شواهد انتشار تشیع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری – بخش دوم

تشیع در رمله و فلسطین

شهر رمله امروزه میان بیت‌المقدس و تل‌آویو، در سرزمین‌های اشغالی سال ۱۹۴۸ واقع است. این شهر در گذشته از شهرهای بزرگ و مهم فلسطین بوده؛ تا جایی که آن را «قصبه فلسطین» به شمار آورده‌اند (المقدسی: ۱۶۴). اگرچه مقدسی در اثر جغرافیایی خود، اشاره‌ای به نفوذ تشیع در این شهر نداشته است، با این حال ما در این‌جا شواهدی بر حضور شیعیان و سادات در این شهر ارائه خواهیم کرد.

از سده دوم هجری، چند شخصیت کوفی را می‌شناسیم که در رمله اقامت نمودند و گاه متّهم به تشیع بوده‌اند؛ اگرچه تشیع آنان قطعی و ثابت‌شده نیست. شخصیت نخست، عثمان بن شریک کوفی معروف به «ابوهاشم صوفی» (درگذشته ۱۵۰ق) است که او را از نخستین صوفیان مسلمان به شمار آورده‌اند و حتی برخی او را نخستین مسلمانی دانسته‌اند که به لقب «صوفی» شهرت یافت. به‌هر حال، گفته می‌شود که این شخص زاویه‌ای برای صوفیان در رمله احداث کرد (الشیبی، ۱۹۸۲: ج۱، ص۲۹۰).

شخصیت دیگر، محدّثی به نام ابوزکریا یحیی بن عیسی تمیمی نهشلی کوفی (درگذشته ۲۰۱ق) است که از اعمش، ابومسعود، محمد بن عبدالرحمان بن ابی‌لیلی و مسعر بن کدّام روایت کرده است. رجالیان اهل سنت در ثقه بودن او اختلاف نظر دارند و عجلی درباره او تعبیر «کان فیه تشیع» به کار برده است (ابن حجر العسقلانی، بی‌تا: ج۴، ص۳۸۱).

از سوی دیگر، در شماری از منابع انساب سادات به ورود و سکونت بسیاری از سادات علوی به شهر رمله اشاره شده است (برای آگاهی بیشتر بنگرید: ابن طباطبا: ۱۴۴-۱۴۸؛ هم‌چنین بنگرید: العبیدلی، ۱۴۲۸ق: ۲۳۳).[۱] از جمله این سادات، علی بن محمد خُشکی از نوادگان زید بن امام زین‌العابدین (ع) است که از بصره به مصر مهاجرت کرد و سپس قضاوت دو شهر بیت‌المقدس و رمله را عهده‌دار گردید (العبیدلی: ۲۰۶).[۲] عبیدلی از شخص دیگری از نوادگان زید شهید به نام ابومحمد حسن بن محمد، با نسبت «رملی» و تعبیر «محدّث» یاد کرده و او را از اعیان طالبیون دانسته است (العبیدلی: ۲۱۹).[۳]

تعدادی از سادات ساکن رمله، خطیب یا قاضی این شهر بوده‌اند. از جمله یکی از نوادگان حسن مثنّی به نام ابوطالب حسن بن جعفر، معروف به «ابن بنت الزهری»[۴]، و نیز فرزندش ابوالحسن علی بن ابی‌طالب، قاضی رمله بوده‌اند (العبیدلی: ۱۰۳؛ المروزی، ۱۴۲۸ق: ۱۲۸).[۵]

از دیگر سادات ساکن رمله، عبیدالله بن علی ـ ملقّب به «صاحب الشامه» ـ از نوادگان حسین اصغر بن امام زین العابدین (ع) بوده که در این شهر قاضی و رئیس بوده است (ابن طباطبا، ۱۴۶).[۶] عبیدلی از این شخص با توصیف «قاضی جلیل در رمله» یاد کرده و افزوده است که فرزندان او دارای ریاست و جلالت بوده‌اند و یکی از آن‌ها به نام ابوالحسن علی، قاضی این شهر بوده است (العبیدلی: ۲۲۸).

در رمله هم‌چنین شمار قابل توجهی از سادات علوی از نسل شهید کربلا حضرت ابوالفضل عباس سکونت داشته‌اند. عبدالله بن عباس بن فضل بن حسن بن عبیدالله بن عباس، از فرزند خود احمد، نوادگانی در رمله داشته و فرزندان برادر عبدالله مزبور یعنی فضل بن عباس بن فضل نیز در همین شهر ساکن بوده‌اند (العبیدلی: ۲۸۵).

به باور نگارنده این سطور، مزار موسوم به «فضل» در رمله، اگرچه امروزه به فضل بن عباس بن عبدالمطلب منسوب است، اما با توجه به این‌که در منابع تاریخی به محل دقیق وفات وی اشاره نشده، به یک احتمال نیز می‌تواند مزار فضل بن عباس بن فضل بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی (ع) باشد که بعدها به هم‌نام خود فضل بن عباس بن عبدالمطلب منسوب گشته است. همچنین مزار دیگری نیز موسوم به «شیخ عباس» در روستای عباسیه در غرب رمله وجود دارد که با توجه به این‌که نام‌گذاری به عباس در دوران غلبه اهل سنّت در این مناطق رواج نداشته، شاید این مزار نیز مدفن یکی دیگر از سادات این خاندان بوده است.

شخصیت دیگر از نسل حضرت عباس، احمد بن عبیدالله (یا عبدالله، به قول عبیدلی) بود که به گفته ابن طباطبا از مدینه منوّره به رمله مهاجرت کرد و خطیب این شهر بود (ابن طباطبا: ۱۴۷)[۷] و عبیدلی و ابوطالب مروزی از وی با توصیف «خطیب رمله» یاد کرده‌اند (العبیدلی: ۲۸۸؛ المروزی: ۱۷۰). شخص دیگری که ابوطالب مروزی از وی با توصیف «خطیب در رمله» یاد کرده (المروزی: ۱۷۱)، محمد لحیانی فرزند عبدالله بن عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی (ع) است که فرزندان وی نیز ساکن رمله بوده‌اند (ابن طباطبا: ۱۴۷).

گفتنی است ابونصر بخاری، جدّ محمد لحیانی یعنی عبیدالله بن حسن را در شمار راویان از امام جعفر صادق (ع) و زید بن علی (ع) دانسته است (ابونصر بخاری، ۱۴۳۲ق: ۱۳۴). ابن عنبه نیز قاسم فرزند محمد لحیانی را از اصحاب امام عسکری (ع) به شمار آورده است (ابن عنبه: ۴۴۳). پیش از این، از ابن طباطبا نقل شد که یکی از فرزندان فضل بن محمد لحیانی در طبریه به قتل رسید.

ابوالحسن عُمری نسّابه نیز، از میان نقبای سادات رمله، شخصی به نام ابوالسرایا احمد بن محمد را نام برده که از نوادگان زید بن امام زین‌العابدین (ع) بوده است. او از این شخص با صفت «قاضی» یاد کرده و به دیدار و گفتگوی خود با وی اشاره کرده است (العُمری، ۱۴۲۲ق: ۸۳).[۸]

از سادات حسنی ساکن رمله می‌توان به فرزندان یحیی بن قاسم رسّی اشاره کرد که ابن طقطقی از وی با توصیف «عالم رئیس» یاد کرده است (ابن طقطقی، ۱۴۳۳ق: ۱۱۷). از نوادگان عبدالله محض نیز شخصی را به نام محمد بن یحیی علوی معروف به ابن سرّاج می‌شناسیم که در سال ۳۳۰ق، در دوره محمد بن طغج ملقّب به اخشید در صعید مصر خروج کرد (الکندی، ۱۹۰۸: ۲۹۱) و سرانجام در سال ۳۳۵ق در رمله از دنیا رفت (همو: ۲۹۵).[۹]

در اواخر سده چهارم، خاندان بنی‌جرّاح طائی در سال ۳۸۶ق (به گفته ابن اثیر) یا ۳۹۰ق (به گفته ابن خلدون) لشکر خلفای فاطمی مصر را شکست دادند و سپس رمله را به عنوان مرکز امارت خود انتخاب کردند. آنها به خاطر رقابت سیاسی خود با فاطمیان، ابوالفتوح حسن بن جعفر حسنی[۱۰]، ملقّب به الراشد بالله (درگذشته ۴۳۰ق) ـ امیر مکّه ـ را به عنوان خلیفه، در مقابل خلیفه فاطمی مصر، برگزیدند و او را به رمله دعوت کردند. ابوالفتوح در سفر خود به رمله، با احترام و استقبال مردم این شهر روبه‌رو شد و در آنجا او را امیرالمؤمنین خواندند (جباری، ۱۳۹۲: ج۱، ص۵۰۰).

این کار که معادلات سیاسی را به نفع عباسیان بغداد تغییر می‌داد، بر خلیفه فاطمی الحاکم بأمر الله گران آمد و او را واداشت تا در زمان سفر ابوالفتوح به فلسطین، با جدا کردن آل‌جراح از وی و میدان دادن به رقبای حسینی او در مکه (سلیمانیون)، وی را زیر فشار قرار دهد. این تدبیر مؤثر افتاد و ابوالفتوح را که در رمله از تغییر رفتار آل‌جرّاح و تسخیر مکه به دست عموزادگانش آگاه شده بود، وادار کرد تا با پس گرفتن عنوان خلافت و طلب عفو از الحاکم، حکومت مکه را بازپس گیرد (همان‌جا).

ابوالحسن علی بن محمد تهامی (مقتول در ۴۱۶ق) ـ شاعر عرب ـ که صنعانی و حر عاملی و سید حسن صدر، او را از شعرای شیعه دانسته‌اند (الصنعانی، ۱۹۹۹: ج۲، ص۴۰۹؛ الحرّ العاملی، ۱۳۸۵ق: ج۱، ص۱۲۷؛ الصدر، ۱۴۰۶ق: ۳۱۱-۳۱۲)[۱۱]، تقریباً در همین دوره، مدّتی در رمله اقامت داشت و در این شهر ازدواج کرد و خطابت آن را عهده‌دار گردید (الذهبی: ج ۹، ص۲۷۲؛ الصفدی، ۲۰۰۰: ج۲۲، ص۷۴). او در رمله، قصید رائیه مشهور خود را در رثای فرزندش که در این شهر از دنیا رفت (التهامی، ۱۹۸۲: ۲۳۳)، و قصیده‌ای را در مدح شریف ابوعبدالله حسین بن ابراهیم حسنی (همو: ۴۳۸)، و قصایدی را نیز در مدح چند تن از امرای خاندان بنی‌جرّاح سروده است.[۱۲]

از میان علمای شیعه‌ای که در شهر رمله حضور یافته و به سماع حدیث پرداخته‌اند، می‌توان به ابوالفتح کراجکی (درگذشته ۴۴۹ق) اشاره کرد. کتاب کنز الفوائد وی، اسامی شماری از محدّثانی را به دست می‌دهد که کراجکی در شهر رمله از آنها روایت نموده است. از آن جمله‌اند: ابوسعد احمد بن محمد مالینی هروی[۱۳] که در شوال ۴۱۶ق در رمله از وی روایت کرده (الکراجکی، ۱۹۸۵: ج۱، ص۳۸۵)؛ ابوالعباس احمد بن نوح حنبلی شافعی، که در سال ۴۱۱ق در رمله از وی روایت کرده؛ و ابومحمد عبدالله بن عثمان بن حماس (الکراجکی، مقدمه تصحیح: ۱۶-۱۷).

از میان مشایخ شیعه نیز باید از قاضی ابوالحسن اسد بن ابراهیم بن کلیب سُلمی حرّانی یاد کرد که کراجکی در سال ۴۱۰ق در رمله از وی روایت نقل کرده است (الکراجکی، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۸، ۲۶۴، ۲۹۶، ۳۴۸ و ۳۵۷). می‌دانیم که این شخص از مشایخ روایت نجاشی است (النجاشی، ۱۴۱۸ق: ۶۶) و ابن حجر عسقلانی به نقل از ابن عساکر او را متکلّم و از شیعیان سرسخت توصیف کرده است (ابن حجر العسقلانی، ۲۰۰۲: ج۲، ۸۸). همچنین در میان مشایخ روایت کراجکی، نام سیدی به نام شریف ابومنصور احمد بن حمزه حسینی عریضی نیز به چشم می‌خورد (کراجکی، مقدمه تصحیح: ۱۷). ضمن آنکه او در جمادی‌الآخر سال ۴۱۲ق، با سیدی از اهل سند در رمله دیدار داشته است (کراجکی، ج۲، ۱۲۰). کراجکی در رمله یکی از تألیفات خود را نیز به عنوان «مختصر البیان عن دلاله شهر رمضان» برای قاضی القضات نگاشته است («مکتبه العلامه الکراجکی»: ۳۹۱).

در رابطه با حضور علمای شیعه در رمله، باید به ابوالصلاح حلبی (درگذشته ۴۴۷ق)، فقیه و متکلّم مشهور اشاره کرد که به نقل ذهبی از ابن ابی‌طی، پس از بازگشت از سفر حج خود، در محرّم سال ۴۴۷ق در این شهر از دنیا رفت (الذهبی، ج۹: ص۶۸۹). هم‌چنین باید از اشرف بن اغرّ بن هاشم حسنی علوی رملی نَسّابه، معروف به «تاج العُلی» (درگذشته ۶۱۰ق)، از اعلام شیعه در سده ششم یاد کرد که گفته می‌شود برخی اخلاف وی از کوفه به رمله مهاجرت کرده بودند و او در این شهر به دنیا آمده بود (ابن العدیم، ۱۹۸۸: ج۴، ص۱۸۷۶).

در رابطه با تشیع در نابلس، پیش‌تر به سخن مقدسی اشاره شد که در زمان وی نیمی از اهل نابلس شیعه بودند؛ اما متأسفانه در منابع تاریخ و تراجم، اسامی شخصیت‌های شیعه‌ای که از این شهر برخاسته یا در آن حضور یافته باشند، به چشم نمی‌خورد. تنها ابن حجر عسقلانی، به نقل از رجال ابن ابی‌طی، درباره شخصی به نام حسین بن تمیم قنّسرینی، معروف به ابن سروجی، گفته است که او نزد فرزند شیخ طوسی، کتاب تهذیب الاحکام پدرش را قرائت کرد و در سال ۵۱۸ق در نابلس درگذشت (ابن حجر العسقلانی، ۲۰۰۲: ج۳، ص۱۵۲). شاید بتوانیم این اشاره را قرینه‌ای بر استمرار تشیع در نابلس تا اوایل سده ششم هجری به شمار آوریم.

اشاره به این نکته نیز اهمیت دارد که تا به امروز زیارتگاهی منسوب به فاطمه دختر امام حسین (ع) در روستای «بنی‌نُعَیم» (از توابع شهر الخلیل) وجود دارد. این زیارتگاه درون غاری قرار دارد که برای ورود به آن باید از چند پله پایین رفت. روی قبر کتیبه‌ای به خط کوفی از دوره فاطمی و بر دیوار مزار نیز کتیبه‌ای حاوی اشعاری در مدح شخص مدفون وجود دارد (مخلص: ۱۴۰-۱۴۱). ابن بطوطه در سفرنامه خود از این زیارتگاه یاد و کتیبه‌های آن را بازخوانی کرده و نام شخص مدفون در آن را «فاطمه بنت الحسین» بازخوانی کرده است (ابن بطوطه، ۱۹۹۲: ۵۶).

اما ابن عدیم (درگذشته ۶۶۰ق) که در سال ۶۳۷ق از این زیارتگاه بازدید کرده، نام شخص مدفون در آن را، چنان‌که بر کتیبه روی قبر ثبت شده، فاطمه بنت حسن بن طاهر بن یحیی بن حسن خوانده است (ابن عدیم، ج۵، ص۲۴۱۲-۲۴۱۳). بنابراین، این زیارتگاه بی‌تردید متعلق به دختر ابومحمد حسن بن ابوالقاسم طاهر علوی است[۱۴] که از سادات حسینی مشهور سده چهارم هجری بوده و ابن عدیم در کتاب خود بغیه الطلب فی تاریخ حلب، زندگی‌نامه مفصل وی را آورده است.

بر اساس این زندگی‌نامه، حسن بن طاهر علوی ملازم خاص اخشید ـ محمد بن طغج ـ بوده و اخشید او را نزد محمد بن رائق در حلب فرستاد تا میان آنها وساطت و آشتی برقرار کند. سپس اخشید به حلب رفت و در سفر خود به رقه برای دیدار با خلیفه عباسی المتقی بالله، حسن بن طاهر را همراه خود ساخت. چندی بعد اخشید او را نزد سیف‌الدوله حمدانی فرستاد تا میان آنها وساطت و آشتی برقرار کند، و او دختر اخشید را به ازدواج سیف‌الدوله درآورد (ابن عدیم: ج۵، ص۲۴۰۸).

ابن عنبه نیز اشاره کرده است که خاندان «بنو شقایق»[۱۵] از نوادگان حسن بن طاهر، در رمله ساکن بوده‌اند؛ و متنبّی قصیده بائیه‌ای در مدح وی سروده که یک بیت آن چنین است (ابن عنبه، ص ۴۰۸):

اذا علویٌّ لم یکن مثل طاهر * فما ذاک الا حجّه للنواصب

 

سرنوشت شیعیان اردن و فلسطین

در خصوص سرنوشت شیعیان ساکن شهرهای اردن و فلسطین پس از سده ششم، نظریه‌ای که آقای جعفر المهاجر درباره مهاجرت آنها به جبل عامل مطرح کرده است، قابل پذیرش به نظر می‌رسد. باید توجه داشت که در منابع تاریخی، شواهد چندانی از حضور تشیع در جبل عامل تا پیش از سده ششم به چشم نمی‌خورد و آنچه درباره حضور ابوذر در این منطقه و نقش وی در تبلیغ و ترویج تشیّع گفته می‌شود، از نظر تاریخی ثابت‌شده نیست.

از سوی دیگر، می‌دانیم که صلیبیان در اوایل دهه پایانی سده پنجم هجری به سرعت موفق به نفوذ در فلسطین شدند؛ چنان‌که پس از سقوط بیت‌المقدس در سال ۴۹۲ق، آنها تا سال ۴۹۶ق بیشتر شهرهای فلسطین را تصرف کردند (بنگرید: ابن اثیر، ۱۹۷۹: ج۱۰، ص۳۶۵). ابن قلانسی (درگذشته ۵۵۵ق) نیز در ذیل حوادث سال ۵۰۶ق اشاره کرده است که در نتیجه حجم جنگ و درگیری‌ها میان صلیبیان و مسلمانان در این منطقه، «میان عکا و قدس هیچ روستای آبادی باقی نماند» (ابن القلانسی: ص۱۸۶).

چنان‌که مورخان درباره شهر صور ـ واقع در ساحل دریای مدیترانه در جنوب لبنان امروزی ـ آورده‌اند که در پی سقوط آن به دست صلیبیان در سال ۵۱۸ق، پس از این‌که سال‌ها این شهر را محاصره کرده بودند، اهالی، آن شهر را ترک کردند و در سرزمین‌های دیگر متفرّق شدند (ابن اثیر: ج۱۰، ص۶۲۲). درباره شهرهای دیگر هم‌چون رمله، طبریه و نابلس نیز می‌توان چنین تصوّر کرد که اهالی آنها پس از سقوط شهرهایشان به دست صلیبیان از آن‌جا مهاجرت کرده باشند؛ چنان‌که در برخی تحقیقات جدید آمده است که اهالی طبریه پیش از حمله صلیبیان شهر را ترک کردند و صلیبیان به آسانی آن را اشغال کردند (عاشور، ۲۰۱۰: ج۱، ص۲۱۱).

می‌توان تصوّر کرد که بخشی از جامعه شیعه شهرهای یاد شده، به سرزمین‌های کوهستانی شمال فلسطین یعنی «جبل عامل» مهاجرت کرده‌اند و در کنار شیعیانی که در دوره‌های بعدی از دیگر مناطق شیعه‌نشین شام از جمله حلب به این منطقه مهاجرت کردند، جامعه شیعه جبل عامل را تشکیل داده‌اند.[۱۶]

 

منبع: فصلنامه کتاب‌گزار، شماره ۲ و ۳، تابستان و پاییز ۱۳۹۵.

 

منابع و مآخذ

  1. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، ۱۳۹۹ق / ۱۹۷۹م.
  2. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۲ق / ۱۹۹۲م.
  3. ابن حجر العسقلانی، شهاب‌الدین احمد بن علی الشافعی، تهذیب التهذیب، باعتناء: ابراهیم الزیبق و عادل مرشد، بیروت: مؤسسه الرساله، (لا. ت).
  4. ابن حجر العسقلانی، شهاب‌الدین احمد بن علی الشافعی، لسان المیزان، تحقیق: عبدالفتاح ابوغدّه، بیروت: دار البشائر الاسلامیه، ط ۱: ۱۴۲۳ق / ۲۰۰۲م.
  5. ابن خلّکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، تحقیق: احسان عباس، بیروت: دار صادر، (لا. ت).
  6. ابن سعید الاندلسی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، تحقیق: کنوت تَلکوست، لیدن: بریل، ۱۸۹۸م.
  7. ابن طباطبا، ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر، منتقله الطالبیه، تحقیق: سید محمد مهدی الخرسان، النجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۸ق / ۱۹۶۸م.
  8. ابن طقطقی، محمد بن علی الحسنی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مکتبه سماحه آیه الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، ط ۲: ۱۳۹۰ش / ۱۴۳۳ق / ۲۰۱۲م.
  9. ابن العدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، تحقیق: سهیل زکّار، دمشق، دار القلم العربی، ۱۹۸۸م.
  10. ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مکتبه سماحه آیه الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، ط ۱، ۱۳۸۳ش / ۱۴۲۵ق / ۲۰۰۴م.
  11. ابن القلانسی، ذیل تاریخ دمشق، القاهره: مکتبه المتنبی، (لا. ت).
  12. ابونصر البخاری، سهل بن عبدالله، سر السلسله العلویه، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ط ۱، قم: مکتبه سماحه آیه‌الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، ۱۴۳۲ق.
  13. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق: السید احمد صقر، قم: الشریف الرضی، ط ۲، ۱۴۱۶ق / ۱۳۷۴ش.
  14. البلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البُلدان، تحقیق: عبدالله انیس الطبّاع و عمر انیس الطبّاع، بیروت: مؤسسه المعارف، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
  15. البیهقی (ابن فندق)، ابوالحسن علی بن ابی‌القاسم، لباب الانساب والالقاب والاعقاب، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، ط ۲، ۱۳۸۵ش / ۱۴۲۸ق / ۲۰۰۷م.
  16. التهامی، علی بن محمد، دیوان أبی الحسن علی بن محمد التهامی، تحقیق: محمد بن عبدالرحمن الربیع، الریاض: مکتبه المعارف، ط ۱، ۱۴۰۲ق / ۱۹۸۲م.
  17. جباری، علی، «ابوالفتوح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تهران: مشعر، ۱۳۹۲.
  18. الحرّ العاملی، محمد بن الحسن، امل الآمل، تحقیق: السید احمد الحسینی، النجف الاشرف: مطبعه الآداب، ۱۳۸۵ق.
  19. الحموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت: دار صادر، ۱۳۹۷ق / ۱۹۷۷م.
  20. الخزّاز القمی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النصّ علی الائمه الاثنی عشر، تحقیق: محمد کاظم الموسوی و عقیل الربیعی، قم: دلیل ما، ط ۱، ۱۴۳۰ق.
  21. الشیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوّف والتشیّع، بیروت: دار الاندلس، ط ۳، ۱۹۸۲م.
  22. الصدر، السید حسن، تکمله امل الآمل، تحقیق: السید احمد الحسینی، قم: مکتبه آیه الله المرعشی، ۱۴۰۶ق.
  23. الصدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (ع)، قم: منشورات الشریف الرضی، ط ۱، ۱۳۷۸.
  24. الصفدی، صلاح‌الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیّات، تحقیق: احمد الارناؤوط و ترکی مصطفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ط ۱، ۱۴۲۰ق / ۲۰۰۰م.
  25. الصنعانی، یوسف بن یحیی، نسمه السحر بذکر من تشیع وشعر، تحقیق: کامل سلمان الجبّوری، بیروت:‌ دار المؤرّخ العربی، ط ۱، ۱۴۲۰ق / ۱۹۹۹م.
  26. الطوسی، محمد بن الحسن، اختیار معرفه الرجال، تحقیق: جواد القیّومی الاصفهانی، قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین، ۱۴۲۷ق.
  27. الطویل، محمد امین غالب، تاریخ العلویین، اللاذقیه: مطبعه الترقی، ۱۳۴۳ق / ۱۹۲۴م.
  28. عاشور، سعید، الحرکه الصلیبیه، القاهره: مکتبه الأنجلو المصریه، ۲۰۱۰م.
  29. العُبَیدلی، محمد بن ابی‌جعفر، تهذیب الانساب ونهایه الاعقاب، تحقیق: محمد کاظم المحمودی، قم: مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، ط ۲، ۱۴۲۸ق / ۲۰۰۷م.
  30. العُمری العلوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبیین، تحقیق: احمد المهدوی الدامغانی، قم: مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی، ط ۲، ۱۴۲۲ق / ۱۳۸۰ش.
  31. الکراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، تحقیق: عبدالله نعمه، بیروت: ‌دار الاضواء، ۱۴۰۵ق / ۱۹۸۵م.
  32. کراچکوفسکی، ایگناتی، تاریخ نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلامی، مترجم: ابوالقاسم پاینده، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ۳، ۱۳۸۹.
  33. الکندی، ‌محمد بن یوسف، کتاب القضاه وکتاب الولاه، تحقیق: رفن گست، بیروت: مطبعه الآباء الیسوعیین، ۱۹۰۸م.
  34. المتنبّی، ابو الطیب احمد بن الحسین، ‌دیوان المتنبّی، بیروت: ‌دار بیروت، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
  35. مخلص، عبدالله، «مشاهد آل البیت الاطایب فی فلسطین»، العرفان، المجلد ۳۳ ـ الجزء ۲، صفر ۱۳۶۶ق / کانون الاول ۱۹۶۶م.
  36. المروزی العلوی، ابوطالب اسماعیل بن حسین، الفخری فی انساب الطالبیین، قم: مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی الکبری، چاپ ۲، ۱۳۸۵ش / ۱۴۲۸ق.
  37. المفید البغدادی، محمد بن محمد، الامالی، تحقیق: حسین استاد ولی و علی اکبر الغفّاری، قم: منشورات جماعه المدرّسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۰۳ق.
  38. المقدسی، ابو عبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، لیدن: بریل، چاپ ۲، ۱۹۰۹م.
  39. المهاجر، جعفر، التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان وسوریه، بیروت: ‌دار الملاک، ط ۱، ۱۴۱۳ق / ۱۹۹۲م.
  40. ناصر خسرو، سفرنامه ناصر خسرو، به کوشش: نادر وزین‌پور، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ۱۰، ۱۳۷۳.
  41. النجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرّسین، ط۶، ۱۴۱۸ق.
  42. الهروی، علی بن ابی‌بکر، الاشارات الی معرفه الزیارات، تحقیق: جانین سوردیل ـ طومین، دمشق: المعهد الفرنسی، ط ۱، ۱۹۵۳م.
  43. الهمذانی، محمد بن عبدالملک، تکمله تاریخ الطبری، (منشور ضمن: تاریخ الطبری ـ ج ۱۱)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار سویدان.
  44. الیعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، کتاب البلدان، تحقیق: G. J. Juynboll ، لیدن: بریل.
  45. یوسف، فرج الله احمد، مساجد فلسطین تحت الاحتلال الصهیونی، دمشق: دار القلم، چاپ ۱، ۱۴۳۲ق / ۲۰۱۱م.
  46. «مکتبه العلامه الکراجکی»، تحقیق واستدراک: السید عبد العزیز الطباطبائی، تراثنا، العددان ۴۳ و۴۴، السنه الحادیه عشر، رجب ـ ذوالحجّه ۱۴۱۶ ق، صص ۳۶۵-۴۰۴.

[۱] عبیدلی به طور مشخص به انتشار احفاد طاهر بن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیدالله بن حسین اصغر بن امام زین‌العابدین (ع) در رمله سخن گفته است.

[۲] نسب کامل وی چنین است: ابوالحسن علی بن ابی‌الحسین محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن زید بن علی اصغر بن حسین بن زید بن امام زین‌العابدین (ع).

[۳] نسب کامل وی چنین است: حسن بن محمد اکبر بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن امام زین‌العابدین (ع).

[۴] برخی این شهرت را به صورت «ابن بنت الزیدی» گفته‌اند (المروزی: ۱۲۹). نسب کامل وی چنین است: حسن بن جعفر بن ابراهیم بن قاسم بن ابراهیم بن حسن بن محمد بن سلیمان بن داوود بن حسن بن امام حسن مجتبی (ع) (ابن طباطبا: ۱۴۵).

[۵] گفتنی است امروزه در حومه شهر رمله، در کنار جاده این شهر به شهر «لُدّ»، مزاری به نام امام علی (ع) وجود دارد. این مزار شامل گنبدی در میان یک باغ است که درون آن قبری وجود دارد و در اسناد اوقاف به عنوان وقف امام علی ثبت شده است (مخلص: ۱۳۶). آیا می‌توان احتمال داد که این مزار در واقع قبر ابوالحسن علی بن ابی‌طالب یاد شده ـ قاضی رمله ـ بوده و بعدها به جهت تشابه اسمی، به امام علی (ع) انتساب یافته است؟

[۶] نسب کامل وی چنین است: عبیدالله بن علی بن عبیدالله بن علی بن عبیدالله بن علی بن عبیدالله الاعرج بن حسین اصغر بن امام زین العابدین (ع).

[۷] نسب کامل وی چنین است: احمد بن عبیدالله بن عباس بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی (ع).

[۸] نسب وی چنین است: احمد بن محمد بن زید بن علی بن عبیدالله بن علی بن جعفر بن احمد السکین بن جعفر بن محمد بن زید بن امام زین‌العابدین (ع).

[۹] نسب کامل وی بر اساس منابع انساب چنین است: محمد بن یحیی بن محمد بن احمد بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله محض بن حسن مثنّی بن امام حسن مجتبی (ع).

[۱۰] نسب نامبرده چنین است: حسن بن جعفر بن محمد بن حسین امیر بن محمد اکبر بن موسی بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله بن حسن بن امام حسن مجتبی (ع). بنگرید: ابن طباطبا: ۳۰۶.

[۱۱] البته در منابع تاریخی آمده است که تهامی معتزلی بوده و با صاحب بن عبّاد دیدار داشته است (الذهبی: ج۹، ص۲۷۲؛ الصفدی: ج۲۲، ص۷۴).

[۱۲] قصاید وی در مدح مفرّج بن دغفل طائی: ص۷۳، ۱۲۸، ۲۶۶، ۲۸۱، ۴۴۷ و ۴۹۲؛ در مدح حسان بن مفرّج: ص۲۴۸، ۲۷۲ و ۴۷۰؛ در مدح علی بن مفرّج: ص۱۶۸؛ در مدح مهیا بن مفرّج ص۲۴۵؛ در مدح محمود بن مفرّج: ص۱۹۵؛ در مدح حمید بن محمود بن مفرّج بن جرّاح: ص۴۶۳ و ۵۰۴؛ و در مدح بدر بن ربیعه طائی: ص۱۳۲.

[۱۳] در نسخه چاپی کنز الفوائد، کنیه وی به «ابوسعید» تحریف شده است.

[۱۴] نسب وی چنین است: حسن بن طاهر بن یحیی النسّابه بن حسن بن جعفر الحجّه بن عبیدالله الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین‌العابدین (ع).

[۱۵] شقایق لقب محمد بن عبدالله بن سلیمان بن حسن بن طاهر بن حسن بن طاهر علوی بوده است (ابن عنبه: ۴۰۸).

[۱۶] یکی از قراینی که جعفر المهاجر برای اثبات نظریه خود ارائه داده، آن است که تا به امروز در میان خاندان‌های جبل عامل، خاندانی با نسبت «نابلسی» وجود دارد که بیانگر اصالت انتساب آنها به شهر نابلس است و می‌تواند دلیلی بر این باشد که شیعیان نابلس نیز در کنار دیگر شیعیان شیعه‌نشین این منطقه به جبل عامل روی آورده‌اند (المهاجر: ۲۱۷).

دیدگاهتان را بنویسید