«برای فهمیدن باید به طبقهبندی بپردازیم و امور ناآشنا را میتوانیم فقط بر حسب امور آشنا طبقهبندی کنیم ». (بینشهای علم سیاست، کوئنتین اسکینر، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، انتشارات فرهنگ جاوید. ص۱۱۲)
شاید به همین دلیل بود که خاورشناسانی که در سده نوزدهم میلادی برای نخستین بار با پدیده وهابیت روبرو میشدند، ناچار بودند این پدیده را در مقایسه با تجربه خودشان از نهضت اصلاح دینی اروپا بفهمند و با واژگانی که در اختیار داشتند، درباره آن سخن بگویند. همین شد که وهابیت را در مقوله رفرم دینی وارد کردند و محمد بن عبدالوهاب را با لوتر و کالون مقایسه کردند.
در مقالهای که به این یادداشت پیوست شده (و متن آن در ادامه آمده) و در شماره دوم و سوم فصلنامه کتابگزار منتشر شده است، به اختصار این انگاره را گزارش کردم. به رغم چند ملاحظه انتقادی که درباره این انگاره در مقاله آمده، هدفم در این نوشته تنها گزارش آن و آشنا کردن وهابیت پژوهان با مسئلهای بود که میتواند موضوع پژوهشهایی در مقولات دینپژوهی و تاریخ ادیان باشد.
همزمان که آل سعود در سده هجدهم و نوزدهم میلادی در مرکز جزیره العرب، سرزمینهای زیر سلطه خود و جغرافیای پیروان آیین وهابیت را گسترش میداد، مسافرت غربیان به این سرزمین فزونی مییافت. اواخر سده هجدهم و به ویژه سده نوزدهم میلادی، جزیره العرب میزبان اروپاییان متعددی بود که با انگیزهها و ماموریتهای مختلف به این سرزمین پا میگذاشتند، گروهی از آنان خاورشناسان حرفهای بودند که برای اکتشاف آثار باستانی یا مطالعه زبان و فرهنگ بخشی از مردم مشرقزمین به این سرزمین سفر میکردند و گروهی از این مسافران، ماموران نظامی یا سیاسی و یا جهانگرد و تاجر بودند. به هر حال بیشتر این مسافران در یک ویژگی مشترک بودند و آن کنجکاوی خاورشناسانه درباره سرزمینهای شرقی و مردمان آن بود. این گروه از مسافران اغلب سفرنامهای مینگاشتند که شامل شرح سفر و توصیف مردمان و جغرافیای مناطقی بود که از آن گذشته بودند. آثار این نویسندگان بخشی از ادبیات خاورشناسانه درباره جزیرهالعرب را تشکیل میدهند. در این نوشتار از واژه خاورشناس برای اشاره به همه این نویسندگان و مسافران غربی استفاده شده است.
در این نوشتار نگاهی میاندازیم به بخشی از آثار غربیانی که عمدتا در سده نوزدهم میلادی به شبه جزیره عربی سفر کردند و در آثار خود مطالبی درباره وهابیت نگاشتند. بیشتر آثاری که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفتهاند سفرنامهها و یا آثاری هستند که بر اساس مشاهده شخصی نویسندگان نگاشته شدهاند. در میان مطالب مختلفی که در آثار این دسته از نویسندگان درباره وهابیت میتوان یافت، در این مقاله انگاره تشیبه وهابیت و نهضت اصلاح دینی مورد توجه ما است.
با مطالعه سفرنامههای غربیان درمییابیم که نگاه آنان به وهابیت با نگاه مسلمانان تفاوتهای اساسی داشته است. آنان در برابر وهابیت نگاهی غیر منتقدانه داشتند و در موضعی که به ادعای بنیانگذاران آیین وهابیت نزدیک بود، این فرقه را همچون نهضتی اصلاحی در دین اسلام ارزیابی میکردند. بدینترتیب در حالی که واکنش عمومی جهان اسلام به گسترش قدرت آل سعود، واکنشی آمیخته به خشم و انکار بود، این دسته از نویسندگان اروپایی در اندیشه و شعارهای این فرقه نوظهور اسلامی، ویژگیهای آشنایی میدیدند که خاطره «نهضت اصلاح دینی» (reformation) اروپا را برای آنان زنده میکرد. شاید برخی از آنان چنین میپنداشتند که وهابیت نیز همانند نهضت اصلاح دینی که در آغاز از سوی کلیسا طرد و سپس به جنبشی فراگیر در اروپا تبدیل شد، آیندهای شبیه به آن داشته باشد. این جنبه از دیدگاه خاورشناسان و مسافران غربی درباره وهابیت، در اینجا مورد بررسی قرار گرفته است.
بعد از ظهور وهابیت در سده هجدهم میلادی، فعالیتهای این فرقه نظر مسافران غربی را به خود جلب کرد و توصیف وهابیان و شرح اقدامات سیاسی آل سعود به آثار غربیان راه یافت. از قدیمی ترین آثاری که درباره وهابیت به یک زبان اروپایی نگاشته شده است، سفرنامه لویی دو کورانسیه (۱۷۷۰-۱۸۳۲م.) فرانسوی است است که از سوی دولت فرانسه ماموریتهای زیادی در سرزمینهای اسلامی انجام داده بود. تعداد نگاشته های اروپاییان که در آثار خود درباره وهابیت سخن میگفتند در سده نوزدهم میلادی بیشتر شد. دهه اول و دوم این سده که فعالیت آل سعود در حجاز بیشتر شده بود، برخی از خاورشناسان اروپایی به مکه و مدینه سفر کردند و مشاهدات مستقیم خود از وهابیان را در سفرنامههایشان منعکس کردند. دومینگو بادیا ای لیبلیش که در سال ۱۸۰۷ در مکه بود، اولریش سیتزن که در سال ۱۸۱۰ به مکه سفر کرد و جان لوییس بورکهارت که در سال ۱۸۱۴ و همزمان با جنگ مصریان با وهابیان، در حجاز حضور داشت از جمله این افرادند. (الریاحی، ۱۹۸۱:ص۷۸-۸۰) بورکهارت که از مشهورترین خاورشناسان اروپایی است، افزون بر اطلاعاتی که در سفرنامه خود درباره وهابیان به دست داده، کتاب مستقلی درباره بدویان و وهابیان نگاشته و در آن به شرح عقاید و ساختار سیاسی اجتماعی آل سعود و تاریخ فعالیت آنان در دوره نخست حکومتشان پرداخته است. (کتابشناسی مختصر و کارآمدی را از نگاشتههای غربیان در سده نوزدهم با موضوع جزیره العرب و وهابیت بنگرید در: ابو علیه۱۴۳۰: ۴۵۱-۴۶۳؛ برای اطلاعات بیشتر درباره مسافران غربی جزیره العرب نیز نک: محمود۱۴۳۰: ۲/کل کتاب)
در این نوشتار ابتدا نمونههایی از مقایسه وهابیت با نهضت اصلاح دینی در متون سفرنامه نویسان غربی بخصوص آنانی که در سده نوزدهم میلادی به جزیره العرب سفر کردند و گاه ارتباطی مستقیم با وهابیان برقرار کردند، نقل شده و در بخش دوم به بررسی عناصری که این شباهت را در ذهن غربیان شکل داده، پرداخته شده است. هرچند انتقاداتی از آرای خاورشناسان در این نوشتار طرح شده، آنچه در اینجا مقصود ما است نه نقد و بررسی کامل شباهت پروتستانتیزم و وهابیت که خود نیازمند پژوهشی مستقل است، بلکه گزارشی نمونهوار از اندیشه غربیان در این باب است.
شباهت نهضت اصلاح دینی و وهابیت، انگارهای فراگیر نزد سفرنامهنویسان غربی در سده نوزدهم میلادی بوده است و دقت در واژگانی که آنان وهابیت را با آن نامیده یا توصیف کردهاند این مدعا را به سادگی اثبات میکند. آنان برای اشاره به وهابیت از واژگانی که درباره نهضت اصلاح دینی کاربرد داشته استفاده کردهاند.
افزون بر آن برخی از نویسندگان به شباهت نهضت اصلاح دینی و شاخههای آن با وهابیت تصریح کردهاند. لویی دو کورانسیه[۱] (۱۷۷۰-۱۸۳۲م.) فرانسوی از نخستین نویسندگان اروپایی است که در کتابی که در اواخر سده هجدهم درباره تاریخ وهابیت نگاشته، به شباهت پروتستانتیزم با این جنبش تصریح کرده است. ( De Corancez,1810:18)
همانطور که اشاره کردیم نویسندگان غربی در این دوره، وهابیت را نه همچون یک فرقه بدعتآمیز بلکه آن را همچون نمونه اسلامی اصلاح دینی مینگریستند. واژه reform (اصلاح) که از واژههای معمول در اشاره به نهضت اصلاح دینی اروپا است از پرکاربردترین واژهها برای توصیف جنبش وهابیت در آثار این نویسندگان است. مشتقات این واژه همچون reformer برای اشاره به محمد بن عبدالوهاب بارها در آثار آنان تکرار شده است.( Ali Bey,1816:2/150; Doughty,1921:2/425)
جان لوییس بورکهارت Burckhardt John Lewis (1784-1817م.) خاورشناس مشهور سویسی که کتابش در تاریخ وهابیت با عنوان «یادداشتهایی درباره بدویان و وهابیان» از شهرت بسیاری زیادی در غرب برخوردار بود و تاثیر زیادی بر اندیشه سایر پژوهشگران داشت، وهابیت را نوعی پیوریتنیسم (Puritanism)[۲] اسلامی تعریف میکند. (Burckhardt,1830: 274 ) برخی از آثاری که بعد از کتابهای بورکهارت نوشته شدند برای توصیف وهابیان بیش از همه بر کتاب وی متکی بودند و گاه به بازنویسی نوشتههای وی اکتفا میکردند. از این رو عجیب نیست اگر همین تعبیر پیوریتنیسم اسلامی را در آثار دیگر اروپاییان سده نوزدهم بازیابیم. ( Crichton,1834: 2/289; Chambers’s encyclopedia,1968: x/39 )
تاکید بر مشابهت نهضت اصلاح دینی اروپایی و وهابیت در آثار برخی از سفرنامه نویسان صراحت بیشتری یافت. ادیب و سفرنامه نویس فرانسوی، شارل دیدیه (Charles Didier) در سفرنامه خود وهابیت را آشکارا به پروتستانتیزم تشبیه و محمد بن عبدالوهاب، بنیانگزار وهابیت را با برخی از سران نهضت اصلاح دینی مانند ساونارولا Girolamo Savonarola ، یان هوس Jan Hus، مارتین لوتر و ژان کالون مقایسه کرده است. ( Didier, 1857:179-180 ) دیدیه هر چند تقریبا همه مطالبش را درباره وهابیت از کتاب بورکهارت اقتباس کرده، در استفاده از تعابیر قطعی در مقایسه پروتستانتیزم اروپایی با جنبش وهابیت بیپرواتر قلم زده است.
چنین نمونههایی در کتابهای دیگر نویسندگان غربی نیز دیده میشود. از جمله نویسنده کتابی که به تاریخ زندگی محمدعلی پاشای مصر میپردازد، در معرفی فرقه وهابیت، آن را با فرقه Socinianism مقایسه کرده است، (Hodgson, 1837: 11)که یکی از شاخههای کلیسای اصلاح طلب در کشور لهستان و منسوب به موسس آن با نام ۱۶۰۴ Faustus Socinus (۱۵۳۹–بود که پیروانی در کشور آمریکا پیدا کرد. نویسندهای دیگر نیز در اثر خود وهابیت را یکی از نمونههای اصلی جنبشهای احیای دین revival در اسلام معرفی میکند. (Wavell,1918: 30 )
از نمونههای متاخر میتوان به کریستین هورخرونیه Christiaan Snouck Hurgronje (۱۸۵۷-۱۹۳۶م.) اسلام شناس برجسته و تاثیرگذار هلندی که مدتی را در مکه گذراند و مطالعات زیادی درباره اسلام داشت، اشاره کرد. وی در نخستین سالهای سده بیستم میلادی حرکت وهابیت را آشکارا با پروتستانتیزم در کلیسای مسیحی مقایسه کرده است. وی که از ادبیاتی کاملا مسیحی استفاده کرده، واژه کلیسا را برای اشاره به سازمان روحانیت اسلامی و واژه پروتستان را برای اشاره به جنبش وهابی و دیگر جنبشهایی از این دست به کار برده است. (Hurgronje,1916: 88-89 )
شناخت خاورشناسان سده نوزدهم میلادی از وهابیت، تحت تاثیر انگاره تشابه این جنبش با نهضت اصلاح دینی قرار داشته است و توصیفی که آنان از عقاید این جنبش ارائه کردهاند آمیخته به مفاهیم و واژگانی است که پیشتر در نهضت اصلاح دینی آزموده شده بود. در این بخش از نوشتار سعی میکنیم با بازخوانی متونی که در بخش گذشته به اختصار بدان اشاره کردیم، دو نمونه از مهمترین عناصری را که در توصیف نویسندگان غربی از وهابیت وجود دارد و گمان میرود سازنده انگاره تشابه دو فرقه وهابیت و پروتستانتیزم در ذهن آنان باشد، استخراج و بررسی کنیم، به سخن دیگر در این بخش به برخی از وجوه تشابه پروتستانتیزم و وهابیت از دیدگاه این نویسندگان میپردازیم.
مقایسه میان وهابیت و پروتستانتیزم در آثار سفرنامهنویسان و خاورشناسان غربی، مقایسه الهیات مورد قبول این دو فرقه و یا حتی مقایسه زمینههای اجتماعی و تاریخی ظهور آنها نیست؛ رای به تشابه بین این دو جنبش بیشتر حاصل شباهت در ساخت بیرونی این دو، در مقام فرقههایی معترض به وضع موجود و مدعی اصلاح دینی است. از جمله مهمترین عناصری که به نظر میرسد آنان را به رای به مشابهت این دو فرقه واداشته، میتوان به دو عنصر اساسی «اصلاح دینی» و «بازگشت به متون مقدس» اشاره کرد. این دو مفهوم که همچون دو شعار اصلی در هر دو فرقه وهابیت و پروتستانتیزم طرح شدهاند، مفاهیمی در همتنیدهاند و جدا کردن آنها از هم جز با تسامح امکان پذیر نیست.
اصلاحگری
خاورشناسان در معرفی محمد بن عبدالوهاب معمولا او را همچون مصلحی (reformer) ترسیم میکنند که با سفر در سرزمینهای اسلامی و مشاهده عملکرد مسلمانان به این نتیجه رسید که آموزههای اصلی اسلام (primitive faith of Islam) دچار فساد و تباهی (Corruption) شده و به فکر اصلاح این وضعیت افتاد. Burckhardt,1830:274) ) آنان در توصیف اندیشه محمد بن عبدالوهاب، به اعتراض او علیه اعمال خرافی superstitious و شرکآمیز Idolatrous نزد مسلمانان اشاره کرده و به شرح اعتراضات وهابیان درباره زیارت و شفاعت پرداختهاند. (Wavell,1918:30)بورکهارت صفحاتی از اثر خود را به شرح اعتراض وهابیان به آنچه آنان تقدیس و پرستش adoration پیامبر و آنچه وی علاقه ترکان (واژهای که اروپاییان به معنای مسلمانان به کار میبردند) به بزرگداشت قبور و زیارت اولیا و مشایخ مینامد، اختصاص داده است. ( Burckhardt,1830:105-108)
در اندیشه خاورشناسان، مبارزه وهابیان با آیینهایی که از نظر آنان انحرافی از آموزههای اصلی اسلامی و حاصل اضافات فرقههای دینی به اسلام اصیل است، مشابه مبارزه پروتستانها با پیرایههای افزده شده از سوی کلیسا به مسیحیت است. از همین رو است که این نویسندگان، وهابیان را همچون فرقهای میشناختند که مسلمانان را به بازگشت به شکل ساده و ابتدایی اندیشه و عمل اسلامی فرا میخواند. (Ali Bey,1816:2/)
در نقد این انگاره میتوان به این موضوع اشاره کرد که نهضت اصلاح دینی بیش از هر چیز شورشی علیه فساد کلیسا بود و نوک پیکان انتقادات پروتستانها به سوی روحانیت کلیسایی نشانه رفته بود؛ (کونگ، ۱۳۸۴: ۱۶۹-۱۷۲؛ مک گراث، ۱۳۸۲: ۹۳-۹۶) اما اعتراض وهابیت، اختصاص به طبقه خاصی از اشراف یا روحانیان نداشت بلکه اعتقاد به فساد و تباهی اندیشه عموم مسلمانان بود. آنچه وهابیان اعمال انحرافی و شرکآمیز قلمداد میکردند، تنها از گروه خاصی از طبقه روحانیت یا حاکمان عثمانی سرنمیزد بلکه رفتارهایی عام و فراگیر بود: زیارت، استعمال دخانیات و پوشیدن لباس حریر از جمله رفتارهای عمومی در میان مردم بود که وهابیان به مقابله با آن پرداختند. (ابن بشر نجدی، بی تا: ۱/۷-۹؛ سباعی، ۱۴۲۰: ۵۰۳) به سخن دیگر اگر لوتر پاپ را دجال و ضد مسیح میخواند(دورانت، ۱۳۸۳: ۶/ ۴۲۲) وهابیان تکفیر همه گروههایی را که به اعمال شرکآمیز از دیدگاه آنان میپرداختند اعلام و حکم جهاد درباره غیر وهابیان صادر میکردند.
بازگشت به متون مقدس
دیگر عنصر مهم توصیف نویسندگان غربی سده نوزدهم از وهابیت شعار بازگشت به قرآن و سنت گذشتگان و طرح موضوع اجتهاد و نفی تقلید است. این عنصر پیوند عمیقی با آموزه مبارزه با فساد و انحراف در دین دارد و در ادامه اعتراض به چیزی است که وهابیت آن را اضافه کردن پیرایهها به دین مینامد. بازگشت به عقاید سلف در واقع مخالفت با همین پیرایههایی است که به عقیده وهابیت علت اصلی فساد عقیده و عمل اهل اسلام است. از دیدگاه وهابیان این پیرایهها با انتقال اندیشه مردمان تمدنها و ادیان دیگر وارد اسلام شده و از سوی سنتهای غلط فقها مانند سنت اجماع تایید شده است. (هوشنگی، ۱۳۹۰: ۹۳؛ ضاهر، ۱۴۱۴: ۷۶-۸۰) در واکنش به همین عقاید به زعم وهابیان وارداتی است که لزوم بازگشت به اسلام اصیل که الگوی واقعی آن مسلمانان صدر اسلاماند، مطرح شده است.
وهابیان چنان که خاورشناسان آنان را توصیف میکنند، به تفسیر مفسران گذشته از قرآن، و نیز مذاهب فقهی بیاعتنا بودند و تنها منبع دریافت دین را قرآن و سنت میدانستند. (AliBey,1816:2/147 )وهابیان با اعتراض به تقلید در سنت فقهی اهل سنت، از گشودن باب اجتهاد سخن راندند. (ضاهر، ۱۴۱۴: ۸۱) به نظر میرسد این عقیده وهابیت از دیدگاه خاورشناسان نوعی شورش علیه اقتدار مذهبی روحانیت و مذاهب فقهی، فهمیده شده و یادآور ایستادگی پروتستانها در مقابل اقتدار و مرجعیت دینی کلیسا و روحانیت کلیسایی بوده است؛ کلیسایی که خود را تنها مرجع تفسیر کتاب مقدس و واسطه خدا و مردم میدانست. (درباره بازاندیشی پروتستانتیزم در مرجعیت کلیسا نک: مکگراث، ۱۳۸۲: ۱۰۳-۱۰۸و ۳۰۶-۳۰۷؛ مکآفی براون،۱۳۸۲: ۳۲۳-۳۴۶)
هورخرونیه که از دو نوع پروستانتیزم لیبرال و پروتستانتیزم محافظهکار سخن رانده است، بازگشت به عقیده سلف صالح را همچون پروتستانتیزم محافظهکار میشناساند. در سخن وی حنابله نماینده پروتستانهای محافظهکار در میان مسلمانانند؛ گروهی که میپندارند هر عقیدهای باید بر اساس اندیشه و عمل «سلف صالح» شکل بگیرد و هر عقیدهای را باید با حدیث و سنت پیامبر(ص)، صحابه و خلفای نخستین سنجید. به عقیده هورخرونیه پروتستانهای مسلمان نیز مانند سلف مسیحی خود تنها نتایج تحول و تکامل دینی ایجاد شده در سه قرن نخست را میپذیرفتند و آنچه در ادامه آمده را به عنوان انحراف و پیرایههایی که بر دین اضافه شده ارزیابی میکنند. (Hurgronje,1916: 88-89)چنان که میبینیم هورخرونیه آشکارا پروتستانتیزم و وهابیت را به دلیل سلفگرایی، شبیه هم دانسته است.
یکی از انگارههایی که در آثار خاورشناسان مورد توجه قرار گرفته، تقابل اندیشههای این فرقه با دولت عثمانی است. اهمیت این موضوع از آنجا است که در اندیشه غربیان، دولت عثمانی همچون مرجع دینی جهان اسلام شناخته شده و صفآرایی وهابیت در برابر آن یادآور اعتراض اصلاح طلبان اروپایی در مقابل مرجعیت دینی کلیسای کاتولیک و پاپ است. هارفورد بریجز Harford Brydges در شرحی که از تاریخ وهابیت نگاشت، پذیرش دعوت وهابیت از سوی برخی از مردم نجد را حاصل تلاش آنان برای کسب آزادی مذهبی دانسته است. به گفته وی در نظر وهابیان فساد حاکمان ترک مایه دور شدن از سادگی توصیه شده از سوی پیامبر(ص) بوده است. او در ادامه مهمترین عامل دشمنی وهابیان با دولت عثمانی را مخالفت با تقدس سلطان عثمانی در مقام امام جامعه اسلامی دانسته است. (Jones,1834:2/9-10) دیگر نویسندگان اروپایی نیز در کتابهای خود از واژه ترکان برای اشاره به آن دسته از مسلمانانی که وهابیان به اعمال و اندیشههایشان اعتراض کردهاند استفاده میکنند. از جمله بورکهارت از آداب زیارت ترکان و یا فساد ترکان سخنرانده است و بیتوجهی ترکان درباره احکام اسلامی را از جمله کوتاهی در پرداخت زکات به فقرا، رعایت عدالت از سوی قاضی، حفظ روح جهادی اسلام در مقابل کافران، منع مسکرات و روابط جنسی نامشروع، از جمله زمینههای اعتراض وهابیان به شماره آورده است. به گفته بورکهارت ترکان اخلاق شمالی خود را به اسلام تحمیل کردند.( Burckhardt,1830:281-282)
مبارزه با مرجعیت دینی کلیسا و بازگشت به کتاب مقدس در مقابل آن در اندیشه مصلحان مسیحی، هرچند شباهتهایی با آنچه وهابیت به عنوان بازگشت به لزوم بازگشت به اندیشه سلف و مخالفت با فرقهگرایی طرحکرد، داشته، اما باید به اختلافهای اساسی بین این دو آموزه در دو آیین توجه کرد. هدف پروتستانها از میان بردن جایگاه واسطگی کلیسا بین خدا و انسان بود. آنان در مقابل انحصار فهم و تفسیر کتاب مقدس برای کلیسا، از فهم عامه مردم از متون مقدس دفاع کردند. این آموزه اصلی که از زمان جان ویکلیف John Wycliffe (۱۳۳۰-۱۴۱۰م.) طرح شد، به ترجمه کتاب مقدس به زبانهای مختلف اروپایی منجر شد که ارتباط عامه مردم با کتاب را فراهم میآورد. (دورانت، ۱۳۶۸: ۶/۴۴) لوتر در اندیشههای خود با امتیاز روحانی کلیسا مبارزه کرد و تمایز روحانیان مسیحی را با سایر مردم تنها بر عهده داشتن برخی وظایف خاص دینی دانست که هر کس از مومنان میتوانست بدان دست یازد. (لسلی، ۱۳۸۶: ۹۰-۹۴؛ وحیدی مهرجردی، ۱۳۸۹: ۱۰۴)
رابطه روحانیت و عامه مردم در بین مسلمانان، با آنچه در مسیحیت بود اساسا تفاوت داشت و از این رو آنچه در وهابیت به عنوان مخالفت با مذاهب فقهی مطرح شد، با مخالفت پروتستان ها با نقش واسطگی روحانیت مسیحی، تفاوت داشت. هر چند وهابیان گروه عمدهای از روحانیت دوران خود را فاسد و منحرف میدانستند، اما هیچگاه درباره جایگاه روحانیت و نقش آن در دریافت و طرح عقاید و احکام دینی اعتراضی نداشتند. در وهابیت آنچه مورد اعتراض محمد بن عبدالوهاب بود تقلید به معنای فنی و اصطلاحی خود در علم فقه و ناظر بر نفی تقلید محض از مذاهب چهارگانه اهل سنت و گشایش باب اجتهاد بود و به معنای اعتبار بخشیدن به جایگاه عامه مردم در مقام دریافت کنندگان احکام اسلامی نبود. ( نک: ضاهر، ۱۴۱۴: ۷۸-۸۳)
منابع (نسخه کامل مقاله):
Ali Bey(1816), Travels of Ali Bey : in Morocco, Tripoli, Cyprus, Egypt, Arabia, Syria, and Turkey, between the years 1803 and 1807 / written by himself, Philadelphia: Printed for John Conrad, at the Shakespeare buildings, James Maxwell, Printer
Burckhardt , John Lewis(1830), Notes on the Bedouins and Wahabys, London, henry Colburn and Richard Bentley
Chambers’s encyclopedia, London, W. & R. Chambers, limited; 1868
Crichton, Andrew (1834), The history of Arabia Ancient and modern, , New York, Harper & brothers
De Corancez, Louis Alexandre Olivier(1810), Histoire des wahabis; depuis leur origine jusqu’a la fin de 1809, Paris, Chez Crapa
Didier, Charles (1857), Séjour chez le grand-chérif de la Mekke, , Paris, L. Hachette et cie
Doughty, Charles Montagu,(1921), Travels in Arabia Deserta, , London, Boston, P. L. Warner, publisher to the Medici society, ltd., J. Cape
Hodgson, William Brown(1837), An Edited Biographical Sketch of Mohammed Ali, Pasha of Egypt, Syria, and Arabia, Peter Force, Georgetown, Washington
Hurgronje, C. snouck(1916), Mohammedanism, New York and London, G. P. Putnam’s sons
Jones, Harford (1834),An account of the transactions of his majesty s mission to the court of Persia to which is appended A brief history of the Wahauby, London, James Bohn
Rally, Augustus )1909(,Christians at Mecca: London, William Heinemann
۱۲. Wavell, A. J. B. (1918), A modern pilgrim in Mecca, London, Constable & Company, Ltd
[۱] . Louis Alexandre Olivier de Corancez
[۲]. یا پاکدینی، شاخهای از اصلاحطلبان که در انگلستان و از زمینه کلیسای انگلیکان پدید آمد. این گروه در عقاید کلامی پیروان کالون بودند و به تعبیری یکی از شاخه های کالونیسم به شمار می رود. (نک:آفی براون۱۳۸۲: ۸۰)