۱. پیوست گرایی
مبانی تدبر در قرآن ارتباط مستقیمی با بحث پیوست گرایی دارد، یعنی اگر نوع نگاه ما به فهم قرآن یک نگاه پیوست گرا باشد و بخواهیم از سنت تفسیری تبعیت کنیم و تأملات جدیدمان در امتداد تأملات تفسیری گذشته باشد، در آن صورت دیگر راهی برای عامه مردم وجود ندارد که با قرآن مواجه شوند و تدبر کنند، چرا که عامه مردم با سنت تفسیری گذشته آشنایی نداشته و از همه مباحث مطرح شده توسط آنان آگاهی ندارند.
لذا کسی که مبنایش در برخورد با فهم قرآن، پیوست گرایی است عملاً با تعمیم فهم قرآن مخالف است چون امکان آن فراهم نمیباشد. البته برخی سعی کردهاند راه حلی برای این مسئله ارائه کنند که در عین حال که سنت تفسیری را به رسمیت میشناسیم، بتوانیم راه تدبر برای عامه مردم را نیز مسدود نکنیم.
از جمله پیشنهاد هایی که مطرح کرده اند اینکه؛ سنت تفسیری را در دسترس عامه مردم قرار دهیم، لذا شاهد نوشته شدن کتابهایی با عنوان «تفسیر آسان»[۱] در طول نیم قرن اخیر هستیم که هدفشان بیان چکیدهای از سنت تفسیری گذشته است. «تفسیر نمونه»[۲] و «الکاشف»[۳] نمونه هایی هستند که بخش عمده آنها چکیده مطالب تفاسیر پیشین است.
تصحیح و انتشار تفسیر «کشف الاسرار»[۴] و «روض الجنان»[۵] توسط وزارت فرهنگ و معارف از دیگر اقداماتی است که در این زمینه و با هدف آشنا سازی عامه مردم با سنت تفسیری گذشته مانند صوفیه و امامیه به زبان فارسی است.
اقدام دیگری که در این زمینه صورت گرفت، انتشار کتب متعددی در حوزه فهم مفردات قرآن به زبان فارسی و ساده برای عامه مردم می باشد، چون همیشه این تصور وجود داشت که بخش عمدهای از تفسیر سنتی ناظر به فهم مفردات است و در حوزه فهم قرآن مشکل عمده، فهم مفردات است. از جمله کتب منتشره در این زمینه می توان به کتابهای ذیل اشاره کرد: «دائره الفرائد در فرهنگ قرآن کریم» از دکتر «محمد باقر محقق»، «اعلام قرآن» از دکتر «خزائلی» و «نثر طوبی» تألیف «میرزا ابو الحسن شعرانى» که به عنوان جلد پانزدهم تفسیر ابوالفتوح رازی منتشر شده است.
تألیف کتابهایی که در حوزهای خاص از علوم قرآنی و تفسیر سعی کردهاند سنت تفسیری متقدم را با زبان سادهای به عامه مردم ارائه بدهند نیز از دیگر اقدماتی می باشد که در همین راستا انجام شده است، مانند کتاب «نمونه بینات در شأن نزول آیات»[۶] که شأن نزول آیات را به زبانی ساده بر اساس همان چیزی که در متون کهن وجود داشته، برای مردم توضیح داده است.
کتاب«احکام القرآن» از دکتر «محمد خزائلی» که به دنبال آشناسازی عامه مردم با مباحث احکامی قرآن کریم است نیز در همین گروه فعالیت ها قرار دارد و این موارد نشان می دهد موج عظیمی برای انتقال سنت های تفسیری گذشته به نسل حاضر در حال انجام است.
البته در اینکه این کوشش ها چه قدر مفید و مثمر ثمر بوده باید با دیده تأمل نگریست چرا که با یک نگاه ساده متوجه می شوید این اقدامات همچون اختلاط دو عنصر ناهمگون و غیر قطبی در همدیگر می باشد مانند اختلاط آب و روغن.
اگر قرار باشد سنت تفسیری را به گونه ای ساده سازی و بیان کنیم که برای عامه مردم قابل فهم باشد، در آن صورت باید بسیاری از جنبههای سنت تفسیری را نادیده بگیریم. به عنوان مثال در تفاسیر گذشته از جمله مباحثی که همیشه مورد توجه بوده، دقتهای نحوی می باشد که نمی توان همه این مطالب را به عامه مردم انتقال داد که در آیه «ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شیعَهٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِیًّا»[۷] کلمه «ایُّ» معرب است یا مبنی و یا در آیه «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»[۸] اگر «ان» را شرطیه یا نافیه بگیریم در آن صورت معنای آیه چه خواهد بود.
بخش دیگری که در تفاسیر گذشته وجود دارد، مباحث مربوط به معانی و بیان، اخبار و روایات تفسیری، قصص، پند و اندرز و موعظه می باشد که بیان آنها در حوصله مردم نیست و لذا در تفاسیر عصر حاضر حذف شده است و به جای آن مباحث جدیدی همچون اومانیسم، آزادی، جمع بین دین و علم، جمع بین سنت و مدرنیته و مسائلی از این دست به نام مسائل روز و تدبر در قرآن یافت می شود.
به این ترتیب خیلی باید مراقب این مسئله باشیم که به عنوان خلاصه کردن سنت تفسیری، چه چیزی در اختیار مردم قرار می دهیم و این مطالب چه ارتباطی با فهم دقیق قرآن دارد. متأسفانه من نسبت به جواب این سؤال بدبین هستم و فکر نمیکنم راه حلی که برای آشنایی مردم با سنت تفسیری انتخاب شده، راه حل درستی باشد. آیا اصلاً سنت تفسیری، سنتی است که برای آشنا شدن مردم با آن شکل گرفته و آیا اصلاً در سنت تفسیری چنین قابلیتی وجود دارد که عامه مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند یا نه؟
اکثر مفسرین گذشته معتقد بودند که تفسیر کار هر کسی نیست و کسی که میخواهد با تفسیر قرآن آشنا شود باید مقدمات خاصی را طی کرده باشد.
علت بدبینی و مخالفت من با این گونه فعالیت ها این است که نباید در مسائل معرفتی با حالت کجدار و مریض پیش برویم و بگوییم حال که امکان آشنایی عامه مردم با سنت تفسیری به طور کامل وجود ندارد حداقل با چکیده ای از آن آشنا شوند چرا که عواقب این کار بسیار خطرناک است و همچون نحوه استفاده از دارو می باشد که اگر به طور کامل مصرف نشود موجب باقی ماندن میکروب در بدن می شود و در مقابل، بدن مقاوم شده و تا آخر عمر همچنان بیمار بمانیم.
در امور معرفتی اگر فردی چیزی را اصلاً نداند، ضرر نمیکند چون میگوید: نمیدانم و به کسی که میداند مراجعه میکند، اما اگر نصفه و ناقص بداند موجب توهم برای وی شده و ممکن است درگیر تفسیر به رأی بشود همانند، گروه فرقان که به علت تفسیر به رأی از قرآن، استاد مطهری را به شهادت رساندند.
۲. گسست گرایی
گسستگرایان معتقدند سنت تفسیری همانند زنجیر سنگینی است که بر پای مفسر سنگینی میکند و لذا باید آن را باز کرد و مستقیماً به سراغ قرآن برویم. مبنای این حرف گسست گرایان این است که قرآن در فهم خود بسنده است و به واسطه انس با قرآن میتوان به فهم آن رسید.
یکی از گرفتاریهایی که در صدر اسلام بین خوارج و عامه مسلمین وجود داشت این بود که خوارج معتقد به خود بسندگی قرآن بودند و می گفتند برای فهمیدن قرآن به چیزی غیر از قرآن نیاز نداریم و در کلام امام علی (ع) نیز هست که فرمودند: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَکِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا».[۹]
استدلال خوارج این بود که میگفتند: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون»، «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون» و «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون»[۱۰] و بر این اساس فاسق را کافر می دانستند و حکم به قتل امیرالمومنین(ع) می دادند و شاید بتوان گفت نوعی تفسیر قرآن به قرآن کرده اند.
بنابراین در تاریخ نیز کسانی بودهاند که در مسیر خود بسندگی قرآن و تفسیر قرآن به قرآن حرکت کردهاند و به نتایج عجیب و غریبی دست پیدا کردهاند لذا با یک موضوع حساس سر و کار داریم و نمی توان به سادگی از کنار آن رد شد.
برای اینکه متوجه اهمیت موضوع شوید فرض کنید سر شما صدمه دیده و دچار ضربه مغزی شده اید که در آن صورت دیگر تعلل نکرده و به دکتر عمومی مراجعه نمی کنید بلکه به سراغ متخصص مغز و اعصاب می-روید و همچون یک بیماری ساده با آن برخورد نمی کنید. وقتی در قسمت حساس بدن مشکلی به وجود می آید رفتارمان نسبت به آن تفاوت می کند لذا نسبت به مسئله تفسیر قرآن نیز که از جمله مسائل مهم و مبنایی در تشکیل عقاید و تفکرات مسلمانان است نیز باید دقت عمل خاصی داشته باشیم.
همیشه در طول تاریخ افرادی بوده اند که به واسطه فهم نادرست از قرآن گمراه شده اند؛ خوارج، گروه فرقان، پیامبران دروغین و کسانی که ادعای مهدویت می کنند مانند «محمد بن طومرت»[۱۱] که در مغرب و موریتانی حدود ۳۰ هزار نفر را کشته، از جمله این افراد هستند.
بنابراین اگر بنا را بر گسستگرایی بگذاریم و سنت تفسیری را نادیده بگیریم، در آن صورت امکان تعمیم فهم قرآن به وجود می آید چرا که بسیاری از محدودیتها را برداشته ایم و دیگر افراد نیازی نمی بینند که در چهارچوب و قاعده خاصی حرکت کنند.
[۱]. تفسیر آسان؛ محمد جواد نجفى خمینى، ق۱۴هـ
[۲]. تفسیر نمونه؛ ناصر مکارم شیرازى، ق۱۵هـ
[۳]. تفسیر الکاشف؛ محمد جواد مغنیه، ق۱۴هـ
[۴]. کشف الأسرار و عده الأبرار؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدى، ق۶هـ
[۵]. روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن؛ حسین بن على ابوالفتوح رازى، ق۶هـ
[۶]. نمونه بینات در شأن نزول آیات؛ محمد باقر محقق، ق۱۵هـ
[۷]. سوره مریم، آیه ۶۹
[۸]. سوره طارق، آیه ۴
[۹]. نهج البلاغه، ص ۴۰۱
[۱۰]. سوره مائده، آیه ۴۴-۴۷
[۱۱]. (قرن ۷)، برای کسب اطلاعات بیشتر ر.ک. به دایره المعارف بزرگ اسلامی