طی سالهای گذشته، بارها دوستانی از من پرسیدهاند چرا به جای استفاده از ترکیب آشنای «کتاب مقدس» یا «عهدین»، از اصطلاح نامأنوس «بایبل» استفاده میکنم. این موضوع را من حدود چهار سال پیش در مقالهای مفصلا پاسخ گفتم؛ اما چاپ آن همواره با موانعی مواجه میشد تا خوشبختانه سرانجام آن مقاله توفیق انتشار در شمارۀ ۱۷۳ مجلۀ «آینۀ پژوهش» را یافت (برای دریافت مقاله، ر.ک: اینجا). در آن مقاله، به طور مستدل توضیح دادهام که چرا در فضای علمی مجاز به استفاده از معادلهایی مثل «کتاب مقدس» یا «عهدین» در مقابل اصطلاح انگلیسی Bible نیستیم. علاوه بر این، معادلهای پیشنهادی خود را برای پنج اصطلاح دیگر در حوزۀ مطالعات ادیان به طور مستدل بیان کردهام.
شاید تلاش من برای پیشنهاد معادلهایی پارسی و دقیقتر برای اصطلاحات دینپژوهانه، جسورانه یا دیرهنگام به نظر برسد. شاید واقعا هم چنین باشد. اما به هر روی، چون معتقدم معادلگزینی برای اصطلاحات علمی در یک رشته، وقتی موفق است که از طرف اهالی همان رشته صورت بگیرد (پیش از آنکه کار به دادگاه فرهنگستان کشیده شود)، ترجیح دادم دست به کاری جسورانه بزنم، تا اینکه بخواهم از اصطلاحات غیرعلمی و نادقیق استفاده کنم.
پیشتر، در جلسۀ نقد کتابهای «تفسیر امامیه در پژوهشهای غربی» و «قرآنپژوهی امامیه در پژوهشهای غربی»، در دفاع از سبک ترجمۀ معمول در این کتابها استدلال کردهام که چرا ما مجبوریم ــ به رغم میلِ شُلپسندِ شرقیمان ــ در ترجمۀ آثار علمی این مقدار دقت به خرج دهیم (که به زعم بسیاری آزاردهنده و حتی رماننده است) و در مواردی شیوایی را فدای دقت کنیم.
استدلال من این بود که چون به اجماع متخصصان فن ترجمه، جمعِ مطلق میان «شیوایی» و «دقت» در ترجمه ممکن نیست (بدون اینکه بخواهم از آن تشبیه قدیمی ناخوشایند استفاده کنم)، بهتر است کل نوشتههای قابل ترجمه را در دو دستۀ کلیِ «ادبی» و «علمی» تقسیمبندی کنیم. در این صورت باید بپذیریم که اساسا باید دو نوع کلی ترجمه هم داشته باشیم؛ یکی ترجمۀ متون ادبی که چون زبانشان هنری و مبتنی بر ذوق زیباییشناختی است، باید در موارد تعارض «شیوایی» و «دقت»، پیمانۀ «شیوایی» را سنگینتر کنیم. در مقابل، چون زبانِ متونِ علمی زبانِ دِقّی است، هر گاه مجبور شویم بین «شیوایی» و «دقت» به سوی یکی غش کنیم، قطعا باید جانب دقت را بگیریم. این بدان معناست که خوانندگان متون علمی لزوما نباید از متن ترجمهشده توقع متنی خوشخوان (به خوشخوانیِ یک رمان) را داشته باشند و باید از قبل خود را برای مطالعهای دقیق و البته سخت آماده کرده باشند. این بخشی از مسئولیتها و وظایف ما دانشگاهیان است.
البته روشن است که مترجمِ متونِ علمی موظف است تا حد امکان (اما فقط تا حد امکان) تلاش کند که ترجمهای خوشخوان و شیوا ارائه کند؛ اما حق ندارد که متن را آزادانه بازنویسی کند و به بهای خیانت به متن بخواهد ترجمهای روان عرضه کند. در اینجا وفاداری به متنِ اصلی و دقت در معادلگزینی است که حرف اول را میزند، نه زیبایی و خوشخوانی.