اخباریان متقدم
اخباریان جریانی از شیعیان اثنی عشری هستند که غالبا بر روایات منقول از ائمه اطهار (ع) به مثابهی منبعی از فهم دینی، تکیه میکنند؛ بر خلاف اصولیان که در اصول فقه و کلام، به عقل و استدلال نظری نیز بسیار توجه دارند. سابقه تعارض حدیثگرایان و عقلگرایان در تاریخ شیعه دوازده امامی به قرن دوم ﻫجری برمیگردد. بعد از دوره شیخ کلینی (م ۳۲۹) و شیخ صدوق (م ۳۸۱) که سردمداران حدیثگرایی متقدم هستند، در عصر بویهی، سه دانشمند برجسته، شیخ مفید (م ۴۱۳)، سید مرتضی (م ۴۳۶) و شیخ طوسی (م ۴۶۰) در تضاد با مکتب حدیثگرایانه قم، اصول فقه امامیه را تدوین و بسط داده و استحکام بخشیدند و در اعتقادات نیز، کلام امامیه را در برابر کلام معتزله که مبتنی بر عقل بود، مجهز کردند. شهرستانی (م ۵۴۸) در کتاب الملل والنحل که در سال ۵۲۱ نوشته شده، به وجود مکتب اخباریگری در بین امامیه اشاره کرده است. عبدالجلیل رازی قزوینی، عالم امامی قرن ششم، از نخستین عالمان شیعه است که دربارهی اختلاف نظر اقلیتهای مخالف اصولی و اخباری مطالبی در کتاب النقض نوشته است (حدود ۵۶۵). وی خود را طرفدار جریان اصولی نشان میدهد. یکی از طرفداران اصولیان در قرن ششم، ابن ادریس حلی(م ۵۹۸) است که در کتاب سرائر (نوشته به سال ۵۸۸) به رد مفصل جریان اخباریگری پرداخته است. اگرچه از هیچ مدافعی برای اخباریان که معاصر ابن ادریس باشد سراغ نداریم؛ اما با قضاوت بر اساس نوشته های مخالفان اخباریگری، به نظر میرسد که اخباریگری در آن زمان هنوز شکوفا نشده بوده است.
محمدامین استرآبادی و احیای اخباریگری
معارضه اخباریگری با تمایلات غالب اصولی در قرون بعد در خفا ماند، تا این که ملا محمدامین بن محمدشریف استرآبادی (م ۱۰۳۶)- که مورد تشویق استادش، میرزا محمدبن علی استرآبادی (م ۱۰۲۸) بود- در کتابش، الفوائد المدنیه با صراحت از اخباریگری سخن گفت و بدین ترتیب مؤسس مکتب اخباریگری متأخر شد. او بر آن بود که آرای اخباری متقدم را- که تا زمان کلینی بدون مناقشه مانده بود- احیا کند. از نظر وی نخستین کسانی که از مسیر اخباریگری منحرف شدند، ابن ابی عقیل (نیمه نخست قرن چهارم) و ابن جنید (م ۳۸۱) بودند که ابن جنید به واسطه استفاده اش از قیاس بدنام است و رویکرد جانبدارانه شیخ مفید به این دو زمینه اعتبار جریان اصولی را فراهم ساخته است. وی به شدت از ابداعات سه دانشمند مشهور عصر بویهی در اصول فقه و کلام انتقاد کرد و فراتر از این، حتی از علامه حلی (م ۷۲۶)، شهید اول محمدبن مکی عاملی (م ۷۸۶) و شهید ثانی، زین الدین عاملی (م ۹۶۶) نیز انتقاد کرد. از نظر او تقسیم بندی علامه حلی از اخبار به صحیح و ضعیف- که به تقلید از شیوه اهل سنت و با توجه به اعتبار راویان خبر است- پذیرفته نیست.
نظرات اساسی او در برابر جریان اصولی حاوی این نظریه است که چون ائمه (ع) مفسران منتخب الهی و نبوی بودند، استناد به اخبار ایشان بر معنای ظاهری قرآن، حدیث پیامبر (ص) و عقل پیشی میگیرد. از نظر وی تنها منبع مهم فقه احادیث ائمه (ع) است. این احادیث برای جامعه هدایتی بیخطا را در تمامی جنبه های زندگی فراهم میآورد؛ همچنین این احادیث برای درک صحیح از قرآن و سخنان پیامبر(ص) اجتناب ناپذیر است. درواقع بدون تفسیر ائمه (ع) از قرآن، این کتاب الهی ورای درک بشر میماند و نمیتواند منبعی برای فقه باشد. ازاینرو اخباریان کاملا وفادار به مکتب استرآبادی، در فهم مسائل مربوط به عقیده و عمل غالبا تنها به احادیث مقبول ائمه (ع) استناد میکردند و حتی برخی هر نوع استنادی به قرآن کریم را کلاً کنار میگذاشتند.
از نظر استرآبادی احادیث امامیه- که در منابعی قابلاعتماد ثبت شده است- صحیح است؛ به این معنا که آنها یقیناً از امام (ع) به دست ما رسیده (یعنی قطعی الورود یا قطعی الصدور است). چنین احادیثی- حتی وقتی که خبر واحد باشد- مقبول تواند بود؛ بدون آن که وثاقت راویان آنها وارسی گردد. از میان منابع قابل اعتماد، مهمترین منابع (علاوه بر کتب پیش از دوران غیبت) کتب اربعه است. تنها دسته باقیمانده از احادیث، حدیث ضعیف است؛ در این که منشأ این دسته از احادیث امام (ع) باشد، تردیدهایی هست؛ اما این احادیث را نیز میتوان پذیرفت. در کتب اربعه، تنها احادیث ضعیفی که ابوجعفر طوسی (مؤلف دو کتاب از کتاب اربعه) نقل میکند، مردود است. ضرورت ندارد در مورد هر حدیث معین کنیم که آیا حدیث مذکور بیان خالصی از نظر امام است یا خیر؟ وقتی صحت آن حدیث اثبات شد، شخص مؤمن مجاز است از احکام آن پیروی کند؛ حتی اگر بنابر اصل تقیه صادر شده باشد. در جایی هم که حکمی در تجویز عملی خاص در بین نباشد، آن عمل مشکوک (شبهه) است و بهتر است احتیاط کرد و از انجام آن خودداری کرد. این رویکرد با اصل برائت یا اباحه الاصل اصولیان- که بنابرآن هر عملی که آشکارا نهی نشده، مجاز است- تعارض دارد. در صورت تعارض احادیث، فرد باید از روش ائمه (ع) در حل تعارضات پیروی نماید. جایی که این روشها هم فرد را به تصمیم در ترجیح حدیثی خاص نرساند، باید توقف کرد و در این صورت بر کسی که مطابق یکی از احادیث عمل کند، حرجی نیست. اصل اجماع نیز بهمعنای توافق نسلی خاص از علما نیست؛ بلکه توافق با رأی امام (ع) است و از آنجا که این نظر را میتوان از طریق سنت امامیه شناخت، اجماع به مثابه اصلی مستقل از ارزش عملی اندکی برخوردار است. قیاس نیز به مثابه ابزاری که شیطان از آن بهره برد (قرآن کریم، ۷/۱۲؛ ۳۸/۷۶) و ابزار مختار حنفیان، نهی میگردد.
عقیده زیربنایی این آرا آن است که هیچ تفاوت ضروری میان اداره دینی یک جامعه قبل و بعد از غیبت نیست. ائمه(ع) تمامی سؤالات اساسی را که ممکن بود در آینده مطرح شود، در احادیث خویش به اصحاب فرموده بودند. از نظر استرآبادی و دیگر اخباریان اجتهادِ تنها منجر به ظن صرف و تقلید یعنی پیروی از فتاوی یک مجتهد، ممنوع است. هر مؤمنی باید بیشتر از اخبار ائمه (ع) پیروی کند و برای درک مناسب آنها، آشنایی با عربی و واژگان خاص ائمه (ع) ضروری است.
پیروان مکتب محمدامین استرآبادی
تعالیم محمدامین استرآبادی را آشکارا محمدتقی مجلسی (مجلسی اول) (م ۱۰۷۰) و ملا محسن فیض کاشانی (م ۱۰۹۱) نویسنده الوافی (جمع روایات کتب اربعه با حذف مکررات با شرح برخی از روایات) تصدیق میکردند؛ اما مجلسی و فیض را باید اخباری معتدل دانست زیرا به عرفان و فلسفه هم تمایل داشتند و حتی آندرو نیومن این دو را بیشتر محدث-مجتهد دانسته تا اخباری. باید توجه داشت که هرچند فیض اخباری است اما در فلسفه شاگرد ملاصدرا بوده است. در همین راستا علامه مجلسی از او به «بعض اهل التأویل» تعبیر کرده است که نشان دهنده عقلگرایی وی در عین اخباریگری است. از دیگر اخباریان میانه رو باید به ملا خلیل قزوینی (م ۱۰۸۹) اشاره کرد. او همه احادیث اصول و فروع کافی را صحیح و مورد تأیید امام زمان (عج) می دانسته و عمل بر طبق آن روایات را واجب می شمرده است. او بر این نظر بوده که در اصول و فروع کافی حدیثی که بر مبنای تقیه صادر شده باشد، وجود ندارد. باید به دیدگاه عجیب وی هم اشاره کرد که روضه کافی را از تألیفات شیخ کلینی نمی دانسته و معتقد بوده که این بخش، تألیف ابن ادریس است.
از اخباریان نامدار و پرنفوذ، شیخ حر عاملی (م ۱۱۰۴) است که به شدت از اخباریگری پیروی و دفاع میکرد؛ او روش علمی اخباریگری را پالایش کرد و حتی شیخ مفید و سید مرتضی را ضد اصولیگری دانست اما از هر نوع جدل با مجتهدان خودداری کرد. وی در شمار نخستین کسانی است که کوشید تفاوت های اخباریان و اصولیان را برشمارد و نشان دهد که تفاوت این دو مکتب، تفاوت لفظی ساده ای نیست. او بر همه ابزارهای عقلی استنباط احکام تاخت و جهت توسعه اخباریگری، مجموعه بزرگی از اخبار امامیه به نام تفصیل وسایل الشیعه الی احکام الشریعه فراهم آورد. همعصر وی، عبد العلیبن جمعه عروسی حویزی، مؤلف تفسیر نورالثقلین نیز کاملا از اخباریگری حمایت میکرد.
به اخباریان کاملا وفادار به تعالیم استرآبادی، «اخباریِ صرف» گفته میشود مانند عبدالله بن حاج صالح سماهیجی بحرانی (م ۱۱۳۵) که حملات لفظی استرآبادی به اصولیان را ازسرگرفت و عبدالعلی بن احمد درازی بحرانی (م ۱۱۷۷). سماهیجی در کتابش، منیه الممارسین فی اجوبه سؤالات الشیخ یاسین و عبدالعلی بحرانی در إحیاء معالم الشیعه، حدود چهل محل نزاع میان اخباریان و مجتهدان را شرح دادند. از نظر سماهیجی، مجتهد تنها وقتی میتواند محل سؤال قرار گیرد که بداند حدیثی مناسب مسئله ای خاص است؛ اما از آنجا که این مسائل در حیطه محدثان است، ضرورتی برای نهاد جداگانه اجتهاد وجود ندارد.
از دیگر حامیان جریان اخباریگری، میتوان به مؤلف الوافیه فی اصول الفقه یعنی عبدالله بن حاج محمد تونی بشروی مشهور به فاضل تونی (م ۱۰۷۱)، سید نعمهالله جزایری شوشتری (م ۱۱۱۲) که در کتاب دائرهالمعارف گونه الانوار النعمانیه آرای اخباریان و اصولیان را با نگاهی ردیه ای به آرای اصولیها بررسی میکند، یوسف بن احمد بحرانی (م ۱۱۸۶)، مؤلف لؤلؤه البحرین و کتاب مفصل و مشهور فقهی الحدائق الناضره و برادر عبدالعلی بن احمد سابق الذکر اشاره کرد. یوسف بحرانی از آرای خالص اخباری حمایت میکرد، اما بعدها جانب اعتدال را در میان دو گروه نگاه داشت و استرآبادی را به دلیل گشودن باب افترا به مجتهدان و انشقاق در صفوف شیعه مورد سرزنش قرار داد. به علاوه وی از فیض کاشانی به دلیل تعصب به برخی دیدگاههای اخباری به شدت انتقاد میکند به خصوص از اظهارات وی در کتاب سفینه النجاه که اصولیان را فاقد شرایط لازم برای ورود به بهشت، دانسته است.
لازم به ذکر است که علامه مجلسی، در مباحث فلسفه، عرفان، اصول گرایی و اخبارگرایی، نظری میانه داشت و میکوشید تا به نوعی با اصل قرار دادن احادیث، نوعی اعتدال در شیوه ها و مکتبهای موجود فقهی و کلامی ایجاد کند اما در عین حال او از کسانی که زمانی در پی علوم عقلی بوده و پس از آن رو به حدیث اهل بیت علیهم السلام آورده اند، بسیار ستایش میکند. علامه مجلسی با اخباریانی چون شیخ حر عاملی و سید نعمت الله جزایری ارتباط و نامه نگاری داشت و حدیثگرایی خود را انکار نمیکند اما وی در پاسخ به کسانی که «طریقه مجتهدین و اخباریین» را جویا شده اند، میگوید: «مسلک حقیر در این باب بین و وسط است، افراط و تفریط در جمیع امور مذموم است».
رواج اخباریگری در عصر صفوی اگرچه به جهت کنار گذاشتن قرآن، عقل ستیزی و تسامح در قبول روایات ضربات خطرناکی به مکتب شیعه وارد کرد اما دستاورد مثبتی هم داشت و آن تدوین کتب حدیثی مانند الوافی و وسائل الشیعه بود. علامه مجلسی نیز از این فضا تاثیر گرفت و کتاب عظیم بحارالأنوار الجامعه لدرر الأخبار الأئمه الأطهار را در ۱۰۷۰ طرح ریزی کرد و نگارش آن را در ۱۱۰۶ به پایان رساند. البته علمای مشهوری مانند میرزا عبدالله افندی و سید نعمه الله جزایری از برجستهترین شاگردان علامه مجلسی، او را در تألیف بحارالانوار یاری دادند.
انحطاط اخباریگری
در نیمه پایانی قرن دوازدهم، محمدباقر بهبهانی مشهور به وحید بهبهانی (م ۱۲۰۵) در کتاب الإجتهاد والأخبار و دیگر آثارش، آرای اصولیان را دوباره مطرح ساخت اما این بار قوی و محکم و با ارائه پاسخ به انتقادات اخباریان. ازاینرو موفق شد بر اخباریان غالب شود و جریان اصولی را احیا کند. آخرین نماینده پرنفوذ اخباریان، محمدبن عبدالنبی نیسابوری اخباری، محدث و نویسنده کتاب منیه المرتاد فی نفاه الإجتهاد بود که با لعن و نفرین جدلی با مجتهدان مواجه گشت. او برای مدتی حمایت فتحعلی شاه قاجار (حک: ۱۲۱۲ – ۱۲۵۰) را به دست آورد؛ اما شیخ جعفر کاشف الغطاء رساله ای در رد وی با عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء تصنیف کرد و برای فتحعلی شاه ارسال کرد؛ وی سرانجام به عراق تبعید شد و به سال ۱۲۳۳ به دست اراذل و اوباش در کاظمین کشته شد؛ پس از آن اخباریه به سرعت رو به انحطاط گذارد. تنها جماعت شناخته شده ای که تا به امروز به حیات خویش ادامه داده است، اقلیتهایی اخباری است که در مناطقی چون بحرین، بصره، خرمشهر و آبادان ساکنند.
شاید در میان علل متعدد انحطاط اخباریان، مهمترین علت، امتناع آنان از لحاظ نکردن هیچ واسطه ای میان مؤمنان و امام غایب(عج) باشد. این امتناع با ضرورت عملی و عاطفی جامعه شیعه به رهبر تناقض داشت؛ رهبرانی که دست کم بتوانند با حضورشان شکاف موجود در اثر غیبت امام عصر (عج) در نظام فقهی را تا حدی پرکنند.
منابع:
عباس احمدوند و سعید طاوسی مسرور، فیض کاشانی از منظر خاورشناسان، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، ۱۳۸۸ش، بخش دوم.
علی حسین جابری، الفکر السلفی عند الشیعه الاثنی عشریه، قم، دار احیاء الاحیاء، ۱۴۰۹، ص ۳۲۶.
سعید طاوسی مسرور، «آشنایی با دو کتاب رجال از عصر صفوی»، کتاب ماه دین، ش ۱۳۹، اردیبهشت ۱۳۸۸، ص ۲۳ – ۳۳.
محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، به کوشش محمدباقر بهبودی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳، ج ۶۴، ص ۹۶.
میرزا حسین نوری، خاتمه المستدرک، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۶، ج ۳، ص ۵۳۶.
W.C.Chittick, “Muhsin-i Fayd-i Kāshānī”, EI2, Vol. VII, pp. 475 – ۴۷۶
Hamid Algar,”Fayz-e Kāšānī”, Encyclopaedia Iranica, Vol. IX, pp. 452 – ۴۵۴
E.Kohlberg, “Akbārīya”, Encyclopaedia Iranica,Vol. I, pp. 716 – ۷۱۸
Todd Lawson, “Akhbārī Shī‘ī Approaches to tafsīr”, in: Approaches to the Qur’ān, edited by G.R. Hawting & Abdul-Kader A. Shareef, Routledge: New York & London, 1993, pp.173-210
W.Madelung, “’Akhbārīyya”, EI2, Supplement, pp. 56 – ۵۷
Andrew J Newman, “Fayd al-Kāshānī and the Rejection of the Clergy/State Alliance: Friday Prayer as Politics in the Safavid Period”, in: Linda Walbridge, ed., The Most Learned of the Shī‘a, The Institution of the Marja‘ Taqlīd (New York: Oxford University Press, 2001), pp. 34-52
این متن قبلا در مهر ماه ۱۳۹۴ در شماره ۱۱۵ مجله خیمه منتشر شده است.