تاریخ عرب پیش از اسلام به دو حوزه مجزای تاریخ عرب جنوب و تاریخ عرب شمال قابل تقسیم است. این تقسیم بندی هم جنبه جغرافیایی و هم سویه نژادی و فرهنگی دارد. بدین معنا که تمدن عرب جنوب در قسمت جنوبی شبه جزیره عربستان و در کشور یمن کنونی پدید آمد و آنان به حیث نژادی، عرب اصیل محسوب می شدند. عرب های جنوب مراحل مدنیت را به سرعت طی کردند و در ۸۰۰ پ.م (حدود یک سده پیش از تشکیل حکومت ماد در ایران) موفق به تأسیس نخستین سلسله حکومتی در یمن شدند. اما اعراب شمال، که از لحاظ جغرافیایی در مناطق شمالی شبه جزیره (مناطق مرکزی و شمالی کنونی در عربستان سعودی) استقرار داشتند و به دلیل سکونت مهاجران یا اختلاط با سایر اقوام، مستعربه (عرب شده) خوانده می شدند موفق به تأسیس ساختار سیاسی نشدند. کوچ روی و سیطره نظام قبیله ای که خود ناشی از طبیعت خشن صحراهای عربستان مرکزی و شمالی بودند مانع از تکوین مدنیت و پیدایش نظامات شهری در این منطقه شد. اعراب شمال به گواه راویان و مورخان عرب از داشتن خط محروم بودند و بنابراین کتابت تا نزدیکی ظهور اسلام در میان آنان وجود نداشت.
ظهور اسلام در میان اعراب شمال زمینه ساز برتری یافتن تدریجی آنان بر همگنان عرب جنوبی شد. قریش از قبایل مهم عرب شمال توانست مشروعیت حکومت اسلامی و بعدها امپراتوری خاورمیانه ای را از آن خود نماید و نه تنها اعراب جنوب که مابقی ملل متمدن ایران و آسیای صغیر را نیز به پذیرش تفوق سیاسی و نظامی خود ناگزیر سازد. مطرح شدن اعراب به عنوان عنصر محوری امپراتوری تازه تأسیس اسلامی سبب شد تا تاریخ آنان با تاریخ خاورمیانه پیوند یابد و آنان به نقش تاریخی خود در تحولات منطقه واقف گردند. این همان نقطه آغاز تاریخ نگاری و تلاش برای نشان دادن پیشینه قومی اعراب بود. چنانچه پیشتر گذشت شرایط دشوار زیستی و عقب ماندگی جامعه قبیله ای عربستان، مانع از پیشرفت قبایل عرب شمال در زمینه مسائل فرهنگی و از جمله آن تاریخ نگاری بود. آنان بدیهی ترین عناصر تاریخ نگاری که کتابت و گسترش سواد و وجود ساختار سیاسی است را در اختیار نداشتند. اما اعراب دوره اسلامی به دلایل هویتی، تلاش کردند تا پیشینه فرهنگی و تمدنی خود به جهان اسلام عرضه دارند، و بر این اساس، مجموعه ای از گزارش های نبردهای قبیله ای که در سنت تاریخ نگاری مسلمانان، ایام العرب نامیده می شود را ثبت و تدوین نمودند. اصل روایات ایام العرب، به علت فقدان کتابت به صورت شفاهی توسط شاهدان به سایرین منتقل می شد و راویان آن را سینه به سینه منتقل می کردند تا اینکه از سده دوم هجری به بعد، به متن کتاب های تاریخی و ادبی راه یافت. با این وجود، در دوره اسلامی کتاب مستقلی تحت عنوان ایام العرب پدید نیامد بلکه همان روایات، قالبی برای تاریخ عرب پیش از اسلام و مقدمه ای برای ورود به تاریخ اسلام درنظر گرفته می شد.
با این وصف، آیا می توان ایام العرب را گونه ای از انواع تاریخ نگاری برشمرد و آن را در کنار انساب نگاری به عنوان نوعی از تاریخ نگاری بومی عرب پیش از اسلام درنظر گرفت؟ یکی از شاخصه های ذاتی هر نوع تاریخ نگاری، زمانمندی متن و وجود گاهشماری برای بیان رویدادهاست که در روایات ایام العرب وجود ندارد. به این معنا که نبردهایی که گزارش می شوند دارای تقدم و تأخر زمانی نیستند و به دلیل فقدان مبدأ تقویم واحد در میان اعراب، قرائنی هم وجود ندارد تا بتوان حدود زمانی وقایع را تخمین زد. به همین دلیل، تاریخ نگاران نسل های نخست، چندان مایل به نقل روایات ایام العرب در کتاب های تاریخ عمومی نبودند و نخستین بار ابن اثیر در سده هفتم به صورت جدی تلاش کرد تا ایام العرب را به عنوان بخشی از تاریخ درنظر بگیرد و آن را در حکم مقدمه تاریخ اسلام و به موازات تاریخ پیامبران پیشین در ساختار کتاب خویش جای دهد. ابن اثیر اهمیت ایام العرب را به درستی تشخیص داده بود زیرا این روایات، دسته بندی های قبیله ای تاریخ عرب پیش از اسلام را آشکار می کرد که خود به فهم بهتر چرایی منازعات قبیله ای اعراب در عصر فتوحات و پس از آن و ریشه یابی علل آن منجر می شد. با این حال، با توجه به فقدان کرونولوژی نبردهای قبیله ای و مهم تر از آن فقدان خودآگاهی تاریخی در میان اعراب پیش از اسلام که بستر تکوین تاریخ نگاری محسوب می شود، ایام العرب را نمی توان گونه ای از انواع تاریخ نگاری محسوب کرد. این فرض وقتی بیشتر تقویت می شود که بدانیم ادبای عرب در سده های دوم تا چهارم هجری، از محتوای روایات ایام العرب به عنوان خوراکی برای تدوین تاریخ ادبیات بهره می بردند. در واقع، ایام العرب در نظر خود اعراب پیش از اسلام، در حکم حماسه های قبیله ای بود و پیروزی در آن ها تا نسل های بعدی سبب افتخار محسوب می شد. یکی از ارکان حماسه ها، رجزخوانی است که در میان اعراب غالبا به صورت منظوم و شعر نمود می یافت و خود این اشعار در عصر اسلامی به منبعی برای تاریخ ادبیات و تحول شعر تبدیل شد. علاوه بر این، از انباشت همه روایات ایام العرب بر روی یکدیگر نمی توان به تاریخ قوم عرب شمال دست یافت و این گزارش ها در بهترین حالت، مجموعه ای از زد و خوردهای قبیله ای بدون ترتب زمانی است. اما در مقابل، ویژگی های مختلف ادبیات حماسی را می توان در محتوای ایام العرب دید. تم همه این روایات، رزم با دشمنان در راه دفاع از شرافت قبیله ای است و سخنان ستیزه جویان این رخدادها اولا منظوم و ثانیا دارای محتوای هیجان و غلیان برای جنگجویی است.