قبل از اینکه بحث رابطه «گناه» با شکل گیری مفهوم شهادت رو خاتمه بدم و صحبت از فاکتور «ترس از خدا» رو آغاز کنم، یک پاورقی کوتاه لازم هست ذکر بشه و آن هم مساله «خشم خدا» هست که جایگاه زیادی در بایبل عِبری داره. همانطور که در داستان یونس و ماجرای قیام یهودا مکابی (در کتاب دوم مکابیها) دیدیم، شهادت در مفهوم مجازات گونه اش به خاطر گناه و خطای فرد کشته شده (بخوانید شهید)، در نگاهی دیگر باعث فروکش کردن خشم خدا از بندگانش می شده است. در کتاب دوم مکابی ها می خوانیم که یهودا مکابی پس از مشاهده کشته شدگان در میان یهودیان از کودک و بزرگسال و زن و مرد و پیر و جوان با جمع آوری ۶ هزار نفر سپاهی رو تشکیل می ده و به اتفاق همراهانش دست به دعا بر می داره که ای خدا این مصیبت ها دیگر بس است و بر مردمت و معبدی که بنا کردی رحم کن. نکته مورد نظر من اینجا هست که نویسنده ادامه می دهد: «به محض اینکه یهودا سپاه خودش رو سازماندهی می کنه غیر یهودیان (سلوکی) توان مقابله با آنها رو نداشتند چرا که خشم خدا (از گناه یهودیان) تبدل به رحمت شده بود (به واسطه خون های ریخته شده)»[۱]
بر اساس منطق بیان شده در بایبل عِبری، وقتی به اندازه کافی خون مردمان ریخته بشه خدا خطا و بدعهدی و پیمانشکنی مردمانش رو می بخشه و دوباره بنا رو بر حفظ آنها قرار میده و آنان رو به سمت پیروزی علیه دشمنانش پیش میبره. این نوع نگرش به شهادت در مقابل مفهومی دیگه در بایبل عِبری قرار داره که از اون میشه به عنوان مسئولیت جمعی یاد میشه و برای اولین بار در کتاب خروج، بخش ۳۴ آیه های ۶ تا ۷ مطرح شد:
«و خداوند پیش روی وی عبور کرده، ندا درداد که «یهوه، یهوه، خدای رحیم و رئوف و دیرخشم و دارنده احسان و رحمت و وفای بی حد، نگاه دارنده رحمت برای هزاران، و آمرزنده خطا و عصیان و گناه؛ لکن گناه را هرگز بیسزا نخواهد گذاشت، بلکه خطایای پدران را بر پسران و پسران پسران ایشان تا پشت سوم و چهارم خواهد گرفت.»
خدا در اینجا اعلام کرده به بنی اسرائیل که چندین نسل تاوان گناه های مرتکب شده پیشین رو خواهند داد. با این حال، اینکه خدا گناه پدران رو برای پسران تا چند نسل ثبت کنه در تفاسیر تورات به عنوان نشانه رحمت الهی تعبیر شده چرا که با این کار مجازات الهی فقط بر روی پدر بدبخت متمرکز نمیشه بلکه پخش میشه بین نسلهای مختلف تا تحمل کردنش آسانتر باشه (به عبارت دیگه گویا میزان مجازات ثابت هست وقتی بین چند نسل پخش بشه به هر کی مجازات کمتری میرسه). این به نظر غیر منطقی میاد؟ چرا که نه! نسلهای بعدی که مرتکب گناه جدّشان نشده اند احتمالا احساس می کنند که بهشون ظلم شده (البته شبیه این رو با کمی تغییر در فرم و محتوا در جاهایی دیگر شنیده اید که مثلا پسر ارشد مسؤل رفع و رجوع دیون و کوتاهی در عبادات پدر فوت شده اش هست). به همین دلیل بعدا در کتابهای معروف به «حِکمت» در بایبل رویکرد متفاوتی نسبت به این قضیه ارایه کردند و دیگر صحبتی از رحمت الهی در کار نیست که این سوال برای نسلهای بعدی پیش بیاد که آخر این دیگه چه رحمتی هست که ما باید جور گناه پدران خودمون رو بکشیم؟ این به خصوص برای بنی اسرائیل در دوران خراب شدن معبدشان در اورشلیم ( ۵۸۶ قبل میلاد) توسط بابلیان و آغاز تبعید و آوارگی و در به دری آنها قابل هضم نبود که آن مصایب پیش آمده به خاطر گناهان اجدادشان با رحمت الهی تناسبی داشته باشه. بنابراین در بخش حکمت بایبل، که بعد از ویرانی معبد نوشته شده اند، به جای مطرح کردن رحمت الهی از زاویه تربیتی به قضیه مسئولیت جمعی اشاره کرده اند تا قابل درک تر باشه. به عبارت دیگه، در آن متون به خواننده پند و اندرز داده میشه که هان ای دل عبرت بین! مراقب رفتار و عملکردت باش چرا که اگه گناه و خطایی بزرگ از تو سر زد و بعدا بچه دار هم شدی، بدان که فرزندانت و نسلهای بعدی آنها هم تاوان آنرا پس خواهند داد، پس مراقب کردارت باش![۲]
اما فروکش کردن خشم خدا به خاطر ریخته شدن خون که در بالا اشاره کردم و در کتاب مکابی ها دیدیم روی دیگر این سکه هست که میشه بخشایش یا سعادت جمعی نام گذاری کرد؛ یعنی که خدا «بدون استثنا» از گناه نسلهای مختلف یک امت/پیروان کلیسا می گذرد تنها به دلیل شهادت یک فرد![۳] و این خود به نوعی تشویق کردن به شهادت محسوب میشده چون این نوع نگاه بیشتر در دورانهایی مطرح شده که مؤمنان قوم تحت پیگرد و شکنجه بوده اند و نیاز به مقاومت و ریخته شدن خون برای حفظ دین بوده است. بنابراین مثلا در زمانی که امپراطوری روم اعتقاد به مسیحیت رو آزاد کرد و بعدا دین رسمی امپراطوری شد دیگه این نوع نگاه به شهادت از مقبولیت افتاد و اندیشمندان بزرگ مسیحی آن دوران (از جمله آگوستین) با این نگاه مقابله کردند و به جای آن دست یافتن به سعادت تنها در صورت زندگی اخلاقی و تبعیت از رهبران روحانی کلیسا تعریف شد.[۴] اما در میان یهودیان چون این حالت تحت فشار بودن و اقلیت دینی محسوب شدن پابرجا ماند قصه شهادت و ربط آن به بخشایش و سعادت جمعی در اندیشه یهودی برای زمان طولانی تری ماندگار شد.[۵]
________________________________________
۵) Gershom Scholem, “Messianism: A Never Ending Quest,” in On the Possibility of Jewish Mysticism in Our Time & Other Essays, ed. Avraham Shapira (Philadelphia: Jewish Publication Society, 1997), 110.