پیشینه ای نزدیک به حدیث در سنت یهود را می توان در اگّاده یا هگاده جستجو کرد که از نظر لغوی به معنای حکایت و داستان است (یاسترو، I/11). اگاده در عرض هلاخه یکی از دو بخش اصلی از سنت ربانی یا تلمود را تشکیل می دهد. در سنت تلمودی، برخلاف هلاخه که شامل مباحث حقوقی و اخلاقی دانسته می شود، اگاده می تواند شامل هر موضوعی جز مباحث حقوقی باشد (استراک، ۲۰۱بب) و این مجموع تلمود است که می تواند با حدیث اسلامی مقایسه شود. به تعبیر دیگر همسنگی اگاده با حدیث، بیشتر جنبه ی ریشه شناسی واژه و همسنگی تلمود با حدیث، برآمده از محتوای تعالیم است.
اساساً آنچه یهودیت ربانی را از دیگر خوانشها از یهودیت متمایز می کند، باور آنان در باره ی رابطه ی میان تلمود و تورات است. بر خلاف فرقه ای مانند قرائیم که بر محوریت تورات به عنوان کتاب آسمانی تأکید داشت، ربانیان معتقد بودند که دو گونه تورات وجود دارد؛ در کنار تورات مکتوب که به عنوان کتاب آسمانی شناخته می شود، آنان به یک «تورات شفاهی» اعتقاد داشتند که سابقه ی آن نیز به طور سینا بازمی گردد و خداوند همزمان با نزول تورات کتبی، تورات شفاهی را هم بر حضرت موسی (علیه السلام) نازل کرد (نوسنر، ۲ بب). از همین روست که متن اصلی تلمود که توسط ربی یهودا هاناسی در اوایل سده ی ۳م تدوین یافت، مشناه نام گرفت؛ واژه ی مشناه که در لغت به معنای مثنی، زوج و مکرر است (یاسترو، II/857)، ظاهراً با الهام از زوجیت و همزاد انگاری تورات شفاهی با تورات کتبی به عنوان نام این مجموعه انتخاب شده و در فرهنگ یهودی ربانی، زوجی قابل قیاس با کتاب و سنت نزد مسلمانان را تشکیل داده است.
با این حال باید تفاوتهای مهمی را که میان تلمود یهودی و حدیث اسلامی وجود دارد، مورد توجه قرار داد؛ در تلمود برخلاف حدیث اسلامی، قاعده بر انتساب مستقیم سخن به پیامبری خاص، حضرت موسی علیه السلام یا خداوند نیست و کلیت مضامین برآمده از وحی تلقی می شود. تلمود از دو سطح مشنا ـ متن اصلی مختصر ـ و گمارا ـ شرح متن اصلی ـ تشکیل شده است، حال آنکه چنین سطح بندی در حدیث اسلامی مصداق ندارد. در تلمود تنها از قائلان سخن نام برده می شود، بدون آنکه مانند حدیث اسلامی چیزی به نام سلسله ی اسناد در میان باشد و اینکه تلمود برخلاف حدیث اسلامی، مجموعه ای است تدوین یافته بر اساس موضوعات و تنها تنوع موجود در آن، وجود دو روایت بابلی و اورشلیمی از آن است.
به هر روی باید دانست که خاورشناسان متقدم که یهودی بودند یا با فرهنگ یهود انس داشته اند، آنگاه که در مواجهه با حدیث اسلامی قرار می گرفتند، از جهات مختلف به همسان گیری حدیث با تلمود روی می آوردند. از جمله باید به هورویتس اشاره کرد که شیوه ی اسناد در حدیث اسلامی را با برخی شیوه های روایی یهودیان مقایسه کرده و امکان مایه گرفتن این روش از یهود را مطرح ساخته است؛ البته او اشاره دارد که به رغم برخی شباهتها در ریشه، حرکتهای تکمیلی نزد مسلمانان به اندازه ای بوده که بعدها از سوی یهودیان تقلید شده است (ص ۴۴-۴۷). گلدسیهر نیز در مقام برآورد ارزش تاریخی احادیث اسلامی، با چنین همسان گیری و قیاس با وضعیت تلمود بر این باور رفته که احادیث مدتی طولانی پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به سبب نیازهای پیش آمده و در راستای رفع این نیازها، ساخته شده و به صورت پسینی به آن حضرت نسبت داده شده اند (I/41 بب). به هر روی باید توجه داشت که با وجود برخی مشابهت ها در خطوط کلی، حدیث اسلامی فاصله ای بسیار از تلمود دارد و قیاس مع الفارق می تواند زمینه ی سوء تفاهم هایی باشد.
در فرهنگ مسیحی دشوار است که بتوان پدیده ای قابل قیاس با حدیث را بازجست؛ برخلاف باور مسلمانان به اینکه انجیل کتابی آسمانی همچون تورات و قرآن کریم است، نزد خود مسیحیان نه یک کتاب نازل شده با نام انجیل که شماری کتاب با این نام وجود دارد که نوشته هایی بشری انگاشته می شوند؛ نزد مسیحیان انجیلها، از جمله اناجیل چهارگانه دارای مضمون وحیانی ناظر به گفتار و کردار حضرت مسیح (علیه السلام) هستند، اما به قلم قدیسانی نوشته شده اند که آن گفتار و کردار برای ایشان روایت شده است. بدون آنکه به دیدگاههای بدبینانه نقادان کتاب مقدس بپردازیم، از منظر یک مؤمن مسیحی، تنها متی و یوحنا از صاحبان اناجیل چهارگانه خود حواری و مصاحب حضرت مسیح (علیه السلام) بودند، در حالی که لوقا شاگرد و مصاحب پولس بود و مرقس شاگرد و مصاحب بارنابا و پولس (دائره المعارف ، XIII/855, IX/353, …). در باور ایدئال یک مسیحیِ معتقد، اناجیل چهارگانه که در مقایسه، اصیل ترین بخش کتب مقدس عهد جدید محسوب می شوند، چیزی جز نقل و حکایت اقوال و احوال پیامبر از سوی حواریان و شاگردان حواریان او نیستند.
نامگذاری انجیل به این نام نیز حامل پیامی است؛ این واژه که اصل آن اوانگلیون یونانی و حامل معنای مژده و بشارت است، در آن زبان از دو بخش «اِو» به معنای خوب و آنگلیون به معنای خبر تشکیل شده است؛ انجیل چنین نامیده می شود هم از آن رو که خبری از خداوند است که حامل آن حضرت مسیح (علیه السلام)، و هم از آن رو که خبری است از گفتار و کردار آن حضرت که از سوی حواریان و شاگردانشان برای پسینیان نقل شده است. در خصوص دیگر کتب عهد جدید، یعنی اعمال رسولان و نامه های رسولان به طریق اولی چنین است.
بر این پایه چیزی معادل آنچه ربانیان یهود تورات کتبی می دانستند، در فرهنگ عهد جدید وجود نداشت و آنچه بین دو جلد عهد جدید یافت می شد، بیشتر از جنس تورات شفاهی ربانیان و پدیده ای نزدیک به حدیث نزد مسلمانان بود. مانند آنچه مسلمانان در باره حدیث باور دارند که مضمون آن وحیانی است و لفظ آن انسانی، این باوری است که مسیحیان خود در باره کل اناجیل و کتب عهد جدید داشته و دارند. حتی در باره سخنانی که از شخص مسیح (علیه السلام) در متون عهد جدید نقل می شود، نقل به معنا راه یافته است؛ زیرا مفروض آن است که آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زبان آرامی سخن می گفت و اناجیل چهارگانه به زبان یونانی تألیف شده اند.
این مطلب بخشی از مقاله ی حدیث دکتر احمد پاکتچی در دایره المعارف بزرگ اسلامی است.