تازهها و پارههایی در مطالعات فرهنگ رضوی (۱۰۱-۱۵۰)
به کوشش پیمان اسحاقی
فرهنگ رضوی را در مختصرترین بیان میتوان بروزات مختلف مادی و غیرمادی مرتبط با امام رضا علیهالسلام در فرهنگ ایران، خاورمیانه، شبه قاره هند و آسیای میانه تعریف کرد. این فرهنگ خود را در گونههای بیشماری از امور نشان داده و در ساحتهای مختلفی چون تاریخ، هنر، ادبیات، معماری، فرهنگعامه و اندیشه نفوذی مادی و غیرمادی پیدا کرده است. به این ترتیب، پژوهش درباره این بروزات که از این پس از آن به «فرهنگ رضوی» تعبیر میکنیم، مستلزم مراجعه به طیف وسیعی از دادههای فرهنگی در زمینههای یاد شده است. در این رشته نوشتارها، برآنم که ابعاد مختلف «فرهنگ رضوی» را از متون مختلف جمعآوری کنم و در اختیار پژوهشگران قرار دهم. این متون میتوانند مدخل دانشنامهای، مقاله، کتاب، مجموعه مقاله، پایاننامه، طرح پژوهشی، صدا، تمبر، پوستر، نقشه، اسلاید، مصاحبه، عکس، فیلم، سند، نسخهخطی، سند، تاریخ شفاهی، شعر، داستان، یادداشت و هر دادهای باشد که به نحوی از انحاء بتواند به پژوهشگران برای شناخت بیشتر از این فرهنگ یاری برساند. به این ترتیب مطالبی که در اینجا در قالب تازهها و پارههایی ارائه میشود را میتوان به عنوان مواد خام پژوهشهای بیشتر درباره ابعاد مختلف فرهنگ رضوی در نظر گرفت. تلاش من در اینجا این است که مطالبی که تاکنون کمتر در پژوهشهای مربوط به فرهنگ رضوی در نظر گرفته شده را جمعآوری کنم. همچنین بنا بر این است که هر یک از موارد ارائه شده، با ارجاع کامل نقل شوند، اما در صورتی که ارجاع به مطلبی ناموجود بود و یا مطلبی کاملاً مشهور باشد، از ارائه ارجاع صرفنظر میشود. برخی از تصاویر در این صفحه با کیفیت کمتری درج شده است. برای دریافت تصاویر با کیفیت اصلی به فایل ورد همین مطلب مراجعه کنید رسمالخط مطالب نیز عموماً تغییر داده نشده است. خوانندگان محترم هم در صورتی که به اثری در این زمینه دسترسی دارند، خصوصاً آثاری که احتمالاً نویسنده این مطلب از آن بیاطلاع است، باعث سپاس خواهد بود که آن را به وسیله این ای میل در اختیار نویسنده قرار دهند. در پایان لازم به ذکر است که نقل این مطلب در اینجا به معنای لزوماً صحیح بودن آنها نیست. برای دریافت فایل ورد این پنجاه گانه این لینک و یا این لینک مراجعه کنید.
فهرست محتویات:
(۱۰۱)
دیوارنگاره با موضوع داستان ضامن آهو؛ قدمگاه حضرت ابوالفضل، کاشان
یکی از ابعاد بصری فرهنگ رضوی، دیوارنگارهها با موضوعات مرتبط با زندگی امام رضا (ع) است. در این جا یکی از این موارد مورد که اشاره به ماجرای ضامن آهو دارد، اشاره قرار گرفته است. |
منبع: کانال تلگرامی گنجینه
https://t.me/ganjineh_channel/1240
(۱۰۲)
اشاره به امام رضا (ع) در صلوات خواجه نصیرالدین طوسی
در صلوات خواجه نصیرالدین طوسی درباره امام زمان (عج) ذکری از امام رضا (ع) نیز رفته است. در اینجا به ذکر این صلوات میپردازیم. |
اللهمَّ صلِّ و سَلِّم و زِد و بارِک علی صاحبِ الدَّعوَهِ النَّبَویَّهِ، والصّولَهِ الحَیدَریّهِ، والعِصمَهِ الفاطِمیَّهِ، والحِلمِ الحسَنیَّهِ، والشُّجاعَهِ الحُسَینیَّهِ، والعِبادَهِ السَّجّادیَّهِ، والمَآثِرِ الباقِریَّهِ، والآثارِ الجَعفَریَّهِ، والعلومِ الکاظِمیَّهِ، والحُجَجِ الرَّضَویَّهِ، والجودِ التَّقَویَّهِ، والنَّقاوَهِ النَّقَویَّهِ، والهَیبَهِ العَسکریَّهِ، والغَیبَهِ الإلهیَّهِ، اَلقائمِ بِالحَقِّ، والدّاعی إلیَ الصِّدقِ المُطلَقِ، کَلِمَهِ اللهِ و أمانَ اللهِ و حُجَّهِ اللهِ، اَلغالبِ بِأمرِ اللهِ، والذّابِ عَن حَرَمِ اللهِ، إمام السِّرِ والعَلَن، دافِعِ الکَربِ و المِحَنِ، صاحبِ الجودِ و المِنَنِ، الإمامِ بِالحقِّ أبی القاسِمِ مُحَمَّدِ بنِ الحسَنِ، صاحبِ العَصرِ و الزَّمانِ، وخلیفَهِ الرَّحمانِ، والإمامِ الإنسِ والجانِّ صلواتُ اللهِ و سلامُهُ علیه.
(۱۰۳)
نگارهای از صحن جدید و نقارهخانه امام رضا (ع) در قرن گذشته
نگاره حاضر از حرم امام رضا (ع) در کتابخانه عمومی امیرالمومنین (ع) در شهر نجف نگهداری میشود. این نگاره یکی از صحنهای حرم را در دوره احتمالاً قاجار نشان میدهد. |
(۱۰۴)
داستان طلسم شیخ بهایی در حرم امام رضا (علیه السلام)
تاریخ معماری حرم امام رضا علیهالسلام همواره با نکات جذابی برای زائران و مورخان همراه بوده است. متنی که در زیر میآید مربوط به ادعایی درباره ساخت حرم امام رضا علیهالسلام به دست شیخ بهایی است. این متن از حیث فهم مردمی از تاریخ ساختوسازهای مرتبط با حرم نیز قابل توجه است. |
… یکی از مسؤلین آستان قدس رضوی تعریف میکرد: «شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام میشده است. قبل از آنکه ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ، سفر مهمی پیش میآید. شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسؤلان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش میکنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند؛ به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن). چرا که شیخ در نظر داشته روی آن کتیبهای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار (ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبهای نصب میشود و در شأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته میشود. گاهی نیز روایت یا حدیثی از خود آن بزرگوار روی کتیبه نوشته میشود. به هر حال، سفر شیخ به درازا میکشد و بیش از زمان پیش بینی شده در سفر میماند. هنگامی که از سفر باز میگردد و جهت سرکشی کارهای ساخت و ساز به حرم مطهر میرسد، با تعجب بسیار میبیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میکند که «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟»
مسؤل ساخت عرض میکند: «ما میخواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هر چه سریعتر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سر در دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کرده، منتظر شما بمانیم.» در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) دستور اتمام کار را دادهاند. شیخ بهایی قدس سره همراه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و از تولیت در این مورد توضیح میخواهند. تولیت حرم نقل میکند: چند شب پی در پی آقا امام رضا (علیهالسلام) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچگاه به روی کسی بسته نمیشود و هر کس بخواهد میتواند بیاید».
شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری میشود و به سمت ضریح میرود و ذکر «یا ستار العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه میکند تا از هوش میرود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میکند: من میخواستم یکی از طلسمها را بهصورت کتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که آمادگی لازم را ندارند، نمیتوانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند….
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج به نقل از کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی
(۱۰۵)
معرفی موزه صدف آستان قدس رضوی
فاطمه فلاح
یکی از بخشهای موزه آستان قدس رضوی بخش صدف آن است. در این مقاله درباره تاسیس این بخش سخن گفته شده است. |
چکیده:
محمد سعید وهبه یکی از شیعیان کشور سوریه است که در سال ۱۳۶۴ برای زیارت به مشهد آمده بود، پس از بازدید از موزههای آستان قدس اظهار داشت که مجموعه بینظیری از صدفها و حلزونها دارد و مایل است آنها را به آستان قدس اهدا نماید. ایشان این مجموعه را که ۱۲۸۲ قطعه بود با هزینه شخصی خود به دفتر آستان قدس در تهران ارسال نمود که از آنجا به اداره موزهها در مشهد منتقل گردید. پس از تحویل و تهیه اتیکت و مشخصات آنها در طبقه همکف موزه قرآن به صورت نمایشگاه موقت به معرض نمایش گذاشته شد که با استقبال بینظیر بازدیدکنندگان مواجه گردید. به خاطر توجه زیاد علاقهمندان و بازدید کنندگان با افتتاح موزههای نقاشی، سلاح، نجوم، ساعت و ظروف درتاریخ هشتم تیر ماه ۱۳۷۸ همزمان با میلاد با سعادت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) و امام جعفر صادق (ع) بخشی از طبقه اول ساختمان مرکزی با وسعت حدود۴۵۷ متر مربع به موزه صدف اختصاص یافت که از آن سال تاکنون بنا بر سنت حسنه وقف اهداکنندگان دیگری از سواحل ایران از جمله دکتر محمد فرهاد رحیمی، بهروز اسلامی، عبدالله میرشکاری، علیرضا رضائی، محمد ابراهیم کریم زاده تربتی، ناصر درمحمدی، محسن پیل پای، رضا مؤمنی فرد، سید محمد حسنی نیا، ابوالفضل عیدیان، مرتضی کوشک باغی و…. جانوران دریائی تاکسیدرمی شده، مجموعه صدف و حلزون و … تقدیم موزه آستان قدس رضوی نمودهاند.
منبع: فاطمه فلاح. «معرفی موزه صدف آستان قدس رضوی»، شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۲، مرداد و شهریور ۱۳۸۸، ۱-۱۷.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49691.html
(۱۰۶)
سرودهای منسوب به عطار نیشابوری درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار در این زمینه است. |
این سخن نقل است از سلطان دین
از امام متقین ایمان دین
آن امامی کو حقیقتیاب بود
در میان بحر دین گرداب بود
اسم او خواهی که دانی ز اولیا
هست نام او علی موسیالرضا
آن امامی کو طریق دید حق
جمله اهل الله را داده سبق
آن امامی کو بهغیراز حق ندید
عالمی انوار از او آمد پدید
گفت تو خواهی که ایمانت بود
انس و جن جمله به فرمانت بود
تو ز دین مصطفی جاهل مباش
در طریق مرتضی غافل مباش
(۱۰۷)
نسخه خطی سفر ناصرالدینشاه به مشهد
آنچه در ادامه میآید نخستین صفحهها از سفرنامه ناصرالدین به مشهد است. این سفرنامه به عنوان یک سند حکومتی و نمونه از نگارشهای مرتبط با پادشاه وقت ایران به خوبی میتواند در ترسیم فرهنگ رضوی در زمان خود مورد استفاده قرار بگیرد. |
(۱۰۸)
سرودهای دیگر منسوب به عطار نیشابوری درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار در این زمینه است. |
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمه علی السباع»
چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن
پیش ما گفتند این را نقل کن
گفت از جدم شنیدم این سخن
کو شنیده بود از جد کهن
که اندر ایام خلیفه بوده است
یک زنی با حشمت و دنیاپرست
نام در ایام زینب داشته
خویش را ز آل نبی پنداشته
خلق عالم حرمتش میداشتند
که ورا عالینسب پنداشتند
چون امام هشتمین بشنید آن
گفت آریدش به نزد من روان
تا که گردد نسبتش با مادرست
اینچنین خاری ز باغ ما نرست
زینب آمد آن گهی پیش امام
کرد او بر روی شاه دین سلام
بود چون حاضر خلیفه آن زمان
گفت پیشم این معانی کن بیان
تا که باشد نام باب و مام تو
تا شود معلوم رسم و نام تو
گفت هستم من فلان بنت فلان
خود دروغش گشت در ساعت عیان
چون علی موسیالرضا تحقیق کرد
کذب زینب را روان بشکفت ورد
گفت او را نیست با ما نسبتی
واندر این ره میندارد دولتی
پس خلیفه گفت یا خیرالوری
نسبتش روشن بود در پیش ما
پس امام المتقین گفتا شنو
گر همی خواهی که یابی جان نو
ای خلیفه یک زمانی هوش دار
مستمع باش و زمانی گوش دار
بعد از آن گفت آن امام متقین
کی خلیفه حق ببین او را مبین
پیش من خود نیست ثابت اصل او
هم نماند بعد از این هم نسل او
من حدیثی دارم از جدم رسول
گویمت گر میکنی او را قبول
گفت برگو ای امام مقتدا
تا چه گفته آن رسول با صفا
گفت فرموده است جد و باب من
بشنوید از من همه اصحاب من
آنکه باشد او ز نسل فاطمه
باشدش در خیر و خوبی خاتمه
(۱۰۹)
یکی دیگر از سرودهها منسوب به عطار نیشابوری درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار در این زمینه است. |
در ضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار را فرماید
در جهان میدان علی موسیالرضاست
ای ز تو اسرار مبهم آشکار
بر درت عیسی بن مریم پردهدار
علم اسرار لدنی پیش توست
سالک اسرار حق درویش توست
خود تو بودی در دل منصور نور
زآن ازو آمد اناالحق در ظهور
غیر تو خود نیست در عالم کسی
این شده بر من معین خود بسی
هم تو روحی در بدن هم نور دین
هم تو باشی با نبوت همنشین
هر زمانی جبه داری به تن
گه قبا سازی ورا گه پیرهن
گه نمائی خویش را در آینه
جلوهگر گردی تو در هر آینه
گه بپوشی خود لباس عاشقان
گه شوی اندر میان جان نهان
گه به مظهر وصف خودسازی عیان
گه به جوهر کشف خود سازی بیان
گه به اشتر نامه داری حالها
در لسانالغیب داری قالها
گه به اشترنامه گوئی راز خود
گه به اشترنامه داری ناز خود
گه به اشترنامه گوئی سر هو
گه به اشترنامه داری گفتگو
گه به اشترنامه عاشق بوده
گه به اشترنامه صادق بوده
گه میان اشتران گشتی نهان
از تو دلها چون جرس اندر فغان
گه درآئی در میان راز
گه کنی در ملک معنی ترکتاز
گه عرب گردی و گوئی زنجبیل
گه همی خوانی تسمی سلسبیل
گه بپوشی عقل را دستار عشق
گه ببندی شیخ را زنار عشق
گه میان جمع باشی جام می
گه بهار آیی و گه باشی بدی
گه تو ترکی در حبش گه فارسی
گه به ملک روم مثل حارسی
گه قدم داری به مصر و گه به شام
ماوراءالنهر داری خود مقام
گه خراسانی شده در ملک طوس
تا ترا عطار باشد پای بوس
گه خطائی خوانمت اندر ختن
گه امیری با اسیری در سخن
گه به تخت و دشت داری تکیه گاه
گه درون کاشغر داری سپاه
گه خجند و اندجان را کرده سیر
گه گشاده در بخارا باب خیر
گه به خوارزمی و گه در مرو و تون
گه کنی شاپور ما را سرنگون
گه عراق و فارس را برهم زنی
گه به آذربایجان این دم زنی
گه به گیلان در روی چون ششدری
گه درون شیروان بر منبری
گه تو پوشی اردبیلی را لباس
گه حلب را کرده تخت اساس
گه به قسطنطین درآیی خود به قهر
گه فرنگی را دهی ناقوس دهر
گه درآیی خود به هندستان زمین
تا ببینی آنچه دیدی پیش ازین
گه میان انبیا در خرقه
گه میان اولیا در خرقه
در جهان در هر زمان غوغای تست
خود به هر قرنی به جان سودای تست
بر سریر ملک و دولت کام تو
در دل آدم همه آرام تو
گه به مکه خان سلطانی نهی
گه نجف را گنج پنهانی نهی
سالها در ملک سرمد بوده
در مدینه با محمد بوده
با تمام انبیا همراه تو
خود تمام اولیا را شاه تو
ای تو کرده جان مشتاقان کباب
ای تو کرده ملک جسمانی خراب
هرچه خواهی آن کنی سلطان توئی
بر جراحتهای ما درمان توئی
آنچه حکم تست من آن میکنم
جان فدای جان و جانان میکنم
داغ ماند خود به جانم سود تست
بهر سودش خود وجودم عود تست
من شدم تسلیم بهر سوختن
و آن قبای آتشین را دوختن
سوزشی کز تست مرهم خوانمش
درد کان از تست راحت دانمش
آتشی کز تست من پروانه وار
اندر آن آتش درآیم بیقرار
آنکه سوزی نیستش خاکستر است
وان که سوزد همچو اخگر انور است
شعله آتش زدی در جان ما
آتشینم ساختی خوش مرحبا
در زدی آتش که تا سوزی مرا
خود چه باشد ذرهای پیش ضیا
من نیم خود هیچ و جمله خود توئی
من ز خود برداشتم اسم دوئی
من وجود خویش را انداختم
جان خود را پیش جانان باختم
گر تو خواهی تا شوی آزاد و فرد
آر تسلیم و رضا و سوز و درد
درد و سوزش حال درویشان بود
ناله و غم در دل ایشان بود
سوخت او عطار را از شوق خویش
درد او مرهم کنم بر جان ریش
هر دلی کز درد تو بی ذوق شد
همچو شیطان گردنش در طوق شد
هرچه از پیش تو باشد خوش بود
بس لطیف و نازک و دلکش بود
(۱۱۰)
پیراهن رزم گنجینه سلاح آستان قدس رضوی: آیینهای در برابر اعتقادات گذشتگان
حشمت کفیلی
موزه آستان قدس رضوی سرشار از اشیا ارزشمند فرهنگی است. آنچه در ادامه میآید پژوهشی است دانشگاهی درباره یکی از این اشیا و بررسی دلالتهای فرهنگی آن. |
چکیده:
پیراهن طلسمات (رزم) موجود در گنجینه سلاح آستان قدس رضوی یکی از آثار ارزشمند فرهنگی و هنری دوره اسلامی به شمار میآید که به علت دارا بودن مشخصات خاص یکی از نمادهای فرهنگی، اعتقادی است که قدمت آن به دوره زندیه میرسد. پیراهنهای طلسماتی از جمله آثاری هستند که در حوزه باستان شناسی دین موردتوجه کارشناسان و محققان میباشند. قدیمیترین نوع این پیراهنها مربوط به عصر صفویه و به باور عامه دارای کاربردهای مختلفی از جمله: حفاظت در برابر بیماریها وبلایای طبیعی، کسب شأن و مقام اجتماعی، محافظت در صحنه رزم، قدرت گرفتن در مقابل دشمنان و آمرزش درجهان آخرت بوده است. هر یک از آنها با آیات قرآنی، ادعیه و جداول طلسمات با حروف و اعداد ابجد و گاهی اشعار و نقشهای نمادین تزیین شده که نشان دهنده کاربرد آن است. پیراهن طلسماتی گنجینه آستان قدس رضوی با هدف کلی بررسی دلایل رویکرد انسان به تهیه این نوع لباسها وجایگاه اعتقادی آن در دوره اسلامی و در نهایت معرفی آن مورد ارزیابی نسبتاً دقیق قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانهای سعی شده است که این اثر از نظر نوع خطوط، تزئینات و نقشهای نمادین، نوع و موضوع کتیبهها و اشعار و … به دقت موردبررسی قرار گرفته و جنبه های تاریخی، کاربردی و نمادین آن مشخص شود.
منبع: حشمت کفیلی. «پیراهن رزم گنجینه سلاح آستان قدس رضوی: آیینهای در برابر اعتقادات گذشتگان». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۲ مرداد و شهریور ۱۳۸۸،۱-۱۴.
برای دریافت متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49688.html
(۱۱۱)
اشارهای به ارتباط معروف کرخی با امام رضا (ع) توسط عطار نیشابوری
در شماری از آثار صوفیانه، اشارههایی به امام رضا علیهالسلام گردیده است. اشاره زیر از کتاب تذکره الاولیا نگاشته عطار نیشابوری در بخش «ذکر معروف کرخی» انتخاب شده است. |
ذکر معروف کرخی رحمه الله علیه
آنهمدم نسیم وصال، آن محرم حریم جمال، آن مقتدای صدر طریقت، آن رهنمای راه حقیقت، آن عارف اسرار شیخی، قطب وقت، معروف کرخی رحمه الله علیه، مقدم طریقت بود و مقدم طوایف بود و مخصوص به انواع لطایف بود و سید محبان وقت بود و خلاصه عارفان عهد بود بلکه اگر عارف نبودی معروف نگشتی کرامت و ریاضت او بسیار و در فتوت و تقوی آیتی بود و عظیم لطفی و قربی تمام داشته است و در مقام انس و شوق بغایت بوده است و مادر و پدرش ترسا بودند وی را بر معلم فرستادند استادش گفت: بگوی خدا ثالث و ثلاثه گفت نی، بل هو الله الواحد هرچند که میگفت که بگوی خدای سه است او میگفت یکی هرچند استاد بزدش سود نداشت یکبار سخت زدش، معروف بگریخت و بیش نیافتندش مادر و پدرش گفتندی کاشکی بیامدی و هردینی که او بخواستی ما موافقت او کردمانی. وی برفت و بردست علی بن موسیالرضا مسلمان شد. بعد از چند گاه، روزی بدر خانه پدر رفت. در خانه بکوفت گفتند کیست؟ گفت: معروف. گفتند بر کدام دینی؟ گفت بر دین محمد رسول الله. مادر و پدرش در حال مسلمان شدند …..
نقل است که شیعه یک روز بر در رضا رضی الله عنه مزاحمت کردند و پهلوی معروف کرخی را بشکستند بیمار شد، سری سقطی گفت: مرا وصیتی کن. گفت: چون من بمیرم پیراهن مرا بصدقه ده که من میخواهم که از دنیا بیرون روم برهنه باشم چنانکه از مادر برهنه آمدهام. لاجرم در تجرید همتا نداشت و از قوت تجرید او بود که بعد از وفات او خاک او را تریاک مجرب می گویند بهر حاجت که بخاک او روند حق تعالی روا گرداند. پس چون وفات کرد از غایت خلق و تواضع او بود که همه ادیان در وی دعوی کردند جهودان و ترسایان و مؤمنان هر یک گروه گفتند که وی از ما است خادم گفت: که او گفته است که هرکه جنازه مرا از زمین تواند داشت من از آن قومم. ترسایان نتوانستند، جهودان نتوانستند برداشت، اهل اسلام بیامدند برداشتند و نماز کردند و باز هم آنجا او را بخاک کردند.
نقل است که یک روز روزهدار بود و روزه به نماز دیگر رسیده بود در بازار میرفت. سقائی میگفت که رحم الله من شرب. خدای بر آنکس رحمت کند که ازین آب بخورد بگرفت و بخورد. گفتند نه که روزه دار بودی؟ گفت: آری لکن بدعا رغبت کردم. چون وفات کرد او را بخواب دیدند گفتند خدای با تو چه کرد؟ گفت: مرا در کار دعای، سقا کرد و بیامرزید محمد بن الحسین رحمه الله علیه گفت: معروف را بخواب دیدم گفتم خدای با تو چه کرد؟ گفت: بیامرزید. گفتم: به زهد و ورع؟ گفت نی، به قبول یک سخن که از پسر سماک شنیدم به کوفه گفت هر که به جملگی بازگردد خدای به رحمت بدو باز گردد و همه خلق را بدو باز گرداند. سخن او در دل من افتاد به خدای بازگشتم و از جمله شغلها دست به داشتم مگر خدمت علی بن موسیالرضا و این سخن او را گفتم گفت: اگر پند پذیری این ترا کفایت است.
(۱۱۲)
سرودهای از محتشم کاشانی درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان «ترکیببند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیه والثناء» سروده محتشم کاشانی یکی ازاینگونه است. |
میکشد شوقم عنان باد این کشش در ازدیاد
تا شود تنگ عزیمت تنگ بر خنگ مراد
گر چو من افتادهای زان جذبه آگاهم که او
هودج خاک گران جنبش نهد بر دوش باد
ای عماری کش به زور میل او بازم گذار
کاین عماری ساربان بر ناقه نتواند نهاد
با توجه یار شو ای بخت و در راهم فکن
کاین گره از کار من یک دست نتواند گشاد
نی تحرک ممکن است و نی سکون زا من که هست
ضعفم اندر ازدیاد و شوقم اندر اشتداد
چند چون بیتمشیت بیاعتماد است ای فلک
از تو امداد از من استمداد و از بخت اجتهاد
در چه وادی در سبیل رشحه بخش سلسبیل
دافع سوز جحیم و شافع روز معاد
شاه تخت ارتضا یعنی سمی مرتضی
سبط جعفر اشرف ذریه موسیالرضا
آفتاب بیزوال آسمان داد و دین
نوربخش هفتمین اختر امام هشتمین
آنکه سایند از برای رخصت طوف درش
سروران بر خاکپای حاجیان اوج بین
آنکه بوسند از شرف تا دامن آخر زمان
پادشاهان آستان روبان او را آستین
وقت تحریر گناه دوستان او عجب
گر بجنبد خامه در دست کرامالکاتبین
بهر دفع ساحران چون قم به اذن الله گفت
شیر نقش پرده از جا جست چون شیر عرین
تا به کار آید به کار زائران در راه او
هست دائم پشت خنک آسمان در زیر زین
رشک آن گنج دفین کش خاک شهد مدفن است
از زمین تا آسمان است آسمان را بر زمین
ای معظم کعبهات را عرش اعظم آستان
بر جناب اعظمت ناموس اکبر پاسبان
آنکه کار عاصیان از سعی خدام تو ساخت
مغفرت را کامران از رحمت عام تو ساخت
طول ایام شفاعت کم نبود اما خدا
بیشتر کار گنهکاران در ایام تو ساخت
چون برم در سلک مخلوقات نامت را که حق
برترین نامهای خویش را نام تو ساخت
کرد چون بختبلند اقدام در تعظیم عرش
افسرش را حیله بند از خاک اقدام تو ساخت
آفتاب از غرفه خاور چو بیرون کرد سر
روی خود روشن ز نور شرفه بام تو ساخت
آنکه خوان عام روزی میکشد از لطف خاص
انس و جان را ریزهخوار خوان انعام تو ساخت
مغفرت طرح بنای عفو افکند از ازل
لطف غفارش تمام اما به تمام تو ساخت
در تسلی کاری ذات شفاعت خواه تو
مغفرت را بسته حق در کار بر درگاه تو
ای نسیم رحمتت برقعکش از روی بهشت
عاصیان از جذبه لطفت رو آن سوی بهشت
بوی مهرت هر که را ناید ز ذرات وجود
از نسیم مغفرت هم نشنود بوی بهشت
جای آن کافر که در میزان نهندش حب تو
دوزخی باشد که باشد هم ترازوی بهشت
گر نباشد در کفت جام فقیهم ربهم
هیچکس لبتر نسازد بر لب جوی بهشت
رحمتت گر دل به جانبداری دوزخ نهد
در دلافروزی زند پهلو به پهلوی بهشت
پیش از این مدح ای شه همت بلندان جهان
بود پایم کوته از طوف سر کوی بهشت
حالیم پیوسته سوی خود اشارت میکنند
حوریان دلکش پیوسته ابروی بهشت
بخت کو تا آیم و در آستانت جا کنم
رو به جنت پشت بر دنیا و ما فیها کنم
ای گدایان تو شاهان سریر سروری
بینیاز بر درت ناز این به شغل چاکری
وی به جاروب زرافشان روضهات را خاکروب
خسرو زریندرفش نوربخش خاوری
سکه حکمت نمایانتر زدند از سکهها
داورت چون داد در ملک ولایت داوری
در ره دین علم منصور گشت آخر که یافت
منصب حکم نبوت بر امامت برتری
وین امامت ورنه زین بستست بر رخش که عقل
همعنان میبیندش با رتبه پیغمبری
گر کمال احمدی لالم نکردی گفتمی
اکمل از پیغمبرانت در ره دینپروری
ای به بویت کرده در غربت طواف تربتت
جمله اصناف ملک با مردم حور و پری
چون به من نوبت رساند بخت فرصت جوی من
حسبته لله دست رد منه بر روی من
ای درست از صدق بیعت با تو پیمان همه
سکهدار از نقش نامت نقد ایمان همه
حال بیماران عصیان است زار اما ز تو
یک شفاعت میتواند کرد درمان همه
رشحهای گر ریزیای ابر عطا بر بندگان
نخل آزادی برآرد سر ز بستان همه
میگریزد آفت از انس و ملک ز آن رو که هست
در زمین و اسمان حفظت نگهبان همه
سنگ رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی
آید از کاهی سبکتر کوه عصیان همه
کارم آن گه راست کن شاها که از بار گناه
پشت طاقت خم کند شاهین میزان همه
بر قد آن مرقد پرنور جان خواهم فشاند
ای فدای مرقدت جان من و جان همه
هرکه جان خویش در راه تو میسازد نثار
تا ابد باقی مهر توست با جانش چهکار
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
کز پی دربانیت ترک جهانبانی کند
گر کند عالم ضمیرت را بهجای آفتاب
شام ظلمانیش کار صبح نورانی کند
نیست چون کنه تو را جز علم سبحانی محیط
دخل در ادراک آن کی فهم انسانی کند
دانشت را گر گماری در مسائل بر عقول
عقل اول اعتراف اول به نادانی کند
عقل خائف زین نکرد آن رخش کز بیم منی
کاندر اوصاف تو زین برتر سخنرانی کند
وهم بر دل رفت و بر یک ناقه بستد از خود سری
محمل شأن تو را با هودج پیغمبری
ای تفوق جسته بر هفت آسمان جای شما
عرش این نه زینه منظر فرش ماوای شما
چرخ اطلس نیز شد مانند کرسی پر نجوم
از نشان نعل رخش عرش فرسای شما
چیست مارو بین خم گردون دوال کهکشان
گرنه دوران میزند کوس تولای شما
نور گردون شد یکی صد بس که بر افلاک برد
پرده چشم فلک خاک کف پای شما
با وجود بی قصوری چون زر بیسکه است
خط فرمان قضا موقوف طغرای شما
میتواند ساخت هم سنگ ثواب خافقین
جرم امروز مرا در خواه فردای شما
صبح محشر هم نباشد در خمار آلودهای
گر بود شام اجل مست تمنای شما
هرکه در خاک لحد خوابد ازین می نشه ناک
ایزدش مست می غفران برانگیزد ز خاک
ای محیط نه فلک یک قطره پرگار تو را
با قیاس ما چکار اندیشه کار تو را
کرده بازوی قدر در کفه میزان خویش
مایه زورآزمائی بار مقدار تو را
هر نفس با صد جهان جان بر تو نتواند شمرد
قدرت از امکان فزون باید خریدار تو را
چون تصور کرده بازار خدا را کج روی
کز ضلالت داشت با خود راست آزار تو را
سوز جاوید هزاران دوزخ اندر یک نفس
بس نباشد در جزا خصم جفاکار تو را
تاک را افتاده تاب اندر رگ جان تا عنب
کرده تلخ از زهر عناب شکربار تو را
بیخ تاک از خاک کندی قهر ربانی اگر
اندکی مانع ندیدی حلم بسیار تو را
تا به تلبیس عنب بادامت اندر خواب شد
خواب در چشم محبان تا ابد نایاب شد
ای وجودت در جهان آفرینش بیمثال
آفرین گوینده بر ذات جلیل ذوالجلال
خالق است ایزد تو مخلوقی ولی از فوق و تحت
چون شریک اوست شبهت ممتنع مثلث محال
بهر استدعای خدمت قدسیان استادهاند
صف صف اندر بارگاهت لیک در صف نعال
با وجود انبیا الا صفآرای رسل
با وجود اولیا الا سرو سر خیل آل
در سراغ مثل و شبهت بار تفتیش عبث
عقل جازم شد که بردارد ز دوش احتمال
جان فدای مشهد پاکت که پنداری به آن
کرده است آبوهوا از روضه خلد انتقال
هم فضایش یا ربا نزهت ز فرط خرمی
هم هوایش دال بر صحت ز عین اعتدال
عرصه چون شد تنگ در ما نحن وفیه آن به که من
از مکان بندم زبان و از مکین گویم سخن
گرچه گردون را به بالا خرگه والا زدند
خرگه قدر تو را بالاتر از بالا زدند
جلوگاهت عرش اعلا بود از آن بارگاه
در جوار بارگاه تخت او ادنی زدند
در امامت هشتمین نوبت که مخصوص تو بود
عرشیان بر بام این نه گنبد مینا زدند
خاتمی کایزد بر آن نام ولی خودنگاشت
نام نامی تو صورت بست از آن هر جا زدند
گرچه در ملک امامت سکه یکسان شد رقم
بر سرنام تو الا بهر استثنا زدند
ای که بر نقد طوافت سکه هفتاد حج
از حدیث نقد رخشان سکه بطحا زدند
دین پناها گرچه یک نوبت به نام بنده نیز
از طوافت نوبت این دولت عظمی زدند
چشم آن دارم که دولت باز رو در من کند
بار دیگر چشم امید مرا روشن کند
ای به شغل جرم بخشی گرم دیوان شما
مغفرت را گوش بخشایش به فرمان شما
عاصیان را در تنت از مژده جانی نو که هست
دوزخ اندر حال نزع از ابر احسان شما
طبع کاه و کهربا دارند در قانون عقل
دست امید گنهکاران و دامان شما
پادشاها آنکه فرماینده این نظم شد
یعنی آصف مسند جم جاه سلمان شما
از سپهر طبع خویش و صد سخندان دگر
از ثنا آیات نازل گشت در شأن شما
آن چه خود کرده است در انشای این نظم بلند
کس نخواهد کرد از مدحتسرایان شما
من که تلقینهای غیبم همچو طوطی کرده است
در پس آیینه معنی ثناخوان شما
گوش بر غیبم که در تحسین نوایی بشنوم
از غریو کوس رحمت همصدائی بشنوم
بس که در مدحت بلندست اهل معنی را اساس
سوده بر جیب ثنایت دامن حمد و سپاس
جز ید قدرت تراز و دار نبود گر به فرض
بار عظمت سر فرود آرد به میزان قیاس
از صفات کبریائی آن چه دور از ذات توست
نیست جز معبودی اندر دیده وقتشناس
یا شفیع المذنبین تا بودهام کم بوده است
در من از شغل گنه بیکار یک حس از حواس
حالیا بردوش دارم بار یک عالم گنه
در دو عالم بیش دارم از گناه خود هراس
محتشم را شرم میآید که آرد بر زبان
آن چه من از لطف مخصوص تو دارم التماس
التماس این است کز من عفو اگر دامن کشد
وز پلاس عبرتم در حشر پوشاند لباس
عذر گویان از دلش بیرون بر اکراه من
خار دامنگیر عصیان برکنی از راه من
صد دعا و صد درود خوش ورود خوشادا
کردش رحمت فرو از بارگاه کبریا
هر یکی از عرش آمینگو رئوس قدسیان
هر یکی در عرش تحسین خوان نفوس انبیا
خاصه سلطان الرسل با اولیای خاص خویش
سیما شاه اسد سیما علی المرتضی
بعد از آن از اهلبیت آن شه ایوان دین
زهره زهرا لقب بنت النبی خیرالنسا
پس حسن پرورده کلفت قتیل زهر قهر
پس حسین آزرده گر بت شهید کربلا
باز با سجاد و باقر صادق و کاظم که هست
مقتدایان را ز چار ارکان بر این چار اقتدا
پس نقی و عسکری بین آن مهی کز ششجهت
میکنند از نورشان خلق جهان کسب ضیا
قصه کوته آن درود و آن دعا بادا تمام
بر تو با تسلیم مستثنای مهدی والسلام
(۱۱۳)
سرودهای حمیدرضا برقعی درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان « رویای ناتمام » سروده سید حمیدرضا برقعی یکی از این گونههاست. |
رویای ناتمام
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره میزند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس
خورشید آسمانها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن بهپای بیدار خفته در طوس…
(۱۱۴)
سرودهای از عطار نیشابوری درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان «در ضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید» از عطار یکی از این گونههاست. |
در ضمانت بهشت مرکاتب کتاب را و اسرار او فرماید
معنی اول که صدق اولیاست
در جهان میدان علی موسیالرضاست
(۱۱۵)
گزارش تعداد مساجد، تکیهها، حمامها، کاروانسراها و آبانبارهای مشهد در دوره ناصری
اسناد تاریخی نقش مهمی در گسترش شناختهای ما از آستان قدس رضوی بهصورت خاص و شهر مشهد بهصورت عام دارند. آنچه در ادامه میآید گزارشی درباره برخی نهادهای شهری و مذهبی در شهر مشهد در دوران ناصرالدینشاه است. |
منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان
(۱۱۶)
سرودهای از قاآنی مشتمل بر ذکری از امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با عنوان «در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی ( ص )» سروده قاآنی یکی از این گونههاست که بخشی از آن در زیر میآید. |
در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص)
یارب به پادشاه خراسان کش آسمان
هر دم کند سجود که روحی لک الفدا
(۱۱۷)
سرودهای از محتشم کاشانی مشتمل بر ذکر سفر پیاده شاهعباس صفوی به مشهد
سفر شاهعباس صفوی به خراسان و ارتباط او با امام رضا علیهالسلام یکی از وقایع مهم تاریخ سیاسی ایران است. در ادامه اشعاری که حاوی برخی اشارات به این موضوع است، ارائه میشود. |
در مدح سلطان الاعظم الاعدل ابوالمظفر شاهعباس الموسوی الصفوی گفته
شد عراق آباد روزی کز خراسان شد روان
دوش بر دوش ظفر رایات شاه نوجوان
پاسبان ملت و دین قهرمان ماء و طین
آسمان عز و تمکین پادشاه انس و جان
صورت لطف خدا کهف الوری نورالهدی
اختر بیضا ضیا چشم جهانبین جهان
ضابط قانون دولت حافظ ملک و ملل
حارث ایران و توران باعث امن و امان
شاه عباس جهانگیر آفتاب بیزوال
فارس رخش خلافت وارث طهماسب خان
آنکه گرد فتنه شد بر باد چون ایزد سپرد
بادپای کامرانی را به دست او عنان
وان که پای شخص آفت شد سبک رو در فرار
چون رکاب پادشاهی شد ز پای او گران
از ازل گردید در تسخیر اقطاع زمین
نصرت او را علی موسی جعفر ضمان
مهر هر صبح از شعاع خود شود جاروب بند
بهر آن فرزانه فراش ره صاحب زمان
بیضه مرغ جلالش قدر بیضا بشکند
گر تواند یافت گنجایش درین هفت آسمان
پشه او لنگر اندازد اگر بر پشت پیل
دست و پای پیل یابد کوتهی از استخوان
بر سر این هفتچرخ آرد فرو گردست و تیغ
در عدد گردد زمین هم چارده چون آسمان
صد دو پیکر در زمین در هر قدم پیدا شود
روز هیجا گر کند شمشیر خود را امتحان
زو روی گوی زمین را یک جهان دور افکند
گر زمین ز آهن ز مغناطیسی باشد صولجان
بیرضای او که آسیبی نمیدارد روا
نیست چون ممکن که تیر آفت آید برنشان
چون خدنگ ناز خوبان تغافل پیشه است
در زمانش فتنه هر ناوک که دارد در کمان
خاک ریزد بر سر عدل خود از شرمندگی
گر ز خاک امروز سر بیرون کند نوشیروان
در زمان امرونهی جاریش نبود محال
رجعت آب معلق گشته سوی ناودان
کاشکی در فرش بودی عرش علوی تا بود
پادشاه اینچنین را بارگاهی آنچنان
سهو کردم جای او بالاتر از عرش است و نیست
زان طرف سفلی مکان بندگانش لامکان
از عروج پاسبان بر بام قصر و منظرش
تارک عرش است منتکش ز پای نردبان
خوش جهانی خوش زبانی خوش جانداری است این
کز پی امنیت عالم بماند جاودان
ای دل پر شوق کز تعجیل حال کردهای
کلک چوبین پای را در وادی مدحش روان
باش تا خود صوراسرافیل عدلش بردمد
کشتگان ظلم بردارند سر زین خاکدان
باش تا این شوکت سرکوب یکسر بشکند
بیضههای سرکشی را در کلاه سرکشان
باش تا زین دولت بیدار برخیزد دگر
دولت طهماسب شاهی را سر از خواب گران
باش تا ایام گلها بشکفاند زین بهار
واندرین بستان پدید آید بهار بی خزان
باش تا دوران شجرها بردماند زین چمن
کز بلندی سایهاندازند بر باغ جنان
باش تا شاهان برای خونبهای خویشتن
مال از روم آورند و باج از هندوستان
باش تا بر ظالم اجرای سیاست چون شود
عدل گوید القتال و ظلم گوید الامان
باش تا بهر وفور جیش و جمعیت رسد
از دیار استمالت کاروان در کاروان
باش تا باران ابر درفشان رحمتش
در گوهر گیرد جهان را قیروان تا قیروان
باش تا از رفعت قدر و علوشان شوند
نقطههای قاف اقبال بلندش فرقدان
باش تا دانا و نادان را کند از هم جدا
موشکافیهای این مردمشناس نکتهدان
از شهان معنی و صورت جلوس هفت شاه
بر سریر کامکاری شد در این دولت عنان
پادشاه اولین سلطان صفی که آوازهاش
با وجود ترک دنیا برگذشت از آسمان
شاه ثانی شاه حیدر کاو هم از همت نکرد
میل دنیا با وجود قدر ذات و عظم شأن
شاه ثالث شاه اسماعیل دینپرور که داد
مذهب اثناعشر را او رواج اندر جهان
شاه رابع پادشاه بحر و بر طهماسب شاه
آنکه آمد با زمانش توأمان امن و مان
شاه خامس شاه اسماعیل ثانی کان چه کرد
قاصر است از شرح آن تاریخگویان را زبان
شاه سادس بعد از آن سلطان محمد پادشاه
کز وراثت بر سریر خسروی شد کامران
شاه سابع شاهعباس آفتاب شرق و غرب
انتخاب دوده آدم چراغ دودمان
میشد ار سابع به یک گردش چو عباس آشکار
گشت او سابع نه حمزه خسرو جنتمکان
قصه کوته چون ز صنع صانع لفظ آفرین
سابع و عباس را بود این تناسب در میان
در حروف حمزه حرفی نیز در سابع نبود
ز اقتضای حکمت و آثار اسرار نهان
این شه روی زمین شد و آن شه زیرزمین
قاسم ابن قادر جان ده قدیر جانستان
از دو شاخ یک درخت ار باغبان برد یکی
شاخ دیگر از فزونی سر کشد بر آسمان
عمرد خود افزود از آن بر عمر این نصرت قرین
آنکه میخواندند خلقش حمزه صاحبقران
تا به این پیوند از عمر طبیعی بگذرد
وین طبیعت خاص او سازند و این طول زمان
کاش انسان طیروش بال و پری هم داشتی
تا گه و بیگه بدی گرد سر او پر زنان
من که پای ناروانم زین سعادت مانع است
کز تردد ذره وش یابم به خورشید اقتران
از پی اقبال سرمد قبله خودکردهام
از سجود دور آن آستان را کعبه سان
بهر انشای ثنایش از خدا دارم امید
عمر نوح و طبع خسرو نظم در طی لسان
تا بود کز صد هزار اندر بیان آرم یکی
وان گه از رویش برانگیزم هزاران داستان
پادشاها گرچه در پای سریر سلطنت
هست در مدحت هزاران شاعر روشنروان
فکر جمعی چون ستوران سواری گرم رو
هم سمین اندر جوارح هم سمین اندر نشان
طبع جمعی چون جملهای قطاری راسترو
وز روانی سبعه سیاره را در پی روان
داری اما بنده افتاده از پائی که هست
در رکاب شخص طبعش خسرو سیارگان
دوش شاهان سخن کز طیلسان پر زیب گشت
از عنانش میکشد صد منت از برگستوان
گر درخت نظمش از مشرق برون آید شود
خلق مغرب را پر آب از میوههای او دهان
لیک از بیامتیازیهای گردون تاکنون
بوده است از خلق منتکش برای آب و آن
دارد امید این زمان کز امتیاز پادشاه
در جهان آثار طبعش بیش ازین بود نهان
گر بود نظمش متین سازند ثبت اندر متون
ور بود حشو از حواشی هم کشندش بر کران
محتشم هرچند میدان سخن را نیست پهن
رخش قدرت بیش ازین در عرصه جرئت مران
تا به شاهان جهانگیر ایزد از احسان دهد
ملک موروثی و دیگر ملکها در تحت آن
شغل شه فتح ممالک باد لیک اول کند
فتح ملک روم بعد از فتح آذربایجان
(۱۱۸)
سرودهای از ملاهادی سبزواری درباره امام رضا (ع)
در شماری از اشعار مرتبط با امام رضا علیهالسلام، گونههایی از توسل به ایشان به چشم میخورد. سروده زیر از ملاهادی سبزواری در این زمینه است. |
دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایوبم به کرمان مبتلا
آدمآسا از فریب آسمان
صرت من فردوس طوس را حلا
گرچه دارالفقر کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا
ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا
ای صبا از خطه کرمان گذر
بر خراسان چون خور آسان از ولا
پس به آن شیرین شهرآشوب گوی
خاک راهت دیده ما را جلا
پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا
ای خور ثانی عجب عاشقکشی
سوختم از دوریت سنگین دلا
از خراسان بوی خون آید همی
الصلا ای خیل جانباز الصلا
چند الست ربکم لا را جواب
دارم از شکر لبت چشم بلا
کلب خود را یا بباید داد بار
یا نباید کلب خود خواند اولا
واگرفتی سایه خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا
(۱۱۹)
از «تپۀ سلام» تا «پنجرۀ طلا»: مادیت زیارت حرم امام رضا (ع) در ایران
پیمان اسحاقی
در سالهای اخیر پژوهشها درباره فرهنگ با رویکرد بررسی مادیت در آنها، رشد فراوانی داشته است. آنچه در ادامه میآید مقالهای است دانشگاهی درباره زیارت حرم امام رضا علیهالسلام. |
مقدمه:
راننده تاکسی که به ظاهرش میخورد متدین باشد جلوی یکی از ورودیهای حرم امام رضا (ع) توقف کرد و با غرور به من گفت که از فرودگاه تا حرم از مسیری رفته که به صحنی میرسد که در پایین پای امام قرار گرفته است. برای زائران و ساکنان دیندار مشهد نهتنها بخشهای مختلف حرم که با بخشهای مختلف پیکر امام رضا (ع) که در داخل حرم آرمیده ارتباط دارد، بلکه جنبههای مادی و اساساً تجربههایشان از محتواهای مادی حرم نیز معنادار است. در شهر مشهد، که معنای لغوی آن در عربی «محل شهادت» است و در شمال شرق ایران واقع شده، مجموعۀ فرهنگی و دینی عظیمی وجود دارد که مزار امام رضا (ع)، هشتمین امام از دوازده امام شیعیان، در آن قرار دارد. سدههاست که مردم به زیارت حرم این امام رفتهاند و همچنان هم میروند. این پدیدۀ زیارتی با ساختمانها، یادمانها، معماری داخلی، لباسها، بوها، نواهای پارسایانه و بستههای سوغاتی. اطراف و بالای پیکر این ولی خدا، یعنی امام رضا (ع)، ساختمانها و یادمانهایی ساختهشدهاند و داخل آنها پر است از جلوههای هنری و محرابها، ایوانها و حتی نواهایی که از سازهای موسیقی قدیمی به گوش میرسد و نیز بوها. زائران از مغازههای اطراف حرم سوغاتی میخرند و برای دوستان و خویشاوندانشان میبرند تا بقیه هم از «تبرک» حرم بینصیب نمانند.
در این مقاله، نخست مروری از زیارت حرم امام رضا (ع) و اهمیتش در اسلام و در میان شیعیان به دست میدهم. سپس واضح و روشن بیان میکنم چگونه کنشهای تجسمیافته مرتبط با مادیت، کنشها و اندیشههای اسلامی زیارت را سروشکل میدهد. در ادامه نشان میدهم که چگونه زیارت از رهگذر اشکال مادی و ملموس در میان عموم واقعیت مییابد و چگونه این زیارت در جهان به نمایش درمیآید. و نیز نشان میدهم که چگونه این زیارت رویۀ ذهنی و اجتماعی را تجسم میبخشد و تلاش میکنم تا بپذیرانم که برای فهم کنشهاییای دینی، افزون بر مطالعات تاریخی و متنی باید تجربههای عینی را نیز در نظر گرفت و درگیر آنها شد. با نشان دادن این دو قضیه استدلال میکنم که معانی در رابطه با مادیت دینی تولید میشوند و با تمرکز بر مادیت زیارت و تعین جسمانی دین، ادعا میکنم که ایدۀ زیارت در اسلام و نیز تاریخش، از مادیتش، یعنی معماری، مصنوعات، تصاویر، صداها و بوها، جدا نیست. به دیگر سخن، زیارت عرصهای است که نهتنها میتواند عناصر مادی و غیرمادی را بهآسانی در خود بگنجاند، بلکه میتواند مسائل مادی مختلف را که در ظاهر ربطی به یکدیگر ندارند پوشش دهد و درآمیزد و کلیتی منسجم، در اینجا زیارت حرم، را بسازد، موضوعی که توضیح بیشتری میطلبد.
برای فهم این قضیه، سخنم را با مقدمهای مختصر درباره زندگی امام رضا (ع) و این نکته میآغازم که چگونه حرم وی از شبستانی در باغی روستایی به مجموعۀ دینی و فرهنگی عظیمی توسعه یافت. سپس قدری دربارۀ نظریۀ مادیت و نیز تصاویر و شنیدارهای دینی تأمل میکنم. پسازآن مقدمهای کوتاه دربارۀ مطالعات راجع به دین مادی و مطالعات اسلامی به دست میدهم تا نشان دهم که این پژوهش در چارچوب ادبیات علمی برآمده از مطالعات در این زمینهها قرار میگیرد. هنگام بحث دربارۀ مادیت این زیارت، سخن را با مادیت و معطوف به حواس و تمرکز بر تجسم بدن، اشیاء و بوها دراثنای آن، پی میگیرم. پس از پرداختن به مادیت از منظر حواس، برکنشهای مکانی و منظرۀ معمارانه تمرکز میکنم. در پایان، نگاهم را از فضا برمیگیرم و به حافظۀ تجسمیافته و تصاویر معطوف و از آنها بحث میکنم. گرچه این تجسمات متنوعاند و به جنبههای مختلف زندگی انسان تعلق دارند، وقتی آنها را با هم در نظر میگیریم و در فرآیند بررسی مادیت زیارت به آنها میپردازیم، به مقصد و مقصود این مقاله میرسیم. غرض از جملگی آنها نشان دادن مقیاس عظیم مادیت و هم پیوندیشان با دو ایدۀ دینداری و اخلاص در فرآیند زیارت در اسلام است.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
shorturl.at/AGKUZ
(۱۲۰)
معرفی و بررسی ویژگیهای سه قرآن خطی ترجمه به زبان ترکی موجود در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی
سید محمدرضا فاضل هاشمی
کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی دارای گنجینه با ارزشی از آثار مکتوب است. در این مقاله درباره شماری از قرآنهای خطی موجود در این کتابخانه بحث و بررسی صورت گرفته است. |
چکیده
قرآن نویسی بیش از هزار و چهارصد سال قدمت دارد. بخش عظیم گنجینههای خطی را قرآنها تشکیل میدهند. کلام وحی از جمله کتبی است که تاکنون تفاسیر فراوانی بر آن نوشته و به زبانهای مختلف ترجمهشده و در نهایت جولانگاه مقدسی برای دانشمندان و هنرنمایی هنرمندان تذهیبکار و خوشنویس و جلدساز در اعصار و قرون مختلف بوده است. کتابخانه آستان قدس رضوی با دارا بودن حدود پانزده هزار قرآن و جزوات، مجموعه فوقالعاده نفیسی از دورههای مختلف تاریخی و ترجمهشده و به زبانهای فارسی کهن و میانه وترکی جغتایی، ماوراءالنهری و اردو بزرگترین پشتوانه فکری و علمی و فرهنگی و هنری دانشمندان و پژوهشگران میباشد.
ما در این مقاله بر آنیم به بررسی ویژگیها و معرفی سه قرآن ترجمهشده به زبان ترکی به شماره ۱۰۰۷ و کتابت قرن ۷ ق قرآن ۲۲۲۹ با تاریخ کتابت قرن ۶ ق و قرآن ۲۹۳ به خط محمد بن یوسف آباری (سیدالخطاط) با تاریخ کتابت: سال ۷۳۷ق بپردازیم. تحقیق و پژوهش در خصوص هر یک از دورهها به لحاظ توصیفِ خط و تذهیب، شیوه کتابت و ترجمه، کاتب، مذهّب و واقف آنها میتواند گوشهای از تاریخ هنر و تمدن ایران و اسلام را روشن سازد. همچنین با بررسی تاریخی سیر ترجمه نویسی قرآن کریم به زبان ترکی و دورههای تذهیب و خوشنویسی، قانونمندیهای حاکم بر هر دوره آشکارشده و چشمانداز تازهای به روی محققان این حوزه گشوده میشود.
منبع: فاضل هاشمی، سیدمحمدرضا، «معرفی و بررسی ویژگیهای سه قرآن خطی ترجمه به زبان ترکی موجود درکتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی»، شمسه، دوره ۱، شماره ۲ مرداد و شهریور ۱۳۸۸، بهار و تابستان ۱۳۸۸، صفحه ۱-۱۳
برای مشاهده این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49684.html
(۱۲۱)
شاهعباس و زیارت مشهد
چارلز ملویل
زیارت حرم امام رضا (ع) توسط شاهعباس صفوی بهصورت پیاده دستمایه پژوهشهای چندی بوده است. در این مقاله چارلز ملویل به بررسی میدانی این سفر پرداخته است. |
بخشهای ابتدائی این مقاله:
در اوایل پاییز سال ۱۰۱۰ق./۱۶۰۱م.، شاهعباس اصفهان را ترک کرد تا نذرش را بهجای آورد: زیارت حرم امام رضا [ع] در مشهد با پای پیاده. سرشت این نذر کاملاً مشخص نیست. مشهورترین روایت از راهپیمایی شاهعباس را اسکندر بیگ منشی به دست داده است. وی میگوید این راهپیمایی تنها ۲۸ روز طول کشید، گرچه تاریخی به دست نمیدهد. وی خاطرنشان میسازد که اخترشناس سلطنتی، منجم یزدی، مسافتی که هرروز طی شد را ثبت کرد تا طول کل سفر را محاسبه کند، اما نتایجش را گزارش نکرد. بااینحال، یزدی هم تاریخ راهپیمایی را مشخص کرده و هم مسافت پیموده را که در مجموع بیش از ۱۹۹ فرسخ بود و ۳۶ مکانی را که در مسیر وجود داشت فهرست کرده است. هدف اصلی من در این مقاله، هم در معنای واقعی و هم استعاری آن این است که روایت یزدی از این راهپیمایی را روی نقشه نمایش دهم.
دراثنای تحقیق دربارۀ مدعیات اسکندر بیگ، رفتهرفته به نظرمان آمد که شاید نسخۀ چاپی عالمآرای عباسی با نسخۀ اصلی آن کاملاً یکسان نباشد. این قضیه زمانی بر من مسلم شد که نسخه خطی متفاوتی به دست رسید که رقم روزهای سفر را ۴۱ روز ثبت کرده و تاریخ رسیدن شاهعباس به مشهد را هم آورده بود. افزون بر این، نسخه خطی دیگری که ادعا میشود تألیف اسکندر بیگ است، روایتی از آن زیارت با ترکیبی کاملاً متفاوتی را نشان میدهد. بنابراین هدف دوم این مقاله ارائۀ تقریرهای بدیل روایت اسکندر بیگ است، روایتهایی که برای تأکید بر نکتۀ اصلی کافیاند، یعنی این نکته که اگر قرار است از کاملترین و معتبرترین نسخۀ اثر که در تاریخنگاری عصر صفوی اهمیت اساسی دارد بهره بگیریم، بایستی مطالعۀ سنت پیچیدۀ دستنویسی عالمآرای عباسی را که مدتهاست به تأخیر افتاده به انجام برسانیم.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
(۱۲۲)
شاهعباس و زیارت مشهد
کارولین مور
زیارت حرم امام رضا (ع) توسط شاهعباس صفوی بهصورت پیاده دستمایه پژوهشهای چندی بوده است. در این مقاله چارلز ملویل به بررسی میدانی این سفر پرداخته است. |
چکیده:
این مقاله راهپیمایی هزار کیلومتری شاهعباس از اصفهان به مشهد در سال ۱۶۰۱م. را میکاود. دانش محلی گردآمده دربارۀ دو سفر علمی به همراه دادههای برآمده از تصاویر ماهوارهای و روایتهای سیاحان از ایرانِ زمان شاهعباس، هر دو بهدقت برخی از توقفگاههای شاهعباس را شناسایی میکنند و نیز توقفگاههای مضاعفی را پیش رو مینهند. اندازهگیری با نظام طناب که در جریان راهپیمایی بهوضوح مورداستفاده قرار گرفت، آزمون شده و دقت آن ثابت گشته است. این راهپیمایی در بافت محلی نبردهای پیشین صفویان و ازبکها قرار دادهشده است. افزون بر این، دربارۀ افسانۀ ۹۹۹ کاروانسرای شاهعباس بحث میشود.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
(۱۲۳)
اشارهای به امام رضا (ع) در دماوندیه اول ملکالشعرای بهار
در شماری از اشعار فارسی، شاعران اشاراتی به امام رضا علیهالسلام کرده و درباره ایشان و مرقدشان نکاتی را یادآور شدهاند. در شعر دماوندیه اول سروده ملکالشعرای بهار، نمونههایی از این امر به چشم میخورد. |
ای کوه سپید سر، درخشان شو
مانند وزو شراره افشان شو
ای رنگپریده کوه دمباوند
مریخ رخ و سهیل دندان شو
ای شیر سپید خفته در وادی
آن یال فروفشان خندان شو
زان یال سپید، نیشها بنمای
تیره گر عیش و نوش تهران شو
ای قله کوه، آتش افشان کن
وی قلعه ری، به خاک یکسان شو
…..
نیت کن و زائر خراسان شو
زی حضرت طوس گامها بردار
وز رنج و غم جهان تنآسان شو
زی کاخ سلیل موسی جعفر
بشتاب و در آن بلند ایوان شو
فرزند نبی رضا کش ایزد گفت
ای پور به شیوه نیاکان شو
تا حجت ما تمامتر گردد
از خانه بهسوی مروشهجان شو
در معنی لا اله الا الله
توحید سرای و منقبت خوان شو
بگذار حدیث شرط و پیمانش
حصن بشری ز نار نیران شو
ور با تو خلیفه نو کند پیمان
با او به سر رضا و پیمان شو
گر دشمن گویدت که سلطان باش
از دشمن درپذیر و سلطان شو
عهدی بنویس و شو ولیعهدش
شاهنشه روم و ترک و ایران شو
وان گاه ز مرو شاه جان برگیر
همراه عدو به طوس و نوقان شو
چون خصم ترا شرنگ پیش آرد
برگیر و بنوش و محمدت خوان شو
زان افشره و می شرنگ آگین
بستان و به یاد دوست مستان شو
بگرای ز کاخ میر زی خانه
«باصلت» بهپیش خوان و نالان شو
از سوز جگر چو شمع زرینچهر
بگداز و گهرفشان به دامان شو
فرمان بپذیر و زین حظیره تنگ
زی حضرت لامکان شتابان شو
دلباخته حضور دلبر باش
جانسوخته لقای جانان شو
برگوی بدان نحیف جسمانی
ای جسم به خاک تیره پنهان شو
بسرای بدان لطیف روحانی
کای مرغ به بام عرش پران شو
این بازی ما شگرف دستانیست
همباز بدین شگرف دستان شو
این درگه ما عجیب دیوانی است
همراز بدین عجیب دیوان شو
این شیوه عاشقی و معشوقی است
گر عاشقی، آنچه گفتمت آن شو
تا جان نشوی نخواندت جانان
گر جانان می طلب کنی جان شو
(۱۲۴)
ذکری از امام رضا (ع) در شعر ملکالشعرای بهار در سروده در منقبت امام زمان (عج)
در شماری از اشعار فارسی، شاعران اشاراتی به امام رضا علیهالسلام کرده و درباره ایشان و مرقدشان نکاتی را یادآور شدهاند. در شعری با عنوان «در منقبت حضرت حجه (ع)» سروده ملکالشعرای بهار، نمونههایی از این امر به چشم میخورد. |
مژده که روی خدا ز پرده برآمد
آیت داور به خلق جلوهگر آمد
بیخبران را ز فیض کل خبر آمد
مظهر کل در لباس جزء درآمد
…….
دست به دامان شهریار خراسان
زاده موسی که طور اوست حریمش
عیسی گردون نشین غلام قدیمش
هر دو جهان ریزهخوار کف کریمش
آنکه به فرمان واجبالتعظیمش
برجهد از نقش پرده ضیغم غژمان
خرگه ناسوت هست پایه پستش
مسند لاهوت جایگاه نشستش
عقل خردمند گشته واله و مستش
غیر خدایش مخوآنکه هست شکستش
بخ بخ از این عز و این جلالت و این شأن
ذاتش آیینه خدای نما شد
گرچه خدا نیست کی جدا ز خدا شد
درگه او زیب بخش عرش علا شد
هر که به درگاه او ز روی صفا شد
ز اهل صفا شد بسان خواجه دوران
(۱۲۵)
نسخههای خطی ترکی در کتابخانه سرکار فیض آثار رضوی (ع)
محمد وفادار مرادی
کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی دارای گنجینه باارزشی از آثار مکتوب است. در این مقاله درباره شماری از قرآنهای خطی موجود در این کتابخانه بحث و بررسی صورت گرفته است. |
چکیده
در نوشتار حاضر ضمن بررسی ویژگیها و نکات برجستهی نسخههای ترکی موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانههای وابسته، سعی در نگارش و معرفی و فهرست مختصر و الفبایی آنها خواهد شد.
مشخصات منبع شناختی:
محمد وفادار مرادی. «نسخههای خطی ترکی در کتابخانه سرکار فیض آثار رضوی (ع)». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۲، مرداد و شهریور ۱۳۸۸، ۱-۱۶.
برای مشاهده این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49683.html
(۱۲۶)
ذکری از امام رضا (ع) در شعر ملکالشعرای بهار در سروده ترانه ملی
در شماری از اشعار فارسی، شاعران اشاراتی به امام رضا علیهالسلام کرده و درباره ایشان و مرقدشان نکاتی را یادآور شدهاند. در شعری با عنوان «ترانه ملی» سروده ملکالشعرای بهار، نمونههایی از این امر به چشم میخورد. |
دوشینه ز رنج دهر بدخواه
رفتم سوی بوستان نهانی
تا وارهم از خمار جانکاه
در لطف و هوای بوستانی
دیدم گلهای نغز و دلخواه
خندان ز طراوت جوانی
مرغان لطیفطبع آگاه
نالان به نوای باستانی
بر آتش روی گل شبانگاه
هر یکسرگرم زندخوانی
من بیخبرانه رفتم از راه
از آن نغمات آسمانی
با خود گفتم به ناله و آه
کای رانده ز عالم معانی
با بال ضعیف و پر کوتاه
پرواز بلند کی توانی
بودم در این سخن که ناگاه
مرغی به زبان بیزبانی
این مژده به گوش من رسانید
کز رحمت حق مباش نومید
گر از ستم سپهر کینتوز
یکچند بهار ما خزان شد
وز کید مصاحب بدآموز
چوپان بر گله سرگران شد
روزی دو سه، آتش جهان سوز
در خرمن ملک میهمان شد
خونهای شریف پاک هرروز
بر خاک منازعت روان شد
وان قصه زشت حیرت اندوز
سرمایه عبرت جهان شد
امروز به فر بخت فیروز
دلهای فسرده شادمان شد
از فر مجاهدان بهروز
آن را که دل تو خواست آن شد
وز تابش مهر عالمافروز
ایران فردوس جاودان شد
شد شامش روز و روز نوروز
زین بهتر نیز میتوان شد
روزی دو سه صبر کن به امید
از رحمت حق مباش نومید
از عرصه تنگ حصن بیداد
انصاف برون جهاند مرکب
در معرکه داد پردلی داد
آن دانا فارس مهذب
شاهین کمال، بال بگشاد
برکند ز جغد جهل مخلب
استاد بزرگ، لوح بنهاد
شد مدرس کودکان مرتب
آمد به نیاز، پیش استاد
آن طفل گریخته ز مکتب
استاد خجسته پی در استاد
تا کودک را کند مودب
آواز به ششجهت درافتاد
از غفلت دیو و سطوت رب
ای از شب هجر بوده ناشاد
برخیز که رهسپار شد شب
صبح آمد و بردمید خورشید
از رحمت حق مباش نومید
ای سر به ره نیاز سوده
با سرخوشی و امیدواری
منشور دلاوری ربوده
در عرصه رزم جانسپاری
با داس مقاومت دروده
کشت ستم و تباهکاری
زنگار ظلام را زدوده
ز آیینه دین کردگاری
لببسته و بازوان گشوده
وز دین قویم، کرده یاری
وندر طلب حقوق بوده
چون کوه ، قرین بردباری
جان داده و آبرو فزوده
در راه بقای کامکاری
وین گلشن تازه را نموده
از خون شریف ، آبیاری
مشتیز به دهر ناستوده
کز منظره امیدواری
خورشید امید بازتابید
از رحمت حق مباش نومید
ای شیردل ای دلیر ستار
سردار مجاهدان تبریز
ای بسته میان به فر دادار
در حفظ حقوق عزت آمیز
ای ناصر ملت ای سپهدار
ای ازره جور کرده پرهیز
ای باقر خان راد سالار
بر خرمن جور آتش انگیز
ای صمصام ای بزرگ سردار
آب دم تیغت آتش تیز
ای سید لاریای ز پیکار
کرمان بگرفته تابه نیریز
همدست شوید جمله احرار
تا پای کشد عدوی خونریز
بر رایت خود کنید ستوار
زین معنی دلکش دلاویز
کانصاف بساط جور برچید
از رحمت حق مباش نومید
ای حجت دین حکیم مشفق
وی محیی دین حق محمد
ای فخر تبار و آل صادق
سبط علی و سلیل احمد
ای بر تو شعار شرع لایق
ای از تو اساس دین مشید
گر بر تو ز دهر ناموافق
شد ظلم و جفا و جور بیحد
خوش باش که بخت شد موافق
و اقبال برون کشید مسند
طوس از علمای فحل مفلق
گردید چو جنت مخلد
خرم شد مشهد حقایق
از فر مجاهدین مشهد
با ترکان برخلاف سابق
گشتند به دوستی مقید
در یاری دین شدند شایق
زان کرد خدایشان مؤید
دین یابد از این گروه تائید
از رحمت حق مباش نومید
صد شکر که کار یافت قوت
از یاری حجه خراسان
وان قبله و پیشوای امت
سرمایه حرمت خراسان
بن موسی جعفر آنکه عزت
افزوده به عزت خراسان
بگرفت نکو به دست قدرت
سررشته قدرت خراسان
وز همت عاقلان ملت
شد نادره ملت خراسان
وز عالم فحل باحمیت
شد شهره حمیت خراسان
ترکان دلیر بافتوت
کردند حمایت خراسان
نیز از علمای خوشرویت
خوش گشت رؤیت خراسان
زین بهتر نیز خواهیش دید
از رحمت حق مباش نومید
(۱۲۷)
سرودهای به نام «توپ روس» از ملکالشعرای بهار درباره حمله قوای روس به حرم امام رضا (ع)
یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاهمدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. در اینباره بررسیهای چندی صورت گرفته است. سروده زیر یکی از این موارد است. |
اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است
ماه ربیع نیست که ماه محرم است
گر باد نو بهار وزد اندرین ربیع
همچون محرم از چه جهان غرق ماتم است
در عاشر محرم اگر کشته شد حسین
در عاشر ربیع چرا دل پر از غم است
باز این مصیبت نو و این نوحه بهر چیست؟
آن نوحه و مصیبت دیرین مگر کم است؟
تا کی جهان بکشتن آزادگان جریست
تا کی فلک به خواری پاکان مصمم است
در آخرالزمان چه غمی داده است روی
بر شیعیان، که بر همه غمها مقدم است
گویی در اهل فرش بود ماتمی عظیم
کافغان و شور و ولوله در عرش اعظم است
یا خود عزای تازه و سوگ دوبارهای
این مه بر آل محمد فراهم است؟
پیغمبر خدای چرا نوحه میکند
گویی به یاد قبر سلیل مکرم است
شاه رضا شهید خراسان غریب طوس
کاتش به قلب پاک وی افکند توپ روس
شاهی که خون کند دل احباب، غربتش
پر خون شد از جفای بداندیش تربتش
جور غریب مایه اندوه و کربت است
جور از پس وفات، فزون است کربتش
محصور شد ز خیل عدو درگهی که بود
خلق دو کون در کنف لطف و عزتش
آن آستانهای که خدا کردش احترام
دردا که توپ روس برانداخت حرمتش
صحنی که داشت قیمت جانها غبار او
نعل سمند حادثه بشکست قیمتش
سوراخ شد زتیرجفا پیکری که بود
پشت نهم سپهر، کمان بهر خدمتش
غلتید در دما شهیدان تنی که بود
آب حیوه، ریزه خور خوان نعمتش
در پای قهر حق ز چه رو موجزن نگشت
زین کینهها که رفت به دریای رحمتش
ای حجت خدای ز غیبت برآر سر
بنگر که با خدای چه کردند و حجتش
بیدار گشت فتنه، چرا رخ نهفتهای!
برپای شد قیامت کبری، چه خفتهای!
رضوان درند جامه و زد پیرهن به نیل
خون موج زد ز چشمه تسنیم و سلسبیل
گرد عزا گرفت سراپای عرش حق
خاک الم نشست به رخسار جبرئیل
بارید سنگ فتنه به گهواره مسیح
افتاد نار کینه به گلخانه خلیل
کروبیان سدره رحمت پریدهرنگ
پرسان بیان واقعه از حضرت جلیل
کایانجی و کشتی او شد نهان به موج
آیا کلیم و امت او غرقه شد به نیل؟
آیا خلیل ز آتش نمرود شد هلاک
آیا خراب، خانه حق شد ز قوم فیل؟
آیا شکست، قائمهی جیش مصطفی
از جیش خصم و لشکر اسلام شد ذلیل؟
آیا که مرتضی است ز تیغ ستم فکار
آیا که مجتبی است ز زهر جفا علیل؟
آیا دوباره خون حسین و کسان او
گشته است بر گروه زنازادگان سبیل؟
ایشان در این سخن، که برآمد ز خاک طوس
از چارسو خروش غمانگیز توپ روس
ای حجت زمانه دل ما به جان رسید
تعجیل کن که فتنهی آخر زمان رسید
دزدان شرع لاف دیانت همیزنند
ای حجت خدای گه امتحان رسید
دین زین شکستهای پیاپی زدست رفت
هنگام فتح و زندگی جاودان رسید
اسلام از تطاول اعدا ز پا فتاد
بر ما ز دستبرد اجانب زیان رسید
قصد خراب کردن ایرانیان نمود
آن سیل فتنهای که به هندوستان رسید
خودمی نگویم اینکه به ایران چه میرسد
یا خود چه لطمهای به سریر کیان رسید
ای پیشتاز لشکر اسلام در نگر
بر این مصیبتی که بر اسلامیان رسید
بنگر که از زمین خراسان ز جور روس
افغان و شور و غلغله بر آسمان رسید
بنگر که در میان شبستان جد تو
خونهای کشتگان جفا تا میان رسید
بنگر که در ضریح رضا تیر آتشین
از چارسو بر آن تن بهتر ز جان رسید
بر آن ضریح، توپ مسلسل زدند آه!
آتش به قلب احمد مرسل زدند آه!
تاریک شد زمانه و گم گشت راه دین
مغلوب شد ز کثرت اعدا سپاه دین
شد بی حقوق هر که نشان داد راه حق
شد بیپناه هر که شد اندر پناه دین
درغم بماند هرکه شد او غمگسار شرع
بیداد یافت هرکه شد او دادخواه دین
پر شد جهان ز خیل خدایان ملک و مال
بیگانه شد به چشم خلایق اله دین
چندان غبار فتنه و بدعت پدید گشت
کاینک به راه کفر بدل گشته راه دین
نی حاکمی که دفع کند اشتغال ملک
نی عالمی که رفع کند اشتباه دین
ای آفتاب دنیی و دین چند در حجاب
بنگر به حال تیره و روز سیاه دین
ای پادشاه دین بنگر کاو فتاده باز
از توپ روس زلزله در بارگاه دین
بنگر که کرد دشمن ناپاک دینتباه
آماج تیر کینه تن پاک شاه دین
بنگر که از زمین خراسان ز توپ روس
بر آسمان زبانه کشد دود آه دین
این آتش ار ز ملک خراسان گذر کند
ترسم به خاک یثرب و بطحا اثر کند
این بارگاه کیست چنین خالی و خراب
خائن بهجای خادم وآتش بهجای آب
درگاهش از تزاحم دینپروران تهی
ایوانش از تطاول بیگانگان خراب
سوراخ گشته گنبدش از توپ قلعه کوب
پر گرد کشته حضرتش از ظلم بیحساب
برق تفنگ برشده جای چراغبرق
نار سعیر در شده جای زلال ناب
رخشنده گنبدش شده پنهان بدود توپ
چون روی حور پنهان در نیلگون نقاب
گاه اذان شام فراز منارهاش
غران خروش توپ که قد قامت العذاب
در زیر طاق و پای ضریح مطهرش
هنگامهای که کاش نبیند کسش به خواب
زوار بیگناه و فقیران بینوا
تنها به ره فتاده ورخ ها به خون خضاب
آنجا که بوده مسکن کروبیان قدس
خاکم به سر! چرا شده منزلگه کلاب
این کاخ جای بوسه شاهان عصر بود
اسب عدو کجا و چنین کاخ مستطاب
خواب است این حدیث که گویندهایم ما
گر نیست خواب پس ز چه رو زندهایم ما
ای خالق طبیعت ، جان از برای چیست
وین جسم خاکسارگران از برای چیست
این مغز خانه خانه و اعصاب تار تار
وین قلب و خون و این دوران از برای چیست
این جمله گر برای حیات است و مردمی
پس لشکر هوا و هوان از برای چیست
بخل و حسد چرا و نفاق و غضب ز چه
ظلم و جفا و ظن و گمان از برای چیست
این کینه و هوا و هوس گر غریزی است
پس حکمت بنای جهان از برای چیست
ور گردش جهان را این است سرنوشت
نار جحیم و باغ جنان از برای چیست
مظلوم اگر به پنجه ظالم حوالت است
پس صحبت فلان و فلان از برای چیست
ور حق عیان و نیست در او حاجت بیان
پس صد هزار سر نهان از برای چیست
از ره بدر شدیم خدایا هدایتی
حیران شدیم ای مدد حق عنایتی
گرگم نگشته بودی در شرع ، راه ما
پهلو بر اوج چرخ زدی بارگاه ما
قرآن اگر نماندی در پرده افول
صد آفتاب ، نور گرفتی ز ماه ما
ور جهل جای فلسفه را نستدی بدین
در دین بجا نماندی این اشتباه ما
شد موی ما سفید به ان قلت و قال و قیل
یک مو نکرد فرق ز روز سیاه ما
از رفض و جبر و غالی و سنت پدید گشت
این اختلاف و ذلت و حال تباه ما
این اختلاف شوم و دگر اختلافهاست
بر حالتی خرابتر از این گواه ما
تقصیر از آن ماست که توپ جفای روس
ویران کند حریم ولی اله ما
و امروز چون اسیران در پنجه دو خصم
درماندهایم و نیست کسی دادخواه ما
از کید خصم و ناکسی قائدان ملک
درهمشکسته سطوت خیل و سپاه ما
یکسو به دار، حجه و سالار دین رود
یکسو خراب، کعبه اهل یقین شود
اسلام را شهید جفا کرد توپ روس
نتوان شمردنش که چها کرد توپ روس
هر ماتمی که بود، کهن شد به روزگار
زین ماتم نوی که به پا کرد توپ روس
آوخ که در دیار خراسان به عهد ما
تجدید عهد کرب و بلا کرد توپ روس
نمرود وش به بارگه حجه خدا
با تیر کینه قصد خدا کرد توپ روس
درداکه رخ ، ز بهر خرابی چو قوم فیل
بر کعبه حریم رضا کرد توپ روس
آه از دقیقهای که بمانند پیک مرگ
در این شریف بقعه، صدا کرد توپ روس
گرد ضریح سبط نبی را چو قتلگاه
پر از جنازه شهدا کرد توپ روس
زوار را به طوف ضریح رضا، درو
همچون علف، به داس جفا کرد توپ روس
زودا که آه بی گنهان شعلهور شود
تا خاندان ظالم از آن پر شرر شود
(۱۲۸)
اشارهای به حمله قوای روس به حرم امام رضا (ع) در سرودهای به نام «شام ایران روز باد» از ملکالشعرای بهار
یکی از وقایع مهم مرتبط با آستان قدس رضوی در قرن اخیر، اشغال کوتاهمدت آن توسط قوای روسی و کشتار زائران است. دراینباره بررسیهای چندی صورت گرفته است. سروده زیر دارای اشاراتی به این موضوع است. |
عید نوروزاست هر روزی به ما نوروز باد
شام ایران روز باد
پنجمین سال حیات ما به ما فیروز باد
روز ما بهروز باد
برق تیغ ما جهانپرداز و دشمنسوز باد
جیش ما کینتوز باد
سال استقلال ما را باد آغاز بهار
با نسیم افتخار
یاد باد آن نوبهار رفته و آن پژمرده باغ
و آن خزان تیزچنگ
و آن همه محنت که بر بلبل رسید از جور زاغ
در ره ناموس و ننگ
وان ز خون نوجوانان بر کران باغ و راغ
لالههای رنگرنگ
وان ز قد رادمردان در کنار جویبار
سروهای خاکسار
یاد باد آن باغبان کز کینه آتش درفکند
در فضای این چمن
و آن نسیم مهرگان که آمد و از بیخ کند
لاله و سرو سمن
آن یکی بر هرزه کرد انباز رنج سخت، بند
گلبنان ممتحن
و آن دگر بر خیره کرد آویز چوب خشک دار
میوههای خوشگوار
بر کران گلشن تبریز آتش در گرفت
از نسیم جور شاه
گشت از آن آتش که ناگه اندران کشور گرفت
خون مسکینان تباه
چون ز مردی و دلیری ره بر آن لشکر گرفت
لشگر مشروطهخواه
لشکر همسایه ناگه سر برآورد از کنار
با هزاران گیرودار
که این منم افشرده پا اندر ره صلح و وداد
نیست از من خوف و بیم
آمدستم تا ببندم ره برآشوب و فساد
بر طریق مستقیم
اله اله ز آن تطاول، اله اله زان عناد
ای خداوند کریم
این چه جوراست و عداوت این چه بغض است و نقار؟
زین گروه بار بار
اندکاندک زین بهانه سوی قزوین کرد روی
وحشیانه جیش روس
در شمال ملک ما افتاد ز ایشانهای و هوی
ای دریغ وای فسوس
در خراسان هم در آن هنگامه روس خیره پوی
از ستم بنواخت کوس
حامی اشرار شد و افکند در مشهد شرار
نی نهان، بل آشکار
یاد بادا آن مه خرداد و آن جان باختن
در ره ناموس و دین
وان بهسوی قبه الاسلام توپ انداختن
بر عناد مسلمین
قومی از بیدانشی کار وطن را ساختن
نیز قومی در کمین
تا که میدانی به دست آرند در آن گیرودار
غافل از انجام کار
غافل از این که آسمان هر روز بازیها کند
برخلاف رأی مرد
ملت بیداردل، گردنفرازیها کند
روز پیکار و نبرد
کردگار دادگستر، کارسازیها کند
بر مرام اهل درد
تا که اهل درد را گردد زمانه سازگار
چرخ، رام و بخت، یار….
(۱۲۹)
اشارهای به سفر شاهعباس صفوی به مشهد برای زیارت امام رضا (ع) در سرودهای از ملکالشعرای بهار
سفر شاهعباس صفوی به مشهد مقدس دستمایه توجهات بسیاری بوده است. در شعر «آیینه عبرت» که ملکالشعرای بهار برای روایت تاریخ ایران سروده، به این امر اشارهشده است. |
….
در رواج دین همی کوشید شاه پارسای
زان به تدبیرش موافق بود تقدیر خدای
شد پیاده سوی طوس آن پادشاه پاکرأی
هم در آن ره ساخت بهر کاروان چندین سرای
نیز در مازندران چندین اساس دیرپای
ساخته است آن شاه و تا اکنون بود چونان بهجای
پس نبیره خود صفی شه را بهجای خود نشاند
…
(۱۳۰)
مستندسازی شوراها، کمیتهها و کارگروههای سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی
جعفر درباغ عنبران
یکی از نهادهای مهم در آستان قدس رضوی، سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی است. در این مقاله دانشگاهی برخی از سازوکارهای اداری این نهاد توضیح دادهشده است. |
چکیده:
دین مبین اسلام به مشاوره و مشورت توجه خاصی دارد و مشاوره از دیدگاه اسلام در قرآن و روایات، شرکت در اندیشه دیگران و تبادلنظر با آنان و انتخاب بهترین دیدگاههاست. در مدیریت سازمانها نیز، یکی از ابزارها و شیوههای بسیار مفید، برگزاری جلسات و مشاوره با اهلفن و کسب نظریههای بهتر از طریق تبادل اندیشه است.
در سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی نیز با توجه به رویکرد مدیریت مشارکتی، از نظرات و دیدگاههای همکاران و مشاوران در شوراها و کمیتههای مختلف، در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای سازمانی استفاده میشود. این پژوهش با هدف شناسایی و مستندسازی وضعیت موجود شوراها، کمیتهها و کارگروههای سازمان، شناسایی مشخصات اعضای شوراها و شناسایی اهداف و وظایف آنها به روش پیمایشی و میدانی در مرداد و شهریورماه ۱۳۸۷ انجام و اطلاعات ۶۴ شورا، کمیته و کارگروه گردآوری و تجزیهوتحلیل گردید. در پایان بر اساس یافتههای پژوهش، راهکارها و پیشنهادهایی برای ساماندهی اعضا و شوراهای سازمان ارائهشده است.
مشخصات منبع شناختی: جعفر درباغ عنبران. «مستندسازی شوراها، کمیتهها و کارگروههای سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۲ مرداد و شهریور ۱۳۸۸، ۱-۱۸.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49680.html
(۱۳۱)
سرودهای از خاقانی در شوق زیارت امام رضا (ع)
شوق زیارت امام رضا علیهالسلام، در شمار زیادی از آثار به چشم میخورد. یکی از این نمونهها سروده خاقانی شروانی در بیان آرزوی زیارت حضرت رضا علیهالسلام است. |
وقتی او را از رفتن به خراسان منع میکردند مشتاقانه این قصیده را سرود
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چو من مرغی
مرغم آوخ سوی بستان شدنم نگذارند
گنج درها نتوان برد به بازار عراق
گر به بازار خراسان شدنم نگذارند
نه نه سرچشمه حیوان به خراسان خیزد
چون نه خضرم به سر آن شدنم نگذارند
چون سکندر من و تحویل به ظلمات عراق
که سوی چشمه حیوان شدنم نگذارند
عیسیم منظر من بام چهارم فلک است
که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند
همچو عیسی گل و ریحان ز نفس برد همت
گر چه نزد گل و ریحان شدنم نگذارند
چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی
بهسوی مشرب احسان شدنم نگذارند
یا جنابی است چنان پاک و من آلوده جبین
با جنابت سوی قرآن شدنم نگذارند
یا من آن پیل غریوان در ابرههام
که سوی کعبه دیان شدنم نگذارند
آری افلاک معالی است خراسان چه عجب
که بر افلاک چو شیطان شدنم نگذارند
من همیرفتم باری همه ره شادان دل
دل ندانست که شادان شدنم نگذارند
ری خراس است و خراسان شده ایوان ارم
در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند
در خراس ری از ایوان خراسان پرسم
گر چه این طایفه پرسان شدنم نگذارند
گردن من به طنابی است که چون گاو خراس
سوسن روغنکده مهمان شدنم نگذارند
هستم آن نطفه مضغه شده کز بعد سه ماه
خون شوم باز که انسان شدنم نگذارند
از خروسان خراسان چو منی نیست چه سود
که گه صبح خروشان شدنم نگذارند
منم آن صبح نخستین که چو بگشایم لب
خوش فروخندم و خندان شدنم نگذارند
نابهنگام بهارم که به دی مه شکفم
که به هنگامه نیسان شدنم نگذارند
درد دل دارم و درمانش خراسان، ز سران
چون سزد کز پی درمان شدنم نگذارند
جانم آنجاست به دریای طلب غرقه مگر
کوه گیرم که سوی کان شدنم نگذارند
گر چو خرگوش کنم پیری و شیر چه سود
که چو آتش به نیستان شدنم نگذارند
بهر فردوس خراسان به در دوزخ ری
چه نشینم که به پنهان شدنم نگذارند
بازگردم چو ستاره که شود راجع از آنک
مستقیم ره امکان شدنم نگذارند
باز پس گردم چون اشک غیوران از چشم
که ز غیرت سوی مژگان شدنم نگذارند
مشتریوار به جوزای دو رویم به وبال
چکنم چون سوی سرطان شدنم نگذارند
بوی مشک سخنم مغز خراسان بگرفت
میرود بوی، گر ایشان شدنم نگذارند
گوی من صد پی از آنسوی سر میدان شد
گر چه با گوی به میدان شدنم نگذارند
فید بیفایده بینم ری و من فید نشین
که سوی کعبه ایمان شدنم نگذارند
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند
ور به بسطام شدن نیز ز بیسامانی است
پس سران بیسروسامان شدنم نگذارند
این دو صادق خرد و رای که میزان دلاند
بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند
وین دل و عقل که پیکان ره توفیقاند
بر سر شه ره خذلان شدنم نگذارند
دارم اخلاص و یقین کامپرستی نکنم
کان دو شیرند که سگبان شدنم نگذارند
عقل و عصمت که مرا تاج فراغت دادند
بر سر منصب دیوان شدنم نگذارند
منم آن کاوه که تائید فریدونی بخت
طالب کوره و سندان شدنم نگذارند
دلم از عشق خراسان کم اوطان بگرفت
وین دل و عشق به اوطان شدنم نگذارند
از وطن دورم و امید خراسانم نیست
که بدان مقصد کیهان شدنم نگذارند
ویحک آن موم جدا مانده ز شهدم که کنون
محرم مهر سلیمان شدنم نگذارند
فتنه از من چه نویسد که مرا دانش و دین
دو رقیباند که فتان شدنم نگذارند
ترس جاه و غم جان دارم و زین هر دو سبب
به خراسان سوی اخوان شدنم نگذارند
همه بر جاه همیترسم و بر جان که مباد
جاه و جانی که تنآسان شدنم نگذارند
هر قلم مهر نبی ورزم و دشمن دارم
تاجوتختی که مسلمان شدنم نگذارند
همگذارند که گویسر میدان گردم
گر خلال بن دندان شدنم نگذارند
آن بخارم به هوا بر شده از بحر به بحر
باز پس گشته که باران شدنم نگذارند
و آن شرارم که به قوت نرسم سوی اثیر
چون شهاب اختر رخشان شدنم نگذارند
گیر فرمان ندهندم به خراسان رفتن
باز تبریز به فرمان شدنم نگذارند
ز پی آنکه دو جا مکتب و دکان دارم
نه به مکتب نه به دکان شدنم نگذارند
هر چه اندوختم این طایفه را رشوه دهم
بو که در راه گروگان شدنم نگذارند
ناگزیر است مرا طعمه موران دادن
گر نه موران به سر خوان شدنم نگذارند
(۱۳۲)
سرودهای از سنایی درباره حرم امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با از سنایی است. |
دین را حرمی است در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان
هم فر فرشته کرده جلوه
هم روح وصی درو به جولان
از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حرمت زائران راهش
فردوس فدای هر بیابان
قرآن نه درو و او الوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان
ایمان نه و رستگار از او خلق
توبه نه و عذرهای عصیان
از خاتم انبیا درو تن
از سید اوصیا درو جان
آن بقعه شده بهپیش فردوس
آن تربت به روضه کرده رضوان
از جمله شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان
در عهده موسی آل جعفر
با عصمت موسی آلعمران
مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان
مأمون چو به نام او درم زد
بر زر بفزود هم درم زان
هوری شد هر درم به نامش
کس را درمی زدند زینسان
از دیناری همیشه تا ده
نرخ درمی شدست ارزان
بر مهر زیاد آن درمها
از حرمت نام او چو قرآن
این کار هر آینه نه بازی است
این خور بچه گل کنند پنهان
زرست به نام هر خلیفه
سیمست به ضرب خان و خاقان
بینام رضا همیشه بینام
بی شأن رضا همیشه بی شأن
با نفس تنی که راست باشد
چون خور که بتابد از گریبان
بر دین خدا و شرع احمد
بر جمله ز کافر و مسلمان
چون او بود از رسول نایب
چون او سزد از خدای احسان
ای مأمون کرده با تو پیوند
وی ایزد بسته با تو پیمان
ای پیوندت گسسته پیوند
و آن پیمانت گرفته دامان
از بهر تو شکل شیر مسند
درنده شده به چنگ و دندان
آن را که ز پیش تخت مأمون
برهان تو خوانده بود بهتان
یا درد جهود منکرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان
از معتبران اهل قبله
وز معتمدان دین دیان
کس نیست که نیست از تو راضی
کس نیست که هست بر تو غضبان
اندر پدرت وصی احمد
بیتی است مرا بهحسب امکان
تضمین کنم اندرین قصیده
کین بیت فروگذاشت نتوان
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راست
دل در غم غربت تو بریان
(۱۳۳)
سرودهای دیگر از سنایی مشتمل بر ذکری از امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر با از سنایی است. |
شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
….
….
باد کم کن جان خود را تا توانی همچنو
خاکپای خاکپاشان خراسان داشتن
(۱۳۴)
سرودهای از شیخ بهایی درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر از شیخ بهایی است. |
الهی الهی، به حق پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر
الهی الهی، به صدق خدیجه
الهی الهی، به زهرای اطهر
الهی الهی، به سبطین احمد
الهی، به شبیر الهی! به شبر
الهی به عابد! الهی به باقر
الهی به موسی، الهی به جعفر
الهی الهی، به شاه خراسان
خراسان چه باشد! به آن شاه کشور
شنیدم که میگفت زاری، غریبی
طواف رضا، چون شد او را میسر:
من اینجا غریب و تو شاه غریبان
به حال غریب خود، از لطف بنگر
الهی به حق تقی و به علمش
الهی به حق نقی و به عسکر
الهی الهی، به مهدی هادی
که او مؤمنان راست هادی و رهبر
که بر حال زار بهایی نظر کن!
به حق امامان معصوم، یکسر
(۱۳۵)
بررسی مشکلات و تنگناهای نگرشی و فرهنگی پژوهش در سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی
محمود سالاری
یکی از نهادهای مهم در آستان قدس رضوی، سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی است. در این مقاله دانشگاهی برخی از سازوکارهای اداری این نهاد توضیح دادهشده است. |
چکیده
این تحقیق با روش پیمایشی و مطالعه کتابخانهای با رویکرد توصیف تحلیلی با استفاده از پرسشنامه به بررسی موانع و تنگناهای فرهنگی و نگرشی پژوهش در سطح سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی میپردازد.
این پژوهش در سال ۱۳۸۴ انجامشده و نظرات جامعه آماری با استفاده از ۱۶ گویه در قالب طیف لیکرت با نگاهی به تنگناها و مشکلات برونسازمانی و با تأکید بر موانع پژوهشی درونسازمانی، مورد سنجش و تجزیهوتحلیل قرار گرفته است. در بخش یافتهها، گویه های مورد سنجش در قالب ۵ پرسش اساسی مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتهها، موانع پژوهشی در این سازمان را با شدت و ضعف مورد تائید قرار میدهد. در ادامه پس از ارائه خلاصهای از نتایج تحقیق، میزان مانعیت پژوهشی هر یک از گویه ها از نظر کارکنان، در قالب جدولی تعیین گردیده است.
درنهایت با بررسی وضعیت مشکلات پژوهشی و نتایج حاصله، چند پیشنهاد و راهکار بهمنظور رفع موانع و مشکلات پژوهشی موجود در سازمان ارائه میگردد.
مشخصات منبع شناختی: محمود سالاری. «بررسی مشکلات و تنگناهای نگرشی و فرهنگی پژوهش در سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۲، مرداد و شهریور ۱۳۸۸، ۱-۲۷.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49654.html
(۱۳۶)
سرودهای منسوب به عطار نیشابوری مشتمل بر ذکری از امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار نیشابوری است. |
شه من در خراسان چون دفین شد
همه ملک خراسان را نگین شد
امام هشتم و نقد محمد
رضای حق بد او در دین احمد
هم او بد قرهالعین ولایت
به او همراه بد کل عبادت
بدان تو کعبه بر حق مرقدش را
از آنکه هست محبوب حق آنجا
به قول مصطفی حج شد طوافش
چرا کردی تو ای ملعون خلافش؟
ز کعبه بس مراتب دان بلندش
بگویم لیک نتوانی فکندش
درون کعبه ما نقد شاه است
که او محبوب و مطلوب اله است
به حال کودکی در آستانش
به شبها خواندهام ورد زبانش
مرا از روح او آمد مددها
دگر گفتا که شابورت بود جا
به وقت کودکی من هیجده سال
به مشهد بودهام خوشوقت و خوشحال
دگر رفتم به نیشابور و تون هم
به آخر گشت شاپورم چو همدم
به شاپورم بدندی سالکان جمع
از ایشان داشتم اسرارها سمع
(۱۳۷)
غلبه هویت توریستی تجاری بر هویت زیارتی شهر مشهد
عقیل ملکی فر
در سالهای گذشته سیاستهای شهری معطوف به نابودی بافت تاریخی اطراف حرم امام رضا (ع) و عرصههای شهری مشهد مورد انتقاد کارشناسان قرار گرفته است. آنچه در ادامه میآید نمونهای از این انتقادات است. |
(۱۳۸)
واقعیتهای مشهد امروز در فقدان نگاه فرصت محور
تغییرات اخیر در شهر مشهد، از منظر مطالعات شهری، مورد برخی بررسیهای انتقادی قرار گرفته است. آنچه در ادامه میآید نمونهای از این امر است. |
(۱۳۹)
کلنگت را زمین بگذار: گزارش «دنیای اقتصاد» از وضعیت بافت تاریخی پیرامون منطقه ثامن
ضحی زردکانلو
تغییرات صورت گرفته در بافت تاریخی اطراف حرم امام رضا (ع) در سالهای اخیر مورد انتقاد وسیع کارشناسان قرار گرفته است. آنچه در ادامه میآید، گزارشی در انباره است. |
صدای کلنگهایی که خانههایشان را زخمی کرده، صدای ماشینها و بوقها و صدای سکوت متصدیان و متولیان امر، نمیگذارد زخم صدایشان به گوش من و شما برسد. باید به دیدارشان رفت و گلهای پوسیده یاس را از بازمانده کاغذدیواریها و کاشیهای شکسته سبز و آبی آشپزخانهها که زمانی بوی غذای نذری در آن حیات را معنا میکرد دید و گچبریهایی که روزگاری نهچندان دور متعلق به طاقچههایی بوده که احتمالاً عکس پدربزرگ یا عکس فرزندی که بهتازگی خبر شهادتش را آوردهاند به دوش میکشیده، دید که چطور حالا با آسفالت خیابان یکی شده و نام لوکس و پرطمطراق توسعه و شهرسازی را به دوش خمیدهاش میکشد. خیلی دور نیستند این آدمها در کوچهپسکوچههای خیابان طبرسی و شهید نواب صفوی و … یا بهتر بگویم هر آنچه خیابان و بافت اجتماعی و تاریخی اطراف حرم نام دارد. خیلی دور نیستند این آدمها در قلب شهر که حاشیهنشین شدهاند. بولدوزرهایی که بیرحمانه بافت اجتماعی پیرامون حرم را درهم نوردیده و فرهنگ، اقتصاد و امنیت این منطقه را به یغما بردهاند. شمشیر دو لبهای است این آسیب جبرانناپذیر که مستقیماً نیروی انسانی تشکیلدهنده فرهنگ، هویت و ساختار معماری تاریخی ایرانی را در قدیمیترین و مقدسترین نقطه شهر مشهد مورد هجمه قرار داده است. انگار یادمان رفته که این شهر چرا شکل گرفت و چرا نام آن مشهد شد؟
چطور میتوان بیتفاوت بود نسبت به عمارتهای تاریخی که برخی علیرغم به ثبت رسیدن در فهرست آثار میراث فرهنگی باز هم توسط شهرداری تخریب شدهاند و عمارتهایی که علیرغم قدمت و زیبایی هنوز به ثبت نرسیدهاند و عمارتهایی که باوجود ارزشهای تاریخی، مرمت و احیا نشده و حتی در معرض تخریب قرار دارند. بافت سالخورده محترم پیرامون حرم، بازماندگانش نیز سالخورده هستند و از جوانی و طراوت در این کوچهپسکوچهها و صدای توپبازی بچههایشان اثری نیست.چطور میتوان بیتفاوت بود نسبت به این تاریکی؟ به درد دلهای حاج رضای تکیده که سالهاست چهرهاش رنگ لبخند ندیده است و با درماندگی میگوید مغازهاش تبدیل به زبالهدانی شده و هشت سال است هیچ درآمدی نداشته است، گوش میدهیم. او میگوید: مردم را از خانههایشان بیرون و خانههایشان را پاتوق معتادها و اراذلواوباش کردهاند. حاج رضا دستش را روی سینهاش میگذارد تا پینههای پیراهنش از دید لنزهای دوربین خبرنگاران دور بماند و درحالیکه سرش را بهسختی بالا میگیرد، میگوید از وقتی این بلا سرمان آمده بهدشواری شکمهایمان را سیر میکنیم.کمکم به تعداد این پیرمردها اضافه میشود و هرکدام بهنوعی این درد مشترک را فریاد میزنند، گویی هنوز ذرهای امید در چشمهای کمفروغشان پیداست، تا شاید حرفهایشان برسد به گوش کسانی که باید برسد.
پیرمرد دیگری نان سنگکش را از ترک دوچرخه فونیکس قدیمیاش برمیدارد و به ما تعارف میکند، آنهم نه از آن تعارفهای تشریفاتی امروزی. نام او محمدرضاست. «رضا» نامی که در فرهنگ اسامی مردم این شهر پادشاهی میکند و اگر کلون در هریک از این خانهها را بزنید، اگر کسی مانده باشد که در را به رویتان باز کند بیشک در آن خانه کسی هست که نامش رضا باشد. محمدرضا که حالا خانهاش مخروبه شده، میگوید: «آنقدر به این محله و خیابان وابستگی دارم که بعد از اینکه خانهام را خراب کردند دوباره همین حوالی خانهای را اجاره کردم، چون بعد از پنج سال هنوز تمام پول خانهام را ندادهاند و دارم پول خودم را از شهرداری گدایی میکنم». رضاهای این محلهها و خیابانها کم نیستند و بازگویی درد دلهایشان در این گزارش نمیگنجد، رضاهایی که چیزی بیش ازآنچه داشتهاند و امروز از دستشان رفته، نمیخواهند. بیشک روزی قسمتی از چوب درختهای توتی که هرکدام زمانی متعلق به حیاط خانهای بودند و قطع شدند کاغذ خواهد شد و قسمتی از این کاغذها شرح این روزهای بیتدبیری را برای آیندگان در کلاسهای تاریخ تعریف خواهند کرد. اما چه باید کرد برای هرچه کم کردن کاغذهای سیاه این تاریخ و هرچه بیشتر کردن کاغذهای سپید آن؟
دستور مقام معظم رهبری
«اجازه ندهیم کسانی بیایند با دستاندازی به زمینهای گوناگون اطراف و حومههای شهر و مناطق خوب، ثروت عمومی را بهنوبه خود تبدیل کنند به ثروت شخصی. این بوستان عظیمی که فرض کنید در نقطهای از شهر واقع است، یک ثروت عمومی است؛ اینکه کسانی بیایند با زرنگی، با دستکاری کردن قانون، با احیاناً خریدنِ یکی دو نفر آدم سستعنصر در فلان دستگاه، این ثروت عمومی را تبدیل کنند به ثروت شخصی خودشان، خیلی رنجآور است.» (۱۷ اسفند ۹۳)
واکنش کارشناسان و نخبگان
دو سال گذشته طی مصاحبهای با دکتر محمد منصور فلامکی، پدر مرمت ایران و چهره ماندگار معماری در سال ۱۳۸۹ از او درباره اهمیت بافت تاریخی پیرامون حرم و ساختار تاریخی آن پرسیدم که در ۹ اردیبهشت ۹۳ در «دنیای اقتصاد» به چاپ رسید. بخشی از صحبتهای وی به این شرح است: «بیرحمانهترین رفتار با بافت قدیمی در مشهد انجامشده که غیرقابلجبران است و بعدها هم نمیشود جلویش را گرفت. متأسفانه این اتفاقها فقط در مشهد میافتد. به دلایل متفاوتی بافت اطراف حرم نیز از حدود ۲۴، ۲۵ سال پیش در حال ساییده شدن است. وقتی یک کرم ابریشم برگ درخت توت را میخورد ما انتظار داریم از آن برگ، آرامآرام ابریشم تولید کند، اما ما برگ توت اطراف حرم را جویدیم و بهجای آن چیزی تولید کردیم که هرگز به ابریشم شباهتی ندارد، این واقعاً تأسفبار است. اتفاق دیگر این است که میدانهای شهری را از ما گرفتهاند و بهجای آن بازار درست کردهاند، ما خیال میکنیم بازار ناجی است، درصورتیکه ناجی هیچچیزی نیست و جز برای خود بازاریها به هیچ درد دیگری نمیخورد».
هشدارنامهای که نخبگان نوشتند
در بخشی از نامهای انتقادی به تخریب بافت پیرامون منطقه ثامن که با امضای اساتید برجسته معماری دانشگاههای تهران و شهید بهشتی، در تیرماه سال ۹۳ منتشرشده، آمده است: «حرم مطهر تاکنون درگیر مداخلاتی ذیل تفکر مهندسی با عناوین «توسعه و نوسازی» بوده است که بیتوجهی به اصول و ضوابط احیا و ساماندهی صحیح و در نظر نگرفتن مبانی عقیدتی، آیینی، سنتی و فرهنگی ریشهدار در قلبها و اذهان، ضایعات عظیمی را پدید آورده است. یقیناً بدون بازنگری بنیادین در مبانی، رویکرد و سازوکارها، هیچ مشاورهای از هیچ مرجعی برای آن سودمند نخواهد بود و بهبود این وضع به عزم جدی و اهتمام همه تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان در بالاترین سطوح نیاز دارد. گسیختگی پیرامون حرم آنچنان ریشهای است که به گسست اعتقادی و اجتماعی و حتی شکست اقتصادی در ابعاد بسیار بزرگ منجر خواهد شد و نتیجه آن تا سدهها باقی خواهد ماند. با توجه به اینکه حرم امام رضا (ع) مهمترین مرکز زیارتی در ایران است، هرگونه تصرفی در پیرامون آن نیازمند تصوری درست و عمیق از مفهوم زیارت و مناسک آن است که چنین سابقهای در هیچیک از مطالعات منطقه ثامن مشاهده نشده است. از تأمل در طرحهای تهیهشده میتوان وجوه مهمی از آن را دریافت که اساس این تلقی بر اولویت ماشین بر انسان، اولویت توده و حجم بر فضا، یکسان شمردن زندگی روزانه و شبانه، بیتوجهی به تفاوتهای زندگی در فصول گوناگون سال و کمتوجهی به تواناییهای طبیعی محیط است».
راهحل چیست و نوشدارو کدام است؟
مشاور معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی گفت: «هرکجای کار که هستیم دست نگهداریم. این ارتفاع طبقاتی که پیرامون حرم مطهر شکلگرفته فاقد هرگونه برنامهریزی شهری و مدل و الگوی معماری است و هیچ اساسی جز درآمدزایی ندارد، نام این رفتار چیزی جز تهاجم فرهنگی نیست». جواد عرفانیانجم در جمع خبرنگاران تهران و مشهد در نشست هماندیشی که در پژوهشکده ثامن مشهد برگزار شد، گفت: «ما کارشناسان از شهرداری و شورای شهر میخواهیم که مطالعاتش را در این زمینه بهصورت شفاف توضیح دهد اما متأسفانه هیچ اندیشه بلندمدتی پشت این تصمیماتی که در اتاقهای بسته گرفته میشود، وجود ندارد». مشاور معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه مشهد در سال ۲۰۱۷ قرار است پایتخت معنوی جهان اسلام باشد، گفت: «ما چه چیز مشهد را میخواهیم بهعنوان پایتخت معنوی جهان اسلام معرفی کنیم؟ دستاورد فرهنگی ما چه بوده است؟ عرفانیان با بیان اینکه علاوه بر حرم، بافت طبیعی و قدیمی کوهسنگی نیز با ساختوسازهای بیرویه و نابجایی که در اطرافش شکل میگیرد در معرض آسیبهای جدی قرار دارد، ادامه داد: چه کسی مسبب این تصمیمگیریهای اشتباه است؟» این مهندس معمار از جمعیت ساکن پیرامون حرم بهعنوان جمعیت حافظ حرم یاد کرد و افزود: «ما این حافظان را به خاطر چه کسانی آواره کردهایم؟»
بافت اجتماعی پیرامون حرم هنوز نفس میکشد
یک پژوهشگر حوزه میراث فرهنگی به «دنیای اقتصاد» گفت: «بهترین راهحل این است که از همین حالا این تخریبها متوقف و بافت پیرامون منطقه ثامن احیا و بازسازی شود.» ساسان نوروزی بیان کرد: «اطراف خانه تاریخی داروغه مشهد که بهتازگی مرمت و به موزه تبدیل شده است، پنج خانه قدیمی دیگر کنار هم باقی ماندهاند که ارزش تاریخی دارند، درخواست ما این است که این عمارتها مثل شهرک سینمایی بازسازی تاریخی و به یک مجموعه گردشگری تبدیل شوند و تصویر خوبی از شهر بسازند». وی اظهار کرد: «بافت تاریخی مشهد به اعتبار مردم و فرهنگش هنوز نفس میکشد، ۵۴ درصد از این بافت دستنخورده باقی مانده است و ما میخواهیم دستنخورده باقی بماند. اگر این روند تخریب و برجسازی اطراف حرم ادامه پیدا کند در ۳۰ سال آینده ۳۰۰ هکتار اطراف حرم مطهر خالی از سکنه بوده و اقتصاد شهر دیگر پایدار نخواهد بود».
سال ۹۴ بدترین سال مالی سازمان میراث فرهنگی بود
مسئول پایگاه میراث فرهنگی بافت پیرامون حرم مطهر با بیان اینکه سال ۹۴ بدترین سال را به لحاظ مالی تجربه کردیم و بودجه و اعتبار سازمان میراث فرهنگی در این خصوص تقریباً صفر است، به «دنیای اقتصاد» گفت: «چرا سازمان نظاممهندسی ساختمان برای ارتقاء سطح آگاهی مهندسان و بهویژه معماران کلاسهای آموزشی در زمینه نحوه مداخله و مواجه با پیرامون بافتهای تاریخی برگزار نمیکند؟» وفا ثابتی ادامه داد: «وزارت راه و شهرسازی که متولی این امر است باید با همکاری سازمان میراث فرهنگی برای ارتقاء سطح آگاهی مهندسان اقدام کند، چراکه اکنون نقش ضعیف جامعه معماران و مهندسان مشاور کاملاً مشهود است، جامعه نخبگان ما نسبت به میراث فرهنگی دچار سوءتفاهم هستند و میراث فرهنگی را خوب نمیشناسند، دستگاههای ذیربط و متولی باید برای آگاهی هرچه بیشتر مهندسان تلاش کنند».
این داستان ادامه دارد اما زندگی هم…
منبع: دنیای اقتصاد، ۱۰ خرداد ۱۳۹۵
(۱۴۰)
گنجینه نجوم آستان قدس رضوی
مریم حبیبی قاینی بایگی
موزه آستان قدس رضوی سرشار از اشیا ارزشمند فرهنگی است. آنچه در ادامه میآید پژوهشی است دانشگاهی درباره یکی از بخشهای این موزه. |
چکیده
موزه نجوم آستان قدس رضوی مجموعه ارزشمندی از اشیاء علمی و تاریخی در حوزه نجوم را در بر دارد که بیشتر این اشیاء اهدایی مرحوم سید جلالالدین تهرانی میباشد.در این مقاله به روش میدانی و مطالعات کتابخانهای ضمن ارائه اطلاعات درباره کاربرد برخی از ابزار نجومی مانند اسطرلاب، قبلهنما و قطبنما، تلسکوپ،کرهها، ذاتالحق، تئودولیت، سکستانت، مدل حرکت زمین، ماه، خورشید و دوربین دوچشمی به معرفی تعدادی از آثار به نمایش درآمده در این گنجینه پرداختهشده است.
مشخصات منبع شناختی:
مریم حبیبی قاینی بایگی. «گنجینه نجوم آستان قدس رضوی». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۳ مهر و آبان ۱۳۸۸، ۱-۳۰.
برای مشاهده متن کامل این مقاله میتوانید به این لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49773.html
(۱۴۱)
مدخل آستان قدس رضوی در دانشنامه ایران
صادق سجادی و کاظم حافظیان رضوی
آستان قدس رضوی بهعنوان یکی از دیرپاترین نهادهای فرهنگی – مذهبی در ایران نقش فراوانی در زندگی ایرانیان داشته است. در این مدخل دانشنامهای، گزارشی کلی از وضعیت و پیشینه این نهاد ارائهشده است و بهعنوان یک منبع مهم در پژوهشها در این زمینه میتواند مورداستفاده قرار بگیرد. |
حرم مطهر امام رضا (ع) در مشهد و مجموعه بیوتات وابسته به آن، موقوفات و تشکیلات اداری تابع آن، که بیشترین بخش آن در همان شهر و در استان خراسان رضوی واقع است..
برای مشاهده متن کامل این مدخل مفصل به این لینک مراجعه کنید:
https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/13167#page-1
(۴۳)
با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد:
سرودهای از نسیم شمال درباره حمله نیروهای روس به حرم امام رضا (ع)
حمله نیروهای روسی به حرم امام رضا (ع)، کشتار زائران و آسیبزنی به حرم، باعث تأثر بسیار ایرانیان شد و در آنباره شعرهای زیادی سروده شد. آنچه در ادامه میآید، نمونهای از این سرودهها به قلم اشرفالدین گیلانیِ قزوینی (۱۲۸۸-۱۳۵۲ق)، معروف به نسیم شمال، شاعر و روزنامهنگار دوره مشروطیت است. |
دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریح شه والاگهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
این قبر غریب الغربا، خسرو طوس است
این قبر معین الضّعفا، شمس شموس است
خاک در او مرجع ارواح و نفوس است
باید ز ره صدق بر این خاکِ در افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
این روضهی پرنور به جنّت زده پهلو
مغز مَلَک از عطر نسیمش شده خوشبو
بشنید نسیم سحری رایحهی او
کز بوی بهشتیش چنین بی خبر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
حوران بهشتی زده اندر حرمش صف
خیل مَلَک از نور، طبقها همه بر کف
شاهان به ادب در حرمش گشته مشرّف
این جاست که تاج از سر هر تاجور افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
اولاد علی شافع یوم عرصاتند
دارای مقامات رفیع الدّرجاتند
در روز قیامت همه اسباب نجاتند
ای وای بر آن کس که به این دوده درافتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
کام و دهن از نام علی یافت حلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طراوت
هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
در روز جزا جایگهش در سقر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
هر کس که به این سلسلهی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمیده، غلط کرد، خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چهها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
اولاد امیّه چو در کینه گشودند
بر عترت اطهار بسی ظلم نمودند
آخر همگی بیدقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانْشان اثر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
میکُشت به هر روز بسی شیعه و سادات
امروز به او لعن کنند اهل سعادات
آوازهی ظلمش به همه بحر و بر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
کردند جفاها بنی عبّاس ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسی جعفر
بر قلب غریب الغربا زهر زد اخگر
ظلم بنی عبّاس به گیتی سمر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
بست آب به قبر شهدا چون متوکّل
در اوج فلک، روح مَلَک شد متزلزل
دریا به فغان، موج زنان، نعره زد از دل
در سطح زمین، غلغله در خشک و تر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
جِیش متوکّل به لب شط بنشستند
بر زایر شاه شهدا راه ببستند
از کین، دل زوّار حسین را بشکستند
از قافلهی عشق بسی دست و سر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
یا رب به حق منزلت شاه شهیدان!
مسال نما لطف به مرد و زن تهران
ما غرق گناهیم؛ تویی غافر عصیان
این شعر مرا بار دگر در نظر افتاد:
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
دو نکته:
اوّل این که در برخی سایتها شعر نسیم شمال کامل ذکر نشده است که در این جا کامل نقل کردهایم.
دیگر این که در دنیای مجازی، بند ذیل هم در ادامهی شعر دیده میشود که با مطابقت «دیوان نسیم شمال»، معلوم شد که از او نیست. آن بند الحاقی این است :
ای قبلهی هفتم که تویی مظهر یا هو!
ای حجّت هشتم که تویی ضامن آهو!
ما جمله نمودیم به سوی حرمت رو
از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
منبع: کانال تلگرامی جواد هاشمی (تربت)
@javadhashemi_torbat
(۱۴۳)
«تعداد نفوس ارض اقدس در دوره ناصرالدین شاه»
آنچه در ادامه میآید سندی است از دوره قاجار درباره آمار شهروندان شهر مشهد که به خوبی میتواند در پژوهشهای تاریخی در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد. |
منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان
(۱۴۴)
سفرنامه خراسان اثر جیمز بیلی فریزر
یکی از منابع مهم پژوهش درباره فرهنگ رضوی سفرنامههایی است که سیاحان اروپائی به رشته تحریر درآوردهاند. در این سفرنامهها گزارشهایی آگاهیبخشی از وضعیت حرم امام رضا (ع)، فرهنگ زیارت و مسائل مرتبط با آن وجود دارد. آنچه در ادامه میآید یکی از این نمونههاست. |
سفرنامه خراسان به سال ۱۸۲۱-۱۸۲۲ ترجمهشده از زبان انگلیسی به زبان آلمانی
(۱۴۵)
نگاهی به اسناد نظامی دوره قاجار موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی
مهدی خانی زاده
در کتابخانه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی شماری زیادی از اسناد مرتبط با دورههای مختلف تاریخی و موضوعات متنوع وجود دارد. آنچه در ادامه میآید پژوهشی است درباره یکی از اینگونهها. |
چکیده:
مقاله پیش رو درصدد است تا وضعیت ارتش ایران را در طی سالهای ۱۲۸۰ الی ۱۳۲۸ هجری قمری از منظر و دریچه یکی از مجموعههای نظامی آرشیو مرکز اسناد آستان قدس موردبررسی قرار دهد. در راستای این هدف ابتدا نوع و مشخصات ظاهری اسناد و سپس محتوا و ارزشهای اطلاعاتی این اسناد شامل فوجهای سواره و پیادهنظام، توپخانه، حقوق، لباس، نوع سلاح و ادوات جنگی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته است. ارائه این مباحث میتواند کمکی به محققان و پژوهشگران جهت شناخت هرچه بیشتر اوضاع نظامی ایران در دوره قاجار باشد.
مشخصات منبع شناختی:
مهدی خانی زاده. «نگاهی به اسناد نظامی دوره قاجار موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ۱-۱۷.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به لینک مراجعه کنید:
http://shamseh.aqr-libjournal.ir/article_49764.html
(۱۴۶)
سرودهای منسوب به عطار نیشابوری درباره امام رضا (ع)
سرایش اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار نیشابوری یکی ازاینگونه است. |
این سخن نقل است از سلطان دین
از امام متقین ایمان دین
آن امامی کو حقیقتیاب بود
در میان بحر دین گرداب بود
اسم او خواهی که دانی ز اولیا
هست نام او علی موسیالرضا
آن امامی کو طریق دید حق
جمله اهل الله را داده سبق
آن امامی کو به غیر از حق ندید
عالمی انوار از او آمد پدید
گفت تو خواهی که ایمانت بود
انس و جن جمله به فرمانت بود
تو ز دین مصطفی جاهل مباش
در طریق مرتضی غافل مباش
(۱۴۷)
کاربردهای اعتقادی انجمن امام رضا ]در ترکیه[
یوسف جان سِوَن
امام رضا (ع) در فرهنگعامه علویان ترکیه جایگاه مهمی دارد. مقاله حاضر به پژوهش درباره نهادی به نام «انجمن امام رضا» میپردازد که در شهرهای مختلف ترکیه به ارائه خدمات دینی و اجتماعی به علویان این کشور اشتغال دارد. |
İMAM RIZA OCAĞI’NDA İNANÇ UYGULAMLARI
Yusuf Can SEVEN
چکیده به زبان ترکی استانبولی:
Anadolu coğrafyasında yer alan inanç- dede ocaklarından biri olan İmam Rıza Ocağı’nın Tunceli, Erzincan, Malatya, Elazığ, Sivas illeri dışında bir kolu da Yozgat, Tokat ve Çorum illerine yerleşerek inançsal ve düşünsel pratiklerini hâlen sürdürmektedirler. Bu çalışmada, Tokat ili Zile ilçesi Büyükaköz köyü İmam Rıza Ocağı dedelerinden olan Şahin Petek Dede ile yapılan görüşmeye yer verilmiştir. Görüşme süresince Alevi inancının temel kavramları ile Tokat iliyle birlikte Yozgat ve Çorum illerinde İmam Rıza Ocağı’nın inançsal-düşünsel yapısıyla ilgili uygulamalara açıklık getirilmeye çalışılmıştır.
چکیده به زبان انگلیسی:
A branch of İmam Rıza Association (except for the provinces of Tunceli, Erzincan, Malatya, Elazığ, Sivas), which is one of the faith-dede associatons taking place in Anatolia, settled in the provinces of Yozgat, Tokat, Çorum and has kept its faith and thought practices. In this paper, an interview conducted with Şahin Petek Dede, who is the dede of İmam Rıza Association in Büyükaköz Village, Zile District of Tokat was given place. During the interview, the basic concepts of Alevi faith and the practices about the structure of faith and thought of İmam Rıza Association in the provinces of Yozgat and Çorum together with Tokat were tried to explain.
مشخصات منبع شناختی:
SEVEN, Yusuf Can. “İMAM RIZA OCAĞI’NDA İNANÇ UYGULAMLARI.” Turkish Culture & Haci Bektas Veli Research Quarterly ۵۶ (۲۰۱۰).
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
http://isamveri.org/pdfdrg/D01093/2010_56/2010_56_SEVENYC.pdf
(۱۴۸)
سرودهای دیگر منسوب به عطار نیشابوری با ذکری از امام رضا (ع)
اشعاری درباره امام رضا علیهالسلام و یا توصیف آستان قدس رضوی، گونهای از سرایشهای ادبی در زبان فارسی است. سروده زیر منسوب به عطار نیشابوری در این زمینه است. |
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمه علی السباع»
چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن
پیش ما گفتند این را نقل کن
گفت از جدم شنیدم این سخن
کو شنیده بود از جد کهن
که اندر ایام خلیفه بوده است
یک زنی با حشمت و دنیاپرست
نام در ایام زینب داشته
خویش را ز آل نبی پنداشته
خلق عالم حرمتش میداشتند
که ورا عالی نسب پنداشتند
چون امام هشتمین بشنید آن
گفت آریدش به نزد من روان
تا که گردد نسبتش با ما درست
اینچنین خاری ز باغ ما نرست
زینب آمد آنگهی پیش امام
کرد او بر روی شاه دین سلام
بود چون حاضر خلیفه آن زمان
گفت پیشم این معانی کن بیان
تا که باشد نام باب و مام تو
تا شود معلوم رسم و نام تو
گفت هستم من فلان بنت فلان
خود دروغش گشت در ساعت عیان
چون علی موسیالرضا تحقیق کرد
کذب زینب را روان بشکفت ورد
گفت او را نیست با ما نسبتی
و اندر این ره می ندارد دولتی
پس خلیفه گفت یا خیرالوری
نسبتش روشن بود در پیش ما
پس امام المتقین گفتا شنو
گر همی خواهی که یابی جان نو
ای خلیفه یک زمانی هوش دار
مستمع باش و زمانی گوش دار
بعد از آن گفت آن امام متقین
کی خلیفه حق ببین او را مبین
پیش من خود نیست ثابت اصل او
هم نماند بعد از این هم نسل او
من حدیثی دارم از جدم رسول
گویمت گر میکنی او را قبول
گفت برگو ای امام مقتدا
تا چه گفته آن رسول با صفا
گفت فرموده است جد و باب من
بشنوید از من همه اصحاب من
آنکه باشد او ز نسل فاطمه
باشدش در خیر و خوبی خاتمه
(۱۴۹)
مرگ، سوگواری، مرقد و زائر در تشیع در زمینه مشهد علی الرضا
مصطفی کُزِه
رفتارهای زیارتی در حرم امام رضا (ع) موضوع پژوهشهای بسیاری بوده است. آنچه در ادامه میآید، مقالهای است به زبان ترکی استانبولی که ابعاد مختلف این امر را موردبررسی قرار میدهد. |
چکیده به ترکی استانبولی:
Modernite ve onun rasyonel aklı dini duygulanımlara hurafeler olarak bakma eğiliminde olmuştur. Her ne kadar muhafazakarlık bu konuda daha pragmatist yaklaşsa da İslamcılık türbe ziyaretlerini ve insani fenomenleri anlamaktan oldukça uzaktır. Ölmek için doğmayız ancak yaşadığımız her an ölürüz. Tecrübe edemediğimiz bu gerçeklik bizi sürekli korkularımızla baş başa bırakır ve ölümün varoluşuna karşı tavrımız bizi çeşitli fenomenlerle yüz yüze getirir. Geleceğimiz ölümün elinde tutsak iken geçmişimiz mezarlarda ve türbelerde yaşamaya devam eder. Kurtulamadığımız korkularımız, vaz geçemediğimiz umutlarımız ve bir arada yaşama zorunluluğumuz bizi matem törenlerinde ve türbe ziyaretlerinde bir araya getirir. Ölüm siyasal bir gerçeklik olarak aynı zamanda bizim bilincimizi oluşturan toplumsallaşma mekanlarının var olmasının sebebidir. İnsanoğlu tarih öncesi dönemlerden beri ölü kültü çerçevesinde toplumsallığını inşa etmiş, devamlılığını sağlamıştır. Ölünün hemen yanına ya da üzerine yapılan ibadethaneler ve buralarda düzenlenen ritüeller toplumların vazgeçilmezleri olmuştur.
Şiilik için masum kabul edilen, tanrısal inayetin yansıması olan kutsal bir imamın önderliği tartışılmaz. Bununla birlikte İmamiyye, ölüler etrafında oluşan ve kimliğini bu ölülerle kurgulayan siyasi-dini bir hareket olmuştur. Bu çalışmada, Me’mun’un Şiilerle olan ayrışmayı önlemek amacıyla veliaht tayin ettiği, ancak beklenmedik biçimde vefat eden/öldürülen ve zamanla yaşanan siyasi gelişmeler neticesinde yüceltilen ve şehit kabul edilen Ali er-Rıza’nın İmamiyye için toplumsal kimliğin ayrışmaz parçasına dönüştüğü gösterilecektir. Ayrıca İmamiyye’nin Moğollar, Osmanlılar, Özbekler ve Afganlılar ile yaşadığı siyasi, kültürel mücadelelerin Meşhed kentinin gelişiminde oynadığı rol ortaya konulacaktır. İmami Şiiliğinin en önemli türbesinin bulunduğu Meşhed’in onuncu asırdan itibaren oynadığı tarihi rolde elbette Safeviler, Kaçarlar, Pehlevi hanedanlıkları ve İran İslam Devrimi süresince yaşanan siyasi gelişmelerin etkisi yadsınamazModernite ve onun rasyonel aklı dini duygulanımlara hurafeler olarak bakma eğiliminde olmuştur. Her ne kadar muhafazakarlık bu konuda daha pragmatist yaklaşsa da İslamcılık türbe ziyaretlerini ve insani fenomenleri anlamaktan oldukça uzaktır. Ölmek için doğmayız ancak yaşadığımız her an ölürüz. Tecrübe edemediğimiz bu gerçeklik bizi sürekli korkularımızla baş başa bırakır ve ölümün varoluşuna karşı tavrımız bizi çeşitli fenomenlerle yüz yüze getirir. Geleceğimiz ölümün elinde tutsak iken geçmişimiz mezarlarda ve türbelerde yaşamaya devam eder. Kurtulamadığımız korkularımız, vaz geçemediğimiz umutlarımız ve bir arada yaşama zorunluluğumuz bizi matem törenlerinde ve türbe ziyaretlerinde bir araya getirir. Ölüm siyasal bir gerçeklik olarak aynı zamanda bizim bilincimizi oluşturan toplumsallaşma mekanlarının var olmasının sebebidir. İnsanoğlu tarih öncesi dönemlerden beri ölü kültü çerçevesinde toplumsallığını inşa etmiş, devamlılığını sağlamıştır. Ölünün hemen yanına ya da üzerine yapılan ibadethaneler ve buralarda düzenlenen ritüeller toplumların vazgeçilmezleri olmuştur. Şiilik için masum kabul edilen, tanrısal inayetin yansıması olan kutsal bir imamın önderliği tartışılmaz. Bununla birlikte İmamiyye, ölüler etrafında oluşan ve kimliğini bu ölülerle kurgulayan siyasi-dini bir hareket olmuştur. Bu çalışmada, Me’mun’un Şiilerle olan ayrışmayı önlemek amacıyla veliaht tayin ettiği, ancak beklenmedik biçimde vefat eden/öldürülen ve zamanla yaşanan siyasi gelişmeler neticesinde yüceltilen ve şehit kabul edilen Ali er-Rıza’nın İmamiyye için toplumsal kimliğin ayrışmaz parçasına dönüştüğü gösterilecektir. Ayrıca İmamiyye’nin Moğollar, Osmanlılar, Özbekler ve Afganlılar ile yaşadığı siyasi, kültürel mücadelelerin Meşhed kentinin gelişiminde oynadığı rol ortaya konulacaktır. İmami Şiiliğinin en önemli türbesinin bulunduğu Meşhed’in onuncu asırdan itibaren oynadığı tarihi rolde elbette Safeviler, Kaçarlar, Pehlevi hanedanlıkları ve İran İslam Devrimi süresince yaşanan siyasi gelişmelerin etkisi yadsınamaz
چکیده به انگلیسی:
Man has to live in a common system and in similar groups. This is also its main quality that distinguishes it from other creatures. Speaking the same language means to agree on the common symbolic system. It is not just words, sentences that are agreed. All the elements that signify the partnership, such as traditions, clothes, games, customs, monuments, and even mourning, are maintained for generations as a cultural system and identity is based on it.
Twelve Imām Shiʻites have built the history within the framework of the holy lives of imāms, and carried these glorified lives to the future by idealizing them. Because human beings are weak from the moment they are born, and they are inadequate to nature. Therefore, in order to meet the security and safety requirements, it turns to certain people and connects with them. This loyalty continues to the extent that it cannot achieve its individual competence.
The formation of a meaning in the memory of the deceased is due to the contact established with the present time. Otherwise, an unnecessary past has no meaning. In short, it is inevitable for a person to be addicted or hated to people and objects related to him. One of the most obvious examples of this situation can be seen in the view of the Twelve Imam Shiʻites against ʻAlī al-Riḍā’s personality.
ʻAlī al-Riḍā, who we discussed in this article, died in an unfortunate way in a small town in Tus. Because of what happened in the following centuries, he turned into a perfect imām, ‘the person who has reached perfection’. Accordingly, he is an excellent example of Persian Shiʻite, sacrificing himself with pure consciousness. He is a martyr and the satisfaction of God is asked in return by giving the body by the society.
The human being, a social entity, continues a construction process that creates itself from nothing. Because disloyalty is something that shouldn’t exist. Thanks and gratitude is mandatory. In this sense, although the dead are discreet, the chatter of death works into our subconscious and, as Aristotle’s words, it cools our warm life more and more. People come together on the occasion of the dead and organize various rituals. These kinds of rituals, which are performed in a state of trust, happiness and even enthusiasm, are unifying / positive rituals. With this aspect, the dead cult has an important role in the development of religion. This cult creates individuals who are afraid of loneliness and uses the ceremonies they create by remembering death as a unifying force. He becomes the mourning brothers with others who share the same pain of the former losses.
In the geography where Shiʻism was dominant, grief processes did not result in a healthy result due to political obstacles. For this reason, Shiʻism exported its mourning with a link object. An item, handwriting or picture of the deceased was used for this purpose. Thus, the individual actually pull out his mourn. However, he made it possible for him to be born again in the future without realizing it.
All belief and worship systems contain sacred rituals and some basic representations. Although they are different in the shape they take from one religion to another, they have an objective meaning for society or religious group. It is these permanent elements that makes what is eternal and humanistic in religion. Social continuity and order are provided by these rituals and collective memory is passed on to new generations. Here, the Twelve Imām Shiʻites are socialized and organized with a number of religious rituals organized in Mashhad.
The Twelve Imām Shiʻʻites took refuge in death when they experienced an existential problem or could not solve their problems. The reactions to the death of a loved one were organized through rituals and ceremonies, and the society was soothed, and it was ensured that they were free from turmoil. This area has changed and developed in line with the tradition and mental attitudes that have changed throughout history. Mashhad of ʻAlī al-Riḍā, which has national and international importance for the Shiʻite world, and the ceremonies held in other tombs are typical examples of this situation. As a collective action, institutionalized with a certain experience and for a long time, this ceremony also interacted with a number of traditions and religious beliefs. Death has affected social relations and attachments and has been at the center of them. It should be emphasized that this effect is more of a constructive-positive nature. This phenomenon, which has the function of keeping the social structure and society alive, primarily involves bringing people together, sharing the pain with different social rituals, calming the dead owners with condolences and many more. In addition, it is also important to hide intergenerational links through cultural practices, transfer the culture to future generations and establish continuity by establishing the bond.
Many recall rituals are repeated at different times in the shrine of ʻAlī al-Riḍā, people who come with the consciousness of worship experience the blessed. Some of these practices can be listed as follows: Flag ceremony, mourning ceremony, dusting-cleaning ceremonies, playing nakkārah, sermon reading, suffah, Gadīr-i Hum ceremony.
The differences between the Sunnis and Shiʻites have mostly appeared in ritual disagreements. In addition to the visits made to Makkah for the pilgrimage of Sunnī, there are visits to the imāms graves in Shiʻa with less ritual ceremonies during these visits. These places are considered as “sacred threshold”. The surroundings of these places are visited like in Hajj, and prayers are made. Thus, it is aimed to be close to the spirit of “imām”. In this respect, the tomb of ʻAlī al-Riḍā has developed in history and has taken its present form in relation to the construction of an identity especially for Imāmiyya.
مشخصات منبع شناختی:
Mustafa, K. Ö. S. E. “Ali er-Rıza Meşhed’i Bağlamında Şiilikte Ölüm, Yas, Türbe ve Ziyaret.” Bilimname ۲۰۲۰.۴۱: ۱۵۹-۲۰۰.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید:
https://dergipark.org.tr/en/pub/bilimname/issue/54655/589225
(۱۵۰)
نگاهی به جایگاه سادات رضوی در مشهد در دوره صفویه
ابوالفضل حسن آبادی
مسئله اداره آستان قدس رضوی در دورههای مختلف تاریخی، یکی از موضوعات جدی پژوهشی در این زمینه بوده است. آنچه در ادامه میآید یک بررسی درباره وضعیت سادات رضوی در مشهد در دوره صفویه است. |
چکیده
حکومت صفویه تأثیر زیادی از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر جامعه ایران آن زمان نهاد. یکی از این پیامدها قدرت گیری طبقات مذهبی از جمله روحانیون و سادات به عنوان یکی از ابزارهای مشروعیت دادن حکومت است که در مقاطع مختلف زمانی با شدت و ضعفهایی همراه بود. بررسی جامعه سادات رضوی در این دوره از آن رو اهمیت دارد که ظاهر شدن ساداتی مانند سادات اسکویی در عرصه فعالیت های سیاسی، اجتماعی بهصورت موقتی و گذرا بوده است اما سادات رضوی مشهد که به علت انتساب به امام رضا(ع) و موقعیت مذهبی از جایگاه اجتماعی برخوردار بودند توانستند با برخورداری از موقعیت اجتماعی و استفاده از ارتباطات خویشاوندی و سیاسی خود با دربار صفویه طی یک قرن نفوذ و سیطرهای در تاریخ مشهد به دست آورده و بسیاری از مناصب و پستهای مهم را در اختیار بگیرند که میان جامعه سادات آن زمان منحصر به فرد میباشد. مهیا بودن زمینههای گوناگون حضور این سادات در جامعه مشهد از لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی؛ این امکان را برای آنان فراهم ساخته بود تا با استفاده از کلیه امکانات، ضمن انسجام پیوندهای داخلی خویشاوندی بهعنوان نمونهای موفق از حضور یک جامعه مذهبی در عرصههای مختلف محسوب گردند و ماندگاری آنان در طی قرنها در تاریخ مشهد دلیلی بر این مدعا میباشد.
مشخصات منبع شناختی: ابوالفضل حسن آبادی. «نگاهی به جایگاه سادات رضوی در مشهد در دوره صفویه». شمسه: نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، سال اول، شماره ۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ۱-۱۴.
برای مشاهده متن کامل این مقاله به این لینک مراجعه کنید: