تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۱-۵۰)، به کوشش پیمان اسحاقی

تازه‌ها و پاره‌هایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۱-۵۰)

به کوشش پیمان اسحاقی

 

فرهنگ رضوی را در مختصرترین بیان می‌توان بروزات مختلف مادی و غیرمادی مرتبط با امام رضا علیه‌السلام در فرهنگ ایران، خاورمیانه، شبه قاره هند و آسیای میانه تعریف کرد. این فرهنگ خود را در گونه‌های بی‌شماری از امور نشان داده و در ساحت‌های مختلفی چون تاریخ، هنر، ادبیات، معماری، فرهنگ‌عامه و اندیشه نفوذی مادی و غیرمادی پیدا کرده است. به این ترتیب، پژوهش درباره این بروزات که از این پس از آن به «فرهنگ رضوی» تعبیر می‌کنیم، مستلزم مراجعه به طیف وسیعی از داده‌های فرهنگی‌ در زمینه‌های یاد شده است. در این رشته نوشتارها، برآنم که ابعاد مختلف «فرهنگ رضوی» را از متون مختلف جمع‌آوری کنم و در اختیار پژوهشگران قرار دهم. این متون می‌توانند مدخل‌ دانشنامه‌ای، مقاله، کتاب، مجموعه مقاله، پایان‌نامه، طرح پژوهشی، صدا، تمبر، پوستر، نقشه، اسلاید، مصاحبه، عکس، فیلم‌، سند، نسخه‌خطی، سند، تاریخ شفاهی، شعر، داستان، یادداشت و هر داده‌ای باشد که به نحوی از انحاء بتواند به پژوهشگران برای شناخت بیشتر از این فرهنگ یاری برساند. به این ترتیب مطالبی که در اینجا در قالب تازه‌ها و پاره‌هایی ارائه می‌شود را می‌توان به عنوان مواد خام پژوهش‌های بیشتر درباره ابعاد مختلف فرهنگ رضوی در نظر گرفت. تلاش من در اینجا این است که مطالبی که تاکنون کمتر در پژوهش‌های مربوط به فرهنگ رضوی در نظر گرفته شده را جمع‌آوری کنم. همچنین بنا بر این است که هر یک از موارد ارائه شده، با ارجاع کامل نقل شوند، اما در صورتی که ارجاع به مطلبی ناموجود بود و یا مطلبی کاملاً‌ مشهور باشد، از ارائه ارجاع صرف‌نظر می‌شود. برخی از تصاویر در این صفحه با کیفیت کمتری درج شده است. برای دریافت تصاویر با کیفیت اصلی به فایل ورد همین مطلب مراجعه کنید رسم‌الخط مطالب نیز عموماً تغییر داده نشده است. خوانندگان محترم هم در صورتی که به اثری در این زمینه دسترسی دارند، خصوصاً آثاری که احتمالاً نویسنده این مطلب از آن بی‌اطلاع است، باعث سپاس خواهد بود که آن را به وسیله این ای میل در اختیار نویسنده قرار دهند. در پایان لازم به ذکر است که نقل این مطلب در اینجا به معنای لزوماً صحیح بودن آنها نیست. برای دریافت فایل ورد این پنجاه گانه این لینک و یا این لینک مراجعه کنید.

 

فهرست محتویات:

  1. مدخل«آستان قدس رضوی» در دائره المعارف بزرگ اسلامی
  2. حرم و زیارت امام رضا علیه السلام به روایت استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر
  3. عکسِ زیارتیِ برادرانِ موذن‌زاده اردبیلی در مشهد مقدس
  4. به فکر گنبد خود باش یا امام رضا: فرهنگ و زیارت روزانه به روایت یک شاعر مردمی
  5. قباحت عدم زیارت امام رضا علیه السلام: سندی از دوره قاجار
  6. بررسی جایگاه خاندان اعتضاد رضوی در تشکیلات آستان قدس رضوی، حمیده شهیدی
  7. ماده تاریخ تعمیر گنبد رضا علیه السلام در سال ۱۰۸۵ق.، رسول جعفریان
  8. بررسی برخی اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی آستان قدس رضوی، اعظم نظرکرده
  9. کرامتی از آستان قدس رضوی و داستان ضامن آهو، دکتر احمد مهدوی دامغانی
  10. غلام‌رضا تختی و زیارت امام رضا علیه السلام
  11. بچه محله امام رضا علیه السلام: سروده‌ای از قاسم رفیعا
  12. اسنادی از کمکهای مالی به زائران مسلمان شبه قاره هند در مشهد در دوران قاجار، حسن امیرزاده
  13. سندی ادبی از جریان حمله روس‌ها به حرم امام رضا علیه السلام، رسولجعفریان
  14. سروده‌ای از قاآنی درباره تاریخ سال تعمیر یکی از رواق‌های حرم امام رضا علیه السلام
  15. سلام نظامی به امام رضا علیه السلام
  16. عکس زیارتی در میان آوار
  17. امام رضا علیه السلام در «دوازده امام« خواجه نصیرالدین طوسی
  18. قصیده‌ای در باره واقعه حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع)، رسول جعفریان
  19. چه کسی ساعت حرم رضا (ع) را کوک می‌کند؟، زهرا شاهرضائی
  20. سروده‌ای درباره امام رضا علیه السلام از شیخ بهائی
  21. نامه ۳۰۰ نماینده و شخصیت فرهنگی به سران قوا برای نجات بافت پیرامون حرم
  22. سه نکته درباره‌ی نامه‌ای که حداقل باید ده بیست سال پیش نوشته می‌شد، محسن حسام مظاهری
  23. درباره حاج رضا انصاریان
  24. قصیدۀ میلی مشهدی در مدح امام هشتم علیه‌السلام، اعظم نوری نیا
  25. یا ابالحسن الرضا روحی لک الفدا، حامدرضا معاونیان
  26. بهاریۀ قاآنی در مدح امام رضا علیه السلام، رضا بیات
  27. انتشار کتاب «آثار الرضویه» در ژاپن
  28. آستان قدس رضوی ۳۲ هزار خدمه دارد/ شرایط خادمی حرم امام رضا(ع)
  29. منابع خارجی راجع امام رضا علیه السلام
  30. در واقعه بمباران آستانه حضرت رضا (ع)، ملک‌الشعرای بهار‎
  31. گزارشی درباره دوران نایب تولیتی ولیان
  32. تولیت آستان قدس رضوی در دوره پهلوی
  33. اسنادی از مکاتبات کتابخانه آستان قدس رضوی
  34. سندی درباره پرداختی در آستان قدس رضوی
  35. سروده‌ای از منوچهری مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام
  36. امی ماران: سروده‌ای از شیون فومنی به لهجه گیلکی
  37. سروده‌ای از سنائی مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام
  38. سروده‌ای از عطار نیشابوری مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام
  39. «امامی که ضامن مطربی شد»:‌ماجرائی معطوف به خاک‌سپاری در حرم امام رضا علیه السلام
  40. توسّل به امام جواد علیه السلام:‌ گزارشی از ماجرای توسل در دوره معاصر به نقل از حاج باقر ایروانی
  41. ارادت اهل سنت به امام رضا علیه السلام
  42. نظرسنجی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی مشهد
  43. پوسترهای دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر
  44. یک تابلو نقاشی درباره واقعه مسجد گوهرشاد
  45. مروری بر سیر تاریخیِ شعرِ دینی و به تخصیص شعرِ رضوی، کاظم رستمی
  46. پاداش زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام
  47. مختصری درباره یکی از متولیان حرم امام رضا علیه السلام
  48. نگاشته‌ای احساسی درباره فرهنگ زیارت امام رضا علیه السلام در دهه‌های اخیر
  49. ما قاله المتکلم المعتزلی الحاکم الجشمی حول الامام علی بن موسی الرضا
  50. یک نقاشی از ضریح امام رضا علیه السلام

 

 

(۱)

مدخل«آستان  قدس رضوی» در دائره المعارف بزرگ اسلامی

 

«دائره المعارف بزرگ اسلامی» یکی از دانشنامه‌های جدید و معتبر به زبان فارسی است. در جلد اول این دانشنامه از صفحه ۳۴۰ تا ۳۵۱ مدخل ”آستان قدس رضوی“  توسط آقای صادق سجادی به رشته تحریر در آمده است. مدخل مذکور گزارشی جامع و مختصر از مشخصات تاریخی و معماری حرم مطهر امام‎رضا علیه السلام، مجموعه بیوتات وابسته به آن و موقوفات و تشکیلات اداری آن به دست می‌دهد.  این مدخل به خوبی می‌تواند در پژوهش‌ها در این زمینه،‌ به عنوان منبعی برای آشنائی کلی با «آستان قدس رضوی» مورد استفاده قرار بگیرد.

 

بخش آغازین این مقاله چنین است:

آسْتانِ قُدْسِ رَضَوی، حرم مطهر امام‎رضا(ع) و مجموعه بیوتات وابسته به آن و موقوفات و تشکیلات اداری تابع که بیشترین بخش آن در شهر مقدس مشهد واقع است. زمینه تاریخی: مرقد مطهر حضرت علی‎بن موسی‎الرضا(ع) (۱۴۸ یا ۱۵۱-۲۰۳ق/۷۶۵ یا ۷۶۸-۷۱۸م)، هشتمین پیشوای شیعیان، در شهر مشهد مرکز استان خراسان واقع است. پیکر پاک امام‎رضا پس از شهادت در کنار قبر هارون‎الرشید (۱۴۸-۱۹۳ق/۷۶۵-۸۰۸م) که در خانه حَمیدبن قَحْطَبَه ۰د ۱۵۹ق/۷۷۵م) در دیهی به نام سَناباد نزدیک نوغان از توابع طوس قرار داشت، به خاک سپرده شد. فاصله سناباد تا طوس را از ۲ تا ۴ فرسنگ گفته‎اند. اختلاف اقوال در این مورد، ظاهراً می‎بایست از توسعه سناباد و تبدیل تدریجی آن به شهر در دوره‎های مختلف ناشی شده باشد….

برای مطالعه متن کامل این مدخل در قالب اصلی به اینجا و در قالب‌های دیگر به اینجا و اینجا مراجعه کنید.

 

(۲)

حرم و زیارت امام رضا علیه السلام به روایت استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر

 

سراینده این سروده‏، استاد بدیع الزمان فروزان‌فر (۱۲۷۶-۱۳۴۹)، دانشمند برجسته ادبی، شاعر و استاد برجسته دانشگاه در زمینه زبان و ادبیات فارسی است. در سروده وی می‌توان ابعاد مختلف فرهنگی مرتبط با زیارت امام رضا علیه السلام را استخراج کرد.

 

فرّ باطن ظاهر این جا، ظاهری بس قاهر اینجا

اول این جا، آخر این جا، نور یزدان است اینجا

من ندانم چیست این جا، خفته گویی کیست اینجا؟

در خرد هرگز نگنجد آنچه پنهانست اینجا

نیست ریبت، نیست شبهت، چشم دل بگشا و بنگر

که آیتی محکم ز آیت‌های قرآن است اینجا

معنی فرقان صورت، صورت قرآن معنی

شرح قرآن است این جا، جمع فرقان است اینجا

مبدأ تکوین عالم، غایت ایجاد أعیان

مظهر اجلای ذات حیّ سبحان است اینجا

پای در راه طلب نه، وز خود اندر خود سفر کن

گرت درگاهیست مرکب، وقت جولان است اینجا

ما و من بگذار و خاک راه شو، کز فرط عزّت

خواجه ابلیس از انا گفتن پشیمان است این جا

شو مجّرد، خرقه دَرکش، بت پرستیدن رها کن

سالکانه پای درنه، قطب ایمان است اینجا

مرد شو، ثابت قدم شو، در وفا صاحب علم شو

شیر یزدان است این جا، شاه مردان است اینجا

گر تن بیمار داری ور دل رنجور، پیشا

درد دنیا را و دین را جمله درمان است اینجا

بهر مهمانان امام ذوالکرم گسترده خوانی

سبع الوان بهشتی چیده برخوان است اینجا

رزق معلومت چه باید، رزق نامعلوم می‌خور

می‌خورد قوت سماوی آن که مهمان است اینجا

درب‌های عشق سلطان می‌دهد سَغراق وحدت

وانکه اصل از عشق دارد، مست سلطان است این‌جا

روی در وجه الله آور و آنچه می‌خواهی طلب کن

کز پی دریوزه آید، گر سلیمان است این‌جا

هوش دار، ای دل، که این شه هول می‌راند سیاست

آن چنان کان روح قدسی هم هراسان است این‌جا

اینت می‌دانی که در وی بس تنا که افتاده بی‌سر

تا در اندازد سر آن کو مرد میدان است اینجا

نیستم در خور نثاری تا بر افشانم به راهش

زان که بس قیمت نیارد گر دل و جان است اینجا

این قدر دانم که در دل آتشی دارم ز عشقش

و اندر آتش بلبل طبعم غزل خوان است اینجا

 

(۳)

عکسِ زیارتیِ برادرانِ موذن‌زاده اردبیلی در مشهد مقدس

 

عکاسی زیارتی یکی از تکنیک‌های عکاسی  و بیشتر از آن گونه‌ای ثبت خاطره است. عکاسی زیارتی در برخی شهرهای زیارتی، خصوصاً شهر مشهد پر رونق است. آنچه در ادامه می‌آید، عکسی است که در جریان سفری زیارتی برادران موذن‌زاده اردبیلی تهیه شده است. در این عکس سلیم موذن‌زاده اردبیلی در سمت چپ و رحیم موذن‌زاده اردبیلی  در سمت راست قابل مشاهده است. پرده پشت سر و نیز پوشش و حالات، این دو زائر، دارای دلالت های بسیار در بررسیها درباره امر زیارتی است:

 

 

 

(۴)

به فکر گنبد خود باش یا امام رضا:

فرهنگ و زیارت روزانه به روایت یک شاعر مردمی

اشعار عامیانه همواره حاوی اطلاعات فرهنگی فراوانی درباره زندگی روزانه است. این اشعار، همچنین سهم مهمی در بازنمائی جریان زیارتی در میان مسلمانان دارد. یکی از این گونه اشعار، سروده استاد «رمضان کفاش خراسانی» (درگذشته ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ش.) است. معروف است که وی این شعر را پس از مشاهده ازدحام زائران در برابر آشپزخانه حرم امام رضا علیه السلام برای دریافت غذای رایگان و مضروب شدن برخی از آنان از سوی خادمان سروده است. به هر صورت این سروده، دارای اطلاعات قابل توجه فرهنگی است و به خوبی می‌تواند در بررسی‌های فرهنگی و اجتماعی درباره امر زیارتی در فرهنگ رضوی مورد استفاده قرار گیرد.

ز بی‌حسابی اوباش یا امام رضا

شد آن چه بود نهان، فاش یا امام رضا؟

چه صحن و بارگهست این، مگر که نقشه او

کشیده مانی نقاش یا امام رضا؟

چراغ برق تو و نور مه بوَد به مثل

حکایت خور و خفاش یا امام رضا

شبی برو در ِ مطبخ، ببین چه سان زوار

کتک خورند عوض آش، یا امام رضا

یساول دم مطبخ که بدتر از خولی ست

یکی دگر بنشان جاش، یا امام رضا

به دیگ، یک، دو منی ماش و یک منی شالتوک

پزند جای پلو ماش، یا امام رضا

بسی به دیگ رود استخوان که گوشت از او

سترده گشته به منقاش، یا امام رضا

به توی قرمه‌ی سبزی کنند گوشت، ولیک

به قدر دانه‌ی خشخاش، یا امام رضا

به وقت صرف غذا، حرف خادمان این است

که جوجه نیست چرا لاش، یا امام رضا

به گرد روضه‌ی خلد آشیان تو جمع‌اند

چه روضه خوان؟ همه کلاش، یا امام رضا

بسی شده ست که با ارمنی، زیارت‌خوان

برای زر شده قارداش، یا امام رضا

به جای آن که به پای پیاده، کفش کنند

کَنند آن چه بود پاش، یا امام رضا

جماعتی شده دربان،  تو را بلا نسبت

همه اراذل و اوباش، یا امام رضا

ز مفت خوران فراوان که گرد تو جمع‌اند

به فکر گنبد خود باش یا امام رضا

به روز حشر ز کس وا مگیر سایه‌ی لطف

خصوص از سر «کفاش»، یا امام رضا

 

برای اطلاعات بیشتر درباره این سروده نگاه کنید به مقاله «استاد رمضان کفاش خراسانی»، نوشته دکتر حسین خدیوجم، یغما، سال ۲۷، شماره مسلسل ۳۰۷، شماره ۱، فروردین ماه ۱۳۵۳.

 

(۵)

قباحت عدم زیارت امام رضا علیه السلام: سندی از دوره قاجار

 

خودداری از زیارت، به سبب دستورات دینی که مسلمان را به زیارت فرا می‌خوانند، همواره مورد انتقاد بوده است. از نظر اجتماعی کسانی که از زیارت خودداری می‌کرده‌اند، مطرود و متمایز در نظر گرفته می‌شدند. آنچه در ادامه می‌آید گزارشی است درباره این امر در اواخر دوره قاجار. این گزارش موضوع مورد اشاره را در روستای خسرویه از توابع شهر قوچان در استان خراسان شمالی ایران شرح می‌دهد. متن حاضر از زندگی نامه خودنوشت آقانجفی قوچانی (۱۲۹۵-۱۳۶۳ق.) ‌فقیه دانش آموخته علمیه نجف برگرفته شده است:‌

 

[در روستای زادگاهم] مردمان ……. مـحـرمى ارتکاب نمى‌شدند‎، مگر دو نفر بودند که ربا مى‌خوردند.

یکى از آنها به کربلا رفت، لکن به نجف و سامره نرفت چرا [=به این استدلال] که حسین [علیه السلام] قوم و خویش خیلى دارد. [پس] بر ما لازم نیست که خـویشان او را تمام زیارت کنیم و این پول‌ها را خرج نماییم.

به زیارت مشهد، که مرسوم بـود کـه در اواخـر پـایـیـز همه ساله که از کارهاى خود فارغ مى‌شدند با زن و بچه و خـوراکـى از نـان خـشـک و روغـن و قـدلمه [نوعی نان روغنی] بر مى‌داشتند و به زیارت مى‌رفتند، این شـخـص نـرفـت و از این رو نزد مردم مطرود بود.

حتى [یکبار] به کسى [از زائران روستا] یک قران داده بود [تا] براى او [از مشهد] مُـهـرِ ثـبـت بـگـیـرد بـیـاورد. آن هـم مـهـرى آورد کـه [رویش] کـنـده بـود: «دشـمـن آل عـلى [ع]، سـگ سـیـاه، سـبـزه عـلى». وقـتـى کـه مـردم ده بـه استقبال مشهدی‌ها بیرون شده بودند، در میان کوچه مهر را گرفته بود و به شوق تمام به کاغذ زده بود. با آن زوار بیچاره به هم پریدند و بناى زد و خورد نموده بودند.

 

منبع: قوچانی، محمدحسن، سیاست شرق، تهران، حدیث، ۱۳۷۵،‌ ص ۲۲.

 

(۶)

بررسی جایگاه خاندان اعتضاد رضوی در تشکیلات آستان قدس رضوی
حمیده شهیدی

نقش خاندان‌ها در اداره آستان قدس رضوی یکی از مسائل مهم فرهنگ رضوی در بعد حرم امام رضا علیه السلام است. در این مقاله حمیده رشیده به بررسی یکی از خاندان‌های تاثیرگذار در اداره این آستان پرداخته است.

 

چکیده مقاله:

خاندان اعتضادالتولیه از خاندان‌هایی هستند که به واسطه موروثی بودن مشاغل در تشکیلات اداری آستان قدس، در این مجموعه دارای نفوذ بودند. عمده منصب آنها در این تشکیلات سمت سرکشیکی پنجم است که از پدر به فرزند انتقال می‌یافت. با توجه به اینکه شناخت تاریخ آستان قدس منوط به شناخت صاحبان مشاغل و گردانندگان و اقدامات آنان است، لذا در این نوشتار برآنیم تا با بررسی سابقه تاریخی خاندان اعتضادالتولیه و نقش آنان در تشکیلات اداری آستان قدس، به شناخت بهتر این مجموعه دست یابیم.

مشخصات منبع‌شناختی: حمیده شهیدی. «بررسی جایگاه خاندان اعتضاد رضوی در تشکیلات آستان قدس رضوی»،  شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره ۴، آذر و دی ۱۳۸۸، ۱-۱۹.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در اینجا ببینید یا از اینجا داونلود کنید.

(۷)

ماده تاریخ تعمیر گنبد رضا علیه السلام در سال ۱۰۸۵ق.

رسول جعفریان

ارتباط بین ادبیات و تاریخ آستان قدس رضوی مفصل و چند جانبه است. آنچه در ادامه می‌آید، گزارشی از یک واقعه تاریخی در آستان قدس به روایت شعر است.

 

در سال ۱۰۸۴ هجری زلزله‌ای در مشهد آمد و سبب ویرانی شهر شد. از جمله در گنبد مطهر امام رضا(ع) هم شکافهایی ایجاد شد. شاه سلیمان صفوی دستور تعمیر آن را داد و کتیبه‌ای هم آقا حسین خوانساری نوشت که یک وقتی از روی یک منبع خطی گزارش آن را دادم. تعمیر آن در سال بعد پایان یافت. اشعار زیر هم از یک شاعر تبریزی است که ماده تاریخ این بنا را آورده است. نکته این که زلزله را هم مانند تجلی خداوند بر کوه طور سینا تفسیر کرده است:

قرین سروری چون گشت توفیق

شود آماده اسبابش ز هر جا

دلیلش آن که ظاهر شد تجلی

به ارض طوس همچون طور سینا

به موسی چون شود شارق تجلی

چه بُعدست از علیّ ابن موسی

از آن لطف جلی آن روضه لرزید

شکستِ چند شد در قبه پیدا

چه باشد غیر اظهار شرافت

شکافی گر پذیرد طور سینا

که تا توفیق تعمیرش بباید

سلیمان زمان سلطان والا

شهنشاهی که از تعمیر عدلش

خرابی را نباشد در جهان ججماه

پی تعمیر آن بنیاد والا

به اندک فرصتی آباد گردید

ملایک را مهیا گشت مأوا

چو زاهد سال تاریخش طلب کرد

به گوش آمد صد از عرش اعلا

که می خواندند این مصرع ملایک

سلیمن کرد معمور این بنا را [۱۰۸۵]

منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان

 

(۸)

بررسی برخی اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی آستان قدس رضوی

اعظم نظرکرده

پژوهش درباره آستان قدس رضوی و مسائل مرتبط با آن، در گرو اطلاع دقیق از اصطلاحات تخصصی مرتبط با آن است. در این مقاله اعظم نظرکرده شماری از اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی این آستان را بررسی کرده است.

 

چکیده:

پژوهش برروی اصطلاحات مالی در ایران در زمره مواردی به شمار می‌رود که به علت ضعف اسناد و منابع تاریخی تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله ابتدا بحثی مجمل در زمینه شناخت منابع در حوزه اصطلاحات مالی خواهد شد و در ادامه به بررسی برخی از این اصطلاحات با استفاده از اسناد موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی خواهیم پرداخت و با توجه به ویژگی‌های اطلاعاتی این اسناد از جمله پیوستگی اطلاعاتی در دوره‌های مختلف تاریخی سعی خواهد شد تا اطلاعات جدیدی در این زمینه ارائه گردد.

 

مشخصات منبع‌شناختی:

اعظم نظرکرده. «بررسی برخی اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی آستان قدس رضوی».  شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره ۵، بهمن و اسفند ۱۳۸۸،‌ ۱-۱۳.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در اینجا ببینید یا از اینجا داونلود کنید.

 

 

(۹)

کرامتی از آستان قدس رضوی و داستان ضامن آهو

دکتر احمد مهدوی دامغانی

 

وقوع اتفاقات خارق‌العاده در زیارتگاه‌های اسلامی از گذشته دور تا به امروز توسط زائران مسلمان و نیز غیر مسلمانان گزارش شده است. آنچه در ادامه می‌آید یادداشتی است درباره یکی از کرامات مشهور واقع شده در حرم امام رضا علیه‌السلام. نویسنده این یادداشت توسط دکتر احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا، ‌به رشته تحریر درآمده است.

 

چندی پیش، به مناسبتی مطلبی در روزنامه اطلاعات درج شده بود و ذکری از آستان ملائک پاسبان اعلی‌حضرت اقدس علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه، و داستان ضامن آهو در مجلسی مورد گفت‌وگو بود. دوست دانشمند عزیزی به بنده گفت: «فلانی! من هر قدر هم که می‌خواهم صحت این «داستان مبتذل» ضامن آهو را به خود بقبولانم نمی‌توانم و عقلم نمی‌پذیرد که این داستان آن چنان که شنیده و خوانده‌ام عقلاً یا وقوعاً ممکن باشد، گو این که اساساً این داستان را در هیچ کتاب معتبر و مأخذ قابل مستندی هم ندیده‌ام؛ و چون تو را یک طلبه غیرمتعصبی می‌دانم، این است که خواهش می‌کنم نظرت را در این باره بگویی و اگر تو هم مثل من به این داستان باورنکردنی اعتقادی نداری، چه بهتر که از این جا، یکی دو خطی با هم به روزنامه اطلاعات بنویسیم و از مسؤولان آن روزنامه درخواست کنیم که از استعمال این القاب و عناوین عامیانه، و بی‌معنی و غیرمستند که تازه بر فرض صحت هم چیزی بر عظمت مقام امام علیه‌السلام و جلال و کرامت آن بزرگوار نمی‌افزاید، احتراز کند».  گفتم: «راست است؛ زیرا اعتقادی که شیعه واقعی به ائمه طاهرین خود دارد، فوق این امور و بالاتر از صحت و سقم این مسائل است؛ چو شیعه می‌گوید و می‌خواند که «وأمن من لجأ الیکم» (جمله ای از زیارت معروف به جامعه کبیره که ظاهراً انشای حضرت هادی علیه السلام است)».

باری، از آن دوست عزیز پرسیدم: «داستان ضامن آهویی که شما آن را عقلاً و وقوعاً محال می‌شمارید کدام است و چگونه داستانی است؟»

با نگاه تعجب‌آمیزی گفت: «فلانی! آیا مرا دست می‌اندازی یا واقعاً تو که هم بچه آخوند هستی و هم خراسانی، از کم و کیف این داستان بی‌خبری؟»

گفتم: «نه دوست عزیز! تو را دست نمی‌اندازم و از کم و کیف داستان هم باخبرم؛ ولی دوست دارم داستان را از زبان تو هم بشنوم».

گفت: «از مجموع آنچه در بچگی از بزرگترها شنیده و بعداً هم آن را به شعر عامیانه و به صورت جزوه کوچکی، چاپ سنگی شده‌ای خوانده‌ام، آنچه به یادم مانده، این است:

صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می‌کند و آهو شکارچی را مسافت معتنابهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریف‌فرما بوده است، می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه می‌شود. ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود می‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری می‌کند. امام حاضر می‌شود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و لاغیر … و آن وقت آهو به زبان می‌آید و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم…

حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی می‌فرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می‌دهد. آهو می‌رود و به‌سرعت باز می‌گردد و خود را تسلیم شکارچی می‌کند. شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت نیز مبلغ معتنابهی به او مرحمت می‌فرماید و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش می‌کند و صیاد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می‌داند اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه و بچگان خود می‌دود…».

به آن دوست عزیز هموطن گفتم: «داستان واقعی ضامن آهو که من آن را می‌دانم بیش از هزار و شصت سال سابقه تاریخی دارد، و در کتب معتبر و مستند هم ثبت و ضبط شده و کاملاً هم موجه و معقول است و به‌کلی با آنچه تو می‌گویی ومن هم به همین ترتیب آن را شنیده و خوانده‌ام، مغایر است. گمان نزدیک به یقین دارم که منشأ ملقب ساختن مولای ما، حضرت رضا صلوات الله علیه به ضامن آهو، همین داستان موجه و معقول و مسلم و مستندی است که آن را برای تو خواهم گفت. مضافاً بر آن که ناقلان و راویان این داستان نیز حایز آن چنان مقام مذهبی و ملی و علمی شامخی هستند که جای هیچ تردید در صحت، و مجال هیچ گونه شبهه‌ای در اصالت آن باقی نمی‌ماند».

مخاطب که بر شنیدن داستان صحیح و واقعی و موجه و مستند ضامن آهو سخت مشتاق شده بود، از من خواست که فوراً داستان را برای او بازگو کنم و مدرک و سند آن را هم به او نشان دهم. گفتم: «به دیده منت دارم، النهایه، چون الآن کتاب مستند را در دسترس ندارم، نقل داستان و ارائه سند آن را به فردا موکول می‌کنیم و او هم پذیرفت».

خوشبختانه، و از حسن اتفاق، آن که در جمله کتب معدودی که این بنده در این سفر با خود آورده است، یکی هم کتاب شریف نفیس مستطاب عیون اخبار الرضا تألیف منیف شیخ اجل امجد اعظم، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف و ملقب به صدوق رضوان الله تعالی علیه است. ایشان یک کتاب از مجموع چهار کتاب اساسی و اصولی حدیث و فقه شیعه یعنی من لایحضره الفقیه را تألیف کرده و در محل معروفی به نام نامی خودش در سر راه تهران به شهر ری مدفون است؛ مکانت والا و مقام معلای آن بزرگوار در نزد شیعه معلوم و مشهور است.

فردای آن روز این کتاب مستطاب را با خود نزد آن هموطن بردم و داستان را از روی کتاب برای اوخواندم. او بسیار خشنود شد و دانست که داستان واقعی ضامن آهو، چیزی غیر از آنی است که در ذهن اوست؛ و بنده چون گمان می‌برم هنوز بسیاری هستند که از بن داستان بی‌خبرند، بی‌فایده ندانستم که آن را عیناً برای درج در این کتاب بنگارم …

البته خوانندگان فاضل و گرامی استحضار دارند که شیخ صدوق قدس سره، این کتاب را جهت اتحاف و اهدا به وزیر جلیل و بزرگوار ایرانی یعنی صاحب اسماعیل بن عباد طالقانی (متوفی در سال ۸۵هجری) که خود یکی از بزرگ‌ترین ادبا و شعرا و متکلمین و ناقدین ادب در قرن چهارم است، تألیف فرموده و این کتاب شریف، علاوه بر احتوایش بر اخبار مربوط به حضرت رضا علیه السلام از لحاظ ادبی و تاریخ نیز مرجع معتبر و مستندی به شمار می‌رود.

شیخ (ره) در این کتاب همچنان که از بسیاری ثقات مشایخ روات و محدثین رضوان الله علیهم اجمعین (که ذکر اسامی شریف آنها خود رساله مفصلی خواهد شد) نقل و روایت می‌کند از بسیاری از ادبا و شعرا و مورخین به نام نیز، چون ابراهیم بن عباس صولی و محمد بن یحیی صولی و مبرد و ابن قتیبه و عمرو بن عبید و دعبل و ابی‌نواس و ابی‌جعفر عتبی و برخی افراد خاندان نوبختی و دیگران به‌واسطه یا بی‌واسطه نیز نقل و روایت می‌فرماید.

شیخ (ره) که به مناسبت اقامتش در ری اختصاص و ارتباط کاملی با رکن‌الدوله دیلمی داشته است، در رجب سال ۳۵۲ هجری (۱۰۴۴سال پیش از این) از رکن الدوله جهت تشرف به خراسان و زیارت مرقد منور مطهر حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه اجازه می‌گیرد. امیر سعید رکن الدوله نیز ضمن التماس دعا و زیارت نیابی، با این درخواست موافقت می‌کند و شیخ (ره) روانه خراسان می‌شود و چند ماهی در آن صفحات و خصوصاً در نیشابور و طوس اقامت می‌فرماید.

این که عرض کردم رکن الدوله از شیخ (ره) التماس دعا و تقاضای زیارت نیابی می‌کند، به تصریح خود شیخ است. ظاهراً همواره زمامداران بزرگوار شیعه ایران، قلباً توجه خاصی به حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء داشته و خود را از مدد آن حضرت مستمد می‌دانسته‌اند؛ لذا بد نیست که عین عبارت خود شیخ را برای شما نقل کنم:

«قال مصنف هذا الکتاب، لما استأذنت الامیر السعید رکن الدوله فی زیاره مشهد الرضا علیه السلام واذن لی فی ذلک فی رجب سنه اثنین وخمسین وثلاث ماه، فلما انقلبت عنه ردّنی. فقال لی: هذا مشهد مبارک قد زُرته وسألتُ الله تعالی حوائج کانت فی نفسی فقضاها لی فلا تقصر فی الدعا لی هناک و الزیاره عنی فان الدعاء فیه مستجاب، فضمنت له ذلک ووفیت به، فلما عُدت من المشهد علی ساکنه التحیه والسلام ودخلت الیه قال لی: هل دعوت لنا وزرت عنا؟ فقلتُ نعم، فقال لی قد احسنت قد صح لی ان الدعاء فی ذلک المشهد مستجاب (صفحه ۳۸۱)».

«مصنف این کتاب چنین گوید که چون از امیر سعید رکن الدوله دیلمی برای زیارت مشهد امام رضا علیه‌السلام اجازه خواستم و او نیز اجازه فرمود و این در ماه رجب سال ۳۵۲ بود. همین که از پیشگاهش برگشتم که بروم، دوباره مرا بازگردانید و فرمود: «این فرخنده زیارتگاهی است که من نیز آن را زیارت کرده‌ام و از خداوند تعالی نیازها و آرزوهایی که در دل داشتم مسئلت کرده‌ام و خداوند همه آن را برآورد! بنابراین، در آنجا برای من در دعا و زیارت نیابی، کوتاهی مکن». من هم دعا و زیارت جهت او را بر عهده گرفتم و به عهده خود نیز وفا کردم. وقتی که از مشهد که بر ساکنش درود و آفرین باد، بازگشتم و بر رکن الدوله وارد شدم، فرمود: «آیا برای ما دعا، و از طرف ما زیارت کردی؟» گفتم: «بلی!» فرمود: «کار بسیار خوبی کردی. پیش من ثابت و نزد من درست است که دعا در آن مشهد مستجاب است».

باری، برگردیم به داستان ضامن آهو که شیخ آن را در همین کتاب، و به مناسبت همین سفر نقل می‌نماید. شاید قبلاً ذکر این نکته بی‌فایده نباشد که در خلال کتاب عیون چند بار که شیخ حدیث یا مطلبی را نقل فرموده که خود صددرصد اعتقادی به صحت روایت یا وثوقی به سلامت سند آن یا اطمینانی به ثقه بودن راوی آن نداشته است (ولو آن که آن را از مشاهیر هم نقل فرموده باشد) بی‌اعتمادی خود را به آن مطلب تصریح می‌فرماید. (از جمله در صفحه ۳۵۰ که می‌فرماید: «قال مصنف هذا الکتاب، روی هذا الحدیث بریئی من عهده صحته»؛ یا در صفحه ۱۹۲: «کان شیخنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه سیئی الرأی فی محمد بن عبد الله المسمعی راوی هذا الحدیث وانما اخرجت هذا الخبر فی هذا الکتاب لانه کان فی کتاب الرحمه وقد قرأته علیه فلم ینکره و رواه الی».

و اینک ابتدا اصل داستان را با حذف اسانید و روات آن به عرض خوانندگان می‌رساند سپس سند و روات حکایت را بازگو می‌کند که خوانندگان ملاحظه بفرمایند چه بزرگوار کسانی این داستان را نقل کرده و به صحت آن گواهی داده و یا به‌اصطلاح روزنامه‌نویس‌ها خود قهرمان آن داستان بوده‌اند تا بدانجا که این روایت صددرصد مورد قبول شیخ صدوق (ره) قرار گرفته و ادنی شبهه در صحت آن به خاطر شریفش خطور نکرده است:

«… فلما کان یوم الخمیس استأذنته فی زیاره الرضا (علیه السلام) فقال: اسمع منی ما احدثک به فی امر هذا المشهد: کنت فی ایام شبابی اَتعصب علی اهل هذا المشهد واَتعرض الزوار فی الطریق واَسلُب ثیابهم ونفقاتهم ومرقّعاتهم، فخرجت متصیداً ذات یوم و اَرسلت فهداً علی غزال، فمازال یتبعه حتی التجأ الی حایط المشهد فوقف الغزال ووقف الفهد مقابله لایدنو منه فجهدنا کل الجهد بالفهد ان یدنو منه فلم ینبعث و کان متی فارق الغزال موضعه یتبعه الفهد فاذا التجأ الی الحائط رجع عنه فدخل الغزال جحراً فی حائط المشهد فدخلتُ الرباط وقلت لابی النصر المقری این الغزال الذی دخل هیهنا الان، فقال لم أره فدخلتُ المکان الذی دخله فرأیت بعر الغزال وأثر البول ولم أر الغزال وفقدته، فنذرت الله تعالی ان لا آذی الزوار بعد ذلک و لا اتعرض لهم الا بسبیل الخیر و کنت متی ما دهمنی أمر فزعت الی هذا المشهد فزرته وسألت الله تعالی فیه حاجتی فیقضیها لی ولقد سألت الله تعالی ان یرزقنی ولداً ذکراً فرزقنی ابناً حتی اذا بلغ وقتل عدت الی مکانی من المشهد وسألت الله تعالی ان یرزقنی ولداً ذکراً فرزقنی ابناً آخر ولم أسأل الله تعالی هناک حاجه الا قضاها لی فهذا ماظهر لی من برکه هذا المشهد علی ساکنه السلام». (صفحه ۳۸۶)

«چون روز پنجشنبه برای زیارت رضا علیه‌السلام از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره این مشهد (یعنی این محل شهادت) با تو چه می‌گویم. در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران می‌شدم و لباس‌ها و خرجی و نامه‌ها وحواله‌هایشان را به‌ستیزه می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوز همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ناچار، آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد. یوز هم رو به رویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی‌شد.

هر چه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز نمی‌جست و از جای خود تکان نمی‌خورد؛ ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوز باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه‌مانندی در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط [معنای اصلی آن جای نگهداری اسب برای مبارزه با دشمنان و مرزداری از حدود و ثغور مسلمانان است، و بعداً به معانی مختلفی از جمله کاروانسرا، خانقاه صوفیه، نقل شده است.] (تعبیر جالبی از مزار حضرت رضا در آن عصر) شدم، و از ابی‌نصر مقری (که لابد قاری راتب قبر مطهر حضرت یا دیگر مقابر اطراف قبر و داخل رباط بوده است) پرسیدم: «آهویی که هم الان وارد رباط شد کو؟» گفت: «ندیدمش».

آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود درآمدم و پشگل‌های آهو و رد پیشابش [ادرار] را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نیابم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، وگرفتاری‌ای پیدا می‌کردم، بدین مشهد روی و پناه می‌آوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت می‌کردم و خداوند نیاز مرا بر می‌آورد، ومن از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد سلام الله علی ساکنه که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد».

حال ملاحظه بفرمایید که شیخ (ره) این داستان را از که روایت می کند و این واقعه برای که روی داده است و ناقل آن کیست؟

گوینده اصلی داستان که خود همان شکارچی بوده است، ایرانی پاک‌نهاد و آریایی نژاد و امیر دلیر و بزرگوار و نجیب و آزاده خراسانی خراسان، یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، معروف و مشهور و گردآورنده «شاهنامه ابومنصوری» است که او خود داستانش را برای حاکم رازی مصاحب و رازدار و مرد مورد اطمینان ابوجعفر عتبی، وزیر نامدار سامانیان – در هنگامی که حاکم به رسالت و جهت تقدیم پیامی از طرف عتبی به ابومنصور محمد بن عبد الرزاق طوسی لابد به نیشابور رفته و در آن جا بوده است- حکایت کرده و حاکم هم آن را برای ثقه جلیل‌القدر ابوالفضل محمد بن احمد بن اسماعیل السلیطی که از اجله مشایخ روایت صدوق است، روایت کرده و صدوق هم روایت را از شیخ خود سلیطی نقل می‌فرماید و اینک عین عبارت صدوق مشتمل بر اسانید روایت و مقدمه حکایت را نقل می‌کند:

«حدّثنا ابوالفضل محمد بن احمد بن اسمعیل السلیطی (رض) قال سمعتُ الحاکم الرازی صاحب ابی جعفر العتبی یقول: بعثنی ابوجعفر العتبی رسولا الی ابی منصور بن عبد الرزاق، فلما کان یوم الخمیس … الخ»؛ که بقیه را قبلاً به عرض خوانندگان گرامی رسانید. عیون اخبار الرضا، باب ۷۳، ذکر ما ظهر للناس فی وقتنا من برکه هذا المشهد و استجابه الدعاء فیه.

به هر صورت، ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب ساختن حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه به «ضامن آهو» شده است، باید همین داستان باشد، و لا غیر؛ و به قراری که ملاحظه فرمودید، داستان کاملاً واقعی و موجه و معمولی به نظر می‌رسد.

و اینک می‌پردازد به بیان مقصد دیگری که از نوشتن این سطور دارد و لذا به مصداق الکلام یجر الکلام و به اصطلاح اهل منبر به مطلب مهم و اساسی دیگری نیز گریزی می‌زند و آن این است که حال که ذکر خیر و نام عزیز این ایرانی شریف نجیب بزرگوار والاتبار یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی به میان آمد، و از آن جا که متأسفانه اطلاع زیادی از حال او در دست نیست و سوای مأخذ تاریخی که مرحوم مبرور علامه قزوینی طاب ثراه در پاورقی مقاله نفیس خود تحت عنوان «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» ذکر فرموده است، و تحقیقات حضرت استاد محیط طباطبایی و دو سه مورد مشابه دیگر، نامی از این آزاده‌مرد نژاده، به چشم نمی‌خورد؛ او که از اولین کسانی بوده که به سائقه وطن‌دوستی و عرق ملیت (و در صورت ثبوت تشیع او شاید بتوان گفت تا اندازه‌ای هم به سبب تشیعیش و بغضاً لبنی العباس) همت والای خود را بر گردآوری شاهنامه ایران و نشر مآثر و احیای آثار نیاکان مصروف داشته است، بد نیست که مزید اطلاعی را که از این مرد بزرگ در همین کتاب مستطاب عیون مذکور است نیز به عرض خوانندگان فاضل برساند، باشد که به‌اصطلاح سرنخ تازه‌ای به دست محققان و فردوسی‌شناسان داده شود تا جهت معرفی بیشتر او و معرفت کامل به حال و طرز تفکرش در این گونه از کتب و مراجع نیز تفحص و تصحفی بفرمایند.

شیخ اجل صدوق (ره) در همان باب ۷۳ مذکور و پیش از نقل داستان آهو،‌ حکایت دیگری از این بزرگمرد روایت می‌فرماید که در ذکر داستان آهو نیز به آن به نحو دیگری المام فرموده است، بدین شرح:

«حدثنا ابوطالب الحسین بن عبد الله بن بنان الطائی قال سمعتُ ابامنصور محمد بن عبدالرزاق یقول للحکم بطوس المعروف بالبیوری هل لک ولدٌ فقال لا فقال له ابومنصور لم لا تقصد مشهد الرضا علیه السلام و تدعو الله عنده حتی یرزقک ولداً؟

فانّی سالت الله تعالی هناک فی حوائج فقضیت لی قال الحاکم فقصدتُ المشهد علی ساکنه السلام و دعوتُ الله عزوجل عند الرضا علیه السلام ان یرزقنی ولداً فرزقنی الله ولداً ذکراً فجئتُ الی ابی منصور بن عبد الرزاق واخبرتُه باستجابته الله تعالی فی هذا المشهد فوهب لی و اعطانی و اکرمتی علی ذلک» (صفحه ۳۸۰)

شیخ می‌فرماید: «ابوطالب حسین بن عبد الله بن بنان طایی برایم حدیث کرد و گفت که از ابومنصور بن عبد الرزاق شنیدم که به حاکم طوسی که به بیوردی معروف بود، می گفت: «آیا فرزندی داری؟». بیوردی گفت: «نه…». ابومنصور به او گفت: «چرا روی به مشهد رضا علیه السلام نمی‌آوری تا در کنار آن مزار، از خداوند به دعا بخواهی که به تو فرزندی عطا فرماید؟ زیرا که من خود در آنجا،‌ از خدا نیازمندی‌ها و حاجت‌هایی را مسئلت کردم که همه آن برایم آورده شد». سپس حاکم (بیوردی) به من (ابوطالب طائی) گفت: «قصد زیارت آن مشهد را که بر ساکنش درود باد کردم و در مزار رضا علیه السلام به دعا از خدای عز وجل درخواست کردم که به من فرزندی عنایت کند و خداوند فرزند ذکوری به من مرحمت فرمود من نزد ابی منصور بن عبد الرزاق آمدم و از این که خدای تعالی دعای مرا در این مشهد مستجاب فرموده است او را با خبر کردم. ابومنصور مرا بخششی فرمود و عطایی داد و بدین سبب بر من اکرام و احترام کرد».

به طوری که ملاحظه می‌فرمایید، نشانه‌های جوانمردی و فتوت و صداقت و ایمان راستین،‌ از همین چند سطر در رفتار و گفتار و پندار محمد بن عبدالرزاق طوسی آشکار است، و بنده امیدوار است که فضلای خوانندگان، ان شاء الله بتوانند به اخبار و اطلاعات دیگری از این ایرانی بزرگوار و خراسانی نامدار در کتب مشابه دست یابند.

والحمد الله اولاً و آخراً وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

 

(۱۰)

غلام‌رضا تختی و زیارت امام رضا علیه السلام

 

مرحوم غلام‌رضا تختی (۱۳۰۹-۱۳۴۶)، ملقب به «جهان پهلوان»، کشتی‌گیر برجسته و نماد پهلوانی  و فروتنی در فرهنگ معاصر ایران است. تختی همچنین در فرهنگ مردمی معاصر ایران جایگاه برجسته‌ای دارد. امر زیارتی نزد تختی نیز دارای اهمیت بسیار بود. او برنامه منظمی برای زیارت داشت و در زندگی نه چندان طولانی خود بارها به سفرهای زیارتی دست زد. در این نوشتار گوشه‌هایی از زندگی غلام‌رضا تختی معروف به «جهان‌پهلوان تختی» که با زیارت امام رضا علیه‌السلام مرتبط بوده را مطالعه می‌کنیم.

 

یکی از خادمین حرم امام رضا (ع) می‌گوید: «آخرین باری که تختی به مشهد آمد، از خادمین حرم خواهش کرد پس از خلوت شدن حرم، به او اجازه دهند چند دقیقه در حرم باشد. مسئولان با درخواست تختی موافقت کردند و آن شب شاهد صحنه‌ای بودم که واقعا مرا متأثر کرد. مرحوم تختی تنها وارد حرم شد و حدود ۱۵ دقیقه کنار ضریح به راز و نیاز پرداخت. چراغ‌های حرم خاموش بود و من گوشه‌ای منتظر بودم که تختی کارش تمام شود و در را ببندم. آن مرحوم در حالی که دو دست خود را محکم به پنجره ضریح داشت و صورتش را به آن چسبانده بود، به شدت می‌گریست، ناله می‌کرد و می‌گفت: «یا امام رضا! من غلامرضا، غلام تو هستم. هر چه دارم از تو دارم، کمکم کن. درمانده شدم تا حالا آبروی مرا حفظ کردی نگذار در میان مردم بی‌آبرو شوم. به من روحیه و توان بده تا بتوانم همیشه در خدمت مردم باشم. تو خیلی چیزها به من دادی. باز هم به کمکت نیاز دارم، ناامیدم نکن». (خاطرات تختی به نقل از کیهان ورزشی). نقافیان از مفسران قدیمی ورزش در مشهد: «تختی ارادت وعلاقه زیادی به حضرت امام رضا (ع) داشت و در هر فرصتی که پیش می‌آمد و یا قبل از هر سفری به خارج به مشهد می‌آمد و به زیارت و پابوسی آن حضرت مشرف می‌شد. وقتی وارد حرم حضرت رضا (ع) می‌شد، دیگر خودش نبود، آستان بوسی او به قدری خاضعانه و بی‌پیرایه بود که همه همراهان و اطرافیان را تحت تاثیر قرار می‌داد». (کیهان ورزشی،‌ شماره ۲، ۲۲/۱۰/۱۳۳۵).

«تختی پیش از هر مسابقه به زیارت امام رضا (ع) می‌رفت و در بازگشت از مسابقات نیز مجدداً به پای‌بوسی آن امام عزیز می‌رفت.» (پهلوان زندگی پهلوان جهان: به مناسبت سالگشت زنده یاد غلامرضا تختی، به کوشش دکتر سید نصرالله سجادی و کیوان مرادیان، تهران، فدراسیون بین‌المللی ورزش‌های زورخانه‌ا‌یی، ۱۳۸۶، ص ۶۹).

«تختی که در خانواده ای مذهبی و معتقد پرورش یافته بود، از همان جوانی انسانی مومن و پرهیزگار بود. ایمانی خالصانه داشت، برای شرعیات اهمیت خاصی قائل بود و نماز و روزه اش هرگز ترک نمی شد. شبهای جمعه همواره برای زیارت به حضرت عبدالعظیم می رفت و ارادت خاصی به ائمه اطهار (ع) خصوصاً حضرت ثامن الحج(ع) داشت». (فاطمی‌نویسی، عباس، زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی در آینه اسناد، ‌تهران،‌ انتشارات موسسه‌ فرهنگی ‌هنری ‌جهان،۱۳۷۷).

 

 

(۱۱)

بچه محله امام رضا علیه السلام

سروده‌ای از قاسم رفیعا

 

اشعار عامیانه درباره شخصیت‌های زیارتی و زیارتگاه‌ها، یکی از نمودهای احساسات مردم نسبت به امر زیارتی است. در اشعار عامیانه، احساسات صریح و بی‌پیرایه بیان می‌شود و عموماً سنت‌های زیارتی مورد اشاره قرار می‌گیرد. از این رو مضامین اشعار عامیانه درباره امر زیارتی،‌ می‌تواند به عنوان منبعی قابل توجه در تحلیل اجتماعی امر زیارتی مورد استفاده قرار گیرد. «بچه محله امام رضا» علیه السلام، عنوان شعری است سروده «قاسم رفیعا». قاسم رفیعا متولد فارغ‌التحصیل رشته الهیات و تاریخ اسلام و معلم است. وی علاوه بر سرایش شعر طنز به لهجه مشهدی، به تحقیق در زمینه فرهنگ عامه طرقبه نیز پرداخته و کتاب فرهنگ اصطلاحات طرقبه‌ای را منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌آید یکی از سروده‌های او، به شیوه عامیانه و به لهجه مشهدی، درباره زیارت امام رضا علیه السلام است.

موره می‌بینی که شر و با صفایم

بچه محله امام رضایم

زلزله‌یم، حادثه‌یم، بلایم

بچه محله امام رضایم

هر روز جمعه دلومه مبندم

به پینجله طلا و ورمگردم

کار و بارم ردیفه با خدایم

بچه محله امام رضایم

به مو بگو بیا به قله قاف

اصلا مو ره بیزر همونجه علاف

قرار مرار هر چی بیگی مو پایم

بچه محله امام رضایم

دُرغ مُرغ نیست مییون ما باهم

الان به عنوان مثال تو حرم

چند روزه که تو نخ کفترایم

بچه محله امام رضایم

چشم موره گیریفته چنتا کفتر

گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر

الان درم خادماره مپایم

بچه محله امام رضایم

کفتراره که بردم از رو گنبد

مرم مو واز تو نخ رفت و آمد

تو نخشه او گنبد طلایم

بچه محله امام رضایم

گنبده نصف شب مده به دستم

او گفته: «هر وخ که بییی مو هستم»

مویم که قانع و بی ادعایم

بچه محله امام رضایم

وخته میبینم توی عالم همه

ازش میگیرن و مگن واز کمه

گنبدشه اگر بده رضایم

بچه محله امام رضایم

گنبد و ممبد نموخوام باصفا

سی ساله پای سفره‌ی‌ ای آقا

منتظر یک ژتون غذایم

بچه محله امام رضایم

ممکن است در پیاده‌کردن این اشعار قدری اشتباه صورت گرفته باشد. دکلمه این شعر توسط آقای قاسم رفیعا را می‌توانید از اینجا ببینید.

 

 

(۱۲)

اسنادی از کمکهای مالی به زائران مسلمان شبه قاره هند در مشهد در دوران قاجار

حسن امیرزاده

 

مسئله زیارت فراملی (Transnational) در دوره معاصر و زیارت فراامپراطوری (Transimperial) در سده‌های گذشته، یکی از موضوعات مهم در زمینه تاریخ زیارت امام رضا علیه السلام است. حسن امیرزاده در این مقاله، به بررسی برخی از زمینه‌های مالی-اقتصادی این زیارت پرداخته که می‌تواند در شناخت فرهنگ و تاریخ آن به پژوهشگران یاری رساند.

 

چکیده

از دوران صفویه زائران زیادی از شبه قاره هند (شامل کشورهای کنونی هند، پاکستان، بنگلادش، نپال، بوتان و برمه) به واسطه وسعت و جمعیت زیاد که بخشی از آنان مسلمان و شیعه بوده‌اند به شهرهای مذهبی چون مشهد و حتی عتبات عالیات در عراق روی می‌آورده‌اند. چنان‌که از اسناد دوره قاجار بر می‌آید، برخی از این زائران در زمان زیارت مشهد و یا هنگام رفت و برگشت از اماکن مقدسه شیعی عراق از مسیر مشهد عبور کرده و گاهی رحل اقامت در این شهر افکنده تا نفسی تازه کنند. این مقاله درصدد است تا ضمن پرداختن به پیشینه‌ای از حضور زائران هندی در مشهد در دوران صفوی و افشاریه، به معرفی تعدادی از اسناد تاریخی بپردازد که مربوط به درخواست‌های مالی و رسید پرداخت‌های کمک آستانه مقدسه مشهد (آستان قدس رضوی) به زائران مسلمان شبه قاره هند در اواسط دوران قاجاریه می‌باشد.

 

مشخصات منبع‌شناختی:

حسن امیرزاده. «اسنادی از کمکهای مالی به زائران مسلمان شبه قاره هند در مشهد در دوران قاجار»، شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال۴، شماره ۱۶-۱۷، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ۱-۱۵. برای مشاهده متن کامل این مقاله به اینجا و یا اینجا مراجعه کنید.

 

(۱۳)

سندی ادبی از جریان حمله روس‌ها به حرم امام رضا علیه السلام

رسول جعفریان

 

زیارتگاه‌های اسلامی همواره یکی از محترم‌ترین فضاها در میان مسلمانان به شمار می‌رفته است. از این رو مسلمانان تعرض به این زیارتگاه‌ها را تقبیح و از آنها اعلام انزجار نموده‌اند. یکی از این موارد تعرض قوای روس به حرم امام‌ رضا علیه السلام‌ بوده که موجی از دلسوزی و ناراحتی را ایجاد نموده است. آنچه در ادامه می‌آید بازخوانی نوشتاری ادبی درباره این امر است.

 

سیاست روس و انگلیس در ایران، تابعی از چندین متغیر بود که به مسائل مختلفی چون منافع مورد نظر و قابل دسترس هر کدام در ایران، روابط آنان در برابر دولت آلمان و فرانسه و بسیاری از امور سیاسی و اقتصادی دیگر باز می‌گشت. این دو دولت پس از آن که در سال ۱۹۰۷م. ایران را به سه بخش تقسیم کردند و طی آن، بخش شمالی را به روس و بخش جنوبی را به انگلیس واگذار کردند و منطقه‌ای را هم به عنوان منطقه بی‌طرف شناختند، کوشیدند تا مسائل میان خود را بر اساس این قرارداد حل کنند. با این حال، هر دو دولت می‌کوشیدند تا از اقدامات عناصر مدافع خود در داخل همچنان دفاع کرده، برای روز مبادا آنها را نگاه دارند.

برای روس‌ها که با پیوستن مشروطه‌خواهان به سفارت انگلیس در جریان نهضت مشروطه، قافیه را باخته بودند، هنوز محمدعلی شاه، یک سوژه مناسب بود. از سوی دیگر، محمد علی شاه نیز که در پی فتح تهران در سال ۱۳۲۷ قمری به روسیه گریخته بود، با استفاده از عوامل خود، تلاش می‌کرد تا بار دیگر قدرت را به دست آورد. روس‌ها نیز در حمایت وی از یک سو و رعایت توافقات به عمل آمده با انگلیس از سوی دیگر، در موضع‌گیری سیاسی خود در قبال ایران گرفتار تناقض شده بودند.

زمانی که به سال ۱۳۳۰ قمری تلاش‌هایی برای بازگرداندن محمدعلی شاه در مشهد آغاز شد، دابیژا، کنسول روس در مشهد متهم شد که به حمایت از شورشیان طرفدار محمدعلی شاه مشغول فعالیت است. این مساله، سبب اختلاف میان دو دولت روس و انگلیس و نیز نامه نگاری‌ها و شکایت‌هایی شد. سازنوف – وزیر خارجه وقت روسیه – از دابیژا خواست تا در این مساله مداخله نکند. دابیژا نیز آن را پذیرفت و به او نوشت: «من شرکت افراد روسی را در غائله انکار نمی‌کنم اما به موقع به آنان دستور داده‌ام که در این گونه امور شرکت نکنند و لیکن من نمی‌توانم و حق ندارم که ایشان را از رفتن به مساجد منع کنم».[۱]

غائله مورد نظر، اجتماع شماری از طرفداران محمدعلی شاه در حرم امام رضا علیه السلام است. طرح آنان، این بود که بر شمار این افراد بیفزایند و در نهایت، حرکتی مانند آنچه در رشت یا اصفهان بر ضد محمدعلی شاه صورت گرفت، این بار از مشهد بر ضد مشروطه و به دفاع از شاه مخلوع صورت گیرد.

همزمان با آمدن محمدعلی شاه به ایران با یک کشتی روسی، شخصی به نام محمد نیشابوری با بیست تن از هوادارانش در حرم بست نشست. یکی از نظامیان برجسته نیز با نام سردار یوسف خان با هوادارانش به آن جا آمد. به دنبال آن، شماری دیگر هم به آنها پیوستند و شعاع السلطنه نیز در تلگرامی که برای علمای مشهد فرستاد، نوشت که به زودی شاه وارد مشهد خواهد شد. در این زمان هنوز کنسول روس، مشغول فعالیت به نفع طرفداران محمدعلی شاه بود.

اندکی بعد، با فشار مقامات انگلیسی و فشار سن پطرزبورگ، کنسول روس در مشهد به عقب نشینی از موضع خود مجبور شد تا جایی که تلگرام محمد علی شاه را نیز که قرار بود به علما برساند، نرساند. او گزارشی نوشت که جمعیت متحصنین رو به ازدیاد است و این بار، نظر مساعدی نسبت به روسیه نداشته، به چشم دشمنی به آن دولت می‌نگرند.[۲] طبعاً متحصنین که موضع روس را دریافته بودند، از آنان خشمگین شده بودند. سایکس – نویسنده کتاب تاریخ ایران، که در آن زمان، کنسول انگلیس در مشهد بوده است، می‌نویسد: «حمایت قنسول روس را از یوسف [هراتی] و اتباع او من به سفارت اطلاع دادم. سفارت روس، قنسول را منع کرد. یوسف به حرم رفت و کانون فساد شد و مرتجعین دور او جمع شدند. قنسول روس، آشوبی را که خود زنده می‌داشت، سبب خطر روس‌ها جلوه داد، دسته قوای قشون روس به مشهد وارد کرد».[۳]

این بار، روس‌ها مامور شدند تا برای حفظ نظم و امنیت، با طرفداران محمدعلی شاه برخورد کرده، تحصن را تمام کنند. محمدعلی شاه به روسیه بازگشت و در این سوی، متحصنین حاضر به پذیرش درخواست روس‌ها برای ترک حرم نشدند. دابیژا مصمم شد تا با استفاده از نیروی نظامی روس‌ها، در شهر حکومت نظامی اعلام کرده و به مخالفت‌ها پایان دهد. این خواست کنسول انگلیس سرپرستی سایکس و نیز والی خراسان بود که البته در همین حیص و بیص استعفا دا.

در این سوی، متحصنین شروع به مقاومت کرده، از حرم به عنوان یک سنگر استفاده کردند و فعالیت نظامی خود را به شکل محدود در اطراف حرم آغاز نمودند. حضور نیروهای روسی، نظم را در خیابان‌های اطراف در پی داشت، اما وضعیت حرم همچنان ملتهب و کنترل آن در اختیار متحصنین و شورشیان بود.

در حوالی ساعت سه بعد از ظهر روز شنبه دهم ربیع الثانی سال ۱۳۳۰ (فروردین ۱۲۹۰ شمسی و مارس ۱۹۱۲ میلادی) سربازان روس به حرم حمله بردند. آنان در این حمله از توپ‌های سنگین استفاده کرده، یکباره بر حرم یورش بردند. به نوشته سایکس، روز ۲۹ مارس (۱۴ فروردین ماه ۱۳۳۰) یوسف و اتباع او چند تیر به طرف رو‌س‌ها آتش دادند. بهانه شد که توپ به حرم ببندند. بسیار زوار بی‌گناه کشته شدند. سر شب، یوسف و جمعی دیگر را در گاری سوار کرده، به بیرون شهر بردند. به اغوای رو‌س‌ها، حکومت، یوسف را بدون استنطاق کشت و نعش او را در کوچه‌ها کشید. مساعی من در منع بمباردمان بقعه، نتیجه نداد. مقداری از نفایس بقعه شریفه را به بانک روس بردند، به سعی من مقداری را برگرداندند و به تهدید، سند از متولیان گرفتند. قنسول روس راپرت می‌دهد که خسارتی به بقعه وارد نشد. من عکس برداشته، به سفارت انگلیس در طهران و پطر فرستادم.[۴]

به نوشته کاظم‌زاده، به دنبال حمله قشون روس «ابری از گرد و غبار قهوه‌ای رنگ از دیوارهای ویران برخاست. در حالی که صدای خرد شدن قطعات کاشی‌های طلایی و لاجوردی و سبز در زیر چکمه‌های سنگین سربازان روسی به گوش می‌رسید، آنان از شکاف دیوارها به صحن ریختند و از آن جا به مرقد امام تاختند. با این که تقریباً کسی در برابر ایشان پایداری نکرد، سربازان روسی بی‌ممانعت افسران، سرخوش از غریو توپ‌ها و میل شدید به ویرانگری، هر کس را دیدند به ضرب تیر یا نیزه از پای در آوردند. بنا به گزارش دابیژا، سه تن از ایرانیان کشته شدند، اما ایرانیان مدعی بودند که چند صد تن از جمله عده‌ای از زنان و کودکان به خاک هلاک افتادند».[۵]

واکنش این اقدام در میان شیعیان بسیار شدید بود؛ چرا که حمله به حرم امام رضا علیه السلام اقدامی نبود که به سادگی قابل گذشت باشد. این رخداد به طور طبیعی، کینه مردم مسلمان ایران را نسبت به شقاوت روس‌ها که معمولاً در پیشرفت کار خود از خشونت استفاده می‌کردند، باز هم بیشتر و بیشتر کرد.

بخشی از این واکنش در اشعار شاعران دیده می‌شود. از میان شاعران برجسته آن روزگار، ملک الشعراء بهار (م ۱۳۳۰ ش) قصیده بلندی شامل چهل و هفت بیت سرود که در دیوان وی آمده و بند اول آن چنین است:

اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است

ماه ربیع نیست که ماه محرم است

گر باد نو بهار وزد اندرین ربیع

همچون محرم از چه جهان، غرق ماتم است؟

در عاشر محرم اگر کشته شد حسین

در عاشر ربیع چرا دل پر از غم است؟

باز این مصیبت نو و این نوحه بهر چیست؟

آن نوحه و مصیبت دیرین مگر کم است؟

تا کی جهان به کشتن آزادگان جری است؟

تا کی فلک به خواری پاکان مصمم است؟

در آخر الزمان چه غمی داده است روی؟

بر شیعیان که بر همه غم‌ها مقدم است

گویی در اهل فرش بود ماتمی عظیم

که افغان و شور و ولوله در عرش اعظم است

یا خود، عزای تازه و سوگ دوباره‌ای

این مه برای آل محمد فراهم است

پیغمبر خدای چرا نوحه می‌کند؟

گویی به یاد قبر سلیل مکرم است

شاه رضا، شهید خراسان، غریب طوس

که آتش به قلب پاک وی افکنده توپ روس

ابیات بند آخر قصیده با تعبیر «توپ روس » پایان می پذیرد:

اسلام را شهید جفا کرد توپ روس

نتوان شمردنش که چه‌ها کرد توپ روس

هر ماتمی که بود، کهن شد به روزگار

زین ماتم نوی که به پا کرد توپ روس

آوخ که در دیار خراسان به عهد ما

تجدید عهد کرب و بلا کرد توپ روس

نمرودوش به بارگه حجت خدا

با تیر کینه، قصد خدا کرد توپ روس

دردا که رخ ز بهر خرابی چو قوم فیل

بر کعبه حریم رضا کرد توپ روس

آه از دقیقه‌ای که به مانند پیک مرگ

در این شریف بقعه، صدا کرد توپ روس

گرد ضریح سبط نبی را چو قتلگاه

پر از جنازه شهدا کرد توپ روس

زوار را به طوف ضریح رضا درو

همچون علف به داس جفا کرد توپ روس

زودا که آه بی‌گنهان شعله ور شود

تا خاندان ظالم از آن پر شرر شود[۶]

آنچه در این جا بنای چاپ آن را داریم، اشعاری است که تحت عنوان «مصیبت نامه» درباره حمله روس به حرم امام رضا علیه السلام که در یک جزوه پانزده صفحه‌ای به چاپ رسیده است. این اشعار بیشتر جنبه مردمی داشته و تا سال‌ها پس از واقعه در مجالس سوگواری خوانده می‌شده است.

روی جلد نوشته است: «حسب المیل آقا عباسقلی کتابفروش کرمانی تحریر گردید. معلوم است که از نقطه نظر کاسبی است و الا در این عصر تکامل، مکاتیب مطبوعه و کتب مصنفه و مؤلفه دانشمندان را باید دید تا به حقایق آشنا و از موهومات دور گردند. در مطبعه سنگی استقامت کرمان به طبع رسید». در پشت جلد آمده:‌ «در اوائل ماه ربیع الاول ۱۳۴۶ [قمری] به طبع رسید»

علامه شیخ آقا بزرگ نیز از چاپ این رساله در ذریعه (۲۱/۱۳۲) یاد کرده است. به هر روی، این متن، یک سند ادبی از یکی از فجایع روس‌ها در ایران است که در میان حادثه مشروطه و جنگ اول، از دردناک‌ترین حوادث تاریخ ایران بود. متن «مصیبت نامه»، ترکیبی از اشعار چندین شاعر است که متاسفانه نام هیچ یک از آنها یاد نشده است.

آنچه که از نام و اطلاعات روی جلد بر می‌آید، این است که از زمان رخ دادن حادثه حمله روس به حرم امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۳۰ [قمری] تا زمان چاپ این اشعار در سال ۱۳۴۶ [قمری]، هنوز این حادثه تازه بوده و اشعاری تحت عنوان «مصیبت نامه»، توسط مردم خریداری و خوانده می‌شده است. در آن، افزون بر اشعار، طرح ساده‌ای نیز درباره حمله روسها با توپ به حرم امام رضا علیه السلام دیده می‌شود.

مصیبت نامه

باز می‌خواهم حکایت سر کنم

یاد از فرزند پیغمبر کنم

از مصیبت‌های شاه دین رضا

گویم و گویم به صد آه و نوا

در هزار و سیصد و سی شد عیان

الامان از این مصیبت الامان

روز شنبه در دهم از عین دو[۷]

این چنین ظلمی بنا شد از عدو

جمله مردم بی‌خبر از این ستم

مجتمع اندر رواق و در حرم

ناگهان توپ و تفنگ مشرکین

خورد بر قبر شه دنیا و دین

ظاهراً بر قبر آن سرور رسید

باطناً بر قلب پیغمبر رسید

گنبد سلطان مظلومان رضا

پاره پاره شد ز جور اشقیا

همچنین جد غریبش را حسین

پاره کردند از دم تیغ و سنین

لیک شاه دین، حسین در کربلا

داشت هفتاد و دو یار با وفا

شاه مظلومان، رضا، یاور نداشت

هیچ کس این ظلم را باور نداشت

دشمنان وارد شدند اندر حرم

شیعیان ماندند حیران زین ستم

ای مسلمانان ببینید از جفا

این ستم کی بود اندر کربلا

باز آتش زد دلم از این سخن

جان به لب آید از این جور و محن

چون زدندی توپ را بر شیعیان

وانگهی در نزد شاه انس و جان

محو کی خواهد شود این از نظر

در حرم، دشمن در آید بی‌خبر

در حضور شاه مظلومان، رضا

شیعیان مشغول گشتند از جفا

جملگی از ترس دشمن، آن زمان

بر فلک کردند بانگ الامان

آن یکی گفت ای غریب ارض طوس!

ما اسیریم این زمان از دست روس

کشته‌ها را در حرم بگذاشتند

خلق را در حبس شه واداشتند

یک شب و یک روز زان جا دستگیر

در کف آن قوم بودندی اسیر

هم چنان در کربلا ای دوستان

اهل بیت شه، اسیر دشمنان

پنج روز و پنج شب ای شیعیان

بسته شد درها به روی مردمان

دشمنان در صحن، شادی می‌کنند

هر سو از کین، اسب تازی می‌کنند

ای امام هشتمین، سلطان دین

کس ندیده ظلم و کینه این چنین

از زن و از مرد، آن قوم دغا

می نمودندی نظر بر کشته‌ها

باز آمد مطلبی اندر نظر

شیعیان از کربلا بدهم خبر

آن زمان کز کین، حسین از روی زین

اوفتاد از ظلم بر روی زمین

پر ز زخم تیر بد اعضای او

غرق خون گردید سر تا پای او

چشم‌های نازنینش خون چکان

چاک گشته، پهلوی او از سنان

چون که برگشتی به پهلوی دگر

تیرها یک سر فرو شد بر جگر

ایضاً راجع به مصیبت شاه خراسان منظوم شده است:

اگر که هست تو را عقل و دانش و تقریر

شنو حکایت جنگ گروه با تدبیر

چو گشت روز دهم در ولایت مشهد

ندای جنگ بدادی ارس به اهل بلد

شدند تا خبر از این ندا چو مردم طوس

شدند جمله مردم ز زندگی مایوس

پس آن زمان به قریب دو ساعتی به غروب

شروع کرد به جنگ آن لعین به قوت توپ

صدای توپ شربنل بلند شد بی‌مر

فتاد لرزه بر اندام مردمان یکسر

رسید توپ چو بر گنبد امام رضا

فتاد غلغله بر ساکنان عرش خدا

ز بعد جنگ زیاد و ز بعد توپ و تفنگ

شدند وارد صحنین با دو صد نیرنگ

زدند توپ، مسلسل، هر آنچه را دیدند

ز ضرب توپ، مسلسل به بقعه گردیدند

نه دادرس که بگویم به شیعیان آن دم

به مردمان چه رسید آن زمان میان حرم

ز آه و ناله، حرم، آن زمان، قیامت شد

قیامتی چه قیامت، نشان محشر شد

یکی بگفت خدایا! به کی پناه برم؟

چنانچه کشته شوم، نیست مادر و پدرم

یکی بگفت امام زمان ایا برس آقا!

به داد دل دوستان خود، این جا

قریب چند تن از مردمان بی‌تقصیر

شدند کشته میان حرم به تیغ و به تیر

رسید ظلم به حدی که در حضور امام

شهید گشت یکی طفلکی به دامن مام

چو گشت روز دگر، حکم از سفارت شد

برای دفن شهیدان، جهان قیامت شد

ایضاً یکی از فضلای خراسان در همین موضوع می فرماید:

ایا امام زمان کن نظر به سوی خراسان!

زدند توپ و تفنگ آن چنان به شاه خراسان!

ببین به مرقد جدت چه ظلم‌ها که رسیده

که جده‌اش به جنان ضرب تیرها بشنیده

شکافت گنبد شه را ز توپ لشکر اعدا

که در میانه ز ظلم و جفای روس رسیده

نه رحم بر زن و فرزند زایرین حریمش

تمام، کشته شدند و به خاک و خون بکشیده

ایا امام زمان، حق شاه تشنه جگر، تو

بکن قصاص ز قوم منافقان رحم ندیده

مصیبتی که ز اعدا به ملک طوس رسیده

نه هیچ گوش شنیده، نه هیچ دیده بدیده

هزار و سیصد و سی شد ز هجرت شه بطحا

جفا و جور مخالف به ملک طوس رسیده

نه مادرش که بگویم شکایت دل خود را

که کافران ز حریمش هنوز پا نکشیده

امان نداد عدو در حریم شاه خراسان

که از جفا به حریمش چه ظلم‌ها که رسیده

سنان و توپ و تفنگ است ای مسلمانان

که این ستم ز گروه مخالفان برسیده

هنوز واقعه کربلا نرفته ز یادم

میان صحن و حرم، دست خارجی برسیده

ایا امام زمان کن نظر به سمت خراسان

ببین به مرقد جدت چه ظلمها که رسیده

ز بعد توپ و تفنگ و ز بعد کشتن زوار

به شیعیان فگارت چه ظلم‌ها که رسیده

 

ایضاً در مصیبت امام ثامن حضرت رضاعلیه السلام:

ای امام غریب خراسان

ای به زهر ستم گشته بی‌جان

داد و بیداد از ظلم عدوان

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

توپ کین خورده بر قبه تو

در برت کشته شده شیعه تو

گله[۸] توپ شده تحفه تو

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

کاش من کور گشتم به دوران

من ندیدم چنین ظلم و عدوان

گنبدت را کنند گله باران

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

ما همه رو سیاه و تباهیم

ما همه غرق بحر گناهیم

غیر قبرت، پناهی نداریم

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

سیدی بود مشغول طاعت

در حرم بود وقت عبادت

گله آمد به جانش به ساعت

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

سیدی بود چراغچی حضرت

در حرم، معتکف در عبادت

گله نصف سرش برد از جا

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

طفلکی بود در وقت دعوا

در حرم داشت آن وقت، ماوی

شد شهید ستم، نزد بابا

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

نعش‌های مسلمان مظلوم

تا دو روز مانده در صحن، محروم

رس به فریاد، ای شاه مسموم

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

جمله مرد و زن در تظلم

کای خدا کن تو بر ما ترحم

شد خراسان چو اندر تلاطم

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

رس به فریاد این بی پناهان

ما ز روی شما شرمساریم

دایماً از گنه، خوار و زاریم

غیر اشک حسینی نداریم

رو به جز درگهت بر که داریم

سیدی یا غریب خراسان

امت رو سیه را تو دریاب

مانده مانند کشتی به گرداب

کن تو فردا حسابش ز احباب

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

رس به فریاد این روسیاهان

داد ازین روسیان، داد و بی داد

ای امام زمان، رس به فریاد

کرده با ما ستم همچو شداد

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

ای امام زمان یک نگاهی

ده به این مشت شیعه، پناهی

ما نداریم غیر از تو شاهی

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

حرمت جد پاکت شکستند

در حرم، گله توپ بستند

روسیانی که دنیا پرستند

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

فاجران، این زمان در تکلم

عالمان کرده عزلت ز مردم

روسیان کرده بر ما تحکم

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

کاش معصومه بد خواهر تو

تا بگرید به مظلومی غربت تو

کی بدیدی چنین خواریی تو

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

سیدی یا غریب خراسان

صحن و مسجد، گناهی ندارد

قبه تو، سپاهی ندارد

شیعه جز آن پناهی ندارد

ای رضا، ای رضا، ای رضا جان!

رس به فریاد این بی پناهان

ایضاً در همین مصیبت انشاد فرموده‌اند:

حضرت معصومه در قم، زینب اندر کربلا،

زین مصیبت آه! آه!

آن بر احوال حسین و این بر احوال رضا،

‌ زین مصیبت آه! آه!

زینب از آن ظلم‌ها بر شاه مظلومان حسین

بود اندر شور و شین

حضرت معصومه از این ظلم در شور و نوا

زین مصیبت آه! آه!

زینب از آن روز می‌زد هم به سینه هم به سر

می‌نمودی ناله سر

لیک معصومه نبود آن دم به بالین رضا

زین مصیبت آه! آه!

حضرت زینب اگر دیدی سنان و نیزه‌ها بر تن شاه هدی

جای معصومه بدی خالی به وقت توپ‌ها

زین مصیبت آه! آه!

زینب از آن روز دیدی تیرهای مشرکین

رو به سمت شاه دین

حضرت معصومه هم دیدی فشنگ و توپ‌ها

زین مصیبت آه! آه!

گرد شاه دین بدی گر یاوران

با وفا داده جان را از صفا

کشته گشتی در حرم، جمعی ضعیف بی‌گناه

زین مصیبت آه! آه!

کن ترحم بر ضعیفان سر به سر

ای که شد خاکم به سر

تو نما یک دم به ایشان یک نگاه

زین مصیبت آه! آه!

ایضا در همین مصیبت است که یکی از علما سروده تا شیعیان بخوانند و بگریند و بنالند:

باز سازم داستانی را بیان

زین بیان کردن ز جسمم رفت جان

از جفاهای گروه مشرکین

آنچه شد بر سبط خیرالمرسلین

در هزار و سیصد و سی شد عیان

در دهم از عین دو بر شیعیان

از سپاه روس مردود دغا

این ستم وارد به شاه دین، رضا

از برای کوس آن قوم ستم

در تزلزل مسجد و صحن و حرم

روز شنبه گشت این غوغا بلند

چون قیامت، شورشی بی‌چون و چند

غلغله افتاد بر ارض و سما

شور محشر در خراسان شد به پا

چون صدای نعره توپ و تفنگ

از سپاه مشرکین در وقت جنگ

شد بلند آواز هر خرد و کبیر

بر فلک شد ناله برنا و پیر

مصطفی و مرتضی گشته غمین

باز زهرا زین مصیبت شد حزین

در جنان گویا به صد شور و محن

با زبان حال می‌گفت این سخن

باز وقت محنت و غم شد به پا

از سپاه روسیان رو سیا

باز ابن سعد مردود لعین

گشته سردار سپاه مشرکین

باز شمر است آمده در کربلا

سر ز فرزند حسین کرده جدا

بازگو از زینب گشته اسیر

در کف آن قوم مردود شریر

باز سودای رضا زد بر سرم

اشک جاری شد ز چشمان ترم

توپ چون بستند قوم مشرکین

از جفا بر گنبد سلطان دین

سیدی پشت حرم استاده بود

راس او را از بدن، گله ربود

جمع بسیاری ضعیف و محترم

ریختندی در رواق و در حرم

جملگی گریان به صد شور و نوا

کای خدای آریم رو اندر کجا

جز در درگاه شاه دین، رضا

در کجا آریم دیگر ما پناه

بستگی و جمله امید همه

هست بر فرزند پاک فاطمه

از تفنگ و توپ آن قوم عدو

تیر می‌بارید از هر چار سو

خلق بسیار از جفای مشرکین

تیر خوردند و فتادی بر زمین

چون شدندی وارد صحن رضا

آن گروه مرتد شوم دغا

از فشنگ و توپ آن قوم جفا

غرفه‌های صحن شد انگش نما

بعد از آن کردند آهنگ حرم

آن سپاه کفر با جور و ستم

جمع بسیاری ضعیف و بی‌گناه

بر غریب طوس بردندی پناه

ناگهان از آن سپاه کفر و کین

تیر باریدی به قبر شاه دین

از جفای تیر آن قوم ستم

خون جمعی ریخت در صحن حرم

بومی و زوار از برنا و پیر

بر سپاه کفر گشتندی اسیر

با سر سرنیزه آن قوم شرر

می‌زدندی هم به پهلو، هم کمر

پس اسیران را به صد شور و نوا

در میان صحنشان دادند جا

جملگی در دست آن قوم شریر

یک شب و یک روز بودندی اسیر

گاری و اسپان با توپ و تفنگ

وارد آن صحن گشتی بی‌درنگ

هشت روز و شب گروه مشرکین

اسپ بستندی به صحن شاه دین

کشته‌ها را آن گروه بی‌حیا

در میان صحنشان دادند جا

تا سه روز آن کافرین پر زکین

نعش‌ها افکنده بر روی زمین

صاحب هر نعش، تابوتی به دوش

با دل پر خون و آه و خروش

کشته‌ها در خون بدندی غوطه ور

از غم ایشان بدندی خون جگر

منبع:مجله مشکوه، شماره ۶۲- ۶۵‏، ۱۳۸۸.

 

(۱۴)

سروده‌ای از قاآنی درباره تاریخ سال تعمیر یکی از رواق‌های حرم امام رضا علیه السلام

 

میرزا حبیب‌الله متخلص به قاآنی، یکی از شاعران و قصیده‌سرایان بزرگ دربار قاجاریه شناخته می‌شود. او در این سروده، واقعه تعمیر یکی از رواق‌های حرم امام رضا علیه السلام را در قالب شعر بیان کرده است. در پایان این قصیده اسامی شماری از کسانی که مسئولیت تعمیرات و تزیینات را بر عهده داشتند نیز ذکر شده است.

 

د‌ر ستایش رواق منور امام ثامن ضامن السلطان علی بن موسی الرضا علیه‌الآف التحیه و الثناء و تاریخ سال تعمیر و نگارش آن

زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق

زمین ز یُمن تو محسود هفت‌کاخ مطبَّق

تویی‌ که خاک تو با آب رحمت است مخمر

تویی‌که فیض تو با فر سرمدست ملفّق

چو دین احمد مرسل مبانی تو مشید

چو شرع حیدر صفدر قواعد تو موثق

ز هرچه عقل تصور کند فضای تو اوسع

ز هرچه وهم تخیل‌ کند بنای تو اوثق

ز آستان تو حصنی است نه سپهر معظم

ز خاکروب تو گردیست هفت‌کاخ مروق

کدام مظهر بی‌چون بود به خاک تو مدفون

که از زمین تو خیزد همی خروش انا الحق

حصانت تو بر از صد هزار حصن مشیّد

رزانت تو بر از صدهزار کوه محلق

ز بس رفیعی و محکم زبس منیعی و معظم

به راستی‌ که خموشیست در ثنای تو اوفق

چنان نماید سرگشته در فضای تو گردون

که در محیط یکی بادبان‌ گسیخته زورق

به نزد نزهت تو نزهت بهشت مضیع

به‌ جنب ساحت تو ساحت سپهر مضیق

ز صد یکی نتواند حدیث وصف توگفتن

هزار صاحب و صابی هزار صابر و عمعق

چو بر فرود سپهر برین که پرده نیلی

به دامن تو نمودار هفت طارم ازرق

سپهر را بشکافد ز هم تجلی نورت

چنان‌که صخره صمّا شود ز صاعقه منشق

چه قبه‌ای تو که گر رفع پایه تو نبودی

زمین شدی متزلزل بسان توده زیبق

چه‌ بقعه‌ای‌ تو که نبود بهای یک‌ کف خاکت

هزار تخت مرصع هزار تاج مغرق

چه‌ سده‌ای‌ تو که‌ در ساحت‌ تو هست هماره

اساس شرع منظم امور کفر معوق

چه‌کعبه‌ای تو که‌ اینک ز بهر طوف حریمت

دمی ز پویه نیاساید این تکاور ابلق

کدام‌ کاخ همایونی ای عمارت میمون

که هست برتری سده‌ات ز سدره محقق

کدام بقعه میمونی ای بنای همایون

که از سُمُوّ سموات برده قدر تو رونق

کدام آیت رحمت به ساحتت شده نازل

که‌ می‌زند ز شرف عرصه‌ات‌ به‌ عرش برین دق

تویی‌ که خاک تو را همچو تاج از پی زیور

فلک نهاده به تارک فرشته هشته به مفرق

تویی ‌که چرخ ترنجی درین سرای سپنجی

ز شکل طاق رواقت دهان‌ گشاده چو فسنق

چنان ‌که ‌هوش به ‌سر فیض ‌با فضای ‌تو منضم

چنان‌که روح به تن روح با هوای تو ملصق

ز بهر حفظ فضایت قضا ز روز نخستین

به‌گرد بازه خاک از محیط ساخته خندق

اگر به طور تجلی ‌کند فروغ فضایت

شود ز جلوه آن طور چون تراب مدقق

به سر سپهر برین را بود هوای پریدن

بدان امید که‌ گردد به خاک ‌کوی تو ملحق

ز نور بیضه بیضا ربوده فر تو فره

فراز طارم امکان زده ‌است قدر تو بعدق

فرود قبه تو ماند این زبر شده خرگه

به‌کوی خاک به دامان آسمان معلق

عیون اهل خرد از غبار توست مکحل

رقاب خلق به طوق پرستش تو مطوق

به نزد قبّه عالیت هفت‌ گنبد گردون

چو پیش کوه دماوند هفت دانه جوزق

دلی‌که نیست هواخواه آستان تو بادا

طعین تیغ مصیقل نشان سهم مفوق

اگر نه مرکز چرخ هستی ای بنای مشید

چرا به ‌گرد تو می‌‌گردد این دوازده جوسق

ز صد یکی ز فزون اندکی نمود نیارد

شمار منقبتت را دوصد جریر و فرزدق

مگر تو مقصد ایجادی ای رواق معظم

که هست‌ هستی نه چرخ از وجود تو مشتق

مگر سراچه عدلی‌ که در هوای تو تیهو

مقام امن نیابد مگر به چنگل باشق؟

مگر تو روضه سلطان هشتمی ‌که به خاکت

کند ز بهر شرف سجده هفت طارم ازرق؟

خدیو خطه امکان ‌که از عنایت یزدان

فراز خرگه لاهوت برفراشته سنجق

علی عا‌لی اعلی امام ثامن ضامن

که از طفیل وجودش وجود گشته منسق

سپهر عدل، مهین‌ گوهر، محیط خلافت

جهان جود، بهین‌زاده رسول مصدق

قوام دهر، نظام جهان، وسیله هستی

امین شرع، ولیّ خدا، خلیفه بر حق

زهی عظیم بنا، بقعه‌ای‌که هست ز فرّت

بنای شرع مشید اساس عدل محلق

چو بود طاق رواق تو از نقوش معرا

چو از طراز هیولا جمال هستی مطلق

سپهر مرتبه شعبانعلی‌که باد وجودش

به روزگار موید ز کردگار موفّق

نمود عزم‌ که ‌گردد حدود طاق رواقت

به طرز قصر سنمار و بارگاه خورنق

به نیل و دوده و گلغونه و مداد مزین

به زر و نقره و شنگرف و لاجورد منمّق

به سعی باقر شاپور کلک مانی خامه

که شکل پیل کشد نوک خامه‌اش به پر بق

به لوح صنع مجسم‌ کند بدایع‌کلکش

نسیم مشک و شمیم عبیر و نکهت زنبق

چنان‌که نیز مصور کند به صنعت خامه

نعیب زاغ و نعیق‌ کلاغ و صیحه عقعق

به رنگ‌ریزی‌ کلکش‌ کند عیان به مهارت

نشید بلبل و پرواز سار و جنبش لقلق

به ساحت تو رقم‌ کرد نقش‌ها که ز رشکش

زبان اهل بیان چون زبان خامه شود شق

چو گشت چنبر و سقف تو از نقوش نو آیین

چو نای فاخته و گردن حمامه مطوق

نهال فکرت قاآنی از سحاب معانی

به بوستان سخن‌گشت در ثنای تو مورق

پس از ورود سرود از برای سال طرازت

زهی زمین تو مسجود نه رواق معلق

 

 

(۱۵)

سلام نظامی به امام رضا علیه السلام

 

 تغییراتی که زائرین در بدن خود ایجاد می‌کنند، یکی از مهم‌ترین ابعاد مادیت زیارت امام رضا علیه السلام است. گونه‌ای از این تغییرات، تغییر در قرارگیری اندام‌هاست که بنا به خرده فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. به عنوان نمونه زائران و مجاوران ساکن در شهر مشهد مقدس، در جریان زندگی روزانه، آنگاه که با حرم امام رضا علیه السلام روبرو می‌شوند، با اعمال برخی تغییرات کالبدی، از قبیل دست بر سینه نهادن، به امام رضا (ع) سلام می‌دهند. در تصویر زیر، این سلام توسط یک سرباز وظیفه و مطابق با آداب نظامی صورت گرفته است.

 

مهدی طاهری،‌ عکاس عکس بالا،‌ در اینباره می‌گوید:‌‌ «این عکس مربوط به سه سال پیش [از سال ۱۳۹۱] می‌شود که در جریان سفری خانوادگی به مشهد مقدس، آن را ثبت کردم. قبل از ورود به حرم مردمی را می‌دیدم که وقتی به وسط خیابان رو به روی گنبد حرم امام رضا (ع) می‌رسیدند،‌ می‌ایستادند و ادای احترام می‌کردند،‌ این موضوع نظرم را جلب کرد و دوست داشتم از این صحنه عکاسی کنم،‌ چند تایی عکس گرفتم، اما آن اتفاقی را که می‌خواستم ثبت شود نبود،‌ داشتم پشیمان می‌شدم که به راهم ادامه دهم ولی یکباره دو سرباز در همان موقعیت روبه روی گنبد قرار گرفتند و سلامی نظامی دادند که بلافاصله چند فریم عکس گرفتم».

 

منبع: اینجا 

 

(۱۶)

عکس زیارتی در میان آوار

 

عکاسی زیارتی نه تنها یکی از تکنیک‌های عکاسی است، بلکه یکی از گونه‌های ثبت خاطره زیارتی نیز به شمار می‌رود. عکاسی زیارتی در شماری از شهرهای زیارتی ایران، خصوصاً در شهر مشهد پر رونق است. آنچه در پی خواهد آمد، عکس زیارتی یکی از خانواده‌های اهل ورزقان، در استان آذربایجان شرقی ایران است. این عکس در شهر مشهد مقدس و در جریان زیارت امام رضا علیه السلام تهیه شده است. منزل این خانواده در پی زلزله شهرستان ورزقان و اهر تخریب شده است.

 

منبع عکس خبرگذاری مهر و عکاس آقای علی عباس‌پور است.

 

 

(۱۷)

امام رضا علیه السلام در «دوازده امام« خواجه نصیرالدین طوسی

 

در زبان عربی، شماری ستایشنامه و توسل‌نامه‌ درباره امام رضا علیه السلام موجود است. یکی از این موارد متنی است منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی که در زبان فارسی عموماً به «دوازده امام» از آن تعبیر می‌ شود. آنچه در ادامه می آید، بخش مربوط به امام رضا علیه السلام در این «دوازده امام» است.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّیِّدِ الْمَعْصُومِ وَ الْإِمَامِ الْمَظْلُومِ وَ الشَّهِیدِ الْمَسْمُومِ وَ الْقَتِیلِ الْمَحْرُومِ، عَالِمِ عِلْمِ الْمَکْتُومِ، بَدْرِ النُّجُومِ، شَمْسِ الشَّمُوسِ، أَنِیسِ النُّفُوسِ، الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طُوسٍ، الرَّضِیِّ، الْمُرْتَضَى، الْمُرْتَجَى، الْمُقْتَدَى، الرَّاضِی بِالْقَدَرِ وَ الْقَضَاءِ، الْإِمَامِ بِالْحَقِّ، أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا، صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ، الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ، یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى، أَیُّهَا الرِّضَا، یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه،ِ یَا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا، إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.

 

(۱۸)

قصیده‌ای در باره واقعه حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع)

رسول جعفریان

یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاه مدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. در اینباره بررسی‌های چندی صورت گرفته است. یادداشت زیر گزارشی در این‌باره است.

 

نیروهای روسیه تزاری که در سال ۱۳۳۰ ق (۱۲۹۱ ش) مشهد را در اشغال خود داشتند، به بهانه بیرون راندن شماری از متحصنان در حرم، روز دهم ربیع الثانی سال مذکور، به حرم مطهر یورش برده و ضمن گلوله باران آن، شماری از مردم را کشته و مجروح کردند. این روز، در تقویم مذهبی شیعیان به عنوان روز مصیبت شناخته شده است. در اینجا، دو قصیده عربی ـ فارسی که همان زمان سروده شده، تقدیم می شود.

 

مقدمه

خاطره شیعیان برای روز عاشورا به عنوان روز مصیبت، می‌توانست این حس عمومی و شناخته شده میان مردمان را برای شیعیان تقویت کند که وقتی فجایع دیگری در روزی معین رخ می‌دهد، آن روز را هم به عنوان روز مصیبت بشناسند و مانند عاشورا عزاداری کنند.

می‌دانیم که در یک برهه از تاریخ، حمله وهابیان به بقیع و تخریب قبور امامان چهارگانه در هشتم شوال ۱۳۴۳ق. برای شیعیان تبدیل به تاریخ و روز عزا شد، چنان که سیزده سال پیش از آن، حمله روس‌ها به حرم امام رضا علیه السلام در دهم ربیع الثانی سال ۱۳۳۰ یک روز تاریخی «مصیبت» برای شیعیان رقم زده بود. این بنده خدا، سالها پیش، یک مجموعه شعر نوحه‌خوانی با عنوان «مصیبت نامه»، برای آن حادثه، در مقاله‌ای با عنوان «سندی ادبی از جریان حمله روس‌ها به حرم امام رضا علیه السلام» در مجله مشکوه منتشر کرد که با همین عنوان در اینترنت قابل دستیابی است. در آنجا، شرحی از مقدمات آن واقعه آمده و توضیح داده شده بود که ماجرای حمله رو‌س‌ها به حرم امام رضا (ع) به چه دلیل و چگونه رخ داد. طبعاً آن مطالب در اینجا تکرار نکرده و صرفاً چند سطر خلاصه آن را می‌آوریم.

خلاصه ماجرا آن بود که در سال یاد شده، شماری از طرفداران محمد علی شاه قاجار که آن وقت تبعید در روسیه بود، در حرم امام رضا (ع) اجتماع کرده و این خبر انتشار یافت که به زودی محمد علی شاه وارد مشهد خواهد شد. روسها ابتدا از این جریان حمایت کردند، اما بر اساس تعهدی که با انگلیسی‌ها داشتند، مجبور به آرام کردن اوضاع مشهد که در کنترل آنان بود، شدند. روس‌ها نسبت به تحصن طرفداران محمد علی شاه در حرم اقدام کرده و برای بیرون راندن آنها تلاش کردند. در مقابل، متحصنین حاضر به این کار نشده و مقاومت کردند. در نتیجه روس‌ها با تجهیزات نظامی مداخله کرده و به قول خودشان غائله را خاتمه دادند. طبعاً علاوه بر گلوله باران حرم و گنبد، عده ای از مردم نیز که در آنجا بودند، کشته شدند. آمار روسها سه نفر، و آمار مردم صدها نفر بود. این رفتار روس‌ها برای ایرانیان که عاشق امام رضا و حرم آن حضرت بودند، قابل تحمل نبود و در سراسر ایران ضجه‌ای بر پا کرد. همان وقت ملک الشعراء بهار قصیده‌ای شامل ۴۷ بیت سرود:

اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است

ماه ربیع نیست که ماه محرم است

شاعران دیگری نیز در این‌باره سروده‌هایی انشاء کردند که یک نمونه آن نوحه‌های سینه زنی با عنوان «مصیبت نامه» بود که در یک جزوه کوچک چند سال بعد از آن در سال ۱۳۴۶ در کرمان منتشر شده و این بنده خدا آن را در همان مقاله پیشگفته منتشر کرد.

اکنون سند دیگری در این باره‌یافتم که به نظرم بسیار جالب است. این سند شامل دو قصیده، یکی «شکوائیه» و دیگر «تشکریه» در باره این رویداد مهم است که از نظر تاریخی، روشنگر حسی است که این ماجرا در میان مردم ایران ایجاد کرده و این که چه نوع تحلیلی از نظر مذهبی درباره آن داشته‌اند. جز این، خصوصیت دیگر آن این است که هر دو قصیده به عربی ایرانی دوره قاجاری است و در عین حال ترجمه منظوم فارسی هم دارد. این نوع از عربی، پس از مغول در ایران رواج یافت، در حالی که ساده و تنها با تعداد خاصی از کلمات عربی شکل می‌گرفت. شاعر ما البته سعی کرده از برخی از کلمات نامأنوس هم به خصوص در ساخت قافیه اشعار استفاده کند. قدرت وی برای سرایش شعر عربی در همین حد جالب است، و جالب‌تر ترجمه آن اشعار به شعر فارسی است. این یعنی این که دستی در ادب داشته و نشانگر آن که وی از نسل ادیبان و کاتبان درباری و آگاه به عربی و فارسی بوده است.

چنان که در آغاز این رساله آمده، قصاید شکوائیه و تشکریه متعلق به جلال الدین محمد شیرازی ملقب به جلال المحققین است که زمان سرایش شکوائیه و علی القاعده اصل اتفاق، مجاور مشهد بوده است. من جستجوی مفصل درباره وی نکردم و در این رو عجالتاً جستجو چیزی نیافتم، اما باید یادآور شوم که وی نباید سید جلال الدین محمد بن میرزا ابوالقاسم شیرازی ذهبی متولی شاه چراغ باشد که در سال ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۱ درگذشته و نمی تواند شاعر ما باشد که قصیده تشکریه را در سال ۱۳۳۶ ق سروده است.

قصیده شکوائیه خطاب به امام زمان (ع) است و طی اشعار عربی سروده شده که جمعا ۴۶ بیت + ۴۶ بیت فارسی در ترجمه آنهاست، نسبت به این رخداد اظهار ناراحتی کرده است. وی ضمن اشعار خود، به تسلط کفار و مسیحیان بر مسلمانان اشاره کرده و از این که رو‌سها بر حرم چنین توهینی را روا داشته‌اند، شکایت و گلایه می‌کند. وی ضمن اشاره به انداختن گلوله‌های توپ، ورود رو‌س‌ها را با چکمه به داخل حرم، و انواع دیگر بی‌حرمتی اشاره کرده است.

این ماجرا گذشت تا آن که جنگ جهانی اول در سال ۱۳۳۲ ق (= 1914 ـ ۱۹۱۸) آغاز شد و روسها مورد تهاجم آلمان‌ها قرار گرفتند و بسیاری از آنان در نبرد کشته‌‌اند. وی از خوابی یاد می‌کند که حضرت ولی عصر (ع) را دیده که ندای شکوائیه او را شنیده و این چند شب پیش از شروع جنگ بین الملل بوده است: «چند شب پیش از شروع جنگ بین المللی، شبی در عالم رؤیا حضور مبارکش خوانده شدم؛ پس از آنکه به خاک‌پای مبارکش جبهه فرسودم، بفرمودی، مرثیه‌ای که در مصیبت قبر جدّم امام هشتم گفته‌ای بخوان. حسب الامر خواندن گرفتم، تا بدینجا رسید:

یا صاحبَ العصر یا صمصام منتقم / یا مالک الامر من قهّار قدموس

یا قائم السیف یا ذاالقهر والنقم / قُم و انتقم عاجلاً من رؤس متعوس

پس سر مبارک که به زیر بود بلند کرده، فرمودی: أجبناک، یعنی ناله‌های تو شنیدم و دعایت اجابت فرمودم. چهار یا پنج روز بیش نگذشت که جنگ بین المللی سر گشت».

این مسأله سبب شده است تا جلال الدین محمد، به انشای قصیده تشکریه بپردازد: «چون آثار اجابت دعا ظاهر و علائم اضمحلال دولت جائره منحوسه باهر گشت، به شکرانه این نعمت عُظمی، قصیده تشکریه بساختم، و در زمان اقامت تبریز، به خواهش بعضی دوستان، هر دو قصیده را به نظم فارسی، برای اعمیّت فائده ترجمه نمودم». وی در سال ۱۳۳۶ از تبریز راهی تهران شده و این قصیده را به عنوان یک تحفه تسلیم دربار احمد شاه قاجار کرده است: «در این اوقات که شهر شعبان المعظم یک هزار و سیصد و سی و شش هجری است، از دارالسلطنه تبریز وارد دارالخلافه طهران پای تخت دولت علّیه اسلامیه شیعیه گردید، خواست تا ارمغانی تقدیم دربار معدلت مدار فرازنده رایت شاهنشاهی و برازنده خلعت خلایق پناهی… اعلیحضرت قوی شوکت، السلطان احمد شاه قاجار نماید».

اساس سرایش تشکریه بر این پایه بود که وی اعتقاد داشت که خداوند به وسیله ژرمن‌ها، انتقام خود را از روس‌ها به خاطر حمله‌شان به حرم امام رضا (ع) گرفته است. در این وقت او قصیده تشکریه را سرود که شامل ۵۴ بیت عربی و طبعاً در ازای هر بیت، یک بیت فارسی است. تعابیر وی در باره روس‌ها و این که چطور در جنگ جهانی و به وسیله آلمان‌ها، تقاص آن ماجرا را پس دادند، در تعداد قابل توجهی از ابیات به خصوص در نیمه دوم این قصیده آمده است.

خاتمه این قصیده، اشعاری است در ستایش احمد شاه قاجار که سه بیت اول آن می‌تواند ادامه همان قصیده تشکریه باشد که عربی و فارسی است. اما پس از آن ۱۴ بیت فارسی دیگر هم در ستایش احمد شاه آورده و علی الرسم اشعار آن وقت در مدح شاهان، او را در عدالت‌گستری و دین‌داری ستوده است.

 

دو قصیده شکوائیه و تشکریه
مولف: جلال المحققین (جلال الدین محمد شیرازی)

 

مقدمه مولف

اقلّ اعیان دولت قاهره، و اذلّ خدّام شریعت طاهره، جلال‌الدین محمد‌ شیرازی، الشهیر بـ «جلال المحققین» مجاور مشهد مقدّس رضوی، پس از واقعه هائله بمبارد قُبّه سامیه، و بارگاه ملایک پناه سلطان سریر ارتضا، حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیه والثناء ـ در روز دهم شهر ربیع الثانی سنه یک هزار و سیصد و سی [۱۳۳۰] در ضمن مرثیه عربیه که مطلعش این است:

یا قاصدی مَن بنور الله مغموس / یا زائری مَن بارض الطیبه مرموس

بثّ شکوی به دربار حضرت ولایت‌مدار امام عصر ـ عجل الله فرجَه ـ برده، با قلب شکسته و خاطر خسته، از آن مدبّر عوالم وجود، و سلطان اقالیم غیب و شهود، استدعاء مجازات و انتقام نمود. چند شب پیش از شروع جنگ بین المللی، شبی در عالم رؤیا حضور مبارکش خوانده شدم؛ پس از آنکه به خاکپای مبارکش جبهه فرسودم، بفرمودی، مرثیه‌ای که در مصیبت قبر جدّم امام هشتم گفته‌ای بخوان. حسب الامر خواندن گرفتم، تا بدینجا رسید:

یا صاحب العصر یا صمصام منتقم / یا مالک الامر من قهّار قدموس

یا قائم السیف یا ذاالقهر والنقم / قُم و انتقم عاجلاً من رؤس متعوس

پس سر مبارک که به زیر بود بلند کرده، فرمودی: أجبناک، یعنی ناله‌های تو شنیدم و دعایت اجابت فرمودم. چهار یا پنج روز بیش نگذشت که جنگ بین المللی سر گشت. چون آثار اجابت دعا ظاهر و علائم اضمحلال دولت جائره منحوسه باهر گشت، به شکرانه این نعمت عُظمی، قصیده تشکریه بساختم، و در زمان اقامت تبریز، به خواهش بعضی دوستان، هر دو قصیده را به نظم فارسی، برای اعمیّت فائده ترجمه نمودم تا در این اوقات که شهر شعبان المعظم یک هزار و سیصد و سی و شش هجری است، از دارالسلطنه تبریز وارد دارالخلافه طهران پای تخت دولت علّیه اسلامیه شیعیه گردید، خواست تا ارمغانی تقدیم دربار معدلت مدار فرازنده رایت شاهنشاهی و برازنده خلعت خلایق پناهی، ابر نیسان جود، و احسان سدّ طوفان کفر و طغیان، سالک صراط مستقیم و حامی دین قویم، بانی اساس عدل و امان، ماحی آثار ظلم و عدوان السلطان الاعظم، والخاقان الافخم، اعلیحضرت قوی شوکت، السلطان احمد شاه قاجار ـ خلّد الله ملکه و عیشه، و نصر الله جنده و جیشه ـ نماید. این دو قصیده را که بضاعتی است مُزجاه، مور صفت تحفه درگاه آن اعلیحضرت سلیمان حشمت نمود. نظر به اینکه بزرگان گفته‌اند ارمغان بارگاه ملوک و تحفه پیشگاه سلاطین، نشاید جز آنچه از جنس علوم و معارف باشد، چه انواع زواهر جواهر و اصناف غوالی لآلی، در خزائن این سلسله علیّه، به قنطار و خروار است، پس در انظار همَم عالیه ایشان، اَنفس جواهرات دنیا، خردل وار خار و بی مقدار است، لاسیمّا این شاهنشاه جمجاه اسلام پناه معارف پرور که بحمد الله تعالی با صغر سِن، لطیفه حلم و عقل و جوهره معرفت و فضل است.

لَهُ هِمَمٌ لا مُنتَهی لِکِبارِها / وَ همَّتُهُ الصُّغری اَجَلُّ مِنَ الدَّهر

کَیفَ لا وَ لَقَد اَتاهُ اللهُ الحُکمَ و الحِکمَهَ صَبِیّاً، وَ أعطاهُ الدُّولَهَ وَ السَّلطَنَهَ صَغیراً، وَ بَرَّاَهُ عَن سُوءِ الخُلقِ وَ الاِثمِ وَ بَرَءَه[۹] مِنَ الحُسنِ فِی السّیرَهِ وَ الجِسمِ. اللّهُمَّ ارفَع رایاتِ الاِسلامِ بِیُمنِ تَقوِیَتِه، وَ نَضِّر رِیاضَ العِلمِ و الایمانِ بِحُسنِ تَربِیَتِه، وَاجعَلهُ ناصِراً لِعِبادِکَ، وَ حافِظاً لِبِلادِکَ، وَ شَرِّف صَدرَهُ بِاِکرامِ اَهلِ الدّینِ، وَ نَوِّر قَلبَهُ بِاَنوارِ المَعرِفَهِ وَالیَقینِ، وَ مُدَّ ظِلالَ جَلالِه عَلی مَفارِقِ العالمَینَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آله الطّاهِرین.

 

قصیده شکوائیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم


یا قاصِدی مَن بِنورِ اللهِ مَغمُوسٍ / یا زائِری مَن بِاَرضِ الطَّیِبَهِ مَرمُوسٍ
الا ای قاصد ان آنکه غرق نور یزدان شد / الا ای زائران آن که اندر طیبه پنهان شد
قُولُوا لَهُ بَعدَ تَقبیلٍ لِتَربَتِه / قُم خاتَم الرُّسلِ وَاشهَد مَشهد طوسٍ
چو بوسید خاک پاک او پس عرضه داریدش / که ای ختم رسل بنگر چسان اندر خراسان شد
خَطباً فَظیعاً عَلَی الاسلامِ قارِعَهً /صُمُّ الصِّلابِ لَموهٍ غَیرَ مَانُوسٍ
رسیده دین اقدس را ز دشمن سخت توهینی / که بر کوه ار رسیدی کوه آب از هیبت آن شد
داهٍ دَهی عالَمَ الایجادِ فَانکَسَرَت / سُفنُ الوُجُودِ بِمَوجِ الضَّرِ وَ البُؤسِ
ز طوفانی چنین هایل که عالم را محیط آمد / قرین غرق در بحر عدم کشتی امکان شد
قامَت قِیامَهُ اَهلِ الدّینِ وَانطَمَسَت / شَمسُ الهِدایَهِ مِن خَفّاشِ مَدوُسٍ
تو گوئی اهل دین را گشت پیدا روز انگیزش / ز شب کوران بی دین منطمس خود مهر تابان شد
یا عَینُ جُودی دَماً بِالدَّمعِ وَانسَکبی / لِشَرِّ یَومٍ عَلَی الاسلامِ مِن رُوسٍ
ببار ای دیده خون دل برای بدترین روزی /که در اسلام از روس بداختر خود نمایان شد
یَومٍ تَزَلزَل عَرشُ اللهِ ذا عِظَمٍ / یَومٍ عَبُوسٍ وَلِلاِسلامِ مَنحُوسٍ
چو روزی آنکه در وی عرش رحمان سخت لرزان گشت / چه روزی آنکه سعد کفر و نحس هر مسلمان شد
یَومٍ تَزَعزَعتِ السَّبعُ الشِّداد لما / جَری علی قبرِ مَن فی طوُسِ مَدسوسٍ
چه روزی کز نهیبش لرزه آمد هفت گردون را / چه هتک قبر سلطان خراسان خود نه آسان شد
قبرٍ خَزینَهِ عِلمِ اللهِ قَد ضَمِنَت / سِرَّ الاِلهِ وَ بِالاَنوارِ مَطروسٍ
چه قبری آنکه در وی سرّ سبحانی نهان آمد / چه قبری آنکه از وی نور ربانی درخشان شد
قبرٍ بِطوسَ لَقَد جَلَّت مُصیبَتُها / فَالحُزنُ لَیسَ مَدَی الدُّنیا بِمَرکوسٍ
همان قبری که اندر طوس از ظلم جفای روس /بر او آمد مصیبتها که حزنش را نه پایان شد
قَبرَ الرِّضَا المُرتَضی فی اَرضِ طوسَ تَری / کَکَوکَبٍ فی فَلاهِ الاَرضِ مَطموسٍ
رسول الله ببین قبر رضای مرتضی در طوس / بسان کوکب افتاده در گوشه بیابان شد
الصَّدرُ مُلتَهِبٌ وَالقَلبُ مُضطَرِبٌ / وَالدَّمعُ مُنسَکِبٌ مِن اوقیانوسٍ
از این غم سینه ام سوزان دلم سیماب وش لرزان / تو گویی دیده ام را راه با دریای عمان شد
ما لی سَبیلٌ سِوی بَثِّ الشِّکایَهِ لی / مَن لا یَزالُ بِعَینِ اللهِ مَحرُوسٍ
نباشد چاره دردم مگر کارم شکایت من / بدرگاه شهنشاهی که مادامش نگهبان شد
مَن هَمَّنا مِن سِواهُ لَیسَ مُنفَرِجاً / مَن کَربُنا مِن عَداهُ غَیرُ مَنقوسٍ
شهنشاهی که جز از وی نگردد همّ ما زائل / شهنشاهی که درد ما بغیر از وی نه درمان شد
مَن تَبسُطُ العَدلَ فِی الافاقِ حَضرَتُهُ / وَ یَقمَعُ الظُّلمَ مِن رَأسٍ وَ مَرؤسٍ
شهنشاهی که عدل و داد عالم از وجود او است / شهنشاهی که از وی قطع ریشه ظلم و عدوان شد
مُخَلِّصِ النّاسِ مِن اَیدی جَبابِرَهٍ / مُطَهِّرِ الارضَ مِن اَوجاسِ طَعموسٍ[۱۰]
خلاصی بخش مظلومان ز دست جور جبّاران / که از وی خاک پاک از رجس شرک و غیّ غولان شد
بَقِیَّهَ اللهِ فِی الارضِ وَ حُجَّتِه / عَلَی البَّرِیَهِ مَعقولٍ وَ مَحسوسٍ
خلیفه قادر مطلق امام قائم بر حق / که حجّت از خدا بر خلق از پیدا و پنهان شد
یا مَن اِلیهِ عُیُونُ الشَّوق تَنفَتِحُ / ظالَ الزَّمانُ وَ ما کُنّا بِمَأیوسٍ
الا ای آنکه در راه تو ما را دیده باز آمد / اگر غیبت دراز آمد، نه ما را یاس و حرمان شد
یا صاحِب العَصرِ یا صَمصامَ مُنتَقِمٍ / یا مالِکَ الاَمرِ مِن قَهّارِ قُدموسٍ[۱۱]
الا یا صاحب العصر! ای خدا را منتقم شمشیر / که تدبیر جهانت از جهانبان حکم و فرمان شد
یا قائِمَ السَّیفِ یا ذَا القَهرِ و النِّقَم / قُم وَانتَقِم عاجِلاً مِن روسِ مَتعوسٍ[۱۲]
الا ای قائم غایب که حق را مظهر القهری / شتاب آور بقهر روس کز وی محو قران شد
طاوُسَ جَنَّهَ حّتّی ما تَری وَ نَری / أنَّ الغُرابَ یُحاکی فِعلَ طاوسِ
تو ای طاوس جنّت تا به کی بینی و ما بینیم / که طاوس کنان زاغ و زغن اندر گلستان شد
مَا الاِنتظارُ اَما أنَ الخُرُوج وَ قَد / بانَ الفَسادُ عَلی بَرٍّ و قاموسٍ[۱۳]
چه باشد انتظارت ای ولی حق مگر نبود / که عالم پر ز شرّ و شرک و کفر و ظلم و عدوان شد
اَما تَری ساحَهَ التَّقدیسِ قَد جُعِلَت / مَاوی شَیاطینَ لِلخنّاسِ مَجسوسٍ[۱۴]
نگر مر ساحت تقدیس و مسجود ملایک را / ز جور نیکلای زشت چون ماوای شیطان شد
اَما تَری هَیکَل التَّوحید کَیف یُری / بِظَلمِ اَهلِ الجَفا مَرفوسَ[۱۵] کَردوسٍ[۱۶]
ببین خود هیکل توحید را ای قدره الله هان / ز ظلم روس بد گوهر لگدکوب ستوران شد
اَما تَرَی الکُفرَ قَد عَمَّ البِلاد وَ تَمَّ / وَ اَفسَدَ الرُّوسُ فِی الاسلامِ کَالسُّوسِ
نه بینی کفر را ای شه فرو بگرفته عالم را / فساد روس بین چون سوس در ارکان ایران شد
ذَوی اَقانیمَ لا تَنظُر وَ قَد مَلَکوا / کُلَّ الاَقالیمِ مِن طوسٍ وَ طَرطوسٍ
پرستنده اقانیم ای عجب مالک اقالیمند / ز مشرق تا بمغرب بین که ملک طلق ایشان شد
اَهلُ الصَّلیبِ شَبیبٌ مِن فِعالِهِم / بِما تَجَدَّد مِنهُم فِعلُ طَیطوسٍ
گرفته عیسوی پیرانه سر عهد جوانی را / کز ایشان تازه چون طیطوس بیت الله ویران شد
رَمیُ البَنادِقِ عُدواناً اِلی بُقَعٍ / سَمَت سُمُوّاً سَماءً غَیرَ مَحسوسٍ
گلوله کین پس افکندند آن قوم جفا پیشه / بسوی بقعه کو برتر از رفعت ز کیوان شد
وَ هَتکُهُم حَرَماً کانَت حِجابَتُهُ / فِخارَ مُوسی وَ مَن مِن نَفخِ قُدّوسٍ
بسی بی حرمتی کردند با درگاه آن شاهی / که دربانیش فخر عیسی و موسی بن عمران شد
بَیتَ الاِلهِ الّذی مِن اَجلَه خُلِقَت / بَیتُ الحرامِ وَ لَحمٍ ثُمَّ قِدّیسٍ
چه درگاهی همان درگه که از بهر طفیل او / بناء بیت مقدس بیت لحم و کعبه بنیان شد
قَد صَدَّعُوا قَبَّهً کانَت مُباهِیَهً / عَرشَ الاِلهِ لِشَخصٍ فیه مَرموسٍ
شکستندی ز عدوان قبه ای را کز شرف بی شک / مباهل بر فلک نی بل همی بر عرش رحمان شد
لَم یَخلَعُوا النَّعلَ فی وادٍ مُبارَکَهٍ / بِنَورِهَا الطُّورَ صارَت ذاتَ تَقدیسٍ
بپای چکمه رفتندی در آن وادی که از نورش / تجلّی لمعه ای بر طور کردی طور پاشان شد
نامُوسَ دَهرٍ اَما تَنظُرُ لما صَدَرَت / مِن قَومِ سوءٍ بِلادینٍ وَ ناموسٍ
ایا ناموس دهر ای صاحب عصر و زمان بنگر / چسان از روس بی ناموس اندر طوس طغیان شد
اُنظُر اِلی رایهٍ لِلکُفرِ تُرتَفَعُ / وَانظُر اِلی عَلَمٍ بِالکُفرِ مَنکوسٍ
ببینین رایات کفر از هر طرف افراشته ای شه / نگونسار از جفای کفر خود رایات ایمان شد
اُنظُرو قائُکَ رُوحُ العالمینَ اِلی / حَریمِ قُدسٍ بِاَیدِی الشِّرکَ مَمسوسٍ[۱۷]
فدایت جان عالم ای امام منتظر بنگر / حریم قدس در دست گروه بت پرستان شد
اُنظُر الی مَفخَر الافلاکِ قَد رَبِطَت / فیهِ الدَّوابّ دَوابٌ دونَ عَکموسٍ[۱۸]
زمینی کاسمان در پیشگاهش جبهه فرساید / ز جور روس خر کمتر همی میدان اسبان شد
اُنظُر اِلی مَهبَطِ الاملاکِ اصطَحَبَت / فیهِ الکِلابِ کِلابٌ مِن مَیامیسٍ[۱۹]
نگر در مهبط املاک سگها با سگان رفتند / فلک زین جور لرزان و ملک زین ظلم گریان شد
اُنظُر اِلی مَلجأ الرُّسُلِ الکرامِ تَری / رَأساً بِلا جِسمٍ اَو جِسماً بِلا روسٍ
مکانی کز شرافت ملجأ پیغمبران آمد / بسی سر گشت بی پیکر درو، بس جسم بی جان شد
اُنظُر اِلی الکُفرِ وَ الاسلامِ عَزَّ وَ ذَلَّ / حَتّی تَری عَجَباً مِن اَمرٍ مَعکوسٍ
نگر مر عزّت کفار و ذلّ مسلمین ای شه / شگفت انگیز تبدیلی که در آنان و اینان شد
اُنظُر اِلی بَیتِ رَبِّ العالمینَ یُری / مُشَبَّکاً بِمَرامی اَهلِ ناقوسٍ
نگر کز توپ این ناقوسیان شوم بد گوهر / مشبک خانه پروردگار حیّ سبحان شد
غَوثَ الوَری اُنظُرنَ حَول الضَّریحِ عَلی / قَتلی وَ صَرعی وَ مَجروحٍ وَ مَرفوسٍ
به اطراف ضریح جدّ خود غوث الوری بنگر / فتاده جمعی و جمعی بخون خویش غلطان شد
هاتَت مَساجِدُنا دانَت مَشاهِدُنا / دامَت مَصائِبُنا مِن اَهلِ ناوسٍ
مساجد سست بنیان شد، مشاهد سخت ویران شد / از این نادوسیان ما را مصائب بس فراوان شد
بَحرَ الرَّوی اَغرقن رَبّی سَفائِنَهُم / کَما فَعَلتَ بِفُلکِ بنِ سَمانُوسٍ[۲۰]
به دریای فنا کن غرق کشتی وجود روس / چنانچه ز ابن اسمانوس هم کشتی ربان شد
فی ثالِثٍ رابعٍ ثانٍ مَضَینَ تَجِدُ / عَشرً ماتاً اُلوفاً وَقعَهَ طوسٍ
هزار و سیصد و سی رفته از هجرت ز وقعه طوس / گریبان چاک مریم، عیسی اندر چرخ نالان شد
فی عَشرِ ثانی رَبیعٍ قَد بَدا عَجَباً / خَریفُ رَوضَهِ مَن بِالنُّورِ مَغموسٍ
بُدی عشر ربیع دومین کز روس بی ناموس / خریف روضه مغموس اندر نور یزدان شد
تمّت القصیده الشکوائیه بعون الله تعالی و توفیقه

 

 

قصیده تشکّریه


اَلا مَن یُبَلِّغ سَلامی إلی / غِیاثِ الوَری المالِکِ القادِری
کیست سلامم برد سوی غیاث الوری / آنکه هویدا در او است طنطنه کبریا
اَلا مَن یُبَلِّغ ثَنائی إلی / إمام الهُدی الغائبِ الحاضِرِ
کیست رساند ثنا سوی امام الهدی / مهدی قائم که او است حاضر غائب نما
وِلیِّ الاِله وَ حُجَّتِه / خَلیفَهِ ذی القُدرَهِ القاهِرِ
ولیّ حق در جهان حجّت پروردگار / خلیفه ذوالجلال منتظر مرتجی
یَقُولُ أیا خاتَمِ الاَوصیاء / أیا اَوَلاًّ کُنتَ فِی الاخِرِ
بگوید او را که ای ختم همه اوصیاء /  ای که به تن آخری لیک به جان ابتدا
أیا قاصِماً شَوکَهَ المُعتَدینَ / أیا مُدرِکَ الهارِب النّافِرِ
ای که تو خواهی شکست شوکت هر معتدی / وی که ز قهرت فرار نیست لمن قد عدی
أیا رافِعاً لِلِواءِ الهُدی / أیا ناکِساً رایَهَ الکافِرِ
ای که فرازنده است از تو لوای هدی / وی که ز تو سرنگون رایت کفر و جفا
أیا کاسِراً اَظهُرَ الظّالمین / وَ یا جابِراً کَسرَهَ الجائِرِ
ای که تو خواهی شکست، پشت همه ظالمان / وی که تو بندی ز لطف شکست مَن اعتدی
بِیُمنِکَ اِنَّ الوَری یُرزَقونَ / عَلَیکَ یَدُورَ رُحَی الدّائِرِ
ز یمن هستی تو کلّ وری یرزقون / توئی مدار جهان یری و ما لا یری
بِحُکمِکَ اِنَّ القَضاء قُدِّرا / وَ ناهِیکَ مِن أمِرٍ زاجِرٍ
بحکم تو در جهان مقدر آمد قضا / چو امر و نهی است این، به امر حق ذوالعلی
تَناهَت اِلَیکَ عُلُومُ الوَری / اَناخَت لَدَیکَ مُنَی الفاقِرِ
پیش تو ننهفته است آنچه بود در جهان / به درگهت خفته است مطیه ذی المنی[۲۱]
تَعَظَّمتَ عَن اکتِناه العُقُولِ / وَ مَاالعَقلُ فیکَ سِوَی الحائِرِ
کنه تو برتر بود ز اکتناه عقول / واله و حیران بود در تو همه عقلها
حَوَیتَ کَمالاتِ کُلِّ الرُّسُل / بَلِ الکُّلُ مِن بَحرِ الذّاخِرِ
در تو هویدا بود کمال کلّ رسل / بلکه ز دریای تو اغترف الانبیاء
جلالُکَ قَد جَلَّ عَن وَصفَنا / جَمالُکَ قَد عَزَّ عَن ناظِرٍ
جلال تو برتر است از آنکه آید به وصف / جمال تو امنع است از نظر ازکیا
تَقَدَّسَ ذاتُکَ عَن حَدِّنا / تَنَزَّهَ نَعتُکَ عَن خاطِرٍ
مقدّس آمد تو را ذات ز تعریف ما / منزّه آمد تو را نعت ز توصیف ما
تَعالَت مَعالیکَ عَن مَدحِنا / مَعانیکَ عَن فِکرِنا الفاتِرِ
معالیت برتر است ز مدحت مادحین / معانیت اعظم است ز فکرت اصفیا
تَحَجَّبتَ کَالشَّمسِ تَحتَ الغَمام / وَ اِشراقُکَ خاطِفُ الباصِرِ
گر چه نهانی چو شمس به زیر خفا / تافته انوار تو بر همه ارض و سما
تَسَربَلتَ بِالغَیبِ مِثلَ الاله / تَکَرَّمتَ عَن باصِرِ حاسِرٍ
جامه غیبت بخود راست نمودی چو حق / چه در نیائی بچشم چو حق عزّ علا
بَطَنتَ ظُهُوراً فَاِنَّ العُیونَ  / لتَحسِرُ مِن نورِکَ الباهِرِ
همچو خدا گشته ای عیان ز فرط ظهور / چو کور گردد بصر قوی چو گردد ضیاء
وَ لا غَروَ لَو أنکَرَتکَ التّی / تَوَّلُدُها کان مِن عاهِرٍ
نی عجب ار منکرت شوند اهل ضلال / که هست تولیدشان خود ز سفاح و زنا
فَلا ذَنتَ لِلشَّمسِ فی ضَوئِها / اذا ما تَجَلَّت عَلَی العائِرِ
خود چه کند شمس را با همه افراط نور / گرنه تجلّی کند بر آنکه دارد عمی
وَ لا عَیبَ فی سَمکَهٍ لِلسَّماء / اذا لَم تَنَلها یَدُ القاصِرِ
به رفعت آسمان چسان رسد منقصت / که دستی از کوتهی نیاید او را رسا
لَاَنتَ یَدُاللهِ فی خَلقِهِ / وَ وَجهٌ لَهُ لَیسَ مِن داثرِ
توئی ید کردگار در همه مخلوق او / و وجه باقی او که نیست او را فنا
تَعالیتَ مِن غالِبٍ قاهِرٍ / وَ بُورِکتَ مِن واتِرٍ[۲۲] باتِرٍ[۲۳]
ای متعالی بذات چه غالب و قاهری / منصب خونخواهیت مبارکست از خدا
شَکَوتُ الیکَ بِقلبٍ کَئیبٍ / وَ دَمعٍ دَمُ القَلبِ کَالخادِرِ[۲۴]
شکایت آوردمت به قلب زار حزین / بدیده کو فشاند خون دلم نهرسا
غُدُوّاً تَظَلَّمتُ ثُمَّ العَشِیِّ / اِلیکَ مِنَ الضَّبُعِ الزّائِر[۲۵]
بس متظلم شدم بدرگهت صبح و شام / ز خرس کفتار خو که کرده شیری بما
مِنَ الرّوسِ تَعساً لِاَفعالِهِ / بِطوسٍ وَ فی مَشهَدِ الطّاهِرِ
روس که بادا هلاک ز زشت کرداریش / به مشهد طوس آن بارگه کبریا
تَهَتَّکَ مِنهُم حَریمُ الاِله / حَریمُ الرّضَا المرتَضَی الصّابِرِ
هتک شد از روس هان حرمت عرش اله / حریم سلطان طوس علیّ موسی الرّضا
لِمَحق الشَّریعَهِ قَد ماکَروا / فَحاقَ بِکَ المَکرُ بِالماکِرِ
بسی نمودند مگر که محو سازند دین / از نظرت بازگشت مگر بقوم دغا
نَقَمتَ مِنَ الرّوسِ ها بِالبُروسِ / لِقَبرٍ بِطوسٍ عَلَی الظّاهِرِ
کیفر کشیدی ز روس شها بدست پروس / برای شمس الشموس نهان نه بل برملا
اَبَدتَ بِجَرمَن جِرمَهُم / بِجُرمٍ لَهُم عَلَی الجاهِرِ
به جَرمَنی جرمشان شها دریدی ز هم / به جُرمشان کاشکار شدی بروم و ختا
بِحَولِکَ قَد شَتَّتُوا شَملَهُم / شَتیتَ الرِّمادِ مِنَ العاصِرِ
رشته جمعیتش ز تو پراکنده شد / مثال خاکستری ز تند باد صبا
فَمِنهُم قَتیلٌ وَ مِنهُم جَدیلٌ / وَ مِنهُم اَسیرٌ یَدَ الثّائِرِ
بعضی از ایشان قتیل، پاره دیگر جدیل / برخی آمد اسیر، بدست آلمانیا
فَشَی الوَیلُ فیهِم وَ شاعَ الرَّنینُ / رَنین الاِمامِیّ فِی العاشِرِ
سوی ثریا شده فغانشان از ثری / چنان که عشر ربیع ز شیعه واویلتا
بَدی شامِخُ الطَّورِ مِن رَأسِهِم / وَ سَیلُ الدَّمِ مُذهِبُ الماطِرِ[۲۶]
کوه بزرگی عیان از سر بُبریده شان / سیل سترگی روان ز خونشان قد بدا
بِحَمراءَ خَضراءَ قَد بَدَّلوا / بِسَوداء بَیضاءَ لِلسّاتِرِ
زمردشان سبز و زرد، لباس شد سرخ گون / سفید مادامها همه بتنشان سیا
بِحُکمِکَ صارَت بُزاهُ[۲۷] الدُّوَلِ / عَصا فیرَ فی مَخلَب الکاسِرِ[۲۸]
آنکه بگردی شکار دول چه شاهین به زور / ز تو چو گنجشک زار شکار گشتی هلا
اُسوُدُ الحُروبِ غَدَت کَالنِّعامِ / لَتَنفِرُ مِن صَفرَهِ الصّافِرِ
آنکه نمودی چو شیر حمله به میدان جنگ / کنون ز بانگی ضعیف رمد شترمرغ سا
وَ کانَتَ تُطاوِلُ طُول السَّماء / إذا هُم لَمرفوس ذِی الحافِرِ
آنکه نمود از غرور به آسمان همسری / بزیر سمّ ستور بیامدی توتیا
و کانُوا یَصُولُونَ صَول اللّیوُث َ/ هُمُ الانَ کَالثَّعلَبِ الخاتِرِ
آنکه چو شیر ژیان، صولت و سطوت نمود / چو روبه مست پی، فتاده اندر بلا
وَ مِن بَأسِهِم تَستَغیثُ الاُمَم / وَ هُم عِبرَهٌ مِنکَ لِلعابِرِ
ز بیم شمشیرشان جمله امم در هراس / عبرت خلق آمدند ز قهر تو حالیا
فَاَلحِق بِه صِنوُهُ فِی الدِّمارِ / وَ مَن هُوَ فِی المَکرِ کَالسّاحِرِ
ملحق گردان به او برادرش در دمار / آنکه کند ساحری ز حیله در ما جری
فَرَجتَ الهُمُومَ کَشَفتَ الغُمُومَ / بِرَغمِ المَعاطِسِ مِن دامِرِ
ز دودی از سینه ها زنگ هموم و غموم / به خاک چون بر زدی بینی آن اشقیا
شَفَیتَ العَلیل رَوَیتَ الغَلیل[۲۹] / حَمَیتَ القَلیل بِلا ناصِرٍ
شفای دادی علیل، سیراب کردی غلیل / حمایت کردی قلیل، قوم بلا ملتجا
فَسَحتَ الصُّدوُرَ مَنَحتَ السُّروُرَ / بِضَربِ الثُّبوُرِ عَلَی الغادِرِ
بروس چون بر زدی هلاک و ویل و ثبور / خود دل پر خون ما ز غم نمودی رها
عُیوُنُ مُحِبّیکَ قَرَّت بِما / قَطَعتَ مِنَ الرّوُسِ مِن دابِرٍ
چشم همه دوستانت روشن و پرنور گشت / چو روسپی[۳۰] روس شد از تو قرین فنا
وَ أیقَظتَ أجفانَهُم مِن کَری  /وَ أهجَعتَ عَیناً مِنَ السّاهِرِ
چو برگرفتی تو خواب ز چشم های عدو / بخواب راحت شدی دو چشم بیدار ما
أیا حامِیاً لِحَریمِ الاِلهِ / وَ یا واتِراً مِن بِلا واتِرِ
ایا که حامی تویی از حرم کبریا / و یا که تو خونخواه آنکه خونش هبا
فَما لی سَبیلٌ إلی شُکرِکُم / سِویَ العَجزِ عَفواً عَنِ القاصِرِ
چو نیست ما را رهی بسوی شکر تو باز / بغیر عجز و نیاز، تو عفو کن از عطا
وَ کَیفَ القِیام بِشُکرِ الَّذی / بِه تَتَقَوّی قُویَ الشّاکِرِ
چسان توانم نمود شکر چنان منعمی / که منه قام الوجود به تَقوّی القوی
تَعَجَّل وِقائُکَ کُلُّ الوَری / لِتَطهیرِ غَبراءَ مِن فاجِرِ
شتاب کن در وجود، فداک کل الوجود / پاک بکن خاک را ز لوث شرک و شقا
فَاَتمِم لِمُنتَظریکَ السُّرورَ / بِاِشراقِ طَلعَتِکَ الزّاهِرِ[۳۱]
منتظران را شها که جانشان بر لبیست / شادی و بهجت ببخش ز طلعت جانفزا
وَ أجِّل مَنِیَّهَ ذی مُنیَهٍ / لِتَقبیلِ مَقدَمِکَ الظّافِرِ
مرگ مرا دیر دار که در دلم آروزست / بوسه زنم پای تو پس کنمت جان فدا
مَتی تَنشُر لِلهُدی رایَهً / لَها لَیسَ غَیرُکَ مِن ناشِرٍ
ای ز تو کون و مکان، در چه زمان در جهان / خود بفرازی عیان رایت بدریّه را
مَتی تَشهَرن ذَالفقارِ الَّذی / لَهُ لَیسَ غَیرَکَ مِن شاهِرٍ
کی بکشی ذوالفقار کُشی خسان صد هزار / حق بکنی آشکار تو یا امام الهدی

ختم قصیده تشکریه بثناء و ستایش و دعای شاهنشاه اسلام پناه خلد الله ملکه و سلطانه

اَیَابنَ الحَسَن اُنصُرنَ اَحمَداً / لَعدلٍ لَهُ فِی الوَری ظاهِرٍ
الا تو یابن الحسن، به شاه ما یار شو / که صیت عدلش گرفت جمیع وجه الثری
مَلیکاً لِدَولَهِ شیعیَّهٍ / وَلِلدّینِ حِصناً مِنَ الضائِرِ
شهنشه شیعیان، دولت حق در جهان / پناه اسلامیان از حملات عدی
لِواء عِزِّه اِرفَع وَ لا تُبقینَ / عَدُّواً لِعُنصُرِهِ الطّاهِرِ
لواء عزّش فراز، چراغ عمرش فرو / روان خصمش بسوز اَجب لهذا الدعا
اوست فرازنده رایت شاهنشهی / اوست فروزنده مشعله اهتدا
صورت زیبای او بی مَثَل و بی مثیل  / همّت والای او بی حدّ و بی انتها
هر که جلالش شنید گفت که جلّ الاله / هر که جمالش بدید تبارکش شد ندا
ز پایه ی قدر او یافته کیوان شکوه / ز سایه لطف وی گشته همایون هما
خلعت شاهنشهی راست به بالای او / بقامت هیچکس دگر نیاید رسا
ز فرط اجلال او، مُلک عجم پایدار / ز یُمن اقبال او مملکت جم بجا
شریعت احمدی یافته از وی فروغ / به تخت و تاج کیان، تافته از او سنا
چو بحر مدحت عمیق، در او خردها غریق / مرا همانا یلیق، بدین دعا اکتفا
بخت تو پاینده باد تا به سپهر است مهر / رخش تو پوینده باد تا که جهان را بقا
شوکت و اقبال تو باد بقوس صعود / قوس نزولش نصیب هر که نه اینش مُنی
قرین احسان تو خلق ز بُرنا و پیر / غریق انعام تو باد غنی و گدا
بیایدی بی زوال ترا جمال و جلال / بماندی لا یزال ترا نوال و ندی[۳۲]
بخت تو بادا جوان تا که بود دهر پیر / بزی به تخت کیان تا که به کیهان ضیا
هر که بکین تو خواست هماره جانش هلاک / هر که بمهر تو زیست همیشه کامش روا

برگی از موخره شاعر شکوائیه  وتشکریه که آنها را به مناسبت حمله روسها به حرم امام رضا (ع) سروده و به احمد شاه قاجار تقدیم کرده است.

 

 

 

برگی دیگر از قصیده شکوائیه خطاب به امام زمان (ع) در باره حمله روسها به حرم. متن کامل را در وبلاگ بنده که لینک آن را بالا آورده ام ملاحظه بفرمایید.

 

 

 

(۱۹)

چه کسی ساعت حرم رضا (ع) را کوک می‌کند؟

زهرا شاهرضائی

 

 کیفیت اداره آستان قدس رضوی یکی از موضوعات مهم پژوهشی در زمینه فرهنگ رضوی بوده است. آنچه در ادامه می‌آید، فرایند کوک کردن ساعت‌های حرم را توضیح می‌دهد.

 

گنبد طلا، پنجره فولاد، سقاخانه، صدای نقاره، کبوترهایی که دور گنبد می‌چرخند و ساعتی که هرازچندگاهی دنگ دنگ صدا می‌دهد؛ همه و همه نوستالژی‌های ما از مشهدالرضا را می‌سازند. نوستالژی‌هایی که هرکدام برای خود مسئولی دارند که عاشقانه و گاهی پشت‌درپشت مسئولیت اداره این بخش‌ها را بر عهده داشته‌اند. بین همه خاطره‌های دوست‌داشتنی حرم رضوی سراغ صدایی آشنا می‌رویم که با تعداد ضربات آهنگش ساعت را به اطلاع زائران می‌رساند و سراغ کسی که مراقب است عقربه‌های ساعت همیشه بچرخند و صدایشان همیشه به گوش برسد یا به‌موقع کوک شوند. آقای عنبرانی کارشناس ساعت یا به قول خودش خادم حرم است که ۲۸ سالی می‌شود به‌طور اختصاصی به امور ساعت‌های صحن امام رضا (ع) رسیدگی می‌کند.

 

قدیمی‌ترین ساعت حرم ۱۴۰ ساله است

آقای عنبرانی یکی از خادمان سن‌وسال‌دار حرم رضوی است که سال‌هاست به‌عنوان متخصص ساعت در حرم امام رضا خادمی می‌کند. آقای عنبرانی ۶۸ سال دارد که ۳۵ سال این عمر در صحن و رواق حضرت ثامن گذشته است. «حدوداً ۳۵ سال است که فراش حرم هستم؛ یعنی ۳۵ سال است که به زائران امام رضا خدمت‌رسانی می‌کنم و ۲۸ سالی هم می‌شود که کارشناس ساعت حرم هستم و کلیه ساعت‌های حرم در اختیار من است. الآن دو ساعت مرکزی داریم که بالای گلدسته‌ها هستند. یکی از این ساعت‌ها ۱۴۰ سال دارد و آن‌یکی هم ۵۵ ساله است. حدود ۲۰۰ ساعت هم در حرم و اتاق‌ها وجود دارد که رسیدگی به آنها بر عهده من است.»

 

هر یک ربع؛ یک زنگ

یکی از این ساعت‌ها بالای ایوان غربی صحن انقلاب اسلامی و دیگری بر فراز ایوان جنوبی صحن آزادی جای گرفته به‌طوری‌که از مسافت دور قابل‌مشاهده است. «ساعتی که در صحن آزادی قرار دارد، قدیمی‌تر است و حدود ۱۴۰ سال عمر دارد. هردوی این ساعت‌ها آلمانی هستند؛ البته درباره این موضوع شک و تردید وجود دارد که بعضی معتقداند که این انگلیسی و برخی هم می‌گویند سوئیسی هستند. یک ساعت دیگر هم ساعتی است که به اسم ساعت معاون معروف شده و عمر کمتری و حدوداً نیم قرن دارد. این نام‌گذاری به خاطر آن است که کارشناس ساعت حرم آن روزها فردی به نام معاون بود. بعضی می‌گویند که این ساعت را از بودجه آستان قدس خریده و بعضی هم معتقداند که از جیب داده و برای همین نامش روی ساعت مانده است. این ساعت  سه دستگاه کوک، دستگاه زنگ ربع زن و دستگاه زنگ ساعت زن داشت و این همان ساعتی است که زنگ می‌زند و شما با صدای آن آشنایی دارید. هر یک ربع یک‌بار این ساعت زنگ می‌زند. ربع اول یک زنگ، نیم ساعت دو زنگ، ۴۵ دقیقه سه زنگ و با عوض شدن ساعت چهار زنگ به صدا درمی‌آید.»

 

وزن کوک‌های ساعت سه تن بود!

آقای عنبرانی سومین نسل از ساعت‌سازانی است که مسئول ساعت حرم شده است. خودش قبلاً بیرون از حرم مغازه ساعت‌سازی داشته؛ اما الآن سال‌هاست چشمش به عقربه‌های ساعت حرم است. «قبل از من دو نفر به‌صورت تخصصی ساعت‌ساز در حرم بودند که اول نفر آقای معاون و بعدی آقای داروگر بودند. قبل از آقای معاون ساعت‌ساز رسمی در حرم نبود. ما همیشه به این ساعت‌ها رسیدگی می‌کنیم. آن‌ها را روغن‌کاری می‌کنیم، چرخش را عوض می‌کنیم و خرابی‌هایشان را می‌گیریم. خلاصه اگر سایه ما بالای سر آن‌ها نباشد این ساعت‌ها  درست کار نمی‌کنند. دو بار این ساعت‌ها کاملاً خراب شدند که مجبور شدیم کل ساعت را پیاده و دوباره سوار کنیم و برای همین یک هفته ساعت کلاً تعطیل بود. ساعت حرم عقربه‌های یک متری دارد و قبلاً کوکی بود و باید روزی دو بار آن را کوک می‌کردیم. آن زمان خیلی سنگین بود و فقط وزن کوک‌هایش سه تن بود؛ اما الآن آن را برقی کردیم و خودش خودکار با برق کوک می‌شود؛ اما هنوز به رسیدگی ما احتیاج دارد.»

 

 

منبع: خبرگزاری مهر

 

 

(۲۰)

سروده‌ای درباره امام رضا علیه السلام از شیخ بهائی

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر از شیخ بهائی یکی از این گونه است.

و له فی مدح الامام الثامن سلام الله علیه

ای خاک درت سرمه ارباب بصارت

در تأدیت مدح تو خم، پشت عبارت

گرد قدم زائرت، از غایت رفعت

بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت

در روضه تو خیل ملایک، ز مهابت

گویند به هم مطلب خود را به اشارت

هر صبح که روح القدس آید به طوافت

در چشمه خورشید کند غسل زیارت

در حشر، به فریاد بهائی برس از لطف

کز عمر، نشد حاصل او غیر خسارت

 

(۲۱)
نامه ۳۰۰ نماینده و شخصیت فرهنگی به سران قوا برای نجات بافت پیرامون حرم

 

تغییرات کالبدی در معماری حرم امام رضا علیه السلام و محیط اطراف آن، در سال‌های اخیر مورد انتقاد نخبگان قرار گرفته است. متن زیر نامه سیصد تن از این افراد در انتقاد به شرایط موجود است.

 

جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای دکتر حسن روحانی؛ ریاست محترم جمهور
جناب آقای دکتر علی لاریجانی؛ ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آیت الله آقای حاج شیخ صادق آملی لاریجانی؛ ریاست محترم قوه قضائیه

 

با سلام و احترام؛

مستحضرید که در دهه‌های اخیر، وضع شهر مشهد آن‌چنان در حال دگرگونی است که دیگر به‌دشواری می‏توان آن را چون شهری زیارتی بازشناخت یا حتی شباهت آن را به شهری دینی دریافت. یک دلیل اساسی این بحران، تخریب بیش از چهل درصد از بافت زیارتی-تاریخیِ پیرامون حرم شریف رضوی است. ما امضاکنندگان این نامه، دردمندانه توجه حضرات‌عالی را، که بالاترین مقام‏های اجرایی، تقنینی و قضایی کشورید، به چند نکته جلب می‌کنیم:

۱. برخی از شهرهای جهان، پیرامون مرکزی قوی شکل گرفته است. گاهی این مرکز، مرکزی تجاری و اقتصادی است؛ گاهی مرکزی فرهنگی؛ گاهی مرکزی فرهنگی ‌ـ تاریخی؛ گاهی مرکزی طبیعی؛ و گاهی مرکزی دینی (و ناگزیر فرهنگی و تاریخی). پیداست که جسم و جان این شهرها از مرکزشان متأثر می‌شود. فرق است میان شهری که مرکز آن «وال‌استریت» و «منهتن» یا مال‌های عظیم باشد، با شهری که مرکز آن رودخانه یا دریاچه‌ای باشد، با شهری که مرکز آن مزار یک «ولی‌الله» باشد.

۲. شهر مشهد در طی بیش از هزار سال بر گرد مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) شکل گرفته و حتی نام آن برگرفته از اوست. در طی قرن‏ها، هزاران هزار مؤمن و شیفتۀ فرزند پیامبر خدا (ص) این شهر را اندک‌اندک ساخته‌اند؛ آن را در طی هزاران تجربه چنان برآورده‌اند که با زیارت، با ذکر، و با دیدار آن بزرگوار متناسب باشد؛ در طی سده‌ها، با خاطرات آن عجین شده‌‏اند، چندان‌که آن ترکیب‌های کالبدی‌ای که در طی این سالیان و سده‌ها پدید آمده است گویی با یاد و دیدار آن بزرگوار یکی شده است.

۳. امروزه، در دنیای جدید، زندگی انسان‌ها، از جمله زندگی مردم مشهد و طرز زیستن و زیارت کردن و معیشت آنان و همۀ زائرانِ مضجع آن بزرگوار دگرگون شده است. هرچند ما موظفیم که بافت‌های تاریخی را بهسازی کنیم؛ آن‌چنان که برای زندگی بهتر و زیباتر حاضران و مسافران این شهر مناسب باشد، اما هم عقل انسان و هم تجربۀ جهانیِ بازسازی و بهسازی و مرمت شهری نشان می‌دهد که بهسازی بافت‌های تاریخی با ویران کردن آنها مساوی نیست. لازمۀ بهسازی این بافت‌ها این نیست که آنها را به نام «فرسوده» از میان ببریم.

۴. تحول در بافت پیرامون حرم مطهر امری ناگزیر است؛ اما هر تحولی بر مبنای تصوری از وضع مطلوب صورت می‌گیرد. آیا تصور مطلوب ما از بافت پیرامون حرمِ ولی‌الله با تصور وهابیان، که بافت تاریخی قدمگاه اولیای خدا را در پیرامون حرمین شریفین از میان بردند، یکی است؟ آیا تصور ما از چنین بافتی با شهرهای نوخاسته و بی‌بنیاد و برساختۀ کشورهای جنوب خلیج فارس یکسان است؟

۵. امضاکنندگان واقف‌اند که تحول در بافت‌های فرهنگی و دینی نیز آن‌گاه پایدار و ماندگار است که در آن به منافع مادی هم توجه شود. اما توجه به منافع مادی همواره در تعارض با حفظ سرشت فرهنگی و معنوی این بافت‌ها نیست. متأسفانه داعیه‌داران منافع مادی در کشور ما سال‌هاست چنان وانمود می‌کنند که پیشرفت و توسعه و رفاه و نو بودن و نو زیستن در گرو نابود کردن بافت تاریخی و نشاندن هیئت‌های شهری بی‌مایه و دنیازده بر جای آن است. حال آن‏که می‌توان حفظ بافت تاریخی را با منافع متعارف و متعادل مادی گرد آورد؛ می‌توان زندگی و زیارت را آسان‌تر کرد و در عین حال همۀ فضای خاطره و معنویت را از میان نبرد. همچنین می‌توان به منافع مادی، ملی و سرزمینی، در طول منافع معنوی اندیشید. می‌توان به این اندیشید که زندگی بهتر برای همۀ مردم ایران و مسلمانان دوستدار اهل بیت (ع) در حفظ معنویت فضای مرتبط با قطب اهل بیت (ع) در این سرزمین است.

۶. متأسفانه برخی از مدیران، ولو با نیت خیر، در پی کسب درآمد برای شهر از طریق توریسم متداول هستند و تفاوتی بین توریسم در شهرهای گردشگاهی با توریسم فرهنگی و زیارتی قایل نیستند. پیداست که کسب درآمد از هر راهی شایستۀ مشهدالرضا نیست. باید با بازنگری بنیادین در مبانی و رویکردها، توان مدیریتی و کارشناسی کشور را در خدمت نجات مشهد درآورد و هستۀ هویت و تاریخ این شهر آشفته را احیا کرد.

۷. مشهد در معرض آسیب‏های اجتماعی، فرهنگی و هویتی قرار گرفته است و بیم آن است که در آینده‌ای نه‌چندان دور، این آسیب‌ها گسترش یابد و نظام مادی و معنوی شهر را متلاشی کند. یک وجه این آسیب‌ها ناشی از نادیده گرفتن و نابود کردنِ حیات بافتی است که تا دیروز خاطره‏ساز و فرهنگ‏آفرین بود؛ بافتی که زمینۀ تعلق خاطر و وابستگی عاطفی مردمِ حاضر و زائر را به شهر فراهم می‌کرد. تخریب محلات قدیم، که مجموعه‏ای آکنده از فرهنگ دینی و ملی و شبکه‌ای درهم‌تنیده از نهادهای مدنی و هویتی‌ای چون مساجد، حسینیه‌ها، مدارس علمیه، تکایا، بیوت علما، بازارها، حمام‏ها، گذرها و دیگر کانون‏های ارزشمند بود، شیرازۀ هویتی شهر را گسسته است و مناره‏های هویت را درحصار برج‏های هویت‏ستیزی گرفتار نموده است. از آن مهم‏تر، کوچاندن اجباری مردم اصیل و بومی از میزان تأثیر فرهنگی و هویتی این بافت ارزشمند بسیار کاسته است؛ و اکنون بیم محو کامل آن می‏رود. وجه دیگر این آسیب‌ها، سرایتِ آتش این بی‏تدبیری‏ها به سراسر شهر مقدس مشهد است. در آن صورت، محلات، باغ‌ها، پارک‏ها، و حتی کوه‌ها را می‏سوزاند و باب‌هایی به نام جذب سرمایه به سوی نابودی مشهد، به منزلۀ شهر معصوم، می‏گشاید. در آن صورت، زیارت در غوغای داد و ستد گم خواهد شد؛ بیش از هزار سال میراث معنوی شهر از میان خواهد رفت؛ و قطب معنویتِ ایران‌زمین به قطب هیاهو و پوچی و غفلت تبدیل خواهد شد.

اینها مقدماتی است که اصحاب ‌نظر می‌توانند در مورد هریک، نظر کارشناسانه و مستند خود را به محضر حضرات ‌عالی عرضه کنند. بر اساس این مقدمات، ضروری است برای توقف این فاجعه که همچنان ادامه دارد و پیش از آنکه دامنۀ فاجعه به حد جبران‌ناپذیر برسد، دستور فرمایید هشت بند ذیل در کمترین زمان ممکن محقق و الزامات مدیریتی-اجرایی، تقنینی، و نظارتی-قضایی مترتب بر آنها تمهید شود:

۱. توقف فوری تخریب بافت پیرامون حرم مطهر رضوی؛

۲. تشکیل کمیته ملی نجات بافت پیرامون حرم مطهر رضوی در بالاترین سطح و کوتاه‌ترین زمان ممکن؛

۳. مبنا قرار گرفتن دستورات مورخ فروردین ۱۳۸۶ مقام معظم رهبری، مد ظله العالی، (پیوست شماره ۱) مشتمل بر تذکراتی جدی و مبنایی بابت هرگونه طرح و اقدامی در بافت پیرامون حرم مطهر حضرت رضا (ع) و لزوم برخورد با تخلفات، اهمال‏ها و عدم نظارت‏های صورت گرفته قبلی که وضع آشفته کنونی را سبب شده است؛

۴. در دستورکار قرارگرفتن تثبیت و یا احیاء و بازآفرینی مجدد صدها کانون هویت‏ساز این بافت ارزشمند معنوی اعم از محلات، سکونتگاه‏ها، بیوت علما، مدارس علمیه، گذرها، راسته‏ها، بازارها و اساساً تجدید حیات مدنی بافت؛ و به علاوه، تدوین و تصویب عاجل ضوابط حریم منظر تاریخی و فرهنگی متناسب با شأن والای حرم مطهر حضرت رضا (ع)؛

۵. تغییر اساسی در سازمان مشاوره‏ای، نظارتی و اجرایی طرح‏های مربوط به بافت پیرامون حرم مطهر رضوی و اصلاح بنیادین مبانی، رویکردها و فرایندها به جای صرفاً تغییرات جزئی در طرح‏ها و مشاورین؛

۶. منع و طرد رفتار با شهر زیارتی مشهد، به‏ویژه بافت پیرامونی حرم مطهر، به مثابه کالای اقتصادی؛ و نیز نفی سیاست خودگردانی طرح و در مقابل، تخصیص منابع و اعتبارات کافی ملی و دولتی به این محدوده حساس، استراتژیک و منحصر به‏فرد؛

۷. تدبیر امر زیارت و امور بافت پیرامون حرم مطهر رضوی در سطحی کلان و در خور جایگاه این کانون بی‏بدیل؛ و از جمله، سپردن زمام سیاستگذاری، مدیریتی و نظارتی این منطقه به متخصصان و مدیران مجرب، متدین و آگاه به جنبه‌های هویتی، اجتماعی و فرهنگی آن با راهبری و نظارت جامع و فراگیر نهاد و یا شورایی تخصصی و ملی متشکل از خبرگان؛

۸. ممانعت از سرایت این نوع فهم غلط و هویت‏سوز از توسعه در دیگر شهرهای مذهبی و زیارتی از جمله قم و شیراز؛ به‏ویژه جهت جلوگیری از تکرار تجربۀ تلخ مشهد حول حرم‏های مطهر در شهرهای مقدس نجف و کربلا.

از خدای مهربان برای شما توفیق خدمت بیشتر می‌طلبیم.

 

حضرات آیات عظام و حجج اسلام

۱-آیت الله حاج شیخ مهدی مروارید؛ عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان عالم برجسته ۲-آیت الله سیدمحمد مهدی موسوی خلخالی؛ عالم برجسته و استاد خارج حوزه علمیه مشهد ۳-آیت الله سیدجعفر سیدان؛ عالم و استاد برجسته حوزه علمیه مشهد ۴- آیت الله سیدمحمد حسینی الموسوی زنجانی؛ عالم برجسته و استاد خارج حوزه علمیه مشهد ۵-حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر الهی خراسانی؛ موسس و مدیرعامل سابق بنیاد پژوهش‌های اسلامی ۶-حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی؛ استاد برجسته اخلاق و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۷-حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدجعفر طباطبایی؛ عضو کمیسیون فرهنگ و تهذیب حوزه علمیه مشهد ۸-حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا مصباحی مقدم؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۹- حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا درایتی؛ استاد خارج حوزه علمیه مشهد ۱۰-حجت الاسلام والمسلمین  محمود واعظ شهیدی؛ واعظ برجسته و استاد تبلیغ دینی ۱۱- حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت یزدی؛ واعظ برجسته دینی و مدیر مدرسه علمیه حضرت مهدی(عج) مشهد ۱۲-حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد مروارید؛ استاد برجسته حوزه علمیه خراسان۱۳-حجت الاسلام والمسلمین محمود مروی سماورچی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و ساکن قدیمی بافت ۱۴-حجت الاسلام والمسلمین حسین سبحانی¬نیا؛  نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی۱۵-حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اصغر حسینی؛ امام جمعه موقت مشهد۱۶-حجت الاسلام والمسلمین دکتر یعقوبعلی برجی؛ عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه و مدیر علمی دانشنامه امام رضا(ع) ۱۷-حجت الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی؛ استاد خارج حوزه علمیه مشهد و عضو هیئت علمی بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) ۱۸-حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا صدیق اورعی؛ عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی۱۹-حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید واعظ شهیدی؛ استاد دانشگاه شهید مطهری(مشهد) ۲۰- حجت الاسلام علی اصغر لطفی؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۲۱ -حجت الاسلام محمدجواد تقوی بجنوردی؛ تولیت موقوفه مرحوم حاج محمد تقی معروف به بجنوردی و…

 

نخبگان کشوری

۱- دکتر عماد افروغ؛ استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و عضو شورای فرهنگ عمومی کشور ۲-دکتر سیدمهدی حجت؛ قائم مقام سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۳- مهندس سیدمحمد بهشتی؛ رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۴- دکتر هادی خانیکی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات ۵- دکتر ابراهیم فیاض؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ۶- دکتر محمدامین قانعی راد؛  عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و رئیس پیشین انجمن جامعه شناسان ایران ۷- دکتر حسن بلخاری قهی؛ مدیر گروه مطالعات عالی هنر در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران ۸-دکتر محمدمهدی طهرانچی؛ رئیس دانشگاه شهید بهشتی تهران ۹- دکتر احمد توکلی؛ استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۱۰- دکتر محمدجعفر یاحقی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ۱۱-دکتر حسن سبحانی؛  استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۱۲- دکتر عباس کاظمی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ۱۳-دکتر مهرداد قیومی بیدهندی؛ عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی ۱۴- دکتر محسن رنانی؛ عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان ۱۵- دکتر احمد پاکتچی؛ مدیر گروه علوم قرآنی و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه امام صادق(ع) و مدیر اجرایی دائره‌المعارف بزرگ اسلامی ۱۶- دکتر محمود نجاتی حسینی؛ مدیر بخش جامعه شناسی دین، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران ۱۷- دکتر حمیدرضا ربیعی؛ رئیس مرکز فناوری اطلاعات و ارتباطات پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف ۱۸- دکتر سیدعبدالهادی دانشپور؛ مدیر گروه شهرسازی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران ۱۹- دکتر علی اصغر محکی؛  عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و دبیر ستاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ۲۰-مهندس حسین امینی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و استاندار اسبق استان سیستان و بلوچستان ۲۱- مهندس حمید عرفانیان؛ مشاور معاون وزارت راه و شهرسازی ۲۲- دکتر محمدرضا رحیم زاده؛ عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر تهران ۲۳- دکتر سیاوش صابری کاخکی؛ مدیرکل پیشین حفظ و احیای بناها، بافت‌ها و محوطه‌های تاریخی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۲۴- مهندس سهراب مشهودی؛ استاد دانشگاه و دبیر گروه شهرسازی جامعه مهندسان مشاور ۲۵- مهندس محمد عدالت خواه؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۶- مهندس سعید سادات‌نیا؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۷- مهندس جلال آزادی سلیمانیه؛ دبیر انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۸- مهندس اسماعیل توکلی مهر؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۹- مهندس اردلان حسینی؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۳۰- دکتر محمدرحیم رهنما؛ رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد ۳۱- دکتر علی سرافراز یزدی؛ رئیس اسبق دانشگاه فردوسی و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۳۲- مهندس محمدرضا دیمه‌کار؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۳- آقای برزو دبیریان؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۴-آقای محمدحسین جهانبخش؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۵- دکتر براتعلی خاکپور؛ عضو هیئت علمی گروه جغرافیای دانشگاه فردوسی مشهد و عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۶- دکتر سیدحسین نوعی؛ استاد دانشگاه و رئیس موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری ۳۷- دکتر محسن طبسی؛ مدیر گروه معماری دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ۳۸- دکتر حبیب رجبی مشهدی؛ رئیس دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد ۳۹- دکتر علی یوسفی؛ استاد دانشگاه و معاون فرهنگی و اجتماعی سابق دانشگاه فردوسی مشهد ۴۰- دکتر محسن نوغانی دخت بهمنی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی۴۱- مهندس رجبعلی لباف خانیکی؛ مدیرکل پیشین اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی ۴۲- مهندس کامبیز حاجی قاسمی؛ استاد دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی ۴۳-آقای غلامرضا موسوی؛ دبیر هیات رییسه شورای عالی تهیه کنندگان سینما ۴۴- دکتر محمدمهدی فتوره¬چی؛ معاون پژوهشی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران ۴۵- دکتر حسین اکبری؛ عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد ۴۶- دکتر جبار رحمانی؛ مدیر گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ۴۷- دکتر زهرا اهری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ۴۸- دکتر محمدسعید احدیان؛ مدیر مسئول روزنامه خراسان ۴۹- دکتر سعید شعرباف تبریزی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه امام رضا(ع) و رئیس دبیرخانه شورای راهبری پیوست فرهنگی اجتماعی شهرداری مشهد ۵۰- دکتر محمود مروارید؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانش های بنیادی ۵۱- دکتر محمدمهدی برادران؛ معاون سابق برنامه ریزی و توسعه شهرداری مشهد ۵۲-آقای حاج سیدمهدی هاشمی مصطفوی؛ تاجر پیشکسوت صنعت فرش مشهد و ساکن قدیمی بافت ۵۳- آقای حاج سیدمجتبی مجتهدزاده؛ مدیر سابق شهری مشهد ۵۴- آقای حاج سیدمحمدحسن خامنه‌ای؛ مدیرکل اسبق ارشاد استان خراسان ۵۵-آقای حاج مهدی صدر هاشمی؛ بزرگ صنف طلافروشی مشهد و ساکن قدیمی بافت ۵۶-آقای حاج حسین شادکام؛ معاون سابق فرهنگی و اجتماعی شهرداری  مشهد و مشاور مدیر کل آموزش و پرورش خراسان رضوی ۵۷- آقای حاج سید جعفر ماهرخسار؛ مداح پیشکسوت و از ساکنین قدیمی بافت ۵۸-آقای ایمان شمسایی؛ مدیر مسئول روزنامه قدس ۵۹- دکتر جلیل معماریانی؛ مدرس حوزه و دانشگاه۶۰- آقای وحیدجلیلی؛ معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد ۶۱- آقای حاج احمد سعیدی نجات؛ پدر شهید و از مدیران بناهای فرهنگی،  آموزشی مرحوم عابدزاده ۶۲- مهندس علی صالح آبادی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و مدیر مسئول روزنامه ستاره صبح و جمعی دیگر از روحانیون و شخصیت ها….

نمایندگان مجلس شورای اسلامی

۱-دکتر مسعود پزشکیان؛ نماینده مردم تبریز و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ۲-دکتر علی مطهری؛    نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و نایب رئیس دوم مجلس شورای اسلامی ۳- دکتر محمدرضا عارف؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۴-حجت الاسلام والمسلمین نصراله پژمان فر؛ نماینده مردم مشهد و رئیس کمیسیون فرهنگی ۵- حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد حسین حسین زاده بحرینی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون اقتصادی۶-دکتر رضا شیران خراسانی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون اجتماعی۷-آقای جواد کریمی قدوسی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۸- دکتر سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۹-دکتر محمدرضا پورابراهیمی داروانی؛ نماینده مردم کرمان و راور و رئیس کمیسیون اقتصادی ۱۰- دکتر محمدمهدی زاهدی؛ نماینده مردم کرمان و رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۱- دکتر محمدرضا رضایی کوچی؛ نماینده مردم جهرم و رئیس کمیسیون عمران ۱۲- دکتر علی محمد شاعری؛ نماینده مردم بهشهر، نکا وگلوگاه و رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۳- آقای محمدجواد کولیوند؛ نماینده مردم کرج، اشتهارد و فردیس و رئیس کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۱۴-آقای عزیز اکبریان؛ نماینده مردم کرج، اشتهارد و فردیس و رئیس کمیسیون صنایع و معادن۱۵-دکتر علی نوبخت حقیقی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و رئیس کمیسیون بهداشت و درمان۱۶- آقای داوود محمدی؛ نماینده مردم آبیک و قزوین و رئیس کمیسیون اصل نودم قانون اساسی ۱۷- آقای علی رستمیان؛ نماینده مردم سلسله و دلفان و نایب رئیس کمیسیون اجتماعی ۱۸- حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک کاشانی؛ نماینده مردم اصفهان و نایب رئیس اول کمیسیون فرهنگی ۱۹-مهندس علیم یارمحمدی؛ نماینده مردم زاهدان و نایب رئیس اول کمیسیون عمران۲۰- آقای محمد کاظمی؛ نماینده مردم ملایر و نایب رئیس اول کمیسیون قضایی و حقوقی۲۱-آقای فرهاد تجری؛ نماینده مردم قصرشیرین،سرپل ذهاب و گیلانغرب و نایب رئیس اول کمیسیون اصل نودم قانون اساسی ۲۲-حجت الاسلام والمسلمین ناصر موسوی لارگانی؛ نماینده مردم فلاورجان و نایب رئیس اول کمیسیون اقتصادی ۲۳-آقای فریدون احمدی؛ نماینده مردم زنجان و طارم و نایب رئیس دوم کمیسیون صنایع و معادن ۲۴-دکتر هادی قوامی؛ نماینده مردم اسفراین و نایب رئیس دوم کمیسیون برنامه و بودجه  و محاسبات ۲۵-دکتر سیدفرید موسوی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی ۲۶-آقای علیرضا رحیمی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و دبیر اول کمیسیون تدوین آیین نامه داخلی مجلس ۲۷-دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی؛ نماینده مردم تربت جام، تایباد و باخرز و دبیر کمیسیون قضائی و حقوقی۲۸- آقای حسین نیاز آذری؛ نماینده مردم بابل و دبیر اول کمیسیون عمران ۲۹-  آقای کوروش کرم پور حقیقی؛ نماینده مردم فیروزآباد و دبیر اول کمیسیون انرژی۳۰-  حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد حسینی کیا؛ نماینده مردم سنقر و کلیایی و دبیر اول کمیسیون صنایع و معادن۳۱-آقای روح اله بابایی صالح؛ نماینده مردم بوئین زهرا و آوج و دبیر دوم کمیسیون اجتماعی ۳۲-مهندس صدیف بدری؛ نماینده مردم اردبیل،نمین،نیر و سرعین  و سخنگوی کمیسیون عمران۳۳- دکتر سعید باستانی؛ نماینده مردم تربت حیدریه،مه ولات و زاوه و سخنگوی کمیسیون صنایع و معادن ۳۴- آقای حسین مقصودی؛ نماینده مردم سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب و داورزن و سخنگوی کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ۳۵- آقای محمدمهدی مفتح؛ نماینده مردم تویسرکان و سخنگوی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۳۶-آقای سیدحمایت میرزاده؛ نماینده مردم گرمی و سخنگو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۳۷-حجت الاسلام والمسلمین حسن نوروزی؛ نماینده مردم رباط کریم و بهارستان و سخنگوی کمیسیون قضائی و حقوقی ۳۸-آقای جلیل مختار؛ نماینده مردم آبادان و سخنگوی کمیسیون اجتماعی ۳۹-حجت الاسلام والمسلمین احمد مازنی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی ۴۰-  حجت الاسلام والمسلمین مهدی شیخ؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۴۱-دکتر مصطفی کواکبیان؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۴۲-آقای علیرضا محجوب؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اجتماعی ۴۳-آقای داود محمدی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۴۴-دکتر محمدجواد فتحی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی ۴۵-دکتر ابوالفضل سروش؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۴۶-آقای الیاس حضرتی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی۴۷-خانم فریده اولاد قباد؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۴۸-مهندس محمدرضا نجفی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۴۹-خانم فاطمه ذوالقدر؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۰-آقای بهروز نعمتی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون انرژی ۵۱-دکتر محمود صادقی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر  و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۵۲- دکتر محمدعلی وکیلی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی ۵۳- خانم فاطمه سعیدی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۵۴-خانم سیده فاطمه حسینی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی ۵۵-دکتر پروانه سلحشوری؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی ۵۶- خانم پروانه مافی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۵۷- خانم طیبه سیاوشی شاه عنایتی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۸-دکترحمید گرمابی؛ نماینده مردم نیشابور و تخت جلگه و عضو کمیسیون صنایع و معادن۵۹-دکتر عبدالرضا عزیزی؛ نماینده مردم شیروان و عضو کمیسیون اجتماعی ۶۰- آقای دکتر محمد دهقانی نقندر؛ نماینده مردم چناران و طرقبه و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۶۱- خانم هاجر چنارانی؛ نماینده مردم نیشابور و تخت جلگه و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۶۲-آقای هادی شوشتری؛ نماینده مردم قوچان وفاروج و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۶۳-آقای سیداحسان قاضی زاده هاشمی؛ نماینده مردم سرخس و فریمان و عضو کمیسیون فرهنگی ۶۴-مهندس حمید بنایی؛ نماینده مردم گناباد و بجستان و عضو کمیسیون عمران ۶۵-مهندس رمضانعلی سبحانی فر؛ نماینده مردم سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب و داورزن و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۶۶-مهندس عبداله حاتمیان؛ نماینده مردم درگز و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۶۷-حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر عبادی؛ نماینده مردم بیرجند، خوسف و درمیان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۶۸- مهندس علی اکبری؛ نماینده مردم بجنورد،مانه،سملقان،جاجرم،گرمه،راز وجرگلان و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۶۹- آقای فرهاد فلاحتی؛ نماینده مردم قائنات وزیرکوه و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۷۰-دکتر حمیدرضا حاجی بابایی؛ نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۷۱- آقای بهمن طاهرخانی؛نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۷۲-آقای امیر خجسته؛ نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۷۳-آقای علی اکبری؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی  ۷۴-آقای مسعود رضایی؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون اجتماعی ۷۵-آقای فرج اله رجبی؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون عمران۷۶- آقای حسینعلی حاجی دلیگانی؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۷۷- خانم ناهید تاج الدین؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون اجتماعی ۷۸-دکتر حمیدرضا فولادگر؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۷۹-دکتر غلامرضا کاتب؛ نماینده مردم سمنان، مهدی شهر، سرخه و شهمیرزاد و عضو کمیسیون فرهنگی ۸۰-دکتر احمد همتی؛ نماینده مردم سمنان، مهدی شهر،سرخه و شهمیرزاد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان    ۸۱-آقای حسین هاشمی تختی‌نژاد؛ نماینده مردم بندرعباس، قشم و ابوموسی  و عضو کمیسیون عمران ۸۲-آقای احمد مرادی؛ نماینده مردم بندرعباس، قشم و ابوموسی  و عضو کمیسیون انرژی ۸۳-مهندس محمد دامادی؛ نماینده مردم ساری و میاندورود و عضو کمیسیون عمران ۸۴- مهندس علی اصغر یوسف نژاد؛ نماینده مردم ساری و میاندورود و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۸۵- مهندس رضا کریمی؛ نماینده مردم اردبیل، نمین، نیر و سرعین و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۸۶-محمد فیضی زنگیر؛ نماینده مردم اردبیل، نمین، نیر و سرعین و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۸۷-مهندس محمداسماعیل سعیدی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو ۸۸-خانم زهرا ساعی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو و عضو کمیسیون اجتماعی ۸۹-آقای احمد علیرضا بیگی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۹۰-مهندس نبی هزارجریبی؛ نماینده مردم گرگان و آق قلا و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۹۱- دکتر نورمحمد تربتی نژاد؛ نماینده مردم گرگان و آق قلاو عضو کمیسیون کشاورزی، آب ومنابع طبیعی ۹۲-حجت الاسلام  والمسلمین مجتبی ذوالنوری؛ نماینده مردم قم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۹۳-آقای احمد امیرآبادی فراهانی؛ نماینده مردم قم و عضو کمیسیون شوراها و امورداخلی کشور ۹۴-آقای احمد صفری؛    نماینده مردم کرمانشاه و عضو کمیسیون انرژی ۹۵-دکتر محمد بیرانوندی؛ نماینده مردم خرم آباد و دوره و عضو کمیسیون آموزش ۹۶-آقای محمدرضا ملکشاهی راد؛ نماینده مردم خرم آباد و دوره و عضو کمیسیون عمران ۹۷-دکتر علی اکبر کریمی؛ نماینده مردم اراک، کمیجان و خنداب و عضو کمیسیون اقتصادی  ۹۸- آقای نادر قاضی پور؛ نماینده مردم ارومیه و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۹۹- آقای سیدمحمدجواد ابطحی؛ نماینده مردم خمینی شهر و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۰۰- دکتر علی وقف چی؛ نماینده مردم زنجان و طارم و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۰۱- دکتر محمدصادق حسنی جوریابی؛ نماینده مردم رشت و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۰۲-خانم سیده حمیده زرآبادی؛ نماینده مردم قزوین،آبیک  و البرز و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۰۳- مهندس سیدابوالفضل موسوی بیوکی؛ نماینده مردم یزد و اشکذر و عضوکمیسیون عمران ۱۰۴-آقای محمود بهمنی؛ نماینده مردم ساوجبلاغ، طالقان و نظرآباد و عضوکمیسیون اقتصادی ۱۰۵-دکتر سید کاظم دلخوش باقری؛ نماینده مردم صومعه-سرا و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۰۶-دکتر محمد خدابخشی؛ نماینده مردم الیگودرز و عضو کمیسیون برنامه و بودجه ۱۰۷-حجت الاسلام والمسلمین سیدصادق طباطبایی نژاد؛ نماینده مردم اردستان و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۰۸-حجت الاسلام والمسلمین سیدمصطفی ذوالقدر؛ نماینده مردم میناب،رودان، جاسک، سیریک و بشاگرد  و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۰۹- حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی افتخاری؛ نماینده مردم فومن و شفت و عضو کمیسیون عمران ۱۱۰- آقای عبدالغفور ایران نژاد؛ نماینده مردم چابهار، نیک شهر، کنارک و قصرقند و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۱۱-دکتر محسن کوهکن ریزی؛ نماینده مردم لنجان و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۱۲-دکتر فردین فرمند؛ نماینده مردم میانه و عضو کمیسیون اصل نودم قانون اساسی۱۱۳- دکتر محمد قسیم عثمانی؛ نماینده مردم بوکان و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۱۴-مهندس رضا علیزاده؛ نماینده مردم ورزقان و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۱۵-دکتر شمس اله شریعت زاده؛ نماینده مردم تنکابن، رامسر و عباس آباد و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۱۶- دکتر اصغر سلیمی؛ نماینده مردم سمیرم و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس۱۱۷- دکتر همایون هاشمی؛ نماینده مردم میاندوآب،شاهین دژ و تکاب و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۱۸-دکتر عبدالکریم حسین زاده؛ نماینده مردم نقده و اشنویه و عضو کمیسیون عمران ۱۱۹-آقای حسن سلیمانی؛ نماینده مردم کنگاور، صحنه و هرسین و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۲۰-دکتر اسفندیار اختیاری کسنویه؛ نماینده زرتشتیان ایران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۲۱-حجت الاسلام والمسلمین مجید ناصری نژاد؛ نماینده مردم شادگان و عضو کمیسیون انرژی ۱۲۲-حجت الاسلام والمسلمین احد آزادی خواه؛ نماینده مردم ملایر و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۲۳-دکتر رحیم زارع؛ نماینده مردم آباده،بوانات و خرم بید و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۲۴-مهندس علی کرد؛ نماینده مردم خاش و میرجاوه و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۲۵-آقای حبیب‌اله نیکزادی پناه؛ نماینده مردم بم، ریگان، فهرج و نرماشیر  و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۲۶- دکتر جمشید جعفرپور؛ نماینده مردم لارستان، خنج وگراش و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۲۷- آقای اقبال محمدیان؛ نماینده مردم رامهرمز و رامشیر و عضو کمیسیون عمران ۱۲۸-آقای حسین رضا زاده؛ نماینده مردم کازرون و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۱۲۹-دکتر محمود شکری؛ نماینده مردم طوالش،رضوانشهر و ماسال  و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۳۰- خانم سکینه الماسی؛ نماینده مردم کنگان، دیر، جم وعسلویه و عضو کمیسیون انرژی ۱۳۱-دکتر رسول خضری؛ نماینده مردم پیرانشهر و سردشت و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۳۲-آقای ژرژیک ابرامیان؛ نماینده مسیحیان ارمنی جنوب و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی ۱۳۳-آقای مرتضی صفاری نطنزی؛    نماینده مردم نطنز و بخش قمصر و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۳۴-آقای محمد قمی؛ نماینده مردم پاکدشت و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۳۵- آقای منصور مرادی؛ نماینده مردم مریوان و سروآباد و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۳۶-دکتر محمدحسین قربانی؛ نماینده مردم آستان اشرفیه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۳۷-آقای محمدرضا تابش؛ نماینده مردم اردکان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۳۸-حجت الاسلام والمسلمین علیرضا سلیمی؛ نماینده مردم محلات و دلیجان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۳۹-آقای شهاب نادری؛ نماینده مردم پاوه،جوانرود و ثلاث باباجانی و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۴۰-آقای محمدباسط درازهی؛ نماینده مردم سراوان، سیب، سوران و مهرستان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۴۱-آقای حشمت اله فلاحت پیشه؛ نماینده مردم اسلام آباد غرب و دالاهو و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۴۲- مهندس شهرام کوسه غراوی؛ نماینده مردم مینودشت، کلاله، مراوه تپه و گالیکش و عضو کمیسیون عمران ۱۴۳-آقای محمد حسینی؛ نماینده مردم تفرش، آشتیان و فراهان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۴۴-مهندس محمد محمودی شاه نشین؛ نماینده مردم شهریار،قدس و ملارد و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۴۵- آقای قرجه طیار؛ نماینده مردم گنبد کاووس و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۴۶-دکتر علی کاظمی بابا حیدری؛ نماینده مردم اردل و فارسان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۴۷- آقای ولی الله نانوا کناری؛ نماینده مردم بابلسر و فریدونکنار و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۴۸-دکتر عبدالله رضیان؛ نماینده مردم قائمشهر، سوادکوه،جویبار و سیمرغ و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۴۹- دکتر اسدالله عباسی؛ نماینده مردم رودسر و املش و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۵۰- مهندس حسن خسته بند؛ نماینده مردم بندر انزلی و عضو کمیسیون عمران ۱۵۱- آقای عباس گودرزی؛ نماینده مردم بروجرد و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۵۲- آقای محمدابراهیم رضایی؛ نماینده مردم خمین و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی  ۱۵۳-دکتر اصغر مسعودی؛ نماینده مردم نی ریز و استهبان و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۵۴-دکتر اکبر رنجبرزاده؛ نماینده مردم اسدآباد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۵۵-مهندس هدایت اله خادمی؛ نماینده مردم ایذه و باغملک و عضو کمیسیون انرژی ۱۵۶-دکتر یعقوب شیویاری؛ نماینده مردم میانه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۵۷-دکتر منوچهر جمالی سوسفی؛ نماینده مردم رودبار و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۵۸-دکتر سیدحسین افضلی؛ نماینده مردم اقلید و عضو کمیسیون عمران  ۱۵۹-دکتر سید مرتضی خاتمی؛    نماینده مردم ماه نشان و ایجرود و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۶۰-آقای سید حمزه امینی؛ نماینده مردم هشترود و چاراویماق و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۶۱-آقای سهراب گیلانی؛ نماینده مردم شوشتر و گتوند و  عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۶۲-آقای سید حسن حسینی شاهرودی؛ نماینده مردم شاهرود، میامی و بسطام  و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۶۳-آقای محمدرضا صباغیان بافقی؛ نماینده مردم مهریز، بافق، ابرکوه، خاتم و بهاباد و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۶۴-مهندس شادمهر کاظم زاده؛ نماینده مردم دهلران،دره شهر،آبدانان و بدره و عضو کمیسیون عمران ۱۶۵-مهندس حبیب اله کشت زر؛ نماینده مردم بهبهان و آغاجاری و عضو کمیسیون انرژی۱۶۶-آقای علی اسماعیلی؛ نماینده مردم نور و محمودآباد و عضو کمیسیون اقتصاد۱۶۷-دکتر اصغر سلیمی؛ نماینده مردم سمیرم و عضو کمیسیون شوراها و امورداخلی کشور ۱۶۸-دکتر جهانبخش محبی نیا؛ نماینده مردم میاندوآب، شاهین دژ و تکاب و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۶۹-آقای حسن بهرام نیا؛ نماینده مردم نهاوند عضو کمیسیون انرژی۱۷۰-آقای سیدتقی کبیری؛ نماینده خوی و چایپاره و عضو کمیسیون اقتصاد۱۷۱-مهندس محمد مهدی برومندی؛ نماینده مردم مرودشت،پاسارگاد و ارسنجان و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۱۷۲-دکتر عباسعلی پوربافرانی؛ نماینده مردم نایین،خور و بیابانک و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۷۳-مهندس محسن بیگلری؛ نماینده سقز و بانه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۷۴-آقای مهرداد بائوج لاهوتی؛ نماینده مردم لنگرود و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۷۵-دکتر محمد وحدتی؛ نماینده مردم بستان آباد و عضو کمیسیون انرژی۱۷۶-آقای ضیاءاله اعزازی ملکی؛    نماینده مردم بناب و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۷۷-دکتر بشیر خالقی؛ نماینده مردم خلخال و کوثر و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۷۸-آقای علی گلمرادی؛ نماینده مردم بندر ماهشهر،امیدیه،هندیجان و بخش جولکی  و عضو کمیسیون انرژی۱۷۹-مهندس عباس پاپی زاده بالنگان؛ نماینده مردم دزفول و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۱۸۰-آقای عدل هاشمی پور؛ نماینده مردم کهکیلویه،بهمئی،چرام و لنده و عضو کمیسیون انرژی ۱۸۱-آقای اسداله قره خانی الوستانی؛ نماینده مردم علی آباد و عضو کمیسیون انرژی۱۸۲-آقای یوناتن بت کلیا؛ نماینده مردم مسیحیان آشوری و کلدانی و عضو کمیسیون عمران ۱۸۳-آقای علیرضا ابراهیمی؛ نماینده مردم رامیان و آزادشهر و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۸۴-مهندس محمدرضا منصوری؛ نماینده مردم ساوه و زرندیه و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۸۵-دکتر حسین امیری خامکانی؛ نماینده مردم زرند و امیریه و عضو کمیسیون انرژی۱۸۶-آقای یحیی کمالی پور؛ نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۱۸۷- آقای ابوالفضل ابوترابی؛ نماینده مردم نجف آباد، تیران و کرون و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۸۸-دکتر خدیجه ربیعی فرادنبه؛ نماینده مردم بروجن و عضو کمیسیون فرهنگی۱۸۹-مهندس زهرا سعیدی؛ نماینده مردم مبارکه و عضو کمیسیون اقتصادی۱۹۰-دکتر معصومه آقاپور علیشاهی؛ نماینده مردم شبستر و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۹۱-دکتر ذبیح نیکفر لیالستانی؛ نماینده مردم لاهیجان و سیاهکل و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۹۲-آقای حسن لطفی؛ نماینده مردم رزن و عضو کمیسیون اجتماعی۱۹۳- دکتر احمد بیگدلی؛ نماینده مردم خدابنده و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۹۴-دکتر محمد خالدی سردشتی؛ نماینده مردم لردگان و عضو کمیسیون انرژی ۱۹۵- دکتر رضا انصاری؛ نماینده مردم داراب و زرین دشت و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۹۶-دکتر اکبر ترکی؛ نماینده مردم فریدن، چادگان، فریدون شهر، بوئین ومیاندشت و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۹۷-دکتر کمال الدین شهریاری؛ نماینده مردم دشتی و تنگستان و عضو کمیسیون عمران ۱۹۸- دکتر کارن خانلری؛ نماینده مردم ارامنه شمال و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۹۹- دکتر نظر افضلی؛ نماینده مردم نهبندان و سربیشه و عضو کمیسیون کشاورزی،آب ومنابع طبیعی ۲۰۰ -دکتر احمد حمزه؛ نماینده مردم کهنوج، منوجان، رودبارجنوب، قلعه گنج و فاریاب و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۲۰۱-آقای علی محمد مرادی؛ نماینده مردم قروه و دهگلان و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۲۰۲- دکتر سیدحسین نقوی حسینی؛ نماینده مردم ورامین، قرچک و پیشوا و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۲۰۳- دکتر مسعود گودرزی؛ نماینده مردم ممسنی و رستم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۲۰۴- دکتر محمد حسن نژاد؛ نماینده مردم مرند و جلفا و عضو کمیسیون اقتصادی ۲۰۵-آقای عبدالله سامری؛ نماینده مردم خرمشهر و عضو کمیسیون انرژی ۲۰۶- دکتر یوسف داوودی؛ نماینده مردم سراب و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۲۰۷- مهندس علی ابراهیمی؛ نماینده مردم شازند و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۲۰۸- آقای علی بختیاری؛ نماینده مردم بافت،رابر و ارزوئیه و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۲۰۹- آقای قاسم احمدی لاشکی؛ نماینده مردم نوشهر، چالوس و کلاردشت و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۲۱۰- آقای سلام امینی؛ نماینده مردم ایلام، ایوان، چرداول، مهران و ملکشاهی و عضو کمیسیون انرژی ۲۱۱- مهندس قاسم میرزایی نیکو؛نماینده مردم دماوند و فیروزکوه و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۲۱۲- آقای عامر کعبی؛ نماینده مردم آبادان و عضو کمیسیون اقتصادی ۲۱۳- آقای غلامرضا شرفی؛ نماینده مردم آبادان و عضو کمیسیون انرژی ۲۱۴- دکتر بهروز بنیادی؛ نماینده مردم کاشمر، خلیل آباد و بردسکن و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۲۱۵- دکتر کمال دهقانی فیروزآبادی؛ نماینده مردم تفت و میبد و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۲۱۶- آقای مجید کیان پور؛ نماینده مردم درود و ازنا و عضو کمیسیون عمران ۲۱۷- آقای الهیار ملکشاهی؛ نماینده مردم کوهدشت و رومشکان و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۲۱۸- آقای شهباز حسن پور بیگلری؛ نماینده مردم سیرجان و بردسیر و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۲۱۹-دکترعزت اله یوسفیان ملا؛ نماینده مردم آمل و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۲۲۰- آقای شهروز برزگر کلشانی؛ نماینده مردم سلماس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی.

 

 

 

(۲۲)

سه نکته درباره‌ی نامه‌ای که حداقل باید ده بیست سال پیش نوشته می‌شد

محسن حسام مظاهری

 

نامه سرگشاده شماری از نخبگان در انتقاد از روند تخریب و نوسازی نامناسب بافت تاریخی اطراف حرم امام رضا علیه السلام، با واکنش‌هایی مواجه شد. متن زیر نگاشته محسن حسام مظاهری درباره آن نامه است.

 

جمعی از مسئولان و نخبگان مشهدی و غیرمشهدی نامه‌ای نوشته و امضا کرده‌اند خطاب به رؤسای قوای سه‌گانه با موضوع صیانت از هویت تاریخی فرهنگی مشهد و لزوم متوقف‌ساختن روند تخریب بافت تاریخی اطراف حرم امام‌رضا(ع) و به‌تبع تغییر هویت مذهبی مشهد به‌عنوان قطب زیارتی کشور. درباره‌ی این نامه سه نکته محل تأمل است:

 

اول:‌ اقدامی لازم و درست اما بسیار دیرهنگام

نکته‌ی اول تاخیر چندساله در تنظیم و انتشار این نامه است که آن را به «نوشدارویی بعد از مرگ سهراب» تبدیل می‌کند. سال‌ها از وقوع امری که امضاکنندگان نامه از آن ابراز نگرانی کرده‌اند، گذشته است. سال‌هاست در اثر توسعه‌ی افسارگسیخته و نامتوازن مشهد توسط متولیانش (اعم از متولیان دولتی و حکومتی‌)، هویت مذهبی و فرهنگی این شهر تحت‌الشعاع قرار گرفته است. امروزه دیگر مشهد نه یک شهر مذهبی، بلکه در بهترین حالت به شهری مذهبی ـ توریستی و مذهبی ـ تجاری تبدیل شده است. شهری با انواع پاساژها و رستوران‌ها و تفریحگاه‌ها و مال‌ها که بعضاً حتا در تهران هم هنوز نمونه‌ی بدیلی ندارند.

وضعیت امروز مشهد محصول رقابتی سه‌ضلعی است که یک ضلع آن را رقابت با تهران و دیگر کلانشهرهای ایران، یک ضلعش را رقابت با شهرهای زیارتی جهان اسلام خصوصاً مکه و مدینه و ضلع سوم را هم رقابت با شهرهای توریستی ـ تجاری منطقه مانند دبی و استانبول ساخته‌ است. درنتیجه‌ی این رقابت سه‌گانه، هویت امروز مشهد را دیگر نه فقط ـ به تعبیر نویسندگان نامه: ـ «مزار یک ولی‌الله»، بلکه به‌موازات آن نمادهای فرهنگی نوظهوری چون «پدیده‌ی شاندیز» و «موج‌های آبی» و «هتل قصر» و «هتل درویش» و «هتل مدینه الرضا» و «کیان‌سنتر» و «برج سلمان» و بازارهای «آسمان» و «وصال» و «پروما» و «جنت» و در آینده‌ی نزدیک هم «مشهدمال» و «جهان‌مال» و «اطلس‌مال» و… ساخته است. ظهور این نمادهای جدید، الگوی زیارت را هم تغییر داده است. زیارت همراه شده با تفریح و خرید و مصرف. خرید و مصرفی بسیار فراتر و ماهیتاً متفاوت با مفهوم سنتی «سوغات».
و این اتفاقی نیست که یک‌شبه رخ داده باشد یا تازه و بدیع باشد. جای تعجب است که خصوصاً امضاکنندگان مشهدی نامه پس از سال‌ها سکوت و مماشات، امروز به صرافت نگارش چنین نامه‌ای افتاده‌اند.
سوگمندانه باید گفت نه‌تنها مشهد که با الگوگیری نادرست از آن، سال‌هاست بلایی مشابه بر سر بافت فرهنگی تاریخی اطراف حرم‌های حضرت معصومه و شاهچراغ و هویت فرهنگی شهرهای قم و شیراز نیز آمده است. (امری که در بند ۸ نامه نسبت خطر به وقوع آن هشدار داده شده!) موج توسعه‌‌ی فیزیکی و کالبدی اماکن مذهبی که دو سه دهه‌ی پیش از حرم امام‌رضا(ع) آغاز شد، حالا دیگر نه فقط به اماکن زیارتی و مذهبی دیگر شهرهای بزرگ بلکه حتا به امامزاده‌ها و بقاع متبرکه‌ی دورترین آبادی‌ها هم رسیده‌ است. امروزه دیگر به لطف سازمان اوقاف و برخی نهادها ذی‌قدرت و ذی‌منفعت و تجار ظاهرالصلاح اما نه لزوماً خیرخواه، هر امامزاده‌ای، صاحب آستان مقدس و تولیت و خدم و حشم شده است و از این قبل، بازار خرید و فروش و مصرف مذهبی (خصوصاً قبرفروشی در جوار آستان‌ها) رونق فراوان یافته است.

 

دوم: تقلیل موضوعی کلان و چندوجهی به یک مسئله‌ی شهری

از فحوای نامه‌ی مذکور، چنین برداشت می‌شود که گویی این «فاجعه»ی فرهنگی ـ اجتماعی تنها ناشی از قصور تا تقصیر عده‌ای از مسئولان شهری و استانی بوده است! اگر چنین برداشتی درست باشد، آشکارا تقلیل‌دادن گستره‌ی یک امر کلان و چندبعدی به صرفاً یک مساله‌ی شهری است. به‌نظر می‌رسد ریشه‌ی اصلی و بنیادی این فاجعه، در تلقی نادرست از مفهوم «زیارت» و «زایر» نهفته است. تلقی‌ای که فراتر از فهم و بیرون از اراده‌ و نظر مدیران فنی شهری است و ریشه در سیاست مذهبی جمهوری اسلامی در امر زیارت دارد که «آستان قدس رضوی» نماینده‌ی شاخص و عامل آن است. (نقد سیاست مذهبی آستان قدس مجال مفصل دیگری می‌طلبد و پیش‌تر هم درباره‌اش نوشته‌ام و این‌جا از آن عبور می‌کنم.) اجمالاً این‌که حواس‌مان باشد آدرس غلط ندهیم.

یک سویه‌ی دیگر تقلیل مذکور، نادیده‌انگاشتن سهم نهادهای حاکمیتی و مشخصاً یک نیروی نظامی خاص در همین تغییر و تحولات و ساخت و سازهای مشهد (و دیگر شهرهای مورداشاره) است.
به عبارت دیگر بیش از هر کس در پدیدآمدن وضعیت فعلی مشهد دو سازمان حاکمیتی مهم اثرگذار بوده‌اند که باید بیش از هرکس مورد مطالبه قرار گیرند: یکی آستان قدس و دیگری آن نیروی نظامی خاص. از آن‌جا که کنترل و نظارت و مدیریت این هر دو، بیرون از اختیارات سه قوه و در شئون رهبری است، لذا منطقی‌تر آن بود که نامه خطاب به ایشان نوشته شود.

 

سوم: ترکیب امضاکنندگان: نویدبخش امکان وفاق نخبگان در منافع ملی

فارغ از فحوای نامه، ترکیب امضاکنندگان آن از دو جهت محل تأمل است:

  • جهت نخست از حیث تکثر نخبگان و هم‌نشینی نام‌های نمایندگان طبقات و اقشار مختلف است. این‌که در اتفاقی بسیار نادر، جمعی متشکل از بزرگان حوزوی و اساتید دانشگاه و نیز نمایندگان گروه‌های اجتماعی (از کاسب و معتمد محلی تا مداح) اولاً در «فهم» یک پدیده‌ی اجتماعی و فرهنگی و ثانیاً در «اقدام» برای مطالبه‌ی آن از حکومت به اشتراک و وحدت عمل رسیده‌اند، فی‌نفسه امری مبارک و امیدآفرین است؛ ولو آن‌که طبعاً با واسطه‌گری اشخاص ثالث بوده باشد. آنچه تاکنون معمول بوده، تشتت در فهم مسایل و تنوع در بیان آن بوده است که راه را بر شکل‌گیری هرگونه وفاق اجتماعی مسدود می‌ساخت. خصوصاً خوشحالی‌ام را از حضور پررنگ اساتید و دوستان جامعه‌شناس در بین امضاکنندگان و در کنار نام‌های جمعی از بزرگان حوزوی پنهان نمی‌کنم. این اتفاق را به فال نیک باید گرفت. علاوه بر این، از حیث گرایش‌های فکری و سیاسی هم ترکیب امضاکنندگان، تنوع قابل‌قبولی دارد؛ از آقای مروارید و آقای سیدان تا آقای نظافت، از دکتر افروغ و دکتر فیاض و دکتر توکلی تا دکتر خانیکی و دکتر حجت و دکتر بهشتی. در کشوری که هر مسئله‌ای ناگزیر از فیلتر سیاست عبور می‌کند و موضع نخبگان را نه رویکرد نظری و علمی‌شان، بلکه معمولاً همبستگی‌های قبیله‌ای و جناحی‌شان مشخص می‌کند، چنین آرایشی از نخبگان تحسین‌برانگیز است و این نوید را می‌دهد که امکان تکرار مشابه آن در موارد دیگر نیز وجود دارد.

۲. اما ترکیب امضاکنندگان، یک وصله‌ی ناجور هم دارد که و آن نام ۲۲۰ نماینده‌ی مجلس است.‌ (علاوه بر نام چند مسئول اجرایی مانند معاونت شهرداری مشهد). ‌۲۲۰ نماینده یعنی ۷۵ درصد کل مجلس. یعنی اکثریتِ دقیقاً همان کسانی که باید چنین نامه‌ای خطاب به‌شان نوشته شود تا قانون‌گذاری کنند یا حساب‌کشی کنند و به مردم گزارش دهند. این ظاهراً‌ از خصایص نظام و کشور ماست که معمولاً در صف اول منتقدان هر سازمان، رییس و مسئول آن ایستاده است! «بایدها» و «نبایدها»ی اجرایی را بیشتر کسانی می‌گویند که خودشان باید مجری باشند یا مسئولند که آن مشکل را حل کنند. وقتی امضای ۱۵ نماینده می‌تواند یک «طرح قانونی» را در مجلس مطرح کند و ۱۰ نماینده می‌توانند یک وزیر را استیضاح کنند، امضای ۲۲۰ نماینده چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ تنها می‌توان گفت یا این امضاها، تشریفاتی و از سر تفنن و بی‌اعتقادی به موضوع بوده یا نشانی از اعتماد به نفس پایین وکلای ملت است. (وکلایی که ظاهراً پذیرفته‌اند سقف پروازشان در استیفای حقوق ملت طرح‌هایی مثل «مجازات برهم‌زنندگان مراسم رسمی» است)!

 

منبع: به نقل از کانال تلگرامی مولف به آدرس  https://t.me/mohsenhesammazaheri

 

 

(۲۳)

درباره حاج رضا انصاریان

 

خادمان حرم امام رضا علیه السلام همواره یکی از اجزای مهم فرهنگ رضوی به شمار می‌رفته‌اند. متنی که در ادامه می آید، درباره حاج رضا انصاریان، یکی از خادمان و مدیحه سرایان نامدار این حرم است.

 

یکی از اتفاقات مهم زندگی رضا انصاریان، پوشیدن لباس خدمت است، چندی پیش طی گفتگویی با وی از ماجرای پیوستنش به جرگه خادمان رضوی این چنین یاد کرد: «۲۰ سال پیش روز میلاد امیرالمومنین(ع)، در تالار تشریفات حرم مطهر حضرت رضا(ع) مراسمی بود که آنجا مداحی داشتم. وقتی برنامه تمام شد، نامه‌ای را در چند خط نوشتم و به آیت‌الله طبسی، تولیت آستان مقدس رضوی دادم. نوشته بودم که اگر توفیقی باشد من خادم حضرت شوم که ایشان هم زیر نامه را امضا زد و گفت که از فردا می‌توانید بروید برای خدمت. اتفاقاً فردای آن روز کشیک سوم بود و به نام امام حسین(ع). از آن زمان توفیق جاروکشی حرم حضرت را دارم، این جاروکشی، بزرگترین ثروت زندگی‌ام است. وقتی با خدمه، صحن‌ها را جارو می‌کشیم، شروع می‌کنم به خواندن. زائران هم دورمان جمع می‌شوند و اشک می‌ریزند. حال و هوای عجیبی تمام صحن را پر می‌کند.»

حاج رضا انصاریان صلوات خاصه امام رضا(ع) را قرائت کرده بود که این نوای زیبا که دلها را امام رضایی می‌کند، از او به یادگار ماند. اما انصاریان از حال و هوای قرائت این صلوات این چنین گفت: «یادم نیست که این صلوات را در حرم خواندم یا استودیو، ولی عنایت امام رضا(ع) این صلوات را ماندگار کرد. چند وقت پیش یکی از کانادا زنگ زده بود که وقتی صلوات خاصه حضرت از تلویزیون پخش می‌شود، همه اعضای خانواده ما می‌ایستند، دست راستشان را به نشانه ارادت بر سینه می‌گذارند و صلوات خاصه را زیر لب زمزمه می‌کنند. خب این اثرهایی که بر دل می‌گذارد، به من ارتباطی ندارد. صدای من فقط وسیله ادای احترام و ارادت مردم به حضرت است، نه چیزی بیشتر.»

راستی که این خادم امام رضا(ع) مزد خادمی‌اش را گرفت و درست روزی که به جرگه خادمان پیوست میلاد امام حسین(ع) بود و ۲۰ سال بعد درست در سال‌روز میلاد سیدالشهدا(ع) دعوت حق را لبیک گفت و امروز در جوار بارگاه رضوی آرام گرفت.

 

گزارش از باشگاه خبرنگاران جوان

 

(۲۴)

قصیده میلی مشهدی در مدح امام هشتم علیه السلام

اعظم نوری نیا

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با از میلی مشهدی یکی از این گونه است.

 

«میلی مشهدی» در مدح امام رضا علیه‌السلام قصیده‌ای دارد در چهل و دو بیت. مطلع:

چنان حرارت خورشید، باز شد جانکاه

که آب بر سر خویش از حباب زد خرگاه (دیوان: ۱۸۸)

 

مقدمۀ قصیده

میلی شعرش را با شرح گرمای جانسوز هوا آغاز می‌کند و به مدح معشوق می‌رسد؛ البته ابیات را طوری می‌سراید که خواننده، مخاطب را به درستی درنمی‌یابد. شاعر، نتوانسته است تشبیب و گریز خوبی داشته باشد. مشخص نیست ضمیر «تو» در بیت سوم به چه کسی برمی‌گردد!

الف) بیا که عافیتی غیر از این نمی‌دانم

که بی‌خبر چو بلا بر سرم رسی ناگاه

ب) شکوه حسن تو را برقع جمال بس است

به آفتاب کسی را کجاست تاب نگاه

پ) ز بیم خوی تو لب بسته‌ام ولی ترسم

که سر برآورد از چاک سینه آتشِ آه

ت) ز چاک سینۀ من صد خجالت است تو را

نعوذ بالله اگر از دلم شوی آگاه

ث) سر ارادت اهل محبت و دَرِ دوست

رخ نیاز من و خاک آستانۀ شاه

در بیت «ب» به قرینۀ واژۀ «آفتاب» می‌توان ممدوح را حضرت پنداشت. در بیت ششم (ز تاب آتش خورشید، جای حیرت نیست/ به پای شیر، پی سایه گر فتد روباه) نیز آفتاب را می‌توان استعاره‌ای از وجود مبارک حضرت دانست و روباه را استعاره از مخالفان و دشمنان ایشان. اما در بیت «الف» و «پ» قرینۀ مشخصی وجود ندارد.

با توجه به اینکه میلی از شاعران مکتب وقوع است؛ ردّ پاهای این مکتب را در مقدمۀ همین قصیده (در ابیات مذکور) می‌بینیم. بیت «الف» و «ت» را می‌توان به شیوۀ «واسوخت» دانست و سایر ابیات را مانند بیت «پ» وقوعی حساب کرد.

 

بلاغت ابیات

آرایه‌های بیانی بیش از سایر آرایه­ها در شعرش به چشم می‌خورد؛ به‌ویژه تشبیه و از آن پررنگ‌تر تشخیص. با توجه به اینکه میلی مشهدی از شاعران سبک هندی است، تعجبی ندارد که آرایۀ بارز اشعارش (البته فعلاً مقصود ما همین شعر است) آرایۀ تشخیص باشد؛ البته آن هم به­گونه­ای اغراق شده:

به دیده‌ای که خیال عتاب او گذرد

چو آفتاب بسوزد جهان ز تاب نگاه …

ز تند باد نهیب تو گاهِ حمله سزد

که جرم ماه پریشان شود چو خرمن کاه

فروغ رای بلندش درون چشمۀ مهر

به چشم عقل نماید چو یوسف اندر چاه

 

مضمون شعر

شاعر از جنگاوری و عتاب و صولت حضرت رضا علیه‌السلام سخن می‌گوید. در ابیات میانی قصیده شفاعت حضرت را می‌طلبد. از حالت پریشانی خود سخن می‌گوید و از طرفی خود را مالک مُلک سخن می‌داند و در نهایت برای حضرت آرزو می‌کند اگر ایام برخلاف تو نفس زند، رویش مانند شب، سیاه و تیره شود.

 

نتیجه

میلی در این شعر اگر به صراحت نامی از حضرت رضا علیه‌السلام نمی‌برد، می‌شد این شعر را به هر یک از معصومان نسبت داد؛ در واقع مدح عام است نه خاص. زبان شعر، ساده و برای مخاطب عام مناسب است. نکته‌ای که در این شعر جلب توجه می کند لحن آن است که حماسی به نظر می‌رسد. شاعر از وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» استفاده کرده است؛ وزنی کشیده که چندان هم برای حماسه متناسب به نظر نمی‌رسد. ضمن اینکه قافیه را با «اه» به پایان برده است که آن هم با توجه به مصوت بلند «آ» به لحن حماسی شعر یاری می‌رساند. از آرایۀ تشخیص و از آن مهم‌تر اغراق استفاده کرده است که آن نیز آرایۀ بارز حماسه است. مطالب و تصاویر شعری خود را نیز حماسی آورده است و از قهر و عتاب و جنگاوری و خونریزی شمشیر حضرت صحبت می‌کند؛ در حالی که در مدح امام رضا علیه‌السلام  این نوع نگاه کمتر دیده می‌شود. با توجه به اینکه در تاریخ، گزارشی از جنگیدن حضرت نداریم، بنابراین پرداختن به جنگاوری حضرت، بی‌معنی به نظر می‌رسد. در ادامه از حضرت شفاعت می‌طلبد. شاعر خود را صاحب سرزمین سخن می‌داند و می‌گوید که به کسی حسادت نمی‌ورزد. زبان ادعایش را کوتاه می‌داند؛ اما زبان طبعش را خیر.

 

متن کامل قصیده

چنان حرارت خورشید، باز شد جانکاه

که آب بر سر خویش از حباب زد خرگاه

زمین چو گورِ ستمگر ز بس که تافته شد

به رنگِ دوده سزد گر دمد ز خاک گیاه

هوا به مرتبه‌ای گرم شد که پروانه

ز بیم جان چو سمندر برد به شعله پناه

درین هوای گدازنده جای آن دارد

که آفتاب گدازد به یک دو هفته چو ماه

چنان ز تابِ ‌هوا گرم شد بساط زمین

که آب، می‌نتواند قدم نهاد به راه

ز تابِ آتشِ خورشید، جای حیرت نیست

به پای شیر، پی سایه گر فتد روباه

بسی عجب نبود زین هوای خاره گداز

که تیغِ کوه شود آب در میان میاه

درین هوا سزد از غایت حرارتِ آب

که عکس مهر شود چون سوادِ دیده سیاه

هوا چو آه شرر بارِ اهلِ‌عشق، دهد

نشان ازین غزل عاشقانۀ جانکاه

ره فراق دراز است و بخت من گمراه

نهال وصل بلند است و دست من کوتاه

ز ننگ من شده آن نورِ دیده خاک‌نشین

که همچو اشک مبادا بگیرمش سرِ راه

بیا که عافیتی غیر ازین نمی‌دانم

که بی‌خبر چو بلا بر سرم رسی ناگاه

شکوه حسن تو را برقع جمال بس است

به آفتاب کسی را کجاست تاب نگاه

ز بیم خوی تو لب بسته‌ام، ولی ترسم

که سر برآورد از چاکِ سینه آتشِ آه

ز چاک سینۀ من صد خجالت است تو را

نعوذ بالله اگر از دلم شوی آگاه

سر ارادت اهل محبّت و درِ دوست

رخ نیاز من و خاک آستانۀ شاه

سر سریرِ امامت، علیِّ بِن موسی

که هم‌چو حضرتِ باری، بری‌ست از اشباه

شهنشهی که به جایی رساند موکب قدر

که آبروی ملایک فزود گردِ سپاه

ز شوق سجدۀ درگاه او رواست که خلق

دگر به جای قدم، بر زمین نهند جباه

فروغِ رای بلندش درون چشمۀ مهر

به چشمِ عقل نماید چو یوسف اندر چاه

به دیده‌ای که خیال عتاب او گذرد

چو آفتاب بسوزد جهان ز تاب نگاه

زهی زمین درت غیرت هزار سریر

زهی غبار رهت زینت هزار کلاه

زبان گشوده شود کودکان عهدِ تو را

به ذکرِ اشهد ان لا اله الاّ الله

چو گور، تیره و تنگ آیدش جهان به نظر

گر افکنی به دل تنگِ مور، پرتو جاه

به سنگ خاره کنی گر حوالۀ ادراک

ز اتّصالِ شعاع بصر شود آگاه

سزد که از هوس سجدۀ تو، طفلِ الف

ز بطنِ خامه بزاید چو شخصِ دال، دو تاه

ز تندبادِ نهیب تو گاهِ حمله سزد

که جرم ماه پریشان شود چو خرمنِ کاه

به دست، پیکرِ تیغ تو بحرِ خونخواری‌ست

که باز مانده درو صدهزار جان ز شناه

فروغ یوسف قدر تو گر به چاه افتد

سزد که آب چو فوّاره سرکشد از چاه

ز بس که شوق به آمرزش گنه داری

برِ تو مایۀ خجلت شود ورع چو گناه

در بهشت که بر اهلِ معصیت بندد؟

به حشر اگر بگشایی لب شفاعت خواه

شها! ز طالع ناسازگار یک‌چندی

جدا فتادم ازین اَستان به صد اکراه

ز حال خویش چه گویم، تو نیز می‌دانی

که حال بود پریشان و روزگار تباه

کنون چگونه کنم شکر اینکه بار دگر

رخ نیاز نهادم به خاک این درگاه

امیدوار چنانم که دست من گیری

ز پا دمی که درآیم به زیرِ بارِ گناه

منم کمینه سگی از سگان درگه تو

که نام من به نکویی فتاده در افواه

مراست مُلکِ سخن مِلک و می‌کنم اثبات

که خامۀ دو زبان دعوی مراست گواه

مرا حسد به کسی نیست تا کنم دعوی

کسی گرَم ز حسد مدّعی‌ست، بسم الله!

زبان دعوی من کوتهی اگر دارد

زبان خامۀ طبعم نمی‌شود کوتاه

زبان ببند ازین‌گونه گفت‌وگو میلی

برآر دست دعا سوی بارگاه اله

همیشه تا که بود هفته منعقد از روز

مدام تا که بود سال منتظم از ماه

زند اگر به خلاف تو یک نفس ایّام

جبین صبح شود همچو روی شام، سیاه

(دیوان:۱۸۸و۱۸۹)

 

 

(۲۵)

یا ابالحسن الرضا روحی لک الفدا

حامدرضا معاونیان

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان « یا ابالحسن الرضا روحی لک الفدا» سروده حامدرضا معاونیان یکی از این گونه در زمان ماست است. در این اشعار شماری از سنت‌های فرهنگی و زیارتی متعلق به مردم خراسان نیز به چشم می‌خورد.

ما را پناه و کهف حصین: مشهدالرضاست

جنات حق بهشت برین: مشهدالرضاست

دارالسرور روح حزین: مشهدالرضاست

دارالشفای قلب غمین: مشهدالرضاست

ما ساکنان روضه رضوان مشهدیم

از موج درد و  فوج بلایا فرار کن

اندر خزان عمر دلت را بهار کن

جایی کنار باغ ملک اختیار کن

هر صبح صد سلام به سویش نثار کن

ما بندگان حضرت سلطان مشهدیم

فردوس عالم است یقین: ارض پاک طوس

گل روید از شاخ و بر و آب و خاک طوس

پر از  ستاره بین: فلکِ تابناکِ طوس

شیدای مشهدیم و هم سینه چاک طوس

ما بلبلان باغ گلستان مشهدیم

گر در مسیر قرب خدا تا فنا شدیم

وز خود اگر برون شده درحال بی خودیم

یا اهل ذکر گشته و فکر تعبدیم

یا نیمه شب به سجده و حال تهجدیم

ما عابدان صحن و شبستان مشهدیم

طور است طوس و نور درخشد از این ضریح

عرش خداست آمده بر این زمین؛ ضریح

نقاش باصفا زده نقشِ چنین ضریح

ما را بس است کعبه و قبله: همین ضریح

ما حاجیان حج فقیران مشهدیم

بر گوشه‌ی ضریح تو صد غنچه کاشتیم

دل در حرم گذاشته پس برنداشتیم

بر کوهِ سنگی اگر، پا گذاشتیم

شوقی برای دیدن کوی تو داشتیم

ما عاشقان راه و خیابان مشهدیم

یا ثامن الائمه! ویا ایها الکریم!

ما در نژادمان همه پابوس این دریم

ای نازنین امام! فدای تو دلبریم

ناز تو را به جان و دل خویش می‌خریم

ما جان‌فدای جلوه‌ی جانان مشهدیم

سر تا به بپای شوق و همه شور بوده‌ایم

ما بچه‌های محله سرشور بوده‌ایم

غارتگر ظرف نخودشور بوده‌ایم

در سایه سار شمس پر از نور بوده‌ایم

ما کودکان کوچه نوقان ِمشهدیم

ای خسرو عجم! هله‌ای سیدالعرب!

جبریل در حضور تو زانو زد از ادب

دیدیم از کرامت و اعجاز صد عجب

گشتیم معتکف به گهرشاد در رجب

خلوت نشین صُفّه و ایوان مشهدیم

در ملک طوس مسکن و مأوا گرفته‌ایم

ریشه دوانده‌ایم و سپس پا گرفته‌ایم

صدها عطا ز زاده‌ی موسی گرفته‌ایم

در سایه‌ی ظلّ خدا جا گرفته‌ایم:

همسایگان شاه خراسان مشهدیم

باب الجواد توست:  درِ بارگاه جود

اینجا حریم توست و یا مشهد الشهود؟

ای بر خدای عزوجل بهترین نمود!

ظاهر شد از وجود شما واجب الوجود

ما شاهدان طلعتِ تابان مشهدیم

صد بوسه بر سنگ قدمگاه تو زنیم

تاریک بوده‌ایم ولی از تو روشنیم

گر گلخن‌ایم ولی با تو گلشنیم

در دار ِزهد  فارغِ از ما وَ از منیم

به به: غبارِ فرش سلیمان مشهدیم

میدانِ آب: عشق و طبرسی طریقِ عشق

دیریست دل نشسته به صحن عتیقِ عشق

نقاره زن!  بزن ضربانِ دقیقِ عشق

با عشق این امامِ روؤف و رفیق عشق

دیوانگان سلسله جنبان مشهدیم

دارالولایه‌ات: به خدا کهف اولیاست

دارالسرور: روح فزا بقعه‌ی صفاست

دارالضیافه‌ات نه حرم؛ بلکه ماسواست

جود و سخا: خصلت و هم عادت شماست

ما ریزه‌خوار سفره‌ی احسان مشهدیم

طبعم به ذوق آمد و روحم پر از طرب

در لذت صبحِ  نشابور با ادب

خوش خط نوشته‌ام به ورق سلسله ذهب

با شرط هشتمین ز توحید ذاتِ رب

ایمن به حصن قلعه‌ی ایمان مشهدیم

مشهد حریم تست و دارالامان مان

دست کریم تست وَ روی نیازمان

ما زائر و مجاور تو در همه  زمان

تنها نه ما تمامی ایل و تبارمان

زوّار مشهدیم و مقیمانِ مشهدیم

منت خدای را که: خراسان وطن مراست

حب الوطن برای من از این جهت رواست

این طابرانِ طوس مرا به ز هر کجاست

ما اهل مشهدیم وَ این افتخار ماست

پرسی اگر کجایی ز ایران؟ مشهدیم

مرحوم باد روح نیاکان‌تان و شاد

یادی کنم ز نام پدر تا که یاد باد

نام مرا ز ذوق: چو حامد رضا نهاد

من را به دست ضامن آهو سپرد و داد

پس در ضمان شاه غریبان مشهدیم

سروده شده در رجب المرجب، ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۶ مشهد، والحمدلله والصلوه علی مولانا الرضا

منبع: کانال تلگرامی شاعر

 

 

(۲۶)

بهاریۀ قاآنی در مدح امام رضا علیه السلام

رضا بیات

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان «بهاریه» سروده قاآنی یکی از این گونه است. رضا بیات پس از ذکر مقدمه‌ای درباره زندگی و اندیشه قاآنی، این قصیده را تصحیح و معانی عبارت دشوار آن را معنا کرده است.

 

سنت بهاریه سرایی:

از رسومات درباری بوده است که شاعران در هر مناسبتی شعری بگویند و در ادامه به مدح سلطان بگرایند. این سنت در مدایح مذهبی نیز دنبال شده است؛ علی‌الخصوص برای امام هشتم که لقب «سلطان» و نیز شکل و شمایل حرمش نشان می‌دهد که ایرانیان، آنچه را که شاهانه می‌دانسته‌اند برای این امام والامقام در نظر گرفته‌اند. نقاره زدن (معادل نوبتی زدن شاهان)، پوشش و وسایل خادمان، آیین‌های رسمی مثل سلام و …، تزئینات بنا مثل آیینه‌کاری و طلاکاری، داشتن منصب ملک‌الشعرایی و … همه نشان می‌دهند که حرم امام هشتم علیه‌السلام به شکلی سلطانی طراحی شده است.

شاعران بسیاری، با عنوان ملک‌الشعرایی یا بدون آن، در مناسبت‌های مختلفی مثل نوروز و غدیر و … برای امام رضا علیه‌السلام شعر گفته‌اند که از آن جمله می‌توان بابا فغانی، طرب اصفهانی، ملک‌الشعرای بهار، قاسم رسا و غلامرضا قدسی را نام برد. متن بهاریۀ قاآنی در ادامه ذکر شده است.

 

مروری کوتاه بر قصیده:

این قصیدۀ ۸۳ بیتی، در ۲۵ بیت آغازین به وصف بهار می‌پردازد. آنگاه با این بیت:

چمن از فرّ فروردین چنان نازان به دشت چین

که طوس از فر شاه دین برین نه ‌گنبد خضرا

وارد ستایش امام هشتم علیه‌السلام می‌شود. غیر از مضامین کلی بخشش و شجاعت که تقریبا در همۀ مدیحه‌ها دیده می‌شود، مباحث مربوط به فنای فی الله ( ابیات ۵۳-۵۷) و ولایت تکوینی (ابیات ۶۰-۷۵) از مضامین برجستۀ این شعر به شمار می‌روند. از حیث زبانی شعر مملو است از واژگان نادر و کم‌یاب. این نکته در کنار اقسام صنایع بدیعی که شاعر با واژگان مترادف و متضاد و متشابه ساخته، گسترۀ زبان‌دانی شاعر و قدرت احضار کلمات او را نشان می‌دهد که به‌راستی در تاریخ ادبیات فارسی نادر است. از نظر ادبی، تمام ابیات شعر مزین به سجع و قافیۀ میانی هستند و انواع سجع و جناس به وفور در جای‌جای شعر به کار گرفته شده‌اند. چنان که پیشتر گفته شد، این قصیده استقبالی است از فرخی سیستانی.

متن قصیده:

به ‌گردون تیره ابری بامدادان بر شد از دریا

جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیز و گوهر زا

چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره

شده‌ گفتی همه چیره به مغزش علت سودا

شبه‌گون چون شب غاسق[۳۳] ‌گرفته چون دل عاشق

به اشک دیدۀ وامق به رنگ طرۀ عذرا

تنش با قیر آلوده دلش از شیر آموده[۳۴]

برون پر سرمۀ سوده درون پر لؤلؤ لالا

به دل ‌گلشن به تن زندان‌ گهی ‌گریان ‌گهی خندان

چو در بزم طرب رندان ز شور نشوۀ صهبا[۳۵]

چو دودی بر هوا رفته چو دیوی مست و آشفته

زده بس دُرّ ناسفته ز مستی خیره بر خارا

و یا در تیره چَه بیژن نهفته چهرۀ روشن

و یا روشن‌گهر بهمن شده در کام اژدرها

لب غنچه رخ لاله برون آورده تبخاله

ز بس باران از آن ژاله به طرف‌گلشن و صحرا

ز فیض او دمیده‌ گل شمیده[۳۶] طرّۀ سنبل

کشیده از طرب بلبل به شاخ سرخ ‌گل آوا

عذار گل خراشیده خط ریحان تراشیده

ز بس الماس پاشیده به باغ از ژالۀ بیضا

از او اطراف خارستان شده یکسر بهارستان

وزو رشک نگارستان زمین از لالۀ حمرا

فکنده بر سمن سایه دمن را داده سرمایه

چمن زو غرق پیرایه چو رنگین شاهدی رعنا

ز بیمش مرغ جان پرّد ز سهمش[۳۷] زهره‌ها درّد

چو او چون اژدها غرّد و یا چون دد[۳۸] کشد آوا

خروشد هردم ازگردون‌ که پوشد بر تن هامون

ز سنبل‌ کسوت اکسون[۳۹] ز لاله خلعت دیبا

فشاند بر چمن ژاله دماند از دمن لاله

چنان از دل ‌کشد ناله ‌که سعد[۴۰] از فُرقت اسما

کنون از فیض او بستان نماید از گل و ریحان

به رنگ چهرۀ غِلمان به بوی طرۀ حورا

چمن از سرو و سیسنبر[۴۱] همال خَلُّخ[۴۲] و کشمر

دمن از لاله و عبهر طراز تبّت و یغما[۴۳]

ز بس ‌گل‌های ‌گوناگون چمن چون صحف انگلیون[۴۴]

تو گویی فرش سقلاطون صبا گسترده در مرعی

ز بس خوبان فرخ رخ ‌گلستان غیرت خَلُّخ

همه ‌چون نوش در پاسخ همه‌ چون سیم ‌در سیما

ز بس لاله ز بس نسرین دمن رنگین چمن مشکین

ز بوی آن ز رنگ این هوا دلکش زمین زیبا

گل از باد وزان لرزان وزان مشک ختن ارزان

بلی نبود شگفت ار زان[۴۵] کساد عنبر سارا[۴۶]

ز فرّ لاله و سوسن ز نور نور[۴۷] و نسترون

دمن چون وادی ایمن چمن چون سینۀ سینا

چه درهامون چه دربستان‌ صف ‌اندر صف‌گل‌ و ریحان

ز یک سو لالۀ نعمان ز یک سو نرگس شهلا

تو گویی اهل یک ‌کشور برهنه پا برهنه سر

چمان در خشکسال اندر به هامون بهر استسقا

چمن از فرّ فروردین چنان نازان به دشت چین

که طوس از فر شاه دین برین نه ‌گنبد خضرا

هژبر بیشۀ امکان نهنگ لجۀ ایمان

ولیّ ایزد منان علیّ عالی اعلا

امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن

زمین از حزم او ساکن سپهر از عزم او پویا

نهال باغ علیین بهار مرغزار دین

نسیم روضۀ یاسین شمیم دوحۀ طاها

سحاب عدل را ژاله ریاض شرع را لاله

خرد بر چهر او واله روان از مهر او شیدا

رخش مهری فروزنده لبش یاقوتی ارزنده

از آن جان خرد زنده از این نطق سخن‌ گویا

ز جودش قطره‌ای قلزم ز رایش پرتوی انجم

جنابش قبلۀ مردم رواقش‌ کعبۀ دل‌ها

بهشت از خلق او بویی محیط از جود او جویی

به جنب حشمتش گویی گرایان گنبد مینا

ستاره‌ گوی میدانش هلال عید چوگانش

ز نعل سم یَکرانش[۴۸] غباری تودۀ غبرا

قمر رنگی ز رخسارش شکر طعمی زگفتارش

بشر را مهر دیدارش نهان چون روح در اعضا

زمین آثاری از حزمش فلک معشاری[۴۹] از عزمش

اجل در پهنۀ رزمش ندارد دم زدن یارا

خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش

به مهر چهر رخشانش ملک حیران‌تر از حربا[۵۰]

نظام عالم اکبر قوام شرع پیغمبر

فروغ دیدۀ حیدر سرور سینۀ زهرا

ابد از هستیش آنی فلک در مجلسش خوانی

به خوان همتش فانی فروزان بیضۀ بیضا

وجودش با قضا توأم ز جودش ماسوا خرم

حدوثش با قدم همدم حیاتش با ابد همتا

قضا تیری است در شستش فنا تیغی است در دستش

چو ماهی بستۀ شستش همه دنیا و ما فیها

زمین ‌گویی است در مشتش فلک مهری در انگشتش

دوتا چون آسمان پشتش به پیش ایزد یکتا

به‌ سائل بحر و کان بخشد خطا گفتم جهان بخشد

گرفتم ‌کاو نهان بخشد ز بسیاری شود پیدا

ملک مست جمال او فلک محو کمال او

ز دریای نوال او حبابی لُجّۀ خضرا

زمان را عدل او زیور جهان را ذات او مفخر

زمان را او زمان‌پرور جهان را او جهان‌پیرا

ز قدرش عرش مقداری ز صنعش خاک آثاری

به باغ شوکتش خاری ریاض جنت‌المأوی

امل را جود او مَربَع[۵۱] اجل را قهر او مَصنَع[۵۲]

فلک را قدر او مرجع ملک را صدر او ملجا

رضای او رضای حق قضای او قضای حق

دلش از ماسوای حق ‌گزیده عزلت عنقا

کواکب خشت ایوانش فلک اِجری‌خور[۵۳] خوانش

به زیر خط فرمانش چه جابلقا چه جابلسا

رخش پیرایۀ هستی دلش سرمایۀ هستی

وجودش دایۀ هستی چه در مقطع چه در مبدا

ملک را روی دل سویش فلک را قبه ابرویش

به ‌گرد کعبۀ کویش طواف مسجد الاقصی

جهان را او بود آمر چه در باطن چه در ظاهر

به امر او شود صادر ز دیوان قضا طغرا

کند از یک شکرخنده هزاران مرده را زنده

چنان ‌کز چهر رخشنده جهان پیر را برنا

ردای قدس پوشیده به حزم نفس‌کوشیده

به بزم انس نوشیده می وحدت ز جام لا

می از مینای لا خورده سبق از ماسوا برده

وزان پس سر برآورده ز جیب جامۀ الا

زدو‌ده زنگ امکانی شده در نور حق فانی

چو مه در مهر نورانی چو آب دجله در دریا

زده در دشت «لا» خرگه ‌که «لا معبود الا الله»

ز کاخ نفی جسته ره به خلوتگاه استثنا

شده از بس به یاد حق به بحر نفی مستغرق

چنان با حق شده ملحق‌ که استثنا به مستثنا

روانِ راز پرورده سراید راز در پرده

بلی ‌گیرد خرد خرده به نااهل ار بری‌ کالا

رموز علم ادریسی بود ذوقی نه تدریسی

چه داند ذوق ابلیسی رموز علّم الاسما

زهی یزدان ثناخوانت دوگیتی خوان احسانت

خهی[۵۴] فتراک فرمانت جهان را عروه ‌الوثقی

ستاره میخ خرگاهت زحل هندوی درگاهت

ز بیم خشم جانکاهت فلک را رنج استرخا[۵۵]

به سر از لطف حق تاجت طریق شرع منهاجت

بساط قرب معراجت «فَسُبحانَ الَذی اَسری»[۵۶]

مهین نوباوۀ آدم بهین پیرایۀ عالم

چو خیرالمرسلین محرم به خلوتگاه «اَو اَدنی»[۵۷]

تویی غالب تویی ماهر تویی باطن تویی ظاهر

تویی ناهی تویی آمر تویی داور تویی دارا

مسالک را تویی رهبر ممالک را تویی زیور

محامد را تویی مظهر معارف را تویی منشا

تو در معمورۀ امکان خداوندی پس از یزدان

چو در رگ‌ خون چو در تن‌ جان روان حکم ‌تو در اشیا

تویی بر نفع و ضر قادر تویی بر خیر و شر قاهر

تویی بر دیو و دد آمر تویی بر نیک و بد دانا

تو جسم شرع را جانی تو دُرّ عقل را کانی

تو گنج ‌کانِ یزدانی تو دانی سر «ما اَوحی»

تو دانایی حقایق را تو بینایی دقایق را

تو رویانی شقایق را ز ناف صخرۀ صمّا[۵۸]

تو را از ماه تا ماهی ز حق پروانۀ شاهی

گر افزایی وگر کاهی نباشد از کست پروا

زمان را از تو افزایش زمین را از تو آسایش

روان را از تو آرامش خرد را از تو استغنا

به‌کلک قدرت داور تو بودی آفرین‌گستر

نزاده چارگان مادر نبوده هفتگان آبا[۵۹]

ز درعت حلقه‌ای ‌گردون ز تیغت شعله‌ای ‌کانون[۶۰]

ز قهرت لطمه‌ای جیحون ز ملکت خطوه‌ای[۶۱] بیدا[۶۲]

اگر لطف تو ای داور نگردد خلق را رهبر

ز آه خلق در محشر قیامت‌ها شود بر پا

زهی ای نخل باغ دین ‌کِت اندر دیدۀ حق‌بین

نماید خوشۀ پروین ‌کم از یک خوشۀ خرما

در اوصاف تو قاآنی دهد داد سخن‌دانی

کند امروز دهقانی‌که تا حاصل برد فردا

سخن تخم است و او دهقان ثنا مزرع امل باران

فشاند دانه در میزان ‌که چیند خوشه در جوزا

تعالی ‌الله‌ گرش خوانی معاذ الله‌ گرش رانی

به هر حالت‌ که می‌دانی تویی مهتر تویی مولا

گرش خوانی زهی باذل[۶۳] ورش رانی خهی عادل

گرش خوانی شود خوشدل ورش رانی شود رسوا

گرش خوانی عفاک ‌الله[۶۴] ورش رانی حماک ‌الله[۶۵]

به هر صورت جزاک ‌الله ‌کما یبغی‌ کما ترضی[۶۶]

گرش خوانی ثنا گوید ورش رانی دعا گوید

نترسد برملا گوید ستم زیبا کرم زیبا

الا تا در مه نیسان دمد از گل ‌گل و ریحان

بروید سنبل از بستان برآید لاله از خارا

چو لاله زایرت خرم چو گل با خرمی توأم

چو ریحان سبز و مشکین دم چو سنبل بوستان‌پیرا

 

دیوان: ۸-۱۱؛ آیینۀ رجا: ۵۰۴-۵۱۵

 

(۲۷)

انتشار کتاب «آثار الرضویه» در ژاپن

 

یکی از مهم‌ترین آثار درباره تاریخ موقوفات آستان قدس رضوی، «آثار الرضویه» نام دارد. این کتاب در سال‌های اخیر به کوشش دو تن از شرق‌شناسان در ژاپن به چاپ رسیده است.

 

 

 

 

  

 

(۲۸)

آستان قدس رضوی ۳۲ هزار خدمه دارد/ شرایط خادمی حرم امام رضا(ع)

 

مفهوم خادم بودگی یکی از مهم‌ترین مفاهیم مرتبط با آستان قدس رضوی است. در این نوشتار کوتاه، گزارشی از وضعیت فعلی خدمت در این آستان ارائه شده است.

 

خادم حرم امام رضا(ع) می‌گوید: «طبق فرمایش آقا علی بن موسی الرضا(ع)، ما حق نداریم مهمان را به کار بگیریم، ولی سایرین که ابراز تمایل به این کار می‌کنند، ما می‌گوییم نیت کنید ما به جای شما جارو می‌کشیم». به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ۲۳ ذی‌القعده روز زیارتی امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) است. به همین مناسبت مشروح گفت‌وگوی فارس با تنی چند از خادمان آستان قدس رضوی بازنشر می‌شود.

 

*به عنوان نخستین سؤال، شما در طول دهه کرامت که در استان‌های مختلف برای ترویج فرهنگ رضوی حضور داشتید، چه حسی از مردم درباره ارادت به امام رضا (ع) ‌مشاهده کردید و چه تجربه‌های جدیدی کسب کردید؟

-سیداحمد شریفیان: ابتدای صحبتم دهه کرامت را به مریدان اهل بیت(ع) تبریک می‌گویم در دهه‌ای که ابتدایش با ولایت حضرت معصومه(س) آغاز و تا ولادت علی بن موسی الرضا(ع) ادامه دارد، بسیار خوشحال هستم که خداوند این فرصت را به من داد تا شادی‌هایم را با دوستداران حضرت در سراسر ایران تقسیم کنم، باز هم خدا را شاکرم. از ابتدای حرکت در این دور سفرها تصور نمی‌کردم این اندازه استقبال مردم با شکوه باشد، روز اول در بین بازاریان عزیز فوق تصورمان تکریم شدیم و همین باعث شد دیدگاهم نسبت به خیلی‌ها تغییر کند، بنابراین همین استقبال‌ها ما را هیجان زده کرد و این ارادت مردم به ولی نعمت خود، حضرت رضا (ع) است.

محمد یوسف شهابی‌پور: پایتخت ایران اسلامی تهران بزرگ است، گر چه پایتخت معنوی ما، مشهد مقدس است. اصحاب رسانه سربازان آقا علی بن موسی الرضا (ع) در کشور هستند که باید در انعکاس اخبار و پشتیبانی از ولایت فقیه خوب عمل کنند، امیدوارم قلم‌هایتان در انعکاس شادی‌های معنوی مردم حرکت کند. در ایام دهه کرامت علاوه بر داخل، در ۱۵ کشور خارجی با حضور خدام و زائر امام رضا(ع) توسط معاونت آستان قدس رضوی پوشش داده شد.

 

بهترین الگوی همزیستی در حرم رضوی رخ می‌دهد

محمد ابراهیمی: وجود مبارک علی بن موسی الرضا(ع) نه تنها برای ما بلکه برای کل جهان هستی عامل خیر و برکت است، خوشبختانه وضعیت توسعه حرم و فعالیت‌های معنوی در آن در سال‌های گذشته خیلی بهبود یافته، شاید بتوان گفت ۱۰ برابر از گذشته توسعه یافته است و این تصادفی نیست، مردم زمانی که به حرم می‌آیند با کوله‌باری از غم و اندوه حتی نزد ما که لباس خدمتگذاری و خدامی آقا را می‌پوشیم، می‌آیند و زمان برگشت آرامش پیدا می‌کنند، این تصادفی نیست، در احادیث هم آمده که اینجا قطعه‌ای از بهشت است و بهشت هم جای آرامش است. این لباس برای ما افتخار است که جاروکش زیر پای زائر حضرت هستیم، زمانی که این جاروکشی به اتمام می‌رسد، سجده شکر به جا می‌آوریم و سنگ‌های زیر پای زائران را می‌بوسیم. بنابراین زائران برای ما خیلی عزیز هستند، بهترین الگوی همزیستی در فضای حرم ارائه شده است، میلیون‌ها جمعیت در یک زمان کوتاه در مجاورت هم حضور می‌یابند، حتی کمترین مشکل را با هم پیدا نمی‌کنند.

 

*شما چند سال است که خادم امام رضا(ع) هستید؟

-شریفیان: بنده دربان کشیک ششم سرای آقاعلی بن موسی الرضا(ع) افتخار خدمت ۱۳ ساله در حرم دارم، شغل اصلی‌ام مهندس مکانیک شرکت آب‌های شهر مقدس مشهد بوده که اکنون بازنشسته هستم، سی و یک سال خدمت در آن کسوت داشتم و الان هم در خدمت زائران حرم هستم.

شهابی‌پور: افتخار من این است که در بخش دربانان حرم حضور یابم، البته در حرم چهار گروه فعالیت می‌کنند، دربانان، فراشان، خادمین و کفشداران، علاوه بر اینها حوزه‌های ارشاد و امر به معروف و صندلی چرخ‌دار وجود دارد. علاوه بر این کار، بنده سی سال در آموزش و پرورش خدمت کردم و در طول خدمت هر بار که به حرم مشرف می‌شدم، یکی از خواسته‌هایم این بود که به هر طریق توفیق یابم خادم امام رضا(ع) باشم که در نهایت مشمول این عنایت شدم و الان توفیق ۱۵ ساله در قسمت کفشداری کسب کردم.

ابراهیمی: بنده هم از سال ۱۳۶۰ در آستان قدس فعال هستم و از سال ۸۷ نیز در قسمت فراش‌ها مشغول‌ام.

مردم دوست دارند در کارهای حرم مشارکت کنند/ طبق فرمایش حضرت حق نداریم مهمان را به کار بگیریم

*در طول سال‌های خدمتتان در حرم رضوی آیا خاطره‌ خاصی برایتان مورد توجه بوده که قابل تعریف کردن باشد؟

-شریفیان: هر هفت روز کاری ما در حرم خاطره است، از زائران مختلف، با سلیقه‌ها، سنین، چهره، رفتار و گفتار متعدد، خیلی وقت‌ها احساساتشان را با اشک در میان می‌گذارند، خیلی‌ها دوست دارند در اینجا خدمت کنند و می‌گویند اجازه دهید چند دقیقه به جای شما کار کنیم، ما هم ثواب کارهایمان را با آن‌ها تقسیم می‌کنیم حتی می‌گویم شما یک قطعه کاغذ هم در سطل بیاندازید یا لیوان آبی از جایی بردارید، در ثواب شریک هستید، چرا که اینها دیده شده که از نظر حضرت پوشیده نمانده است.

شهابی‌پور: در بخش دربانان ارادت خالصانه زائران از کوچک تا بزرگ،‌ ترک تا بلوچ و عرب به امام رضا(ع) را مشاهده کردم، چرا که هر کس می‌خواهد وارد شود اول بر دیوار حرم زیارت می‌کند، بدون شک اشکش جاری می‌شود و ما هم افتخار می‌کنیم که کمک حال مردم هستیم.

ابراهیمی‌:‌ ما در حوزه کاری خودمان در جارو کشیدن توفیق داریم،‌ کف حرم را تمیز می‌کنیم و البته طبق فرمایش خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) حق نداریم مهمان خود را به کار بگیریم، ولی سایرین که ابراز تمایل به این کار می‌کنند، ما می‌گوییم نیت کن ما به جای شما جارو می‌کشیم، برخی حاجت دارند و برخی علاقه‌مند، امیدوارم همه حاجت روا شوند.

 

ویژگی‌های رسانه رضوی

*از دیدگاه شما، رسانه‌ای که منتسب به نام امام رضا(ع) است، باید چه شاخصه‌هایی داشته باشد؟

-شریفیان:‌ البته در این رابطه تخصصی ندارم، ولی آنچه به نظرم می‌رسد این است که این رسانه باید پشتیبان ولی فقیه با محوریت ولایت امام رضا(ع) باشد، حدیث مقدس «کَلِمَهُ لاَ اِله اِلاَّ اللّهُ حِصْنِیِ فَمَنْ قَالَ لااِلهَ اِلاَّ اللّهُ‌ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی» خط ولایت را تعیین می‌کند، پس اگر ما بپذیریم و خود را شیعه امام جعفر صادق(ع) و علی بن موسی الرضا(ع) بدانیم، همه باید در این موقعیت حساس تاریخی پشتیبان ولی فقیه باشیم و با رهنمودهای ایشان مسیر را طی کنیم.

 

شهابی‌پور: درباره وجود حضرت رضا(ع) در این کشور همه ما احساس مسئولیت باید بکنیم، چرا که تک تک رفتار ما اثرگذار است، باید الگوی خودمان کسی را قرار دهیم و همیشه مسئولیت پذیر و پایبند زندگی ائمه(ع) باشیم،‌ بنابراین این تفکر را که داشته باشیم، در صد خطاهایمان کم می‌شود، همه بیمه حرم می‌شویم و رسانه ما نیز باید این تفکر و خط را داشته باشد، اغلب کسانی به حرم رضوی می‌آیند گرفتارند، مریض دارند، درمانده‌اند و حاجت می‌خواهند حتی خود را به این پنجره فولاد در صحن انقلاب دخیل می‌بندند در نهایت حاجت می‌گیرند، من بارها این را مشاهده کردم، البته اصحاب رسانه سربازان آقا علی بن موسی الرضا(ع) در کشور هستند که باید در انعکاس اخبار و پشتیبانی از ولایت فقیه خوب عمل کنند.

ابراهیمی: حقیقت امر بهترین رسانه‌ها آنهایی هستند که مباحث صحیح و با کیفیت را به بهترین وجه به مخاطب می‌رسانند،‌ دروغ نمی‌گویند و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مسائل را کالبد شکافی می‌کنند، شبهات دشمن را گوشزد و مردم را راهنمایی می‌کنند.

 

*سنت پرچم گردانی در کشور از چه زمانی  آغاز شده و آیا محدود به منطقه خاصی است یا اینکه کل کشور را در بر می‌گیرد؟

-شریفیان: شما در صحن حرم که بایستید و گنبد طلایی حضرت رضا(ع) را ملاحظه کنید، پرچم را مشاهده می‌کنید، ابتدا ایام ولادت ایشان داخل مشهد و سپس استان خراسان رضو ی(نخستین بار در شهر بجنورد هنگامی که جزو استان خراسان رضوی بود) و شهرها و روستاهای اطراف پرچم گسترانده می‌شد، به تدریج مسئولان استقبال را مشاهده کردند و توصیه شد که سال‌های بعد در چندین استان و الان هم در ۳۱ استان یعنی تمام مراکز استان‌ها با ۳۰۰ خادم، مأموریت یافتند تا حضور یابند، بنابراین به این طریق مردم از اقصی نقاط کشور در ایام ولادت خود را در حرم رضوی احساس می‌کنند، شور و شعف عجیبی می‌گیرند.

خوشبختانه استقبال هم از خادمان در شهرها خوب بوده، البته مراکز استان‌ها امکاناتشان خوب است، اما هرچه از مرکز فاصله می‌گیریم، مشکلات مردم هم برای تشرف به حرم رضوی بیشتر است، حضور ما در این شهرها هم مناسب است، ما گاهی شرمنده مردم می‌شویم، بنابراین باید برنامه‌ریزی منظم‌تری داشته باشیم، حتی توصیه شده که برنامه‌ برای خارج از مرزها انجام شود که از چند ماه پیش برای اعزام و سایر کارها اقداماتی انجام گرفت.

 

*پس چند سال است که این برنامه گسترده دنبال می‌شود؟

-شریفیان: به طور گسترده هفت سال است، در کل استان‌ها چنین برنامه‌ای برپا می‌شود اما در خود استان خراسان بیش از ۱۰ سال است.

 

*آیا این پرچم‌ها در مناسبت خاصی تعویض می‌شوند؟

-شریفیان: بله! در ایام محرم مشکی می‌شوند یا در دیگر ایام مذهبی تغییر می‌کنند.

 

دو شرط مهم برای خادمی امام رضا(ع)!

*چگونه می‌شود خادم امام رضا(ع) شد؟

-شریفیان: همه ایرانیان ارادتمندان حضرت رضا(ع) هستند، خادمان حرم و اماکن مقدس رضوی هم در این راستا بسیار خدمت می‌کنند که فعلاً حدود ۳۲ هزار خدمه مشغول کار در آستان قدس در شیفت‌های مختلف هستند، به هر جهت هر تشکیلاتی برای خود مقرراتی دارد، سکونت در مشهد، البته در وهله نخست باید علاقه خاصی را حضرت برای شما ایجاد کند وگرنه اگر امام(ع) نخواهد، امکان خدمت فراهم نمی‌شود.

بنابراین برای همه عزیزان امکان خادم شدن در اماکن رضوی فراهم نیست، فرضاً اگر به شما بگویند از فردا بیایید یا یک روز در هفته، کسانی که در این شهر نیستند، آیا امکانش را دارند؟ به هر حال سخت است، البته هستند عده‌ای که همت می‌کنند از تهران یا دیگر شهرها یک روز در حرم حضور می‌یابند، اما به طور منظم شدنی نیست. به هر حال نخستین نکته همشهری شدن و بعد اداره مرکزی آستان قدس ثبت‌نام می‌کند و علاقه‌مندان را در نوبت قرار می‌دهد، البته زمان طولانی می‌برد، چون متقاضی زیاد است، البته معجزه‌وار هم دیدیم، عده‌ای راحت به خدمت گرفته شدند، باید خود امام رضا(ع) درست کند و اگر ما را قابل بداند، همان اول ما را به خدمت می‌گیرد.

 

*با تشکر از شما

-ما هم از شما اصحاب رسانه متشکریم.

 

منبع: خبرگزاری فارس

 

(۲۹)

منابع خارجی راجع امام رضا علیه السلام

 

در شماری از آثار به زبان های غیر فارسی و عربی، اطلاعاتی درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی به چشم می خورد. نوشتار زیر در این باره است.

 

اشاره: امام رضا علیه السلام شیفتگان و ارادتمندان بی شماری در سراسر جهان دارد و در طول تاریخ نظر بسیاری از نویسندگان و محققان را به خود جلب کرده است. مطالبی که در برخی از نوشته‌های مستشرقین و خارجیانی که از حرم و مشهد دیدن کرده‌اند، نه تنها برای محققین منبعی مستند برای پژوهش به شمار می‌رود که برای آگاهی از حال و هوای شهر مشهد در طول سالیان دراز گذشته، اطلاعات مفیدی در اختیار عموم خوانندگان می‌گذارد. برای آشنایی با برخی از این منابع، به مواردی چند اشاره شده است:

  1. بارگاه رضا علیه السلام، بیژن سعادت (انگلیسی)، فلورانس ۱۹۷۶ م.
  2. التحفه الرضویه فی سوانح الامام الثامن ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، سید اولاد حیدر بلگرامی (اردو)، چاپ هند.
  3. تحقیقات تاریخی خراسان (مشهد)، سرپرسی سایکس، ترجمه غلامرضا سعیدی.
  4. تصویر شهر مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام، میرزایف عبدالغنی.
  5. حرم مطهر امام رضا علیه السلام در مشهد، آرتور اپهام پوپ، ترجمه محمدعلی صبوری.
  6. چهار ربع خراسان، لسترنج، ترجمه غلامرضا ریاضی.
  7. خراسان، مینورسکی.
  8. الرضا فی سوانحه، نواب احمد حسین (اردو)
  9. سفر به خراسان، در سال های ۱۸۲۱-۱۸۲۲، م. جمیز بیل فریزر (فرانسه)
  10. سفر به مشهد، گ. ک میکوویچ (روسی)، عشق آباد ۱۸۹۶ م.
  11. سیرت الامام علی بن موسی الرضا، سید محسن مظفر نقوی (اردو)، چاپ کراچی.
  12. طوس فی دایره المعارف الاسلامیه.
  13. العلوم الکاظمیه فی سوانح الامام ابی ابراهیم موسی بن جعفر الکاظم، سید اولاد حیدر بحرانی (اردو)
  14. علی بن موسی الرضا علیه السلام فی مروج الذهب، تصحیح شارل پیلا، ۱۹۷۹ م، منشورات جامعه لبنانیه.
  15. لمعه الضیا فی احوال الامام الرضا علیه السلام، سید مظهر حسن بن صادق حسن صاحب سهارن پوری (۱۲۶۹ـ ۱۳۵۰ هـ)، در دو جلد (اردو)
  16. المأمون و علی الرضا، حسن ابراهیم حسن.
  17. مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام.
  18. مشهد، لاکهارت، ترجمه عباس سعیدی.
  19. مشهد، م. استریک، ترجمه تقی بینش.
  20. مشهد در سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، ۱۹۶۵ م.
  21. مشهد من کتاب اراضی خلافت شرقی، لسترنج.
  22. مشهد، گوستاو اشتراتیل زاور (آلمانی)، لایپزیک، ۱۹۳۷ م.
  23. سکه هایی با نقش ولایتعهدی الرضا.
  24. Karl v. Zetter Steen in der E I. II 364f
  25. Ali al Rida in wal-Qadi, Mede lung w 189 Concerning Al-mamun al-Fadl Bsahl an 1new Documents.

 

منبع: خیمه، مهر و آبان ۱۳۸۵، شماره ۲۵ و ۲۶.

 

 

 

(۳۰)

در واقعه بمباران آستانه حضرت رضا ( ع )

ملک‌الشعرای بهار‎

 

یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاه مدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. در اینباره بررسی های چندی صورت گرفته است. سروده زیر یکی از این موارد است.

 

بوی خون ای باد از طوس سوی یثرب بر
با نبی برگو از تربت خونین پسر
عرضه کن بر وی، کز حالت فرزند غریب
وان مصیبت‌ها، آیا بودت هیچ خبر؟
هیچ دانی که چه بودست غریبان را حال
یا چه رفته است غریب الغربا را بر سر؟
چه گذشته است ز بدخواه، بر آن پور غریب
چه رسیده است ز بیداد، بر آن نور بصر؟
چه رسیده است از این دیو نژادان شریر
بر حریم حرم پادشه جن و بشر؟
ستمی کردند اینان به جگرگوشه تو
که ز شرحش چکد از دیده مرا خون جگر
این قدر هست که سوی تو از این تربت پاک
خاک خون‌آلود آرد پس از این، باد سحر
فلک آن مایه ستم کرد که در نیرو داشت
ای دریغا! ز جفای فلک استمگر
ای عجب! با پسران نبی و آل علی
آسمان کینه دیرین را بگرفت از سر
ای عجب! آل علی را کشد و از پس مرگ
مدفنش را کند از توپ عدو، زیر و زبر
نک بیایید و ببینید که در کاخ رضا
توپ ویران گر روس است که افکنده شرر
بنگرید ایدون که این بقعه و این پاک حریم
قلتگاهی است که خون موج زند سرتاسر
ای نصارا تو چه گویی کس اگر آید باز
به کلیسا و کله باز نگیرد از سر
پس بیا لختی و بیداد عدو را بشنو
پس بیا باز و زیارتگه ما را بنگر
بنگر باز که این خیره تمدن خواهان
کرده آن کار که وحشی ننماید باور
هشتصد مرد و زن از بومی و زوار و غریب
داده جان از یورش لشکر روس کافر
نه مر ایشان را بوده است به سر شور نبرد
نه مر ایشان را بودست به کف تیر و تبر
همه وامانده کید فلک افسون ساز
همه سیلی خور جور فلک افسونگر
همه از بیم، پناهنده به دربار رضا
همه از دشمن، نالنده به پیش داور
بر چنین طایفه بی گنه از چار طرف
تیر باریدند آن طایفه کین گستر
یک طرف مردان جان داده همه بی‌تقصیر
یک طرف نسوان افتاده همه بی‌معجر
یک جماعت را قزاق فشرده است گلو
یک جماعت را سرباز شکسته است کمر
جسد کشته فتاده است به بالای جسد
پیکر خسته فتاده است به روی پیکر
تیر باریده بر ایشان ز دو سو چون باران
توپ غریده بر ایشان ز دو سو چون تندر
مادران بینی در ناله ز سوگ فرزند
پسران بینی در گریه ز مرگ مادر
شوهران بینی جویان پی گم‌گشته عیال
بانوان بینی پویان، پی نعش شوهر
ای عجب! روس همی گوید: چون فتنه گران
اندر آن بارگه پاک نمودند مقر
والی ملک هم از کیفرشان عجز نمود
زان سبب دادم من فتنه‌گران را کیفر
ما همی گوییم این فتنه و این فتنه‌گران
خود نه از فتنه‌گری‌های شما بود مگر؟
زر فشاندید از اول به سران اشرار
تا که این فتنه به پا کرده شد از نیروی زر
هم از این روی در این حمله و کشتار بزرگ
فتنه‌سازان را اصلاً نرسید ایچ ضرر
همه را راه گشادید ولی از این سوی
بی‌کسان را بگرفتند همه گرد اندر
ور همی گویید از این همه ما بی‌خبریم
کاخ و مسجد را ویران ز چه کردید دگر؟
مفسد ار فتنه کند، کاخ رضا را چه گناه؟
مار اگر حیله کند، باغ جنان را چه خطر؟
مسجد و کاخ اگر بوده مقام اشرار
ز چه گنبد را کردید خراب و ابتر
بقعه وکاخ رضا را ز چه غارت کردید؟
ای همه راهزن و بدکنش و غارتگر
ای مسلمانان زین واقعه خون گریه کنید
که نمودست رضا کسوت خونین در بر
ای زنان چادر نیلی به سر اندر بکشید
زانکه زهرا را نیلی است به سر بر چادر
از وهابی شد اگر کاخ حسینی ویران
شد ز قزاق عدو کاخ رضا ویران‌تر
نه همانا نبد این کاخ همان کاخ رضا
خانه دین نبی بود که شد زیر و زبر
نه به گنبد خورد این آتش توپ بیداد
بلکه بر قلب علی خورد و دل پیغمبر
ما اگر خانه خرابیم ز کس مان گله نیست
کاین خرابی  همه از ماست در انجام نظر
صاحب خانه اگر باز نبندد در خویش
گله‌ای نیست اگر دزد در آید از در
چه گریز است ز ماهیت طبع بشری؟
که بدو گوییم از مال کسان بهره مبر
صعوه را گوییم از صید ملخ دست بدار
باشه را گوییم از خون چکاوک بگذر
تو هم ای شاهین، کبکان را زین بیش مگیر
تو هم ای شیر، غزالان را زین بیش مدر
گر چنین گوییم ای خواجه همانا که خطاست
زانکه طبع حیوانی را این است گهر
گر ضعیفان را بر خویش حراست نبود
بر در و برزنشان خیل قوی راست گذر
ای مسلمانان تا چند به وهم و به خیال؟
ای مسلمانان تا چند به بوک و به مگر؟
هرکه او از خود و از خانه حفاظت نکند
نبود حافظ او نیز، خدای اکبر
نیست انسان را جز آنچه در او سعی نمود
این چنین گفت پیمبر به همایون دفتر
پس تو چون رنج نبردی ز که می‌خواهی گنج؟
پس تو چون سنگ نکندی ز که می‌خواهی زر؟
مردم پاک دل هند به ما در نگرند
گر ز تهران کند این چامه به کلکته گذر
بر آن سید بیدار دل دانشمند
بر آن سید والاگهر دانشور
بر آن راد علمدار سپاه اسلام
بر آن راد هوادار اساس کشور
سید پاک جلال الدین فرزند رسول
که یکی پاک رسولی است به گفتار و به فر
دشمنان را قلم او همه تیر است و سنان
دوستان را سخن او همه قند است و شکر
راستی نامه نغز او، حبلی است متین
که به پیوستن او خلقی بگسسته ز شر
دادخواهی کند از اهل خراسان، آری
دادخواه ما امروز جز او نیست دگر
کام‌ها جمله فروبسته، زبان‌ها خسته
جور بگشوده دهان از همه سو چون اژدر
نه یکی خامه که بنویسد درد درویش
نه یکی نامه که بنیوشد حال مضطر
بر سر اهل خراسان اگر آتش بارد
نشود مردم شیراز از آن هیچ خبر
ور ببارد ز دو سو بر سر زنجانی تیغ
اردبیلی نکند سینه پی کینه سپر
و گر آواز کشد، شر طلب و مفسده جوست
چیست مفسد را پاداش به غیر از خنجر؟
حالت ایران اینست به چنگال دو خصم
تا چه سازد پس از این لطف خدای داور
این چنین گفتم که استاد ابیوردی گفت
«به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر»

 

 

(۳۱)

گزارشی درباره دوران نایب تولیتی ولیان

 

متولیان آستان قدس همواره یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های اجرایی در حرم امام رضا علیه السلام را بر عهده داشته‌اند. در مجموعه اسناد تاریخی، گزارش‌ها و سندهای زیادی درباره آنها وجود دارد. گزارش ‌زیر از سال ۱۳۳۷ درباره رفتار یکی از این متولیان است که در آن دوره «نائب تولیت» نامیده می‌شدند.

 

 

 

 

(۳۲)

تولیت آستان قدس رضوی در دوره پهلوی

 

متولیان آستان قدس همواره یکی از مهم‌ترین موقعیت‌ها در حرم امام رضا علیه السلام را بر عهده داشته‌اند. مقاله زیر گزارشی کوتاه درباره تولیت حرم در دوره معاصر و اقدامات آنها است.

 

وضعیت تولیت و سیستم اداری آستان قدس در زمان پهلوی تحولات زیادی پیدا نمود و محمد ولی خان اسدی اولین نائب‌التولیه تغییرات زیادی را ایجاد کرد.  وی ضمن انجام اصلاحات، نظامنامه جدیدی را برای آستان قدس رضوی در سال ۱۳۰۵ شمسی به تصویب رساند. در این دوره نیز مانند دوره قاجاریه تولیت مستقیماً به دستور شاه انتخاب می‌شد و معمولاً از تهران و از میان رجال حکومتی تعیین می‌گردید. متولی مانند دوره قبل فردی را به عنوان قائم مقام خود برای انجام امور تعیین می‌نمود. با این تفاوت که اسدی عنوان متولی باشی را به منظور پیگیری امور به نائب‌التولیه تغییر داد و منصب متولی‌باشی که در دوره قاجاریه بود از بین رفت.

 

فهرست اسامی متولیان و کارهای انجام شده در دوره پهلوی:

۱ـ محمد ولی خان اسدی مصباح السلطنه (۱۳۰۴-۱۳۱۴ش)

تغییر نظامنامه آستان قدس و تنظیم روش جدید
تزیین سر در شرقی صحن جدید.
تأسیس بیمارستان شاه رضا (امام رضا(ع))
حفر قنات گناباد برای تأمین آب شرب شهر مشهد
تأسیس مدرسه آستان قدس رضوی از محل درآمد موقوفات مطلقه.
تأسیس دانشگاه علوم معقول و منقول در محل مدرسه میرزا جعفر

۲ـ فتح الله پاکروان (۱۳۱۴-۱۳۲۰ش)

خیابان‌بندی و گلکاری اطراف استخر کوهسنگی
تشکیل شرکت فلاحتی رضا و به اجاره دادن املاک آستان قدس
احیای موقوفات و به ثبت رساندن رقبات موقوفات
تبدیل به احسن کردن غیرشرعی املاک آستان قدس در ایران
فروش طلاهای آستان قدس و خریدن املاک درگز برای آستان قدس

۳ـ علی منصور، استاندار و نائب‌التولیه (۱۳۲۰-۱۳۲۴ش)

بنای کتابخانه، موزه، تشریفات و بقعه شیخ بهایی.
تغییر کشیک‌های آستان قدس و تبدیل کردن آن به شش کشیک
خریدن باغ بغبغو و باغ و عمارت استانداری برای آستان قدس
تقلیل حق الدفن کارمندان و خدمه از پنج نفر به دو نفر

۴ـ ناصر اعتمادی (نصرالدوله) (۱۳۲۴ش)

فرش کردن کف صحن کهنه با سنگ خلج که از زمان تولیت وزیر نظام سنگ خارا بود

۵ـ غلامحسین اشرفی، نائب‌التولیه و استاندار (۱۳۲۵-۱۳۲۶ش)

فسخ اجاره املاک آستان قدس که در اختیار شرکت فلاحتی خراسان بود

۶ـ محمود بدر (۱۳۲۶ش)

اجاره دادن دوباره املاک آستان قدس.
پوشاندن روی نهر خیابان (خیابان علیا) با بتون آرمه
تدوین آیین‌نامه بازنشستگی کارکنان آستان قدس

۷ـ مصطفی قلی رام (انتخاب الملک)

حفر چاهی در سال ۱۳۳۰ ش برای وضو ساختن زوار در صحن موزه

 

۸ـ سیدجلال الدین طهرانی (۱۳۳۰ش)

وقف کتب برای آستان قدس
وقف وسایل شخصی و وسایل نجوم به موزه آستان قدس
مقرنس و آینه‌کاری گنبد جنوبی
تعمیرات اساسی در غرفه‌های صحن جدید
ادامه ساختمان نقاره‌خانه
عملیات ساختمانی دارالتولیه باغ ملک‌آباد و دیوارکشی باغ ملک‌آباد و احمدآباد
احداث پارک در انتهای خیابان سفلی
تشکیل کمیسیون‌های مختلف؛ مانند املاک ـ اراضی
تبدیل محل سابق مهمانخانه طوسی به درمانگاه
منصب تدریس را که متروک شده بود با انتخاب ادیب نیشابوری به این منصب احیا کرد
آینه‌کاری رواق دارالحفاظ
مقداری از حقوق ماهیانه خدام و کارکنان آستان قدس را تبدیل به گندم نمود
امضای آیین‌نامه قانون بازنشستگی

۹ـ علی معتمدی (۱۳۳۱-۱۳۳۴ش)

۱۰ـ دکتر سیدفخرالدین شادمان (۱۳۳۴-۱۳۳۸ش)

پرداخت قروض آستانه
انتقال ساعت از صحن عتیق به صحن نو
برداشتن سقف دارالسعاده و تجدید بنا
خرابی حجرات قهوه‌خانه و آبدارخانه که در دارالسرور بود و با اضافه نمودن قسمتی از مدرسه علی نقی میرزا آسایشگاه خدام را در بالای رواق دارالسرور ساخت
تغییر نام مهمانخانه به مهمانسرا و تعویض وسایل آن
ساخت باغچه‌های طولانی مرتفع روی پوشش نهر و گلکاری آن
بستن پنجره‌ای که از حجره رواق پس پشت به راهرو سقاخانه باز بود
تعمیر آینه‌کاری توحیدخانه مبارکه و برداشتن سقف آن
تعویض ضریح در زمان ایشان شروع شد و در زمان مهران پایان یافت

 

۱۱ـ محمد مهران (۱۳۳۸-۱۳۴۰ش)

طبق دستور ایشان کلیه نذورات در راه تعمیر ابنیه حرم صرف شد
کاشیکاری گنبد حاتم خانی
تشکیل شرکت تعاونی کارمندان
ساخت دوباره قسمت شمالی سقف دارالسعاده
تعمیر ایوان طلای ضلع شرقی که به سر در نقاره‌خانه معروف است
اهدای یک میلیون مترمربع از اراضی آستانه به دانشگاه

۱۲ـ سیدجلال الدین طهرانی، نائب‌التویه و استاندار (۱۳۴۰-۱۳۴۲ش)
۱۳ـ سیدمحمد صادق امیرعزیزی (۱۳۴۲-۱۳۴۴ش).

احداث دیوار شرقی موزه قرینه دیوار غربی.
برداشتن سقف مسجد بالاسر
آینه‌کاری رواق جدید در سمت شمالی دارالسیاده
تزیین محوطه تشریفات
مقرنس کاری نقره‌خانه
ساختن بست بالا خیابان و پایین خیابان
تعمیر ایوان شرقی صحن عتیق
کاشیکاری ایوان جنوبی صحن جدید
تشکیل اداره آبیاری آستان قدس
تعمیر کتیبه عضدالملک
تخریب راهرو سقاخانه و ساخت رواق دارالاخلاص
انتقال آسایشگاه پاسداران از سالن غربی تحتانی مدرسه علی نقی میرزا به اتاق فوقانی، ساخت رواق دارالعزه.
پوشاندن فضای مدرسه علی نقی میرزا که دارالذکر نامیده شد.
برداشتن طاق رواق پس پشت و توسعه آن که به دارالشکر موسوم گردید.
تعویض سنگ مرمر مسجد بالاسر

۱۴ـ نادر باتمنقلیچ (۱۳۴۴-۱۳۴۶ش)

تأسیس اداره کل موزه حرم
اتمام کاشیکاری صفه بالاسر مبارک

۱۵ـ پیرنیا (۱۳۳۶-۱۳۵۰ش)

برداشتن سقف دارالضیافه
ترمیم گنبد حاتم خانی
افتتاح درگاه غربی صحن کهنه
خرابی مسجد ریاض و اتصال آن به رواق پس پشت که به نام دارالفیض افتتاح شد
تشکیل کمیسیونی خاص از اشخاص مطلع و آگاه به امور آستان قدس و فراهم نمودن دفتری کامل در مورد رقبات سابق و لاحق.

۱۶ـ زاهدی (۱۳۵۰-۱۳۵۳ش)

تأمین آب و برق شهر جدید آستان قدس
تعمیر بیوتات متبرکه و ساخت رواق دارالعباده
توجه به بیمارستان آستان قدس
تشکیل سازمان جدید برای آستان قدس
فراهم کردن زمینه تخریب اطراف حرم و گسترش فعالیت‌های اقتصادی در آستان قدس.

۱۷ـ عبدالعظیم ولیان (۱۳۵۳-۱۳۵۷ش).

شروع به تخریب اطراف حرم مطهر
معرق‌کاری دیوارهای حرم
تعمیرات رواق دارالحفاظ
برداشتن قسمتی از سقف سرسرای دارالذکر
نورآرایی غیرمستقیم حرم مطهر
انجام تعمیرات گسترده در صحن‌ها
ساختمان مهمانسرای جدید
ساختمان‌های مرتفع آبکوه
تأسیس شرکت نان قدس رضوی
فعالیت‌های معدنی و گسترش آن.

۱۸ـ سیدسراج حجازی

وی مدت زیادی نائب التولیه نبود و نتوانست کاری انجام دهد.

 

منبع : وب سایت آستان قدس رضوی

 

 

(۳۳)

اسنادی از مکاتبات کتابخانه آستان قدس رضوی

 

کتا‌خانه آستان قدس رضوی یکی از مهم‌ترین بخش‌های این آستانه است که از قرن‌ها پیش تاکنون به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در ادامه می‌آید اسنادی در این زمینه است.

 

مکاتبه دفتر نیابت تولیت آستان قدس رضوی با رئیس کتابخانه مبنی بر اتمام امور ساختمانی کتابخانه جدید آستان قدس و آمادگی برای انتقال کتابها (سال ۱۳۲۳ش)

 

مکاتبه ناصر اعتمادی با کتابخانه آستان قدس مبنی بر ارائه نظرات و پیشنهادات از سوی ادارات به جای ارائه گزارش (سال ۱۳۲۵ش)

 

مکاتبه‌ای پیرامون موافقت نیابت تولیت با اختصاص ۲۵۰۰ ریال جهت خرید کتاب برای کتابخانه و دستور وی مبنی بر اهتمام در خرید کتابهای نفیس (سال ۱۳۲۵)

 

 

 

(۳۴)

سندی درباره پرداختی در آستان قدس رضوی

 

برای شناخت آستان قدس رضوی، اسناد نقش مهمی ایفا می‌کنند. در سند زیر مربوط به سال ۱۳۲۵ یکی از پرداخت‌های مالی مرتبط با این آستان مورد اشاره قرار گرفته است.

 

 

سند مربوط به پرداخت مقرری به غلام حسین اشرفی (میزان مقرری یک ماهه ۱۰۰۰ تومان) (سال ۱۳۲۵)

 

 

(۳۵)

سروده‌ای از منوچهری مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر از منوچهری دامغانی (در گذشته به‌سال ۴۳۲ هجری) یکی از کهن‌ترین نمونه‌ها در این زمینه و متعلق به تقریباً‌ هزار سال قبل است. در دو بیت پایانی این سروده به امام رضا علیه السلام اشاره شده است.

 

رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی
به سوی سبزه برون آمد هر محبوسی
هر زمان نوحه کند فاخته، چون نوحه‌گری
هر زمان کبک همی تازد، چون جاسوسی
بر سر سرو زند پرده عشاق، تذرو
ورشان نای زند، بر سر هر مغروسی
بر زند نارو، بر سرو سهی «سرو سهی»
بر زند بلبل بر تارک گل قالوسی
دم هر طوطیکی چون ورق سوسن تر
باز چون دسته سوسن دم هر طاووسی
به سحرگاهان، ناگاهان آواز کلنگ
راست چون غیو کند صفدر در کردوسی
چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلق بر کنگره بر، ناقوسی
رعد، پنداری طبال همی طبل زند
بر در بوالحسن بن علی بن موسی
آن رئیس روسای عرب و آن عجم
که همی ماند بر تخت چو کیکاووسی

منبع: ویکی سورس

 

(۳۶)

امی ماران

سروده‌ای از شیون فومنی به لهجه گیلکی

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. این سروده‌ها گاه به زبان فارسی معیار و گاه به لهجه‌های محلی سروده شده است. سروده زیر از شیون فومنی، به لهجه گیلکی است.

 

امی ماران

امی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلان لبظ خودایا صدا کونید
……
آفتاب زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبه وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یاد ایمام رضا کونید
=========================

برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه گیلکی دعا می‌کنند
و خدا را به همان لهجه صدا می‌کنند

……

در عرق‌ر‌یزان آفتاب بعد از ظهر روز دروی برنج
فکر مشهد و ذکر کربلا را دارند

آنگاه که غریبه‌ای را تنها و بی‌کس می‌یابند
بمیرم به یاد امام رضا می‌افتند

 

 

(۳۷)

سروده‌ای از سنائی مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام

 

سرایش اشعاری دراره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. نمونه زیر از ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳–۵۴۵ قمری) در این زمینه است. این سروده یکی از کهن‌ترین سروده‌ها درباره امام رضا علیه السلام است.

جهان پر درد می‌بینم دوا کو

دل خوبان عالم را وفا کو

ور از دوزخ همی ترسی شب و روز

دلت پر درد و رخ چون کهربا کو

بهشت عدن را بتوان خریدن

ولیکن خواجه را در کف بها کو

خرد گر پیشوای عقل باشد

پس این واماندگان را پیشوا کو

ز بهر نام و جان تا بام یابی

چو برگ توت گشتی توتیا کو

مگر عقل تو خود با تو نگفتست

قبا گیرم بیلفنجی بقا کو

درین ره گر همی جویی یکی را

سحر گاهان ترا پشت دوتا کو

به دعوی هر کسی گوید ترا ام

ولیکن گاه معنی شان گوا کو

سراسر جمله عالم پر یتیمست

یتیمی در عرب چون مصطفا کو

سراسر جمله عالم پر ز شیرست

ولی شیری چو حیدر باسخا کو

سراسر جمله عالم پر زنانند

زنی چون فاطمه خیر النسا کو

سراسر جمله عالم پر شهیدست

شهیدی چون حسین کربلا کو

سراسر جمله عالم پر امامست

امامی چون علی موسی الرضا کو

سراسر جمله عالم پر ز مردست

ولی مردی چو موسی با عصا کو

سراسر جمله عالم حدیثست

حدیثی چون حدیث مصطفا کو

سراسر جمله عالم پر ز عشقست

ولی عشق حقیقی با خدا کو

سراسر جمله عالم پر ز پیرست

ولی پیری چو خضر با صفا کو

سراسر جمله عالم پر ز حسنست

ولی حسنی چو یوسف دلربا کو

سراسر جمله عالم پر ز دردست

ولی دردی چو ایوب و دوا کو

سراسر جمله عالم پر ز تختست

ولی تخت سلیمان و هوا کو

سراسر جمله عالم پر ز مرغست

ولی مرغی چو بلبل با نوا کو

سراسر جمله عالم پر ز پیکست

ولی پیکی چو عمر بادپا کو

سراسر جمله عالم پر ز مرکب

ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو

سراسر کان گیتی پر ز مس شد

ز مس هم زر نیامد کیمیا کو

سنایی نام بتوان کرد خود را

ولیکن چون سناییشان سنا کو

 

 

(۳۸)

سروده‌ای از عطار نیشابوری مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. در نمونه زیر که توسط فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق – ۱۲۲۱م/۶۱۸ق) سروده شده، یکی از کهن‌ترین نمونه‌ها در این زمینه است.

در نعت اولادمرتضی علیهم السلام که قره العین رسول‌اند

ای تو باب مظهر و سر کلام
هم به تو گفته است حق خود را سلام
ای تو راه و رهبر و ره‌بین شده
خویشتن را پیشوای دین شده
راه تو راه محمد بیشکی
از علی نور تو آمد بیشکی
هرکه راه تو نرفت او عور بود
کور رفت و کور دید و کور بود
پس علی موسی الرضا هست او سلیم
ملک عالم زوست جنات النعیم
کرد مامون سعی و آوردش بریو
خود برآورد از محبانش غریو
آمد او اندر چنین ملکی عجیب
هست در ملک خراسان او غریب
تاکندوالی ملک خود ورا
ز آنکه حق اوست جمله ملکها
ملک چبود جمله عالم ز آن اوست
اولین و آخرین دیوان اوست
طوف او مانند حج مطلق است
حج اکبر دان که گفت او حق است
هست امام جن و انس و وحش و طیر
این سخن باور ندارد مرد غیر
غیر خود مردود دلها آمده است
تا ابد در عین ذلها آمده است
یا علی عطار را اسرار گو
از زبان خود ورا انوار گو
تا شود روشن دل و اسرار دان
نعرهمستان برآرددر جهان
وصف تو هم از زبان تو کند
گفت تو هم با کسان تو کند
ای تو اسرافیل در صور آمده
همچو عزرائیل منصور آمده
ای تو چون جبریل امین مومنان
همچو میکائیل صاحب سرجان
ای تو خود نور الهی آمده
واقف سر کماهی آمده

 

(۳۹)

«امامی که ضامن مطربی شد»

ماجرائی معطوف به خاک‌سپاری در حرم امام رضا علیه السلام

رضا کیانیان و داوود کیانیان دو هنرمند مشهدی در سال گذشته کتابی به نام «جیگی جیگی، ننه خانوم» منتشر نمودند. به گزارش سینما، این کتاب درباره مطرب دوره‌گردی است که سال‌ها پیش در مشهد برای شادکردن مردم نمایش‌های شادی‌آور را در خیابان‌ها اجرا می‌کرد و طی یک اتفاق در حرم حضرت امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شده است.

 

داوود کیانیان در مورد قهرمان داستان در مصاحبه با سینما سینما مطلبی را ذکر می‌کند. وی می‌گوید: «پدر ما در مشهد در بازارچه حاج آقا جهان مغازه طباخی داشت و تابستان‌ها مرا به دم دکان خود می‌برد و آن‌جا شاگردی می‌کردم و در همان‌جا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می‌کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی فردی سیه چرده و لاغر بود و ساز محلی می‌زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ۱۰-۱۲ ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم. در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هرکس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد. جیگی جیگی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمی‌دادند. اما زمانی که فوت کرد همزمان با او مردی والا مقام در مشهد درگذشت که برایش مراسم ویژه‌ای گرفتند اما جالب اینجا بود که پیکرهای آن‌ها در غسال‌خانه با هم جابجا شد. قرار بود آن مرد والامقام در حرم حضرت امام رضا (ع) دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت و می‌خواستند جیگی جیگی را که مطرب بود به قبرستانی خارج از شهر ببرند. اما وقتی پیکرهای آن‌ها با هم جابجا شد. جیگی جیگی با مراسم خاصی در حرم امام رضا و در زیر سقاخانه اسماعیل طلا دفن شد. بعدا خانواده آن مرد والا مقام درخواست نبش قبر کردند. اما آیت الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و قسمت این شد که هرکه به زیارت امام رضا می‌رود جیگی جیگی را هم زیارت می‌کند».

 

منبع: سایت سینما سینما 

 

(۴۰)

توسّل به امام جواد علیه السلام

گزارشی از ماجرای توسل در دوره معاصر به نقل از حاج باقر ایروانی

 

توجه و توسل به امام رضا علیه السلام و فرزندشان امام جواد علیه السلام، بخشی از فرهنگ رضوی به شمار می‌رود. در ادامه نمونه‌ای از توسلات شیعیان به امام جواد علیه السلام درج می‌شود.

 

مرحوم آیت‌الله مهدوی دامغانی رضوان الله تعالی علیه که از علمای برجسته‌ی مشهد مقدّس بود خودش برای بنده این قضیّه را بیان فرمود: «منزل سابق ما کوچک بود و جواب‌گوی ما نبود و در سفری که مشرّف به عتبات عالیات بودم با یکی از روحانیّون به زیارت کاظمین مشرّف شدیم. بعد از زیارت چند قدمی که دور شدیم گفتم: اجازه بفرمایید من یک کلامی خدمت امام جواد (ع) عرض کنم. برگشتم. رفتم حرم، گفتم: یا جواد الائمّه! من یک منزل بزرگ می‌خواهم. و وضع مالی من هم خوب نیست. آمدم مشهد یک نفری آمد پیش من گفت: من این منزلی که اکنون سُکنی دارم می‌خواهم بفروشم و فقط به شما می‌فروشم و به این قیمت و یک قران هم کمتر نمی‌دهم و پولش را هم به اقساط از شما دریافت می‌نمایم. این منزل مرحمتی حضرت جواد الائمّه (ع) می‌باشد. و بعد به بنده فرمودند: هر چه می‌خواهید شما و همه باید از درب خانه‌ی اهل بیت بگیرند».

 

منبع: وب سایت حاج باقر ایروانی

 

(۴۱)

ارادت اهل سنت به امام رضا علیه السلام

 

امام رضا علیه السلام، از جایگاه برجسته‌ای در میان اهل سنت، خصوصاً اهل سنت خراسان، برخوردار است. این امر در موارد متعدد خصوصاً در امر زیارت حرم امام رضا علیه السلام و توسل به ایشان مشخص است. مطلب زیر نمونه‌ای از این موارد است.

 

مدرس ترکمن صحرا: بسیاری از اهل سنت به امام رضا (ع) متوسل می‌شوند

آخوند اسماعیل قدیری مدرس حوزه علمیه ربّانیه چنارلی ترکمن صحرا به مناسبت سالروز میلاد امام رضا(ع) تصریح کرد بزرگان اهل سنت و اهل تشیع همواره در کنار امام رضا (ع) بوده و از ایشان استماع فقه و حدیث می‌کردند و مقام علمی ایشان را می‌ستودند.

آخوند قدیری گفت: «روایات بسیاری از حافظ بن حجر در کتابهای اهل سنت نوشته شده به این مضمون که: حضرت علی موسی الرضا با اینکه کمتر از بیست سال سن داشتند، درمسجد النبی به عنوان مفتی به فتوا دادن و روایت حدیث اشتغال پیدا کرده بودند». وی افزود: «حضرت امام رضا علیه السلام در تمام کتب اهل سنت از بزرگ‌ترین عرفا و از بزرگ‌ترین محدثین و معلمین زمان خودشان بوده و در کتاب‌های بسیاری از اهل سنت به شأن بزرگ علمی ایشان اشاره شده است». این مدرس منطقه ترکمن صحرا ادامه داد: «در میان اهل سنت، در منطقه خودمان (ترکمن صحرا) مشهدالرضا از جایگاه بسیار خاصی برخوردار است؛ به طوری که مردم این منطقه وقتی محصولات خود را درو و برداشت می‌کنند، اولین کاری که می‌کنند مقداری از آن محصولات را کنار می‌گذارند و با خانواده به زیارت امام رضا مشرف می‌شوند، و از دیرباز این معمول بوده و هنوز هم الحمدلله هست. من خانواه‌هایی را می‌شناسم که در هرسال حداقل ۱۵ تا ۲۰ بار برای زیارت حضرت رضا علیه‌السلام به مشهد مشرف می‌شوند و کسانی را از نزدیک می‌شناسم که به حضرت امام رضا متوسل شده و شفا یافته‌اند و یا دارای فرزند و زندگی شده‌اند و اینها کسانی هستند که برکات زندگی خود و برکات معنوی خود را از حضرت امام رضا علیه الصلاه و السلام می‌دانند».

وی همچنین گفت: «امامان، فرزندان و ذریه پاک پیامبر هرجا که بودند، صاحب خیر و برکت بودند و هرجا می‌رفتند عنایت الهی و خیر و برکت را به آنجا می‌بردند. هرجا بودند مظهر وحدت بودند، هرجا رفتند اختلافات را از آنجا ریشه‌کن کردند. ما وقتی در کتاب‌های روایی و تاریخی غور می‌کنیم می‌بینیم حضرت امام رضا علیه السلام نیز هرجا رفتند علمای بزرگ اهل سنت هم کنار ایشان بودند، هر شهری رفتند بزرگان اهل سنت در آنجا به پابوس ایشان آمدند و همواره کنار ایشان می‌نشستند و حدیث هایی از حضرت امام روایت کردند».

 

منبع: خبرگزاری تقریب نیوز

 

 

(۴۲)

نظرسنجی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی مشهد

دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهر مشهد اقدام به انجام نظرسنجی‌هایی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر کرده است. گرچه زمان دقیق انجام این نظرسنجی‌ها مشخص نیست اما به نظر می‌رسد متعلق به سال ۱۳۹۷ یا ۱۳۹۸ باشد. نتایج این نظرسنجی را در اینجا مشاهده می‌کنید.

 

(۴۳)

پوسترهای دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر

 

دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد پوسترهایی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر تدارک دیده است. این پوسترها نکاتی از سوی کارشناسان و مسئولان این شهر را یادآوری می‌کند که می‌تواند در مطالعات درباره وضعیت جاری حرم امام رضا علیه السلام و نیز شهر مشهد اطلاعات خوبی به دست بدهد.

 

 

 

 

(۴۴)

یک تابلو نقاشی درباره واقعه مسجد گوهرشاد

 

واقعه کشتار معترضان حاضر در مسجد گوهرشاد در جوار حرم امام رضا علیه السلام، دستمایه برخی آثار هنری بوده است. از آن میان می توان به یک تابلو نقاشی اثر حسن روح الامین اشاره کرد.

 

 

 

(۴۵)

مروری بر سیر تاریخیِ شعرِ دینی و به تخصیص شعرِ رضوی

کاظم رستمی

 

 شماری از آثار ادبی در زبان فارسی دارای مضامینی مرتبط با امام رضا علیه السلام است. آنچه در ادامه می‌آید، یک بررسی مقدماتی درباره این اشعار است.

 

سخن از شعر مذهبی و یا به بیان امروزی‌ها شعرِ آیینی، مجال و فرصتی می‌طلبد که وسعت تاریخیِ مطلب و حقّ این گونۀ همیشه پویا و فیّاض را بتوان بیان و ادا کرد؛ چه این که دین و دین‌داری حقیقتی است که تمام شئون انسان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و از همین منظر به نحوی غیر قابل انکار در عالی‌ترین هنرِ بشری یعنی شعر، رسوخ می‌یابد و بحث و پژوهش در چنین حوز‌ه‌ای لابد که مجال مناسبِ خویش را نیاز دارد. تاریخِ اسلام از آغاز رسالتِ نورانیِ پیامبر اعظم(ص) تا امروز مشحون از ادبیات دینی و شعر مذهبی است به نحوی که می‌توان و باید به صورت موازی با تاریخ اسلام به بررسی و پژوهش‌هایی در حوزۀ تاریخ ادبیات دینی و اسلامی پرداخت؛ پژوهش‌هایی که جهات پدیدارشناسانه، تاریخی، ادبی، اجتماعی و سیاسی موضوع را به صورت جداگانه و یا بینارشته‌ای مورد بحث و فحص قرار دهند.

 

برای مشاهده متن کامل این مقاله این لینک را ببینید.

 

(۴۶)

پاداش زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام

 

یکی از ابعاد فرهنگ رضوی، نقل ماجراها و پیشامدهایی مرتبط با زیارت امام رضا علیه السلام بوده است. در ادامه، یکی از این نمونه‌ها که در ارتباط با یکی از مراجع تقلید معاصر است را نقل می‌کنیم.

 

سیره مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسن قمی رضوان الله علیه بر این بود که هر روز به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شدند . حتی در ایام خانه نشینی از روی بام منزل مشغول زیارت می‌شدند. بعد از رحلت آیت الله العظمی قمی یکی از خدام آستان مقدس رضوی ایشان را در خواب می‌بیند. از وضعیت برزخ سوال می‌کند. مرحوم حاج آقا حسن قمی رضوان الله علیه می‌گوید حضرت رضا سلام الله علیه هر روز اینجا به دیدن من می‌آیند و من بسیار خجالت زده می‌شوم. به حضرت عرض می‌کنم که آقا جان اینکه هر روز به اینجا می‌آیید موجب خجالت و شرمندگی من می شود . حضرت می‌گویند تو هر روز به زیارت ما می‌آمدی ما هم هر روز به دیدن تو می‌آییم.

 

منبع: کانال تلگرامی آیت الله سید تقی طباطبائی قمی به آدرس @tabatabaei_qomi

 

(۴۷)

مختصری درباره یکی از متولیان حرم امام رضا علیه السلام

 

سهم مهمی از فرهنگ رضوی متعلق به متولیان حرم امام رضا علیه السلام است. مطالب زیر مختصری از احوال مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی، یکی از متولیان این حرم است.

 

 

مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی، تولیت حرم مطهر حضرت رضا علیه الاسلام  در چهار دوره. وی یکی از ارادتمندان مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی بود و به مرمت مقبره ایشان در صحن مطهر، عنایت ویژه داشت.

 

نمایی از مقبره مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی در حرم مطهر رضوی

 

 

 

 

 

در بخشی از کتیبه های مقبره مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی مرقوم شده است: «در عهد تولیت حضرت مستطاب اجل امجد اکرم آقای میرزا مرتضی قلیخان طباطبائی مد ظله مرمت شد.»

 

 

(۴۸)

نگاشته‌ای احساسی درباره فرهنگ زیارت امام رضا علیه السلام در دهه‌های اخیر

 

در شماری از یادداشت‌های زائران، اطلاعات قابل توجهی از فرهنگ زیارت به چشم می‌خورد. این متن‌ها که گاه زیارت را در گذر زمان معرفی می‌کند، می‌تواند فرا‌غ‌زدگی (Nostalgia)‌ از زیارت در دهه‌های پیشین را به تصویر بکشد. متن زیر نوشته یکی از زائران است.

 

به خدا آقاجان آن موقع‌ها مشهدتان حال و هوای دیگری داشت … مشهدتان عوض شد ما هم عوض شدیم… سفر برای ما آن موقع ها یک ابَرمفهوم بود… آنهم سفر مشهد پدرم معلم ساده‌ای بود و سالی یک‌بار ما را می‌برد مشهد… چوی مشهد را می‌انداخت توی فامیل و یک‌هو میشدیم پنج تا ماشین (ماشین در دهه شصت یعنی پیکان بی‌کولر) و راه می‌افتادیم … توی راه اذیت‌مان می‌کردند ماشینها مال بم بودند و ماشین بمی یعنی یک قاچاقچی موادمخدر بالقوه … پدرم توی مشهد یک مدرسه دو سه کلاس درس اجاره می‌کرده و می‌شد پرستاره‌ترین هتل جهان برای ما … قابلمه و کاسه بشقابمان را هم مادرمان می‌آورد و نیمکت‌های گوشه چیده کلاس کابینت‌هایی بودند برای چینش جهیزیه مینیمال مادرم در خانه جدیدش.

دو چیز بر جگرمان در مشهدتان خال زد آقاجان یکی سوار شدن بر پله‌برقی‌های بازار رضاتان که همیشه خاموش بودند و یکی خوردن مرغهای سرخ گردون سوخاری در حوالی حرم … پدرم دستش تنگ بود و من هم ماخوذ به حیای دهه شصت … نسل من نه پارک آبی داشت نه در برادران کریم غذا خورد نه در بازارهای روس‌ها و عرب‌ها و مگامال ها برایش بن‌تن و مرد عنکبوتی و ماشین کنترلی خریدند نه سلفی گرفت نه غذای حضرتی.  نهایت دستاوردش نوار جواد فروغی بود و فرفره‌های چوبی که جلوی باغ وحش بعد از دیددن فیل واقعی و شیر و پلنگ‌های افسرده از زن‌های کولی گیس بافته با صورت‌هایی چروک و لب‌هایی خالکوبی شده که برایش خریدند… نه پاستیل می‌خریدند برایمان نه لواشک‌های مارک‌دار، همان نبات بود و زعفران و شوکولات‌هایی که مثل برشی از پوست گورخری برنزه شده بودند. عوضش بم که برمی‌گشتیم جلویمان گوسفند زمین می‌زدند و ما بچه‌ها را محکم ماچ می‌کردند و صدایمان می‌زدند: «زائر خُردو آقا» ( خرد یعنی کوچک) و ما حس می‌کردیم خیلی خاصیم … دلم برای آن زیارت‌ها لک زده آقاجان دنیا جلو رفته و این اصلا چیز بدی نیست ولی دلم را به همان روزها برگردان … راستی تولدتان مبارک آقاجان …

 

منبع: به نقل از کانال تلگرامی حامد عسکری به آدرس https://t.me/hamedaskary

 

 

(۴۹)

ما قاله المتکلم المعتزلی الحاکم الجشمی حول الامام علی بن موسی الرضا

 

در آثار شمار زیادی از اهل سنت و معتزله، اطلاعات دربارهی امام رضا علیه السلام به چشم می‌خورد. آنچه در ادامه می آید، توصیفی از حاکم جشمی درباره امام رضا علیه السلام است.

 

الرضا. هو أبوالحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام وأمره أظهر من أن یحتاج إلى ذکره. سأله الفضل بن سهل فی مجلس المأمون: «هل الخلق مجبورون؟» فقال: «الله أعدل من أن یجبر ثم یعذب»، قال: «فهم مهملون؟» قال: «الله أحکم من أن یهمل»، قال: «فکیف هم؟»، فقال: «هم فی تلک الحاجه إلى الله لا مجبورون ولا مطلقون». وروی عنه أیضا «لا جبر ولا تفویض. أمر بین أمرین» وقد بینا معنى هذا الکلام، وقیل إنه سم وقد وردت أخبار فی زیاره قبره وفیه قیل:

 

إذا کنت تأمل أو ترتجی

من الله فی حالتیک الرضا

فلازم موده آل الرسول

وجاور علی بن موسى الرضا

وفیه قیل:

من سره أن یرى قبرا برؤیته

یفرج الله عمن زاره کربه

فلیأت ذا القبر إن الله أسکنه

سلاله من رسول الله منتجبه

 

منبع: صفحه شخصی آقای حسن انصاری در وب سایت کاتبان

 

(۵۰)

یک نقاشی از ضریح امام رضا علیه السلام

 

شمایل‌ها و تصاویر جزء مهمی از فرهنگ بصری رضوی را شامل می‌شوند. آنچه در ادامه می‌آید، یکی از اولین تصاویر از درون حرم امام رضا علیه السلام است.

 

 

 

تمثال بی‌مثال حضرت پیامبر محمد (ص) در کنار ضریح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)

عبارت عکس: عکاسی عمل بها الملک ۱۳۲۰، عکسیات، عکس نقاشی، گنجینۀ سمان…

 

کتیبه‌خوانی؛ کتیبه‌های  عکس نقاشی؛ کتیبه‌های پیرامونی عکس، کتیبه های بیضی شکل، از راست بالا به چپ پایین: ۱- شمایل محمد مصطفی؛ صلی الله و علیه و آله. ۲- هی والله روضه من … الجنه(؟) ۳-و ضریح مطهر امام رضا؛علیه السّلام. ۴- گردون به درگه او می‌برد سجود ۵-یزدان به نام اقدس او می‌خرد قسم ۶-شاهان به کفش‌داری او می‌کنند فخر ۷- ایوان اوست مسکن درویش و محتشم ۸-سلطان طوس قبلۀ هفتم که ماسوا ۹-سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین ۱۰-… ….طفیل وجودی از عدم…

 

منبع:  کانال تلگرامی سمان به آدرس https://t.me/samanadres

 

==========================================================================================================

 

ادامه دارد.

 

برای داونلود فایل ورد تمام متن این پنجاه گانه روی این لینک کلیک کنید.

 

===========================================================================================================

 

 

[۱]

[۲]  روس و انگلیس در ایران، ص ۶۳۸.

[۳]  گزارش ایران، مخبر السلطنه (تهران، نقره، ۱۳۶۳) ص ۲۹۵.

[۴]  گزارش ایران، ص ۲۹۵ – ۲۹۶.

[۵]  روس و انگلیس در ایران، ص ۶۴۰.

[۶]  دیوان ملک الشعراء بهار، (تهران، امیر کبیر، ۱۳۳۵)، ج ۱، صص ۲۳۵ – ۲۳۹.

[۷]  ربیع الثانی

[۸]  گلوله

[۹]  براه بمعنی خلقه می‌باشد.

[۱۰]  قدموس علی ما فی القاموس: الملک القدیم

[۱۱]  هلاک شده

[۱۲]  دریا

[۱۳]  دریا

[۱۴]  ممسوس

[۱۵]   لگدکوب

[۱۶]  رمه اسب

[۱۷]  سوس حیوانی است که گندم را فاسد می‌کند و بفارسی او را شپشه گویند.

[۱۸] ‌ بر وزن عصفور به معنی حمار

[۱۹]  جمع موسه زن زانیه

[۲۰]   اشاره است به آنچه محیی الدین اعرابی در کتاب مسامره الاخیار نقل نموده که ابن سمانوس پادشاه روم بیت المقدس را خراب کرد اشیاء نفیسه و جواهرات آن را در کشتی حمل به روم نمود خدای تعالی آن کشتی را غرق نمود تا زمانی که حضرت مهدی موعود خروج فرماید اشیاء منهوبه را از قعر دریا بدرآورد به بیت مقدس برگرداند.

[۲۱]  منی جمع منیه بمعنی آرزو است.

[۲۲]  خونخواه

[۲۳]  برنده

[۲۴]  نهری است معروف

[۲۵]  زائر مأخوذ است از زئیر بمعنی بانک شیر

[۲۶]  شتر

[۲۷]  بزاه جمع بازر: شاهین

[۲۸]  عقاب

[۲۹]  تشنه

[۳۰]   زن قحبه

[۳۱]  درخشنده

[۳۲] بخشش

[۳۳] تاریک

[۳۴]  ساخته شده، زینت یافته

[۳۵]  مستی و سرخوشی شراب

[۳۶]  آشفته

[۳۷]  ترس

[۳۸]  حیوان درنده

[۳۹]  نوعی دیبای سیاه گران‌بها

[۴۰]  از عشاق مشهور عرب

[۴۱]  گیاهی معطر

[۴۲]  شهری در ختا که مشک و زیبارویانش مشهورند

[۴۳]  شهری در ترکستان

[۴۴]  انجیل

[۴۵]  اگر از آن

[۴۶]  خالص

[۴۷]  شکوفه، غنچه

[۴۸]  اسب اصیل

[۴۹]  یک دهم

[۵۰]  آفتاب پرست

[۵۱]  محل اقامت در فصل بهار

[۵۲]  کارگاه، آبگیر

[۵۳]  اجری یا اجرا: مستمری، مقرری

[۵۴]  زهی، صوتی برای تحسین

[۵۵]  سستی

[۵۶]  اشاره به معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آیۀ نخست سورۀ اسراء: سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر

[۵۷]  اشاره به معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آیات ۸-۱۰ سورۀ نجم: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏. اشاره به این آیات شریفه در بیت ۶۸ نیز تکرار شده است.

[۵۸]  سخت، محکم

[۵۹]  چهار عنصر (آب، باد، خاک و آتش) و هفت آسمان

[۶۰]  آتشدان، کوره

[۶۱]  گام، قدم

[۶۲]  بیابان

[۶۳]  بخشنده

[۶۴]  خدایت بیامرزاد

[۶۵]  خدا حفظت کند

[۶۶]  خدا جزایت دهد؛ آن گونه که شایسته است و تو راضی می‌شوی

[۶۷]. cinemacinema.ir

 

(۲)

حرم و زیارت امام رضا (ع) به روایت استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر

سراینده این سروده‏، دکتر بدیع الزمان فروزان‌فر، دانشمند برجسته ادبی، شاعر و استاد برجسته دانشگاه در زمینه زبان و ادبیات فارسی است. در سروده وی می‌توان ابعاد مختلف فرهنگی مرتبط با زیارت امام رضا (ع) را استخراج کرد.

 

فرّ باطن ظاهر این جا، ظاهری بس قاهر این جا

اول این جا، آخر این جا، نور یزدان است این جا

 

من ندانم چیست این جا، خفته گویی کیست این جا؟

در خرد هرگز نگنجد آنچه پنهانست این جا

 

نیست ریبت، نیست شبهت، چشم دل بگشا و بنگر

کآیتی محکم ز آیتهای قرآن است این جا

 

معنی فرقان صورت، صورت قرآن معنی

شرح قرآن است این جا، جمع فرقان است این جا

 

مبدأ تکوین عالم، غایت ایجاد أعیان

مظهر اجلای ذات حیّ سبحان است این جا

 

پای در راه طلب نه، وز خود اندر خود سفر کن

گرت درگاهیست مرکب، وقت جولان است این جا

 

ما و من بگذار و خاک راه شو، کز فرط عزّت

خواجه ابلیس از انا گفتن پشیمان است این جا

 

شو مجّرد، خرقه دَرکش، بت پرستیدن رها کن

سالکانه پای درنه، قطب ایمان است این جا

 

مرد شو، ثابت قدم شو، در وفا صاحب علم شو

شیر یزدان است این جا، شاه مردان است این جا

 

گر تن بیمار داری ور دل رنجور، پیش آ

درد دنیا را و دین را جمله درمان است این جا

 

بهر مهمانان امام ذوالکرم گسترده خوانی

سبع الوان بهشتی چیده برخوان است این جا

 

رزق معلومت چه باید، رزق نامعلوم می خور

می خورد قوت سماوی آن که مهمان است این جا

 

دربهای عشق سلطان می دهد سَغراق وحدت

وانکه اصل از عشق دارد، مست سلطان است این جا

 

روی در وجه الله آور و آنچه می خواهی طلب کن

کز پی دریوزه آید، گر سلیمان است این جا

 

هوش دار، ای دل، که این شه هول می راند سیاست

آن چنان کان روح قدسی هم هراسان است این جا

 

اینت می دانی که در وی بس تنا کافتاده بی سر

تا در اندازد سر آن کو مرد میدان است انیجا

 

نیستم در خور نثاری تا بر افشانم به راهش

زان که بس قیمت نیارد گر دل و جان است این جا

 

این قدر دانم که در دل آتشی دارم ز عشقش

و اندر آتش بلبل طبعم غزل خوان است این جا

 

 

(۳)

عکسِ زیارتیِ برادرانِ موذن زاده اردبیلی در مشهد مقدس

 

عکاسی زیارتی یکی از تکنیک‌های عکاسی  و بیشتر از آن  گونه‌ای ثبت خاطره است. عکاسی زیارتی در برخی شهرهای زیارتی، خصوصاً شهر مشهد پر رونق است. آنچه در ادامه می آید، عکسی است که در جریان سفر زیارتی سلیم موذن زاده اردبیلی در سمت چپ و رحیم موذن زاده اردبیلی  در سمت راست، به مشهد مقدس، تهیه شده است. تاریخ تهیه این عکس احتمالاً دهه چهارم قرن چهاردهم شمسی است. پرده پشت سر و نیز پوشش و حالات، این دو زائر، دارای دلالت های بسیار در بررسیها درباره امر زیارتی است:

 

 

 

(۴)

به فکر گنبد خود باش یا امام رضا:

فرهنگ و زیارت روزانه به روایت یک شاعر مردمی

 

اشعار عامیانه همواره حاوی اطلاعات فرهنگی فراوانی درباره زندگی روزانه است. این اشعار، همچنین سهم مهمی در بازنمائی جریان زیارتی در میان مسلمانان دارد. یکی از این گونه اشعار، سروده استاد «رمضان کفاش خراسانی» (درگذشته ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ش.) است. معروف است که وی این شعر را پس از مشاهده ازدحام زائران در برابر آشپزخانه حرم امام رضا علیه السلام برای دریافت غذای رایگان و مضروب شدن برخی از آنان از سوی خادمان سروده است. به هر صورت این سروده، دارای اطلاعات قابل توجه فرهنگی است و به خوبی می تواند در بررسی های فرهنگی و اجتماعی درباره امر زیارتی مورد استفاده قرار گیرد

 

 

ز بی حسابی اوباش یا امام رضا

شد آن چه بود نهان، فاش یا امام رضا

 

چه صحن و بارگهست این، مگر که نقشه ی او

کشیده مانی نقاش یا امام رضا

 

چراغ برق تو و نور مه بوَد به مثل

حکایت خور و خفاش یا امام رضا

 

شبی برو در ِ مطبخ، ببین چه سان زوار

کتک خورند عوض آش، یا امام رضا

 

یساول دم مطبخ که بدتر از خولی ست

یکی دگر بنشان جاش، یا امام رضا

 

به دیگ ، یک، دو منی ماش و یک منی شالتوک

پزند جای پلو ماش، یا امام رضا

 

بسی به دیگ رود استخوان که گوشت از او

سترده گشته به منقاش، یا امام رضا

 

به توی قرمه ی سبزی کنند گوشت، ولیک

به قدر دانه ی خشخاش، یا امام رضا

 

به وقت صرف غذا ، حرف خادمان این است

که جوجه نیست چرا لاش، یا امام رضا

 

به گرد روضه ی خلد آشیان تو جمع اند

چه روضه خوان؟ همه کلاش، یا امام رضا

 

بسی شده ست که با ارمنی، زیارت خوان

برای زر شده قارداش، یا امام رضا

 

به جای آن که به پای پیاده، کفش کنند

کَنند آن چه بود پاش، یا امام رضا

 

جماعتی شده دربان،  تو را بلا نسبت

همه اراذل و اوباش، یا امام رضا

 

ز مفت خوران فراوان که گرد تو جمع اند

به فکر گنبد خود باش یا امام رضا

 

به روز حشر ز کس وا مگیر سایه ی لطف

خصوص از سر «کفاش»، یا امام رضا

 

 

برای اطلاعات بیشتر درباره این سروده نگاه کنید به مقاله «استاد رمضان کفاش خراسانی »، نوشته دکتر حسین خدیوجم، یغما، سال ۲۷، شماره مسلسل ۳۰۷، شماره ۱، فروردین ماه ۱۳۵۳.

 

 

(۵)

قباحت عدم زیارت امام رضا علیه السلام: سندی از دوره قاجار

 

خودداری از زیارت، به سبب دستورات دینی که مسلمان را به زیارت فرا می‌خوانند، همواره مورد انتقاد بوده است. از نظر اجتماعی افرادی کسانی که از زیارت خودداری می کرده‌اند، مطرود و متمایز در نظر گرفته می‌شدند. آنچه در ادامه می آید گزارشی است درباره این امر در اواخر دوره قاجار. این گزارش موضوع مورد اشاره را در روستای خسرویه از توابع شهر قوچان در استان خراسان شمالی ایران شرح می دهد. متن حاضر از زندگی نامه خودنوشت آقانجفی قوچانی (۱۲۹۵-۱۳۶۳ق.) ‌فقیه دانش آموخته علمیه نجف برگرفته شده است:‌

 

 

 

[در روستای زادگاهم] مردمان ……. مـحـرمى ارتکاب نمى شدند‎، مگر دو نفر بودند که ربا مى خوردند.

یکى از آنها به کربلا رفت، لکن به نجف و سامره نرفت چرا [=به این استدلال] که حسین [علیه السلام] قوم و خویش خیلى دارد. [پس] بر ما لازم نیست که خـویشان او را تمام زیارت کنیم و این پولها را خرج نماییم.

به زیارت مشهد، که مرسوم بـود کـه در اواخـر پـایـیـز همه ساله که از کارهاى خود فارغ مى شدند با زن و بچه و خـوراکـى از نـان خـشـک و روغـن و قـدلمه [نوعی نان روغنی] برمى داشتند و به زیارت مى رفتند، این شـخـص نـرفـت و از این رو نزد مردم مطرود بود.

حتى [یکبار] به کسى [از زائران روستا] یک قران داده بود [تا] براى او [از مشهد] مُـهـرِ ثـبـت بـگـیـرد بـیـاورد. آن هـم مـهـرى آورد کـه [رویش] کـنـده بـود: ”دشـمـن آل عـلى [ع]، سـگ سـیـاه، سـبـزه عـلى“. وقـتـى کـه مـردم ده بـه استقبال مشهدیها بیرون شده بودند، در میان کوچه مهر را گرفته بود و به شوق تمام به کاغذ زده بود. با آن زوار بیچاره به هم پریدند و بناى زد و خورد نموده بودند.

 

منبع:

قوچانی، محمدحسن، سیاست شرق، تهران، حدیث، ۱۳۷۵،‌ ص ۲۲.

 

 

(۶)

بررسی جایگاه خاندان اعتضاد رضوی در تشکیلات آستان قدس رضوی
حمیده شهیدی

نقش خاندان‌ها در اداره آستان قدس رضوی یکی از مسائل مهم فرهنگ رضوی در بعد حرم امام رضا علیه السلام است. در این مقاله حمیده رشیده به بررسی یکی از خاندان‌های تاثیرگذار در اداره این آستان پرداخته است.

 

چکیده مقاله:

خاندان اعتضادالتولیه از خاندانهایی هستند که به واسطه موروثی بودن مشاغل در تشکیلات اداری آستان قدس، در این مجموعه دارای نفوذ بودند. عمده منصب آنها در این تشکیلات سمت سرکشیکی پنجم است که از پدر به فرزند انتقال می یافت . با توجه به اینکه شناخت تاریخ آستان قدس منوط به شناخت صاحبان مشاغل و گردانندگان و اقدامات آنان است لذا در این نوشتار برآنیم تا با بررسی سابقه تاریخی  خاندان اعتضادالتولیه و نقش آنان در تشکیلات اداری آستان قدس به شناخت بهتر این مجموعه دست یابیم .

کلیدواژه‌های موضوعی: آستان قدس رضوی، خاندان اعتضادالتولیه، سرکشیک پنجم.

مشخصات منبع‌شناختی:

حمیده شهیدی. “بررسی جایگاه خاندان اعتضاد رضوی در تشکیلات آستان قدس رضوی”. شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی, ۱, شماره ۴ آذر و دی ۱۳۸۸, ۱۳۸۸, ۱-۱۹.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در اینجا ببینید یا از اینجا داونلود کنید.

 

(۷)

ماده تاریخ تعمیر گنبد رضا علیه السلام در سال ۱۰۸۵ق.

ارتباط بین ادبیات و تاریخ آستان قدس رضوی مفصل و چند جانبه است. آنچه در ادامه می‌آید، گزارشی از یک واقعه تاریخی در آستان قدس به روایت شعر است.

 

در سال ۱۰۸۴ هجری زلزله‌ای در مشهد آمد و سبب ویرانی شهر شد. از جمله در گنبد مطهر امام رضا (ع) هم شکافهایی ایجاد شد. شاه سلیمان صفوی دستور تعمیر آن را داد و کتیبه‌ای هم آقا حسین خوانساری نوشت که یک وقتی از روی یک منبع خطی گزارش آن را دادم. تعمیر آن در سال بعد پایان یافت. اشعار زیر هم از یک شاعر تبریزی است که ماده تاریخ این بنا را آورده است.

نکته این که زلزله را هم مانند تجلی خداوند بر کوه طور سینا تفسیر کرده است:

قرین سروری چون گشت توفیق

شود آماده اسبابش ز هر جا

دلیلش آن که ظاهر شد تجلی

به ارض طوس همچون طور سینا

به موسی چون شود شارق تجلی

چه بُعدست از علیّ ابن موسی

از آن لطف جلی آن روضه لرزید

شکستِ چند شد در قبه پیدا

چه باشد غیر اظهار شرافت

شکافی گر پذیرد طور سینا

که تا توفیق تعمیرش بباید

سلیمان زمان سلطان والا

شهنشاهی که از تعمیر عدلش

خرابی را نباشد در جهان ججماه

پی تعمیر آن بنیاد والا

به اندک فرصتی آباد گردید

ملایک را مهیا گشت مأوا

چو زاهد سال تاریخش طلب کرد

به گوش آمد صد از عرش اعلا

که می خواندند این مصرع ملایک

سلیمن کرد معمور این بنا را [۱۰۸۵]

 

منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان

https://t.me/jafarian1964/9930

 

(۸)

بررسی برخی اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی آستان قدس رضوی

اعظم نظرکرده

 

پژوهش درباره آستان قدس رضوی و مسائل مرتبط با آن، در گرو اطلاع دقیق از اصطلاحات تخصصی مرتبط با آن است. در این مقاله اعظم نظرکرده شماری از اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی این آستان را بررسی کرده است.

 

 

چکیده:

پژوهش برروی اصطلاحات مالی در ایران در زمره مواردی به شمار می‌رود که به علت ضعف اسناد و منابع تاریخی تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله ابتدا بحثی مجمل در زمینه شناخت منابع در حوزه اصطلاحات مالی خواهد شد و در ادامه به بررسی برخی از این اصطلاحات با استفاده از اسناد موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی خواهیم پرداخت و با توجه به ویژگی های اطلاعاتی این اسناد ازجمله پیوستگی اطلاعاتی در دوره های مختلف تاریخی سعی خواهد شد تا اطلاعات جدیدی در این زمینه ارائه گردد.

 

کلیدواژه های موضوعی : مناسبات ارضی، تیول،اقطاع، سیورغال، اسناد آستان قدس رضوی

مشخصات منبع‌شناختی:

اعظم نظرکرده. “بررسی برخی اصطلاحات مالی مرتبط با املاک وقفی آستان قدس رضوی”. شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی, ۱, شماره ۵ بهمن و اسفند ۱۳۸۸, ۱۳۸۸, ۱-۱۳.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در اینجا ببینید یا از اینجا داونلود کنید.

 

(۹)

کرامتی از آستان قدس رضوی و داستان ضامن آهو

دکتر احمد مهدوی دامغانی

 

 

وقوع اتفاقات خارق‌العاده در زیارتگاه‌های اسلامی از گذشته دور تا به امروز توسط زائران مسلمان و نیز غیر مسلمانان گزارش شده است. این اتفاقات عمدتاً شامل مطالبی به سود زائران و به ضرر دشمنان آنها بوده است. آنچه در ادامه می‌آید یادداشتی است درباره یکی از کرامات مشهور واقع شده در حرم امام رضا علیه السلام. نویسنده این یادداشت توسط دکتر احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا، ‌به رشته تحریر درآمده است.

 

چندی پیش، به مناسبتی مطلبی در روزنامه اطلاعات درج شده بود و ذکری از آستان ملائک پاسبان اعلی‌حضرت اقدس علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه، و داستان ضامن آهو در مجلسی مورد گفت‌وگو بود. دوست دانشمند عزیزی به بنده گفت: فلانی! من هر قدر هم که می‌خواهم صحت این «داستان مبتذل» ضامن آهو را به خود بقبولانم نمی‌توانم و عقلم نمی‌پذیرد که این داستان آن چنان که شنیده و خوانده‌ام عقلاً یا وقوعاً ممکن باشد، گو این که اساساً این داستان را در هیچ کتاب معتبر و مأخذ قابل مستندی هم ندیده‌ام؛ و چون تو را یک طلبه غیرمتعصبی می‌دانم، این است که خواهش می‌کنم نظرت را در این باره بگویی و اگر تو هم مثل من به این داستان باورنکردنی اعتقادی نداری، چه بهتر که از این جا، یکی دو خطی با هم به روزنامه اطلاعات بنویسیم و از مسؤولان آن روزنامه درخواست کنیم که از استعمال این القاب و عناوین عامیانه، و بی‌معنی و غیرمستند که تازه بر فرض صحت هم چیزی بر عظمت مقام امام علیه‌السلام و جلال و کرامت آن بزرگوار نمی‌افزاید، احتراز کند.

گفتم: راست است؛ زیرا اعتقادی که شیعه واقعی به ائمه طاهرین خود دارد، فوق این امور و بالاتر از صحت و سقم این مسائل است؛ چو شیعه می‌گوید و می‌خواند که «وأمن من لجأ الیکم» (جمله ای از زیارت معروف به جامعه کبیره که ظاهرا انشای حضرت هادی علیه السلام است).

باری، از آن دوست عزیز پرسیدم: داستان ضامن آهویی که شما آن را عقلاً و وقوعاً محال می‌شمارید کدام است و چگونه داستانی است؟

با نگاه تعجب‌آمیزی گفت: فلانی! آیا مرا دست می‌اندازی یا واقعاً تو که هم بچه آخوند هستی و هم خراسانی، از کم و کیف این داستان بی‌خبری؟

گفتم: نه دوست عزیز! تو را دست نمی‌اندازم و از کم و کیف داستان هم باخبرم؛ ولی دوست دارم داستان را از زبان تو هم بشنوم.

گفت: از مجموع آنچه در بچگی از بزرگترها شنیده و بعداً هم آن را به شعر عامیانه و به صورت جزوه کوچکی، چاپ سنگی شده‌ای خوانده‌ام، آنچه به یادم مانده، این است:

صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می‌کند و آهو شکارچی را مسافت معتنابهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریف‌فرما بوده است، می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه می‌شود. ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود می‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری می‌کند. امام حاضر می‌شود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و لاغیر … و آن وقت آهو به زبان می‌آید و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم…

حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی می‌فرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می‌دهد. آهو می‌رود و به‌سرعت باز می‌گردد و خود را تسلیم شکارچی می‌کند. شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت نیز مبلغ معتنابهی به او مرحمت می‌فرماید و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش می‌کند و صیاد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می‌داند اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه و بچگان خود می‌دود…

به آن دوست عزیز هموطن گفتم: داستان واقعی ضامن آهو که من آن را می‌دانم بیش از هزار و شصت سال سابقه تاریخی دارد، و در کتب معتبر و مستند هم ثبت و ضبط شده و کاملا هم موجه و معقول است و به‌کلی با آنچه تو می‌گویی ومن هم به همین ترتیب آن را شنیده و خوانده‌ام، مغایر است. گمان نزدیک به یقین دارم که منشأ ملقب ساختن مولای ما، حضرت رضا صلوات الله علیه به ضامن آهو، همین داستان موجه و معقول و مسلم و مستندی است که آن را برای تو خواهم گفت. مضافاً بر آن که ناقلان و راویان این داستان نیز حایز آن چنان مقام مذهبی و ملی و علمی شامخی هستند که جای هیچ تردید در صحت، و مجال هیچ گونه شبهه‌ای در اصالت آن باقی نمی‌ماند.

مخاطب که بر شنیدن داستان صحیح و واقعی و موجه و مستند ضامن آهو سخت مشتاق شده بود، از من خواست که فوراً داستان را برای او بازگو کنم و مدرک و سند آن را هم به او نشان دهم. گفتم: به دیده منت دارم، النهایه، چون الآن کتاب مستند را در دسترس ندارم، نقل داستان و ارائه سند آن را به فردا موکول می‌کنیم و او هم پذیرفت.

خوشبختانه، و از حسن اتفاق، آن که در جمله کتب معدودی که این بنده در این سفر با خود آورده است، یکی هم کتاب شریف نفیس مستطاب «عیون اخبار الرضا» تألیف منیف شیخ اجل امجد اعظم، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف و ملقب به صدوق رضوان الله تعالی علیه است. ایشان یک کتاب از مجموع چهار کتاب اساسی و اصولی حدیث و فقه شیعه یعنی «من لایحضره الفقیه» را تألیف کرده و در محل معروفی به نام نامی خودش در سر راه تهران به شهر ری مدفون است؛ مکانت والا و مقام معلای آن بزرگوار در نزد شیعه معلوم و مشهور است.

فردای آن روز این کتاب مستطاب را با خود نزد آن هموطن بردم و داستان را از روی کتاب برای اوخواندم. او بسیار خشنود شد و دانست که داستان واقعی ضامن آهو، چیزی غیر از آنی است که در ذهن اوست؛ و بنده چون گمان می برم هنوز بسیاری هستند که از بن داستان بی خبرند، بی فایده ندانستم که آن را عیناً برای درج در این کتاب بنگارم، خاصه آن که موضوعاً نیز با مبنا و موضوع این کتاب بی تناسب نیست.

البته خوانندگان فاضل و گرامی استحضار دارند که شیخ صدوق قدس سره، این کتاب را جهت اتحاف و اهدا به وزیر جلیل و بزرگوار ایرانی یعنی صاحب اسماعیل بن عباد طالقانی (متوفی در سال ۸۵هجری) که خود یکی از بزرگ‌ترین ادبا و شعرا و متکلمین و ناقدین ادب در قرن چهارم است، تألیف فرموده و این کتاب شریف، علاوه بر احتوایش بر اخبار مربوط به حضرت رضا علیه السلام از لحاظ ادبی و تاریخ نیز مرجع معتبر و مستندی به شمار می‌رود.

شیخ (ره) در این کتاب همچنان که از بسیاری ثقات مشایخ روات و محدثین رضوان الله علیهم اجمعین (که ذکر اسامی شریف آنها خود رساله مفصلی خواهد شد) نقل و روایت می کند از بسیاری از ادبا و شعرا و مورخین به نام نیز، چون ابراهیم بن عباس صولی و محمد بن یحیی صولی و مبرد و ابن قتیبه و عمرو بن عبید و دعبل و ابی نواس و ابی جعفر عتبی و برخی افراد خاندان نوبختی و دیگران به‌واسطه یا بی‌واسطه نیز نقل و روایت می‌فرماید.

شیخ (ره) که به مناسبت اقامتش در ری اختصاص و ارتباط کاملی با رکن الدوله دیلمی داشته است، در رجب سال ۳۵۲ هجری (۱۰۴۴سال پیش از این) از رکن الدوله جهت تشرف به خراسان و زیارت مرقد منور مطهر حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه اجازه می‌گیرد. امیر سعید رکن الدوله نیز ضمن التماس دعا و زیارت نیابی، با این درخواست موافقت می‌کند و شیخ (ره) روانه خراسان می‌شود و چند ماهی در آن صفحات و خصوصاً در نیشابور و طوس اقامت می‌فرماید.

این که عرض کردم رکن الدوله از شیخ (ره) التماس دعا و تقاضای زیارت نیابی می‌کند، به تصریح خود شیخ است. ظاهراً همواره زمامداران بزرگوار شیعه ایران، قلباً توجه خاصی به حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء داشته و خود را از مدد آن حضرت مستمد می‌دانسته‌اند؛ لذا بد نیست که عین عبارت خود شیخ را برای شما نقل کنم:

قال مصنف هذا الکتاب، لما استأذنت الامیر السعید رکن الدوله فی زیاره مشهد الرضا علیه السلام واذن لی فی ذلک فی رجب سنه اثنین وخمسین وثلاث ماه، فلما انقلبت عنه ردّنی. فقال لی: هذا مشهد مبارک قد زُرته وسألتُ الله تعالی حوائج کانت فی نفسی فقضاها لی فلا تقصر فی الدعا لی هناک و الزیاره عنی فان الدعاء فیه مستجاب، فضمنت له ذلک ووفیت به، فلما عُدت من المشهد علی ساکنه التحیه والسلام ودخلت الیه قال لی: هل دعوت لنا وزرت عنا؟ فقلتُ نعم، فقال لی قد احسنت قد صح لی ان الدعاء فی ذلک المشهد مستجاب (صفحه ۳۸۱).

مصنف این کتاب چنین گوید که چون از امیر سعید رکن الدوله دیلمی برای زیارت مشهد امام رضا علیه السلام اجازه خواستم و او نیز اجازه فرمود و این در ماه رجب سال ۳۵۲ بود. همین که از پیشگاهش برگشتم که بروم، دوباره مرا بازگردانید و فرمود: این فرخنده زیارتگاهی است که من نیز آن را زیارت کرده‌ام و از خداوند تعالی نیازها و آرزوهایی که در دل داشتم مسئلت کرده‌ام و خداوند همه آن را برآورد! بنابراین، در آنجا برای من در دعا و زیارت نیابی، کوتاهی مکن.

من هم دعا و زیارت جهت او را بر عهده گرفتم و به عهده خود نیز وفا کردم. وقتی که از مشهد که بر ساکنش درود و آفرین باد، بازگشتم و بر رکن الدوله وارد شدم، فرمود: آیا برای ما دعا، و از طرف ما زیارت کردی؟ گفتم: بلی! فرمود: کار بسیار خوبی کردی پیش من ثابت و نزد من درست است که دعا در آن مشهد مستجاب است.

باری، برگردیم به داستان ضامن آهو که شیخ آن را در همین کتاب، و به مناسبت همین سفر نقل می‌نماید. شاید قبلاً ذکر این نکته بی‌فایده نباشد که در خلال کتاب «عیون» چند بار که شیخ حدیث یا مطلبی را نقل فرموده که خود صددرصد اعتقادی به صحت روایت یا وثوقی به سلامت سند آن یا اطمینانی به ثقه بودن راوی آن نداشته است (ولو آن که آن را از مشاهیر هم نقل فرموده باشد) بی‌اعتمادی خود را به آن مطلب تصریح می‌فرماید. (از جمله در صفحه ۳۵۰ که می‌فرماید: قال مصنف هذا الکتاب، روی هذا الحدیث بریئی من عهده صحته؛ یا در صفحه ۱۹۲: کان شیخنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه سیئی الرأی فی محمد بن عبد الله المسمعی راوی هذا الحدیث وانما اخرجت هذا الخبر فی هذا الکتاب لانه کان فی کتاب الرحمه وقد قرأته علیه فلم ینکره و رواه الی).

و اینک ابتدا اصل داستان را با حذف اسانید و روات آن به عرض خوانندگان می‌رساند سپس سند و روات حکایت را بازگو می‌کند که خوانندگان ملاحظه بفرمایند چه بزرگوار کسانی این داستان را نقل کرده و به صحت آن گواهی داده و یا به‌اصطلاح روزنامه‌نویس‌ها خود قهرمان آن داستان بوده‌اند تا بدانجا که این روایت صددرصد مورد قبول شیخ صدوق (ره) قرار گرفته و ادنی شبهه در صحت آن به خاطر شریفش خطور نکرده است:

… فلما کان یوم الخمیس استأذنته فی زیاره الرضا (علیه السلام) فقال: اسمع منی ما احدثک به فی امر هذا المشهد: کنت فی ایام شبابی اَتعصب علی اهل هذا المشهد واَتعرض الزوار فی الطریق واَسلُب ثیابهم ونفقاتهم ومرقّعاتهم، فخرجت متصیداً ذات یوم و اَرسلت فهداً علی غزال، فمازال یتبعه حتی التجأ الی حایط المشهد فوقف الغزال ووقف الفهد مقابله لایدنو منه فجهدنا کل الجهد بالفهد ان یدنو منه فلم ینبعث و کان متی فارق الغزال موضعه یتبعه الفهد فاذا التجأ الی الحائط رجع عنه فدخل الغزال جحراً فی حائط المشهد فدخلتُ الرباط وقلت لابی النصر المقری این الغزال الذی دخل هیهنا الان، فقال لم أره فدخلتُ المکان الذی دخله فرأیت بعر الغزال وأثر البول ولم أر الغزال وفقدته، فنذرت الله تعالی ان لا آذی الزوار بعد ذلک و لا اتعرض لهم الا بسبیل الخیر و کنت متی ما دهمنی أمر فزعت الی هذا المشهد فزرته وسألت الله تعالی فیه حاجتی فیقضیها لی ولقد سألت الله تعالی ان یرزقنی ولداً ذکراً فرزقنی ابناً حتی اذا بلغ وقتل عدت الی مکانی من المشهد وسألت الله تعالی ان یرزقنی ولداً ذکراً فرزقنی ابناً آخر ولم أسأل الله تعالی هناک حاجه الا قضاها لی فهذا ماظهر لی من برکه هذا المشهد علی ساکنه السلام. (صفحه ۳۸۶)

چون روز پنجشنبه برای زیارت رضا علیه‌السلام از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره این مشهد (یعنی این محل شهادت) با تو چه می‌گویم. در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران می‌شدم و لباس‌ها و خرجی و نامه‌ها وحواله‌هایشان را به‌ستیزه می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوز همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ناچار، آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد. یوز هم رو به رویش ایستاد ولی به او نزدیک نمی‌شد.

هر چه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز نمی‌جست و از جای خود تکان نمی‌خورد؛ ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوز باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه‌مانندی در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط [معنای اصلی آن جای نگهداری اسب برای مبارزه با دشمنان و مرزداری از حدود و ثغور مسلمانان است، و بعداً به معانی مختلفی از جمله کاروانسرا، خانقاه صوفیه، نقل شده است.] (تعبیر جالبی از مزار حضرت رضا در آن عصر) شدم، و از ابی نصر مقری (که لابد قاری راتب قبر مطهر حضرت یا دیگر مقابر اطراف قبر و داخل رباط بوده است) پرسیدم: آهویی که هم الان وارد رباط شد کو؟ گفت: ندیدمش.

آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود درآمدم و پشگل‌های آهو و رد پیشابش [ادرار] را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نیابم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، وگرفتاری‌ای پیدا می‌کردم، بدین مشهد روی و پناه می‌آوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت می‌کردم و خداوند نیاز مرا بر می‌آورد، ومن از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد سلام الله علی ساکنه که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.

حال ملاحظه بفرمایید که شیخ (ره) این داستان را از که روایت می کند و این واقعه برای که روی داده است و ناقل آن کیست؟

گوینده اصلی داستان که خود همان شکارچی بوده است، ایرانی پاک‌نهاد و آریایی نژاد و امیر دلیر و بزرگوار و نجیب و آزاده خراسانی خراسان، یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، معروف و مشهور و گردآورنده «شاهنامه ابومنصوری» است که او خود داستانش را برای حاکم رازی مصاحب و رازدار و مرد مورد اطمینان ابوجعفر عتبی، وزیر نامدار سامانیان – در هنگامی که حاکم به رسالت و جهت تقدیم پیامی از طرف عتبی به ابومنصور محمد بن عبد الرزاق طوسی لابد به نیشابور رفته و در آن جا بوده است- حکایت کرده و حاکم هم آن را برای ثقه جلیل‌القدر ابوالفضل محمد بن احمد بن اسماعیل السلیطی که از اجله مشایخ روایت صدوق است، روایت کرده و صدوق هم روایت را از شیخ خود سلیطی نقل می‌فرماید و اینک عین عبارت صدوق مشتمل بر اسانید روایت و مقدمه حکایت را نقل می‌کند:

حدّثنا ابوالفضل محمد بن احمد بن اسمعیل السلیطی (رض) قال سمعتُ الحاکم الرازی صاحب ابی جعفر العتبی یقول: بعثنی ابوجعفر العتبی رسولا الی ابی منصور بن عبد الرزاق، فلما کان یوم الخمیس … الخ؛ که بقیه را قبلاً به عرض خوانندگان گرامی رسانید. (عیون اخبار الرضا، باب ۷۳، ذکر ما ظهر للناس فی وقتنا من برکه هذا المشهد و استجابه الدعاء فیه).

به هر صورت، ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب ساختن حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه به «ضامن آهو» شده است، باید همین داستان باشد، و لا غیر؛ و به قراری که ملاحظه فرمودید، داستان کاملاً واقعی و موجه و معمولی به نظر می‌رسد.

و اینک می‌پردازد به بیان مقصد دیگری که از نوشتن این سطور دارد و لذا به مصداق الکلام یجر الکلام و به اصطلاح اهل منبر به مطلب مهم و اساسی دیگری نیز گریزی می‌زند و آن این است که حال که ذکر خیر و نام عزیز این ایرانی شریف نجیب بزرگوار والاتبار یعنی ابومنصور محمد بن عبد الرزاق طوسی به میان آمد، و از آن جا که متأسفانه اطلاع زیادی از حال او در دست نیست و سوای مأخذ تاریخی که مرحوم مبرور علامه قزوینی طاب ثراه در پاورقی مقاله نفیس خود تحت عنوان «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» ذکر فرموده است، و تحقیقات حضرت استاد محیط طباطبایی و دو سه مورد مشابه دیگر، نامی از این آزاده‌مرد نژاده، به چشم نمی‌خورد؛ او که از اولین کسانی بوده که به سائقه وطن‌دوستی و عرق ملیت (و در صورت ثبوت تشیع او شاید بتوان گفت تا اندازه‌ای هم به سبب تشیعیش و بغضاً لبنی العباس) همت والای خود را بر گردآوری شاهنامه ایران و نشر مآثر و احیای آثار نیاکان مصروف داشته است، بد نیست که مزید اطلاعی را که از این مرد بزرگ در همین کتاب مستطاب عیون مذکور است نیز به عرض خوانندگان فاضل برساند، باشد که به‌اصطلاح سرنخ تازه‌ای به دست محققان و فردوسی‌شناسان داده شود تا جهت معرفی بیشتر او و معرفت کامل به حال و طرز تفکرش در این گونه از کتب و مراجع نیز تفحص و تصحفی بفرمایند.

شیخ اجل صدوق (ره) در همان باب ۷۳ مذکور و پیش از نقل داستان آهو،‌ حکایت دیگری از این بزرگمرد روایت می‌فرماید که در ذکر داستان آهو نیز به آن به نحو دیگری المام فرموده است، بدین شرح:

حدثنا ابوطالب الحسین بن عبد الله بن بنان الطائی قال سمعتُ ابامنصور محمد بن عبدالرزاق یقول للحکم بطوس المعروف بالبیوری هل لک ولدٌ فقال لا فقال له ابومنصور لم لا تقصد مشهد الرضا علیه السلام و تدعو الله عنده حتی یرزقک ولداً؟

فانّی سالت الله تعالی هناک فی حوائج فقضیت لی قال الحاکم فقصدتُ المشهد علی ساکنه السلام و دعوتُ الله عزوجل عند الرضا علیه السلام ان یرزقنی ولداً فرزقنی الله ولداً ذکراً فجئتُ الی ابی منصور بن عبد الرزاق واخبرتُه باستجابته الله تعالی فی هذا المشهد فوهب لی و اعطانی و اکرمتی علی ذلک (صفحه ۳۸۰)

شیخ می‌فرماید: ابوطالب حسین بن عبد الله بن بنان طایی برایم حدیث کرد و گفت که از ابومنصور بن عبد الرزاق شنیدم که به حاکم طوسی که به بیوردی معروف بود، می گفت: آیا فرزندی داری؟

بیوردی گفت: نه …

ابومنصور به او گفت: چرا روی به مشهد رضا علیه السلام نمی‌آوری تا در کنار آن مزار، از خداوند به دعا بخواهی که به تو فرزندی عطا فرماید؟ زیرا که من خود در آنجا،‌ از خدا نیازمندی‌ها و حاجت‌هایی را مسئلت کردم که همه آن برایم آورده شد.

سپس حاکم (بیوردی) به من (ابوطالب طائی) گفت: قصد زیارت آن مشهد را که بر ساکنش درود باد کردم و در مزار رضا علیه السلام به دعا از خدای عز وجل درخواست کردم که به من فرزندی عنایت کند و خداوند فرزند ذکوری به من مرحمت فرمود من نزد ابی منصور بن عبد الرزاق آمدم و از این که خدای تعالی دعای مرا در این مشهد مستجاب فرموده است او را با خبر کردم. ابومنصور مرا بخششی فرمود و عطایی داد و بدین سبب بر من اکرام و احترام کرد.

به طوری که ملاحظه می‌فرمایید، نشانه‌های جوانمردی و فتوت و صداقت و ایمان راستین،‌ از همین چند سطر در رفتار و گفتار و پندار محمد بن عبد الرزاق طوسی آشکار است، و بنده امیدوار است که فضلای خوانندگان، ان شاء الله بتوانند به اخبار و اطلاعات دیگری از این ایرانی بزرگوار و خراسانی نامدار در کتب مشابه دست یابند.

والحمد الله اولاً و آخراً وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

(۱۰)

غلام‌رضا تختی و زیارت امام رضا علیه السلام

 

مرحوم غلام‌رضا تختی (۱۳۰۹-۱۳۴۶)، ملقب به «جهان پهلوان»، کشتی‌گیر برجسته و نماد پهلوانی  و فروتنی در فرهنگ معاصر ایران است. تختی همچنین در فرهنگ مردمی معاصر ایران جایگاه برتری دارد. امر زیارتی نزد تختی نیز دارای اهمیت بسیار بود. او برنامه منظمی برای زیارت داشت و در زندگی نه چندان طولانی خود بارها به سفرهای زیارتی دست زد. در این نوشتار گوشه‌هایی از زندگی غلام‌رضا تختی معروف به «جهان‌پهلوان تختی» که با زیارت امام رضا علیه‌السلام مرتبط بوده را مطالعه می‌کنیم.

 

یکی از خادمین حرم امام رضا (ع) می گوید: «آخرین باری که تختی به مشهد آمد، از خادمین حرم خواهش کرد پس از خلوت شدن حرم، به او اجازه دهند چند دقیقه درحرم باشد. مسئولان با درخواست تختی موافقت کردند و آن شب شاهد صحنه‌ای بودم که واقعا مرا متأثر کرد. مرحوم تختی تنها وارد حرم شد و حدود ۱۵ دقیقه کنار ضریح به راز و نیاز پرداخت. چراغ‌های حرم خاموش بود و من گوشه‌ای منتظر بودم که تختی کارش تمام شود و در را ببندم. آن مرحوم در حالی که دو دست خود را محکم به پنجره ضریح داشت و صورتش را به آن چسبانده بود، به شدت می‌گریست، ناله می کرد و می‌گفت: «یا امام رضا! من، غلامرضا، غلام تو هستم. هر چه دارم از تو دارم، کمکم کن. درمانده شدم تا حالا آبروی مرا حفظ کردی نگذار در میان مردم بی آبرو شوم. به من روحیه و توان بده تا بتوانم همیشه در خدمت مردم باشم. تو خیلی چیزها به من دادی. باز هم به کمکت نیاز دارم، ناامیدم نکن». (خاطرات تختی به نقل از کیهان ورزشی). نقافیان از مفسران قدیمی ورزش در مشهد: «تختی ارادت وعلاقه زیادی به حضرت امام رضا (ع) داشت و در هر فرصتی که پیش می آمد و یا قبل از هر سفری به خارج به مشهد می آمد و به زیارت و پابوسی آن حضرت مشرف می‌شد. وقتی وارد حرم حضرت رضا (ع) می شد، دیگر خودش نبود، آستان بوسی او به قدری خاضعانه و بی پیرایه بود که همه همراهان و اطرافیان را تحت تاثیر قرار می داد». «تختی که در خانواده ای مذهبی و معتقد پرورش یافته بود، از همان جوانی انسانی مومن و پرهیزگار بود. ایمانی خالصانه داشت، برای شرعیات اهمیت خاصی قائل بود و نماز و روزه اش هرگز ترک نمی شد. 

منبع: کیهان ورزشی،‌ شماره ۲، ۲۲/۱۰/۱۳۳۵

 

«تختی پیش از هر مسابقه به زیارت امام رضا (ع) می‌رفت و در بازگشت از مسابقات نیز مجدداً به پای‌بوسی آن امام عزیز می‌رفت.»

منبع: پهلوان زندگی پهلوان جهان: به مناسبت سالگشت زنده یاد غلامرضا تختی، به کوشش دکتر سید نصرالله سجادی و کیوان مرادیان، تهران، فدراسیون بین المللی ورزش های زورخانه‌یی، ۱۳۸۶، ص ۶۹

 

«تختی که در خانواده ای مذهبی و معتقد پرورش یافته بود، از همان جوانی انسانی مومن و پرهیزگار بود. ایمانی خالصانه داشت، برای شرعیات اهمیت خاصی قائل بود و نماز و روزه اش هرگز ترک نمی شد. شبهای جمعه همواره برای زیارت به حضرت عبدالعظیم می رفت و ارادت خاصی به ائمه اطهار (ع) خصوصاً حضرت ثامن الحج(ع) داشت».

منبع: فاطمی‌نویسی، عباس، زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی در آینه اسناد، ‌تهران،‌ انتشارات موسسه‌ فرهنگی ‌هنری ‌جهان،‌۱۳۷۷.

 

 

(۱۱)

بچه محله امام رضا علیه السلام

سروده‌ای از قاسم رفیعا

 

اشعار عامیانه درباره شخصیت‌های زیارتی و زیارتگاه‌ها، یکی از نمودهای احساسات عامه مردم نسبت به امر زیارتی است. در اشعار عامیانه، احساسات قالباً صریح و بی‌پیرایه بیان می‌شود و عموماً سنت‌های زیارتی مورد اشاره قرار می‌گیرد. از این رو مضامین اشعار عامیانه درباره امر زیارتی،‌ می‌تواند به عنوان منبعی قابل توجه در تحلیل اجتماعی امر زیارتی مورد استفاده قرار گیرد. «بچه محله امام رضا» علیه السلام، عنوان شعری است سروده «قاسم رفیعا». قاسم رفیعا متولد سال ۱۳۵۰ در طرقبهمشهد مقدس، فارغ التحصیل رشته الهیات و تاریخ اسلام و معلم است. وی علاوه بر سرایش شعر طنز به لهجه مشهدی، به تحقیق در زمینه فرهنگ عامه طرقبه نیز پرداخته و کتاب فرهنگ اصطلاحات طرقبه‌ای را منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌آید یکی از سروده‌های او، به شیوه عامیانه و به لهجه مشهدی، درباره زیارت امام رضا علیه السلام است. بخش‌های مختلف این سروده می‌تواند در تحلیل اجتماعی امر زیارتی، خصوصاً زیارت امام رضا علیه السلام‌ مورد استفاده قرار گیرد.

 

 

 

موره می‌بینی که شر و با صفایم

بچه محله امام رضایم

 

زلزله‌یم، حادثه‌یم، بلایم

بچه محله امام رضایم

 

هر روز جمعه دلومه مبندم

به پینجله طلا و ورمگردم

 

کار و بارم ردیفه با خدایم

بچه محله امام رضایم

به مو بگو بیا به قله قاف

اصلا مو ره بیزر همونجه علاف

 

قرار مرار هر چی بیگی مو پایم

بچه محله امام رضایم

 

دُرغ مُرغ نیست مییون ما باهم

الان به عنوان مثال تو حرم

 

چند روزه که تو نخ کفترایم

بچه محله امام رضایم

 

چشم موره گیریفته چنتا کفتر

گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر

 

الان درم خادماره مپایم

بچه محله امام رضایم

 

کفتراره که بردم از روگنبد

مرم مو واز تونخ رفت و آمد

 

تو نخشه او گنبد طلایم

بچه محله امام رضایم

 

گنبده نصف شب مده به دستم

او گفته: هر وخ که بییی مو هستم

 

مویم که قانع و بی ادعایم

بچه محله امام رضایم

 

وخته میبینم توی عالم همه

ازش میگیرن و مگن واز کمه

 

گنبدشه اگر بده رضایم

بچه محله امام رضایم

 

گنبد و ممبد نموخوام باصفا

سی ساله پای سفره‌ی ای آقا

 

منتظر یک ژتون غذایم

بچه محله امام رضایم

 

ممکن است در پیاده‌کردن این اشعار قدری اشتباه صورت گرفته باشد. دکلمه این شعر توسط آقای قاسم رفیعا را می‌توانید از اینجا

 

 

(۱۲)

اسنادی از کمکهای مالی به زائران مسلمان شبه قاره هند در مشهد در دوران قاجار

حسن امیرزاده

 

مسئله زیارت فراملی (Transnational) در دوره معاصر و زیارت فراامپراطوری (Transimperial) در سده‌های گذشته، یکی از مسائل مهم در زمینه تاریخ زیارت امام رضا علیه السلام است. حسن امیرزاده در این مقاله، به بررسی برخی از زمینه‌های مالی-اقتصادی این زیارت پرداخته که می‌تواند در شناخت فرهنگ و تاریخ آن به پژوهشگران یاری رساند.

 

 

چکیده

از دوران صفویه زائران زیادی از شبه قاره هند(شامل کشورهای کنونی هند، پاکستان، بنگلادش، نپال، بوتان و برمه) بواسطه وسعت و جمعیت زیاد که بخشی از آنان مسلمان و شیعه بوده اند به شهرهای مذهبی چون مشهد و حتی عتبات عالیات در عراق روی می آورده اند .چنانکه از اسناد دوره قاجار برمی آید برخی از این زائران در زمان زیارت مشهد  ویا هنگام رفت و برگشت از اماکن مقدسه  شیعی عراق از مسیر مشهد عبور کرده و گاهی رحل اقامت در این شهر افکنده تا نفسی تازه کنند. این مقاله درصدد است تا ضمن پرداختن به پیشینه ای از حضور زائران هندی درمشهد در دوران صفوی و افشاریه، به معرفی تعدادی از اسناد تاریخی بپردازد که مربوط به درخواستهای مالی و رسید پرداختهای کمک آستانه مقدسه مشهد (آستان قدس رضوی) به زائران مسلمان شبه قاره هند دراواسط دوران قاجاریه می باشد.

 

 

کلید واژه‌های موضوعی

زائران مشهد، شبه قاره هند، کمک‌های مالی، آستان قدس رضوی

 

مشخصات منبع‌شناختی:

حسن امیرزاده. “اسنادی از کمکهای مالی به زائران مسلمان شبه قاره هند در مشهد در دوران قاجار”. شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی, ۴, شماره ۱۶-۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۱, ۱۳۹۱, ۱-۱۵.

 

برای مشاهده متن کامل این مقاله به اینجا و یا اینجا مراجعه کنید.

http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_51311.html

http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_51311_221c9ae907a7a92d3083547ded009aa8.pdf

 

 

(۱۳)

سندی ادبی از جریان حمله روسها به حرم امام رضا علیه السلام

رسول جعفریان

 

زیارتگاه‌های اسلامی همواره یکی از محترم‌ترین فضاها در میان مسلمانان به شمار می‌رفته است. از این رو مسلمانان تعرض به این زیارتگاه‌ها را تقبیح نموده و از این امور اعلام انزجار نموده‌اند. یکی از این موارد تعرض قوای روس به حرم امام‌ رضا علیه السلام‌ بوده است. آنچه در ادامه می‌آید بازخوانی نوشتاری ادبی درباره این امر است.

 

سیاست روس و انگلیس در ایران، تابعی از چندین متغیر بود که به مسائل مختلفی چون منافع مورد نظر و قابل دسترس هر کدام در ایران، روابط آنان در برابر دولت آلمان و فرانسه و بسیاری از امور سیاسی و اقتصادی دیگر باز می گشت. این دو دولت پس از آن که در سال ۱۹۰۷ ایران را به سه بخش تقسیم کردند و طی آن، بخش شمالی را به روس و بخش جنوبی را به انگلیس واگذار کردند و منطقه ای را هم به عنوان منطقه بی طرف شناختند، کوشیدند تا مسائل میان خود را بر اساس این قرار داد حل کنند. با این حال، هر دو دولت می کوشیدند تا از اقدامات عناصر مدافع خود در داخل همچنان دفاع کرده، برای روز مبادا آنها را نگاه دارند.

برای روسها که با پیوستن مشروطه خواهان به سفارت انگلیس در جریان نهضت مشروطه، قافیه را باخته بودند، هنوز محمدعلی شاه، یک سوژه مناسب بود. از سوی دیگر، محمد علی شاه نیز که در پی فتح تهران در سال ۱۳۲۷ قمری به روسیه گریخته بود، با استفاده از عوامل خود، تلاش می کرد تا بار دیگر قدرت را به دست آورد. روسها نیز در حمایت وی از یک سو و رعایت توافقات به عمل آمده با انگلیس از سوی دیگر، در موضع گیری سیاسی خود در قبال ایران گرفتار تناقض شده بودند.

زمانی که به سال ۱۳۳۰ قمری تلاشهایی برای بازگرداندن محمدعلی شاه در مشهد آغاز شد، دابیژا، کنسول روس در مشهد متهم شد که به حمایت از شورشیان طرفدار محمدعلی شاه مشغول فعالیت است. این مساله، سبب اختلاف میان دو دولت روس و انگلیس و نیز نامه نگاری ها و شکایتهایی شد. سازنوف – وزیر خارجه وقت روسیه – از دابیژا خواست تا در این مساله مداخله نکند. دابیژا نیز آن را پذیرفت و به او نوشت: من شرکت افراد روسی را در غائله انکار نمی کنم اما به موقع به آنان دستور داده ام که در این گونه امور شرکت نکنند و لیکن من نمی توانم و حق ندارم که ایشان را از رفتن به مساجد منع کنم.[۱]

غائله مورد نظر، اجتماع شماری از طرفداران محمدعلی شاه در حرم امام رضا علیه السلام است. طرح آنان، این بود که بر شمار این افراد بیفزایند و در نهایت، حرکتی مانند آنچه در رشت یا اصفهان بر ضد محمدعلی شاه صورت گرفت، این بار از مشهد بر ضد مشروطه و به دفاع از شاه مخلوع صورت گیرد.

همزمان با آمدن محمدعلی شاه به ایران با یک کشتی روسی، شخصی به نام محمد نیشابوری با بیست تن از هوادارانش در حرم بست نشست. یکی از نظامیان برجسته نیز با نام سردار یوسف خان با هوادارانش به آن جا آمد. به دنبال آن، شماری دیگر هم به آنها پیوستند و شعاع السلطنه نیز در تلگرامی که برای علمای مشهد فرستاد، نوشت که به زودی شاه وارد مشهد خواهد شد. در این زمان هنوز کنسول روس، مشغول فعالیت به نفع طرفداران محمدعلی شاه بود.

اندکی بعد، با فشار مقامات انگلیسی و فشار سن پطرزبورگ، کنسول روس در مشهد به عقب نشینی از موضع خود مجبور شد تا جایی که تلگرام محمد علی شاه را نیز که قرار بود به علما برساند، نرساند. او گزارشی نوشت که جمعیت متحصنین رو به ازدیاد است و این بار، نظر مساعدی نسبت به روسیه نداشته، به چشم دشمنی به آن دولت می نگرند.[۲] طبعا متحصنین که موضع روس را دریافته بودند، از آنان خشمگین شده بودند. سایکس – نویسنده کتاب تاریخ ایران، که در آن زمان، کنسول انگلیس در مشهد بوده است، می نویسد: «حمایت قنسول روس را از یوسف [هراتی] و اتباع او من به سفارت اطلاع دادم. سفارت روس، قنسول را منع کرد. یوسف به حرم رفت و کانون فساد شد و مرتجعین دور او جمع شدند. قنسول روس، آشوبی را که خود زنده می داشت، سبب خطر روسها جلوه داد، دسته قوای قشون روس به مشهد وارد کرد».[۳]

این بار، روسها مامور شدند تا برای حفظ نظم و امنیت، با طرفدارن محمدعلی شاه برخورد کرده، تحصن را تمام کنند. محمدعلی شاه به روسیه بازگشت و در این سوی، متحصنین حاضر به پذیرش درخواست روسها برای ترک حرم نشدند. دابیژا مصمم شد تابا استفاده از نیروی نظامی روسها، در شهر حکومت نظامی اعلام کرده و به مخالفتها پایان دهد. این خواست کنسول انگلیس سرپرستی سایکس و نیز والی خراسان بود که البته در همین حیص و بیص استعفا داد.

در این سوی، متحصنین شروع به مقاومت کرده، از حرم به عنوان یک سنگر استفاده کردند و فعالیت نظامی خود را به شکل محدود در اطراف حرم آغاز نمودند. حضور نیروهای روسی، نظم را در خیابانهای اطراف در پی داشت، اما ضعیت حرم همچنان ملتهب و کنترل آن در اختیار متحصنین و شورشیان بود.

در حوالی ساعت سه بعد از ظهر روز شنبه دهم ربیع الثانی سال ۱۳۳۰ (فروردین ۱۲۹۰ شمسی و مارس ۱۹۱۲ میلادی) سربازان روس به حرم حمله بردند. آنان در این حمله از توپهای سنگین استفاده کرده، یکباره بر حرم یورش بردند. به نوشته سایکس، روز ۲۹ مارس (۱۴ فروردین ماه ۱۳۳۰) یوسف و اتباع او چند تیر به طرف روسها آتش دادند. بهانه شد که توپ به حرم ببندند. بسیار زوار بی گناه کشته شدند. سر شب، یوسف و جمعی دیگر را در گاری سوار کرده، به بیرون شهر بردند. به اغوای روسها، حکومت، یوسف را بدون استنطاق کشت و نعش او را در کوچه ها کشید. مساعی من در منع بمباردمان بقعه، نتیجه نداد. مقداری از نفایس بقعه شریفه را به بانک روس بردند، به سعی من مقداری را برگرداندند و به تهدید، سند از متولیان گرفتند. قنسول روس راپرت می دهد که خسارتی به بقعه وارد نشد. من عکس برداشته، به سفارت انگلیس در طهران و پطر فرستادم.[۴]

به نوشته کاظم زاده، به دنبال حمله قشون روس «ابری از گرد و غبار قهوه ای رنگ از دیوارهای ویران برخاست. در حالی که صدای خرد شدن قطعات کاشیهای طلایی و لاجوردی و سبز در زیر چکمه های سنگین سربازان روسی به گوش می رسید، آنان از شکاف دیوارها به صحن ریختند و از آن جا به مرقد امام تاختند. با این که تقریبا کسی در برابر ایشان پایداری نکرد، سربازان روسی بی ممانعت افسران، سرخوش از غریو توپها و میل شدید به ویرانگری، هر کس را دیدند به ضرب تیر یا نیزه از پای در آوردند. بنا به گزارش دابیژا، سه تن از ایرانیان کشته شدند، اما ایرانیان مدعی بودند که چند صد تن از جمله عده ای از زنان و کودکان به خاک هلاک افتادند».[۵]

واکنش این اقدام در میان شیعیان بسیار شدید بود; چرا که حمله به حرم امام رضا علیه السلام اقدامی نبود که به سادگی قابل گذشت باشد. این رخداد به طور طبیعی، کینه مردم مسلمان ایران را نسبت به شقاوت روسها که معمولا در پیشرفت کار خود از خشونت استفاده می کردند، باز هم بیشتر و بیشتر کرد.

بخشی از این واکنش در اشعار شاعران دیده می شود. از میان شاعران برجسته آن روزگار، ملک الشعراء بهار (م ۱۳۳۰ ش) قصیده بلندی شامل چهل و هفت بیت سرود که در دیوان وی آمده و بند اول آن چنین است:

اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است ماه ربیع نیست که ماه محرم است گر باد نوبهار وزد اندرین ربیع همچون محرم از چه جهان، غرق ماتم است در عاشر محرم اگر کشته شد حسین در عاشر ربیع چرا دل پر از غم است باز این مصیبت نو و این نوحه بهر چیست آن نوحه و مصیبت دیرین مگر کم است تا کی جهان به کشتن آزادگان جری ست تا کی فلک به خواری پاکان مصمم است در آخر الزمان چه غمی داده است روی بر شیعیان که بر همه غمها مقدم است گویی در اهل فرش بود ماتمی عظیم کافغان و شور و ولوله در عرش اعظم است یا خود، عزای تازه و سوگ دوباره ای این مه برای آل محمد فراهم است پیغمبر خدای چرا نوحه می کند گویی به یاد قبر سلیل مکرم است شاه رضا، شهید خراسان، غریب طوس کآتش به قلب پاک وی افکنده توپ روس

ابیات بند آخر قصیده با تعبیر «توپ روس » پایان می پذیرد:

اسلام را شهید جفا کرد توپ روس نتوان شمردنش که چه ها کرد توپ روس هر ماتمی که بود، کهن شد به روزگار زین ماتم نوی که به پا کرد توپ روس آوخ که در دیار خراسان به عهد ما تجدید عهد کرب و بلا کرد توپ روس نمرودوش به بارگه حجت خدا با تیر کینه، قصد خدا کرد توپ روس دردا که رخ ز بهر خرابی چو قوم فیل بر کعبه حریم رضا کرد توپ روس آه از دقیقه ای که بمانند پیک مرگ در این شریف بقعه، صدا کرد توپ روس گرد ضریح سبط نبی را چو قتلگاه پر از جنازه شهدا کرد توپ روس زوار را به طوف ضریح رضا درو همچون علف به داس جفا کرد توپ روس زودا که آه بی گنهان شعله ور شود تا خاندان ظالم از آن پر شرر شود.[۶]

آنچه در این جا بنای چاپ آن را داریم، اشعاری است که تحت عنوان مصیبت نامه درباره حمله روس به حرم امام رضا علیه السلام در یک جزوه پانزده صفحه ای به چاپ رسیده است. این اشعار بیشتر جنبه مردمی داشته و تا سالها پس از واقعه در مجالس سوگواری خوانده می شده است. روی جلد نوشته است:

حسب المیل آقا عباسقلی کتابفروش کرمانی تحریر گردید. معلوم است که از نقطه نظر کاسبی است و الا در این عصر تکامل، مکاتیب مطبوعه و کتب مصنفه و مؤلفه دانشمندان را باید دید تا به حقایق آشنا و از موهومات دور گردند. در مطبعه سنگی استقامت کرمان به طبع رسید. (در پشت جلد آمده) در اوائل ماه ربیع الاول ۱۳۴۶ به طبع رسید.

علامه شیخ آقا بزرگ نیز از چاپ این رساله در ذریعه (۲۱/۱۳۲) یاد کرده است. به هر روی، این متن، یک سند ادبی از یکی از فجایع روسها در ایران است که در میان حادثه مشروطه و جنگ اول، از دردناک ترین حوادث تاریخ ایران بود. متن مصیبت نامه، ترکیبی از اشعار چندین شاعر است که متاسفانه نام هیچ یک از آنها یاد نشده است.

آنچه که از نام و اطلاعات روی جلد بر می آید، این است که از زمان رخ دادن حادثه حمله روس به حرم امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۳۰ تا زمان چاپ این اشعار در سال ۱۳۴۶، هنوز این حادثه تازه بوده و اشعاری تحت عنوان «مصیبت نامه»، توسط مردم خریداری و خوانده می شده است. در آن، افزون بر اشعار، طرح ساده ای نیز درباره حمله روسها با توپ به حرم امام رضا علیه السلام دیده می شود.

 

مصیبت نامه

باز می خواهم حکایت سر کنم یاد از فرزند پیغمبر کنم از مصیبتهای شاه دین، رضا گویم و گویم به صد آه و نوا در هزار و سیصد و سی شد عیان الامان از این مصبیت، الامان روز شنبه در دهم از عین دو[۷] این چنین ظلمی بنا شد از عدو جمله مردم بی خبر از این ستم مجتمع اندر رواق و در حرم ناگهان توپ و تفنگ مشرکین خورد بر قبر شه دنیا و دین ظاهرا بر قبر آن سرور رسید باطنا بر قلب پیغمبر رسید گنبد سلطان مظلومان، رضا پاره پاره شد ز جور اشقیا همچنین جد غریبش را حسین پاره کردند از دم تیغ و سنین لیک شاه دین، حسین در کربلا داشت هفتاد و دو یار با وفا شاه مظلومان، رضا، یاور نداشت هیچ کس این ظلم را باور نداشت دشمنان وارد شدند اندر حرم شیعیان ماندند حیران زین ستم ای مسلمانان ببینید از جفا این ستم کی بود اندر کربلا باز آتش زد دلم از این سخن جان به لب آید از این جور و محن چون زدندی توپ را بر شیعیان وانگهی در نزد شاه انس و جان محو کی خواهد شود این از نظر در حرم، دشمن در آید بی خبر در حضور شاه مظلومان، رضا شیعیان مشغول گشتند از جفا جملگی از ترس دشمن، آن زمان بر فلک کردند بانگ الامان آن یکی گفت ای غریب ارض طوس ما اسیریم این زمان از دست روس کشته ها را در حرم بگذاشتند خلق را در حبس شه واداشتند یک شب و یک روز زان جا دستگیر در کف آن قوم بودندی اسیر هم چنان در کربلا آی دوستان اهل بیت شه، اسیر دشمنان پنج روز و پنج شب ای شیعیان بسته شد درها به روی مردمان دشمنان در صحن، شادی می کنند هر سو از کین، اسب تازی می کنند ای امام هشتمین، سلطان دین کس ندیده ظلم و کینه این چنین از زن و از مرد، آن قوم دغا می نمودندی نظر بر کشته ها باز آمد مطلبی اندر نظر شیعیان از کربلا بدهم خبر آن زمان کز کین، حسین از روی زین اوفتاد از ظلم بر روی زمین پر ز زخم تیر بد اعضای او غرق خون گردید سر تا پای او چشمهای نازنینش خون چکان چاک گشته، پهلوی او از سنان چون که برگشتی به پهلوی دگر تیرها یک سر فرو شد بر جگر

 

ایضا راجع به مصیبت شاه خراسان منظوم شده است:

اگر که هست تو را عقل و دانش و تقریر شنو حکایت جنگ گروه با تدبیر چو گشت روز دهم در ولایت مشهد ندای جنگ بدادی ارس به اهل بلد شدند تا خبر از این ندا چو مردم طوس شدند جمله مردم ز زندگی مایوس پس آن زمان به قریب دو ساعتی به غروب شروع کرد به جنگ آن لعین به قوت توپ صدای توپ شربنل بلند شد بی مر فتاد لرزه بر اندام مردمان یکسر رسید توپ چو بر گنبد امام رضا فتاد غلغله بر ساکنان عرش خدا ز بعد جنگ زیاد و ز بعد توپ و تفنگ شدند وارد صحنین با دو صد نیرنگ زدند توپ، مسلسل، هر آنچه را دیدند ز ضرب توپ، مسلسل به بقعه گردیدند نه دادرس که بگویم به شیعیان آن دم به مردمان چه رسید آن زمان میان حرم ز آه و ناله، حرم، آن زمان، قیامت شد قیامتی چه قیامت، نشان محشر شد یکی بگفت خدایا! به کی پناه برم چنانچه کشته شوم، نیست مادر و پدرم یکی بگفت امام زمان ایا آقا برس بداد دل دوستان خود، این جا قریب چند تن از مردمان بی تقصیر شدند کشته میان حرم به تیغ و به تیر رسید ظلم به حدی که در حضور امام شهید گشت یکی طفلکی به دامن مام چو گشت روز دگر، حکم از سفارت شد برای دفن شهیدان، جهان قیامت شد

 

ایضا یکی از فضلای خراسان در همین موضوع می فرماید:

ایا امام زمان کن نظر به سوی خراسان زدند توپ و تفنگ آن چنان به شاه خراسان ببین به مرقد جدت چه ظلمها که رسیده که جده اش به جنان ضرب تیرها بشنیده شکافت گنبد شه را ز توپ لشکر اعدا که در میانه ز ظلم و جفای روس رسیده نه رحم بر زن و فرزند زایرین حریمش تمام، کشته شدند و به خاک و خون بکشیده ایا امام زمان، حق شاه تشنه جگر، تو بکن قصاص ز قوم منافقان رحم ندیده مصیبتی که ز اعدا به ملک طوس رسیده نه هیچ گوش شنیده، نه هیچ دیده بدیده هزار و سیصد و سی شد ز هجرت شه بطحا جفا و جور مخالف به ملک طوس رسیده نه مادرش که بگویم شکایت دل خود را که کافران ز حریمش هنوز پا نکشیده امان نداد عدو در حریم شاه خراسان که از جفا به حریمش چه ظلمها که رسیده سنان و توپ و تفنگ است ای مسلمانان که این ستم ز گروه مخالفان برسیده هنوز واقعه کربلا نرفته ز یادم میان صحن و حرم، دست خارجی برسیده ایا امام زمان کن نظر به سمت خراسان ببین به مرقد جدت چه ظلمها که رسیده ز بعد توپ و تفنگ و ز بعد کشتن زوار به شیعیان فگارت چه ظلمها که رسیده

 

ایضا در مصیبت امام ثامن حضرت رضاعلیه السلام:

ای امام غریب خراسان ای به زهر ستم گشته بی جان داد و بیداد از ظلم عدوان ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان توپ کین خورده بر قبه تو در برت کشته شده شیعه تو گله[۸] توپ شده تحفه تو ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان کاش من کور گشتم به دوران من ندیدم چنین ظلم و عدوان گنبدت را کنند گله باران ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان ما همه رو سیاه و تباهیم ما همه غرق بحر گناهیم غیر قبرت، پناهی نداریم ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان سیدی بود مشغول طاعت در حرم بود وقت عبادت گله آمد به جانش به ساعت ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان سیدی بود چراغچی حضرت در حرم، معتکف در عبادت گله نصف سرش برد از جا ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان طفلکی بود در وقت دعوا در حرم داشت آن وقت، ماوی شد شهید ستم، نزد بابا ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان نعشهای مسلمان مظلوم تا دو روز مانده در صحن، محروم رس به فریاد، ای شاه مسموم ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان جمله مرد و زن در تظلم کای خدا کن تو بر ما ترحم شد خراسان چو اندر تلاطم ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! رس به فریاد این بی پناهان ما ز روی شما شرمساریم دایما از گنه، خوار و زاریم غیر اشک حسینی نداریم رو به جز درگهت بر که داریم سیدی یا غریب خراسان امت رو سیه را تو دریاب مانده مانند کشتی به گرداب کن تو فردا حسابش ز احباب ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! رس به فریاد این روسیاهان داد ازین روسیان، داد و بی داد ای امام زمان، رس به فریاد کرده با ما ستم همچو شداد ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان ای امام زمان یک نگاهی ده به این مشت شیعه، پناهی ما نداریم غیر از تو شاهی ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان حرمت جد پاکت شکستند در حرم، گله توپ بستند روسیانی که دنیا پرستند ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان فاجران، این زمان در تکلم عالمان کرده عزلت ز مردم روسیان کرده بر ما تحکم ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان کاش معصومه بد خواهر تو تا بگرید به مظلومی غربت تو کی بدیدی چنین خواریی تو ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! سیدی یا غریب خراسان صحن و مسجد، گناهی ندارد قبه تو، سپاهی ندارد شیعه جز آن پناهی ندارد ای رضا، ای رضا، ای رضا جان! رس به فریاد این بی پناهان

 

ایضا در همین مصیبت انشاد فرموده اند:

حضرت معصومه در قم، زینب اندر کربلا زین مصیبت آه! آه! آن بر احوال حسین و این بر احوال رضا زین مصیبت آه! آه! زینب از آن ظلمها بر شاه مظلومان حسین بود اندر شور و شین حضرت معصومه از این ظلم در شور و نوا زین مصیبت آه! آه! زینب از آن روز می زد هم به سینه هم به سر می نمودی ناله سر لیک معصومه نبود آن دم به بالین رضا زین مصیبت آه! آه! حضرت زینب اگر دیدی سنان و نیزه ها بر تن شاه هدا جای معصومه بدی خالی به وقت توپها زین مصیبت آه! آه! زینب از آن روز دیدی تیرهای مشرکین رو به سمت شاه دین حضرت معصومه هم دیدی فشنگ و توپها زین مصیبت آه! آه! گرد شاه دین بدی گر یاوران با وفا داده جان را از صفا کشته گشتی در حرم، جمعی ضعیف بی گنا زین مصیبت آه! آه! کن ترحم بر ضعیفان سر به سر ای که شد خاکم به سر تو نما یک دم به ایشان یک نگاه زین مصیبت آه! آه!

 

ایضا در همین مصیبت است که یکی از علما سروده تا شیعیان بخوانند و بگریند و بنالند:

باز سازم داستانی را بیان زین بیان کردن ز جسمم رفت جان از جفاهای گروه مشرکین آنچه شد بر سبط خیرالمرسلین در هزار و سیصد و سی شد عیان در دهم از عین دو بر شیعیان از سپاه روس مردود دغا این ستم وارد به شاه دین، رضا از برای کوس آن قوم ستم در تزلزل مسجد و صحن و حرم روز شنبه گشت این غوغا بلند چون قیامت، شورشی بی چون و چند غلغله افتاد بر ارض و سما شور محشر در خراسان شد به پا چون صدای نعره توپ و تفنگ از سپاه مشرکین در وقت جنگ شد بلند آواز هر خرد و کبیر بر فلک شد ناله برنا و پیر مصطفی و مرتضی گشته غمین باز زهرا زین مصیبت شد حزین در جنان گویا به صد شور و محن با زبان حال می گفت این سخن باز وقت محنت و غم شد به پا از سپاه روسیان رو سیا باز ابن سعد مردود لعین گشته سردار سپاه مشرکین باز شمر است آمده در کربلا سر ز فرزند حسین کرده جدا بازگو از زینب گشته اسیر در کف آن قوم مردود شریر باز سودای رضا زد بر سرم اشک جاری شد ز چشمان ترم توپ چون بستند قوم مشرکین از جفا بر گنبد سلطان دین سیدی پشت حرم استاده بود راس او را از بدن، گله ربود جمع بسیاری ضعیف و محترم ریختندی در رواق و در حرم جملگی گریان به صد شور و نوا کای خدای آریم رو اندر کجا جز در درگاه شاه دین، رضا در کجا آریم دیگر ما پناه بستگی و جمله امید همه هست بر فرزند پاک فاطمه از تفنگ و توپ آن قوم عدو تیر می بارید از هر چار سو خلق بسیار از جفای مشرکین تیر خوردند و فتادی بر زمین چون شدندی وارد صحن رضا آن گروه مرتد شوم دغا از فشنگ و توپ آن قوم جفا غرفه های صحن شد انگش نما بعد از آن کردند آهنگ حرم آن سپاه کفر با جور و ستم جمع بسیاری ضعیف و بی گناه بر غریب طوس بردندی پناه ناگهان از آن سپاه کفر و کین تیر باریدی به قبر شاه دین از جفای تیر آن قوم ستم خون جمعی ریخت در صحن حرم بومی و زوار از برنا و پیر بر سپاه کفر گشتندی اسیر با سر سرنیزه آن قوم شرر می زدندی هم به پهلو، هم کمر پس اسیران را به صد شور و نوا در میان صحنشان دادند جا جملگی در دست آن قوم شریر یک شب و یک روز بودندی اسیر گاری و اسپان با توپ و تفنگ وارد آن صحن گشتی بی درنگ هشت روز و شب گروه مشرکین اسپ بستندی به صحن شاه دین کشته ها را آن گروه بی حیا در میان صحنشان دادند جا تا سه روز آن کافرین پر زکین نعشها افکنده بر روی زمین صاحب هر نعش، تابوتی به دوش با دل پر خون و آه و خروش کشته ها در خون بدندی غوطه ور از غم ایشان بدندی خون جگر

منبع:

مشکوه، شماره ۶۲- ۶۵‏، ۱۳۸۸.

 

 

(۱۴)

سروده‌ای از قاآنی درباره تاریخ سال تعمیر یکی از رواق‌های حرم امام رضا علیه السلام

 

میرزا حبیب‌الله متخلص به قاآنی، یکی از شاعران و قصیده‌سرایان بزرگ دربار قاجاریه شناخته می شود. او در این سروده، واقعه تعمیر یکی از رواق‌های حرم امام رضا علیه السلام را در قالب شعر بیان کرده است.

 

د‌ر ستایش رواق منور امام ثامن ضامن السلطان علی بن موسی الرضا علیه‌الآف التحیه و الثناء و تاریخ سال تعمیر و نگارش آن

 

زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق

زمین ز یُمن تو محسود هفت‌کاخ مطبَّق

تویی‌ که خاک تو با آب رحمت است مخمر

تویی‌که فیض تو با فر سرمدست ملفّق

چو دین احمد مرسل مبانی تو مشید

چو شرع حیدر صفدر قواعد تو موثق

ز هرچه عقل تصور کند فضای تو اوسع

ز هرچه وهم تخیل‌ کند بنای تو اوثق

ز آستان تو حصنی است نه سپهر معظم

ز خاکروب تو گردیست هفت‌کاخ مروق

کدام مظهر بیچون بود به خاک تو مدفون

که از زمین تو خیزد همی خروش اناالحق

حصانت تو بر از صد هزار حصن مشیّد

رزانت تو بر از صدهزار کوه محلق

ز بس رفیعی و محکم زبس منیعی و معظم

به راستی‌ که خموشیست در ثنای تو اوفق

چنان نماید سرگشته در فضای تو گردون

که در محیط یکی بادبان‌ گسیخته زورق

به نزد نزهت تو نزهت بهشت مضیع

به‌ جنب ساحت تو ساحت سپهر مضیق

ز صد یکی نتواند حدیث وصف توگفتن

هزار صاحب و صابی هزار صابر و عمعق

چو بر فرود سپهر برین که پرده نیلی

به دامن تو نمودار هفت طارم ازرق

سپهر را بشکافد ز هم تجلی نورت

چنان‌که صخره صمّا شود ز صاعقه منشق

چه قبه‌یی توکه گر رفع پایه تو نبودی

زمین شدی متزلزل بسان توده زیبق

چه‌ بقعه‌ای‌ تو که نبود بهای یک‌ کف خاکت

هزار تخت مرصع هزار تاج مغرق

چه‌ سده‌ای‌ تو که‌ در ساحت‌ تو هست هماره

اساس شرع منظم امور کفر معوق

چه‌کعبه‌ای‌تو که‌ اینک ز بهر طوف حریمت

دمی ز پویه نیاساید این تکاور ابلق

کدام‌ کاخ همایونی ای عمارت میمون

که هست برتری سده‌ات ز سدره محقق

کدام بقعه میمونی ای بنای همایون

که از سُمُوّ سموات برده قدر تو رونق

کدام آیت رحمت به ساحتت شده نازل

که‌ می‌زند ز شرف عرصه‌ات‌ به‌ عرش برین دق

تویی‌ که خاک تو را همچو تاج از پی زیور

فلک نهاده به تارک فرشته هشته به مفرق

تویی ‌که چرخ ترنجی درین سرای سپنجی

ز شکل طا ق رواقت دهان‌م‌شاده چو فسنق

چنان ‌که ‌هوش به ‌سر فیض ‌با فضای ‌تو منضم

چنان‌که روح به تن روح با هوای تو ملصق

ز بهر حفظ فضایت قضا ز روز نخستین

به‌گرد بازه خاک از محیط ساخته خندق

اگر به طور تجلی ‌کند فروغ فضایت

شود ز جلوه آن طور چون تراب مدقق

به سر سپهر برین را بود هوای پریدن

بدان امید که‌ گردد به خاک ‌کوی تو ملحق

ز نور بیضه بیضا ربوده فر تو فره

فراز طارم امکان زده ‌است قدر تو بعدق

فرود قبه تو ماند این زبر شده خرگه

به‌کوی خاک به دامان آسمان معلق

عیون اهل خرد از غبار توست مکحل

رقاب خلق به طوق پرستش تو مطوق

به نزد قبّه عالیت هفت‌ گنبد گردون

چو پیش کوه دماوند هفت دانه جوزق

دلی‌که نیست هواخواه آستان تو بادا

طعین تیغ مصیقل نشان سهم مفوق

اگر نه مرکز چرخستی ای بنای مشید

چرا به ‌گرد تو می‌‌گردد این دوازده جوسق

ز صد یکی ز فزون اندکی نمود نیارد

شمار منقبتت را دوصد جریر و فرزدق

مگر تو مقصد ایجادی ای رواق معظم

که هست‌هستی نه چرخ از وجود تو مشتق

مگر سراچه عدلی‌ که در هوای تو تیهو

مقام امن نیابد مگر به چنگل باشق

مگر تو روضه سلطان هشتمی ‌که به خاکت

کند ز بهر شرف سجده هفت طارم ازرق

خدیو خطه امکان‌که از عنایت یزدان

فراز خرگه لاهوت برفراشته سنجق

علی عا‌لی اعلی ام‌ام ثامن ضامن

که از طفیل وجودش وجود گشته منسق

سپهر عدل مهین‌گوهر محیط خلافت

جهان جود بهین‌زاده رسول مصدق

قوام دهر نظام جهان وسیله هستی

امین شرع ولیّ خدا خلیفه ی بر حق

زهی عظیم بنا بقعه‌ای‌که هست ز فرّت

بنای شرع مشید اساس عدل محلق

چو بود طاق رواق تو از نقوش معرا

چو از طراز هیولا جمال هستی مطلق

سپهر مرتبه شعبانعلی‌که باد وجودش

به روزگار موید ز کردگار موفّق

نمود عزم‌که‌گردد حدود طاق رواقت

به طرز قصر سنمار و بارگاه خورنق

به نیل و دوده و گلغونه و مداد مزین

به زر و نقره و شنگرف و لاجورد منمّق

به سعی باقر شاپور کلک مانی خامه

که شکل پیل کشد نوک خامه‌اش به پر بق

به لوح صنع مجسم‌کند بدایع‌کلکش

نسیم مشک و شمیم عبیر و نکهت زنبق

چنان‌که نیز مصور کند به صنعت خامه

نعیب زاغ و نعیق‌ کلاغ و صیحه عقعق

به رنگ‌ریزی‌ کلکش‌ کند عیان به مهارت

نشید بلبل و پرواز سار و جنبش لقلق

به ساحت تو رقم‌ کرد نقشها که ز رشکش

زبان اهل بیان چون زبان خامه شود شق

چو گشت چنبر و سقف تو از نقوش نو آیین

چو نای فاخته و گردن حمامه مطوق

نهال فکرت قاآنی از سحاب معانی

به بوستان سخن‌گشت در ثنای تو مورق

پس از ورود سرود از برای سال طرازت

زهی زمین تو مسجود نه رواق معلق

 

 

(۱۵)

سلام نظامی به امام رضا علیه السلام

 

 

 تغییراتی که زائرین در بدن خود ایجاد می‌کنند، یکی از مهم‌ترین ابعاد مادیت زیارت امام رضا علیه السلام است. گونه‌ای از این تغییرات، تغییر در قرارگیری اندام‌هاست که بنا به خرده فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. به عنوان نمونه زائران و مجاوران ساکن در شهر مشهد مقدس، در جریان زندگی روزانه، آنگاه که با حرم امام رضا علیه السلام روبرو می‌شوند، با اعمال برخی تغییرات کالبدی، از قبیل دست بر سینه نهادن، به امام رضا (ع) سلام می‌دهند. در تصویر زیر، این سلام توسط یک سرباز وظیفه و مطابق با آداب نظام صورت گرفته است.

 

 

 

مهدی طاهری،‌ عکاس عکس فوق،‌ در اینباره می‌گوید:‌‌ «این عکس مربوط به سه سال پیش [از سال ۱۳۹۱] می‌شود که در جریان سفری خانوادگی به مشهد مقدس، آن را ثبت کردم. قبل از ورود به حرم مردمی را می‌دیدم که وقتی به وسط خیابان رو به روی گنبد حرم امام رضا (ع) می‌رسیدند،‌ می‌ایستادند و ادای احترام می‌کردند،‌ این موضوع نظرم را جلب کرد و دوست داشتم از این صحنه عکاسی کنم،‌ چند تایی عکس گرفتم، اما آن اتفاقی را که می‌خواستم ثبت شود نبود،‌ داشتم پشیمان می‌شدم که به راهم ادامه دهم ولی یکباره دو سرباز در همان موقعیت روبه روی گنبد قرار گرفتند و سلامی نظامی دادند که بلافاصله چند فریم عکس گرفتم».

مهدی طاهری عکاس این اثر در گفت‌وگو با خبرنگار هنرهای تجسمی فارس درباره این عکس توضیح داد: این عکس مربوط به سه سال پیش می‌شود که در جریان سفری خانوادگی به مشهد مقدس، آن را ثبت کردم.

وی افزود: قبل از ورود به حرم مردمی را می‌دیدم که وقتی به وسط خیابان رو به روی گنبد حرم امام رضا (ع) می‌رسیدند،‌ می‌ایستادند و ادای احترام می‌کردند،‌ این موضوع نظرم را جلب کرد و دوست داشتم از این صحنه عکاسی کنم،‌ چند تایی عکس گرفتم، اما آن اتفاقی را که می‌خواستم ثبت شود نبود،‌ داشتم پشیمان می‌شدم که به راهم ادامه دهم ولی یکباره دو سرباز در همان موقعیت روبه روی گنبد قرار گرفتند و سلامی نظامی دادند که بلافاصله چند فریم عکس گرفتم. یکی از این عکس‌ها را که بهتر بود،‌انتخاب کردم و به جشنواره سوم عکس ملی مشهد فرستادم که از جمله عکس‌های منتخب این جشنواره شد،‌همچنین این عکس در جشنواره عکس امام رضا(ع) و جشنواره عکس رضوی هم انتخاب شد و به نمایشگاه راه یافت.

 

منبع: اینجا و اینجا

https://haraznews.com/40449/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B3-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%C2%AB%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D9%86%D8%B8/

 

(۱۶)

عکس زیارتی در میان آوار

 

عکاسی زیارتی نه تنها یکی از تکنیک‌های عکاسی است، بلکه یکی از گونه‌های ثبت خاطره زیارتی نیز به شمار می‌رود. عکاسی زیارتی در شماری از شهرهای زیارتی ایران، خصوصاً در شهر مشهد پر رونق است. آنچه در پی خواهد آمد، عکس زیارتی یکی از خانواده‌های اهل ورزقان، در استان آذربایجان شرقی ایران است. این عکس در شهر مشهد مقدس و در جریان زیارت امام رضا علیه السلام تهیه شده است. منزل این خانواده در پی زلزله شهرستان ورزقان و اهر تخریب شده است

 

 

منبع عکس خبرگذاری مهر و عکاس آقای علی عباس‌پور است.

 

(۱۷)

امام رضا علیه السلام در دوازده امام خواجه نصیرالدین طوسی

 

در زبان عربی، شماری ستایشنامه درباره امام رضا علیه السلام موجود است. یکی از این ستایشنامه متنی است منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی که در زبان فارسی عموماً به «دوازده امام» از آن تعبیر می‌ شود. آنچه در ادامه می آید، بخش مربوط به امام رضا علیه السلام در این «دوازده امام» است.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّیِّدِ الْمَعْصُومِ وَ الْإِمَامِ الْمَظْلُومِ وَ الشَّهِیدِ الْمَسْمُومِ وَ الْقَتِیلِ الْمَحْرُومِ عَالِمِ عِلْمِ الْمَکْتُومِ بَدْرِ النُّجُومِ شَمْسِ الشَّمُوسِ أَنِیسِ النُّفُوسِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طُوسٍ الرَّضِیِّ الْمُرْتَضَى الْمُرْتَجَى الْمُقْتَدَى الرَّاضِی بِالْقَدَرِ وَ الْقَضَاءِ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ، الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى أَیُّهَا الرِّضَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.

 

 

(۱۸)

قصیده ای در باره واقعه حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع)

رسول جعفریان

 

یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاه مدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. در اینباره بررسی های چندی صورت گرفته است. یادداشت زیر گزارشی در اینباره است.

نیروهای روسیه تزاری که در سال ۱۳۳۰ ق (۱۲۹۱ ش) مشهد را در اشغال خود داشتند، به بهانه بیرون راندن شماری از متحصنان در حرم، روز دهم ربیع الثانی سال مذکور، به حرم مطهر یورش برده و ضمن گلوله باران آن، شماری از مردم را کشته و مجروح کردند. این روز، در تقویم مذهبی شیعیان به عنوان روز مصیبت شناخته شده است. در اینجا، دو قصیده عربی ـ فارسی که همان زمان سروده شده، تقدیم می شود.

 

مقدمه

خاطره شیعیان برای روز عاشورا به عنوان روز مصیبت، می توانست این حس عمومی و شناخته شده میان مردمان را برای شیعیان تقویت کند که وقتی فجایع دیگری در روزی معین رخ می دهد، آن روز را هم به عنوان روز مصیبت بشناسند و مانند عاشورا عزاداری کنند.

می دانیم که در یک برهه از تاریخ، حمله وهابیان به بقیع و تخریب قبور امامان چهارگانه در هشتم شوال ۱۳۴۳ق برای شیعیان تبدیل به تاریخ و روز عزا شد، چنان که سیزده سال پیش از آن، حمله روسها به حرم امام رضا علیه السلام در دهم ربیع الثانی سال ۱۳۳۰یک روز تاریخی «مصیبت» برای شیعیان رقم زده بود. این بنده خدا، سالها پیش، یک مجموعه شعر نوحه خوانی با عنوان «مصیبت نامه»، برای آن حادثه، در مقاله ای با عنوان «سندی ادبی از جریان حمله روسها به حرم امام رضا علیه السلام» در مجله مشکوه منتشر کرد که با همین عنوان در اینترنت قابل دستیابی است. در آنجا، شرحی از مقدمات آن واقعه آمده و توضیح داده شده بود که ماجرای حمله روسها به حرم امام رضا (ع) به چه دلیل و چگونه رخ داد. طبعا آن مطالب در اینجا تکرار نکرده و صرفا چند سطر خلاصه آن را می آوریم.

خلاصه ماجرا آن بود که در سال یاد شده، شماری از طرفداران محمد علی شاه قاجار که آن وقت تبعید در روسیه بود، در حرم امام رضا (ع) اجتماع کرده و این خبر انتشار یافت که به زودی محمد علی شاه وارد مشهد خواهد شد. روسها ابتدا از این جریان حمایت کردند، اما بر اساس تعهدی که با انگلیسی ها داشتند، مجبور به آرام کردن اوضاع مشهد که در کنترل آنان بود، شدند. روسها نسبت به تحصن طرفداران محمد علی شاه در حرم اقدام کرده و برای بیرون راندن آنها تلاش کردند. در مقابل، متحصنین حاضر به این کار نشده و مقاومت کردند. در نتیجه روسها با تجهیزات نظامی مداخله کرده و به قول خودشان غائله را خاتمه دادند. طبعا علاوه بر گلوله باران حرم و گنبد، عده ای از مردم نیز که در آنجا بودند، کشته شدند. آمار روسها سه نفر، و آمار مردم صدها نفر بود. این رفتار روسها برای ایرانیان که عاشق امام رضا و حرم آن حضرت بودند، قابل تحمل نبود و در سراسر ایران ضجه ای بر پا کرد. همان وقت ملک الشعراء بهار قصضیده ای شامل ۴۷ بیت سرود:

اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است / ماه ربیع نیست که ماه محرم است

شاعران دیگری نیز در این باره سروده هایی انشاء کردند که یک نمونه آن نوحه های سینه زنی با عنوان «مصیبت نامه» بود که در یک جزوه کوچک چند سال بعد از آن در سال ۱۳۴۶ ماجرا در کرمان منتشر شده و این بنده خدا آن را در همان مقاله پیشگفته منتشر کرد.

اکنون سند دیگری در این باره یافتم که به نظرم بسیار جالب است. این سند شامل دو قصیده، یکی «شکوائیه» و دیگر «تشکریه» در باره این رویداد مهم است که از نظر تاریخی، روشنگر حسی است که این ماجرا در میان مردم ایران ایجاد کرده و این که چه نوع تحلیلی از نظر مذهبی در باره آن داشته اند. جز این، خصوصیت دیگر آن این است که هر دو قصیده به عربی ایرانی دوره قاجاری است و در عین حال ترجمه منظوم فارسی هم دارد. این نوع از عربی، از پس از مغول در ایران رواج یافت، در حالی که ساده و تنها با تعداد خاصی از کلمات عربی شکل می گرفت. شاعر ما البته سعی کرده از برخی از کلمات نامأنوس هم به خصوص در ساخت قافیه اشعار استفاده کند. قدرت وی برای سرایش شعر عربی در همین حد جالب است، و جالب تر ترجمه آن اشعار به شعر فارسی است. این یعنی این که دستی در ادب داشته و نشانگر آن که وی از نسل ادیبان و کاتبان درباری و آگاه به عربی و فارسی بوده است.

چنان که در آغاز این رساله آمده، قصاید شکوائیه و تشکریه متعلق به جلال الدین محمد شیرازی ملقب به جلال المحققین است که زمان سرایش شکوائیه و علی القاعده اصل اتفاق، مجاور مشهد بوده است. من جستجوی مفصل در باره وی نکردم و در این عجاله جستجو چیزی نیافتم، اما باید یادآور شوم که وی نباید سید جلال الدین محمد بن میرزا ابوالقاسم شیرازی ذهبی متولی شاه چراغ باشد که در سال ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۱ درگذشته و نمی تواند شاعر ما باشد که قصیده تشکریه را در سال ۱۳۳۶ ق سروده است.
قصیده شکوائیه خطاب به امام زمان (ع) است و طی اشعار عربی سروده شده که جمعا ۴۶ بیت + ۴۶ بیت فارسی در ترجمه آنهاست، نسبت به این رخداد اظهار ناراحتی کرده است. وی ضمن اشعار خوب، به تسلط کفار و مسیحیان بر مسلمانان اشاره کرده و از این که روسها بر حرم چنین توهینی را روا داشته اند، شکایت و گلایه می کند. وی ضمن اشاره به انداختن گلوله های توپ، ورود روسها را با چکمه به داخل حرم، و انواع دیگر بی حرمتی اشاره کرده است.

این ماجرا گذشت تا آن که جنگ جهانی اول در سال ۱۳۳۲ ق (= 1914 ـ ۱۹۱۸) آغاز شد و روسها مورد تهاجم آلمانها قرار گرفتند و بسیاری از آنان در نبرد کشته اند. وی از خوابی یاد می کند که حضرت ولی عصر (ع) را دیده که ندای شکوائیه او را شنیده و این چند شب پیش از شروع جنگ بین الملل بوده است: «چند شب پیش از شروع جنگ بین المللی، شبی در عالم رؤیا حضور مبارکش خوانده شدم؛ پس از آنکه به خاکپای مبارکش جبهه فرسودم، بفرمودی، مرثیه ای که در مصیبت قبر جدّم امام هشتم گفته ای بخوان. حسب الامر خواندن گرفتم، تا بدینجا رسید:

یا صاحبَ العصر یا صمصام منتقم /یا مالک الامر من قهّار قدموس

یا قائم السیف یا ذاالقهر والنقم /قُم و انتقم عاجلاً من رؤس متعوس

پس سر مبارک که به زیر بود بلند کرده، فرمودی: أجبناک، یعنی ناله های تو شنیدم و دعایت اجابت فرمودم. چهار یا پنج روز بیش نگذشت که جنگ بین المللی سر گشت»

این مسأله سبب شده است تا جلال الدین محمد، به انشای قصیده تشکریه بپردازد: «چون آثار اجابت دعا ظاهر و علائم اضمحلال دولت جائره منحوسه باهر گشت، به شکرانه این نعمت عُظمی، قصیده ی تشکریه بساختم، و در زمان اقامت تبریز، به خواهش بعضی دوستان، هر دو قصیده را به نظم فارسی، برای اعمیّت فائده ترجمه نمودم». وی در سال ۱۳۳۶ از تبریز راهی تهران شده و این قصیده را به عنوان یک تحفه تسلیم دربار احمد شاه قاجار کرده است: «در این اوقات که شهر شعبان المعظم یک هزار و سیصد و سی و شش هجری است، از دارالسلطنه تبریز وارد دارالخلافه طهران پای تخت دولت علّیه اسلامیه شیعیه گردید، خواست تا ارمغانی تقدیم دربار معدلت مدار فرازنده ی رایت شاهنشاهی و برازنده ی خلعت خلایق پناهی… اعلیحضرت قوی شوکت، السلطان احمد شاه قاجار نماید»

اساس سرایش تشکریه بر این پایه بود که وی اعتقاد داشت کهخداوند به وسیله ژرمن ها، انتقام خود را از روسها به خاطر حمله شان به حرم امام رضا (ع) گرفته است. در این وقت او قصیده تشکریه را سرود که شامل ۵۴ بیت عربی و طبعا در ازای هر بیت، یک بیت فارسی است. تعابیر وی در باره روسها و این که چطور در جنگ جهانی و به وسیله آلمانها، تقاص آن ماجرا را پس دادند در تعداد قابل توجهی از ابیات به خصوص در نیمه دوم این قصیده آمده است.

خاتمه این قصیده، اشعاری است در ستایش احمد شاه قاجار که سه بیت اول آن می تواند ادامه همان قصیده تشکریه باشد که عربی و فارسی است. اما پس از آن ۱۴ بیت فارسی دیگر هم در ستایش احمد شاه آورده و علی الرسم اشعار آن وقت در مدح شاهان، او را در عدالت گستری و دینداری ستوده است.

 

دو قصیده شکوائیه و تشکریه 
مولف: جلال المحققین (جلال الدین محمد شیرازی)

مقدمه مولف

اقلّ اعیان دولت قاهره، و اذلّ خدّام شریعت طاهره، جلال الدین محمد شیرازی، الشهیر بـ «جلال المحققین» مجاور مشهد مقدّس رضوی، پس از واقعه هائله بمبارد قُبّه سامیه، و بارگاه ملایک پناه سلطان سریر ارتضا، حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیه والثناء ـ در روز دهم شهر ربیع الثانی سنه یک هزار و سیصد و سی [۱۳۳۰] در ضمن مرثیه عربیه که مطلعش این است:

یا قاصدی مَن بنور الله مغموس /یا زائری مَن بارض الطیبه مرموس

بثّ شکوی به دربار حضرت ولایت مدار امام عصر ـ عجل الله فرجَه ـ برده، با قلب شکسته و خاطر خسته، از آن مدبّر عوالم وجود، و سلطان اقالیم غیب و شهود، استدعاء مجازات و انتقام نمود. چند شب پیش از شروع جنگ بین المللی، شبی در عالم رؤیا حضور مبارکش خوانده شدم؛ پس از آنکه به خاکپای مبارکش جبهه فرسودم، بفرمودی، مرثیه ای که در مصیبت قبر جدّم امام هشتم گفته ای بخوان. حسب الامر خواندن گرفتم، تا بدینجا رسید:

یا صاحب العصر یا صمصام منتقم /یا مالک الامر من قهّار قدموس

یا قائم السیف یا ذاالقهر والنقم /قُم و انتقم عاجلاً من رؤس متعوس

پس سر مبارک که به زیر بود بلند کرده، فرمودی: أجبناک، یعنی ناله های تو شنیدم و دعایت اجابت فرمودم. چهار یا پنج روز بیش نگذشت که جنگ بین المللی سر گشت. چون آثار اجابت دعا ظاهر و علائم اضمحلال دولت جائره منحوسه باهر گشت، به شکرانه این نعمت عُظمی، قصیده ی تشکریه بساختم، و در زمان اقامت تبریز، به خواهش بعضی دوستان، هر دو قصیده را به نظم فارسی، برای اعمیّت فائده ترجمه نمودم تا در این اوقات که شهر شعبان المعظم یک هزار و سیصد و سی و شش هجری است، از دارالسلطنه تبریز وارد دارالخلافه طهران پای تخت دولت علّیه اسلامیه شیعیه گردید، خواست تا ارمغانی تقدیم دربار معدلت مدار فرازنده ی رایت شاهنشاهی و برازنده ی خلعت خلایق پناهی، ابر نیسان جود، و احسان سدّ طوفان کفر و طغیان، سالک صراط مستقیم و حامی دین قویم، بانی اساس عدل و امان، ماحی آثار ظلم و عدوان السلطان الاعظم، والخاقان الافخم، اعلیحضرت قوی شوکت، السلطان احمد شاه قاجار ـ خلّد الله ملکه و عیشه، و نصر الله جنده و جیشه ـ نماید. این دو قصیده را که بضاعتی است مُزجاه، مور صفت تحفه درگاه آن اعلیحضرت سلیمان حشمت نمود. نظر به اینکه بزرگان گفته اند ارمغان بارگاه ملوک و تحفه پیشگاه سلاطین، نشاید جز آنچه از جنس علوم و معارف باشد، چه انواع زواهر جواهر و اصناف غوالی لآلی، در خزائن این سلسله علیّه، به قنطار و خروار است، پس در انظار همَم عالیه ایشان، اَنفس جواهرات دنیا، خردل وار خار و بی مقدار است، لاسیمّا این شاهنشاه جمجاه اسلام پناه معارف پرور که بحمد الله تعالی با صغر سِن، لطیفه ی حلم و عقل و جوهره معرفت و فضل است.

لَهُ هِمَمٌ لا مُنتَهی لِکِبارِها /وَ همَّتُهُ الصُّغری اَجَلُّ مِنَ الدَّهر

کَیفَ لا وَ لَقَد اَتاهُ اللهُ الحُکمَ و الحِکمَهَ صَبِیّاً، وَ أعطاهُ الدُّولَهَ وَ السَّلطَنَهَ صَغیراً، وَ بَرَّاَهُ عَن سُوءِ الخُلقِ وَ الاِثمِ وَ بَرَءَهُ [۱] مِنَ الحُسنِ فِی السّیرَهِ وَ الجِسمِ. اللّهُمَّ ارفَع رایاتِ الاِسلامِ بِیُمنِ تَقوِیَتِه، وَ نَضِّر رِیاضَ العِلمِ و الایمانِ بِحُسنِ تَربِیَتِه، وَاجعَلهُ ناصِراً لِعِبادِکَ، وَ حافِظاً لِبِلادِکَ، وَ شَرِّف صَدرَهُ بِاِکرامِ اَهلِ الدّینِ، وَ نَوِّر قَلبَهُ بِاَنوارِ المَعرِفَهِ وَالیَقینِ، وَ مُدَّ ظِلالَ جَلالِه عَلی مَفارِقِ العالمَینَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آله الطّاهِرین.

 

قصیده شکوائیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا قاصِدی مَن بِنورِ اللهِ مَغمُوسٍ /یا زائِری مَن بِاَرضِ الطَّیِبَهِ مَرمُوسٍ
الا ای قاصد ان آنکه غرق نور یزدان شد /الا ای زائران آن که اندر طیبه پنهان شد
قُولُوا لَهُ بَعدَ تَقبیلٍ لِتَربَتِه /قُم خاتَم الرُّسلِ وَاشهَد مَشهد طوسٍ
چو بوسید خاک پاک او پس عرضه داریدش / که ای ختم رسل بنگر چسان اندر خراسان شد
خَطباً فَظیعاً عَلَی الاسلامِ قارِعَهً /صُمُّ الصِّلابِ لَموهٍ غَیرَ مَانُوسٍ
رسیده دین اقدس را ز دشمن سخت توهینی /که بر کوه ار رسیدی کوه آب از هیبت آن شد
داهٍ دَهی عالَمَ الایجادِ فَانکَسَرَت /سُفنُ الوُجُودِ بِمَوجِ الضَّرِ وَ البُؤسِ
ز طوفانی چنین هایل که عالم را محیط آمد /قرین غرق در بحر عدم کشتی امکان شد
قامَت قِیامَهُ اَهلِ الدّینِ وَانطَمَسَت /شَمسُ الهِدایَهِ مِن خَفّاشِ مَدوُسٍ
تو گوئی اهل دین را گشت پیدا روز انگیزش /ز شب کوران بی دین منطمس خود مهر تابان شد
یا عَینُ جُودی دَماً بِالدَّمعِ وَانسَکبی /لِشَرِّ یَومٍ عَلَی الاسلامِ مِن رُوسٍ
ببار ای دیده خون دل برای بدترین روزی /که در اسلام از روس بداختر خود نمایان شد
یَومٍ تَزَلزَل عَرشُ اللهِ ذا عِظَمٍ /یَومٍ عَبُوسٍ وَلِلاِسلامِ مَنحُوسٍ
چو روزی آنکه در وی عرش رحمان سخت لرزان گشت /چه روزی آنکه سعد کفر و نحس هر مسلمان شد
یَومٍ تَزَعزَعتِ السَّبعُ الشِّداد لما /جَری علی قبرِ مَن فی طوُسِ مَدسوسٍ
چه روزی کز نهیبش لرزه آمد هفت گردون را / چه هتک قبر سلطان خراسان خود نه آسان شد
قبرٍ خَزینَهِ عِلمِ اللهِ قَد ضَمِنَت /سِرَّ الاِلهِ وَ بِالاَنوارِ مَطروسٍ
چه قبری آنکه در وی سرّ سبحانی نهان آمد /چه قبری آنکه از وی نور ربانی درخشان شد
قبرٍ بِطوسَ لَقَد جَلَّت مُصیبَتُها /فَالحُزنُ لَیسَ مَدَی الدُّنیا بِمَرکوسٍ
همان قبری که اندر طوس از ظلم جفای روس /بر او آمد مصیبتها که حزنش را نه پایان شد
قَبرَ الرِّضَا المُرتَضی فی اَرضِ طوسَ تَری /کَکَوکَبٍ فی فَلاهِ الاَرضِ مَطموسٍ
رسول الله ببین قبر رضای مرتضی در طوس /بسان کوکب افتاده در گوشه بیابان شد
الصَّدرُ مُلتَهِبٌ وَالقَلبُ مُضطَرِبٌ /وَالدَّمعُ مُنسَکِبٌ مِن اوقیانوسٍ
از این غم سینه ام سوزان دلم سیماب وش لرزان /تو گویی دیده ام را راه با دریای عمان شد
ما لی سَبیلٌ سِوی بَثِّ الشِّکایَهِ لی /مَن لا یَزالُ بِعَینِ اللهِ مَحرُوسٍ
نباشد چاره دردم مگر کارم شکایت من /بدرگاه شهنشاهی که مادامش نگهبان شد
مَن هَمَّنا مِن سِواهُ لَیسَ مُنفَرِجاً /مَن کَربُنا مِن عَداهُ غَیرُ مَنقوسٍ
شهنشاهی که جز از وی نگردد همّ ما زائل /شهنشاهی که درد ما بغیر از وی نه درمان شد
مَن تَبسُطُ العَدلَ فِی الافاقِ حَضرَتُهُ /وَ یَقمَعُ الظُّلمَ مِن رَأسٍ وَ مَرؤسٍ
شهنشاهی که عدل و داد عالم از وجود او است /شهنشاهی که از وی قطع ریشه ظلم و عدوان شد
مُخَلِّصِ النّاسِ مِن اَیدی جَبابِرَهٍ /مُطَهِّرِ الارضَ مِن اَوجاسِ طَعموسٍ [۲]
خلاصی بخش مظلومان ز دست جور جبّاران /که از وی خاک پاک از رجس شرک و غیّ غولان شد
بَقِیَّهَ اللهِ فِی الارضِ وَ حُجَّتِه /عَلَی البَّرِیَهِ مَعقولٍ وَ مَحسوسٍ
خلیفه قادر مطلق امام قائم بر حق /که حجّت از خدا بر خلق از پیدا و پنهان شد
یا مَن اِلیهِ عُیُونُ الشَّوق تَنفَتِحُ /ظالَ الزَّمانُ وَ ما کُنّا بِمَأیوسٍ
الا ای آنکه در راه تو ما را دیده باز آمد /اگر غیبت دراز آمد، نه ما را یاس و حرمان شد
یا صاحِب العَصرِ یا صَمصامَ مُنتَقِمٍ /یا مالِکَ الاَمرِ مِن قَهّارِ قُدموسٍ [۳]
الا یا صاحب العصر! ای خدا را منتقم شمشیر /که تدبیر جهانت از جهانبان حکم و فرمان شد
یا قائِمَ السَّیفِ یا ذَا القَهرِ و النِّقَم /قُم وَانتَقِم عاجِلاً مِن روسِ مَتعوسٍ [۴]
الا ای قائم غایب که حق را مظهر القهری /شتاب آور بقهر روس کز وی محو قران شد
طاوُسَ جَنَّهَ حّتّی ما تَری وَ نَری /أنَّ الغُرابَ یُحاکی فِعلَ طاوسِ
تو ای طاوس جنّت تا به کی بینی و ما بینیم /که طاوس کنان زاغ و زغن اندر گلستان شد
مَا الاِنتظارُ اَما أنَ الخُرُوج وَ قَد /بانَ الفَسادُ عَلی بَرٍّ و قاموسٍ [۵]
چه باشد انتظارت ای ولی حق مگر نبود /که عالم پر ز شرّ و شرک و کفر و ظلم و عدوان شد
اَما تَری ساحَهَ التَّقدیسِ قَد جُعِلَت /مَاوی شَیاطینَ لِلخنّاسِ مَجسوسٍ [۶]
نگر مر ساحت تقدیس و مسجود ملایک را /ز جور نیکلای زشت چون ماوای شیطان شد
اَما تَری هَیکَل التَّوحید کَیف یُری /بِظَلمِ اَهلِ الجَفا مَرفوسَ [۷] کَردوسٍ [۸]
ببین خود هیکل توحید را ای قدره الله هان /ز ظلم روس بد گوهر لگدکوب ستوران شد
اَما تَرَی الکُفرَ قَد عَمَّ البِلاد وَ تَمَّ /وَ اَفسَدَ الرُّوسُ فِی الاسلامِ کَالسُّوسِ [۹]
نه بینی کفر را ای شه فرو بگرفته عالم را /فساد روس بین چون سوس در ارکان ایران شد
ذَوی اَقانیمَ لا تَنظُر وَ قَد مَلَکوا /کُلَّ الاَقالیمِ مِن طوسٍ وَ طَرطوسٍ
پرستنده اقانیم ای عجب مالک اقالیمند /ز مشرق تا بمغرب بین که ملک طلق ایشان شد
اَهلُ الصَّلیبِ شَبیبٌ مِن فِعالِهِم /بِما تَجَدَّد مِنهُم فِعلُ طَیطوسٍ
گرفته عیسوی پیرانه سر عهد جوانی را /کز ایشان تازه چون طیطوس بیت الله ویران شد
رَمیُ البَنادِقِ عُدواناً اِلی بُقَعٍ /سَمَت سُمُوّاً سَماءً غَیرَ مَحسوسٍ
گلوله کین پس افکندند آن قوم جفا پیشه /بسوی بقعه کو برتر از رفعت ز کیوان شد
وَ هَتکُهُم حَرَماً کانَت حِجابَتُهُ /فِخارَ مُوسی وَ مَن مِن نَفخِ قُدّوسٍ
بسی بی حرمتی کردند با درگاه آن شاهی /که دربانیش فخر عیسی و موسی بن عمران شد
بَیتَ الاِلهِ الّذی مِن اَجلَه خُلِقَت /بَیتُ الحرامِ وَ لَحمٍ ثُمَّ قِدّیسٍ
چه درگاهی همان درگه که از بهر طفیل او /بناء بیت مقدس بیت لحم و کعبه بنیان شد
قَد صَدَّعُوا قَبَّهً کانَت مُباهِیَهً /عَرشَ الاِلهِ لِشَخصٍ فیه مَرموسٍ
شکستندی ز عدوان قبه ای را کز شرف بی شک /مباهل بر فلک نی بل همی بر عرش رحمان شد
لَم یَخلَعُوا النَّعلَ فی وادٍ مُبارَکَهٍ /بِنَورِهَا الطُّورَ صارَت ذاتَ تَقدیسٍ
بپای چکمه رفتندی در آن وادی که از نورش /تجلّی لمعه ای بر طور کردی طور پاشان شد
نامُوسَ دَهرٍ اَما تَنظُرُ لما صَدَرَت /مِن قَومِ سوءٍ بِلادینٍ وَ ناموسٍ
ایا ناموس دهر ای صاحب عصر و زمان بنگر /چسان از روس بی ناموس اندر طوس طغیان شد
اُنظُر اِلی رایهٍ لِلکُفرِ تُرتَفَعُ /وَانظُر اِلی عَلَمٍ بِالکُفرِ مَنکوسٍ
ببینین رایات کفر از هر طرف افراشته ای شه /نگونسار از جفای کفر خود رایات ایمان شد
اُنظُرو قائُکَ رُوحُ العالمینَ اِلی /حَریمِ قُدسٍ بِاَیدِی الشِّرکَ مَمسوسٍ
فدایت جان عالم ای امام منتظر بنگر /حریم قدس در دست گروه بت پرستان شد
اُنظُر الی مَفخَر الافلاکِ قَد رَبِطَت /فیهِ الدَّوابّ دَوابٌ دونَ عَکموسٍ [۱۰]
زمینی کاسمان در پیشگاهش جبهه فرساید /ز جور روس خر کمتر همی میدان اسبان شد
اُنظُر اِلی مَهبَطِ الاملاکِ اصطَحَبَت /فیهِ الکِلابِ کِلابٌ مِن مَیامیسٍ [۱۱]
نگر در مهبط املاک سگها با سگان رفتند /فلک زین جور لرزان و ملک زین ظلم گریان شد
اُنظُر اِلی مَلجأ الرُّسُلِ الکرامِ تَری /رَأساً بِلا جِسمٍ اَو جِسماً بِلا روسٍ
مکانی کز شرافت ملجأ پیغمبران آمد /بسی سر گشت بی پیکر درو، بس جسم بی جان شد
اُنظُر اِلی الکُفرِ وَ الاسلامِ عَزَّ وَ ذَلَّ /حَتّی تَری عَجَباً مِن اَمرٍ مَعکوسٍ
نگر مر عزّت کفار و ذلّ مسلمین ای شه /شگفت انگیز تبدیلی که در آنان و اینان شد
اُنظُر اِلی بَیتِ رَبِّ العالمینَ یُری /مُشَبَّکاً بِمَرامی اَهلِ ناقوسٍ
نگر کز توپ این ناقوسیان شوم بد گوهر /مشبک خانه پروردگار حیّ سبحان شد
غَوثَ الوَری اُنظُرنَ حَول الضَّریحِ عَلی /قَتلی وَ صَرعی وَ مَجروحٍ وَ مَرفوسٍ
به اطراف ضریح جدّ خود غوث الوری بنگر /فتاده جمعی و جمعی بخون خویش غلطان شد
هاتَت مَساجِدُنا دانَت مَشاهِدُنا /دامَت مَصائِبُنا مِن اَهلِ ناوسٍ
مساجد سست بنیان شد، مشاهد سخت ویران شد /از این نادوسیان ما را مصائب بس فراوان شد
بَحرَ الرَّوی اَغرقن رَبّی سَفائِنَهُم /کَما فَعَلتَ بِفُلکِ بنِ سَمانُوسٍ [۱۲]
به دریای فنا کن غرق کشتی وجود روس /چنانچه ز ابن اسمانوس هم کشتی ربان شد
فی ثالِثٍ رابعٍ ثانٍ مَضَینَ تَجِدُ /عَشرً ماتاً اُلوفاً وَقعَهَ طوسٍ
هزار و سیصد و سی رفته از هجرت ز وقعه طوس /گریبان چاک مریم، عیسی اندر چرخ نالان شد
فی عَشرِ ثانی رَبیعٍ قَد بَدا عَجَباً /خَریفُ رَوضَهِ مَن بِالنُّورِ مَغموسٍ
بُدی عشر ربیع دومین کز روس بی ناموس /خریف روضه مغموس اندر نور یزدان شد
تمّت القصیده الشکوائیه بعون الله تعالی و توفیقه

 

 

قصیده تشکّریه
اَلا مَن یُبَلِّغ سَلامی إلی /غِیاثِ الوَری المالِکِ القادِری
کیست سلامم برد سوی غیاث الوری /آنکه هویدا در او است طنطنه کبریا
اَلا مَن یُبَلِّغ ثَنائی إلی /إمام الهُدی الغائبِ الحاضِرِ
کیست رساند ثنا سوی امام الهدی /مهدی قائم که او است حاضر غائب نما
وِلیِّ الاِله وَ حُجَّتِه /خَلیفَهِ ذی القُدرَهِ القاهِرِ
ولیّ حق در جهان حجّت پروردگار /خلیفه ذوالجلال منتظر مرتجی
یَقُولُ أیا خاتَمِ الاَوصیاء /أیا اَوَلاًّ کُنتَ فِی الاخِرِ
بگوید او را که ای ختم همه اوصیاء /ای که به تن آخری لیک به جان ابتدا
أیا قاصِماً شَوکَهَ المُعتَدینَ /أیا مُدرِکَ الهارِب النّافِرِ
ای که تو خواهی شکست شوکت هر معتدی /وی که ز قهرت فرار نیست لمن قد عدی
أیا رافِعاً لِلِواءِ الهُدی /أیا ناکِساً رایَهَ الکافِرِ
ای که فرازنده است از تو لوای هدی /وی که ز تو سرنگون رایت کفر و جفا
أیا کاسِراً اَظهُرَ الظّالمین /وَ یا جابِراً کَسرَهَ الجائِرِ
ای که تو خواهی شکست، پشت همه ظالمان / وی که تو بندی ز لطف شکست مَن اعتدی
بِیُمنِکَ اِنَّ الوَری یُرزَقونَ /عَلَیکَ یَدُورَ رُحَی الدّائِرِ
ز یمن هستی تو کلّ وری یرزقون /توئی مدار جهان یری و ما لا یری
بِحُکمِکَ اِنَّ القَضاء قُدِّرا /وَ ناهِیکَ مِن أمِرٍ زاجِرٍ
بحکم تو در جهان مقدر آمد قضا /چو امر و نهی است این، به امر حق ذوالعلی
تَناهَت اِلَیکَ عُلُومُ الوَری /اَناخَت لَدَیکَ مُنَی الفاقِرِ
پیش تو ننهفته است آنچه بود در جهان /به درگهت خفته است مطیه ذی المنی [۱۳]
تَعَظَّمتَ عَن اکتِناه العُقُولِ /وَ مَاالعَقلُ فیکَ سِوَی الحائِرِ
کنه تو برتر بود ز اکتناه عقول /واله و حیران بود در تو همه عقلها
حَوَیتَ کَمالاتِ کُلِّ الرُّسُل /بَلِ الکُّلُ مِن بَحرِ الذّاخِرِ
در تو هویدا بود کمال کلّ رسل /بلکه ز دریای تو اغترف الانبیاء
جلالُکَ قَد جَلَّ عَن وَصفَنا /جَمالُکَ قَد عَزَّ عَن ناظِرٍ
جلال تو برتر است از آنکه آید به وصف /جمال تو امنع است از نظر ازکیا
تَقَدَّسَ ذاتُکَ عَن حَدِّنا /تَنَزَّهَ نَعتُکَ عَن خاطِرٍ
مقدّس آمد تو را ذات ز تعریف ما /منزّه آمد تو را نعت ز توصیف ما
تَعالَت مَعالیکَ عَن مَدحِنا /مَعانیکَ عَن فِکرِنا الفاتِرِ
معالیت برتر است ز مدحت مادحین /معانیت اعظم است ز فکرت اصفیا
تَحَجَّبتَ کَالشَّمسِ تَحتَ الغَمام /وَ اِشراقُکَ خاطِفُ الباصِرِ
گر چه نهانی چو شمس به زیر خفا /تافته انوار تو بر همه ارض و سما
تَسَربَلتَ بِالغَیبِ مِثلَ الاله /تَکَرَّمتَ عَن باصِرِ حاسِرٍ
جامه غیبت بخود راست نمودی چو حق /چه در نیائی بچشم چو حق عزّ علا
بَطَنتَ ظُهُوراً فَاِنَّ العُیونَ /لتَحسِرُ مِن نورِکَ الباهِرِ
همچو خدا گشته ای عیان ز فرط ظهور /چو کور گردد بصر قوی چو گردد ضیاء
وَ لا غَروَ لَو أنکَرَتکَ التّی /تَوَّلُدُها کان مِن عاهِرٍ
نی عجب ار منکرت شوند اهل ضلال /که هست تولیدشان خود ز سفاح و زنا
فَلا ذَنتَ لِلشَّمسِ فی ضَوئِها /اذا ما تَجَلَّت عَلَی العائِرِ
خود چه کند شمس را با همه افراط نور /گرنه تجلّی کند بر آنکه دارد عمی
وَ لا عَیبَ فی سَمکَهٍ لِلسَّماء /اذا لَم تَنَلها یَدُ القاصِرِ
به رفعت آسمان چسان رسد منقصت /که دستی از کوتهی نیاید او را رسا
لَاَنتَ یَدُاللهِ فی خَلقِهِ /وَ وَجهٌ لَهُ لَیسَ مِن داثرِ
توئی ید کردگار در همه مخلوق او /و وجه باقی او که نیست او را فنا
تَعالیتَ مِن غالِبٍ قاهِرٍ /وَ بُورِکتَ مِن واتِرٍ [۱۴] باتِرٍ [۱۵]
ای متعالی بذات چه غالب و قاهری /منصب خونخواهیت مبارکست از خدا
شَکَوتُ الیکَ بِقلبٍ کَئیبٍ /وَ دَمعٍ دَمُ القَلبِ کَالخادِرِ [۱۶]
شکایت آوردمت به قلب زار حزین /بدیده کو فشاند خون دلم نهرسا
غُدُوّاً تَظَلَّمتُ ثُمَّ العَشِیِّ /اِلیکَ مِنَ الضَّبُعِ الزّائِرِ [۱۷]
بس متظلم شدم بدرگهت صبح و شام /ز خرس کفتار خو که کرده شیری بما
مِنَ الرّوسِ تَعساً لِاَفعالِهِ /بِطوسٍ وَ فی مَشهَدِ الطّاهِرِ
روس که بادا هلاک ز زشت کرداریش /به مشهد طوس آن بارگه کبریا
تَهَتَّکَ مِنهُم حَریمُ الاِله /حَریمُ الرّضَا المرتَضَی الصّابِرِ
هتک شد از روس هان حرمت عرش اله /حریم سلطان طوس علیّ موسی الرّضا
لِمَحق الشَّریعَهِ قَد ماکَروا /فَحاقَ بِکَ المَکرُ بِالماکِرِ
بسی نمودند مگر که محو سازند دین /از نظرت بازگشت مگر بقوم دغا
نَقَمتَ مِنَ الرّوسِ ها بِالبُروسِ /لِقَبرٍ بِطوسٍ عَلَی الظّاهِرِ
کیفر کشیدی ز روس شها بدست پروس /برای شمس الشموس نهان نه بل برملا
اَبَدتَ بِجَرمَن جِرمَهُم /بِجُرمٍ لَهُم عَلَی الجاهِرِ
به جَرمَنی جرمشان شها دریدی ز هم /به جُرمشان کاشکار شدی بروم و ختا
بِحَولِکَ قَد شَتَّتُوا شَملَهُم /شَتیتَ الرِّمادِ مِنَ العاصِرِ
رشته جمعیتش ز تو پراکنده شد /مثال خاکستری ز تند باد صبا
فَمِنهُم قَتیلٌ وَ مِنهُم جَدیلٌ /وَ مِنهُم اَسیرٌ یَدَ الثّائِرِ
بعضی از ایشان قتیل، پاره دیگر جدیل /برخی آمد اسیر، بدست آلمانیا
فَشَی الوَیلُ فیهِم وَ شاعَ الرَّنینُ /رَنین الاِمامِیّ فِی العاشِرِ
سوی ثریا شده فغانشان از ثری /چنان که عشر ربیع ز شیعه واویلتا
بَدی شامِخُ الطَّورِ مِن رَأسِهِم /وَ سَیلُ الدَّمِ مُذهِبُ الماطِرِ [۱۸]
کوه بزرگی عیان از سر بُبریده شان /سیل سترگی روان ز خونشان قد بدا
بِحَمراءَ خَضراءَ قَد بَدَّلوا /بِسَوداء بَیضاءَ لِلسّاتِرِ
زمردشان سبز و زرد، لباس شد سرخ گون /سفید مادامها همه بتنشان سیا
بِحُکمِکَ صارَت بُزاهُ [۱۹] الدُّوَلِ /عَصا فیرَ فی مَخلَب الکاسِرِ [۲۰]
آنکه بگردی شکار دول چه شاهین به زور /ز تو چو گنجشک زار شکار گشتی هلا
اُسوُدُ الحُروبِ غَدَت کَالنِّعامِ /لَتَنفِرُ مِن صَفرَهِ الصّافِرِ
آنکه نمودی چو شیر حمله به میدان جنگ /کنون ز بانگی ضعیف رمد شترمرغ سا
وَ کانَتَ تُطاوِلُ طُول السَّماء /إذا هُم لَمرفوس ذِی الحافِرِ
آنکه نمود از غرور به آسمان همسری /بزیر سمّ ستور بیامدی توتیا
و کانُوا یَصُولُونَ صَول اللّیوُث َ/هُمُ الانَ کَالثَّعلَبِ الخاتِرِ
آنکه چو شیر ژیان، صولت و سطوت نمود /چو روبه مست پی، فتاده اندر بلا
وَ مِن بَأسِهِم تَستَغیثُ الاُمَم /وَ هُم عِبرَهٌ مِنکَ لِلعابِرِ
ز بیم شمشیرشان جمله امم در هراس /عبرت خلق آمدند ز قهر تو حالیا
فَاَلحِق بِه صِنوُهُ فِی الدِّمارِ /وَ مَن هُوَ فِی المَکرِ کَالسّاحِرِ
ملحق گردان به او برادرش در دمار /آنکه کند ساحری ز حیله در ما جری
فَرَجتَ الهُمُومَ کَشَفتَ الغُمُومَ /بِرَغمِ المَعاطِسِ مِن دامِرِ
ز دودی از سینه ها زنگ هموم و غموم /به خاک چون بر زدی بینی آن اشقیا
شَفَیتَ العَلیل رَوَیتَ الغَلیل [۲۱] /حَمَیتَ القَلیل بِلا ناصِرٍ
شفای دادی علیل، سیراب کردی غلیل /حمایت کردی قلیل، قوم بلا ملتجا
فَسَحتَ الصُّدوُرَ مَنَحتَ السُّروُرَ /بِضَربِ الثُّبوُرِ عَلَی الغادِرِ
بروس چون بر زدی هلاک و ویل و ثبور /خود دل پر خون ما ز غم نمودی رها
عُیوُنُ مُحِبّیکَ قَرَّت بِما /قَطَعتَ مِنَ الرّوُسِ مِن دابِرٍ
چشم همه دوستانت روشن و پرنور گشت /چو روسپی [۲۲] روس شد از تو قرین فنا
وَ أیقَظتَ أجفانَهُم مِن کَری /وَ أهجَعتَ عَیناً مِنَ السّاهِرِ
چو برگرفتی تو خواب ز چشم های عدو /بخواب راحت شدی دو چشم بیدار ما
أیا حامِیاً لِحَریمِ الاِلهِ / وَ یا واتِراً مِن بِلا واتِرِ
ایا که حامی تویی از حرم کبریا / و یا که تو خونخواه آنکه خونش هبا
فَما لی سَبیلٌ إلی شُکرِکُم /سِویَ العَجزِ عَفواً عَنِ القاصِرِ
چو نیست ما را رهی بسوی شکر تو باز /بغیر عجز و نیاز، تو عفو کن از عطا
وَ کَیفَ القِیام بِشُکرِ الَّذی /بِه تَتَقَوّی قُویَ الشّاکِرِ
چسان توانم نمود شکر چنان منعمی /که منه قام الوجود به تَقوّی القوی
تَعَجَّل وِقائُکَ کُلُّ الوَری /لِتَطهیرِ غَبراءَ مِن فاجِرِ
شتاب کن در وجود، فداک کل الوجود /پاک بکن خاک را ز لوث شرک و شقا
فَاَتمِم لِمُنتَظریکَ السُّرورَ /بِاِشراقِ طَلعَتِکَ الزّاهِرِ [۲۳]
منتظران را شها که جانشان بر لبیست /شادی و بهجت ببخش ز طلعت جانفزا
وَ أجِّل مَنِیَّهَ ذی مُنیَهٍ /لِتَقبیلِ مَقدَمِکَ الظّافِرِ
مرگ مرا دیر دار که در دلم آروزست /بوسه زنم پای تو پس کنمت جان فدا
مَتی تَنشُر لِلهُدی رایَهً /لَها لَیسَ غَیرُکَ مِن ناشِرٍ
ای ز تو کون و مکان، در چه زمان در جهان /خود بفرازی عیان رایت بدریّه را
مَتی تَشهَرن ذَالفقارِ الَّذی /لَهُ لَیسَ غَیرَکَ مِن شاهِرٍ
کی بکشی ذوالفقار کُشی خسان صد هزار / حق بکنی آشکار تو یا امام الهدی

 

 

ختم قصیده تشکریه بثناء و ستایش و دعای شاهنشاه اسلام پناه خلد الله ملکه و سلطانه

اَیَابنَ الحَسَن اُنصُرنَ اَحمَداً /لَعدلٍ لَهُ فِی الوَری ظاهِرٍ
الا تو یابن الحسن، به شاه ما یار شو /که صیت عدلش گرفت جمیع وجه الثری
مَلیکاً لِدَولَهِ شیعیَّهٍ / وَلِلدّینِ حِصناً مِنَ الضائِرِ
شهنشه شیعیان، دولت حق در جهان /پناه اسلامیان از حملات عدی
لِواء عِزِّه اِرفَع وَ لا تُبقینَ /عَدُّواً لِعُنصُرِهِ الطّاهِرِ
لواء عزّش فراز، چراغ عمرش فرو /روان خصمش بسوز اَجب لهذا الدعا
اوست فرازنده رایت شاهنشهی /اوست فروزنده مشعله اهتدا
صورت زیبای او بی مَثَل و بی مثیل /همّت والای او بی حدّ و بی انتها
هر که جلالش شنید گفت که جلّ الاله /هر که جمالش بدید تبارکش شد ندا
ز پایه ی قدر او یافته کیوان شکوه /ز سایه لطف وی گشته همایون هما
خلعت شاهنشهی راست به بالای او /بقامت هیچکس دگر نیاید رسا
ز فرط اجلال او، مُلک عجم پایدار /ز یُمن اقبال او مملکت جم بجا
شریعت احمدی یافته از وی فروغ /به تخت و تاج کیان، تافته از او سنا
چو بحر مدحت عمیق، در او خردها غریق /مرا همانا یلیق، بدین دعا اکتفا
بخت تو پاینده باد تا به سپهر است مهر /رخش تو پوینده باد تا که جهان را بقا
شوکت و اقبال تو باد بقوس صعود /قوس نزولش نصیب هر که نه اینش مُنی
قرین احسان تو خلق ز بُرنا و پیر /غریق انعام تو باد غنی و گدا
بیایدی بی زوال ترا جمال و جلال /بماندی لا یزال ترا نوال و ندی [۲۴]
بخت تو بادا جوان تا که بود دهر پیر /بزی به تخت کیان تا که به کیهان ضیا
هر که بکین تو خواست هماره جانش هلاک /هر که بمهر تو زیست همیشه کامش روا

 

 

برگی از موخره شاعر شکوائیه  وتشکریه که آنها را به مناسبت حمله روسها به حرم امام رضا (ع) سروده و به احمد شاه قاجار تقدیم کرده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برگی دیگر از قصیده شکوائیه خطاب به امام زمان (ع) در باره حمله روسها به حرم. متن کامل را در وبلاگ بنده که لینک آن را بالا آورده ام ملاحظه بفرمایید.

 

شرح برخی از لغات

  1. براه بمعنی خلقه می باشد.
  2. طعموس بر وزن عصفور، شیطان ما
  3. قدموس علی ما فی القاموس: الملک القدیم
  4. هلاک شده
  5. قاموس: دریا
  6. مجسوس: ممسوس
  7. مرقوس: لگدکوب
  8. کردوس: رمه اسب
  9. سوس حیوانی است که گندم را فاسد می کند و بفارسی او را شپشه گویند.
  10. عکموس بر وزن عصفور به معنی حمار
  11. میامیس جمع موسه زن زانیه
  12. اشاره است به آنچه محیی الدین اعرابی در کتاب مسامره الاخیار نقل نموده که ابن سمانوس پادشاه روم بیت المقدس را خراب کرد اشیاء نفیسه و جواهرات آن را در کشتی حمل به روم نمود خدای تعالی آن کشتی را غرق نمود تا زمانی که حضرت مهدی موعود خروج فرماید اشیاء منهوبه را از قعر دریا بدرآورد به بیت مقدس برگرداند.
  13. منی جمع منیه بمعنی آروزست.
  14. واتر: خونخواه
  15. باتر: برنده
  16. خادر: نهریست معروف
  17. زائر مأخوذ است از زئیر بمعنی بانک شیر
  18. ماطر یعنی شتر
  19. بزاه جمع بازر: شاهین
  20. کاسر: عقاب
  21. غلیل: تشنه
  22. روسپی یعنی زن قحبه
  23. زاهر: درخشنده
  24. ندی بمعنی بخشش است.

 

(۱۹)

چه کسی ساعت حرم رضا (ع) را کوک می‌کند؟

زهرا شاهرضائی

 

 کیفیت اداره آستان قدس رضوی یکی از موضوعات مهم پژوهشی در زمینه فرهنگ رضوی بوده است. آنچه در ادامه می‌آید، فرایند کوک کردن ساعت‌های حرم را توضیح می‌دهد.

 

گنبد طلا، پنجره فولاد، سقاخانه، صدای نقاره، کبوترهایی که دور گنبد می‌چرخند و ساعتی که هرازچندگاهی دنگ دنگ صدا می‌دهد؛ همه و همه نوستالژی‌های ما از مشهدالرضا را می‌سازند. نوستالژی هایی که هرکدام برای خود مسئولی دارند که عاشقانه و گاهی پشت‌درپشت مسئولیت اداره این بخش‌ها را بر عهده داشته‌اند. بین همه خاطره های دوست‌داشتنی حرم رضوی سراغ صدایی آشنا می‌رویم که با تعداد ضربات آهنگش ساعت را به اطلاع زائران می‌رساند و سراغ کسی که مراقب است عقربه‌های ساعت همیشه بچرخند و صدایشان همیشه به گوش برسد یا به‌موقع کوک شوند. آقای عنبرانی کارشناس ساعت یا به قول خودش خادم حرم است که ۲۸ سالی می‌شود به‌طور اختصاصی به امور ساعت‌های صحن امام رضا (ع) رسیدگی می‌کند.

 

 

قدیمی‌ترین ساعت حرم ۱۴۰ ساله است

آقای عنبرانی یکی از خادمان سن‌وسال‌دار حرم رضوی است که سال‌هاست به‌عنوان متخصص ساعت در حرم امام رضا خادمی می‌کند. آقای عنبرانی ۶۸ سال دارد که ۳۵ سال این عمر در صحن و رواق حضرت ثامن گذشته است. « حدوداً ۳۵ سال است که فراش حرم هستم؛ یعنی ۳۵ سال است که به زائران امام رضا خدمت‌رسانی می‌کنم و ۲۸ سالی هم می‌شود که کارشناس ساعت حرم هستم و کلیه ساعت‌های حرم در اختیار من است. الآن دو ساعت مرکزی داریم که بالای گلدسته‌ها هستند. یکی از این ساعت‌ها ۱۴۰ سال دارد و آن‌یکی هم ۵۵ ساله است. حدود ۲۰۰ ساعت هم در حرم و اتاق‌ها وجود دارد که رسیدگی به آنها بر عهده من است.»

 

 

هر یک ربع؛ یک زنگ

یکی از این ساعت‌ها بالای ایوان غربی صحن انقلاب اسلامی و دیگری بر فراز ایوان جنوبی صحن آزادی جای گرفته به‌طوری‌که از مسافت دور قابل‌مشاهده است. « ساعتی که در صحن آزادی قرار دارد، قدیمی‌تر است و حدود ۱۴۰ سال عمر دارد. هردوی این ساعت‌ها آلمانی هستند؛ البته درباره این موضوع شک و تردید وجود دارد که بعضی معتقدند که این انگلیسی و برخی هم می‌گویند سوئیسی هستند. یک ساعت دیگر هم ساعتی است که به اسم ساعت معاون معروف شده و عمر کمتری و حدودا نیم قرن دارد. این نام‌گذاری به خاطر آن است که کارشناس ساعت حرم آن روزها فردی به نام معاون بود. بعضی می‌گویند که این ساعت را از بودجه آستان قدس خریده و بعضی هم معتقدند که از جیب داده و برای همین نامش روی ساعت مانده است. این ساعت  سه دستگاه کوک، دستگاه زنگ ربع زن و دستگاه زنگ ساعت زن داشت و این همان ساعتی است که زنگ می‌زند و شما با صدای آن آشنایی دارید. هر یک ربع یک‌بار این ساعت زنگ می‌زند. ربع اول یک زنگ، نیم ساعت دو زنگ، ۴۵ دقیقه سه زنگ و با عوض شدن ساعت چهار زنگ به صدا درمی‌آید.»

 

وزن کوک‌های ساعت سه تن بود!

 

آقای عنبرانی سومین نسل از ساعت‌سازانی است که مسئول ساعت حرم شده است. خودش قبلاً بیرون از حرم مغازه ساعت‌سازی داشته؛ اما الآن سال‌هاست چشمش به عقربه‌های ساعت حرم است. «قبل از من دو نفر به‌صورت تخصصی ساعت‌ساز در حرم بودند که اول نفر آقای معاون و بعدی آقای داروگر بودند. قبل از آقای معاون ساعت‌ساز رسمی در حرم نبود. ما همیشه به این ساعت‌ها رسیدگی می‌کنیم. آن‌ها را روغن‌کاری می‌کنیم، چرخش را عوض می‌کنیم و خرابی‌هایشان را می‌گیریم. خلاصه اگر سایه ما بالای سر آن‌ها نباشد این ساعت‌ها  درست کار نمی‌کنند. دو بار این ساعت‌ها کاملاً خراب شدند که مجبور شدیم کل ساعت را پیاده و دوباره سوار کنیم و برای همین یک هفته ساعت کلاً تعطیل بود. ساعت حرم عقربه‌های یک متری دارد و قبلاً کوکی بود و باید روزی دو بار آن را کوک می‌کردیم. آن زمان خیلی سنگین بود و فقط وزن کوک‌هایش سه تن بود؛ اما الآن آن را برقی کردیم و خودش خودکار با برق کوک می‌شود؛ اما هنوز به رسیدگی ما احتیاج دارد.»

 

 

منبع:

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

(۲۰)

سروده‌ای درباره امام رضا علیه السلام از شیخ بهائی

 

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر از شیخ بهائی یکی از این گونه است.

ای خاک درت سرمه ارباب بصارت

در تأدیت مدح تو خم، پشت عبارت

گرد قدم زائرت، از غایت رفعت

بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت

در روضه تو خیل ملایک، ز مهابت

گویند به هم مطلب خود را به اشارت

هر صبح که روح القدس آید به طوافت

در چشمه خورشید کند غسل زیارت

در حشر، به فریاد بهائی برس از لطف

کز عمر، نشد حاصل او غیر خسارت

 

منبع و عکس:

 

 

 

(۲۱)
نامه ۳۰۰ نماینده و شخصیت فرهنگی به سران قوا برای نجات بافت پیرامون حرم

 

تغییرات کالبدی در معماری حرم امام رضا و محیط اطراف آن، در سال‌های اخیر مورد انتقاد نخبگان قرار گرفته است. متن زیر نامه سیصد تن از این افراد در انتقاد به شرایط موجود است.

 

جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای دکتر حسن روحانی؛ ریاست محترم جمهور
جناب آقای دکتر علی لاریجانی؛ ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آیت الله آقای حاج شیخ صادق آملی لاریجانی؛ ریاست محترم قوه قضائیه

 

با سلام و احترام؛

مستحضرید که در دهه‌های اخیر، وضع شهر مشهد آن‌چنان در حال دگرگونی است که دیگر به‌دشواری می‏توان آن را چون شهری زیارتی بازشناخت یا حتی شباهت آن را به شهری دینی دریافت. یک دلیل اساسی این بحران، تخریب بیش از چهل درصد از بافت زیارتی-تاریخیِ پیرامون حرم شریف رضوی است. ما امضاکنندگان این نامه، دردمندانه توجه حضرات‌عالی را، که بالاترین مقام‏های اجرایی، تقنینی و قضایی کشورید، به چند نکته جلب می‌کنیم:

۱. برخی از شهرهای جهان، پیرامون مرکزی قوی شکل گرفته است. گاهی این مرکز، مرکزی تجاری و اقتصادی است؛ گاهی مرکزی فرهنگی؛ گاهی مرکزی فرهنگی ‌ـ تاریخی؛ گاهی مرکزی طبیعی؛ و گاهی مرکزی دینی (و ناگزیر فرهنگی و تاریخی). پیداست که جسم و جان این شهرها از مرکزشان متأثر می‌شود. فرق است میان شهری که مرکز آن “وال‌استریت” و “منهتن” یا مال‌های عظیم باشد، با شهری که مرکز آن رودخانه یا دریاچه‌ای باشد، با شهری که مرکز آن مزار یک «ولی‌الله» باشد.

۲. شهر مشهد در طی بیش از هزار سال بر گرد مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) شکل گرفته و حتی نام آن برگرفته از اوست. در طی قرن‏ها، هزارانهزار مؤمن و شیفتۀ فرزند پیامبر خدا (ص) این شهر را اندک‌اندک ساخته‌اند؛ آن را در طی هزاران تجربه چنان برآورده‌اند که با زیارت، با ذکر، و با دیدار آن بزرگوار متناسب باشد.؛ در طی سده‌ها، با خاطرات آن عجین شده‌‏اند، چندان‌که آن ترکیب‌های کالبدی‌ای که در طی این سالیان و سده‌ها پدید آمده است گویی با یاد و دیدار آن بزرگوار یکی شده است.

۳. امروزه، در دنیای جدید، زندگی انسان‌ها، از جمله زندگی مردم مشهد و طرز زیستن و زیارت کردن و معیشت آنان و همۀ زائرانِ مضجع آن بزرگوار دگرگون شده است. هرچند ما موظفیم که بافت‌های تاریخی را بهسازی کنیم؛ آن‌چنان که برای زندگی بهتر و زیباتر حاضران و مسافران این شهر مناسب باشد، اما هم عقل انسان و هم تجربۀ جهانیِ بازسازی و بهسازی و مرمت شهری نشان می‌دهد که بهسازی بافت‌های تاریخی با ویران کردن آنها مساوی نیست. لازمۀ بهسازی این بافت‌ها این نیست که آنها را به نام «فرسوده» از میان ببریم.

۴. تحول در بافت پیرامون حرم مطهر امری ناگزیر است؛ اما هر تحولی بر مبنای تصوری از وضع مطلوب صورت می‌گیرد. آیا تصور مطلوب ما از بافت پیرامون حرمِ ولی‌الله با تصور وهابیان، که بافت تاریخی قدمگاه اولیای خدا را در پیرامون حرمین شریفین از میان بردند، یکی است؟ آیا تصور ما از چنین بافتی با شهرهای نوخاسته و بی‌بنیاد و برساختۀ کشورهای جنوب خلیج فارس یکسان است؟

۵. امضاکنندگان واقف‌اند که تحول در بافت‌های فرهنگی و دینی نیز آن‌گاه پایدار و ماندگار است که در آن به منافع مادی هم توجه شود. اما توجه به منافع مادی همواره در تعارض با حفظ سرشت فرهنگی و معنوی این بافت‌ها نیست. متأسفانه داعیه‌داران منافع مادی در کشور ما سال‌هاست چنان وانمود می‌کنند که پیشرفت و توسعه و رفاه و نو بودن و نو زیستن در گرو نابود کردن بافت تاریخی و نشاندن هیئت‌های شهری بی‌مایه و دنیازده بر جای آن است. حال آن‏که می‌توان حفظ بافت تاریخی را با منافع متعارف و متعادل مادی گرد آورد؛ می‌توان زندگی و زیارت را آسان‌تر کرد و در عین حال همۀ فضای خاطره و معنویت را از میان نبرد. همچنین می‌توان به منافع مادی، ملی و سرزمینی، در طول منافع معنوی اندیشید. می‌توان به این اندیشید که زندگی بهتر برای همۀ مردم ایران و مسلمانان دوستدار اهل بیت (ع) در حفظ معنویت فضای مرتبط با قطب اهل بیت (ع) در این سرزمین است.

۶. متأسفانه برخی از مدیران، ولو با نیت خیر، در پی کسب درآمد برای شهر از طریق توریسم متداول هستند و تفاوتی بین توریسم در شهرهای گردشگاهی با توریسم فرهنگی و زیارتی قایل نیستند. پیداست که کسب درآمد از هر راهی شایستۀ مشهدالرضا نیست. باید با بازنگری بنیادین در مبانی و رویکردها، توان مدیریتی و کارشناسی کشور را در خدمت نجات مشهد درآورد و هستۀ هویت و تاریخ این شهر آشفته را احیا کرد.

۷. مشهد در معرض آسیب‏های اجتماعی، فرهنگی و هویتی قرار گرفته است و بیم آن است که در آینده‌ای نه‌چندان دور، این آسیب‌ها گسترش یابد و نظام مادی و معنوی شهر را متلاشی کند. یک وجه این آسیب‌ها ناشی از نادیده گرفتن و نابود کردنِ حیات بافتی است که تا دیروز خاطره‏ساز و فرهنگ‏آفرین بود؛ بافتی که زمینۀ تعلق خاطر و وابستگی عاطفی مردمِ حاضر و زائر را به شهر فراهم می‌کرد. تخریب محلات قدیم، که مجموعه‏ای آکنده از فرهنگ دینی و ملی و شبکه‌ای درهم‌تنیده از نهادهای مدنی و هویتی‌ای چون مساجد، حسینیه‌ها، مدارس علمیه، تکایا، بیوت علما، بازارها، حمام‏ها، گذرها و دیگر کانون‏های ارزشمند بود، شیرازۀ هویتی شهر را گسسته است و مناره‏های هویت را درحصار برج‏های هویت‏ستیزی گرفتار نموده است. از آن مهم‏تر، کوچاندن اجباری مردم اصیل و بومی از میزان تأثیر فرهنگی و هویتی این بافت ارزشمند بسیار کاسته است؛ و اکنون بیم محو کامل آن می‏رود. وجه دیگر این آسیب‌ها، سرایتِ آتش این بی‏تدبیری‏ها به سراسر شهر مقدس مشهد است. در آن صورت، محلات، باغ‌ها، پارک‏ها، و حتی کوه‌ها را می‏سوزاند و باب‌هایی به نام جذب سرمایه به سوی نابودی مشهد، به منزلۀ شهر معصوم، می‏گشاید. در آن صورت، زیارت در غوغای داد و ستد گم خواهد شد؛ بیش از هزار سال میراث معنوی شهر از میان خواهد رفت؛ و قطب معنویتِ ایران‌زمین به قطب هیاهو و پوچی و غفلت تبدیل خواهد شد.

اینها مقدماتی است که اصحاب ‌نظر می‌توانند در مورد هریک، نظر کارشناسانه و مستند خود را به محضر حضرات ‌عالی عرضه کنند. بر اساس این مقدمات، ضروری است برای توقف این فاجعه که همچنان ادامه دارد و پیش از آنکه دامنۀ فاجعه به حد جبران‌ناپذیر برسد، دستور فرمایید هشت بند ذیل در کمترین زمان ممکن محقق و الزامات مدیریتی-اجرایی، تقنینی، و نظارتی-قضایی مترتب بر آنها تمهید شود:

۱. توقف فوری تخریب بافت پیرامون حرم مطهر رضوی؛

۲. تشکیل کمیته ملی نجات بافت پیرامون حرم مطهر رضوی در بالاترین سطح و کوتاه‌ترین زمان ممکن؛

۳. مبنا قرار گرفتن دستورات مورخ فروردین ۱۳۸۶ مقام معظم رهبری، مد ظله العالی، (پیوست شماره ۱) مشتمل بر تذکراتی جدی و مبنایی بابت هرگونه طرح و اقدامی در بافت پیرامون حرم مطهر حضرت رضا (ع) و لزوم برخورد با تخلفات، اهمال‏ها و عدم نظارت‏های صورت گرفته قبلی که وضع آشفته کنونی را سبب شده است؛

۴. در دستورکار قرارگرفتن تثبیت و یا احیاء و بازآفرینی مجدد صدها کانون هویت‏ساز این بافت ارزشمند معنوی اعم از محلات، سکونتگاه‏ها، بیوت علما، مدارس علمیه، گذرها، راسته‏ها، بازارها و اساساً تجدید حیات مدنی بافت؛ و بعلاوه، تدوین و تصویب عاجل ضوابط حریم منظر تاریخی و فرهنگی متناسب با شأن والای حرم مطهر حضرت رضا (ع)؛

۵. تغییر اساسی در سازمان مشاوره‏ای، نظارتی و اجرایی طرح‏های مربوط به بافت پیرامون حرم مطهر رضوی و اصلاح بنیادین مبانی، رویکردها و فرایندها به جای صرفاً تغییرات جزئی در طرح‏ها و مشاورین؛

۶. منع و طرد رفتار با شهر زیارتی مشهد، به‏ویژه بافت پیرامونی حرم مطهر، به مثابه کالای اقتصادی؛ و نیز نفی سیاست خودگردانی طرح و در مقابل، تخصیص منابع و اعتبارات کافی ملی و دولتی به این محدوده حساس، استراتژیک و منحصر به‏فرد؛

۷. تدبیر امر زیارت و امور بافت پیرامون حرم مطهر رضوی در سطحی کلان و در خور جایگاه این کانون بی‏بدیل؛ و از جمله، سپردن زمام سیاستگذاری، مدیریتی و نظارتی این منطقه به متخصصان و مدیران مجرب، متدین و آگاه به جنبه‌های هویتی، اجتماعی و فرهنگی آن با راهبری و نظارت جامع و فراگیر نهاد و یا شورایی تخصصی و ملی متشکل از خبرگان؛

۸. ممانعت از سرایت این نوع فهم غلط و هویت‏سوز از توسعه در دیگر شهرهای مذهبی و زیارتی از جمله قم و شیراز؛ به‏ویژه جهت جلوگیری از تکرار تجربۀ تلخ مشهد حول حرم‏های مطهر در شهرهای مقدس نجف و کربلا.

از خدای مهربان برای شما توفیق خدمت بیشتر می‌طلبیم.

 

حضرات آیات عظام و حجج اسلام

۱-آیت الله حاج شیخ مهدی مروارید؛ عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان عالم برجسته ۲-آیت الله سیدمحمد مهدی موسوی خلخالی؛ عالم برجسته و استاد خارج حوزه علمیه مشهد۳-آیت الله سیدجعفر سیدان؛ عالم و استاد برجسته حوزه علمیه مشهد۴- آیت الله سیدمحمد حسینی الموسوی زنجانی؛ عالم برجسته و استاد خارج حوزه علمیه مشهد ۵-حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر الهی خراسانی؛ موسس و مدیرعامل سابق بنیاد پژوهشهای اسلامی ۶-حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی طباطبایی؛ استاد برجسته اخلاق و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۷ -حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدجعفر طباطبایی؛عضو کمیسیون فرهنگ و تهذیب حوزه علمیه مشهد۸-حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا مصباحی مقدم؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۹- حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا درایتی؛ استاد خارج حوزه علمیه مشهد۱۰-حجت الاسلام والمسلمین  محمود واعظ شهیدی؛ واعظ برجسته و استاد تبلیغ دینی۱۱- حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت یزدی؛ واعظ برجسته دینی و مدیر مدرسه علمیه حضرت مهدی(عج) مشهد۱۲-حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد مروارید؛ استاد برجسته حوزه علمیه خراسان۱۳-حجت الاسلام والمسلمین محمود مروی سماورچی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و ساکن قدیمی بافت ۱۴-حجت الاسلام والمسلمین حسین سبحانی¬نیا؛  نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی۱۵-حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اصغر حسینی؛ امام جمعه موقت مشهد۱۶-حجت الاسلام والمسلمین دکتر یعقوبعلی برجی؛ عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه و مدیر علمی دانشنامه امام رضا(ع) ۱۷-حجت الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی؛ استاد خارج حوزه علمیه مشهد و عضو هیئت علمی بنیاد بین-المللی امام رضا(ع) ۱۸-حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا صدیق اورعی؛ عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی۱۹-حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید واعظ شهیدی؛ استاد دانشگاه شهید مطهری(مشهد) ۲۰- حجت الاسلام علی اصغر لطفی؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۲۱ -حجت الاسلام محمدجواد تقوی بجنوردی؛ تولیت موقوفه مرحوم حاج محمد تقی معروف به بجنوردی و…

 

نخبگان کشوری

۱- دکتر عماد افروغ؛ استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و عضو شورای فرهنگ عمومی کشور ۲-دکتر سیدمهدی حجت؛ قائم مقام سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۳- مهندس سیدمحمد بهشتی؛ رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۴- دکتر هادی خانیکی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات۵- دکتر ابراهیم فیاض؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران۶- دکتر محمدامین قانعی راد؛  عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و رئیس پیشین انجمن جامعه شناسان ایران۷- دکتر حسن بلخاری قهی؛ مدیر گروه مطالعات عالی هنر در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران۸-دکتر محمدمهدی طهرانچی؛ رئیس دانشگاه شهید بهشتی تهران۹- دکتر احمد توکلی؛ استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی۱۰- دکتر محمدجعفر یاحقی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی۱۱-دکتر حسن سبحانی؛  استاد دانشگاه و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۱۲- دکتر عباس کاظمی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری۱۳-دکتر مهرداد قیومی بیدهندی؛ عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی ۱۴- دکتر محسن رنانی؛ عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان ۱۵- دکتر احمد پاکتچی؛ مدیر گروه علوم قرآنی و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه امام صادق(ع) و مدیر اجرایی دائره¬المعارف بزرگ اسلامی ۱۶- دکتر محمود نجاتی حسینی؛ مدیر بخش جامعه شناسی دین، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران۱۷- دکتر حمیدرضا ربیعی؛ رئیس مرکز فناوری اطلاعات و ارتباطات پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف ۱۸- دکتر سیدعبدالهادی دانشپور؛ مدیر گروه شهرسازی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران۱۹- دکتر علی اصغر محکی؛  عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و دبیر ستاد پیشگیری از آسیب¬های اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ۲۰-مهندس حسین امینی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و استاندار اسبق استان سیستان و بلوچستان ۲۱- مهندس حمید عرفانیان؛ مشاور معاون وزارت راه و شهرسازی ۲۲- دکتر محمدرضا رحیم زاده؛ عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر تهران ۲۳- دکتر سیاوش صابری کاخکی؛ مدیرکل پیشین حفظ و احیای بناها، بافت¬ها و محوطه¬های تاریخی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ۲۴- مهندس سهراب مشهودی؛ استاد دانشگاه و دبیر گروه شهرسازی جامعه مهندسان مشاور۲۵- مهندس محمد عدالت خواه؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۶- مهندس سعید سادات¬نیا؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۷- مهندس جلال آزادی سلیمانیه؛ دبیر انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۲۸- مهندس اسماعیل توکلی مهر؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز۲۹- مهندس اردلان حسینی؛ عضو هیئت مدیره انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز ۳۰- دکتر محمدرحیم رهنما؛ رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد ۳۱- دکتر علی سرافراز یزدی؛ رئیس اسبق دانشگاه فردوسی و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ۳۲- مهندس محمدرضا دیمه¬کار؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۳- آقای برزو دبیریان؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۴-آقای محمدحسین جهانبخش؛ عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۵- دکتر براتعلی خاکپور؛ عضو هیئت علمی گروه جغرافیای دانشگاه فردوسی مشهد و عضو شورای اسلامی شهر مشهد ۳۶- دکتر سیدحسین نوعی؛ استاد دانشگاه و رئیس موسسه آموزش عالی اقبال لاهوری ۳۷- دکتر محسن طبسی؛ مدیر گروه معماری دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ۳۸- دکتر حبیب رجبی مشهدی؛ رئیس دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد۳۹- دکتر علی یوسفی؛ استاد دانشگاه و معاون فرهنگی و اجتماعی سابق دانشگاه فردوسی مشهد ۴۰- دکتر محسن نوغانی دخت بهمنی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی۴۱- مهندس رجبعلی لباف خانیکی؛ مدیرکل پیشین اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی ۴۲- مهندس کامبیز حاجی قاسمی؛ استاد دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی ۴۳-آقای غلامرضا موسوی؛ دبیر هیات رییسه شورای عالی تهیه کنندگان سینما ۴۴- دکتر محمدمهدی فتوره¬چی؛ معاون پژوهشی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران ۴۵- دکتر حسین اکبری؛ عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد ۴۶- دکتر جبار رحمانی؛ مدیر گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ۴۷- دکتر زهرا اهری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی ۴۸- دکتر محمدسعید احدیان؛ مدیر مسئول روزنامه خراسان ۴۹- دکتر سعید شعرباف تبریزی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه امام رضا(ع) و رئیس دبیرخانه شورای راهبری پیوست فرهنگی اجتماعی شهرداری مشهد ۵۰- دکتر محمود مروارید؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانش های بنیادی ۵۱- دکتر محمدمهدی برادران؛ معاون سابق برنامه ریزی و توسعه شهرداری مشهد ۵۲-آقای حاج سیدمهدی هاشمی مصطفوی؛ تاجر پیشکسوت صنعت فرش مشهد و ساکن قدیمی بافت ۵۳- آقای حاج سیدمجتبی مجتهدزاده؛ مدیر سابق شهری مشهد ۵۴- آقای حاج سیدمحمدحسن خامنه¬ای؛ مدیرکل اسبق ارشاد استان خراسان ۵۵-آقای حاج مهدی صدر هاشمی؛ بزرگ صنف طلافروشی مشهد و ساکن قدیمی بافت ۵۶-آقای حاج حسین شادکام؛ معاون سابق فرهنگی و اجتماعی شهرداری  مشهد و مشاور مدیر کل آموزش و پرورش خراسان رضوی ۵۷- آقای حاج سید جعفر ماهرخسار؛ مداح پیشکسوت و از ساکنین قدیمی بافت ۵۸-آقای ایمان شمسایی؛ مدیر مسئول روزنامه قدس ۵۹- دکتر جلیل معماریانی؛ مدرس حوزه و دانشگاه۶۰- آقای وحیدجلیلی؛ معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد ۶۱- آقای حاج احمد سعیدی نجات؛ پدر شهید و از مدیران بناهای فرهنگی،  آموزشی مرحوم عابدزاده ۶۲- مهندس علی صالح آبادی؛ نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و مدیر مسئول روزنامه ستاره صبح
و جمعی دیگر از روحانیون و شخصیت ها….

نمایندگان مجلس شورای اسلامی

۱-دکتر مسعود پزشکیان؛ نماینده مردم تبریز و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ۲-دکتر علی مطهری؛    نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و نایب رئیس دوم مجلس شورای اسلامی ۳- دکتر محمدرضا عارف؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۴-حجت الاسلام والمسلمین نصراله پژمان فر؛ نماینده مردم مشهد و رئیس کمیسیون فرهنگی ۵- حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد حسین حسین زاده بحرینی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون اقتصادی۶-دکتر رضا شیران خراسانی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون اجتماعی۷-آقای جواد کریمی قدوسی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۸- دکتر سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی؛ نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۹-دکتر محمدرضا پورابراهیمی داروانی؛ نماینده مردم کرمان و راور و رئیس کمیسیون اقتصادی۱۰- دکتر محمدمهدی زاهدی؛ نماینده مردم کرمان و رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۱- دکتر محمدرضا رضایی کوچی؛ نماینده مردم جهرم و رئیس کمیسیون عمران ۱۲- دکتر علی محمد شاعری؛ نماینده مردم بهشهر،نکا وگلوگاه و رئیس کمیسیون کشاورزی،آب و منابع طبیعی ۱۳- آقای محمدجواد کولیوند؛ نماینده مردم کرج،اشتهارد و فردیس و رئیس کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۱۴-آقای عزیز اکبریان؛ نماینده مردم کرج،اشتهارد و فردیس و رئیس کمیسیون صنایع و معادن۱۵-دکتر علی نوبخت حقیقی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و رئیس کمیسیون بهداشت و درمان۱۶- آقای داوود محمدی؛ نماینده مردم آبیک و قزوین و رئیس کمیسیون اصل نودم قانون اساسی ۱۷- آقای علی رستمیان؛ نماینده مردم سلسله و دلفان و نایب رئیس کمیسیون اجتماعی ۱۸- حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک کاشانی؛ نماینده مردم اصفهان و نایب رئیس اول کمیسیون فرهنگی ۱۹-مهندس علیم یارمحمدی؛ نماینده مردم زاهدان و نایب رئیس اول کمیسیون عمران۲۰- آقای محمد کاظمی؛ نماینده مردم ملایر و نایب رئیس اول کمیسیون قضایی و حقوقی۲۱-آقای فرهاد تجری؛ نماینده مردم قصرشیرین،سرپل ذهاب و گیلانغرب و نایب رئیس اول کمیسیون اصل نودم قانون اساسی ۲۲-حجت الاسلام والمسلمین ناصر موسوی لارگانی؛ نماینده مردم فلاورجان و نایب رئیس اول کمیسیون اقتصادی ۲۳-آقای فریدون احمدی؛ نماینده مردم زنجان و طارم و نایب رئیس دوم کمیسیون صنایع و معادن ۲۴-دکتر هادی قوامی؛ نماینده مردم اسفراین و نایب رئیس دوم کمیسیون برنامه و بودجه  و محاسبات ۲۵-دکتر سیدفرید موسوی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی ۲۶-آقای علیرضا رحیمی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و دبیر اول کمیسیون تدوین آیین نامه داخلی مجلس ۲۷-دکتر جلیل رحیمی جهان آبادی؛ نماینده مردم تربت جام، تایباد و باخرز و دبیر کمیسیون قضائی و حقوقی۲۸- آقای حسین نیاز آذری؛ نماینده مردم بابل و دبیر اول کمیسیون عمران ۲۹-  آقای کوروش کرم پور حقیقی؛ نماینده مردم فیروزآباد و دبیر اول کمیسیون انرژی۳۰-  حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد حسینی کیا؛ نماینده مردم سنقر و کلیایی و دبیر اول کمیسیون صنایع و معادن۳۱-آقای روح اله بابایی صالح؛ نماینده مردم بوئین زهرا و آوج و دبیر دوم کمیسیون اجتماعی ۳۲-مهندس صدیف بدری؛ نماینده مردم اردبیل،نمین،نیر و سرعین  و سخنگوی کمیسیون عمران۳۳- دکتر سعید باستانی؛ نماینده مردم تربت حیدریه،مه ولات و زاوه و سخنگوی کمیسیون صنایع و معادن ۳۴- آقای حسین مقصودی؛ نماینده مردم سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب و داورزن و سخنگوی کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ۳۵- آقای محمدمهدی مفتح؛ نماینده مردم تویسرکان و سخنگوی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۳۶-آقای سیدحمایت میرزاده؛ نماینده مردم گرمی و سخنگو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۳۷-حجت الاسلام والمسلمین حسن نوروزی؛ نماینده مردم رباط کریم و بهارستان و سخنگوی کمیسیون قضائی و حقوقی ۳۸-آقای جلیل مختار؛ نماینده مردم آبادان و سخنگوی کمیسیون اجتماعی۳۹-حجت الاسلام والمسلمین احمد مازنی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی ۴۰-  حجت الاسلام والمسلمین مهدی شیخ؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۴۱-دکتر مصطفی کواکبیان؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۴۲-آقای علیرضا محجوب؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اجتماعی ۴۳-آقای داود محمدی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۴۴-دکتر محمدجواد فتحی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی ۴۵-دکتر ابوالفضل سروش؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۴۶-آقای الیاس حضرتی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی۴۷-خانم فریده اولاد قباد؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۴۸-مهندس محمدرضا نجفی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۴۹-خانم فاطمه ذوالقدر؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۰-آقای بهروز نعمتی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون انرژی۵۱-دکتر محمود صادقی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر  و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۵۲- دکتر محمدعلی وکیلی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۳- خانم فاطمه سعیدی؛ نماینده مردم تهران، اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۵۴-خانم سیده فاطمه حسینی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون اقتصادی۵۵-دکتر پروانه سلحشوری؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۶- خانم پروانه مافی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۵۷- خانم طیبه سیاوشی شاه عنایتی؛ نماینده مردم تهران،اسلامشهر و شمیران و عضو کمیسیون فرهنگی۵۸-دکترحمید گرمابی؛ نماینده مردم نیشابور و تخت جلگه و عضو کمیسیون صنایع و معادن۵۹-دکتر عبدالرضا عزیزی؛ نماینده مردم شیروان و عضو کمیسیون اجتماعی۶۰- آقای دکتر محمد دهقانی نقندر؛ نماینده مردم چناران و طرقبه و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی۶۱- خانم هاجر چنارانی؛ نماینده مردم نیشابور و تخت جلگه و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۶۲-آقای هادی شوشتری؛ نماینده مردم قوچان وفاروج و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۶۳-آقای سیداحسان قاضی زاده هاشمی؛ نماینده مردم سرخس و فریمان و عضو کمیسیون فرهنگی۶۴-مهندس حمید بنایی؛ نماینده مردم گناباد و بجستان و عضو کمیسیون عمران۶۵-مهندس رمضانعلی سبحانی فر؛ نماینده مردم سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب و داورزن و عضو کمیسیون صنایع و معادن۶۶-مهندس عبداله حاتمیان؛ نماینده مردم درگز و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۶۷-حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر عبادی؛ نماینده مردم بیرجند، خوسف و درمیان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۶۸- مهندس علی اکبری؛ نماینده مردم بجنورد،مانه،سملقان،جاجرم،گرمه،راز وجرگلان و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۶۹- آقای فرهاد فلاحتی؛ نماینده مردم قائنات وزیرکوه و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۷۰-دکتر حمیدرضا حاجی بابایی؛ نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون برنامه و بودجه ومحاسبات۷۱- آقای بهمن طاهرخانی؛نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات۷۲-آقای امیر خجسته؛ نماینده مردم همدان و فامنین و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۷۳-آقای علی اکبری؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی  ۷۴-آقای مسعود رضایی؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون اجتماعی۷۵-آقای فرج اله رجبی؛ نماینده مردم شیراز و عضو کمیسیون عمران۷۶- آقای حسینعلی حاجی دلیگانی؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۷۷- خانم ناهید تاج الدین؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون اجتماعی۷۸-دکتر حمیدرضا فولادگر؛ نماینده مردم اصفهان و عضو کمیسیون صنایع و معادن۷۹-دکتر غلامرضا کاتب؛ نماینده مردم سمنان، مهدی شهر،سرخه و شهمیرزاد و عضو کمیسیون فرهنگی۸۰-دکتر احمد همتی؛ نماینده مردم سمنان،مهدی شهر،سرخه وشهمیرزاد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان    ۸۱-آقای حسین هاشمی تختی¬نژاد؛ نماینده مردم بندرعباس، قشم و ابوموسی  و عضو کمیسیون عمران۸۲-آقای احمد مرادی؛ نماینده مردم بندرعباس،قشم و ابوموسی  و عضو کمیسیون انرژی۸۳-مهندس محمد دامادی؛ نماینده مردم ساری و میاندورود و عضو کمیسیون عمران۸۴- مهندس علی اصغر یوسف نژاد؛ نماینده مردم ساری و میاندورود و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۸۵- مهندس رضا کریمی؛ نماینده مردم اردبیل،نمین،نیر و سرعین و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۸۶-محمد فیضی زنگیر؛ نماینده مردم اردبیل،نمین،نیر و سرعین و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۸۷-مهندس محمداسماعیل سعیدی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو۸۸-خانم زهرا ساعی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو و عضو کمیسیون اجتماعی ۸۹-آقای احمد علیرضا بیگی؛ نماینده مردم تبریز،آذرشهر و اسکو و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۹۰-مهندس نبی هزارجریبی؛ نماینده مردم گرگان و آق قلا و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۹۱- دکتر نورمحمد تربتی نژاد؛ نماینده مردم گرگان و آق قلاو عضو کمیسیون کشاورزی،آب ومنابع طبیعی۹۲-حجت الاسلام  والمسلمین مجتبی ذوالنوری؛ نماینده مردم قم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۹۳-آقای احمد امیرآبادی فراهانی؛ نماینده مردم قم و عضو کمیسیون شوراها و امورداخلی کشور۹۴-آقای احمد صفری؛    نماینده مردم کرمانشاه و عضو کمیسیون انرژی۹۵-دکتر محمد بیرانوندی؛نماینده مردم خرم آباد و دوره و عضو کمیسیون آموزش۹۶-آقای محمدرضا ملکشاهی راد ؛ نماینده مردم خرم آباد و دوره و عضو کمیسیون عمران۹۷-دکتر علی اکبر کریمی؛ نماینده مردم اراک، کمیجان و خنداب و عضو کمیسیون اقتصادی  ۹۸- آقای نادر قاضی پور؛ نماینده مردم ارومیه و عضو کمیسیون صنایع و معادن۹۹- آقای سیدمحمدجواد ابطحی؛ نماینده مردم خمینی شهر و عضو کمیسیون آموزش وتحقیقات۱۰۰- دکتر علی وقف چی؛ نماینده مردم زنجان و طارم و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۱۰۱- دکتر محمدصادق حسنی جوریابی؛ نماینده مردم رشت و عضو کمیسیون کشاورزی،آب و منابع طبیعی۱۰۲-خانم سیده حمیده زرآبادی؛ نماینده مردم قزوین،آبیک  و البرز و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۰۳- مهندس سیدابوالفضل موسوی بیوکی؛ نماینده مردم یزد و اشکذر و عضوکمیسیون عمران۱۰۴-آقای محمود بهمنی؛ نماینده مردم ساوجبلاغ، طالقان و نظرآباد و عضوکمیسیون اقتصادی۱۰۵-دکتر سید کاظم دلخوش باقری؛ نماینده مردم صومعه-سرا و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۰۶-دکتر محمد خدابخشی؛ نماینده مردم الیگودرز و عضو کمیسیون برنامه و بودجه۱۰۷-حجت الاسلام والمسلمین سیدصادق طباطبایی نژاد؛ نماینده مردم اردستان و عضو کمیسیون فرهنگی۱۰۸-حجت الاسلام والمسلمین سیدمصطفی ذوالقدر؛ نماینده مردم میناب،رودان،جاسک،سیریک و بشاگرد  و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۱۰۹- حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی افتخاری؛ نماینده مردم فومن و شفت و عضو کمیسیون عمران۱۱۰- آقای عبدالغفور ایران نژاد؛ نماینده مردم چابهار، نیک شهر، کنارک و قصرقند و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۱۱-دکتر محسن کوهکن ریزی؛ نماینده مردم لنجان و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۱۲-دکتر فردین فرمند؛ نماینده مردم میانه و عضو کمیسیون اصل نودم قانون اساسی۱۱۳- دکتر محمد قسیم عثمانی؛ نماینده مردم بوکان و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۱۴-مهندس رضا علیزاده؛ نماینده مردم ورزقان و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۱۵-دکتر شمس اله شریعت زاده؛ نماینده مردم تنکابن، رامسر و عباس آباد و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۱۱۶- دکتر اصغر سلیمی؛ نماینده مردم سمیرم و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس۱۱۷- دکتر همایون هاشمی؛ نماینده مردم میاندوآب،شاهین دژ و تکاب و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۱۸-دکتر عبدالکریم حسین زاده؛ نماینده مردم نقده و اشنویه و عضو کمیسیون عمران۱۱۹-آقای حسن سلیمانی؛ نماینده مردم کنگاور، صحنه و هرسین و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۲۰-دکتر اسفندیار اختیاری کسنویه؛ نماینده زرتشتیان ایران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۲۱-حجت الاسلام والمسلمین مجید ناصری نژاد؛ نماینده مردم شادگان و عضو کمیسیون انرژی۱۲۲-حجت الاسلام والمسلمین احد آزادی خواه؛ نماینده مردم ملایر و عضو کمیسیون فرهنگی۱۲۳-دکتر رحیم زارع؛ نماینده مردم آباده،بوانات و خرم بید و عضو کمیسیون اقتصادی۱۲۴-مهندس علی کرد؛ نماینده مردم خاش و میرجاوه و عضو کمیسیون اجتماعی ۱۲۵-آقای حبیب¬اله نیکزادی پناه؛ نماینده مردم بم،ریگان،فهرج و نرماشیر  و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی ۱۲۶- دکتر جمشید جعفرپور؛ نماینده مردم لارستان،خنج وگراش و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۲۷- آقای اقبال محمدیان؛ نماینده مردم رامهرمز و رامشیر و عضو کمیسیون عمران ۱۲۸-آقای حسین رضا زاده؛ نماینده مردم کازرون و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی۱۲۹-دکتر محمود شکری؛ نماینده مردم طوالش،رضوانشهر و ماسال  و عضو کمیسیون اقتصادی۱۳۰- خانم سکینه الماسی؛ نماینده مردم کنگان،دیر،جم وعسلویه و عضو کمیسیون انرژی ۱۳۱-دکتر رسول خضری؛ نماینده مردم پیرانشهر و سردشت و عضو کمیسیون اجتماعی۱۳۲-آقای ژرژیک ابرامیان؛ نماینده مسیحیان ارمنی جنوب و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی ۱۳۳-آقای مرتضی صفاری نطنزی؛    نماینده مردم نطنز و بخش قمصر و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۳۴-آقای محمد قمی؛ نماینده مردم پاکدشت و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات ۱۳۵- آقای منصور مرادی؛ نماینده مردم مریوان و سروآباد و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۳۶-دکتر محمدحسین قربانی؛ نماینده مردم آستان اشرفیه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۳۷-آقای محمدرضا تابش؛ نماینده مردم اردکان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۳۸-حجت الاسلام والمسلمین علیرضا سلیمی؛نماینده مردم محلات و دلیجان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۳۹-آقای شهاب نادری؛ نماینده مردم پاوه،جوانرود و ثلاث باباجانی و عضو کمیسیون اقتصادی۱۴۰-آقای محمدباسط درازهی؛ نماینده مردم سراوان،سیب،سوران و مهرستان و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۴۱-آقای حشمت اله فلاحت پیشه؛ نماینده مردم اسلام آباد غرب و دالاهو و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۴۲- مهندس شهرام کوسه غراوی؛ نماینده مردم مینودشت،کلاله،مراوه تپه و گالیکش و عضو کمیسیون عمران ۱۴۳-آقای محمد حسینی؛ نماینده مردم تفرش،آشتیان و فراهان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۴۴-مهندس محمد محمودی شاه نشین؛ نماینده مردم شهریار،قدس و ملارد و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۱۴۵- آقای قرجه طیار؛ نماینده مردم گنبد کاووس و عضو کمیسیون اقتصادی۱۴۶-دکتر علی کاظمی بابا حیدری؛ نماینده مردم اردل و فارسان و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۴۷- آقای ولی الله نانوا کناری؛ نماینده مردم بابلسر و فریدونکنار و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ۱۴۸-دکتر عبدالله رضیان؛ نماینده مردم قائمشهر، سوادکوه،جویبار و سیمرغ و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۴۹- دکتر اسدالله عباسی؛ نماینده مردم رودسر و املش و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۵۰- مهندس حسن خسته بند؛ نماینده مردم بندر انزلی و عضو کمیسیون عمران ۱۵۱- آقای عباس گودرزی؛ نماینده مردم بروجرد و عضو کمیسیون اجتماعی۱۵۲- آقای محمدابراهیم رضایی؛ نماینده مردم خمین و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی  ۱۵۳-دکتر اصغر مسعودی؛ نماینده مردم نی ریز و استهبان و عضو کمیسیون فرهنگی۱۵۴-دکتر اکبر رنجبرزاده؛ نماینده مردم اسدآباد و عضو کمیسیون بهداشت و درمان ۱۵۵-مهندس هدایت اله خادمی؛ نماینده مردم ایذه و باغملک و عضو کمیسیون انرژی۱۵۶-دکتر یعقوب شیویاری؛ نماینده مردم میانه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۵۷-دکتر منوچهر جمالی سوسفی؛ نماینده مردم رودبار و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۵۸-دکتر سیدحسین افضلی؛ نماینده مردم اقلید و عضو کمیسیون عمران۱۵۹-دکتر سید مرتضی خاتمی؛    نماینده مردم ماه نشان و ایجرود و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۶۰-آقای سید حمزه امینی؛ نماینده مردم هشترود و چاراویماق و عضو کمیسیون اجتماعی۱۶۱-آقای سهراب گیلانی؛ نماینده مردم شوشتر و گتوند و  عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور۱۶۲-آقای سید حسن حسینی شاهرودی؛ نماینده مردم شاهرود،میامی و بسطام  و عضو کمیسیون اقتصادی۱۶۳-آقای محمدرضا صباغیان بافقی؛ نماینده مردم مهریز، بافق،ابرکوه،خاتم و بهاباد و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۶۴-مهندس شادمهر کاظم زاده؛ نماینده مردم دهلران،دره شهر،آبدانان و بدره و عضو کمیسیون عمران ۱۶۵-مهندس حبیب اله کشت زر؛ نماینده مردم بهبهان و آغاجاری و عضو کمیسیون انرژی۱۶۶-آقای علی اسماعیلی؛ نماینده مردم نور و محمودآباد و عضو کمیسیون اقتصاد۱۶۷-دکتر اصغر سلیمی؛ نماینده مردم سمیرم و عضو کمیسیون شوراها و امورداخلی کشور ۱۶۸-دکتر جهانبخش محبی نیا؛ نماینده مردم میاندوآب، شاهین دژ و تکاب و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۶۹-آقای حسن بهرام نیا؛ نماینده مردم نهاوند عضو کمیسیون انرژی۱۷۰-آقای سیدتقی کبیری؛ نماینده خوی و چایپاره و عضو کمیسیون اقتصاد۱۷۱-مهندس محمد مهدی برومندی؛ نماینده مردم مرودشت،پاسارگاد و ارسنجان و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۱۷۲-دکتر عباسعلی پوربافرانی؛ نماینده مردم نایین،خور و بیابانک و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۷۳-مهندس محسن بیگلری؛ نماینده سقز و بانه و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات ۱۷۴-آقای مهرداد بائوج لاهوتی؛ نماینده مردم لنگرود و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات۱۷۵-دکتر محمد وحدتی؛ نماینده مردم بستان آباد و عضو کمیسیون انرژی۱۷۶-آقای ضیاءاله اعزازی ملکی؛    نماینده مردم بناب و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۷۷-دکتر بشیر خالقی؛ نماینده مردم خلخال و کوثر و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۷۸-آقای علی گلمرادی؛ نماینده مردم بندر ماهشهر،امیدیه،هندیجان و بخش جولکی  و عضو کمیسیون انرژی۱۷۹-مهندس عباس پاپی زاده بالنگان؛ نماینده مردم دزفول و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۱۸۰-آقای عدل هاشمی پور؛ نماینده مردم کهکیلویه،بهمئی،چرام و لنده و عضو کمیسیون انرژی ۱۸۱-آقای اسداله قره خانی الوستانی؛ نماینده مردم علی آباد و عضو کمیسیون انرژی۱۸۲-آقای یوناتن بت کلیا؛ نماینده مردم مسیحیان آشوری و کلدانی و عضو کمیسیون عمران ۱۸۳-آقای علیرضا ابراهیمی؛ نماینده مردم رامیان و آزادشهر و عضو کمیسیون فرهنگی ۱۸۴-مهندس محمدرضا منصوری؛ نماینده مردم ساوه و زرندیه و عضو کمیسیون صنایع و معادن۱۸۵-دکتر حسین امیری خامکانی؛ نماینده مردم زرند و امیریه و عضو کمیسیون انرژی۱۸۶-آقای یحیی کمالی پور؛ نماینده مردم جیرفت و عنبرآباد و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۱۸۷- آقای ابوالفضل ابوترابی؛ نماینده مردم نجف آباد، تیران و کرون و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۱۸۸-دکتر خدیجه ربیعی فرادنبه؛ نماینده مردم بروجن و عضو کمیسیون فرهنگی۱۸۹-مهندس زهرا سعیدی؛ نماینده مردم مبارکه و عضو کمیسیون اقتصادی۱۹۰-دکتر معصومه آقاپور علیشاهی؛ نماینده مردم شبستر و عضو کمیسیون اقتصادی ۱۹۱-دکتر ذبیح نیکفر لیالستانی؛ نماینده مردم لاهیجان و سیاهکل و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۹۲-آقای حسن لطفی؛ نماینده مردم رزن و عضو کمیسیون اجتماعی۱۹۳- دکتر احمد بیگدلی؛ نماینده مردم خدابنده و عضو کمیسیون اجتماعی۱۹۴-دکتر محمد خالدی سردشتی؛ نماینده مردم لردگان و عضو کمیسیون انرژی ۱۹۵- دکتر رضا انصاری؛ نماینده مردم داراب و زرین دشت و عضو کمیسیون صنایع و معادن ۱۹۶-دکتر اکبر ترکی؛ نماینده مردم فریدن، چادگان، فریدون شهر،بوئین ومیاندشت و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۱۹۷-دکتر کمال الدین شهریاری؛ نماینده مردم دشتی و تنگستان و عضو کمیسیون عمران ۱۹۸- دکتر کارن خانلری؛ نماینده مردم ارامنه شمال و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۱۹۹- دکتر نظر افضلی؛ نماینده مردم نهبندان و سربیشه و عضو کمیسیون کشاورزی،آب ومنابع طبیعی۲۰۰-دکتر احمد حمزه؛ نماینده مردم کهنوج، منوجان،رودبارجنوب،قلعه گنج و فاریاب و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۲۰۱-آقای علی محمد مرادی؛ نماینده مردم قروه و دهگلان و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۲۰۲- دکتر سیدحسین نقوی حسینی؛ نماینده مردم ورامین، قرچک و پیشوا و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۲۰۳- دکتر مسعود گودرزی؛ نماینده مردم ممسنی و رستم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۲۰۴- دکتر محمد حسن نژاد؛ نماینده مردم مرند و جلفا و عضو کمیسیون اقتصادی ۲۰۵-آقای عبدالله سامری؛ نماینده مردم خرمشهر و عضو کمیسیون انرژی ۲۰۶- دکتر یوسف داوودی؛ نماینده مردم سراب و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۲۰۷- مهندس علی ابراهیمی؛ نماینده مردم شازند و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۲۰۸- آقای علی بختیاری؛ نماینده مردم بافت،رابر و ارزوئیه و عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی۲۰۹- آقای قاسم احمدی لاشکی؛ نماینده مردم نوشهر، چالوس و کلاردشت و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات۲۱۰- آقای سلام امینی؛ نماینده مردم ایلام، ایوان،چرداول، مهران و ملکشاهی و عضو کمیسیون انرژی ۲۱۱- مهندس قاسم میرزایی نیکو؛نماینده مردم دماوند و فیروزکوه و عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور ۲۱۲- آقای عامر کعبی؛ نماینده مردم آبادان و عضو کمیسیون اقتصادی۲۱۳- آقای غلامرضا شرفی؛ نماینده مردم آبادان و عضو کمیسیون انرژی ۲۱۴- دکتر بهروز بنیادی؛ نماینده مردم کاشمر، خلیل آباد و بردسکن و عضو کمیسیون بهداشت و درمان۲۱۵- دکتر کمال دهقانی فیروزآبادی؛ نماینده مردم تفت و میبد و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی۲۱۶- آقای مجید کیان پور؛ نماینده مردم درود و ازنا و عضو کمیسیون عمران ۲۱۷- آقای الهیار ملکشاهی؛ نماینده مردم کوهدشت و رومشکان و عضو کمیسیون قضایی و حقوقی ۲۱۸- آقای شهباز حسن پور بیگلری؛ نماینده مردم سیرجان و بردسیر و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۲۱۹-دکترعزت اله یوسفیان ملا؛ نماینده مردم آمل و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات ۲۲۰- آقای شهروز برزگر کلشانی؛نماینده مردم سلماس و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی.

 

(۲۲)

سه نکته درباره‌ی نامه‌ای که حداقل باید ده بیست سال پیش نوشته می‌شد

محسن حسام مظاهری

 

 

 

نامه سرگشاده شماری از نخبگان در انتقاد از روند تخریب و نوسازی نامناسب بافت تاریخی اطراف حرم امام رضا علیه السلام، با واکنش‌هایی مواجه شد. متن زیر نگاشته محسن حسام مظاهری درباره آن نامه است.

 

جمعی از مسئولان و نخبگان مشهدی و غیرمشهدی نامه‌ای نوشته و امضا کرده‌اند خطاب به رؤسای قوای سه‌گانه با موضوع صیانت از هویت تاریخی فرهنگی مشهد و لزوم متوقف‌ساختن روند تخریب بافت تاریخی اطراف حرم امام‌رضا(ع) و به‌تبع تغییر هویت مذهبی مشهد به‌عنوان قطب زیارتی کشور. درباره‌ی این نامه سه نکته محل تأمل است:

 

اول:‌ اقدامی لازم و درست اما بسیار دیرهنگام

نکته‌ی اول تاخیر چندساله در تنظیم و انتشار این نامه است که آن را به «نوشدارویی بعد از مرگ سهراب» تبدیل می‌کند. سال‌ها از وقوع امری که امضاکنندگان نامه از آن ابراز نگرانی کرده‌اند، گذشته است. سال‌هاست در اثر توسعه‌ی افسارگسیخته و نامتوازن مشهد توسط متولیانش (اعم از متولیان دولتی و حکومتی‌)، هویت مذهبی و فرهنگی این شهر تحت‌الشعاع قرار گرفته است. امروزه دیگر مشهد نه یک شهر مذهبی، بلکه در بهترین حالت به شهری مذهبی ـ توریستی و مذهبی ـ تجاری تبدیل شده است. شهری با انواع پاساژها و رستوران‌ها و تفریحگاه‌ها و مال‌ها که بعضاً حتا در تهران هم هنوز نمونه‌ی بدیلی ندارند.
وضعیت امروز مشهد محصول رقابتی سه‌ضلعی است که یک ضلع آن را رقابت با تهران و دیگر کلانشهرهای ایران، یک ضلعش را رقابت با شهرهای زیارتی جهان اسلام خصوصاً مکه و مدینه و ضلع سوم را هم رقابت با شهرهای توریستی ـ تجاری منطقه مانند دبی و استانبول ساخته‌ است. درنتیجه‌ی این رقابت سه‌گانه، هویت امروز مشهد را دیگر نه فقط ـ به تعبیر نویسندگان نامه: ـ «مزار یک ولی‌الله»، بلکه به‌موازات آن نمادهای فرهنگی نوظهوری چون «پدیده‌ی شاندیز» و «موج‌های آبی» و «هتل قصر» و «هتل درویش» و «هتل مدینه الرضا» و «کیان‌سنتر» و «برج سلمان» و بازارهای «آسمان» و «وصال» و «پروما» و «جنت» و در آینده‌ی نزدیک هم «مشهدمال» و «جهان‌مال» و «اطلس‌مال» و… ساخته است. ظهور این نمادهای جدید، الگوی زیارت را هم تغییر داده است. زیارت همراه شده با تفریح و خرید و مصرف. خرید و مصرفی بسیار فراتر و ماهیتاً متفاوت با مفهوم سنتی «سوغات».
و این اتفاقی نیست که یک‌شبه رخ داده باشد یا تازه و بدیع باشد. جای تعجب است که خصوصاً امضاکنندگان مشهدی نامه پس از سال‌ها سکوت و مماشات، امروز به صرافت نگارش چنین نامه‌ای افتاده‌اند.
سوگمندانه باید گفت نه‌تنها مشهد که با الگوگیری نادرست از آن، سال‌هاست بلایی مشابه بر سر بافت فرهنگی تاریخی اطراف حرم‌های حضرت معصومه و شاهچراغ و هویت فرهنگی شهرهای قم و شیراز نیز آمده است. (امری که در بند ۸ نامه نسبت خطر به وقوع آن هشدار داده شده!) موج توسعه‌ ‌ی فیزیکی و کالبدی اماکن مذهبی که دو سه دهه‌ی پیش از حرم امام‌رضا(ع) آغاز شد، حالا دیگر نه فقط به اماکن زیارتی و مذهبی دیگر شهرهای بزرگ بلکه حتا به امامزاده‌ها و بقاع متبرکه‌ی دورترین آبادی‌ها هم رسیده‌ است. امروزه دیگر به لطف سازمان اوقاف و برخی نهادها ذی‌قدرت و ذی‌منفعت و تجار ظاهرالصلاح اما نه لزوماً خیرخواه، هر امامزاده‌ای، صاحب آستان مقدس و تولیت و خدم و حشم شده است و از این قبل، بازار خرید و فروش و مصرف مذهبی (خصوصاً قبرفروشی در جوار آستانها) رونق فراوان یافته است.

 

دوم: تقلیل موضوعی کلان و چندوجهی به یک مسئله‌ی شهری

از فحوای نامه‌ی مذکور، چنین برداشت می‌شود که گویی این «فاجعه»ی فرهنگی ـ اجتماعی تنها ناشی از قصور تا تقصیر عده‌ای از مسئولان شهری و استانی بوده است! اگر چنین برداشتی درست باشد، آشکارا تقلیل‌دادن گستره‌ی یک امر کلان و چندبعدی به صرفاً یک مساله‌ی شهری است. به‌نظر می‌رسد ریشه‌ی اصلی و بنیادی این فاجعه، در تلقی نادرست از مفهوم «زیارت» و «زایر» نهفته است. تلقی‌ای که فراتر از فهم و بیرون از اراده‌ و نظر مدیران فنی شهری است و ریشه در سیاست مذهبی جمهوری اسلامی در امر زیارت دارد که «آستان قدس رضوی» نماینده‌ی شاخص و عامل آن است. (نقد سیاست مذهبی آستان قدس مجال مفصل دیگری می‌طلبد و پیش‌تر هم درباره‌اش نوشته‌ام و این‌جا از آن عبور می‌کنم.) اجمالاً این‌که حواس‌مان باشد آدرس غلط ندهیم.
یک سویه‌ی دیگر تقلیل مذکور، نادیده‌انگاشتن سهم نهادهای حاکمیتی و مشخصاً یک نیروی نظامی خاص در همین تغییر و تحولات و ساخت و سازهای مشهد (و دیگر شهرهای مورداشاره) است.
به عبارت دیگر بیش از هر کس در پدیدآمدن وضعیت فعلی مشهد دو سازمان حاکمیتی مهم اثرگذار بوده‌اند که باید بیش از هرکس مورد مطالبه قرار گیرند: یکی آستان قدس و دیگری آن نیروی نظامی خاص. از آن‌جا که کنترل و نظارت و مدیریت این هر دو، بیرون از اختیارات سه قوه و در شئون رهبری است، لذا منطقی‌تر آن بود که نامه خطاب به ایشان نوشته شود.

 

سوم: ترکیب امضاکنندگان: نویدبخش امکان وفاق نخبگان در منافع ملی

فارغ از فحوای نامه، ترکیب امضاکنندگان آن از دو جهت محل تأمل است:
۱.  جهت نخست از حیث تکثر نخبگان و هم‌نشینی نام‌های نمایندگان طبقات و اقشار مختلف است. این‌که در اتفاقی بسیار نادر، جمعی متشکل از بزرگان حوزوی و اساتید دانشگاه و نیز نمایندگان گروه‌های اجتماعی (از کاسب و معتمد محلی تا مداح) اولاً در «فهم» یک پدیده‌ی اجتماعی و فرهنگی و ثانیاً در «اقدام» برای مطالبه‌ی آن از حکومت به اشتراک و وحدت عمل رسیده‌اند، فی‌نفسه امری مبارک و امیدآفرین است؛ ولو آن‌که طبعاً با واسطه‌گری اشخاص ثالث بوده باشد. آنچه تاکنون معمول بوده، تشتت در فهم مسایل و تنوع در بیان آن بوده است که راه را بر شکل‌گیری هرگونه وفاق اجتماعی مسدود می‌ساخت.خصوصاً خوشحالی‌ام را از حضور پررنگ اساتید و دوستان جامعه‌شناس در بین امضاکنندگان و در کنار نام‌های جمعی از بزرگان حوزوی پنهان نمی‌کنم. این اتفاق را به فال نیک باید گرفت. علاوه بر این، از حیث گرایش‌های فکری و سیاسی هم ترکیب امضاکنندگان، تنوع قابل‌قبولی دارد؛ از آقای مروارید و آقای سیدان تا آقای نظافت، از دکتر افروغ و دکتر فیاض و دکتر توکلی تا دکتر خانیکی و دکتر حجت و دکتر بهشتی. در کشوری که هر مسئله‌ای ناگزیر از فیلتر سیاست عبور می‌کند و موضع نخبگان را نه رویکرد نظری و علمی‌شان، بلکه معمولاً همبستگی‌های قبیله‌ای و جناحی‌شان مشخص می‌کند، چنین آرایشی از نخبگان تحسین‌برانگیز است و این نوید را می‌دهد که امکان تکرار مشابه آن در موارد دیگر نیز وجود دارد.
۲. اما ترکیب امضاکنندگان، یک وصله‌ی ناجور هم دارد که و آن نام ۲۲۰۰ نماینده‌ی مجلس است.‌ (علاوه بر نام چند مسئول اجرایی مانند معاونت شهرداری مشهد). ‌۲۲۰ نماینده یعنی ۷۵ درصد کل مجلس. یعنی اکثریتِ دقیقاً همان کسانی که باید چنین نامه‌ای خطاب به‌شان نوشته شود تا قانون‌گذاری کنند یا حساب‌کشی کنند و به مردم گزارش دهند. این ظاهراً‌ از خصایص نظام و کشور ماست که معمولاً در صف اول منتقدان هر سازمان، رییس و مسئول آن ایستاده است! «بایدها» و «نبایدها»ی اجرایی را بیشتر کسانی می‌گویند که خودشان باید مجری باشند یا مسئولند که آن مشکل را حل کنند. وقتی امضای ۱۵ نماینده می‌تواند یک «طرح قانونی» را در مجلس مطرح کند و ۱۰ نماینده می‌توانند یک وزیر را استیضاح کنند، امضای ۲۲۰ نماینده چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ تنها می‌توان گفت یا این امضاها، تشریفاتی و از سر تفنن و بی‌اعتقادی به موضوع بوده یا نشانی از اعتماد به نفس پایین وکلای ملت است. (وکلایی که ظاهراً پذیرفته‌اند سقف پروازشان در استیفای حقوق ملت طرح‌هایی مثل «مجازات برهم‌زنندگان مراسم رسمی» است)!

 

منبع: به نقل از کانال تلگرامی مولف به آدرس  https://t.me/mohsenhesammazaheri

 

 

(۲۳)

درباره حاج رضا انصاریان

 

خادمان حرم امام رضا علیه السلام همواره یکی از اجزای مهم فرهنگ رضوی به شمار می رفته اند. متنی که در ادامه می آید، درباره حاج رضا انصاریان، یکی از خادمان و مدیحه سرایان نامدار این حرم است.

 

یکی از اتفاقات مهم زندگی رضا انصاریان، پوشیدن لباس خدمت است، چندی پیش طی گفتگویی با وی از ماجرای پیوستنش به جرگه خادمان رضوی این چنین یاد کرد: «۲۰ سال پیش روز میلاد امیرالمومنین(ع)، در تالار تشریفات حرم مطهر حضرت رضا(ع) مراسمی بود که آنجا مداحی داشتم. وقتی برنامه تمام شد، نامه‌ای را در چند خط نوشتم و به آیت‌الله طبسی، تولیت آستان مقدس رضوی دادم. نوشته بودم که اگر توفیقی باشد من خادم حضرت شوم که ایشان هم زیر نامه را امضا زد و گفت که از فردا می‌توانید بروید برای خدمت. اتفاقاً فردای آن روز کشیک سوم بود و به نام امام حسین(ع). از آن زمان توفیق جاروکشی حرم حضرت را دارم، این جاروکشی، بزرگترین ثروت زندگی‌ام است. وقتی با خدمه، صحن‌ها را جارو می‌کشیم، شروع می‌کنم به خواندن. زائران هم دورمان جمع می‌شوند و اشک می‌ریزند. حال و هوای عجیبی تمام صحن را پر می‌کند.»

حاج رضا انصاریان صلوات خاصه امام رضا(ع) را قرائت کرده بود که این نوای زیبا که دلها را امام رضایی می‌کند، از او به یادگار ماند. اما انصاریان از حال و هوای قرائت این صلوات این چنین گفت: «یادم نیست که این صلوات را در حرم خواندم یا استودیو، ولی عنایت امام رضا(ع) این صلوات را ماندگار کرد. چند وقت پیش یکی از کانادا زنگ زده بود که وقتی صلوات خاصه حضرت از تلویزیون پخش می‌شود، همه اعضای خانواده ما می‌ایستند، دست راستشان را به نشانه ارادت بر سینه می‌گذارند و صلوات خاصه را زیر لب زمزمه می‌کنند. خب این اثرهایی که بر دل می‌گذارد، به من ارتباطی ندارد. صدای من فقط وسیله ادای احترام و ارادت مردم به حضرت است، نه چیزی بیشتر.»

راستی که این خادم امام رضا(ع) مزد خادمی‌اش را گرفت و درست روزی که به جرگه خادمان پیوست میلاد امام حسین(ع) بود و ۲۰ سال بعد درست در سالروز میلاد سیدالشهدا(ع) دعوت حق را لبیک گفت و امروز در جوار بارگاه رضوی آرام گرفت.

 

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

https://www.yjc.ir/fa/news/4422584/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AD-%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B5%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B5%D9%88%D8%AA

 

(۲۴)

قصیدۀ میلی مشهدی در مدح امام هشتم علیه‌السلام

اعظم نوری نیا

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با از میلی مشهدی یکی از این گونه است.

 

«میلی مشهدی» در مدح امام رضا علیه‌السلام قصیده‌ای دارد در چهل و دو بیت. مطلع:

چنان حرارت خورشید، باز شد جانکاه

که آب بر سر خویش از حباب زد خرگاه (دیوان: ۱۸۸)

 

مقدمۀ قصیده

میلی شعرش را با شرح گرمای جانسوز هوا آغاز می‌کند و به مدح معشوق می‌رسد؛ البته ابیات را طوری می‌سراید که خواننده، مخاطب را به درستی درنمی‌یابد. شاعر، نتوانسته است تشبیب و گریز خوبی داشته باشد. مشخص نیست ضمیر «تو» در بیت سوم به چه کسی برمی‌گردد!

الف) بیا که عافیتی غیر از این نمی‌دانم

که بی‌خبر چو بلا بر سرم رسی ناگاه

ب) شکوه حسن تو را برقع جمال بس است

به آفتاب کسی را کجاست تاب نگاه

پ) ز بیم خوی تو لب بسته‌ام ولی ترسم

که سر برآورد از چاک سینه آتشِ آه

ت) ز چاک سینۀ من صد خجالت است تو را

نعوذ بالله اگر از دلم شوی آگاه

ث) سر ارادت اهل محبت و دَرِ دوست

رخ نیاز من و خاک آستانۀ شاه

در بیت «ب» به قرینۀ واژۀ «آفتاب» می‌توان ممدوح را حضرت پنداشت. در بیت ششم (ز تاب آتش خورشید، جای حیرت نیست/ به پای شیر، پی سایه گر فتد روباه) نیز آفتاب را می‌توان استعاره‌ای از وجود مبارک حضرت دانست و روباه را استعاره از مخالفان و دشمنان ایشان. اما در بیت «الف» و «پ» قرینۀ مشخصی وجود ندارد.

با توجه به اینکه میلی از شاعران مکتب وقوع است؛ ردّ پاهای این مکتب را در مقدمۀ همین قصیده (در ابیات مذکور) می‌بینیم. بیت «الف» و «ت» را می‌توان به شیوۀ «واسوخت» دانست و سایر ابیات را مانند بیت «پ» وقوعی حساب کرد.

 

بلاغت ابیات

آرایه‌های بیانی بیش از سایر آرایه­ها در شعرش به چشم می‌خورد؛ به‌ویژه تشبیه و از آن پررنگ‌تر تشخیص. با توجه به اینکه میلی مشهدی از شاعران سبک هندی است، تعجبی ندارد که آرایۀ بارز اشعارش (البته فعلاً مقصود ما همین شعر است) آرایۀ تشخیص باشد؛ البته آن هم به­گونه­ای اغراق شده:

به دیده‌ای که خیال عتاب او گذرد

چو آفتاب بسوزد جهان ز تاب نگاه …

ز تند باد نهیب تو گاهِ حمله سزد

که جرم ماه پریشان شود چو خرمن کاه

فروغ رای بلندش درون چشمۀ مهر

به چشم عقل نماید چو یوسف اندر چاه

 

مضمون شعر

شاعر از جنگاوری و عتاب و صولت حضرت رضا علیه‌السلام سخن می‌گوید. در ابیات میانی قصیده شفاعت حضرت را می‌طلبد. از حالت پریشانی خود سخن می‌گوید و از طرفی خود را مالک مُلک سخن می‌داند و در نهایت برای حضرت آرزو می‌کند اگر ایام برخلاف تو نفس زند، رویش مانند شب، سیاه و تیره شود.

 

نتیجه

میلی در این شعر اگر به صراحت نامی از حضرت رضا علیه‌السلام نمی‌برد، می‌شد این شعر را به هر یک از معصومان نسبت داد؛ در واقع مدح عام است نه خاص.

زبان شعر، ساده و برای مخاطب عام مناسب است.

نکته‌ای که در این شعر جلب توجه می کند لحن آن است که حماسی به نظر می‌رسد.

شاعر از وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» استفاده کرده است؛ وزنی کشیده که چندان هم برای حماسه متناسب به نظر نمی‌رسد. ضمن اینکه قافیه را با «اه» به پایان برده است که آن هم با توجه به مصوت بلند «آ» به لحن حماسی شعر یاری می‌رساند. از آرایۀ تشخیص و از آن مهم‌تر اغراق استفاده کرده است که آن نیز آرایۀ بارز حماسه است. مطالب و تصاویر شعری خود را نیز حماسی آورده است و از قهر و عتاب و جنگاوری و خونریزی شمشیر حضرت صحبت می‌کند؛ در حالی که در مدح امام رضا علیه‌السلام  این نوع نگاه کمتر دیده می‌شود.

با توجه به اینکه در تاریخ، گزارشی از جنگیدن حضرت نداریم، بنابراین پرداختن به جنگاوری حضرت، بی‌معنی به نظر می‌رسد.

در ادامه از حضرت شفاعت می‌طلبد. شاعر خود را صاحب سرزمین سخن می‌داند و می‌گوید که به کسی حسادت نمی‌ورزد. زبان ادعایش را کوتاه می‌داند؛ اما زبان طبعش را خیر.

 

متن کامل قصیده

 

چنان حرارت خورشید، باز شد جانکاه

که آب بر سر خویش از حباب زد خرگاه

زمین چو گورِ ستمگر ز بس که تافته شد

به رنگِ دوده سزد گر دمد ز خاک گیاه

هوا به مرتبه‌ای گرم شد که پروانه

ز بیم جان چو سمندر برد به شعله پناه

درین هوای گدازنده جای آن دارد

که آفتاب گدازد به یک دو هفته چو ماه

چنان ز تابِ ‌هوا گرم شد بساط زمین

که آب، می نتواند قدم نهاد به راه

ز تابِ آتشِ خورشید، جای حیرت نیست

به پای شیر، پی سایه گر فتد روباه

بسی عجب نبود زین هوای خاره گداز

که تیغِ کوه شود آب در میان میاه

درین هوا سزد از غایت حرارتِ آب

که عکس مهر شود چون سوادِ دیده سیاه

هوا چو آه شرر بارِ اهلِ‌عشق، دهد

نشان ازین غزل عاشقانۀ جانکاه

ره فراق دراز است و بخت من گمراه

نهال وصل بلند است و دست من کوتاه

ز ننگ من شده آن نورِ دیده خاک‌نشین

که همچو اشک مبادا بگیرمش سرِ راه

بیا که عافیتی غیر ازین نمی‌دانم

که بی‌خبر چو بلا بر سرم رسی ناگاه

شکوه حسن تو را برقع جمال بس است

به آفتاب کسی را کجاست تاب نگاه

ز بیم خوی تو لب بسته‌ام، ولی ترسم

که سر برآورد از چاکِ سینه آتشِ آه

ز چاک سینۀ من صد خجالت است تو را

نعوذ بالله اگر از دلم شوی آگاه

سر ارادت اهل محبّت و درِ دوست

رخ نیاز من و خاک آستانۀ شاه

سر سریرِ امامت، علیِّ بِن موسی

که هم‌چو حضرتِ باری، بری‌ست از اشباه

شهنشهی که به جایی رساند موکب قدر

که آبروی ملایک فزود گردِ سپاه

ز شوق سجدۀ درگاه او رواست که خلق

دگر به جای قدم، بر زمین نهند جباه

فروغِ رای بلندش درون چشمۀ مهر

به چشمِ عقل نماید چو یوسف اندر چاه

به دیده ای که خیال عتاب او گذرد

چو آفتاب بسوزد جهان ز تاب نگاه

زهی زمین درت غیرت هزار سریر

زهی غبار رهت زینت هزار کلاه

زبان گشوده شود کودکان عهدِ تو را

به ذکرِ اشهد ان لا اله الاّ الله

چو گور، تیره و تنگ آیدش جهان به نظر

گر افکنی به دل تنگِ مور، پرتو جاه

به سنگ خاره گنی گر حوالۀ ادراک

ز اتّصالِ شعاع بصر شود آگاه

سزد که از هوس سجدۀ تو، طفلِ الف

ز بطنِ خامه بزاید چو شخصِ دال، دو تاه

ز تندبادِ نهیب تو گاهِ حمله سزد

که جرم ماه پریشان شود چو خرمنِ کاه

به دست، پیکرِ تیغ تو بحرِ خونخواری‌ست

که باز مانده درو صدهزار جان ز شناه

فروغ یوسف قدر تو گر به چاه افتد

سزد که آب چو فوّاره سرکشد از چاه

ز بس که شوق به آمرزش گنه داری

برِ تو مایۀ خجلت شود ورع چو گناه

در بهشت که بر اهلِ معصیت بندد؟

به حشر اگر بگشایی لب شفاعت خواه

شها! ز طالع ناسازگار یک‌چندی

جدا فتادم ازین اَستان به صد اکراه

ز حال خویش چه گویم، تو نیز می‌دانی

که حال بود پریشان و روزگار تباه

کنون چگونه کنم شکر اینکه بار دگر

رخ نیاز نهادم به خاک این درگاه

امیدوار چنانم که دست من گیری

ز پا دمی که درآیم به زیرِ بارِ گناه

منم کمینه سگی از سگان درگه تو

که نام من به نکویی فتاده در افواه

مراست مُلکِ سخن مِلک و می‌کنم اثبات

که خامۀ دو زبان دعوی مراست گواه

مرا حسد به کسی نیست تا کنم دعوی

کسی گرَم ز حسد مدّعی‌ست، بسم الله!

زبان دعوی من کوتهی اگر دارد

زبان خامۀ طبعم نمی‌شود کوتاه

زبان ببند ازین‌گونه گفت‌وگو میلی

برآر دست دعا سوی بارگاه اله

همیشه تا که بود هفته منعقد از روز

مدام تا که بود سال منتظم از ماه

زند اگر به خلاف تو یک نفس ایّام

جبین صبح شود همچو روی شام، سیاه

(دیوان:۱۸۸و۱۸۹)

 

(۲۵)

یا ابالحسن الرضا روحی لک الفدا

حامدرضا معاونیان

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان « یا ابالحسن الرضا روحی لک الفدا» سروده حامدرضا معاونیان یکی از این گونه است.

 

ما را پناه و کهف حصین: مشهدالرضاست

جنات حق بهشت برین: مشهدالرضاست

درالسرور روح حزین: مشهدالرضاست

دارالشفای قلب غمین: مشهدالرضاست

ما ساکنان روضه رضوان مشهدیم

 

از موج درد و  فوج بلایا فرار کن

اندر خزان عمر دلت را بهار کن

جایی کنار باغ ملک اختیار کن

هرصبح صد سلام به سویش نثار کن

ما بندگان حضرت سلطان مشهدیم

 

فردوس عالم است یقین :ارض پاک طوس

گل روید از شاخ و بر و اب و خاک طوس

پر از  ستاره بین: فلکِ تابناکِ طوس

شیدای مشهدیم و  هم سینه چاک طوس

ما بلبلان باغ گلستان مشهدیم

 

گر در مسیر قرب خدا تا فنا شدیم

وز خود اگر برون شده  درحال بی خودیم

یا اهل ذکر گشته و فکر تعبدیم

یا نیمه شب به سجده و حال تهجدیم

ما عابدان صحن و شبستان مشهدیم

 

طور است طوس و نور درخشد از این ضریح

عرش خداست امده براین زمین؛ ضریح

نقاش باصفا زده  نقشِ چنین ضریح

ما را بس است کعبه و قبله: همین ضریح

ما حاجیان حج فقیران مشهدیم

 

بر گوشه ی ضریح تو صدغنچه کاشتیم

دل درحرم گذاشته پس برنداشتیم

بر کوهِ  سنگی اگر، پا گذاشتیم

شوقی برای دیدن کوی تو داشتیم

ما عاشقان راه و خیابان مشهدیم

 

یا ثامن الائمه ! ویا ایها الکریم!

ما در نژادمان همه پابوس این دریم

ای نازنین امام!  فدای تو دلبریم

ناز تو را به جان ودل خویش میخریم

ما جانفدای جلوه ی جانان مشهدیم

 

سر تا به بپای شوق و همه شور بوده‌ایم

ما بچه‌های محله سرشور بوده‌ایم

غارتگر ظرف نخودشور بوده‌ایم

در سایه سار شمس پر از نور بوده‌ایم

ما کودکان کوچه نوقان ِمشهدیم

 

ای خسرو عجم ! هله‌ای سیدالعرب !

جبریل در حضور تو زانو زد از ادب

دیدیم از کرامت و اعجاز صدعجب

گشتیم معتکف به گهرشاد در رجب

خلوت نشین صُفّه و ایوان مشهدیم

 

در ملک طوس مسکن و مأوا گرفته ایم

ریشه دوانده ایم و سپس پا گرفته ایم

صدهاعطا ز زاده ی موسی گرفته ایم

درسایه ی ظلّ خدا جا گرفته ایم:

همسایگان شاه خراسان مشهدیم

 

باب الجواد تست:  درِ بارگاه جود

اینجا حریم تست و یا مشهد الشهود

ای بر خدای عزوجل بهترین نمود!

ظاهر شد ازوجود شما واجب الوجود

ما شاهدان طلعتِ تابان مشهدیم

 

صدبوسه بر سنگ قدمگاه تو زنیم

تاریک بوده ایم ولی از تو روشنیم

گر گلخن ایم  ولی   با تو گلشنیم

در دارِزهد  فارغِ از ما وَ  از منیم

به به : غبارِ فرش سلیمان مشهدیم

 

میدانِ آب :عشق و طبرسی طریقِ عشق

دیریست دل نشسته به صحن عتیقِ عشق

نقاره زن !  بزن   ضربانِ  دقیقِ عشق

باعشق این امامِ روؤف   و  رفیق عشق

دیوانگان سلسله جنبان مشهدیم

 

دارالولایه ات: بخدا کهف اولیاست

دارالسرور : روح فزا  بقعه ی صفاست

دارالضیافه ات نه حرم؛  بلکه ماسواست

جودو سخا: خصلت  و هم عادت شماست

ما ریزه خوار سفره ی احسان مشهدیم

 

طبعم به ذوق امد و روحم پر از طرب

در لذٌت صبحِ  نشابور   با ادب

خوش خط نوشته ام به ورق سلسله ذهب

با شرط هشتمین ز توحید ذاتِ رب

ایمن به حصن قلعه ی ایمان مشهدیم

 

مشهد حریم تست و دارالامان مان

دست کریم تست  وَ   روی نیازمان

ما زائر و مجاور تو  در همه  زمان

تنها نه ما   تمامی  ایل و تبارمان

زوّار مشهدیم  و مقیمانِ مشهدیم

 

منت خدای را که : خراسان وطن مراست

حب الوطن برای من از این جهت رواست

این طابرانِ طوس مرا   به ز هر کجاست

ما اهل مشهدیم   وَ   این افتخار ماست

پرسی اگر کجایی ز ایران ؟ مشهدیم

 

مرحوم باد روح نیاکان تان و  شاد

یادی کنم ز نام پدر  تا  که یاد باد

نام مرا ز ذوق : چو  حامد رضا نهاد

من را به دست ضامن اهو سپردو داد

پس در ضمان شاه غریبان مشهدیم

 

سروده شده در رجب المرجب، ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۶ مشهد، والحمدلله والصلوه علی مولانا الرضا

منبع: کانال تلگرامی شاعر

 

 

(۲۶)

بهاریۀ قاآنی در مدح امام رضا علیه السلام

رضا بیات

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان «بهاریه» سروده قاآنی یکی از این گونه است.

میرزا حبیب الله قاآنی شیرازی (۱۲۲۳-۱۲۷۰) از بزرگ‌ترین و زبان‌آورترین شاعران تاریخ ایران محسوب می‌شود که علی رغم دانش بسیار و ذوق سرشار، به دلایلی چندگانه، به اندازۀ ظرفیتش قدر و جایگاه نیافته است. این دلایل عبارتند از: ۱. عصر قاجار ۲. تقلید ۳. به‌روز نبودن ۴. مدح همگان.

 

 

  1. عصر قاجار:

قاآنی معاصر فتحعلی‌شاه، محمد شاه و اوایل حکومت ناصرالدین شاه است. سلسلۀ قاجار به چند دلیل منفور است و معاصران این سلسله، به خاطر نفس این هم‌عصری متهم و محکوم هستند؛ تا چه رسد به قاآنی که وابسته به دربار و مدیحه‌سرای این شاهان نادان و ناتوان و منفور نیز بوده است. علل منفور و مغضوب بودن قاجار به اختصار این موارد است:

الف) ضعف شدید سیاسی: این ضعف با قدرت گرفتن استعمارگران اروپایی همراه شد و بیشتر به چشم آمد.

ب) رواج عوام‌گرایی و خرافه: این روحیه دامنگیر بسیاری از بزرگان و حتی علمای این عصر است؛ اما تهمت آن، از رواجش وسیع‌تر است و خشک و تر را با هم سوزانده و تمام دانشمندان و بزرگان آن عصر را عوام و خرافاتی جلوه داده است.

ج) رواج ستایشگری: اطرافیان شاه را به مدایح دروغین ستایش می‌کنند و شاه به اطرافیان القاب دروغین و بی‌حقیقت می‌دهد. این وضعیت، تمام عناوین این دوره را در چشم پژوهشگر بی‌اعتبار می‌کند. در نتیجه اگر هم کسی به‌راستی شایستۀ عنوانی باشد، به همان چشم دیده می‌شود.

د) جنبش باب: ناصرالدین شاه و امیرکبیر قاتلان سید علی محمد باب به شمار می‌آیند و طبعا برای بابی‌ها و نیز بهایی‌ها منفورند. این نکته زمانی مهم می‌شود که بدانیم بابی‌ها در جریان مشروطیت و نگارش تاریخ قاجار سهم عمده‌ای داشته‌اند (رک. تاریخ مکتوم). طبیعی است که بابی‌ها تاریخ قاجار را با سیاه‌نمایی بنگارند.

هـ) حکومت پهلوی: این طبیعی است که هر حکومتی از حکومت پیشین بد بگوید؛ ولی در مورد قاجار و پهلوی این قضیه تشدید شد. چون تغییرات رضا شاهی تفاوت چشمگیر و محسوسی در تمام شؤون زندگی ایرانیان پدید آورد؛ در حالی که در تمام اعصار پیشین، دو حکومت تفاوت ملموسی برای مردم نداشتند. دیگر این که دانشگاه‌ها و نظام نوین آموزشی در عصر پهلوی شکل گرفت و رسانۀ قدرتمند دانشگاه، به شکلی علمی و روشمند قوت پهلوی و ضعف قاجار را تبلیغ کرد.

نتیجه:

اگر قاآنی با همین کیفیت شعر و سطح دانش، در عصر دیگری زندگی می‌کرد، مثلا شاعر دربار غزنوی یا سلجوقی بود، قطعا جایگاه والاتری در تاریخ ادبیات ایران می‌یافت.


  1. تقلید:

اصالت و بکر بودن از اصلی‌ترین سنجه‌های هنر است. تابلوهای کپی «شام آخر» داوینچی ممکن است حتی هنری‌تر از اصل کشیده شده باشند؛ ولی برچسب تقلید، آنها را از اثر هنری به تمرین نقاشی تقلیل داده است. قیمت فروش این آثار با نمونۀ اصلی قابل قیاس نیست و همین می‌تواند تفاوت اصل و بدل را به خوبی نشان دهد.

بسیاری از شعرای عصر قاجار زبان‌آورند و قاآنی در صدر آنهاست؛ اما چون مقلد هستند و خود نیز به این تقلید معترفند، ارج و قرب چندانی ندارند. به عنوان نمونه همین قصیده که در ادامه آمده است، به خودی خود، قصیده‌ای است درخشان و استوار؛ اما به محض این که بدانیم استقبالی است از قصیدۀ مشهور فرخی سیستانی، فروغ شعر رنگ می‌بازد. با سنجه‌های هنری و ادبی، شعر قاآنی از فرخی برتر است؛ اما اصالت حساب جداگانه‌ای دارد. فرخی سروده است:

برآمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا

چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

 

  1. به روز نبودن:

عنصری، انوری، خاقانی و … به علوم زمان خود اشراف داشتند و اصطلاحات آن علوم را در شعر خود به کار می‌بردند. بخشی از دشواری شعر اینان به همین نکته باز می‌گردد. قاآنی نیز علوم روزگار خود را می‌داند. او علاوه بر حکمت و فقه ـ که میراث روزگاران پیشین است ـ از علوم روز هم مطلع است. حتی زبان فرانسه می‌داند. اما این دانسته‌ها در شعرش هیچ نمودی ندارند. از این جهت به دیگر شاعر عصر قاجار، میرزا حبیب خراسانی، شباهت می‌برد.

 

  1. مدح همگان:

وقتی مدایح مذهبی قاآنی را می‌خوانیم، او را شاعری خوش اعتقاد می‌یابیم که به خلقت نوری ائمه علیهم‌السلام و ولایت تکوینی آن بزرگواران نیز اشاره دارد. اما وقتی مدایح درباری شاعر را می‌خوانیم و می‌بینیم که عین همان تعابیر را برای هر شاه و شاهزاده‌ای نیز به کار برده است، او را متملقی زبان‌باز می‌بینیم که شعرش اعتقادش نیست؛ کسب و کارش است.

 

سنت بهاریه سرایی:

از رسومات درباری بوده است که شاعران در هر مناسبتی شعری بگویند و در ادامه به مدح سلطان بگرایند. این سنت در مدایح مذهبی نیز دنبال شده است؛ علی‌الخصوص برای امام هشتم که لقب «سلطان» و نیز شکل و شمایل حرمش نشان می‌دهد که ایرانیان، آنچه را که شاهانه می‌دانسته‌اند برای این امام والامقام در نظر گرفته‌اند. نقاره زدن (معادل نوبتی زدن شاهان)، پوشش و وسایل خادمان، آیین‌های رسمی مثل سلام و …، تزئینات بنا مثل آیینه‌کاری و طلاکاری، داشتن منصب ملک‌الشعرایی و … همه نشان می‌دهند که حرم امام هشتم علیه‌السلام به شکلی سلطانی طراحی شده است.

شاعران بسیاری، با عنوان ملک‌الشعرایی یا بدون آن، در مناسبت‌های مختلفی مثل نوروز و غدیر و … برای امام رضا علیه‌السلام شعر گفته‌اند که از آن جمله می‌توان بابا فغانی، طرب اصفهانی، ملک‌الشعرای بهار، قاسم رسا و غلامرضا قدسی را نام برد. متن بهاریۀ قاآنی در ادامه ذکر شده است.

ولایت‌عهدی امام رضا علیه‌السلام در ایام نوروز:

از تناسبات بهار با امام هشتم، امضای حکم ولایت‌عهدی امام رضا علیه‌السلام است که در اول یا دوم رمضان ۲۰۱ قمری، معادل هفتم یا هشتم فروردین سال ۱۹۶ شمسی بوده است.

طبری این واقعه را چنین نقل می‌کند:

سخن از ولیعهدى حضرت رضا و سبب آن و سرانجام آن‏:

گویند: در آن هنگام که عیسى بن محمد از پس بازگشت از اردوگاه به بغداد به کار دیدار سپاه خویش سرگرم بود، نامه‏اى از حسن بن سهل بدو رسید که بدو خبر مى‏داد که امیر مؤمنان على بن موسى را ولیعهد خویش کرده از آن رو که بنى‌على را نگریسته و کسى را برتر و پرهیزکارتر و داناتر از او نیافته و او را رضاى آل محمد نامیده و دستور داده که پوشیدن جامه‏هاى سیاه را بگذارند و جامه‏هاى سبز بپوشند (و این به روز سه‏شنبه بوده دو روز رفته از ماه رمضان سال دویست و یکم) و به عیسى و یاران وى و سپاه و سرداران و بنى‌هاشم دستور مى‏داد که با وى بیعت کنند و وادارشان کند که قباها و کلاه‌هاى سبز بپوشند و پرچم‌ها را سبز کنند و همۀ مردم بغداد را بدان وادار کند. (تاریخ‏الطبری ۸: ۵۵۴؛ ترجمۀ تاریخ‏الطبری ۱۳: ۵۶۵۹)

مروری کوتاه بر قصیده:

این قصیدۀ ۸۳ بیتی، در ۲۵ بیت آغازین به وصف بهار می‌پردازد. آنگاه با این بیت:

چمن از فرّ فروردین چنان نازان به دشت چین

که طوس از فر شاه دین برین نه ‌گنبد خضرا

وارد ستایش امام هشتم علیه‌السلام می‌شود. غیر از مضامین کلی بخشش و شجاعت که تقریبا در همۀ مدیحه‌ها دیده می‌شود، مباحث مربوط به فنای فی الله ( ابیات ۵۳-۵۷) و ولایت تکوینی (ابیات ۶۰-۷۵) از مضامین برجستۀ این شعر به شمار می‌روند. از حیث زبانی شعر مملو است از واژگان نادر و کم‌یاب. این نکته در کنار اقسام صنایع بدیعی که شاعر با واژگان مترادف و متضاد و متشابه ساخته، گسترۀ زبان‌دانی شاعر و قدرت احضار کلمات او را نشان می‌دهد که به‌راستی در تاریخ ادبیات فارسی نادر است. از نظر ادبی، تمام ابیات شعر مزین به سجع و قافیۀ میانی هستند و انواع سجع و جناس به وفور در جای‌جای شعر به کار گرفته شده‌اند. چنان که پیشتر گفته شد، این قصیده استقبالی است از فرخی سیستانی.

متن قصیده:

 

  1. به‌گردون تیره ابری بامدادان بر شد از دریا

جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیز و گوهر زا

  1. چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره

شده‌ گفتی همه چیره به مغزش علت سودا

  1. شبه‌گون چون شب غاسق[۱]‌گرفته چون دل عاشق

به اشک دیدۀ وامق به رنگ طرۀ عذرا

  1. تنش با قیر آلوده دلش از شیر آموده[۲]

برون پر سرمۀ سوده درون پر لؤلؤ لالا

  1. به دل ‌گلشن به تن زندان‌ گهی‌گریان ‌گهی خندان چو در بزم طرب رندان ز شور نشوۀ صهبا[۳]
  2. چو دودی بر هوا رفته چو دیوی مست و آشفته زده بس دُرّ ناسفته ز مستی خیره بر خارا
  3. و یا در تیره چَه بیژن نهفته چهرۀ روشن و یا روشن‌گهر بهمن شده درکام اژدرها
  4. لب غنچه رخ لاله برون آورده تبخاله ز بس باران از آن ژاله به طرف‌گلشن و صحرا
  5. ز فیض او دمیده‌ گل شمیده[۴]طرّۀ سنبل                                       کشیده از طرب بلبل به شاخ سرخ ‌گل آوا
  6. عذار گل خراشیده خط ریحان تراشیده ز بس الماس پاشیده به باغ از ژالۀ بیضا
  7. از او اطراف خارستان شده یکسر بهارستان وزو رشک نگارستان زمین از لالۀ حمرا
  8. فکنده بر سمن سایه دمن را داده سرمایه چمن زو غرق پیرایه چو رنگین شاهدی رعنا
  9. ز بیمش مرغ جان پرّد ز سهمش[۵]زهره‌ها درّد                            چو او چون اژدها غرّد و یا چون دد[۶] کشد آوا
  10. خروشد هردم ازگردون‌ که پوشد بر تن هامون ز سنبل‌ کسوت اکسون[۷] ز لاله خلعت دیبا
  11. فشاند بر چمن ژاله دماند از دمن لاله چنان از دل ‌کشد ناله ‌که سعد[۸] از فُرقت اسما
  12. کنون از فیض او بستان نماید از گل و ریحان به رنگ چهرۀ غِلمان به بوی طرۀ حورا
  13. چمن از سرو و سیسنبر[۹]همال خَلُّخ[۱۰] و کشمر                               دمن از لاله و عبهر طراز تبّت و یغما[۱۱]
  14. ز بس ‌گلهای ‌گوناگون چمن چون صحف انگلیون[۱۲] تو گویی فرش سقلاطون صبا گسترده در مرعی
  15. ز بس خوبان فرخ رخ ‌گلستان غیرت خَلُّخ همه ‌چون نوش در پاسخ همه‌ چون سیم ‌در سیما
  16. ز بس لاله ز بس نسرین دمن رنگین چمن مشکین‌ ز بوی آن ز رنگ این هوا دلکش زمین زیبا
  17. گل از باد وزان لرزان وزان مشک ختن ارزان بلی نبود شگفت ار زان‌[۱۳] کساد عنبر سارا[۱۴]
  18. ز فرّ لاله و سوسن ز نور نور[۱۵]و نسترون                                      دمن چون وادی ایمن چمن چون سینۀ سینا
  19. چه درهامون چه دربستان‌ صف ‌اندرصف‌گل‌ و ریحان ز یک سو لالۀ نعمان ز یک سو نرگس شهلا
  20. تو گویی اهل یک ‌کشور برهنه پا برهنه سر چمان در خشکسال اندر به هامون بهر استسقا
  21. چمن از فرّ فروردین چنان نازان به دشت چین که طوس از فر شاه دین برین نه ‌گنبد خضرا
  22. هژبر بیشۀ امکان نهنگ لجۀ ایمان ولیّ ایزد منان علیّ عالی اعلا
  23. امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن زمین از حزم او ساکن سپهر از عزم او پویا
  24. نهال باغ علیین بهار مرغزار دین نسیم روضۀ یاسین شمیم دوحۀ طاها
  25. سحاب عدل را ژاله ریاض شرع را لاله خرد بر چهر او واله روان از مهر او شیدا
  26. رخش مهری فروزنده لبش یاقوتی ارزنده از آن جان خرد زنده از این نطق سخن‌ گویا
  27. ز جودش قطره‌ای قلزم ز رایش پرتوی انجم جنابش قبلۀ مردم رواقش‌کعبۀ دل‌ها
  28. بهشت از خلق او بویی محیط از جود او جویی به جنب حشمتش گویی گرایان گنبد مینا
  29. ستاره‌ گوی میدانش هلال عید چوگانش ز نعل سم یَکرانش[۱۶] غباری تودۀ غبرا
  30. قمر رنگی ز رخسارش شکر طعمی زگفتارش بشر را مهر دیدارش نهان چون روح در اعضا
  31. زمین آثاری از حزمش فلک معشاری[۱۷]از عزمش                            اجل در پهنۀ رزمش ندارد دم زدن یارا
  32. خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش به مهر چهر رخشانش ملک حیران‌تر از حربا[۱۸]
  33. نظام عالم اکبر قوام شرع پیغمبر فروغ دیدۀ حیدر سرور سینۀ زهرا
  34. ابد از هستیش آنی فلک در مجلسش خوانی به خوان همتش فانی فروزان بیضۀ بیضا
  35. وجودش با قضا توأم ز جودش ماسوا خرم حدوثش با قدم همدم حیاتش با ابد همتا
  36. قضا تیری است در شستش فنا تیغی است در دستش چو ماهی بستۀ شستش همه دنیا و ما فیها
  37. زمین‌گویی است در مشتش فلک مهری در انگشتش دوتا چون آسمان پشتش به پیش ایزد یکتا
  38. به‌ سائل بحر و کان بخشد خطا گفتم جهان بخشد گرفتم ‌کاو نهان بخشد ز بسیاری شود پیدا
  39. ملک مست جمال او فلک محو کمال او ز دریای نوال او حبابی لُجّۀ خضرا
  40. زمان را عدل او زیور جهان را ذات او مفخر زمان را او زمان‌پرور جهان را او جهان‌پیرا
  41. ز قدرش عرش مقداری ز صنعش خاک آثاری به باغ شوکتش خاری ریاض جنت‌المأوی
  42. امل را جود او مَربَع[۱۹]اجل را قهر او مَصنَع[۲۰]                               فلک را قدر او مرجع ملک را صدر او ملجا
  43. رضای او رضای حق قضای او قضای حق دلش از ماسوای حق ‌گزیده عزلت عنقا
  44. کواکب خشت ایوانش فلک اِجری‌خور[۲۱]خوانش                            به زیر خط فرمانش چه جابلقا چه جابلسا
  45. رخش پیرایۀ هستی دلش سرمایۀ هستی وجودش دایۀ هستی چه در مقطع چه در مبدا
  46. ملک را روی دل سویش فلک را قبه ابرویش به ‌گرد کعبۀ کویش طواف مسجد الاقصی
  47. جهان را او بود آمر چه در باطن چه در ظاهر به امر او شود صادر ز دیوان قضا طغرا
  48. کند از یک شکرخنده هزاران مرده را زنده چنان ‌کز چهر رخشنده جهان پیر را برنا
  49. ردای قدس پوشیده به حزم نفس‌کوشیده به بزم انس نوشیده می وحدت ز جام لا
  50. می از مینای لاخورده سبق از ماسوا برده وزان پس سر برآورده ز جیب جامۀ الا
  51. زدو‌ده زنگ امکانی شده در نور حق فانی چو مه در مهر نورانی چو آب دجله در دریا
  52. زده در دشت «لا» خرگه ‌که «لا معبود الا الله» زکاخ نفی جسته ره به خلوتگاه استثنا
  53. شده از بس به یاد حق به بحر نفی مستغرق چنان با حق شده ملحق‌ که استثنا به مستثنا
  54. روانِ راز پرورده سراید راز در پرده بلی ‌گیرد خرد خرده به نااهل ار بری‌ کالا
  55. رموز علم ادریسی بود ذوقی نه تدریسی چه داند ذوق ابلیسی رموز علّم الاسما
  56. زهی یزدان ثناخوانت دوگیتی خوان احسانت خهی[۲۲] فتراک فرمانت جهان را عروه ‌الوثقی
  57. ستاره میخ خرگاهت زحل هندوی درگاهت ز بیم خشم جانکاهت فلک را رنج استرخا[۲۳]
  58. به سر از لطف حق تاجت طریق شرع منهاجت بساط قرب معراجت «فَسُبحانَ الَذی اَسری»[۲۴]
  59. مهین نوباوۀ آدم بهین پیرایۀ عالم چو خیرالمرسلین محرم به خلوتگاه «اَو اَدنی»[۲۵]
  60. تویی غالب تویی ماهر تویی باطن تویی ظاهر تویی ناهی تویی آمر تویی داور تویی دارا
  61. مسالک را تویی رهبر ممالک را تویی زیور محامد را تویی مظهر معارف را تویی منشا
  62. تو در معمورۀ امکان خداوندی پس از یزدان چودر رگ‌ خون چو در تن‌ جان روان حکم ‌تو در اشیا
  63. تویی بر نفع و ضر قادر تویی بر خیر و شر قاهر تویی بر دیو و دد آمر تویی بر نیک و بد دانا
  64. تو جسم شرع را جانی تو دُرّ عقل را کانی تو گنج ‌کانِ یزدانی تو دانی سر «ما اَوحی»
  65. تو دانایی حقایق را تو بینایی دقایق را تو رویانی شقایق را ز ناف صخرۀ صمّا[۲۶]
  66. تو را از ماه تا ماهی ز حق پروانۀ شاهی گر افزایی وگر کاهی نباشد از کست پروا
  67. زمان را از تو افزایش زمین را از تو آسایش روان را از تو آرامش خرد را از تو استغنا
  68. به‌کلک قدرت داور تو بودی آفرین‌گستر نزاده چارگان مادر نبوده هفتگان آبا[۲۷]
  69. ز درعت حلقه‌ای ‌گردون ز تیغت شعله‌ای ‌کانون[۲۸] ز قهرت لطمه‌ای جیحون ز ملکت خطوه‌ای[۲۹] بیدا[۳۰]
  70. اگر لطف تو ای داور نگردد خلق را رهبر ز آه خلق در محشر قیامت‌ها شود بر پا
  71. زهی ای نخل باغ دین ‌کِت اندر دیدۀ حق‌بین نماید خوشۀ پروین ‌کم از یک خوشۀ خرما
  72. در اوصاف تو قاآنی دهد داد سخن‌دانی کند امروز دهقانی‌که تا حاصل برد فردا
  73. سخن تخم است و او دهقان ثنا مزرع امل باران فشاند دانه در میزان ‌که چیند خوشه در جوزا
  74. تعالی ‌الله‌ گرش خوانی معاذ الله‌ گرش رانی به هر حالت‌ که می‌دانی تویی مهتر تویی مولا
  75. گرش خوانی زهی باذل[۳۱]ورش رانی خهی عادل                گرش خوانی شود خوشدل ورش رانی شود رسوا
  76. گرش خوانی عفاک ‌الله[۳۲]ورش رانی حماک ‌الله[۳۳]                 به هر صورت جزاک ‌الله ‌کما یبغی‌ کما ترضی[۳۴]
  77. گرش خوانی ثنا گوید ورش رانی دعا گوید نترسد بر ملا گوید ستم زیبا کرم زیبا
  78. الا تا در مه نیسان دمد از گل ‌گل و ریحان بروید سنبل از بستان برآید لاله از خارا
  79. چو لاله زایرت خرم چو گل با خرمی توأم چو ریحان سبز و مشکین دم چو سنبل بوستان‌پیرا

دیوان: ۸-۱۱؛ آیینۀ رجا: ۵۰۴-۵۱۵

توضیحات:

[۱]. غاسق: تاریک

[۲]. آموده: ساخته شده، زینت یافته

[۳]. نشوۀ صهبا: مستی و سرخوشی شراب

[۴]. شمیده: آشفته

[۵]. سهم: ترس

[۶]. دد: حیوان درنده

[۷]. اکسون: نوعی دیبای سیاه گران‌بها

[۸]. سعد و اسما: از عشاق مشهور عرب

[۹]. سیسنبر: گیاهی معطر

[۱۰]. خَلُّخ: شهری در ختا که مشک و زیبارویانش مشهورند

[۱۱]. یغما: شهری در ترکستان

[۱۲]. صحف انگلیون: انجیل

[۱۳]. ار زان: اگر از آن

[۱۴]. سارا: خالص

[۱۵]. نور: شکوفه، غنچه

[۱۶]. یَکران: اسب اصیل

[۱۷]. معشار: یک دهم

[۱۸]. حَربا: آفتاب پرست

[۱۹].مَربَع: محل اقامت در فصل بهار

[۲۰]. مَصنَع: کارگاه، آبگیر

[۲۱]. اِجری (اِجرا): مستمری، مقرری

[۲۲]. خهی: زهی، صوتی برای تحسین

[۲۳]. استرخا: سستی

[۲۴]. سبحان الذی …: اشاره به معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آیۀ نخست سورۀ اسراء: سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر

[۲۵]. او ادنی: اشاره به معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آیات ۸-۱۰ سورۀ نجم: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏. اشاره به این آیات شریفه در بیت ۶۸ نیز تکرار شده است.

[۲۶]. صمّا: سخت، محکم

[۲۷]. چار مادر و هفت آبا: چهار عنصر (آب، باد، خاک و آتش) و هفت آسمان

[۲۸]. کانون: آتشدان، کوره

[۲۹]. خطوه: گام، قدم

[۳۰]. بَیدا: بیابان

[۳۱]. باذل: بخشنده

[۳۲]. عفاک الله: خدایت بیامرزاد

[۳۳]. حماک الله: خدا حفظت کند

[۳۴]. جزاک الله … : حدا جزایت دهد؛ آن گونه که شایسته است و تو راضی می‌شوی

 

منابع:

قرآن کریم.

آیینۀ رجاء. به کوشش عباس مشفق کاشانی و محمود شاهرخی. تهران. اسوه. ۱۳۷۵.

تاریخ الأمم و الملوک. أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م ۳۱۰). تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم. بیروت. دار التراث. ط الثانیه. ۱۳۸۷/۱۹۶۷.

تاریخ طبرى. محمد بن جریر طبرى. ترجمۀ ابوالقاسم پاینده. تهران. اساطیر. چ پنجم. ۱۳۷۵ش.

دیوان فرخی سیستانی. به تصحیح سید محمد دبیر سیاقی. تهران. زوار. ۱۳۹۳.

دیوان حکیم قاآنی شیرازی. به تصحیح مجید شفق. تهران. سنایی. ۱۳۸۷.

قاآنی شیرازی. ویکی‌پدیا.

 

(۲۷)

انتشار کتاب «آثار الرضویه» در ژاپن

 

 

یکی از مهم‌ترین آثار درباره تاریخ موقوفات آستان قدس رضوی، «آثار الرضویه» نام دارد. این کتاب اخیرا به کوشش دو تن از شرق‌شناسان در ژاپن به چاپ رسیده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(۲۸)

آستان قدس رضوی ۳۲هزار خدمه دارد/ شرایط خادمی حرم امام رضا(ع)

 

مفهوم خادم بودگی یکی از مهم‌ترین مفاهیم مرتبط با آستان قدس رضوی است. در این نوشتار کوتاه، گزارشی از وضعیت فعلی خدمت در این آستان ارائه شده است.

خادم حرم امام رضا(ع) می‌گوید: طبق فرمایش آقا علی بن موسی الرضا(ع)، ما حق نداریم مهمان را به کار بگیریم، ولی سایرین که ابراز تمایل به این کار می‌کنند، ما می‌گوییم نیت کنید ما به جای شما جارو می‌کشیم.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ۲۳ ذی‌القعده روز زیارتی امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) است. به همین مناسبت مشروح گفت‌وگوی فارس با تنی چند از خادمان آستان قدس رضوی بازنشر می‌شود.

 

 

*به عنوان نخستین سؤال، شما در طول دهه کرامت که در استان‌های مختلف برای ترویج فرهنگ رضوی حضور داشتید، چه حسی از مردم درباره ارادت به امام رضا مشاهده کردید و چه تجربه‌های جدیدی کسب کردید؟

-سیداحمد شریفیان: ابتدای صحبتم دهه کرامت را به مریدان اهل بیت(ع) تبریک می‌گویم در دهه‌ای که ابتدایش با ولایت حضرت معصومه(س) آغاز و تا ولادت علی بن موسی الرضا(ع) ادامه دارد، بسیار خوشحال هستم که خداوند این فرصت را به من داد تا شادی‌هایم را با دوستداران حضرت(ع) در سراسر ایران تقسیم کنم، باز هم خدا را شاکرم.

از ابتدای حرکت در این دور سفرها تصور نمی‌کردم این اندازه استقبال مردم با شکوه باشد، روز اول در بین بازاریان عزیز فوق تصورمان تکریم شدیم و همین باعث شد دیدگاهم نسبت به خیلی‌ها تغییر کند، بنابراین همین استقبال‌ها ما را هیجان زده کرد و این ارادت مردم به ولی نعمت خود، حضرت رضا(ع) است.

محمد یوسف شهابی‌پور: پایتخت ایران اسلامی تهران بزرگ است، گر چه پایتخت معنوی ما، مشهد مقدس است. اصحاب رسانه سربازان آقا علی بن موسی الرضا(ع) در کشور هستند که باید در انعکاس اخبار و پشتیبانی از ولایت فقیه خوب عمل کنند، امیدوارم قلم‌هایتان در انعکاس شادی‌های معنوی مردم حرکت کند. در ایام دهه کرامت علاوه بر داخل، در ۱۵ کشور خارجی با حضور خدام و زائر امام رضا(ع) توسط معاونت آستان قدس رضوی پوشش داده شد.

 

بهترین الگوی همزیستی در حرم رضوی رخ می‌دهد

محمد ابراهیمی: وجود مبارک علی بن موسی الرضا(ع) نه تنها برای ما بلکه برای کل جهان هستی عامل خیر و برکت است، خوشبختانه وضعیت توسعه حرم و فعالیت‌های معنوی در آن در سال‌های گذشته خیلی بهبود یافته، شاید بتوان گفت ۱۰ برابر از گذشته توسعه یافته است و این تصادفی نیست، مردم زمانی که به حرم می‌آیند با کوله‌باری از غم و اندوه حتی نزد ما که لباس خدمتگذاری و خدامی آقا را می‌پوشیم، می‌آیند و زمان برگشت آرامش پیدا می‌کنند، این تصادفی نیست، در احادیث هم آمده که اینجا قطعه‌ای از بهشت است و بهشت هم جای آرامش است. این لباس برای ما افتخار است که جاروکش زیر پای زائر حضرت هستیم، زمانی که این جاروکشی به اتمام می‌رسد، سجده شکر به جا می‌آوریم و سنگ‌های زیر پای زائران را می‌بوسیم. بنابراین زائران برای ما خیلی عزیز هستند، بهترین الگوی همزیستی در فضای حرم ارائه شده است، میلیون‌ها جمعیت در یک زمان کوتاه در مجاورت هم حضور می‌یابند، حتی کمترین مشکل را با هم پیدا نمی‌کنند.

 

*شما چند سال است که خادم امام رضا(ع) هستید؟

-شریفیان: بنده دربان کشیک ششم سرای آقاعلی بن موسی الرضا(ع) افتخار خدمت ۱۳ ساله در حرم دارم، شغل اصلی‌ام مهندس مکانیک شرکت آب‌های شهر مقدس مشهد بوده که اکنون بازنشسته هستم، سی و یک سال خدمت در آن کسوت داشتم و الان هم در خدمت زائران حرم هستم.

شهابی‌پور: افتخار من این است که در بخش دربانان حرم حضور یابم، البته در حرم چهار گروه فعالیت می‌کنند، دربانان، فراشان، خادمین و کفشداران، علاوه بر اینها حوزه‌های ارشاد و امر به معروف و صندلی چرخ‌دار وجود دارد. علاوه بر این کار، بنده سی سال در آموزش و پرورش خدمت کردم و در طول خدمت هر بار که به حرم مشرف می‌شدم، یکی از خواسته‌هایم این بود که به هر طریق توفیق یابم خادم امام رضا(ع) باشم که در نهایت مشمول این عنایت شدم و الان توفیق ۱۵ ساله در قسمت کفشداری کسب کردم.

ابراهیمی: بنده هم از سال ۱۳۶۰ در آستان قدس فعال هستم و از سال ۸۷ نیز در قسمت فراش‌ها مشغول‌ام.

 

 

مردم دوست دارند در کارهای حرم مشارکت کنند/ طبق فرمایش حضرت حق نداریم مهمان را به کار بگیریم

*در طول سال‌های خدمتتان در حرم رضوی آیا خاطره‌ خاصی برایتان مورد توجه بوده که قابل تعریف کردن باشد؟

-شریفیان: هر هفت روز کاری ما در حرم خاطره است، از زائران مختلف، با سلیقه‌ها، سنین، چهره، رفتار و گفتار متعدد، خیلی وقت‌ها احساساتشان را با اشک در میان می‌گذارند، خیلی‌ها دوست دارند در اینجا خدمت کنند و می‌گویند اجازه دهید چند دقیقه به جای شما کار کنیم، ما هم ثواب کارهایمان را با آن‌ها تقسیم می‌کنیم حتی می‌گویم شما یک قطعه کاغذ هم در سطل بیاندازید یا لیوان آبی از جایی بردارید، در ثواب شریک هستید، چرا که اینها دیده شده که از نظر حضرت پوشیده نمانده است.

شهابی‌پور: در بخش دربانان ارادت خالصانه زائران از کوچک تا بزرگ،‌ ترک تا بلوچ و عرب به امام رضا(ع) را مشاهده کردم، چرا که هر کس می‌خواهد وارد شود اول بر دیوار حرم زیارت می‌کند، بدون شک اشکش جاری می‌شود و ما هم افتخار می‌کنیم که کمک حال مردم هستیم.

 

 

ابراهیمی‌:‌ ما در حوزه کاری خودمان در جارو کشیدن توفیق داریم،‌ کف حرم را تمیز می‌کنیم و البته طبق فرمایش خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) حق نداریم مهمان خود را به کار بگیریم، ولی سایرین که ابراز تمایل به این کار می‌کنند، ما می‌گوییم نیت کن ما به جای شما جارو می‌کشیم، برخی حاجت دارند و برخی علاقه‌مند، امیدوارم همه حاجت روا شوند.

 

ویژگی‌های رسانه رضوی

*از دیدگاه شما، رسانه‌ای که منتسب به نام امام رضا(ع) است، باید چه شاخصه‌هایی داشته باشد؟

-شریفیان:‌ البته در این رابطه تخصصی ندارم، ولی آنچه به نظرم می‌رسد این است که این رسانه باید پشتیبان ولی فقیه با محوریت ولایت امام رضا(ع) باشد، حدیث مقدس «کَلِمَهُ لاَ اِله اِلاَّ اللّهُ حِصْنِیِ فَمَنْ قَالَ لااِلهَ اِلاَّ اللّهُ‌ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی» خط ولایت را تعیین می‌کند، پس اگر ما بپذیریم و خود را شیعه امام جعفر صادق(ع) و علی بن موسی الرضا(ع) بدانیم، همه باید در این موقعیت حساس تاریخی پشتیبان ولی فقیه باشیم و با رهنمودهای ایشان مسیر را طی کنیم.

 

 

شهابی‌پور: درباره وجود حضرت رضا(ع) در این کشور همه ما احساس مسئولیت باید بکنیم، چرا که تک تک رفتار ما اثرگذار است، باید الگوی خودمان کسی را قرار دهیم و همیشه مسئولیت پذیر و پایبند زندگی ائمه(ع) باشیم،‌ بنابراین این تفکر را که داشته باشیم، در صد خطاهایمان کم می‌شود، همه بیمه حرم می‌شویم و رسانه ما نیز باید این تفکر و خط را داشته باشد، اغلب کسانی به حرم رضوی می‌آیند گرفتارند، مریض دارند، درمانده‌اند و حاجت می‌خواهند حتی خود را به این پنجره فولاد در صحن انقلاب دخیل می‌بندند در نهایت حاجت می‌گیرند، من بارها این را مشاهده کردم، البته اصحاب رسانه سربازان آقا علی بن موسی الرضا(ع) در کشور هستند که باید در انعکاس اخبار و پشتیبانی از ولایت فقیه خوب عمل کنند.

ابراهیمی: حقیقت امر بهترین رسانه‌ها آنهایی هستند که مباحث صحیح و با کیفیت را به بهترین وجه به مخاطب می‌رسانند،‌ دروغ نمی‌گویند و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مسائل را کالبد شکافی می‌کنند، شبهات دشمن را گوشزد و مردم را راهنمایی می‌کنند.

 

*سنت پرچم گردانی در کشور از چه زمانی  آغاز شده و آیا محدود به منطقه خاصی است یا اینکه کل کشور را در بر می‌گیرد؟

-شریفیان: شما در صحن حرم که بایستید و گنبد طلایی حضرت رضا(ع) را ملاحظه کنید، پرچم را مشاهده می‌کنید، ابتدا ایام ولادت ایشان داخل مشهد و سپس استان خراسان رضوی(نخستین بار در شهر بجنورد هنگامی که جزو استان خراسان رضوی بود) و شهرها و روستاهای اطراف پرچم گسترانده می‌شد، به تدریج مسئولان استقبال را مشاهده کردند و توصیه شد که سال‌های بعد در چندین استان و الان هم در ۳۱ استان یعنی تمام مراکز استان‌ها با ۳۰۰ خادم، مأموریت یافتند تا حضور یابند، بنابراین به این طریق مردم از اقصی نقاط کشور در ایام ولادت خود را در حرم رضوی احساس می‌کنند، شور و شعف عجیبی می‌گیرند.

 

 

خوشبختانه استقبال هم از خادمان در شهرها خوب بوده، البته مراکز استان‌ها امکاناتشان خوب است، اما هرچه از مرکز فاصله می‌گیریم، مشکلات مردم هم برای تشرف به حرم رضوی بیشتر است، حضور ما در این شهرها هم مناسب است، ما گاهی شرمنده مردم می‌شویم، بنابراین باید برنامه‌ریزی منظم‌تری داشته باشیم، حتی توصیه شده که برنامه‌ برای خارج از مرزها انجام شود که از چند ماه پیش برای اعزام و سایر کارها اقداماتی انجام گرفت.

 

*پس چند سال است که این برنامه گسترده دنبال می‌شود؟

-شریفیان: به طور گسترده هفت سال است، در کل استان‌ها چنین برنامه‌ای برپا می‌شود اما در خود استان خراسان بیش از ۱۰ سال است.

 

*آیا این پرچم‌ها در مناسبت خاصی تعویض می‌شوند؟

-شریفیان: بله! در ایام محرم مشکی می‌شوند یا در دیگر ایام مذهبی تغییر می‌کنند.

 

دو شرط مهم برای خادمی امام رضا(ع)!

*چگونه می‌شود خادم امام رضا(ع) شد؟

-شریفیان: همه ایرانیان ارادتمندان حضرت رضا(ع) هستند، خادمان حرم و اماکن مقدس رضوی هم در این راستا بسیار خدمت می‌کنند که فعلاً حدود ۳۲ هزار خدمه مشغول کار در آستان قدس در شیفت‌های مختلف هستند، به هر جهت هر تشکیلاتی برای خود مقرراتی دارد، سکونت در مشهد، البته در وهله نخست باید علاقه خاصی را حضرت برای شما ایجاد کند وگرنه اگر امام(ع) نخواهد، امکان خدمت فراهم نمی‌شود.

بنابراین برای همه عزیزان امکان خادم شدن در اماکن رضوی فراهم نیست، فرضاً اگر به شما بگویند از فردا بیایید یا یک روز در هفته، کسانی که در این شهر نیستند، آیا امکانش را دارند؟ به هر حال سخت است، البته هستند عده‌ای که همت می‌کنند از تهران یا دیگر شهرها یک روز در حرم حضور می‌یابند، اما به طور منظم شدنی نیست. به هر حال نخستین نکته همشهری شدن و بعد اداره مرکزی آستان قدس ثبت‌نام می‌کند و علاقه‌مندان را در نوبت قرار می‌دهد، البته زمان طولانی می‌برد، چون متقاضی زیاد است، البته معجزه‌وار هم دیدیم، عده‌ای راحت به خدمت گرفته شدند، باید خود امام رضا(ع) درست کند و اگر ما را قابل بداند، همان اول ما را به خدمت می‌گیرد.

 

*با تشکر از شما

-ما هم از شما اصحاب رسانه متشکریم.

 

منبع:

 

(۲۹)

منابع خارجی راجع امام رضا علیه السلام

 

در شماری از آثار به زبان های غیر فارسی و عربی، اطلاعاتی درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی به چشم می خورد. نوشتار زیر در این باره است.

 

اشاره: امام رضا علیه السلام شیفتگان و ارادتمندان بی شماری در سراسر جهان دارد و در طول تاریخ نظر بسیاری از نویسندگان و محققان را به خود جلب کرده است.

مطالبی که در برخی از نوشته های مستشرقین و خارجیانی که از حرم و مشهد دیدن کرده اند، نه تنها برای محققین منبعی مستند برای پژوهش به شمار می رود که برای آگاهی از حال و هوای شهر مشهد در طول سالیان دراز گذشته، اطلاعات مفیدی در اختیار عموم خوانندگان می گذارد. برای آشنایی با برخی از این منابع، به مواردی چند اشاره شده است:

  1. بارگاه رضا علیه السلام، بیژن سعادت (انگلیسی)، فلورانس ۱۹۷۶ م.
  2. التحفه الرضویه فی سوانح الامام الثامن ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، سید اولاد حیدر بلگرامی (اردو)، چاپ هند.
  3. تحقیقات تاریخی خراسان (مشهد)، سرپرسی سایکس، ترجمه غلامرضا سعیدی.
  4. تصویر شهر مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام، میرزایف عبدالغنی.
  5. حرم مطهر امام رضا علیه السلام در مشهد، آرتور اپهام پوپ، ترجمه محمدعلی صبوری.
  6. چهار ربع خراسان، لسترنج، ترجمه غلامرضا ریاضی.
  7. خراسان، مینورسکی.
  8. الرضا فی سوانحه، نواب احمد حسین (اردو)
  9. سفر به خراسان، در سال های ۱۸۲۱-۱۸۲۲، م. جمیز بیل فریزر (فرانسه)
  10. سفر به مشهد، گ. ک میکوویچ (روسی)، عشق آباد ۱۸۹۶ م.
  11. سیرت الامام علی بن موسی الرضا، سید محسن مظفر نقوی (اردو)، چاپ کراچی.
  12. طوس فی دایره المعارف الاسلامیه.
  13. العلوم الکاظمیه فی سوانح الامام ابی ابراهیم موسی بن جعفر الکاظم، سید اولاد حیدر بحرانی (اردو)
  14. علی بن موسی الرضا علیه السلام فی مروج الذهب، تصحیح شارل پیلا، ۱۹۷۹ م، منشورات جامعه لبنانیه.
  15. لمعه الضیا فی احوال الامام الرضا علیه السلام، سید مظهر حسن بن صادق حسن صاحب سهارن پوری (۱۲۶۹ـ ۱۳۵۰ هـ)، در دو جلد (اردو)
  16. المأمون و علی الرضا، حسن ابراهیم حسن.
  17. مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام.
  18. مشهد، لاکهارت، ترجمه عباس سعیدی.
  19. مشهد، م. استریک، ترجمه تقی بینش.
  20. مشهد در سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، ۱۹۶۵ م.
  21. مشهد من کتاب اراضی خلافت شرقی، لسترنج.
  22. مشهد، گوستاو اشتراتیل زاور (آلمانی)، لایپزیک، ۱۹۳۷ م.
  23. سکه هایی با نقش ولایتعهدی الرضا.
  24. Karl v. Zetter Steen in der E I. II 364f
  25. ۲۶. Ali al Rida in wal-Qadi, Mede lung w 189 Concerning Al-mamun al-Fadl Bsahl an 1new Documents.

 

منبع:

خیمه، مهر و آبان ۱۳۸۵، شماره ۲۵ و ۲۶.

 

(۳۰)

در واقعه بمباران آستانه حضرت رضا ( ع )

ملک‌الشعرای بهار‎

 

یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاه مدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. در اینباره بررسی های چندی صورت گرفته است. سروده زیر یکی از این موارد است.

بوی خون ای باد ازطوس سوی یثرب بر
با نبی برگو از تربت خونین پسر
عرضه کن بر وی ، کز حالت فرزند غریب
وان مصیبت ها، آیا بودت هیچ خبر؟
هیچ دانی که چه بودست غرببان را حال
یا چه رفته است غربب الغربا را بر سر
چه کذشته است ز بدخواه ، برآن پور غریب
چه رسیده است ز بیداد، بر آن نور بصر
چه رسیده است از این دیو نژادان شریر
بر حریم حرم پادشه جن و بشر
ستمی کردند اینان به جگرگوشه تو
که ز شرحش چکد از دیده مرا خون جگر
این قدر هست که سوی تو ازبن تربت پاک
خاک خون آلود آرد پس ازاین ، باد سحر
فلک آن مایه ستم کرد که در نیرو داشت
ای دریغا! ز جفای فلک استمگر
ای عجب ! با پسران نبی و آل علی
آسمان کینه دیرین را بگرفت از سر
ای عجب ! آل علی را کشد و از پس مرگ
مدفنش را کند از توپ عدو، زیر و زبر
نک بیایید و ببینید که درکاخ رضا
توپ ویران گر روس است که افکنده شرر
بنگرید ایدون کاین بقعه و این پاک حریم
قلتگاهی است که خون موج زند سرتاسر
ای نصارا تو چه گوبی کس اگر آید باز
به کلیسا و کله باز نگیرد از سر
پس بیا لختی و بیداد عدو را بشنو
پس بیا باز و زیارتگه ما را بنگر
بنگر باز که این خیره تمدن خواهان
کرده آن کار که وحشی ننماید باور!
هشتصد مرد و زن از بومی و زوار و غریب
داده جان از یورش لشکر روس کافر
نه مرایشان را بوده است به سرشور نبرد
نه مرایشان را بودست به کف تیر و تبر
همه وامانده کید فلک افسون ساز
همه سیلی خور جور فلک افسونگر
همه از بیم ، پناهنده به دربار رضا
همه از دشمن ، نالنده به پیش داور
بر چنین طایفه بی گنه از چارطرف
تیر باریدند آن طایفه کین گستر
یک طرف مردان جان داده همه بی تقصیر
یک طرف نسوان افتاده همه بی معجر
یک جماعت را قزاق فشرده است گلو
یک جماعت را سرباز شکسته است کمر
جسد کشته فتاده است به بالای جسد
پیکر خسته فتاده است به روی پیکر
تیر باریده برایشان ز دوسو چون باران
توپ غریده برایشان ز دوسو چون تندر
مادران بینی در ناله ز سوگ فرزند
پسران بینی درگریه ز مرگ مادر
شوهران بینی جویان پی گم گشته عیال
بانوان بینی پویان، پی نعش شوهر
ای عجب ! روس همی گوید: چون فتنه گران
اندر آن بارگه پاک نمودند مقر
والی ملک هم ازکیفرشان عجز نمود
زان سبب دادم من فتنه گران را کیفر!
ما همی گوبیم این فتنه و این فتنه گران
خود نه از فتنه گری های شما بود مگر
زر فشاندید از اول به سران اشرار
تا که این فتنه به  پا کرده شد از نیروی زر
هم از این روی در این حمله وکشتار بزرگ
فتنه سازان را اصلا نرسید ایچ ضرر
همه را راه گشادید ولی از این سوی
بی کسان را بگرفتند همه گرد اندر
ور همی گویید از این همه ما بی خبریم
کاخ و مسجد را ویران ز چه کردید دگر
مفسد ار فتنه کند، کاخ رضا را چه گناه
مار اگر حیله کند، باغ جنان را چه خطر
مسجد و کاخ اگر بوده مقام اشرار
ز چه گنبد را کردید خراب و ابتر
بقعه وکاخ رضا را ز چه غارت کردید
ای همه راهزن و بدکنش و غارتگر
ای مسلمانان زین واقعه خون گریه کنید
که نمودست رضاکسوت خونین در بر
ای زنان چادر نیلی به سر اندر بکشید
زانکه زهرا را نیلی است به سر بر چادر
از وهابی شد اگر کاخ حسینی ویران
شد ز قزاق عدو کاخ رضا ویران تر
نه همانا نبد این کاخ همان کاخ رضا
خانه دین نبی بود که شد زیر و زبر
نه به گنبد خورد این آتش توپ بیداد
بلکه بر قلب علی خورد و دل پیغمبر
ما اگر خانه خرابیم ز کس مان گله نیست
کاین خرابی  همه از ماست در انجام نظر
صاحب خانه اگر باز نبندد در خویش
گله ای نیست اگر دزد درآید از در
چه گریز است ز ماهیت طبع بشری
که بدو گوییم از مال کسان بهره مبر
صعوه را گوییم از صید ملخ دست بدار
باشه را گوییم از خون چکاوک بگذر
تو هم ای شاهین ، کبکان را زین بیش مگیر
تو هم ای شیر، غزالان را زین بیش مدر
گر چنین گوییم ای خواجه همانا که خطاست
زانکه طبع حیوانی را این است گهر
گر ضعیفان را بر خویش حراست نبود
بر در و برزنشان خیل قوی راست گذر
ای مسلمانان تا چند به وهم و به خیال
ای مسلمانان تا چند به بوک و به مگر
هرکه او از خود و از خانه حفاظت نکند
نبود حافظ او نیز، خدای اکبر
نیست انسان را جز آنچه در او سعی نمود
این چنین گفت پیمبر به همایون دفتر
پس تو چون رنج نبردی ز که می خواهی گنج
پس توچون سنگ نکندی زکه می خواهی زر
مردم پاک دل هند به ما درنگرند
گر ز تهران کند این چامه به کلکته گذر
بر آن سید بیدار دل دانشمند
بر آن سید والاگهر دانشور
برآن راد علمدار سپاه اسلام
بر آن راد هوادار اساس کشور
سید پاک جلال الدین فرزند رسول
که یکی پاک رسولی است به گفتار و به فر
دشمنان را قلم او همه تیر است و سنان
دوستان را سخن او همه قند است و شکر
راستی نامه نغز او، حبلی است متین
که به پیوستن او خلقی بگسسته ز شر
دادخواهی کند از اهل خراسان ، آری
دادخواه ما امروز جز او نیست دگر
کام ها جمله فروبسته ، ز بان ها خسته
جور بگشوده دهان از همه سو چون اژدر
نه یکی خامه که بنویسد درد درویش
نه یکی نامه که بنیوشد حال مضطر
بر سر اهل خراسان اگر آتش بارد
نشود مردم شیراز ازآن هیچ خبر
ور ببارد ز دوسو بر سر زنجانی تیغ
اردبیلی نکند سینه پی کینه سپر
وگر آواز کشد، شر طلب و مفسده جوست
چیست مفسد را پاداش به غیر از خنجر
حالت ایران اینست به چنگال دو خصم
تا چه سازد پس از این لطف خدای داور
این چنین گفتم کاستاد ابیوردی گفت
« به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر»

 

(۳۱)

گزارشی درباره دوران نایب تولیتی ولیان

متولیان آستان قدس همواره یکی از مهم ترین مسئولیت‌های اجرایی در حرم امام رضا علیه السلام را بر عهده داشته‌اند. در مجموعه اسناد تاریخی، گزارش‌ها و سندهای زیادی درباره آنها وجود دارد. گزارش ‌زیر از سال ۱۳۳۷ درباره رفتار یکی از این متولیان است که در آن دوره «نائب تولیت» نامیده می‌شدند.

 

 

 

 

 

 

 

(۳۲)

تولیت آستان قدس رضوی در دوره پهلوی

 

متولیان آستان قدس همواره یکی از مهم‌ترین موقعیت‌ها در حرم امام رضا علیه السلام را بر عهده داشته‌اند. مقاله زیر گزارشی کوتاه درباره تولیت حرم در دوره معاصر و اقدامات آنها است.

 

وضعیت تولیت و سیستم اداری آستان قدس در زمان پهلوی تحولات زیادی پیدا نمود و محمد ولی خان اسدی اولین نائب‌التولیه تغییرات زیادی را ایجاد کرد.

وی ضمن انجام اصلاحات، نظامنامه جدیدی را برای آستان قدس رضوی در سال ۱۳۰۵ شمسی به تصویب رساند. در این دوره نیز مانند دوره قاجاریه تولیت مستقیماً به دستور شاه انتخاب می‌شد و معمولاً از تهران و از میان رجال حکومتی تعیین می‌گردید.
متولی مانند دوره قبل فردی را به عنوان قائم مقام خود برای انجام امور تعیین می‌نمود. با این تفاوت که اسدی عنوان متولی باشی را به منظور پیگیری امور به نائب‌التولیه تغییر داد و منصب متولی‌باشی که در دوره قاجاریه بود از بین رفت.

 

فهرست اسامی متولیان و کارهای انجام شده در دوره پهلوی:

۱ـ محمد ولی خان اسدی مصباح السلطنه (۱۳۰۴-۱۳۱۴ش)

ـ تغییر نظامنامه آستان قدس و تنظیم روش جدید.
ـ تزیین سر در شرقی صحن جدید.
ـ تأسیس بیمارستان شاه رضا (امام رضا(ع))
ـ حفر قنات گناباد برای تأمین آب شرب شهر مشهد
ـ تأسیس مدرسه آستان قدس رضوی از محل درآمد موقوفات مطلقه.
ـ تأسیس دانشگاه علوم معقول و منقول در محل مدرسه میرزا جعفر.

۲ـ فتح الله پاکروان (۱۳۱۴-۱۳۲۰ش)

ـ خیابان‌بندی و گلکاری اطراف استخر کوهسنگی
ـ تشکیل شرکت فلاحتی رضا و به اجاره دادن املاک آستان قدس.
ـ احیای موقوفات و به ثبت رساندن رقبات موقوفات
ـ تبدیل به احسن کردن غیرشرعی املاک آستان قدس در ایران
ـ فروش طلاهای آستان قدس و خریدن املاک درگز برای آستان قدس.

۳ـ علی منصور، استاندار و نائب‌التولیه (۱۳۲۰-۱۳۲۴ش)

بنای کتابخانه، موزه، تشریفات و بقعه شیخ بهایی.
تغییر کشیک‌های آستان قدس و تبدیل کردن آن به شش کشیک.
خریدن باغ بغبغو و باغ و عمارت استانداری برای آستان قدس.
تقلیل حق الدفن کارمندان و خدمه از پنج نفر به دو نفر

۴ـ ناصر اعتمادی (نصرالدوله) (۱۳۲۴ش).

فرش کردن کف صحن کهنه با سنگ خلج که از زمان تولیت وزیر نظام سنگ خارا بود.

۵ـ غلامحسین اشرفی، نائب‌التولیه و استاندار (۱۳۲۵-۱۳۲۶ش)

فسخ اجاره املاک آستان قدس که در اختیار شرکت فلاحتی خراسان بود.

۶ـ محمود بدر (۱۳۲۶ش)

اجاره دادن دوباره املاک آستان قدس.
پوشاندن روی نهر خیابان (خیابان علیا) با بتون آرمه
ـ تدوین آیین‌نامه بازنشستگی کارکنان آستان قدس

۷ـ مصطفی قلی رام (انتخاب الملک)

ـ حفر چاهی در سال ۱۳۳۰ ش برای وضو ساختن زوار در صحن موزه.

 

۸ـ سیدجلال الدین طهرانی (۱۳۳۰ش)

ـ وقف کتب برای آستان قدس
ـ وقف وسایل شخصی و وسایل نجوم به موزه آستان قدس
ـ مقرنس و آینه‌کاری گنبد جنوبی.
ـ تعمیرات اساسی در غرفه‌های صحن جدید.
ـ ادامه ساختمان نقاره‌خانه.
ـ عملیات ساختمانی دارالتولیه باغ ملک‌آباد و دیوارکشی باغ ملک‌آباد و احمدآباد.
ـ احداث پارک در انتهای خیابان سفلی.
ـ تشکیل کمیسیون‌های مختلف؛ مانند املاک ـ اراضی.
ـ تبدیل محل سابق مهمانخانه طوسی به درمانگاه.
ـ منصب تدریس را که متروک شده بود با انتخاب ادیب نیشابوری به این منصب احیا کرد.
ـ آینه‌کاری رواق دارالحفاظ
ـ مقداری از حقوق ماهیانه خدام و کارکنان آستان قدس را تبدیل به گندم نمود.
ـ امضای آیین‌نامه قانون بازنشستگی.

۹ـ علی معتمدی (۱۳۳۱-۱۳۳۴ش)
۱۰ـ دکتر سیدفخرالدین شادمان (۱۳۳۴-۱۳۳۸ش)

ـ پرداخت قروض آستانه
ـ انتقال ساعت از صحن عتیق به صحن نو.
ـ برداشتن سقف دارالسعاده و تجدید بنا
خرابی حجرات قهوه‌خانه و آبدارخانه که در دارالسرور بود و با اضافه نمودن قسمتی از مدرسه علی نقی میرزا آسایشگاه خدام را در بالای رواق دارالسرور ساخت.
ـ تغییر نام مهمانخانه به مهمانسرا و تعویض وسایل آن.
ـ ساخت باغچه‌های طولانی مرتفع روی پوشش نهر و گلکاری آن
ـ بستن پنجره‌ای که از حجره رواق پس پشت به راهرو سقاخانه باز بود.
ـ تعمیر آینه‌کاری توحیدخانه مبارکه و برداشتن سقف آن.
ـ تعویض ضریح در زمان ایشان شروع شد و در زمان مهران پایان یافت.

 

۱۱ـ محمد مهران (۱۳۳۸-۱۳۴۰ش)

ـ طبق دستور ایشان کلیه نذورات در راه تعمیر ابنیه حرم صرف شد.
ـ کاشیکاری گنبد حاتم خانی.
ـ تشکیل شرکت تعاونی کارمندان.
ـ ساخت دوباره قسمت شمالی سقف دارالسعاده.
ـ تعمیر ایوان طلای ضلع شرقی که به سر در نقاره‌خانه معروف است.
ـ اهدای یک میلیون مترمربع از اراضی آستانه به دانشگاه.

۱۲ـ سیدجلال الدین طهرانی، نائب‌التویه و استاندار (۱۳۴۰-۱۳۴۲ش)
۱۳ـ سیدمحمد صادق امیرعزیزی (۱۳۴۲-۱۳۴۴ش).

ـ احداث دیوار شرقی موزه قرینه دیوار غربی.
ـ برداشتن سقف مسجد بالاسر
ـ آینه‌کاری رواق جدید در سمت شمالی دارالسیاده
ـ تزیین محوطه تشریفات
ـ مقرنس کاری نقره‌خانه
ـ ساختن بست بالا خیابان و پایین خیابان
ـ تعمیر ایوان شرقی صحن عتیق
ـ کاشیکاری ایوان جنوبی صحن جدید
ـ تشکیل اداره آبیاری آستان قدس
ـ تعمیر کتیبه عضدالملک
ـ تخریب راهرو سقاخانه و ساخت رواق دارالاخلاص
ـ انتقال آسایشگاه پاسداران از سالن غربی تحتانی مدرسه علی نقی میرزا به اتاق فوقانی، ساخت رواق دارالعزه.
ـ پوشاندن فضای مدرسه علی نقی میرزا که دارالذکر نامیده شد.
ـ برداشتن طاق رواق پس پشت و توسعه آن که به دارالشکر موسوم گردید.
ـ تعویض سنگ مرمر مسجد بالاسر

۱۴ـ نادر باتمنقلیچ (۱۳۴۴-۱۳۴۶ش)

ـ تأسیس اداره کل موزه حرم
ـ اتمام کاشیکاری صفه بالاسر مبارک

۱۵ـ پیرنیا (۱۳۳۶-۱۳۵۰ش)

ـ برداشتن سقف دارالضیافه.
ـ ترمیم گنبد حاتم خانی
ـ افتتاح درگاه غربی صحن کهنه
ـ خرابی مسجد ریاض و اتصال آن به رواق پس پشت که به نام دارالفیض افتتاح شد.
ـ تشکیل کمیسیونی خاص از اشخاص مطلع و آگاه به امور آستان قدس و فراهم نمودن دفتری کامل در مورد رقبات سابق و لاحق.

۱۶ـ زاهدی (۱۳۵۰-۱۳۵۳ش)
ـ تأمین آب و برق شهر جدید آستان قدس
ـ تعمیر بیوتات متبرکه و ساخت رواق دارالعباده
ـ توجه به بیمارستان آستان قدس
ـ تشکیل سازمان جدید برای آستان قدس
ـ فراهم کردن زمینه تخریب اطراف حرم و گسترش فعالیت‌های اقتصادی در آستان قدس.

۱۷ـ عبدالعظیم ولیان (۱۳۵۳-۱۳۵۷ش).

ـ شروع به تخریب اطراف حرم مطهر
ـ معرق‌کاری دیوارهای حرم
ـ تعمیرات رواق دارالحفاظ
ـ برداشتن قسمتی از سقف سرسرای دارالذکر
ـ نورآرایی غیرمستقیم حرم مطهر
ـ انجام تعمیرات گسترده در صحن‌ها
ـ ساختمان مهمانسرای جدید
ـ ساختمانهای مرتفع آبکوه
ـ تأسیس شرکت نان قدس رضوی
ـ فعالیت‌های معدنی و گسترش آن.

۱۸ـ سیدسراج حجازی

وی مدت زیادی نائب التولیه نبود و نتوانست کاری انجام دهد.

منبع :

وب سایت آستان قدس رضوی

 

(۳۳)

اسنادی از مکاتبات کتاب خانه آستان قدس رضوی

 

کتاب‌خانه آستان قدس رضوی یکی از مهم‌ترین بخش‌های این آستانه است که از قرن‌ها پیش تاکنون به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در ادامه می‌آید اسنادی در این زمینه است.

 

 

 

مکاتبه دفتر نیابت تولیت آستان قدس رضوی با رئیس کتابخانه مبنی بر اتمام امور ساختمانی کتابخانه جدید آستان قدس و آمادگی برای انتقال کتابها (سال ۱۳۲۳ش)

 

مکاتبه ناصر اعتمادی با کتابخانه آستان قدس مبنی بر ارائه نظرات و پیشنهادات از سوی ادارات به جای ارائه گزارش (سال ۱۳۲۵ش)

 

 

مکاتبه ای پیرامون موافقت نیابت تولیت با اختصاص ۲۵۰۰ ریال جهت خرید کتاب برای کتابخانه و دستور وی مبنی بر اهتمام در خرید کتابهای نفیس (سال ۱۳۲۵)

 

(۳۴)

سندی درباره پرداختی در آستان قدس رضوی

 

برای شناخت آستان قدس رضوی، اسناد نقش مهمی ایفا می‌کنند. در سند زیر مربوط به سال ۱۳۲۵ یکی از پرداخت‌های مالی مرتبط با این آستان مورد اشاره قرار گرفته است.

 

سند مربوط به پرداخت مقرری به غلام حسین اشرفی (میزان مقرری یک ماهه ۱۰۰۰ تومان)

(سال ۱۳۲۵)

 

 

(۳۵)

سروده‌ای از منوچهری درباره امام رضا علیه السلام

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر از منوچهری دامغانی (در گذشته به‌سال ۴۳۲ هجری) یکی از کهن‌ترین نمونه‌ها در این زمینه و متعلق به تقریباً‌ هزار سال قبل است. در دو بیت پایانی این سروده به امام رضا علیه السلام اشاره شده است.

 

 

رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی
به سوی سبزه برون آمد هر محبوسی
هر زمان نوحه کند فاخته، چون نوحه گری
هر زمان کبک همی تازد، چون جاسوسی
بر سر سرو زند پرده عشاق، تذرو
ورشان نای زند، بر سر هر مغروسی
بر زند نارو، بر سرو سهی «سرو سهی»
بر زند بلبل بر تارک گل قالوسی
دم هر طوطیکی چون ورق سوسن تر
باز چون دسته سوسن دم هر طاووسی
به سحرگاهان، ناگاهان آواز کلنگ
راست چون غیو کند صفدر در کردوسی
چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلق بر کنگره بر، ناقوسی
رعد، پنداری طبال همی طبل زند
بر در بوالحسن بن علی بن موسی
آن رئیس روسای عرب و آن عجم
که همی ماند بر تخت چو کیکاووسی

 

منبع:

https://fa.wikisource.org/wiki/%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1%DB%8C_(%D9%82%D8%B5%D8%A7%DB%8C%D8%AF_%D9%88_%D9%82%D8%B7%D8%B9%D8%A7%D8%AA)/%D8%B1%D9%81%D8%AA_%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7_%D9%88_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1_%D8%A2%D9%85%D8%AF_%DA%86%D9%88%D9%86_%D8%B7%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3%DB%8C

 

 

(۳۶)

امی ماران

سروده‌ای از شیون فومنی به لهجه گیلکی

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. این سروده‌ها گاه به زبان فارسی معیار و گاه به لهجه‌های محلی سروده شده است. سروده زیر از شیون فومنی، به لهجه گیلکی است.

 

امی ماران

امی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلان لبظ خودایا صدا کونید
……
آفتاب زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبه وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یاد ایمام رضا کونید
=========================

برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه گیلکی دعا می‌کنند
و خدا را به همان لهجه صدا می‌کنند

……

در عرق‌ر‌یزان آفتاب بعد از ظهر روز دروی برنج
فکر مشهد و ذکر کربلا را دارند

آنگاه که غریبه‌ای را تنها و بی‌کس می‌یابند
بمیرم به یاد امام رضا می‌افتند

 

(۳۷)

سروده‌ای سنائی درباره امام رضا علیه السلام

 

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. نمونه زیر از ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳–۵۴۵ قمری) در این زمینه است. این سروده یکی از کهن‌ترین سروده‌ها درباره امام رضا علیه السلام است.

سراسر جمله عالم پر یتیمست
یتیمی در عرب چون مصطفا کو؟
سراسر جمله عالم پر ز شیرست
ولی شیری چو حیدر باسخا کو؟
سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیر النسا کو؟
سراسر جمله عالم پر شهیدست
شهیدی چون حسین کربلا کو؟
سراسر جمله عالم پر امامست
امامی چون علی موسی الرضا کو؟

 

(۳۸)

سروده‌ای از عطار نیشابوری مشتمل بر ذکری از امام رضا علیه السلام

 

سرایش اشعاری درباره امام رضا علیه السلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونه‌ای از سرایش‌های ادبی در زبان فارسی است. در نمونه زیر که توسط فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق – ۱۲۲۱م/۶۱۸ق) سروده شده، یکی از کهن‌ترین نمونه‌ها در این زمینه است.

در نعت اولادمرتضی علیهم السلام که قره العین رسولند

 

ای تو باب مظهر و سر کلام
هم بتو گفته است حق خود را سلام
ای تو راه و رهبر و ره بین شده
خویشتن را پیشوای دین شده
راه تو راه محمد بیشکی
از علی نور تو آمد بیشکی
هرکه راه تو نرفت او عور بود
کور رفت و کور دید و کور بود
پس علی موسی الرضا هست او سلیم
ملک عالم زوست جنات النعیم
کرد مامون سعی و آوردش بریو
خود برآورد از محبانش غریو
آمد او اندر چنین ملکی عجیب
هست در ملک خراسان او غریب
تاکندوالی ملک خود ورا
ز آنکه حق اوست جمله ملکها
ملک چبود جمله عالم ز آن اوست
اولین و آخرین دیوان اوست
طوف او مانند حج مطلق است
حج اکبر دان که گفت او حق است
هست امام جن و انس و وحش و طیر
این سخن باور ندارد مرد غیر
غیر خود مردود دلها آمده است
تاابد در عین ذلها آمده است
یا علی عطار را اسرار گو
از زبان خود ورا انوار گو
تا شود روشن دل و اسرار دان
نعرهمستان برآرددر جهان
وصف تو هم از زبان تو کند
گفت تو هم با کسان تو کند
ای تو اسرافیل در صور آمده
همچو عزرائیل منصور آمده
ای تو چون جبریل امین مومنان
همچو میکائیل صاحب سرجان
ای تو خود نور الهی آمده
واقف سر کماهی آمده

 

 

(۳۹)

«امامی که ضامن مطربی شد»

ماجرائی معطوف به خاک‌سپاری در حرم امام رضا علیه السلام

 

رضا کیانیان و داوود کیانیان دو هنرمند مشهدی در سال گذشته  کتابی به نام «جیگی جیگی، ننه خانوم» منتشر نمودند. به گزارش سینما، این کتاب درباره مطرب دوره گردی است که سال‌ها پیش در مشهد برای شادکردن مردم نمایش‌های شادی آور را در خیابان‌ها اجرا می کرد و طی یک اتفاق در حرم حضرت امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شده است.

 

 

داوود کیانیان در مورد قهرمان داستان در مصاحبه با سینماسینما مطلبی را ذکر می کند. وی می‌گوید: «پدر ما در مشهد در بازارچه حاج آقا جهان مغازه طباخی داشت  و تابستان‌ها مرا به دم دکان خود می‌برد و آن‌جا شاگردی می کردم  و در همان‌جا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی فردی سیه چرده و لاغر بود و ساز محلی می زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ۱۰-۱۲ ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم. در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هرکس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد. جیگی جیگی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمی‌دادند.  اما زمانی که فوت کرد همزمان با او مردی والا مقام در مشهد درگذشت  که برایش مراسم ویژه‌ای گرفتند  اما جالب اینجا بود که پیکرهای آن‌ها در غسالخانه با هم جابجا شد. قرار بود آن مرد والا مقام در حرم حضرت امام رضا (ع) دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت و می خواستند جیگی جیگی را که مطرب بود به قبرستانی خارج از شهر ببرند. اما وقتی پیکرهای آن‌ها با هم جابجا شد. جیگی جیگی با مراسم خاصی در حرم امام رضا و در زیر سقاخانه اسماعیل طلا دفن شد. بعدا خانواده آن مرد والا مقام درخواست نبش قبر کردند. اما آیت الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و قسمت این شد که هرکه به زیارت امام رضا می‌رود جیگی جیگی را هم زیارت می‌کند».[۹]

(۴۰)

توسّل به امام جواد علیه السلام

گزارشی از ماجرای توسل در دوره معاصر

 

توجه و توسل به امام رضا علیه السلام و فرزندشان امام جواد علیه السلام، بخشی از فرهنگ رضوی به شمار می‌رود. در ادامه نمونه‌ای از توسلات شیعیان به امام جواد علیه السلام درج می‌شود.

 

مرحوم آیت الله مهدوی دامغانی رضوان الله تعالی علیه که از علمای برجسته‌ی مشهد مقدّس بود خودش برای بنده این قضیّه را بیان فرمود: منزل سابق ما کوچک بود و جواب گوی ما نبود و در سفری که مشرّف به عتبات عالیات بودم با یکی از روحانیّون به زیارت کاظمین مشرّف شدیم. بعد از زیارت چند قدمی که دور شدیم گفتم: اجازه بفرمایید من یک کلامی خدمت امام جواد ع عرض کنم. بر گشتم. رفتم حرم، گفتم: یا جواد الائمّه! من یک منزل بزرگ می‌خواهم. و وضع مالی من هم خوب نیست. آمدم مشهد یک نفری آمد پیش من گفت: من این منزلی که اکنون سُکنیٰ دارم می‌خواهم بفروشم و فقط به شما می‌فروشم و به این قیمت و یک قران هم کمتر نمی‌دهم و پولش را هم به اقساط از شما دریافت می‌نمایم. این منزل مرحمتی حضرت جواد الائمّه ع می‌باشد. و بعد به بنده فرمودند: هر چه می‌خواهید شما و همه باید از درب خانه‌ی اهل بیت بگیرند. مرحوم آیت الله شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی فرمودند: چهل و یک سفر به حج مشرّف شدم ولی یکی از این حج‌ها صد در صد مورد قبول درگه حق واقع شد و آن حج این بود: بعد از فراهم آوردن مقدمات سفر به پدرم عرض کردم: اجازه می‌فرمایید بنده به حج بروم؟ فرمودند: خیر. عرض کردم به چشم، و نرفتم. واقعاً افرادی که به مقامی رسیدند و با تهذیب نفس به درجات عالیه معرفت و کمال نائل شدند به وظایف ریز و درشت خود عامل بودند و خصوصاً در جهت ارج نهادن به حقوق والدین و احترام به شخصیّت و گفته‌های آنان بسیار مؤفّق بودند. به حمد لله و المنّه فرزندان صالح و متدیّنی از خود به یادگار گذاشتند که هر کدام چراغ روشنی هستند برای اهل بیت. نا گفته نماند در سالی که مشرّف به مکّه مکرّمه و مدینه منوّره بودم ایشان هم در بقیع به من برخورد کرد و شدیداً منقلب و گریان بودند به من فرمودند برای امام حسن مجتبی ع بخوان. خلاصه نشستیم زمین و من مصیبت حضرت امام حسن مجتبی ع را خواندم و چه مجلسی شد. معظّم له شب‌های شنبه در منزل خود تفسیر قرآن می‌گفت و افراد شاخص و تحصیل کرده‌ی زیادی از محضر مبارکشان بهره می‌بردند. آخرین سفر حجّشان در ماه رمضان بود که قبل از حرکت خدمت ایشان رسیدم. فرمودند می‌خواهم در ماه مبارک در حرم مطهّر حضرت رسول اکرم ص معتکف شوم. چون فقط شب‌های رمضان است که درب حرم باز است. به هر حال بعد از مراجعت که در شوّال ۱۳۸۲ بود کماکان به مجالس پر فیض خود ادامه دادند تا این که در شب شهادت امام صادق ع (که مصادف با ۲۸ آذر بود)، بعد از سخنرانی و تفسیر قرآن همان طور که روی منبر نشسته بودند از فرزندشان حسین آقا، لیوان آبی طلب نموده و پس از نوشیدن آب بلافاصله سر روی منبر گذاشت و جان به جان آفرین تسلیم نمود. البته خاطرات زیادی از ایشان دارم که برای نمونه یکی دو موردش را عرض کردم و من غالباً که در مشهد بودم شب‌های شنبه بعد از بیانات ایشان ذکر توسّل به خاندان رسالت می‌نمودم.[۱۰]

 

(۴۱)

ارادت اهل سنت به امام رضا علیه السلام

 

امام رضا علیه السلام، از جایگاه برجسته‌ای در میان اهل سنت، خصوصاً اهل سنت خراسان، برخوردار است. این امر در موارد متعدد خصوصاً در امر زیارت حرم امام رضا علیه السلام و توسل به ایشان مشخص است. مطلب زیر نمونه‌ای از این موارد است.

 

 

مدرس ترکمن صحرا: بسیاری از اهل سنت به امام رضا (ع) متوسل می‌شوند

 

آخوند اسماعیل قدیری مدرس حوزه علمیه ربّانیه چنارلی ترکمن صحرا به مناسبت سالروز میلاد امام رضا(ع) تصریح کرد بزرگان اهل سنت و اهل تشیع همواره در کنار امام رضا(ع) بوده و از ایشان استماع فقه و حدیث می‌کردند و مقام علمی ایشان را می‌ستودند.

آخوند قدیری گفت  روایات بسیاری از حافظ بن حجر در کتابهای اهل سنت نوشته شده به این مضمون که: حضرت علی موسی الرضا با اینکه کمتر از بیست سال سن داشتند، درمسجد النبی به عنوان مفتی به فتوا دادن و روایت حدیث اشتغال پیدا کرده بودند.

وی افزودحضرت امام رضا علیه السلام در تمام کتب اهل سنت از بزرگترین عرفا و از بزرگترین محدثین و معلمین زمان خودشان بوده و در کتابهای بسیاری از اهل سنت به شأن بزرگ علمی ایشان اشاره شده است.

این مدرس منطقه ترکمن صحرا ادامه داددر میان اهل سنت، در منطقه خودمان (ترکمن صحرا) مشهد الرضا از جایگاه بسیار خاصی برخوردار است  به طوری که مردم این منطقه وقتی محصولات خود را درو و برداشت می‌کنند، اولین کاری که می‌کنند مقداری از آن محصولات را کنار می‌گذارند و با خانواده به زیارت امام رضا مشرف می‌شوند، و از دیرباز این معمول بوده و هنوز هم الحمدلله هست. من خانواه‌هایی را می‌شناسم که در هرسال حداقل ۱۵ تا ۲۰ بار برای زیارت حضرت رضا علیه‌السلام به مشهد مشرف می‌شوند و کسانی را از نزدیک می‌شناسم که به حضرت امام رضا متوسل شده و شفا یافته‌اند و یا دارای فرزند و زندگی شده‌اند و اینها کسانی هستند که برکات زندگی خود و برکات معنوی خود را از حضرت امام رضا علیه الصلاه و السلام می‌دانند.

وی همچنین گفت امامان، فرزندان و ذریه پاک پیامبر هرجا که بودند، صاحب خیر و برکت بودند و هرجا می رفتند عنایت الهی و خیر و برکت را به آنجا می بردند. هرجا بودند مظهر وحدت بودند، هرجا رفتند اختلافات را از آنجا ریشه کن کردند. ما وقتی در کتابهای روایی و تاریخی غور می‌کنیم می بینیم حضرت امام رضا علیه السلام نیز هرجا رفتند علمای بزرگ اهل سنت هم کنار ایشان بودند، هر شهری رفتند بزرگان اهل سنت در آنجا به پابوس ایشان آمدند و همواره کنار ایشان می نشستند و حدیث هایی از حضرت امام روایت کردند.

 

منبع: خبرگزاری تقریب نیوز، این لینک

http://www.taghribnews.com/fa/interview/28518/%D8%A8%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84-%D9%85%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF

 

 

(۴۲)

نظرسنجی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی مشهد

دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهر مشهد اقدام به انجام نظرسنجی هایی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر در سال ۱۳۹۷ یا ۱۳۹۸ کرده است. نتایج این نظرسنجی را در اینجا مشاهده می‌کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(۴۳)

پوسترهای دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر

 

دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد پوسترهایی درباره وضعیت فرهنگی و اجتماعی این شهر تدارک دیده است. این پوسترها نکاتی از سوی کارشناسان و مسئولان این شهر را یادآوری می‌کند که می‌تواند در مطالعات درباره وضعیت جاری حرم امام رضا علیه السلام و نیز شهر مشهد اطلاعات خوبی به دست بدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(۴۴)

یک تابلو نقاشی درباره واقعه مسجد گوهرشاد

واقعه کشتار معترضان حاضر در مسجد گوهرشاد در جوار حرم امام رضا علیه السلام، دستمایه برخی آثار هنری بوده است. از آن میان می توان به یک تابلو نقاشی اثر حسن روح الامین اشاره کرد.

 

(۴۵)

مروری بر سیر تاریخیِ شعرِ دینی و به تخصیص شعرِ رضوی

کاظم رستمی

 

 شماری از آثار ادبی در زبان فارسی دارای مضامینی مرتبط با امام رضا علیه السلام است. آنچه در ادامه می‌آید، یک بررسی دانشگاهی درباره این اشعار است.

 

 

سخن از شعر مذهبی و یا به بیان امروزی‌ها شعرِ آیینی، مجال و فرصتی می‌طلبد که وسعت تاریخیِ مطلب و حقّ این گونۀ همیشه پویا و فیّاض را بتوان بیان و ادا کرد؛ چه این که دین و دین‌داری حقیقتی است که تمام شئون انسان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و از همین منظر به نحوی غیر قابل انکار در عالی‌ترین هنرِ بشری یعنی شعر، رسوخ می‌یابد و بحث و پژوهش در چنین حوز‌ه‌ای لابد که مجال مناسبِ خویش را نیاز دارد. تاریخِ اسلام از آغاز رسالتِ نورانیِ پیامبر اعظم(ص) تا امروز مشحون از ادبیات دینی و شعر مذهبی است به نحوی که می‌توان و باید به صورت موازی با تاریخ اسلام به بررسی و پژوهش‌هایی در حوزۀ تاریخ ادبیات دینی و اسلامی پرداخت؛ پژوهش‌هایی که جهات پدیدارشناسانه، تاریخی، ادبی، اجتماعی و سیاسی موضوع را به صورت جداگانه و یا بینارشته‌ای مورد بحث و فحص قرار دهند.

 

برای مشاهده متن کامل این مقاله این لینک را ببینید:

http://www.salis110.ir/content-site/context/ArtMID/499/ArticleID/466/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C%D9%90-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%90-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%B5-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%90-%D8%B1%D8%B6%D9%88%DB%8C

 

یا این فایل را ببینید:

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

(۴۶)

پاداش زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام

 

یکی از ابعاد فرهنگ رضوی، نقل ماجراها و پیشامدهایی مرتبط با زیارت امام رضا علیه السلام بوده است. در ادامه، یکی از این نمونه‌ها که در ارتباط با یکی از مراجع تقلید معاصر است را نقل می‌کنیم.

 

سیره مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسن قمی رضوان الله علیه بر این بود که هر روز به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شدند . حتی در ایام خانه نشینی از روی بام منزل مشغول زیارت می‌شدند.

بعد از رحلت آیت الله العظمی قمی یکی از خدام آستان مقدس رضوی ایشان را در خواب می‌بیند. از وضعیت برزخ سوال می‌کند. مرحوم حاج آقا حسن قمی رضوان الله علیه می‌گوید حضرت رضا سلام الله علیه هر روز اینجا به دیدن من می‌آیند و من بسیار خجالت زده می‌شوم. به حضرت عرض می‌کنم که آقا جان اینکه هر روز به اینجا می‌آیید موجب خجالت و شرمندگی من می شود . حضرت می‌گویند تو هر روز به زیارت ما می‌آمدی ما هم هر روز به دیدن تو می‌آییم.[۱۱]

 

(۴۷)

مختصری درباره یکی از متولیان حرم امام رضا علیه السلام

 

 

 

سهم مهمی از فرهنگ رضوی متعلق به متولیان حرم امام رضا علیه السلام است. مطالب زیر مختصری از احوال مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی، یکی از متولیان این حرم است.

 

مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی، تولیت حرم مطهر حضرت رضا ع در چهار دوره. وی یکی از ارادتمندان مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی بود و به مرمت مقبره ایشان در صحن مطهر، عنایت ویژه داشت.

 

 

 

نمایی از مقبره مرحوم میرزا مرتضی قلی خان نائینی در حرم مطهر رضوی

 

 

در بخشی از کتیبه های مقبره مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی مرقوم شده است:

در عهد تولیت حضرت مستطاب اجل امجد اکرم آقای میرزا مرتضی قلیخان طباطبائی مد ظله مرمت شد.

 

 

 

(۴۸)

نگاشته‌ای احساسی درباره فرهنگ زیارت امام رضا علیه السلام در دهه‌های اخیر

 

 

در شماری از یادداشت‌های زائران، اطلاعات قابل توجهی از فرهنگ زیارت به چشم می‌خورد. متن زیر نوشته یکی از زائران است.

 

به خدا آقاجان آن موقع‌ها مشهدتان حال و هوای دیگری داشت … مشهدتان عوض شد ما هم عوض شد… سفر برای ما آن موقع ها یک ابَر مفهوم بود… آنهم سفر مشهد پدرم معلم ساده ای بود و سالی یکبار مارا می برد مشهد… چوی مشهد را می انداخت توی فامیل و یکهو میشدیم پنج تا ماشین (ماشین در دهه شصت یعنی پیکان بی کولر) و راه می افتادیم … توی راه اذیتمان میکردند ماشینها مال بم بودند و ماشین بمی یعنی یک قاچاقچی موادمخدر بالقوه … پدرم توی مشهد یک مدرسه دوسه کلاس درس اجاره میکرده و میشد پرستاره ترین هتل جهان برای ما …قابلمه و کاسه بشقابمان را هم مادرمان می آورد و نیمکتهای گوشه چیده کلاس کابینتهایی بودند برای چینش جهیزیه مینیمال مادرم در خانه جدیدش .دو چیز برجگرمان در مشهدتان خال زد آقاجان یکی سوار شدن بر پله برقی های بازار رضاتان که همیشه خاموش بودند و یکی خوردن مرغهای سرخ گردون سوخاری در حوالی حرم …پدرم دستش تنگ بود و من هم ماخوذ به حیای دهه شصت …نسل من نه پارک آبی داشت نه در برادران کریم غذا خورد نه در بازارهای روسها و عرب ها و مگامال ها برایش بن تن و مردعنکبوتی و ماشین کنترلی خریدند نه سلفی گرفت نه غذای حضرتی.  نهایت دستاوردش نوار جواد فروغی بود و فرفره های چوبی که جلوی باغ وحش بعد از دیدیدن فیل واقعی و شیر و پلنگ های افسرده از زنهای کولی گیس بافته با صورتهایی چروک و لبهایی خالکوبی شده که برایش خریدند… نه پاستیل میخریدند برایمان نه لواشکهای مارک دار ، همان نبات بود و زعفران و شوکولاتهایی که مثل برشی از پوست گورخری برنزه شده بودند . عوضش بم که برمیگشتیم جلویمان گوسفند زمین میزدند و ما بچه ها را محکم ماچ میکردند و صدایمان می زدند : زائر خُردو آقا ( خرد یعنی کوچک) و ما حس میکردیم خیلی خاصیم … دلم برای آن زیارتها لک زده آقاجان دنیا جلو رفته و این اصلا چیز بدی نیست ولی دلم را به همان روزها برگردان … راستی تولدتان مبارک آقاجان …[۱۲]

 

 

 

 

(۴۹)

ما قاله المتکلم المعتزلی الحاکم الجشمی حول الامام علی بن موسی الرضا

 

در آثار شمار زیادی از اهل سنت و متعزله، اطلاعات درباره امام رضا علیه السلام به چشم می خورد. آنچه در ادامه می آید، از حاکم جشمی درباره امام رضا علیه السلام است.

 

الرضا. هو أبو الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام وأمره أظهر من أن یحتاج إلى ذکره. سأله الفضل بن سهل فی مجلس المأمون هل الخلق مجبورون فقال الله أعدل من أن یجبر ثم یعذب، قال فهم مهملون قال الله أحکم من أن یهمل، قال فکیف هم، فقال هم فی تلک الحاجه إلى الله لا مجبورون ولا مطلقون. وروی عنه أیضا لا جبر ولا تفویض أمر بین أمرین وقد بینا معنى هذا الکلام، وقیل إنه سم وقد وردت أخبار فی زیاره قبره وفیه قیل:

إذا کنت تأمل أو ترتجی

من الله فی حالتیک الرضا

فلازم موده آل الرسول

وجاورعلی بن موسى الرضا

وفیه قیل: من سره أن یرى قبرا برؤیته

یفرج الله عمن زاره کربه

فلیأت ذا القبر إن الله أسکنه

سلاله من رسول الله منتجبه[۱۳]

 

 

(۵۰)

یک نقاشی از ضریح امام رضا علیه السلام

 

شمایل‌ها و تصاویر جزء مهمی از فرهنگ بصری رضوی را شامل می‌شوند. آنچه در ادامه می‌آید، یکی از اولین تصاویر از درون حرم امام رضا علیه السلام است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تمثال بی مثال حضرت پیامبر محمد(ص) در کنار ضریح حضرت علی بن موسی الرضا(ع)،عبارت عکس: عکاسی عمل بها الملک ۱۳۲۰، عکسیات، عکس نقاشی، گنجینۀ سمان…

کتیبه خوانی؛ کتیبه های  عکس نقاشی؛ کتیبه های پیرامونی عکس،کتیبه های بیضی شکل، از راست بالا به چپ پایین: ۱ـشمایل محمد مصطفی ؛صلی الله و علیه و آله. ۲ـهی والله روضه من … الجنه(؟) ۳ـو ضریح مطهر امام رضا ؛علیه السّلام. ۴ـ گردون به درگه او میبرد سجود ۵ـیزدان به نام اقدس او می خرد قسم ۶ـشاهان به کفش داری او می کنند فخر ۷ـایوان اوست مسکن درویش و محتشم ۸ـسلطان طوس قبلۀ هفتم که ما سوا ۹ـسلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین ۱۰ـ… ….طفیل وجودی از عدم…[۱۴]

[۱]  روس و انگلیس در ایران، ص ۶۷۳.

[۲]  روس و انگلیس در ایران، ص ۶۳۸.

[۳]  گزارش ایران، مخبر السلطنه (تهران، نقره، ۱۳۶۳) ص ۲۹۵.

[۴]  گزارش ایران، ص ۲۹۵ – ۲۹۶.

[۵]  روس و انگلیس در ایران، ص ۶۴۰.

[۶]  دیوان ملک الشعراء بهار، (تهران، امیر کبیر، ۱۳۳۵)، ج ۱، صص ۲۳۵ – ۲۳۹.

[۷]  ربیع الثانی

[۸]  گلوله

[۹] . cinemacinema.ir

[۱۰] . به نقل از وب سایت حاج باقر ایروانی

[۱۱] کانال تلگرامی آیت الله سید تقی طباطبائی قمی به آدرس @tabatabaei_qomi

[۱۲] . به نقل از کانال تلگرامی حامد عسکری به آدرس https://t.me/hamedaskary

[۱۳] . به نقل از صفحه شخصی آقای دکتر حسن انصاری در وب سایت کاتبان

[۱۴] . به نقل از کانال تلگرامی سمان به آدرس https://t.me/samanadress

 

دیدگاهتان را بنویسید