پیش‌نویس یک مقاله در بازخوانی نظریه ی کنش‌های گفتاری

 

باسمه تعالی

میز پژوهش هفته – شماره ی ۲ (۲-۸ تیرماه ۱۳۹۷)

نوشتن پیش‌نویس یک مقاله در بازخوانی نظریه ی کنش‌های گفتاری:

در حیطه کاربردشناسی از زبان‌شناسی، مبحثی به عنوان کنش‌های گفتاری یا کارگفت‌ها وجود دارد که مهم‌ترین نظریه‌پردازان آن جان آوستین و جان سرل هستند؛ در نظریه ی ارائه شده توسط آوستین و ادامه داده شده توسط سرل از سه کنش گفتاری شامل بیانی، غیر بیانی و پس‌بیانی یاد می‌شود که مبنای آن جداسازی خبر و انشاء و تقسیم انشاء با محوریت گوینده یا شنونده است. جداسازی دو کنش غیر بیانی و پس‌بیانی، همواره در آراء نظریه‌پردازان با اضطراب و اختلاف‌نظرهایی همراه بوده است که نشان از آن دارد که مبنای فلسفی این تقسیم به اندازه ی کافی منقح نشده است. بنده در یک تحلیل مقایسه‌ای میان این مثلث با مثلث وجود- وَجد- وجدان در عرفان اسلامی و مطالعه ی یک‌به‌یک میان ارکان دو مثلث، به دنبال آن بودم تا نشان دهم اضطراب موجود در تقسیم‌بندی مورد بحث ناشی از چیست و این که چطور تقسیم سه‌گانه آوستین- سرل حاصل خلط دو مبنای مختلف است و همین دومعیاره بودن، زمینه ی اختلاف نظر و دیرهضم بودن مطلب را فراهم آورده است. مقصود اصلی از این مقاله، تصحیح و تنقیح نظریه ی کنش‌های گفتاری است، اما همزمان یک بازخوانی در باره ی مثلث عرفانی وجود- وجد- وجدان نیز صورت گرفته است. مقاله إن شاء الله پس از بسط کافی در مسیر انتشار قرار خواهد گرفت.

نوشتن دو قطعه‌متن در پیرامون رومانی و خاستگاه نیکلای چاوشسکو:

بهانه ی این دو نوشته، مطلبی بود که یکی از دوستان قدیم در باره ی داستان سقوط نیکلای چاوشسکو رهبر حزب کمونیست رومانی و دیکتاتور آن کشور برایم ارسال کرده بود. با همان علاقه‌های نام‌شناختی به کاوش در باره ی ریشه ی نام چاوشسکو پرداختم و کوشیدم نشان دهم تربیت این رجل سیاسی در دامان چه نوع خانواده‌ای با چه سابقه‌ای بوده است. همچنین به همین مناسب، مطلب دیگری در باره ی گسست قومی و دشواری‌های شکل‌گیری یک ملت- دولت در رومانی نوشتم که به فهم قدرت و سقوط چاوشسکو یاری می‌کند.

نوشتن یک قطعه در باره ی پدید برون‌نام (exonym) در دانش نام‌شناسی:

این مطلب به مناسب محصول جانبی مطالعه ی پیشین در باره ی رومانی فراهم شد و بخشی از طرح چندین ساله ی من در توسعه ی دانش نام‌شناسی است. مورد مطالعه در مقاله ی مورد بحث نام ترانسیلوانیا به عنوان ناحیه ی غربیِ کشور رومانی است. در این مقاله من می‌کوشم تا نشان دهم چرا مردم این منطقه هیچ نام خودخوانده یا درون‌نام (endonym) برای سرزمین خود ندارند و معنای این رفتار چیست؟ ضمناً تلاش کرده‌ام تا نشان دهم از ژرمن‌ها تا مجارها، و اسلاوها تا ترک‌ها به ترانسیلوانیا با چه منظری نگریسته‌اند و چگونه با برون‌نام‌های مختلف این سرزمین را نامیده‌اند. کدام برون‌نام‌ها با چه منطقی از سوی مردم منطقه پذیرفته شده است؟ چگونه ساختار نامگذاری مجارها به زبان لاتینی راه‌ یافته است؟ چرا اسلاوها برون‌نام ژرمن‌ها را بیشتر پسندیده‌اند و ترک‌ها برون‌نامِ مجارها را؟ همان گونه که دیده می‌شود کوشش اصلی در مقاله، ارائه ی یک مدل مطالعه بر مبنای تحلیل زمینه‌ها و کارکردهای نام‌گذاری است و ترانسیلوانیا تنها به عنوان یک مثال گویا انتخاب شده است. پیشتر من مطالعه ی مشابهی را در باره ی نام جغرافیایی ماوراء النهر، نام جغرافیاییِ اتریش، نام جغرافیایی یونان و نام قومی روس انجام داده‌ام. این قطعه‌متن تشکیل‌دهنده ی یک کتاب مفصل در باره ی مبانی علم نام‌شناسی هستند که إن شاء الله با تکمیل تدریجی در دستور انتشار قرار خواهد گرفت.

از سری یادداشت های دکتر احمد پاکتچی

 

دیدگاهتان را بنویسید