باید مقبره بقیع را یکی از کهنترین مقبره های شناخته شده در جهان اسلام دانست. گرچه این مقبره در تاریخ فکر و فرهنگ مسلمانان به خصوص شیعیان همواره از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است، اما دانسته نیست که چرا متناسب با این میزان از اهمیت و نقشآفرینی پژوهشهایی به این مقبره اختصاص داده نشده است. به خصوص هنگامی که دایره این پژوهشها محدود به نخستین سدههای اسلامی میشود و تلاش میشود تا دانسته شود درباره کهنترین مقبره جهان اسلام در دوره نخست اسلامی چه چیزهایی فراهم آمده است، با نتایج ناامیدکنندهای رو به رو خواهیم شد.
فیالواقع درباره تاریخ بقیع در سدههای کهن اسلامی مجموعهای از سؤالها وجود دارد که تاکنون پژوهش آکادمیک و مستقلّی برای پاسخ به آنها صورت نگرفته است. این سؤالها در عین اهمیت بسیار بالا چنین به نظر میرسد که بخشی از آنها براساس منابع و گزارههای تاریخی پراکنده در منابع قبل پاسخگویی است؛ پرسشهایی از این قبیل:
شاید در نگاه اول پاسخ به پرسش های پیشگفته به خصوص با توجه به محدود بودن منابع در قرون نخستین اسلامی اندکی دشوار به نظر رسد، ولی در یک چشم انداز اولیه میتوان ادعا کرد که دسترسی به سه دسته از منابع در نهایت میتواند راهگشا باشد و به ما در دستیابی به پاسخ بسیاری از پرسشهای فوق یاری رساند.[۱] گروه نخست و منبع اصلی برای انجام چنین پژوهشی گزارشهای پراکنده موجود درباره بقیع در همه منابع شیعه و اهل سنت است که میتوان آنها را جمع آوری و تحلیل کرد. گروه دوم منابع تاریخی است چرا که برخی منابع و کتابها در ارتباط مستقیم با تاریخ مدینه نگاشته شده اند، کتابهای تاریخ مدینه(کتاب ابنزباله)، کتابهای رجال و خاندانهای مدینه و برخی تکنگاریها درباره حوادث مدینه از این دست هستند. گروه سوم منابع دست دوم و پژوهش های اخیر است؛ البتّه درباره تاریخ فرهنگی ـ زیارتی بقیع منبعی به نظر نرسیده است، اما برخی پژوهش ها درباره خود مدینه و یا تاریخ زیارت نخستین وجود دارد که ممکن است راهگشا باشد.[۲]
با استفاده از منابع پیشگفته و با اتکا به رویکردهای هرمنوتیکی و تفسیری شناخته شده در مطالعات تاریخ اندیشه اسلامی[۳] میتوان تصویری ـ هر چند غبارآلود ـ از تاریخ فرهنگی مقبره بقیع به مثابه کهنترین مقبره و زیارتگاه اسلامی در قرون نخستین هجری ارائه کرد. در واقع میتوان تلاش کرد با ارائه تفسیری تاریخی از گزارشهای پراکنده موجود درباره بقیع، چگونگی تعامل مسلمانان سدههای نخستین اسلامی با این مقبره را نشان داد.
برخی گزارشهای موجود در منابع شیعه و اهل سنّت به روشنی میتواند زوایایی از تاریخ فرهنگی مقبره بقیع را روشن کند. برای نمونه میتوان به گزارش دفن یونسبن یعقوب بجلی در قبرستان بقیع اشاره کرد؛ براساس برخی گزارشها[۴] در هنگام وفات یونسبن یعقوب بجلی ـ از اصحاب حضرت کاظم (ع) در نیمه دوم سده دوم هجری در مدینه ـ درباره دفن وی در قبرستان بقیع چالشی ایجاد شد. این گزارش نشان میدهد از دیدگاه اهل مدینه دفن کسی که مدنی نبود و یا دست کم حجازی نبود در قبرستان بقیع جائز نبود. این مسأله تا بدان حد جدی شد که امام رضا (ع) به دستاندرکاران مراسم تدفین وی اعلام کردند، در صورت مخالفت اهل مدینه با این اقدام، به آنها گوشزد شود که او غلام امام صادق (ع) در مدینه بوده است و صرفا برای مدتی در عراق ساکن بوده است؛ ایشان در تعبیری صریحتر و تندتر به دستاندرکاران تدفین توصیه کردند که حتی در صورت ممانعت اهل مدینه، آنها را تهدید به واکنش مشابه درخصوص غلامان آنها کنند. گزارش مزبور به خوبی حاکی از ممنوع بودن خاکسپاری غیرمدنیها و یا دست کم غیرحجازیها در قبرستان بقیع تا اواخر سده دوم هجری است، ممنوعیتی که به نظر میرسد با گذشت حدود ۲۰۰ سال از وفات پیامبر(ص) همچنان پابرجا بود و به عنوان یک آئین تدفینی مورد توجّه در مدینه میتوانست موجب بروز برخی تنشها در این شهر شود. گزارشهای دیگری نشان میدهد که قبرستان بقیع از همان زمان حیات پیامبر اسلام (ع) محل رفت و آمد و مکالمه ایشان بوده است و حتی گاهی ایشان با همراهی جبرئیل برای زیارت اموات و احیانا مکالمه با ایشان به این قبرستان مراجعه میکردهاند.[۵]
گزارش دیگری تصریح میکند که پیامبر هر بعد از ظهر پنجشنبه همراه با گروهی از یارانشان به قبرستان بقیع مدینه میرفتند و به اموات سلام میدانند و آنها را زیارت میکردند. این گزارش احتمالا از کهنترین گزارشهایی است که نشان میدهد چگونه از همان سالهای آغازین هجری زیارت مقابر و حتی سلام دادن به اموات یکی از مناسک و آداب رایج در جامعه مسلمانان بود.[۶]
بر این اساس به نظر میرسد که پیگیری طرح کلانی با عنوان «تاریخ فرهنگی مقبره بقیع در نخستین سدههای اسلامی» یکی از فعالیتهای علمی بسیار ضروری باشد که متأسفانه تاکنون به آن توجهی نشده است. [۷] این پژوهش به طور خاص باید دست کم سه سده نخست و در حالتی بهتر پنج سده نخست هجری را پوشش دهد، گرچه میتوان گفت که ما از تاریخ فرهنگی این مقبره حتی تا اوایل دوره صفویه هم درک دقیقی نداریم.
این یادداشت پیشتر در سومین شماره سالنامه بهاریه وابسته به مؤسسه میراث اسلامی منتشر شده است
[۱] برای آشنایی با منابع تاریخ مدینه، نک: کتابشناسی تاریخ مدینه، در: میقات حج، ش۲۳، ش۱۳۷۷، ص۱۷۲.
[۲] منابع عربی: تاریخ معالم المدینه المنوره قدیما و حدیثا، از احمد یاسین الخیاری؛ فصول، فی تاریخ المدینه، از علی حافظ؛ المدینه المنوره بین الماضی و الحاضر، از ابراهیم عیاشی؛ آثار المدینه المنوره، از عبدالقدوس انصاری؛ الدر الثمین فی معالم دار الرسول الامین، از محمد غالی شنقیطی؛ فضائل المدینه المنوره، از خلیل ملا خاطر؛ رسائل فی تاریخ المدینه، به کوشش حمد جاسر؛ الاحادیث الوارده فی فضائل المدینه، صالح رفاعی؛ التاریخ الشامل للمدینه المنوره، از عبدالباسط بدر.
منابع فارسی: آرمیدگان در قبرستان بقیع، نشر مشعر؛ بقیع در بستر تاریخ، نشر مشعر؛ تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، مشعر؛ دانشنامه بقیع شریف.
منابع لاتین:
Munt, Harry. The Holy City of Medina: Sacred Space in Early Islamic Arabia. Cambridge University Press, 1920.
Halevi, Leor. Muhammad’s Grave: death rites and the making of Islamic society. Columbia University Press, 2011.
[۳] نک:گرامی، سیدمحمدهادی، گفتمانهای حدیثی نزد جریانهای متقدم امامیه با رویکرد تاریخ اندیشه، دانشگاه امام صادق (ع)، ۱۳۹۵ش، بخش مقدمه.
[۴] قال أبو النضر: سمعت علی بن الحسن یقول: مات یونس بن یعقوب بالمدینه فبعث إلیه أبو الحسن الرضا (ع) بحنوطه و کفنه و جمیع ما یحتاج إلیه و أمر موالیه و موالی أبیه و جده أن یحصروا جنازته و قال لهم: هذا مولى لأبی عبد الله (ع) کان یسکن العراق و قال لهم احفروا له فی البقیع فإن قال لکم أهل المدینه إنه عراقی و لا ندفنه فی البقیع: فقولوا لهم هذا مولى لأبی عبد الله (ع) و کان یسکن العراق فإن منعتمونا أن ندفنه بالبقیع منعناکم أن تدفنوا موالیکم فی البقیع و وجه أبو الحسن علی بن موسى (ع) إلى زمیله محمد بن الحباب و کان رجلا من أهل الکوفه: صل علیه أنت (رجال کشی، ص۳۸۶).
[۵] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: أَتَى جَبْرَئِیلُ ع إِلَى النَّبِیِّ ص فَأَخَذَ بِیَدِهِ فَأَخْرَجَهُ إِلَى الْبَقِیعِ فَانْتَهَى إِلَى قَبْرٍ فَصَوَّتَ بِصَاحِبِهِ فَقَالَ قُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ فَخَرَجَ مِنْهُ رَجُلٌ مُبْیَضُّ الْوَجْهِ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ هُوَ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ عُدْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرٍ آخَرَ فَصَوَّتَ بِصَاحِبِهِ وَ قَالَ لَهُ قُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ فَخَرَجَ مِنْهُ رَجُلٌ مُسْوَدُّ الْوَجْهِ وَ هُوَ یَقُولُ وَا حَسْرَتَاهْ وَا ثُبُورَاهْ ثُمَّ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ عُدْ إِلَى مَا کُنْتَ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَکَذَا یُحْشَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ الْمُؤْمِنُونَ یَقُولُونَ هَذَا الْقَوْلَ وَ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ مَا تَرَى (الزهد، ص۹۴؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۳).
[۶] عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَخْرُجُ فِی مَلَإٍ مِنَ النَّاسِ مِنْ أَصْحَابِهِ کُلَّ عَشِیَّهِ خَمِیسٍ إِلَى بَقِیعِ الْمَدَنِیِّینَ فَیَقُولُ ثَلَاثاً- السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ وَ ثَلَاثاً رَحِمَکُمُ اللَّهُ ثُمَّ یَلْتَفِتُ أَصْحَابَهُ وَ یَقُولُ هَؤُلَاءِ خَیْرٌ مِنْکُمْ فَیَقُولُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ آمَنُوا وَ آمَنَّا وَ جَاهَدُوا وَ جَاهَدْنَا فَیَقُولُ إِنَّ هَؤُلَاءِ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ وَ مَضَوْا عَلَى ذَلِکَ [وَ أَنَا عَلَى ذَلِکَ] شَهِیدٌ وَ أَنْتُمْ تَبْقَوْنَ بَعْدِی وَ لَا أَدْرِی مَا تُحْدِثُونَ بَعْدِی (کامل الزیارات، ص۳۲۰).
[۷] چندی است که پیگیری این طرح توسط اینجانب با حمایت مؤسسه میراث اسلامی آغاز شده است.
این متن پیشتر در نشریه بهاریه منتشره توسط موسسه میراث اسلامی، منتشر شده بود.