میان رشتگی خارج از قلمروِ آکادمیکِ رشته هاست؟! بیانِ دو تجربۀ آکادمیک

یک نگاهِ عمده در مجامع دانشگاهی و آکادمیک وجود دارد که موجب شده است مطالعاتِ میان رشته ای به انزوا کشیده شوند و مهجور باشند. این نگاه بر این فرض مبتنی است که کار میان‎رشته‎ای غالباً نوعی تخطی از نظم حقیقی درون‌رشته‌ای است. برای مثال در رشته فلسفه، کسانی که مشغول فعالیت میان‎رشته‎ای هستند، اغلب به لحاظ حرفه‎ای به حاشیه رانده می‎شوند. فلاسفه‌ای که متخصص اخلاق کاربردی شده‌اند، به ندرت همطراز با اعضای دپارتمان خود پذیرفته می‌شوند. آنها بعضاً از رشته‌های تخصصی کنار زده می‌شوند و به واحدهای میان‎رشته‎ای نظیر پژوهش‎های مرتبط با برنامه‌ها و دپارتمان‌های علم، فناوری و جامعه (اس.تی.اس)[۱] هدایت می‌شوند. «جولی تامپسون کلاین»[۲] (۱۹۹۰، ۲۰۰۱) در این خصوص معتقد است ویژگی «میان‎رشتگی» چنان است که در موقعیت‌های سازمانی مختلف، از سوی پژوهشگران میان‎رشته‎ای به عنوان نتیجه‌ای «خارج از رشته» ظهور و بروز می‌یابد.

هم اکنون در کشور خودمان نیز همینگونه است. من دو شاهد در این زمینه می آورم:

چندین بار شاهد آن بوده ام که بسیاری فیلسوفان با حوزۀ پژوهشیِ اخلاق حرفه ای چالشهای جدّی داشته اند و اساساً این حوزه آکادمیک را بیرون از مرزهای دانشِ فلسفه و حتی گاهاً بیرون از قلمروِ آکادمیک در نظر گرفته اند.

در حوزه هوش مصنوعی نیز به وضوح با این واکنشها روبرو بوده ام. به همین منظور چند دانشجوی علاقه مند را برای مصاحبه به برترین دانشگاه های کشور فرستادم تا از اساتید برجستۀ هوش مصنوعی در ارتباط با ابعادِ میان رشته ایِ هوش مصنوعی پرسش کنند. پاسخها تامل برانگیز بود. غالب اساتید منکِر سِرِشتِ میان رشته ای هوش مصنوعی بودند. این رویکرد نیز بسیار شبیه بود به موضِع سرسختِ اساتیدِ فلسفه در مقابل حوزه های میان رشته ای فلسفه.

چنین رویکردهایی از منظرِ روش شناختی و حتی روان شناختی به گونه ای مقاومت در برابر ایجادِ آنارشی در نظمِ متعارفِ موجود در رشته هاست. رویکردِ انتقادی به عنوان پیش فرضِ رویکردِ میان رشته ای در نظر گرفته میشود و رویکردِ انتقادی نیز نسبت به وضعیتِ جاری و موجود رشته ها نگاهی انتقادی، اصلاحی و تکمیلی دارد. بدیهی است که متخصصین حوزه های رشته ای در برابر هر گونه تغییر در ساختار شته شان مقاومت میکنند.

[۱] science, technology, and society

[۲] Julie Thompson Klein

منابع:

Klein, J.T. (1990). Interdisciplinarity: history, theory, and practice. Detroit, MI: Wayne State University Press.

Klein, J.T. (2001). The interdisciplinary variable. In: B.L. Smith and J. McCann (eds), Reinventing ourselves: interdisciplinary education, collaborative learning and experimentation in higher education, pp. 391–۴۱۸. Bolton, MA: Anker Press.

دیدگاهتان را بنویسید