مرگ یا مردن چیزی نیست که به صورت عادی دنبالش باشیم. اما وقتی زندگی به پیچ و خم و تنگنا و سختی می رسه یه راهی هست برای پایان دادن به تمام اون مسایل زجرآوری که غیر قابل تحمل شده اند. افسردگی شدید، رسوایی های بزرگ، فقر، بیماری های سخت و لاعلاج و مواردی اینچنین ما رو می تونه به سمت پایان دادن به زندگی و خودکشی ببره. این نوع از مردن یا خودکشی برای کسی که مشغول زندگی شاد و هیجان انگیز هست احتمالا هیچ وقت آپشنی نیست که روی میز باشه! نگاه دیگران به این نوع مردن معمولا به شکلهای تاسف، یا ترحم و یا انزجار هست. اما خودکشی بعضی مواقع حالت الهام بخش داره و بازماندگان، از اون کسی که خودش رو کشته با افتخار یاد می کنند و کارش رو بعضا قهرمانانه می پندارند. این جور قضایا در مورد خودکشی هایی هست که ناشی از تفکرات عمیق فلسفی و یا انگیزه های انساندوستانه، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و یا ملی هستند، و بر خلاف نوع اول معمولا فردگرایانه نیستند. تفکرات و انگیزه هایی اینچنین می تونه ما رو به سمت کشتن خویش ببره و خودکشی رو برای دیگرانی که ما رو درک می کنند و با افکار ما همدلی دارند به رنگ و فرمی ستودنی تبدیل کنه. این مدل مرگ ها بعضی مواقع مثل تلنگری هستند برای اثبات چیزی یا واقعیتی. در مواردی دیگه این جور خودکشی رو مرتکب میشیم تا شاید بتونیم در دنیای زندگان تغییری ایجاد کنیم. میشه این نوع خودکشی رو “virtuous suicide” نامید. (این به نظرم تعبیری مناسبی هست که البته ترجمه فارسی اش بار معنایی متفاوتی میده برای همین فقط به انگلیسی نوشتم).
از تعریف های کلی که بگذریم، خودکشی یا مردن قهرمانانه در جنگهای دوران باستان (noble death) برای اعتلای خاک و مرز و بوم و حکومت و سلطنت و امپراطوری، تاریخچه طولانی و پر رنگ و لعابی داشته و از وقتی که جنگ و خونریزی در زمین بوده مردن یا تن به مرگ دادن های قهرمانانه در میدان جنگ نیز در قصه های بازگو شده اجداد و نیاکان ما جایگاه خاصی داشته و بر سنگها و کتیبه های دوران دور به یادگار مانده اند. اما قرنها و یا هزاره ها گذشت تا نوع جدیدی از خودکشی و مرگ در دنیای باستان شکل گرفت که متاثر از ظهور فراگیر جنبش هایی بود که ما امروزه ادیان ابراهیمی می نامیم. آنچه باعث این تفاوت شد مطرح شدن باور به وجود یک و تنها یک خدا و نیز اندیشه زندگانی پس از مرگ بود. نکته ای که در مردن های قهرمانانه در جنگهای دوران باستان (پیش از گسترش ادیان ابراهیمی) وجود نداشت، نسبت دادن ارزشهای آسمانی به آنگونه مرگها بود. گرچه در منابع یونان و روم باستان انگیزه مردن قهرمانانه در جنگ برای “خدایان” مرسوم بوده (تحت عنوان اصطلاح لاتین devotio)، اما قهرمانان به خاک افتاده در مقابل در غلطیدن در خون خود از خدایان هیچ انتظاری به جز پیروزی مردمانشان به واسطه هدایت کردن خشم خدایان به سوی دشمنانشان نداشتند. در مقابل، نوع جدیدتر خودکشی که در حدود دو هزار سال پیش به مرور شکل گرفت و نام شهادت (martyrdom) بر آن گذاشته شد صرفا بر پایه انتظارات آسمانی و آن جهانی بوده است.
آنچه در بخشهای آینده به مرور خواهم نوشت، بحثهایی هستند در مورد تاریخ شکل گیری و تحولات مفهوم شهادت در مسیحیت و یهودیت و اسلام از ابتدا تا حال حاضر که برگرفته از تز دکترای من هست در همین زمینه. مباحثی که طرح می کنم در مورد شکل گیری شهادت در دوران پیش از اسلام به صورت جامع نیست، بلکه گزیده ایست از آنچه که مرتبط است با اندیشه شهادت و شهادت طلبی در میان مسلمانان گذشته و حال. نکته آخر قبل از خداحافظی هم اینکه احتمالا بخشهایی که بعدا نوشته خواهد شد به طور مستقل و جداگونه قابل استفاده نخواهند بود و فکر می کنم نیاز هست که بخشهای قبلی رو اول خونده باشید تا سیر بحث در ذهنتان باشد. در ضمن بحث شهادت در دوران معاصر به مباحث و تفسیر های سیاسی هم کشیده خواهد شد که لزوما باب میل صاحبان فعلی حکومت نیست. فعلا قصدم این هست که آن بخشها رو هم به فارسی بنویسم اما شاید مجبور بشم بحث شهادت پس از انقلاب ایران رو در صفحه های غیر عمومی تر منتشر کنم. تا چه پیش آید.
1 دیدگاه
با سلام
ممنونم از اطلاعاتتون. مشتاقانه منتظر دیگر قسمتها هستم.