بینش­های عملی گردآمده از کار میدانیم بیشتر بکاوم. با این حال، نخست، به پیروی از ملویل، مایلم که منبع دادۀ جدیدی را معرفی کنم: گزارش آمادی منتشرنشدۀ ارتش عثمانی در سدۀ شانزدهم که پروفسور ژان-لویی بکی-گارمون آن را نگهداری می­کند.[۹۰]

این دست­نوشتۀ عثمانی دربارۀ مسیرهای احتمالی حمله و توقفگاه­ها برای سواره­نظام عثمانی برای حملۀ احتمالی به ایران اطلاعات جغرافیایی به دست می­دهد.[۹۱] این دست­نوشته دسترس­پذیری آذوقه و امکانات مورد نیاز سواره­نظام، یعنی آب، علفزار و محصولات کشاورزی را توصیف می­کند (رجوع کنید به جدول ۳). این منابع دقیقاً همان­هایی­اند که همراهان شاه عباس و حیوانات باربر نیاز داشتند.

دست­نوشتۀ عثمانی به طرز مرموزی تقریباً بیشتر محتویات مشاهدات اخیر من دربارۀ منابع آب محلی را در خود دارد. برای نمونه در الهک (۸۴۱ کیلومتری اصفهان)، عثمانیان –و ۴۰۰ سال بعد من- به وجود «چشمه­ای پرآب» در بیابان اشاره کردیم. در صدخرو، عثمانیان علفزاری نیافتند یا منابع آبی که شامل قنات باشند. از آنجاکه قنات محلی اکنون خشک شده، طبیعتاً من علفزاری نیافتم. از قضا، آن دست­نوشته نیز ماهرانه مشکل عملی مهم من هنگام یافتن توقفگاه­ها در طول مسیر را برجسته می­سازد، یعنی تفاوت لهجه­ها و گویش­ها و خاصه تلفظ­های مختلف مصوت­ها در روستاها و شهرهای کوچک. برای مثال، عثمانیان واژۀ «میمن» را به جای «میمۀ» امروزی نوشته­اند، چشمۀ اهلک را به جای «الهک» و میزنان را به جای «مزینان».[۹۲]

 

ج-۳. بافت نظامی: پیاده­روی در این سو و آن سوی منطقۀ نظامی

ملویل خاطرنشان کرد که یک سال پیش از راهپیمایی سال ۱۶۰۱م.، مشهد افزون بر تهدید عثمانی، چند بار شاهد هجوم ازبک­ها بود و نیز گزارش کرد که لشگرکشی به بلخ بافت مستقیم و بی­واسطۀ زیارت بود.[۹۳]

مایلم در اینجا مختصری این بافت را تشریح کنم: تأکید می­کنم که فقط مشهد نبود که در معرض تهدید بود. بیشتر بخش­های خراسان[۹۴] و بسیاری از شهرها و روستاهایی که شاه به آنها پا گذاست، تا اندک­زمانی پیش از سال ۱۶۰۱م. تقریباً هر ساله عرصۀ نبرد ازبک­ها و صفویان بود.[۹۵]

نبرد صفویان و ازبکان افزون بر اثرگذاری مستقیم بر اهالی خراسان، بر بناها نیز اثر چشمگیر گذاشت: نه­تنها ویرانی به بار آورد، بلکه فرصت اجرای تعمیرات و مرمت­های لازم برای بناهای گلی و گلی-آجری را محدود کرد. گوی وقتی در سال ۱۶۰۲م. از مشهد دیدن کرد نوشت چگونه «این ولایت به سبب جنگ­هایی که میان شاه ایران و تارتارها [ازبک­ها] در گرفت رها و ویران شد […] از این گذشته حمله­های پیاپی تارتارها به خراسانی­ها امان نداد که دست به مرمت و بازسازی ببرند».[۹۶]

با این حال، سازه­های نظامی به ناچار سرجای خود باقی ­ماندند. به نوشتۀ اسکندربیگ، در سال­های ۱۵۹۵م. و ۱۵۹۶م.، به دستور شاه، در جاجرم، برای ترمیم استحکامات و کندن خندق ده سال زمان سپری شد[۹۷] به همین قیاس، پس از فتح مرو در سال ۱۶۰۰م.، عباس نخست دستور داد که به نام دوازده امام خطبۀ جمعه بخوانند. کار دیگری که محول کرد این بود که استحکامات ترمیم و تجهیز شوند: «شاه کار حفاری خندق دور استحکامات و تقویت برج و باروها را به امیران و مردانش سپرد».[۹۸]

این بافت نظامی در اطلاعاتی که یزدی از برخی از توقفگاه­های شاه در خراسان به دست می­دهد بازتاب می­یابد. تنها نام سه توقفگاه خراسان آورده شده که هر کدام یک رباط است. افزون بر این، گروه یزدی برای دو شهر بزرگ سر راه (دامغان و سبزوار) اندازه­گیری دروازه به دروازه انجام دادند و برآنم که آن­ها به سبب جنگ در این منطقه و خرابی­های به­جامانده از آن برای این مأموریت ویژه انتخاب شدند و آخرین گفتار فرعی این مقاله هنگام بحث دربارۀ کاروانسراهای خراسان به بافت جنگ و ستیز برمی­گردد.

 

ج-۴ سه توقفگاه نام­برده و مروری بر اندازه­گیری با طناب

تنها توقفگاه­های شاهراه خراسان که یزدی به طور خاص نامی برایشان می­گذارد، سه رباط بودند.[۹۹] روش­شناسی­های به کار رفته در بخش نخست مقاله دقیقاً و به وضوح به کار موقعیت­یابی این سه توقفگاه می­خورند. به سان گذشته، این بار هم پیرمردان بهره­مند از دانش محلی به طور ویژه یاریم کردند.

نخستین رباط از این رباط­های بانام، رباط آهوان (۵۶۳ کیلومتری اصفهان)، موجود است و یافتنش آسان. این رباط بی­گمان مربوط است به دوران پیش از صفویه و نام پیشینش رباط انوشیروان بود.[۱۰۰] صحن این رباط روی تصاویر ماهواره­ای به جزئیات قابل رؤیت است.

توقفگاه بعدی شاه عباس در سال ۱۶۰۱م. رباط گوشه (۶۰۲ کیلومتری اصفهان) بود. اکنون در این محل قصری تغییرشکل­یافته وجود دارد که احتمالاً همان رباطی است که در اسناد آمده است. فلسفی در این توقفگاه گزارش می­کند که در اثنای زیارت، شاه پس از کشف الحاد دو درویش نقطوی آن­ها را در کاروانسرای محلی به دار آویخت.[۱۰۱] کاروانسرایی نیز برجا مانده که بنا به توصیف کلایس به «سدۀ هفدهم» مربوط است.[۱۰۲] گرچه این کاروانسرا، با آن برج و دیوارهای سفیدش، از بیرون به رباط آهوان بسیار شبیه است، از درون هشت­ضلعی است. وقتی المانیه حوالی سال ۱۹۱۱م. از این منطقه گذشت، گزارش کرد که این کاروانسرای محلی «نو» به نظر می­رسد.[۱۰۳] سهیلی می­گوید که این کاروانسرا در عصر قاجار به دست تاجری ثروتمند ترمیم شد.[۱۰۴] چون شواهد باستان­شناسانه وجود ندارد، چه بسا مرجع این استنادها چند بنا باشد نه یک بنا.

سومین توقفگاه بانام شاهراه خراسان، رباط دودر (۱۰۳۲ کیلومتری اصفهان) بود. ملویل می­گوید که «این رباط تنها مکانی است که در این بخش از مسیرعباس نمی­توان شناساییش کرد»؛ اما بر آن است که این مکان چه بسا همان زعفرانیه باشد.[۱۰۵] فواصل میان روستای زعفرانیه و توقفگاه­های مجاور، که با ماهواره اندازه­گیری شده، بی­گمان با اندازه­­های یزدی، که با طناب گرفت، کاملاً هم­­خوان است. کاروانسرای «زرین» مشهور زعفرانیه، که گاهی به خودش هم نام رباط می­دهند، به عصر سلجویی برمی­گردد.[۱۰۶] بنابراین هنگامی که شاه از این روستا می­گذشت این کاروانسرا بی­گمان گزینۀ خوبی برای اتراق کردن بود. با این حال، حاصل مشاهدۀ میدانیم و نیز نخستین صحنی که توانسته­ام بدان استناد کنم،[۱۰۷] این است که این بنا تنها یک ورودی یا «در» داشت نه دو تا. بدین قرار، این مکان بی­گمان «رباط دودر» مدنظر یزدی نیست.

روستای زعفرانیه امروزی، در قیاس با روستای قدیمی، در سمت جنوبی جادۀ قدیم ۲۰۰ متر گسترش یافته است.[۱۰۸] خصوصاً پس از بازبینی تصاویر ماهواره­ای، مایلم بگویم که این «روستای قدیمی» شاید رباط دودر باشد. دیوار ۹۰ تا ۱۱۰ متری آن قدر بزرگ هست که نیاز به دو در داشته باشد.[۱۰۹]

از آنجا که رباط آهوان و گوشه به یکدیگر نزدیک بودند، هردو به وضوح در رؤیت تصاویر ماهواره­­ای بودند و منطقه میان آنها کمابیش هموار بود. از این بخش خاص از راهپیمایی استفاده کردم تا بر اعتبار عملی اندازه­گیری باطناب، که پیش از این از آن گفتم، بیفزایم.

جدول ۴ با استفاده از گوگل ارث گزارش­های گوناگون دربارۀ فواصلی که جمعی گزین­شده از سیاحان که (عمدتاً در اواخر سدۀ نوزدهم یا اوایل سدۀ بیستم) راه آهوان و گوشه را پیموده‌اند مقایسه می­کند. همان­طور که انتظار می­رفت، فواصل روی تصاویر ماهواره­ای کمتر از تخمین­های دیگر است.[۱۱۰] تخمین­هایی که به فرسخ آمده هم با یکدیگر و هم با اندازه­های یزدی همسازتر است، تا تخمین­های به مایل که تفاوت­های فاحش دارند. این تفاوت­های فاحش شاید بازتاب آن باشد که اروپاییان خودشان تعداد مایل­هایی که طی کردند (و گاهی زمانی را که صرف شکار می­شد هم دربرمی­گرفت) را تخمین زده‌اند،[۱۱۱] اما تخمین فواصل به فرسخ را با کمک راهنماهایی محلی گزارش کردند. تفاوت­ها با اظهار نظر ملویل جور در می­آید که «تخمین­های اروپاییان از فواصل از تخمین­های ایرانی­ها نیز محتاطانه­تر بود».[۱۱۲] «عامل خطای» موجود میان گزارش­های یزدی از اندازه­گیری باطناب را با اندازه­گیری­های ماهوار­ه­ای از این بخش از راهپیمایی محاسبه کرده­ام و این محاسبات بخشی از دلیل و مدرک من دربارۀ توقفگاه­های واقع در کل مسیر راهپیمایی است.[۱۱۳]

 

ج-۵ اندازه­گیری­های دروازه به دروازه دربارۀ دو تا از شهرهای بزرگ­تر

یزدی تنها دربارۀ دو توقفگاه دیگر شاهراه خراسان جزئیات خاص به دست داده، دو شهر بزرگ­تر دامغان و سبزوار، که به وضوح «دروازه­به­دروازه» اندازه­گیری شدند.[۱۱۴] هر دو شهر برج و باروهای بلند داشت و شاه عباس به خوبی با آنها آشنا بود.

در خصوص دامغان باید گفت، وقتی شاه عباس در سال ۱۵۸۷م. برای به تخت نشستن به تاخت از مشهد به قزوین آمد، برای وی دفاع از این شهر اهمیتی حیاتی داشت.[۱۱۵] شاه سال جدید (۱۵۹۰م.) را در این شهر جشن گرفت، جشنی که مصادف بود با پایان نبرد نظامی و مرگ مرشدقلی خان تاج­بخش.[۱۱۶]

با وجود ارگ بزرگ دامغان،[۱۱۷] یا شاید به دلیل وجود آن مشهور است که در عصر صفوی دامغان به شدت ویران شد.[۱۱۸] با این حال، اندازه­های به دست­آمده از طناب و ماهواره­ دربارۀ فواصل توقفگاه­ها مدافع این ایده است که شاه عباس در مرکز شهر توقف کرد، نه در یکی از روستاهای پرشماری که ادل در حومۀ دامغان شناسایی کرده است.[۱۱۹] این ویرانی­ها و انس و الفت شاه با این شهر توضیح می­دهد چرا اغلب گفته می­شود عباس پس از پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. این شهر را ترمیم[۱۲۰] و احیا[۱۲۱] کرد. بدین قرار، اندازه­گیری­های دروازه­به­دروازه شاید جزئی از تحقیقی باشد دربارۀ ویرانی­ها یا آمادگی برای برنامۀ آبادانی.

از قضا، ادل اندازه­گیری «دروازه­به­دروازۀ» دامغان (۴۷ طناب یا ۱۸۷۵ متر) را با فاصلۀ بسیار مشابه (۱۸۵۰) میان دروازۀ ری و دروازۀ خراسان مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده که این تساوی مسیر معمول دامغان در سدۀ هفدهم را نشان می­دهد.[۱۲۲]

سبزوار (۹۸۹ کیلومتری اصفهان) شهر دیگری است که گروه یزدی با طناب به شکل دروازه­به­دروازه اندازه­گیریش کردند.[۱۲۳] سبزوار به مراتب از دامغان کوچک­تر است: ۲۹ طناب یا ۱۱۵۷ متر. شهر سبزوار مانند دامغان ارگی مهم داشت.[۱۲۴]

سبزواری­های نگون­بخت گرفتار حملات گاه­وبی­گاه هم ازبک­ها بودند و هم صفویان. نخستین بار، ارتش صفویان در سال­های ۱۵۸۱-۱۵۸۲م. قتل عامشان کرد.[۱۲۵] سپس در سال ۱۵۹۱-۱۵۹۲م.، ازبک­ها سبزوار را تصرف کردند و سال بعد شاه عباس با ارتشش وارد شهر شد. در سال­های ۱۵۹۳-۱۵۹۴م. محاصرۀ ازبک­ها به سازشی ناپایدار انجامید.[۱۲۶] سپس در سال ۱۵۹۵-۱۵۹۶م. ازبک­ها «دست به قتل­ عامی زدند که در آن حتی به نوزادان شیرخوار نیز رحم نکردند». اعضای گروه سواران سلطنتی وقتی وارد شهر شدند با صحنۀ هولناکی روبه­رو شدند. به عباس گفتند که از بازماندگان قتل عام مراقبت شد و انتقام این قتل عام را به خدا سپردند.[۱۲۷] شاید مقصود از اندازه­گیری­های دروازه­به­دروازه در سبزوار کمک به ترمیم­هایی بود که این شهر نیاز داشت.

 

جدول ۴. مقایسۀ فواصل میان آهوان و گوشه به گزارش سیاحان مختلف و نیز با استفاده از گوگل ارث.

سیاح/ماهواره فرسخ سایر واحدهای مسافت نام مکان
یزدی، ۱۶۰۱م. ۶ فرسخ و ۷۵ طناب ۲۴ مایل/۳۹ کیلومتر آهوان گوشه
گوگل ارث، فاصله روی تصاویر ماهواره، ۲۰۱۰م. ۸۷/۵ فرسخ ۸/۲۱ مایل/۱۵/۳۵ کیلومتر    
میتفورد ۱۸۸۴م.: ۲۰ ۶ فرسخ   آهوان کوشه
فریر ۱۸۵۷م.: ۶۸ ۶ فرسنگ   آهیون گوچه
ایستویک ۱۸۶۴م.: ۱۵۱     آهیون گوچه
بیکر ۱۸۷۶م.: ۳۰۷   ۳۲ مایل آهوان گوشه
هاوتم-شیندلر ۱۸۷۶م. (م۹۶: ۲۰۸)   ۵/۱۱ مایل    
کرزون ۱۸۹۲م.: ۲۵۶، ۲۸۹ ۷ فرسخ ۲۳ مایل گوشه آهوان
کندی ۱۸۹۰م.: ۱۸   ۲۴مایل/۳ ساعت آهوان گوشه
افضل ۱۹۰۲م. (م۹۶: ۲۰۸) ۶ فرسخ      
بریکتو ۱۹۰۸م.: ۱۱۴ ۶ فرسخ   آهوان گوچه
جکسون ۱۹۱۱م.: ۱۵۹ ۷ فرسخ   آهوان گوشه
د­لمانیه ۱۹۱۱م.: ۱۸۲   ۴۶ کیلومتر آهوان گوچه

 

یادداشت: سیاحان اروپایی معمولاً میان کاروانسراها سفر می­کردند، نه رباط­ها. با این حال، این دو بنا از هر دو طرف به هم نزدیک­ائد.

 

ج-۳. بافت نظامی در آبادی­های خراسان

حتی وقتی یزدی هیچ سرنخی به دست نمی­دهد، سایر منابع معاصر شواهدی از بافت فراگیر ستیز به دست می­دهند. این امر حتی بر آبادی­های که اکنون کوچک­اند و غیرنظامی­­ اثر گذاشت. برای مثال، لسجرد (۴۸۳ کیلومتری اصفهان)، که در انتهای غربی شاهراه خراسان واقع شده، اکنون روستایی ساکت است و کاروانسرای آن تنها یادگار این روستا از بناهای عصر صفوی است.[۱۲۸] با این حال، نام آبادی ربط و پیوندهای نظامیش را آشکار می­سازد[۱۲۹] و در سال ۱۶۰۱م. بی­گمان استحکامات مهمی داشت. لسجرد تنها آبادی واقع در جادۀ مشهد است که در فرهنگ جغرافیایی عثمانی با دژش شناخته می­شد.[۱۳۰] گرچه من در ­پژوهش میدانی‌ام هیچ اثر و نشانه­ای از دژ نیافتم، سال­ها بود که در آن نوعی سازۀ دفاعی وجود داشت: آبادی­ای با قلعۀ گلی ۷۰ پایی­ای[۱۳۱] که کرزون در پایان سدۀ نوزدهم آن را قلعه­ای کثیف و بی­صاحب[۱۳۲] تلقی می­کرد. این قلعه همچنان در سدۀ بیستم «ارگی محقر» است.[۱۳۳]

به همین قیاس، صدخرو کنونی (۹۲۵ کیلومتری اصفهان) نیز روستای خلوتی است و از بناهای قدیمیش چیزی برجای نمانده است.[۱۳۴] در سال­های ۱۵۹۵-۱۵۹۶م. متفاوت بود. در آن زمان دژ محلی[۱۳۵] آن قدر بزرگ بود که نیروهای صفوی به یاری آن، دلیرانه جلوی سه تا چهار هزار ازبک ایستادند تا این­که نیروی ازبک عقب نشستند و رهبر ازبک­ها، عبدالمعین خان با مشاهدۀ پیشروی شاه عباس به بلخ بازگشت.[۱۳۶]

حتی در آبادی­هایی که در آن­ها شواهد مکتوب یا معمارانه­ای نیافتم که با محیط جنگی پیوند مستقیمی داشته باشند، مردم محلی مستقیماً درگیر ستیز شدند. برای مثال در کار میدانیم در مزینان (۸۹۹ کیلومتری اصفهان)، مردی روستایی با افتخار کاروانسرای بازساختۀ عصر صفوی را به ما نشان داد (که حمامی غیر عادی داشت و آب­انباری که به آن وصل بود) و نیز بنایی که از قرار معلوم در اصل یخچال بود[۱۳۷] و قدیمی­ترین مسجد آنجا (که اکنون متروک است). وی بر آن است که همۀ این مکان­ها برای عباس می­توانستند توقفگاه باشند.[۱۳۸] در سال­های ۱۵۹۲-۱۵۹۳م. مردم محلی کمتر از غریبه­ها استقبال می­کردند؛ سیدها و اشراف سرشناس عزمشان را جزم کردند تا حاکم ازبکشان، قویداس بهادر را بکشند و سرش را برای شاه عباس ببرند. بسیاری از والیان محلی ازبک نیز پست­هایشان را رها کردند و مزینانی­ها به سبب خوش­خدمتیشان از معافیت­ مالیاتی و الطاف دیگر برخوردار شدند.[۱۳۹]

 

ج-۷. اردو­های سلطنتی

حتی اگر نوع استحکامات بحث­شده در بالا در زمان هر یک از توقفگاه در سال ۱۶۰۱م. موجود بوده باشد، شاه امکان داشت تصمیم به اردو زدن ]در بیرون از آن توقف‌گاه‌ها[ بگیرد نه این­که در عمارتی اتراق کند. اسکندربیگ هنگامی که اردوزدن شاه در نزدیکی استحکامات جاجرم در سال ۱۵۹۶م. را توصیف می­کند، در تأیید این اردوزدن­ها شواهدی می­آورد.

نیروهای شناسایی ازبک برخی از خادمان را که مسئول برپا کردن خیمه بودند، ­ربودند تا از آن­ها «استنطاق کنند». از آنجا که ازبک­ها با زندانیان­شان گریختند، برخی از اعضای گروه ضربت پشت دژ و باغ­های پیرامون آن ظاهر شدند و خدمتکاران را آزاد کردند.[۱۴۰]

آیا شاه عباس در تمام طول مسیر راهپیمایی سال ۱۶۰۱م.، نزدیک به مکان­هایی که من سخت تلاش کرده­ام موقعیتشان را بیابم اردو زد؟ بسیاری از نام­های توقفگاه­های بحث­شده در بخش نخست این مقاله بی­گمان از این قرارند:[۱۴۱] درخت چنار نطنز؛ برکۀ کاروانسرای خواجه قاسم؛ و حوض آقا محمد، پل شورآب و سرچشمه در منطقۀ کویر. عباس بی­گمان در فضای کوچک زمین سیاه و خشک که از چشمان پیترو دلاواله نیز دور نماند اردو زد؛[۱۴۲] و احتمالاً در کنار آب­ باریک، میان عبدال­آباد و لسجرد، که هم­اکنون نیز وجود دارد.

همچنین، اردوگاه کل گروه سلطنتی را در خود جای می­داد،[۱۴۳] از جمله «درباریان، مقرب­ها و فراشان» به توصیف اسکندربیگ[۱۴۴] و «ششصد جوان زیبا» به توصیف موراتویکس[۱۴۵] و نیز زاویه­ای برای پذیرش کسانی که در طول راه با شاه ملاقات می­کردند، مثلا حکیم­های سبزوار و نیشابور و والی استرآباد.[۱۴۶] اردوزدن حتی در شهرهای بزرگ­تر خراسان، امکان­پذیر بود، خاصه اگر آنها ویران شده بودند. روی­هم­رفته، در سال ۱۶۰۰م.، عباس پس از ورود به هرات در پارک شهر اردو زد.[۱۴۷]

 

ج-۸. فاصلۀ منازل، شمار توقفگاه­ها و مدت زمان پیاده­روی

قطع نظر از مکان دقیق سکونت در یک از این توقفگاه­ها، اکنون مایلم ادعا کنم شاه عباس بیش از آنچه که یزدی گزارش کرد در خراسان توقف کرده و بگویم که اگر این چنین بوده باشد، این امر دلالت‌هایی برای مدت زمان پیاده­روی دارد. توقف «خارج از برنامه» در منطقۀ کویر در «زمین سیاه و خشکی» که دلاواله به آن اشاره کرده ]در گزارش‌های دیگران[ خاطر نشان شده است.[۱۴۸] این بدین سببِ روشن و آشکار ساخته شد که شاه انتظار نداشت بتواند شوره­زار میان دستکن و حوض آقا محمد را (که ۶۷ کیلومتر مسافت دارد) یک روزه بپیماید.[۱۴۹]

با این حال، نظر به مسافت میان منازل واقع­شده در شاهراه خراسان، منازل دیگری نیز وجود دارند که به رغم «چابکی و شوروشوق» شاه،[۱۵۰] چنان که ملویل می­گوید به نظر می­رسد «باورشان سخت باشد».[۱۵۱] امپراتور مغول، اکبر کبیر، در پیاده­روی زیارتیش به اجمیر در سال ۱۵۷۰م. روزانه به طور میانگین تنها ۲۳ کیلومتر می­پیمود؛[۱۵۲] اما ظاهراً یزدی راهپیمایی شاه را در قالب روزهای متوالی گزارش می­کند: ۱۰ فرسخ (۶۰ کیلومتر) تا میمه، سپس ۱۰ فرسخ دیگر به الهک، سپس ۹ فرسخ (۵۴ کیلومتر) به مزینان (جدول ۳ و شکل ۴ را ببینید که منازل طولانی را به وضوح شرح می­دهد). فاصلۀ ۱۰ فرسخی دیگری تا سبزوار هست و چنان­که ملویل خاطر نشان کرده ، و نقل کرده­اند، شاه «روز آخر»، ۱۵ فرسخ طی کرد و آن هم از میان کوه­های البرز، میان نیشابور و مشهد. منتها «هرقدر که وی مشتاق رسیدن به مقصدش بوده باشد» طی چنین مسافتی به نظر بعید می­رسد.[۱۵۳] سرعت سوارۀ ثبت­شده شاه این ایده را تقویت می­کند که در راهپیمایی سال ۱۶۰۱م. پیاده­روی بالای ۵۰ کیلومتر ناممکن بود: در سال ۱۶۰۷م. شاه روزانه در مسیر قزوین و اصفهان با اسب «نزدیک ۳۴ تا ۴۵ کیلومتر» طی طریق می­کرد، سرعتی که بنا به توصیف ملویل «کاملاً سریع بود».[۱۵۴] از قرار معلوم، شاه در شاهراه خراسان و در کوه­های البرز در شمال شرق نیشابور، در مکان­های بی­نامی که ثبت نشد، احتمالاً در قالب اردوزدن، باز هم توقف کرد.

عثمانی­ها به شکل سودمندی برخی از مکان­های بی­نامی که احتمالاً توقفگاه بودند را آورده­اند (به جدول ۳ نگاه کنید). آن­ها نوشته­اند که بین «چشمۀ اهلک» (اهلک) و «میزنان» (مزینان) کاروانسرایی مخروبه و آبی­ آشامیدنی وجود دارد. همچنین بنا به گزارش­ها، میان صدخرو و سبزوار «امامزاده­ای» وجود داشت که بنا به اقوال آب در آن به وفور یافت می­شد.[۱۵۵] ویرانه­های کاروانسرا را ندیدم، اما موفق شدم امامزاده­ را بیابم که اکنون در اثر زلزله آسیب دیده است. این امامزاده همچنان آبی دارد که در هر دو طرف روستا جاری است.

چنان که ملویل می­گوید، «پیشروی روزانۀ واقعی شاه احتمالاً هرگز معلوم نشود».[۱۵۶] با این حال، افزون بر توقفگاه­هایی که در منابع معاصر آمده­اند، توقفگاه­هایی وجود داشتند و این امر البته بر مدت زمان پیاده­روی اثر گذاشته است. در منابع معاصر سی و نه توقفگاه به ثبت رسیده­اند.[۱۵۷] با توجه به این­که فاصلۀ میان هفت منزل بیش از ۵۰ کیلومتر بود[۱۵۸] و این­که بنا به گزارش­ها شاه دست­کم پنج روز در کاشان توقف کرد،[۱۵۹] پافشاری اسکندربیگ بر این­که «پیاده­روی عباس بیست و هشت روز طول کشید زیر سؤال می­رود و نیز دو روایت دیگر که مدت زمان پیاده­روی را چهل یا چهل و یک روز گزارش کردند.[۱۶۰] گفتۀ یزدی که پیاده­روی هزار کیلومتری شاه شصت و شش روز طول کشید و قول فضلی بیگ که راهپیمایی دو ماه زمان برد، به واقعیت نزدیک­تر می­نماید.[۱۶۱]

چنان­که در بالا گفته شد، بر ردیابی مسیر راهپیمایی و موقعیت­یابی توقفگاه­ها تمرکز کردم نه پیمودن کل راه. با این حال، چیزی بیش از حال و هوای دشواری­های پیاده­روی از این سو و آن سوی منطقۀ محلی پردردسر نصیبم شد: در عبدل آباد باد آن چنان با قدرت می­وزید که حتی راست ایستادن نیز دشوار می­شود؛ گیاهان خاردار در آهوان شلوارم را پاره می­کردند؛ و در ارتفاعات کوه­های البرز، حتی در نیمروزی آفتابی، دما زیر صفر و هوا بسیار سرد بود.

 

ج-۹. کاروانسراها و بازگشت به بافت ستیز

کاروانسراها از آن دسته بناهای عصر صفوی هستند که در سفر علمیم بیش از هر بنای دیگری از این دوره دیدم و روستاییان محلی همیشه مشتاق بودند که تقریرهای محلی دربارۀ داستان مشهور ساخت ۹۹۹ کاروانسرا از سوی شاه عباس را به هم ربط دهند.

متی برآن است که گرچه در دوران سلطنت عباس، فعالیت ساخت­وساز «اثرگذاری» وجود داشت که بخشی از برنامۀ ارتقای تمرکز تجاری و استقرار امنیت در جاده­ها بود، عدد ۹۹۹ «بی­نهایت اغراق­گونه» است.[۱۶۲] به یقین، به رغم این­که تقریباً جملگی روستاییانی که ملاقات کردم تأکید داشتند که «کاروانسرای» آنها عباسی است، بسیاری از این انتساب­ها از روی عادت بود و ربطی به واقعیت امر نداشت.[۱۶۳] برای مثال، در کنار رباط آهوان کاروانسرایی باشکوه قرار دارد که تا سدۀ بیستم همچنان مورد استفاده بود.[۱۶۴] گرچه این بنا را اغلب به شاه عباس منتسب می­سازند،[۱۶۵] از سنگ­نوشته­اش (که اکنون ربوده شده است) واضح است که در سال ۱۶۸۵م. ساخته شده است.[۱۶۶] حتی به رغم علم به این توضیحات، باز هم بسیار شگفت­زده شدم که دریافتم در شاهراه خراسان هیچ کاروانسرایی نیست که معلوم باشد به دوران سلطنت شاه عباس تعلق دارد.

بی­فاصله پس از نبردهای ازبکان و صفویان، چنان­که گوی نیز شاهد بود، بسیاری از بناهایی که در جهت اهداف تجاری ساخته شدند «ویران و متروک» شدند و نیازمند مرمت و بازسازی.[۱۶۷] در آن زمان، گفته می­شد پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. «موفقیت تبلیغاتی» چشمگیری داشت، و به تنهایی سبب افزایش حجم زیارت مشهد و در نتیجه بازسازی چشمگیر کاروانسراها شد.[۱۶۸] به رغم این مسائل، جملگی آن کاروانسراهای محلی که تاریخ ساختشان معلوم بود، یک دهه پس از دوران سلطنت شاه عباس اول ساخته شدند (جدول ۵ را ببینید).

البته گمان نمی­کردم که شاه شخصاً از بسیاری از کاروانسراها استفاده کرده باشد. این بناها عموماً برای پذیرایی از مسافران دون­منزلت ساخته شده بودند: تراورنیه که در سدۀ هفدهم به ایران سفر کرد، چنین توصیف کرده که این بناها «به اندازه مهمانخانه­های ما در اروپا برای ثروتمندان راحت نبود. آنها بیشتر برای فقرایی که به امکانات اهمیت نمی­دادند ساخته شده بودند».[۱۶۹] در حقیقت، بنا به گزارش­ها، در راهپیمایی سال ۱۶۰۱م.، شاه در یک کاروانسرای با نام، که در سردهن (۸۷ کیلومتری اصفهان) واقع شده بود، توقف کرد. سیرو از روی ویژگی­های غیرعادی این کاروانسرا به این نتیجه ­رسید که این بنا به عنوان توقفگاه ویژۀ سلطنتی طراحی شده بود نه کاروانسرایی برای استفادۀ عموم.[۱۷۰] در ادامۀ پیاده­روی عباس تصمیم گرفت که نه در کاروانسرای سیاه­کوه[۱۷۱] بماند (این کاروانسرا ظاهراً همانی بود که در سال ۱۶۰۲م. در آن توقف کرد)،[۱۷۲] نه در کاروانسرای افسانه­ای و باشکوه و «زرین» زعفرانیه (۱۰۷۰ کیلومتری اصفهان).[۱۷۳]

اما حتی گرچه خود شاه در کاروانسراهای خراسان اتراق نکرد، دست­کم در بادی امر، شگفت­آور می­نماید که نتواستم گزارش خاصی از کاروانسراهایی که در دوران سلطنت وی در مسیر زیارتی و تجاری منتهی به مشهد ساخته شدند بیابم. هنگامی که داشتم این نبود شواهد و گزارش را کاوش می­کردم، چند توضیح احتمالی به ذهنم رسید. تصمیم­گیری دربارۀ تاریخ ساخت برای هر کاروانسرا به لحاظ فنی دشوار است. حتی وقتی تاریخ ساخت هم وجود دارد، ممکن است سنگ­نوشته­ها ربوده شده باشند.[۱۷۴] هر مدرک نوشته­ای ممکن است غیرمستقیم باشد.[۱۷۵] مرمت­ها تاریخ­گذاری سبک­نگرانۀ بناهای گلی و گلی-آجری را پیچیده می­سازد؛[۱۷۶] و این بناها اغلب از نو ساخته می­شدند نه اینکه ترمیم شوند.[۱۷۷] چنان­که در بالا بحث شد، کاروانسرای گوشه نمونۀ خوبی است از ابهام. همچنین در آن زمان در نظام­های سرپرستی تغییراتی پدید آمد و شاه عباس مسئولیت امنیت مسافران و کالاهایشان را بر دوش والیان گذاشت[۱۷۸] و غلام­های سلطنتی قدرتمند در خفا اعمال نفوذ می­کردند و پیوندهایشان را با خانوادۀ سلطنتی محکم­تر می­ساختند.[۱۷۹]

با این حال، گرچه این ملاحظات ممکن است مهم باشد، کشف این واقعیت که جملگی کاروانسراهای خراسان که تاریخ دارند یا در زمان شاه عباس دوم[۱۸۰] ساخته شدند یا در زمان شاه سلیمان[۱۸۱] بدان معناست که من باید بار دیگر دربارۀ آنچه در جریان است بیندیشم.

بعید است که بناهای تاریخ­دار، بازسازی­های بناهای عباسی بوده باشند؛ بنا به گزارش­ها، ترمیم­های جدی که نیازمند سرمایه­گذاری بود، معمولاً چند قرن بعد از ساخت کاروانسرا انجام می­شد نه چند دهه پس از آن. مثلاً، در روستای مزینان، قدیمی­ترین سنگ­نوشته بیان می­دارد که کاروانسرای آنجا در سال ۱۶۶۳م. برپا شد (یعنی در دوران شاه عباس دوم). سنگ­نوشتۀ دیگر به تعمیراتی اشاره دارد که تاجری ثروتمند، به نام حاج علی نقی کاشانی، در سال ۱۸۶۶م. انجام داد.[۱۸۲]

برآنم که نبود کاروانسرای تاریخ­دار در خراسان در دوران سلطنت شاه عباس به نکاتی مربوط است که در بالا دربارۀ بافت ستیز و جنگ آمد. بعید است که در دوران نبردهای صفویان و ازبکان رفت­وآمد مردم و حمل­ونقل کالاها متوقف شده باشد؛ متی به طور خاص خاطر نشان می­سازد که رفت و آمد کاروان­ها در مرز صفویان و عثمانیان بسته به اوضاع و احوال جنگ تغییر می­کرد.[۱۸۳] بنابراین، شاید کاروانسراهای خراسان در سال ۱۶۰۱م. نظامی­تر و رباط­­گون­تر از کاروانسراهایی بودند که بعدها ساخته شدند. اگر آنها کارکرد نظامی داشتند، پس چنان­که در بالا بحث شد، ضرورتاً در شرایط معقولی نگهداری می­شدند و شاید در کوتاه مدت نیازی به بازسازی نداشتند.

 

جدول ۵. کاروانسراهای شاهراه خراسان

توقفگاه کیلومتر از اصفهان جزئیات تاریخ کاروانسرایی که رباط هم خوانده می­شدند
ده­نمک ۴۴۱ سدۀ هفدهم/کاروانسرای صفوی؛ سنگ­نوشته­اش گم­شده ؛ در سال­های ۱۹۷۶-۱۹۷۸م. احیا شد؛ پس از سال ۱۸۴۸م. بازسازی، اکنون در وضع بدی به سر می­برد (کلایس ۱۹۹۸: ۸۵). جزئیات را ببینید  
عبدل­آباد ۴۶۳ کاروانسراهای گلی/گلی آجری؛ از حیث سبک متعلق به چند دوره، از جمله دورۀ قاجار. ؟  
لسجرد ۴۸۳ سدۀ هفدهم/کاروانسرای صفوی؛ سنگ­نوشته گم شده است؛ در سال ۱۹۷۶م. احیا شد. سدۀ هفدهم؟  
رباط آهوان ۵۶۳ کاروانسرای صفوی و در شرایط نسبتاً خوب؛ کلایس می­گوید عباسی؛ سنگ­نوشته­اش اکنون گم شده (کلایس: ۹۶) –اما سهیلی تاریخ بنا را به سال ۱۶۸۵ می­رساند (شاه سلیمان) ۱۶۸۵  
رباط گوشه ۶۰۲ فلسفی گزارش می­کند که درویش­های نقطوی در کاروانسرای گوشه به دار آویخته شدند؛ کلایس می­گوید «احتمالاً» مربوط است به دورۀ صفویان و سدۀ هفدهم (کلایس: ۱۰۱)؛ د­المانیه (۱۹۱۱: ۱۸۲) گزارش کرد که کاروانسرا در حوالی ۱۹۱۱م. «نو» شد؛ به گفتۀ سلیمانی این کاروانسرا به دست تاجری ثروتمند در دورۀ قاجار احیا شد. جزئیات را ببینید  
دامغان ۶۴۰ کلایس دو کاروانسرا را فهرست می­کند، هر دو احتمالاً به عصر صفوی متعلق­اند (کلایس: ۱۰۳-۱۰۴). جکسون (۱۹۱۱: ۱۶۶-۱۶۷) می­گوید که کاروانسرایی خوش­ساخت است و اغلب به عباس منتسبش می­سازند، اما ممکن است به دورۀ اسماعیل اول متعلق باشد. صفوی؟ رباط
ده­ملا ۷۲۲ کلایس می­گوید احتمالاً مربوط به عصر صفوی (کلایس: ۱۰۴)؛ هنوز احیا نشده است، اما وضعیت خوبی دارد. صفوی؟ رباط
بدشت ۷۵۵ گرچه سردر ورودی جای سنگ­نوشته دارد، اما خالی است؛ سهیلی گزارش می­کند که این سنگ­نوشته آن زمان که بود سال ۱۶۴۵م. را نشان می­داد؛ هنوز احیا نشده است. ۱۶۴۵ رباط
میمه ۸۱۶ کاروانسرای صفوی در شرایط نسبتاً خوب، سنگ­نوشته بر سر در اصلی موجود است؛ سهیلی می­گوید روی آن نوشته شده که کاروانسرا را امیر دیوان در سال ۱۶۵۳م. ساخته است (شاه عباس دوم). ۱۶۵۳  
الهک ۸۷۹ کاروانسرایی بدون تاریخ و در وضع نامساعد؛ کلایس (۱۲۲ و ۱۲۴) معتقد است که کاروانسرا مربوط است به سدۀ هفدهم/عصر صفوی ؟  
مزینان ۹۳۷ کاروانسرای صفوی؛ در شرایط نسبتاً خوب؛ سهیلی از سه سنگ­نوشته سخن می­گوید. ۱۶۶۳  
سبزوار ۱۰۲۷ کاروانسرای صفوی    
رباط دودر ۱۰۷۰ کاروانسرای مشهور «زرین» در روستای زعفرانیه است (هرزفلد ۱۹۴۳: ۲۲-۲۳). سلجوقی رباط
کلیدر ۱۰۸۶ کاروانسرای صوفی ویران­شده؛ به شکل هشت­ضلعی.   رباط
نیشابور ۱۱۴۱ کاروانسرای صفوی: گفته می­شود عباسی است؛ اخیراً احیا شده است و به تازگی به مرکز کسب و کار تبدیل شده است.    
مشهد ۱۲۳۱      

                        

هرزفلد معلوم می­سازد که فرق رباط و کاروانسرا چیست: رباط برای دفاع مجهزتر است، وگرنه تمایز معمارانۀ مهمی میانشان وجود ندارد.[۱۸۴] رونه کارکردهای رباط­های سدۀ سیزدهم را توصیف کرده است.[۱۸۵] آیا این احتمال وجود دارد که برخی از رباط­ها و کاروانسراهای خراسان در سدۀ هفدهم ادغام شده باشند؟ سپس در دهه­های صلح­آمیزتر بناهایی که به مسافران جا و مکان می­دادند کمتر به استحکامات دفاعی نیاز داشتند و به کاروانسراهایی تجاری بدل شدند.

جدول ۵ نشان می­دهد که بسیاری از کاروانسراهای در طول مسیر پیاده­روی شاه عباس نام رباط گرفتند و هم اکنون نیز به همین عنوان خوانده می­شوند. در بدشت (۷۵۵ کیلومتری اصفهان)، در سال ۱۶۴۵م. کاروانسرایی محلی ساخته شد و قالب مسکونیش تنها در زمان صلح به کار می­آمد.[۱۸۶] با این حال، در حال حاضر آن را اساساً به قلعه می­شناسند.[۱۸۷] در سال ۱۸۷۶م.، بیکر «با دقت هرچه تمام­تر» قلعه­ای در بدشت را (که به دژ واقع در لسجرد می­ماند) کاوش کرد و گرچه در طول دیدارم اثری از این بنا نیافتم، توانستم نشانه­هایی را روی تصاویر ماهواره­ای ببینیم که ممکن است با سازه­ای که توصیف شد متناظر باشد؛ احتمالاً «دژی» محلی که بر سر زبان­های روستاییان است و از آن برای توصیف کاروانسراهای «خود» بهره می­برند.

د. نتیجه­ گیری

تحقیقات میدانی در ایران به تحلیل نقشه­بنیاد ملویل دربارۀ پیاده­روی هزار کیلومتری شاه عباس از اصفهان به سمت مشهد در سال ۱۶۰۱م. افزوده­های مهمی داشته­اند.

ناسازنما می­نماید که گرچه ردگیری بخش­های آغازین پیاده­روی به گفتۀ ملویل روی نقشه کاری است دشوارتر، برای توقفگاه­های فعلی نتایج مشخصی به بار آورده­اند. توقفگاه­های مندرج در گزارش­های سیاحان اروپایی در ایران زمان شاه عباس حاوی توصیفات مفصل و تقریباً هم­زمانی است؛ از جمله اطلاعاتی دربارۀ اندرونی برخی از بناهای مرتبط. مورد هیجان­انگیز روایت عینی موراتویکس دربارۀ آغاز پیاده­روی است، صبحی که شبِ پیش از آن وی مهمان سفرۀ شاه بود.

نام­های عام­تری که یزدی برای تقریباً جملگی توقفگاه­های واقع در شاهراه خراسان به سمت مشهد به دست داده به این معنا است که موقعیت­یابی دقیق بیشتر توقفگاه­های بعدی شاه به مراتب دشوارتر بود. بنابراین، از رویکردهای روش­شناختی غیرمستقیم­تر استفاده کردم و از جزئیات محدودی که یزدی به دست داد بهره بردم تا بر بافت محلی تضاد ]میان تفاوت نام‌ها[ تمرکز کنم، بلکه از این رهگذر تا حدی بزرگ­ترین شگفتی اولیه در تحقیق را توضیح دهم: نبود کاروانسراهایی که تاریخ دارند و در زمان سلطنت شاه عباس در مسیر شاهراه­ها ساخته شدند.

گسستگی میان قرائت­های محلی دربارۀ داستان ۹۹۹ کاروانسرا و نبود کاروانسراهای عباسی تاریخ­دار، می­تواند به شکلی ناسازنما اهمیت شاه عباس برای ایران را برجسته سازد. حتی اگر عباس ۹۹۹ کاروانسرا هم نساخته بود، شاید آنچه وی انجام داد از آن هم مهم­تر بود، یعنی پدید آوردن شرایط صلح، تجارت و زیارت، که ساخت ۹۹۹ کاروانسرا را ایجاب می­کرد.

شالودۀ همۀ کارهای من، دانش تاریخی محلی گسترده­ای است که مردم محلی، خاصه پیرمردان، با سخاوت در اختیارم گذاشتند. شوربختانه، در حال حاضر تاریخ شفاهی محلی دستخوش گسست شده است. جوانان، دست­کم آنهایی که مخاطب پرسش­های من بودند به نظر نمی­رسد از بزرگ­ترها چیزی یاد گرفته باشند؛ و هر چه می­گذرد خروجشان از روستاها بیشتر می­شود. بخت با من یار بود که پیش از آن­که این منبع باارزشِ داده تا ابد از دست برود پژوهشم را انجام دادم.

به واقع مواجهۀ مستقیم با منطقه از طریق سفرهای علمی به غایت سودمند بود. این امر امکان داد مثلاً اندازه­گیری با طناب را آزمایش کنم. آشنایی مستقیم­تر با منظرۀ و بناهای محلی گوناگون، خوانش سایر منابع داده، اعم از سنتی و الکترونیکی، را آسان­تر ساخت. این امر همچنین به فواصل غیرکاربردی میان منازل اشاره می­کند و بدین ترتیب بخش­های پایانی پیاده­روی و از این رو گزارش­های راجع به مدت­های طولانی­تر راهپیمایی را تأیید می­کند.

منابع سنتی­تر داده­ها، یعنی دست­نوشته­های فارسی و تاریخ شفاهی ممکن است کاملاً با منابع الکترونیکی برآمده از اندازه­گیری­های ماهواره­ای فرق داشته باشد. با این حال، در عمل، آن­ها به واقع یکدیگر را کامل می­کنند. استفاده از گوگل ارث سبب شد که سریع­تر و واضح­تر بتوانم توقفگاه­های شاه عباس را که در روایت یزدی از پیاده­روی مندرج است شناسایی کنم. با کمک نقشه­های قدیمی­تر گاهی می­توان در سطحی محلی منطقه‌ای برای مسیر پیاده­روی پیشنهاد داد. گوگل ارث همیشه به عنوان منبع داده­ای کمکی سودمند است، چراکه فواصل سفر را بررسی می­کند و نیز دیدگاه دیگری دربارۀ بناها و مناطق به دست می­دهد. بازبینی جزءبه­جزء یک بخش ساده از شاهراه خراسان و مقایسۀ اندازه­گیری طنابی یا روش­های دیگر اندازه­گیری فاصله آزمایش عملی پیشین من دربارۀ طناب را تأیید کرد.

گرچه همچنان پرسش­های بی­پاسخی مانده، تحقیقات میدانی و نیز بازبینی دقیق منابع مکتوب و الکترونیکی مرتبط، به تفصیل ماجرای پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. شاه عباس از اصفهان به مشهد را شرح می­دهد. این پیاده­روی درست زمانی رخ داد که شاه عباس سرانجام بی­نظمی مدنی به ارث رسیده از سوی پدرش را فرونشاند و هم­زمان بود با آغاز دوره­ای برون­­نگرانه، خصوصاً برای تجارت. از عوامل تأثیرگذار دیگر که بگذریم، تجربۀ شخصی شاه از دشواری­های عملی سفر در ایران آن عصر شاید نه­تنها به پیاده­سازی برنامه­های عمرانی محلی خاص انجامید بلکه محرکی مضاعف بود برای توسعۀ زیرساخت­های تجاری و اقتصادی که شالودۀ توفیق خط­مشی­های شاه عباس و بدین ترتیب ایران عصر صفوی بود.

از آنجا که عباس مسیر ۷۹۰ کیلومتری خراسان پس از جنگ را پیمود، به­یقین به طور خاص عظمت مسئولیت آمادی و سیاسی­ای را که پیش روی وی بود درک کرد. به همین قیاس، برای تاریخ­دان صفوی که می­خواهد برپایۀ مکان­ها و زمان­های به­دقت­ثبت­شده مسیر را بپیماید، پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. شاه عباس نقطۀ شروع ارزشمندی به دست می­دهد و نیز یادآور دشواری­هایی است که همچنان پیش روی مسافران قرار دارد.

 

قدردانی­ها

مراتب قدردانیم را نثار ایرانی­های بسیاری می­کنم که موقعیت­ مکانی توقفگاه­ها را به من نشان دادند. از کسانی که مرا در اندازه­گیری با طناب در نزدیکی سردهن یاری کردند سپاس ویژه دارم؛ آقا رضا که سفر من به منطقۀ کویر را به تجربه­ای لذت­بخش بدل کرد؛ آقا عباس که پیگیری مسیر هم­نامش در شاهراه خراسان را برایم آسان کرد. دکتر مریم جزایری مرا در ترجمۀ دو دست­نوشته دربارۀ روایت یزدی از پیاده­روی سال ۱۶۰۱م. یاری کرد. جنی مور در ساختن نقشه­های خطی کمک ارزشمندی به من کرد. پاتریک مور به من یاری کرد که از پس محاسبات گوگل ارث بربیایم. «انجمن ایران» بخشی از هزینه­های سفر دوم به ایران در نوامبر سال ۲۰۰۸م. را تأمین کرد. همچنین در اینجا مایلم از پروفسور بکی-گرامون که نه­تنها مهربانانه نسخه­ای از مقالۀ چاپ­نشده­اش، بلکه بخش­های مرتبط اسناد آمادی عثمانی را در اختیارم گذاشت قدردانی می­کنم.

[۱] Mawer, Caroline. “Shah ‘Abbās and the Pilgrimage to Mashhad.” Iran ۴۹, no. 1 (2011): 123-147.

[۲]  Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Océan Indien 16-19/3: 100.

همۀ «نقل قول­هایی» که از زوپ و دیگر منابع فرانسوی (گوی ۱۶۴۶؛ دلاواله ۱۶۶۴؛ فیگروا ۱۶۶۷؛ سیرو۱۹۷۱) شده ترجمۀ خود من از نخستین نسخه­های فرانسوی در دسترسم هستند.

[۳] همۀ داده­ها به تاریخ میلادی­اند مگر موارد خاص.

[۴]  در سراسر مقاله، مگر موارد خاصی که به آن اشاره می­شود، واژه­های «شاه عباس»، «شاه» و «عباس» شاه عباس اول را افاده می­کنند.

[۵]  برای نام­های مکان­هایی که در مسیر قرار داشتند از حرف­نگاری مورداستفادۀ ملویل استفاده کرده­ام یا اگر ملویل به مکان یا بنا اشاره­ای نکرده باشد از حرف­نگاری­های مورداستفادۀ کارشناسان محلی (که خودشان اغلب از اشکال گفت­وگویی محلی استفاده می­کنند) بهره می­برم.

[۶] Melville, С. ۱۹۹۶ (M96). “Shah Abbas and the Pilgrimage to Mashhad”, Pembroke Papers 4: 196.

از این به بعد با کوته­نوشت م ۹۶ به این منبع ارجاع داده می­شود.

[۷]  م ۹۶: ۱۹۹-۲۰۰.

[۸]  ملویل از آغاز این احتمال را داد که نویسنده میرزا محمد صالح منشی باشد (م۹۶: ۲۱۱-۲۱۴) اما در نهایت پذیرفت که نویسنده همان کسی است که در اینجا نامش آمد.

[۹]  یا اگر «زمین سیاه» که دلاواله به آن اشاره کرد و سایر توقفگاه­هایی که رویدادنامه­نویسان صفوی در همان ابتدای راهپیمایی از آن­ها سخن گفتند، اضافه کنیم، می­شود ۳۹ توقف­گاه.

[۱۰]  م۹۶: ۱۹۹، ۲۰۲-۲۰۳، جدول ۳.

[۱۱]  م۹۶: ۲۲۳، شمارۀ ۴۹

[۱۲]  م۹۶: ۲۰۴-۲۰۵، جدول ۴الف و ۴ب.

[۱۳] م۹۶: ۲۰۱، شکل ۲ و ۲۰۶ شکل ۳.

[۱۴]  م۹۶: ۱۹۲-۹۸، ۲۱۵-۲۲۰. وی به طور خاص بر «رابطۀ متقابل سیاست­ و دین» تمرکز می­کند و از آن هم خاص­تر بر اهمیت نسبی اردبیل و مشهد و اهمیت مشهد در قیاس با مکه.

[۱۵]  م۹۶: ۱۹۹، ۲۰۹، ۲۱۴.

[۱۶]  Siroux, M. 1971. Anciennes voies et monuments routiers de la region d ‘Ispahan, Mémoires publiés par les membres de l’Institut Français d’Archéologie Orientale du Caire 82, L’Institut Français d’Archéologie Orientale du Caire, Cairo, 169-170.

[۱۷]  م۹۶: ۲۰۰، ۲۰۳، ۲۰۵-۲۰۶.

[۱۸]  م­۹۶: ۲۰۰.

[۱۹]  م۹۶: ۲۰۰.

[۲۰] از دسترس­پذیرین نقشه­های محلی استفاده کرده­ام. این نقشه­ها از اطلس ۲۰۰۷م. گیتاشناسی راه­های ایران گرفته شده است. نقشه­های هوایی نظامی دردسترس اسامی محلی به­مراتب کمتری دارد.

[۲۱]  یک فرسخ معادل ۱۵۰ طناب و ۱ طناب مساوی با ۹/۳۹ متر است.

Marcinkowski, M.I. 2003. Measures and Weights in the Islamic World : an English Translation of Walther Hinz‘s Handbook, Islamische Maße und Gewichte , International Institute of Islamic Thought and Civilization (ISTAC), International Islamic University of Malaysia (HUM), Kuala Lumpur, Malaysia, 91, 94

م۹۶: شمارۀ ۳۷.

همۀ «فواصل از اصفهان» که در این مقاله به دست دادیم از اندازه­گیری­های یزدی به­وسیلۀ طناب (پس از تبدیل به کیلومتر) برگرفته شده است.

 [۲۲] A Garmin eTrex Legend.

[۲۳]  از جمله منورینگ، پری، و پینکون (که برادران شرلتی را سفرشان همراهی می­کردند) در سال ۱۵۸۹؛ کارترایت و موراتویچ، هر دو در سال ۱۶۰۱م.؛ و گوی در سال ۱۶۰۲م..

[۲۴]  از جمله دلاواله و فیگروا، هر دو در سال ۱۹۱۸م.؛ هربرت و استودارد (به همراه هیئت نمایندگی دادمور کاتن) در سال ۱۶۲۸م.

[۲۵]  Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 800.

[۲۶]  Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse , translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rue S. Jacques, à la Couronne d’Or, Paris, 203.

[۲۷] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 800.

م۹۶: ۲۱۲

[۲۸]  فیگروا در ۲۹ مه سال ۱۶۱۸م. از این محل دیدن کرد.

Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse , translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rue S. Jacques, à la Couronne d’Or, Paris, 203.

[۲۹] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Océan Indien 16-19/3: 82-83.

در مقالۀ بعدی رابطۀ موراتویکس را مورد بررسی قرار خواهم داد.

[۳۰] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Océan Indien 16-19/3:99.

منبع ۱۲۰ وی دلالت بر آن دارد که این مهمانی شام در چهل ستون برگزار شد، اما کاخ دوم در سال ۱۶۰۱م. کامل نشد.

Babaie, S. 2008. Isfahan and its Palaces , Edinburgh University Press, Edinburgh.

[۳۱] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Océan Indien 16-19/3: 100.

[۳۲] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Océan Indien 16-19/3: 100.

[۳۳] Canby, S.R. 2009. Shah Abbas. The Remaking of Iran , British Museum Press, London, 106.

[۳۴]  م۹۶: ۲۰۰، ۲۰۲.

[۳۵]  از شکل و شمایل طاق­ها می­توانم حدس بزنم که  این رباط از سازه­های عصر قاجار است، هرچند، البته قضیه این احتمال را منتفی نمی­سازد که این رباط صورت بازسازی­شده­ یا تعمیرشده رباطی قدیمی باشد. هیچ قطعۀ سرامیکی­ای در آن دیده نمی­شود تا در تعیین عمر یاریمان کند.

[۳۶]  به نقشۀ یک­چهارم اینچی هند نگاه کنید: ۹۰۵۱/9P

[۳۷] Sitoux, M., 1971. Anciennes voies et monuments routiers de Ia region d’!spahan, Memoires publies par les membres de 1’/nstitut Franr;ais d’Archeologie Orientale du Caire 82, L’lnstitut Fran9ais d’ Archeologie Orientale du Caire, Cairo. 167.

[۳۸] Sitoux, M., 1971. Anciennes voies et monuments routiers de Ia region d’!spahan, Memoires publies par les membres de 1’/nstitut Franr;ais d’Archeologie Orientale du Caire 82, L’lnstitut Fran9ais d’ Archeologie Orientale du Caire, Cairo. 168.

[۳۹] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 190.

[۴۰] Marcinkowski, M.l. 2003. Measures and Weights in the Islamic World: an English Translation of Walther Hinz’s Handbook, /slamische MajJe und Gewichte, International Institute of Islamic Thought and Civilization (ISTAC), International Islamic University of Malaysia (IIUM), Kuala Lumpur, Malaysia, 94.

و نیز م۹۶.

[۴۱] Mawer, C. 20 I Oa. March 20 I 0. Measuring with a rope: tria/ling the .tanab. Accessed electronically via www.carolinemawer. co.uklshah-abbas/measuring-with-a-rope.php 20 August 2010.

[۴۲] م­۹۶: ۲۰۰

[۴۳] فیگروا این درخت را در ۸ یا ۹ آگوست سال ۱۶۱۸م. دید.

Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse, translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rueS. Jacques, a Ia Couronne d’Or, Paris, 251.

[۴۴] Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse, translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rueS. Jacques, a Ia Couronne d’Or, Paris, 251-252.

[۴۵]  این درخت آن قدر بزرگ است که در عکس­های ماهواره­ای گوگل ارث به وضوح دیده می­شود.

[۴۶]  این درخت باستانی یا دقیق­تر بگوییم این بقایای همچنان زنده تقریبا همان فاصلۀ یادشده را از حرم دارد. این مکان، بازاری قدیمی است واقع در شهری مدرن که احتمالاً از توسعۀ محل فروش مواد غذایی­ در روزگار فیگروا شکل گرفته باشد. جریان آبی در آن روان است که مردم محلی به من گفتند که در حال حاضر در طول زمستان سرریز می­کند و در بهار خشک می­شود.

[۴۷]  ارتباطات شخصی: کارکنان میراث فرهنگی در نطنز، نوامبر ۲۰۰۸م.

[۴۸]  م­۹۶: ۲۵.

[۴۹]  به تازگی این امامزاده به شکل گسترده­ای مرمت شده است، اما گویا در طبقۀ دوم اتاق مربعی ۲۰ متری مزین و گچ­کاری­شده­ای دارد که به حاجی قاسم اختصاص دارد. ارتباط شخصی: آقا قاسم، نوامبر ۲۰۰۸م.

[۵۰]  ارتباطات شخصی: کارکنان میراث فرهنگی در نطنز، نوامبر ۲۰۰۸م.

[۵۱]  م۹۶: ۲۰۵.

[۵۲]  م۹۶: ۲۰۳-۲۰۵.

[۵۳] Mawer, C. 2011. “Travelling in Safavid Persia: Following in the footsteps of Don Garcia de Silva y Figueroa”, in: R.M. Loureiro and V. Resende (eds.), Estudos sabre Don Garcia de Silva y Figueroa e OS «Comentarios» da embaixada a Persia (1614-1624), Centro de Hist6ria de Alem-Mar, Lisbon: 313-43.

فیگروا در ۴-۵ ژوئن سال ۱۶۱۸م. در آنجا اقامت کرده بود.

Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse, translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rueS. Jacques, a Ia Couronne d’Or, Paris, 207.

[۵۴]  در سال ۱۵۹۸م.، از قرار معلوم، گروه شرلی در خانۀ یکی از اشراف اتراق کردند.

Manwaring, G. 1933. “George Manwaring’s True Discourse”, in E. Denison Ross (ed.), Sir Anthony Sherley and his Persian Adventure, including some Contemporary Narratives relating thereto, George Routledge, London

سپس در سال ۱۶۰۱م.، سفر موراتویکس در «کاخ مجلل» طهماسب بیگ، که گویا دومین وزیر شاه عباس بود، ماند.

Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Ocean lndien 16-19/3: 94.

[۵۵] Manwaring, G. 1933. “George Manwaring’s True Discourse”, in E. Denison Ross (ed.), Sir Anthony Sherley and his Persian Adventure, including some Contemporary Narratives relating thereto, George Routledge, London, 212.

[۵۶]  م۹۶: ۲۱۰.

[۵۷]  Gouvea, A. de 1646. Relation des grandes guerres et victoires obtenues par le Roy de Perse Cha Abbas contre les Empereurs de Turquie Mahomet et Achmet son fils, Chez Nicolas Loyselet, pres S. Lo, derriere le Palais, a l’Oyfelet, Rouen.

این ایوان مسقف بود و از باران زمستانی در امان بود و برای گفت­وگوها و استراحت­های پس از شام ساخت شده بود. این بازدید از کاشان در سال ۱۶۰۲م. رخ داد، کمی پیش از رسیدن گوی به اصفهان در ۱۰ نوامبر سال ۱۶۰۲م.

[۵۸] Figueroa, G. de Silva y. 1667. L’Ambassade de D. G. de Silva y Figueroa en Perse, translated by Monsieur de Wicqfort, Chez Jean du Pis, rueS. Jacques, a Ia Couronne d’Or, Paris, 208.

[۵۹] Anonymous. 1939. A Chronicle of the Carmelites in Persia, and the Papal Mission of the XVI/th and XVII/th Centuries, Eyre & Spottiswoode, London.

«آنچه بیش از همه این مکان را زینت می­بخشد کاروانسرایی بزرگ است». این کاروانسرا ممکن است همان عمارت دوطبقۀ زیبایی باشد که به دیوارهای کاشی­کاری­شده­ای مزین بود

Anonymous. 1686. The Great Inn in Cashan, British Library Shelfmark 51700(2).

[۶۰] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 195.

[۶۱]  عباس سازه­های بسیاری را در باغ­های کاشان برپا کرد، منتها تاریخ دقیق این ساخت­وسازها را نیافته­ام.

[۶۲]  م۹۶. یزدی می­گوید که این اتفاق پنج روز پس از جدا شدن عباس از اصفهان رخ داد.

[۶۳]  دلیل این اختلاف یک روزه ممکن است این باشد که در گزارش یزدی شروع راهپیمایی یک روز پیش از شامِ شاه با موراتویچ بود.

[۶۴] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Ocean lndien 16-19/3:110.

[۶۵] Marcinkowski, M.l. 2003. Measures and Weights in the Islamic World: an English Translation of Walther Hinz’s Handbook, /slamische MajJe und Gewichte, International Institute of Islamic Thought and Civilization (ISTAC), International Islamic University of Malaysia (IIUM), Kuala Lumpur, Malaysia, 91.

[۶۶] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 208.

[۶۷]  مسجد آران­وبیدگل به تازگی بازسازی شده است، اما قدیمی­ترین تاریخی که توانستم (روی برخی از دیوارنوشته­هایی که به دقت از آن مراقب شده است) بیابم مربوط است به سال ۱۱۹۷ ق. (۱۷۸۲ م.) تنها دیوارنوشت عمارت، که در سرسرای ورودی قرار دارد، تاریخ ۱۳۲۱ ق./۱۹۰۳ م. را نشان می­دهد.

[۶۸]  م­۹۶.

[۶۹]  این بقایا اصولا از آجرهای پخته ساخته می­شدند. نه سفالی دیدم نه شیشه­ای.

[۷۰] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 208.

[۷۱] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 209.

[۷۲] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 210.

[۷۳] این حوض هم­اکنون آبشخور حیوانات است.

[۷۴] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 211.

گزینۀ دیگری که می­تواند منبع آب مدنظر دلاواله باشد آب­انبار هم­اکنون­موجود قیلوقه است. برای مشاهدۀ جزئیات بیشتر دربارۀ سازۀ اخیر رجوع کنید به:

Kleiss, W. 1997. Karawanenbauten in Iran. T2, Reimer, Berlin, 132.

[۷۵]  م­۹۶: ۲۱۳-۲۱۴. البته بعید است که حوض آقا محمد پس از راهپیمایی ساخته شده باشد، چراکه شاه در سال ۱۶۰۱م. در آنجا توقف کرد، هرچند این نام­ بعداً روی آن گذاشته شده باشد.

[۷۶] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 209-210

سفرش بر شوره­زارها را «خوشایندترین و مفرح­ترین» سفرش توصیف کرد و من هم بی­گمان راهپیمایی شبانه روی شوره­زار را بسیار آسان یافتم، هرچند متوجه شدم که در اثنای بارندگی یا پس از آن این کار دشوار می­شود.

[۷۷] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 216.

استودارد، که در سال ۱۶۲۵ سفر کرد، «معبری» را توصیف می­کند که پس از «سی­کوه» (یکی از سه سازۀ صفویان در زمین مسطح و خشک که در پایین به آن اشاره می­شود) پدیدار شد. استودارد ۱۹۵۳: ۴۶. همسفر وی، هربرت، شواهد متناقضی به دست می­دهد.

[۷۸] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 216.

[۷۹] Siroux, M. 1949. Caravanserails d’lran et petites constructions Routieres. Memoires publies par les membres de I ‘lnstitut Franr;ais d’Archeologie Orientale du Caire 81, L’Institut Fran9ais d’ Archeologie Orientale du Caire, Cairo

[۸۰]  م­۹۶: ۲۰۴.

[۸۱]  م­۹۶: ۲۰۶.

Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 217.

صرفا نام «رشمه» را می­آورد، شهری کوچک که وی در یکی از کاروانسراهایش اتراق کرد.

[۸۲]  فقط گوی گزارش سفر به مشهد را داد (که در سال ۱۶۰۲م.، سه یا چهار روز پس از بازگشت شاه عباس از نبرد بلخ رسید) و از راه یزد و مسیر بیابان سفر کرد.

Gouvea, A. de 1646. Relation des grandes guerres et victoires obtenues par le Roy de Perse Cha Abbas contre les Empereurs de Turquie Mahomet et Achmet son fils, Chez Nicolas Loyselet, pres S. Lo, derriere le Palais, a l’Oyfelet, Rouen, 99.

[۸۳]  م۹۶: ۱۹۲.

[۸۴] Curzon, G.N. 1892, Persia and the Persian Question, Longmans, Green & Co., London, 1, 299; Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I: 74-75.

 [۸۵] Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I: 75.

مجموعه­ای از دلایل موجه به دست می­دهد که چرا نباید این راه را «جادۀ ابریشم» خواند، گرچه این نام­گذاری جاافتاده است.

[۸۶]  م۹۶: ۲۰۶.

[۸۷]  جاده­های شرقی و غربی منتهی به مشهد و اکنون کاملاً از هم جدا شده­اند.

[۸۸]  یعنی جادۀ شرقی منتهی به مشهد.

[۸۹]  نمایی کلی سال ۱۸۴۸م. نشان می­دهد که در روستا چهار یا شاید پنج انبار وجود داشت:

Kleiss, W. 1998. “Karawanenbauten in Iran. T3, Reimer, Berlin, 85.

[۹۰] Bacque-Grammont, J.-L. 2010. Le reseau routier du plateau iranien d’apres deux sources ottomans, unpublished.

بکی-گرامون از خطاها و غفلت­های مندرج در دست­نوشته استفاده کرده است.

[۹۱]  این دست­نوشته مسیرهای تبریز تا آمودریا، ایندوس در شرق، هرمز و بصره تا جنوب و دربند تا شمال را دربرمی­گیرد اما من تنها بر بخشی که جادۀ خراسان تا مشهد را پوشش می­دهد تمرکز خواهم کرد.

[۹۲]  بکی-گرامون گمان می­کند که احتمالاً این اطلاعات از طیف گسترده­ای از منابع کتبی و شفاهی جمع­آوری شدند و روی زمین بررسی نشدند.

Bacque-Grammont, J.-L. 2010. Le reseau routier du plateau iranien d’apres deux sources ottomans, unpublished.

[۹۳]  م­۹۶: ۱۹۷-۱۹۸.

[۹۴]  ازبک­ها (در سال ۱۵۹۶-۱۵۹۷م.) تا یزد و آران­وبیدگل (۱۵۹۷-۱۵۹۸م.) پیش آمدند.

[۹۵]  رهبر ازبک­ها، عبدالله خان و پسرش عبدالمعین خان هر دو در سال ۱۵۹۹م. کشته شدند.

[۹۶] Gouvea, A. de 1646. Relation des grandes guerres et victoires obtenues par le Roy de Perse Cha Abbas contre les Empereurs de Turquie Mahomet et Achmet son fils, Chez Nicolas Loyselet, pres S. Lo, derriere le Palais, a l’Oyfelet, Rouen, 94-95.

[۹۷]  Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 685.

[۹۸] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 795.

[۹۹]  پیشتر، شاه در اثنای راهپیمایی در رباط قاضی عماد توقف کرد.

[۱۰۰]  Jackson, V. 1911. From Constantinople to the home of Omar Khayyam, Macmillan, New York, 156-158; Herzfeld, E. 1943. “Damascus: Studies in Architecture: II”, Ars lslamica 10:25-26.

در دو اثر بالا نیز این بنا رباط انوشیروان نامیده شده است.

[۱۰۱]  م۹۶: ۲۱۰ و نیز:

Babayan, K. 2003. Mystics, Monarchs, and Messiahs: Cultural Landscapes of Early Modern Iran, Harvard University Press, Cambridge, Mass, 106.

[۱۰۲] Kleiss, W. 1997. Karawanenbauten in Iran. T2, Reimer, Berlin, 101.

[۱۰۳]  D’ Allemagne, H.R. 1911. Du Khorassan au pays des Backhtiaris. Trois mois de voyage en Perse, Hachette, Paris, 182.

[۱۰۴]  سهیلی: منبع الکترونیکی بدون تاریخ.

[۱۰۵]  م۹۶: ۲۰۶.

[۱۰۶] Herzfeld, E. 1943. “Damascus: Studies in Architecture: II”, Ars lslamica 10: 22-23.

[۱۰۷] Herzfeld, E. 1943. “Damascus: Studies in Architecture: II”, Ars lslamica 10: 22.

[۱۰۸]  این قضیه در حافظۀ زندۀ مردم نمانده است.

[۱۰۹]  اگر بخواهیم از این دقیق­تر باشیم دشوار است: دیوارهای شمال شرقی و جنوب غربی اکنون تا حدودی فروریخته­اند.

[۱۱۰]  هاوتم-شیندلر استثناست. وی تخمین بسیار پایینی به دست می­دهد. دور از انتظار است: وی مشهور است به دقت در نقشه­برداری­:

Gurney, J.D. 2004. “Houtum-Schindler, Sir Albert”, in Encyclopedia lranica Online. Accessed electronically via www.iranica.com on 20 March 2010.

[۱۱۱] Eastwick, E. B. 1864. Journal of a Diplomats Three Years’ Residence in Persia, Smith, Elder and Co., London, 151.

مدت سفرش را که «شامل زمان سپری­شده برای شکار هم می­شد» گزارش کرد و از این رو دربارۀ فاصلۀ واقعی اطلاعات محدودی به دست داد.

[۱۱۲]  Melville, C. 1993. “From Qars to Qandahar: the Itineraries of Shah Abbas I (995-1 038/1587-1629)”, in J. Calmard (ed.), Etudes Safavides 4: 199.

[۱۱۳]  با استفاده از سایر تخمین­های راجع به منازل نسبتاً هموار این «عامل خطا» را چندجانبه بررسی کردم و متوجه انسجامی معقول شدم.

[۱۱۴]  نیشابور، شهر بزرگ بعدی که در مسیر شرق قرار داشت و بارها محاصره شد، اندازه­گیری نشد.

[۱۱۵] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 504.

مرشدقلی خان، تاج­بخش شاه از رد شدن از شهری بالقوه متخاصم بیمناک بود، منتها از بختیاری شاه عباس، والی شهر، مرتضی­ قلی خان مرده بود و شاهزاده مورد استقبال قرار گرفت و سپس برادران و پسران آن مرحوم وی را همراهی کردند.

[۱۱۶]  Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 582.

[۱۱۷] Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I: 103.

در اثر بالا نقل شده است که ارگ دست­کم به اندازۀ ۲۰۰۰ نفر جا داشت. همچنین در همین اثر صفحه ۹۹ برخی از یافته­های باستان­شناختی کی. اف. لایتنر در سال ۱۹۳۱م. را توصیف می­کند که حاکی از آن است که دیوارهای ارگ ۱۲ متر ارتفاع داشت.

Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 88.

اسکندر بیگ در اثر بالا نقل می­کند که دیوارهای ارگ آن قدر بلند بودند که وقتی شاه طماسب ارگ دامغان را محاصره کرد، برخی از ازبک­ها تلاش کردند شبانه با طناب از دیوارها پایین­ بیایند و بگریزند.

[۱۱۸] Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I:101.

ویرانی­ها در پی افول شهر پس از روزهای طلایی سدۀ یازدهم و دوازدهم، و نیز جنگ­های سدۀ شانزدهم به بار آمد.

 [۱۱۹] Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I:90.

مثلاً، نزدیک قزوین سلطان (۶۲۱ کیلومتری اصفهان و کمتر از ۲۰ کیلومتری دامغان) به فاصلۀ ۲ کیلومتر پنج روستای کوچک دیگر شناسایی شده است.

[۱۲۰]  برای مثال:

Ferrier, J.P. 1857. Caravanjourneys and wanderings in Persia, Afghanistan, Turkistan, and Beloochistan, John Murray, London, 71.

و نیز:

Baker, V. 1876. Clouds in the East: Travels and Adventures on the Perso-Turkoman Frontier, Chatto & Windus, London, 139.

[۱۲۱] Lockhart, L. 1939. Famous Cities of Iran, Pearce, Brentford, 92.

[۱۲۲] Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I:101.

[۱۲۳]  اسکندربیگ در تشریح اقدام صفویان به قتل عام مردم شهر در سال­های ۱۵۸۱-۱۵۸۲م.، به طور خاص به «استحکامات بیرونی» و نیز «ارگ» اشاره می­کند.

Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 423.

ارگ آن­قدر بزرگ بود که ۴۰۰۰ نیرو را در خود جا دهد: در سال ۱۵۳۲-۱۵۳۳م.، وقتی ارتش طهماسب شبانه به ارگ حمله کردند، جمعیت نیروهای ازبک را همین مقدار گزارش کردند.

Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 100.

[۱۲۴]  م۹۶: ۲۱۰.

[۱۲۵] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 422-423.

نیروهای سلطان محمد شاه پس از آنکه والی شهر به تفنگچیان دستور داد که به روی آن­ها آتش بگشایند، واکنش نشان دادند.

[۱۲۶] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 619, 629, 641-642.

این سازش به سرعت به هم خورد به طوری که خود شاه عباس حکم داد که مردم شهر باید به خاطر دشنام­های ضدسنی­ای که به نیروهای ازبک ساکن در آنجا دادند پوزش بخواهند. عجیب آن­که برخی از سبزواری­ها به فاتحان ازبک پول دادند تا آن­ها را به بازگشت به شهر ترغیب کنند.

[۱۲۷] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 686-688.

[۱۲۸]  نوشتۀ روی این بنا از دست رفته و از این رو تاریخ آن معلوم نیست. جدول ۴ را ببینید. به فواصل (اصلاح­شدۀ) ماهواره­ای از توقفگاه­های پیشین و کنونی نگاه کنید. به هر حال، به نظر نمی­رسد این بنا در همان جایی واقع شده باشد که در گزارش یزدی از راهپیمایی سال ۱۶۰۱م. آمده است. ­

[۱۲۹]  Jackson, V. 1911. From Constantinople to the home of Omar Khayyam, Macmillan, New York, 142.

[۱۳۰] Bacque-Grammont, J.-L. 2010. Le reseau routier du plateau iranien d’apres deux sources ottomans, unpublished.

[۱۳۱] Mitford, E.L. 1884. A Land March from England to Ceylon, W.H. Allen & Co, London, 17.

[۱۳۲] Curzon, G.N. 1892, Persia and the Persian Question, Longmans, Green & Co., London, 291.

[۱۳۳] Jackson, V. 1911. From Constantinople to the home of Omar Khayyam, Macmillan, New York, 142-145.

عکسی از این بنا در صفحۀ ۱۴۵ این کتاب آمده است.

[۱۳۴]  چند کیلومتر آن طرف­تر روستا، امامزاده­ای (بی­تاریخ) وجود دارد که روستاییان مهمان­نواز مرا به آنجا بردند.

[۱۳۵]  نشان مشخصی از بنایی گلی یا گلی-آجری نیافتم.

[۱۳۶] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 687.

[۱۳۷]  اکنون به­عنوان انبار نگهداری علم­ها و پرچم­های دسته­های عاشورا به کار می­رود.

[۱۳۸]  این مرد تنها جوانی بود که درباره تاریخ محلی معلومات داشت و به آن علاقه­مند بود.

[۱۳۹]  Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 626.

[۱۴۰] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 683.

[۱۴۱]  یک بدیل ممکن است کلاه­فرنگی­ها باشد، شاید از آن نوعی که مشهور است که در سفرهای شکاری شاه عباس برپا می­شدند.

[۱۴۲] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 209-210.

[۱۴۳]  هرچند حاتم­بیگ اردوبادی، دفترخانه و کاتبان به قزوین منتقل شدند «تا در غیاب شاه به امور کشور رسیدگی شود» فضلی بیگ می­گوید که نظیر و «تجهیزات لازم برای کارگاه­های سلطنتی» پشت سر شاه به مشهد آورده شدند. برای من روشن نیست که آیا این افراد و باروبنه­شان در همان اردویی که شاه و طایفه­اش در آن بودند جا می­شدند یا خیر. م۹۶: ۲۱۲.

[۱۴۴] Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 800.

[۱۴۵] Szuppe, M. 1986. “Un marchand de roi de Pologne en Perse 1601-2”, Moyen Orient & Ocean lndien 16-19/3:100.

[۱۴۶]  م ۹۶. این منبع نشان نمی‌دهد این دیدارها در چه جاهایی صورت گرفته است (همچنین محل دیدار در استرآباد از خودش گزارش مشخص نمی‌شود). در این منبع همچنین اشاره شده که شاه وقتی وارد کاشان و نظنز شد، از سوی وجهای محلی مورد استقبال قرار گرفت.

[۱۴۷]  Iskandar Beg, M. 1978. The History of Shah Abbas the Great: Tiirlk-e a/amiirii-ye Abbasi, translated by R.M. Savory, Westview Press, Boulder Colorado, 787.

[۱۴۸] Della Valle, P. 1664. Les fameux voyages de Pietro della Valle, gentil-homme romain surnomme I ‘illustre voyageur, Vol. 2, Chez Gervais Clovzier, Paris, 210.

[۱۴۹] به نقل از لاک.

[۱۵۰]  م۹۶: ۲۰۸.

[۱۵۱]  م۹۶: ۲۰۹.

[۱۵۲]  م۹۶: ۲۱۵.

[۱۵۳]  م۹۶: ۲۰۹. خودم در همان فصلی که راهپیمایی سال ۱۶۰۱م. انجام شده بود، بالای البرز بودم و مسیر تپه­ای شاه به مشهد را جست­وجو می­کردم. شرایط آب­وهوای محلی نامساعد بود و وقتی به ارتفاعات رسیدم، همه جا یخ زده بود، سرما زیرصفر بود حتی در میانۀ روز.

[۱۵۴] Melville, C. 1993. “From Qars to Qandahar: the Itineraries of Shah Abbas I (995-1 038/1587-1629)”, in J. Calmard (ed.), Etudes Safavides 4: 205.

[۱۵۵]  Bacque-Grammont, J.-L. 2010. Le reseau routier du plateau iranien d’apres deux sources ottomans, unpublished.

[۱۵۶]  م۹۶: ۲۱۵.

[۱۵۷]  یزدی چهل توقفگاه بانام را فهرست کرده و اسکندربیگ یا فضلی بیگ سه توقفگاه دیگر را نام برد‌ه‌اند. دلاواله توقفگاه­های واقع در دشت کویر را ثبت کرده است. البته همۀ این نام­ها معرف روزهای پیاده­روی نیستند. با این حال، مایلم خاطرنشان سازم که توقف­های کوتاه­تر معمولاً بی­فاصله پیش یا پس از شهرهای بزرگ رخ می­داد با کنش­های معمول آماده­شدن برای ورود رسمی­تر و نیز با توقف کوتاه در زمانی که چیزی جا می­ماند سازگار بود.

[۱۵۸]  تا حوض آقا محمد ۶۷ کیلومتر؛ تا میمه ۶۱ کیلومتر؛ تا الهک ۶۳ کیلومتر؛ تا مزینان ۵۸ کیلومتر؛ تا سبزوار ۶۴ کیلومتر؛ تا نیشابور ۵۴ کیلومتر و تا مشهد ۹۰ کیلومتر.

[۱۵۹]  م۹۶: ۲۱۲.

[۱۶۰]  م۹۶: ۱۹۱ و ۲۱۱؛ نیز:

Anonymous. 1939. A Chronicle of the Carmelites in Persia, and the Papal Mission of the XVI/th and XVII/th Centuries, Eyre & Spottiswoode, London, 158.

[۱۶۱]  م۹۶: ۲۱۴.

[۱۶۲]  Matthee, R.P. 1999. The Politics of Trade in Safavid Iran. Silk for Silver, 1600-1730, Cambridge University Press, Cambridge, 67.

[۱۶۳] Matthee, R.P. 1999. The Politics of Trade in Safavid Iran. Silk for Silver, 1600-1730, Cambridge University Press, Cambridge, 67; Jackson, V. 1911. From Constantinople to the home of Omar Khayyam, Macmillan, New York, 166-67.

در اثر بالا آمده که اغلب می­گویند کاروانسرایی در دامغان هست که عباسی است و در واقع در دورۀ سلطنت شاه اسماعیل ­اول ساخته شد.

 [۱۶۴] Soheili, M. Undated electronic source. Caravansaries. Accessed via: www.caroun.com/ Architecture/Caravansary/000Caravansary.html on 20 March 2010.

[۱۶۵]  Eastwick, E. B. 1864. Journal of a Diplomats Three Years’ Residence in Persia, Smith, Elder and Co., London, 15.; Jackson, V. 1911. From Constantinople to the home of Omar Khayyam, Macmillan, New York, 156, 158; Kleiss, W. 1997. Karawanenbauten in Iran. T2, Reimer, Berlin, 96.

[۱۶۶]  Soheili, M. Undated electronic source. Caravansaries. Accessed via: www.caroun.com/ Architecture/Caravansary/000Caravansary.html on 20 March 2010.

گفتنی است مشهورترین کاروانسرا که اکنون به هتل شاه عباسی مصطلح است، به واقع در زمان سلطنت شاه سلطان حسین ساخته شد و جزئی بود از مجتمع مادر شاه.

[۱۶۷]  Gouvea, A. de 1646. Relation des grandes guerres et victoires obtenues par le Roy de Perse Cha Abbas contre les Empereurs de Turquie Mahomet et Achmet son fils, Chez Nicolas Loyselet, pres S. Lo, derriere le Palais, a l’Oyfelet, Rouen, 94-95.

[۱۶۸]  Adle, C. 1971. “Contribution a Ia geographie historique du Damghan”, Le Monde lranien et I ‘Islam I:75.

[۱۶۹] Tavernier, J.B. 1676. Les six voyages de J.B. Tavernier, q ‘if a fait [sic] en Turquie, en Perse et aux lndes, pendant l’espace de quarante ans, Gervais Clouvier et Claude Barbin, Paris, 106.

[۱۷۰] Siroux, M. 1949. Caravanserails d’lran et petites constructions Routieres. Memoires publies par les membres de I ‘lnstitut Franr;ais d’Archeologie Orientale du Caire 81, L’Institut Fran9ais d’ Archeologie Orientale du Caire, Cairo, 168-170.

[۱۷۱]  متخصصان محلی گمان می­کنند که این بنا (که قصر بهرام یا عباس­آباد نیز خوانده می­شود) عمارتی سلطنتی بود نزدیک شکارگاه، ارتباط شخصی: رضا چاهکن.

[۱۷۲]  از روی دیوارنوشته­های ثبت­شده می­توان پی برد که این بنا در سال ۱۵۹۲م. موجود بوده است.

Mawer, C. 2010b. 30 April2010. Graffiti from 1592 at Qasr-i Bahram. Accessed electronically via www.carolinemawer.co.uk/ blog/?p=IIO 20 August 2010.

به گفتۀ یزدی، عباس در اواخر سال ۱۶۰۲م. بود که در «کاروانسرای شاهی» در مسیر «سیاهکوه» ماند (م ۹۶: ۲۱۳).

[۱۷۳]  Ferrier, J.P. 1857. Caravanjourneys and wanderings in Persia, Afghanistan, Turkistan,and Beloochistan, John Murray, London, 102-103; Herzfeld, E. 1943. “Damascus: Studies in Architecture: II”, Ars lslamica 10: 23.

[۱۷۴]  در ده­نمک، لسجرد و سمنان تورفتگی­های سنگ­نوشته­ها خالی­اند. در آهوان و بدشت نیز مشهور است که صفحات دزدیده شده­اند.

[۱۷۵]  برای مشاهدۀ مدارک کتبی غیرمستقیم مربوط به کاروانسرای گوشه ادامۀ متن را بخوانید.

[۱۷۶]  در کاروانسرای عبدل­آباد، هم طاق­های عصر صفوی را دیدم و هم طاق­های عصر قاجار را. سیرو شواهد باستان­شناختی­ای به دست داده است در این باره که کاروانسراها چنددوره­ای­اند.

[۱۷۷]  مصداقی از این قضیه را بیرون از مزینان، در دو بنایی که روبه­روی هم قرار دارند، مشاهده می­کنید.

[۱۷۸] Matthee, R.P. 1999. The Politics of Trade in Safavid Iran. Silk for Silver, 1600-1730, Cambridge University Press, Cambridge, 67.

[۱۷۹] Babaie, S., Babayan, K., Baghdiantz-McCabe, I. and Farhad, M. 2004. Slaves of the Shah: New Elites ofSafavid Iran, !.B. Tauris, London, 81.

[۱۸۰]  در بدشت (۱۶۴۵م.)، میمه (۱۶۵۳م.)، و مزینان (۱۶۶۳م.).

[۱۸۱]  در آهوان (۱۶۸۵م.).

[۱۸۲] Soheili, M. Undated electronic source. Caravansaries. Accessed via: www.caroun.com/ Architecture/Caravansary/000Caravansary.html on 20 March 2010.

[۱۸۳] Matthee, R.P. 1999. The Politics of Trade in Safavid Iran. Silk for Silver, 1600-1730, Cambridge University Press, Cambridge, 22.

[۱۸۴] Herzfeld, E. 1943. “Damascus: Studies in Architecture: II”, Ars lslamica 10: 25.

[۱۸۵] Rohne, C. 2003. “Les ribats dans !’Orient du monde musulman des origines des XIIIe siecle”, Bulletins d’Etudes Orientales 55: 73.

[۱۸۶]  ارتباط شخصی: رضا چاهکن، نوامبر ۲۰۰۸م.

[۱۸۷]  گرچه اکنون کار زمین والیبال را انجام می­دهد.

دیدگاهتان را بنویسید