تحلیل گفتمان انتقادی، مطالعات فمینیستی، و رویکردی انتقادی در مواجهه با قرآن

در تحلیل گفتمانِ انتقادی، به­شکل ویژه رویکردِ ون­دایک(Van Dijk ) ، ایدئولوژی­ها و بازنمایی­های اجتماعیِ ناشی از این ایدئولوژی­ها، تحلیل اجتماعیِ کنش­گران را سامان می­دهند(فاضلی، ۱۳۸۳: ۹۱). در این دیدگاه، ایئولوژی­ها عبارتند از نظام­های باور (همان). بازنمایی­های اجتماعی نیز عبارت هستند از باورهای مشترک میان یک گروه(همان). تاکید بر “اجتماع” و طرح شناختِ اجتماعی از طرف ون دایک مبتنی بر این است که او می­خواهد میانِ قدرت و گفتمان ارتباط برقرار نماید. او ضمنِ اینکه به­خوبی به مبنای شناختیِ خود اشاره می­کند، به این مطلب نیز تصریح می­کند که مرتبط کردنِ قدرت و گفتمان در گرو مواجه­ای شناختی(cognitive interface ) با مدل­ها، دانش، نگرش­ها و ایدئولوژی­ها، و دیگر بازنمایی­های اجتماعی است که همچنین با سطوح فردی و اجتماعی ساختار اجتماعی مرتبط است(Van dijk, 1993: 249). از دیگاه او، ارتباط، گفتمان، و دیگر گونه­های کنش و تعامل، توسط شناختِ اجتماعی مورد دیده­بانی قرار می­گیرند(Van Dijk, 257).

در مجموع می­توان گفت که تحلیل گفتمان انتقادی به دنبال پاسخ به این سوال است که علت کاربرد عبارات دستوری و زبانی مشخص توسط افراد چیست؟ عمدتاً این رویکرد، دلایل این انتخاب را در ایدئولوژی، تاریخ، جامعه، و یا فرهنگ جستجو می­کند. باید توجه داشت که پیوندِ میان گفتار و نوشتار با ایدئولوژی در نظریۀ ون­دایک، کاملاً مبتنی بر روی­آورد روان­شناسی شناختی محسوب می­شود. همانگونه که واضح است، ون­دایک صراحتاً از اصلی­ترین کلید­واژه­ علوم شناختی، بازنمایی­های ذهنی، به کرات استفاده کرده و این بازنمایی­های اجتماعیِ ناشی از ایدئولوژیها هستند که تحلیل اجتماعی کنش­گران را سامان می­دهند.

همانطور که خودِ ون­دایک نیز معتقد است، بیشترین کاربرد تحلیل گفتمان انتقادی در پژوهشهای مُلهم از فمینیسم است. با این استدلال، در آنجا که بیشترین مناقشه بر سر نابرابری وجود دارد و این نابرابری به کمک بازنمایی­های اجتماعی/گروهی و گزاره­های طبیعی­شده، به جزئی از عقل سلیم تبدیل شده است، تحلیل گفتمان انتقادی بیشترین قابلیت کاربرد را دارد(فاضلی، ۱۳۸۳: ۹۳). به نظر می­رسد که چنین رویکردی تاکنون مکرراً برای بازخوانی آیات قرآنیِ مرتبط با زنان مورد استفاده قرار گرفته است(به عنوان نمونه نک:;Fazlur Rahman, 1983

Smith, 1975; Dib, 2009: Barlas, 2001) عمده تلاشِ این آثار، و همچنین بسیاری دیگر از آثار فمینیستی مرتبط با قرآن، این بوده است که نگاهی انتقادی به گفتمانِ موجود اندیشمندان پیرامون آیات مرتبط با زنان و همچنین جایگاه زنان در قرآن داشته باشند.

به عنوان مثال بارلاس معتقد است که مرد بودن مفسران کاملاً بر خوانش آنها از متن قرآن تاثیرگذار بوده و موجب شده است که آنها مقولات مردسالاراته را از متن قرآن دریابند(Barlas, ibid). ). از دید او، به مانند مردان، زنان نیز حق دارند تا خوانش خود را از آیات ارائه نمایند. همچنین میخواهد نشان دهد که خوانش مساوی نبودن مرد و زن از قرآن خوانشی مردسالار است و خوانشهای زنانه به هیچ وجه موید چنین معنایی نیست. او همچنین به دنبال تاسیس قرائت لیبرال و فارغ از جنسیت در قرآن است(ibid). اسمیت نیز به­دنبال نمایشِ دلایل وجود گفتمانِ مردسالار در قرآن و دیگر منابع اسلامی است. او از زمان و شالن نزول آیات، برای نشان دادن دلایل غلبۀ گفتمان مردسالار، بسیار استفاده می­کند(Smith, ibid).

امّا خانمِ دیب، بسیار کاربردی­تر به این بازنمایی­های اجتماعی در قالب ایدئولوژی­های حاکم بر ذهن مترجمانِ قرآن اشاره کرده است. او معتقد است نگاه ها به زن توسط دیدگاه­هایی ارائه میشود که ترجمه هایی از قرآن محسوب میشوند[و نه خود قرآن]. او برای ارائه گفتمان جدید خود دو جریان را مطرح میکند: ۱- جریان بنیادگرایانه محمد عبده؛ زیرا او که منتقد چند همسری در اسلام بود و در این ارتباط معتقد بود که باید از تقلیدهای کورکورانه دست برداشت و به متن قرآن و سنت صحیح بازگشت؛ ۲- جریان دوم که بر مبنای علوم اجتماعی است به تاریخمند بودن هر تفسیر قرآن اشاره دارد.. بنابراین مفسران را به خوانشهای جدید و مطابق حقوق بشر فرا میخواند. او برای پیشبرد بحث خود با تاکید بر روی دو آیه کلیدی پیرامون زنان و بررسی برخی ترجمه های موجود، به دلایل رویکردهای مردسالار پی برده است. . از نگاه او، غالباً مترجمین دارای “ناخودآگاه مردسالار” بوده اند که جهان بینی آنها را شکل داده است. او به خوبی به معادلهایی که توسط مترجمین برای واژگان انتخاب میشده است توجه داشته و انتخابهای مردسالار مورد نظر او بوده است. به عنوان نمونه معادل “مرد” برای “الناس”؛ یا “مرد” برای “نفس”(Dib, ibid). رویکردِ روانشناختیِ فوق العاده­ای در این کتاب نسبت به گفتمانِ ادعاییِ مردسالار قرآن دیده می­شود.

منابع:

  • van Dijk , Teun A. ” Principles of critical discourse analysis,” In Discourse and Society, Vol 4, Issue 2, 1993
  • Smith, Jane, Idelman & Yvonney, Haddad, “Women in the afterlife: the Islamic view as seen from the Quran and tradition,” Journal of the American Academy of Religion 43 (1975) pp. 39-50
  • Fazlur Rahman, “Status of Women in the Quran,” Women and revolution in Iran, edited by Guity Nashat, Boulder: Westview, 1983, pp. 37-53.
  • Dib, Naima, D̕un islam textuel vers un islam cotextuael: la traduction du Coran et la construction de L̕image de la femme. [Ottawa]: Presses de I̕Université d̕Ottawa, 2009.
  • Barlas, Asma, “Muslim women and sexual oppression: reading liberation from the Quran,” Maclester International 10 (2001) pp. 117-146
  • فاضلی، محمد، “گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادیگ، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی، سال چهارم، شمارۀ چهاردهم، ۱۳۸۳

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید